آیا برای حفظ جان مسلمان فاسد(دروغ,شراب,بی حجابی و جاسوسی و...) واجب است؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا برای حفظ جان مسلمان فاسد(دروغ,شراب,بی حجابی و جاسوسی و...) واجب است؟

پرسش :

آیا برای حفظ جان مسلمان فساد(دروغ,شراب,بی حجابی و جاسوسی و...) واجب است؟

مثلا رفت و آمد نشست و برخواست همه چیز او را جست و جو و به او دروغ بگوییم و یا در کنارش شراب بخوریم و ... واجب است ؟

----------

المائده : لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿28﴾

اگر دست‏خود را به سوى من دراز كنى تا مرا بكشى من دستم را به سوى تو دراز نمى‏كنم تا تو را بكشم چرا كه من از خداوند پروردگار جهانيان مى‏ترسم (28)

إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ ﴿29﴾

من مى‏خواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] بازگردى و در نتيجه از اهل آتش باشى و اين است‏سزاى ستمگران (29)

آیا موارد فسادی بالا دست درازی نیست ؟

کارشناس بحث : پارسا

mohammad+ali;296690 نوشت:
پرسش :

آیا برای حفظ جان مسلمان فساد(دروغ,شراب,بی حجابی و جاسوسی و...) واجب است؟

مثلا رفت و آمد نشست و برخواست همه چیز او را جست و جو و به او دروغ بگوییم و یا در کنارش شراب بخوریم و ... واجب است ؟

----------

المائده : لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿28﴾

اگر دست‏خود را به سوى من دراز كنى تا مرا بكشى من دستم را به سوى تو دراز نمى‏كنم تا تو را بكشم چرا كه من از خداوند پروردگار جهانيان مى‏ترسم (28)

إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ ﴿29﴾

من مى‏خواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] بازگردى و در نتيجه از اهل آتش باشى و اين است‏سزاى ستمگران (29)

آیا موارد فسادی بالا دست درازی نیست ؟

به نام خدا و سلام بر شما
وقت بخیر

در مورد بخش اول سوالی که مطرح فرمودید، بله.

قانون أهم و مهم از اصولى است كه در برخى موارد به ميدان می آید و باعث تغییر موضوع حکم می شود.

توضیح:

طبق نظر همه مراجع معظم تقلید دروغ گفتن حرام است. و "دروغ مصلحتى" به معناى رايج نزد مردم (كه در واقع "دروغ منفعتى" است) نیز مشمول همین حکم حرمت می شود؛ اما مواردی هم داریم که واقعا مشمول موارد جواز دروغ می شود که به اصطلاح از آن به "دروغ مصلحتی" تعبیر می کنیم.

موارد جواز آن هم مشخص است؛ از جمله آنها وجود مصلحت أهم (مثل حفظ جان مؤمن و يا رفع نزاع بين دو مسلمان) است.

چون در اينجا چون مسأله مهم ‏ترى در كار است كه عقل و شرع بر اهم بودن آن گواهى می دهند، لذا دروغ مجاز شمرده شده است.

البته تشخيص أهم و مهم كارى ساده نيست و نباید منجر به توجیه گری بشود؛ بلكه نيازمند آگاهى بر معيارها و موازين و روح شريعت است و در حقيقت به نوعی مسأله‏ اى اجتهادى است كه بايد منطق ويژه اجتهاد در آن لحاظ شود.

مثلا مرحوم شیخ انصاری (ره) در کتاب مکاسب خود در بحث کذب فقط دو مورد را از موارد دروغ مصلحتی می داند (و تا جایی که بنده اطلاع دارم بقیه علما نیز بیش از این دو مورد را نگفته اند) و آن عبارتند از:

1- ضرورت: مثلا در جایی که جان ،مال یا آبروی مومنی در خطر است و با یک دروغ نجات پیدا می کند، در این سه مورد خداوند متعال اجازه داده است که دروغ گفته شود و جان یا مال مومن در امان بماند .ایشان برای اثبات مطلب خود به چهار دلیل اشاره دارند:

الف: آیه 106 سوره نحل و آیه 28 آل عمران
ب: روایات زیاد در کتاب وسایل الشیعه ،ج16 ، باب 12 از کتاب ایمان
ج: اجماع علمای شیعه
د: عقل، که میگوید: حفظ جان و مال و ناموس مومن از دروغ مهمتر است.

2- اصلاح بین مومنین: یعنی دو مومن را با یکدیگر آشتی دهید. دلیل ایشان نیز روایاتی است که بر جواز این مطلب دلالت دارد. مانند: امام صادق علیه السلام که فرمودند: کسی که قصد اصلاح بین مومنین را دارد دروغگو نیست. (الوسایل /ج8/ ص578)

---------------------------------

احادیث متعددی نیز در این زمینه داریم که در اینجا فقط دو مورد را اشاره می کنم، تفصیل بیشتر را می توانید از پاسخگویان بخش حدیث جویا شوید.

1) پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله فرمودند: به خدا سوگند دروغ یاد کن و برادرت را از کشته شدن نجات بده.(1)

همچنین راوی می‌گوید: از امام هشتم امام رضا علیه السلام سؤال کردم درباره مردی که از سلطان بر مال خویش می‌ترسد که مالش را به زور و ناحق از او بگیرد، ‌سپس به دروغ سوگند می‌خورد تا اینکه از ظلم سلطان نجات یابد. حضرت فرمود: باکی بر او نیست و نیز می‌گوید: از امام سؤال کردم که آیا همانگونه که انسان برای حفظ مال خویش جایز است سوگند بخورد، برای حفظ مال برادر دینی خود نیز می‌تواند سوگند دروغ متوسل شود؟ حضرت فرمود: آری.(2)

و نیز امام صادق علیه السلام فرمودند: سوگند اقسامی دارد که یک قسم آن این است که انسان در راه خلاص و نجات مال یا جان مسلمانی از دست سارق یا هر متجاوز دیگری سوگند به دروغ بخورد، چنین سوگندی نه تنها کفاره ندارد بلکه اجر هم دارد.(3)

-----------

1- اب‍ن‌ ب‍اب‍وی‍ه‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌؛ من لایحضره الفقیه،تهران، صدوق،1367-1369 ،ج 3، ص 235
2- فروع کافی، ج 5، ص 440
3- الفقیه،‌ج 3، ص 231

---------------------------------------------------

با توجه به مطالبی که عرض شد مشخص است اگر جایی حفظ جان مسلمانی متوقف به گناهی باشد که در برابر حفظ نفس کم اهمیت تر است، ارتکاب آن مجاز بلکه در صورت یقین به ترتّب اثر چه بسا واجب نیز باشد.

(مطلبی که عرض کردم به طورت کلی بود؛ در صورت تردید موارد خاص را باید با ذکر مصداق از دفتر مرجع تقلید خود جویا شوید با بفرمایید تا استفتاء شود.)

mohammad+ali;296690 نوشت:
پرسش :

آیا برای حفظ جان مسلمان فساد(دروغ,شراب,بی حجابی و جاسوسی و...) واجب است؟

مثلا رفت و آمد نشست و برخواست همه چیز او را جست و جو و به او دروغ بگوییم و یا در کنارش شراب بخوریم و ... واجب است ؟

----------

المائده : لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ إِنِّي أَخَافُ اللّهَ رَبَّ الْعَالَمِينَ ﴿28﴾

اگر دست‏خود را به سوى من دراز كنى تا مرا بكشى من دستم را به سوى تو دراز نمى‏كنم تا تو را بكشم چرا كه من از خداوند پروردگار جهانيان مى‏ترسم (28)

إِنِّي أُرِيدُ أَن تَبُوءَ بِإِثْمِي وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاء الظَّالِمِينَ ﴿29﴾

من مى‏خواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوى خدا] بازگردى و در نتيجه از اهل آتش باشى و اين است‏سزاى ستمگران (29)

آیا موارد فسادی بالا دست درازی نیست ؟

اما در مورد آیاتی هم که به آن استناد فرمودید، من دقیق متوجه منظورتون نشدم.

این آیات اشاره به جریان بین فرزندان حضرت آدم علیه السلام و قتل هابیل به دست قابیل دارد؛ و به نظر می رسد اشکال شما بر این مطلب هست که چرا هایبل در مقابل تعدّی و تعرّض قابیل از خودش دفاع نکرد؟

اگر همینطور است، من به طور خلاصه بخش هایی از تفسیر نمونه و المیزان را که ذیل این آیات است (و البته احتمالا مطالعه فرموده اید)، برای شما قرار می دهم.

ولی پیشنهاد می کنم ادامه این قسمت از بحث و توضیحات بیشتر را در بخش «ترجمه و تفسیر» از پاسخگویان محترم قرآن و تفسیر انجمن جویا شوید.

[spoiler]
- بخشی از تفسیر نمونه ذیل این آیات:

در آن هنگام که هر کدام کارى براى تقرب به پروردگار انجام دادند، اما از یکى پذیرفته شد و از دیگر پذیرفته نشد.)

(اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الاخر).

و همین موضوع سبب شد برادرى که عملش قبول نشده بود دیگرى را تهدید بقتل کند، و سوگند یاد نماید که تو را خواهم کشت ! (قال لاقتلنک ) اما برادر دوم او را نصیحت کرد و گفت اگر چنین جریانى پیش آمده گناه من نیست بلکه ایراد متوجه خود تو است که عملت با تقوا و پرهیزگارى همراه نبوده است و (خدا تنها از پرهیزگاران میپذیرد).

(قال انما یتقبل الله من المتقین ).

پس اضافه کرد: حتى اگر تو به تهدیدت جامه عمل بپوشانى و دست به کشتن من دراز کنى ، من هرگز مقابله به مثل نخواهم کرد و دست به کشتن تو دراز نمى کنم.

(لئن بسطت الى یدک لتقتلنى ما انا بباسط یدى لاقتلک ).

چرا که من از خدا میترسم و هرگز دست به چنین گناهى نمى آلایم

(انى اخاف الله رب العالمین ).

به علاوه من نمى خواهم بار گناه دیگرى را بدوش بکشم بلکه میخواهم تو بار گناه من و خویش را بدوش بکشى (زیرا اگر براستى این تهدید را عملى سازى بار گناهان گذشته من نیز بر دوش تو خواهد افتاد چرا که حق حیات را از من سلب نمودى باید غرامت آن را بپردازى و چون عمل صالحى ندارى باید گناهان مرا بدوش بگیرى !)

(انى ارید ان تبوء باثمى و اثمک ).

و مسلما با قبول این مسئولیت بزرگ از دوزخیان خواهى بود و همین است جزاى ستمکاران .

(فتکون من اصحاب النار و ذلک جزاء الظالمین ).

- بخشی از تفسیر المیزان ذیل این آیات:

مطلب دیگر اینکه باز از سیاق بر مى آید که گوینده : (حتما تو را خواهم کشت ) همان کسى بوده که قربانیش قبول نشده و انگیزه اش ‍ بر این گفتار و انجام این گفتار حسدى بوده که در دلش زبانه کشیده ، چون هیچ سبب دیگرى در کار نبوده و مقتول هیچ جرمى را به اختیار خودش مرتکب نشده که مستوجب مثل چنین سخنى و تهدید به کشته شدن باشد.

پس اینکه قاتل گفته : (حتما تو را خواهم کشت ) تهدید به قتل به انگیزه حسد بوده ، چون قربانى مقتول قبول شده ، و از او قبول نشده ، پس اینکه مقتول گفته : (خداى تعالى قربانى را تنها از متقیان مى پذیرد) تا آخر گفتارى که خداى تعالى از او حکایت کرده پاسخى است که وى به گفتار قاتل داده ، بنابراین مقتول اول به وى مى گوید که مساله قبول شدن قربانى و قبول نشدنش هیچ ربطى به من ندارد، و من در آن هیچگونه دخالتى و جرمى ندارم ، تنها جرمى که هست از ناحیه تو است که تقوا ندارى و از خدا نمى ترسى و خداى تعالى به کیفر بى تقوائیت قربانیت را قبول نکرد.

در مرحله دوم مى گوید: به فرض که بخواهى مرا بکشى و به این منظور دست به سویم دراز کنى من هرگز به این منظور دست به سویت نمى گشایم ، و در صدد کشتن تو بر نمى آیم ، زیرا مى دانم که این کار نافرمانى خداى سبحان است ، و من از خدا مى ترسم ، البته منظور او از این سخن این بوده که قاتل وقتى از انجام تصمیمش فارغ مى شود در حالى فارغ شود که هم گناه خودش را به دوش ‍ بکشد و هم گناه او را تا اهل آتش شود چون سزاى ستمکاران آتش است .

پس جمله : (انما یتقبل الله من المتقین ) هم ممکن است در مقام قصر افراد باشد، تا دلالت کند بر اینکه قبولى قربانى شامل هر دو نوع قربانى یعنى فرد با تقوا و فرد بى تقوا نمى شود، و هم در مقام قصر قلب باشد که البته این در صورتى است که قاتل عکس و قلب مطلب را مى پنداشته ، یعنى مى پنداشته که قربانى او قبول مى شود و از مقتولش قبول نمى شود، حال یا به خاطر اینکه خیال مى کرده مساله قبولى قربانى دائر مدار وجود تقوا نیست ، و یا به خاطر اینکه مى پنداشته خداى تعالى حقیقت حال را نمى داند، و ممکن است حقیقت امر بر او پوشیده و مشتبه شود که بسیارى هستند که چنین مى پندارند.

در این جمله حقیقت امر در قبول شدن عبادتها و قربانیها بیان شده ، و در مساله قتل و ظلم و حسد موعظتى آمده ، و هم مجازات الهیه اثبات شده ، و نیز خاطر نشان شده که مساله مجازات از لوازم ربوبیت رب العالمین است ، براى اینکه این ربوبیت وقتى تمام مى شود که نظامى متقن در بین اجزاى عالم حاکم باشد، نظامى که منتهى شود به اندازه گیرى اعمال با ترازوى عدل ، و در نتیجه کیفر دادن ظلم به عذاب الیم ، تا ظالم از ظلم خود دست بردارد، و یا اگر دست بر نداشت خودش ، خویشتن را گرفتار آتشى کند که خود مهیا کرده .

لئن بسطت الى یدک لتقتلنى ما انا بباسط یدى الیک ...

حرف (ل ) در آغاز جمله ، لام سوگند است ، و جمله (بسطت الى یدک ) کنایه است از شروع به مقدمات قتل و به کار بردن آلات و اسباب آن .

در جواب این جمله که جمله اى است شرطیه به جاى اینکه مثبت بیاورد و بفرماید: (برادرش گفت اگر چنین کنى چنین خواهم کرد) منفى آورده ، آن هم در یک جمله اسمى و آن اسم هم اسم صفت (باسط) نه جمله اثباتى و نه جمله فعلى و چنین گفت : (اگر تو براى کشتن من دست به کار شوى من براى کشتن تو دستم را نمى گشایم ) و تازه آن اسم صفت را با حرف (با) تاکید نموده ، اصل کلام را نیز با سوگند مؤ کد نمود همه اینها براى این بود که بفهماند او از ارتکاب جنایت و قتل نفس به مراتب دور است ، بطورى که نه تنها تصمیم بر آن نمى گیرد بلکه تصورش را هم نمى کند.

ترس از خدا از ارتکاب ظلم جلوگیرى مى کند.

و در آخر همه مطالب خود را تعلیل کرد به اینکه : (انى اخاف الله رب العالمین ) آرى متقین به محض اینکه به یاد پروردگارشان (که همان رب العالمین است و کسى است که بعد از هر گناهى عذاب خاص به آن گناه را به عنوان کیفر، اعمال مى کند) قهرا در دلهاشان غریزه ترس از خدا بیدار گشته و نمى گذارد مرتکب ظلم شوند و در پرتگاه هلاکت قرار گیرند.

برادرى که مقتول شد بعد از آن جمله : یعنى جمله : (لئن بسطت الى یدک لتقتلنى ما انا بباسط یدى ...)، تاویل آنرا ذکر کرده ، و از سر حقیقى آن خبر مى دهد، و حاصل آن این است : وضعى که پیش آمده امر را دائر بین یکى از دو چیز ساخته ، یکى اینکه من برادرکشى کنم و ستمکار و حامل وزر و گناه باشم و در آخر داخل آتش شوم ، و دیگر آنکه برادرم مرا به قتل برساند و او این چنین باشد و من برادرکشى و ظلم را بر سعادت خود ترجیح نمى دهم و ظلم را بر خود نمى پسندم ، بلکه در این دوران شق دیگرش را انتخاب مى کنم ، و آن این است که برادرم با کشتن من شقى و من سعید گردم ، و دامنم به ظلم آلوده نشود، منظور مقتول از جمله (انى ارید...) این است و جان کلام این است منظور مقتول معناى تحت اللفظى کلامش نیست ، بلکه عبارت او کنایه است از انتخاب کشته شدن در صورت دوران امر (نه اینکه با وجود شق سوم و امکان گریز از کشتن و کشته شدن مع ذلک کشته شدن را ترجیح دهد).

پس آیه شریفه در تاویل بودنش براى آیه : (لئن بسطت الى یدک ...) نظیر آیه اى است که قتل نفس خضر را براى موسى تاویل مى کند، موسى از او پرسید: (ا قتلت نفسا زکیة بغیر نفس لقد جئت شیئا نکرا) او در پاسخش گفت : (و اما الغلام فکان ابواه مؤ منین فخشینا ان یرهقهما طغیانا و کفرا فاردنا ان یبدلهما ربهما خیرا منه زکوة و اقرب رحما).

در داستان مورد بحث نیز مقتول به اختیار خود مرگ با سعادت را از زندگى با شقاوت و دخول در حزب ستمگران ترجیح داده و آنرا براى خود انتخاب نموده هر چند که این انتخابش مستلزم شقاوت برادرش بود، البته شقاوتى که برادر نیز آن را به اختیار خود براى خود انتخاب کرده ، همچنانکه خضر مرگ با سعادت غلام را بر زندگى آینده اى که تواءم با طغیان و کفر و گمراهى و اضلال پدر و مادر است ترجیح داده و مردن را براى او انتخاب کرد، هر چند که مرگ فرزند مایه اندوه و ناراحتى والدین او بوده باشد، چون خداى سبحان در مقابل این اندوه فرزند دیگرى به آندو مى دهد، که بهتر و پربرکت تر و به رحم نزدیکتر باشد.
.
.
.
پاسخ به دو اشکال که بر قصه هابیل وقابیل در قرآن وارد شده است

و از اینجا روشن مى شود که اشکالى که بعضیها بر این داستان کرده اند وارد نیست ، و آن اشکال این است که : این دو برادر هر دو مقصر و گناهکارند، زیرا یکى از آن دو به ظلم و تعدى راه افراط را رفته ، و مرتکب قتل شده و دیگرى با قبول ظلم راه تفریط را طى کرده و خود را بکشتن داده ، نه اعتراضى کرده و نه به دفاع از خود برخاسته ، بلکه خود را تسلیم او کرده و در برابر اراده او تسلیم و رام شده و صریحا گفته : (اگر براى کشتن من دست به سوى من بگشائى من ...).

وجه ناوارد بودن این اشکال این است که او در پاسخ برادرش نگفت : من از خود دفاع نمى کنم ، و تو را در آنچه از من مى خواهى آزاد مى گذارم ، بلکه تنها این را گفت : که من نمى خواهم تو را به قتل برسانم ، در آیه شریفه چیزى در باره اینکه بالاخره قتل چگونه واقع شد و آیا مقتول با علم به اینکه قاتل قصد کشتن او را دارد، از خود دفاع کرد یا نه ؟ و آیا قتل به این صورت بوده ، و یا آنکه برادر قاتل ، مقتول را بى خبر ترور کرده ، و فرصتى براى دفاع او نگذاشته ؟ و... نیامده .

پس اشکال بالا به هیچ وجه وارد نیست ، و همچنین اشکال دیگرى که کرده اند که مقتول جرم سنگین ترى مرتکب شده ، زیرا خواسته است با کشته شدن خود، برادرش گرفتار عذاب دائمى و خالد شود، تا او با شقاوت دائمى برادرش سعادت پیدا کند، براى اینکه صریحا گفته : (من مى خواهم که تو با کشتن من گناه مرا و گناه قتل نفس خود را به دوش بگیرى ، و در نتیجه اهل آتش شوى )، و این منطق نظیر منطق بعضى از عابدان خشک و کج اندیش است که فکر مى کنند که آنچه دارند زهد و تعبد است ، و هر قدر از ناحیه ستمگران تو سرى بخورند و ظلم ببینند عابدتر و زاهدتر مى شوند، زیرا ظالم و زر و بال ظلم خود را بدوش خواهد کشید و او در دفاع از حق خود هیچ وظیفه اى جز صبر کردن و امید ثواب بردن ندارد، و این خود نوعى نادانى است ، براى اینکه کمک به گناه گنهکار است که باعث مى شود کمک کننده نیز در جرم شریک گنهکار شود، نه اینکه گنهکار هر دو جرم را به دوش بکشد.

وجه ناوارد بودن این اشکال این است که گفتار او که گفته است (من مى خواهم گناه مرا و گناه خودت را به دوش بکشى ) گفتارى است مشروط و به فرض تحقق شرط، به همان معنائى که بیانش گذشت .

[/spoiler]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

سوره 16: النحل :

هر كس پس از ايمان آوردن خود به خدا كفر ورزد [عذابى سخت‏خواهد داشت] مگر آن كس كه مجبور شده و[لى] قلبش به ايمان اطمينان دارد ليكن هر كه سينه‏اش به كفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابى بزرگ خواهد بود (106)

سوره 3: آل عمران
مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز [او را] از [دوستى] خدا [بهره‏اى] نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از [عقوبت] خود مى‏ترساند و بازگشت [همه] به سوى خداست (28)

"مومنان برادر یکدیگرند پس بین برادرتان آشتی کنید"

شبهه : آیا برای حفظ جان مسلمان فساد(دروغ,شراب,بی حجابی و جاسوسی) واجب است؟

بگو درکدام حدیث و روایت : سید شهدا امام حسین(معصوم بی گناه علیه السلام) با یزید عهد (بیعت) دروغ بست و با زنان عرب شراب خورد (استغفر الله) و با جاسوسی مومنان همراهش را نجات داد؟/////.
کجا معصومین با اسراف در فساد و تجسس کافر , جان خود و مسلمان را نجات دادند؟
کجا امام علی علیه اسلام در حرکات مشکوک عمر تجسس کرد و اهل بیت را از ترور نجات داد؟
کجا الله بزرگ در بهشت با تجسس فتنه شیطان و آدم را تجسس کرد و درخت منهیه را از تجاوز نجات داد؟



از امام صادق در جلد3 کتاب اصول کافی باعنوان کتاب الکفروالایمان منقول است که اسلام(اگرچه لسانی) حافظ جان ومال وناموس است.

mohammad+ali;296690 نوشت:
آیا برای حفظ جان مسلمان فساد(دروغ,شراب,بی حجابی و جاسوسی و...) واجب است؟

برای حفظ جان مسلمان خیر اما برای حفظ نظام اسلامی چرا
فتوای امام راحل در این مورد این بود:

حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است. اين حرف های احمقانه‏ای است که از همين گروه ها القا می‏ شود که خوب، جاسوسی که خوب نيست! جاسوسی، جاسوسی فاسد خوب نيست، اما برای حفظ اسلام و برای حفظ نفوس مسلمين واجب است، دروغ گفتن هم واجب است، شراب خمر هم واجب است» [۴].
حکومت...به معنای ولايت مطلقه ای[است] که از جانب خدا به نبی اکرم واگذار شده و اهم احکام الهی است و بر جميع احکام شرعيه الهيه تقدم دارد... حکومت، که شعبه ای از ولايت مطلقه رسول الله است، يکی از احکام اوليه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احکام فرعيه ، حتی نماز وروزه و حج است

امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم ؛ و آنها در خارج و داخل دارند طرح­ ریزی می­کنند برای این­ که این انقلاب را بشکنند ؛ و این نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شکست بدهند و نابود کنند ؛ و این یک تکلیف الهی است برای همه که اهمّ تکلیفهایی است که خدا دارد؛ یعنی حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ولو امام عصر(عج) باشد، اهمّیتش بیشتر است. برای این­که امام عصر هم خودش را فدا می­کند برای اسلام. همه ی انبیا از صدر عالم تا حالا که آمدند، برای کلمه ی حقّ و برای دین خدا مجاهده کردند و خودشان را فدا کردند
بنا به فتوای ایشان برای حفظ نظام میتوان تمام احکام اسلام مانند نماز و روزه هم را تعطیل کرد

[="Tahoma"][="Black"]

mohammad+ali;297314 نوشت:

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ

سوره 16: النحل :

هر كس پس از ايمان آوردن خود به خدا كفر ورزد [عذابى سخت‏خواهد داشت] مگر آن كس كه مجبور شده و[لى] قلبش به ايمان اطمينان دارد ليكن هر كه سينه‏اش به كفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابى بزرگ خواهد بود (106)

سوره 3: آل عمران
مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز [او را] از [دوستى] خدا [بهره‏اى] نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از [عقوبت] خود مى‏ترساند و بازگشت [همه] به سوى خداست (28)

"مومنان برادر یکدیگرند پس بین برادرتان آشتی کنید"



با سلام مجدد خدمت شما

ارتباط آیاتی که بیان کردید را با بحث متوجه نشدم.

همانطوری که قبلا عرض شد، اگر سوالی پیرامون تفسیر و تاویل آیات و احادیث دارید، در بخش مربوطه مطرح بفرمایید.

mohammad+ali;297314 نوشت:

شبهه : آیا برای حفظ جان مسلمان فساد(دروغ,شراب,بی حجابی و جاسوسی) واجب است؟

بگو درکدام حدیث و روایت : سید شهدا امام حسین(معصوم بی گناه علیه السلام) با یزید عهد (بیعت) دروغ بست و با زنان عرب شراب خورد (استغفر الله) و با جاسوسی مومنان همراهش را نجات داد؟/////.
کجا معصومین با اسراف در فساد و تجسس کافر , جان خود و مسلمان را نجات دادند؟
کجا امام علی علیه اسلام در حرکات مشکوک عمر تجسس کرد و اهل بیت را از ترور نجات داد؟
کجا الله بزرگ در بهشت با تجسس فتنه شیطان و آدم را تجسس کرد و درخت منهیه را از تجاوز نجات داد؟

در خصوص سیره معصومین علیهم السلام نیز همینطور.

به طور کلی سوال شما به بخش کلام و اعتقادات بیشتر ارتباط دارد تا احکام؛ چون بیشتر ناظر به بحث در مورد اختیارات ولی فقیه می شود که بحثی کلامیست.

اما از منظر احکام شرعی، کلیاتی را در پست های قبلی عرض کردم و استفتائاتی را هم در ادامه عرض خواهم کرد.


[/]

[="Tahoma"][="Black"]دو استفتاء در این مورد:

=======================

- رساله احکام پزشکی آیت الله مکارم شیرازی:

احکام ضرورت و اضطرار، احکام دیات:

سؤال 628 ـ لطفاً در مورد حفظ جان دیگران به سؤالات زیر پاسخ دهید:

1. آیا دروغ گفتن براى حفظ جان مسلمانان جایز است؟

2. دروغ گفتن جهت حفظ جان کفّار ذمّى چه صورتى دارد؟

3. در جایى که انسان مى تواند با دروغ گفتن و به خطر انداختن جان خود یا شخص دیگر، موجب نجات جان چند مسلمان شود، آیا این کار جایز است؟ و در صورت به خطر افتادن جان شخص دیگر (با دروغ این انسان) و تلف شدن، دیه بر عهده کیست؟

- پاسخ:

1. نه تنها جایز، بلکه واجب است.

2. اشکال ندارد.

3. دروغ گفتن براى نجات جان افراد اشکال ندارد، ولى به خطر انداختن جان خود یا دیگرى براى حفظ جان دیگران لازم نیست. و اگر جان دیگرى را به خطر بیندازد ضامن است.

--------------------------

- رساله احکام پزشکی آیت الله مکارم شیرازی:

مسائل مربوط به حفظ جان

س 101 ـ 1 : آيا دروغ گفتن براى حفظ جان مسلمانى جايز است ؟

2 : دروغ گفتن جهت حفظ جان كافر ذّمى چه صورت دارد ؟

3 : در جايى كه انسان مى تواند با دروغ گفتن و به خطر انداختن جان خود و يا شخص ديگر ، موجب نجات جان چند مسلمان بشود تكليف وى را در اين مورد بيان فرماييد : كه آيا جايز است اين كار ، و در صورت به خطر افتادن جان آن شخص ديگر (با دروغ اين انسان) و تلف شدن ، ديه به عهده كيست ؟

- پاسخ:

101 ـ دروغ گـفتن بـراى حـفظ نـفس مـحترمه حـتى اهـل ذمّـه و بعض مصالح ديگر جائز است و گفتن راستى كه سبب فتنه و فساد شود جائز نيست ولى حفظ جان شخص يا اشخاص به وسيله به خطر انداختن جان خود يا شخص ديگر واجب نيست بلكه جائز نيست . والله العالم[/]

تفصیل مطلبی هم که جناب حلاج گرامی از مرحوم امام خمینی رحمة الله علیه نقل کردند، بدین شرح است:

(که در واقع ظاهرا سوال اصلی شما در مورد این مطلب است)

-------------------------

صحیفه امام خمینی، جلد پانزدهم، صفحه 116
سخنراني در جمع فرماندهان سپاه ، معلمان و...

"توصيه ها و تذكرات "

وجوب حفظ اسلام و نفوس مسلمين

اسلام را همه بايد حفظ بكنيم ، حتي مخدراتي (1) كه پشت پرده هستند واجب است بر آنها حفظ؛ واجب است بر همه ما، بر همه شما كه اگر توطئه اي ديديد و اگر رفت و آمدمشكوكي را ديديد، خودتان توجه كنيد و اطلاع بدهيد.

يك بيچاره اي به من نوشته بود كه شما كه گفتيد كه همه اينها بايد تجسس بكنند يانظارت بكنند، خوب ، در قرآن مي فرمايد كه : و لا تجسسوا. (2) راست است ، قرآن فرموده است ، مطاع هم هست امر خدا، اما قرآن حفظ نفس آدم را هم فرموده است كه هر كسي بايد لاتقتلوا انفسكم .(3)

اين اشكال را به سيدالشهدا بكنيد. وقتي كه اسلام در خطر است ، همه شما موظفيد كه با جاسوسي حفظ بكنيد اسلام را. وقتي كه حفظ دما مسلمين بر همه واجب باشد، اگر - فرض كنيد كه - حفظ جان يك نفر مسلماني ، حفظ جانش وابسته [به ]اين است كه شما شرب خمر كنيد، واجب است بر شما، دروغ بگوييد، واجب است برشما.

احكام اسلام براي مصلحت مسلمين است ، براي مصلحت اسلام است ، اگر ما اسلام را در خطر ديديم ، همه مان بايد از بين برويم تا حفظش كنيم . اگر دما مسلمين را در خطرديديم ، ديديم كه يك دسته دارند توطئه مي كنند كه بريزند و يك جمعيت بي گناهي رابكشند، بر همه ما واجب است كه جاسوسي كنيم . بر همه ما واجب است كه نظر كنيم وتوجه كنيم و نگذاريم يك همچو غائله اي پيدا بشود.

حفظ جان مسلمان بالاتر از سايرچيزهاست . حفظ خود اسلام از جان مسلمان هم بالاتر است . اين حرفهاي احمقانه اي است كه از همين گروهها القا مي شود كه خوب ، جاسوسي كه خوب نيست ! جاسوسي ،جاسوسي فاسد خوب نيست ، اما براي حفظ اسلام و براي حفظ نفوس مسلمين واجب است ، دروغ گفتن هم واجب است ، شراب خمر هم واجب است .

ما الان يك امانتي در دستمان است و آن اسلام است . عذر نداريم به اينكه ما بنشينيم كنار، بگوييم ديگران بروند حفظش كنند. امانت مال ديگران نيست . اين امانت ، امانتي است كه خدا پيش [ما نهاده ]، براي همه ما هست ، نگهدارش همه ما هستيم ، نمي توانيم بنشينيم بگوييم كه دولت اين كار [را] بكند. نمي توانيم بنشينيم بگوييم ارتش اين كار رابكند. وقتي كشور اسلام مورد تهديد دشمنهاي اسلام است ، دفاع از كشور اسلام ونواميس مسلمين بر همه ما، بر تمام ما واجب است ؛ با همه كوشش واجب است

------------------------

1- بانوان .
2- سوره حجرات ، آيه 12: "در كارهاي پنهاني يكديگر جستجو مكنيد".
3- سوره نسا، آيه 29: "خودتان را مكشيد".

===============================

این نقل مستقیم از صحیفه مرحوم امام خمینی رحمة الله علیه بود که به جهت اشاره ای که جناب حلاج گرامی داشتند، عرض شد.

اگر سوالی در ادامه این بحث دارید، پیشنهاد می کنم با ایجاد موضوعی جدید در بخش کلام و اعتقادات، پیگیری بفرمایید.

موضوع قفل شده است