مشورت:زندگیمون داره از هم میپاشه

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مشورت:زندگیمون داره از هم میپاشه

سلام
من جوان 24 ساله ای هستم که الان دانشجوی بیکارم
پدر و مادرم چندین ساله که با هم مشکل دارن الان میخوان به صورت توافقی متارکه کنن ولی من اصلا" به جدایشون نیستم(پدرم 55 سال و مادرم 50 سالشه)
جریان چیه؟ پدرم فردی هست که در خانه خود رای هستش و به حرف کسی گوش نمیده و اگه کسی برخلاف دستور اون کاری انجام بده که دیگه واویلا از حرف تا دعوا... برعکس مادرم فردی آرام و به دور دعوا است ولی پدرم مرتب با مادرم دعوا می کند
پدرم تا 5 سال پیش یک فرد کاملا" مذهبی بود بعد از اینکه یک سفر به تایلند داشت و بعد از اون چند سفر خارج از کشور با رفقای به قول دیگران میلیاردرش، از عرش به فرش آمد الان به جایی رسیده که واجبات (که در صدر اونا نمازه) رو ترک کرده. از عرش به فرش اومده خیلی براش نگرانیم
البته اینو بگم که کارهای دادگاه رو انجام دادن و طلاق هم دادن ولی چون از نوع توافقی هستش 3 ماه و 10 روز فرصت رجوع داره. الانم تو یه شهر دیگه کنار همون رفقای میلیاردیش داره مثلا" زندگی میکنه
و مشکلش با مادرم اینه که میگه دوستش ندارم در حالی که ایشون با همدیگه 30 سال زندگی کردن بدون هیچ مشکلی و این چند سال اخیر همچین مشکلاتی براشون پیش اومده. از طرفی میگه من میخوام ازدواج کنم
این چند سال آخر که شدت دعواش زیاد شده بود میگفتیم برو پیش یه مشاور خانواده یا روانپزشک ولی شروع میکرد بد و بیراه گفتن
الان چند ماهه دیگه پیش ما زندگی نمیکنه
حالا سوالات من:
1. با توجه به اینکه چند ساله داریم راهنماییش میکنم و انگار نه انگار. من خودم و اقوام دیگه از راهنماییش منصرف شدیم چون فایده نداره انگار واسه دیوار حرف میزنی. به نظر کارشناسان محترم چیکار کنیم ما؟
2. اگه پدرم بخواد طلاق رو قطعی کنه من خودم که دیگه ارتباط باهاش رو قطع میکنم چون از سر هیچی داره نظام خانواده رو از هم میپاشه. نظر شما چیه؟
.
.
.
.
کجاست اون پدری که زمانیکه بچه بودیم هر هفته میبردمون نماز جمعه؟
کجاست اون پدری که بعد از هر نماز قرآن میخواند؟
کجاست اون پدری که همه آشناهامون واسه امر خیر از ایشون مشورت میگرفتن چون معتقد بودن که دستشون پربرکته؟
....
پناه بر خدا از دست شیطان.... چه بلاهایی که بر سر انسان ها نمیاره


کارشناس بحث : حامی

سلام خدمت شما پرسشگر محترم
علت این مشاجرات و تصمیم ها هرچه باشد مشخص است که سهم شما تلخ کامی است. متأسفانه در این مواقعی که فرد، انتقاد پذیر و نصیحت پذیر نیست و خود اراده نمی کند که که رابطه اش را بازنگری کند کار خاصی نمی توان کرد. اما چاره این نیست که دست روی دست گذاشت و افسوس خورد. از همین جا نباید اجازه دهید مشکلات چون توده پهمن بزرگ و بزرگ تر شود.
شما فرمودید بیکارید اما الان یکی از مهم ترین کارهای شما این است که مرهمی بر بال شکسته مادرتان باشید.
البته واقعاً ما نمی دانیم و شاید شما هم نمی دانید ریشه مشکل از کجاست. برخی از مشکلات ریشه در مسائل سری زن و شوهر دارد گاهی هم خود اصول مذاکره را بلد نیستند و به همه چیز فکر می کنند مگر این که سهمی برای گفتگوی در آرامش برای حل تنش ها ایجاد کنند. ولی ظاهر چیزی نشان نمی دهد. همین جاست که برخی می گویند سر چیزهای الکی به هم مشاجره می کنند.
تقصیر از کیست؟
تقصیر از هرکسی باشد به حکم دستور خداوند تبارک و تعالی شما لازم است ادب و احترام هر دو را داشته باشید.
اغلب....
اعلب موارد بزرگ تر برایشان سخت است که حرف و پیشنهاد حق و به جا را از کوچک تر خود بپذیرند و این ریشه در خودخواهی ها و مشکلات اخلاقی دارد. گاهی هم واقعاً قصدی ندارند ولی فرزند انسان حتی اگر 50-60 سالش هم باشد از نگاه والدین او هنوز بچه است . بنابراین در این مواقع باید تا می توانید از بزرگ ترها کمک بگیرید اگر مشاوره را پذیرفتند مشاوره وگرنه از اقوام و دوستان با تجربه مدد بگیرید.
شرایط راهنمایی
هر زمینه ای مناسب برای راهنمایی نیست هرچه نامحسوس تر باشد بهتر است گاهی ممکن است نامه بهترین تدبیر باشد.
راهنمایی باید به دور از نظر و اطلاع دیگران باشد.
راهنمایی باید در زمانی اتفاق بیفتند که او هیجان منفی مانند غم و خشم نداشته باشد.
جلسه را زیاد طولانی نکنید.
بهتر است گفت گو در فضایی غیر منزل باشد.
راهنمایی نباید یک طرفه باشد باید سخن هر دو را شنید.

گیرهای معنوی
گاهی علل مشکلات ریشه های معنوی دارد در این مورد بزرگان توصیه می کنند که فرد بازنگری کند ببیند حقی از کسی نزد او نیست، دلی را نرنجانده، و...اینها عایق برای اجابت دعا هستند. صدقه، نذر، رفع حوائج نیازمندان واقعی، همراه داشتن قرآن، زیاد گفتن ذکر به خصوص ذکر لالله الا الله، ذکر پناه بردن به خدا، دعا به خصوص دعای جمعی و... در این مسیر مفید است.

طلاق درمانی
گاهی مواقع طلاق بهترین تدبیر است. وقتی دو قطعه یک موتور به هم نمی خورند نباید به زور آنها را به هم وصل کرد هم آنها و هم سایر قطعات گرفتار مشکل می شوند. بنابراین همیشه صحیح نیست که با سلام و صلوات بدون حل ریشه مشکل زن و شوهر را زیر یک سقف برگرداند.

با سلام
توصیه های جناب حامی خوب بود ولی با توجه به سخنان شما , به نظر من تنهاترین مرهم این است که صبر کنیدو به احتمال قوی ایشان برخواهند گشت (انشالله) ولی فکر میکنم باید سرشون به سنگ بخوره . با توجه به سابقه مدهبی ایشان , پدرتون خودش را به خواب زده ویا به عبارتی با چشم باز داره وارد چاه میشه و معمولا در اینگونه موارد کاری از دست کسی بر نمی اید. البته نمیخواهم نا امیدتون کنم ولی گاهی باید واقعیتهای تلخ را پذیرفت . ایشان بذر شر دارد می کارد و مطمئننا میوه شری نصیبش خواهد شد (البته اینها را با فرض اینکه حق کاملا با شما و مادرتان است عرض می کنم وگرنه باید صحبتهای ایشان را هم شنید).
چون صبر کنید نوبت ظفر آید.
موفق باشید.

به نظرتون کار مادرتون تلافی کار پدرتون نیست؟
دیدگاه مذهبی خانوادتون در چه حد بود؟ آیا از طرف مادرتون اعمال می شد یا از طرف پدرتون؟
پدرتون تنهایی به مسافرت رفتند یا با خانواده؟ قصدشون از این سفر ها چی بود؟
چی شد که با دوستانشون آشنا شدن؟
قبل از این آشنایی روابط پدر و مادرتون چه طور بود؟ صرفا مشکلی نبود یا با هم صمیمی بودند؟
آیا شما پیشنهاد مشاور و روانپزشک رو فقط به پدرتون میدادید یا به مادرتون هم می گفتید؟
مادرتون اصلا با هیچ مشاوری(خانوادگی یا مشاوره ی تخصصی)صحبت نکردند؟

گاهی زخم های کهنه با یک خراش سر باز می کنند!
تا حالا دردودل پدرتون رو شنیدین؟ و یا مادرتون؟ از چی گلایه داشتند بیشتر؟

hadisahami;297268 نوشت:
سلام
من جوان 24 ساله ای هستم که الان دانشجوی بیکارم
پدر و مادرم چندین ساله که با هم مشکل دارن الان میخوان به صورت توافقی متارکه کنن ولی من اصلا" به جدایشون نیستم(پدرم 55 سال و مادرم 50 سالشه)
جریان چیه؟ پدرم فردی هست که در خانه خود رای هستش و به حرف کسی گوش نمیده و اگه کسی برخلاف دستور اون کاری انجام بده که دیگه واویلا از حرف تا دعوا... برعکس مادرم فردی آرام و به دور دعوا است ولی پدرم مرتب با مادرم دعوا می کند
پدرم تا 5 سال پیش یک فرد کاملا" مذهبی بود بعد از اینکه یک سفر به تایلند داشت و بعد از اون چند سفر خارج از کشور با رفقای به قول دیگران میلیاردرش، از عرش به فرش آمد الان به جایی رسیده که واجبات (که در صدر اونا نمازه) رو ترک کرده. از عرش به فرش اومده خیلی براش نگرانیم
البته اینو بگم که کارهای دادگاه رو انجام دادن و طلاق هم دادن ولی چون از نوع توافقی هستش 3 ماه و 10 روز فرصت رجوع داره. الانم تو یه شهر دیگه کنار همون رفقای میلیاردیش داره مثلا" زندگی میکنه
و مشکلش با مادرم اینه که میگه دوستش ندارم در حالی که ایشون با همدیگه 30 سال زندگی کردن بدون هیچ مشکلی و این چند سال اخیر همچین مشکلاتی براشون پیش اومده. از طرفی میگه من میخوام ازدواج کنم
این چند سال آخر که شدت دعواش زیاد شده بود میگفتیم برو پیش یه مشاور خانواده یا روانپزشک ولی شروع میکرد بد و بیراه گفتن
الان چند ماهه دیگه پیش ما زندگی نمیکنه
حالا سوالات من:
1. با توجه به اینکه چند ساله داریم راهنماییش میکنم و انگار نه انگار. من خودم و اقوام دیگه از راهنماییش منصرف شدیم چون فایده نداره انگار واسه دیوار حرف میزنی. به نظر کارشناسان محترم چیکار کنیم ما؟
2. اگه پدرم بخواد طلاق رو قطعی کنه من خودم که دیگه ارتباط باهاش رو قطع میکنم چون از سر هیچی داره نظام خانواده رو از هم میپاشه. نظر شما چیه؟
.
.
.
.
کجاست اون پدری که زمانیکه بچه بودیم هر هفته میبردمون نماز جمعه؟
کجاست اون پدری که بعد از هر نماز قرآن میخواند؟
کجاست اون پدری که همه آشناهامون واسه امر خیر از ایشون مشورت میگرفتن چون معتقد بودن که دستشون پربرکته؟
....
پناه بر خدا از دست شیطان.... چه بلاهایی که بر سر انسان ها نمیاره


کارشناس بحث : حامی

سلام

امیدوارم خداوند عاقبت همه ما رو ختم به خیر کند

1-اگر با مادرتون زندگی می کنید به نظرم یک آزمایش ایدز یا هپاتیت براشون بدید (تایلند مرکز ...)

2- زیر سر پدرتون بلند شده. مردها در این سن (حدودا) فیلشون یاد هندوستان می کنه و این مسئله طبیعی هست. چند سال بعد دوباره یاد خونواده سابق می افتند.

3- وسائل تفریح مادرتون رو در حد امکان فراهم کنید. اگر می تونید مشهد یا قم ببریدشون. یا آخر هفته ها حداقل امامزاده های نزدیک ببریدشون که خرج زیادی هم نداره.

------------
نظرات بالا رو من بر اساس نوشته موجود شما تنظیم کردم ولی بعد که نظرات دوستان رو دیدم مطالبی پیرامون مادرتون بود که در متن شما بهش اشاره نشده. شاید ویرایش همکار مدیریت سایت اون مطالب رو حذف کرده. اما با توجه به مطالب موجود این پیشنهاد من هست

اهل خدا;299106 نوشت:
باسلام و با اجازه کارشناس محترم

بنظر بنده مادرتون تنوع و سر زنده بودن مثل جوانان و.. رو میخواد و برای این خواسته باید آزادی در حد مشروع داشته باشه که پدرتون این رو ازش سلب کرده و بخاطر سن بالا و...، پدرتون بقول معروف سنتی فکر میکنه اما مادرتون نگرشش به خیلی امور عوض شده!

مادرتان در اثر حرفهای دوستانش، این فکر در وی تقویت شده که افراد مذهبی خشک و بی هیجان و.. هستند و مذهب دست انسان رو بسته و ... البته خیلی ها اگه جای مادرتون بودند شاید همین اتفاق سرشون می اومد چون دین و نماز رو با تقلید شروع کردند و انجام دادند و در عمق دین تامل نکردند که عمقی دین رو درک کنند!

مشکل اونجا بدتر شده که مادرتون حتما کسی که طرز تفکرش مثل خودش باشه و بقول معروف به روز باشه رو پیدا کرده که میگه پدرتون رو دوستش نداره و میخواد ازدواج کنه!
...........


به نظرم مشکل دوستمون در مورد رفتار پدر بود و حرفی از ازدواج مادر نبود .مطمئنید مطلب را درست خواندید؟

[="Tahoma"]به نام علی اعلی

سلام

با تشکر از کاربران محترم که در بحث شرکت می کنند

گرچه کارشناس پاسخگو، جناب استاد حامی پاسخ کامل و مبسوطی بیان کردند اما فکر کنم نظرات بعضی از کاربران محترم، صحیح نباشه


Anoushiravan;299175 نوشت:

1-اگر با مادرتون زندگی می کنید به نظرم یک آزمایش ایدز یا هپاتیت براشون بدید (تایلند مرکز ...)




هر کسی که رفت تایلند باید آزمایش بده؟
یعنی هر کسی میره تایلند بخاطر ... میره؟
خواهشا به هیچ کسی نسبت نادرستی ندهیم تا موجبات ناراحتی فردی رو فراهم نکنیم.:ok:


Anoushiravan;299175 نوشت:

2- زیر سر پدرتون بلند شده. مردها در این سن (حدودا) فیلشون یاد هندوستان می کنه و این مسئله طبیعی هست. چند سال بعد دوباره یاد خونواده سابق می افتند.

آیا میشه گفت هر مردی که با خانواده اش سرد برخورد میکنه ، زیر سرش بلند شده؟

قطعا اینطوری نیست بزرگوار

بعضی مواقع این مشکل ناشی از طرز رفتار و برخورد طرفین توی زندگی هستش.
گاهی مواقع هم بخاطر تغییر و دیدگاه و عقیده هستش
گاهی هم بخاطر بیماریهای جسمی و روحی و روانی هستش

بنابراین فرمایش شما کلیت نداره

Anoushiravan;299175 نوشت:

نظرات بالا رو من بر اساس نوشته موجود شما تنظیم کردم ولی بعد که نظرات دوستان رو دیدم مطالبی پیرامون مادرتون بود که در متن شما بهش اشاره نشده. شاید ویرایش همکار مدیریت سایت اون مطالب رو حذف کرده.

نکته مهم اینکه ، همکار محترم مدیر سایت در ویرایش پست اول تاپیکها ، هیچ موقع مطلب و یا قسمتی از متن کاربر رو حذف نمی کنند بلکه فقط برای اون تاپیک یک کارشناس پاسخگو تعیین می کنه تا اون کارشناس مطلع باشه که این تاپیک رو کدوم کارشناس باید پاسخگو باشه.
بنابراین خواهشا بدون دلیل و فقط از روی حدس و گمان حرف نزنید.


Anoushiravan;299175 نوشت:

امیدوارم خداوند عاقبت همه ما رو ختم به خیر کند

آمین!

سلام

حاج علی;299205 نوشت:

هر کسی که رفت تایلند باید آزمایش بده؟
یعنی هر کسی میره تایلند بخاطر ... میره؟
خواهشا به هیچ کسی نسبت نادرستی ندهیم تا موجبات ناراحتی فردی رو فراهم نکنیم.:ok:

!

hadisahami;297268 نوشت:

پدرم تا 5 سال پیش یک فرد کاملا" مذهبی بود بعد از اینکه یک سفر به تایلند داشت و بعد از اون چند سفر خارج از کشور با رفقای به قول دیگران میلیاردرش، از عرش به فرش آمد الان به جایی رسیده که واجبات (که در صدر اونا نمازه) رو ترک کرده. از عرش به فرش اومده خیلی براش نگرانیم

دوست بزرگوار

تایلند برا چی معروفه؟ کمی سرچ کنید... من بر اساس تجربیات قبلی دارم میگم و البته امکان اشتباه من بالاست...

حاج علی;299205 نوشت:

آیا میشه گفت هر مردی که با خانواده اش سرد برخورد میکنه ، زیر سرش بلند شده؟

قطعا اینطوری نیست بزرگوار

hadisahami;297268 نوشت:

و مشکلش با مادرم اینه که میگه دوستش ندارم در حالی که ایشون با همدیگه 30 سال زندگی کردن بدون هیچ مشکلی و این چند سال اخیر همچین مشکلاتی براشون پیش اومده. از طرفی میگه من میخوام ازدواج کنم

حاج علی;299205 نوشت:

نکته مهم اینکه ، همکار محترم مدیر سایت در ویرایش پست اول تاپیکها ، هیچ موقع مطلب و یا قسمتی از متن کاربر رو حذف نمی کنند بلکه فقط برای اون تاپیک یک کارشناس پاسخگو تعیین می کنه تا اون کارشناس مطلع باشه که این تاپیک رو کدوم کارشناس باید پاسخگو باشه.

من نمی دونستم و الان آگاه شدم! مضاف بر این که دوستان مطالبی در مورد مادر ایشون می فرمودند که در متن اصلی نبود...

امید به ظهور;299196 نوشت:
به نظرم مشکل دوستمون در مورد رفتار پدر بود و حرفی از ازدواج مادر نبود .مطمئنید مطلب را درست خواندید؟

ممنون از شما دوست عزیز که تذکر دادید بله بنده "مشکلش با مادرم اینه" رو "مشکل مادرم اینه" خوندم!

درهر صورت کل پستم رو حذف کردم!

موفق باشید

سلام دوستان

من این مدتی که نبودم به شدت گرفتار همین مشکلات خانوادگی بودیم.
پدرم بلایی به سرش اومده که حتی به عقاید اسلامی هم حرف زشت میزنه! یه نفر ازش پرسیده بود که چرا نماز رو ترک کردی؟جواب داده بود که نماز کیلویی چند!!! .... استغفر الله
بله ما پیشنهاد دادیم که بریم نزد مشاور ولی به هیچ وجه قبل نمیکرد. ما با مادرمون رفتیم نزد مشاور و مادرم هم اومد که مشکلاتش رو بگه. مادرم هیچ مشکلی از این جهت نداره که بره پیش مشاوره حتی چند بار مادرم خودش در تنهایی با پدرم صحبت کردن که با هم بریم مشاوره ببینیم راه حل چیه و پدرم با فحش و بد و بیراه جوابشون رو دادند.
خدمت شما عرض کنم که پدرم 2 بار رفتن تایلند و حتی یک سری عکس های خلاف شرع از ایشون دیدیم که اصلا" انتظار نداشتیم. سفر های خارج از کشورشون فقط با چند تا از دوست های به ظاهر پولدارشون میرفتن و هیچوقت با خانواده نمیرفتن
بعد از اینکه از سفر اولشون برگشتن با یکی دو تا خانوم تو شهر خودمون آشنا شدن.
البته با پدرم در این موارد صحبت خیلی تو خانواده داشتیم ولی انگار نه انگار. روز به روز رو به ضلالت
هیچی دیگه..... این چند مدتی که نبودم اومد کار رو تمام کرد و طلاق رو قطعی کردن.
واقعا" از دستش ناراضی هستم که اینجور خانواده رو تنها گذاشتن.
الان رفته یه زن دیگه گرفته
من که دوست ندارم دیگه اصلا" باهاشون ارتباط داشته باشم. چون نه فقط من بلکه تمام دوستان و آشناهامون میدونن مادر من بی تقصیر بوده هیچکس نتونسته به مادرم بگه که تو به دلیل این ایراد یا اون ایراد باعث این کار شدی بلکه مادرم تا آخرین لحظه واسه برگشت پدرم تلاش کردن ولی فایده نداشت.
یکی از دوستان فرمودند مادرتون رو به زیارت ببرید اتفاقا" مادرم یه خانوم مذهبی هستن و هر زمان وقت کنم با همدیگه به مسافرت میریم. مادرم تاج سر منه هیچوقت تنهاش نمیذارم:Gol:
حالا چند تا سوال برام پیش اومده که اگه ممکنه منو راهنمایی کنید:

1. من که دیگه هیچ علاقه ای ندارم به پدرم هم زنگ بزنم و احوالشو بپرسم . با این گندی که ایشون زدن هیچ علاقه ای برام نمونده. نظر شما چیه؟

2. مادرم دیگه با خانواده پدریم قطع رابطه کردن و میگن که چون من از اونها جدا شدم دیگه چرا رابطه داشته باشم. نظر شما چیه؟

به هر حال از همه دوستانی که منو راهنمایی کردن کمال سپاسگذاری رو دارم
پیروز و سلامت باشید:Gol:

[="Tahoma"][="SeaGreen"]سلام
کاری که پدر شما کرده خیلی خیلی خیلی بد بوده با این توضیفاتی که فرمودین و شخصاً اعتراف می کنم اصلاً سختی شرایط شما رو درک نمی کنم.
اما یک سوال دارم:
در20سال اول زندگی تون، آیا این پدر وظیفه ی پدری اش رو در حق شما انجام داده یا نه؟ اگه انجام نداده که هیچ و بعید میدونم اینطور باشه.
اما اگه انجام داده با این استدلال که الان چنین ظلم هایی در حق شما و مادرتون و خونواده و حتی خودش روا داشته، نمی تونید وظیفه ی فرزندی رو تا جایی که به گردنتونه انجام ندید. عمل به این دستور خیلی سخته اما باید توجه داشت که اگه وظیفه باشه، با سختیش باید کنار اومد؛ شایدحکمت خدا بر این قرار گرفته شما از چنین آزمون های سختی سربلند بیرون بیاین و خیر کثیری تو این دنیا یا اون دنیا نصیبتون بشه.
و ضمناً حداقل با برخورد شایسته ی شما به عنوان فرزند، احتمال بهتر شدن اوضاع ، هست. اما با قطع کامل رابطه، هیچ نتیجه ای جز علم کردن حب و بغض های شخصی و عمیق شدن کدورت های خانوادگی حاصل نمیشه.
و این نکته رو در نظر بگیرین که الان داخل در شرایط هستین و داغی جریانات باعث میشه ناگهانی تصمیم به قطع رابطه بگیرین؛ اما چند وقت بعد که شرایط براتون عادی تر بشه، یاد خاطرات خوب گذشته می افتین و حسرت می خورین که کاش همون پدر رو دوباره داشتین و ...
پس الان عجولانه تصمیمی نگیرین که بعداً پشیمون بشین. این نظر خواهر کوچیکترتونه.
[/]

فرزانه!!;307828 نوشت:
[="tahoma"][="seagreen"]سلام
کاری که پدر شما کرده خیلی خیلی خیلی بد بوده با این توضیفاتی که فرمودین و شخصاً اعتراف می کنم اصلاً سختی شرایط شما رو درک نمی کنم.
اما یک سوال دارم:
[="red"]در20سال اول زندگی تون، آیا این پدر وظیفه ی پدری اش رو در حق شما انجام داده یا نه؟[/] اگه انجام نداده که هیچ و بعید میدونم اینطور باشه.
اما اگه انجام داده با این استدلال که الان چنین ظلم هایی در حق شما و مادرتون و خونواده و حتی خودش روا داشته، نمی تونید وظیفه ی فرزندی رو تا جایی که به گردنتونه انجام ندید. عمل به این دستور خیلی سخته اما باید توجه داشت که اگه وظیفه باشه، با سختیش باید کنار اومد؛ شایدحکمت خدا بر این قرار گرفته شما از چنین آزمون های سختی سربلند بیرون بیاین و خیر کثیری تو این دنیا یا اون دنیا نصیبتون بشه.
و ضمناً حداقل با برخورد شایسته ی شما به عنوان فرزند، احتمال بهتر شدن اوضاع ، هست. اما با قطع کامل رابطه، هیچ نتیجه ای جز علم کردن حب و بغض های شخصی و عمیق شدن کدورت های خانوادگی حاصل نمیشه.
و این نکته رو در نظر بگیرین که الان داخل در شرایط هستین و داغی جریانات باعث میشه ناگهانی تصمیم به قطع رابطه بگیرین؛ اما چند وقت بعد که شرایط براتون عادی تر بشه، یاد خاطرات خوب گذشته می افتین و حسرت می خورین که کاش همون پدر رو دوباره داشتین و ...
پس الان عجولانه تصمیمی نگیرین که بعداً پشیمون بشین. این نظر خواهر کوچیکترتونه.
[/][/]

ممنون دوست عزیز
فک کنم در همون پست اول هم اشاره کردم. این بلاها از 6-7 سال پیش شروع شده تا اینکه به اینجا رسید. قبل از اون پدرم خیلی خیلی خوب بود ( نماز و روزه ها و بقیه مسائل دینی رو مدیون ایشون هستم)
تا الان هم خوب بوده از اینکه هروقت کمک مالی نیاز داشتم دریغ نکرده. نمیخوام بگم که از 6-7 سال پیش به این طرف دیگه هیچ کاری برای ما انجام نداده نه اینطور نیست. ولی از 2 سال قبل به شدت اخلاق و رفتارش تغییر کرد و سال گذشته دیگه تو خونه ما جهنم شد.
کمک مالی که هرچی میخواستیم میداد (همین الانم بهش زنگ بزنم بگم پول نیاز دارم دریغ نمیکنه)ولی چه فایده همه چی که پول نمیشه!!!
اصلا" میدونید حرفش چیه؟ میگه من با شماها مشکل ندارم من با مادرتون نمیتونم زندگی کنم. دلیلش رو میپرسیم، هیچ دلیل منطقی نداره! میگه دوست ندارم باهاش زندگی کنم میگیم چرا؟ بازم دلایل غیرمنطقی............. و دلیل اصلیش هم همون هوس بازی های چند سال اخیرش در کشورهای غیر مسلمان و خود ایران بود!
البته دیگه کار تمام شد و من دیگه نمیخوام این بحث هارو ادامه بدم
الان فقط ارتباط من و برادرهام با ایشون هست. موندم آیا ارتباطم رو با همون پررنگی قدیما حفظ کنم؟ فک نکنم بتونم اونجوری باشم(شاید یه زنگی بزنم ولی خیلی رغبت ندارم)
خیلی دلم واسه مادرم میسوزه. میدونی مثل چی میمونه؟ مثل اسراییل و فلسطینه. اون بیچاره ها(فلسطینی ها) سرزمین خودشونه و هیچ کار خلافی انجان ندادن ولی اونا(اسراییلی ها) از رو هیچی بهشون ظلم میکنن. خیلی زور داره
خدا عاقبت همه رو ختم به خیر کنه

[="Tahoma"][="SeaGreen"]سلام علیکم
خب همین درسته. ارتباطتون رو قطع نکنین
اما نیاز هم نیست بیش از وظیفه براشون کاری انجام بدین چون با شرایطی که وصف می کنین الان مادرتون نیاز به توجه بیشتر داره و باید تاجایی که می تونین هواشو داشته باشین؛ مسلماً نیاز نیست و واقعاً آدم به لحاظ وقت و انرژی نمی رسه که در چنین شرایطی برای هردوشون سنگ تموم بذاره
شما درخدمت مادر باشین و با هر روشی میتونین دلجویی کنین ازشون
و در کنارش درحدی که وظیفتونه حواستون به پدرتون هم باشه(درهمون حد خبر از احوالشون داشتن و ...).
به نظرم همین بهترین تصمیمیه که گرفتین
اما فقط حواستون باشه ظلم های پدر در حق مادر و در حق خودش باعث نشه، حریم پدر و پسری رو بشکنین. بهرحال ایشون برای شما پدر بدی نبوده اگرچه اخیراً تغییراتی کرده.
موفق باشین و منو هم خیلی دعا کنین
یاعلی...
[/]

hadisahami;307722 نوشت:
سلام دوستان

من این مدتی که نبودم به شدت گرفتار همین مشکلات خانوادگی بودیم.
پدرم بلایی به سرش اومده که حتی به عقاید اسلامی هم حرف زشت میزنه! یه نفر ازش پرسیده بود که چرا نماز رو ترک کردی؟جواب داده بود که نماز کیلویی چند!!! .... استغفر الله
بله ما پیشنهاد دادیم که بریم نزد مشاور ولی به هیچ وجه قبل نمیکرد. ما با مادرمون رفتیم نزد مشاور و مادرم هم اومد که مشکلاتش رو بگه. مادرم هیچ مشکلی از این جهت نداره که بره پیش مشاوره حتی چند بار مادرم خودش در تنهایی با پدرم صحبت کردن که با هم بریم مشاوره ببینیم راه حل چیه و پدرم با فحش و بد و بیراه جوابشون رو دادند.
خدمت شما عرض کنم که پدرم 2 بار رفتن تایلند و حتی یک سری عکس های خلاف شرع از ایشون دیدیم که اصلا" انتظار نداشتیم. سفر های خارج از کشورشون فقط با چند تا از دوست های به ظاهر پولدارشون میرفتن و هیچوقت با خانواده نمیرفتن
بعد از اینکه از سفر اولشون برگشتن با یکی دو تا خانوم تو شهر خودمون آشنا شدن.
البته با پدرم در این موارد صحبت خیلی تو خانواده داشتیم ولی انگار نه انگار. روز به روز رو به ضلالت
هیچی دیگه..... این چند مدتی که نبودم اومد کار رو تمام کرد و طلاق رو قطعی کردن.
واقعا" از دستش ناراضی هستم که اینجور خانواده رو تنها گذاشتن.
الان رفته یه زن دیگه گرفته
من که دوست ندارم دیگه اصلا" باهاشون ارتباط داشته باشم. چون نه فقط من بلکه تمام دوستان و آشناهامون میدونن مادر من بی تقصیر بوده هیچکس نتونسته به مادرم بگه که تو به دلیل این ایراد یا اون ایراد باعث این کار شدی بلکه مادرم تا آخرین لحظه واسه برگشت پدرم تلاش کردن ولی فایده نداشت.
یکی از دوستان فرمودند مادرتون رو به زیارت ببرید اتفاقا" مادرم یه خانوم مذهبی هستن و هر زمان وقت کنم با همدیگه به مسافرت میریم. مادرم تاج سر منه هیچوقت تنهاش نمیذارم:Gol:
حالا چند تا سوال برام پیش اومده که اگه ممکنه منو راهنمایی کنید:

1. من که دیگه هیچ علاقه ای ندارم به پدرم هم زنگ بزنم و احوالشو بپرسم . با این گندی که ایشون زدن هیچ علاقه ای برام نمونده. نظر شما چیه؟

2. مادرم دیگه با خانواده پدریم قطع رابطه کردن و میگن که چون من از اونها جدا شدم دیگه چرا رابطه داشته باشم. نظر شما چیه؟

به هر حال از همه دوستانی که منو راهنمایی کردن کمال سپاسگذاری رو دارم
پیروز و سلامت باشید:Gol:

بسمه‌تعالي
با عرض سلام و تحيت
هرچند مدت زيادي از اين پست گذشته و من اميدوارم تو اين مدت نتايج خوبي به دست اومده باشه، اما چون جناب طاهر ارجاع دادند لازم دونستم من هم چند سطري به اين موضوع بپردازم.
همنطور كه جناب حامي اشاره فرمودند، ماداميكه مستقيما با فرد صحبت نشه علت اين وضعيت مشخص نميشه و علاوه بر علل احتمالي كه ايشون براي اين انحراف اخلاقي و اعتقادي بيان فرمودند، من فكر مي‌كنم علل روانشناختي و ارتباطي هم بي تاثير نبوده؛ عواملي چون: ازدواج اجباري( از ابتدا به مادر شما علاقه نداشتند)، وسواس، كمال‌زدگي و افراط. خليليها هستند كه متاسفانه چوب افراط و سختگيري رو ميخورند و وقتي نتيجه نمي‌گيرند و خسته مي‌شوند از طرف ديگر بام مي‌افتند. به هر حال ايشان از امتحان پيش رو سربلند بيرون نيامده‌اند.
به هر حال قطع نظر از علل احتمالي چنين وضعيتي، در قبال سوالهاي مطرح شده مي‌توان گفت؛ طبيعي است كه حضرتعالي از لحاظ عاطفي و ميزان علاقه نسبت به ايشان دچار دلسردي شويد، اما آنچه كه مهم است اين است كه نبايد اجازه دهيد حيطه عواطف، حيطه رفتار شما را نسبت به ايشان تغيير دهيد. به تعبيري هرچند در مقوله عاطفه، شما قهرا و جبرا نسبت به ايشان دچار كم علاقه‌گي مي‌شويد، اما در مقوله رفتار چنين جبري پذيرفته نيست و لازم شما با جدا كردن عاطفه از رفتار، همچنان رفتاري اسلامي با ايشان داشته باشيد. پس ايشان همچنان احترامشان واجب است. ضمن اينكه بايد به ياد داشت كه همانگونه كه ايشان نسبت به گذشته خود دچار تغيير منفي شده‌اند، اين امكان وجود دارد كه در آينده نيز انشاء الله نسبت به الان دچار تحول مثبت شوند! پس نا اميد نباشيد و ضمن دعا، توسل و نذر، با اخلاق اسلامي خود دل ايشان را نسبت به حقيقت نرم كنيد.
انشاءالله كه خداي بزرگ به آبروي مقربينش با لطف و دستگيري خود، همه ما را در امتحانات مختلف سربلند بگرداند.
اللهم اجعل عواقب امورنا خيرا
در پناه خداي متعال موفق باشيد.

بسم الله الرحمن الرحيم

گرفتن همسر دوم و دلزدگي از خانواده مسئله ي غير عادي براي افرادي كه وسعت مالي خوبي دارند نيست. بخصوص اينكه همسر اول نتونه پابه پاي مرد خواسته هاشو براورده كند.در فاميل من كمتر مردي پيدا ميشه كه همسر دوم نداشته باشه. اما تجربه به من ثابت كرده بعد چند سال پشيمون ميشن و بر ميگردن.
ويژگي هاي مشترك كه من مشاهده كردم:
1. سفر هاي تنهايي(بدون خانواده)
2. شب بيرون از منزل خوابيدن (به بهانه هاي مختلف)
3.همسر با خانم اولش شاد نيست و حوصله اونو نداره.
يعني يك زن ديگه گرفته!!!!

از ميان اون ده نفري كه در خاطرم هست اكثرشون در تنهايي مردن يا اينكه تنها زندگي مي كنند. چون نه خانواده ي اول و نه خانواده ي دوم وفادار به مردي نخواهند موند كه روزي ... فقط ظاهرا به خاطر مسائل مادي ماندند.

بعد از مدت ها اومدم که نتایج رو خدمت دوستان بگم
از شماها تشکر میکنم که جواب ها رو بی منت دادین
خدا اجرتون بده
پدرم از مادرم جدا شد و ما الان همراه مادرمون زندگی میکنیم. پدرم تو شهر دیگه ای ازدواج دوم رو انجام داده.
هرچند وقت یه بار میاد بهمون سر میزنه البته به ما بچه هاش. یا تلفنی احوالشو میپرسیم یا ایشون تماس میگیرن. اگه کمک مالی احتیاج داشته باشیم دریغ نمیکنه
ارتباط مادرم با اقوام پدریم همچنان برقراره البته یه مقداری کمتر شده ولی دشمنی ندارن با هم. عموهام همیشه احوالمونو میپرسن. کلا" فقط زنجیره مادر و پدرم قطع شده نه با فامیلای دو طرف. چون واقعا سر هیچی این کارو انجام داد. ما اصلا مشکل مالی نداشتیم یا چیزی دیگه... به هر حال چیزی که شد و تموم شد
ولی از صحبت هاش به صورت غیرمستقیم بر میاد که پشیمونه ولی دیگه فایده نداره...
حالا الان من میخوام ازدواج کنم ولی یه جورایی تو زندگی ما هم تاثیر داره. الان خودم دختری رو دوست دارم و به تفاهم هایی رسیدیم ولی ذهنیت خانوادش در مورد ما یه جور دیگست ! البته این بحث رو تو بخش مشاوره ازدواج مطرح کردم

جمع بندي:[=&quot]
زندگیمون داره از هم میپاشه
[=&quot] پرسش:
سلام، من جوان 24 ساله ای هستم که الان دانشجوی بیکارم پدر و مادرم چندین ساله که با هم مشکل دارن الان میخوان به صورت توافقی متارکه کنن ولی من اصلا" راضي به جدایشون نیستم(پدرم 55 سال و مادرم 50 سالشه) جریان چیه؟ پدرم فردی هست که در خانه خود رای هستش و به حرف کسی گوش نمیده و اگه کسی برخلاف دستور اون کاری انجام بده که دیگه واویلا از حرف تا دعوا... برعکس مادرم فردی آرام و به دور دعوا است ولی پدرم مرتب با مادرم دعوا می کند. پدرم تا 5 سال پیش یک فرد کاملا" مذهبی بود بعد از اینکه یک سفر به تایلند داشت و بعد از اون چند سفر خارج از کشور با رفقای به قول دیگران میلیاردرش، از عرش به فرش آمد الان به جایی رسیده که واجبات (که در صدر اونا نمازه) رو ترک کرده. از عرش به فرش اومده خیلی براش نگرانیم. البته اینو بگم که کارهای دادگاه رو انجام دادن و طلاق هم دادن ولی چون از نوع توافقی هستش 3 ماه و 10 روز فرصت رجوع داره. الانم تو یه شهر دیگه کنار همون رفقای میلیاردیش داره مثلا" زندگی میکنه. و مشکلش با مادرم اینه که میگه دوستش ندارم در حالی که ایشون با همدیگه 30 سال زندگی کردن بدون هیچ مشکلی و این چند سال اخیر همچین مشکلاتی براشون پیش اومده. از طرفی میگه من میخوام ازدواج کنم این چند سال آخر که شدت دعواش زیاد شده بود میگفتیم برو پیش یه مشاور خانواده یا روانپزشک ولی شروع میکرد بد و بیراه گفتن الان چند ماهه دیگه پیش ما زندگی نمیکنه

[=&quot] حالا سوالات من:
[=&quot] 1. با توجه به اینکه چند ساله داریم راهنماییش میکنم و انگار نه انگار. من خودم و اقوام دیگه از راهنماییش منصرف شدیم چون فایده نداره انگار واسه دیوار حرف میزنی. به نظر کارشناسان محترم چیکار کنیم ما؟
[=&quot] 2. اگه پدرم بخواد طلاق رو قطعی کنه من خودم که دیگه ارتباط باهاش رو قطع میکنم چون از سر هیچی داره نظام خانواده رو از هم میپاشه. نظر شما چیه؟ کجاست اون پدری که زمانیکه بچه بودیم هر هفته میبردمون نماز جمعه؟ کجاست اون پدری که بعد از هر نماز قرآن میخواند؟ کجاست اون پدری که همه آشناهامون واسه امر خیر از ایشون مشورت میگرفتن چون معتقد بودن که دستشون پربرکته؟ پناه بر خدا از دست شیطان.... چه بلاهایی که بر سر انسان ها نمیاره.
[=&quot]
[=&quot]پاسخ:
[=&quot]سلام خدمت شما پرسشگر محترم
[=&quot]علت این مشاجرات و تصمیم ها هرچه باشد مشخص است که سهم شما تلخ کامی است. [=&quot]متأسفانه در این مواقعی که فرد، انتقاد پذیر و نصیحت پذیر نیست و خود اراده نمی کند که که رابطه اش را بازنگری کند کار خاصی نمی توان کرد. اما چاره این نیست که دست روی دست گذاشت و افسوس خورد. از همین جا نباید اجازه دهید مشکلات چون توده پهمن بزرگ و بزرگ تر شود.
[=&quot]شما فرمودید بیکارید اما الان یکی از مهم ترین کارهای شما این است که مرهمی بر بال شکسته مادرتان باشید.
[=&quot]البته واقعاً ما نمی دانیم و شاید شما هم نمی دانید ریشه مشکل از کجاست. برخی از مشکلات ریشه در مسائل سری زن و شوهر دارد گاهی هم خود اصول مذاکره را بلد نیستند و به همه چیز فکر می کنند مگر این که سهمی برای گفتگوی در آرامش برای حل تنش ها ایجاد کنند. ولی ظاهر چیزی نشان نمی دهد. همین جاست که برخی می گویند سر چیزهای الکی به هم مشاجره می کنند.
[=&quot]تقصیر از کیست؟
[=&quot]تقصیر از هرکسی باشد به حکم دستور خداوند تبارک و تعالی شما لازم است ادب و احترام هر دو را داشته باشید.
[=&quot]اغلب....
[=&quot]اعلب موارد بزرگ تر برایشان سخت است که حرف و پیشنهاد حق و به جا را از کوچک تر خود بپذیرند و این ریشه در خودخواهی ها و مشکلات اخلاقی دارد. گاهی هم واقعاً قصدی ندارند ولی فرزند انسان حتی اگر 50-60 سالش هم باشد از نگاه والدین او هنوز بچه است . بنابراین در این مواقع باید تا می توانید از بزرگ ترها کمک بگیرید اگر مشاوره را پذیرفتند مشاوره وگرنه از اقوام و دوستان با تجربه مدد بگیرید.[=&quot]


[=&quot]شرایط راهنمایی
[=&quot]هر زمینه ای مناسب برای راهنمایی نیست هرچه نامحسوس تر باشد بهتر است گاهی ممکن است نامه بهترین تدبیر باشد.
[=&quot]راهنمایی باید به دور از نظر و اطلاع دیگران باشد.
[=&quot]راهنمایی باید در زمانی اتفاق بیفتند که او هیجان منفی مانند غم و خشم نداشته باشد.
[=&quot]جلسه را زیاد طولانی نکنید.
[=&quot]بهتر است گفت گو در فضایی غیر منزل باشد.
[=&quot]راهنمایی نباید یک طرفه باشد باید سخن هر دو را شنید.

[=&quot]گیرهای معنوی
[=&quot]گاهی علل مشکلات ریشه های معنوی دارد در این مورد بزرگان توصیه می کنند که فرد بازنگری کند ببیند حقی از کسی نزد او نیست، دلی را نرنجانده، و...اینها عایق برای اجابت دعا هستند. صدقه، نذر، رفع حوائج نیازمندان واقعی، همراه داشتن قرآن، زیاد گفتن ذکر به خصوص ذکر لالله الا الله، ذکر پناه بردن به خدا، دعا به خصوص دعای جمعی و... [=&quot]در این مسیر مفید است.

[=&quot]طلاق درمانی
[=&quot]گاهی مواقع طلاق بهترین تدبیر است. وقتی دو قطعه یک موتور به هم نمی خورند نباید به زور آنها را به هم وصل کرد هم آنها و هم سایر قطعات گرفتار مشکل می شوند. بنابراین همیشه صحیح نیست که با سلام و صلوات بدون حل ریشه مشکل زن و شوهر را زیر یک سقف برگرداند.[=&quot]

موضوع قفل شده است