جمع بندی قانون زندان

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
قانون زندان

حضرت علی ع می فرمایند دنیا من تو رو سه طلاقه کردم
یعنی مهر تو رو به کل از دلم انداختم بیرون
طبق مقررات زندان کسایی که به مرگ محکومند خطرناک ترین زندانی ها هستند، چون چیزی برای از دست دادن ندارند. با این حالت اعتماد به نفس خیلی بالا میره و کلی فایده ی دیگه :Moteajeb!:
خوب ما هم به مرگ محکومیم اما این که به هیچ چی دل نبندیم! یعنی چی؟
امام برای پیامبر،همسرشون،یارانشون و... گریه کردند! از مالشون دفاع می کردندو...:Gig:

کارشناس بحث : بصیر

fezeh;298562 نوشت:
حضرت علی ع می فرمایند دنیا من تو رو سه طلاقه کردم
یعنی مهر تو رو به کل از دلم انداختم بیرون
طبق مقررات زندان کسایی که به مرگ محکومند خطرناک ترین زندانی ها هستند، چون چیزی برای از دست دادن ندارند. با این حالت اعتماد به نفس خیلی بالا میره و کلی فایده ی دیگه :moteajeb!:
خوب ما هم به مرگ محکومیم اما این که به هیچ چی دل نبندیم! یعنی چی؟
امام برای پیامبر،همسرشون،یارانشون و... گریه کردند! از مالشون دفاع می کردندو...:gig:

باسلام و احترام خدمت شما دوست گرامی و با تشکر از بحث خوبی که مطرح نمودید
این که انسانِ بریده از دنیا و مادیات را تشبیه به زندانی ای کردید که دل از همه چیز کنده و اعتماد به نفس بالایی دارد، از یک جهت شاید مثال درستی نباشد. می خواهم عرض کنم که اتفاقا این زندانیه اعدامی، از همه دیگران بیشتر به دنیا متعلقه، می دانید چرا؟ زیرا او حاضر است از همه چیزش بگذرد، گاهی حتی حاضر هر مانعی را سرش راهش بردارد و دیگران را فدا کند، تا جانش را بدست آورد و او را اعدام نکنند، پس اگر همه چیزش را فدا می کند، نه به خاطر این است که تعلقی به آنها ندارد بلکه جانش را که مهترین چیزش است از همه بیشتر دوست دارد.
اما گریه اهل بیت در مصیبت فرزندانشان و اطرافیان و یارانش به چه معناست، و این که چرا آنها با این که تعلق به دنیا نداشتند، از اموالشان محافظت می کردند، سوال قشنگی است که باید به آن پاسخ داد. در ابتدا باید ذکر شود که نباید بین عدم تعلق به دنیا و بین عاطفه و محبت داشتن به هم نوع، خلط کرد و این دو را یکی دانست. هر انسانی از مرگ نزدیکانش متأثر می شود و از این که او را مدتی نمی بیند، ناراحت می گردد و این چیز بدی نیست بلکه نشان دهنده مهر و محبت است. ادامه

اما علاقه نداشتن به دنیا به این معناست که دلمان اسیر دنیا نباشد، یعنی اگر چیزی از این دنیا از ما گرفته شد، خیلی ناراحتی نکنیم که چرا از دست دادیم و بدانیم که آن را خدا داده بود و از آنِ خدا بود و الان هم باز پس گرفته و یا اگرچیزی به ما در دنیا عطا شد، خیلی خوشحال نشویم به طوری که خدا را فراموش کنیم بلکه بدانیم این هم نعمتی از طرف خدا بوده که به صورت امانت به ما ارزانی داشته است. ذکر این نکته هم ضروری است، حال که محبت به زن و فرزند و گریه در غمِ از دست دادن آنها نیکوست، اگر این گریه در حدِّی باشد که به بی تابی و شکایت و گله از خدا برسد، این هم ناپسند بوده و تعلق به دنیا حساب می شود.
از انس بن مالك روايت شده است كه مى‏گويد: من روزى به همراه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به محلى كه دايه ابراهيم، فرزند حضرت بود رفتيم. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله ابراهيم فرزندشان را در آغوش گرفت و او را می بوسد و به سينه مبارك خود مى‏چسبانيد بعد از چند روز ديگر حضرت به ديدار ابراهيم رفت، ديد كه روح ابراهيم از بدنش مفارقت كرده است، اشك از ديدگان مبارك رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله جارى شد. عبد الرحمن بن عوف كه در آنجا حضور داشت به حضرت عرض كرد اى رسول خدا! شما هم در مرگ فرزند گريه مى‏كنيد؟ حضرت فرمود:
اى پسر عوف! گريه من گريه اعتراض به امر خداوند نيست بلكه گريه رحمت است، و بار ديگر اشك از ديدگان حضرت فرو ريخت و فرمود: ديده مى‏گريد و دل اندوهناك مى‏شود و اما نمى‏گويم چيزى كه باعث غضب پروردگار گردد. سپس خطاب به ابراهيم كرد و فرمود:
اى ابراهيم ما از فراق تو اندوهناكيم.(مسکن الفواد، ص 101)
اما این که از مالمان محافظت می کنیم، چون امانتی است از طرف خدا و برگردن ماست که در راهی که مرضی رضای الهی است خرج مصرف شود نه این که هر جور که شد تلف گردد، لذا اگر دزیده شد یا در اثر عوامل طبیعی از بین رفت، انسانهای کامل از این حالت احساس ناراحتی نکرده و بی تابی نمی نمایند، بلکه می گویند این امانتی بوده که خدا داده و الان از ماگرفته است. بلکه گاهی خوشحال هم می شوند از این جهت که مسئولیت بار امانتی از دوش آنها برداشته شد و سبب می شود تا خداوند متعال بهتر از آن را در دنیای دیگر به آنها بدهد.

حدیث زیبایی از حضرت امیرالمومنین منقول است که جا دارد در این بحث مطرح شود.

ایشان درباره عدم تعلق به دنیا که تعبیر به «زهد» می شود فرمودند، تمام زهد دو کلمه در قرآن است «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ » از آنچه که از دستتان می رود ناراحت نشوید و به آنچه که به شما داده می شود خوشحال و فرحناک نگردید.

پس شدت ناراحتی اشکال دارد؟!
داریم که حضرت زینب در روز عاشورا گریبانشون رو چاک دادند!
ومداح می گفت به خاطر از دست دادن امام بود و نه از دست دادن برادر!!
بعد حضرت علی می فرمایند هر چه دنبال دنیا بری ازت فرار میکنه و هرچه ازش دوری کنی به دنبالت میاد!
این صحبتشون توی نهج البلاغه است!
آیا اینم یه قانون از زندان ما(دنیا) است؟!
پس قانون جاذبه چیه که کوئیلو بیان کرده و خیلی ها هم قبول دارند!

fezeh;299146 نوشت:
پس شدت ناراحتی اشکال دارد؟! داریم که حضرت زینب در روز عاشورا گریبانشون رو چاک دادند!

باسلام
بله شدت ناراحتی که به معنای نارضایتی از خداوند باشد اشکال دارد.
در مورد این که حضرت زینب سلام الله علیها چنین کاری کردند، دلیل قطعی نداریم و مداحها، سند برای ما نمی شوند.
اما در مورد گریه بر سید الشهداء، روایات فراوانی داریم که این کار را مورد پسند قرار داده و سبب هدایت است.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: هر ناله و گريه اي ناپسند و مكروه است مگر ناليدن و گريستن بر حسين (عليه السلام).(بحار الانوار، ج45 ص313)
اخباری که بر گریبان چاک دادن حضرت زینب سلام الله علیها دلالت دارند ضعیف است، بلکه امام حسین علیه السلام بر صبر پیشه کردن به آنها سفارش نموده اند.
آیت اله العظمی گلپایگانی نیز می نویسد : بسیار بعید است که جواز لطم به صورت و گریبان چاک دادن را به عزاداری امام حسین ( ع ) اختصاص دهیم زیرا وقتی که این دو فعل در اسلام حرام باشد محققاً زنان فاطمی نیز آن را انجام نداده اند اگر چه این اعمال برای امام حسین ( ع ) جایز باشد زیرا انجام این اعمال موجب تنفر و بیزاری نفوس مردم از آن عمل میشود(کتاب الطهاره الاول ، ص 218) .
fezeh;299146 نوشت:
بعد حضرت علی می فرمایند هر چه دنبال دنیا بری ازت فرار میکنه و هرچه ازش دوری کنی به دنبالت میاد!

منظور از امثال این جملات هم، این است که دنیا مانند آب شور دریاست هر چه انسان تشنه از آن بنوشد، تشنگیش بیشتر می شود تا این که هلاک گردد.
لذا هر که دنبال دنیا باشد نه تنها بر آرامش او افزوده نمی شود بلکه غم او بیشتر شده و ترس از دست دادن آن را خواهد داشت. اما مومنینی که دنبال دنیا نیستند، و از خداوند راضی اند، به عبارتی دنیا برای آنهاست و دنیاست که به دنبال آنهاست، یعنی آنچه که باید از دنیا به عنوان رفع حوائج ضروری بگیرند، می گیرند و توقع چندانی از دنیا ندارند و این رضایت و بی نیازی از دنیا، بهترین چیزی است که اولیای الهی دارند و به این عبارت، دنیا به سوی آنان است.
منظور امثال کوئیلوها هم چیز دیگری است که باید سر جای خودش بحث شود.

راستی یه زندانی هر چی داره می خواد از دست بده تا رها بشه و آزاد!
به نظر من آزادی یعنی رضوان الهی...

چطور در تمام جنبه های انسانی رشد می کردند با این همه محدودیت؟!
اگه فراتر از انسان بودند(که قرآن در مورد پیامبر می فرماید اونم یه آدم بود مثل شما و امام هامونم شاگرد اول های این معلم بودند پس نمی شه!) که الگو بودنشون به ماها ربطی نداره!که این طوری نیست!
پس چطور حصار زمان رو می شکستند و این همه کار می کردند؟
هم عالم بودن و هم کار می کردند و هم...
خلاصه تو همه ی جنبه ها تک بودند!

به نظرم قانون جاذبه ی کوئیلو هم یکی از قوانین زندانه!این که تمام عالم مسخر انسانه و انسان اشرف مخلوقات!
فقط هر پدیده ای رو باید فهمید چطور ازش استفاده کرد!
اگرچه نظریه ی کوئیلو واقعا ناکامله! چون اگه بدون خدا می شه زندان رو یه کاریش کرد بعدش رو نمیشه

بسم الله الرحمن الرحیم

یک از روحانیون می گفتند که: منظور از اینکه گفته اند دنیا زندان مومن است این نیست که دنیا بد است، بلکه منظور آن است که آخرت و سرای باقی برای مومن آنگونه است که دنیا در مقابل آن مانند زندان است.

اگر ضروریات حلال زندگی کسی حذف شد احتمالاً مومن نبوده، چون بدونه اینها توان گذراندن اون سه بخش دیگه رو نخواهد داشت. و البته خدا این کار را نمی کند، گاهی ما انسانها حق همدیگر رو می خوریم، با پارتی بازی، با رشوه، با دخالت در امورات دیگران و با هزار دوز و کلک و غیره، ضروریات حلال زندگی خیلی ها را قطع می کنیم، و البته آنها را به پای خواست خدا می نویسیم بدتر اینکه داشته های خودمان را حمل بر استجابت دعایمان می کنیم!!
به نظر حقیر تا وقتی ایمان، آزادگی، حریت و ... هست، چیزی برای از دست دادن هست. و البته این تعابیر شکستن حصار زمان، چیزی برای از دست دادن نیست و و بعید می دانم متعلق به عرفان و یا اخلاق اسلامی باشد. اگر اشتباه می کنم لطفاً راهنمایی بفرمایید.

آقایون محترم کارشناس سر شلوغ!
اگر امامان معصوم می توانستند حصارهای این زندان رو برای ما بشکنن که دیگه الگو نمی تونستن برامون باشن!
سوال چطور این همه کار رو با هم می کردند؟
من می نویسم منتظرم چه دلیلی داره خذف می کنید پستم رو؟!:Moteajeb!:

fezeh;306017 نوشت:
آقایون محترم کارشناس سر شلوغ!
اگر امامان معصوم می توانستند حصارهای این زندان رو برای ما بشکنن که دیگه الگو نمی تونستن برامون باشن!
سوال چطور این همه کار رو با هم می کردند؟
من می نویسم منتظرم چه دلیلی داره خذف می کنید پستم رو؟!:moteajeb!:

باسلام خدمت سرکار فیض
از گذشت اولین پست شما، دقیقا، یک ماه می گذرد. فکر کردم که سوالتان رفع شده و جواب گرفته باشید. بنده در خدمتم اگر سوالی داشته باشید. فقط قبل از آن، کمی سوالتان را واضح تر بیان بفرمایید تا بدانم که چه مساله ای پیش آمده است. کمی هم منظورتان را از حصار زندان، کوئیلو ، قانون زندان و امثال آن توضیح بفرمایید تا بدانم که برداشت شما از این مباحث چیست، اصلا چی شده، تا بهتر ادامه بدهیم. بنده فقط کارشناس پاسخگو هستم، چیزی به دست من حذف نشده.

روی اعتراضم با شما نبود!با کسانی بود که بی دلیل حذف می کنند!
ببینید به نظر من دنیا زندان مومن است از این لحاظ که از بعد زمان و مکان و اختیارات و علم و... محدود شده من عوامل محدود کننده رو حصار این زندان فرض کردم
حال اگه امامان ما این حصار ما رو نداشته باشند، دیگر الگوی مناسبی برای ما در این زندان نخواهند بود!
سوال: پس با وجود این حصار ها و محدودیت ها چرا امامان معصوم ع در همه ی جهات درجه 1 بودند؟ اصلا چطور می شه باور کرد که پیامبر هم یه آدمی مثل ما بوده با اختیارات ما و اگه خودش برخی از حصار ها رو تونسته بشکنه، پس ما هم می تونیم بشکنیم!اما چطوری؟
سوال 2: افرادی مثل کوئیلو بیان می کنند که با قانون جاذبه و با نیروی تمرکز فکر(به قول شما بحث در این مورد زیاده ولی منظورم چیز دیگه ایه) می تونیم اون چیزی که می خواهیم بهش برسیم
ما انسان ها خیلی از آرزو هایمان رو برای دست پیدا کردن به بقیه ی آرزو ها فدا می کنیم اما امامان معصوم ع نسبت به خیلی از آرزوهاشون این طوری نبودند
قبلا هم گفتم وقتی خدا رهبر برامون قرار میده و می خواد الگوی ما باشه پس باید پیرو رهبری بتونه تا نزدیکی این مقام حداقل برسه
ممنونم:Gol:

[="Tahoma"][="Navy"]

fezeh;306214 نوشت:
حال اگه امامان ما این حصار ما رو نداشته باشند، دیگر الگوی مناسبی برای ما در این زندان نخواهند بود!

با تشکر
اگر منظورتان از حصار، این اموری است که بیان نمودید، ائمه هم این حصارها را داشته اند، و الا هیچ وقت نباید مریض می شدند، نباید کشته می شدند، نباید در جنگها آسیبی می دیدند و همیشه راه فرار و نجات را می یافتند. بلکه نکته مهم اینجاست که ائمه علیهم السلام اگر می خواستند می توانستند از این امکانات استفاده کنند، از علم غیبشان استفاده کنند، آن هم در مسائل حساسی که خداوند صلاحِ آن را به ایشان آموخته است که در کجا خرج کنند. لذا نمی توانند در مسائل شخصی استفاده کنند و منافع خودشان را در نظر بگیرند. اگر امیرالمومنین می دانست اون موقعی که در جای پیامبرمی خوابد، گزندی به او نمی رسد، این دیگر ارزشی نداشت، البته اگر می خواستند بدانند می توانستند اما نمی خواستند که بدانند.
fezeh;306214 نوشت:
اگه خودش برخی از حصار ها رو تونسته بشکنه، پس ما هم می تونیم بشکنیم!اما چطوری؟

بله ما همی می توانیم بشکنیم، خیلی ها این حصار را شکسته اند. این همه حکایت از علمای دین در عالم که خبر از غیب می دادند و کارهای معجزه آسا می کردند، از همین روست. آنها با اطاعت از خدا و ترک معصیت به این مقام رسیده اند، این قانون خلقت است ما هم می توانیم به این مقام برسیم.
fezeh;306214 نوشت:
قبلا هم گفتم وقتی خدا رهبر برامون قرار میده و می خواد الگوی ما باشه پس باید پیرو رهبری بتونه تا نزدیکی این مقام حداقل برسه

بله می رسه، خیلی ها تالی تِلوِ معصوم شدند و به حدّ عصمت رسیده اند. تا جایی که مکروهی در زندگی انجام نمی دادند.[/]

ممنونم
اما اگه میشه بیشتر توضیح بدید
آیا قانون کوئیلو جزو قوانین دنیاست؟
و آیا با این آیه که خدا همه چیز رو مسخر انسان کرده تطابق داره؟
من اراده ی امام رو از یکی از روحانیون پرسیدم لیست کتاب فلسفی بهم داد!!!بحثش طولانیه می دونم
اما بارها شده وتی داریم کسی رو قانع می کنیم می گند تو که پیامبر نیستی
یا وقتی گناه می کنند میگند ما که معصوم نیستیم!
پس این قانون برای همه هست

[="Tahoma"][="Navy"]

fezeh;306450 نوشت:
اما بارها شده وقتی داریم کسی رو قانع می کنیم می گند تو که پیامبر نیستی یا وقتی گناه می کنند میگند ما که معصوم نیستیم!

باسلامی مجدد
نباید همچین حرفهایی بزنند. هیچ توجیه ندارد. صرف این که به مقام عصمت نرسیده ایم، مجوز گناه و اشتباه نمی شود. بالاخره ماهم به بعضی از امور معصومیم و باید سعی کنیم خودمان را به آنها نزدیک کنیم. تنها رتبه ای که معصومین به آن رسیده اند و ما نمی رسیم، عصمت از سهو و اشتباه است که به خاطر جایگاه خطیری که دارند،موهبت الهی اقتضا دارد که آنها را از اشتباه و سهو هم مصون بدارد.
درباره کوئیلو، بیشتر توضیح بدهید، من نمی دانم شما چه منظور و برداشتی از این واژه دارید.![/]

منظورم کتاب جادوگر و قانون جاذبه ایست که در آن اشاره کرده!
تا چه حد قانون جاذبه درسته
یکی از کسانی که آثارش رو خونده بود خیلی به این قانون عقیده داشت و اون رو خیلی امتحان کرده بود

[=tahoma]

fezeh;306846 نوشت:
تا چه حد قانون جاذبه درسته یکی از کسانی که آثارش رو خونده بود خیلی به این قانون عقیده داشت و اون رو خیلی امتحان کرده بود

قانون جذب می گوید: هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دست هایت خواهی داشت. (راز،ص22)
قانون جذب در رابطه با خود فرد دو صورت درست پیدا می کند: یکی در امور روحی و روانی، مثلاً کسی که به شادی فکر کند، شادمان می شود و کسی که به ناراحتی ها بیندیشد، اندوهگین می شود. کسی که فکر کند می تواند خوب سخنرانی کند، موفق خواهد شد و کسی که برعکس فکر کند، نتیجه برعکس خواهد گرفت. ادعای قانون جذب در اتفاقاتی که در اختیار فرد است، قابل قبول است و با کمی اصلاح از سوی منابع دین تأیید می شود. اصلاح این است که تفکر در مورد خود شادی یا اندوه یا آرامش و یا اضطراب بیشترین فایده را ندارد، بلکه سامان دهی افکار بر اساس عوامل این حالات، موجب پدید آمدن آنها می شود. مثلاً امام حسن می فرماید: آنچه را از دنیا خواسته ای و به آن نرسیده ای، چنان قرار بده که گویا هرگز به ذهنت خطور نکرده است. (بحارالانوار ) امام صادق علیه السلام فرمودند: رغبت به دنیا غم و اندوه به دنبال می آورد و دل بریدگی از آن آسودگی تن و روان را درپی دارد. (میزان الحکمه ح3767)و نیز امام علی علیه السلام فرمودند: یقین چه خوب اندوه را می راند. (بحارالانوار) زیرا سرچشمه بی پایان سرور و شادمانی خداوند است. و به فرموده امام کاظم: کسی که خود را به اندوه می زند، اهل اندوه می شود. (میزان الحکمه ح3781) پس اگر ما به هریک از پدیده های روانی شادی، غم، آرامش و... فکر کنیم در درون ما اتفاق می افتد اما پایدارتر و زیربنایی تر این است که عوامل آنها را مدیریت کنیم.

دومین مورد درستی قانون جذب در مقدورات جسمی است، به لاغری فکر کردن و خود را با اندام مناسب تصور کردن بسیار موءثر است، صد البته که تنها عامل نیست.از این رو امام صادق علیه السلام فرمودند: هیچ بدنی با نیت و اراده قوی، ناتوان نمی شود. (میزان الحکمه ح20949)
خداوند فرمود: کسی که سه روز بیماری را تحمل کند و به کسی شکایت و شیون نکند، گوشتی بهتر از گوشتش و خونی بهتر از خونش جایگزین می شود. اگر سلامتی یابد در حالی سالم می شود که گناهی بر او نمانده و اگر بمیرد به سوی رحمت من می آید. (میزان الحمه ح 18786) در مقابل بی تابی کردن در بیماری ها یا سایر مشکلات در واقع رنج انسان را بیشتر می کند. (غررالحکم ح1562غ1198)
سوم، در تصور و احساس دیگران نسبت به خودمان و تا حدودی فراتر از آن نیز می توانیم از قانون جذب استفاده کنیم، کسی که خود را محبوب و دوست داشتنی می داند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوست داشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور می کند، همانگونه به نظر می رسد. مثال فراتر اینکه فردی که شاد است، ممکن است دیگران را شاداب کند و یا برعکس. لذا در دعای هنگام نگریستن در آینه اینطور می خوانیم: خداوندا همانطور که چهره مرا زیبا آفریدی اخلاق و منش ام را نیز زیبا بگردان. این دعا بهترین تلقین خودپذیری و اصلاح افکار برای درک زیبایی آفریده خداست.

[=tahoma][=&quot]چهارمین صورت کارآمدی قانون جذب تأثیر بر احساس و برخی از رفتارهای حیوانات است. تصور آرامش و احساس امنیت برای حیواناتی که نزدیک ما هستند، موجب می شود که در کنار ما احساس امنیت کنند. در اینجا فرقی میان تمساح و یک گنجشک نیست. همچنین اضطراب شما آنها را نیز نگران و آشفته می کند. از این رو در روایات بسیاری به ما توصیه شده است که با حیوانات آرام و مهربان باشیم، بی جهت آنها را آزار ندهیم و شکار نکنیم. (میزان الحکمه باب حقوق الحیوان با 23 حدیث)[/][=&quot][/][/]

[=tahoma]پنجم، از دیگر درستی های قانون جذب تأثیر بسیاری از افکار منفی است، براستی اگر کسی فکر کند که نمی تواند کسب و کار خوبی داشته باشد، با شکست اقتصادی روبرو خواهد شد، کسی که فکر کند، بیمار است، بیمار خواهد شد، کسی که گمان کند، دوستان و نزدیکانش او را رها خواهند کرد، طوری رفتار می کند، که به همین نتیجه می رسد. این امور در ادبیات دینی با عنوان وسوسه شناخته می شوند و نه فکر. وسوسه ها از سوی شیطان است و به صورت معمولاً ناامیدی و ترس (آل عمران/157)، دشمنی و جدایی (مائده/91)، بی تابی(اعراف/176)و ناکامی (قرقان/29) در دل های ضعیف افکنده می شود. توصیه روایات این است که در این موارد نگذارید رنگار وسوسه ها به فکرتان بنشیند (نهج البلاغه خ91[=&quot])و آن را بر ذهن و زبان جاری نسازید. (کنز العمال ح1709)
[/]
[/]

[=tahoma][=&quot]اما در تمام این موارد کارآیی قانون جذب محدود به مقدورات بشری است، مثلا نمی تواند تصور کند انسان بالدار باشد و سپس بالدار شود.[/][/]

[/]

عالی بود ممنونم
امیدوارم که برسیم به همان الگوهای مقرر
خدا شما رو یاری کنه که جهل من و امثالم رو نابود کنید
حضرت علی ع:دشمن انسان به اندازه ی چیزهایی است که نمی داند

کتابهایی که در باب رسیدن به آرزوها و موفقیت هست،از لحاظ تعداد سر به فلک میگذاره
در این بین که ما را به برنامه ریزی و هدف گذاری و... تشویق می کنن، آقای کوئیلو در کتابهاشون این رو بیان می کنن که اگر شما چیزی رو بخواهید و تمرکز کنید بر روی اون،حتما بهش می رسید! من از جواب شما این طور برداشت کردم که این همیشگی نیست! ولی احتمال رسیدن به اون هدف رو زیاد می کنه
ببینید امام باقر ع و امام صادق ع و امام رضا ع از نظر علمی در تمام جهات بی همتا بودند، علاوه بر این در سیاست، مسایل اجتماعی و... هم این گونه بودند و در حد عالی بودند.
چنان چه رسیدن به این حد کمال شدنی است چطور ممکن است؟ثابت شد اگه ایشان بخواهند برای ما الگو باشند،باید این کار برای ما هم شدنی باشد.
حال چطور میشه از سیره ی عملیشون الگو برداری کرد، درحالی که خیلی از جوانب زندگی شون مخفی بوده! ؟
من به شخصه از لحاظ زمان، نیروی بدنی و... کم میارم اگه بخوام حتی یه روز مثل اون ها باشم

[="Arial Black"]اما علاقه نداشتن به دنیا به این معناست که دلمان اسیر دنیا نباشد، یعنی اگر چیزی از این دنیا از ما گرفته شد، خیلی ناراحتی نکنیم که چرا از دست دادیم و بدانیم که آن را خدا داده بود و از آنِ خدا بود و الان هم باز پس گرفته و یا اگرچیزی به ما در دنیا عطا شد، خیلی خوشحال نشویم به طوری که خدا را فراموش کنیم بلکه بدانیم این هم نعمتی از طرف خدا بوده که به صورت امانت به ما ارزانی داشته است. ذکر این نکته هم ضروری است، حال که محبت به زن و فرزند و گریه در غمِ از دست دادن آنها نیکوست، اگر این گریه در حدِّی باشد که به بی تابی و شکایت و گله از خدا برسد، این هم ناپسند بوده و تعلق به دنیا حساب می شود.

fezeh;309057 نوشت:
چنان چه رسیدن به این حد کمال شدنی است چطور ممکن است؟ثابت شد اگه ایشان بخواهند برای ما الگو باشند،باید این کار برای ما هم شدنی باشد. حال چطور میشه از سیره ی عملیشون الگو برداری کرد، درحالی که خیلی از جوانب زندگی شون مخفی بوده! ؟ من به شخصه از لحاظ زمان، نیروی بدنی و... کم میارم اگه بخوام حتی یه روز مثل اون ها باشم

باسلام و عرض ادب
درباره قانون کوئیلو همان قدر که ذکر کردم، فکر می کنم کافی باشد و بیش از این به آن پرداختن و این قانون را ملاک قرار دادن، شایسته نباشد، چون آقای کوئیلو حرفهای زیادی دارد که نه از جهت علمی قابل اثبات است و نه میشود آنها را ملاک قرار داد تا ما بخواهیم روی آن بحث کنیم، خیلی روی آن حساب باز نکنید، هر چند کتابها در این زمنیه نوشته شده و به خاطر جذاب بودنِ بحث، از آن زیاد سخن به میان آمده، اما هر کس که از منبع وحی و علم اهل بیت جدا باشد، از حقایق و واقعیات عالم چیز دهن پر کنی نمی تواند بگوید مگر با اتصال به آنها. مخصوصا در جنبه های معرفت نفس و انسان شناسی. مگر یک سری مسائل ساده که آنها تازه به آن رسیده اند ولی اهل بیت قبلا به آن اشاره کرده بودند، متأسفانه برای بسیاری از مسلمانانی که از سخنان گهربار اهل بیت به دور بوده و کم استفاده می کنند، غافل شده و به صحبتهای این روشنفکران استناد بجویند و گوش و چشمشان از این صحبتها پر شود و حال غافل از این که فراتر از آن را در قرآن و سنت می توان یافت.
آب در کوزه و ما تشنه لبان گِرد جهان می گردیم.
اما در مورد مسأله ای که سوال فرمودید: چطور می شود به کمالات رسید و از اهل بیت استفاده کرد با این که آنها انسانهای ویژه ای بوده اند و شرایط خاصی داشتند و همه شئون زندگی آنها به ما نرسیده به جز بخشی از زندگانی و احادیث آن بزرگواران؟
در جواب باید بگوییم یکی از ادله ی امکانِ رسیدن به مقامها و کمالهای آن بزرگواران(البته نه در حد آنها،بلکه به معنای نزدیک شدن به کمال و ترقی)، همین علماء و ابرار و اولیای الهی هستند. همین اصحاب این بزرگواران هستند اشخاصی مانند سلمان و ابوذر و مقداد و زراره و عمار و مالک اشتر و ... و بعد از آنها بزرگان و علماء و دانشمندان دین، که هر کدام برای خود قطبی بوده و صاحب کرامات و سجایای اخلاقی بوده اند.
این بزرگواران، طبق گفتار خودشان و برنامه ی عملیشان، با استناد و استفاده از اهل بیت، توسل به این خاندان، عمل به فرامین آنها، به این کمالات و مقامات رسیده اند، پس می توان نتیجه گرفت که اطاعت از اهل بیت و رسیدن به کمال، امری است شدنی. و لو اطلاعات کافی به تمام جزئیات زندگانی آنها نداریم. اما آنچه که مهم است، اُمَّهات سخنان آنها و بیاناتی که جزء اصول و فروعِ آدم شدن و کمال یافتن هست، به ما رسیده، که از آن جمله است قرآن کریم و تفاسیر اهل بیت بر این کتابِ خدا.
خدا و پیغمبرش آگاهترند که چقدر از دین تا آخر الزمان باقی می ماند و چقدر از آن تحریف شده یا از بین می رود و در آتش جنگها و کینه ها می سوزد اما در عین حال، پیغمبر خاتم فرمودند: من دو امانت گرانبها بعد از خود در میان شما می گذارم، که اگر به آن تمسک جویید هرگز گمراه نمی شود. کتاب خدا و اهل بیتم. قَالَ النَّبِيُّ ص‏ إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.(حدیث متواتر)
اما اگر فکر کنیم می توانیم مثل آنها باشیم، این امر نشدنی است و هرگز نخواهیم توانست مثل آنها باشیم حتی یک روزمان مثل آنها نخواهد بود، این امری است که خودشان هم فرموده اند و چنین توقعی هم از ما ندارند، اما می توانیم شبیه آنها بشویم. لذا امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند:

آگاه باش امام شما از تمام دنيايش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده.
معلومتان باد كه شما تن دادن به چنين روشى را قدرت نداريد، ولى مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنى و درستى يارى كنيد.
أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي‏ بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد.(نهج البلاغه ص 413)

جمع بندی:
حضرت علی ع می فرمایند دنیا من تو رو سه طلاقه کردم
یعنی مهر تو رو به کل از دلم انداختم بیرون
طبق مقررات زندان کسایی که به مرگ محکومند خطرناک ترین زندانی ها هستند، چون چیزی برای از دست دادن ندارند. با این حالت اعتماد به نفس خیلی بالا میره و کلی فایده ی دیگه :
خوب ما هم به مرگ محکومیم اما این که به هیچ چی دل نبندیم! یعنی چی؟
امام برای پیامبر،همسرشون،یارانشون و... گریه کردند! از مالشون دفاع می کردندو...:

جواب سوال اول:
باسلام و احترام خدمت شما دوست گرامی و با تشکر از بحث خوبی که مطرح نمودید
این که انسانِ بریده از دنیا و مادیات را تشبیه به زندانی ای کردید که دل از همه چیز کنده و اعتماد به نفس بالایی دارد، از یک جهت شاید مثال درستی نباشد. می خواهم عرض کنم که اتفاقا این زندانیه اعدامی، از همه دیگران بیشتر به دنیا متعلقه، می دانید چرا؟ زیرا او حاضر است از همه چیزش بگذرد، گاهی حتی حاضر هر مانعی را سرش راهش بردارد و دیگران را فدا کند، تا جانش را بدست آورد و او را اعدام نکنند، پس اگر همه چیزش را فدا می کند، نه به خاطر این است که تعلقی به آنها ندارد بلکه جانش را که مهترین چیزش است از همه بیشتر دوست دارد.
اما گریه اهل بیت در مصیبت فرزندانشان و اطرافیان و یارانش به چه معناست، و این که چرا آنها با این که تعلق به دنیا نداشتند، از اموالشان محافظت می کردند، سوال قشنگی است که باید به آن پاسخ داد. در ابتدا باید ذکر شود که نباید بین عدم تعلق به دنیا و بین عاطفه و محبت داشتن به هم نوع، خلط کرد و این دو را یکی دانست. هر انسانی از مرگ نزدیکانش متأثر می شود و از این که او را مدتی نمی بیند، ناراحت می گردد و این چیز بدی نیست بلکه نشان دهنده مهر و محبت است/
اما علاقه نداشتن به دنیا به این معناست که دلمان اسیر دنیا نباشد، یعنی اگر چیزی از این دنیا از ما گرفته شد، خیلی ناراحتی نکنیم که چرا از دست دادیم و بدانیم که آن را خدا داده بود و از آنِ خدا بود و الان هم باز پس گرفته و یا اگرچیزی به ما در دنیا عطا شد، خیلی خوشحال نشویم به طوری که خدا را فراموش کنیم بلکه بدانیم این هم نعمتی از طرف خدا بوده که به صورت امانت به ما ارزانی داشته است. ذکر این نکته هم ضروری است، حال که محبت به زن و فرزند و گریه در غمِ از دست دادن آنها نیکوست، اگر این گریه در حدِّی باشد که به بی تابی و شکایت و گله از خدا برسد، این هم ناپسند بوده و تعلق به دنیا حساب می شود.
از انس بن مالك روايت شده است كه مى‏گويد: من روزى به همراه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله به محلى كه دايه ابراهيم، فرزند حضرت بود رفتيم. پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله ابراهيم فرزندشان را در آغوش گرفت و او را می بوسد و به سينه مبارك خود مى‏چسبانيد بعد از چند روز ديگر حضرت به ديدار ابراهيم رفت، ديد كه روح ابراهيم از بدنش مفارقت كرده است، اشك از ديدگان مبارك رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله جارى شد. عبد الرحمن بن عوف كه در آنجا حضور داشت به حضرت عرض كرد اى رسول خدا! شما هم در مرگ فرزند گريه مى‏كنيد؟ حضرت فرمود:
اى پسر عوف! گريه من گريه اعتراض به امر خداوند نيست بلكه گريه رحمت است، و بار ديگر اشك از ديدگان حضرت فرو ريخت و فرمود: ديده مى‏گريد و دل اندوهناك مى‏شود و اما نمى‏گويم چيزى كه باعث غضب پروردگار گردد. سپس خطاب به ابراهيم كرد و فرمود:
اى ابراهيم ما از فراق تو اندوهناكيم[1]
اما این که از مالمان محافظت می کنیم، چون امانتی است از طرف خدا و برگردن ماست که در راهی که مرضی رضای الهی است خرج مصرف شود نه این که هر جور که شد تلف گردد، لذا اگر دزیده شد یا در اثر عوامل طبیعی از بین رفت، انسانهای کامل از این حالت احساس ناراحتی نکرده و بی تابی نمی نمایند، بلکه می گویند این امانتی بوده که خدا داده و الان از ماگرفته است. بلکه گاهی خوشحال هم می شوند از این جهت که مسئولیت بار امانتی از دوش آنها برداشته شد و سبب می شود تا خداوند متعال بهتر از آن را در دنیای دیگر به آنها بدهد.
حدیث زیبایی از حضرت امیرالمومنین منقول است که جا دارد در این بحث مطرح شود.
ایشان درباره عدم تعلق به دنیا که تعبیر به «زهد» می شود فرمودند، تمام زهد دو کلمه در قرآن است «لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ » از آنچه که از دستتان می رود ناراحت نشوید و به آنچه که به شما داده می شود خوشحال و فرحناک نگردید.
سوال دوم:
پس شدت ناراحتی اشکال دارد؟! داریم که حضرت زینب در روز عاشورا گریبانشون رو چاک دادند!
جواب سوال دوم:
بله شدت ناراحتی که به معنای نارضایتی از خداوند باشد اشکال دارد.
در مورد این که حضرت زینب سلام الله علیها چنین کاری کردند، دلیل قطعی نداریم و مداحها، سند برای ما نمی شوند.
اما در مورد گریه بر سید الشهداء، روایات فراوانی داریم که این کار را مورد پسند قرار داده و سبب هدایت است.
امام صادق عليه السلام مي فرمايد: هر ناله و گريه اي ناپسند و مكروه است مگر ناليدن و گريستن بر حسين (عليه السلام).(بحار الانوار، ج45 ص313)
اخباری که بر گریبان چاک دادن حضرت زینب سلام الله علیها دلالت دارند ضعیف است، بلکه امام حسین علیه السلام بر صبر پیشه کردن به آنها سفارش نموده اند.
آیت اله العظمی گلپایگانی نیز می نویسد : بسیار بعید است که جواز لطم به صورت و گریبان چاک دادن را به عزاداری امام حسین ( ع ) اختصاص دهیم زیرا وقتی که این دو فعل در اسلام حرام باشد محققاً زنان فاطمی نیز آن را انجام نداده اند اگر چه این اعمال برای امام حسین ( ع ) جایز باشد زیرا انجام این اعمال موجب تنفر و بیزاری نفوس مردم از آن عمل میشود.[2]
سوال سوم: بعد حضرت علی می فرمایند هر چه دنبال دنیا بری ازت فرار میکنه و هرچه ازش دوری کنی به دنبالت میاد!
جواب سوال سوم:
منظور از امثال این جملات هم، این است که دنیا مانند آب شور دریاست هر چه انسان تشنه از آن بنوشد، تشنگیش بیشتر می شود تا این که هلاک گردد.
لذا هر که دنبال دنیا باشد نه تنها بر آرامش او افزوده نمی شود بلکه غم او بیشتر شده و ترس از دست دادن آن را خواهد داشت. اما مومنینی که دنبال دنیا نیستند، و از خداوند راضی اند، به عبارتی دنیا برای آنهاست و دنیاست که به دنبال آنهاست، یعنی آنچه که باید از دنیا به عنوان رفع حوائج ضروری بگیرند، می گیرند و توقع چندانی از دنیا ندارند و این رضایت و بی نیازی از دنیا، بهترین چیزی است که اولیای الهی دارند و به این عبارت، دنیا به سوی آنان است.
منظور امثال کوئیلوها هم چیز دیگری است که باید سر جای خودش بحث شود.
سوال چهارم:
تا چه حد قانون جاذبه درسته یکی از کسانی که آثارش رو خونده بود خیلی به این قانون عقیده داشت و اون رو خیلی امتحان کرده بود
جوب سوال چهارم:
قانون جذب می گوید: هر چیز را در ذهنت مجسم کنی، آن را در دست هایت خواهی داشت. [3]
قانون جذب در رابطه با خود فرد دو صورت درست پیدا می کند: یکی در امور روحی و روانی، مثلاً کسی که به شادی فکر کند، شادمان می شود و کسی که به ناراحتی ها بیندیشد، اندوهگین می شود. کسی که فکر کند می تواند خوب سخنرانی کند، موفق خواهد شد و کسی که برعکس فکر کند، نتیجه برعکس خواهد گرفت. ادعای قانون جذب در اتفاقاتی که در اختیار فرد است، قابل قبول است و با کمی اصلاح از سوی منابع دین تأیید می شود. اصلاح این است که تفکر در مورد خود شادی یا اندوه یا آرامش و یا اضطراب بیشترین فایده را ندارد، بلکه سامان دهی افکار بر اساس عوامل این حالات، موجب پدید آمدن آنها می شود. مثلاً امام حسن می فرماید: آنچه را از دنیا خواسته ای و به آن نرسیده ای، چنان قرار بده که گویا هرگز به ذهنت خطور نکرده است. (بحارالانوار ) امام صادق علیه السلام فرمودند: رغبت به دنیا غم و اندوه به دنبال می آورد و دل بریدگی از آن آسودگی تن و روان را درپی دارد. (میزان الحکمه ح3767)و نیز امام علی علیه السلام فرمودند: یقین چه خوب اندوه را می راند. (بحارالانوار) زیرا سرچشمه بی پایان سرور و شادمانی خداوند است. و به فرموده امام کاظم: کسی که خود را به اندوه می زند، اهل اندوه می شود. (میزان الحکمه ح3781) پس اگر ما به هریک از پدیده های روانی شادی، غم، آرامش و... فکر کنیم در درون ما اتفاق می افتد اما پایدارتر و زیربنایی تر این است که عوامل آنها را مدیریت کنیم.
دومین مورد درستی قانون جذب در مقدورات جسمی است، به لاغری فکر کردن و خود را با اندام مناسب تصور کردن بسیار موءثر است، صد البته که تنها عامل نیست.از این رو امام صادق علیه السلام فرمودند: هیچ بدنی با نیت و اراده قوی، ناتوان نمی شود. (میزان الحکمه ح20949)
خداوند فرمود: کسی که سه روز بیماری را تحمل کند و به کسی شکایت و شیون نکند، گوشتی بهتر از گوشتش و خونی بهتر از خونش جایگزین می شود. اگر سلامتی یابد در حالی سالم می شود که گناهی بر او نمانده و اگر بمیرد به سوی رحمت من می آید. (میزان الحمه ح 18786) در مقابل بی تابی کردن در بیماری ها یا سایر مشکلات در واقع رنج انسان را بیشتر می کند. (غررالحکم ح1562غ1198)
سوم، در تصور و احساس دیگران نسبت به خودمان و تا حدودی فراتر از آن نیز می توانیم از قانون جذب استفاده کنیم، کسی که خود را محبوب و دوست داشتنی می داند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوست داشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور می کند، همانگونه به نظر می رسد. مثال فراتر اینکه فردی که شاد است، ممکن است دیگران را شاداب کند و یا برعکس. لذا در دعای هنگام نگریستن در آینه اینطور می خوانیم: خداوندا همانطور که چهره مرا زیبا آفریدی اخلاق و منش ام را نیز زیبا بگردان. این دعا بهترین تلقین خودپذیری و اصلاح افکار برای درک زیبایی آفریده خداست.
چهارمین صورت کارآمدی قانون جذب تأثیر بر احساس و برخی از رفتارهای حیوانات است. تصور آرامش و احساس امنیت برای حیواناتی که نزدیک ما هستند، موجب می شود که در کنار ما احساس امنیت کنند. در اینجا فرقی میان تمساح و یک گنجشک نیست. همچنین اضطراب شما آنها را نیز نگران و آشفته می کند. از این رو در روایات بسیاری به ما توصیه شده است که با حیوانات آرام و مهربان باشیم، بی جهت آنها را آزار ندهیم و شکار نکنیم. (میزان الحکمه باب حقوق الحیوان با 23 حدیث)
پنجم، از دیگر درستی های قانون جذب تأثیر بسیاری از افکار منفی است، براستی اگر کسی فکر کند که نمی تواند کسب و کار خوبی داشته باشد، با شکست اقتصادی روبرو خواهد شد، کسی که فکر کند، بیمار است، بیمار خواهد شد، کسی که گمان کند، دوستان و نزدیکانش او را رها خواهند کرد، طوری رفتار می کند، که به همین نتیجه می رسد. این امور در ادبیات دینی با عنوان وسوسه شناخته می شوند و نه فکر. وسوسه ها از سوی شیطان است و به صورت معمولاً ناامیدی و ترس (آل عمران/157)، دشمنی و جدایی (مائده/91)، بی تابی(اعراف/176)و ناکامی (قرقان/29) در دل های ضعیف افکنده می شود. توصیه روایات این است که در این موارد نگذارید رنگار وسوسه ها به فکرتان بنشیند (نهج البلاغه خ91)و آن را بر ذهن و زبان جاری نسازید. [4]
اما در تمام این موارد کارآیی قانون جذب محدود به مقدورات بشری است، مثلا نمی تواند تصور کند انسان بالدار باشد و سپس بالدار شود.
سوال پنجم:
چنان چه رسیدن به این حد کمال شدنی است چطور ممکن است؟ثابت شد اگه ایشان بخواهند برای ما الگو باشند،باید این کار برای ما هم شدنی باشد. حال چطور میشه از سیره ی عملیشون الگو برداری کرد، درحالی که خیلی از جوانب زندگی شون مخفی بوده! ؟ من به شخصه از لحاظ زمان، نیروی بدنی و... کم میارم اگه بخوام حتی یه روز مثل اون ها باشم
جواب سوال پنجم:
باسلام و عرض ادب
درباره قانون کوئیلو همان قدر که ذکر کردم، فکر می کنم کافی باشد و بیش از این به آن پرداختن و این قانون را ملاک قرار دادن، شایسته نباشد، چون آقای کوئیلو حرفهای زیادی دارد که نه از جهت علمی قابل اثبات است و نه میشود آنها را ملاک قرار داد تا ما بخواهیم روی آن بحث کنیم، خیلی روی آن حساب باز نکنید، هر چند کتابها در این زمنیه نوشته شده و به خاطر جذاب بودنِ بحث، از آن زیاد سخن به میان آمده، اما هر کس که از منبع وحی و علم اهل بیت جدا باشد، از حقایق و واقعیات عالم چیز دهن پر کنی نمی تواند بگوید مگر با اتصال به آنها. مخصوصا در جنبه های معرفت نفس و انسان شناسی. مگر یک سری مسائل ساده که آنها تازه به آن رسیده اند ولی اهل بیت قبلا به آن اشاره کرده بودند، متأسفانه برای بسیاری از مسلمانانی که از سخنان گهربار اهل بیت به دور بوده و کم استفاده می کنند، غافل شده و به صحبتهای این روشنفکران استناد بجویند و گوش و چشمشان از این صحبتها پر شود و حال غافل از این که فراتر از آن را در قرآن و سنت می توان یافت.
آب در کوزه و ما تشنه لبان گِرد جهان می گردیم.
اما در مورد مسأله ای که سوال فرمودید: چطور می شود به کمالات رسید و از اهل بیت استفاده کرد با این که آنها انسانهای ویژه ای بوده اند و شرایط خاصی داشتند و همه شئون زندگی آنها به ما نرسیده به جز بخشی از زندگانی و احادیث آن بزرگواران؟
در جواب باید بگوییم یکی از ادله ی امکانِ رسیدن به مقامها و کمالهای آن بزرگواران(البته نه در حد آنها،بلکه به معنای نزدیک شدن به کمال و ترقی)، همین علماء و ابرار و اولیای الهی هستند. همین اصحاب این بزرگواران هستند اشخاصی مانند سلمان و ابوذر و مقداد و زراره و عمار و مالک اشتر و ... و بعد از آنها بزرگان و علماء و دانشمندان دین، که هر کدام برای خود قطبی بوده و صاحب کرامات و سجایای اخلاقی بوده اند.
این بزرگواران، طبق گفتار خودشان و برنامه ی عملیشان، با استناد و استفاده از اهل بیت، توسل به این خاندان، عمل به فرامین آنها، به این کمالات و مقامات رسیده اند، پس می توان نتیجه گرفت که اطاعت از اهل بیت و رسیدن به کمال، امری است شدنی. و لو اطلاعات کافی به تمام جزئیات زندگانی آنها نداریم. اما آنچه که مهم است، اُمَّهات سخنان آنها و بیاناتی که جزء اصول و فروعِ آدم شدن و کمال یافتن هست، به ما رسیده، که از آن جمله است قرآن کریم و تفاسیر اهل بیت بر این کتابِ خدا.
خدا و پیغمبرش آگاهترند که چقدر از دین تا آخر الزمان باقی می ماند و چقدر از آن تحریف شده یا از بین می رود و در آتش جنگها و کینه ها می سوزد اما در عین حال، پیغمبر خاتم فرمودند: من دو امانت گرانبها بعد از خود در میان شما می گذارم، که اگر به آن تمسک جویید هرگز گمراه نمی شود. کتاب خدا و اهل بیتم. قَالَ النَّبِيُّ ص‏ إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ.(حدیث متواتر)
اما اگر فکر کنیم می توانیم مثل آنها باشیم، این امر نشدنی است و هرگز نخواهیم توانست مثل آنها باشیم حتی یک روزمان مثل آنها نخواهد بود، این امری است که خودشان هم فرموده اند و چنین توقعی هم از ما ندارند، اما می توانیم شبیه آنها بشویم. لذا امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند:
آگاه باش امام شما از تمام دنيايش به دو جامه كهنه، و از خوراكش به دو قرص نان قناعت نموده.
معلومتان باد كه شما تن دادن به چنين روشى را قدرت نداريد، ولى مرا با ورع و كوشش در عبادت، و پاكدامنى و درستى يارى كنيد.
أَلَا وَ إِنَّ لِكُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً يَقْتَدِي بِهِ وَ يَسْتَضِي‏ءُ بِنُورِ عِلْمِهِ أَلَا وَ إِنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطِمْرَيْهِ وَ مِنْ طُعْمِهِ بِقُرْصَيْهِ أَلَا وَ إِنَّكُمْ لَا تَقْدِرُونَ عَلَى ذَلِكَ وَ لَكِنْ أَعِينُونِي‏ بِوَرَعٍ‏ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد.[5]


[/HR][1] .(مسکن الفواد، ص 101)

[2] (کتاب الطهاره الاول ، ص 218) .

[3] (راز،ص22)

[4] (کنز العمال ح1709)

[5] (نهج البلاغه ص 413)

موضوع قفل شده است