جمع بندی قرآن کلام خدا ، یا کتاب خدا است؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قرآن کلام خدا ، یا کتاب خدا است؟

باسمه تعالی شأنه
با سلام خدمت همه شما
موضوعی را با سئوال زیرخدمت شما مطرح می کنم، امید است که بزرگواران با پاسخ های وزین خود نوری بر روشنی قلوب و اذهان بتابانند.( ان شا الله تعالی شأنه)

«« آیا قرآن کلام خداوند متعال است ، یا کتاب او ؟»» ««اگر کلام او است چگونه ازآن منشأ مطلق صادر شده است؟»» اگر کتاب آن ذات بی مثال است چگونه در نزد او به رشته تحریر در آمده است؟»

پیشاپیش از پاسخ های شما کمال تشکر را دارد:Gol::Gol:


کارشناس بحث : یاسین

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام


در ابتدا چند آیه در مرتبط با سوال مطرح شده تقدیم می شود، دسته اول آیات ظهور در این مطلب دارند که آنچه از جانب خداوند نازل شده است کتاب بود؛


«كِتابٌ أُنْزِلَ إِلَيْكَ فَلا يَكُنْ في‏ صَدْرِكَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَ ذِكْرى‏ لِلْمُؤْمِنينَ»[1] (اين كتابى است كه بر تو نازل شده و نبايد از ناحيه آن، ناراحتى در سينه داشته باشى! تا به وسيله آن، (مردم را از عواقب سوء عقايد و اعمال نادرستشان) بيم دهى و تذكّرى است براى مؤمنان).


«وَ إِذا قيلَ لَهُمْ آمِنُوا بِما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَيْنا وَ يَكْفُرُونَ بِما وَراءَهُ وَ هُوَ الْحَقُّ مُصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تَقْتُلُونَ أَنْبِياءَ اللَّهِ مِنْ قَبْلُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ »[2] (و هنگامى كه به آنها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل فرموده، ايمان بياوريد!» مى ‏گويند: «ما به چيزى ايمان مى ‏آوريم كه بر خود ما نازل شده است.» و به غير آن، كافر مى ‏شوند در حالى كه حق است و آياتى را كه بر آنها نازل شده، تصديق مى‏كند. بگو: «اگر (راست مى‏گوييد، و به آياتى كه بر خودتان نازل شده) ايمان داريد، پس چرا پيامبران خدا را پيش از اين، به قتل مى‏ رسانديد؟!»).


«وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً»[3] (و خداوند، كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى ‏دانستى، به تو آموخت و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است).


«نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ أَنْزَلَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجيلَ »[4] ((همان كسى كه) كتاب را بحق بر تو نازل كرد، كه با نشانه ‏هاى كتب پيشين، منطبق است و «تورات» و «انجيل» را).


ظاهر دسته دوم از آیات این است که آنچه از جانب خداوند بر پیامبر(ص) نازل شده است، کتاب نبوده بلکه وحی بود که بر قلب آن حضرت نازل شده است؛


«قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْريلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى‏ لِلْمُؤْمِنين» [5] ((آنها مى‏ گويند: «چون فرشته‏ اى كه وحى را بر تو نازل مى‏ كند، جبرئيل است، و ما با جبرئيل دشمن هستيم، به تو ايمان نمى ‏آوريم!») بگو: «كسى كه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است در حالى كه كتب آسمانى پيشين را تصديق مى ‏كند و هدايت و بشارت است براى مؤمنان.»)

« وَ إِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبّ‏ِ الْعَالَمِينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلىَ‏ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ» [6] (مسلّماً اين (قرآن) از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است روح الامين آن را نازل كرده است بر قلب (پاك) تو، تا از انذاركنندگان باشى).


خداوند در مورد تورات می فرماید «وَ إِذْ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ الْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون»[7] از اینکه خداوند کتاب و فرقان را با هم آورده است فهمیده می شود نازل کردن کتاب به منظور هدایت و تشخیص حق از باطل می باشد.[8] در مورد قرآن نیز خداوند می فرماید« إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»[9] (اين قرآن، به راهى كه استوارترين راه ‏هاست، هدايت مى ‏كند).


در سوره نساء می فرماید« وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً»[10] (و خداوند، كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى‏ دانستى، به تو آموخت و فضل خدا بر تو (همواره) بزرگ بوده است.)


از آيات مختلف استفاده مى‏شود كه مراد از انزال همان وحى است و وحى كتاب و حكمت خود نوعى تعليم الهى است. كه خداى تعالى پيامبرش را به آن اختصاص داده. چيزى كه هست از آيه مورد بحث كه مى‏ فرمايد:" و خدا كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و علمى به تو تعليم داد كه هرگز از راه اكتساب به دست نمى ‏آوردى" استفاده مى ‏شود كه اين تعليم الهى تنها وحى كتاب و حكمت نيست. . چون مورد آيه شريفه، داورى رسول خدا (ص) در حوادثى است كه پيش آمده، و آن جناب براى رفع اختلاف از رأى خاص به خود استفاده فرموده، و معلوم است كه اين علم، يعنى رأى و نظريه خاص آن جناب غير علم كتاب و حكمت است، هر چند كه متوقف بر آن دو نيز هست.[11]


[1] - سوره اعراف،آیه2.

[2] - سوره بقره،آیه91.

[3] - سوره نساء،آیه113.

[4] - سوره آل عمران،آیه3.

[5] - سوره بقره،آیه97.

[6] - سوره شعراء،آیه 192-194.

[7] - سوره بقره ،آیه53.

[8] - برگرفته از: أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏2، ص: .33.

[9] - سوره اسراء،آیه9.

[10] - سوره نساء،آیه113.

[11] - ترجمه الميزان، ج‏5، ص: 127.

باسمه تعالی شأنه
با تشکر از باسخ شما، قابل عرض اینکه جواب خواسته شده در سؤال داده نشده است.

hosain;300112 نوشت:
«« آیا قرآن کلام خداوند متعال است ، یا کتاب او ؟»» ««اگر کلام او است چگونه ازآن منشأ مطلق صادر شده است؟»» اگر کتاب آن ذات بی مثال است چگونه در نزد او به رشته تحریر در آمده است؟»

سلام
قرآن کلام خداست که از کتاب علم ذاتی به قلب نبی اکرم القا شده است
صدور کلام از خدای متعال نه به نحو صوت و ارتعاش است هرچند او قادر است که کلام خود را به گوش ظاهری نبی اکرم نیز به نحو صدا ایجاد و برساند
منظور از کتاب الهی علم ذاتی الهی است و نوشته نشده بلکه این علم عین ذات او و ازلی است
نسبت قرآنهای نوشته شده به خدا به اعتبار حکایتش از آن کتاب اصلی و حقیقی است و اینکه خدا آنرا نازل فرموده است تا بدین شکل جلوه گر شود
والله الموفق

● مقدمه کتاب:
( بسم الله الرحمن الرحیم)
الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بر اهل دانش پوشیده نیست که وحی همپای نبوت بلکه یکی از ملزومات آن است و تا زمانی که از جانب حق تعالی به کسی وحی نشود او به مقام پیامبری نخواهد رسید، و به وزان همان برهانی هم که نبوت و وجود دین الهی ضرورت می یابد وجود وحی لازم می باشد. بنابراین، مسأله وحی یکی از پایه های اولیه دین و مسائل اساسی شناخت و معرفت دینی است که باید به عنوان یکی از اصول اعتقادی به آن نگریسته شده و مورد تحلیل و تحقیق جدی قرار گیرد; به ویژه اینکه در مذهب تشیع از سوی اولیای معصوم آن (ع) بر وحی قرآنی تأکید به سزا شده و قرآن کریم عمده ترین میزان برای شناسایی حدیث صحیح از حدیث غیر معتبر به شمار رفته است . قرآن، کلام خدا و "کتاب الله" است که نبی اکرم (ص) بر حسب حدیث "ثقلین" که متواتر بین فریقین است مردم را بعد از خود به آن و به عترت خویش ارجاع دادند.
چندی پیش در یکی از رسانه های خارجی مصاحبه ای از طرف دانشمند محترم جناب آقای دکتر عبدالکریم سروش وفقه الله تعالی در باب وحی و قرآن، مبنی بر اینکه مضمون وحی از ناحیه خداوند و صورت و قالب آن از خود پیامبر(ص) می باشد، منتشر شد و به دنبال آن سؤال ها و پاسخ های گوناگونی مطرح گردید. این نظر هر چند در خصوص تورات و انجیل کنونی که متون دست نویس بشری هستند به گونه ای توجیه پذیر و صائب می باشد، ولی درباره قرآن که به اجماع اهل اسلام، معنا و مضمون و هم چنین الفاظ و صورت آن از سوی مبدأ غیبی وحی بوده و پیامبر اسلام (ص) تنها نقش قابلی و پذیرش را برای تحقق آن داشته است به هیچ وجه پیش عموم دانشمندان مسلمان مقبول نمی افتد و بار عام نمی یابد. البته اظهار آن نظر زمینه میمون بازنگری حقیقت وحی و تحلیل معنای آن و جستجوی مجدد از ادله نقلی و عقلی آن را فراهم نمود و موجب جنب و جوش گروهی از دانشمندان و جهشی در معرفت دینی گردید و به خاطر همین امر نیز باید محافل علمی از اظهار آن استقبال کرده واندیشمندانه و اندیشورانه به آن بنگرند و آن را محققانه همراه با نزاکت و رعایت روش و ادب مناظره و عاری از کینه توزی و اغراض سیاسی مورد بررسی و تحقیق و نقد قرار دهند و از تکفیر و تفسیق که به حقیقت جهد عاجز است به شدت بگریزند.
این جانب پس از انتشار نظریه مذکور از طرق گوناگون به صورت کتبی و شفاهی مورد سؤال مکرر پیرامون آن واقع شدم و چون پاسخ به آن همانند پاسخ های فقهی نیست که بدون تحلیل و استدلال، جایگاه مقبولی داشته باشد، علیرغم حال خسته و مشغله زیاد و فرصت کوتاه به طور اجمال پاسخی درباره آن نظریه مکتوب داشتم ; ولی اندک زمانی پس از آن، جناب آقای دکتر سروش دام عزه در ضمن پاسخی که در همین ارتباط به یکی از علماء دامت افاضاته داده بودند به گونه ای سخنان این جانب را هم مورد نقد قرار دادند که به درخواست اکید برخی از دوستان در آن رابطه به نگارش پاسخ دیگری که نسبتا مفصل است پرداختم ; و در واقع هر دو پاسخ در موضوع مورد بحث، مکمل یکدیگر می باشند. و اینک هر دوی آنها در این مجموعه گردآوری شده و امیدوارم این کوشش ناچیز مقبول مقام احدیت جل جلاله و حضرت رسول اکرم (ص) و اولیای معصوم حق تعالی (ع) واقع گردد و رشته آن با خامه اهل تحقیق امتداد یابد.
ضمن قدردانی از دانشمند محترم حجة الاسلام والمسلمین آقای شیخ احمدرضا اسدی اصفهانی دامت افاضاته که در تحقیق و تنظیم این مجموعه همکاری قابل توجهی نمودند، و نیز تشکر از دیگر دوستان گرانقدری که در تهیه آن زحماتی را بر خویش هموار ساختند، توفیق بیشتر آنان را از درگاه خداوند متعال خواهانم .
اول آذرماه ۱۳۸۷ برابر با ۲۲ ذی القعده ۱۴۲۹
حسینعلی منتظری
● خلاصه نقدی بر نظریه سروش در باب وحی
جمع بندی مطالب :
۱) از تمام عبارات حکماء و عرفاء برمی آید که جملگی آنها نفس نبوی را در فضای وحی، قابل و تلقی کننده می دانند نه فاعل و القاء کننده، و آنها وحی را به "وحی صریح" که محتاج به تأویل نیست و "وحی غیرصریح" که مانند خوابی که محتاج به تعبیر است آن هم محتاج به تأویل می باشد تقسیم کرده اند.
۲) وجود صور مثالی و مقداری که عاری از ماده اند، در عالمی فراتر از عالم ماده و طبیعت به وجودی مستقل چنان که حکمای اشراقی و تابعان حکمت متعالیه و عارفان می گویند، یا به وجودی به تبع وجود نفوس عالیه چنان که حکمای مشائی می گویند، قابل انکار نیست .
۳) همان طور که کشف معنوی به واسطه اتصال به عالم عقل و دریافت معنا ممکن است کشف صوری نیز به سبب ارتباط با صور مثالی موجود در مافوق عالم طبیعت و گرفتن صورت و قوالب الفاظ معنا از آنجا امکان پذیر است .
۴) فاقد شیی معطی آن نیست و موجودی که بالقوه است برای خارج شدن از قوه به فعلیت محتاج به موجودی فراتر و برتر است که با افاضه فیض خود آن موجود را به فعلیت برساند. بنابراین نفس پیامبر(ص) که در دل این عالم خاکی تکون یافته است و به خودی خود فاقد کمال بوده، به ویژه کمالات بلندی که از سطح و افق انسان خاکی بالاتر است، به واسطه مبدئی فراتر و برتر که مبدأ وحی و القاء معارف هم می باشد به بلندای کمال رسیده است و خودش نمی توانسته است خود را به آن کمالات رسانده و فاعل وحی برخود هم باشد. (و علمک ما لم تکن تعلم) .
۵) ظرفیت و قابلیت قابل، امکان کشش و توسعه را دارد; به خصوص وحی که از نوع علم برتر است و مبدأ وحی می تواند گنجایش نفس نبوی و طاقت او را زیاد نماید و وحی و مفاد آن را از تنگنای ضیق صدر و وزر اندوخته های ذهنی و... برهاند. (الم نشرح لک صدرک و وضعنا عنک وزرک) .
۶) وحی به لحاظ اینکه علمی است که از منبعی فراتر از عالم ماده و از کانون علم حق تعالی و مبادی عالیه بر نفس نبوی سراشیب شده است و القاء از بالا به پائین می باشد و نفس زلال و طاهر نبوی هم در دو بعد نظر و عمل از شیطنت و قوای وهم و خیال و شهوت و غضب، مصون است، به ویژه اینکه در حال وحی به او حالت فناء دست می دهد و از تعلقات مزاحم با آن حال رها می باشد، در نتیجه مفاد وحی و علوم وحیانی، بشری و خطاپذیر نمی باشد و از گزند رنگ تعلق آزادند. (و بالحق أنزلناه و بالحق نزل) .
۷) حقیقت دین غیر از درک و فهم از دین است و علم بشری، برفرض اینکه یقینی هم باشد، تعارض آن با حقیقت دین معنا ندارد.
اسناد قرآن ملفوظ به خداوند به طور مجاز و بدون قرینه ای بر مجاز بودن آن در سخنان پیامبر(ص) و معصومین (ع) و اصحاب آن حضرات و پس از آن، خارج از قانون محاوره و گفتگو و امری غیرعقلایی می باشد.
در خاتمه ضمن تأکید مجدد بر لزوم پرهیز از روش تکفیر و تفسیق در برخورد با مسائل علمی و نیز لزوم حفظ حرمت و شخصیت اصحاب قلم و تحقیق، توفیق همگان را در خدمت به اسلام عزیز و تبیین حقایق قرآنی از خداوند متعال مسألت دارم .
والسلام علی عباد الله الصالحین و رحمة الله و برکاته .

موضوع قفل شده است