وقتی خدا میدونست

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
وقتی خدا میدونست

سلام
وقتی خدا میدونست این انسان که داره متولد میشه مثلا میخواد فرعون شه چرا افریدش؟

کارشناس بحث : شعیب

با سلام خدمت شما دوست گرامی
اين سوال پاسخ فلسفي دقيقي دارد كه در اينجا بطور فشرده و مختصر به بيان آن مي پردازيم ليكن درك عميق آن مستلزم مطالعات فلسفي گسترده تري است.

اولا: نظام جهان نظامي ضروري و ذاتي و مانند يك ارگانيزم واحد است كه اگر قرار باشد كوچكترين تغييري در آن رخ دهد تمامي آن دستخوش تحول ودگرگوني خواهد شد. زيرا بر هستي قانون عليت و اصل ضرورت و سنخيت حكمفرماست و محال
است غير از اين باشد.

ثانيا: براساس براهين فلسفي، نظام موجود هستي در مجموع باهمه آنچه درگوشه و كنار آن ممكن است ناخوشايند به نظر برسد نظام احسن است يعني نظامي بهتر از آن امكان وجود ندارد وگرنه خداوند كه قادر و فياض مطلق است آن نظام برين را مي آفريد.

ثالثا: نظام خلقت براساس عدل و رحمت است و جانب رحمت الهي برديگر جنبه هاي خلقت غلبه و فزوني دارد. از همين رو خداوند راههاي بيشماري براي سعادت جاوداني بندگان گشوده است و با چراغ عقل و فطرت از درون و رسالت و نبوت از بيرون آنها راهدايت كرده و باز براي مسدود نبودن راه نجات باب توبه را گشوده كه اگر تا آني پيش از مرگ هم كسي توبه كند همه گناهانش را ميآمرزد و او را مشمول عفو و رحمت خويش ميسازد.

رابعا: هيچگاه خداوند كسي را بدون اتمام حجت عقاب نخواهد كرد.بنابراين گمراهاني عذاب خواهند شد كه با عمد و آگاهي و از سرلجاجت وطغيانگري از راه خدا و قوانين سعادتبخش وي اعراض كنند؛ اما جاهلان قاصر (نه مقصر) حسابشان جداست و خداوند فرموده است: «عسي ان يرحمهم ربهم» و اينگونه افراد درميان جهنميان خيلي هم زياد نيستند. و ديگرگناهكاران يا بنحوي از انجا مشمول رحمت الهي ميشوند و يا بامدتي عذاب موقت وارد. نعيم ابدي ميشوند.

ادامه دارد....

خامسا: حال اگر قرار باشد اين تعداد نسبتا اندك در جهان آفريده نشوند براساس نظام علت و معلول بايد علت ايجادي آنها موجود نگردد؛ زيرا طبق قانون عليت همينكه علت تامه چيزي تحقق يافت معلول نيز بلافاصله
موجود است و عدم آن امكان ندارد. و اگر بخواهيم علتش نباشد علت آن نيزنبايد باشد و همينطور تا آخر. بنابراين مثلا اگر قرار باشد «جعفر كذاب» نباشد يكي از راههاي متصور آن اين است كه فرضا پدر او «امام هادي(ع)» هم نباشند و همينطور تا ممكن است به حضرت آدم برسد و باز هم جلو برود تا آنجا كه اصلا خلقتي در كار نباشد البته فروض و صور ديگري نيز دراين زمينه وجود دارد ولي هر يك را در نظر بگيريم سرانجام به همان نقطه خواهد رسيدو به خاطر همين شبكه و تودرتويي بودن نظام هستي است كه آن راارگانيزم واحد خوانده اند. حال اين سوال پيش مي آيد كه آن همه انسانهاي پاك كه ميتوانند به برترين كمالات برسند چه گناهي كرده اند كه بخاطرتعدادي آدم گنهكار لجوج سركش فاسد طغيانگر از فيض وجود محرومشوند؟ آيا خداوند بايد نظام عالم را بخاطراينگونه افراد برهم زند و همه را ازهستي و كمال محروم سازد. تا فرعون وشمر و يزيد پيدا نشود؟ بلي جهاني كه همه ازخوبان باشند و بدي در كار نباشد آن جهان ملايك است و درآن اختيار نيست و اگر خدا بخواهد چنان جهاني بسازد فقط بايد به وجود ملايك اكتفا كند و به كلي بشريت را از هستي و كمال محروم سازد. در حالي كه منع خير كثير بخاطرشر قليل، شر كثير ميباشد؛ ولي خداوند بجاي آن، شر قليل را براي رسيدن به خير كثير پذيرفته است. لذا نظام جهان به گونه اي است كه در آن كمترين شرلازم براي رسيدن به عاليترين خير ممكن وجود دارد هرچند همان شرور هم از نظر تحليل فلسفي جنبه عدمي و نسبي دارد.
سادسا:خدا چون فیاض علی الاطلاق است به هر آنچه که امکان گرفتن فیض را داشته باشد فیض وجود را عنایت می کند فرعون و شمر و یزید و...اگر چه با اختیار خویش راه ضلالت و گمراهی را در پیش گرفتند اما در این عالم ، امکان هست شدن را داشته پس هست شدند و چون در درجه موجودات مختار امکان وجود داشتند با اختیار خلق شده و با اختیار خود به گمراهی رفتند.
سابعا: غرض از خلقت آزمايش انسان و كمال اوست. الذي خلق الموت و الحياة ليبلوكم ايكم احسن عملا(ملک 2)
خدايي كه مرگ و زندگاني را آفريد كه شما بندگانرا بيازمايد كه كدام نيكوتر است. انسان موجودي است داراي استعداد و انتخاب، اوست كه در اين جهان مادي با در اختيار داشتن وسايل هدايت و ضلالت يا خود رابه قلّه كمال ميرساند يا در ورطه گناه سقوط ميكند. اشكال شما در صورتي وارد بود كه خداوند متعال ستمكاران را ستمكار ميآفريد، در حاليكه چنين نيست ; پروردگار مهربان تمامي انسانها را مساوي آفريده و وسايل هدايت و ضلالت را در اختيار آنها قرار داده است تا با انتخاب خود راه بندگي و يا طغيان را برگزينند و به دليل همين انتخاب است كه او لايق پاداش بهشت و يا عذاب جهنم ميشود والاّ بهشت و دوزخ براي موجودي كه اجباراً كاري انجام داده است بي معني خواهد بود.

ثامنا: هدف آفرينش چنين كساني با هدف از آفرينش ديگر انسانها يكسان است. خداوند اينان را نيز براي عبادت و بندگي آفريده
است، اما با اختيار خويش، راه فساد و طغيان را در پيش گرفته و سرمايه هاي خدادادي را در راه گمراهي گرفته اند.
البته وجود همينان نيز مايه امتحان و آزمايش براي ديگر انسانهاست كه مي توانند با روياروئي و مبارزه با اينان
زمينه تكامل خويش را بوجود آورند.

والسلام

موضوع قفل شده است