مردمسالاري ديني و غربي
تبهای اولیه
اولاً مردم سالاری دینی دو چیز نیست؛ این طور نیست که ما دمکراسی را از غرب بگیریم و به دین سنجاق کنیم تا بتوانیم یک مجموعه کاملی داشته باشیم؛ نه، خود این مردم سالاری هم متعلق به دین است[="].
[="]مردم[="] سالاری هم دو سر دارد... یک سر آن عبارت است از این که تشکیل نظام به وسیله اراده و رأی مردم صورت بگیرد؛ یعنی مردم نظام را انتخاب می کنند؛ دولت را انتخاب می کنند...
این همان چیزی است که غرب ادعای آن را می کند و البته در غرب این ادعا واقعیت هم ندارد.... این حرف، متکی به نظرات و حرف ها و دقت ها و مثال آوردن های خود برجستگان ادبیات غربی است
.... انتخاب مردم یکی از دو بخش مردم سالاری دینی است[="]. [="]مردم[="] بایستی انتخاب کنند، بخواهند، بشناسند و تصمیم بگیرند تا تکلیف شرعی درباره آنها منجز بشود. بدون شناختن و دانستن و خواستن، تکلیفی نخواهند داشت[="].
این مدل، بر دو پایه استوار است[="]:
1. [="]از سویی ریشه در آموزه های وحیانی دارد[="].
به نقل از www.hawzah.net
دوستان لطفاً مطالب مرتبط را حذف نکنید.
در اینجا چون شعار "مردم سالاری دینی" مطرح است، برای همین لازم است وضعیتش مشخص شود.
سوال من اکنون این است:
اگر مردم سالاری انتخاب مردم را هم شامل می شود، پس چرا رهبر اختیار دارد که حتی اگر کل مردم ایران به یک نفر رأی دادند که رئیس جمهور شود، اما در صورت عدم تایید نتیجه ی رأی گیری توسط رهبر، تمام رأی ها باطل است؟
پس از همینجا مشخص می شود که بنابر ولایت مطلقه فقیه، رهبر علاوه بر مردم سالار دینی، سالار دین مردم نیز هست.
خلاصه:
چون رهبر هم مردم سالار دینی است و هم سالار دین مردم است، پس آنچه مردم سالاریست را خود رهبر تایین می کند.
و اینجا در اصل مردم پیشنهاد میدهند، نه این که سالاری کنند.
مدرک جهت ارتباط این پست با تاپیک:
این پست خطاب به آن بخش از بیانات رهبر است که اشاره می کند انتخاب مردم بخشی از مردم سالاری است.
از آنجا که نمی شود مطلب این تاپیک را در تاپیکی دیگر غیر از این تاپیک بیان کرد، در همینجا مطرح می کنم.
شما به گفتن:
این بی ربط است.
این سیاسی است.
این دور از بحث است.
اکتفا می کنید و نشان نمی دهید کجایش بی ربط است؟
اگر مردم سالاری انتخاب مردم را هم شامل می شود، پس چرا رهبر اختیار دارد که حتی اگر کل مردم ایران به یک نفر رأی دادند که رئیس جمهور شود، اما در صورت عدم تایید نتیجه ی رأی گیری توسط رهبر، تمام رأی ها باطل است؟
با سلام
این اختیار رهبری از کدام بنده قانون اساسی بر می اید؟؟؟
این اتفاق کی افتاده است که کل مردم به یک نفر رای داده اند و رهبری ان را ملغی کرده است؟؟
فکر نمی کنید که حرف بدون سند می زنید؟؟؟
و انتظار هم دارید که مطالب بدون سندتان حذف نشود !!!!!!!!!!!
سلام
از من دلیل می خواهید، من دلیل می آورم، اما این که مطلبم را بی ربط بخوانید، باید توسط مدیران بی ربطیش نشان داده شود.
اصل یکصد و دهم ـ وظایف و اختیارات رهبر:
1 ـ تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام.
2 ـ نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام.
3 ـ فرمان همهپرسی.
4 ـ فرماندهی کل نیروهای مسلح.
5 ـ اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها.
6 ـ نصب و عزل و قبول استعفا:
الف ـ فقهای شورای نگهبان.
ب ـ عالیترین مقام قوه قضائیه.
ج ـ رئیس سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران.
د ـ رئیس ستاد مشترک.
ه ـ فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
و ـ فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی.
7 ـ حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سهگانه.
8 ـ حل معضلات نظام که از طرق عادی قابل حل نیست، از طریقمجمع تشخیص مصلحت نظام.
9 ـ امضای حکم ریاست جمهوری پس از انتخاب مردم صلاحیتداوطلبان ریاست جمهوری از جهت دارابودن شرایطی که در اینقانون میآید، باید قبل از انتخابات به تایید شورای نگهبان و دردوره اول به تایید رهبری برسد.
10 ـ عزل رئیس جمهور با در نظر گرفتن مصالح کشور پس از حکمدیوانعالی کشور به تخلف وی از وظایف قانونی، یا رای مجلسشورای اسلامی به عدم کفایت وی براساس اصل هشتاد و نهم.
11 ـ عفو یا تخفیف مجازات محکومین در حدود موازین اسلامیپس از پیشنهاد رئیس قوه قضائیه.
رهبر میتواند بعضی از وظایف و اختیارات خود را به شخصدیگری تفویض کند.
از سایت تفطّن
http://tafatton.ir/plugins/content/content.php?content.213
مشخص است که تشخیص صلاحیت داوطلبان جهت ریاست جمهوری را کافی ندانسته و حتی پس از انتخابات مردم، امضای حکم ریاست جمهوری توسط رهبر را لازم دانستند، پس در نهایت نتیجه ی انتخابات باید به تایید رهبر برسد.
خوب. این شیوه از شیوه حذف بهتر است.
با سلام
اگر بزرگوارانی که به اسک دین می اید رعیت موازین وقوانین سایت رابکنند و بدون دلیل وسند سخن نگویند سنت و روش اسک دین بر احترام به کاربران و اماده کردن فضا برای مناظره و مباحثه است
مشخص است که برای ریاست جمهوری امضای حکم آن توسط رهبر لازم است، پس مردم در این میان تنها پیشنهاد دهنده هستند.
این اشتباه برداشت و این نوع صحبت کردن در مورد ولایت فقیه ناشی از عدم شناخت فرد نسبت به مبانی ولایت فقیه است
برای پاسخ گویی به این نوع سوال مجبوریم که ولایت فقیه و مبانی ان را مروری بکنیم
به این تایپک ها دقت کنید:
http://www.askdin.com/showthread.php?t=4368
http://www.askdin.com/showthread.php?t=1042&page=4
http://www.askdin.com/showthread.php?t=11364
http://www.askdin.com/showthread.php?t=8204
بعد بپردازیم به ادامه بحث در مورد ولایت فقیه و سوالاتی در مورد ان
در ضمن
مشخص است که برای ریاست جمهوری امضای حکم آن توسط رهبر لازم است، پس مردم در این میان تنها پیشنهاد دهنده هستند.
-- وقتی که مردم به پای صندوق های رای می روند کسی نمی گوید که می روم رئس جمهور پیشنهاد دهم
-- و پس از ان که ریس جمهور انتخاب شد نمی گویند رئیس جمهور پیشنهادی مردم به رهبر
-- از طرفی رهبر تنفیذ اختیارات می کند به رئیس جمهور
-- رهبر دیکتاتور نیست که هر کس را بخواهد رئیس جمهور کند و یا نکند
-- در تاریخ هم دیده شده است که رئیس جمهوری که منتخب مردم بود و رهبری هم ان را قبول نداشتند باز به خاطر احترام به رای مردم ایشان را حفظ کرده اند
ماجرای بنی صدر و امام
سلام علیکم
برای پاسخ گویی به این نوع سوال مجبوریم که ولایت فقیه و مبانی ان را مروری بکنیم به این تایپک ها دقت کنید:این اشتباه برداشت و این نوع صحبت کردن در مورد ولایت فقیه ناشی از عدم شناخت فرد نسبت به مبانی ولایت فقیه است
همینجا من از شما سوالی دارم،
به چه دلیل من را از دانستنی های ولایت فقیه خالی میدانید؟
-- وقتی که مردم به پای صندوق های رای می روند کسی نمی گوید که می روم رئس جمهور پیشنهاد دهم-- و پس از ان که ریس جمهور انتخاب شد نمی گویند رئیس جمهور پیشنهادی مردم به رهبر
-- از طرفی رهبر تنفیذ اختیارات می کند به رئیس جمهور
-- رهبر دیکتاتور نیست که هر کس را بخواهد رئیس جمهور کند و یا نکند
-- در تاریخ هم دیده شده است که رئیس جمهوری که منتخب مردم بود و رهبری هم ان را قبول نداشتند باز به خاطر احترام به رای مردم ایشان را حفظ کرده اند
ماجرای بنی صدر و امام
مردم به اسم انتخاب رئیس حمهور در انتخابات شرکت می کنند، اما اگر حقیقتاً انتخاب رئیس جمهور مظهر مردم سالاری بود، ریاست جمهوری نباید تابع حکم ریاست جمهوری از طرف رهبر بود. لذا شرط اولیه این است که قبول کنیم هیچ سالاری غیر از سالار دین در حکومت و حتی در میان مردم وجود ندارد.
پس اختیارات مردم از خودشان نیست، و با اجازه ی رهبر است.
به چه دلیل من را از دانستنی های ولایت فقیه خالی میدانید؟
با سلام
بزرگوار بنده اصلا شما را خالی از اطلاعاتی در مورد ولایت فقیهی ندانستم ونمیدانم
هر کسی وارد مباحث و مناظرات علمی می شود برای بنده عالم است و مورد احترام و شما هم از این قاعده مستثنی نیستید
ساده ترین دلیل این است که سوالاتی که پرسیده می شود ناشی از بی اطلاعی است و برای این که به سوالات جواب درستی داده شود چاره ای نیست جزء این که از مبانی ولایت فقیه اطلاع کافی در دست باشد
اگر جملات بالا را توهینی برای خود می دانید بنده عذر خواهی می کنم
مردم به اسم انتخاب رئیس حمهور در انتخابات شرکت می کنند، اما اگر حقیقتاً انتخاب رئیس جمهور مظهر مردم سالاری بود، ریاست جمهوری نباید تابع حکم ریاست جمهوری از طرف رهبر بود.
بزرگوار
حکومت، حکومتی است دینی
ولی فقیه حاکم حکومت دینی است
و نقش مردم در حکومت دینی، مردم سالاری دینی است یعنی مردم با ایمان و با دین در تعیین حاکم دینی نقش دارند منتها با ساز و کار متفاوت از ساز و کار حکومت های غیر دینی
مردم در تعیین نمایندگان خود حق انتخاب دارند
مردم در تعیین رئیس قوه اجراییه حق انتخاب دارند
و....................
لذا شرط اولیه این است که قبول کنیم هیچ سالاری غیر از سالار دین در حکومت و حتی در میان مردم وجود ندارد.
خب بزرگوار
منظورتان از سالار دین چیست ؟؟
یعنی چه که سالار دین ؟؟
در حکومت دینی ، احکام وقوانین دین که نازله از طرف خداوند است و تبیین و تشریح ان به عهده امام معصوم بوده است
مشخص کننده راه و رسم حکومت است
حال منظورتان از سالار دین چیست بفرمایید ؟؟؟
مردم در مراسم روز غدیر حدود 70000 هزار نفر به حضرت علی(ع) رای دادند وبیعت نمودند ولی همین مردم بعد 70 روز به ابوبکر بیعت کردند ............
خوب
سوال اول1: در اینجا مردم سالاری کجا باید مورد نظر قایل شویم؟
سوال دوم
ایا در باره مردم سالاری ایه ای .....حدیثی ........روایتی .......تقریری
وجود دارد یا خیر؟
- در ضمن من درباره عدم وجود مردم سالاری در مکتب ما با دلیل نشان خواهم داد
فعلاً به دو سوال بالا جواب دهید تا بعد دلایل ام را خواهم گفت
اگر مردم سالاري داريم پس چرا ما منتظر ظهور امام زمان هستيم ؛ ما چه نيازي به ايشان داريم
اگر مردم سالاري داريم پس چرا حضرت علي از راه انتصاب ونه از راه انتخاب مردم به ولايت رسيد
اگر مردم سالاري داريم پس چرا پيامبر اسلام از راه انتصاب مبعوث شد ونه از راه انتخاب
اگر مردم سالاري داريم پس چرا مردم درمقابل كشته شدن ائمه اطهارتوسط حاكمان ظالم هيچ كمكي به ايشان نكردند
اگر مردم سالاري داريم پس چه كسي حضرت علي را خانه نشين كرد؟
نتيجه مردم سالاري در شوراي سقيفه چه شد؟
نتيجه مردم سالاري أهل كوفه با امام حسين چه شد؟
اگر مردم سالاري داريم كداميك از پيامبران و امامان معصوم توسط مردم برگزيده شدند ؟
اگر مردم سالاري داريم پس خداوند متعال جهنم را براي چه كسي آفريد ؟
اگر مردم سالاري داريم پس فلسفه بعثت 124000پيامبر چه ميشود ؟
اگر مردم سالاري داريم پس فلسفه امر به معروف ونهي از منكر چه خواهد شد ؟
اگر مردم سالاري در مكتب اصل است پس چرا حضرت علي در طول دوره حكومتش بامردم منحرف وسران فاسدشان سه جنگ تمام عيار داشته است .............مگر مردم سالار نيستند پس چرا علي مرتضي با سالاريت مردم كنار نيامد؟ چرا؟
اگر مردم سالاري در نزد خدا مورد نظر است پس چرا خداوند متعال در گذشته اينهمه امت ها را نابود ساخت :
مردم لوط – مردم عاد – مردم ثمود – مردم صالح – مردم شعيب – مردم نوح – مردم فرعون – مردم قريش – مردم بني اسرائيل –و.و.و.و)
بعنوان مقدمه عرض ميشود :
در قران معادل كلمه مردم؛ الناس آورده شده است تعداد آنان به قرار زير است :
الناس 183 بار
بالناس 3 بار
والناس 4 بار
تقريباً 90 % تعداد 190كلمه الناس كه در قران آمده است به حالت مخاطب ناپسند ؛ نامؤنوس ؛ جاهل ؛ ناسپاس ؛ كافر ؛ لجباز؛ مذموم ؛ ظالم ؛ نادان و.و.و غيره ذكر شده است بعبارتي كلمه مردم در قران هيچگونه بار ايماني ؛ علمي ؛ رشدي ؛ سالاري ؛ اجتماعي ؛ ارزشمندي وارماني وامثالهم كه به آن بعنوان تكيه گاهي حكومتي وگزينشي ومرجعيت مشورتي باشد .......در قران وجود ندارد
از طرفي اگر به كلمه الناس از نگاه ديگر وبعنوان كلمه انسان نگاه كنيم باز هم قران كلمه الانسان
(الانسان 58 بار) را بر نمي تابد وهمچون كلمه الناس باز چندان بار ارزشمندي وسالاريت ندارد مگر آن انسان بار مسئوليت امانت ايمان را به دوش كشيده باشد ؛ والعصر .......
لقد خلقنا الانسان في احسن تقويم ثم رددناه اسفل السافلين
قتل النسان ما اكفره ....
كلمه مردم سالاري تقريباً معادل دمكراسي دارد
مردم سالاري در اسلام وجود ندارد وبصورت بدعت وارد مكتب تشيع شده است تا جلب توجه ورضايت ديگران كند
اما اصل موضوع :
در مكتب تشيع محمد وعلي عليهم السلام ؛ سالاريت از آن مردم نيست بلكه سالاريت از قران كريم واهل بيت رسول خدا سرچشمه ميگيرد وبس
ما دراسلام مردم داري داريم ولي مردم مداري خير......چطور؟
اسلام در پي احقاق وستاندن حق مردم ( چه معنوي وچه مادي ) از ظالمين وچپاولگران وغارتگران است
حضرت علي در نهج البلاغه مي فرمايد:
«الذَّلیل عندی عزیزٌ حتی اَخَذَ الحقَّ له و القویُّ عندی ضعیفٌ حتی اخذ الحق منه»
؛«انسان ضعیف برای من عزیز است تا حق او را برای او بگیرم و انسان زورگو در نزد من ضعیف است تا حق دیگران را از او بگیریم»
اما فكر وانديشه وعقيده ومرام وگرايش مردم معيار وميزان حقانيت طريقت وشريعت در نظام حكومتي در اسلام به حساب نمي آيد
قران صريحاً اعلام مي دارد :
ترجمه :
اي رسول گرامي اگر از بيشتر كسانى كه در [اين سر]زمين هستند پيروى كنى تو را از راه خدا گمراه مىكنند آنان جز از گمان [خود] پيروى نمىكنند و جز به حدس و تخمين نمىپردازند (۱۱۶)
2 – خداوند متعال درباره امتهاي قبل ( مردم لوط – مردم عاد – مردم ثمود – مردم صالح – مردم شعيب – مردم نوح – مردم فرعون – مردم قريش – مردم بني اسرائيل –و.و.و.و) چنين مي فرمايد :
وَ مَاكَانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ. «اكثريّت اين اُمّتها اينطور نبودند كه إيمان بياورند.»
2 – اكثريت مردم زير بار سخن حق نمي روند
قران مي فرمايد :
بَلْ جَآءَهُم بِالْحَقِّ وَ أَكْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ كَـ'رِهُونَ. ذيل آية 70، از سورة 23:المؤمنون
ترجمه :
پيغمبر از طرف پروردگار براي آنها حقّ را آورد (يعني قلبش، قرآنش، نزولش، گفتارش، برخوردش در ميان اجتماع، همهاش حقّ بود) در حاليكه أكثر آنها از پذيرفتن حقّ ناراضي هستند.»
3 - خداوند متعال مستقيماً به مردم مي فرمايد :
وَ لَـكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَـ'رِهُونَ. ذيل آية 78، از سورة 43: الزّخرف
ترجمه :
«وليكن أكثر شما از پذيرفتن حقّ ناراضي هستيدواكراه داريد .»
وَ مَا وَجَدْنَا لاِكْثَرِهِمْ مِّنْ عَهْدٍ. صدر آية 102، از سورة 7: الاعراف 5
«ما نديديم كه أكثريّت مردم، بر عهد و پيمان خود استوار و ثابت باشند.»
وَ مَا يَتَّبِـعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا. صـدر آية 36، از سورة 10: يـونس 6
«متابعت نميكنند أكثريّت آنها مگر از خيال و پندار.»
وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ. ذيـل آية 111، از سـورة 6: الانعـام 7
«وليكن أكثريّت مردم جاهلند، نميدانند.»
وَ أَكْثَرُهُمْ لاَيَعْقِلُونَ. 4ـ ذيـل آية 103، از سـورة 5: المآئدة
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ. صـدر آية 44، از سـورة 25: الفـرقان
قران به عنوان تعجّب ميفرمايد: «آيا تو چنين ميپنداري كه أكثريّت اين مردم ميشنوند يا فكر ميكنند؟! نه، اين گمان را أصلاً نداشته باش! أكثريّت مردم نميشنوند و تعقّل ندارند.»
عبارت: وَلَـ ' كِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ و مشابه آن، در چندين جاي از قرآن آمده است.
در قران از پيامبر خواسته است كه با مردم مشورت كنند ولي سخن آخر وفصل الخطاب خود پيامبر بايد باشد ونه مردم :
قران مي فرمايد:
وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ ﴿۱۵۹﴾
ترجمه :
با مردم مشورت كن و چون خودت تصميم گرفتى بر خدا توكل كن زيرا خداوند توكلكنندگان را دوست مىدارد (۱۵۹)
در إسلام مشورت با أكثريّت عامّه نيست ؛ مشورت با أهل حلّ و عقد مطرح است وبس
پيغمبر در اينجا رأي أكثريّت را انتخاب نكرد، بلكه با أكثريّت مُماشات كرد. فرق است بين مماشات و تنزّل، و انتخاب رأي أكثريّت.
مشورت پيامبر، مقدّمه است براي تصميم گيري در رأي نهائي خودشان
مشورت، رأي گيري و انتخاب رأي أكثريّت نيست. مشورت، براي واضح شدن و روشن شدن مطلب براي خود إنسان است؛ و رأي نهائي از آنِ شخصي است كه صاحب مشورت است. و در مقام ولايت، هيچكس نميتواند با خودِ وليّ، همفكر و در رتبة او بوده، و مشورت خود را با او در يك ميزان و مِنساق قرار بدهد.
با سلامبزرگوار بنده اصلا شما را خالی از اطلاعاتی در مورد ولایت فقیهی ندانستم ونمیدانم
هر کسی وارد مباحث و مناظرات علمی می شود برای بنده عالم است و مورد احترام و شما هم از این قاعده مستثنی نیستیدساده ترین دلیل این است که سوالاتی که پرسیده می شود ناشی از بی اطلاعی است و برای این که به سوالات جواب درستی داده شود چاره ای نیست جزء این که از مبانی ولایت فقیه اطلاع کافی در دست باشداگر جملات بالا را توهینی برای خود می دانید بنده عذر خواهی می کنم
بزرگوار
سلام
جناب یاس من
بله،
من در پست قبلیم گفتم که در واقع مردم پیشنهاد میدهند، انتخاب نمی کنند.
اما بر اساس قانون اساسی رئیس جمهور مستقیماً توسط رای خود مورد انتخاب می شود.
من که ماندم دقیقاً کدام درست است.
امضای حکم ریاست جمهوری بعد از انتخابات درست است.
یا اصلاً انتخابات لازم نیست.
یا حتماً باید مستقیماً توسط مردم انتخاب شود.
یا مردم در اصل در انتخابات نباید انتخاب کنند و تنها باید نظر دهند.( که در این صورت همان می شود که رای مردم مردم سالاری نیست و مشاوره است)
من نمی دانم.
که در نتیجه بحث گذینه ی سومی پیش میاید.
مردم نوازی!
که مردم سالار نیستند، بلکه حکومت با انتخابات مردم نوازی می کند.
اما در دروره غيبت امام معصوم ؛ مردم بر اساس تكليف كه مكتب بر عهده آنان گذاشته است اينكه :
بر مطابق معيارها وشاخص هاي كه خود اسلام تعيين كرده است ؛ حاكم ورهبر ويا مسئول نظام اسلامي را انتخاب مي كنند ولا غير چطور:
مردم به 80 كارشناس دين مراجعه ميكنند كه بر اساس اين حديث
الف- امام صادق (ع) وسائل الشیعه ، جلد 18 ، صفحه 95-94 (احتجاج طبرسی ، جلد 2 ، صفحه 263)
اما من کان من الفقهاء صائناً لنفسه حافظا لدینه مخالفاً لهواً مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه و ذالک لایکون الا بعض فقهاء الشیعه لا کلهم
هر کس از فقها که خود نگهدار و نگهبان دین و مخالف هوی و مطیع فرمان مولایش باشد باید مردم از آنها پیروی کنند و این ویژگی ها را برخی از فقهاء شیعه دارا می باشند نه همه آنها.
ب – امام زمان از راه توقيع ايشان به اسحاق بن يعقوب كه فرمود :
و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فیها الى رواة حدیثنا فانهم حجتى علیكم و اناحجةالله علیهم
بحار الانوار، ج 2، ص 90، روایت 13/ احتجاج الطبرسى، ج 2، ص 470.
و اما حوادثى كه براى شما پدید مىآید (و حكم آن را نمىدانید) پس رجوع كنید بهراویان حدیث ما؛ (15) زیرا آنها حجت من بر شما هستند، و من هم حجت خدا بر آنها هستم
انتخابات راه حل است ..... نه راه حق است
مقبوليت نظام اسلامي با مردم است ولي مشرعيت نظام با شرع ومعيارهاي خود مكتب تعيين میگردد
أمام زمان أمام است ، چه مردم بخواهند چه نخواهند ....ومردمي كه أمام علي را نخواستند ، علي از أمامت ساقط نشد زيرا حكم رهبري علي از مردم نيست كه از شرع است ومردمي كه به سراغ أمام علي نروند ، مجبورند معاويه را انتخاب كنند 00000000
این را یادتان باشد که در اسلام :
مقبوليت نظام اسلامي با مردم است ولي مشرعيت نظام با شرع ومعيارهاي خود مكتب تعيين میگردد