جمع بندی چرا خدا الان عذاب الهی نازل نمیکند؟

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا خدا الان عذاب الهی نازل نمیکند؟

با سلام

خداوند هود را برای هدایت قوم ثمود فرستاد بدون هیچ معجزه ای و وقتی که قوم ثمود رسالتش را انکار کردند عذاب الهی نازل شد.خداوند صالح را برای هدایت قوم عاد فرستاد و معجزه اش بیرون آوردن شتر از دل کوه بود ولی وقتی شتر را کشتند عذاب الهی نازل شد.اما سوال من این است که چرا خدا الان عذاب الهی نازل نمیکند؟ الان که کفر و شرک و فساد در حد میلیاردی در جهان در جریان است. خداوند بر قوم لوط بخاطر همجنسبازی عذاب الهی نازل کرد اما چند وقت پیش در کشوری در روز روشن 3 میلیون همجنسباز به خیابانها آمدند و فستیوال برگزار کردند و خدا فقط نظاره گر بود. آیا نگرش خدا عوض شده؟

با تشکر

کارشناس بحث : شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی
خداوند در نظام تكوين داراي قوانين ثابت و سنت هاي متعددي است كه بر هر كدام ضوابطي خاص از جانب خداوند حاكم است و هيچ سنّتي جز در اثر حصول شرايط آن به وقوع نمي پيوندد. يكي از سنت ها و قوانين الهي در جهان هستي نسبت به بشر سنّت عذاب الهي است كه در اثر گناه و طغيان بشر دامنگير قومي و گروهي مي شود.
حال این پرسش مطرح می شود که چرا در دنیای امروزی با این همه فساد و تباهی چرا عذاب خدا واقع نمی شود

بمنظور پاسخ به اين سئوال لازم است پيشاپيش شرايط وقوع عذاب الهي، انواع و اقسام عذاب الهي و موانع آن را بدانيم:
امر اول: عوامل و شرايط وقوع عذاب الهي:
از آيات متعدد قرآن كريم استفاده مي شود كه يکي از علل وقوع عذاب الهي ظلم و جور است. و با توجه به اينكه در قرآن كريم واژة ظلم هم بر ظلم افراد نسبت به خودشان اطلاق شده است؛ مانند كفر و انجام برخي از معاصي، و هم بر ظلم افراد نسبت به ديگران، اطلاق ظلم شامل هر دو قسم مي شود. بنابراين ظلم بر خويشتن و ظلم بر ديگران مي تواند عامل نزول عذاب الهي و انطباق سنّت عذاب بر گروهي و يا فردي شود.
آياتي كه دلالت بر اين معنا دارند فراوان است و ما به ذكر يك آيه شريفه بسنده مي كنيم:
ولقدا اهلكنا القرون من قبلكم لما ظلموا و جائتهم رسلهم بالبيّنات و ما كانوا ليومنوا، كذلك نجزي القوم المجرمين (يوسف) به يقين گروههايي پيش از شما را هنگامي كه ستم كردند هلاك نموديم، در حاليكه رسولان الهي دليل هاي روشني براي آنان آوردند، ولي هرگز ايمان نياوردند و ما خلافكاران را اين گونه كيفر مي دهيم.
و نزول عذاب الهي در اثر ظلم انسانها بلافاصله پس از وقوع ظلم نيست بلكه بعد از طي دو مرحله اي ديگر است:
1.
اتمام حجت: خداوند بعد از آنكه پيامبران و مبلغان دين خود را بسوي گروهي و امتي گسيل داشت و براي آنان ثابت گرديد كه پيامبران و مبلغان رسالت الهي دارند و براي هدايت آنان از جانب خداوند آمده اند، مع ذلك راه عناد و لجاج را در پيش گرفتند و سخن مبلغان الهي را نشنيدند، يك گام بسوي نزول عذاب الهي نزديك مي شوند.
و لوانا اهلكناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لو لا ارسلت إلينا رسولاً فنتبع آياتك (طه 134) بر فرض اگر ما آنان را پيش از فرستادن پيامبر و كتاب الهي عذاب مي كرديم حتماً در قيامت مي گفتند: پروردگارا چرا پيامبري بسوي ما نفرستادي تا از آياتت پيروي مي نموديم.
2.
امهال و استدراج: چنانچه گروهي و يا قومي سخن فرستادگان الهي را نپذيرفتند، خداوند در مرحلة اول مصائب و گرفتاري هايي همچون زلزله و خشكسالي، بيماري و قحطي را پديد مي آورد تا انسان از خواب غفلت بيدار شود و به خدا نزديك گردد و اگر اين منبّهات كارگر نشد، به يكباره نعمتهاي مادي افزايش مي يابد، آسايش و رفاه دامن انسان را فرا مي گيرد تا آنكه بر غفلت او افزوده شود و بيش از پيش از خداي خود فاصله گيرد آنگاه عذاب الهي بر آنان نازل مي گردد.
آيات 42ـ44 سورة انعام همين معنا را مي رساند. بنابراين سنّت عذاب الهي معلول ظلم انسان است و بعد از اتمام حجت و مهلت دادن لازم واقع مي شود(2)
ادامه دارد....

امر دوّم: انواع عذاب الهي:
عذاب الهي انواع و اقسام گوناگون داردكه برخي از اقسام آن عبارت است از:
1.
عذاب استيصال: عذابي است كه در اثر آن تمامي افراد يك گروه و يا يك قوم نابود مي گردد، نظير آنچه در امتهاي گذشته اتفاق مي افتاد.
2.
عذاب غير استيصال: عذابهايي كه به هلاكت تمامي افراد يك امت منجرنمي شود مثل وقوع اختلاف، جنگ و درگيري(3)
3.
عذاب هاي معنوي: عذاب هايي است كه مربوط به بعد معنوي و روح انسان مي شود، مانند دور شدن از رحمت الهي، نهاده شدن مهر ضلالت بر دل انسان و سلب توفيق از انجام اعمال عبادي.

در روایات داریم که بزرگترین عذاب دوری از یاد خداست.
4.
عذاب هاي جسمي: عذاب هايي است كه مربوط به جسم و تن انسان مي شود مانند غرق شدن و فرو رفتن در زمين(4).
5.
عذاب هاي اخروي: عذاب هايي است كه در جهان آخرت دامن انسان را مي گيرد. اينكه عذاب الهي معلول ظلم است و بعد از اتمام حجت امهال واقع مي شود شامل همة انواع عذاب مي گردد و اما تعيين نوع آن بستگي به شرايط و عوامل ديگر دارد.
امر سوّم: موانع نزول عذاب:
1.
حضور و وجود پيامبر گرامي اسلام ميان مردم: و ما كان الله ليعذّبهم و انت فيهم (انفال 33) در حاليكه تو در ميان آنان هستي خداوند آنان را عذاب نخواهد كرد.
2.
استغفار مردم: و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون (انفال 33) خداوند در حاليكه آنان طلب آمرزش مي كنند آنان را عذاب نخواهد كرد.
3.
وجود مؤمنين ميان مردم: از امام باقر ـ عليه السّلام ـ روايت شده است: لا يصيب قرية عذاب و فيها سبعة من المؤمنين (اصول كافي، ج 2، ص 247) عذاب الهي در قريه اي كه در آن هفت نفر از مؤمنين وجود داشته باشد نازل نمي شود.
4.
دعا: از امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ روايت شده است: الدعاءيدفع البلاء النازل و مالَم ينزل (اصول كافي، ج 2، ص 469) دعا بلاهاي نازل شده و نازل نشده را دفع مي كند(5).

اما اينكه چرا عذاب استيصال بسان صاعقة آسماني معارضان و منكران را نابود نميكند، مي توان به يكي از دو وجه تحليل كرد:
وجه اول: اختصاص عذاب استيصال به كفار:
آية الله مصباح يزدي تصريح مي كند: از آيات قرآن بدست مي آيد عذاب استيصال اختصاص به كافران دارد، اما عذاب هاي تنبيهي ممكن است بر جامعه كافران و مؤمنان نازل شود(6)
مي توان اين معنا را از آية شريفه ربنا ولاتحمل علينا اصرا كما حملته علي الذين مِن قبلنا (بقره 286) استفاده كرد. يعني: پروردگارا سنگيني بر ما قرار مده آنگونه كه بر امت هاي پيشين قرار دادي، پروردگارا آنچه را طاقت نداريم بر ما قرار مده.
از قرينه «كما حملته علي الذين من قبلنا» فهميده مي شود که از جمله اموري كه از امت اسلامي رفع شده عذاب استيصال است، و تفسيري كه علامة طباطبايي در الميزان و طبرسي در مجمع البيان از اين آية شريفه ارائه ميدهند مؤيد همين معنا است.(7)
به علاوه درصحيح مسلم روايتي آمده است كه از امت اسلامي عذاب استيصال رفع شده، و در تفسير نورالثقلين در ذيل آية شريفة فوق روايتي ذكر شده كه مي توان از آن اين معنا را استفاده كرد(8)
وجه دوّم: وجود مصلحت:
بر فرض وجه اول را نپذيريم ولي اين نكته مسلّم است كه نزول عذاب استيصال منوط به يكسري مصالح خفيه اي است كه چه بسا به خاطر نبردن آن مصالح، واقع نمي شود. مانند بودن افراد مؤمن در صلب پدران عصيان گر و گناهكار كه البته بسياري از آن مصالح براي ما روشن نيست(9

امر چهارم:گاهی گناهانی که در گذشته نبوده است در جامعه پیدا می شود در روایت داریم که گناه جدید باعث عذاب جدید می شود.

بنا به فرمایش حضرت امام رضا علیه السلام «کلما احدث العباد من الذنوب ما لم یکونوا یعلمون احدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون»

مشکلاتی مثل ایدز و مانند آن اصلا سابقه نداشته است نه این که بوده ولی درمانش را نمی دانستند. همان طور که حوادث عالم در انسان مؤثر است،‌ اعمال انسان نیز در عالم و در حوادث آن مؤثر است.

با توجه به مقدمات ذکر شده جواب سوال شما به خوبی مشخص می شود:

درست است که امروز در دنیا گناهان زیاد شده است اما ما می بینیم که بیماری ها و گرفتاری هایی در دنیا دامنگیر بشر شده است که در گذشته سابقه نداشته است مثل جنگ ها و کشتار ها و... مثلا بیماری ایدز بیماری است که تازه به وجود آمده و از بیماری های نسل جدید می باشد و هر روز بیشتر از گذشته بشر را تهدید می کند که کارشناسان خطر آن را در آینده وحشنتاک توصیف کرده اند(چرا این بیماری لایه های نهفته ای دارد که در طول 20 سال خود را نشان می دهد و شاید خیلی از انسان ها به آن گرفتار باشند و خود خبر نداشته باشند) و از این قبیل جنگ های خونینی است که بشر با صلاح های جدید خود باعث آن شده است مثلا کشته های جنگ جهانی اول و دوم بیشتر از 70 ملیون بر آورد شده است.

از طرفی همان گونه که ذکر شد گاهی خدا عذاب دسته جمعی را از قومی به علت وجود افراد صالحی در آن قوم بر می دارد همان گونه که در روایات در باره قوم لوط آمده است که خدا تا وقتی که همه مبتلا به گناه نشدند عذاب را نازل نکرد حتی وقتی که مردان به لواط رو آوردند و زنان مبتلا نبودند عذاب نیامد تا این که زنان قوم هم به این کناه مبتلا شدند آنگاه عذاب آمد

امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: حد زنا را دارد ( يكصد تازيانه ) به راستي چون قيامت شود آنها را مي آورند و لباسهائي كه از آتش بريده شده بر آنها مي پوشانند و مقنعه هاي آتشين بر سرشان مي بندند و زير جامه هاي آتشين به بدنشان مي پوشانند و عمودهاي آتشين در جوفشان فرو مي كنند و آنها را در جهنم مي اندازند " اي زن ! اولين قومي كه مساحقه بينشان رواج يافت قوم لوط بودند كه مردها به عمل لواط سرگرم شدند و زنان بي شوهر ماندند پس با يكديگر مشغول مساحقه شدند چنان كه مردان باهم مشغول عمل لواط شدند و هنگام نزول عذاب همگي به هلاكت رسيدند.

وقتی كه این فرشتگان نزد ابراهیم ـ علیه السلام ـ آمدند و بشارت خود را دادند، مأموریت دوم خود را به ابراهیم ـ علیه السلام ـ گفتند، ابراهیم ـ علیه السلام ـ در این مورد با آن فرشتگان به گفتگو نشست، زیرا دل مهربان ابراهیم ـ علیه السلام ـ میتپید و با خود میگفت: شاید روزنه امید برای اصلاح قوم لوط باشد. از این رو ـ طبق بعضی از روایات ـ ابراهیم به فرشتگان گفت: اگر در میان قوم لوط، صد نفر از مؤمنان باشد، آیا باز بر آنها عذاب میرسانید؟
فرشتگان: نه
ابراهیم: اگر پنجاه نفر باشند چطور؟
فرشتگان: نه
ابراهیم: اگر یك نفر مؤمن باشد چطور؟
فرشتگان: قطعاً لوط ـ علیه السلام ـ در میان آنها نیست، ما به او و خاندانش آگاهتر هستیم، لوط و خاندان با ایمانش ـ جز همسرش ـ را نجات خواهیم داد(تفسیر برهان، ج 2، ص 226؛ عنكبوت: 32).

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
ـ راه و راهنما شناسي، آية الله محمد تقي مصباح يزدي، بخش دوم، ص 115ـ176، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (قدس)، دوم 1379.

پاورقي:
(1).
مطهري، مرتضي، مجموعه آثار (عدل الهي)، تهران، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1370، ج 1، ص 138.
(2)
عبدالسلام بن نصرالله، سنة الله في عقاب الامم، رياض، دارالمعراج، چاپ اول، 1415 هـ ق، ص 23ـ37.
(3).
مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم، 1379، ص129.
(4).
عبدالسلام بن نصرالله، سنّة الله في عقاب الاصم، ص 35.
(5).
مالب، عبدالرسول، آثار و نتابج اعمال در دنيا، رسالة مطع جهاد مركز مديريت، 1388، ص 192ـ198.
(6).
مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، ص 143.
(7).
طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، چاپ جامعة مدرسين، طبرسي، مجمع البيان مؤسسة الاعلمي، بيروت، چاپ اول، 1415، ج 2، ص 230.
(8).
صحيع مسلم، كتاب الفتن و اشراط الساعة، ج 4، ص 2215، جويزي، تفسير نورالثقلين، قم، اسماعليان، 1412، ج 1، ص 307.
(9).
مصباح يزدي، محمد تقي، راهنما شناسي، ص 127ـ133.

در دنیای امروزی آوردن لفظ عذاب برای حوادث بی معنیست. زلزله علت دارد و علتش همان گسل های روی زمین و آزاد شدن انرژی آن است و علت فراوانی زلزله در کشوری مثل ژاپن همین است. علت فراوانی سیل در شمال کشورمان از طرفی بارش های فراوان باران است که آن هم علت علمی دارد و از طرف دیگر نبود سیستم فاضلاب پیشرفته است. جنگ ها هم علت دارد مثلا کسی جنگ تحمیلی را عذاب الهی نمینامد بلکه جنگ تحمیلی علل خاص خود را داشته مثل جنگ های دیگر و البته باید دانست اگر کشته های جنگ های 67 سال اخیر (بعد از جنگ جهانی دوم) را به درصد جمعیت زمین تقسیم کنیم به این نتیجه میرسیم که کشت و کشتار در این مدت اولا به مرور زمان کاهش یافته و دوما در گذشته مثلا 1000 سال پیش که مطمئنا کفر و شرک و فساد کمتر از الان بوده میزان کشته ها در جنگ ها به درصد بیشتر بوده و یکی از عللی که قرآن چند همسری را تایید کرده شرایط 1000 سال پیش بوده که در آن جنگ ها فراوان بوده و مرد های فراوانی کشته میشدند و زنان بسیاری بیوه و برای جلوگیری از فقر و فساد چند همسری رایج بوده در حالی که الان اینطور نیست. در مورد بیماری ها هم باید گفت در 1000 سال پیش مردم بیشتر از بیماری میمردند نسبت به الان و امید به زندگی هم کمتر از الان بوده.

همه این عوامل نشان میدهد که در گذشته که کفر و شرک و فساد کمتر از الان بوده میزان مرگ و میر ها از زلزله و سیل و جنگ و بیماری بیشتر از الان بوده هرچند که من مخالف نامیدن لفظ عذاب الهی بر این نوع حوادث هستم چرا که همه شان علت دارند. حادثه ای که علت منطقی نداشته باشد عذاب الهیست مثلا داستان اصحاب فیل یک نمونه از آن است که هیچ علت طبیعی یا انسانی نمیتوان بر آن گذاشت.

به نظر من خدا هم به مرور زمان مثل انسان نگرشش عوض شده و دست از کشتار انسانها به علل مختلف برداشته وگرنه الان عذاب نازل میکرد.

a1ireza;300013 نوشت:
اما چند وقت پیش در کشوری در روز روشن 3 میلیون همجنسباز به خیابانها آمدند و فستیوال برگزار کردند و خدا فقط نظاره گر بود. آیا نگرش خدا عوض شده؟

سلام
و ان جهنم لمحیطه بالکافرین
همانا جهنم بر کافران محیط است
همینکه همجنس بازند برای معذب بودنشان کافی است مگر در آخرت چیزی جز این عقیده و عمل آتشین را می خورند ؟
هل تجزون الا ما کنتم تعملون
والله الموفق

اگر عذاب خدا سریع و بمجرد انجام گناه صورت می گرفت، آزمایش مردم دیگر معنا نداشت.

باید در شرایطی این آزمایشات انجام شود، که خیال بشر راحت شده که هیچ خبری نیست و کسی او را نمی پاید یا حتی خدایی وجود ندارد و ...!

در آن زمان آنچه در دل دارد رو می کند! درست مثل وضعیت امروز جهان. سبحان الله.

یا حق

حامد;300690 نوشت:
همینکه همجنس بازند برای معذب بودنشان کافی است مگر در آخرت چیزی جز این عقیده و عمل آتشین را می خورند ؟

هرچند موضوع تاپیک مستقیما این نیست ولی امروزه بلحاظ روانشناسی و علمی این افراد هموسکشوال (هم جنس گرا) نامیده میشوند که خود نیز در انتخاب این وضعیت هیچ اختیاری از خود نداشته اند. و وجود این تمایلات در بعضی از انسانها به هیچ وجه نشانه امر غیر اخلاقی نیست. صحیح تر آن است که به جای کلمه توهین آمیز (همجننس باز!) از عبارت همجنس گرا استفاده شود. مثل آن است که کسی شما را متهم کند که غیرهمجنسباز! هستید!

ضمنا عذاب الهی همانگونه که گفته شد اتفاقاتی بدون توضیح علیت طبیعی آن است. نه مشکلات و مسائلی که به شکل طبیعی علت آن روشن است. در عذابهای نقل شده در قرآن و سایر کتب مذهبی علیت این اتفاقات صرفا خداوند و اراده آن نقل شده و نه علت طبیعی مثل سیل و زلزله و ایدز که عوامل طبیعی دارد و کاملا علت طبیعی آن قابل توضیح است.
بنابراین دلایل نقل شده توسط کارشناس محترم برای این مخلص توجیه قابل قبول نیست. هرچند دلایلشان قابل احترام و باعث امتنان است ولی مخلص منتظر دلایل محکم تری هستمم.

مانا باشید

سلام و عرض ادب
شاید مباحث تاپیک چرا خدا دیگر هیچ واکنشی نشان نمی دهد ؟؟
مربوط به این بحث باشد
موفق باشید

نقل قول:
با سلام

خداوند هود را برای هدایت قوم ثمود فرستاد بدون هیچ معجزه ای و وقتی که قوم ثمود رسالتش را انکار کردند عذاب الهی نازل شد.خداوند صالح را برای هدایت قوم عاد فرستاد و معجزه اش بیرون آوردن شتر از دل کوه بود ولی وقتی شتر را کشتند عذاب الهی نازل شد.اما سوال من این است که چرا خدا الان عذاب الهی نازل نمیکند؟ الان که کفر و شرک و فساد در حد میلیاردی در جهان در جریان است. خداوند بر قوم لوط بخاطر همجنسبازی عذاب الهی نازل کرد اما چند وقت پیش در کشوری در روز روشن 3 میلیون همجنسباز به خیابانها آمدند و فستیوال برگزار کردند و خدا فقط نظاره گر بود. آیا نگرش خدا عوض شده؟


سلام خدمت شما برادر و خواهر گرامی :
خدای بزرگ خودش می فهمد که چه موقه ای عذاب نازل کند . بعد از آن کسی نمیتواند در کارهای خدا دخالت کند.اگر هم کسی یا کسانی در حال انجام گناهی هستند خدا به آنها فرصتی میدهد شاید گمراه شوند . در این صورت که عذاب اللهی نازل میشود . الان هم که عذابی نمیبینیم خدای مهربان دارد به ما فرصتی میدهد که در راه راست قرار بگیریم.
----------------------------------------------------------------------------
:Sham:
یا حسین شهید
:Sham:

سلام
به نظر من شاید همین محلت خدا به انسان ها نوعی عذاب باشد
وقتی خدا به انسان هایی که در حال گناه هستند فرصت میدهد شاید یکی از حکمت هایش این باشد که در گناه خود بیشتر فرو رود.و چه عذابی بدتر از این؟عذاب که فقط سیل و زلزله و... نیست.
البته الله اعلم...

بعضی مواقع آدم چیزایی می بینه که مرغ پخته از دیدنش خندش می گیره.

عزیز شما رو زمین زندگی می کنی دیگه؟!

انتظار داری خدا چه بلایی نازل کنه؟!

حتما انتظار داری دیو سه سر بیاد؟! یا هایدرا؟!

یا شاید انتظار داری طوفان نوح بیاد با کشتیش بریم دور دور؟!

می خوای اعذاب الهی ببینی؟!

اعذاب الهی نازل شده برای آدم ها عزیزم.

جونی که برای سیر کردن شکم خواهر های یتیمش کلیه اش رو فروخته!

بازم اعذاب می خوای؟! باشه!

قتل و عام مسلمون ها تو کل جهان!

بازم می خوای ببینی؟! باشه.

تن فروشی دختران 17 18 ساله! و بیداد کردن فحشا..

بازم اعذاب الهی می خوای ببینی؟!

کافیه بری بیرون از ساعت 8 شب به بعد!
با یک ماشین مدل بالا! خودت اعذاب الهی و می بینی. تازه اینا یک نمونه اش هست...

خیلی بد بختیا هست که خیلی وقته نازل شده.

و یقیه ما انسان ها رو گرفته..

در عجبم الان از یک میریخی اینا رو بپرسی ریز آمار رو بهت می ده.

اما من موندم شما که رو زمین زیست می کنید چرا بی خبرید!

سفسطست! ربطی به موضوع مورد بحث نداره. همه این مصیبت هایی که شما نام بردید علت داره اما اینکه از آسمون از هیچ سنگ بباره یه چیز بی علته. فقط کافیه کمی تسلط روی تورات و انجیل و قرآن مخصوصا تورات داشته باشی تا ببینی خدا چقدر سریع العقاب هست چیزی که الان شاهدش نیستیم.

عزیزم..

اون بلا نازل می شد! همه یهو می مردن و خلاص!

اما این بلا نسبت به اون بلا ها خیلی بدتره!

کم کم نابودت می کنه! اما ریشت رو می سوزونه!

حوصله بحث ندارم والا طبق همون تورات ثابت می کردم که بدبختی که می کشیم از همه اون اعذاب ها بدتره..

a1ireza;300681 نوشت:
در دنیای امروزی آوردن لفظ عذاب برای حوادث بی معنیست. زلزله علت دارد و علتش همان گسل های روی زمین و آزاد شدن انرژی آن است و علت فراوانی زلزله در کشوری مثل ژاپن همین است. علت فراوانی سیل در شمال کشورمان از طرفی بارش های فراوان باران است که آن هم علت علمی دارد و از طرف دیگر نبود سیستم فاضلاب پیشرفته است.

با سلام خدمت شما دوست گرامی
این که هر پدیده ای در این دنیا علت دارد از بدیهیات است. و منکری ندارد
همان زلزله ای که امروز شما برای آن علتی یافته اید هزاران سال قبل هم علت داشته است نه این که تازه علت دار شده باشد.
خدا هم که خود علت العلل است هیچ کاری را بدون اسباب انجام نمی دهد و همه این عملیات عذاب ها را با اسباب خاصی انجام می دهد.
پس اینجور نیست که عذاب الهی بدون علل و اسباب باشد بلکه ما گاها این علل خبر دارنیستیم و شاید خبر دار شویم .
از طرفی می دانیم که خدا وعده داده است که قومی که گناه کنند عذاب می شوند اما نفرموده چگونه و با چه سببی عذاب می شوتد یا قرار داد نکرده است که همه به عذاب قوم لوط عذاب شوند بلکه همان گونه که بیان شد با کناهان جدید عذاب هم جدید می شود.

a1ireza;300681 نوشت:
جنگ ها هم علت دارد مثلا کسی جنگ تحمیلی را عذاب الهی نمینامد بلکه جنگ تحمیلی علل خاص خود را داشته مثل جنگ های دیگر و البته باید دانست اگر کشته های جنگ های 67 سال اخیر (بعد از جنگ جهانی دوم) را به درصد جمعیت زمین تقسیم کنیم به این نتیجه میرسیم که کشت و کشتار در این مدت اولا به مرور زمان کاهش یافته و دوما در گذشته مثلا 1000 سال پیش که مطمئنا کفر و شرک و فساد کمتر از الان بوده میزان کشته ها در جنگ ها به درصد بیشتر بوده و یکی از عللی که قرآن چند همسری را تایید کرده شرایط 1000 سال پیش بوده که در آن جنگ ها فراوان بوده و مرد های فراوانی کشته میشدند و زنان بسیاری بیوه و برای جلوگیری از فقر و فساد چند همسری رایج بوده در حالی که الان اینطور نیست. در مورد بیماری ها هم باید گفت در 1000 سال پیش مردم بیشتر از بیماری میمردند نسبت به الان و امید به زندگی هم کمتر از الان بوده.

این که پدیده ها علت دارند هیچ شکی نیست و همانگونه که بیان شد خدا نیز کار های خود را بدون اسباب نمی کند و قرار نیست عذاب الهی به طریق عذاب اقوام قول ثمود و لوط و...دفعی و دستجمعی باشد.
و این که کشته های جنگ ها به نسبت کمتر شده اند نیاز به اثبات دارد.
و قرینه ای که آوردید از تعدد زوجات قابل مناقشه است چرا که جنگ های قدیم در میدان های جنگ بوده و جنگ های امروز با سلاح های دستجمعی تمامی ارکان یک اجتماع از زن و کودک و مرد و..را در بر می گیرد به عنوان نمونه بمب اتم هیروشیما 40هزار نفر قربانی داشت که مرد وزن و کودک و ....

a1ireza;300681 نوشت:
به نظر من خدا هم به مرور زمان مثل انسان نگرشش عوض شده و دست از کشتار انسانها به علل مختلف برداشته وگرنه الان عذاب نازل میکرد.

دوست گرامی
همان طور که در پست ها ابتدایی عرض شد عذاب الهی یکی از سنن لا یتغیر الهی است که در وقوع آن -بنابر آیات قرآن- شکی نیست ولی این سنت شرایطی دارد که تا این شرایط نباشد عذاب واقع نمی شود
لطفا پست های ابتدایی را کامل بخوانید.

a1ireza;300681 نوشت:
به نظر من خدا هم به مرور زمان مثل انسان نگرشش عوض شده و دست از کشتار انسانها به علل مختلف برداشته وگرنه الان عذاب نازل میکرد.

دوست گرامی
همان طور که در پست ها ابتدایی عرض شد عذاب الهی یکی از سنن لا یتغیر الهی است که در وقوع آن -بنابر آیات قرآن- شکی نیست ولی این سنت شرایطی دارد که تا این شرایط نباشد عذاب واقع نمی شود
لطفا پست های ابتدایی را کامل بخوانید.

manmehdiam;300721 نوشت:
هرچند موضوع تاپیک مستقیما این نیست ولی امروزه بلحاظ روانشناسی و علمی این افراد هموسکشوال (هم جنس گرا) نامیده میشوند که خود نیز در انتخاب این وضعیت هیچ اختیاری از خود نداشته اند. و وجود این تمایلات در بعضی از انسانها به هیچ وجه نشانه امر غیر اخلاقی نیست. صحیح تر آن است که به جای کلمه توهین آمیز (همجننس باز!) از عبارت همجنس گرا استفاده شود. مثل آن است که کسی شما را متهم کند که غیرهمجنسباز! هستید! ضمنا عذاب الهی همانگونه که گفته شد اتفاقاتی بدون توضیح علیت طبیعی آن است. نه مشکلات و مسائلی که به شکل طبیعی علت آن روشن است. در عذابهای نقل شده در قرآن و سایر کتب مذهبی علیت این اتفاقات صرفا خداوند و اراده آن نقل شده و نه علت طبیعی مثل سیل و زلزله و ایدز که عوامل طبیعی دارد و کاملا علت طبیعی آن قابل توضیح است. بنابراین دلایل نقل شده توسط کارشناس محترم برای این مخلص توجیه قابل قبول نیست. هرچند دلایلشان قابل احترام و باعث امتنان است ولی مخلص منتظر دلایل محکم تری هستمم.

با سلام
اول این که انسان ها اکثرا بر روال طبیعی اند الا تعداد کمی که از نظر های مختلف دارای مشکلاتی از قبیل همجنس گرایی یا خنثی و... هستند صحبت ما در باره آنها است که هیچ مشکلی ندارند و به این کار شنیع رو می آورند که متاسفانه در این روزگار تعدادشان کم هم نیستند.

از طرفی در باره عذاب الهی در چند پست قبلی در باره علت دار بودن آن ها نکاتی بیان شد که به نظر می رسد توجه به آن ها در این بحث ما را کمک می کند.
در کل باید دانست قرار نیست که عذاب خدا مانند عذاب های اقوام دیگر باشد و قرار نیست که عذاب الهی خارج از روند طبیعی باشد
بر فرض هم که باشد باید شرایط وقوع عذاب در یک قوم جمع شده باشد که ما در حال آن را نیافتیم

شعیب;300886 نوشت:
اول این که انسان ها اکثرا بر روال طبیعی اند الا تعداد کمی که از نظر های مختلف دارای مشکلاتی از قبیل همجنس گرایی یا خنثی و... هستند صحبت ما در باره آنها است که هیچ مشکلی ندارند و به این کار شنیع رو می آورند

لازم است عرض کنم تمایلات این افراد به عنوان مشکل محسوب نمیشود. یعنی بلحاظ روانشناسی همانگونه که بسیاری به شکل طبیعی غیرهمجنس گرا هستند بعضی به شکل طبیعی همجنس گرا هستند . این افراد بلحاظ روانشناسی ناهنجاری ندارند. طبیعتشان اینگونه است. البته تصور نمیکنم آنگونه که شما فرموده اید ،این بیچارگان بلحاظ مذهبی تمایلاتشان اخلاقی باشد! یعنی میفرمایید تمایلات افرادی که به شکل طبیعی همجنس گرا هستند ،از نظر مذهبی عملشان غیر اخلاقی نیست؟!!!

و اما در مورد عذاب ها و وجود علت آن ، خواهش من این است که دلیلی بیاورید تا علت سنگ باران ابرهه توسط پرندگان! شباهت علیتش را با وقوع زلزله های امروزی که ناشی از گسل های زمین است را این مخلص درک کنم!
چرا نزول عذابهای نقل شده در قرآن بر لوط و ثمود و ....همگی معجزه وار بوده و علت اعجازی داشته اند ؟!! چرا حتی یکی از این اتفاقات اعجاز آمیز در عصر ما رخ نمیدهد؟!!
چرا تمامی این اتفاقات نامعقول در گذشته رخ داده؟!!

manmehdiam;300721 نوشت:
هرچند موضوع تاپیک مستقیما این نیست ولی امروزه بلحاظ روانشناسی و علمی این افراد هموسکشوال (هم جنس گرا) نامیده میشوند که خود نیز در انتخاب این وضعیت هیچ اختیاری از خود نداشته اند. و وجود این تمایلات در بعضی از انسانها به هیچ وجه نشانه امر غیر اخلاقی نیست. صحیح تر آن است که به جای کلمه توهین آمیز (همجننس باز!) از عبارت همجنس گرا استفاده شود. مثل آن است که کسی شما را متهم کند که غیرهمجنسباز! هستید!

ضمنا عذاب الهی همانگونه که گفته شد اتفاقاتی بدون توضیح علیت طبیعی آن است. نه مشکلات و مسائلی که به شکل طبیعی علت آن روشن است. در عذابهای نقل شده در قرآن و سایر کتب مذهبی علیت این اتفاقات صرفا خداوند و اراده آن نقل شده و نه علت طبیعی مثل سیل و زلزله و ایدز که عوامل طبیعی دارد و کاملا علت طبیعی آن قابل توضیح است.
بنابراین دلایل نقل شده توسط کارشناس محترم برای این مخلص توجیه قابل قبول نیست. هرچند دلایلشان قابل احترام و باعث امتنان است ولی مخلص منتظر دلایل محکم تری هستمم.

مانا باشید


سلام
این مساله هر نام یا هر علتی داشته باشد مصداق فعل قوم لوط است که به عذاب الهی هلاک شدند و شرع مقدس اسلام هم به شدیدترین وجه با آن مبارزه کرده است و هیچ چیزی نمی تواند توجیه این انحراف باشد و نهایت عدم توانایی از احتراز از این فعل غیر انسانی قتل است
والله الموفق

بسم الله
ممنون بابت مطالبتون .......... به نظر من در حد عقل و فهم خودم :Nishkhand:از رأفت و مهربانی خداست و بخاطر بنده های مومن و دعای امام زمان (عج) است که مانع عذاب هستند!

manmehdiam;300913 نوشت:
لازم است عرض کنم تمایلات این افراد به عنوان مشکل محسوب نمیشود. یعنی بلحاظ روانشناسی همانگونه که بسیاری به شکل طبیعی غیرهمجنس گرا هستند بعضی به شکل طبیعی همجنس گرا هستند . این افراد بلحاظ روانشناسی ناهنجاری ندارند. طبیعتشان اینگونه است. البته تصور نمیکنم آنگونه که شما فرموده اید ،این بیچارگان بلحاظ مذهبی تمایلاتشان اخلاقی باشد! یعنی میفرمایید تمایلات افرادی که به شکل طبیعی همجنس گرا هستند ،از نظر مذهبی عملشان غیر اخلاقی نیست؟!!!
با سلام
در این باره بحث کارشتاسی و فقهی لازم است که بهتر است تاپیک جدیدی برای آن باز شود.
آن چه که واضح است این که در ظاهر مرز بندی زن ومرد کاملا مشخص است و به هیچ بهانه ای نمی توان آن را بر هم زد مگر اینکه دلیل خاص شرعی داشته باشد. که باید به صورت جداگانه بحث شود.

manmehdiam;300913 نوشت:
و اما در مورد عذاب ها و وجود علت آن ، خواهش من این است که دلیلی بیاورید تا علت سنگ باران ابرهه توسط پرندگان! شباهت علیتش را با وقوع زلزله های امروزی که ناشی از گسل های زمین است را این مخلص درک کنم! چرا نزول عذابهای نقل شده در قرآن بر لوط و ثمود و ....همگی معجزه وار بوده و علت اعجازی داشته اند ؟!! چرا حتی یکی از این اتفاقات اعجاز آمیز در عصر ما رخ نمیدهد؟!! چرا تمامی این اتفاقات نامعقول در گذشته رخ داده؟!!

با سلام خدمت شما دوست گرامی
خداوند با اراده قاهر خویش در علل و اسباب طبیعی تصرف کرده و آنها را به صورت ءآنی به انجام می رساند اما اینگونه نیست که از اسباب وعلل مادی استفاده نکند مثلا در عذاب قوم نوح با ابر از آسمان باران می بارد و در عذاب ابرهه توسط پرندگان کوچک سنگ باران می کند اما این که بدون اسباب خدا این کار رابکند دلیلی بر آن نداریم.
اما این که چرا در زمان ما حتی یکی از آن عذاب ها به آن نحو صورت نمی پذیرد : همان طور که در ابتدا عرض شد اولا سنت خدا بر این است که اگر قومی بر آنها حجت تمام شد و باز هم به عصیان و گناه روی بیاورند خدا آنها را عذاب خواهد کرد و در سنت های خدا تحویل و تبدیل نخواهد بود این از مسلمات ما است
ثانیا عذاب های دستجمعی به آن صورت که در باره اقوام پیشین آمده تابع شرایطی است که باید همه آنها جمع شده و دست در دست هم بگذارند تا عذاب نازل شود (که در پست های ابتدایی این شرایط گذشت)
ثالثا :این که خدا قول عذاب داده است ولی نگفته که کی این عذاب نازل خواهد شد و قرار نیست در زمان ما واقع شود به عبارت دیگر عدم وقوع این عذاب ها دلیل بر امتناع آنها یا تغییر نگرش خدا نیست بلکه شاید یک سری از مصالحی در کار باشد آیه الله جوادی می فرمودند مصلحت آینکه عذاب به تاخیر می افتد ، عذاب گناه کاران به دست امام زمان در زمان ظهور است.
گذشته از این گاهی شرایط هست یرای عذاب اما موانعی در کار است مثلا وجود مومنین در میان گناهکاران (که روایت آن در ابتدا گذشت) و همچنین وجود کودکان بی گناه در میان قوم و حتی روایت داریم خدا به خاطر کیاهان سبز و حیوانات بیابان عذاب را از قومی بر می دارد.

سلام
والا اونقد که زندگی مشکل و عذاب آوره، با ترافیک و آلودگی و تناول روزانه ی جرعه آبی سرطان زا و لقمه غذایی سرطان زا!!! اونقد که این تیپی شده زندگی ها، دیگه برام سوال نیس چرا عذاب نازل نمیشه.
یه سوال: مگه عذاب نازل نشده؟ مگه همین شرایط سخت زندگی عذاب نیس؟ مگه رفاه در حد خونه ای که محل آرامش باشه نه جایگاه تنش!! و مگه برخورداری از سلامت و بهداشت جسم و روح مگه اینا نشونه ی رحمت خدا نیستن؟ دنبال چی می گردیم؟
اینکه مرغای ابابیل بیان و سنگریزه بارونمون کنن؟؟
یا منتظر بارون قورباغه ایم؟؟
خب همین خودش یه عذابه که در اثر بی تقوایی ها و ناشکری ها و زیاده خواهی ها و دنبال صرف تمدن مادی رفتن هامون، زندگی همچین شده که باید به هم دیگه بگیم: بفرمائید یه لقمه سرطان میل کنید!!!

شعیب;301129 نوشت:
خداوند با اراده قاهر خویش در علل و اسباب طبیعی تصرف کرده و آنها را به صورت ءآنی به انجام می رساند اما اینگونه نیست که از اسباب وعلل مادی استفاده نکند مثلا در عذاب قوم نوح با ابر از آسمان باران می بارد و در عذاب ابرهه توسط پرندگان کوچک سنگ باران می کند اما این که بدون اسباب خدا این کار رابکند دلیلی بر آن نداریم.

سلام و عرض ادب
اینکه میفرمایید عذاب با اسباب وعلل مادی نازل میشود اینطور استنباط میشود :چون عذاب از اسباب مادی استفاده میکند باید این انتظار را هم داشته باشیم که آن عذاب علاوه بر موضوع بر محیط موضوع هم اثر بگذارد و آثاری از آن برای نشانه برای ما بماند پس چرا آثاری از عذاب نوح طوفان جهانگیری که همه زمین را غرق کرده بر بستر زمین باقی نمانده است
موفق باشید

متحیر;301512 نوشت:

سلام و عرض ادب
اینکه میفرمایید عذاب با اسباب وعلل مادی نازل میشود اینطور استنباط میشود :چون عذاب از اسباب مادی استفاده میکند باید این انتظار را هم داشته باشیم که آن عذاب علاوه بر موضوع بر محیط موضوع هم اثر بگذارد و آثاری از آن برای نشانه برای ما بماند پس چرا آثاری از عذاب نوح طوفان جهانگیری که همه زمین را غرق کرده بر بستر زمین باقی نمانده است موفق باشید



[=System]قُلْ سِيرُواْ فِي الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ
[=System]
[=System]با توجه به توصیفاتی که خداوند متعال از اقوامی؛ مانند قوم ثمود، یا قوم لوط در قرآن آورده، همچنین یافته‌های باستان‌شناسی و شواهد تاریخی آثاری از بقایای چنین اقوامی در گذشته باقی مانده است، به طور مثال بقایای قوم ثمود در منطقه مدائن صالح شبه جزیره عربستان با اوصافی مشابه آنچه در قرآن آمده، یافت شده است. در این رابطه نکته زیر را باید توجه داشت:
[=System]نکته:عذاب‌هایی که اقوام مختلف دچار آن شده‌اند؛ مانند طوفان حضرت نوح(ع)، تندباد قوم عاد، صیحه و زلزله قوم ثمود، بارش سجیل بر سر قوم لوط و نمونه‌های مانند آن که در قرآن و منابع روایی آمده است، به گونه‌ای نیست که اثر خود آن عذاب‌ها در زمین مانده باشد؛ چرا که آن عذاب برای به هلاکت رساندن کافران و مستحقان عذاب نازل شده است؛ باقی ماندن اثر زلزله جز ویرانی خانه‌هایشان چیزی نیست و طوفان نوح نیز چون پس از آن فروکش کرد، خود سنگ سجیل هم اگر در زمین باقی مانده باشند بعد از گذشت سالیان متمادی به طور طبیعی اثر مشخصی از آنها برجای نمی‌ماند.
[=System]در زیربه برررسی برخی از آثار عذاب های اقوام ختلف می پردازیم:
[=System]بخش اول
[=System]طبق برخی از آیات قرآن و روایات وارده، این مطلب که آثار برخی از اقوام عذاب شده؛ مانند قوم عاد، لوط و ثمود تا زمان نبی مکرم اسلام باقی مانده است، ثابت است؛ یعنی در زمان نزول قرآن به طور قطع آثار و بقایای این اقوام و اخباری پیرامون اتفاقات آنها در آن‌جا وجود داشته است.
[=System]از جمله آیاتی که می‌توان برای اثبات این مدعا استفاده کرد، این آیه شریفه است: «ما طایفه «عاد» و «ثمود» را نیز (هلاک کردیم)، و مساکن (ویران شده) آنان براى شما آشکار است. شیطان اعمالشان را براى آنان آراسته بود؛ از این‌رو آنان را از راه (خدا) بازداشت در حالى‌که بینا بودند».[=System][1]
[=System]خداوند متعال در این آیه می‌فرماید مساکن آنها برای شما آشکار است. البته این معنا در آیات دیگری از قرآن کریم نیز وجود دارد: «آیا براى هدایت آنان کافى نیست که بسیارى از نسلهاى پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، و اینها در مسکنهاى (ویران شده) آنان راه مى‏روند! مسلّماً در این امر، نشانه‏هاى روشنى براى خردمندان است».[=System][2]
[=System]البته در بعضی روایات نیز شواهدی دال بر این مطلب وجود دارد. به عنوان نمونه، در غزوه تبوک پیامبر و یارانش به یکی از منازل که در سرزمین حجر[=System][3][=System] بود وارد شدند، ولی پیامبر به یارانش دستور داد که از آب آن‌جا چیزی بر ندارند.[=System][4][=System] بنابر این، وجود این آثار تا آن زمان قطعی است، اما سؤالی که مطرح می‌شود، این است که آیا پس از عصر پیامبر(ص) نیز آن آثار باقی مانده است یا خیر؟
[=System]با توجه به نشانه‌هایی که خداوند متعال از خصوصیات اقوامی؛ مانند قوم ثمود معرفی می‌کند و با در نظر گرفتن بعضی آثار و نشانه‌های تاریخی و باستانی در مناطقی از شبه جزیره عربستان این احتمال را تقویت می‌کند که بقایای آن اقوام، برای عبرت جهانیان هنوز هم باقی باشد. به طور مثال خداوند متعال قوم ثمود را این‌گونه تعریف می‌کند: ... شما (قوم ثمود) را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در زمین مستقر ساخت که در دشت‌هایش، قصرها براى خود بنا مى‏کنید و در کوه‏ها، براى خود خانه‏ها مى‌تراشید.[=System][5][=System] و قوم «ثمود» که صخره‏هاى عظیم را از (کنار) درّه مى‏بریدند (و از آن خانه و کاخ مى‏ساختند).[=System][6]
[=System]در جایی دیگر از مهارت آنها در ساختن خانه‌هایشان می‌گوید: و (براى مساکن و جاهاى خودتان) از کوه‏ها خانه‏ها می‌تراشید در حالى‌که (در ساختن آنها) ماهر و دانایید.[=System][7]
[=System]با در نظر گرفتن بعضی شواهد تاریخی و بررسی‌های انجام شده در شبه جزیره عربستان، در میان مسیر قدیمی مدینه و شام منطقه‌ای وجود دارد به نام حجر که در آن بقایای تمدنی با ساختمان‌ها و کاخ‌هایی در دل کوه‌ها دیده می‌شود، طبق گفته مورخان و شواهد و قرائنی که در آیات و روایات وجود دارد این مکان همان محل زندگی قوم ثمود بوده است؛ لذا اکنون آن منطقه را با نام «مدائن صالح[=System][8][=System]» می‌شناسند.[=System][9]
[=System]اصطخری در مسالک می‌گوید: حجر قریه‌ای کوچک با ساکنینی اندک است که در منطقه وادی القری واقع شده که در قرون گذشته دیار قوم ثمود بوده است، همان قوم ثمودی که در قرآن می‌فرماید: و به خاطر بیاورید (ای قوم ثمود) که شما را جانشینان قوم «عاد» قرار داد، و در زمین مستقر ساخت، که در دشت‌هایش، قصرها براى خود بنا مى‏کنید و در کوه‏ها، براى خود خانه‏ها مى تراشید. در آن منطقه آثار تراشیدن کوه‌ها و ساختن منازلی در دل کوه ها دیده می‌شود که به آن کوه‌ها «اثالب» می‌گویند.[=System][10]
[=System]گواه دیگری که ثابت می‌کند آثار قوم ثمود تا قرون اخیر باقی بوده است، مطلبی است که در برخی از سفرنامه‌ها و گزارشات از سفر حج آمده است: در سال 1312 خورشیدى که براى نخستین بار به حج رفتم در مراجعت از مکه معظمه پس از قریب سه ماه ایام بهار اقامت در مدینه طیبه از راه شام پیاده و سوار بر شتر بسوى شرق الاردن آمدم و دو تن از هموطنان ایرانى با ما همراه بودند از مدینه در برابر نقطه شمال و مقابل ستاره جدى بسوى شام روانه شدیم و پس از طى یازده منزل به مدائن صالح رسیدیم در دو طرف راه دو رشته کوههاى مخروطى دنبال هم قرار داشت که از ریگها و شنهاى زرد تیره‏اى متحجر شده بود و از جلو این کوهها ساحتى در آورده بودند و از میانه آن ساحت که بمانند ایوانى از جلو کوه بریده شده بود درى کنده بودند و وارد شکم کوه شده و در آنجا یک سالون تقریبا چهار گوشه کنده بودند و در اطراف آن ایوانهائى از کوه تراشیده بودند. و اینها همان مدائن‏ قوم‏ صالح‏ و منازل آنها هستند که تا کنون پس از چند هزار سال بجا مانده‏اند و تراش و ساختمان درها از روى اصول مهندسى بوده است و برخى خانه‏ها درهاى بزرگتر داشت و سر درهاى آنها نقاشى بود که معلوم میشد خانه‏هاى سران قوم بوده است و نقشه‏هاى آنها را از سنک حجارى کرده بودند و چون ما از این رشته کوهها گذشتیم و راه قدرى بسوى مشرق منحرف شد به یک رشته کوه پیوسته رسیدیم که در میان آن شکافى بود و ما از آن شکاف عبور کردیم و بکناره دشت رمل و شن زارى رسیدیم.[=System][11]
[=System]البته در برخی منابع کلاسیک لاتین نیز در سده‌های 1ق‌م تا 2م، همچون دیودور صقلی، پلینی، بطلمیوس و اورانیوس به وصف قوم ثمود و محل زیست ایشان پرداخته‌اند. اما با شروع حرکت اروپاییان به سمت شرق، در قالب مفهوم کلی شرق‌شناسی، برخی یافته‌های باستان‌شناسی دریچه‌ای شد برای شناخت هر چه بیشتر این قوم تاریخی. واقعیت این است که ولستد و کارلس با سفر به شبه جزیرۀ عربستان و عکس‌برداری از برخی کتیبه‌ها که به نام کتیبه‌های ثمودی خوانده شده‌اند (ولستد، II/189) و در ادامه، شارل دوتی با سفرش در 1877م به آن منطقه و یافتن انبوهی سنگ نبشته، آغازندۀ این مسیر بودند که با یافته‌های پسینیان چون شارل هوبر (1882م)، ژوسان و ساوینیاک (1910م) و فیلبی (1936، 1951، 1953م)، این یافته‌ها که غالباً متعلق به سده های 4ق‌م تا 3م است، تکمیل گشت (آذرنوش، 37-38؛ علی، 1/328-329؛ براندن، 44). آنچه در سطور بعد خواهد آمد، حاصل یکی انگاری ثمود نام برده شده توسط مورخان و قرآن کریم با قومی است که پدیدآورندۀ کتیبه‌های نام‌گذاری شده به ثمودی هستند.
[=System]پس از خواندن متن این کتیبه‌ها و در نهایت یافتن واژۀ «ثمد» در آنها بود که لیتسبارسکی با توسع در نامبری، این سنگ‌نبشته‌ها را «کتیبه‌های ثمودی» نامید (مثلاً نک‍ : همو، 3(
[=System]از مجموعۀ داشته‌های گوناگون و کتیبه‌های به دست آمده از مناطق شمالی شبه جزیره (مثلاً ریکمانس، Dirol و همچنین برخی بناهای برجای مانده از آن دوره می‌توان با رویکردی واقعی‌تر قوم ثمود را بازشناخت. با کنار هم گذاری اطلاعات منابع کلاسیک لاتین، می‌توان گفت قوم ثمود در شرق دریای سرخ، در مناطق داخلی شبه جزیره در مدین، وادی سرحان و در همسایگـی لحیانیها و در شهرهای حجر (مدائن صالح) و دومـة ـ الجندل می‌زیستند (روسان، 4-7؛ ریکمانس، 7). اختلاف گفته‌ها دربارۀ زیستگاه ایشان در منابع کلاسیک بیشتر به سبب جا‌به‌جایی هایی است که قوم ثمود طی صدها سال انجام داده، و البته این امر بی شک متأثر از اوضاع سیاسی منطقه بوده است. به نظر می‌رسد اگرچه مجموعۀ قبایل ثمود هرگز به حکومت واحدی دست نیافت، اما در طول زمان از سدۀ 2 ق‌م تا پایان سدۀ 2 م، ضمن تغییر مکان، سرزمین خود را گسترش داده، و عملاً قسمتهای وسیعی از شمال غربی شبه جزیره از حجاز و جوف و مرکز عربستان را زیستگاه خود ساخته بودند، گستره‌ای که عملاً تمام عربستان شمالی و مرکزی را در بر می‌گرفت (براندن، 30-31؛ اُلیری، 51).[12]
[=System]بنابر این، وجود بقایای قوم ثمود مورد تأیید منابع اسلامی، شواهد تاریخی و یافته‌های باستان‌شناسی است، اما در رابطه با قوم عاد شاید نتوان با قاطعیت سخن گفت، ولی طبق گفته‌ی برخی از محققان قوم عاد در جنوب جزیرة العرب و در سرزمین یمن زندگی می‌کردند.[=System][13][=System] هر چند علامه طباطبایی، وجود بقایایی از این قوم را نفی کرده و می‌گوید: این سرزمین در جنوب جزیرة العرب بوده، ولى امروز هیچ اثرى از آن قوم در آن باقى نمانده و در اینکه در چه نقطه از جنوب واقع بوده اختلاف است.[=System][14]
[=System]البته اگر به آیه 38 سوره عنکبوت مراجعه کنیم در خواهیم یافت که مساکن قوم عاد نیز مانند قوم ثمود برای مردم آن عصر مشهود بوده است. بعضی گزارشات پراکنده از یافتن بقایایی از ساختمان‌ها و مساکن آنها در قسمت جنوبی شبه جزیره حکایت می‌کند.
[=System]در رابطه با قوم لوط و عذابی که دچار شدند، همچنین منطقه و محل زندگی آنها شواهدی از آیات قرآن، منابع تاریخی و بعضی دست‌آوردهای باستان‌شناسی وجود دارد که وجود قومی با چنین اوصافی را در کنار بحرالمیت یا بحر لوط در کشور اردن، تأیید می‌کند.[=System][15]
[=System]بخش دوم
[=System]در این بخش که مربوط به آثار و بقایای عذاب‌های اقوام گذشته است، باید به چند نکته توجه داشت:
[=System]1. نوع عذاب‌هایی که بر آنها نازل شده، آیا به گونه‌ای بوده که باید آثارش تا امروز هم باقی بماند یا خیر؟
[=System]2. نقل عذاب‌هایی که بر سر اقوام گذاشته آمده، و در قرآن و روایات از آنها سخن به میان آمده با چه هدفی انجام گرفته و در صدد اثبات چه چیزی بوده است؟
[=System]در پاسخ نکته اول باید گفت؛ عذاب‌هایی که اقوام مختلف دچار آن شده‌اند؛ مانند طوفان حضرت نوح، تندباد قوم عاد، صیحه و زلزله قوم ثمود، بارش سجیل بر سر قوم لوط و نمونه‌های مانند آن که در قرآن و منابع روایی آمده است، به گونه‌ای نیست که اثر خود آن عذاب‌ها در زمین مانده باشد؛ چرا که آن عذاب برای به هلاکت رساندن کافران و مستحقان عذاب نازل شده و به همین میزان که آنها طعم عذاب را بچشند مثلا باقی ماندن اثر زلزله جز ویرانی خانه‌هایشان چیزی نیست، و طوفان نوح نیز چون پس از آن فروکش کرد، خود سنگ سجیل هم اگر در زمین باقی مانده باشند، بعد از گذشت سالیان متمادی به طور طبیعی اثر مشخصی از آنها برجای نمی‌ماند.
[=System]اما نسبت به نکته دوم که شاید از جهاتی دارای اهمیت بیشتری نیز باشد، باید توجه داشت که یکی از اهداف قرآن، از بیان آنچه بر سر اقوام گذشته آمده، این بوده تا مخاطبان قرآن نگاهی به آثار به جای مانده از گذشتگان کنند و ببینند آنهایی که در خلقت و نعمت خیلی بالاتر از مخاطبان قرآن بودند و در مقابل دعوت پیامبران گردنکشی کرده و آنها را انکار نمودند، با تمام ادعایی که داشته از آنها هیچ اثری باقی نمانده و دچار چه عاقبتی گردیده‌اند،[=System][16][=System] و برای پذیرش این فرموده قرآن، همین مقدار کافی است که تمدن‌هایی با آن همه پیش‌رفت همه افراد آن (غیر از عده اندکی از پیروان انبیاء) به صورت ناگهانی از بین بروند و چیزی جز خرابه از آنها باقی نمانده است و لازم نیست که اثراتی از خود آن عذاب باقی مانده باشد، در واقع همین بقایا آثار همان عذاب‌ها است.
[=System]به هر حال بالاترین سند و پشتوانه ایمان ما به عذاب اقوام، گفته‌های قرآن کریم است؛ این ایمان وابسته و منوط به وجود آثار تا به امروز نیست؛ در ضمن باید توجه داشت مردم آن مناطق اعتقادی به حفظ این آثار نداشتند، به ویژه این‌که حاکمان سعودی که نزدیک به یک قرن در این منطقه حکومت می‌کنند، بر اساس دیدگاه وهابیان نه تنها توجهی به حفظ و نگه‌داری آثار گذشتگان ندارند، بلکه تخریب و از بین بردن آنها را لازم می‌دانند.
[=System]


منابع:


[=System][1][=System]. عنکبوت، 38ش.
[=System][2][=System]. طه، 128.
[=System][3][=System] داستان قوم ثمود در قرآن با نام اصحاب الحجر نیز آمده است. به این جهت که محل سکونت آن در حجر بوده است.
[=System][4][=System]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج 55، ص 328، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403 ق؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 26، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360 ش.
[=System][5][=System]. اعراف، 74.
[=System][6][=System]. فجر، 9.
[=System][7][=System]. شعرا، 149.
[=System][8][=System]. صالح نام پیامبر قوم ثمود است.
[=System][9][=System]. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 2، ص 27.
[=System][10][=System]. اصطخری، ابو اسحاق ابراهیم، مسالک الممالک، ص ۱۹، دارصادر لیدن، افست بیروت، ۲۰۰۴م.
[=System][11][=System]. کلینی، محمد بن یعقوب، الروضة من الکافی یا گلستان آل محمّد، ترجمه و شرح کمره‌ای، محمد باقر، ج ‏1، ص 350، کتابفروشی اسلامیه، تهران، چاپ اول، 1382ق.
[=System][12][=System]. حاج منوچهری، فرامرز، دانشنامه دبا فارسی[=System]http://www.cgie.org.ir، ج 17، مقاله 6314.
[=System][13][=System]. اسفراینی، ابو المظفر شاهفور بن طاهر، تاج التراجم فی تفسیر القرآن للأعاجم، ج ‏2، ص 734، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، اول، 1375 ش.
[=System][14][=System]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏18، ص 210، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[=System][15][=System] نک، سعیدی عباس، دانشنامه دبا فارسی[=System]http://www.cgie.org.ir، ج11، مقاله 4530.
[=System][16][=System]. به آیات، 82؛ سوره غافر، 11؛ سوره انعام، 69؛ نمل و 42 روم، مراجعه شود.
[=System]با استفاده از سایت islamquest.net
[=System]

خب باریدن باران سنگ از آسمان بر سر قوم لوط چه علت منطقیی میتواند داشته باشد؟ مشخص است که با صحیح در نظر گرفتن این روایت علم از توضیح این اتفاق عاجز است. خب چرا خدا وقتی که 3 میلیون همجنس باز در کشوری فستیوال برگزار میکنند باران سنگ نازل نمیکند؟ باید در نظر داشت که خدای کتب الهی (تورات انجیل قرآن) سریع العقاب است و در ماجرای قوم لوط نشان داده که چنین وضعیتی را تحمل نمیکند پس در چنین وضعیتی باید یکی از این 2 گزاره صحیح باشد:

1-خدایی وجود ندارد و ساخته ذهن پیشینیان است
2-نگرش خدا عوض شده و دیگر به هر بهانه ای دست به کشتار انسانها نمیبرد

که دیدگاه من گزاره دوم است

a1ireza;301654 نوشت:
خب باریدن باران سنگ از آسمان بر سر قوم لوط چه علت منطقیی میتواند داشته باشد؟ مشخص است که با صحیح در نظر گرفتن این روایت علم از توضیح این اتفاق عاجز است. خب چرا خدا وقتی که 3 میلیون همجنس باز در کشوری فستیوال برگزار میکنند باران سنگ نازل نمیکند؟ باید در نظر داشت که خدای کتب الهی (تورات انجیل قرآن) سریع العقاب است و در ماجرای قوم لوط نشان داده که چنین وضعیتی را تحمل نمیکند پس در چنین وضعیتی باید یکی از این 2 گزاره صحیح باشد: 1-خدایی وجود ندارد و ساخته ذهن پیشینیان است 2-نگرش خدا عوض شده و دیگر به هر بهانه ای دست به کشتار انسانها نمیبرد که دیدگاه من گزاره دوم است

با سلام دوست گرامی
همان طور که بارها عرض کردم عذاب دستجمعی شرایطی دارد که باید همه آنها در کنار هم باشد تا خدا قومی را عذاب کند آن هم عذابی که زندگی آنها را به پایان ببرد که به آن عذاب استیصالی گفته می شود
از جمله آن شرایط که در پست های ابتدایی کامل بیان شد این بود که تمام قوم به گناه روی بیاوند و حتی چند نفر مومن-مومن به دین خودشان مثلا مسیحی خوب یا یهودی مومن- در قومشان نباشند حتی بچه هایی که به سن تکلیف نرسیدند گاهی مانع از نزول عذاب اند حتی در روایات داریم که خدا به خاطر وحوش بیابان عذاب را از قومی بر می دارد همه این ها را باید با هم در نظر گرفت و بعد ادعا کرد که فلان قوم مستحق عذاب بوده اند ولی خدا آنها را عذاب نکرده یا به عبارت شما خدا نگرشش به بحث عذاب عوض شده است!!!

شعیب;301782 نوشت:
حتی بچه هایی که به سن تکلیف نرسیدند گاهی مانع از نزول عذاب اند حتی در روایات داریم که خدا به خاطر وحوش بیابان عذاب را از قومی بر می دارد

بنابراین نتیجه میگیریم که مثلا در قوم ثمود به مدت 15سال (سن تکلیف) هیچ کودکی بدنیا نیامد و تمامی حیوانات وحشی و اهلی منطقه را ترک کرده بودند!

شرایط نزول عذاب را شما اینقدر مشکل نقل کردید که تقریبا غیرممکن بوده که عذابی نازل میشد!

manmehdiam;302188 نوشت:
بنابراین نتیجه میگیریم که مثلا در قوم ثمود به مدت 15سال (سن تکلیف) هیچ کودکی بدنیا نیامد و تمامی حیوانات وحشی و اهلی منطقه را ترک کرده بودند! شرایط نزول عذاب را شما اینقدر مشکل نقل کردید که تقریبا غیرممکن بوده که عذابی نازل میشد!

با سلام
بله بزرگوار ما در بعضی از نقل ها داریم که وقتی قوم لوط به این گناه روی آوردند تا مدتی گذشت که زاد و ولدی در میان آنها صورت نگرفت
از طرفی -همان طور که در حدیث امام صادق در همان پست ابتدایی آوردیم- وقتی ملایکه برای عذاب نازل شدند حضرت ابراهیم با آنها گفتگویی کرد و تقاضای تاخیر عذاب را داشت و گفت اگر صد مومن در میان آنها باشند گفتند آنها را عذاب نمی کنیم گفت 50 مومن گفتند عذاب نمی کنیم گفت:....اگر یک مومن باشد گفتند نه عذاب نمی کنیم ابراهیم گفت چگونه آنها را عذاب می کنید در حالی که لوط در بین آنهاست آیا او مومن نیست گفتند ما خود به حال لوط آگاهیم که برای عذاب او و خانواده اش بغیر از زنش را از قوم خارج کرده آنگاه آنها را عذاب کردند(این جریان در سوره عنکبوت آیه 32 آمده است)
از طرفی بنده عرض کردم که خدا عذاب را به خاطر حیوانات وحشی از آنها بر می داردو این از باب رحمت خداست نه این که در آن قوم لزوما نباید حیوانی باشد .
و این همه در باب عذاب استیصالی است که همه یک قوم با هم از بین روند و الا در باب عذاب های دیگر این شروط نیست یا کمرنگ تر است مثل خشکسالی ، بیماری های واگیر دار و...

شعیب;302374 نوشت:
با سلام
بله بزرگوار ما در بعضی از نقل ها داریم که وقتی قوم لوط به این گناه روی آوردند تا مدتی گذشت که زاد و ولدی در میان آنها صورت نگرفت

در مورد قوم عاد و ثمود چه؟ آیا در میان آنها هم مومن و زن و بچه و گیاه و حیوان نبوده؟!

a1ireza;302481 نوشت:
در مورد قوم عاد و ثمود چه؟ آیا در میان آنها هم مومن و زن و بچه و گیاه و حیوان نبوده؟!

با سلام
آنچه که ما در باره عذاب الهی درباره برخی از اقوام داریم به صورت آیه و روایت آمده است ولی ما درباره همه این وقایع به صورت جزئی و دقیق اطلاعات گسترده ای نداریم اما یک سرس از اصول و شرایط در عذاب استیصالی آمده که در پست اولی بیان شد . ولی در عذاب های غیر استیصالی و عذاب هایی که به صورت بیماری های واگیر دار و قحطی و .. این شرایط نیاز نیست
در کل آنچه که در باره قواعد اصول عذاب آمده را می توان برای قوم ثمود و .. نیز جاری دانست

سلام
جناب کارشناس محترم
آیا می شود بطور کلی گفت هر زمان که تعداد افراد خوب از افراد بد جامعه بیشتر شود عذاب الهی نازل می شود؟
آیا همین ملاک کافیست؟
آیا اولیاء الله می توانند با دعا یک تنه جلوی عذاب الهی را بگیرند؟ مانند آنچه درباره جناب شیخ جعفر مجتهدی نقل می شود؟

majid-torabi;303150 نوشت:
سلام جناب کارشناس محترم آیا می شود بطور کلی گفت هر زمان که تعداد افراد خوب از افراد بد جامعه بیشتر شود عذاب الهی نازل می شود؟ آیا همین ملاک کافیست؟ آیا اولیاء الله می توانند با دعا یک تنه جلوی عذاب الهی را بگیرند؟ مانند آنچه درباره جناب شیخ جعفر مجتهدی نقل می شود؟

با سلام خدمت شما بزرگوار
اگر درست متوجه شده باشم منظورتان این است"آیا هر وقت تعداد افراد بد جامعه بیشتر از خوب ها شده باشند عذاب نازل می شود؟"
همانگونه که در پست ابتدایی عرض شد باید بین عذاب ها فرق گذاشت :1.عذاب استیصالی -عذابی که حیات یک قوم را می گیرد مثل عذاب عاد و ثمود و لوط و.."2. عذاب غیر استیصالی مثل بیماری ها و قحطی ...
دسته اول شرایط خیلی سختی برای نزول عذاب دارد که اگر مراجعه بفرمایید به پست های ابتدایی مشهود است که نباید مومنی بین آنها باشد و حجت تمام شده باشدو...
اما دسته دوم که در روزگار ما کم هم نیست وقتی که گناه زیاد شود واقع می شود و حتی مومنین هم مبتلی به آن عذاب می شوند آن هم به خاطر حضور در آن جامعه و این از عوارض گناه عده ای است که بعضا همه را در بر می گیرد مثلا بیماری واگیر دار یا گرانی یا نباریدن باران و قحطی و حتی زلزله و ...که همه اثرات گناه است که وقتی بیاید خشک وتر را باهم می سوزاند و حتی آن مومن هم گرفتار بلا می شود اما در حدیث هست که این وقایع برای گناهکاران عذاب و عقوبت است برای مومنین بلا و امتحان که باعث ریختن گناهانشان یا ترفیع درجه شان می شود.
پس ملاکی که فرمودید می تواند در قسم دوم جاری شود.
و همین قسم از عذاب است که به دعای برخی از بزرگان تخفیف یا رفع می شود.

بسمه تعالی
با سلام

در تاریخ می بینیم که خداوند اقوام عاد و ثمود و لوط و ... رو به خاطر گناهانی که می کردند عذاب کرد و اثری از آثارشون باقی نموند.
سوال من اینه که چرا در تاریخ گاهی به این صورت بوده که خداوند گروهی رو این چنین عذاب می کرده که نسلشون از روی زمین پاک می شده و گاهی با وجود معصیت بسیار، هیچ عذابی درکار نبوده؟
مثلا چطور قوم لوط به خاطر گناه لواط به چنین عذابی دچار شدند ولی الان در بسیاری از کشورها همجنس بازی یک عمل شایع و حتی قانونیه و هیچ اتفاقی هم براشون نمیفته
البته اتفاقات و بلایای طبیعی گاهی در برخی کشورها رخ میده اما نمیشه اونا رو با عذاب هایی که در گذشته بر سر اقوام گناهکار نازل میشده مقایسه کرد.

اگر این صبر خداوند از باب امهال و استدراج هست، آیا در اقوام لوط و نوح و ... هم این سنت جاری شد؟ یعنی با گذشت چه مدتی از شروع معصیت این اقوام، عذاب بر آنها نازل شد؟

ریحانه سادات;347598 نوشت:
بسمه تعالی با سلام در تاریخ می بینیم که خداوند اقوام عاد و ثمود و لوط و ... رو به خاطر گناهانی که می کردند عذاب کرد و اثری از آثارشون باقی نموند. سوال من اینه که چرا در تاریخ گاهی به این صورت بوده که خداوند گروهی رو این چنین عذاب می کرده که نسلشون از روی زمین پاک می شده و گاهی با وجود معصیت بسیار، هیچ عذابی درکار نبوده؟ مثلا چطور قوم لوط به خاطر گناه لواط به چنین عذابی دچار شدند ولی الان در بسیاری از کشورها همجنس بازی یک عمل شایع و حتی قانونیه و هیچ اتفاقی هم براشون نمیفته البته اتفاقات و بلایای طبیعی گاهی در برخی کشورها رخ میده اما نمیشه اونا رو با عذاب هایی که در گذشته بر سر اقوام گناهکار نازل میشده مقایسه کرد. اگر این صبر خداوند از باب امهال و استدراج هست، آیا در اقوام لوط و نوح و ... هم این سنت جاری شد؟ یعنی با گذشت چه مدتی از شروع معصیت این اقوام، عذاب بر آنها نازل شد؟
با سلام خدمت شما دوست گرامی یکی از سنت های الهی که اگر شرایطش فراهم شود اجرا خواهد شد نزول عذاب است این عذاب گاهی به صورت موردی و گاهی فراگیر است. عذاب فراگیر الهی شرایطی می خواهد که در پست های قبلی به صورت مبسوط بیان شد انشاء الله پست های 2 و 3 و4 را مطالعه بفرمایید به جواب خود خواهید رسید در ادامه اگر سوالی بود در خدمتم

سوال:
خداوند هود را برای هدایت قوم ثمود فرستاد بدون هیچ معجزه ای و وقتی که قوم ثمود رسالتش را انکار کردند عذاب الهی نازل شد.خداوند صالح را برای هدایت قوم عاد فرستاد و معجزه اش بیرون آوردن شتر از دل کوه بود ولی وقتی شتر را کشتند عذاب الهی نازل شد.اما سوال من این است که چرا خدا الان عذاب الهی نازل نمیکند؟ الان که کفر و شرک و فساد در حد میلیاردی در جهان در جریان است. خداوند بر قوم لوط بخاطر همجنسبازی عذاب الهی نازل کرد اما چند وقت پیش در کشوری در روز روشن 3 میلیون همجنسباز به خیابانها آمدند و فستیوال برگزار کردند و خدا فقط نظاره گر بود. آیا نگرش خدا عوض شده؟

جواب:
خداوند در نظام تكوين داراي قوانين ثابت و سنت هاي متعددي است كه بر هر كدام ضوابطي خاص از جانب خداوند حاكم است و هيچ سنّتي جز در اثر حصول شرايط آن به وقوع نمي پيوندد. يكي از سنت ها و قوانين الهي در جهان هستي نسبت به بشر سنّت عذاب الهي است كه در اثر گناه و طغيان بشر دامنگير قومي و گروهي مي شود.
حال این پرسش مطرح می شود که چرا در دنیای امروزی با این همه فساد و تباهی چرا عذاب خدا واقع نمی شودبمنظور پاسخ به اين سئوال لازم است پيشاپيش شرايط وقوع عذاب الهي، انواع و اقسام عذاب الهي و موانع آن را بدانيم:
امر اول: عوامل و شرايط وقوع عذاب الهي:
از آيات متعدد قرآن كريم استفاده مي شود كه يکي از علل وقوع عذاب الهي ظلم و جور است. و با توجه به اينكه در قرآن كريم واژة ظلم هم بر ظلم افراد نسبت به خودشان اطلاق شده است؛ مانند كفر و انجام برخي از معاصي، و هم بر ظلم افراد نسبت به ديگران، اطلاق ظلم شامل هر دو قسم مي شود. بنابراين ظلم بر خويشتن و ظلم بر ديگران مي تواند عامل نزول عذاب الهي و انطباق سنّت عذاب بر گروهي و يا فردي شود.
آياتي كه دلالت بر اين معنا دارند فراوان است و ما به ذكر يك آيه شريفه بسنده مي كنيم:
ولقدا اهلكنا القرون من قبلكم لما ظلموا و جائتهم رسلهم بالبيّنات و ما كانوا ليومنوا، كذلك نجزي القوم المجرمين (يوسف) به يقين گروههايي پيش از شما را هنگامي كه ستم كردند هلاك نموديم، در حاليكه رسولان الهي دليل هاي روشني براي آنان آوردند، ولي هرگز ايمان نياوردند و ما خلافكاران را اين گونه كيفر مي دهيم.
و نزول عذاب الهي در اثر ظلم انسانها بلافاصله پس از وقوع ظلم نيست بلكه بعد از طي دو مرحله اي ديگر است:
1. اتمام حجت: خداوند بعد از آنكه پيامبران و مبلغان دين خود را بسوي گروهي و امتي گسيل داشت و براي آنان ثابت گرديد كه پيامبران و مبلغان رسالت الهي دارند و براي هدايت آنان از جانب خداوند آمده اند، مع ذلك راه عناد و لجاج را در پيش گرفتند و سخن مبلغان الهي را نشنيدند، يك گام بسوي نزول عذاب الهي نزديك مي شوند.
و لوانا اهلكناهم بعذاب من قبله لقالوا ربنا لو لا ارسلت إلينا رسولاً فنتبع آياتك بر فرض اگر ما آنان را پيش از فرستادن پيامبر و كتاب الهي عذاب مي كرديم حتماً در قيامت مي گفتند: پروردگارا چرا پيامبري بسوي ما نفرستادي تا از آياتت پيروي مي نموديم. (1)
2. امهال و استدراج: چنانچه گروهي و يا قومي سخن فرستادگان الهي را نپذيرفتند، خداوند در مرحلة اول مصائب و گرفتاري هايي همچون زلزله و خشكسالي، بيماري و قحطي را پديد مي آورد تا انسان از خواب غفلت بيدار شود و به خدا نزديك گردد و اگر اين منبّهات كارگر نشد، به يكباره نعمتهاي مادي افزايش مي يابد، آسايش و رفاه دامن انسان را فرا مي گيرد تا آنكه بر غفلت او افزوده شود و بيش از پيش از خداي خود فاصله گيرد آنگاه عذاب الهي بر آنان نازل مي گردد.
آيات 42ـ44 سورة انعام همين معنا را مي رساند. بنابراين سنّت عذاب الهي معلول ظلم انسان است و بعد از اتمام حجت و مهلت دادن لازم واقع مي شود(2)
امر دوّم: انواع عذاب الهي:
عذاب الهي انواع و اقسام گوناگون داردكه برخي از اقسام آن عبارت است از:
1. عذاب استيصال: عذابي است كه در اثر آن تمامي افراد يك گروه و يا يك قوم نابود مي گردد، نظير آنچه در امتهاي گذشته اتفاق مي افتاد.
2. عذاب غير استيصال: عذابهايي كه به هلاكت تمامي افراد يك امت منجرنمي شود مثل وقوع اختلاف، جنگ و درگيري(3)
3. عذاب هاي معنوي: عذاب هايي است كه مربوط به بعد معنوي و روح انسان مي شود، مانند دور شدن از رحمت الهي، نهاده شدن مهر ضلالت بر دل انسان و سلب توفيق از انجام اعمال عبادي.


در روایات داریم که بزرگترین عذاب دوری از یاد خداست.
4. عذاب هاي جسمي: عذاب هايي است كه مربوط به جسم و تن انسان مي شود مانند غرق شدن و فرو رفتن در زمين(4).
5. عذاب هاي اخروي: عذاب هايي است كه در جهان آخرت دامن انسان را مي گيرد. اينكه عذاب الهي معلول ظلم است و بعد از اتمام حجت امهال واقع مي شود شامل همة انواع عذاب مي گردد و اما تعيين نوع آن بستگي به شرايط و عوامل ديگر دارد.
امر سوّم: موانع نزول عذاب:
1. حضور و وجود پيامبر گرامي اسلام ميان مردم: و ما كان الله ليعذّبهم و انت فيهم (5) در حاليكه تو در ميان آنان هستي خداوند آنان را عذاب نخواهد كرد.
2. استغفار مردم: و ما كان الله معذبهم و هم يستغفرون (6) خداوند در حاليكه آنان طلب آمرزش مي كنند آنان را عذاب نخواهد كرد.
3. وجود مؤمنين ميان مردم: از امام باقر ـ عليه السّلام ـ روايت شده است: لا يصيب قرية عذاب و فيها سبعة من المؤمنين (7) عذاب الهي در قريه اي كه در آن هفت نفر از مؤمنين وجود داشته باشد نازل نمي شود.
4. دعا: از امام زين العابدين ـ عليه السّلام ـ روايت شده است: الدعاءيدفع البلاء النازل و مالَم ينزل (8) دعا بلاهاي نازل شده و نازل نشده را دفع مي كند(9).


اما اينكه چرا عذاب استيصال بسان صاعقة آسماني معارضان و منكران را نابود نميكند، مي توان به يكي از دو وجه تحليل كرد:
وجه اول: اختصاص عذاب استيصال به كفار:
آية الله مصباح يزدي تصريح مي كند: از آيات قرآن بدست مي آيد عذاب استيصال اختصاص به كافران دارد، اما عذاب هاي تنبيهي ممكن است بر جامعه كافران و مؤمنان نازل شود(10)
مي توان اين معنا را از آية شريفه ربنا ولاتحمل علينا اصرا كما حملته علي الذين مِن قبلنا (11) استفاده كرد. يعني: پروردگارا سنگيني بر ما قرار مده آنگونه كه بر امت هاي پيشين قرار دادي، پروردگارا آنچه را طاقت نداريم بر ما قرار مده.
از قرينه «كما حملته علي الذين من قبلنا» فهميده مي شود که از جمله اموري كه از امت اسلامي رفع شده عذاب استيصال است، و تفسيري كه علامة طباطبايي در الميزان و طبرسي در مجمع البيان از اين آية شريفه ارائه ميدهند مؤيد همين معنا است.(12)
به علاوه درصحيح مسلم روايتي آمده است كه از امت اسلامي عذاب استيصال رفع شده، و در تفسير نورالثقلين در ذيل آية شريفة فوق روايتي ذكر شده كه مي توان از آن اين معنا را استفاده كرد(13)
وجه دوّم: وجود مصلحت:
بر فرض وجه اول را نپذيريم ولي اين نكته مسلّم است كه نزول عذاب استيصال منوط به يكسري مصالح خفيه اي است كه چه بسا به خاطر نبردن آن مصالح، واقع نمي شود. مانند بودن افراد مؤمن در صلب پدران عصيان گر و گناهكار كه البته بسياري از آن مصالح براي ما روشن نيست(14)



امر چهارم:گاهی گناهانی که در گذشته نبوده است در جامعه پیدا می شود در روایت داریم که گناه جدید باعث عذاب جدید می شود.


بنا به فرمایش حضرت امام رضا علیه السلام «کلما احدث العباد من الذنوب ما لم یکونوا یعلمون احدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون»(15)


مشکلاتی مثل ایدز و مانند آن اصلا سابقه نداشته است نه این که بوده ولی درمانش را نمی دانستند. همان طور که حوادث عالم در انسان مؤثر است،‌ اعمال انسان نیز در عالم و در حوادث آن مؤثر است.


با توجه به مقدمات ذکر شده جواب سوال شما به خوبی مشخص می شود:


درست است که امروز در دنیا گناهان زیاد شده است اما ما می بینیم که بیماری ها و گرفتاری هایی در دنیا دامنگیر بشر شده است که در گذشته سابقه نداشته است مثل جنگ ها و کشتار ها و... مثلا بیماری ایدز بیماری است که تازه به وجود آمده و از بیماری های نسل جدید می باشد و هر روز بیشتر از گذشته بشر را تهدید می کند که کارشناسان خطر آن را در آینده وحشنتاک توصیف کرده اند(چرا این بیماری لایه های نهفته ای دارد که در طول 20 سال خود را نشان می دهد و شاید خیلی از انسان ها به آن گرفتار باشند و خود خبر نداشته باشند) و از این قبیل جنگ های خونینی است که بشر با صلاح های جدید خود باعث آن شده است مثلا کشته های جنگ جهانی اول و دوم بیشتر از 70 ملیون بر آورد شده است.


از طرفی همان گونه که ذکر شد گاهی خدا عذاب دسته جمعی را از قومی به علت وجود افراد صالحی در آن قوم بر می دارد همان گونه که در روایات در باره قوم لوط آمده است که خدا تا وقتی که همه مبتلا به گناه نشدند عذاب را نازل نکرد حتی وقتی که مردان به لواط رو آوردند و زنان مبتلا نبودند عذاب نیامد تا این که زنان قوم هم به این کناه مبتلا شدند آنگاه عذاب آمد

امام جعفر صادق (عليه السلام ) فرمود: حد زنا را دارد ( يكصد تازيانه ) به راستي چون قيامت شود آنها را مي آورند و لباسهائي كه از آتش بريده شده بر آنها مي پوشانند و مقنعه هاي آتشين بر سرشان مي بندند و زير جامه هاي آتشين به بدنشان مي پوشانند و عمودهاي آتشين در جوفشان فرو مي كنند و آنها را در جهنم مي اندازند " اي زن ! اولين قومي كه مساحقه بينشان رواج يافت قوم لوط بودند كه مردها به عمل لواط سرگرم شدند و زنان بي شوهر ماندند پس با يكديگر مشغول مساحقه شدند چنان كه مردان باهم مشغول عمل لواط شدند و هنگام نزول عذاب همگي به هلاكت رسيدند

.

وقتی كه این فرشتگان نزد ابراهیم ـ علیه السلام ـ آمدند و بشارت خود را دادند، مأموریت دوم خود را به ابراهیم ـ علیه السلام ـ گفتند، ابراهیم ـ علیه السلام ـ در این مورد با آن فرشتگان به گفتگو نشست، زیرا دل مهربان ابراهیم ـ علیه السلام ـ میتپید و با خود میگفت: شاید روزنه امید برای اصلاح قوم لوط باشد. از این رو ـ طبق بعضی از روایات ـ ابراهیم به فرشتگان گفت: اگر در میان قوم لوط، صد نفر از مؤمنان باشد، آیا باز بر آنها عذاب میرسانید؟


فرشتگان: نه
ابراهیم: اگر پنجاه نفر باشند چطور؟
فرشتگان: نه
ابراهیم: اگر یك نفر مؤمن باشد چطور؟
فرشتگان: قطعاً لوط ـ علیه السلام ـ در میان آنها نیست، ما به او و خاندانش آگاهتر هستیم، لوط و خاندان با ایمانش ـ جز همسرش ـ را نجات خواهیم داد(16).


معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
ـ راه و راهنما شناسي، آية الله محمد تقي مصباح يزدي، بخش دوم، ص 115ـ176، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (قدس)، دوم 1379.

پاورقي:
(1) طه 134؛ مطهري، مرتضي، مجموعه آثار (عدل الهي)، تهران، انتشارات صدرا، چاپ دوم، 1370، ج 1، ص 138.
(2)عبدالسلام بن نصرالله، سنة الله في عقاب الامم، رياض، دارالمعراج، چاپ اول، 1415 هـ ق، ص 23ـ37.
(3). مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، قم، مؤسسة آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)، چاپ دوم، 1379، ص129.
(4). عبدالسلام بن نصرالله، سنّة الله في عقاب الاصم، ص 35.
(5) انفال 33
(6) انفال 33
(7) اصول كافي، ج 2، ص 247
(8) اصول كافي، ج 2، ص 469
(9). مالب، عبدالرسول، آثار و نتابج اعمال در دنيا، رسالة مطع جهاد مركز مديريت، 1388، ص 192ـ198.
(10). مصباح يزدي، محمد تقي، راه و راهنما شناسي، ص 143.
(11) بقره 286
(12)طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، چاپ جامعة مدرسين، طبرسي، مجمع البيان مؤسسة الاعلمي، بيروت، چاپ اول، 1415، ج 2، ص 230.
(13). صحيع مسلم، كتاب الفتن و اشراط الساعة، ج 4، ص 2215، جويزي، تفسير نورالثقلين، قم، اسماعليان، 1412، ج 1، ص 307.
(14) بقره 286
(15) اصول کافي ، ج 3 ، ص (377)
(16) تفسیر برهان، ج 2، ص 226؛ عنكبوت: 32

موضوع قفل شده است