با توجه به باورهایی که من دارم جایگاه من در آخرت کجاست؟

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با توجه به باورهایی که من دارم جایگاه من در آخرت کجاست؟

بنده اساسا به خدا و پیغمبر و دین اعتقادی نداشتم اما 3-2 هفته وقت گذاشتم و به بررسی اعجاز های عددی قرآن پرداختم. اکثر این اعجازها قابل پیگیری نبود یا بسیار زمان بر بود و در بین آنهایی که قابل پیگیری بود تقریبا نیمی از آنها درست بود. در اینجا نتایج تحقیقاتم را می آورم:

تعداد نگهبانان جهنم 19 نفر است
جمع شماره سوره ها برابر است با 6555
جمع تعداد آیات برابر است با 6236
اگر شماره سوره را بعلاوه تعداد آیه اش کنیم عددی بدست می آید که یا زوج است یا فرد
تعداد زوج ها برابر 57 و تعداد فرد ها برابر 57 است
اگر زوج ها را با هم جمع کنیم عدد 6236 بدست می آید
اگر فرد ها را با هم جمع کنیم عدد 6555 بدست می آید
پس:
جمع شماره سوره ها = جمع فرد ها
و
جمع تعداد آیات = جمع زوج ها
و همچنین:
19=38=(5+5+5+6)+(6+3+2+6)*2
همانطور که تعداد سوره های قرآن مضرب 19 است 114=6*19
و همچنین:
1311=6555/5 و 3118=6236/2 که میشود 4429=3118+1311
که:
19=(8+1+1+3)+(1+1+3+1) و 19=9+2+4+4
تعداد کلمات قرآن برابر است با 77807 که:
2683=(7+0+8+7+7)/77807 و 19=3+8+6+2
اولین آیه اولین سوره قرآن یعنی "بسم الله الرحمن الرحیم" 19 حرف دارد
اولین آیه آخرین سوره قرآن یعنی سوره نصر 19 حرف دارد (اذا جاء نصر الله والفتح)
بسم الله الرحمن الرحیم 114 بار تکرار شده است (با وجود غیبت آن در سوره توبه در سوره نمل 2 بار تکرار شده است) که بر 19 بخش پذیر است 114=6*19
بسم الله الرحمن الرحیم اضافی در آیه 30 سوره 27 قرار دارد که میشود 57 که بر 19 بخش پذیر است 3=57/19
مجموع شماره سوره ها از سوره 9 تا سوره 27 برابر است با 342 که بر 19 بخش پذیر است 342=18*19
اگر شماره آیه بسم الله الرحمن الرحیم را بنویسیم و سپس تعداد حروف آن و سپس تعداد حروف هر کلمه را بنویسیم عدد بدست آمده بر 19 بخش پذیر است 62814=1193466/19
اگر شماره ترتیب هر کلمه را بنویسیم و سپس تعداد حروف آن را عدد به دست آمده بر 19 بخش پذیر است 697034=13243646/19
اگر ترتیب کلمات را با شماره آن از آخر بنویسیم باز هم بر 19 بخش پذیر است 2440127=46362413/19
اگر پس از شماره ترتیب هر کلمه تعداد حروف هر کلمه به اضافه کلمات قبل از آن را بگذاریم باز هم بر 19 بخش پذیر است 69858601=1327313419/19
اگر شماره ترتیب حروف هر کلمه را با شماره ترتیب حروف کلمه بعد جمع کنیم عددی 12 رقمی بدست می آید که بر 19 بخش پذیر است 7917173038=150426287722/19=141516171819+8910111213+4567+123
اگر شماره هر کلمه و سپس ارزش ابجدی آن را بنویسیم بر 19 بخش پذیر است 5801401752331=110226633294289/19
اگر پس از شماره ترتيب هر كلمه حاصل جمع تعداد حروف هر كلمه را با مجموع ارزش‌های ابجدی آن كلمه را بگذاريم بر 19 بخش پذیر است 5817212281805=110527033354295/19
اگر پس از شماره ترتيب هر كلمه حاصل جمع ارزش ابجدی هر كلمه را به اضافه مجموع ارزش‌های ابجدی قبل از آن را بگذاريم بر 19 بخش پذیر است 58011412367094=1102216834974786/19
اگر تعداد کلمات بسم الله الرحمن الرحیم را اول بنویسیم و تعداد حروف آن را بعد از آن بنویسم و بعد حاصل جمع ارزش ابجدی آن را بنویسیم عددی ۶ رقمی بوجود می‌آید که بر 19 بخش پذیر است 22094=419786/19
اگر رقم های رابطه قبل را برعکس بنویسیم بر 19 بخش پذیر است 36206=687914/19
سوره علق اولین سوره ای که وحی شد 19 آیه دارد
سوره علق از انتهای قرآن سوره 19 است
سوره ناس آخرین سوره قرآن است و 6 آیه دارد 114=6*19
حروف مقطعه در اول 29 سوره قرآن به 14 شکل مختلف آمده و حروف غیر تکراری آن 14 حرف است 3=57/19=14+14+29
بین اولین سوره ای که حروف مقطعه دارد (بقره) تا آخرین سوره ای که حروف مقطعه دارد (قلم) 38 سوره بدون حروف مقطعه وجود دارد 2=38/19
حرف ق در سوره ق 57 بار تکرار شده است که میشود 57=3*19
صفت مجید که در اول سوره ق برای قرآن آمده ارزش ابجدیش 57 است 57=3*19
واژه الله 2660 بار تکرار شده (2548 بار بطور مستقیم بعلاوه 112 الله اول سوره ها) که بر 19 بخش پذیر است 140=2660/19
واژه الرحمن 57 بار تکرار شده که بر 19 بخش پذیر است 3=57/19
واژه الرحیم 114 بار تکرار شده (واژه الرحیم در آیه 128 سوره توبه در وصف پیامبر است نه خداوند پس شمارش نشده) که بر 19 بخش پذیر است 6=114/19
واژه یوم 349 بار به شکل معرفه (یوم) و 16 بار به شکل نکره (یوما) آمده است که میشود 365 بار
واژه شهر به معنی ماه 10 بار به شکل معرفه (شهر) و 2 بار به شکل نکره (شهرا) آمده است که میشود 12 بار
واژه امام 7 بار به شکل امام همراه با کسره و 5 بار به شکل ائمه آمده است که میشود 12 بار
واژه مرد 24 بار و واژه زن 24 بار به شکل مفرد آمده است
واژه دنیا و واژه آخرت هر دو 115 بار آمده اند

هر کس در مورد هر کدام از موارد ذکر شده شبهه ای داشت من میتوانم بخش مورد نظرش را اثبات کنم.

با اینکه وجود این معجزات عددی قرآن را از کتابی عادی به کتابی خارق العاده که نوشته دست بشر نمیتواند باشد تبدیل میکند اما من حقیقتا قرآن را کتابی نمیدانم که بهترین کتاب موجود باشد. وقتی قرآن را میخوانم در آن جوی سنگین احساس میکنم که سراسر تهدید و ارعاب است. وقتی به عقب ماندگی کشورهای اسلامی نگاهی میندازم و میبینم هر جا که اسلام ضریب نفوذ بالاتری دارد در آنجا عقب ماندگی بیشتر است بیشتر به ایرادات قرآن پی میبرم. من خیال نمیکنم که خدا امروزه نگرشش همان نگرش 1400 سال پیش باشد.

من به صفات خدا مشکوکم و خیال میکنم خدا در مورد صفاتش بلوف زده است. برایم قابل باور نیست که صفات خدا همانند عالم مطلق و بی نیازی و خیر مطلق صحیح باشد. من خیال میکنم که جبر وجود دارد و اصولا خدا نمیتواند بر اساس اعمال ما تصمیم به مجازات ما بگیرد.

و اما سوال من:

اساس دین من بر این است=من قرآن را بهترین راهنمای بشر نمیدانم و به صفات خدا مشکوکم و به جبر اعتقاد دارم و تصمیم گرفتن بر اساس اعمال انسان را کاری ناعادلانه میدانم اما قرآن را کتابی میدانم که حاصل کار بشر نیست و به خدای واحد و رسالت محمد و ولایت ائمه اعتقاد دارم و همه این باورهایم بر اساس معجزاتی است که در قرآن دیدم وگرنه خود قرآن بدون معجزاتش برای من کتابی بی ارزش است.

با توجه به باورهایی که من دارم جایگاه من در آخرت کجاست؟


کارشناس بحث : اندیشمند

با سلام خدمت شما کاربر گرامی



از دیدگاه ما چه این ارقام صحیح باشند و یا چه اشتباه باشند خللی در آسمانی بودن قرآن ایجاد نخواهد کرد و این مواردی هم که گفتید هیچکدام اعجاز نامیده نمی شوند.

در مورد رفتار مسلمین و علل عقب ماندگی آن ها نیز بحث مفصل و طولانی است و اینکه آیا واقعا مسلمانان عقب مانده هستند؟ اصلا تعریف ما از عقب ماندگی چیست؟آیا کشورهای مسیحی و ... عقب مانده نیستند؟ چند کشور پیشرفته داریم و این پیشرفتگی از چه لحاظ است؟از دید اخلاق یا تکنولوژی؟ و سوال مهم دیگر بر فرض قبول این مسائل آیا رفتار مسلمین برگرفته از قرآن است یا خیر؟

در مورد عقاید نیز از دیدگاه ما انسان هایی که عقیده نادرست داشته باشند و جاهل به عقیده صحیح باشند دو دسته هستند : یا جاهل مقصر هستند یا جاهل غیر مقصر


جاهل مقصر به شخصی می گویند که در تحصیل عقاید صحیح و دانستن تکالیف خود کوتاهی کرده باشد.مثلا با اینکه به کتاب و یا علما دسترسی داشته ولی نه به کتب دینی مراجعه کرده و نه سوالات خود را از عالم پرسیده است و درست است که به عقیده صحیح آگاهی ندارد ولی باعث آن خود شخص بوده است.اما جاهل غیر مقصر به شخصی می گویند که زمینه برای آگاهی او مهیا نبوده است.


دیدگاه هایی که شما در مورد قرآن و صفات خداوند دارید اشتباه است ولی از سوالاتی هم که شما بزرگوار پرسیدید به دست می آید هنوز اقدام به آشنایی این مباحث نداشته اید ولی قلبا انسان مومنی هستید که انشاء الله با مراجعه به کتب علمی و یا علما و یا در همین سایت می توانید سوالاتی که ذهن شما را مشغول کرده است حل نمایید.


روشن است شما موارد متعددی را نسبت به باورهای خود مثال زده اید و هر کدام از آن ها بحث مفصلی را می طلبد و به این خاطر مبحث اصلی را روی پرسش شما می بریم و آن اینکه آیا وقتی شما چنین اعتقادی داشته باشید به جهنم خواهید رفت یا خیر؟



در مورد عاقبتی که شما سوال کردید باید بگویم شهید مطهری(ره) در این زمینه سخنی دارد که بنده قسمتی از آن را در اینجا می آورم:اصولا حساب‏ اشخاص‏ در دست‏ خدا است‏، هيچ‏كس حق ندارد درباره كسى بطور قاطع اظهار نظر كند كه اهل بهشت است يا اهل دوزخ؟ اگر از ما بپرسند: آيا شيخ مرتضى انصارى (اعلى اللّه مقامه) با آن زهد و تقوا و ايمان و عمل شناخته‏ شده ‏اش حتما اهل بهشت است يا نه؟ پاسخ ما اين است كه آن اندازه كه ما از آن مرد اطلاع داريم اين است كه در نظام علمى و عملى او، بدى سراغ نداريم، آنچه سراغ داريم خير و نيكى است اما اينكه صددرصد بگوييم اهل بهشت است در اختيار ما نيست؛ خداست كه بر همه ضمائر اشخاص، مطّلع است و تمام اسرار و خفاياى نفوس را مى‏داند و حساب خلائق نيز با او است. تنها درباره كسانى مى‏توان بطور قاطع اظهار نظر كرد كه از طريق اولياء دين سرنوشت نهايى آنها اعلام شده است.

تعيين مقامات بندگان خدا به عهده ما نيست، بايد به خدا واگذار شود و جز خدا كسى نمى‏داند مگر از ناحيه خود خدا.[1]



ولي در عين حال شناختن راه هدايت و بهشت و همچنين گمراهي و دوزخ دشوار نيست. قرآن کريم اهل جهنم و بهشت را معرفي نموده است و هر کس به طور اجمال قادر است بداند در راه بهشت قرار دارد يا در راه جهنم. اگر سري به قرآن کريم بزنيم و يک دوره آن را تلاوت نماييم، با اين دو راه و تمام ويژگي هاي اصحاب بهشت و اهالي دوزخ آشنا مي شويم. هر فرد پس از آشنايي با معارف قرآن کريم با اندکي مطالعه در خويش و خودشناسي، خواهد دانست که اهل کدام راه است و سرانجامش چه خواهد بود. به برخي از آيات کلام الله مجيد در اين زمينه اشاره مي نماييم:


1. کسي که چيزي از اعمال صالح انجام دهد چه مرد باشد يا زن، در حالي که مؤمن باشد، داخل بهشت مي شود و کمترين ستمي به ايشان نخواهد شد.[2]

2. کسي که به خداوند شرک بورزد، بهشت بر او حرام شود و جايگاهش جهنم است .[3]

3. پس کسي که طغيان کرده، زندگي دنيا را ترجيح دهد، به طور قطع دوزخ جايگاه او است، و آن کسي که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوا باز دارد، قطعا بهشت جايگاه او خواهد بود .[4]

4. از آتش بپرهيزيد که براي کافران آماده شده است .[5]

5. به درستي که مسرفين اهل دوزخ اند.[6]



[1] مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ج‏1 272

[2] نساء، آيه 124

[3] مائده، آيه 72

[4] النازعات، آيات 41 - 37

[5] آل عمران، آيه 131

[6] غافر، آيه 43

با سلام خدمت شما :

نقل قول:
با اینکه وجود این معجزات عددی قرآن را از کتابی عادی به کتابی خارق العاده که نوشته دست بشر نمیتواند باشد تبدیل میکند اما من حقیقتا قرآن را کتابی نمیدانم که بهترین کتاب موجود باشد. وقتی قرآن را میخوانم در آن جوی سنگین احساس میکنم که سراسر تهدید و ارعاب است. وقتی به عقب ماندگی کشورهای اسلامی نگاهی میندازم و میبینم هر جا که اسلام ضریب نفوذ بالاتری دارد در آنجا عقب ماندگی بیشتر است بیشتر به ایرادات قرآن پی میبرم. من خیال نمیکنم که خدا امروزه نگرشش همان نگرش 1400 سال پیش باشد.

من به صفات خدا مشکوکم و خیال میکنم خدا در مورد صفاتش بلوف زده است. برایم قابل باور نیست که صفات خدا همانند عالم مطلق و بی نیازی و خیر مطلق صحیح باشد. من خیال میکنم که جبر وجود دارد و اصولا خدا نمیتواند بر اساس اعمال ما تصمیم به مجازات ما بگیرد.

و اما سوال من:

اساس دین من بر این است=من قرآن را بهترین راهنمای بشر نمیدانم و به صفات خدا مشکوکم و به جبر اعتقاد دارم و تصمیم گرفتن بر اساس اعمال انسان را کاری ناعادلانه میدانم اما قرآن را کتابی میدانم که حاصل کار بشر نیست و به خدای واحد و رسالت محمد و ولایت ائمه اعتقاد دارم و همه این باورهایم بر اساس معجزاتی است که در قرآن دیدم وگرنه خود قرآن بدون معجزاتش برای من کتابی بی ارزش است.

با توجه به باورهایی که من دارم جایگاه من در آخرت کجاست؟

جالبه منم خیلی وقته که اینجا رسیده بودم . وقتی چندین مساله تو این سایت بیان کردم و پاسخ های کارشناس ها رو شنیدم ... کم کم دارم به یه نتایجی میرسم . یه اتفاق مهمی که به نظرم افتاده این هستش که ما داریم ت قرن 21 زندگی میکنیم ... در 300 سال اخیر هستش که انسان ها عقل گرا و منطق گرا و علم گرا و ... شده اند و همه چیز رو میخوان با خط کش عقل و علم و دانش اندازه گیری کنن ... این به نفسه چیز بدی نیست و چیز خیلی خوبی هم هست که اگر انسان ها عقل گرا و منطق گرا و علم گرا نبودند زندگی خوب و مرفهی که الان داریم رو شاید نداشتیم ...

و اما عقل چیست ... عقل چیزی هست که خیلی از انسان ها اونو دارن و خیلی هاشون اونو ندارن ... آدم های عاقل تو زندگی کم هستن ... آدم باهوش زیاده ... آدم زیرک زیاده ... آدم توانمند زیاده ولی آدم عاقل کم پیدا میشه ...

نتیجه ای که دارم بهش میرسم ( شایدم غلط باشه اینه که ) جنبه دیگری هم از انسانیت وجود داره ... نوعی دگر اندیشی که فراتر و با شکوه تر از عقل هست ... مثلا منم در مورد صفات خدا مشکوکم مثلا عدالت و رحمن و رحیم بودن آن و ... ولی گویا این مسایل را نباید با عقل حل و فصل کرد ... گویا روش دیگری جهت اثبات این امور وجود دارد ...

مثلا عقل از روش های زیر بوجود میاید :
1- علم 2- انداه گیری 3- دانش 4-پختگی 5- به کاربستن

ولی اون جنبه ماورای عقلی گویا با روش هایی مانند
1- اعتماد 2-صبر 3-قانع بودن 4- توکل 5- نیاز 6-صافی و سادگی بدست میاد

خوب حالا جایی که من بهش رسیدم اینه که آیا این جنبه انسانی آیا ارزشی هم داره یا نه !!! آیا اصلا همچین بعد دگر اندیشی نیز وجود دارد یا نه یا اینکه شاید تمام حرفای من یه نوع بازی مغز بوده و .... و مهمتر از همه اینه که آیا همنجور که علم و دانش و عقل گرایی کارکردهایی مانند اختراعات و اکتشافات و پیش بینی وقایع رو داشته این جنبه فراعقلی میتواند کارکردی داشته باشد یا نه ...

سرتو درد آوردم ولی این دقیقا راهی بوده که طی کردم و حالا اینجام .

نقل قول:
از دیدگاه ما چه این ارقام صحیح باشند و یا چه اشتباه باشند خللی در آسمانی بودن قرآن ایجاد نخواهد کرد و این مواردی هم که گفتید هیچکدام اعجاز نامیده نمی شوند.
ممنون از پاسخ شما .

نه چنین دوست عزیز و قطعا اینها اعجاز قرآن هستن , خود این چنین و ترتیب خاص اعداد و حروف و کلمات فصحهای عرب آن زمان را به زانو در آورده بود فقط صرفا معنی نبود .

نقل قول:
هيچ‏كس حق ندارد درباره كسى بطور قاطع اظهار نظر كند كه اهل بهشت است يا اهل دوزخ؟ اگر از ما بپرسند: آيا شيخ مرتضى انصارى (اعلى اللّه مقامه) با آن زهد و تقوا و ايمان و عمل شناخته‏ شده ‏اش حتما اهل بهشت است يا نه؟ پاسخ ما اين است كه آن اندازه كه ما از آن مرد اطلاع داريم اين است كه در نظام علمى و عملى او، بدى سراغ نداريم، آنچه سراغ داريم خير و نيكى است اما اينكه صددرصد بگوييم اهل بهشت است در اختيار ما نيست؛
این کلام از جهاتی کاملا درست است ولی من می تونم بر اساس ادله با قاطعیت و صد در صد بگم شیخ اعظم أنصاری از اهل بهشت هستن به هر حال ادله داریم که بشه به آن استناد کرد .

اما شما برادر بزرگوار علی رضا .

قرآن کریم می فرماید :

وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرينَ .آل ‏عمران : 85

این ندا برای همه بشریت است از کافر بی دین گرفته تا یهودی و مسیحی و مسلمان سنی هر کس بر دین غیراسلام ( که در رأس آن ولی معصوم باشد که جای خود اثبات می شود ) باشد ازش قبول نیست و فردای قیامت حق محاجه با خدای متعال را ندارد .

در جای دیگر می فرماید :

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ .آل‏ عمران : 102

حال که شما وقت گذاشتید و اجمالا به عظمت قرآن پی بردید خب باید در رابطه با این کلام اللهی که از هیچ کس روز قیامت دینی به غیر اسلام ولائی قبول نمی شود باید وقت بگذارید و تحقیق کنید همین مقدار که فهمید واجب است بر شما که وقت بگذارید و تحقیق کنید .

و در صورت اشکال و سوال بپرسید و جواب بگیرید .

این اجمال صورت مساله و کلی بود اما در رابطه با عقیده شما .

نقل قول:
اساس دین من بر این است=من قرآن را بهترین راهنمای بشر نمیدانم و به صفات خدا مشکوکم و به جبر اعتقاد دارم و تصمیم گرفتن بر اساس اعمال انسان را کاری ناعادلانه میدانم اما قرآن را کتابی میدانم که حاصل کار بشر نیست و به خدای واحد و رسالت محمد و ولایت ائمه اعتقاد دارم و همه این باورهایم بر اساس معجزاتی است که در قرآن دیدم وگرنه خود قرآن بدون معجزاتش برای من کتابی بی ارزش است.

با توجه به باورهایی که من دارم جایگاه من در آخرت کجاست؟

فعلا به این مقدار عقیده می لنگه که البته اگه همین چند جا که اشکال دارید پی گیری کنید و بپرسید به قطع و یقین می شه گفت راحت مسائل برای شما حل خواهد شد .

موفق و پیروز باشید .

[="Tahoma"][="Green"][="DarkGreen"]

FTMH_Mohammadi;305647 نوشت:

مثلا عقل از روش های زیر بوجود میاید :
1- علم 2- انداه گیری 3- دانش 4-پختگی 5- به کاربستن

ولی اون جنبه ماورای عقلی گویا با روش هایی مانند
1- اعتماد 2-صبر 3-قانع بودن 4- توکل 5- نیاز 6-صافی و سادگی بدست میاد

اللهم عجل لولیک الفرج

سلام

برای فهم این امور به هر دو لازم است

برای مثلا برای فهم و آزمون آزمایشات محققین در تلاش اند تا کمترین خطا در ازمایش و جواب آن را داشته باشند مثلا جلوگ ری از نفوذ آلودگی در کشت میکروبی
توی مباحث عقلی و اعتقادی هم برای رسیدن به بهترین نتیجه بررسی با عقل کنترل شده و یا عقل سلیم است
عقل سلیم عقلی است که بدور از گناه هان و تمایلات و شهوات و با انصاف به مسئل بنگرد و سخنان را بشنود اندیشه کند و در نهایت به نتیجه گیری برسد

که البته به مواد خام اولیه تفکر و همچنین بعد از نتیجه گیری(حین ان هم ) لازم است
که قبل سادگی جواب ها و در خور فهم همگان و بخصوص سائل و بعد ان توکل و صبر و اعتماد(برای مثال فرای تصور و عق بشر مثل ذات خدا که با اعتماد به سخن بزرگان دین به اون نمی پردازیم چرا که خدا فراتر از هر تصوریست چرا که اگر فراتر نبود ما خالق تصور خودمان هستیم و نمی شد او خالق ما باشد):Gol:[/]

(ببخشید وارد بحث شدم و نظرمو گفتم:Gol:)[/]

اندیشمند;305599 نوشت:
از دیدگاه ما چه این ارقام صحیح باشند و یا چه اشتباه باشند خللی در آسمانی بودن قرآن ایجاد نخواهد کرد و این مواردی هم که گفتید هیچکدام اعجاز نامیده نمی شوند.

همونطور که گفتم من میتوانم تک تک موارد ذکر شده را اگر بخواهید اثبات کنم اما بعضی وقتها من خودم هم خیال میکنم که اینها واقعا معجزه نیستند. مثلا کتابی هست به اسم Gadsby که در آن بیش از 50 هزار کلمه بکار رفته است (در قرآن بیش از 75 هزار کلمه بکار رفته) که در آن از حرف e استفاده نشده. این امر اگر حقیقت داشته باشد نوعی معجزه است پس ارنست وینست رایت هم میتواند ادعای پیامبری کند! اما قرآن سخنی از تحدی آورده حداقل در مورد یک سوره اما ما اگر فقط یک آیه را که آیه بسم الله الرحمن الرحیم است را در نظر بگیریم به تنهایی آنقدر در آن معجزه نهفته است که امکان اتفاقی بودن این معجزات یک در میلیون هست.
پس دیدگاه شکاکانه من باز هم باقی میماند و نشانه ای دیگر از اینکه قرآن احتمال دارد کار بشر باشد پیدا میشود اما از طرفی باز هم بسیار دور از ذهن است که 19 رابطه ریاضی در یک آیه را اتفاقی بدانیم.
اما من هنوز هم سر حرفم هستم که قرآن به غیر از معجزات عددیش (اگر بشود اسم آن را معجزه گذاشت) چیز دیگری برای ارائه دادن ندارد و برای اثبات حرفم مجموعه مقالاتی را بیان میکنم تا دوستان در مورد آن قضاوت کنند.

a1ireza;305694 نوشت:
پس دیدگاه شکاکانه من باز هم باقی میماند و نشانه ای دیگر از اینکه قرآن احتمال دارد کار بشر باشد پیدا میشود

با سلام. اگر اشتباه نکنم خود قرآن کریم از قول پیامبر (ص) استدلال کرده که اگر این آیات حرف من باشد که به دروغ به خدا نسبت می دهم خدا باید عذابش را بر من نازل کند. اما نکرد! در حالی که مثلاً شخصی در حجة الوداع نزد پیامبر آمد و گفت اگر واقعاً علی (ع) را از طرف خدا منصوب کرده ای به خدا بگو همین الآن مرا بکشد. در جا سنگی از آسمان آمد و بر فرق او خورد و آیه ای هم به همین مناسبت نازل شد! اما ارنست وینسنت رایت چنین ادعایی ندارد و برعکس می گوید این را از خودم نوشته ام و این کار مسبوق به سابقه هم هست که خطبه شفاهی بدون الف امیرالمؤمنین (ع) از این جمله است. پس بین این دو فرق است. احتمالاً مثل فرق سحر با اعجاز. اما اینکه کسی با تفکر از اعجاز عددی قرآن به اصالت آن پی ببرد به نظرم چیز بدی نیست. هرکسی از راه خودش به اعتقاداتش می رسد.

a1ireza;305694 نوشت:
اما من هنوز هم سر حرفم هستم که قرآن به غیر از معجزات عددیش (اگر بشود اسم آن را معجزه گذاشت) چیز دیگری برای ارائه دادن ندارد و برای اثبات حرفم مجموعه مقالاتی را بیان میکنم تا دوستان در مورد آن قضاوت کنند.

باید مقالات قابل توجهی باشند. اما نتیجه گیری شما کمی عجیب است. قرآن بجز اعجاز عددی حداقل مفهوم ظاهری آیات را که در خود دارد! و این مفاهیم جهت گیری خاصی که دارند! و این جهت گیری تبعاتی که دارد! یعنی منظور شما این است که محتوای آیات قرآن قابل فهم نیست؟ یا متناقض است و نمی شود از آن برداشتی کرد؟ یا اینکه منظورتان این است که تاریخ مصرف آنها گذشته است؟ ...

خب حالا برای شما ثابت میکنم که قرآن ایراداتی هم دارد. به نظر من ایرادات قرآن شامل 7 بخش است:

1-استدلال ھای ضعیف در قرآن
2- تایید برده داری در قرآن
3- تناقضات داخلی در قرآن
4- جھاد در قرآن
5- جایگاه زن در قرآن
6- بی عدالتی در قرآن
7- تناقضات علمی در قرآن

اما از نظر من قرآن با وجود این ایرادات باز هم کتابی آسمانیست ولی تفاوت دیدگاه من با شما این است که:

1-در صفات خدا مشکوکم
2-خدا را خالی از ایراد و اشکال نمیدانم
3-نگرش خدا را تغییر یافته میدانم

من در این مقالات فقط فهم خودم از قرآن را بیان میکنم و قصد توهین به مقدسات هیچ کسی را ندارم.

استدلال ھای ضعیف در قرآن:

1- در آیه 11 سوره حجرات برای اثبات اینکه مسخره کردن کاری زشت و ناپسند است خدا گفته است که
کسی را مسخره نکنید چرا که امکان دارد او از شما بھتر باشد. حال سوال من این است اگر کسی از ما
بھتر نبود میتوان او را مسخره کرد؟
2- در آیه 5 سوره قیامت خدا گفته است انسان در قیامت شک ندارد بلکه میخواھد آزاد باشد و در تمام
عمر بدون ترس از دادگاه قیامت گناه کند. انسانی که شک در قیامت ندارد میداند که اگر گناھی کند
عقوبتش را خواھد دید پس به واسطه ھمین ترس از عقوبت ھیچ وقت به سمت گناه نمیرود. این نتیجه
گیری منطقی از ایمان به قیامت است. انسانی که به قیامت شک ندارد از گناه فاصله میگیرد اما اینجا
خداوند به گونه ای استدلال میکند که انگار انسان احمق است و با اینکه میداند قیامت حقیقیست بدون
ترس گناه میکند. منطق خدا در این سخن کجاست؟
3- در آیه 79 سوره نساء و 30 سوره شوری خداوند میگوید ھر شری به تو میرسد از جانب خود
توست. آیا انسان ھایی که منگل و ناقص الخلقه زاده میشوند بخاطر گناھانشان است که اینگونه خلق شده
اند و زجر میکشند؟ آیا وقتی زلزله می آید و بچه ای خردسال کشته یا مجروح یا فلج میشود این شر از
جانب خود اوست؟
4- در آیات 10 تا 12 سوره مطففین و 49 سوره عنکبوت و 22 سوره نحل انواع و اقسام توھین ھا و
تھمت ھا را خداوند به تکذیب کنندگان وارد کرده است از قبیل تجاوزگری و ستمکاری و تکبر. یعنی از
نظر خداوند یک انسان سالم نمیتواند به معاد و خدا و رسالت ایمان نداشته باشد. خدا بر اساس چه رابطه
علیی انواع و اقسام توھین ھا و تھمت ھا را نثار تکذیب کنندگان میکند؟
5- خدا در آیات 1 تا 3 سوره ماعون گفته است که تکذیب کنندگان معاد یتیم نواز نیستند. باز ھم سوال
قبلی پیش می آید که خداوند بر اساس چه مستنداتی چنین سخنی را میزند؟ آیا فقط باورمندان به معاد یتیم
نواز ھستند؟ این سخنان بر اساس چه استدلالی مطرح میشود؟
6- خدا در آیه 124 سوره طه میگوید ھرکس از من روی برگرداند و مرا یاد نکند زندگی تنگ و سختی
خواھد داشت. آیا این مسئله در مورد تمامی کفار صدق میکند؟ آیا در اطراف خودمان مومنانی را نمیبینیم
که بسیار یاد خدا میکنند اما زندگی تنگ و سختی دارند؟ چه استدلالی در پشت این سخنان نھفته است؟

به نظر من این استدلالات ضعیف ناشی از دید غلط خداوند نسبت به مسائل در زمان نزول قرآن است.

حال اگر کسی جوابی دارد عرض کند.

a1ireza;305902 نوشت:
در آیه 11 سوره حجرات برای اثبات اینکه مسخره کردن کاری زشت و ناپسند است خدا گفته است که کسی را مسخره نکنید چرا که امکان دارد او از شما بھتر باشد. حال سوال من این است اگر کسی از ما بھتر نبود میتوان او را مسخره کرد؟

سلام
قرآن به انگیزه مسخره کردن اشاره می فرماید یعنی اغلب ما فکر می کنیم دیگری از ما پایین تر است آنوقت متعرض تمسخر او می شویم اما اگر او را بهتر از خود بدانیم اغلب این کار را نمی کنیم حال اگر بنابر توصیه قرآن همیشه فکر کنیم دیگران از ما بهترند هیچوقت به تمسخر کسی دست نمی زنیم

a1ireza;305902 نوشت:
در آیه 5 سوره قیامت خدا گفته است انسان در قیامت شک ندارد بلکه میخواھد آزاد باشد و در تمام عمر بدون ترس از دادگاه قیامت گناه کند. انسانی که شک در قیامت ندارد میداند که اگر گناھی کند عقوبتش را خواھد دید پس به واسطه ھمین ترس از عقوبت ھیچ وقت به سمت گناه نمیرود. این نتیجه گیری منطقی از ایمان به قیامت است. انسانی که به قیامت شک ندارد از گناه فاصله میگیرد اما اینجا خداوند به گونه ای استدلال میکند که انگار انسان احمق است و با اینکه میداند قیامت حقیقیست بدون ترس گناه میکند. منطق خدا در این سخن کجاست؟

قرآن کریم باز هم به انگیزه انصراف از مسائل مهمی مانند معاد که مانع بزرگ گناه و انحراف است اشاره می فرماید یعنی اینکه علاقه انسان به آزادی افسار گسیخته عامل گناه و انحراف اوست هرچند بداند قیامتی هست . البته باید توجه داشت یقین مراتبی دارد که اغلب برای افراد حاصل نمی شود مگر یقین علمی . اما این برای جلوگیری از گناه کافی نیست بلکه غرایز و آزادیخواهی مفرط عامل گناهان زیادی است
a1ireza;305902 نوشت:
در آیه 79 سوره نساء و 30 سوره شوری خداوند میگوید ھر شری به تو میرسد از جانب خود توست. آیا انسان ھایی که منگل و ناقص الخلقه زاده میشوند بخاطر گناھانشان است که اینگونه خلق شده اند و زجر میکشند؟ آیا وقتی زلزله می آید و بچه ای خردسال کشته یا مجروح یا فلج میشود این شر از جانب خود اوست؟

سیئه به معنای امر ناخوشایند و نامطلوب است و لازم نیست عامل رسیدن امر نامطلوب به انسان گناه او باشد . بیان قرآن اینستکه انسان با تمام ویژگیهایش می تواند منشا رسیدن یک امر نامطلوب به خودش باشد مثلا بدبینی فرد می تواند بهترین چیزها را به امر نامطلوب مبدل سازد حال چه کسی عامل این بدی است جز بدبینی خود او
a1ireza;305902 نوشت:
در آیات 10 تا 12 سوره مطففین و 49 سوره عنکبوت و 22 سوره نحل انواع و اقسام توھین ھا و تھمت ھا را خداوند به تکذیب کنندگان وارد کرده است از قبیل تجاوزگری و ستمکاری و تکبر. یعنی از نظر خداوند یک انسان سالم نمیتواند به معاد و خدا و رسالت ایمان نداشته باشد. خدا بر اساس چه رابطه علیی انواع و اقسام توھین ھا و تھمت ھا را نثار تکذیب کنندگان میکند؟

او که خلق کرده صحیح و سقیم بندگانش را بهتر می شناسد .
a1ireza;305902 نوشت:
خدا در آیات 1 تا 3 سوره ماعون گفته است که تکذیب کنندگان معاد یتیم نواز نیستند. باز ھم سوال قبلی پیش می آید که خداوند بر اساس چه مستنداتی چنین سخنی را میزند؟ آیا فقط باورمندان به معاد یتیم نواز ھستند؟ این سخنان بر اساس چه استدلالی مطرح میشود؟

منظور قرآن این است که امتناع از یتیم نوازی نتیجه عدم اعتقاد راسخ به معاد است نه اینکه هرکس عقیده به معاد ندارد یتیم نوازی ندارد و باز یعنی اینکه کسی می تواند یتیم نواز نباشد که به آخرت باور نداشته باشد نه اینکه هر یتیم نوازی به معاد باور دارد .
a1ireza;305902 نوشت:
خدا در آیه 124 سوره طه میگوید ھرکس از من روی برگرداند و مرا یاد نکند زندگی تنگ و سختی خواھد داشت. آیا این مسئله در مورد تمامی کفار صدق میکند؟ آیا در اطراف خودمان مومنانی را نمیبینیم که بسیار یاد خدا میکنند اما زندگی تنگ و سختی دارند؟ چه استدلالی در پشت این سخنان نھفته است؟

زندگی که خالی از یاد خدا باشد زندگی سختی است هرچند فرد در رفاه ظاهری زیادی باشد ضمن اینکه رفاه زیاد گاهی اوقات ابزار تنبیه الهی است :
و قال موسی ربنا انک آتیت فرعون وملاه زینه و اموالا فی الحیاه الدنیا ربنا لیضلو عن سبیلک (یونس 88)
والله الهادی الموفق

با سلام خدمت همه

a1ireza;305902 نوشت:
استدلال ھای ضعیف در قرآن:

1- در آیه 11 سوره حجرات برای اثبات اینکه مسخره کردن کاری زشت و ناپسند است خدا گفته است که کسی را مسخره نکنید چرا که امکان دارد او از شما بھتر باشد. حال سوال من این است اگر ک.......

به نظر من این استدلالات ضعیف ناشی از دید غلط خداوند نسبت به مسائل در زمان نزول قرآن است.

حال اگر کسی جوابی دارد عرض کند.

اگر این مثال ها نشان دهنده ضعف قرآن باشه
پس این یکی چیه؟

kingusef;306007 نوشت:
اگر این مثال ها نشان دهنده ضعف قرآن باشه
پس این یکی چیه؟

این مسئله جبر و اختیار فعلا به بحث من ربطی ندارد اما در مورد جبر و اختیار در قرآن هم سخنانی هست که با عدل الهی ناسازگار است (به کنار از اینکه آیا اختیار اصلا وجود دارد یا نه) که بعدا مطرح میکنم.

تایید برده داری در قرآن:

1- در آیه 28 سوره روم خدا مثالی میزند و میگوید آیا از آنچه به شما داده ایم با بندگانتان شریک ھستید
که در آن مال با ھم مساوی باشید. این آیه به روشنی برده داری را در اسلام تایید میکند.
2- در آیه 75 سوره نحل خدا بنده زر خریدی را مثال میزند که از خود ھیچ قدرتی ندارد. یعنی بنده در
برابر اربابش ھیچ قدرتی ندارد.
3- در سوره معارج آیات 29 و 30 و سوره مومنون آیات 5 و 6 در مورد مومنان گفته است که شرمگاه
خویش نگه میدارند مگر بر ھمسران و کنیزانشان. این آیات داشتن رابطه جنسی با کنیزان (بردگان زن)
را آزاد میکند.
4- خدا در آیه 24 سوره نساء میگوید زنان شوھردار بر شما حرام است مگر آنھایی که مالک آن شده
اید. بر اساس این حکم در جنگھا اگر مسلمانی به زنی دست میافت مالک آن میشد و میتوانست با او
رابطه جنسی برقرار کند.
5- خدا در آیه 36 سوره نساء گفته است که به بردگان خود نیکی کنید. این آیه نحوه رفتار با بردگان را
به مسلمین میاموزد.
6- در آیه 33 سوره نور خدا میفرماید از بردگانتان کسانی که قصد بازخرید خود را دارند اجازه بازخرید
بدھید و کنیزان خود را در صورتی که نمیخواھند مجبور به زنا نکنید. البته بازخرید شدن بردگان منوط
به اجازه ارباب است و ھمچنین اگر اربابی کنیزش را مجبور به زنا کرد خدا نسبت به او آمرزنده و
مھربان است.
7- خدا در آیات 12 و 13 سوره بلد میگوید آزاد کردن بنده گذرگاھی سخت است. خدا در این آیه آزاد
کردن بنده را عملی خیر دانسته است.
8- خدا در آیه 89 سوره مائده میفرماید یکی از راه ھای دادن کفاره شکستن سوگند آزاد کردن بنده است.
این آیه کمکی در راستای آزاد کردن ھرچه بیشتر بردگان است.

باید این را در نظر داشت که برده داری با اسلام شکل نگرفت و در دوران جاھلیت وجود داشت و از
طرفی امکان این نبود که یکباره این سنت غلط برچیده شود چرا که بعضا نیمی از جامعه را بردگان
تشکیل میدادند و بردگان در صورت آزاد شدن نه محلی برای زندگی داشتند و نه کسب و کاری پس اگر
اسلام دستور به آزادی بردگان میداد یا بیشتر بردگان تلف میشدند یا با به راه افتادن درگیری و خونریزی
نظم جامعه مختل میشد پس اسلام راه ھایی را پیش بینی کرد که با آنھا به مرور زمان برده داری کاھش
یابد. در مورد اجازه اسلام در تملک زنانی که شوھرانشان در جنگ کشته شده اند باید گفت این قانون
برای جلوگیری از فساد در جامعه اسلامی شکل گرفته است. اما چیزی که مشخص است این است که
اسلام برده داری را تایید کرده است و این خود نشان از آن دارد که این قوانین به این دوران که برده
داری لغو شده تعلق ندارد.

تناقضات داخلی در قرآن:

1- خدا در آیه 42 و 45 سوره آل عمران میگوید چند فرشته به سوی مریم فرستاده اما در آیات 17 تا
21 سوره مریم میگوید یک فرشته فرستاده.
2- خدا در آیه 42 سوره زمر میگوید روح انسان را به ھنگام مرگ میگیرد اما در آیه 11 سوره سجده
میگوید فرشته مرگ این کار را میکند.
3- خدا در آیه 19 سوره قمر میگوید در یک روز برای قوم عاد عذاب فرستاد اما در آیه 16 سوره
فصلت میگوید در چند روز.
4- خدا در آیه 54 سوره اعراف میگوید در 6 روز آسمان ھا و زمین را خلق کرده اما در آیات 9 تا 12
سوره فصلت جمعا در 8 روز آسمان ھا و زمین را آفریده.
5- خدا در آیه 29 سوره بقره میگوید اول زمین را آفریده سپس آسمان را اما در آیات 27 تا 30 سوره
نازعات میگوید اول آسمان را آفریده سپس زمین را.
6- خدا در آیه 123 سوره بقره میگوید ھیچ شفاعتی در کار نیست اما در آیه 109 سوره طه میگوید
شفاعت ممکن است.
7- خدا در آیه 78 سوره نساء میگوید شر و خیر از جانب اوست اما در آیه بعد میگوید ھر شری که
میرسد از جانب خود توست.
8- خدا در آیه 10 سوره انشقاق میگوید بدکاران نامه اعمالشان را از پشت بھشان میدھند اما در آیه 25
سوره حاقه میگوید از چپ.
9- خدا در آیه 76 سوره انبیا میگوید نوح و خانواده اش از طوفان نجات پیدا کردند اما در آیات 42 و
43 سوره ھود میگوید پسرش نجات نیافت.
10- خدا در آیات 80 تا 83 سوره یونس میگوید ساحران به موسی ایمان نیاوردند اما در آیات 103 تا
122 سوره اعراف ساحران ایمان میاورند.
11- خدا در آیه 28 سوره شعرا میگوید یک شرق و یک غرب وجود دارد و در آیه 17 سوره الرحمن
میگوید دو شرق و دو غرب و در آیه 40 سوره معارج میگوید چند شرق و چند غرب.

مشخص است که خدا نیز اشتباه میکند.

جھاد در قرآن:

1- خداوند در آیه 123 سوره توبه میگوید کافرانی که در مجاورتتان ھستند را بکشید. این آیه این اجازه
را به مسلمین میدھد که کافران را بکشند.
2- خدا در آیه 4 سوره محمد میگوید ھرگاه که با کفار روبرو شدید گردنھایشان را بزنید. این آیه ھمانند
آیه قبلی اجازه کشتار کفار را به مسلمین میدھد.
3- در آیه 39 سوره انفال خدا میفرماید با کفار بجنگید تا دیگر فتنه ای باقی نماند و دین یکسره دین الله
شود. در این آیه ھدف از جنگ با کفار بیان میشود. ھدف از بین بردن ھرگونه فتنه احتمالی و ھمچنین
گسترش اسلام است.
4- در آیات 60 و 61 سوره احزاب خدا دستور به کشتن منافقان و کسانی که در دلھایشان مرضی ھست
و شایعه افکنان در مدینه را میدھد. در این آیات دامنه کسانی که باید کشته شوند افزایش میابد. معلوم
نیست منظور خدا از کسانی که در دلھایشان مرضی ھست چیست.
5- در آیه 33 سوره مائده خدا میگوید سزای کسانی که با دوستداران خدا و پیامبر میجنگند جز این نیست
که کشته شوند و به دار آویخته شوند و دست و پایشان بریده شود. حال این سوال پیش میاید که درست
است که کسانی که با دوستداران پیامبر و خدا جنگیدند باید کشته و به دار آویخته شوند اما ھدف از بریدن
دست و پای آنھا چیست؟ آیا این قانون در دنیای امروزی ضد انسانی تلقی نمیشود؟
6- در آیه 38 سوره مائده خدا میگوید مرد و زن دزد را دستشان را ببرید. باز ھم این سوال پیش میاید که
آیا در دنیای امروزی این قانون انسانی تلقی میشود؟
7- خدا در آیه 29 سوره توبه میفرماید کسانی از اھل کتاب را که به اسلام نمیگروند را بکشید تا بدست
خود در عین مذلت جزیه بدھند. ھدف از این قانون این بوده است که اھل کتاب ھرچه سریعتر به دین
اسلام بگروند. براساس ھمین آیه عمر به ایران و روم حمله کرد.
8- خدا در آیه 89 سوره نساء میگوید کفار میخواھند شما ھم کفر بورزید تا با ھم برابر گردید پس با آنھا
دوست نشوید و اگر ھجرت نکردند آنھا را به اسارت بگیرید و بکشید. ھدف از این آیه خارج کردن کفار
از درون امت اسلامی بوده است.
9- خدا در آیه 12 سوره انفال میگوید گردن کافران را بزنید و انگشتانشان را قطع کنید. به کنار از اینکه
صرف کافر بودن چه اجازه ای به مسلمین میدھد تا گردن کفار را بزنند ھدف از این حکم ضد انسانی
قطع کردن انگشتان چیست؟
10- خداوند در آیات 1 تا 5 سوره توبه میگوید اول به مشرکان مھلت دھید تا توبه کنند و سپس به غیر از
ماه ھای حرام ھرکجا آنھا را یافتید بکشید. این آیه اجازه کشتن مشرکین را به مسلمین میدھد.
11- خدا در آیه 191 سوره بقره میفرماید ھرکجا که کفار و مشرکین را یافتید بکشید مگر در مسجد
الحرام و اگر در آنجا ھم با شما وارد جنگ شدند بکشیدشان. این آیه باز ھم نشاندھنده اجازه کشتن کفار و
مشرکین است.

با نگاه انداختن به آیات جھادی در قرآن مشخص میشود که ھدف از کشتن کفار و مشرکین و جنگیدن با
اھل کتاب صرفا دفاعی نیست بلکه ھدف دفع ھرگونه فتنه احتمالی و گسترش اسلام است. به نظر من
خداوند پس از اینکه دید پیامبرش در مکه پس از 13 سال به نتیجه خاصی نرسید و در مدینه در طی 10
سال با در دست گرفتن حکومت توانست به نتایج بسیاری دست پیدا کند و عده زیادی را مسلمان کند و در
نھایت مکه را فتح کند تصمیم گرفت راه گسترش دین حق را قتال با کفار و مشرکین و جنگیدن با اھل
کتاب قرار دھد. در مورد قوانینی ھمانند بریدن دست و پا و قطع کردن انگشتان کفار بایستی گفت این
قوانین ضد انسانی در آن زمان رایج بوده و ھمانند امروز ضد انسانی به نظر نمیرسیدند و خدا از این
قوانین قصد تھدید و ارعاب کفار و مشرکین را داشته است. در مورد بریدن دست دزدان ھم باید گفت که
در آن زمان ھمانند امروز چیزی به اسم زندان وجود نداشته است تا مجرمین را به آنجا منتقل کنند پس
خداوند مجبور بوده راه حلی ارائه دھد تا بتواند جلوی ایجاد جرائم را بگیرد که کارھایی ھمانند بریدن
دست دزدان از جمله راه حل ھایی بود که خداوند ارائه داد.

a1ireza;306034 نوشت:
اما چیزی که مشخص است این است که اسلام برده داری را تایید کرده است و این خود نشان از آن دارد که این قوانین به این دوران که برده داری لغو شده تعلق ندارد.

سلام
عنوان برده داری عنوانی است که در بدو شنیدن ممکن است تصور غلطی ایجاد کند چه اینکه ما برده داری را معمولا در تاریخ ایالات متحده می یابیم . فیلمها و گفته ها و شنیده هایمان ما رابه یاد آن برده داری می اندازد در حالیکه ماهیت آن برده داری منفور با برده داری اسلام متفاوت است .
اصولا برده داری در آمریکا را یهودیان باب کردند . آنها سیاهان آفریقایی را از خانه و کاشانه شان ربوده و در ایالات متحده به فروش می رساندند که البته بسیاری از این برده ها هم در مسیر دریایی تلف شده و به دریا انداخته می شدند
در حالیکه برده داری اسلام بر مبنای اسارت اسرای جنگی بوده است و نه دزدیدن و ربودن افراد
اگر احکام جهاد در اسلام را بخوانیم می بینیم که برای آن افراد هم فرصت کافی برای عدم اسارت و بردگی بوده است و....
والله الموفق

a1ireza;306087 نوشت:
خدا در آیه 42 و 45 سوره آل عمران میگوید چند فرشته به سوی مریم فرستاده اما در آیات 17 تا 21 سوره مریم میگوید یک فرشته فرستاده.

سلام
با اینکه به این شبهات تکراری بارها پاسخ داده شده بازهم بطور خلاصه جواب داده می شود
ملائکه سوره آل عمران بشارت دهنده بوده اند در حالیکه فرشته سوره مریم فرشته تمثل یافته بوده است و تصور آمدن چند ملک که از میان آنها برخی تمثل یافته و برخی بشارت دهنده به مریم بوده اند هیچ بعدی و تناقضی ندارد ضمن اینکه در سوره مریم از فرشته ای بنام روح سخن می گوید که طبق روایات فرشته بزرگ الهی است که اغلب با فرشتگان دیگر همراه است مانند آیه :
تنزل الملائکه والروح فیها
ملائکه با فرشته روح در شب قدر تنزل می یابند
a1ireza;306087 نوشت:
خدا در آیه 42 سوره زمر میگوید روح انسان را به ھنگام مرگ میگیرد اما در آیه 11 سوره سجده میگوید فرشته مرگ این کار را میکند.

همچنانکه علی ع فرمود : عزرائیل فرشتگانی در تحت اختیار دارد که به امر او جانها را می گیرند لذا فعل گرفتن جان هم به او و هم به فرشتگان زیر دستش قابل استناد است و هم به خدای متعال
a1ireza;306087 نوشت:
خدا در آیه 19 سوره قمر میگوید در یک روز برای قوم عاد عذاب فرستاد اما در آیه 16 سوره فصلت میگوید در چند روز.

از ظاهر این آیا چنین دانسته می شود که آثار عذاب بصورت تدریجی و در چند روز که ایام نحسات نامیده شده آشکار گشته است ولی وقوع عذاب در یک روز اتفاق افتاده است و این کاملا منطقی است و با رافت الهی که راه بازگشت را تا آخرین لحظات باز نگه می دارد تناسب دارد
a1ireza;306087 نوشت:
خدا در آیه 54 سوره اعراف میگوید در 6 روز آسمان ھا و زمین را خلق کرده اما در آیات 9 تا 12 سوره فصلت جمعا در 8 روز آسمان ھا و زمین را آفریده.

از جمع بین این آیات دانسته می شود که خلقت آسمانها با مراحلی از خلقت زمین همراه بوده است لذا از لحاظ جمع زمانی شش مرحله و از لحاظ جمع عددی 8 مرحله بوده است
a1ireza;306087 نوشت:
خدا در آیه 29 سوره بقره میگوید اول زمین را آفریده سپس آسمان را اما در آیات 27 تا 30 سوره نازعات میگوید اول آسمان را آفریده سپس زمین را.

منظور از آسمان در آیات سوره نازعات فضاست و منظور از آسمان در سوره بقره جو زمین است که هردو آسمان محسوب می شوند ضمن اینکه احتمال تفسیر انفسی در آیات سوره بقره وجود دارد یعنی منظور از زمین و آسمان جسم و جان انسان است
a1ireza;306087 نوشت:
خدا در آیه 123 سوره بقره میگوید ھیچ شفاعتی در کار نیست اما در آیه 109 سوره طه میگوید شفاعت ممکن است.

نفی شفاعت به حسب تصور مشرکین از شفاعت است و اثباتش به حسب حقیقت مساله شفاعت که امری ثابت و صحیح است
a1ireza;306087 نوشت:
خدا در آیه 78 سوره نساء میگوید شر و خیر از جانب اوست اما در آیه بعد میگوید ھر شری که میرسد از جانب خود توست.

بعد وجودی خیر و شر از خدا و بعد ماهیتی آن منسوب به انسان است مثل اینکه کسی بگوید نان از آسیاب و نانوایی است در حالیکه می دانیم نانوایی آرد می دهد و نانوایی خمیر آرد را می پزد ولی هردو درست است
a1ireza;306087 نوشت:
خدا در آیه 10 سوره انشقاق میگوید بدکاران نامه اعمالشان را از پشت بھشان میدھند اما در آیه 25 سوره حاقه میگوید از چپ.

تناقضی نیست برخی از پشت و برخی از چپ می گیرند
a1ireza;306087 نوشت:
خدا در آیه 76 سوره انبیا میگوید نوح و خانواده اش از طوفان نجات پیدا کردند اما در آیات 42 و 43 سوره ھود میگوید پسرش نجات نیافت.

چون در آیه 46 سوره هود پسرش را از اینکه جزء خانواده نوح ع باشد استثناء کرد
a1ireza;306087 نوشت:
خدا در آیات 80 تا 83 سوره یونس میگوید ساحران به موسی ایمان نیاوردند اما در آیات 103 تا 122 سوره اعراف ساحران ایمان میاورند.

در آیات سوره یونس سخنی از ایمان نیاوردن ساحران نیامده است بلکه سخن از گرویدن گروه اندک به اوست که ساحران می توانند در این گروه اندک داخل باشد ضمن اینکه می تواند بحث ایمان گروه اندک تا قبل از جریان ساحران هم باشد
a1ireza;306087 نوشت:
خدا در آیه 28 سوره شعرا میگوید یک شرق و یک غرب وجود دارد و در آیه 17 سوره الرحمن میگوید دو شرق و دو غرب و در آیه 40 سوره معارج میگوید چند شرق و چند غرب.

شرق و غرب نسبی است می توان دو شرق و دو غرب را به اعتباری در نظر گرفت و می توان شرقها و غربهای زیادی را به اعتبار دیگر
والله الموفق

با سلام خدمت دوستان

لطفا در مورد موضوع بحث فرمایید و از طرح موضوعات خارج از بحث خودداری فرمایید .مبحث تناقضات قرآن موضوع خارج از بحث است.

با تشکر

اندیشمند;306224 نوشت:
لطفا در مورد موضوع بحث فرمایید و از طرح موضوعات خارج از بحث خودداری فرمایید .مبحث تناقضات قرآن موضوع خارج از بحث است.

ظاهرا در راستای بحث نیست اما به طور غیر مستقیم به بحث مربوط است چرا که علت این نوع دیدگاه خاص من را بیان میکند.

a1ireza;306242 نوشت:
ظاهرا در راستای بحث نیست اما به طور غیر مستقیم به بحث مربوط است چرا که علت این نوع دیدگاه خاص من را بیان میکند.

کاربر گرامی به طور غیر مستقیم تمام عقاید و موضوعات دینی به هم مربوطند و قرار نیست به این خاطر در یک موضوع بحث شوند.

سوالاتی که ذهن شما را مشغول کرده است بسیار است و شما با یک کپی سوال خود را مطرح می فرمایید در حالی که خط به خط این نقدها نیازمند پاسخ منسجم و زمان بر است.

بنده پیشنهاد می کنم سوالات خود را در یک محور و در یک موضوع جداگانه مطرح فرمایید تا کارشناسان و همکاران بتوانند روی همان محور بحث کنند.
بحث هایی چنین گسترده و پراکنده نتیجه ای جز به بیراهه رفتن و اتلاف وقت ندارد.

با تشکر

حامد;305910 نوشت:
قرآن به انگیزه مسخره کردن اشاره می فرماید یعنی اغلب ما فکر می کنیم دیگری از ما پایین تر است آنوقت متعرض تمسخر او می شویم اما اگر او را بهتر از خود بدانیم اغلب این کار را نمی کنیم

با سلام و تشکر از جناب حامد.
به نظرم این طور نیست.

تا جایی که من اطلاع دارم اغلب با دو منظور به تمسخر می پردازیم:
1- خنده و سرگرمی
2- تخریب کسی که از ما بالاتر است.

با اهداف فوق فرقی نمی کند که فکر کنیم دیگری از ما پایین تر است یا نه. اتفاقاً گاهی می دانیم کسی از ما بالاتر است اما باز او را مسخره می کنیم. در نتیجه بیان آیه هنوز مبهم است یا محذوف و قرینه ای دارد که نمی دانیم.

حامد;305910 نوشت:
منظور قرآن این است که امتناع از یتیم نوازی نتیجه عدم اعتقاد راسخ به معاد است نه اینکه هرکس عقیده به معاد ندارد یتیم نوازی ندارد و باز یعنی اینکه کسی می تواند یتیم نواز نباشد که به آخرت باور نداشته باشد نه اینکه هر یتیم نوازی به معاد باور دارد .

با سلام و تشکر.

به نظر می رسد منظور از کسی که روز جزا را پیوسته انکار می کند شخص خاصی باشد که ویژگی یتیم نواز نبودن او در آیات بعدی ذکر شده است.

اگر بخواهیم تعمیمی برای آیه قائل شویم معنای ظاهری آیه این است که کسی که دائماً قیامت را انکار می کند با یتیم هم بدرفتاری دارد و نه بیشتر. البته با این تعمیم سؤالی مطرح می شود که آیا کسانی نیستند که معاد را قبول نداشته باشند و از روی مهربانی یا ابراز همدردی یتیم نواز باشند؟ :Gig:

a1ireza;306034 نوشت:
اما چیزی که مشخص است این است که اسلام برده داری را تایید کرده است و این خود نشان از آن دارد که این قوانین به این دوران که برده داری لغو شده تعلق ندارد.

قرآن برده داری را تأیید نکرده است. بلکه آن را قانونمند کرده و همان طور که فرمودید جهت گیری قوانین اسلام به سمت برچیده شدن این رسم است. اشکالی ندارد که این آیات الآن مورد استفاده نیستند. خیلی از آیات مربوط به زمان و مکان خاصی هستند. اطلاعات بیشتری نیز در مورد برده و کنیز در اسلام در این جمع بندی قابل مشاهده است.

a1ireza;306087 نوشت:
مشخص است که خدا نیز اشتباه میکند.

هرچند ایرادات شما از دید من فقط در چند مورد محدود قابل تأمل بود اما اگر فرض کنیم که شما یا بنده توانستیم اشتباهات خدا را پیدا کنیم چه می شود؟ نتیجه گیری شما از این تناقضات چیست؟ آیا نتیجه این است که ما از کسی که این جهان را با این عظمت و شگفتی آفریده است بهتر می فهمیم؟ آیا کتاب بهتری برای هدایت و راهنمایی ما سراغ دارید؟ آیا می توانیم با خدا بجنگیم و او را شکست بدهیم؟ آیا می توانیم مجبورش کنیم که قوانین خود را مطابق میل ما تغییر دهد؟
اگر ما اشتباه کرده بودیم و خدا را بخاطر عظمتش درست نشناخته بودیم و خدا موجود کاملی بود که هیچ وقت اشتباه نمی کند آیا پس از مرگ فرصت داریم اشتباهمان را جبران کنیم؟ :Gol:

a1ireza;306185 نوشت:
با نگاه انداختن به آیات جھادی در قرآن مشخص میشود که ھدف از کشتن کفار و مشرکین و جنگیدن با اھل کتاب صرفا دفاعی نیست بلکه ھدف دفع ھرگونه فتنه احتمالی و گسترش اسلام است. به نظر من خداوند پس از اینکه دید پیامبرش در مکه پس از 13 سال به نتیجه خاصی نرسید و در مدینه در طی 10 سال با در دست گرفتن حکومت توانست به نتایج بسیاری دست پیدا کند و عده زیادی را مسلمان کند و در نھایت مکه را فتح کند تصمیم گرفت راه گسترش دین حق را قتال با کفار و مشرکین و جنگیدن با اھل کتاب قرار دھد. در مورد قوانینی ھمانند بریدن دست و پا و قطع کردن انگشتان کفار بایستی گفت این قوانین ضد انسانی در آن زمان رایج بوده و ھمانند امروز ضد انسانی به نظر نمیرسیدند و خدا از این قوانین قصد تھدید و ارعاب کفار و مشرکین را داشته است. در مورد بریدن دست دزدان ھم باید گفت که در آن زمان ھمانند امروز چیزی به اسم زندان وجود نداشته است تا مجرمین را به آنجا منتقل کنند پس خداوند مجبور بوده راه حلی ارائه دھد تا بتواند جلوی ایجاد جرائم را بگیرد که کارھایی ھمانند بریدن دست دزدان از جمله راه حل ھایی بود که خداوند ارائه داد.

اینکه آیا قوانین آن زمان هنوز هم از نظر شریعت الهی معتبر است یا نه بحثی تخصصی است و به نظر من هم مبهم است. ولی خوب تا وقتی که نماینده خدا که به وحی متصل است حاکمیت را در دست نگیرد این ابهام باقی است. اما اگر با این کشورگشایی ها مشکل داشته باشید مشکل اصلی و بزرگ پس از ظهور در راه است! می شود به خدا بگوییم این طوری دین خودش را گسترش ندهد؟! فکر نکنم قبول کند.

نقل قول:
با سلام و تشکر از جناب حامد.
به نظرم این طور نیست.

تا جایی که من اطلاع دارم اغلب با دو منظور به تمسخر می پردازیم:
1- خنده و سرگرمی
2- تخریب کسی که از ما بالاتر است.

با اهداف فوق فرقی نمی کند که فکر کنیم دیگری از ما پایین تر است یا نه. اتفاقاً گاهی می دانیم کسی از ما بالاتر است اما باز او را مسخره می کنیم. در نتیجه بیان آیه هنوز مبهم است یا محذوف و قرینه ای دارد که نمی دانیم.

با سلام و وقت بخیر .

سوره حجرات در این قسمت خداوند گوشه ایی از اخلاق مومنین را نسبت به یکدیگر تبین می کند .

برادر مومن یا حاضر است یا غایب و در صورت حضور مومن باید به دید اجلال و تعظیم به برادر مومن خود نگاه کند و به هیچ وجه نباید به چشم تحقیر به آن بنگرد .( حتی در صورتی که برادر مومن ممکن است یه سری عیبهایی در خلق یا خلق داشته باشد . )

اجمالا با یک بیان دو علت را با هم دیگه ذکر می کند که قابل جمع هستن و بحث را روی ذات سخریه متمرکز می کند اول : این که ممکن است آن برادر دیگر مورد تمسخر قرار گرفته در نزد خدا بهتر باشد یا به عبارت دیگر افضل باشد . دوما : ممکن است حالا وضعش این باشد ( یه سری عیبها دارد ) ولی بعدها بهتر شود و از مسخره کننده پیشی بگیرید .

بی شک هر دوی این علت می تواند با هم جمع شود .


این منشأ اکثر سخریه هاست و گاها ممکنه اینا نباشد و برادر مومن دینی از هر لحاظ افضلتر باشد ولی مورد سخریه واقع بشود .

فلذا خداوند متعال از سخریه شدیدا نهی می کند . ( فرق نمی کند صورت و شکل و دلیل سخریه چی باشد . )

و چقدر زیباست سخریه را اول بعد لمز و در نهایت نبز را مورد نکوهش قرار می دهد .

و اين اعجاز قرآن است که فصحاء را به زانو در آورده است صد البته نکات بسیار ریز و قابل توجهی می شه از آیه شریفه استفاده کرد که جای خود می طلبد بحث شود .

به هر حال آیه شریفه شأن نزول هم دارد که دوستان خود مراجعه کنن و مطالعه فرمایند .

نقل قول:
به نظر می رسد منظور از کسی که روز جزا را پیوسته انکار می کند شخص خاصی باشد که ویژگی یتیم نواز نبودن او در آیات بعدی ذکر شده است.

اگر بخواهیم تعمیمی برای آیه قائل شویم معنای ظاهری آیه این است که کسی که دائماً قیامت را انکار می کند با یتیم هم بدرفتاری دارد و نه بیشتر. البته با این تعمیم سؤالی مطرح می شود که آیا کسانی نیستند که معاد را قبول نداشته باشند و از روی مهربانی یا ابراز همدردی یتیم نواز باشند؟


آیات شریفه سوره ماعون در رابطه با مغیره , أبو جهل و کلا کفار قریش است که از باب عناد و دشمنی با پیامبر صلی الله علیه و آله روی آوردند خداوند متعال گوشه ایی از صفات آنها را ذکر می کند .

از این جهت این طور نیست که کسی منکر روز جزاء باشد و یتیم نواز نباشد تلازمی وجود ندارد هر چند که غالب این چنین نیستند .

نقل قول:
قرآن برده داری را تأیید نکرده است. بلکه آن را قانونمند کرده و همان طور که فرمودید جهت گیری قوانین اسلام به سمت برچیده شدن این رسم است. اشکالی ندارد که این آیات الآن مورد استفاده نیستند. خیلی از آیات مربوط به زمان و مکان خاصی هستند. اطلاعات بیشتری نیز در مورد برده و کنیز در اسلام در این جمع بندی قابل مشاهده است.
یکی از دوستان محقق به من گفت : دانشمندان وقتی وارد مقبره فرعون شدند نوشته هایی بود که در یکی از انها آمده ( متعلق به مقنن یا شرع گذار فرعون بود ) :

به عزت فرعون ... احکام برده داری تا روز قیامت خواهد بود و لکن احکام آنها تغییر خواهد کرد .

خیلی برام جالب این قضیه انصافا .

به هر حال شریعت مقدسه قوانین برده داری را به نحو احسن وضع کرده هر وقت بود ملزم کرده بر وفق آنها عمل شود .

نقل قول:

با نگاه انداختن به آیات جھادی در قرآن مشخص میشود که ھدف از کشتن کفار و مشرکین و جنگیدن با اھل کتاب صرفا دفاعی نیست بلکه ھدف دفع ھرگونه فتنه احتمالی و گسترش اسلام است. به نظر من خداوند پس از اینکه دید پیامبرش در مکه پس از 13 سال به نتیجه خاصی نرسید و در مدینه در طی 10 سال با در دست گرفتن حکومت توانست به نتایج بسیاری دست پیدا کند و عده زیادی را مسلمان کند و در نھایت مکه را فتح کند تصمیم گرفت راه گسترش دین حق را قتال با کفار و مشرکین و جنگیدن با اھل کتاب قرار دھد. در مورد قوانینی ھمانند بریدن دست و پا و قطع کردن انگشتان کفار بایستی گفت این قوانین ضد انسانی در آن زمان رایج بوده و ھمانند امروز ضد انسانی به نظر نمیرسیدند و خدا از این قوانین قصد تھدید و ارعاب کفار و مشرکین را داشته است. در مورد بریدن دست دزدان ھم باید گفت که در آن زمان ھمانند امروز چیزی به اسم زندان وجود نداشته است تا مجرمین را به آنجا منتقل کنند پس خداوند مجبور بوده راه حلی ارائه دھد تا بتواند جلوی ایجاد جرائم را بگیرد که کارھایی ھمانند بریدن دست دزدان از جمله راه حل ھایی بود که خداوند ارائه داد.
با کمال احترام باید بگم این حرفا همش ناصحیح است و عجیب است از نویسنده چطور مسائل به این بداهت غافل است البته قصد بی احترامی را ندارم به هیج وجه ولی خب کمی تحقیق به روشنی آفتاب واضح می گردد به هر حال جواب از اینها از حوصله بنده خارج است و کارشناسان محترم و دیگر دوستان ان شاء الله جوابگو خواهند بود .

a1ireza;305901 نوشت:
اما از نظر من قرآن با وجود این ایرادات باز هم کتابی آسمانیست ولی تفاوت دیدگاه من با شما این است که: 1-در صفات خدا مشکوکم 2-خدا را خالی از ایراد و اشکال نمیدانم 3-نگرش خدا را تغییر یافته میدانم

1-در مورد اشکال اول اگه صفات کامل را به خدا اختصاص ندهیم از واجب الوجودی به ممکن الوجودی سقوط می کنه به علت نقص در وجودش و اون وقت ما باید دنبال خدای دیگه ای باشیم واین باعث می شه تسلسل به وجود بیاد که باطله
2- ایراد و اشکال واشتباه از نقص است و موجود ناقص خدا نیست حتما" می دانی نقص از صفات ممکن الوجوده به خاطر محدودیت ذاتی اش
3- یعنی چه نگرش خدا را تغییر یافته می بینم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
موضوع قفل شده است