خفقان دینی در عصر هخامنشی......................!!!

تب‌های اولیه

41 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خفقان دینی در عصر هخامنشی......................!!!

با سلام

برای پی بردن به میزان آزادی‌های دینی در عصر هخامنشی یک سند معتبر و دست اول وجود دارد و آن کتیبه داریوش در بیستون است.

داریوش در ضمن شرح وقایع سال‌های دوم و سوم پادشاهی خود (ستون پنجم کتیبه بیستون) به شرح سرکوب سکاییان می‌پردازد.
او در بندهای چهارم تا ششم ستون پنجم گفته است که با سپاهیانش با سکا حمله برده و عده زیادی از سکاییان را «آنگونه که مرا کام بود»، کشته است.

حال پرسش اینجاست که این سکاییان به کدامین گناه کشته شدند؟:Narahat az:
داریوش خود پاسخ این پرسش را داده است.
پاسخی که بهترین سند برای میزان آزادی‌های دینی در عصر هخامنشیان است: «از آن رو که این سکاییان بی‌وفا/ خائن بودند و اهورامزدا را نمی‌پرستیدند.:Sham::Sham:

اما من اهورامزدا را می‌پرستیدم.

پس به خواست اهورامزدا چنانکه کام من بود با آنان عمل کردم».

و سپس یک نتیجه‌گیری اخلاقی نیز می‌کند: «کسی که اهورامزدا را بپرستد، چه در زندگی و چه پس از مرگ، رستگار خواهد شد».
برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: لوکوک، پی‌یر، کتیبه‌های هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، زیرنظر ژاله آموزگار، تهران، انتشارات فرزان‌روز، ۱۳۸۲، ص ۲۵۴ تا ۲۵۶؛ شارپ، رالف نورمن، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، تهران، ۱۳۴۶، صفحه ۷۴ تا ۷۷؛ مرادی غیاث‌آبادی، رضا، بیستون- کتیبه داریوش بزرگ، چاپ سوم، تهران، ۱۳۸۴، ص ۴۲؛ کنت، رونالد، فارسی باستان، ترجمه سعید عریان، تهران، انتشارات حوزه هنری، ۱۳۷۹، صفحه ۴۳۹ و

۴۴۰٫




King, L. W., and R., Thompson, The sculptures and

inscription of Darius the Great on the Rock of Behistûn in Persia : a new collation of the Persian, Susian and Babylonian texts, London, Longmans, 1907, pp. 81- 83.


رضا;297585 نوشت:
با سلام

برای پی بردن به میزان آزادی‌های دینی در عصر هخامنشی یک سند معتبر و دست اول وجود دارد و آن کتیبه داریوش در بیستون است.

داریوش در ضمن شرح وقایع سال‌های دوم و سوم پادشاهی خود (ستون پنجم کتیبه بیستون) به شرح سرکوب سکاییان می‌پردازد.
او در بندهای چهارم تا ششم ستون پنجم گفته است که با سپاهیانش با سکا حمله برده و عده زیادی از سکاییان را «آنگونه که مرا کام بود»، کشته است.

حال پرسش اینجاست که این سکاییان به کدامین گناه کشته شدند؟:narahat az:
داریوش خود پاسخ این پرسش را داده است.
پاسخی که بهترین سند برای میزان آزادی‌های دینی در عصر هخامنشیان است: «از آن رو که این سکاییان بی‌وفا/ خائن بودند و اهورامزدا را نمی‌پرستیدند.:sham::sham:

اما من اهورامزدا را می‌پرستیدم.

پس به خواست اهورامزدا چنانکه کام من بود با آنان عمل کردم».

و سپس یک نتیجه‌گیری اخلاقی نیز می‌کند: «کسی که اهورامزدا را بپرستد، چه در زندگی و چه پس از مرگ، رستگار خواهد شد».برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: لوکوک، پی‌یر، کتیبه‌های هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، زیرنظر ژاله آموزگار، تهران، انتشارات فرزان‌روز، ۱۳۸۲، ص ۲۵۴ تا ۲۵۶؛ شارپ، رالف نورمن، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، تهران، ۱۳۴۶، صفحه ۷۴ تا ۷۷؛ مرادی غیاث‌آبادی، رضا، بیستون- کتیبه داریوش بزرگ، چاپ سوم، تهران، ۱۳۸۴، ص ۴۲؛ کنت، رونالد، فارسی باستان، ترجمه سعید عریان، تهران، انتشارات حوزه هنری، ۱۳۷۹، صفحه ۴۳۹ و

۴۴۰٫




king, l. W., and r., thompson, the sculptures and

inscription of darius the great on the rock of behistûn in persia : A new collation of the persian, susian and babylonian texts, london, longmans, 1907, pp. 81- 83.

ما مانده ایم شما بر کیش عیسی هستید یا موسی؟

یک جا می گویید باید پاسارگاد را تخریب کنید که نشان دهنده شرک است

جایی دیگر بر داریوش خرده می گیرید که کفار و مشرکان را کشته است

مگر کشتن کفار و مشرکین اشکال دارد؟

جایی میگویید اصلا هخامنشیان نبوده اند. خوب اگر نبوده اند پس به چه استناد می کنید؟ مگر نمی گویید این الواح ساخته یهود و جعلی است؟

-----------

anoushiravan;297596 نوشت:
ما مانده ایم شما بر کیش عیسی هستید یا موسی؟

یک جا می گویید باید پاسارگاد را تخریب کنید که نشان دهنده شرک است

جایی دیگر بر داریوش خرده می گیرید که کفار و مشرکان را کشته است

مگر کشتن کفار و مشرکین اشکال دارد؟

جایی میگویید اصلا هخامنشیان نبوده اند. خوب اگر نبوده اند پس به چه استناد می کنید؟ مگر نمی گویید این الواح ساخته یهود و جعلی است؟

-----------

با سلام
اینم جواب محکمه پسند هخامنشی دوستان!!!

جواب که نداری، باز هم بزن حذفش کن

رضا;297716 نوشت:


قرآن آن نفرین نوح را نقل می کند: [u]و قال نوح رب لا تذر علی الارض من الکافریندیارا پروردگارا در روی زمین از این کافران،‌ دیاری باقی نگذار،‌ چرا؟
اینها برای خودشان هم در آینده مفید نیستند و برای دیگران مضرند، پس حذف کردنی هستند.:sham::sham::sham:[/u]

یعنی می فرمایید کاری که داریوش پس از غلبه بر سکاها انجام داد درست بوده دیگه؟

anoushiravan;297735 نوشت:
جواب که نداری، باز هم بزن حذفش کن

یعنی می فرمایید کاری که داریوش پس از غلبه بر سکاها انجام داد درست بوده دیگه؟

با سلام
آقای عزیز !!

حتی تا پیکها را هم اشتباه گرفته اید
آخه شما که هنوز نمیدانی داریوش ظالم یک جنایات کار به تمامی معنی بوده و ها ۱۰ تاپیک در مورد او در سایت وجود دارد
چگونه به خود اجازه میدهید چنین تصوراتی را از این ظالم اینجا مطرح کنید

کسی که خود کافر است چگونه تشخیص داده که دیگران کافرند !!!!!!!!
مگر ما ملاک برای خوبی و خوب بودن نداریم که شما سراسیمه همه چیز را وصله و پینه میکنید تا ظالمان تاریخ
را خوب جلوه دهید

رضا;297743 نوشت:


کسی که خود کافر است چگونه تشخیص داده که دیگران کافرند !!!!!!!!

کسی که کافر است دیگران را به دلیل عدم پرستش خدا می کشد؟

anoushiravan;297758 نوشت:
کسی که کافر است دیگران را به دلیل عدم پرستش خدا می کشد؟

با سلام
شما ثابت کن کافر نبوده !!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟
در ضمن مگر دم از این نمیزنید که در ان زمان آزادی بوده و خفقان وجود نداشته !!

کوروش شاه هم ثابت شده که موحد نبوده چه رسد به داریوش !!

البینه علی المدعی

شما می فرمایید کافر بوده ثابت کنید

در مورد کوروش هم اثبات نفرمودید، ابتدا متون تاریخی را تحریف کردید که گندش درآمد...

Anoushiravan;297776 نوشت:
البینه علی المدعی

شما می فرمایید کافر بوده ثابت کنید

در مورد کوروش هم اثبات نفرمودید، ابتدا متون تاریخی را تحریف کردید که گندش درآمد...


با سلام

انسانهای موحدی که از آنها سخن میگوید :Narahat az:

[=century gothic][=century gothic]تیر در مقعد دشمن، بریدن بینی و گوش و زبان دشمن، در آوردن چشم، نشاندن بر سر نیزه:Narahat az::Narahat az::Narahat az:

[=century gothic]
[=century gothic]متأسفانه مبالغه های فراوان در برقراری عدالت و انسانیت در ایران باستان می شود و از سوی دیگر، اسلام را مساوی با وحشی گری معرفی می کنند.
بدور از شایعات، عباراتی از زبان داریوش در بیستون را می آوریم.
چه شد که مجازات‌های مجرمان در اسلام، وحشی‌گریست، اما این رفتارها را نباید وحشیگری به حساب آورد؟
[=century gothic]
[=century gothic]
[=century gothic]
[=century gothic]
[=century gothic]«در بابل تیر به مقعد ندینتبیره و بزرگانی که با او بودند فرو کردم.»
(پی یر لوکوک، کتیبه های هخامنشی، ص 227)

«فرورتی دستگیر و به سوی من آورده شد، بینی، گوش ها، زبان او را بریدم و یک چشمش را درآوردم، بر درگاه من، او در زنجیر نمایش داده شد، تمام سپاه او را دیدند، سپس، در اکباتان تیر به مقعد او فرو کردم و در دژ، در اکباتان، به دار آویختم».
(کتیبه های هخامنشی، ص234)

[=century gothic]
[=century gothic]
«من تصمیم گرفتم: ارخه و مردانی که وفاداران اصلی او بودند در بابل تیر به مقعدشان فرو شود.».
(کتیبه های هخامنشی،244)
«من تصمیم گرفتم: ارخه و بزرگانی را که با او بودند روی تیر نوک تیز بگذارند. آن گاه ارخه و مردانی که وفاداران اصلی او بودند، در بابل تیر به مقعدشان فرو شد.» (کتیبه های هخامنشی، 244)
«چیسنتخمه را دستگیر کرد؛ او را به سوی من آوردند.
آنگاه من بینی و گوش هایش را بریدم و یک چشمش را درآوردم. در درگاه من، او زنجیر شده به نمایش گذاشته شد.
تمام سپاه او را دیدند. سپس در اربلا تیر به مقعد او فرو کردم».

(کتیبه های هخامنشی، ص 235)
«آن گاه، این وهیزداته و مردانی را که وفاداران اصلی او بودند، در شهری به نام هووادیچیه، در پارس تیر به مقعدشان فروکردم». (کتیبه های هخامنشی، صفحات 234)
«آن گاه، این وهیزداته و مردانی را که وفاداران اصلی او بودند، در شهری به نام هووادیچیه، در پارس تیر به مقعدشان فروکردم».
(کتیبه های هخامنشی، صفحه 238

در عصری زندگی می کنیم که رشد عقلی انسانها بالا رفته و بسیاری از شیوه های زندگی اجتماعی که نامعقول و غیر منطقیست کنار گذاشته شده یا رو به زوال است.
امروزه از نظر انسانهای عاقل و روشنفکر، حکومت شاهنشانی یکی از ابلهانه ترین و بی منطق ترین شیوه های حکومتیست.
اما متأسفانه برخی آرزوی همان رفتارهای نابخردانه در ایران باستان را در سر می پرورانند و مروج آن هستند.

[=Century Gothic]
«داریوش شاه می گوید:
اهوره مزدا هنگامی که این زمین را آشفته دید، آن گاه آن را به من داد، مرا شاه کرد، من شاه هستم، به خواست اهوره مزدا اورا دوباره سر جایش گذاردم.

آیا هرگز تو می اندیشی این مردمی که داریوش شاه داشت، چه تعداد بودند»؟ (داریوش، کتیبه ی مقبره در نقش رستم، به نقل از لوکوک، ص ۲۶۲)

در این متن داریوش گمان می کند که خداوند، از فرط ناتوانی، زمینی آشفته شده را به او سپرده است که پس از تعمیر دوباره در جای خود بگذارد!!!

شباهت و یکسانی بیان، میان کتیبه ی بیستون که ورودی، و کتیبه ی مقبره، که خروجی داریوش از تاریخ شمرده می شود، در عین مغایرت با نوع بیان مثلا کتیبه سنگ بنای شوش، Dsz، چندان حیرت انگیز و ابهام آفرین است که گمان نمی رود این کتیبه ها را به زمان حیات داریوش و از زبان و قول شخص واحدی ساخته باشند. در عین حال ابهامات در باب درک علت حک کتیبه ی مفصلی در بلندی های دشوار عبور و بی گذرنده ی بیستون شاید هرگز گشوده نشود.

آن چه را می توان به یقین دریافت این که تدارک کتیبه ی بیستون یک عمل بدون توجیه، غیر ضرور، صرفا نمایشی و مسلما برای جلب توجه آیندگان بوده است، زیرا زمانی که شخص داریوش هم از خواندن متن آن کتیبه به خطی تازه ساخت عاجز بوده، پس به سختی در آن زمان خواننده ای به تعداد انگشتان یک دست می یافته است.
آیا بیان بی لگام داریوش در بیستون و به ویژه بی پروایی او در قبول اقدام به کثیف ترین شکنجه های نوع ابوغریبی، حقه ای است که یهودیان نسبت به دستمزد بگیران پیشین خویش، پس از پایان پروژه ی پوریم و بی نیازی به آنان سوار کرده و برای انتقال آدم کشی قوم خود به دوش داریوش هخامنشی، تدارک دیده اند؟!!

نشانه های چندی اجرای چنین توطئه ی نهایی از سوی یهودیان را برای گم راه و سرگردان کردن تاریخ شرق میانه تایید می کند، هرچند علائم بیش تری بر ستیز پیاپی و ناموفق داریوش با نیروی مقاومت اقوام، در سراسر منطقه و عدم توانایی نهایی و حتی شکست و قتل او در جریان این نبردها، صحه می گذارد، که اجرای پوریم برای جلوگیری از شکست نهایی، که با نابودی کامل قوم یهود برابر می شد، بزرگ ترین نشانه ی آن است.
این ها مسائل فرعی بسیار جذابی است که راه گشایی به جزییات آن، مستلزم ورود دوباره و این بار غیر تبلیغاتی، عالمانه و آکادمیک به اسناد باقی مانده از هخامنشیان و در راس آن ها مندرجات تورات، گل نبشته کورش، کتیبه ی بیستون و دیگر سنگ نبشته های غیر مجعول هخامنشی است؛ اسناد و علائمی که از آغاز دوران جدید و به محض سر برآوردن، یهودیان با وسواس تمام، اختیار اداره و تفسیر و توضیح آن ها را به دست گرفتند و این خود قرینه ای است بر این که اصحاب کنیسه از برملا شدن مراتبی در میان این اسناد، از آن نوع که به همت این تحقیقات، بخش عمده ای از آن و به ویژه موضوع رسوایی پوریم، رمز گشایی شد، نگران بوده اند.[=Century Gothic]

[=Century Gothic]موقعیت آسنه در کتیبه بیستون، نفر اول مقابل داریوش کتیبه ای ظاهرا مناسب مطالعه ی فرشتگان آسمان؟!!! [=Century Gothic]
[=Century Gothic]با این همه کتیبه ی داریوش در بیستون، یک میراث گران بها و تک برگ پر ارزشی است، که به نحوی غیر منتظره ما را با منظری بدون گستره، اما بی نهایت زیبا و غنی از هستی و سرنوشت سردارانی از میان اقوام ایران کهن آشنا می کند که دلیرانه علیه هخامنشیان، برای حفظ استقلال خویش جنگیده اند، خشن ترین و وحشیانه ترین شکنجه ها را دلیرانه تحمل کرده و سرانجام جان باخته اند.
تاریخ سازی کثیف یهودانه، این سرداران کهن مقاومت و مردان رزمنده ای را که بی هراس و لجوجانه علیه توطئه ی ربی ها در اعزام آدم کشان هخامنشی به شرق میانه جنگیده اند، در گمان مردم بسیاری در همین سرزمین آن ها، شورشی و پیرو دروغ خوانده می شوند
[=Century Gothic]

[=Century Gothic]
[=Century Gothic]
[=Century Gothic] ا[=Century Gothic]ین عکس دسته جمعی اسیران در راه مرگ، که هر یک سردار مغلوبی از میان اقوام کهن ایران بوده اند، تنها یادگاری است که تاریخ از شمایل مردم ایران پیش از پوریم می شناسد.
این ها همان کسان اند که حتی نام شان در هستی مردم این منطقه ادامه نیافت و از سرزمین و اهلیت شان جز خطابی غالبا نامعین، که به زمان داریوش مصطلح و معلوم بوده است، خبر دیگری نداریم.

شاید کسانی بگویند نمونه های مصور مردم زمان هخامنشیان در نقوش پله های تالار آپادانا در تخت جمشید نیز آمده است.
اینک بر خردمندان مسلم است که بنای تالار آپادانا هرگز به اتمام نرسیده، چنان مراسمی که آن نقوش معین می کند هرگز برگزار نشده، آن مردم به آن مرکز نیامده و هدایایی به دربار هیچ کس نبرده اند.
بنا بر این آن نقوش تصوری و شق و رق و بزک کرده و غیر واقعی، ملاک شناخت طینت و رخساره ی بومیان ایران کهن نیستند .
.

با سلام

اگر چنین شاهانی کافر نبودند پس چه بودند !!!!!!!

هرودوت درباره طبقه اشراف عهد هخامنشی می‏گوید: هر کدام از آنها چند زن عقدی دارند ولی عده زنان غیر عقدی بیشتر است (مشیرالدوله، تاریخ ایران باستان، جلد ششم، چاپ جیبی، صفحه‏ 1535).
استرابون درباره همین طبقه می‏گوید:
آنها زنان زیاد می‏گیرند، و با وجود این زنان غیر عقدی بسیار دارند (همان ماخذ، صفحه 1543).

ویل دورانت:در کتاب “تاریخ تمدن
کنیزک و همخوابه گرفتن عنوان تجملی داشت که تنها مخصوص ثروت مندان بود. اعیان و اشراف، چون برای جنگ به راه می افتادند ، پیوسته دستهای از این همخوابگان با خود همراه می بردند.
شماره کنیزکان حرم شاهی را در دوره های متاخر شاهنشاهی،میان 329 و 360 گفته اند، چه درآن زمان عادت بر این جاری شده بود که جز در مورد زنان بسیار زیبا، هیچ زنی از زنان حرم دوبار همخوابه ی شاهنشاه نمی شد


این هم یک مورد کوچک در مورد پدر کوروش

گزنفون مي‌گويد، كوروش، وقتي مرگ خود را نزديك يافت، بي‌درنگ حيواناتي براي قرباني به درگاه زاوش (زئوس = اهورامزدا، خداي بزرگ) كه پروردگار نياكان او بود و آفتاب و ديگر خدايان انتخاب كرد و در مكاني بلند، چنانكه رسم پارسيانست مراسم قرباني انجام داد و چنين به دعا پرداخت: «اي پروردگار بزرگ، خداوند نياكان من،‌اي آفتاب و اي خدايان، اين قرباني‌ها را از من بپذيريد و سپاس و نيايش مرا هم در ازاي عناياتي كه به من فرموده و در همه زندگانيم بوسيله قرباني و علايم آسماني و نواي پرندگان و نداي انسان ارشادم كرده‌ايد كه چه بايد بكنم و از چه كارها احتراز نمايم . . . . اكنون از درگاه متعال شما استدعا دارم زندگي فرزندانم و زن و دوستان و وطنم را قرين سعادت بداريد و مرگ مرا نيز مانند زندگي‌ام توأم با عزت و افتخار»
(
سيرت كوروش ترجمه وحيد مازندراني، سال 1350)ص 410 و 411.)


ممکن است دوستانی بفرمایند که شاید توحید در آن موقع به حد کنونی نرسیده بوده است که فورا این سؤال پیش میاید که پس قوم نوح چرا عذاب شد؟
چرا حضرت نوح 950 سال از قومش خواست دست از پرستش بتها بردارند؟

آیا نوح پیشتر از کوروش نبوده است؟
از سوی دیگر حضرت ابراهیم، مدت کمی در برابر معبود این اقوام به عبادت پرداخت و به محض غروب گفت من خدایی که غروب میکند را نمیپرستم و برخواست.
پس کل این زمان نیم روزی بیش نبوده است و با این کار مردم را بر ضعف خدای مورد پرستششان آگاه میکرده است ولی کوروش در لوح مشهور خود که به دست ما نیز رسیده است این ادعا را کرده است و میگوید همیشه در فکر پرستش مردوک بوده است و در هیچ جای این لوح هم از سخنان پیشین بازگشت نمیکند و نکته آخر اینکه عمل حضرت ابراهیم بدان خاطر بود که قدرت مقابله و به هم زدن بساط شرک را نداشت و گرنه مثل ماجرای فتح مکه یا مانند زمانی که بتخانه را خالی دید، بساط این فسق و فجور را به هم میزد؛ کوروش که مقتدرترین شاه زمان خود بود چرا با این اعمال مشرکانه مقابله نمیکرد؟


ممکن است کسی بگوید که این عمل کوروش مثل این است که حضرت ابراهیم برای تنبیه قوم خود به عبادت ستاره و خورشید پرداخت؛ باید عرض کنم که خب با این حساب باید در کافر بودن فرعون هم شک بکنیم و بگوییم فرعون میخواسته مردم غرق شدنش را ببینند تا به صورت مستدل بفهمند که او خدا نیست!
از سوی دیگر حضرت ابراهیم، مدت کمی در برابر معبود این اقوام به عبادت پرداخت و به محض غروب گفت من خدایی که غروب میکند را نمیپرستم و برخواست. پس کل این زمان نیم روزی بیش نبوده است و با این کار مردم را بر ضعف خدای مورد پرستششان آگاه میکرده است ولی کوروش در لوح مشهور خود که به دست ما نیز رسیده است این ادعا را کرده است و میگوید همیشه در فکر پرستش مردوک بوده است و در هیچ جای این لوح هم از سخنان پیشین بازگشت نمیکند و نکته آخر اینکه عمل حضرت ابراهیم بدان خاطر بود که قدرت مقابله و به هم زدن بساط شرک را نداشت و گرنه مثل ماجرای فتح مکه یا مانند زمانی که بتخانه را خالی دید، بساط این فسق و فجور را به هم میزد؛ کوروش که مقتدرترین شاه زمان خود بود چرا با این اعمال مشرکانه مقابله نمیکرد؟

با توجه به مطالب فوق صالح و موحد بودن کوروش هخامنشی به شدت زیر سؤال میرود
و در نتیجه با توجه به نظر مفسرین که ذوالقرنین یا پیامبر و یا عبدی صالح بوده است در تناقض است.
همچنین در نبوت ذوالقرنین شک زیادی وجود دارد و لذا بنده این ادعا که کوروش ذوالقرنین قرآن است و از این گذشته پیامبر است را قبول ندارم.

وو.........ووو....................

ماسیست برادر خشیارشا (پسر داریوش بزرگ و چهارمین پادشاه هخامنشی) بود.

خشیارشا در حالیکه ماسیست در جبهه جنگ به سر می‌برد، ابتدا به زن او و س‍پس به دختر او چشم داشت.

زبان و بینی و گوش‌ها و پستان‌های آن دختر پس از کامجویی خشیارشا بریده می‌شوند و جلوی سگ‌ها انداخته می‌گردند.

ماسیست پس از بازگشت از جنگ از ماجرا آگاه می‌شود و سر به شورش بر می‌دارد.

خشیارشا دستور می‌دهد تا او را همراه با جمیع فرزندان و خانواده‌هایشان قتل‌عام کنند تا نسل آنان از بین برود.برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رجبی، پرویز، هزاره‌های گمشده، جلد سوم، تهران، ۱۳۸۱، ص ۴۱؛ ویسهوفر، یوزف، ایران باستان، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران، ۱۳۷۷، ص ۷۲ و ۷۳؛ تواریخ هرودوت، کتاب نهم، بندهای ۱۰۹ تا ۱۱۲.

هخامنشیان و تجاوز به زنان و مثله کردن آنان


قبلاً از تجاوز خشیارشا به زن و دختر ماسیست و سپس قتل‌عام همگی اعضای خانواده آنان به دست این شاه هخامنشی یاد کردیم.

کتزیاس مورخ و پزشک رسمی دربار هخامنشی نمونه‌های فراوان دیگری را نیز نقل کرده است.

او آورده که خشیارشای دوم به این دلیل به جانشینی پدرش اردشیر گمارده شد که تمامی هفده پسر دیگرش حرامزاده بودند و محصول همخوابگی او با فواحش و کنیزان و دختران اسیری که از سرزمین‌های گوناگون به دربار گسیل شده بودند.

او همچنین آورده است که دختری به نام رکسانا/ رخشان را پس از آنکه بدو تجاوز نمودند، بطور زنده قطعه‌قطعه‌اش کردند.

برای نمونه‌ای از منابع بنگرید به: خلاصه تاریخ کتزیاس، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، ص ۹۰ و ۱۰۳ و ۱۰۴٫

بازم پدر کوروش

«کتزیاس [=Book Antiqua]پس از نقل رفتار محبت‌آمیز کورش با آستیاگ (آخرین پادشاه ماد) این را نیز آورده است که «کورش پس از تصرف ماد، اَسپیتاماس (شوهر آمیتیس و داماد آستیاگ) را کشت و زنش را تصرف کرد و به جمع زنان خود افزود».»

و کوروش باز هم میکشد و میکشد :

«کورش چشمان پِتیساکاس (پیشکار خودش) را از حدقه در آورد و پوستش را زنده زنده کند و به صلیبش کشید.

ب[=Book Antiqua]ه این دلیل که پتیساکاس مأمور آوردن آستیاگ به دربار بود، اما او را در بیابان رها کرده بود و موجب خشم کورش شد که با آستیاگ با مهربانی و گذشت رفتار می‌کرد».


کتزیاس همچنین نقل می‌کند که «کورش قبل از حمله به ماساژت‌ها، به سرزمین دِربیکس‌های سکایی حمله برد و پس از قتل‌عام سی هزار نفر از دربیکس‌ها و کشتن پادشاه آنان و دو پسرش، کشورشان را تصرف کرد».

[=Book Antiqua]تاریخ کتزیاس، خلاصه فوتیوس، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، بخش‌های یک تا هفت، صفحه ۱۵ تا ۳۸»

گزنفون و کوروشنامه :

«کورش و سپاهیانش به اندازه‌ای از اهالی شهر را کشتند که «زنان شیون و زاری آغاز کردند و دیوانه‌وار به هر سو می‌گریختند.

[=Book Antiqua]آنان اطفال خود را به آغوش گرفته بودند و از معدود کسانی که زنده مانده بودند، استغاثه می‌کردند که نگذارید ما تنها و بی‌پناه بمانیم
گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران، ۱۳۸۶»

اینم واسه توحید کوروشتان........!!!!!!!!

گزنفون در كوروش‌نامه (سيرت كوروش) خود بارها از قرباني‌هاي كوروش نام برده است،
در نخستين روزي كه كوروش، شهنشاهي خود را آغاز كرد و به كاخ شاهي قدم گذاشت و در حين ورود به درگاه قصر، براي (هستيا) خداي اجاق خانوادگي و اهورامزدا، پروردگار عالم،‌و ديگر خدايان كه مغ‌ها اسم برده بودند قرباني كرد(1)،


در هنگام پادشاهي، كوروش، هر روز سحرگاه، عبادت و قرباني بجاي مي‌آورد، گزنفون مي‌گويد اين رسم و آئين او هنوز در دستگاه پادشاه ايران معمول و جاريست، بگفته او، ‌درين گونه امور،‌پارسيان از شهرياران خود مجدانه پيروي مي‌نمودند و مي‌پنداشتند كه هر چه در كار عبادت كوشاتر باشند،‌نيك‌بختي ايشان بيشتر خواهد شد(2).
كوروش همه مال و ثروت خود را صرف خيرات و قرباني مي‌كرد(3) و همچنين پس از پيروزي‌هايش در صدد قرباني برمي‌آمد(4).

در نخستين كوكبه شاهي كه براي كوروش ترتيب داده بودند، هنگامي‌كه از قصر
خارج مي‌شد،‌پيشاپيش كوكبه او چهار گاو نر بسيار زيبا و تنومند،‌خاص قرباني پيش مي‌رفتند كه قرار بود به درگاه پروردگار بزرگ قرباني شوند،‌دنبال آنها،‌اسب‌هائي كه،‌نذر آفتاب، قرباني مي‌شدند حركت مي‌كردند، آنگاه گردونه‌هاي به گل آراسته،‌مخصوص اهورامزدا و مهر، پيش مي‌آمدند، وقتي كه دسته شاهي به اماكن مقدس رسيد، گاوهاي نر را به درگاه اهورامزدا و اسبها را براي آفتاب قرباني كردند و لاشه‌ها را سوزانيدند، سپس چنانكه مغ‌ها معين كرده بودند قرباني‌هائي نيز نذر زمين و بعد به نام قهرماناني كه سوريه (آشور؟) را در دست داشتند به عمل آمد(5).
گاه در مسابقه‌هاي اسب‌دواني،‌در ميدان مسابقه، قرباني مي‌كردند.

گزنفون پس از شرح يك مسابقه كه در حضور كوروش انجام گرفته مي‌گويد: همان رسم و ترتسژيبي كه كوروش اساس نهاده بود هنوز ادامه دارد و همه چيز عيناً باقيست مگر يك مورد، كه هرگاه شاه قرباني نكند، حيواني نمي‌آورند(6).
ظاهراً ايرانيها نيز مانند يونانيان، هنگام پيمان بستن، قرباني مي‌كرده و خدا را بر آن شاهد مي‌گرفته‌اند.

وقتي كبوجيه، پدر كوروش، او و سران سپاهش را اندرز داده، به كردار نيك فرا مي‌خواند، مي‌گويد:
پيشنهاد من اينست كه با هم قرباني كنيد و خدايان را شاهد بخواهيد و با يكديگر هم‌پيمان شويد(7).
گزنفون مي‌گويد، كوروش، وقتي مرگ خود را نزديك يافت، بي‌درنگ حيواناتي براي قرباني به درگاه زاوش (زئوس = اهورامزدا، خداي بزرگ) كه پروردگار نياكان او بود و آفتاب و ديگر خدايان انتخاب كرد و در مكاني بلند، چنانكه رسم پارسيانست مراسم قرباني انجام داد و چنين به دعا پرداخت:
«اي پروردگار بزرگ، خداوند نياكان من،‌اي آفتاب و اي خدايان، اين قرباني‌ها را از من بپذيريد و سپاس و نيايش مرا هم در ازاي عناياتي كه به من فرموده و در همه زندگانيم بوسيله قرباني و علايم آسماني و نواي پرندگان و نداي انسان ارشادم كرده‌ايد كه چه بايد بكنم و از چه كارها احتراز نمايم . . . . اكنون از درگاه متعال شما استدعا دارم زندگي فرزندانم و زن و دوستان و وطنم را قرين سعادت بداريد و مرگ مرا نيز مانند زندگي‌ام توأم با عزت و افتخار»(8)
كوروش بزرگ، به خدايان اقوام بيگانه نيز قرباني پيشكش مي‌كرد، هر وقت سرزميني را مي‌گشود، به خدايان آن سرزمين، احترام مي‌گذاشت، و با كمال تقوي و ورع، قرباني‌هائي به خدايان تقديم ميكرد(9).
در لشكركشي خشايارشاه به يونان، گذار پادشاه ايران به شهر تروا افتاد، شاه پس از تحقيقات و تماشاي آنجا فرمان داد هزار گاو براي تروا و الهه مي‌نر قرباني كنند و آنگاه مغ‌ها شراب زيادي براي پهلوانان جنگ تروا نثار كردند(10).
همانطور كه پيشتر گفته شد نيازها و قرباني‌هاي ايراني منحصر به قرباني حيواني نبوده است، مثلاً وقتي خشايار شا از بغاز داردانل مي‌گذشت، ساغري زرين پر از شراب، به دريا ريخت و آفتاب را نيايش كرد و از او خواست حادثه‌اي پيش نيايد كه مانع جهانگيري او در اروپا گردد، پس از آن يك جام و يك صراحي زرين و يك قبضه شمشير به آب انداخت(11).
پلوتارك نوشته است وقتي تميستوكل سردار فاتح يوناني در اثر ناسازگاري هموطنانش ناگزير شد به ايران پناهنده شود، شاهنشاه ايران (خشايارشا يا پسرش) از اينكه فاتح جنگ سالامين را زينهاري خود ديد، خيلي به وجد آمده،‌قرباني نثار خدايان كرد(12).




1- سيرت كوروش (ترجمه وحيد مازندراني، سال 1350)، ص 346.
2- همان مرجع، ص 360.
3- همان مرجع، ص 370.
4- همان مرجع.
5- همان مرجع، ص 376 و 379.
6- همان مرجع، ص 381.
7- همان مرجع، ص 402.
8- همان مرجع، ص 410 و 411.
9- ويل دورانت، كتاب اول (بخش اول)، ص 519.
10- ايران باستان ج 1 ص 723.
11- همان مرجع، ص 727.
12- حيات مردان نامي، ص 343.

رضا;297585 نوشت:
با سلام

داریوش خود پاسخ این پرسش را داده است.
«از آن رو که این سکاییان بی‌وفا/ خائن بودند و اهورامزدا را نمی‌پرستیدند.:sham::sham:

اما من اهورامزدا را می‌پرستیدم.

پس به خواست اهورامزدا چنانکه کام من بود با آنان عمل کردم».
و سپس یک نتیجه‌گیری اخلاقی نیز می‌کند: «کسی که اهورامزدا را بپرستد، چه در زندگی و چه پس از مرگ، رستگار خواهد شد».

با سلام من می دونستم داريوش يه مومن متعصب بوده كه با كافرها و مشرك ها می جنگيده ولی سند نداشتم
از آقا رضا متشكرم

دوست گرامی

هرچند نوشتار شما سراسر فحاشی و جانبدارانه است و آنقدر هم مرد نیستی تا سخن مخالفان را حذف نکنی

اما دریغ از اثبات کافر بودن داریوش و کوروش

این که زن غیر عقدی داشت مگر اشکال دارد؟ مگر در اسلام نیازی به عقد کنیز هست؟
در ثانی جمهور مسلمین خالدبن ولید را می ستاید و او را مسلمان و موحد می داند، با وجود عملی که در کشتن مردی مسلمان و همبستر شدن با زنش از او سر زده است، حال شما به چه دلیلی اینان را کافر دانستید؟

در مورد بریدن اندام ها و ... در اسلام هم مجازات دزدی بریدن دست است! شما از احکام دین خداوند در آن زمان اطلاع دارید که چنین می گویید؟

خسروانی;297794 نوشت:
با سلام من می دونستم داريوش يه مومن متعصب بوده كه با كافرها و مشرك ها می جنگيده ولی سند نداشتم
از آقا رضا متشكرم

یعنی بنا به فتوی شما حکومت اسلامی حق دارد هرکس را که به غیر خدای یگانه را بپرستد از دم تیغ بگذراند

1- مسیحیان که عیسی را پسر خدا میدانند پس مشرکند.

2- کلیمیان که عزیر را پسر خدا میدانند پس مشرکند .

3 مجوسیان که اهریمن را معادل خدا میدانند پس مشرکند

بقیه که دیگر تکلیفشان معلوم است !

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله و برکاته

جالبه بعضی ها این مردک کورش رو به ذوالقرنین نسبت میدند!!!

نقل قول:
از سوی دیگر حضرت ابراهیم، مدت کمی در برابر معبود این اقوام به عبادت پرداخت و به محض غروب گفت من خدایی که غروب میکند را نمیپرستم و برخواست.

آنها فکر میکردند در برابر معبودشون به عبادت پراداخته و گرنه ابراهیم رسول الله علیه السلام هیچ وقت مشرک نبود .

اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم ان شاءالله

رضا;297793 نوشت:

در هنگام پادشاهي، كوروش، هر روز سحرگاه، عبادت و قرباني بجاي مي‌آورد، گزنفون مي‌گويد اين رسم و آئين او هنوز در دستگاه پادشاه ايران معمول و جاريست، بگفته او، ‌درين گونه امور،‌پارسيان از شهرياران خود مجدانه پيروي مي‌نمودند و مي‌پنداشتند كه هر چه در كار عبادت كوشاتر باشند،‌نيك‌بختي ايشان بيشتر خواهد شد(2).
كوروش همه مال و ثروت خود را صرف خيرات و قرباني مي‌كرد(3) و همچنين پس از پيروزي‌هايش در صدد قرباني برمي‌آمد(4).


ظاهراً ايرانيها نيز مانند يونانيان، هنگام پيمان بستن، قرباني مي‌كرده و خدا را بر آن شاهد مي‌گرفته‌اند.

الان این که کوروش اهل خیرات و نذر و نیاز بوده اشکال دارد؟

در تفسیر ابوالفتوح آمده است: «خدای تعالی بر زبان بعضی پیغمبران امر کرد پادشاهی از پادشاهان پارس را نام او کوروش و او مردی بود مؤمن که: برو و بنی‌اسرائیل را از دست بخت‌النصر بستان و حلی بیت‌المقدس از او بستان و باز جای خود بر، او برفت و با بخت‌النصر کارزار کرد و بنی‌اسرائیل را از دست او بستد و حلی بیت‌المقدس باز گرفت و باز جای آورد.» جلد ششم، ص ۲۷۶.

anoushiravan;297914 نوشت:
الان این که کوروش اهل خیرات و نذر و نیاز بوده اشکال دارد؟

با سلام
دلمان گرفت از این همه خیرات که برای بتها و خدایان قلابی انجام میشده کجای کارید

بهلول;297892 نوشت:
یعنی بنا به فتوی شما حکومت اسلامی حق دارد هرکس را که به غیر خدای یگانه را بپرستد از دم تیغ بگذراند

1- مسیحیان که عیسی را پسر خدا میدانند پس مشرکند.

2- کلیمیان که عزیر را پسر خدا میدانند پس مشرکند .

3 مجوسیان که اهریمن را معادل خدا میدانند پس مشرکند

بقیه که دیگر تکلیفشان معلوم است !


هر مشركی كه مي جنگيده رو بايد باهاش جنگيد
احتياج به فتوی من نداره در قرآن اعظم هم همين گفته شده



۲۳ مرداد ۱۳۳۷
امروز اطلاع حاصل شد که آقای سامی رییس بنگاه علمی تخت جمشید گزارش مهمی پیرامون یک کشف بزرگ تاریخی توسط ادارۀ کل باستان‌شناسی برای آقای وزیر فرهنگ فرستاده است.

خلاصه گزارش رسیده از این قرار است که چندی پیش آقای سمندر کار‌شناس فنی باستان‌شناسی به اتفاق عده‌ای از کارگران فنی برای مرمت بنای سنگ آرامگاه کوروش کبیر و خشک کردن ریشه‌های درخت‌های انجیر کوهستانی که از شکاف سنگ‌ها رسته است، به پازارگار (پایتخت کوروش کبیر) عزیمت می‌نماید.

آقای سمندر ضمن مرمت پشت بام آرامگاه متوجه می‌شود که در زیر یک ردیف سنگ مسقف گودالی سنگی وجود دارد. پس از حفاری دقیق دو گودال به طول تقریبی ۲ متر و عرض یک متر و با عمق ۸۵ سانتی‌متر که از خاک انباشته شده بود کشف می‌گردد.

دانشمندان و باستان‌شناسان پس از این کشف مهم معتقدند که این دو گودال سنگی مدفن اصلی کوروش در داخل اتاق آرامگاه قرار داشته ولی جسد وی برای آنکه از دستبرد مصون باشد در این محل مخفی به خاک سپرده شده است. اهمیت این کشف در آن است که در هیچ یک از متون تاریخی از این ۲ قبر که در پشت بام این بنای سنگی عظیم قرار دارد ذکری نرفته و مسلم است که گذشتگان از آن اطلاعی نداشته‌اند و بدین ترتیب بر بسیاری از نقل‌قول‌های تاریخی قلم بطلان کشیده شد.

خسروانی;297918 نوشت:
هر مشركی كه مي جنگيده رو بايد باهاش جنگيد
احتياج به فتوی من نداره در قرآن اعظم هم همين گفته شده

در کجای کتیبه نوشته جون با من از در جنگ در امدند انها کشتم میگوید چون غیر اهورا را میپرستیدند انها را کشتم انهم در کشور خودشان به فتوای تاریخ

anoushiravan;297922 نوشت:


۲۳ مرداد ۱۳۳۷
امروز اطلاع حاصل شد که آقای سامی رییس بنگاه علمی تخت جمشید گزارش مهمی پیرامون یک کشف بزرگ تاریخی توسط ادارۀ کل باستان‌شناسی برای آقای وزیر فرهنگ فرستاده است.

خلاصه گزارش رسیده از این قرار است که چندی پیش آقای سمندر کار‌شناس فنی باستان‌شناسی به اتفاق عده‌ای از کارگران فنی برای مرمت بنای سنگ آرامگاه کوروش کبیر و خشک کردن ریشه‌های درخت‌های انجیر کوهستانی که از شکاف سنگ‌ها رسته است، به پازارگار (پایتخت کوروش کبیر) عزیمت می‌نماید.

آقای سمندر ضمن مرمت پشت بام آرامگاه متوجه می‌شود که در زیر یک ردیف سنگ مسقف گودالی سنگی وجود دارد. پس از حفاری دقیق دو گودال به طول تقریبی ۲ متر و عرض یک متر و با عمق ۸۵ سانتی‌متر که از خاک انباشته شده بود کشف می‌گردد.

دانشمندان و باستان‌شناسان پس از این کشف مهم معتقدند که این دو گودال سنگی مدفن اصلی کوروش در داخل اتاق آرامگاه قرار داشته ولی جسد وی برای آنکه از دستبرد مصون باشد در این محل مخفی به خاک سپرده شده است. اهمیت این کشف در آن است که در هیچ یک از متون تاریخی از این ۲ قبر که در پشت بام این بنای سنگی عظیم قرار دارد ذکری نرفته و مسلم است که گذشتگان از آن اطلاعی نداشته‌اند و بدین ترتیب بر بسیاری از نقل‌قول‌های تاریخی قلم بطلان کشیده شد.

خوب این دانشمندان معظم در ان سال از کجا متوجه شدند انجا گور کورش بوده و فرضاً گور اسکندر مقدونی نبوده است !

بهلول;297928 نوشت:
خوب این دانشمندان معظم در ان سال از کجا متوجه شدند انجا گور کورش بوده و فرضاً گور اسکندر مقدونی نبوده است !

اگر اینگونه باشد که

پس قبر حسین ع معلوم نیست، چون متوکل تمام آن صحرا را شخم زد و به آب بست و هر جایی ممکن است قبر حسین ع باشد

پس قبر علی ابن موسی الرضا ع نامشخص است چون مغول مشهد را با خاک یکسان نمود و ...

-----------
از قدیمی‌ترین توصیف‌های مربوط به آرامگاه کورش می‌توان به توصیف اریستوبولوس، یکی از همراهان اسکندر مقدونی در لشکرکشی‌اش به قلمرو هخامنشیان نام برد که توسط آریان در کتاب آناباسیس اسکندر بدین شکل ثبت شده‌است: قسمت‌های پایینی آرامگاه از سنگ‌هایی تشکیل شده بود که به شکل مربع بریده شده بودند و در کل یک قاعده مستطیلی‌ شکل را تشکیل می‌دادند. بالای آرامگاه یک اتاق سنگی بود که یک سقف و یک در داشت و به قدری باریک بود که یک مرد کوتاه‌ قد به‌سختی می‌توانست داخل اتاق شود. در داخل اتاق یک تابوت طلایی وجود داشت که پیکر کورش را در داخل آن قرار داده بودند. یک نیمکت نیز با پایه‌هایی از طلا در کنار تابوت قرار داشت. یک پرده بابلی پوشش آن (احتمالاً نیمکت) بود و کف اتاق نیز با فرش پوشانده شده بود. یک شنل آستین‌دار و سایر لباس‌های بابلی روی آن قرار داشتند. شلوارها و جامه‌های مادی در اتاق یافت می‌شد، بعضی تیره و بعضی به رنگ‌های دیگر بودند. گردن‌بند، شمشیر، گوشواره‌های سنگی با تزیینات طلا و یک میز نیز در اتاق بودند. تابوت کورش بین میز و نیمکت قرار داشت. در محوطه آرامگاه یک ساختمان کوچک برای روحانیون وجود داشت که وظیفه نگهداری آرامگاه کورش را بر عهده داشتند.
همچنین آریان نوشته‌است که روی آرامگاه کورش نوشته‌ای به خط میخی پارسی باستان وجود داشت به این مضمون:
ای انسان. من کورش پسر کمبوجیه هستم، که شاهنشاهی پارس را بنیاد کردم و شاه (کل) آسیا بودم. پس به این آرامگاه بر من رشک مبر.
این نوشته با اختلاف بسیار کمی توسط استرابون و پلوتارک نیز نقل شده‌است.

  1. Arrian Anabasis 6.29
  2. متن آریان چنین است:ὦ ἄνϑϱωπε, ἐγὼ Κῦϱός εἰμι δ Καμβύσου δ τὴν ἀϱχὴν Πέϱσαις ϰαταστησάμενος ϰαὶ τῆς Ἀσίας βαδιλεύδας. μὴ οὖν φϑονήσῃς μοι τοῦ μνήματος. رک به Flavii Arriani, Anabasis 6.29

anoushiravan;297931 نوشت:
اگر اینگونه باشد که
پس قبر حسین ع معلوم نیست، چون متوکل تمام آن صحرا را شخم زد و به آب بست و هر جایی ممکن است قبر حسین ع باشد
پس قبر علی ابن موسی الرضا ع نامشخص است چون مغول مشهد را با خاک یکسان نمود و ...

یعنی میخواهید بگویید قبر امام رضا (ع) در مشهد نیست یا قبر امام حسین (ع) در کربلا نیست در ثانی شما چگونه قبر این عزیزان را که هزاران پیرو داشته و خاک گور انان را طوطیای چشم میکردند با گور منتصب به کورش که انچنان منزوی بوده که گیاهان اطراف سنگهای انرا خورده اند و بر سقفش انجیری رویده و انرا سوراخ نموده مقایسه میکنید .

anoushiravan;297931 نوشت:
از قدیمی‌ترین توصیف‌های مربوط به آرامگاه کورش می‌توان به توصیف اریستوبولوس، یکی از همراهان اسکندر مقدونی در لشکرکشی‌اش به قلمرو هخامنشیان نام برد که توسط آریان در کتاب آناباسیس اسکندر بدین شکل ثبت شده‌است: قسمت‌های پایینی آرامگاه از سنگ‌هایی تشکیل شده بود که به شکل مربع بریده شده بودند و در کل یک قاعده مستطیلی‌ شکل را تشکیل می‌دادند. بالای آرامگاه یک اتاق سنگی بود که یک سقف و یک در داشت و به قدری باریک بود که یک مرد کوتاه‌ قد به‌سختی می‌توانست داخل اتاق شود. در داخل اتاق یک تابوت طلایی وجود داشت که پیکر کورش را در داخل آن قرار داده بودند. یک نیمکت نیز با پایه‌هایی از طلا در کنار تابوت قرار داشت. یک پرده بابلی پوشش آن (احتمالاً نیمکت) بود و کف اتاق نیز با فرش پوشانده شده بود. یک شنل آستین‌دار و سایر لباس‌های بابلی روی آن قرار داشتند. شلوارها و جامه‌های مادی در اتاق یافت می‌شد، بعضی تیره و بعضی به رنگ‌های دیگر بودند. گردن‌بند، شمشیر، گوشواره‌های سنگی با تزیینات طلا و یک میز نیز در اتاق بودند. تابوت کورش بین میز و نیمکت قرار داشت. در محوطه آرامگاه یک ساختمان کوچک برای روحانیون وجود داشت که وظیفه نگهداری آرامگاه کورش را بر عهده داشتند.

اینها ارزش تاریخی نداشته و نقل قول از افسانه سرایان است

anoushiravan;297931 نوشت:
همچنین آریان نوشته‌است که روی آرامگاه کورش نوشته‌ای به خط میخی پارسی باستان وجود داشت به این مضمون: ای انسان. من کورش پسر کمبوجیه هستم، که شاهنشاهی پارس را بنیاد کردم و شاه (کل) آسیا بودم. پس به این آرامگاه بر من رشک مبر. این نوشته با اختلاف بسیار کمی توسط استرابون و پلوتارک نیز نقل شده‌است.

اگر یک همچوچیزی بوده چه شده و چرا ؟ در ثانی اینها در کجا نوشته شده بوده در کف مقبره که گوری نیست اگر یک همچو چیزی راست باشد باید این نوشه ها بر پیشانی مقبره باشد که نبوده و نیست .

بهلول;297925 نوشت:
در کجای کتیبه نوشته جون با من از در جنگ در امدند انها کشتم میگوید چون غیر اهورا را میپرستیدند انها را کشتم انهم در کشور خودشان به فتوای تاریخ

سه تا جواب ميشه داد:
1) داريوش جهاد ابتدايی كرده
2) متعصب بوده و متعصبين مذهبی هر كاری ممكنه بكنن مثل شيخ صادق خلخالی كه می‌خواست با بولدوزر تخت جمشيد رو خراب كنه
3) بی وفايی و خيانت كرده بودند و سزاش رو ديدند (چيزی كه در كتيبه نوشته )

بهلول;297949 نوشت:
یعنی میخواهید بگویید قبر امام رضا (ع) در مشهد نیست یا قبر امام حسین (ع) در کربلا نیست در ثانی شما چگونه قبر این عزیزان را که هزاران پیرو داشته و خاک گور انان را طوطیای چشم میکردند با گور منتصب به کورش که انچنان منزوی بوده که گیاهان اطراف سنگهای انرا خورده اند و بر سقفش انجیری رویده و انرا سوراخ نموده مقایسه میکنید .

این برداشت شما چه ارتباطی داره
یک بار دیگه نظر من رو در پست قبل بخونید

بهلول;297949 نوشت:

اینها ارزش تاریخی نداشته و نقل قول از افسانه سرایان است

چطور وقتی شما می خواهید به این ها استناد کنید وحی منزل است و وقتی ما استناد می کنیم سخن افسانه سرایان؟

بهلول;297949 نوشت:

اگر یک همچوچیزی بوده چه شده و چرا ؟ در ثانی اینها در کجا نوشته شده بوده در کف مقبره که گوری نیست اگر یک همچو چیزی راست باشد باید این نوشه ها بر پیشانی مقبره باشد که نبوده و نیست .

ظاهرا برده اند مانند هزاران شی باستانی دیگر که به یغما رفته است

در مورد این که کف آن گوری نیست

۲۳ مرداد ۱۳۳۷
امروز اطلاع حاصل شد که آقای سامی رییس بنگاه علمی تخت جمشید گزارش مهمی پیرامون یک کشف بزرگ تاریخی توسط ادارۀ کل باستان‌شناسی برای آقای وزیر فرهنگ فرستاده است.

خلاصه گزارش رسیده از این قرار است که چندی پیش آقای سمندر کار‌شناس فنی باستان‌شناسی به اتفاق عده‌ای از کارگران فنی برای مرمت بنای سنگ آرامگاه کوروش کبیر و خشک کردن ریشه‌های درخت‌های انجیر کوهستانی که از شکاف سنگ‌ها رسته است، به پازارگار (پایتخت کوروش کبیر) عزیمت می‌نماید.

آقای سمندر ضمن مرمت پشت بام آرامگاه متوجه می‌شود که در زیر یک ردیف سنگ مسقف گودالی سنگی وجود دارد. پس از حفاری دقیق دو گودال به طول تقریبی ۲ متر و عرض یک متر و با عمق ۸۵ سانتی‌متر که از خاک انباشته شده بود کشف می‌گردد.

دانشمندان و باستان‌شناسان پس از این کشف مهم معتقدند که این دو گودال سنگی مدفن اصلی کوروش در داخل اتاق آرامگاه قرار داشته ولی جسد وی برای آنکه از دستبرد مصون باشد در این محل مخفی به خاک سپرده شده است. اهمیت این کشف در آن است که در هیچ یک از متون تاریخی از این ۲ قبر که در پشت بام این بنای سنگی عظیم قرار دارد ذکری نرفته و مسلم است که گذشتگان از آن اطلاعی نداشته‌اند و بدین ترتیب بر بسیاری از نقل‌قول‌های تاریخی قلم بطلان کشیده شد.

anoushiravan;297969 نوشت:
این برداشت شما چه ارتباطی داره
یک بار دیگه نظر من رو در پست قبل بخونید

نقل قول:
اگر اینگونه باشد که

پس قبر حسین ع معلوم نیست، چون متوکل تمام آن صحرا را شخم زد و به آب بست و هر جایی ممکن است قبر حسین ع باشد

پس قبر علی ابن موسی الرضا ع نامشخص است چون مغول مشهد را با خاک یکسان نمود و ...

این عین مطلب شماست اگر منظور شما این نیست که چون محل واقعی گور معلوم نیست پس گور انها در ان منطقه نیست پس چیست !

anoushiravan;297969 نوشت:
چطور وقتی شما می خواهید به این ها استناد کنید وحی منزل است و وقتی ما استناد می کنیم سخن افسانه سرایان؟

ممکن است یک نمونه بیاورید که بنده به این افسانه سرایان استناد کرده باشم!

anoushiravan;297969 نوشت:
ظاهرا برده اند مانند هزاران شی باستانی دیگر که به یغما رفته است

خوب این شد جواب منطقی شاید ، ظاهراً ، ممکن است و احتمالاً و غیره جواب منطقی و مستدل بدهید ابروی یک ملت در کار است

anoushiravan;297969 نوشت:
در مورد این که کف آن گوری نیست

بنده هم به همین واسطه میگویم اگر نوشته ای بوده باید در گور واقعی باشد یعنی در پیشانی مقبره یا داخل گور چه دلیلی داشته که سارقان قدیمی یک سنگ نبشته را ببرند اگر سنگ نبشته از نظر سارقان ارزش داشت که کل سنگ نبشته های بیستون را میکندند میبردند

خسروانی;297964 نوشت:
سه تا جواب ميشه داد:
1) داريوش جهاد ابتدايی كرده
2) متعصب بوده و متعصبين مذهبی هر كاری ممكنه بكنن مثل شيخ صادق خلخالی كه می‌خواست با بولدوزر تخت جمشيد رو خراب كنه
3) بی وفايی و خيانت كرده بودند و سزاش رو ديدند (چيزی كه در كتيبه نوشته )

1 - حمله به سرزمین دیگران و نابودی انان شد جهاد ابتدائی مگر داریوش پیامبر بوده و یا از پیامبری دستور میگرفته !

2 - قرار نیست در این تاپیک به دیگران تهمت بزنیم انهم کسی که دیگر در این دنیا نیست تا از خودش دفاع کند همینقدر بدانید اگر نهضتی را که ایشان در مبارزه با اعتیاد انجام داد ادامه میافت ما امروز اینهمه معتاد نداشتیم در ضمن ایشان هرگز از دستور ولی امرش خطا نکرد یعنی در واقع شما این تهمت را به امام خمینی میزنید

3- توجه نکردی میگوید چون اهورا مزدا را نمیپرستیدند خائن بودند یعنی هرکس اهورا مزدا را نمیپرستیده خائن و محکوم به مرگ بوده دوست دارید امروز هم این قوانین به اجرا در اید .

سلام
جالبه . من فکر میکردم فقط میون مردم عامی کسانی هستند که کج فهمند و یا اون چیزی که در مغزشون جای گرفته فابل تغییر و تحقیق نیست و به هیچ صراطی مستقیم نیستند ولی ظاهرا میون قشر های بالاتر هم همینطوره.
دوست عزیز اقا رضا نمیدونم چرا اینقدر دوست داری تخم نفاق و دشمنی پراکنده کنی و چه نفعی برات داره شما که حتی کتیبه های قدیمی رو به صهیونیست نسبت میدی از کجا معلوم خودت برای صهیونیست کار نمیکنی؟
میدونم که به احتمال زیاد این پست رو حذف میکنی چون توی تاپیکهای دیگه هم دیدم که در این مورد ید طولایی داری و هر چیزی که باب میلت نباشه نیست و نابود میکنی.
من مثل دوستمون انوشیروان اطلاعات تاریخی ندارم ولی جوابهای دندون شکن ایشون برات کفایت میکنه و مطمئنم که بینندگان با درک و فهم خودشون قاضی های خوبی هستند و خوب میفهمند که کی داره سفسطه میکنه.
گیرم که بنا بر فرض محال کورش کافر چه ربطی به شما داره که اومدی نبش قبرمیکنی؟ چه نفعی برات داره؟
امثال شما با وارد کردن بدعت ها و دروغها در دین محمد صلوات الله علیه تنها بعد از 1400 سال باعث شدید که جوون این مملکت دست به دامن کوروشی بشه که 2500 سال قدمت داره. بهتر نیست به جای اینکه کوروش رو مورد هجوم بی رحمانه و غیر منصفانه قرار بدی دست از تفرقه افکنی برداری و باعث رجوع اون دسته از دوستان از دین گریخته بکنی؟
دیگر دوستانی هم که مثل من سواد تاریخی ندارند بهشون توصیه میکنم اتیش بیار معرکه نشید البته اگر از خدا میترسید .
ضمنا من در تعجبم که چطور شما حق توهین و بی احترامی به هر انسان و قشری رو به خودتون میدید در صورتی که در موردش اشراف کامل ندارید . نمیدونم واقعا مسلمانید؟ احکام بلدید؟ اسلام اینو میگه؟یا مجوز از طرف امام عصر دارید؟
در صورتی که این پست حذف نشه میدونم که به انواع شرک و کفر متهم میشم و ای دیگه امری عادی شده و ما هم عادت کردیم.
یا حق

بهلول;297978 نوشت:

ممکن است یک نمونه بیاورید که بنده به این افسانه سرایان استناد کرده باشم!

منظور شخص شما نیست همفکرانتان است. ممکن است شما تا کنون یک کتاب تاریخی را هم ورق نزده باشید!

بهلول;297978 نوشت:

خوب این شد جواب منطقی شاید ، ظاهراً ، ممکن است و احتمالاً و غیره جواب منطقی و مستدل بدهید ابروی یک ملت در کار است

دلیلی ندارد تاریخ نویسان متعددی در سال های مختلف به چیز ناموجودی اشاره کنند. بوده، کنده اند و برده اند. مانند هزاران کتیبه و سنگ قبر و گلدان و ... دیگر

بهلول;297978 نوشت:

بنده هم به همین واسطه میگویم اگر نوشته ای بوده باید در گور واقعی باشد یعنی در پیشانی مقبره یا داخل گور چه دلیلی داشته که سارقان قدیمی یک سنگ نبشته را ببرند اگر سنگ نبشته از نظر سارقان ارزش داشت که کل سنگ نبشته های بیستون را میکندند میبردند

مطمئن باشید اگر می توانستند کتیبه های بیستون و ... را می کندند و می بردند. لینک زیر را ببینید


تخریب زن ایران باستان با پتک+(تصویر)

اگر جنازه را در سقف مخفی کردند، پس باید درون مقبره چیزی می گذاشتند تا ملت گمراه شوند و ظاهرا هم گذاشته بودند که نشان می دهدپست قبل را نخواندید

بهلول;297978 نوشت:
این عین مطلب شماست اگر منظور شما این نیست که چون محل واقعی گور معلوم نیست پس گور انها در ان منطقه نیست پس چیست !

این نشان می دهد استدلال شما اشتباه است. اگر استدلال اشتباه شما را بپذیریم موارد گفته شده را هم باید بپذیریم!

anoushiravan;297987 نوشت:
منظور شخص شما نیست همفکرانتان است. ممکن است شما تا کنون یک کتاب تاریخی را هم ورق نزده باشید!

هردو این مطالبی که ذکر کردید نشانه بی منطقی شماست .

anoushiravan;297987 نوشت:
دلیلی ندارد تاریخ نویسان متعددی در سال های مختلف به چیز ناموجودی اشاره کنند. بوده، کنده اند و برده اند. مانند هزاران کتیبه و سنگ قبر و گلدان و ... دیگر

چرا دارد وقتی یهود در سایت ویکی پدیا که یک سایت به اصطلاح علمی میباشد سنگ نوشته روی یک ابلیسک در تخت جمشید را که نوشته منم کورش شاه زیر گور منتسب به گونه ای قرار میدهد که بیننده تصور کند که این سنگ نبشته در گور وجود دارد و یک تصویر خیالی دارنده دو شاخ دارای سنگ نبشته را به جای مجسمه واقعی که سنگ نبشته ای ندارد را به نمایش میگذارد اینگونه تاریخ سازی ها که کاری ندارد .

anoushiravan;297987 نوشت:
مطمئن باشید اگر می توانستند کتیبه های بیستون و ... را می کندند و می بردند. لینک زیر را ببینید

اگر یک همچوچیزی باشد باید در دوران پهلوی اتفاق افتاده باشد و این سنگ نبشته ها در یکی از موزه ها باشد چون بدرد دیگران نمیخورد .

anoushiravan;297987 نوشت:
گر جنازه را در سقف مخفی کردند، پس باید درون مقبره چیزی می گذاشتند تا ملت گمراه شوند و ظاهرا هم گذاشته بودند که نشان می دهدپست قبل را نخواندید

خوب که چه مگر جای جنازه مخفی نبوده مگر انان به تازگی به ان دست نیافتند خوب چه چیزی در ان یافتند که نشان بدهد این گور کورش است .

anoushiravan;297987 نوشت:
این نشان می دهد استدلال شما اشتباه است. اگر استدلال اشتباه شما را بپذیریم موارد گفته شده را هم باید بپذیریم!

خودت متوجه میشوی چه میگوئی چه چیز اشتباه است بنده میگویم شما دلیلی که این گور کورش است نداری یعنی کورش در محلی کشته شده که نمیتواند این گور او باشد یعنی امکان انتقال جسد از محل مرگ تا محل دفن وجود ندارد مومیائی هم تخیل شماست چون مومیائی تشریفاتی دارد که در محل مرگ وجود نمیتواند داشته باشد همراه اردوی نظامی هم امکان پذیر نیست شما میفرمایید که گور امام حسین (ع) در کربلا نیست

مالک اشتر;297984 نوشت:
سلام

دوست عزیز اقا رضا نمیدونم چرا اینقدر دوست داری تخم نفاق و دشمنی پراکنده کنی و چه نفعی برات داره شما که حتی کتیبه های قدیمی رو به صهیونیست نسبت میدی از کجا معلوم خودت برای صهیونیست کار نمیکنی؟

با سلام
جناب...........جواب شما را سرورانم داده اند !!بنده نیاز نیست سخنی بگویم

مـُحـَمَّدُ بـْنُ يـَحـْيـَى عـَنِ الْحـُسـَيـْنِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْحـَمـِيـدِ وَ الْحـُسـَيـْنِ بـْنِ سـَعـِيدٍ جَمِيعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ كَتَبْتُ إِلَى أَبِى الْحَسَنِ ع أَسْأَلُهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَكَتَبَ إِلَيَّ إِنَّ الْمُن افِقِينَ يُخ ادِعُونَ اللّ هَ وَ هُوَ خ ادِعُهُمْ وَ إِذ ا ق امـُوا إِلَى الصَّل اةِ ق امـُوا كـُس الى يـُر اؤُنَ النّ اسَ وَ ل ا يـَذْكـُرُونَ اللّ هَ إِلّ ا قـَلِيـلًا مـُذَبـْذَبـِيـنَ بـَيـْنَ ذ لِكـَ ل ا إِلى ه ؤُل اءِ وَ ل ا إِلى ه ؤُل اءِ وَ مـَنْ يـُضـْلِلِ اللّ هُ فـَلَنْ تـَجـِدَ لَهُ سَبِيلًا لَيْسُوا مِنَ الْكـَافـِرِيـنَ وَ لَيْسُوا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَيْسُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ يُظْهِرُونَ الْإِيمَانَ وَ يَصِيرُونَ إِلَى الْكُفْرِ وَ التَّكْذِيبِ لَعَنَهُمُ اللَّهُ


مـحـمـد بـن فـضـيـل گويد: بحضرت اءبى الحسن عليه السلام نوشتم و از مسئله اى از او پـرسـش كـردم در پاسخ بمن نوشت : (((همانا منافقان نيرنگ ورزند با خدا و اوست فريب دهنده ايشان و هرگاه برخيزند بسوى نماز برخيزيد سرگران خود نمايى كنند بمردم و ياد نكنند خدا را جز اندكى ، در اين ميانه سرگردانند نه بسوى اينانند و نه بسوى آنان و هـر كـه را خدا گمراه سازد براى او راهى نيابى ))) (سوره نساء آيه 142 143) اينها نـه از كفارند و نه از مسلمانان ، اظهار ايمان كنند و بسوى كفر و تكذيب روند، خدا آنها را لعنت كند.

اصول كافى جلد 4 صفحه :111 رواية :2

صهیونیست ها گمان می کردند با برگزاری مراسم پرسروصدا برای کورش و ایجاد موج گسترده تبلیغاتی درباره این موضوع , به اهداف زیردست می یابند :
۱ ـ با تبلیغ رابطه کورش با یهودیان , ذهنیت مردم ایران را به سوی همدلی با صهیونیست ها سوق خواهند داد .
۲ ـ برای پیوند رژیم شاه با صهیونیست ها , پشتوانه تاریخی علم خواهند کرد .
۳ ـ ذهنیت مردم ایران را به سوی جدایی از اعراب و مسلمانان و یگانگی و همسویی با صهیونیست ها , جهت دهی خواهند نمود .
۴ ـ بافته های مستشرقین یهودی و صهیونیستی درباره پیوند آریایی ها با یهودی ها را از میان کتاب های به اصطلاح تاریخی به میان مردم خواهند کشید و…

خلاصه این که صهیونیست ها می خواستند با برگزاری مراسم یادبود برای کورش , فرصت تبلیغی گسترده و عمومی مناسبی پیدا کنند تا نه تنها همسویی و اتحاد رژیم شاه با صهیونیست ها را توجیه نمایند , بلکه اساسا چنین القا کنند که باید همه مردم ایران در ارتباط با رژیم صهیونیستی , همان روشی را در پیش بگیرند که رژیم شاه در پیش گرفته است .

آمریکایی ها نخستین کسانی بودند که حدود ۱۳ سال پیش از زمان برگزاری جشن های منحوس شاهی , در سال ۱۳۳۶ هـ ش به محمدرضاخان توصیه کردند که جشنی برای شاهان برگزار کند! در این زمان , صهیونیست ها نیز به طور پنهانی مشغول زمینه سازی برای برگزاری جشن بودند و در این باره به محمدرضاخان القائاتی می نمودند. در سال ۱۳۴۰ هـ ش , صهیونیست ها , عملیات پنهانی خود را آشکارتر کردند و داودبن گورین , صهیونیست مشهور و متعصب , طی سخنانی در فلسطین اشغالی , از کورش تجلیل فراوان کرد و به طور غیرمستقیم لزوم برگزاری مراسم یادبود برای او را ضروری دانست .

امام خمینی که می دانست ماهیت و اهداف صهیونیستی جشن های منحوس ۲۵۰۰ ساله , پررنگ است, در این زمینه روشنگرهایی نمودند و اظهار فرمودند که آیا امری که کارشناسان اسرائیل مشغول به پاداشتن آن هستند , شادی و جشن دارد آیا امری که دشمنان اسلام حاضر و دست اندرکار هستند , جشن است آیا در جشنی که اسرائیل دارد بساط آن را درست می کند , باید شرکت کرد به ممالک اسلامی بگویید به چنین جشنی نروند و در آن شرکت نکنند
(تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی , ص ۲۳۹ و ۲۴۰ )

با سلام

جالبه کسانی که این روزها دم از آزادی عقاید و آزادی ادیان از زبان هخامنشیان میزننددم خروس را فراموش کرده اند !!!:Narahat az:

اجبار در پرستش اهورامزدا و ممنوعیت پرستش خدایان دیگر که در زمان داریوش هخامنشی به اوج خود رسیده بود
(بنگرید به: «سرکوب سکاییان به گناه نپرستیدن اهورامزدا»)،

در زمان پادشاهی پسرش خشیارشا نیز دوام یافت.

خشیارشا در بند پنجم (سطرهای ۳۵ تا ۴۱) از کتیبه هشتم خود در تخت‌جمشید (XPh) به صراحت خدایان دیگر را «دیو» و نیایشگاه‌های آنان را «دیوکده» می‌نامد.
او به موجب همین کتیبه، دستور تخریب آن نیایشگاه‌ها را صادر می‌کند و پرستش خدایانی غیر از اهورامزدا را ممنوع اعلام می‌دارد. این کتیبه به همین دلیل به کتیبه «دیوان» شهرت دارد و سند دست اول دیگری از میزان خفقان دینی در عصر هخامنشی دانسته می‌شود.
برای آگاهی بیشتر بنگرید به کتیبه هشتم خشیارشا در تخت‌جمشید (XPh) و از جمله در : لوکوک، پی‌یر، کتیبه‌های هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، تهران، انتشارات فرزان‌روز، ۱۳۸۲، ص ۳۱۰؛ شارپ، رلف نارمن، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، تهران، ۱۳۴۶، ص ۱۲۱٫

.

دوست عزیز اولا در این که شما استاد تفسیر به رای قران و احادیث هستید جای هیچ شک و شبهه ای نیست چرا که احادیث و ایات کلام الله رو که در موارد خاص بیان شده به مسایل بی ربطی ربط میدید و اگرم کسی اعتراض کنه به راحتی انگ منافق رو بهش میزنید که زدید و بنده ایضا ایه مزبور رو به جناب عزیزتان بر گردون میزنم و میبینید که هیچ کاری نداره.
در زمان امامان معصوم هم همین کارها انجام میشد و در مقابل قرانهای زنده ایاتی از کلام خدا رو علیه عزیزترین کسان خدا به کار میبردند که نمونه بسیار زیاده و همه هم میدونند و نیازی نیست من مجددا تکرار کنم.
در مورد جشنهای 2500 ساله حرفی نمیزنم چون اصلا جاش اینجا نیست ضمن اینکه یه مبحث جداست.
اینکه صهیونیست بخواد شیعه رو از راه بدر کنه چیز جدیدی نیست و تاریخ هم نشون داده که در این کار خیلی موفق نبوده مگر زمانی که با نفاق بین خودمون به نتایجی رسیده باشه و اگر من جای اونا بودم به دستان مبارک شما بوسه میزدم که به این زیبایی تخم نفاق میکارید و با مسخره کردن و استهزاء پیشینه یک ملت چه خوب و چه بد عده ای رو به جون عده ای دیگه میندازید که امیدوارم قصد و نیتتون این نباشه که اگر باشه بدا به حال جوانان این مملکت.
در مورد کوروش هم حرفهای ضد و نقیض زیادی زدید که نتیجه گیری رو واگذار میکنم به خوانندگان محترم تا از اولین پستتون بخونند و خودشون متوجه بشن و فقط به همین نکته بسنده میکنم که کوروش کافر بت پرست به زعم شما شطور میشه که بر مردم اجبار میکنه تنها اهورا مزدا رو پرستش کنند و دست از پرستش بتان بردارند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
امیدوارم پستهاتون ویرایش نشن.
یا علی

رضا;297585 نوشت:
با سلام

برای پی بردن به میزان آزادی‌های دینی در عصر هخامنشی یک سند معتبر و دست اول وجود دارد و آن کتیبه داریوش در بیستون است.

داریوش در ضمن شرح وقایع سال‌های دوم و سوم پادشاهی خود (ستون پنجم کتیبه بیستون)

به شرح سرکوب سکاییان می‌پردازد.
او در بندهای چهارم تا ششم ستون پنجم گفته است که با سپاهیانش با سکا حمله برده و عده زیادی از سکاییان را «آنگونه که مرا کام بود»، کشته است.

حال پرسش اینجاست که این سکاییان به کدامین گناه کشته شدند؟:Narahat az:

داریوش خود پاسخ این پرسش را داده است.

پاسخی که بهترین سند برای میزان آزادی‌های دینی در عصر هخامنشیان است:
«از آن رو که این سکاییان بی‌وفا/ خائن بودند و اهورامزدا را نمی‌پرستیدند.:Sham::Sham:

اما من اهورامزدا را می‌پرستیدم.

پس به خواست اهورامزدا چنانکه کام من بود با آنان عمل کردم».

و سپس یک نتیجه‌گیری اخلاقی نیز می‌کند:

«کسی که اهورامزدا را بپرستد، چه در زندگی و چه پس از مرگ، رستگار خواهد شد».
برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: لوکوک، پی‌یر، کتیبه‌های هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، زیرنظر ژاله آموزگار، تهران، انتشارات فرزان‌روز، ۱۳۸۲، ص ۲۵۴ تا ۲۵۶؛ شارپ، رالف نورمن، فرمانهای شاهنشاهان هخامنشی، تهران، ۱۳۴۶، صفحه ۷۴ تا ۷۷؛ مرادی غیاث‌آبادی، رضا، بیستون- کتیبه داریوش بزرگ، چاپ سوم، تهران، ۱۳۸۴، ص ۴۲؛ کنت، رونالد، فارسی باستان، ترجمه سعید عریان، تهران، انتشارات حوزه هنری، ۱۳۷۹، صفحه ۴۳۹ و

۴۴۰٫

King, L. W., and R., Thompson,

The sculptures and

inscription of Darius the Great on the Rock of Behistûn in Persia
: a new collation of the Persian, Susian and Babylonian texts, London, Longmans, 1907, pp. 81- 83.

سلام

بهتر است به کتیبه بیستون نگاهی بیندازیم

بندهای چهارم تا ششم که ادعا کردید متن شما از آن قرار گرفته است

بند ۴ ۲۰-۳۰ داریوش شاه گوید: آنگاه من با سپاه به سوی سکاییان/ سکستان رهسپار شدم. به دنبال سکاییانِ «خَئودام تیگْرام» (تیزخُود/ با کلاه‌خُود نوک تیز). این سکاییان از پیش من برفتند. چون به رود[۳۱] رسیدم، آنگاه با همة سپاه به آنسوی رفتم. سپس من سکاییان را بسیار بزدم و سردار دیگری از آنان را گرفتم. او دست‌بسته به نزد من آورده شد و من او را کشتم. همچنین سردار آنان به نام «سْـکوخَـه/ سَـکونخَـه» را گرفتند و به نزد من آوردند. آنگاه من سردار دیگری برای آنان برگزیدم. چنانکه خواست من بود. آنگاه آن سرزمین از آنِ من شد.

بند ۵ ۳۰-۳۳ داریوش شاه گوید: آن سکـاییان بدپیمان/ بی‌وفا بودند و اهورامزدا را نمی‌ستودند. من اهورامزدا را می‌ستودم. بخواست اهورامزدا من با آنان آنگونه که خواستم بود رفتار کردم.


بند ۶ ۳۳-۳۶ داریوش شاه گوید: کسی که اهورامزدا را بستاید؛ چه در زندگانی و چه پس از مردن، آمرزش از آنِ او خواهد بود.



http://ghiasabadi.com/behistun2.html

در متن بالا کجا داریوش گفته است که سکائیان را قتل عام کرد؟

در متن بالا جز کشتن سردار سکایی که ظاهرا نقش بدپیمانی داشته آیا کسی کشته شده است؟ ظاهرا داریوش به تنبیه قوم ناقض عهد بسنده کرده و آنان را قتل عام ننموده است. سردار خاطی و بدپیمان را کشته و دیگری را برجایش نشانده

اما خط آخر بیشترین اهمیت را دارد و پاسخی دندان شکن به کسانی است که او را کافر می دانند

داریوش شاه گوید: کسی که اهورامزدا را بستاید؛ چه در زندگانی و چه پس از مردن، آمرزش از آنِ او خواهد بود.

-----------


اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید. چرا متون تاریخی را تحریف می کنید؟

---------
ممکن است بگوئید این عبارت داریوش که گفته " سپس من سکاییان را بسیار بزدم" به معنی کشتار باشد. من معنای "زدن" را از لغت نامه معین می گذارم. به هیچ وجه معنای کشتار نمی دهد
زدن

فرهنگ فارسی معین

(زَ دَ) [ په . ] 1 - (مص م .) کوفتن ، آسیب رساندن . 2 - یورش بردن ، حمله کردن . 3 - دزدیدن . 4 - ضرب سکه . 5 - چیره شدن . 6 - برابری کردن . 7 - (عا.) نامیزان بودن ، درست نبودن . 8 - (مص ل .) ضربان یافتن : زدن دل . 9 - الصاق کردن ، چسباندن . 10 - قرار دادن ، نصب کردن . 11 - نواختن آلات موسیقی .

Anoushiravan;298430 نوشت:
سلام

بهتر است به کتیبه بیستون نگاهی بیندازیم

بندهای چهارم تا ششم که ادعا کردید متن شما از آن قرار گرفته است

بند ۴ ۲۰-۳۰ داریوش شاه گوید: آنگاه من با سپاه به سوی سکاییان/ سکستان رهسپار شدم. به دنبال سکاییانِ «خَئودام تیگْرام» (تیزخُود/ با کلاه‌خُود نوک تیز). این سکاییان از پیش من برفتند. چون به رود[۳۱] رسیدم، آنگاه با همة سپاه به آنسوی رفتم. سپس من سکاییان را بسیار بزدم و سردار دیگری از آنان را گرفتم. او دست‌بسته به نزد من آورده شد و من او را کشتم. همچنین سردار آنان به نام «سْـکوخَـه/ سَـکونخَـه» را گرفتند و به نزد من آوردند. آنگاه من سردار دیگری برای آنان برگزیدم. چنانکه خواست من بود. آنگاه آن سرزمین از آنِ من شد.

بند ۵ ۳۰-۳۳ داریوش شاه گوید: آن سکـاییان بدپیمان/ بی‌وفا بودند و اهورامزدا را نمی‌ستودند. من اهورامزدا را می‌ستودم. بخواست اهورامزدا من با آنان آنگونه که خواستم بود رفتار کردم.


بند ۶ ۳۳-۳۶ داریوش شاه گوید: کسی که اهورامزدا را بستاید؛ چه در زندگانی و چه پس از مردن، آمرزش از آنِ او خواهد بود.


با سلام

عجب ترجمه های شما فرق میکند !!
از سایتهای معتبر اسناد بیاورید !!


  1. داریوش شاه گوید : کسی که اهورامزدا را ستایش و اخترام کند در دوران زندگانی و پس از آن شاد و خشنود خواهد بود
  2. داریوش شاه گوید : آنگاه من با ارتش به سوی سرزمین سکاها رهسپار شدم.
  3. سپس سکاهایی که کلاه نوک تیز بر سر دارند با من وارد نبرد شدند.
  4. آنگاه که به نزدیک آب رسیدم با تمام ارتش به آنسوی آب رفتم.آنگاه من بخشی از سکاییان را تار و مار کردم و بخشی را اسیر نمودم .....سردار آنان به نام سکونخا را گرفتند و نزد من آوردند.آنگاه من سردار دیگری برای آنان برگزیدم آن کسی را که من به او علاقه داشتم.آنگاه کشور از آن من شد
  5. داریوش شاه گوید : این سکایی ها بی ایمان بودند و اهورامزدا را ستایش نمیکردند.من اهورامزدا را ستایش کردم.به خواست اهورامزدا من با آنها به میل خود رفتار کردم

http://irania.ir/ie/3816

http://www.iranatlas.info/parseh/be5.htm

موضوع قفل شده است