ابومسلم خراسانی؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ابومسلم خراسانی؟

سلام
من سوالاتی پیرامون شخصیت ابومسلم خراسانی داشتم
مذهب ابومسلم خراسانی چیه؟ شیعه هست یا اهل سنت?

دلیل کار زیر حاکمان صفوی چیه :
شمار زیادی از عالمان دین دوران صفویه با خواندن داستان "ابومسلم نامه" بشدت به مخالفت برخاسته اند و مردم را از گوش دادن به آن بر حذر داشته اند و شمار 17 رساله در بدگویی از ابومسلم خراسانی و داستانش "ابومسلم نامه" نگاشته اند
چرا تشیع ابومسلم خراسانی قبول ندارن و جواز لعن این فرد میدن؟؟
ممنون میشم از پاسختون
یک مدت هم هست که یک مداح درخواست کرده اسم تیم فوتبال ابومسلم عوض کنند چون ابومسلم خراسانی شیعه کش بوده

کارشناس بحث : مقداد

siavash1;295885 نوشت:
سلام
من سوالاتی پیرامون شخصیت ابومسلم خراسانی داشتم
مذهب ابومسلم خراسانی چیه؟ شیعه هست یا اهل سنت?

کارشناس بحث : مقداد
[/]

با عرض سلام و ادب

ترديدي نيست كه ابومسلم دست كم تا وقتي كه اميدوار بود عباسيان به مواعيدي كه خود و داعيانشان به مردم داده بودند وفا مي­كنند با علويان كه به خلافت آل علي (ع) دعوت مي‌كردند دشمني مي‌ورزيد. وي عبدالله بن معاويۀ علوي را در حبس کشت،ابوسلمه خلال با موافقت او كشته شد و قوم شريك بن شيخ المهري را كه به خلافت اهل بيت (ع) دعوت مي‌كرد به خون كشيد. لذا اگر راست باشد كه ابومسلم عاقبت به علويان تمایل پیدا کرد وابوالعباس از آن جهت برادرش منصور را در سفر حج با وي همراه كرد كه مانع تماس او با علويان مدينه و مكه باشد،اين گرايش به احتمال زياد به دليل سياسي بوده نه مذهبي.

جنایات و خونریزی های وی در راه به قدرت رسیدن عباسیان،مخالفت وی با اهل بیت(ع) و دلدادگی او به عباسیان را بهتر بیان خواهد کرد:

مورخان مى نویسند: تعداد کسانى که ابومسلم در دوران حکومت خود به قتل رساند، بالغ بر ششصد هزار نفر بود!(1)
او خود به این جنایات اقرار مى کرد: هنگامى که از ناحیه منصور بیمناک شد، طى نامه اى به وى نوشت:
«برادرت (سفاح) به من دستور داد که شمشیر بکشم، به مجرد سؤ ظن دستگیر کنم، به بهانه کوچکترین اتهامى به قتل برسانم، هیچ گونه عذرى را نپذیرم. من نیز به دستور وى بسیارى از حرمتها را که خدا حفظ آنها را لازم کرده بود هتک کردم، بسیارى از خونها را که خدا حرمتشان را واجب کرد. بر زمین ریختم، حکومت را از اهل آن ستاندم و در جاى دیگر نهادم ...».(2)
منصور نیز به این مطلب اعتراف کرد. وى هنگامى که مى خواست ابومسلم را به قتل برساند، ضمن برشمردن جنایات او، گفت: «چرا 600 هزار تن را با زجر و شکنجه به قتل رساندى؟»
ابو مسلم بى آنکه این قضیه هولناک شود، پاسخ داد: اینها همه به منظور استحکام پایه هاى حکومت شما بود.(3)
در جاى دیگر ابو مسلم تعداد قربانیان خود را در غیر از جنگها صد هزار نفر یاد کرده است.(4)
ابومسلم حتى از یاران دیرین خود نیز نگذشت، چنانکه «ابوسلمه خلال» همکار و دوست خود را نیز که به «وزیر آل محمد» ملقب شده بود، و در پیروزى عباسیان سهم بزرگى داشت و در حقیقت بازوى اقتصادى انقلاب بود، به قتل رسانید.(5)

پی نوشتها:
(1) .
(4) . ابن کثیر، البدایه و النهایه، ط 2، بیروت، مکتبه المعارف، 1977 م، ج 10، ص 72 - ابن خلکان، و فیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، ط 2، قم، منشورات الشریف الرضى، 1364ه'.ش، ج 3، ص 148 - ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، ج 5، ص 476 - محمد بن جریر الطبرى، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث، ج 9، ص 167.

(2). حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ط 2، بیروت، دارالکتاب العربى، 1390 ه'.ق، ج 2، ص 533 - خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتاب العربى، ج 10، ص 208.

(3) . دکتر فاروق، عمر، طبیعه الدعوه العباسیه، ط 1، بیروت، دارالارشاد، 1389 ه'.ق، ص 245.

(4) . ابن واضح، تاریخ یعقوبى، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، 1384 ه'.ق، ج 3، ص 105.

(5) . ابن خلکان، وفیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، ط 2، قم، منشورات الشریف الرضى، 1364 ه'.ش، ج 2، ص 196.

siavash1;295885 نوشت:
سلام
من سوالاتی پیرامون شخصیت ابومسلم خراسانی داشتم

دلیل کار زیر حاکمان صفوی چیه :
شمار زیادی از عالمان دین دوران صفویه با خواندن داستان "ابومسلم نامه" بشدت به مخالفت برخاسته اند و مردم را از گوش دادن به آن بر حذر داشته اند و شمار 17 رساله در بدگویی از ابومسلم خراسانی و داستانش "ابومسلم نامه" نگاشته اند
چرا تشیع ابومسلم خراسانی قبول ندارن و جواز لعن این فرد میدن؟؟
ممنون میشم از پاسختون
یک مدت هم هست که یک مداح درخواست کرده اسم تیم فوتبال ابومسلم عوض کنند چون ابومسلم خراسانی شیعه کش بوده

کارشناس بحث : مقداد

با عرض سلام و ادب

بررسی دقیق و مستند چرایی این عکس العمل علما و حاکمان صفویی در مقابله با ابومسلم نامه ها،نیازمند تحقیق و بررسی های مفصلی است که اینجا مجال آن نیست. برای یافتن دلیل این برخورد،لازم است با ابومسلم نامه ها آشنا شویم، بنده مطالبی به اختصار و انشاءالله مفید پیرامون ابومسلم نامه خدمت شما عرض می کنم:

اَبُو مُسْلِمْ نامه، حماسه‌ای برگرفته از زندگی و قهرمانی‌های"ابومسلم خراسانی" (متوفّی 137ق)، سردار عبّاسیان و یاران و هم رزمان او، كه در گذشته دست‌ مایۀ قصّه پردازان متعدّد بوده است و روایت‌های متفاوت در نسخه‌های متعدّد از آن باقی ماند است. این قصّه، از یك سو، در حوزۀ داستان‌های تاریخی – ملّی ایرانی، همچون بابك نامه، داستان المقنّع و حمزه‌نامه، جای دارد و از سوی دیگر، از حماسه‌های دینی، از نوع جنگ‌نامه‌های امامان و مؤمنان، به شمار می‌آید كه موضوع اصلی آن‌ها كشمكش‌های عقیدتی و جنگ‌های پردامنه میان نحله‌های متخاصم اسلامی، و به ویژه تقابل امویان با خاندان پیامبر (ص) است.
موضوع اصلی داستان، جنگ و تضادّی است كه میان "مروان حمار"، آخرین خلیفۀ اموی (127-132ق)، به عنوان سركردۀ خارجیان (=مخالفان اهل بیت و خاندان پیامبر) و ابومسلم، به عنوان سپهسالار دوستداران رسول و محبّان علی (ع) ومؤمنان در گرفته است و به پیروزی نهایی مؤمنان و انقراض خلافت امویان می‌انجامد. در غالب روایت‌های موجود از این داستان، ابومسلم منشور خروج خود را از دست امام محمّد باقر (ع) (گرچه در واقع چنین نبوده است) و نیز لقبِ «ابومسلم» را از امام محمدباقر(ع)، و حتّی در یك روایت از امام حسین (ع) و امام ابراهیم عبّاسی به دست آورد.
این رویداد تاریخی در دست داستان سرایان، به اقتضای افسانه‌پردازی، چنان از داده‌های تاریخی دور شده است كه قهرمان داستان اصل و نسب ساختگی می‌یابد و هاله‌ای از افسانه، تولّد و حیات او را فرا می‌گیرد و در كنار چند شخصیت اصلی تاریخی، بیشترِ شخصیت‌ها جعلی می‌شوند؛ و دامنۀ جغرافیایی رویدادها، گستردگی وقایع و طول زمانی حوادث ابعادی افسانه‌ای می‌یابد.

در داستان، نام واقعی ابومسلم، "عبدالرحمان بن اسدبن جنید" است كه از هاشمیان فرض شده است و در شهر مرو خروج می‌كند. گروهی از پیشه‌وران شهر، با خلق و خوی عیاری، به او ملحق می‌شوند، كار ابومسلم، با كسب تأیید از امام محمد باقر (ع)، به تدریج بالا می‌گیرد تا آن‌جا كه پادشاهان و امیران به دور او گرد می‌آیند و نصر سیار، والی خراسان را شهر به شهر از خراسان می‌رانند و مروان حمار را در چندین جنگ شكست می‌دهند. مروان به مصر می‌گریزد و با تمام كمك‌هایی كه از شاهان مغرب دریافت می‌كند، تاب ایستادگی در برابر سپاه ابومسلم را نمی‌آورد و به دیر نصرانیان پناه می‌برد. سرانجام، مؤمنان او را به چنگ می‌آورند و به خواری هلاك می‌كنند. بدین ترتیب، انتقام خون حسین (ع) را از مروانیان می‌گیرند و سبّ علی (ع) را ممنوع می‌كنند. ابومسلم پس از نابود كردن مروانیان و بیعت با سفّاح، خلیفۀ عبّاسی (132-136ق)، به خراسان باز می‌گردد و آخرین جهاد خود را با پیروزی برابر تركان ماوراءالنهر به پایان می‌برد.

ابوجعفر برادر سفّاح، كه پس از سفّاح به خلافت رسیده است، ابومسلم را كه رقیب خطرناكی به شمار می‌آید، با همراهی مروانیان كهنه‌كار، ناجوانمردانه به قتل می‌رساند. این كردار ناجوانمردانۀ خلیفه، هواداران ابومسلم را سخت برمی‌انگیزد و به انتقام‌جویی وا می‌دارد.
داستان خروج ابومسلم، از یك سو، واكنشی عقیدتی در برابر امویان غاصب و بازتاب پراكندگی و تقابل نحله‌ها و فرق اسلامی در دو سدۀ نخست است، تا جایی كه معتقدات غلات و به ویژه فرقۀ بومسلمیه و كیسانیه، از نوع حلول و مظهریت و رجعت و مهدویت، رسوباتی در آن نهاد و از دیدگاه عقیدتی، اثری التقاطی پدید آورد. از دیگر سوی، ماهیت این جنبش گویای برخوردی طبقاتی نیز هست كه آثار آن در ابومسلم نامه به صورت گرد آمدن انبوه پیشه‌وران و دهقانان زیر لوای ابومسلم بازتاب یافته است؛ و از جانب دیگر، عصیانِ وی صبغۀ استقلال طلبانه نیز دارد كه مركز ثقل سیاسی را از غربِ اسلامی به سوی خراسان می‌كشاند. همۀ‌ این ویژگی‌ها موجب شد كه محبوبیت ابومسلم پس از مرگ نیز در یادها دوام یابد و سرخوردگی‌های ناشی از قتل خدعه‌آمیز او به ترویج افسانه‌های پراكنده دربارۀ او بینجامد.
چنین به نظر می‌رسد كه اوّلین روایت مكتوب از داستان ابومسلم در سدۀ چهارم ق، به نام "اخبار ابی‌مسلم صاحب الدّعوة" توسط "ابوعبدالله مرزبانی" نوشته شد. این كه ابومسلم نامه از چه زمانی به زبان فارسی تدوین شد بر ما روشن نیست، امّا ابن اسفندیار، در تاریخ طبرستان (تألیف 613ق) می‌گوید: «من هرگز قصّه­ای بسیار عجایب‌تر از قصّۀ ابومسلم نخواندم»

با اعتلای صفویه در ایران، فقیهان نزدیك به حكومت، به رهبری "محقّق كَرَكی"، كارزار تبلیغاتی گسترد‌ه‌ای بر ضدّ ابومسلم آغاز كردند كه به طعن و لعن او و نفی ابومسلم نامه انجامید.
با هم‌داستانی فقها و شاهان صفوی تحریم و تهدید شدیدی بر ضدّ راویان ابومسلم نامه اعمال شد و دو نوبت، در زمان شاه اسماعیل و شاه طهماسب، جنگ بی‌امانی برای محو یاد و خاطرۀ ابومسلم و رواج داستان زندگانی او به راه افتاد كه با تخریب آرامگاه ابومسلم، شستن نسخه‌های داستان و بریدن زبان قصّه‌خوانان همراه بود؛ مقاومت قصّه‌خوانان از یك طرف و استقبال مردم، از سوی دیگر در زنده داشتن این داستان تأثیر گذار بود.
نتیجۀ نهایی این تقابل از میان رفتن تمامی نسخه‌های داستان از قلمرو دولت صفوی و فراموش شدن تدریجی ابومسلم نامه در ایران بود. از سدۀ یازدهم به بعد، تنها دو نسخۀ تحریر شده از ابومسلم نامه در ایران به دست آمده است، از سوی دیگر، در چهار سدۀ گذشته، دیگر نام هیچ قصّه‌خوانی كه در ابومسلم نامه خوانی فع‍ّال بوده باشد، در تذكره‌ها و تواریخ ذكر نشده است.(1)

بنابراین شاید یکی از دلایل مخالفا علما با ابومسلم نامه را وجود مطالب جعلی و دروغ درباره گرایش های مذهبی ابومسلم خراسانی بیان کرد.

پی نوشت:

(1). دانش­نامه زبان و ادب فارسی، زیر نظر: اسماعیل سعادت؛ تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1384، ج1، ص176.

مرسی از پاسخ
من علاقه داشتم بفهمم مذهب شخص ابومسلم یا حداقل گرایشش چی بوده
چون شنیدم ابومسلم در بین سپاهیانش کسی نبوده به خلفای 3 گانه اهانت بکنه بلکه دوستدار خلفای سنی ها بوده هست

[="blue"]ابومسلم خراسانی[/]

[="red"]جمع بندی:[/]

[="magenta"]پرسش:[/]

مذهب ابومسلم خراسانی چیه؟ شیعه هست یا اهل سنت؟

[="magenta"]پاسخ:[/]

با عرض سلام و ادب

ترديدي نيست كه ابومسلم دست كم تا وقتي كه اميدوار بود عباسيان به مواعيدي كه خود و داعيانشان به مردم داده بودند وفا مي­كنند با علويان كه به خلافت آل علي (ع) دعوت مي‌كردند دشمني مي‌ورزيد. وي عبدالله بن معاويۀ علوي را در حبس کشت،ابوسلمه خلال با موافقت او كشته شد و قوم شريك بن شيخ المهري را كه به خلافت اهل بيت (ع) دعوت مي‌كرد به خون كشيد. لذا اگر راست باشد كه ابومسلم عاقبت به علويان تمایل پیدا کرد وابوالعباس از آن جهت برادرش منصور را در سفر حج با وي همراه كرد كه مانع تماس او با علويان مدينه و مكه باشد،اين گرايش به احتمال زياد به دليل سياسي بوده نه مذهبي.

جنایات و خونریزی های وی در راه به قدرت رسیدن عباسیان،مخالفت وی با اهل بیت(ع) و دلدادگی او به عباسیان را بهتر بیان خواهد کرد:

مورخان مى نویسند: تعداد کسانى که ابومسلم در دوران حکومت خود به قتل رساند، بالغ بر ششصد هزار نفر بود!(1)
او خود به این جنایات اقرار مى کرد: هنگامى که از ناحیه منصور بیمناک شد، طى نامه اى به وى نوشت:
«برادرت (سفاح) به من دستور داد که شمشیر بکشم، به مجرد سؤ ظن دستگیر کنم، به بهانه کوچکترین اتهامى به قتل برسانم، هیچ گونه عذرى را نپذیرم. من نیز به دستور وى بسیارى از حرمتها را که خدا حفظ آنها را لازم کرده بود هتک کردم، بسیارى از خونها را که خدا حرمتشان را واجب کرد. بر زمین ریختم، حکومت را از اهل آن ستاندم و در جاى دیگر نهادم ...».(2)
منصور نیز به این مطلب اعتراف کرد. وى هنگامى که مى خواست ابومسلم را به قتل برساند، ضمن برشمردن جنایات او، گفت: «چرا 600 هزار تن را با زجر و شکنجه به قتل رساندى؟»
ابو مسلم بى آنکه این قضیه هولناک شود، پاسخ داد: اینها همه به منظور استحکام پایه هاى حکومت شما بود.(3)
در جاى دیگر ابو مسلم تعداد قربانیان خود را در غیر از جنگها صد هزار نفر یاد کرده است.(4)
ابومسلم حتى از یاران دیرین خود نیز نگذشت، چنانکه «ابوسلمه خلال» همکار و دوست خود را نیز که به «وزیر آل محمد» ملقب شده بود، و در پیروزى عباسیان سهم بزرگى داشت و در حقیقت بازوى اقتصادى انقلاب بود، به قتل رسانید.(5)

پرسش:

چرا عالمان دوران صفویه با خواندن داستان "ابومسلم نامه" بشدت به مخالفت برخاسته اند و مردم را از گوش دادن به آن بر حذر داشته اند و شمار 17 رساله در بدگویی از ابومسلم خراسانی و داستانش "ابومسلم نامه" نگاشته اند؟

پاسخ:

با عرض سلام و ادب
بررسی دقیق و مستند چرایی این عکس العمل علما و حاکمان صفویی در مقابله با ابومسلم نامه ها،نیازمند تحقیق و بررسی های مفصلی است که اینجا مجال آن نیست. برای یافتن دلیل این برخورد،لازم است با ابومسلم نامه ها آشنا شویم، بنده مطالبی به اختصار و انشاءالله مفید پیرامون ابومسلم نامه خدمت شما عرض می کنم:
اَبُو مُسْلِمْ نامه، حماسه‌ای برگرفته از زندگی و قهرمانی‌های"ابومسلم خراسانی" (متوفّی 137ق)، سردار عبّاسیان و یاران و هم رزمان او، كه در گذشته دست‌ مایۀ قصّه پردازان متعدّد بوده است و روایت‌های متفاوت در نسخه‌های متعدّد از آن باقی ماند است. این قصّه، از یك سو، در حوزۀ داستان‌های تاریخی – ملّی ایرانی، همچون بابك نامه، داستان المقنّع و حمزه‌نامه، جای دارد و از سوی دیگر، از حماسه‌های دینی، از نوع جنگ‌نامه‌های امامان و مؤمنان، به شمار می‌آید كه موضوع اصلی آن‌ها كشمكش‌های عقیدتی و جنگ‌های پردامنه میان نحله‌های متخاصم اسلامی، و به ویژه تقابل امویان با خاندان پیامبر (ص) است.

موضوع اصلی داستان، جنگ و تضادّی است كه میان "مروان حمار"، آخرین خلیفۀ اموی (127-132ق)، به عنوان سركردۀ خارجیان (=مخالفان اهل بیت و خاندان پیامبر) و ابومسلم، به عنوان سپهسالار دوستداران رسول و محبّان علی (ع) ومؤمنان در گرفته است و به پیروزی نهایی مؤمنان و انقراض خلافت امویان می‌انجامد. در غالب روایت‌های موجود از این داستان، ابومسلم منشور خروج خود را از دست امام محمّد باقر (ع) (گرچه در واقع چنین نبوده است) و نیز لقبِ «ابومسلم» را از امام محمدباقر(ع)، و حتّی در یك روایت از امام حسین (ع) و امام ابراهیم عبّاسی به دست آورد.

این رویداد تاریخی در دست داستان سرایان، به اقتضای افسانه‌پردازی، چنان از داده‌های تاریخی دور شده است كه قهرمان داستان اصل و نسب ساختگی می‌یابد و هاله‌ای از افسانه، تولّد و حیات او را فرا می‌گیرد و در كنار چند شخصیت اصلی تاریخی، بیشترِ شخصیت‌ها جعلی می‌شوند؛ و دامنۀ جغرافیایی رویدادها، گستردگی وقایع و طول زمانی حوادث ابعادی افسانه‌ای می‌یابد.

در داستان، نام واقعی ابومسلم، "عبدالرحمان بن اسدبن جنید" است كه از هاشمیان فرض شده است و در شهر مرو خروج می‌كند. گروهی از پیشه‌وران شهر، با خلق و خوی عیاری، به او ملحق می‌شوند، كار ابومسلم، با كسب تأیید از امام محمد باقر (ع)، به تدریج بالا می‌گیرد تا آن‌جا كه پادشاهان و امیران به دور او گرد می‌آیند و نصر سیار، والی خراسان را شهر به شهر از خراسان می‌رانند و مروان حمار را در چندین جنگ شكست می‌دهند.

مروان به مصر می‌گریزد و با تمام كمك‌هایی كه از شاهان مغرب دریافت می‌كند، تاب ایستادگی در برابر سپاه ابومسلم را نمی‌آورد و به دیر نصرانیان پناه می‌برد. سرانجام، مؤمنان او را به چنگ می‌آورند و به خواری هلاك می‌كنند. بدین ترتیب، انتقام خون حسین (ع) را از مروانیان می‌گیرند و سبّ علی (ع) را ممنوع می‌كنند. ابومسلم پس از نابود كردن مروانیان و بیعت با سفّاح، خلیفۀ عبّاسی (132-136ق)، به خراسان باز می‌گردد و آخرین جهاد خود را با پیروزی برابر تركان ماوراءالنهر به پایان می‌برد.

ابوجعفر برادر سفّاح، كه پس از سفّاح به خلافت رسیده است، ابومسلم را كه رقیب خطرناكی به شمار می‌آید، با همراهی مروانیان كهنه‌كار، ناجوانمردانه به قتل می‌رساند. این كردار ناجوانمردانۀ خلیفه، هواداران ابومسلم را سخت برمی‌انگیزد و به انتقام‌جویی وا می‌دارد.

داستان خروج ابومسلم، از یك سو، واكنشی عقیدتی در برابر امویان غاصب و بازتاب پراكندگی و تقابل نحله‌ها و فرق اسلامی در دو سدۀ نخست است، تا جایی كه معتقدات غلات و به ویژه فرقۀ بومسلمیه و كیسانیه، از نوع حلول و مظهریت و رجعت و مهدویت، رسوباتی در آن نهاد و از دیدگاه عقیدتی، اثری التقاطی پدید آورد. از دیگر سوی، ماهیت این جنبش گویای برخوردی طبقاتی نیز هست كه آثار آن در ابومسلم نامه به صورت گرد آمدن انبوه پیشه‌وران و دهقانان زیر لوای ابومسلم بازتاب یافته است؛ و از جانب دیگر، عصیانِ وی صبغۀ استقلال طلبانه نیز دارد كه مركز ثقل سیاسی را از غربِ اسلامی به سوی خراسان می‌كشاند. همۀ‌ این ویژگی‌ها موجب شد كه محبوبیت ابومسلم پس از مرگ نیز در یادها دوام یابد و سرخوردگی‌های ناشی از قتل خدعه‌آمیز او به ترویج افسانه‌های پراكنده دربارۀ او بینجامد.

چنین به نظر می‌رسد كه اوّلین روایت مكتوب از داستان ابومسلم در سدۀ چهارم ق، به نام "اخبار ابی‌مسلم صاحب الدّعوة" توسط "ابوعبدالله مرزبانی" نوشته شد. این كه ابومسلم نامه از چه زمانی به زبان فارسی تدوین شد بر ما روشن نیست، امّا ابن اسفندیار، در تاریخ طبرستان (تألیف 613ق) می‌گوید: «من هرگز قصّه­ای بسیار عجایب‌تر از قصّۀ ابومسلم نخواندم»
با اعتلای صفویه در ایران، فقیهان نزدیك به حكومت، به رهبری "محقّق كَرَكی"، كارزار تبلیغاتی گسترد‌ه‌ای بر ضدّ ابومسلم آغاز كردند كه به طعن و لعن او و نفی ابومسلم نامه انجامید.

با هم‌داستانی فقها و شاهان صفوی تحریم و تهدید شدیدی بر ضدّ راویان ابومسلم نامه اعمال شد و دو نوبت، در زمان شاه اسماعیل و شاه طهماسب، جنگ بی‌امانی برای محو یاد و خاطرۀ ابومسلم و رواج داستان زندگانی او به راه افتاد كه با تخریب آرامگاه ابومسلم، شستن نسخه‌های داستان و بریدن زبان قصّه‌خوانان همراه بود؛ مقاومت قصّه‌خوانان از یك طرف و استقبال مردم، از سوی دیگر در زنده داشتن این داستان تأثیر گذار بود.

نتیجۀ نهایی این تقابل از میان رفتن تمامی نسخه‌های داستان از قلمرو دولت صفوی و فراموش شدن تدریجی ابومسلم نامه در ایران بود. از سدۀ یازدهم به بعد، تنها دو نسخۀ تحریر شده از ابومسلم نامه در ایران به دست آمده است، از سوی دیگر، در چهار سدۀ گذشته، دیگر نام هیچ قصّه‌خوانی كه در ابومسلم نامه خوانی فع‍ّال بوده باشد، در تذكره‌ها و تواریخ ذكر نشده است.(6)

بنابراین شاید یکی از دلایل مخالفا علما با ابومسلم نامه را وجود مطالب جعلی و دروغ درباره گرایش های مذهبی ابومسلم خراسانی بیان کرد.

پی نوشتها:
(1) . ابن کثیر، البدایه و النهایه، ط 2، بیروت، مکتبه المعارف، 1977 م، ج 10، ص 72 - ابن خلکان، و فیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، ط 2، قم، منشورات الشریف الرضى، 1364ه'.ش، ج 3، ص 148 - ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر، ج 5، ص 476 - محمد بن جریر الطبرى، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالقاموس الحدیث، ج 9، ص 167.

(2). حیدر، اسد، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ط 2، بیروت، دارالکتاب العربى، 1390 ه'.ق، ج 2، ص 533 - خطیب بغدادى، تاریخ بغداد، بیروت، دار الکتاب العربى، ج 10، ص 208.

(3) . دکتر فاروق، عمر، طبیعه الدعوه العباسیه، ط 1، بیروت، دارالارشاد، 1389 ه'.ق، ص 245.

(4) . ابن واضح، تاریخ یعقوبى، نجف، منشورات المکتبه الحیدریه، 1384 ه'.ق، ج 3، ص 105.

(5) . ابن خلکان، وفیات الاعیان، تحقیق: دکتر احسان عباس، ط 2، قم، منشورات الشریف الرضى، 1364 ه'.ش، ج 2، ص 196.
(6). دانش­نامه زبان و ادب فارسی، زیر نظر: اسماعیل سعادت؛ تهران، سازمان انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1384، ج1، ص176.
[/][/]

موضوع قفل شده است