اختلالی در اثبات امامت 14 معصومین

تب‌های اولیه

50 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختلالی در اثبات امامت 14 معصومین

بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام علیکم.
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لايَنالُ عَهْدِي الظّالِمينَ (002 | البقرة - 124)و (ياد كنيد) هنگامى كه پروردگار ابراهيم، او را با دستوراتى آزمود; و او به طور كامل از عهده آنها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.» ابراهيم گفت: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى رسد (مگر آنها كه شايسته اند):Gig:».

چگونه پیامبر اسلام ص و امامان معصوم ع ما که از نسل حضرت ابراهیم ع هستند امام محسوب شده اند.
در صورتی که همه شان از نسل حضرت ابراهیم بوده و خداوند فرموده از نسل تو کسی امام نخواهد شد.
با تشکر.
یا علی.

کارشناس بحث : صالح

با سلام به شما دوست عزیز

عــــلی;299093 نوشت:
چگونه پیامبر اسلام ص و امامان معصوم ع ما که از نسل حضرت ابراهیم ع هستند امام محسوب شده اند.
در صورتی که همه شان از نسل حضرت ابراهیم بوده و خداوند فرموده از نسل تو کسی امام نخواهد شد.

پاسخ خدای متعال را با توجه به درخواست حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه الصلاة و السلام باید سنجید،.

ایشان از خدای متعال خواستند که امامت در ذریه ایشان بماند، اگر خدا مایل نبود چنین شود، با صراحت بیان می شد، اما قرآن کریم (بمانند بسیاری از موارد دیگر) با عبارتی زیبا پاسخ خدا را منعکس نموده است،‌ یعنی راه امامت در ذریه حضرت ابراهیم فقط بر روی یک گروه بسته است، و آن ظالمین است، هرکه ظلم کند و لو یکبار و در طول عمر، جاهلانه، عامدانه، با قصور با تقصیر و ... هرچه مصداق ظلم باشد، لیاقت امام شدن را از دست داده است.

پس خدا جواب مثبت اما مشروط داده است.

ضمنا پیشنهاد می شود سؤال و سرنگار را متناسب با سؤال ویرایش نمائید.

موفق باشید.

بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:سلام علیکم و رحمة الله و برکاته:Gol:

فکر میکنم منظور از ظالمین بنی اسرائیل بوده


[=Courier New]اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

صالح;300308 نوشت:
پاسخ خدای متعال را با توجه به درخواست حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه الصلاة و السلام باید سنجید،. ایشان از خدای متعال خواستند که امامت در ذریه ایشان بماند، اگر خدا مایل نبود چنین شود، با صراحت بیان می شد، اما قرآن کریم (بمانند بسیاری از موارد دیگر) با عبارتی زیبا پاسخ خدا را منعکس نموده است،‌ یعنی راه امامت در ذریه حضرت ابراهیم فقط بر روی یک گروه بسته است، و آن ظالمین است، هرکه ظلم کند و لو یکبار و در طول عمر، جاهلانه، عامدانه، با قصور با تقصیر و ... هرچه مصداق ظلم باشد، لیاقت امام شدن را از دست داده است. پس خدا جواب مثبت اما مشروط داده است. ضمنا پیشنهاد می شود سؤال و سرنگار را متناسب با سؤال ویرایش نمائید. موفق باشید.

ما توی علم نحو یک الا استثناییه خوندیم فکر کنم.خداوند بیش از 6 هزار آیه اورده دیگه دو کلمه اضافه کردن به این آیه چیزی رو مخفی نمیکنه.
چرا این جمله باید توی پرانتز بیاد؟(مگر آنها كه شايسته اند)
من نمیدونم ما اینهمه آیه در مورد ولایت داریم که ازش به اسم امامت استفاده میکنیم.
براحتی میشه با آیات قرآن ولایت رو اثبات کرد اما چطوری میشه امامت رو اثبات کرد؟

إِنَّ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنّاهُ لِلنّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللّاعِنُونَ (002 | البقرة - 159)كسانى كه دلايل روشن،و هدايتى را كه نازل كرده ايم، پس از آن كه آن را در كتاب (آسمانى آنها) براى مردم بيان نموديم، كتمان كنند، خدا آنها را لعنت مى كند; و همه لعن كنندگان نيز، آنها را لعن مى كنند;

إِلَّا الَّذينَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوّابُ الرَّحيمُ (002 | البقرة - 160)مگر كسانى كه توبه كردند، و (اعمال بد خود را) جبران نمودند، و (آنچه را كتمان كرده بودند،) بيان كردند; من توبه آنها را مى پذيرم; كه من توبه پذيرو مهربانم.

یا اینجا:

خالِدينَ فيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ (003 | آل عمران - 88)همواره در اين لعن (و دورى از رحمت خداوند) مى مانند; نه از مجازاتشان كاسته مى شود; و نه به آنها مهلت داده خواهد شد.

إِلَّا الَّذينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذالِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (003 | آل عمران - 89)مگر كسانى كه پس از آن، توبه كنند و اصلاح نمايند; (و گذشته را جبران كنند) زيرا خداوند، آمرزنده و مهربان است.

یا اینجا:
وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ إِلّا ما قَدْ سَلَفَ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سَبيلاً (004 | نساء - 22)با زنانى كه پدران شما با آنها ازدواج كرده اند، ازدواج نكنيد; مگر آنچه در گذشته (پيش از نزول اين حكم) انجام شده است; زيرا اين، عملى زشت و تنفّرآور و راه نادرستى است.

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلّا لِيُطاعَ بِإِذْنِ اللهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحيماً (004 | نساء - 64)ما هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر براى اين كه به فرمان خدا، از وى اطاعت شود. و اگر اين مخالفان، هنگامى كه به خود ستم مى كردند (و فرمانهاى خدا را زيرپا مى گذاردند)، به نزد تو مى آمدند، و از خدا طلب آمرزش مى كردند، و پيامبر هم براى آنها استغفار مى كرد، خدا را توبه پذير و مهربان مى يافتند.

کلی از این آیات مبارک وجود داره و خداوند همیشه وقتی حکمی صادر کرده وقتی چیزی رو لازم بوده بیان کنه میکرده تا ذهنها درگیر مسائل حاشیه ای نشه.

بفرض اینکه تفسیر شما درست باشه.پس نتیجتاً اینطور باید برداشت کرد که هرکسی که ظلم نمیکنه میتونه امام و پیشوا بشه و این مقام فقط به معصومین داده نشده.

من چگونه باید با دلایل قرآنی و عقلی امامت رو اثبات کنم؟[/]

با سلام به شما دوست عزیز

عــــلی;300382 نوشت:

براحتی میشه با آیات قرآن ولایت رو اثبات کرد اما چطوری میشه امامت رو اثبات کرد؟

ولایت و امامت از باب "اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا" هستند، پس یک معنا دارند و تنها وقتی در کنار هم آیند دارای دو معنای نزدیک به هم می شوند، لذا فرق چندانی نمی کند.

همه آیاتی که ولایت امیرالمؤمنین و سائر امامان معصوم را ثابت می کند همانها امامت را نیز ثابت می کنند،‌ زیرا ولایت در قرآن بصورت مستمر ثابت شده است یعنی در همه زمانها ولی خدا وجود دارد، در این زمینه پیشنهاد می کنم مطالعه بیشتری بر آیات ولایت داشته باشید.
ــــــــــــــــ

عــــلی;300382 نوشت:

بفرض اینکه تفسیر شما درست باشه.پس نتیجتاً اینطور باید برداشت کرد که هرکسی که ظلم نمیکنه میتونه امام و پیشوا بشه و این مقام فقط به معصومین داده نشده.

معنای ظلم شامل همه نقصها و کاستی هاست، چه در ناحیه موضوعات و چه در ناحیه احکام، حتی شامل موارد سهو و خطا و نسیان نیز می شود، اگر کسی در مقام قضاوت (به نفع یا ضرر) اشتباها به جای حسن بگوید حسین، قطعا ظلم نموده است، اگر کسی حتی در دوران کودکی حسادتی کرده باشد ظالم است، اما ظلمی که در اثر اشتباه یا کم عقلی باشد مستحق دخول در آتش جهنم نیست، ولی مستحق ولایت بر مردم نیز نیست، والی از جانب خدا نباید هیچ پیرایه ای به دنبالش باشد، قطعا چنین کسی باید و حتما از مقام عصمت برخوردار باشد.
گویا خداوند خواسته با چنین عبارتی (لاینال عهدی الظالمین) به ابتدائی ترین مقتضی ی عنایت ویژه خود اشاره نماید.
ــــــــــــــــ
عــــلی;300382 نوشت:

من چگونه باید با دلایل قرآنی و عقلی امامت رو اثبات کنم؟

تمام ادله اثبات نبوت (به جز شریعت) برای اثبات امامت نیز می آید، امام دارای تمامی ویژگی های نبی است، چه در مراحل اثبات و چه ثبوت.
اگر امامت را قبول نداشته و پیامبر را کافی بدانیم، پاسخ مسیحی را چه خواهیم داد؟ او نیز معتقد است پیامبری آمده و نیازی به پیامبر بعدی نیست، زمین هیچ گاه بدون حجت نمی شود که اگر می شد اولین آنها حجت نبود، زیرا حضرت آدم با اینکه تنها فرد روی کره زمین بود، ولی همو حجت بود، زمین بدون حجت از هم می پاشد.

موفق باشید.

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

صالح;301264 نوشت:
ولایت و امامت از باب "اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا" هستند، پس یک معنا دارند و تنها وقتی در کنار هم آیند دارای دو معنای نزدیک به هم می شوند، لذا فرق چندانی نمی کند.

عقل هر انسانی میداند که امامت با ولایت هم از لحاظ معنا و لفظ کاملاً فرق میکند.بنده شیعه تعصبی نیستم که برایم استلال های به اصطلاح نقلی بیاورید.سوالاتی دارم که باید آنها را بجواب برسانم تا برای مردم هم جواب عقلانی داشته باشم نه جواب تعصبی.
ولی میتواند معنای دوست بدهد ما شیعیان هر روز در حال گفتن این هستم اشهدان علی ولی الله....اگر معنی سرپرست میداد این کلام کفر بود.
حا آنکه آیا امام میتواند معنای دوست بدهد؟
پس وقتی خداوند متعال در قرآن یکجا واژه ولی استفاده میکند یکجا امام منظورش هم متفاوت هست و از روی هوا و هوس استغفرالله سخن نگفته است.
پس برداشت ها از آیه ها نباید یکی باشد و باید متفاوت باشد.
متاسفانه ما شیعیان میگوییم بعد از پیامبر اسلام بالاترین مقام امام علی ع است.آیا واقعاً اینطور است؟
خداوند در قرآن به علی ع گفته ولی مردم است اما به ابراهیم گفته امام...
از بحث اصلی دور نشوم.میخواهم بدانم امامت معصومین را چگونه اثبات میکنید.
صالح;301264 نوشت:
معنای ظلم شامل همه نقصها و کاستی هاست، چه در ناحیه موضوعات و چه در ناحیه احکام، حتی شامل موارد سهو و خطا و نسیان نیز می شود، اگر کسی در مقام قضاوت (به نفع یا ضرر) اشتباها به جای حسن بگوید حسین، قطعا ظلم نموده است، اگر کسی حتی در دوران کودکی حسادتی کرده باشد ظالم است، اما ظلمی که در اثر اشتباه یا کم عقلی باشد مستحق دخول در آتش جهنم نیست، ولی مستحق ولایت بر مردم نیز نیست، والی از جانب خدا نباید هیچ پیرایه ای به دنبالش باشد، قطعا چنین کسی باید و حتما از مقام عصمت برخوردار باشد. گویا خداوند خواسته با چنین عبارتی (لاینال عهدی الظالمین) به ابتدائی ترین مقتضی ی عنایت ویژه خود اشاره نماید.

اشکال جدید و سوالی که وجود دارد این است که عصمت چگونه اثبات میشود؟
هیچ انسانی نیست که به آتش دست نزده باشد و بگوید ان داغ است و از سوختگی دست خود ابراز پشیمانی کند.
ما در کتاب عقاید شیعه توجیح کردیم که آیات مربوطه(ظلم) در مورد پیامبران عصمت و گناه نیست بلکه چیز دیگریست.قبول.
اما آیا در مورد امامان هم اینطور هست؟چگونه؟
چگونه آن دعای کمیل و آنهمه احادیث استغفار کردن امامان ما وجود دارد؟
اصلاً مگر میشود کسی از اول زندگی خود گناه نکرده باشد و بعد تا آخر عمر خود استغفار هم بکند؟
خداوند فرمود ما پیامبری از خودتان فرستادیم.اگر از خود ماست پس شامل این آیه هم میشود که خبر میدهد:
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفي خُسْرٍ (103 | عصر - 2)كه انسانها همه در زيانند;

اونوقت بعدش میاد از آینده خبر میده:
إِلَّا الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ (103 | عصر - 3)مگر كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند، و يكديگر را به (اداى) حق سفارش كرده و يكديگر را به استقامت و شكيبايى توصيه نموده اند.

یعنی هیچکس از اول ایمان نداشته و هدایت یافته نبوده.

چگونه اینرا توجیح میکنید؟
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللهِ حَقٌّ وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكارِ (040 | غافر - 55)پس (اى پيامبر!) صبر و شكيبايى پيشه كن كه وعده خدا حق است، و براى گناه [= ترك اولى] خود استغفار كن، و هر صبح و شام تسبيح و حمد پروردگارت را به جا آور.

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كانَ تَوّاباً (110 | نصر - 3)پروردگارت را تسبيح و حمد گوى و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه پذير است.
اگر قرار بود خدا یکی رو بیاره که از جنس مردم باشه باید اونارو درک کنه یا نه؟چگونه خودش گناه نکرده و لذت استغفار و اشک در پیشگاه خدارو نچیشده از مردم همچین چیزی میخواد؟
چگونه خودش به آتیش دست نزده میگه اون جسم داغه بهش دست نزنین میسوزونه؟
خداوند در آیه زیر در مورد حضرت موسی میگه:

قالَ رَبِّ إِنِّي ظَلَمْتُ نَفْسِي فَاغْفِرْ لِي فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (028 | قصص - 16)(سپس) عرضه داشت: «پروردگارا! من به خويشتن ستم كردم; مرا بيامرز.» خداوند او را آمرزيد، كه او آمرزنده مهربان است.

و در کتاب عقاید ما برای اینکه توجیح کنه ظلم رو در معنای دیگر گرفته و گفته این معنای گناه نیست و معنای دیگری دارد برای اینکه...

خوب اگر راست میگه پس این چیه؟
وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبوُا اِلي بارِئِكُم فَاقْتُلُوا اَنْفُسَكُمْ ذالِكُمْ خَيرٌ لَكُمْ عِندَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحيمُ (002 | البقرة - 54)و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با انتخاب گوساله (براى پرستش) به خود ستم كرديد; توبه كنيد; و به سوى آفريننده خود بازگرديد; و خود را [= يكديگر را ]به قتل برسانيد; اين كار، براى شما در پيشگاه آفريدگارتان بهتر است.» سپس خداوند توبه شما را پذيرفت; زيرا اوست توبه پذير مهربان.

ممنون از پاسختون بزرگوار.[/]

آیا روایتی صحیح وجود دارد که امامان را معصوم بدانیم؟
این معصومیت، معصومیت از گناه است یا از اشتباه؟

با سلام به شما دوست عزیز

عــــلی;301354 نوشت:

بنده شیعه تعصبی نیستم که برایم استلال های به اصطلاح نقلی بیاورید.

مگر استدلال نقلی آوردن فقط برای متعصبین است؟
مگر عقلاء استدلال نقلی را دلیل تعصب می دانند؟
بعلاوه مگر خود شما ابتدا با دلیل نقلی پرسش را آغاز نکردید،‌ توصیه می کنم سؤال خود را دوباره بخوانید، متوجه خواهید شد همه بحث ما سر دلائل نقلی است.
عــــلی;301354 نوشت:

متاسفانه ما شیعیان میگوییم بعد از پیامبر اسلام بالاترین مقام امام علی ع است.آیا واقعاً اینطور است؟

با شما هم عقیده ایم، چنین چیزی واقعا جای تأسف دارد!

قرآن کریم، هیچگاه امیرالمؤمنین را بالاترین مقام پس از پیامبر نمی داند، بلکه تنها مقام پس از پیامبر ایشانند، اصحاب پیامبر، اصلا قابل مقایسه با ایشان نیستند تا بتوانیم از میان آنان بالاترین را انتخاب کنیم.
مقام ولایت و امامت امیرالمؤمنین فقط با نبوت قابل مقایسه است نه با هیچ چیز دیگر در هستی!! (آیه اش در پست بعدی)
ـــــــــــــــ

عــــلی;301354 نوشت:

از بحث اصلی دور نشوم.

پس از بحث اصلی دور نشوید:
عــــلی;301354 نوشت:

امامت معصومین را چگونه اثبات میکنید.

بحث عصمت امامان معصوم علیهم صلوات الله، قبلا مطرح گشته است (اینجا را کلیک کنید) پس از مراجعه به آنها، اگر سؤال جدیدی بود بفرمائید.

عــــلی;301354 نوشت:

عقل هر انسانی میداند که امامت با ولایت هم از لحاظ معنا و لفظ کاملاً فرق میکند.

ولایت در قرآن هم به معنای دوستی و یاری رساندن آمده و هم به معنای ولایت در تصرف (اختیار همه امور را داشتن) و مشخص شدن آن، با کمک قرائن لفظی موجود در آیه میسر است، به این آیه توجه کنید:
إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُون، سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پيامبر او و آنها كه ايمان آورده‏اند همانها كه نماز را برپا مى‏دارند، و در حال ركوع، زكات مى‏دهند(1)

در آیه فوق، با انما (که به معنای انحصار است) سه ولایت مطرح گشته است:
1- خدا.
2- رسول.
3- صدقه دهنده در رکوع.

یا هر سه ولایت به معنای دوستی و یاری رساندن است، یا هر سه به معنای ولایت در تصرف و اختیار داری امت است، کلمه انما نمی گذارد ولایت را به معنای دوستی بگیریم، زیرا معنا ندارد فقط این سه را دوست داشته باشیم، بلکه خداوند از ما خواسته که سائر مؤمنین را نیز دوست داشته باشیم:
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِياءُ بَعْض‏، مردان و زنان باايمان، ولىّ (و يار و ياور) يكديگرند(2)

پس هم ردیف شدن ولایت سه گانه، گویای ولایت در تصرف و ولایت تشریعی است، یعنی ولایت ایه سه بر مردم،‌ بر حق مردم نسبت به خودشان مقدم است:
النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنينَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏، پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است‏(3)

حال سؤال بنده از شما این است که امامت داشتن کسی که چنین ولایتی دارد (هم ردیف ولایت خدا و رسول) به چه معناست؟

همان کسی که اختیار دار(ولی) مردم است جلودار مردم(امام) نیز هست، چو صد آید نود نیز پیش ماست.

موفق باشید.
ــــــــــــــــ

1.مائده/55.
2.توبه/71.
3. احزاب/6.

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

صالح;302468 نوشت:
حال سؤال بنده از شما این است که امامت داشتن کسی که چنین ولایتی دارد (هم ردیف ولایت خدا و رسول) به چه معناست؟

من با ولایت مشکلی ندارم.دلیل اینکه آنرا جدا از امامت میدانم این است که خود کلام الله آن را جدا کرده در صورتی که به جای واژه ولی میتونسته امام بیاره.
اینکه شما برای اثبات امامت معصومین میایید و معانی واژه ها را با هم ترکیب میکنید پذیرای عقل نیست.و اینطور نیست که خداوند در آیه البقرة - 124 گفته امام و در آیه ولایت گفته ولی به خاطر اینکه دوست داشته یا بخاطر اینه که قافیه ها رو هماهنگ کنه.تنها نتیجه ای که میشه از آیه مذکور گرفت اینه که این واژه ها با هم متفاوت بوده و هرکدام در جای بخصوص آمده فلذا معنای ولایت با امامت در شرایط فوق فرق میکنه وگرنه خداوند در هر دوجا از واژه ولی استفاده میکرده چرا که حضرت ابراهیم ولی بوده و بعد از ولایت بر مردم و امتحان های سخت تازه امام شده.معلوم میشه که مقام امامت بیشتر از ولایت هست.
و در آیه ولایت از واژه ولی استفاده کرده.آیا این مطالب را روشن نمیکند؟

صالح;302468 نوشت:
همان کسی که اختیار دار(ولی) مردم است جلودار مردم(امام) نیز هست، چو صد آید نود نیز پیش ماست.

اتفاقاً الان 100 امامت هست و 90 ولایت...چو نود آید دلیل بر این نیست که 100 پیش آید.
برعکس...
آن کسی که امام هست ولی هم هست اما آن کسی که ولی است دلیل بر امامت آن نیست.چراکه مقام آن دو فرق میکند.[/]

[="Tahoma"][="Green"]بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
چقدر اینجا خلوت هست.حوصلمان سر رفت.
اومدم بگم.اگه اهل سنت امامت را قبول نمیکنند به آنها حق بدهید.چون پاسخ هایتان واقعاً قانع کننده برایشان نیست.
یا علی.
[/]

عــــلی;308119 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام. چقدر اینجا خلوت هست.حوصلمان سر رفت. اومدم بگم.اگه اهل سنت امامت را قبول نمیکنند به آنها حق بدهید.چون پاسخ هایتان واقعاً قانع کننده برایشان نیست. یا علی.

بازم خدا را شکر که حرف حق را زدید.

ما هنوز منتظر دلیلی قرآنی یا روائی صحیح هستیم.

0911;327940 نوشت:
بازم خدا را شکر که حرف حق را زدید.

ما هنوز منتظر دلیلی قرآنی یا روائی صحیح هستیم.

به پروفایلتان مرجعه کنید

سوال از دوستان اهل سنت:

1-اگر مولا به معنی دوست است چرا عمر برای این دوستی به امام علی (ع) تبریک گفت؟
مگر نعوذ بلله قبل از آن دشمن بودند؟؟

2-اگر مولا به معنی دوست است چرا در زیر آمده حب ریاست عمر را گول زد و ...؟؟

3-اگر مولا به معنی دوست هست چرا در کتاب در المنثور آمده است:

[SPOILER]أخرج ابْن مرْدَوَيْه عَن ابْن مَسْعُود قَالَ:

كُنَّا نَقْرَأ على عهد رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم

{يَا أَيهَا الرَّسُول بلغ مَا أنزل إِلَيْك من رَبك} أَن عليا مولى الْمُؤمنِينَ {وَإِن لم تفعل فَمَا بلغت رسَالَته وَالله يَعْصِمك من النَّاس}

الدر المنثور ج2 ص298
[/SPOILER]

و در جای دیگر نیز آمده که این آیه در غدیر خم نازل شده است؟

گفتن کلمه علی (ع) دوست من است چه ترسی داشت که پیامبر (ص) از گفتنش میترسید و خداوند فرمود تو را از مردم حفظ میکنیم؟؟ و گفت خدا کافران را هدایت نمیکند؟؟؟

آیا منظور از کافران ، کافر به ولایت علی (ع) نیست؟؟؟

آیا گفتن این که هر کس من دوست اویم علی(ع) دوست اوست انقدر مهم بود که خدا باید میگفت اگر انجام ندهی رسالتت کامل نیست؟؟؟

4-اگر مولا به معنی دوست است چرا شما مولوی و مولانا را صاحب من و صاحب ما ترجمه میکنید نه دوست من و دوست ما؟؟

5-بهتر نیست برای یک بار هم شده منصفانه و بدون تعصب فکر کنید؟؟

عــــلی;302490 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.

من با ولایت مشکلی ندارم.دلیل اینکه آنرا جدا از امامت میدانم این است که خود کلام الله آن را جدا کرده در صورتی که به جای واژه ولی میتونسته امام بیاره.
اینکه شما برای اثبات امامت معصومین میایید و معانی واژه ها را با هم ترکیب میکنید پذیرای عقل نیست.
آن کسی که امام هست ولی هم هست اما آن کسی که ولی است دلیل بر امامت آن نیست.چراکه مقام آن دو فرق میکند.


سلام برادر
جناب کارشناس فرمودند چندان تفاوتی ندارد.دقت بفرمایید
ضمنا [=&quot]امامت ويژگي هائي دارد؛ يكي از آنها تبيين احكام الهي است. دوم، پاسداري از ره آوردهاي اين دين است كه نگذارد بعضي از مغرضان، اين دين را به انحراف بكشانند. سوم، وساطت فيض ميان خالق و مخلوق. چهارم،‌ اجراي عدالت و جلوگيري از استبداد با تأسيس و سعی در تشكيل حكومت.
اگر به نظرتون درسته قضاوت کنید که آیا نمیتونیم بین ولی و امام تفاوت چندانی قایل نباشیم؟؟
[/]

عــــلی;308119 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم. سلام. چقدر اینجا خلوت هست.حوصلمان سر رفت. اومدم بگم.اگه اهل سنت امامت را قبول نمیکنند به آنها حق بدهید.چون پاسخ هایتان واقعاً قانع کننده برایشان نیست. یا علی.

احسنت، چون هركسي مسير خودش را با تحقيق هايش انتخاب كند و بايد به افكار ديگران احترام گذاشت

جناب علي از شما سوالي دارم اگر مي شود براي ما معناي ولي و امام را مبين بيان كنيد كه چيست؟

چرا شیعه یک حدیث صحیح از امامت 14 معصوم خود یا حداقل 12 ائمه خود ارائه نمی دهد؟؟؟

اینقدر سخت است؟؟؟

0911;328049 نوشت:
چرا شیعه یک حدیث صحیح از امامت 14 معصوم خود یا حداقل 12 ائمه خود ارائه نمی دهد؟؟؟

اینقدر سخت است؟؟؟

شیعه 40 حدیث در اثبات امامت ارائه داده
این لینک
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=19455

اما چرا وهابی در جواب پست 13 از سنت عمر (فرار) پیروی کرد ؟!!!!

چرا وهابی نمیتواند حتی یک روایت در اثبات خلافت خلفایش از پیامبر بیاورد؟؟ چرا حتی یک دلیل محکمه پسند نمیتواند بیاورد؟؟؟ انقدر سخت هست؟؟؟

0911;328049 نوشت:
چرا شیعه یک حدیث صحیح از امامت 14 معصوم خود یا حداقل 12 ائمه خود ارائه نمی دهد؟؟؟

اینقدر سخت است؟؟؟


دقیقا چه طور حدیثی منظورته؟بیشتر توضیح بده.

0911;328049 نوشت:
چرا شیعه یک حدیث صحیح از امامت 14 معصوم خود یا حداقل 12 ائمه خود ارائه نمی دهد؟؟؟

اینقدر سخت است؟؟؟



در روایات شیعه چه حدیثی بالاتر از حدیث ثقلین که به تواتر از شیعه و سنی نقل شده است...در این حدیث پیامبر صلوات الله علیه و آله اسامی تک تک معصومین را آورده است/
دز کتب معتبر سنی هم وارد شده که:

بخاری در صحیحش از جابربن سمره نقل میکند که گفت:از پیامبر شنیدم که میفرمود:دوازده امیر پس از من خواهند آمد ،سپس سخنی فرمودکه من نشنیدم اما پدرم گفت که فرموده است:همه آنها از قریش اند.
مسلم در صحیحش نیز نقل کرده :دین همچنان استئار و پابرجاخواهد ماند تا قیام قیامت؛و بر شما دوازده خلیفه خواهند بود که آنها از قریش اند.
در مسند احمد همین روایت به عبارت "دوازده تن به عدد نقبای بنی اسرائیل" آمده است و حتی در توراتی که نزد یهودیان است نیز آمده است :"خدای تعالی به حضرت ابراهیم بشارت داد به فرزندی که نامش اسماعیل است و اینکه نسل او را بسیار میکند و در ذریه اش 12 امیر و یک امت بزرگ قرار خواهد داد."

باغ بهشت;328090 نوشت:
در روایات شیعه چه حدیثی بالاتر از حدیث ثقلین که به تواتر از شیعه و سنی نقل شده است...در این حدیث پیامبر صلوات الله علیه و آله اسامی تک تک معصومین را آورده است

اولا در حدیث ثقلین نص صریح به امامت شخصی خاص نیامده است.
دوما کجای این حدیث نام 12 امام آمده است که شما می گوئید تک تک را نام برده؟؟؟

باغ بهشت;328090 نوشت:
بخاری در صحیحش از جابربن سمره نقل میکند که گفت:از پیامبر شنیدم که میفرمود:دوازده امیر پس از من خواهند آمد ،سپس سخنی فرمودکه من نشنیدم اما پدرم گفت که فرموده است:همه آنها از قریش اند.

بله، 12 امیر، 12 خلیفه
و نه 12 امام که 9 تای آنها خلیفه نشدند و یکی از آنها هم هنوز معلوم نیست دنیا آمده است یا خیر.

علی مع الحق;327941 نوشت:
1-اگر مولا به معنی دوست است چرا عمر برای این دوستی به امام علی (ع) تبریک گفت؟ مگر نعوذ بلله قبل از آن دشمن بودند؟؟

والجواب أولا : المطالبة بتصحيح النقل ، فإنه لم يعز هذا الحديث إلى كتاب أصلا ، كما عادته يعزو ، وإن ك[=Arabic Transparent]ان عادته يعزو إلى كتب لا تقوم بها الحجة ، وهنا أرسله إرسالا على عادة أسلافه شيوخ [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]الرافضة [=Arabic Transparent]يكذبون ويروون الكذب بلا إسناد ، وقد قال [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]ابن المبارك [=Arabic Transparent]: [=Arabic Transparent]الإسناد من الدين ، لولا الإسناد لقال من شاء ما شاء ، فإذا سئل : وقف وتحير [=Arabic Transparent]ن : فإذا سئل عمن نبقي ; س : فإذا سئل عمن لقي ; ب : فإذا يسئل عمن لقي [=Arabic Transparent].

[=Arabic Transparent]الثاني : أن هذا الحديث موضوع عند أهل الحديث ، لا يرتاب أحد من أهل المعرفة بالحديث أنه موضوع [=Arabic Transparent]لم أجد هذا الحديث الموضوع بهذه الألفاظ في كتب الأحاديث الصحيحة أو الموضوعة ، وجاءت في كتب الأحاديث [=Arabic Transparent]الموضوعة عدة أحاديث ذكر فيها أن عليا أخ للنبي صلى الله عليه وسلم منها ما ذكره ابن تيمية قبل[=Arabic Transparent] قليل ( ص [ 0 - 9 ] 53 ـ 354 ) ولكنها بألفاظ مختلفة [=Arabic Transparent]، وواضعه جاهل كذب كذبا [=Arabic Transparent][ ص: 361 ] [=Arabic Transparent]ظاهرا مكشوفا يعرف أنه كذب من له أدنى معرفة بالحديث ، كما سيأتي بيانه .

[=Arabic Transparent]الثالث : أن أحاديث [=Arabic Transparent]ن ، س : حديث ، وهو تحريف [=Arabic Transparent]المؤاخاة [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]لعلي [=Arabic Transparent]كلها موضوعة [=Arabic Transparent]سبق أن علقت على حديث الترمذي الضعيف في هذا الجزء ، ص 117 فارجع إليه . وذكر الهيثمي في " مجمع الزوائد "[=Arabic Transparent] 9 \ 111 ـ 112 حديثا عن ابن عباس رضي الله عنه في المؤاخاة بين النبي صلى الله عليه وسلم وعلي رضي الله عنه[=Arabic Transparent] ثم قال : " رواه الطبراني في الكبير والأوسط ، وفيه حامد بن آدم المروزي ، وهو كذاب " ثم ذكر حديثا آخر ع[=Arabic Transparent]ن جابر رضي الله عنه ثم قال : " رواه الطبراني في الأوسط ، وفيه أشعث ابن عم الحسن بن صالح وهو ضعيف ول[=Arabic Transparent]م أعرفه . ويأتي حديث في المؤاخاة بين الصحابة في مناقب جماعة من الصحابة رضي الله عنهم " . ثم ذكر حديث[=Arabic Transparent]ا ثالثا عن أبي أمامة رضي الله عنه ، وقال : " رواه الطبراني من طريق بشر بن عون وهو ضعيف " [=Arabic Transparent]، والنبي صلى الله عليه وسلم لم يؤاخ أحدا ، ولا آخى بين مهاجري ومهاجري ، ولا بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]أبي بكر [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]وعمر [=Arabic Transparent]، ولا بين أنصاري وأنصاري ، ولكن آخى بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المهاجرين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]والأنصار [=Arabic Transparent]في أول قدومه [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المدينة [=Arabic Transparent]انظر ما سبق هذا الجزء ، ص [ 0 - 9 ] 17 وفي حديث البخاري 5 \ 69 ( كتاب مناقب الأنصار ، باب كيف آخى النبي صلى الله علي[=Arabic Transparent]ه وسلم بين أصحابه ) " وقال عبد الرحمن بن عوف : آخى النبي صلى الله عليه وسلم بيني وبين سعد بن الرب[=Arabic Transparent]يع لما قدمنا المدينة " وانظر عن ذلك : سيرة ابن هشام 2 \ 150 ـ 153 ; زاد المعاد 3 \ 63 ـ 65 [=Arabic Transparent].

[=Arabic Transparent]وأما المباهلة فكانت لما قدم وفد [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]نجران [=Arabic Transparent]سنة تسع ، أو عشر من الهجرة [=Arabic Transparent]انظر حديث المباهلة فيما سبق في هذا الجزء ، ص 119 [=Arabic Transparent].

[=Arabic Transparent]الرابع : أن دلائل الكذب على هذا الحديث بينة منها : أنه قال : " لما كان يوم المباهلة وآخى بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المهاجرين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]والأنصار [=Arabic Transparent]" [=Arabic Transparent]، والمباهلة كانت لما قدم [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]وفد نجران النصارى [=Arabic Transparent]، وأنزل الله سورة آل عمران ، وكان ذلك في [=Arabic Transparent][ ص: 362 ] [=Arabic Transparent]آخر الأمر سنة عشر أو سنة تسع لم يتقدم على ذلك باتفاق الناس ، والنبي صلى الله عليه وسلم لم يباه[=Arabic Transparent]ل [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]النصارى [=Arabic Transparent]لكن دعاهم إلى المباهلة فاستنظروه حتى يشتوروا فلما اشتوروا ، قالوا : هو نبي ، وما باهل قوم نبيا إلا[=Arabic Transparent] استؤصلوا فأقروا له بالجزية ، ولم يباهلوا ، وهم [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]أول من أقر بالجزية من أهل الكتاب [=Arabic Transparent]، وقد اتفق الناس على أنه لم يكن في ذلك اليوم مؤاخاة .

[=Arabic Transparent]الخامس : أن المؤاخاة بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المهاجرين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]والأنصار [=Arabic Transparent]كانت في السنة الأولى من الهجرة في دار [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]بني النجار [=Arabic Transparent]، وبين المباهلة وذلك عدة سنين .

[=Arabic Transparent]السادس : أنه كان [=Arabic Transparent]كان : ساقطة من ( س ) ، ( ب ) [=Arabic Transparent]قد آخى بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المهاجرين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]والأنصار [=Arabic Transparent]، والنبي صلى الله عليه وسلم [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]وعلي [=Arabic Transparent]كلاهما من [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المهاجرين [=Arabic Transparent]فلم يكن بينهم مؤاخاة ، بل آخى بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]علي [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]وسهل بن حنيف [=Arabic Transparent]، فعلم أنه لم يؤاخ [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]عليا [=Arabic Transparent]، وهذا مما [=Arabic Transparent]مما : ساقطة من ( ب [=Arabic Transparent]يوافق ما في الصحيحين من أن المؤاخاة إنما كانت بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المهاجرين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]والأنصار [=Arabic Transparent]لم تكن بين مهاجري ومهاجري [=Arabic Transparent]انظر ما سبق في هذا الجزء ص 119 [=Arabic Transparent].

[=Arabic Transparent]السابع : أن قوله : " [=Arabic Transparent]أما ترضى أن تكون مني بمنزلة هارون من موسى [=Arabic Transparent]" [=Arabic Transparent]، إنما قاله في غزوة [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]تبوك [=Arabic Transparent]مرة واحدة لم يقل ذلك في غير ذلك المجلس أصلا باتفاق أهل العلم بالحديث .

[=Arabic Transparent]وأما حديث الموالاة فالذين رووه [=Arabic Transparent]م : ردوه ، وهو تحريف ; س : يرووه ; ب : يروونه [=Arabic Transparent]ذكروا أنه قاله [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]بغدير خم [=Arabic Transparent]مرة واحدة لم يتكرر في غير ذلك المجلس أصلا [=Arabic Transparent]انظر ما سبق 1 \ 501 ( ت [ 0 - 9 ] ) [=Arabic Transparent].

[=Arabic Transparent][ ص: 363 ] [=Arabic Transparent]الثامن : أنه قد تقدم الكلام على المؤاخاة ، وأن فيها عموما وإطلاقا لا يقتضي الأفضلية والإمامة ، وأن[=Arabic Transparent] ما ثبت للصديق من الفضيلة لا يشركه فيه غيره كقوله : [=Arabic Transparent]لو كنت متخذا خليلا من أهل الأرض لاتخذت [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]أبا بكر [=Arabic Transparent]خليلا [=Arabic Transparent]سبق هذا الحديث فيما مضى 1 \ 512 [=Arabic Transparent]، وإخباره : أن [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]أحب الرجال إليه [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]أبو بكر [=Arabic Transparent]، وشهادة الصحابة له [=Arabic Transparent]له : ساقطة من ( م ) [=Arabic Transparent]أنه أحبهم إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم ، وغير ذلك مما يبين أن الاستدلال بما روى من المؤاخ[=Arabic Transparent]اة باطل نقلا ودلالة .

[=Arabic Transparent]التاسع : أن من الناس من يظن أن المؤاخاة ، وقعت بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المهاجرين [=Arabic Transparent]بعضهم مع بعض ; لأنه روي فيها أحاديث ، لكن الصواب المقطوع به أن هذا لم يكن ، وكل ما روي في ذلك فإن[=Arabic Transparent]ه باطل ، إما أن يكون من رواية من يتعمد الكذب ، وإما أن يكون أخطأ فيه ، ولهذا لم يخرج أهل الصحيح * ش[=Arabic Transparent]يئا من ذلك .

[=Arabic Transparent]والذي في الصحيح إنما هو المؤاخاة بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المهاجرين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]والأنصار [=Arabic Transparent]، ومعلوم أنه لو آخى بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المهاجرين [=Arabic Transparent]بعضهم مع بعض ، وبين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]الأنصار [=Arabic Transparent]بعضهم مع بعض لكان هذا مما تتوفر الهمم ، والدواعي على نقله ، ولكان يذكر في أحاديث [=Arabic Transparent]ن : حديث [=Arabic Transparent]المؤاخاة ، ويذكر كثيرا فكيف ، وليس في هذا حديث صحيح ، ولا خرج أهل الصحيح * [=Arabic Transparent]ما بين النجمتين ساقط من ( س ) ، ( ب ) [=Arabic Transparent]من ذلك شيئا .

[=Arabic Transparent]وهذه الأمور يعرفها من كان له خبرة بالأحاديث الصحيحة ، والسيرة [=Arabic Transparent]س ، ب : والسير [=Arabic Transparent][ ص: 364 ] [=Arabic Transparent]المتواترة ، وأحوال النبي صلى الله عليه وسلم ، وسبب المؤاخاة ، وفائدتها ، ومقصودها ، وأنهم كانوا ي[=Arabic Transparent]توارثون بذلك فآخى النبي صلى الله عليه وسلم بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المهاجرين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]والأنصار [=Arabic Transparent]، كما آخى بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]سعد بن الربيع [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]وعبد الرحمن بن عوف [=Arabic Transparent]، وبين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]سلمان الفارسي [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]وأبي الدرداء [=Arabic Transparent]ليعقد الصلة بين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]المهاجرين [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]والأنصار [=Arabic Transparent]حتى أنزل الله تعالى: ( [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]وأولو الأرحام بعضهم أولى ببعض في كتاب الله [=Arabic Transparent]) ( [=Arabic Transparent]سورة الأنفال : 75 ) ، وهي المحالفة التي أنزل الله فيها: ( [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]والذين عقدت أيمانكم فآتوهم نصيبهم [=Arabic Transparent]) ( [=Arabic Transparent]سورة النساء : 33 ) [=Arabic Transparent]في ( ن ) ، ( م ) ، ( س ) ، ( ب ) : والذين عاقدت ، وهي قراءة صحيحة . انظر تفسير الطبري ( ط . المعارف ) 8 \ 272 [=Arabic Transparent].

[=Arabic Transparent]وقد تنازع الفقهاء هل هي محكمة يورث بها عند عدم النسب ، أو لا يورث بها ؟ على قولين هما روايتان عن [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]أحمد [=Arabic Transparent]، الأول : مذهب [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]أبي حنيفة [=Arabic Transparent]، والثاني : مذهب [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]مالك [=Arabic Transparent]، [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]والشافعي [=Arabic Transparent].

برادر عزیز اگر فصد پاسخ دادن دارید

اولا: کامل جواب دهید: بنده 5 سوال پرسیدم

ثانیا: این فروم فارسی زبان است ، مطلب فارسی بیاورید

علی مع الحق;327941 نوشت:
1-اگر مولا به معنی دوست است چرا عمر برای این دوستی به امام علی (ع) تبریک گفت؟ مگر نعوذ بلله قبل از آن دشمن بودند؟؟
2-اگر مولا به معنی دوست است چرا در زیر آمده حب ریاست عمر را گول زد و ...؟؟

اولا در همان متن عربی خط بطلان را بر استناد شما کشیدم، اگر متوجه نشدید بگید تا فارسی بزارم.
فقط نگید توهین شده هااا

علی مع الحق;327941 نوشت:
3-اگر مولا به معنی دوست هست چرا در کتاب در المنثور آمده است:

أخرج ابْن مرْدَوَيْه عَن ابْن مَسْعُود قَالَ:

كُنَّا نَقْرَأ على عهد رَسُول الله صلى الله عَلَيْهِ وَسلم

{يَا أَيهَا الرَّسُول بلغ مَا أنزل إِلَيْك من رَبك} أَن عليا مولى الْمُؤمنِينَ {وَإِن لم تفعل فَمَا بلغت رسَالَته وَالله يَعْصِمك من النَّاس}

الدر المنثور ج2 ص298

می شود لطفا سند آن را بیاورید؟
راویان که هستند؟؟؟
ابْن مرْدَوَيْه و ابن مسعود ار کدام کتب و طبق کدام سلسله راویان نقل کرده اند؟؟؟

علی مع الحق;327941 نوشت:
4-اگر مولا به معنی دوست است چرا شما مولوی و مولانا را صاحب من و صاحب ما ترجمه میکنید نه دوست من و دوست ما؟؟

تا آنجا که بنده می دانم و از مولوی عبدالحمید پرسیدم چنین معنی ای که شما می گوئید نیست و مولانا را صاحب نمی دانیم.

باسلام
در اینجا به تدبر به برخی از آیات و روایت و وقایع مربوط به امامت حضرت علی (ع) و 11 امام بعد از ایشان می پردازیم

1- معرفی امام علی (ع) در مراسم خویشان

2- نزول آیه ولایت ( سوره ی مائده - آیه 55 )

معنی آیه : سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و کسانى که ایمان آورده اند; همانها که نماز را بر پا مى دارند، و در حال رکوع، زکات مى دهند.
3- نزول آیه تطهیر ( سوره احزاب - آیه 33 )

معنی آیه : همانا خدا اراده کرده که دور گرداند از شما اهل بیت پلیدی و ناپاکی را و شما را کاملا پاک و طاهر قرار دهد
(مقصود از پلیدی و ناپاکی ، هرگونه گناه و آلودگی اخلاقی است )

ام سلمه ، همسر رسول خدا (ص) می گوید ، روزی ایشان در خانه استراحت می کرد که دختر بزرگوارش فاطمه (س) وارد شد.پیامبر(ص) ایشان را به کنار خود خود دعوت کرد.حضرت فاطمه (س) نزد پیامبر رفت و در کنار ایشان نشت.پس از وی به ترتیب حضرت علی (ع) ، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) آمدند.رسول خدا(ص) آنان را نیز در در کنار خود جای داد . آنگاه برای آنان دعا کرد و فرمود :
((خدایا ! اینان اهل بیت من اند ، آنان را از هر پلیدی و ناپاکی حفظ کن !))
در همین زمان فرشته وحی آمد و آیه تطهیر را قرائت کرد.
ام سلمه می گوید : من هم پیش رفتم که در کنار آن ها قرار بگیرم تا از این افتخار بزرگ سهمی داشته و جزء اهل بیت باشم اما رسول خدا (ص) فرمود :
(( ای ام سلمه ، نه ، تو همسر من هستی و عاقبت نیکویی داری اما اینان اهل بین من هستند ))
برای اینکه مردم از این موضوع مطلع شوند ، پیامبر مدت ها هر روز صبح ، هنگام رفتن به مسجد از در خانه حضرت فاطمه (س) می گذشت و اهل خانه را (( اهل بیت )) صدا می زد و آیه تطهیر را می خواند

منبع : غایه المرام ، ص 281


4-حدیث جابر

وقتی آیه 59 سوره نساء نازل شد ، جابر بن عبدالله انصاری به پیامبر گفت :
یا رسول الله ، ما خدا و رسول او را شناخته ایم . لازم است ((اولوا الامر )) را هم بشناسیم
رسول خدا(ص) فرمود :
(( ای جابر ، آنان جانشینان من و امامان بعد از من اند . نخستین آنان علی بن ابی طالب است و سپس به ترتیب : حسن بن علی ، حسین بن علی ، علی بن الحسین ، محمد بن علی((که در تورات به ((باقر )) معروف است)) ، و تو در هنگام پیری او را خاهی دید و هروقت او را دیدی ، سلام مرا به او برسان. پس از محمد بن علی نیز به ترتیب ، جعفربن محمد ، موسی بن جعفر ، علی بن موسی ، محمد بن علی ، علی بن محمد ، حسن بن علی و پس از ایشان فرزندش می باشد که هم نام و هم کنیه من است.اوست که از نظر مردم پنهان می شود و غیب او طولانی می گردد تا آن جا که فقط افرادی که ایمان راسخ دارند ، بر عقیده به او باقی می مانند.
منبع ( کفایه الاثر ، چاپ قدیم ، ص 8 و ینابیع الموده ، ص 494 و اثبات الهداه ، ج 3 ، ص 123 )

5 - حدیث ثقلین

پیامبر اکرم (ص) به طور مکرر از جمله در روزهای آخر عمر خود می فرمود :
من در میان شما دو چیز گران بها می گذارم :
کتاب خدا و عترتم اهل بیت را . تا وقتی که به این دو تمسک جویید ، هرگز گمراه نمی شوید و این دو هیچگاه از هم جدا نمی شوند تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند

6-حدیث غدیر

این حدیث رو هم همه می دانند
110 نفر از اصحاب پیامبر که در غدیر حاضر بوده اند ، آن را بی هیچ واسطه ای از پیامبر نقل کرده اند . دانشمندان و تاریخ نویسان و مفسرانی از اهل سنت نیز این واقعه را با مدارک زیاد در کتاب های خود آورده اند که نام سیصدو پنجاه نفر آن ها در کتاب ((الغدیر )) آمده است

باتشکر
منابع تمامی این مطالبی که تایپ کرده ام ،در کتاب دینی سال سوم دبیرستان درس 5 ص 58 است که می توانید این درس را با حجم 2 مگابایت از لینک زیر دانلود کنید

www.chap.sch.ir/sites/default/files/books/91-92/156/036-083-C251.pdf

چی شد؟ شما دوستان عمری حدیث برای اثبات امامت میخواستید و ما 40 روایت در اثبات امامت آوردیم ..مشکلتان حل شد؟!؟

پس چرا جواب ما را ندادید؟؟

چرا وهابی نمیتواند حتی یک روایت در اثبات خلافت خلفایش از پیامبر بیاورد؟؟ چرا حتی یک دلیل محکمه پسند نمیتواند بیاورد؟؟؟ انقدر سخت هست؟؟؟

متن کپی شده شما یا مطالب بی ارتباط با سوال است و یا به قول خودتان توهین آمیز
دلایل رو فارسی ارائه فرمائید

مثل دماوند;328242 نوشت:
تا آنجا که بنده می دانم و از مولوی عبدالحمید پرسیدم چنین معنی ای که شما می گوئید نیست و مولانا را صاحب نمی دانیم.

اهل سنت یا صاحب ترجمه میکند و یا سرور
سوال اینجاست که وقتی به مولوی خودتان نمیگویید دوست چرا من کنت مولا و هذا علی مولا را دوست ترجمه میکنید؟؟؟

مثل دماوند;328241 نوشت:
می شود لطفا سند آن را بیاورید؟
راویان که هستند؟؟؟
ابْن مرْدَوَيْه و ابن مسعود ار کدام کتب و طبق کدام سلسله راویان نقل کرده اند؟؟؟

بنده از کتاب روایی نقل نکردم کتاب تفسیری است

در این باره که آیه ابلاغ در غدیر خم نازل شده است خطيب بغدادي با سند خود نزول آيه اكمال در غدير خم را اين‌گونه آورده است:

أنبأنا عبد الله بن علي بن محمد بن بشران، أنبأنا علي بن عمر الحافظ، حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أيوب الخلال، حدثنا علي بن سعيد الرملي، حدثنا ضمرة بن ربيعة القرشي، عن ابن شوذب، عن مطر الوراق، عن شهر بن حوشب، عن أبي هريرة، قال: من صام يوم ثمان عشرة من ذي الحجة كتب له صيام ستين شهراً،[="blue"] وهو يوم غدير خم، لما أخذ النبي (صلى الله عليه وسلم) بيد علي بن أبي طالب[/]، فقال: ألست ولي المؤمنين، قالوا: بلى يا رسول الله، قال: من كنت مولاه فعلي مولاه، فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ لك يا بن أبي طالب، أصبحت مولاي ومولى كل مسلم، فأنزل الله: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ} ومن صام يوم سبعة وعشرين من رجب كتب له صيام ستين شهراً، وهو أول يوم نزل جبرئيل × على محمد (صلى الله عليه وسلم) بالرسالة».

خطيب بغدادي، تاريخ بغداد: ج8 ص284ـ 285، الناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت.

وهذه الرواية طريقها صحيح فإن ابن بشران من شيوخ الخطيب البغدادي، وقال عنه: «كتبت عنه وكان سماعه صحيحاً».
اين روايت با طريق صحيح نقل شده است چون ابن بشران از شيوخ خطيب بغدادي است، و از او اين گونه نقل كرده است: «از او روايت را نقل كردم و روايت شنيدن از او صحيح است».

خطيب بغدادي، تاريخ بغداد: ج10، ص14، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، الناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، ط1ـ 1417هـ.

حال سوال اینجاست:

گفتن کلمه علی (ع) دوست من است چه ترسی داشت که پیامبر (ص) از گفتنش میترسید و خداوند فرمود تو را از مردم حفظ میکنیم؟؟ و گفت خدا کافران را هدایت نمیکند؟؟؟

آیا منظور از کافران ، کافر به ولایت علی (ع) نیست؟؟؟

آیا گفتن این که هر کس من دوست اویم علی(ع) دوست اوست انقدر مهم بود که خدا باید میگفت اگر انجام ندهی رسالتت کامل نیست؟؟؟

علی مع الحق;328258 نوشت:
چی شد؟ شما دوستان عمری حدیث برای اثبات امامت میخواستید و ما 40 روایت در اثبات امامت آوردیم ..مشکلتان حل شد؟!؟ پس چرا جواب ما را ندادید؟؟ چرا وهابی نمیتواند حتی یک روایت در اثبات خلافت خلفایش از پیامبر بیاورد؟؟ چرا حتی یک دلیل محکمه پسند نمیتواند بیاورد؟؟؟ انقدر سخت هست؟؟؟

اولا كه از نظر اهل سنت خلافت حضرت ابوبکر طبق روایت و تعیین از جانب رسول الله نبوده که کسی مجبور باشد روایتی بیاورد.
البته روایاتی داریم که بشود از آن برداشت تعیین خلافت نمود اما از آنجا که نص صریح ندارد هرگز اهل سنت به آنها استدلال نمی کنند.

اما در مورد آن 40 روایتی که گفتید، امثال عبدالله حیدری بد جوری ریشه 11 تای آنها را خشک کرده است و فکر کنم الان هم دوازدهمی را دارد بررسی می کند.
جالب اینجاست آقای قزوینی میگه چون توی روایت اول آقای عبدالله حیدری از 18 ایرادی که گرفته 4 تاش اشتباه بوده ما دیگه اون رو بررسی نمی کنیم و ادامه نمی دیم!!!

بنده تلفن زدم شبکه ولایت، با آقای یزدانی صحبت کردم، گفتم یادتون باشه پای اعتقادات و اصول دین شما وسط است و اگر عقب کشیدید یعنی قبول دارید که طرف مقابل بر حق است!

علی مع الحق;328258 نوشت:
اهل سنت یا صاحب ترجمه میکند و یا سرور سوال اینجاست که وقتی به مولوی خودتان نمیگویید دوست چرا من کنت مولا و هذا علی مولا را دوست ترجمه میکنید؟؟؟

من به 2 نفر از مولوی ها ایمیل زدم و هیچ کدوم تائید نکردند که نام مولانا به معنی صاحب ما است.

علی مع الحق;328258 نوشت:
أنبأنا عبد الله بن علي بن محمد بن بشران، أنبأنا علي بن عمر الحافظ، حدثنا أبو نصر حبشون بن موسى بن أيوب الخلال، حدثنا علي بن سعيد الرملي، حدثنا ضمرة بن ربيعة القرشي، عن ابن شوذب، عن مطر الوراق، عن شهر بن حوشب، عن أبي هريرة، قال: من صام يوم ثمان عشرة من ذي الحجة كتب له صيام ستين شهراً، وهو يوم غدير خم، لما أخذ النبي (صلى الله عليه وسلم) بيد علي بن أبي طالب، فقال: ألست ولي المؤمنين، قالوا: بلى يا رسول الله، قال: من كنت مولاه فعلي مولاه، فقال عمر بن الخطاب: بخ بخ لك يا بن أبي طالب، أصبحت مولاي ومولى كل مسلم، فأنزل الله: {الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ} ومن صام يوم سبعة وعشرين من رجب كتب له صيام ستين شهراً، وهو أول يوم نزل جبرئيل × على محمد (صلى الله عليه وسلم) بالرسالة». خطيب بغدادي، تاريخ بغداد: ج8 ص284ـ 285، الناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت.

راوی آخر شما عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بشران شیعه مذهب است!!!

در ثانی اين روايات در باب روایات حبشون بْن مُوسَى بْن أيوب، أَبُو نصر الخلال آمده است، خطیب بغدادی بعد از ذکر شیوخ ایشان نوشته است که ایشان چنین روایتی را نقل کرده است در حالی که هیچ یک از راویان ایشان جز شیوخ وی نیستند.
ثالثا حشبون بن موسی در سا 321 وفات یافته است در حالی که خطیب بغدادی یک قرن بعد به دنیا آمده است، پس حدیث منقطع است و آنگونه که شما می فرمائید نیست.

در ضمن بد نیست بدانید که در ادامه نیز نوشته است:
اشْتُهِرَ هَذَا الْحَدِيثُ مِنْ رِوَايَةِ حَبْشُونَ. وَكَانَ يُقَالُ إِنَّهُ تَفَرَّدَ بِهِ

یعنی مشهور اسن که حبشون راوی این حدیث است و ایشان تنها راوی این حدیث هستند!!!!

[="black"]

عــــلی;299093 نوشت:
وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتي قالَ لايَنالُ عَهْدِي الظّالِمينَ (002 | البقرة - 124)و (ياد كنيد) هنگامى كه پروردگار ابراهيم، او را با دستوراتى آزمود; و او به طور كامل از عهده آنها برآمد. خداوند به او فرمود: «من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم.» ابراهيم گفت: «از دودمان من (نيز امامانى قرار بده)» خداوند فرمود: «پيمان من، به ستمكاران نمى رسد (مگر آنها كه شايسته اند)».

اتفاقا میتوان از این ایه برای اثبات امامت ائمه استفاده کرد
ابراهیم ع از خدا امامت رو برای ذریه اش طلب میکند و خدا در پاسخ میگوید که امامت رو فقط به صالحان میدهد
!113 صافات:وَ بارَکْنا عَلَيْهِ وَ عَلى‏ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبينٌ در این ایه میفرماید عهد به ظالمان نمیرسه ظلم بر دو قسم است!ظلم به نفس و ظلم به غیر که البته ظلم به غیر هم ظلم به نفس رو در خودش دارد! با جمع این دو میفهمیم دعای حضرت در مورد ذریه ی محسنش مستجاب شده.
در واقع خداوند خودش ذریه ی ابراهیم علیه السلام رو دو قسم کرد و در جای دیگه در پاسخ به درخواست ابراهیم ع فرمود که عهدش حالا چه امامت چه خلافت چه .... به ظالمان نمیرسد یعنی دعای ابراهیم ع را در مورد ذریه ی محسنش مستجاب کرده.

در واقع امامت برای نسل محسن ابراهیم علیه السلام که هیچ نوع ظلمی مرتکب نشدند نه به نفس و نه به غیر با استجابت دعایش از طرف خداوند تضمین شده!یعنی این ایه برای اثبات امامت نسل صالح(معصوم)ابراهیم کافی است و اگر بخواهیم برای دیگران امامت رو اثبات کنیم به حجتهای دیگه نیاز هست.پسنسل صالح ابراهیم ع تا حضرت ولی عصر همه مصدق این ایه اند[/]

[="black"]

عــــلی;302490 نوشت:
آن کسی که امام هست ولی هم هست اما آن کسی که ولی است دلیل بر امامت آن نیست.چراکه مقام آن دو فرق میکند.

بله معنای ولی و امام متفاوت است.
پاسخ کمی طولانی میشه که تو چند پست عرض میکنم:
در مورد معنی امام میتوان گفت:همان طور که گفته شد ذریه ی محسن ابراهیم علیه السلام با توجه به حجت های بیان شده امام اند در سوره ی انبیا از این ذریه این گونه یاد شده:
وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ کُلاًّ جَعَلْنا صالِحينَ72وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدينَ
و به او ( پسرش ) اسحاق و ( نوه اش ) یعقوب را به عنوان عطیّه ای افزون عطا کردیم و همه را شایسته و صالح ( برای مقام نبوت ) قرار دادیم. [ نظرات / امتیازها ] 73) و آنها را پیشوایانی قرار دادیم که ( جامعه را ) به دستور ما هدایت می کردند و به آنها انجام کارهای خیر و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان فقط پرستش کنندگان ما بودند.

نافله همان نوه است به معنای زاید بر فرزند صفت یعقوب علیه السام است.بعد از اشاره به اسحاق و یعقوب علیه السلام میفرماید و کُلاًّ جَعَلْنا صالِحينَ.البته در 113 صافات فرمود این طور نیست که همه صالح باشند بلکه:

وَ بارَکْنا عَلَيْهِ وَ عَلى‏ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبينٌ
پس انان که محسن و صالح اند همان ائمه اند به شهادت ایه!

اما اینکه هدایتی که به این ائمه نسبت داده شده به چه معناست؟!
هداین به دو قسم است:
ـ ارائه طریق : راهنمایی یعنی نشان دادن مقصد
ـ ایصال مطلوب : انکه قدرت این را داشته باشد که دست گمراه را بگیرد و به مقصد برساند.

بعد میفرماید: جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا
این بامرنا نه انکه به دستور ما!چون مومن ال فرعون هم طبق 38 غافر به دستور خدا هدایت میکرد!اما امام نبود!فقیهی اگاه بود که برای موسی ع تبلیغ میکرد:
وَ قالَ فِرْعَوْنُ يا هامانُ ابْنِ لي‏ صَرْحاً لَعَلِّي أَبْلُغُ الْأَسْبابَ36أَسْبابَ السَّماواتِ فَأَطَّلِعَ إِلى‏ إِلهِ مُوسى‏ وَ إِنِّي لَأَظُنُّهُ کاذِباً وَ کَذلِکَ زُيِّنَ لِفِرْعَوْنَ سُوءُ عَمَلِهِ وَ صُدَّ عَنِ السَّبيلِ وَ ما کَيْدُ فِرْعَوْنَ إِلاَّ في‏ تَبابٍ37وَ قالَ الَّذي آمَنَ يا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِکُمْ سَبيلَ الرَّشادِ38يا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِيَ دارُ الْقَرارِ39مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى‏ إِلاَّ مِثْلَها وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ يُرْزَقُونَ فيها بِغَيْرِ حِسابٍ

در واقع هدایت کردن به دستور خداوند را هم انبیا داشتند و هم پیروانشان و نیازی به مقام امامت ندارد!حتی طبق ایات سوره ی ال عمران:
وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ104
نه نیازی به مقام امامت دارد و نه نبوت!

پس این " ب" در يَهْدُونَ بِأَمْرِنا ب ملابست و حصاحبت است!یعنی لباس امر ما را پوشیدند!اما امر خدا چیست؟
در سوره ی قمر و یس امر خدا این گونه معرفی شده:
إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ82 فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ83
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خداوند وقتی در مورد خلقت اشیا حرف میند همواره از تدریج سخن میگوید!مثل ایام بار داری یا خلقت سماوات (گرچه انجا وقتی میگوید 6 روز منظور مرحله است اما به هر حال تدریج را بیان میکند) و البته موارد بسیار دیگر اما در این ایه سخن ا تدریج نیست میگوید :يَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُونُ!
اما این امر چیست؟چون با توجه به اینکه سخن از تدریج نیست نمیتواند خلقت معمول باشد که همواره هم از نظر مشاهدات تجربی و هم به شهادت ایات امری تدریجی است!

میگوییم هر چیزی زمامی دارد د زمام همه چیز به دست خداست!حتی زمان هم دارای زمامی است!وقتی در سوره ی هود گفته میشود:
وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ في‏ کِتابٍ مُبينٍ6

نه انکه غیر دابه زمام ندارد!بلکه زمام همه چیز به دست خداست!این زمام همان ملکوت اشیا است.همان فَسُبْحانَ الَّذي بِيَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَيْ‏ءٍ است.همان طور که در زمر امده :

لَهُ مَقاليدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الَّذينَ کَفَرُوا بِآياتِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ63
که کلید اسمان ها و زمین به دست اوست.هر چیی کلیدی دارد!و زمامی!همه چیز به دست خداست!و این زمام ثابت است و لایتغیر!که از ان به ملکوت یاد شده.

خدا به هر چیز میگوید کن!و میشود!و این به شهادت ایه ی بعدش به ملکوت شی اشاره دارد!ملکوت هر چیز قلب اوست همان طور که سوره ی یس به نقل از فریقین قلب قران است که ظاهرا به خاطر همان ایه اخر است این امر الهی هم که ملکوت کل شی است قلب اشیا است.پس لباس امر اللهی پوشیدن یعنی مظهر امر خدا در عالم ملکوت بودن عنی مظهر مقلب القلوب بودن!یعنی با ملکوت اشیا کار کردن!

در قمر ایه 50 امد:وَ ما أَمْرُنا إِلاَّ واحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ و کار ما ( در آفرینش اشیا ) جز یک اراده تکوینی نیست که ( در سهولت و سرعت ) مانند چشم بر هم زدن است.

[="blue"]این کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ ملکوت را به ملک تشبیه میکند!یعنی زمان بر نمیدارد!چون زمام زمان هم مثل مکان به دست خداست!همان طور که در سوره سجده ایه 24 فرمود وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ24
یعنی بعضی از بنی اسرائیل را ائمه کردیم!که چه کنند؟که:يَهْدُونَ بِأَمْرِنا در واقع امام از ان جهت که امام است(من حیث هو امام) کارش هدایت کردن است!نه فقط ارائه طریق که انبیا و پیروان انها نیز ان را انجام میدهند!بلکه ایصال به مطلوب!رساندن به خود مقصد![/]

اما چه شد که امام شدند؟ایه میفرماید: لَمَّا صَبَرُوا نه صبر بر مصیبت!گاهی قران مصیبتی را برای پیامبری ذکر میکند و میگوید بر ان مصیبت صبر کرد!اما اینجا بحث صبر مطلق است!یعنی این صبر ملکه ی انها شده بود!جز سیره ی انها بود!
و دلیل دوم چیست؟کانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ!نه یتفکرون نه یومنون نه تدبرون....!یوقنون!انها فقط در ایات تدبر نمیکردند!به ایات الهی یقین داشتند!طبق نقل امام رضا ع کمترین چزی که بین مردم تقسیم شد یقین است!کانو! استمرار را نشان میدهد!یعنی سیره ی انها این طور است!
یقین بسیار کم است!چون در قران شئون بسیاری برای یقین ذکر شده!

اما معنای یقین ا نظر قران چیست؟[/]

[="black"]اما معنای یقین از نظر قران چیست؟[="blue"]
در سوره ی تکاثر میفرماید:
کَلاَّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ5لَتَرَوُنَّ الْجَحيمَ6ثُمَّ لَتَرَوُنَّها عَيْنَ الْيَقينِ7
چنان نیست که شما خیال می کنید اگر شما علم الیقین ( به آخرت ) داشتید ( افزون طلبی شما را از خدا غافل نمی کرد ) ! 6) قطعاً شما جهنّم را خواهید دید!
7) سپس ( با ورود در آن ) آن را به عین الیقین خواهید دید.
لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ میگوید اگر یقین داشتید!یعنی اگر در دنیا جز یوقنون بودید در همان دنیا جهنم را میدید!چون در اخرت که کفار هم میبینند!یقین نمی خواهد!اگر هم ندارد!همه میبینند!
پس میگوید اگر از اهل یقین بودید در همین عالم ملک ، ملکوت را میدید!
همین جا شکل ملکوتی و پلیدی اعمالتان را میدید!و انکه جهنم و عالم ملکوت را ببیند خب بهشت را نیز میبیند![/]

ابرار هر چه کردند در یک کتاب است که ان کتاب در یک دفتر کل است که در مطففیف فرمود:17کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفي‏ عِلِّيِّينَ18
و ان علیون در جلو چشم مقربان است:کَلاَّ إِنَّ کِتابَ الْأَبْرارِ لَفي‏ عِلِّيِّينَ18وَ ما أَدْراکَ ما عِلِّيُّونَ19کِتابٌ مَرْقُومٌ20يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ21
پس میگوید این مقربون هم اکنون این کتاب و دفتر کل را میبینند!

پس ائمه در مسائل علمی بینش یقینی دارند در مسائل عملی صابر!
مثلا رد مورد حضرت ابراهیم بینید در هر مصیبت و ازمایش صابر بود!

همان طور که گفته شد در سوه ی انبیا امد که: أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ
وحی چند قسم است:گاهی وحی حکم است گاهی دستور کاری را میدهد:و اقم صلاة و...
اما اینجا مگوید اوحیننا بحث تشریع نیست که ان هم به انبیا میرسد
میفرماید خود فعل را وحی کردیم!یعنی ما شوق کار را در انها ایجاد کردیم!شوق إِقامَ الصَّلاةِ وَ إيتاءَ الزَّکاةِ را در انها ایجاد کردیم!
میفرماید ما ه مقلب القلوب بودیم قلب انها را هدایت کردیم و حالا که انها میخواهند به امر خدا هدایت کنند چون از راه قلب هدایت شدند از راه قلب هم هدایت میکنند!همان طور که ما دست انها را گرفتیم و به مقصد رساندیم انها هم دست دیگان را میگیند و به مقصد میرسانند!

اما از ان جهت که میفماید ائمه هادیان مردم اند:
در سوه ی یونس 35 فرمود:قُلْ هَلْ مِنْ شُرَکائِکُمْ مَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدي لِلْحَقِّ أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَکُمْ کَيْفَ تَحْکُمُونَ( و نیز ) از ایشان بپرس آیا از شرکای شما کسی هست که به سوی حق هدایت کند؟ بگو که تنها خدا به سوی حق هدایت می کند ، آیا با این حال ، کسی که به سوی حق هدایت می کند سزاوارتر است که مردم پیرویش کنند ، و یا کسی که خودش راه به جایی نمی برد مگر آنکه دیگری هدایتش کند. پس شما را چه شده و چگونه حکم می کنید؟

اینجا گرچه ایه در نفی شرک امده اما از ایه معلوم است که قاعده ی کلی را بیان میکند در این ایه ویژگی کسی که هدایت میکند بیان شده:ایه بین کسی که به گمراهی هدایت میکند و انکه به حق هدایت میکند مقایسه نمیکند!بلکه میفرماید :انکه نیاز به مکتب دارد تا هدایت کند هادی واقعی است یا انکه بی نیاز از مکتب است؟!
هر دو به حق هدایت میکنند!اما اینجا امتیاز را به کسی میدهد که نیازی به مکتب ندارند!دیگران طبق ایه ی وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ104
باید به مکتب و حوزه بروند تا اموزش ببینند و هدایت شوند.
برای همین میگوییم هادی اصلی ان است که عصمت داشته باشد مکت ندیده باشد علم دنی داشته باشد....
هادی اصلی که امام است باید این گونه باشد!یک هادی باید خود به مقصد رسیده باشد تا بتواند هادی باشد!

اما در سوره ی توبه ایه 105 فرمود:وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُکُمْ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَمگر ندانسته اند که آن کس که توبه از بندگانش می پذیرد و زکاتها را می گیرد خداست ، و خدا توبه پذیر و رحیم است . 105) بگو ( هر چه می خواهید ) بکنید که خدا عمل شما را خواهید دید ، و همچنین رسول او و مؤمنان نیز ، بزودی شما را بسوی دانای غیب و شهود می برند ، و خدا شما را از اعمالی که می کردید خبر می دهد .

خب اگر امام قرار است که درون را هدایت کند اگر قرار است قلب ها را هدایت کند باید از دون با خبر باشد و این ایه نیز توسط امام رضا ع برای استناد به همین ادعا در تاریخ استفاده شد!این ایه میگوید مومنان هم اجزاه دیدن درون شما را دارند انها هم هر انچه میکنید را میبینند!
انچه در عالم رخ میدهد را میبینند!

ابراهیم علیه السلام هم در ایه ی 75 انعام فرمود:
وَ کَذلِکَ نُري إِبْراهيمَ مَلَکُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَکُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ75
خداوند ملکوت اسمان و زمین را به ابراهیم علیه السلام نشان داد!چرا؟چون اهل یقین بود!
و در مورد صبر ایشان هم در جاهای مختلف قران و با بیان ازمایشهای دشوار صبر وی و صبور بودن او اشکار شد!

ایشان هم با گذشتن از این مقام ها و ازمایشات این مقام را پیدا کردند که بتوانند واسطه ای در وایت تکوینی شوند!

در سوره زخرف امده که:وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ لِأَبيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّني‏ بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ26إِلاَّ الَّذي فَطَرَني‏ فَإِنَّهُ سَيَهْدينِ27وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِيَةً في‏ عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ28

ابراهیمی که ان همه اظهار انزجار کرده از بت و بت پرستی و شده مصداق این ایه:25وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ لِأَبيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّني‏ بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ دیگر چه هدایتیست که قرار است در اینده بیاید؟که میگوید فَإِنَّهُ سَيَهْدينِ ....
این که نمیتواند هایت تشریعی باشد!او که اینها را داشت!...
و بعد هم این هایت به عنوان کلمه در ذریه ی او قرار اده شده:وَ جَعَلَها کَلِمَةً باقِيَةً في‏ عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ28[/]

مثل دماوند;328287 نوشت:
اولا كه از نظر اهل سنت خلافت حضرت ابوبکر طبق روایت و تعیین از جانب رسول الله نبوده که کسی مجبور باشد روایتی بیاورد.
من به 2 نفر از مولوی ها ایمیل زدم و هیچ کدوم تائید نکردند که نام مولانا به معنی صاحب ما است.

بهتر است بحث قرآنی باشد تا در سلسله راویان حدیث و کتب شبهه ای وارد نشود و تنها به بررسی احادیث و صحت و اعتبار تاریخی راویان نپردازیم.
ضمنا بفرمایید آن دو مولوی مولانا را چطور معنی میکردند؟
با تشکر
و السلام علی من اتبع الهدی

حال که خودتان قبول دارید خلافت خلفایتان من درآوردی است چرا منکرانش را تکفیر میکنید؟؟؟

مثل دماوند;328287 نوشت:
اما در مورد آن 40 روایتی که گفتید، امثال عبدالله حیدری بد جوری ریشه 11 تای آنها را خشک کرده است و فکر کنم الان هم دوازدهمی را دارد بررسی می کند.

دوست عزیز امثال حیدری خودش ریشه اش در مستند کالکراب مشخص شده است! پس با ریشه ایشان کار نداشته باش بنده مخاطبم شمای باریشه ای نه حیدری

مثل دماوند;328287 نوشت:
من به 2 نفر از مولوی ها ایمیل زدم و هیچ کدوم تائید نکردند که نام مولانا به معنی صاحب ما است.

در این موارد که اصل مذهبتان به خطر میافتد دیگر مولوی هم مجبور به تقیه میشود
هیچ اهل سنت با مغز سالمی به مولوی نمیگوید دوست من!!!!!!!!!!!!!!!!!!

مثل دماوند;328299 نوشت:
راوی آخر شما عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بشران شیعه مذهب است!!!

بر فرض که ادعای شما درست باشد شیعه شدن سنی دلیل بر ضعف روایت نمیشود!
اگر اینطور باشد 80% روایات شما ضعیف میشود!!

مثل دماوند;328299 نوشت:
در ثانی اين روايات در باب روایات حبشون بْن مُوسَى بْن أيوب، أَبُو نصر الخلال آمده است، خطیب بغدادی بعد از ذکر شیوخ ایشان نوشته است که ایشان چنین روایتی را نقل کرده است در حالی که هیچ یک از راویان ایشان جز شیوخ وی نیستند.
ثالثا حشبون بن موسی در سا 321 وفات یافته است در حالی که خطیب بغدادی یک قرن بعد به دنیا آمده است، پس حدیث منقطع است و آنگونه که شما می فرمائید نیست.

خطيب بغدادي در باره او گفته است:
أنبأنا الأزهري، أنبأنا علي بن عمر الحافظ [الدارقطني] قال: حبشون بن موسى بن أيوب الخلال صدوق.
خطيب بغدادي، تاريخ بغداد: ج8 ص285.

همچنین گروهي از علماء أهل سنت نزول آيه «اليوم أكملت لكم دينكم ...» را در باره واقعه غدير دانسته‌اند، كه اسامي بعضي از آنها به شرح زير است:
1 - أحمد بن موسى بن مردويه اصفهاني. 2 - أبو نعيم أحمد بن عبد الله اصفهاني. 3 - أبو الحسن علي بن محمد جلابي معروف به ابن مغازلي. 4 - موفق بن أحمد معروف به أخطب خطباء خوارزم. 5 - محمد بن علي بن إبراهيم نطنزي. 6 - أبو حامد محمود بن محمد صالحاني. 7 - إبراهيم بن محمد بن المؤيد الحمويني.

مثل دماوند;328205 نوشت:
اولا در حدیث ثقلین نص صریح به امامت شخصی خاص نیامده است.
دوما کجای این حدیث نام 12 امام آمده است که شما می گوئید تک تک را نام برده؟؟؟

بله، 12 امیر، 12 خلیفه
و نه 12 امام که 9 تای آنها خلیفه نشدند و یکی از آنها هم هنوز معلوم نیست دنیا آمده است یا خیر.

موثقترين روايت از پيامبر اكرم كه نياز با ارائه سند نيست همان روايت معروف ثقلين است كه َ حضرتش فرمودند : إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا ، كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي- وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏
كه با عبارات مختلف در اكثر كتب روائي موجود است كه از حد تواتر نيز گذشته است
اما در باب تصريح به عدد امامان معصوم عليهم السلام نيز به سه روايت اشاره مي شود

ابو ايوب انصاري مي گويد از رسول خدا شنيدم كه مي فرمود من سيد و بزرگ پيغمبرانم و علي سيد اوصياست دو فرزندم بهترين فرزندان مي باشند امامان معصوم از نسل ما و از نسل حسين بوجود خواهند آمد و مهدي اين امت از ماست
پس يك نفر باديه نشين برخاست و عرض كرد يا رسول الله امامان بعد از تو چند نفرند ؟ فرمود بعدد اسباط و حواريين عيسي و نقيبان بني اسرائيل (1)



حذيفه روايت كرده كه پيامبر فرمود امامان بعد از من بعدد نقيبان بني اسرائيل مي باشند نه نفرشان از نسل حسين به وجود خواهند آمد و مهدي اين امت از ماست پس آگاه باشيد آنان با حق و حق با آنان است پس بنگريد كه بعد از من چگونه با ايشان رفتار مي كنيد (2)



سعيد بن مسيب از عمر و عثمان بن عفان روايت كرده است كه مي گفتند ما از رسول الله شنيديم كه مي فرمود امامان بعد از من دوازده نفرند كه نه نفرشان از نسل حسين هستند و مهدي اين امت از ماست هر كس بعد از من دامان آنان را بگيرد هر آينه به ريسمان محكم خدا چنگ زده است و هر كس آنان را رها كند خدا را رها كرده است



1- اثبات الهداة ج 2 ص 531
2- حذيفه بن اسيد عن النبي انه قال الائمه بعدي بعدد نقباء بني اسرائيل تسعه من صلب الحسين و منا المهدي هذه الامه الا انهم مع الحق و الحق معهم فانظروا كيف تخلفوني __ اثبات الهداة‌ ج 2 ص 533
3- اثبات الهداة‌ج 2 ص 526

hoorshid;328307 نوشت:
اتفاقا میتوان از این ایه برای اثبات امامت ائمه استفاده کرد ابراهیم ع از خدا امامت رو برای ذریه اش طلب میکند و خدا در پاسخ میگوید که امامت رو فقط به صالحان میدهد !113 صافات:وَ بارَکْنا عَلَيْهِ وَ عَلى‏ إِسْحاقَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِما مُحْسِنٌ وَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ مُبينٌ در این ایه میفرماید عهد به ظالمان نمیرسه ظلم بر دو قسم است!ظلم به نفس و ظلم به غیر که البته ظلم به غیر هم ظلم به نفس رو در خودش دارد! با جمع این دو میفهمیم دعای حضرت در مورد ذریه ی محسنش مستجاب شده.

همانگونه که در آیه آمده است حضرت ابراهیم ابتدا پیامبر بوده است، الله امتحانات نفسانی را از او گرفته است و پس از پیروزی به مقام امامت امت خود رسیده است، خوب، سوال اینجاست از ائمه 4 ساله و 8 ساله و 6 ساله شما از کدام آزمون الهی گذشتند و به مقام امامت رسیدند؟؟؟

[="black"]

مثل دماوند;328366 نوشت:
همانگونه که در آیه آمده است حضرت ابراهیم ابتدا پیامبر بوده است، الله امتحانات نفسانی را از او گرفته است و پس از پیروزی به مقام امامت امت خود رسیده است، خوب، سوال اینجاست از ائمه 4 ساله و 8 ساله و 6 ساله شما از کدام آزمون الهی گذشتند و به مقام امامت رسیدند؟؟؟
دوست من امتحانات الهی برای رشد پیدا کردن انسانهاست.برای من و شما رشد تا مرحله ای برای یک پیامبر تا مرحله ای دیگر برای یک امام هم تا یک مرتبه.... یعنی هر کدام از ما در هر جایگاهی که هستیم برای رشد پیدا کردن و رسیدن به جایگه ها ی بالاتر امتحان میشیم من در پله ی دومم با امتحان به سومی میرم دیگری در پله ی بیستم با امتحان به بیست و یکم.... مثل سنگی که سیقل پیدا میکنه و با تحمل سختی زیبا تر میشه و یا تحمل ضربه های تیشه رو ندارد و در امتحان شکست میخوره.... یعنی امتحانات حضرت ابراهیم برای رشد بیشتر روحی ایشان بود.اگر فردی چنین رشدی داشته باشه نیازی نیست که به امتحان نیست برای رسیدن به ان مقام
از طرف دیگه شما زندگی ائمه رو مطالعه بکنید میبینید که سختی هایی که همان به قول شما بچه ی چهار پنج ساله کشید کم نبوده...!
بعد هم دوست من چه طور عیسی علیه السلام طبق نص صریح قران در گهواره اعلام میکند پیامبر است و یا سلیمان علیه السلام در حدود دوازده سالگی سلطنت بزرگ داوود ع را به ارث میبرد و عهده دار بزرگترین حکومت الهیی میشه که بشر تا کنون شاهدش بوده و ما تعجبی نمیکنیم و حالا امامت یک فرد چهار پنج ساله تعجب اور است؟!؟![/]

علی مع الحق;328329 نوشت:
حال که خودتان قبول دارید خلافت خلفایتان من درآوردی است چرا منکرانش را تکفیر میکنید؟؟؟

اولا که بنده منکر آن را تکفیر ننمودم، دوما که بعضی از علما فتوا داده اند و نه تمام علما و سوم که در بین شیعه هم هستند علمائی که منکرین ولایت را تکفیر و واجب القتل می دانند.
علی مع الحق;328329 نوشت:
دوست عزیز امثال حیدری خودش ریشه اش در مستند کالکراب مشخص شده است! پس با ریشه ایشان کار نداشته باش بنده مخاطبم شمای باریشه ای نه حیدری

من این به اصطلاح مستند رو دیدم.
سر تا پای اون دارند با 2 تا پیرمرد صحبت می کنند که معلوم نیست از کجا هستند! دوست هستند یا دشمن؟ دست نشانده هستند یا مستقل؟؟؟ اصلا حرف هایش با کدام سند و مدرک است؟؟؟
اگر قرار به چیزی که میبینیم اعتماد کنیم پس تکلیفمان با امثال این فیلم ها چیست؟؟؟
http://www.youtube.com/watch?v=4gfUuxvCUvM

با دقت و کامل نگاه کنید.

علی مع الحق;328329 نوشت:
در این موارد که اصل مذهبتان به خطر میافتد دیگر مولوی هم مجبور به تقیه میشود هیچ اهل سنت با مغز سالمی به مولوی نمیگوید دوست من!!!!!!!!!!!!!!!!!!

خدا رو شکر تقیقه فقط برای زمانی است که در مواجهه با کفار هستی و جانت در خطر است و نه چون شما...

علی مع الحق;328329 نوشت:
بر فرض که ادعای شما درست باشد شیعه شدن سنی دلیل بر ضعف روایت نمیشود! اگر اینطور باشد 80% روایات شما ضعیف میشود!! نقل نوشته اصلی توسط : مثل دماوند در ثانی اين روايات در باب روایات حبشون بْن مُوسَى بْن أيوب، أَبُو نصر الخلال آمده است، خطیب بغدادی بعد از ذکر شیوخ ایشان نوشته است که ایشان چنین روایتی را نقل کرده است در حالی که هیچ یک از راویان ایشان جز شیوخ وی نیستند. ثالثا حشبون بن موسی در سا 321 وفات یافته است در حالی که خطیب بغدادی یک قرن بعد به دنیا آمده است، پس حدیث منقطع است و آنگونه که شما می فرمائید نیست. خطيب بغدادي در باره او گفته است: أنبأنا الأزهري، أنبأنا علي بن عمر الحافظ [الدارقطني] قال: حبشون بن موسى بن أيوب الخلال صدوق. خطيب بغدادي، تاريخ بغداد: ج8 ص285. همچنین گروهي از علماء أهل سنت نزول آيه «اليوم أكملت لكم دينكم ...» را در باره واقعه غدير دانسته‌اند، كه اسامي بعضي از آنها به شرح زير است: 1 - أحمد بن موسى بن مردويه اصفهاني. 2 - أبو نعيم أحمد بن عبد الله اصفهاني. 3 - أبو الحسن علي بن محمد جلابي معروف به ابن مغازلي. 4 - موفق بن أحمد معروف به أخطب خطباء خوارزم. 5 - محمد بن علي بن إبراهيم نطنزي. 6 - أبو حامد محمود بن محمد صالحاني. 7 - إبراهيم بن محمد بن المؤيد الحمويني.

اولا مشكل اینجاست که عبدالله بن علی ثقه هم نیست.
دوما بنده عرض نکردم حبشون ضعیف است، بنده گفتم خطیب بغدادی صد سال بعد از ایشان روایتی را نقل کرده از ایشان آن هم بدون راوی بین این صد سال!!!! و بعد گفته است: مشهور است که این روایت از حبشون است و او تنها راوی آن است!!!

حالا جالبه باید توی اثبات اصل دین شیعه روی بیاورد به روایتی که هم ضعف سندی دارد و هم منقطع است و هم فقط یک سند روائی دارد.
آن وقت پای حدیث قرطاس و حدیث افضل الناس من قریش که می رسیم شیعه ایراد می گیرد بر تک راوی بودن این روایات!!!!

عظيم;328339 نوشت:
موثقترين روايت از پيامبر اكرم كه نياز با ارائه سند نيست همان روايت معروف ثقلين است كه َ حضرتش فرمودند : إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا ، كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي- وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏

تا اینجا مورد قبول ما هم هست، حالا با الفاظ دیگر مهم نیست، مهم منظور پیامبر است.
از نظر اهل سنت اهل بیت پیامبر همسران ایشان و آل علی و آل عباس و آل جعفر و آل عقیل هستند.
عظيم;328339 نوشت:
اما در باب تصريح به عدد امامان معصوم عليهم السلام نيز به سه روايت اشاره مي شود ابو ايوب انصاري مي گويد از رسول خدا شنيدم كه مي فرمود من سيد و بزرگ پيغمبرانم و علي سيد اوصياست دو فرزندم بهترين فرزندان مي باشند امامان معصوم از نسل ما و از نسل حسين بوجود خواهند آمد و مهدي اين امت از ماست پس يك نفر باديه نشين برخاست و عرض كرد يا رسول الله امامان بعد از تو چند نفرند ؟ فرمود بعدد اسباط و حواريين عيسي و نقيبان بني اسرائيل (1)
حذيفه روايت كرده كه پيامبر فرمود امامان بعد از من بعدد نقيبان بني اسرائيل مي باشند نه نفرشان از نسل حسين به وجود خواهند آمد و مهدي اين امت از ماست پس آگاه باشيد آنان با حق و حق با آنان است پس بنگريد كه بعد از من چگونه با ايشان رفتار مي كنيد (2)



سعيد بن مسيب از عمر و عثمان بن عفان روايت كرده است كه مي گفتند ما از رسول الله شنيديم كه مي فرمود امامان بعد از من دوازده نفرند كه نه نفرشان از نسل حسين هستند و مهدي اين امت از ماست هر كس بعد از من دامان آنان را بگيرد هر آينه به ريسمان محكم خدا چنگ زده است و هر كس آنان را رها كند خدا را رها كرده است
اثبات الهداة ج 2 ص 531

با نهایت احترام ما نمی توانیم روایات کتب شیعه را بپذیریم زیرا شیعه حتی یک کتب با سند صحیح را معرفی نکرده است.

مثل دماوند;328370 نوشت:
اولا که بنده منکر آن را تکفیر ننمودم، دوما که بعضی از علما فتوا داده اند و نه تمام علما و سوم که در بین شیعه هم هستند علمائی که منکرین ولایت را تکفیر و واجب القتل می دانند.

باسلام
بنده خدا خودت هم اشاره کردی که شیعه برخلاف اهل سنت امامت و ولایت را از جانب خدا و باالاصاله میداند, پس ممکن است بعضی از منکرین آن را تکفیر کند.اما اهل سنت با توجه به صحبت های شما نمی توانند به این دلیل کسی را واجب القتل بدانند.
مثل دماوند;328370 نوشت:

خدا رو شکر تقیقه فقط برای زمانی است که در مواجهه با کفار هستی و جانت در خطر است و نه چون شما...

بحث تقیه فقط در مورد به خطر افتادن جان نیست و شامل موارد دیگری هم می شود, پس با اینگونه مطرح کردن مباحث را از مسیر منحرف نکن.
مثل دماوند;328370 نوشت:

حالا جالبه باید توی اثبات اصل دین شیعه روی بیاورد به روایتی که هم ضعف سندی دارد و هم منقطع است و هم فقط یک سند روائی دارد.
آن وقت پای حدیث قرطاس و حدیث افضل الناس من قریش که می رسیم شیعه ایراد می گیرد بر تک راوی بودن این روایات!!!!

شیعه و سنی هر دو مسلمانند و معتبرترین منبع هر دو گروه قرآن و سپس اهل بیت هست. شیعه هم برای اثبات ادعاهای خود به خوبی به هر دو منبع و به خصوص کلام الله استناد می کند که هرگز تردیدی در آن راه پیدا نمی کند.

والسلام علی من اتبع الهدی

مثل دماوند;328373 نوشت:
تا اینجا مورد قبول ما هم هست، حالا با الفاظ دیگر مهم نیست، مهم منظور پیامبر است.
از نظر اهل سنت اهل بیت پیامبر همسران ایشان و آل علی و آل عباس و آل جعفر و آل عقیل هستند.
با نهایت احترام ما نمی توانیم روایات کتب شیعه را بپذیریم زیرا شیعه حتی یک کتب با سند صحیح را معرفی نکرده است.

خب هم چنین در حدیث تطهیر هم این اهل بیت پاک شمرده شده اند.با مراجعه به قرآن مشخص می شود که چه گروههایی از گروههای فوق در قرآن به نیکی یاد شده اند و کدام گروهها سرزنش شده اند.و تنها یک گروه می توانند پاک و طاهر و منظور هر دو حدیث باشند.

[="Black"]

مثل دماوند;328373 نوشت:
تا اینجا مورد قبول ما هم هست، حالا با الفاظ دیگر مهم نیست، مهم منظور پیامبر است.
از نظر اهل سنت اهل بیت پیامبر همسران ایشان و آل علی و آل عباس و آل جعفر و آل عقیل هستند.

مطمئن باشید اگر این طور بود انها هم در موقع اختلافات به این احادیث استناد میکرند مثل ائمه ی ما علیهم لسلام اگر این طور بود همسر رسول الله که برای جنگ با امیر المونین لشکر جمع کرد روی هزاران پرچم این رو مینوشت و مدام تکرار میکرد که بدانید من چه کسی هستم!!شما یک جا د ریک خبر معتبر چنین چیزی میبینید؟!برای خود شما سوال نشه مثلا احدیثی که از قول رسول الله در مورد خلفای اول و دوم به خصوص نقل شده در مدح انها توی کتب شما چرا در سقیفه مورد استفاده و دفاع خود انها قرار نگرفت؟!؟اگر رسول له انها رو به فلان نبی و فلانی وصی تشبیه کرده (به جبران حدیث منقول در مورد علی علیه السلام و تشبیه ایشان به هارون ع..) چرا برای دفاع از انها مورد استفاده قرار نگرفت در سقیفه یا موارد مثل ان در شورا یا....؟!تا این اختلافات کمتر شود و راه برایشان راحت تر باز شود!؟!

از طرفی:
طبق اعتقاد شيعيان:
حضرت علي بن ابي طالب(عليه السلام)، حضرت فاطمة بنت رسول الله(سلام الله عليها)،حضرت حسن بن علي (عليه السلام)، حضرت حسين بن علي (عليه السلام) پنج تني هستند كه آيه تطهير در شأن ايشان نازل گشت و رسول خدا (صل الله عليه و آله) ايشان را به عنوان اهل بيت خويش معرفي نمودند.

كتاب صحيح مسلم، چاپ دارالكتاب العربي بيروت ۱۴۲۵ هجري، صفحه ۱۰۱۳،۹/۵۵ باب فضائل اهل بيت(عليهما سلام) نيز، اهل بيت را اين چنين معرفي نموده و آيه تطهير را در شأن ايشان مي داند(1)
1:http://www.shiee110.blogfa.com/post-20.aspx[/]

سلام";328402 نوشت:
باسلام بنده خدا خودت هم اشاره کردی که شیعه برخلاف اهل سنت امامت و ولایت را از جانب خدا و باالاصاله میداند, پس ممکن است بعضی از منکرین آن را تکفیر کند.اما اهل سنت با توجه به صحبت های شما نمی توانند به این دلیل کسی را واجب القتل بدانند.

مشکل اینجاست که این کار آنان جواز قرآنی ندارد.

سلام";328402 نوشت:
بحث تقیه فقط در مورد به خطر افتادن جان نیست و شامل موارد دیگری هم می شود, پس با اینگونه مطرح کردن مباحث را از مسیر منحرف نکن.

اما آیه تقیه چیز دیگری می گوید!!!
می گوید در برابر کفار
hoorshid;328406 نوشت:
برای خود شما سوال نشه مثلا احدیثی که از قول رسول الله در مورد خلفای اول و دوم به خصوص نقل شده در مدح انها توی کتب شما چرا در سقیفه مورد استفاده و دفاع خود انها قرار نگرفت؟

چه حدیثی بالاتر از اینکه مهاجرین بر انصار مقدم هستند و قریش بر دیگر اقوم؟؟؟

مگر در سقیفه هرکس سنگ خود را بر سینه می زد که بخواهند از خود تعریف کنند؟؟؟

اشتباه شما این است که فکر می کنید سقیفه از قبل برنامه ریزی شده بوده است.َ

hoorshid;328406 نوشت:
اگر رسول له انها رو به فلان نبی و فلانی وصی تشبیه کرده (به جبران حدیث منقول در مورد علی علیه السلام و تشبیه ایشان به هارون ع..) چرا برای دفاع از انها مورد استفاده قرار نگرفت در سقیفه یا موارد مثل ان در شورا یا....؟!تا این اختلافات کمتر شود و راه برایشان راحت تر باز شود!؟!

آیا دلیل جز این است که این احادیث یا ساختگی هستند یا اگر هم صحیح هستند برداشت شما از آن اشتباه است؟ مانند حدیث منزلت که ربطی به امامت ندارد.

اما سوال اینجاست؛ اگر این فضائل و احادیث در باب امامت حضرت علی وحود داشت چرا در جمع سقیفه کسی به آن اشاره نکرد؟
سقیفه پیش کش، چرا بعد از سقیفه کسی به آن اشاره نکرد؟
بعد سقیفه هم پیش کش، چرا در زمان خلافت حضرت ابوبکر کسی آن ها را یادآوری نکرد؟
در زمان خلافت حضرت ابوبکر هم پیش کش، چرا در زمان خلافت حضرت عمر کسی از آن یاد نکرد؟
در زمان خلافت حضرت عمر عم پیش کش؛ چرا در زمان خلافت حضرت عثمان کسی از آنها یاد نکرد؟
در زمان حضرت عثمان هم پیش کش؛ چرا بعد از شهادت ایشان وقتی مردم به سوی حضرت علی برای بیعت رفتند کسی این احادیث را یادآوری نکرد؟
باز هم زمان انتخاب حضرت علی پیش کش، چرا در زمان خلافت ایشان کسی به این احادیث اشاره نکرد؟
کسان دیگر هم پیش کش، چرا خود آن حضرت اشاره ای نکردند؟
ایشان هم پیش کش، چرا سیدنا حسن و سیدنا حسین اشاره ای نداشتند؟؟؟

[="Black"]

مثل دماوند;328666 نوشت:
چه حدیثی بالاتر از اینکه مهاجرین بر انصار مقدم هستند و قریش بر دیگر اقوم؟؟؟

مگر در سقیفه هرکس سنگ خود را بر سینه می زد که بخواهند از خود تعریف کنند؟؟؟

اشتباه شما این است که فکر می کنید سقیفه از قبل برنامه ریزی شده بوده است.َ


اولا که صحت این احادیث هم باید اثبات بشه که البته اصلا موضوع بحث ما هم نیست....مهم نیست!
دوم ببخشید پس در سقیفه چه خبر بود؟!غیر از دعوا؟!؟!
خوبه بخاری تو صحیحش رسما از خلیفه دوم نقل میکنه که در ابتدای خلافت همه با ما مخالف بودن!!!...حالا درگیری های فیزیکیی که تو بعضی کتابا نقل شه به کنار!

بعد هم اگه این حدیثِ مهاجرین بر انصار مقدم هستند و قریش بر دیگر اقوم رو نقل کرند به همون دلیل باید بقیه احادیثی هم که برای مدح نها در کتابهاتون به پیامبر نسبت داده میشه رو هم نقل میکردن!!!چه فرقی داره؟!یا از خودشون دفاع کردن با احادیث که اون احادیث بیشتر و محکم تر بود اگر صحت داشت و بیشتر جا داشت برای دفاع یا اصلا نباید تعریف و مدح و دفاع میکردن!!!!

مثل دماوند;328666 نوشت:
اما سوال اینجاست؛ اگر این فضائل و احادیث در باب امامت حضرت علی وحود داشت چرا در جمع سقیفه کسی به آن اشاره نکرد؟
سقیفه پیش کش، چرا بعد از سقیفه کسی به آن اشاره نکرد؟
بعد سقیفه هم پیش کش، چرا در زمان خلافت حضرت ابوبکر کسی آن ها را یادآوری نکرد؟
در زمان خلافت حضرت ابوبکر هم پیش کش، چرا در زمان خلافت حضرت عمر کسی از آن یاد نکرد؟
در زمان خلافت حضرت عمر عم پیش کش؛ چرا در زمان خلافت حضرت عثمان کسی از آنها یاد نکرد؟
در زمان حضرت عثمان هم پیش کش؛ چرا بعد از شهادت ایشان وقتی مردم به سوی حضرت علی برای بیعت رفتند کسی این احادیث را یادآوری نکرد؟
باز هم زمان انتخاب حضرت علی پیش کش، چرا در زمان خلافت ایشان کسی به این احادیث اشاره نکرد؟
کسان دیگر هم پیش کش، چرا خود آن حضرت اشاره ای نکردند؟
ایشان هم پیش کش، چرا سیدنا حسن و سیدنا حسین اشاره ای نداشتند؟؟؟

تو سقیفه که یاران حق رسول الله داشتن پیکر ایشان رو تشیع میکردن!!!
بعدشم نقل شده و اتفاقا وسیله ی دفاع بوده!اگر غیر این بود و این دفاع ها به خصوصو از طرف امیرالمونین نبود که تو کتب شما چیزی برای ما پیدا نمیشد!همین دفاع های مکرر باعث شد که بعضی از این احادیث به حد تواتر برسه حتی تو کتابای شما مثل حدیث غدیر!!

حدیث منزلت ربطی به امامت نداره!؟!؟!

راستی این پست من جواب نداشت؟http://www.askdin.com/post328369-39.html[/]

مثل دماوند;328666 نوشت:
مشکل اینجاست که این کار آنان جواز قرآنی ندارد.

برادرم اولا گفتی بعضی از فقهای خودتون هم این کار را کردند, ضمنا این سوال چند پست قبل از این از جنابعالی پرسیده شده بود و شما به جای توضیح که چرا منکرین خلفا در بعضی موارد تکفیر می شوند فرمودید که شیعه هم منکرین امامت را که آن را منصب الهی میداند تکفیر میکند!


مثل دماوند;328666 نوشت:
اما آیه تقیه چیز دیگری می گوید!!!
می گوید در برابر کفار

در مورد آیه تقیه هم اگر پست بنده را دقیق بخوانید متوجه می شوید که گفتم موارد دیگری هم دارد اما نگفتم در برابر غیر کفار!
باز هم اشاره می کنم که بحث را از محور اصلی منحرف نکنید و بیش از این به تقیه نپردازید.
مثل دماوند;328666 نوشت:

چه حدیثی بالاتر از اینکه مهاجرین بر انصار مقدم هستند و قریش بر دیگر اقوم؟؟؟
اما سوال اینجاست؛ اگر این فضائل و احادیث در باب امامت حضرت علی وحود داشت چرا در جمع سقیفه کسی به آن اشاره نکرد؟
سقیفه پیش کش، چرا بعد از سقیفه کسی به آن اشاره نکرد؟
بعد سقیفه هم پیش کش، چرا در زمان خلافت حضرت ابوبکر کسی آن ها را یادآوری نکرد؟
در زمان خلافت حضرت ابوبکر هم پیش کش، چرا در زمان خلافت حضرت عمر کسی از آن یاد نکرد؟
در زمان خلافت حضرت عمر عم پیش کش؛ چرا در زمان خلافت حضرت عثمان کسی از آنها یاد نکرد؟
در زمان حضرت عثمان هم پیش کش؛ چرا بعد از شهادت ایشان وقتی مردم به سوی حضرت علی برای بیعت رفتند کسی این احادیث را یادآوری نکرد؟
باز هم زمان انتخاب حضرت علی پیش کش، چرا در زمان خلافت ایشان کسی به این احادیث اشاره نکرد؟
کسان دیگر هم پیش کش، چرا خود آن حضرت اشاره ای نکردند؟
ایشان هم پیش کش، چرا سیدنا حسن و سیدنا حسین اشاره ای نداشتند؟؟؟

واقعا میخواهی بدانی چرا؟

چون به گفته خود عمر:((شما بني‌ هاشم‌ بر قريش‌ به‌ سبب‌ نبوّت‌ كه‌ در شما قرار گرفت‌ برتري‌ و فضيلت‌ پيدا كرديد. قريش‌ گفتند: اگر بني‌ هاشم‌ به‌ واسطۀ خلافت‌ هم‌ با نبوّت‌ برتري‌ و فضيلت‌ پيدا كند ديگر چيزي‌ براي‌ ما باقي‌ نمي‌گذارند. و به‌ درستي‌ كه‌ نصيب‌ افضل‌ كه‌ نبوّت‌ است‌ در دست‌ شماست‌؛ بلكه‌ من‌ چنين‌ مي‌پنداشتم‌ كه‌ خلافت‌ هم‌ با نبوّت‌ در شما مجتمع‌ مي‌شود، اگر چه‌ نزول‌ خلافت‌ در شما عليّ رغم‌ أنفِ قُرَيش‌ بوده‌ باشد))«عقد الفريد» طبع‌ اوّل‌، سنۀ 1331 هجريّه‌، ج‌ 3، ص‌ 77؛ و طبع‌ مكتبة‌ النّهضة‌ المصريّة‌. ج‌ 4، ص‌ 280.
شبیه این سخن که عمر به ابن عباس گفته در (( «تاريخ‌ طبري‌» طبع‌ دارالمعارف‌ مصر، تحقيق‌ محمّد أبوالفضل‌ ابراهيم‌، ج‌ 4، از ص‌ 222 تا 224؛ و طبع‌ مطبعۀ استقامت‌، قاهره‌ ج‌ 3، از ص‌ 288 تا ص‌ 290.
))((«تاريخ‌ ابن‌ خَلدون‌» ج‌ 3، ص‌ 171.))و تعدادی کتب دیگر آمده است.

ضمنا چرا ابوبکر و عمر در که برابر انصار به گفته خود شما به قرابت با پیامبر استناد کردند وقتی از آنان بیعت گرفتند نزد علی علیه السلام آمدند و چون علی

علیه السلام همین استدلال را دربرابر خودشان استفاده کرد, به بیعت انصار با ابوبکر استناد کردند؟! این یک دور باطل نیست؟؟

و السلام علی من اتبع الهدی

عــــلی;308119 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام.
چقدر اینجا خلوت هست.حوصلمان سر رفت.
اومدم بگم.اگه اهل سنت امامت را قبول نمیکنند به آنها حق بدهید.چون پاسخ هایتان واقعاً قانع کننده برایشان نیست.
یا علی.

با سلام بر برادر گرامی.

حدیث امامت حاکم نیشابوری از پیغمبر نقل می کند:
[="darkslateblue"]علی امام المتقین
[/]مستدرک ج 3 ص 138
اقای خوارزمی نقل می کند:
[="rgb(72, 61, 139)"]علی امام کل مومن و مومنه
[/] در کتاب مناقب ص61
این احادیث رجوع کنید.
در مورد کلمه ولی شما همین سوال بنده رو پاسخ بدید

قَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ.ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ وَأَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَوَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ.
صحیح مسلم ج 5 ص 152 ح4468
این جا معنی ولی چه هست من دوست پیامبر هستم و شما نیستید ؟

یا ایه 55 سوره مایده:

اهل سنت: ولی شما خداست و پیامبرش و کسانی که ایمان اوردند یقیمون و یوتون به صورت جمع امده است و برای شخص خاصی نیست و هم راکعون هم به صورت جمع امده است والذین هم جمع است و انها اهل رکوع هستند.
اهل تیشع: ولی ما الان کسانی هستند که ایمان اوردند و وزیاد هستند خصوصیاتی دارند مانند رکوع می کنند ولی شما مومنین هستند ایا اتحاد ولی و مولی الیه لازم نمی اید؟ خطاب به مومنین هست اگر الذین را جمع کنیم ایه این طور می شود :
ای مومنین ولی شما ،شما مومنانی هستید که ایمان اوردید ایا این حکمت الهی جور می اید
((و)) واو حالیه است وهم راکعون در حال رکوع زکات می دهند جز امیر المومنین این قضیه برای احدی هم پیش نیامده است

اهل سنت:در این ایه نیامده است در حال رکوع زکات می دهند می گوید انها اهل رکوع هستند
اهل تشیع:اگر اون ها اهل رکوع بودند می فرمود یرکعون نمی گفت راکعون یقیمون و یوتون زکات اگر بنا باشد اون باشد یقیمون الصلاه مضارع است و یا یوتون الزکات و یرکعون می امد
اقای الوسی در روح المعانی در ج 6ص167 می گوید :
[="red"][="purple"]وغالب الأخباريين [/]على أنها نزلت في علي كرم الله تعالى وجهه[/]
یعنی چی :بیشتر خبر های این است که این ایه در شان امام علی نازل شده است
اقای الوسی در روح المعانی در ج 6ص166 می گوید :
[="red"][="blue"]والآية عند معظم المحدثين[/] نزلت في عليّ كرم الله تعالى وجهه[/]
[="blue"]این جا دارد ادعای اجماع می کند .[/]
[="darkgreen"]صیغه ی جمع اگر بحث عددی هست زمخشری هم ادیب هست و هم مفسراست می گوید :
فإن قلت: كيف صح أن يكون لعلىّ رضى اللَّه عنه واللفظ لفظ جماعة؟
می گوید :چرا لفظ جمع امده است وچگونه صحیح است در حالی که لفظ جمع امده است
قلت: جيء به على لفظ الجمع وإن كان السبب فيه رجلا واحداً، ليرغب الناس في مثل فعله فينالوا مثل ثوابه، ولينبه على أن سجية المؤمنين يجب أن تكون على هذه الغاية من الحرص على البرّ والإحسان وتفقد الفقراء، حتى إن لزهم أمر لا يقبل «3» التأخير وهم في الصلاة، لم يؤخروه إلى الفراغ منها.
جواب می دهم: چرا به صیعه ی جمع امده است ؟ تا مردم راغب شوند وتشویق شوند تا اون فضیلتی را که علی پیدا کرد اون ها پیدا کنند
دلیل دوم در همین روایت :
ایه به صورت جمع امده است خدا می خواد با این صیعه ی جمع به همه ی مسلمانان بگوید بابا شما هم در احسان کردن و تفقد فقرا این چنین باشید حتی اگر شما در نماز بودید یک سایلی امد نگو من نمازم رو تمام کنم و بعد به این سایل کمک کنم همانظوری که امام علی در سر نمازکمک را به ایشان کرد شما هم کمک کنید
تفسیر الکشاف ج 1 ص 649
[/]
[="darkred"]جالب تر از ان اقای الوسی می نویسد:
ذكر علماء العربية أنه يكون لفائدتينتعظيم الفاعل وأن من أتى بذلك الفعل عظيم الشأن بمنزلة جماعة كقوله تعالى: إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً [النحل: 12] ليرغب الناس في الإتيان بمثل فعله، وتعظيم الفعل أيضا حتى أن فعله سجية لكل مؤمن، وهذه نكتة سرية تعتبر في كل مكان بما يليق به.
ادبای عرب برای این که به ضیغه ی جمع امده است دو تا فایده اورده است
ا-تعظیم الفاعل:خواسته از علی بن ابی طالب که این کار را کرده است تعظیم کند
کسی که هم چنین کاری را کرده است کار بزرگی کرده است گویا کار جماعت را انجام داده است همانظور که در مورد حضرت ابراهیم(ع )خدا فرموده است
تعالى: إِنَّ إِبْراهِيمَ كانَ أُمَّةً [النحل: 12]
2-تعظیم الفعل
روح المعانی ج 6 ص 168
صیغه جمع بر یک فرد :
[/]

لَّا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُم مِّن دِيَارِكُمْ أَن تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ [٦٠:٨]
خدا شما را از نیکی کردن و رعایت عدالت نسبت به کسانی که در راه دین با شما پیکار نکردند و از خانه و دیارتان بیرون نراندند نهی نمی‌کند؛ چرا که خداوند عدالت‌پیشگان را دوست دارد
سه صیغه ی جمع امده است
5978 - حَدَّثَنَا الحُمَيْدِيُّ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ، حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ، أَخْبَرَنِي أَبِي، أَخْبَرَتْنِي أَسْمَاءُ بِنْتُ أَبِي بَكْرٍ، رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالَتْ: أَتَتْنِي أُمِّي رَاغِبَةً، فِي عَهْدِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، فَسَأَلْتُ النَّبِيَّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: آصِلُهَا؟ قَالَ: «نَعَمْ» قَالَ ابْنُ عُيَيْنَةَ: فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى فِيهَا: {لاَ يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ} [الممتحنة: 8]
این جا اقای بخاری می گوید منظور از این سه جمع همسر خلیفه اول قتیله بوده است
[="blue"]صحیح بخاری ج 8 ص 4 ح5978
[/]ایه دوم :

يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ
سوره نسا ء ای 176
5 - (1616) حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ بُكَيْرٍ النَّاقِدُ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ بْنُ عُيَيْنَةَ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْكَدِرِ، سَمِعَ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ، قَالَ: مَرِضْتُ فَأَتَانِي رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبُو بَكْرٍ يَعُودَانِي مَاشِيَيْنِ، فَأُغْمِيَ عَلَيَّ، فَتَوَضَّأَ، ثُمَّ صَبَّ عَلَيَّ مِنْ وَضُوئِهِ، فَأَفَقْتُ، قُلْتُ: " يَا رَسُولَ اللهِ، كَيْفَ أَقْضِي فِي مَالِي؟ فَلَمْ يَرُدَّ عَلَيَّ شَيْئًا، حَتَّى نَزَلَتْ آيَةُ الْمِيرَاثِ: {يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ} [النساء: 176] "
این جا گفته است مراد از این ایه جابر بن عبد الله است
صحیح مسلم ج4 ص 1234

لَّقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ ۘ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ [٣:١٨١]
خداوند، سخن آنها را که گفتند: «خدا فقیر است، و ما بی‌نیازیم»، شنید! به زودی آنچه را گفتند، خواهیم نوشت؛ و (همچنین) کشتن پیامبران را بناحق (می‌نویسیم)؛ و به آنها می‌گوییم: «بچشید عذاب سوزان را (در برابر کارهایتان!)»
سوره ال عمران ایه 181
این ایه گفته اند در شان حیی بن اخطب است
[="blue"]تفسیر القرطبی ج4 ص 294
[/]200تا ایه است که جمع امده است فرد اراده شده است در کتب اهل سنت.

مثل دماوند;328299 نوشت:
راوی آخر شما عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ بشران شیعه مذهب است!!!

اولا چه ربطی دارد؟

اقای ذهبی در کتابش می گوید که:
أبان (2) بن تغلب [م، عو] (3) الكوفي شيعي جلد، لكنه صدوق، فلنا صدقه وعليه بدعته.
فلقائل أن يقول: كيف ساغ توثيق مبتدع وحد الثقة العدالة والإتقان؟ فكيف يكون عدلا من هو صاحب بدعة؟
می گوید ابان بن تغلب کسی بوده است که بدعت کرده است اما جزو ثقات هست حالا می گوید چگونه کسی که بدعت گذار است می گوید عادل است
وجوابه أن البدعة على ضربين: فبدعة صغرى كغلو التشيع، أو كالتشيع بلا غلو ولا تحرف، فهذا كثير في التابعين وتابعيهم مع الدين والورع والصدق.
در همان روایت دار دامه اش جواب را می گوید می گوید که بدعت دو نوع داریم یک نوع بدعت کوچک حالا بدعت کوچک چیه مثل کسی که در تشیع غلو می کنه یا شیعه است غلوی ندارد این غلوی در تشیع اگثر تابعین غلو در تشیع داشته اند با این که عادل بودند و ورع داشتند و می گوید اگر ما حدیث این شیعه را رد کنیم بخشی از اثار نبوی از بین می رود و این حقیقیت فساد اشکار است
بدعت کبری ان کسی است که رافضی کامل باشد نسبت به ابوبکر و عمر جسارت کند و مردم را به این کار دعوت کنند این دسته نمیتوان به حدیثشون اعتماد کرد
میزان الاعتدال ج 1 ص 5
اقای ابن حجر می گوید :

عباد بن يَعْقُوب الروَاجِنِي الْكُوفِي أَبُو سعيد رَافِضِي مَشْهُور إِلَّا أَنه كَانَ صَدُوقًا وثقة أَبُو حَاتِم وَقَالَ الْحَاكِم كَانَ بن خُزَيْمَة إِذا حدث عَنهُ يَقُول حَدثنَا الثِّقَة فِي رِوَايَته الْمُتَّهم فِي رَأْيه عباد بن يَعْقُوب وَقَالَ بن حبَان كَانَ رَافِضِيًّا دَاعِيَةوَقَالَ صَالح بن مُحَمَّد كَانَ يشْتم عُثْمَان
فتح الباری ج 1 ص 412
هم رافضی هست و هم دعوت می کرده است و هم چنین بن عثمان هم فحش می داده است ان را توثیق می کنند.
از راویان بخاری است
روایت بعدی :
وَرَوَى عَلِيُّ بنُ مُحَمَّدٍ الحَبِيْبِيُّ، عَنْ صَالِحٍ جَزَرَةَ، قَالَ: كَانَ عَبَّادٌ يَشْتِمُ عُثْمَان -رَضِيَ اللهُ عَنْهُ- وَسَمِعْتُهُ يَقُوْلُ: اللهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ يُدْخِلَ طَلْحَةَ وَالزُّبَيْرَ الجَنَّة، قَاتَلاَ عَلِيّاً بَعْدَ أَنْ بَايَعَاهُ.
عباد یعقوب می گوید : خدا از ان عادل تر است که طلحه و زبیر رو وارد بهشت کند می گوید چرا ؟ برای این گه طلحه و زبیر با امام جنگیدند
مزی در تهذیب الکمال ج14 ص178
سیر اعلام النبلاء ج11ص537
تهذیب التهذیب ج 5 ص95
راوی بعدی عبدالرحمن بن صالح :
یک شیعه است اما علمای اهل سنت ان تصدیق کردند .

مثل دماوند;328299 نوشت:
در ثانی اين روايات در باب روایات حبشون بْن مُوسَى بْن أيوب، أَبُو نصر الخلال آمده است، خطیب بغدادی بعد از ذکر شیوخ ایشان نوشته است که ایشان چنین روایتی را نقل کرده است در حالی که هیچ یک از راویان ایشان جز شیوخ وی نیستند.
ثالثا حشبون بن موسی در سا 321 وفات یافته است در حالی که خطیب بغدادی یک قرن بعد به دنیا آمده است، پس حدیث منقطع است و آنگونه که شما می فرمائید نیست.

در این مورد باید عرض کنم که چه ربطی دارد بین مولف کتاب و راوی کتاب .
مثلا فرهان بن مالک از علمای معاصر ماست باید بیاید از راوی ای نقل کند که زنده هست .
یا جناب بخاری باید از کسی نقل کند که زنده هست یا خیر؟
خوب من هم می گویم
یا کتاب محمد بن عبد الوهاب باید راویان ان همه زنده باشند .
یا نه شما می خواید الان کتاب حدیثی بنویسید ایا باید راویتان زنده باشد
موضوع قفل شده است