در بیان نیت سالک در سلوک

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
در بیان نیت سالک در سلوک

بسم الله الرحمن الرحیم

در بیان نیت سالک در سلوک

نیت در سلوک برای سالک ریاضات و مجاهدات آن نباشد که طلب خدا میکنم از آن جهت که خدا با همه است و حاجت به طلب کردن نیست و وجود همه از اوست و بقای همه به اوست و بازگشت همه به سوی او است،بلکه خود همه اوست و دیگر آنکه باید که آن نباشد که طلب طهارت و اخلاق نیک میکنم.
و آن نباشد که طلب علم و معرفت میکنم و آن نباشد که طلب کشف اسرار و ظهور انوار میکنم.


اینها هر یک به مرتبه ای از مراتب انسانی مخصوص است و چون سالک به این مرتبه رسید اگر خواهد و اگر نخواهد آن چیز که به آن مرتبه مخصوص است ظاهر شود.


انسان مراتب دارد چنانکه درخت مراتب دارد،پیداست که در هر مرتبه ای از مراتب درخت چه پیدا آید.


پس کار باغبان آن است که زمین را نرم و موافق دارد و از خار و خاشاک پاک نماید،آب به وقت دهد،محافظت کند تا آفتی به درخت نرسد،آنگاه که مراتب درخت تماما پیدا آید هر یک به وقت خود ظاهر گردد.
کار سالکان همینگونه است باید ریاضات و مجاهدات سالکان از جهت آن باشد تا آدمی شوند که مراتب انسانی در ایشان ظاهر گردد.
سالک چه بخواهد و چه نخواهد طهارت و اخلاق نیک و علم و معرفت و کشف اسرار و ظهور انوار هر یک به وقت خود ظاهر می شوند و مکشوفات باطنی را نظاره گر خواهد شد.
اگر چه سالک هرگز نشنیده و ندانسته باشد و کسیکه این کاره نباشد این سخنان را فهم نکند.


((پس بدان که چیزها در این راه پیش آید که تاکنون چشم ندیده و گوش نشنیده باشد و در خاطر نگذشته باشد.))

یا لطیف

در این راه باید همت بلند داشته باشد و به اندک نعمتی قانع و متوقف نگردد،تا زنده است در کار باشد و بر سعی و کوشش مشغول بود چرا که علم و حکمت حق سبحانه و تعالی حد و اندازه ندارد.
جمله مراتب درخت در تخم درخت موجود است.باغبان حاذق به ترتیب و پرورش آن درخت باید سعی کند تا تمام ظاهر شود.
همچنین است طهارت کامل و خلقیات حسنه و علم و معرفت و کشف اسرار و ظهور انوار جمله در ذات آدمی موجود است.

و این در حالی است که فرمایشات مرشدی دانا و کوتل طی کرده و ترتیب و پرورش می یابد و به صورت تامه و کامله ظاهر گردیده شود.
پس بدان:اگر علم اولین و آخرین را طلب می کنی باید به یقین بدانی که در "خودت حک است"و هر چه می طلبی از خودت باید طلب نمایی چرا که بیرون از تو نیست،در بیرون طلب نکن هر چه از دیگران طلب کنی چنان باشد که آب از چاه دیگران کشیدن و در چاه بی آب خود بریزی آن آب را بقایی نبود و با آنکه بقایش نباشد سریع عفن و متعفن گردد و منبع بیماریها میشود.
بیماری حاصله از این نوع آبها عجب و کبر و سایر رذایل نفسانی میباشد ولی اگر در پی این باشی که آب از چاه تو بیرون آید،آن هم بطوری که هر چه آب کشیدی و به دیگران دادی هیچ کم نیاید،بلکه فراوانتر و زلالتر گردد.و این آب آبی است که حیات را تزریق می نماید.خضر وار.

پس آدمی در سیر و سلوک بدنبال این باید بود که چاه وجودی خویش را به آب برساند و مهمان سفره خویش باشد،چاه وجودی هر کسی در ابتدای راه مخفی است،با درایت و تدبیر ملکوتی،چاه پاک میگردد و طاهر کننده میشود.
برای سالکی اگر مقدور نباشد که تا پایان راه رود و به نهایت مقامات انسانی رسد،سعی را بر این باید گذاشت که از دوزخ درونی خلاصی یابد؛حداقل مراتب سلوک را از دست ندهد.

هر چیز که در معدن نمک افتد،نمک میشود و هر چیزی که در جای نجس افتد نجس میشود،لذا از پلید؛پلیدی زاید و از پاک؛پاکی.

لازم این است که اول وجود خود را پاک گردانیم تا آنچه از ما صادر گردد پاک و پاک کننده باشد.
این حقیقت تخلق به اخلاق ربوبی است که شخصی آراسته کمالات احسن شده.


1)زبده الحقایق؛عزیزالدین نسفی،ص105 الی107،با اندکی تلخیص
2)همان

موضوع قفل شده است