جمع بندی آیا شأن انسانی زن در اسلام ، همانند مرد است؟

تب‌های اولیه

300 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا شأن انسانی زن در اسلام ، همانند مرد است؟

چرا اسلام انقدر با زنان مشکل دارد؟!
چرا همواره زنان در احادیث و ایات تحقیر شدند؟!مثلا:
-زنان شما حرث شمایند (بقره 223)
وللرجال عليهن درجه والله عزيز حكيم (بقره:228)
الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ
یا این:
وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً!!!
ایا از نظر اسلام تنها فایده زن این است که نیاز جنسی مرد را تامین کند؟!که اگر چنین نکرد او را بزنی؟!؟
زنان از نظر اسلام فقط برای مران افریده شده اند؟!
یا دیه ی زن که نصف مرد است دیه یک پسر دوساله در مقابل یک خانم دکتر چهل ساله، دوبرابر است!!! یا ارث و....
یا احادیث زیادی مثل: (نهج البلاغه - صفحه 1192 - حکمت 230 : حضرت علی علیه السلام : همه چیز زن بد است و بدتر چیزیکه در اوست آنسکه (مرد را) چاره ایی نیست از (بودن با) او
نهج البلاغه - صفحه 179 - حکمت 79 : حضرت علی علیه السلام : ای مردم زنها از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند. اما نقصان ایمانشان به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن در روزهای حَیض است. و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهی دو زن بجای گواهی یک مرد است. و از جهت نقصان نصیب و بهره هم ارث آنها نصف مردان میباشد.پس از زنهای بد برهیز کنید و از خوبانشان برحذر باشید.و در گفتار و کردار پسندیده از آنها پیروی نکنید)
النسا عی و عوره فاستروا العورت بالبیوت و استروا العی بالسکوت... زنان بیهوده گو و عورت هستند.. عورت را در خانه و بیهوده گورا به سکوت بپوشانید... کلینی5/535
یا اصلا چرا در اسلام حق طلاق به مرد داده شده است که بتواند این قدر ظلم بکند و زن هم نتواند طلاق بگیرد ؟

واقعا از نظر اسلام زن یک انسان است؟!
ایا شأن انسانی برای زن قائل است؟!


کارشناس بحث : هدی

برچسب: 

به نام خدا

samansami;295643 نوشت:
چرا اسلام انقدر با زنان مشکل دارد؟! چرا همواره زنان در احادیث و ایات تحقیر شدند؟!مثلا: -زنان شما حرث شمایند (بقره 223) وللرجال عليهن درجه والله عزيز حكيم (بقره:228) الرِّجالُ قَوّامُونَ عَلَي النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلي بَعْضٍ یا این: وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً!!! ایا از نظر اسلام تنها فایده زن این است که نیاز جنسی مرد را تامین کند؟!که اگر چنین نکرد او را بزنی؟!؟ زنان از نظر اسلام فقط برای مران افریده شده اند؟! یا دیه ی زن که نصف مرد است دیه یک پسر دوساله در مقابل یک خانم دکتر چهل ساله، دوبرابر است!!! یا ارث و.... یا احادیث زیادی مثل: (نهج البلاغه - صفحه 1192 - حکمت 230 : حضرت علی علیه السلام : همه چیز زن بد است و بدتر چیزیکه در اوست آنسکه (مرد را) چاره ایی نیست از (بودن با) او نهج البلاغه - صفحه 179 - حکمت 79 : حضرت علی علیه السلام : ای مردم زنها از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند. اما نقصان ایمانشان به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن در روزهای حَیض است. و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهی دو زن بجای گواهی یک مرد است. و از جهت نقصان نصیب و بهره هم ارث آنها نصف مردان میباشد.پس از زنهای بد برهیز کنید و از خوبانشان برحذر باشید.و در گفتار و کردار پسندیده از آنها پیروی نکنید) النسا عی و عوره فاستروا العورت بالبیوت و استروا العی بالسکوت... زنان بیهوده گو و عورت هستند.. عورت را در خانه و بیهوده گورا به سکوت بپوشانید... کلینی5/535 یا اصلا چرا در اسلام حق طلاق به مرد داده شده است که بتواند این قدر ظلم بکند و زن هم نتواند طلاق بگیرد ؟ واقعا از نظر اسلام زن یک انسان است؟! ایا شأن انسانی برای زن قائل است؟!

در خصوص سوالات فوق نكاتي را به اجمال عرض مي كنم :
1- در دين اسلام يك سلسله امور مربوط به تكاليف و وظايف صنف زن و صنف مرد است وهيچ يك فضيلت بار و تقرب آور نيست بلكه در راستاي تبيين وظايف و تقسيم تكاليف و در جهت گردش بهتر زندگي خانوادگي است .بعنوان مثال ، واجبات مالي مرد چندين برابر زن است و زن تقريبا -بجز يك مورد و آن هم در خصوص اينكه اگر متمكن باشد و والدين او فقير باشند نفقه آنها بر عهده اوست - هيچ تكليف مالي ديگري ندارد اما مرد علاوه بر نفقه زن و فرزندان ، تامين مسكن و پوشاك ، پرداخت مهريه و ديه عاقله نيز بر عهده اوست لذا سهم ارث او دو برابر زن است كه اين سهم ارث هم در عمل ، در ميان خانواده و از جمله واجبات مالي كه در باره زن برعهده اش مي باشد ، تزريق مي گردد اما زن شرعا تكليف مالي ندارد لذا مي تواند سهم ارث خود را دست نخورده نگاه دارد و عملا اگر سهم ارث زن در جمع و تفريق تكاليف و واجبات مالي از مرد بيشتر نشود ، كمتر نخواهد شد لذا مي بينيم كه دو برابر بودن سهم ارث در مردان ، هيچ ارتباطي با ارجحيت مرد يا فضيلت او ندارد بلكه با تكاليف او مرتبط است . وانگهي همواره اينطور نيست كه سهم ارث زن كمتر از مرد باشد بلكه گاهي برابر و گاه بيش از سهم ارث مرد است (1)
2- يك سلسله امور و بعبارتي يك سلسله ويژگي ها و معيارها نيز بيانگر درجه معنوي و قرب و فضيلت بيشتر است كه در اين بخش زن و مرد بودن يعني جنسيت خاص داشتن ابدا در برتري معنوي موثر نمي باشد . شما هم در قرآن كريم و هم در سيره صحيح نبوي و سيره صحيح اهل بيت (ع) مي بينيد كه ملاك فضيلت ، جنسيت نيست بلكه آنكه اتقاست ، اكرم است و اتقي بودن فرد هيچگونه ارتباطي با جنسيت او ندارد زيرا تقوي صفت نفس است و نفس آدمي جنسيت بردار نيست : قد افلح من تزكي (2)
همچنين آياتي از قرآن كريم بصراحت تساوي معنوي زن و مرد را بيان مي كنند :
من عمل صالحا من ذكر او انثي وهو مومن فاوليك يدخلون الجنه يرزقون فيها بغير حساب(3)

(1)- ر.ك: زن در آيينه جمال و جلال ،ص341
(2)-
اعلي/14
(3)- غافر/40


3-روايات بسياري در تجليل از زنان از ناحيه معصومين (ع) وارد شده است و رواياتي كه در مذمت زنان وارد شده است را نيز بايد به بحث و بررسي تخصصي نشست تا مشخص شود مذمت روايات از چه ناحيه اي است و آيا اصولا روايات صحت سندي و متني دارند يا خير ، آيا با آيات قرآن كريم و سيره صحيح اهل بيت (ع) تاييد مي شوند يا خير ، آيا مذمت مذكور به جنس زن وارد شده است يا مربوط به زنان در برهه اي خاص از تاريخ بوده است . اينها تماما مواردي هستند كه در بررسي روايات مذكور بايد مد نظر قرار داد و نمي توان حكم واحدي در خصوص تمامي آنان صادر نمود يا قضاوت خاصي را به همه ي آنها سرايت داد .
4- سوالاتي كه شما مطرح نموديد تقريبا شامل ده سوال مجزاست كه نمي توان در يك تاپيك به همه ي آنها پاسخ داد لذا اگر تمايل به بحث و دريافت پاسخ در خصوص آنها داريد لطفا هريك را در تاپيك جداگانه مطرح نماييد تا بتوانيم بشكلي مبسوط در مورد هر يك به بحث بنشينيم .

هدی;296226 نوشت:
روايات بسياري در تجليل از زنان از ناحيه معصومين (ع) وارد شده است و رواياتي كه در مذمت زنان وارد شده است را نيز بايد به بحث و بررسي تخصصي نشست تا مشخص شود مذمت روايات از چه ناحيه اي است و آيا اصولا روايات صحت سندي و متني دارند يا خير ، آيا با آيات قرآن كريم و سيره صحيح اهل بيت (ع) تاييد مي شوند يا خير ، آيا مذمت مذكور به جنس زن وارد شده است يا مربوط به زنان در برهه اي خاص از تاريخ بوده است . اينها تماما مواردي هستند كه در بررسي روايات مذكور بايد مد نظر قرار داد و نمي توان حكم واحدي در خصوص تمامي آنان صادر نمود يا قضاوت خاصي را به همه ي آنها سرايت داد .
بیشتر احادیث مورد نظر من است
در مورد انها توضیح بدین لطفا
اخه اون احادیث یعنی جی؟؟؟؟

حدیث معتبری که این مذمت ها رو جبران کنه داریم؟؟

تنها نمونه ای ریز از یک فصل یک کتب اسلامی:
میزان الحکمه جلد 5:

ـ پيامبر خدا(ص ) : جبرئيل پيوسته مرادرباره زن سفارش مى كرد , تا جايى كه گمان بردم طلاق او جايز نيست مگر در صورت ثابت شدن فحشا.
ـ حـق زن به شوهرش اين است كه شكمش را سير كند و بدنش را بپوشاند و براى او هيچگاه روى درهم نكشد.
ـ امـام سـجاد(ع ) : حق زن اين است كه بدانى خداوند عزوجل او را مايه آرامش و انس تو قرارداده است و بدانى كه اين نعمتى است كه خداوند به تو داده , پس او را گرامى دارى و با وى نرمى كنى , هرچند حق تو بر او واجب تر است اما حق وى بر تو اين است كه با او مهربان باشى .

ـ امـام صادق (ع ) : مرد براى اداره منزل و خانواده خود به سه خصلت نياز دارد كه اگر هم به طور طـبـيـعى آنها را نداشته باشد بايد خود رابه تكلف در آنها وادارد : خوش رفتارى , گشاده دستى سنجيده و غيرت بر حفاظت از آنها.
ـ پيامبر خدا(ص ) : اين سخن مرد به زن كه دوستت دارم هرگز از دل زن بيرون نرود.
ـ اسـحـاق بـن عمار : به امام صادق (ع ) عرض كردم : حق زن بر مرد چيست كه هر گاه مرد آن را بگزارد نيكوكار است ؟
فرمود : خوراك و پوشاكش را فراهم آورد و اگر نادانى كرد اوراببخشد.
ـ حـسـن بن جهم : ابوالحسن (ع ) را ديدم كه خضاب كرده است عرض كردم : فدايت شوم خضاب كرده اى ؟
فرمود : آرى آراستگى برعفت زنان مى افزايد زنان ترك عفت كرده اند , چون شوهرانشان آراسـتـگـى را تـرك نموده اندسپس فرمود : اگر آراسته نباشى آيا خوش دارى كه همسرت را نيز مانند خودت ببينى ؟
عرض كردم : نه فرمود : او نيز چنين است .

ـ امـام صـادق (ع ) : شـوهـر در رابـطـه بـا هـمـسرش از سه چيز بى نياز نيست : سازگارى با او تا بـديـن وسـيـله سازگارى و محبت و عشق او را به خود جلب كند و خوشخويى با او و دلبرى از او باآراستن خود براى وى و فراهم آوردن امكانات رفاهى او.

ـ پيامبر خدا(ص ) : هر گاه مرد به زن خود آبى بنوشاند , پاداش برد.
ـ به زن خود خدمت نكند مگر صديق يا شهيد يا مردى كه خداوند خير دنيا و آخرت او رابخواهد.
ـ از خـدا دربـاره دو نـاتـوان بترسيد :يتيم و زن بهترين شما كسى است كه براى خانواده اش بهتر باشد.
ـ امام صادق (ع ) : هر كه به خانواده اش نيكى كند , خداوند بر عمرش بيفزايد.
ـ پـيامبر خدا(ص ) : نشستن مرد نزد زن و فرزندش , نزد خداى متعال محبوبتر است ازاعتكاف او در اين مسجد من .

ـ كسى كه به طرف دهان همسرش لقمه اى بالا برد پاداش برد.

آیا جبران نمیکند؟؟؟

جناب samansami به یک نکته در این گونه بحث ها باید دقت کرد:
بحث درباره زن بايد خود موضوع كه زن هست محور بحث قرار بگيرد. اگر عناوين ديگري همراه با اين عنوان بود آن را بايد جداگانه بحث كرد، مثلاً اگر زني شوهر گرفت يا زني پدر دارد حق پدر بر دختر يا حق شوهر بر همسر ممكن است محدوديتي در نظام خانوادگي ايجاد كند، ولي اين كاري به اصل حق زن ندارد، براي اينكه اگر ما خواستيم درباره حق مرد هم بحث كنيم بايد مرد از آن نظر كه مرد است محور بحث قرار بگيرد، ولي اگر مرد پسر بود و در تحت تدبير و تربيت پدر قرار گرفت كه عقوق پدر بر او حرام بود و بايد از پدر اطاعت بكند نبايد گفت مرد محدود است يا اگر در بعضي از حقوق خانوادگي موظف است حق زن را رعايت كند، نبايد گفت مرد محدود است. پس بحث درباره زن و همچنين بحث درباره مرد غير از بحث درباره زني است كه در نظام خانوادگي يك تعهدات خانوادگي دارد يا غير از بحث درباره مردي است كه در نظام خانوادگي يك سلسله قيود و تعهداتي دارد اين يك مطلب.

در قرآن كريم نیست جايي كه بگويد فلان كمال فقط براي مرد است، بلكه هر جا سخن از كمال است فرمود چه زن و چه مرد

samansami;295643 نوشت:
نهج البلاغه - صفحه 179 - حکمت 79 : حضرت علی علیه السلام : ای مردم زنها از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند. اما نقصان ایمانشان به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن در روزهای حَیض است. و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهی دو زن بجای گواهی یک مرد است. و از جهت نقصان نصیب و بهره هم ارث آنها نصف مردان میباشد.پس از زنهای بد برهیز کنید و از خوبانشان برحذر باشید.و در گفتار و کردار پسندیده از آنها پیروی نکنید)

در مورد این حدیث اول بگویم که سند ان مرسل است.توضیحات در مورد سندش رو میتوانید در این لینک (http://www.askdin.com/post73942-7.html ) ببینید
دوم:
در جريان جنگ جمل كه آن اتفاق افتاده است در نهج‌البلاغه اين‌چنين آمد «بعد فراغه من حرب الجمل في ذم النساء» اين چنين فرمود: « مَعَاشِرَ النَّاسِ؛ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ: فَأَمَّا نُقْصَانُ إِيمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَ الصِّيَامِ فِي أَيَّامِ حَيْضِهِنَّ وَ أَمَّا نُقْصَانَ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ وَ أَمَّا نُقْصَانُ حُظُوظِهِنَّ فَمَوارِيثُهُنَّ عَلَي الْأَنْصَافِ مِنْ مَوَارِيثِ الرِّجَالِ. فَاتَّقُوا شِرَارَ النِّسَاءِ وَ كُونُوا منْ خِيَارِهِنَّ عَلَي حَذَرٍ وَ لاَ تُطِيعُوهُنَّ فِي الْمَعْرُوفِ حَتَّي لا يَطْمَعْنَ فِي الْمُنْكَرِ.» اين فرازهايي از سخنراني حضرت (سلام الله عليه) بعد از جريان جنگ جمل است
[SPOILER]وقتي كه آن درآمدهاي داخلي كم شد همين عايشه پيراهن رسول اكرم را چون در همان كنار مزار زندگي مي‌كرد در اين چهار چوبه در آويخت و آويزان كرد ديگران كه براي زيارت مي‌آمدند مي‌گفت «هذا قميصه لم يبل و قد ابلي عثمان سنته»؛ پيراهن پيامبر است اين هنوز كهنه نشد و عثمان سنت و دين پيامبر را كهنه كرد. اين در آن بخش دوم خلافت عثمان بود كه رابطه مالي بين عثمان و عايشه به هم خورد وگرنه اول، روايات ديگري جعل كرده بود. همين مردم شوريدند و عثمان را كشتند به بهانه پيراهن. پيامبر او ديد اين نقش گرفت آن‌گاه پيراهن عثمان را زمينه كرد تا براي جنگ جمل و در هر دو كار هم به حسب ظاهر موفق شد. بعد از اين جريان حضرت امير وقتي ديد اينها رفتند مكه و او را پيدا كردند و گفتند به خونخواهي عثمان ما حركت مي‌كنيم و عده‌اي را حركت دادند و به عنوان پيراهن عثمان آمدند بصره را گرفتند، وقتي بصره را گرفتند اولين كاري كه كردند رفتند در بيت‌المال را باز كردند آن‌روز نه سكه بود و نه اسكناس همان شمشهاي طلا و نقره مثل انبار هيزم روي هم پر شده بود. طلحه و زبير كه آمدند در بيت‌المال را باز كردند گفتند ما به هدف رسيديم. حضرت امير (سلام الله عليه) كه دستور حمله داد دستور مقاومت داد بعد از نصيحت و انذار و اعذار اثر نكرد بصره را فتح كرد و وارد بيت‌المال شد و با همان شمشيرش به اين شمشهاي طلا و نقره اشاره كرد، علي را فريب ندهيد[/SPOILER]در اين صحنه به مردم فرمود به شما بصري‌ها چه آدمي هستيد و رهبرتان كيست، دوتا خطبه ايراد كرد. يعني چندين خطبه ايراد كرد دوتا خطبه‌اش در اين زمينه در نهج‌البلاغه هست ، بعد از جريان جمل فرمود شما به دنبال چه كسي راه افتاديد، مگر در هيچ قانوني از قوانين اسلام آمده است كه زن مي‌تواند متولي جنگ باشد، اين بر اساس همان نظام اسلامي است مگر در هيچ جايي آمده است كه رهبري گروهي را زن به عهده مي‌گيرد، لذا به مردم بصره مي‌گويد «يا جند المرأة» اين همه مذمت درباره بصره شد، حالا به لطف الهي اگر انقلاب به ثمر رسيد و بصره در آينده نزديك فتح شد و حزب‌الله بصره را اداره كردند باز اين مذمتها هست كه حضرت بفرمايد ‌اي مردم بصره شما بي وفاييد كم عقليد كم خرديد يا اينها قضاياي خارجيه است اين همه رجال علمي كه بعدها از بصره برخواستند يا بعدها از بصره برمي‌خيزند كه نمي‌شود گفت، چون حضرت امير بصره را مذمت كرد پس بصره ديگر قابل فتح نيست اين چنين نيست. قضاياي خارجيه را با قضاياي حقيقيه نبايد مخلوط كرد در اين جريان فرمود زن ايمانش ضعيف است او كه جبران نمي‌كند. خب، اگر همين كه فرمود ايمانش ضعيف است مگر در نوع روايات ما نيامد كه اگر زن در حال حيض وضو بگيرد رو به قبله بنشيند همان مصلي يعني نمازگاه، آنجايي كه نماز مي‌خواند آنجا رو به قبله بنشيند و به اندازه وقت نماز ذكر بگويد همان ثواب نماز را مي‌برد.
در سوره «نحل» فرمود: ﴿من عمل صالحا من ذكر او انثي و هو مومن فلنحيينه حياة طيبةً﴾ با اين جريان جنگ جمل بايد تخصيص بخورد. خب، چه بسا مرداني كه اين‌چنين بودند يا اگر وضع بصره عوض شد بعد از اينكه بصره فتح شد چطور، باز هم اين‌چنين است؟ كه «كنتم جند المرأة» است، آنجا كه مقر حكومت حضرت امير بود باز هم اين‌چنين است، يا آن وقتي كه زن بر اينها حكومت مي‌كند «كنتم جند المرأة» است، فرمود: «كنتم جند المرأة و اتباعَ البهيمة رَغَا فَأََجَبتُم» ؛ نعره‌اي كشيد شتر شما جمع شديد «و عُقِرَ»؛ پي شد «فَهَرَبتُم»؛ فرار كرديد «و اخلاقُكم دِقَاق» و اخلاقتان پست است «و عَهدُكُم شِقاق»؛ عهد شكنيد «و دينُكم نفاق و مَاؤُكم زُعاق»؛ شما نمي‌توانيد وسايل بهداشتي‌تان را تهيه كنيد خب، حالا اگر چاه زدند و آب لوله كشي زدند و آب تصفيه باز هم اين حرف هست يا اين ناظر به قضاياي خارجيه است، فرمود آبتان كه شور است خب، آبتان شور است چه تقصير مردم خب، آب مردم قم هم شور است در حالي كه شما از اختصاص مرحوم مفيد (رضوان الله عليه) مراجعه بفرماييد ببينيد آن قم چه بركتي است. مرحوم مفيد (رضوان الله عليه) در كتاب شريف اختصاص نقل مي‌كند كه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) در معراج در آسمان چهارم يك ماكت زيبايي يك قبه لولوئي ديد فرمود اين كجاست، عرض كرد اين شهر قم است «هذه صورة مدينة يقال لها قم يجتمع فيها عباد الله المومنون» آن وقت بسياري از فضايل را آنجا ذكر كرد.

اينكه فرمود عقلشان كم است آيا اين عقلي كه «ما عبد به الرَّحمنُ و اكتسب به الجِنان» اين كم است يا عقل اجتماعي‌اش كم است براي اينكه در جريان اجتماع نيست استدلال حضرت اين است كه شهادت دوتا زن به اندازه شهادت يك مرد است. خب، اين دليل نيست كه او در فيزيك قبول نمي‌شود يا در شيمي قبول نمي‌شود يا در حكمت و فلسفه قبول نمي‌شود يا در فقه و اصول قبول نمي‌شود، كه نفرمود اينكه برهان عقلي نمي‌فهمد كه، يا عقايد و كلام نمي‌فهمد كه فرمود شعور اجتماعي‌اش كم است چون نيست در صحنه فرمود «و اما نقصان عقولهن» براي اينكه شهادت دوتا زن به اندازه شهادت مرد است بسيار خب، خب اين برفرض هم اين قضيه، قضيه حقيقيه باشد و درست هم هست از نظر فقهي آيا آن عقلي كه «عُبِدَ به الرحمن» فرمود كم است يا اين عقل اجتماعي، براي اينكه او معمولاً در مسائل اجتماعي حضور ندارد در خانه است مشغول كارهاي خودش است از اين جهت دوتا زن بايد شهادت بدهند تا به اندازه شهادت يك مرد باشد آن هم همه جا نيست شما سري به فقه زديد مسلماً، در خيلي از موارد است كه شهادت زن، تنها كافي است مرد در آنجا راه ندارد قوابل اين‌چنين‌اند.
نفرمود اين، اگر شما بگويد كه چون عقلش كم است تفسير نخواند بله، فلسفه نخواند فقه نخواند حكمت نخواند كلام نخواند اصول نخواند ادبيات نخواند بله، اما مي‌گويد اين در جامعه نيست ممكن است فريب بخورد شهادت دوتايي ضميمه بشود اين نگفت عقلي كه «عبد به الرحمن» كم است كه، اگر گفت نماز شب نخوانيد بله، اما اگر گفت روزه مستحبي نگيريد بله و اما اگر گفت چون در مسائل اجتماعي نيست در جريان نيست دوتايي‌شان به اندازه يك مرد است اينكه نشانه آن نيست كه خود علت مخصص معلول است.
به دلیلی که حضرت برای کم خردی اوردند دقت کنید!!!
این لینک هم بسیار مناسب است اگر حوصله خواندن متن های طولانی بنده رو ندارین حتما این ها رو بخونید: http://www.askdin.com/post73940-5.html
http://www.askdin.com/post73941-6.html

[="Olive"]

samansami;295643 نوشت:
وللرجال عليهن درجه والله عزيز حكيم (بقره:228)

نكتهٴ تعبير به «رجال» در انتهاي آيه
زمام خانواده را قرآن كريم به دست مرد مي‌دهد, لذا براي اينكه زمام به دست مرد باشد تا كنون سخن از شوهر بود الآن لحن آيه برمي‌گردد سخن از رجال مي‌شود آن‌كه مرد است زمام خانواده را مي‌گيرد اما آن‌كه فقط شوهر است نه مرد او حق ندارد كه زمام خانواده را به دست بگيرد, لذا فرمود: ﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ﴾ در بيانات حضرت رسول(صلّي الله عليه و آله و سلّم) هست كه «علِّق سوطَك حيث يراه اهلُك» «سوط» يعني تازيانه با سين و تاي مؤلف, فرمود وقتي در خانه زندگي مي‌كني تازيانه را جايي آويزان كن كه بچه‌هايت ببينند نه بزن, بلكه مرد باش كه آنها از تو حساب ببرند نه با حرف بد نه با زدن كه با مردانگي‌ات از تو حساب ببرند «علِّق سوطَك حيث يراه اهلُك» در اين كريمه نفرمود شوهر بر زن درجه دارد, فرمود آن‌كه جزء رجال است ﴿وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ﴾ تا كنون سخن از ضمير مذكر و ضمير مؤنث و امثال ذلك بود سخن از بعل بود و امثال ذلك اما وقتي مسئله زمامداري اصول خانوادگي مي‌رسد ديگر سخن از بعل و شوهر و زوج و امثال ذلك نيست, سخن از رجال است تاكنون آن سخن از ضمير مذكر بود و سخن از شوهر بود و امثال ذلك الآن مي‌توانست با يك ضمير مذكر مسئله را حل كند يا با ازواج و بعوله مسئله را حل كند,از اين تغيير سياق معلوم مي‌شود كه
در اين بخش صرف مذكر بودن يا صرف شوهر بودن نقشي ندارد, مرد بودن و مردانگي نقش دارد. در آن آيه مباركه سورهٴ «نساء» هم فرمود كه ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ﴾ آيه 34 سورهٴ «نساء» است ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ﴾ در اين آيه محل بحث هم فرمود: ﴿لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ﴾.

خب اين درجه و منزلتي كه مردها بر زن دارند چيست, قيموميتشان در چيست, يك سلسله امور اجرايي است كه بالأخره در كارهاي مشترك يك نفر بايد مسئول باشد
اگر زندگي مشترك است بايد رهبري كسي را هم پذيرفت «اذا كنتم ثلاثة في سفر فأمروا احدكم» در امور داخلي در مسائل اجرايي بالأخره كسي بايد مسئوليت خانه را بگيرد اين‌چنين نيست كه دو نفر هستند با دو فكر بايد اداره بشود بايد توافق كنند كه يكي مسئول باشد, منتها محور مسئوليت هم البته مشخص باشد اين يك بحث است.
نمیشود شما به کسی مسئولیتی بدهید و به او اختیار ندهید!!
مثلا به کسی بگویید شما مسئول دفاع از این کشور هستید بعد بگویید که لزومی بر تبعیت قوای مسلح از شما نیست!!
خب این فرد چه طور از کشور دفاع کند؟!؟!
در زندگی هم همین طور است.به مرد و زن مسئولیتهایی داده شده و متناسب با این مسئولیت ها اختیاراتی...در غیر این صورت که این مسئولیت ها قابل اجرا نیست!

[/]

اما در اخر به این مسئله هم باید دقت بشود که:
آنچه مربوط به جان آدمي است روح مجرد است نه زن است نه مرد اين بدن است كه يا اين‌چنين ساخته شد يا آن‌چنان اين كارهاي اجرايي را تقسيم كردند, قلب آدم مرد است يا زن اين سؤال اصلاً صحيح نيست فرشته زن است يا مرد, اين سؤال روا نيست. آن‌كه پيكر دارد جسم دارد دست و پا دارد يا اين‌چنين است يا آن‌چنان, اما وح نه مذكر است نه مونث. برهان عقلي اين است كه علم اعتقاد ايمان اين براي روح است روح نه زن است نه مرد اگر در غرب مي‌گويند زن و مرد مساويند, آنها بيراهه رفتند آنها انسان را در همين پيكر خلاصه مي‌كنند, چون انسان را در پيكر خلاصه مي‌كنند انسان دو قسم است; يك قسم زن است و يك قسم مرد آن‌گاه فتوا به تساوي دادند, اما دين مي‌گويد و عقل بر آن است كه ذكورت و انوثت صنف است نه فصل مذكرٌ مثل ناطقٌ نيست كه فصل باشد كه در ذات راه داشته باشد كه اينها جزء فصول نيستند كه در درون راه پيدا كنند جزء مصنفات‌اند صنف, صنف درست مي‌كند وقتي از محدوده ذات و حقيقت و ماهيت به درآمديم مي‌شود صنف, اين ذكورت و انوثت وقتي صنف شد در گوهر جان آدمي هيچ دخل ندارد, در كارهاي اجرايي مي‌فرمايد مسئوليت با مرد است ﴿لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ﴾ چرا, چون ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ﴾ چرا, ﴿بِمَا فَضَّلَ اللّهُ﴾ چون كليد دست اوست, مال دست اوست تأمين روزي دست اوست, اينهاست. اين‌چنين نيست كه بفرمايد ﴿لِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ﴾ بعد بفرمايد: ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ﴾ بعد مسئله را حل نكرده بگذارد تا مرد به خود ببالد يا زن احساس حقارت كند, فرمود بالأخره كليد دست اوست يا نه, كار دست اوست يا نه, او در آمد دارد يا نه, او مسئول است. مقامات معنوي را بخواهيد ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾ مسئوليت خانه را بخواهيد بالأخره او بايد تهيه كند اين مصرف كننده است او توليد كننده است اين‌چنين نيست كه بفرمايد: ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ﴾ و رازش را بيان نكند, فرمود: ﴿الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَي النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَي بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ﴾ او مسئول است
در مورد قیمومیت هم در این جا توضیح داده شده http://www.askdin.com/post74079-11.html

جهت پرهيز از بحث در زمينه هاي مختلف و پراكنده گويي ، همانگونه كه خود شما جناب سامان درخواست نموديد سعي مي كنيم در زمينه روايات وارده بيشتر به بحث بپردازيم :

samansami;295643 نوشت:
نهج البلاغه - صفحه 179 - حکمت 79 : حضرت علی علیه السلام : ای مردم زنها از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند. اما نقصان ایمانشان به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن در روزهای حَیض است. و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهی دو زن بجای گواهی یک مرد است. و از جهت نقصان نصیب و بهره هم ارث آنها نصف مردان میباشد.پس از زنهای بد برهیز کنید و از خوبانشان برحذر باشید.و در گفتار و کردار پسندیده از آنها پیروی نکنید)

اين مطلب از حكمتهاي نهج البلاغه نيست بلكه خطبه 80 نهج البلاغه است :
«معاشر الناس ان النساء نواقص الايمان نواقص الحظوظ نواقص العقول، فاما نقصان ايمانهن فقعودهن عن الصلاة و الصيام في ايام حيضهن و اما نقصان عقولهن فشهادة امرأتين كشهادة الرجل الواحد و اما نقصان حظوظهن فمواريثهن علي الانصاف من مواريث الرجال فالتقوا شرار النساء و كونوا من خيارهن علي حذر و لا تطيعوهن في المعروف حتي لا يطمعن في المنكر»
ترجمه: اي گروه مردمان زنان از ايمان و ارث و خرد كافي كم بهره ­اند، اما نقصان ايمانشان به دليل پرهيز از خواندن نماز و گرفتن روزه است در روزهاي حيض، و اما جهت نقصان خردشان آن است كه (در اسلام) شهادت دو زن برابر گواهي يك مرد است، و اما كمي سهم و بهره­شان براي آنكه نصيب­شان از ارث نصف مردان است. پس از زنان بد بپرهيزيد، و از خوبانشان برحذر باشيد، و در گفتار و كردار نيك و پسنديده ميل و خواهش آنها را فرمان نبريد، مبادا كه از وجودتان به ناروا استفاده نمايند و در طمع كار ناشايسته­ اي افتند.
در اين روايت سه مطلب در خصوص زنان عنوان شده است و سه دليل بر آن ذكر گرديده است :
1- نقص ايمان . دليل : نقص عبادت در ايام عذر شرعي
2- نقص حظوظ و بهره مالي.دليل :نصف بودن ارث زن
3- نقص عقل . دليل : شهادت دو زن در برابر يك مرد
ما در برخورد با روايات بايد به چند مطلب توجه كنيم اول اينكه متن روايت با آيه قرآن در تضاد و مخالفت نباشد زيرا پيامبر (ص) فرمودند هر روايتي كه از ما رسيد و با كتاب خدا مخالف بود به ديوار بكوبيد . دوم اينكه سند روايت بايد صحيح باشد .
حال به روايت مراجعه مي كنيم :
در متن روايت ، عللي كه بر نقصان عقل ، ايمان و بهره مالي زن مطرح شده است ، عللي مذموم نيست و موجب نقص در ايمان و عقل و مال نمي شود بلكه موارد مطروحه ، تفاوت ميان زن ومرد را بيان ميدارد .
توضيح اينكه در خصوص نقص ايمان كه علت آنرا كاستي نماز و روزه در ايام عادت ماهيانه ذكر نموده اند ، بايد گفت اين كاستي در نماز و روزه به فرمان خداوند است همانگونه كه قصر - نماز شكسته -نماز مسافر و افطار او امر خداوند است و ملزم بودن به آن عين ايمان است و اطاعت خداوند و امر او در هر شرايطي است ؛لذا اسقاط نماز و روزه در ايام عادت ماهيانه امر مولاست و تبعيت از آن ، عين ايمان است نه نقصان در آن، مضاف بر اينكه هم روزه ها قضا ميشوند و هم در زمان عادت ماهيانه زن ميتواند در مصلاي خود بنشيند و با ذكر خدا مشغول باشد به اين مساله ، شش سال شرفيابي زودتر زنان به بارگاه تكليف الهي را نيز بايد افزود و نيز نماز و روزه كامل در ايام يائسگي و حمل ، لذا بنظر نمي رسد تفاوت چنداني در كميت عبادت ميان زنان و مردان وجود داشته باشد با تاكيد بر اين مساله كه ايمان ، عمل به دستورات مولا و خالق هستي و ذات باريتعالي است و زنان در ايام عادت ،نه به خواست خود كه به جهت تسليم فرمان خداوند از نماز و روزه باز مي ايستند و اين خود عين ايمان است ونقصان و مذمتي در اين مساله مشاهده نمي شود .

در خصوص نقص عقل ، در روايت مذكور شهادت دو زن در مقابل يك مرد علت نقصان عقل معرفي شده است در حالي كه در قرآن كريم ذيل آيه 282 بقره آمده است :
...فان لم يكونا رجلين فرجل وامراتان ممن ترضون من الشهداء ان تضل احداهما فتذكر احداهما الاخري...
يعني اگر يكي از دو زن فراموش نمود ، ديگري يادآوري نمايد و اگر بنابر فراموشي نبود و مبناي دو شاهد زن گرفتن ، نقصان عقل – به معناي كمبود و نقص در عقل - بود ، زن دوم نيز زن است و عقل او نيز ناقص لذا آنچه جهت احقاق حق در آيه شريفه بدان تاكيد دارد ، محقق نمي شد ضمن اينكه در مواردي شهادت مرد پذيرفته نيست مثلا در مورد اثبات زنده متولد شدن طفل،شهادت مرد چيزى از ارث را براى طفل ثابت نمى ‏كند ولى با شهادت هر زن «يك چهارم» از ارث ثابت مى ‏شود و در اين مورد فقط شهادت زنان مسموع است. شهادت بر موارد ويا عيوب جنسى زنان نيز موارد ديگرى است كه در آن تنها شهادت زنان پذيرفته است لذا بنظر نمي رسد نقصان عقل به معناي وجود نقيصه و كاستي در عقل و درك زنان، دليل دو شاهد زن در مقابل يك شاهد مرد باشد زيرا اگر چنين بود ، بهر حال در دو زن نيز اين نقيصه موجود بود و مرتفع نمي گشت . (1)و (2)

(1)-
البته ديدگاه ديگري نيز به تفاوت عقل نظري و عملي وابزاري در زن و مرد اشاره دارد و نقص عقل مورد بحث را از زمره نقص نسبي در يكي از زمينه هاي فوق در زنان نسبت به مردان مي داند و از اين زاويه ، روايت را در اين زمينه موجه مي نمايد .
(2)-
انديشمنداني چون آيت‌الله جوادي آملي تصريح کرده‌اند که در صورت پذيرش تفاوت عقلي، اين تفاوت صرفاً در ناحيه عقل ابزاري است.[ عبدالله جوادي آملي، زن در آينة جلال و جمال، ص 228.]

در مورد نقص در بهره مالي نيز بايد گفت كه اولا نصف بودن ارث در زنان ، به دليل عدم وجود تكاليف مالي در شرع اسلام بر عهده زن مي باشد به اين معنا كه زن هيچ مسئوليت مالي بر عهده ندارد بلكه مرد بايد نفقه و مهريه و مسكن و پوشاك و خوراك او را تهيه نمايد ، همچنين وظايف مالي ديگري كه بر عهده مرد است و زن در قبال آنها مسئوليتي ندارد لذا قاعدتا سهم ارث مرد بايد بيشتر باشد تا گوشه اي از بار مسئوليت مالي وي تامين گردد و در ثاني همواره اينگونه نيست كه سهم ارث زنان نصف مردان باشد ، - همانگونه كه مواردش قبلا گذشت - .
لذا نه كمتر بودن ارث زن امري مذمت بار است و نه در مواردي كه ارث او بيشتر از مرد است ، تحسين آور ، بلكه اين مساله صرفا مربوط به دايره مسئوليتها و امور جاري زندگي است و مشمول نقص يا توصيف مذمت بار نمي شود .

بنابراين بررسي سه فراز روايت در مورد نقصان عقل ، نقصان ايمان و نقصان در بهره مالي ، نشاندهنده اين است كه تمام سه مورد فوق صرفا از مصاديق تفاوت زن و مرد در زمينه فيزيولوژيكي ، مسئوليت هاي زندگي و تكاليف شرعي است و به تعبيري بيان تفاوتهاي زن و مرد در سه عرصه است نه نقصان و مذمت .

البته غالبا شان صدور روايت را نيز در خصوص واقعه جمل مي دانند .
ایت الله جوادی آملي نيز شان صدور روايت را در مورد خاصي - جنگ جمل-مي دانند كه نبايد به ساير موارد تسري يابد و قائلند كه گاهي‌ حادثه‌ و يا موضوعي، در اثر يك‌ سلسله‌ عوامل‌ تاريخي، زمان، مكان، افراد، شرايط‌ و علل‌ و اسباب‌ آن، ستايش‌ يا نكوهش‌ مي‌شود. معناي‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ بعضي‌ حوادث‌ يا امور جنبي‌ حادثه، اين‌ نيست‌ كه‌ اصل‌ طبيعت‌ آن‌ شيء، ستايش‌ و يا نكوهش‌ شده، بلكه‌ احتمال‌ دارد زمينة‌ خاصي‌ سبب‌ اين‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ شده‌ است‌ و اين‌ نكوهش‌ نهج‌البلاغه‌ راجع‌ به‌ زن، ظاهراً‌ به‌ جريان‌ جنگ‌ جمل‌ برمي‌گردد. همان‌ گونه‌ كه‌ از بصره‌ و كوفه‌ نيز در اين‌ زمينه‌ نكوهش‌ شده‌ است‌ با اين‌ كه‌ بصره، رجال‌ علمي‌ فراواني‌ تربيت‌ كرده‌ و كوفه‌ نيز مردان‌ مبارز و كم‌ نظيري‌ را تقديم‌ اسلام‌ نموده‌ و بسياري‌ از كساني‌ كه‌ به‌ خوانخواهي‌ سالار شهيدان‌ برخاستند از كوفه، نشأت‌ گرفتند ... نمي‌توان‌ گفت‌ كه‌ چون‌ مثلاً‌ از كوفه‌ يا بصره‌ نكوهش‌ شده، آن‌ دو شهر براي‌ هميشه‌ و ذاتاً‌ سزاوار نكوهش‌ مي‌باشند. قضاياي‌ تاريخي‌ در يك‌ مقطع‌ خاص‌ و حساس، زمينة‌ ستايش‌ يا نكوهش‌ فراهم‌ كرده‌ و سپس‌ با گذشت‌ آن‌ مقطع، مدح‌ و ذم‌ نيز منتفي
مي‌شود. (1)

(1)-زن در آيينه جلال و جمال ، عبد الله جوادي آملي ، صص 330-332

یک نکته اخر هم در مورد حضور زن در جامعه دقت کنید همین که اسلام گفته زن با نامحرمنباشد پیش پزشک مرد برود یا مثلا میگوید به هنگام تمکن به حج برود خب باید زن متخصصی باشد کارهای او را انجام دهد...اینها در همه ی امور جامعه مورد نیاز است.
ببینید اين همه اطلاقات گفت با نامحرم تماس نگيريد اين كه نامحرم نيست كه اين كه سوره «نور» را ياد بدهيد يعني با حجاب كنيد بعد بروند كارهاي جامعه را در حد زنها انجام بدهند، اگر با حجاب شد باز هم معلمه نشود يا اگر با حجاب شد باز هم دكتر نشود يا حتماً يك نا‌محرمي بيايد و با زنها تماس بگيرد، حالا چه داعي دارد كه انسان خود را به ضرورت مبتلا كند، ما عمداً اين نيروها را به اين مقامات نفرستيم عمداً خود را مضطر بكنيم بعد بگوييم طبيب نامحرم بيايد عيب ندارد چرا، اين در راه خودش زن براي زنها مرد براي مردها. اين محذوري ندارد همان‌طوري كه مرد اگر رفت محذري دارد زن هم اگر آمد محذوري دارد براي مردها، ضرورت اگر هست براي دو طرف هست چرا انسان جامعه را مضطر بكند اگر حجاب شد اگر نظير بچه‌هاي شعيب شدند كه ﴿تمشي علي استحياء﴾ حتي چوپاني هم براي زن ممكن است، حتي رمه‌دراي هم ممكن است اين ممكن است رمه‌دار بشود در بيابان او را مار يا عقرب بزند و اين ننگ نيست، اما در جامعه باشد با نامحرم تماس بگيرد اين ننگ و عار است آن هم براي هر دو گروه ننگ و عار است و اگر كسي اين نقصها را بخواهد بگويد اين دليل است كه او از فلان علم محروم است، نه اين استدلال تام است و نه شواهد فقهي آن را تأييد مي‌كند.

شما از صدر تا ذيل دين يك جا بياوريد كه كمالي از كمالات ديني, نه كارهاي اجرايي مشروط به ذكورت باشد يا ممنوع به انوثت كه مذكر بودن شرط است مؤنث بودن مانع اين‌چنين نيست هيچ جايي شما بر خلاف آن مكتبهاي هند يا غير هند كه مي‌گفتند اصلاً زن حق عبادت ندارد. شما يك جا از صدر تا ساقه فقه, شاهدي بياوريد كه اين عبادت اين تقوا اين علم اين معرفت ذكورت شرط است يا انوثت مانع, پيدا نمي‌كنيد مي‌ماند كارهاي اجرايي البته كارهاي اجرايي ممكن است زن قاضي نشود ولي مي‌تواند فقيه بشود چندين قاضي تربيت كند, ممكن است زن قاضي نشود ولي مي‌تواند استاد دانشكده حقوق باشد اينكه شرعاً عيب ندارد كه, اين مي‌تواند مجتهد باشد و چندين قاضي تربيت كند و اما از آن جهت كه كار اجرايي است با ديگران بايد تماس بگيرد دست بِبُرد شلاق بزند كار او نيست, فقيه شدن و قاضي تربيت كردن براي زن هست, اما شمشير دست گرفتن نه اگر كمالي از كمالات مثلاً گفتند نماز شب يا اربعين گيري يا تلاوت قرآن يا روزه مستحبي يا كذا و كذا زن بودن مانع است و مرد بودن شرط. اگر يك چنين چيزي پيدا كرديد آن‌گاه مي‌شود گفت در فقه اسلامي براي كمالات بين زن و مرد فرق است, ولي اگر هيچ پيدا نشد چه اينكه پيدا نمي‌شود فقط در كارهاي اجرايي تقسيم مي‌كنند كه يكي خانه‌دار باشد يكي جبهه برود يكي درس بخواند يكي قاضي بشود, كارهاي اجرايي است كه تقسيم مي‌شود معلوم مي‌شود آن كمالات علمي و اعتقادي كه به روح انسان متكي است و روح هم مجرد است نه مذكر است نه مونث آيه سورهٴ «نحل» جاري است.
منبع:تلخیص و برداشتی از دروس تفسیری ایت الله جوادی املی (به جز قسمت های ابی رنگ)

بسیار خب من در مورد اون حدیث قانع شدم در مورد اینها هم توضیح بدین لطفا

samansami;295643 نوشت:
النسا عی و عوره فاستروا العورت بالبیوت و استروا العی بالسکوت... زنان بیهوده گو و عورت هستند.. عورت را در خانه و بیهوده گورا به سکوت بپوشانید... کلینی5/535

samansami;295643 نوشت:
(نهج البلاغه - صفحه 1192 - حکمت 230 : حضرت علی علیه السلام : همه چیز زن بد است و بدتر چیزیکه در اوست آنسکه (مرد را) چاره ایی نیست از (بودن با) او

این حدیث هم بعد از جمل بوده؟

هدی;296285 نوشت:
3- نقص عقل . دليل : شهادت دو زن در برابر يك مرد

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

باتشکراز پاسخهای کارشناس بزرگوار :Gol:

جسارتا" جهت تکمیل بحث نکته ای به نظرم رسیده که خالی از لطف نمی باشد .

در این مورد توجه به یک مطلب بسیار مهم است .

در فقه ودر قانون درهمه ی جای دنیا شهادت دادن یک حق نیست بلکه یک تکلیف است که خداوند با رأفت خود زنان را در مواردی که این تکلیف مسئولیت آور و یا موجب عواقب مخاطره آمیز برای زن می شود را به حداقل تقلیل داده است واین از لطف خداوند است که بر زنان بار مسئولیت وتکلیف کمتری را قرار داده است :ok:

حق یارتان :Gol:

هدی;296288 نوشت:
(1)- البته ديدگاه ديگري نيز به تفاوت عقل نظري و عملي وابزاري در زن و مرد اشاره دارد و نقص عقل مورد بحث را از زمره نقص نسبي در يكي از زمينه هاي فوق در زنان نسبت به مردان مي داند و از اين زاويه ، روايت را در اين زمينه موجه مي نمايد .

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

باتشکر از پاسخ کارشناس بزرگوار :Gol:

جهت تکمله ی بحث :ok!:

احتمالا" به همین دلیل همین برداشت از نقص است که زنها در تمام اعصار وتمام جغرافیای زمین از بدو خلقت (توسط حوا) کل عقول آقایان را ( حالا نگوییم ) درصد بیشتری را به طور نامحسوس درملکیت خود در آورده اند و به عقل کل عالم تبدیل شده اند :ok::makhfi:

حق یارتان :Gol:

samansami;295643 نوشت:
النسا عی و عوره فاستروا العورت بالبیوت و استروا العی بالسکوت... زنان بیهوده گو و عورت هستند.. عورت را در خانه و بیهوده گورا به سکوت بپوشانید... کلینی5/535

samansami;295643 نوشت:

با سلام خدمت دوستان گرامي
در بحث حديث شناسي اولا نبايد به نقل هر حديثي اكتفا كرد و صد البته بايد به نكات علمي احاديث نيز دقت وافي و كافي صورت بگيرد
ثانيا احاديث را بايد بر قرآن عرضه كرد و در صورت عدم معارضه با قرآن آنها را پذيرفت
در مورد حديث فوق الذكر مطلبي است كه در خور توجه و دقت است

اين حديث از كتب مختلفي همچون كافي ،وسائل الشيعه ، من لايحضره الفقيه و ... با عباراتي تقريبا مشابه بيان گرديده است
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص النِّسَاءُ عَيٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا الْعَوْرَاتِ بِالْبُيُوتِ وَ اسْتُرُوا الْعِيَّ بِالسُّكُوت‏ الكافي ج 5 ص 535
كه ضبط حديث به صورت حسن هست و در (توضيح حديث حسن در پايان همين پست خواهد آمد ) كتاب من لايحضره الفقيه نيز حديث به صورت مرسل (توضيح مرسل هم خواهد آمد) آورده شده است :
وَ قَالَ ع إِنَّمَا النِّسَاءُ عِيٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا الْعَوْرَةَ بِالْبُيُوتِ وَ اسْتُرُوا الْعِيَّ بِالسُّكُوت‏ من لايحضره الفقيه ج 3 ص 391

با توجه به عدم وجود افراد در سلسه سند حديث نميشود به آن اعتنايي كرد
و يا در كتاب وسائل الشيعه نيز اين حديث به صورت زير آمده است :
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ فِي الْمَجَالِسِ وَ الْأَخْبَارِ عَنْ جَمَاعَةٍ عَنْ أَبِي الْمُفَضَّلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحَسَنِيِّ عَنْ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ جَدِّهِ مُوسَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَسَنِ وَ عَمَّيْهِ إِبْرَاهِيمَ وَ الْحَسَنِ ابْنَيِ الْحَسَنِ عَنْ أُمِّهِمْ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِيهَا عَنْ جَدِّهَا عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ النِّسَاءُ عِيٌّ وَ عَوْرَاتٌ فَدَاوُوا عِيَّهُنَّ بِالسُّكُوتِ وَ عَوْرَاتِهِنَّ بِالْبُيُوت‏

كه با توجه به وجود كلمه عن جماعه كه معلوم نيست اين جماعت شامل چه كساني ميشود نيز قابل اعتنا نمي باشد
مولف كتاب مرآة‌ العقول في شرح اخبار الرسول اين روايت را حسن دانسته كه لازم است تعريف حديث حسن را از منظر خوانندگان بزرگوار بگذرانيم

تعريف حديث حسن
ابن الصلاح در کتابش احادیث حَسَن را به دو دسته تقسیم می‌کند:
روایتی که زنجیرهٔ سند آن شامل راوی مستور باشد [=متهم به کذب باشد] و در عین حال در روایت‌کردن کثیرالخطا نباشد؛ مشروط بر اینکه روایت مشابه دیگری از طریق زنجیره سند دیگری موجود باشد.
روایتی که زنجیرهٔ سند آن شامل راوی‌ای باشد که مشهور به صداقت و امانت باشد اما در مقایسه با رجال احادیث صحیح، در حفظ و اتقان به درجهٔ آن‌ها نرسیده باشد.

طبق درایةالحدیث نوشتهٔ مدیرشانه‌چی، «حدیث حسن [در علوم حدیث شیعه] حدیثی‌است متصل که همهٔ زنجیرهٔ سند آن امامی‌مذهب و ممدوح باشند ولی تنصیص بر عدل هریک نشده باشد یا برخی ممدوح و بقیه ثقه باشند».
و به عبارتي ساده تر حسن روایتی است که در میان سلسله راویان آن فرد دوازده امامی که در نزد علمای علم رجال ممدوح است موجود باشد یعنی به عدالت او تصریح نشده ولی مورد مدح و تحسین قرار گرفته است .

حديث مرسل نيز عبارت است از :
حدیثی که یک یا چند راوی در سلسله سند حذف گردد و سلسله سند به طور کامل و متصل ذکر نشود
موفق باشيد

رحیق مختوم;296398 نوشت:
موفق باشيد
یعنی شما این حدیث رو میبرید زیر سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

من که قانع نشدم خیلی از این حدیث هارو خیلی از اقایون چماق می کنند می کوبند تو سر زن ها که من نمی دونم دنبال چی هستن واقعا؟؟؟

[="Tahoma"]

عاشورایی;296400 نوشت:
یعنی شما این حدیث رو میبرید زیر سوال؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام عليكم و رحمه الله
بله جناب عاشورائي
اين حديث با توضحاتي كه خدمتتان ارائه دادم فعلا در مظان عدم حجيت هست الا ما ثبت بالدليل الموثق علي صحته
كاربران گرامي اگر مقداري در آيات الهي مطالعه فرمايند به صدق اين مطلب پي ميبرند كه كلام وحي رباني هم در تشكيل و هم در تشكل خلقت از نظر سعادت و شقاوت ، ابدا جنسيت ها را در نظر نداشته است و در عالم تشريع هم بنا بر آنچه را كه مناسب وضعيت روحي و رواني و ظرفيتهاي موجود در هر دو جنس بود را در نظر گرفت
البته ناگفته نماند خداوند متعال در بيان نيل به رستگاري دو گروه مرد و زن هيچ تفاوتي را قائل نشده است در آنجا كه ميفرمايد من عمل منكم من ذكر و انثي فلنحيينه حياة طيبه كه شموليت حيات طيبه را تعميم به هر دو جنس داده است
مسلما آنچه را كه بايد مد نظر قرار داد اين است كه اولويت پذيرش حق از باطل از كلام وحي است و سپس احاديث معصومين با توجه به هجمه هاي تاريخي شديدي كه در منع ضبط احاديث تا يك قرن وجود داشت بعيد نيست كه بسياري از احاديث دستخوش نسيان و عدم ضبط دقيق كلمات توسط محدثين شده باشد
به هر حال در اين گونه روايات كه مشكوك الحال هستند بايد مداقه بيشتري صورت پذيرد تا انشاالله هدايت ايصالي نصيب همه ما بشود
موفق باشيد

رحیق مختوم;296418 نوشت:
اين حديث با توضحاتي كه خدمتتان ارائه دادم فعلا در مظان عدم حجيت هست
علیکم السلام و رحمه الله و برکاته

شما علنا دارید یک حدیث نبوی رو کذب می کنید. این حدیث رو همه بزرگان تشیع نقل و صحت اون نیاز به اثبات بدست شما نیست. برادر گرامی من از شما کمتر میدونم ولی اونقدری میفهمم که وقتی ثقه الاسلام کلینی حدیثی را صادق بداند صحت دارد. لطفا ملاحظه بفرمائید:

اولا
سوره: 43 , آیه: 18

آيا كسى [را شريك خدا مى‏كنند آن جنس بشر] كه در زر و زيور پرورش يافته و در [هنگام] مجادله بيانش غير روشن است

دوما
[=tahoma, serif]مرحوم كليني در الكافي با سند معتبر از امام صادق (علیه السّلام) نقل كرده است كه پيامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)فرمودند: «النساء عي و عورة فاستروا العورات بالبيوت و استروا العي بالسكوت»؛(38) زنان از نظر بيان، ناتوان و از نظر جسمي، آسيب‌پذيرند. بنابراين، با قرار دادن آنان در خانه آسيب‌پذيري آنان را بپوشانيد و با سكوت، ناتواني آنان را مخفي كنيد.
در روايت ديگري با سند معتبر از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است كه اميرمؤمنان (علیه السّلام) فرمودند:
«لا تبدؤوا النساء بالسلام ولا تدعوهنّ إلي الطعام، فإن النبي صلي‌الله‌عليه‌و‌آله و سلم قال: النساء عي و عورة فاستروا عيهن بالسكوت واستروا عوراتهنّ بالبيوت»؛(39) كلام خود را با زنان با سلام آغاز نكنيد و آنان را به سفره (مهماني) نخوانيد. رسول خدا مي‌فرمودند: زنان از نظر بيان، ناتوان و از نظر جسمي، آسيب‌پذيرند. بنابراين، با سكوت، ناتواني آنان را بپوشانيد و با قرار دادن آنان در خانه، از آسيب‌پذيري آنان جلوگيري كنيد.

[=tahoma, serif]بررسي
در توضيح واژگان اين حديث، مي‌توان گفت:«عِي»به كسر عين بر وزن «فِعْل»، مصدر از ماده (ع ي ي)به معناي عجز و ناتواني و عدم قدرت بر بيان مراد(40)است.
«عورت»در كاربردهاي قرآني و روايي به دو معناست.يكي به معناي چيز زشت و قبيح كه عرف از ظاهر بودن آن شرم دارد و پوشاندن و مخفي كردن آن را لازم مي‌داند.اطلاق «عورت»به اندام تناسلي زن و مرد يا به بدن زن و مرد از ناف تا زانو از مصاديق اين معناست؛(41)زيرا انسان از ظاهر شدن آن شرم مي‌كند.«عورت»در اين معنا، مساوي واژه «سوءة» است(42) كه در آياتي از قرآن به اين معنا به كار رفته است.(43) شايد بدين سبب است كه برخي عورت را از ماده «عار» دانسته‌اند؛ زيرا نمايان شدن آن موجب عار و شناعت براي شخص مي‌شود.
«عورت»در معناي ديگر، به رخنه‌ها و شكاف‌هايي گفته مي‌شود كه در ديوار خانه وجود دارد و صاحب خانه از آن ناحيه احساس ناامني مي‌كند. همچنين به منافذي كه در كوه‌ها وجود دارد و در جنگ، از آن ناحيه و از آن قسمت احتمال حمله دشمن و احساس خطر مي‌شود، «عورت» گفته مي‌شود.(44)عورت بدين معنا نيز در برخي آيات به كار رفته است.(45)
اما در بررسي متن اين روايت بايد گفت:در اين روايت، براي زنان دو ويژگي با عناوين «عي» و «عورت» ذكر و بر هر يك، نتيجه‌اي مترتّب شده است.(46) نتيجه‌اي كه بر ويژگي اول مترتّب شده اين است:«فاستروا عيهنّ بالسكوت.» در معناي اين جمله، دو احتمال وجود دارد:
نخست اينكه خطاب «فاستروا»به مردان باشد و مردان مأمور باشند با توجه به اين ويژگي زنان، سكوت كنند و با آنان وارد بحث و مجادله نشوند و در نتيجه، عجز و ناتواني آنان در مقام سخن را بپوشانند. مؤيّد اين احتمال استشهاد اميرالمؤمنين (علیه السّلام) به اين جمله از حديث است كه به مردان فرمود:
«لا تبدؤوا النساء بالسلام ولا تدعوهنّ إلي الطعام فإنّ النبي صلي‌الله‌عليه‌و‌آله قال: النساء عي و عورة فاستروا عيهنّ بالسكوت و استروا عوراتهن بالبيوت»(47)
يعني: شما به آنان سخن نگوييد و آنان را به مهماني دعوت نكنيد. بر اساس اين احتمال، امر به سكوت متوجه مردان است، گرچه لازمه آن ساكت شدن زنان نيز هست.
احتمال دوم اين است كه امر به سكوت متوجه زنان باشد و مراد اين است كه مردان وظيفه دارند زنان را امر به سكوت كنند. بنابر هر دو احتمال، بحث در اين روايات نيز در ارتباط با مستور بودن زن و سكوت و عدم ارتباط گفتاري با اوست. اما اولاً، به نظر مي‌رسد لسان روايت لسان منّت‌گذاري بر زنان و حفظ و حراست از آنان است، نه لسان تكليف و تحريم، و معناي روايت آن است كه سكوت و عدم ارتباط كلامي زنان با مردان و ماندن در خانه با ويژگي‌هاي شخصيتي زنان سازگارتر و در حفظ و سلامت رواني آنان مؤثرتر است. بدين‌روي، ماندن در خانه و عدم ارتباط گفتاري با مردان برايشان مناسب‌تر و بهتر است. ثانياً، بر فرض كه از اين روايات حكم تكليفي و منع ارتباط گفتاري زنان و مردان نامحرم استفاده شود، با توجه به آيات و رواياتي كه پيش از اين بر جواز اين عمل ذكر شد، تكليف الزامي نخواهد بود. در نتيجه، اين روايات نيز بر حرمت سخن گفتن زنان با مردان يا ممنوعيت خروج از خانه دلالت ندارد.
اما در ارتباط با جمله «واستروا عوراتهنّ بالبيوت»، چند مطلب بايد روشن شود:
1ـ معناي عورت بودن زن:
پيش از اين، دو معنا براي واژه «عورت» بيان شد: يكي به معناي چيزي كه انسان از ظاهر بودن آن و در معرض قرار گرفتن آن شرم مي‌كند، و دوم رخنه و منفذي كه از آن ناحيه احساس خطر و ناامني مي‌شود. اطلاق «عورت» بر زنان با تعبير «النساء عي و عورة» به طور مطلق و عام، كه در اين روايت آمده، به معناي اول پذيرفته نيست؛ زيرا جسم زن نه براي زنان و نه براي جنس مخالف قبيح نيست و زنان از اينكه در برابر ديگران ظاهر شوند شرم نمي‌كنند. البته اين امر تا حدودي به فرهنگ و عرف و عادت جوامع بستگي دارد؛ اما به طور معمول و صرف‌نظر از تأثير عرف و فرهنگ رايج در يك جامعه، معمولاً زنان از ظاهر شدن در برابر ديگران ناراحت نمي‌شوند و آن را امري ناپسند و زشت نمي‌شمرند. بنابراين، نمي‌توان گفت: همه بدن زن به اين معنا عورت است. در نتيجه، مناسب است واژه «عورت» در اين حديث، به معناي دوم باشد. عورت بودن زن از اين نظر است كه به سبب اندام ظريف‌تر و جذّابيت بيشتري كه براي جنس مخالف دارد، در معرض خطر استفاده ابزاري و سوء استفاده جنسي باشد. ضعف جسماني وي نيز سبب مي‌شود كه ياراي مقابله با مرد و دفاع از خود را نداشته و از اين ناحيه نيز آسيب‌پذير باشد.
در نتيجه، جمله «النساء عي و عورة» اين‌گونه معنا مي‌شود كه چون ساختمان جسمي زن به گونه‌اي آسيب‌پذير است، اگر بدون حفاظ ظاهر شود مصونيت ندارد و احساس ناامني مي‌كند. بدين‌روي، پوشش حفاظي است كه براي زن امنيت مي‌آورد و او را از خطراتي كه از اين ناحيه او را تهديد مي‌كند حفظ مي‌نمايد. از اين‌رو، اكثر قريب به اتفاق فقيهان در كتاب‌هاي فقهي در بحث «ستر عورت در نماز» به اين جمله تصريح دارند كه تمام بدن زن عورت است(48) و بايد از نامحرم پوشانده شود، بجز وجه و كفين. اطلاق اين روايات نيز مقتضي همين مطلب است.
سؤالي كه در اينجا باقي مي‌ماند اين است كه آيا اين اطلاق شامل صداي زن نيز مي‌شود و آيا صداي زن نيز عورت است و زن موظّف است صداي خود را از غير محارم مخفي كند و با نامحرم سخن نگويد؟ اين امري است كه نياز به بررسي دارد.
2ـ نفي عورت بودن صداي مرد براي زن:
با مراجعه به روايات و سيره قطعي و امضا شده از سوي معصومان عليهم‌السلامو رفتار و معاشرت معصومان با مردم و تكاليف شرعي مردان نسبت به جهر در نماز و بلندكردن صوت در اذان و تلبيه، اين مسئله به خوبي روشن مي‌شود كه مرد مجاز است به طور مطلق و در همه جا، حتي اگر نامحرم صداي او را بشنود، با صداي بلند سخن بگويد، نماز بخواند، سخنراني كند و زن نيز مجاز است صداي او را گوش كند. بنابراين، شنيدن صداي مرد براي زن نامحرم اشكالي ندارد. اين مسئله تقريبا مورد اتفاق همه فقيهان است. تنها شهيد اول در لمعه صداي مرد را نيز براي زن عورت دانسته و گفته است: بر زن حرام است صداي مرد نامحرم را مگر در مورد ضرورت گوش كند.(49) محقّق نراقي پس از نقل اين فتوا از شهيد، آن را بعيد و مخالف امر بديهي دانسته است.(50) آيه‌اللّه خوئي نيز ضمن استبعاد از اين فتوا، بطلان آن را قطعي و به ظن قوي، ناشي از سهو قلم نسّاخ دانسته است.(51)
3ـ عورت بودن صداي زن براي مرد:
در حرمت شنواندن زن صداي خود را به نامحرم و بلند سخن گفتن در جايي كه نامحرم وجود دارد و حرمت شنيدن مرد نامحرم صداي زن را ميان فقيهان اختلاف است. برخي با استناد به عورت بودن صداي زن، دو نتيجه گرفته‌اند: اولاً، او را از بلند كردن صداي خود و شنواندن به ديگران در مجالسي كه نامحرم وجود دارد، منع كرده‌اند و از اين‌رو، اذان زن را براي نماز جماعتي كه مردان حضور دارند، مجزي ندانسته و جهر به حمد و سوره را در نمازهاي جهريه بر زن واجب ندانسته، بلكه حرام و مفسد عبادت دانسته‌اند.(52)
ثانياً، شنيدن صداي زن نامحرم را براي مردان به طور مطلق، اعم از اينكه به قصد تلذذ باشد يا نباشد و اعم از اينكه مفسده‌اي بر او مترتّب بشود يا نه، حرام كرده‌اند.(53)
اما اكثر قريب به اتفاق فقيهان با اين ديدگاه موافق نبوده و آن را سخني بي‌دليل و مخالف سيره قطعي متصل به زمان معصوم و رفتار معصومان در سخن گفتن با زنان نامحرم دانسته(54) و حرمت شنيدن صداي زن را منحصر به صورتي دانسته‌اند كه با قصد لذت همراه باشد و يا بر آن مفسده‌اي مترتّب شود.
4ـ عدم تلازم ميان عورت بودن صداي زن و ممنوعيت سخن گفتن او با نامحرم:
بر فرض كه عموميت عورت بودن زن شامل صداي او نيز بشود و صداي زن ـ به معنايي كه گفته شد ـ عورت باشد، اما اولاً، ملازمه‌اي بين عورت بودن صداي زن و حرمت اظهار آن نيست. عورت بودن علت تامّه براي حرمت اظهار صداي زن نيست. ثانياً، بر فرض كه چنين باشد، با آيات و روايات و سيره‌اي كه حاكي از جواز سخن گفتن زن و شنيدن صداي اوست، تخصيص خورده، استثنا مي‌شود؛ چنان‌كه وجه و كفين از حرمت اظهار جسم زن استثنا شده است. ثالثاً، اين روايات از رواياتي كه به طور صريح از تكلّم زن نهي مي‌كند، قوي‌تر نيست؛ در حالي كه آن روايات نمي‌تواند حرمت تكلّم زن را ثابت كند، پس اين روايات نيز به طريق اولي، بر چنين چيزي قادر نخواهد بود.


[=tahoma, serif]
38ـ على بن ابراهيم، عن أبيه، عن ابن أبى عمير، عن هشام بن سالم، عن أبى عبداللّه (علیه السّلام) قال: قال رسول‌اللّه صلى‌الله‌عليه‌و‌آله: النساء عى و عورة فاستروا العورات بالبيوت واستروا العى بالسكوت. محمّدبن يعقوب كلينى، پيشين، ج 5، ص 534.
39ـ على بن إبراهيم، [عن أبيه] عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن صدقة، عن أبى عبداللّه (علیه السّلام) قال: قال أميرالمؤمنين (علیه السّلام): لا تبدؤوا النساء بالسلام و لا تدعوهن إلى الطعام فإن النبى صلى‌الله‌عليه‌و‌آله قال: النساء عى و عورة فاستروا عيهن بالسكوت واستروا عوراتهنّ بالبيوت. محمّدبن يعقوب كلينى، پيشين، ج 5، ص 534 مرحوم شيخ طوسى نيز اين روايت را در الامالى با سند معتبر ذكر كرده است: و عنه، قال: أخبرنا جماعة، عن أبى المفضل، قال: حدثنا أبو عبداللّه جعفربن محمّدبن جعفر الحسنى، قال حدّثنا موسى بن عبداللّه بن موسى الحسنى، عن جدّه موسى بن عبداللّه، عن أبيه عبداللّه بن الحسن، و عميه إبراهيم و الحسن ابنى الحسن، عن أمهّم فاطمة بنت الحسين، عن أبيها، عن جدّها على بن أبى طالب (علیه السّلام)، عن النبى صلى‌الله‌عليه‌و‌آله، قال: النساء عى و عورات، فاستروا عيهنّ بالسكوت، و عورتهن بالبيوت. شيخ طوسى، الامالى، ص 584 و 662 / شيخ صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 390 / قاضى نعمان مغربى، پيشين، ج 2، ص 214.
40ـ والعى: مصدر العى. (الخليل الفراهيدى، كتاب العين، قم، دارالهجره، ج 2، ص 272 ماده «عين») العى: خلاف البيان. (الجوهرى، الصحاح، بيروت، دارالعلم للملايين، 1407، ج 6، ص 2442، ماده «عين») العى: العجز عن النطق و بيان مراده. (ابراهيم انيس و ديگران، المعجم الوسيط، تهران، ناصرخسرو، ج 2، ص 642، ماده «ع ى ن») العى: عجز يلحق من تولّى الامر والكلام. (الراغب الاصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، دفتر نشر كتاب، 1404، ص 356، ماده «ع ى ن».
41ـ حسن مصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1368، ماده «ع ى ن».
42ـ العورة: سوءة الانسان، و كل ما يستحيا منه. الجوهرى، پيشين، ج 2، ص 759
43ـ «فوسوس لهما الشيطان ليبدى لهما ما وورى عنهما من سوآتهما» اعراف: 20 «فأكلا منها فبدت لهما سوآتهما» (طه: 120) «ينزع عنهما لباسهما ليريهما سوآتهما» (اعراف: 27) «فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سوآتهما» (اعراف: 22) و السوأة: العورة و الفاحشة. و السوأة: الفرج. الليث. السوأة: فرج الرجل والمرأة. قال اللّه تعالى: «بدت لهما سوآتهما»قال: فالسوأة كل عمل وأمر شائن. (ابن منظور، لسان‌العرب، نشر ادب الحوزه، ج 1، ص 97، ماده «س و ء»)
44ـ العورة فى الثغور والحروب خلل يتخوف منه القتل و قال الجوهرى: العورة كل خلل يتخوّف منه من ثغر أو حرب و العورة (كل مكمن للسترو) العورة (السوأة) من الرجل و المرأة قال المصنف فى البصائر و أصلها من العار كانّه يلحق بظهورها عار، أى مذمة و لذلك سمّيت المرأة عورة. (محمّد مرتضى الزبيدى، تاج العروس، بيروت، مكتبة الحياة، ج 3، ص 429، ماده «س و ء»).
45ـ «يقولون إن بيوتنا عورة» ليست بحريزة، مكشوفة ليست بحصينة، عن ابن عبّاس و مجاهد. و قيل: معناه بيوتنا خالية من الرجال، نخشى عليها السراق، عن الحسن. و قيل: قالوا بيوتنا ممّا يلى العدو، و لا نأمن على أهلينا، عن قتادة. (فضل‌بن حسن طبرسى، مجمع‌البيان فى تفسيرالقرآن، تحقيق لجنة من العلماء...، بيروت، مؤسسة الاعلمى، ج 8، ص 140 / يقولون «إنّ بيوتنا عورة»غير حصينة. (مولى محسن فيض كاشانى، تفسير صافى، تحقيق حسين اعلمى، ط. الثانية، قم، الهادى، 1416، ج 4، ص 169) / «إنّ بيوتنا عورة» اى: ليست بحريزة «إنّ بيوتنا عورة» أى ممكنة للسراق لخلوّها من الرجال. (ابن منظور، پيشين، ماده «عور»).
46ـ اين دو دستورالعمل در روايت مصعدة بن صدقه و فاطمه بنت الحسين به صورت لف و نشر مرتّب و در روايت هشام بن سالم به صورت لف و نشر مشوّش ذكر شده است.
47ـ محمّدبن يعقوب كلينى، پيشين، ج 5، ص 534.
48ـ ابوالصلاح حلبى، كافى، اصفهان، مكتبة اميرالمؤمنين، 1403، ص 139 / شيخ طوسى، الاقتصاد، مكتبة جامع چهلستون، ص 258 / همو، الرسائل العشر، قم، جامعه مدرسين، 1404، ص 176 / قاضى ابن البراج، المهذب، قم، جامعه مدرسين، 1406، ج 1، ص 83 ابن حمزة الطوسى، الوسيلة، مكتبة السيد المرعشى، 1408، ص 89 / ابن زهرة الحلبى، غنية النزوع، قم، مؤسسة الامام الصادق، 1417، ص 65 / أبوالمجد الحلبى، اشارة السبق، قم، جامعه مدرسين، 1414، ص 83 / يحيى‌بن سعيد الحلّى، الجامع للشرائع، قم، مؤسسة سيدالشهداء، 1405، ص 65 / المحقق الكركى، جامع المقاصد، قم، مؤسسة آل‌البيت، 1408، ج 2، ص 96 / الشهيد الثانى، مسالك الافهام، مؤسسة المعارف الاسلاميه، 1413، ج 14، ص 390 / المحقق البحرانى، الحدائق الناضرة، قم، جامعه مدرسين، ج 7، ص 7.
49ـ شهيد اول، اللمعة الروضة البهيه، دارالفكر، 1411، ج 5، ص 99.
50ـ مولى احمد نراقى، مستندالشيعة، مشهد، مؤسسة آل‌البيت لاحياء التراث، 1415، ج 16، ص 7.
51ـ سيد ابوالقاسم خوئى، النكاح، قم، لطفى و دارالهادى، 1407، ج 1، ص 102.
52ـ العلّامة الحلّى، مختلف الشيعة، قم، جامعه مدرسين، 1412، ج 2، ص 124 / محقق كركى، جامع المقاصد، قم، مؤسسة آل‌البيت، 1408، ج 2، ص 168 / علّامه حلّى، نهاية الاحكام، قم، اسماعيليان، 1410، ج 1، ص 517 / علّامه حلّى، تذكرة الفقهاء، مشهد، مجمع البحوث الاسلاميه، 1412، ج 1، ص 117 / علّامه حلّى، منتهى المطلب، مشهد، مجمع البحوث الاسلاميه، 1412، ج 1، ص 277.
53ـ «الاعمى لا يجوز له سماع صوت المرأة الاجنبية، لانه عورة» محقق حلّى، شرائع الاسلام، تهران، استقلال، 1409، ج 2، ص 496 در اين بحث، ر.ك. محمّدعلى انصارى، الموسوعة الفقهية الميسرة، قم، مجمع الفكر الاسلامى، 1415، ج 3، ص 70.
54ـ «و أنّ صوتها ليس بعورة لانّ النبى صلى‌الله‌عليه‌و‌آله سمع صوتها فلم ينكره» شيخ طوسى، المبسوط، مكتبة المرتضويه، ج 6، ص 3. الثانية: أنّ صوتها ليس بعورة. (شهيد ثانى، مسالك الافهام، ج 8، ص 438) و ليس بواضح تحريم اسماع صوتها، لعدم الدليل الصالح له. (محقق اردبيلى، مجمع الفائدة، قم، جامعه مدرسين، 1403، ج 2، ص 164) و ليس بثابت كون صوتها عورة. (محقق اردبيلى، مجمع الفائدة، ج 2، ص 228) و انّ صوتها عورة و توقّف فيه بعض المتأخرّين وهو فى محلّه لعدم ثبوت دليل واضح عليه بل المفهوم من بعض الاخبار مثل تكلّم فاطمة عليهاالسلام مع اصحابه مثل سلمان و غيره و ادخال النبى صلى‌الله‌عليه‌و‌آله جابرا بيتها و تكلّمها و عدم نهى النبى صلى‌الله‌عليه‌و‌آلهالتوجه إذا سمعها الرجل يدلّ على الجواز. (محقق سبزوارى، ذخيرة المعاد، آل‌البيت، ج 2، ص 365) قيل: يحرم سلام المرأة على الاجنبى بناءا على أن صوتها عورة، و الاظهر عدمه. (ميرزاى قمى، غنائم الايام، مكتب الاعلام الاسلامى، 1417، ج 3، ص 237) و حيث لم يتحقق لدينا ما بنوا عليه من كون صوتها عورة بل تحقق خلافه. (آقارضا همدانى، مصباح الفقيه، مكتبه‌الصدر، ج 2، ص 206) أمّا الاول فهى و ان كانت كلمة مشهورة بينهم إلا أنّها لم ترد فى شى‌ء من النصوص فلا وجه لجعلها دليلا. (سيد ابوالقاسم خوئى، كتاب النكاح، ج 1، ص 99.)

عاشورایی;296428 نوشت:
شما علنا دارید یک حدیث نبوی رو کذب می کنید. این حدیث رو همه بزرگان تشیع نقل و صحت اون نیاز به اثبات بدست شما نیست. برادر گرامی من از شما کمتر میدونم ولی اونقدری میفهمم که وقتی ثقه الاسلام کلینی حدیثی را صادق بداند صحت دارد.
یعنی میگی اون حدیث اولیه ی ناقص العقلم حدیث درستیه؟
الان بقیه گفتن مرسله....
؟؟؟؟؟؟

رحیق مختوم;296418 نوشت:
بله جناب عاشورائي اين حديث با توضحاتي كه خدمتتان ارائه دادم فعلا در مظان عدم حجيت هست الا ما ثبت بالدليل الموثق علي صحته

بالاخره چی شد؟
این حدیث درست هس یا نه؟مثل همون قبلیه؟

شیعه میگه هر چی کلینیگفتهکه درسته درسته؟

[="Olive"]

☀ستوده ☀;296410 نوشت:
من که قانع نشدم خیلی از این حدیث هارو خیلی از اقایون چماق می کنند می کوبند تو سر زن ها که من نمی دونم دنبال چی هستن واقعا؟؟؟

عزیز من سو ء استفاده بعضی ادمها از بعضی احادیث ، احکام یا بخش های دین که تقصیر اسلام نیست!
[SPOILER]
بعد هم محاطبان شما از دو دسته خارج نیستند:
یا منطقی اند و حق جو که در اون صورت شما میتونی در مورد این احادیث و احکام توضیح بدی که بل نگیرند و...!
یا بی منطقند و دوست دارند اونچه که باب میلشان است رو به دین نسبت بدن که این ادمها هم اصلا ارزش بحث کردن ندارند که شما بخوای اعصابتو به خاطرشون خورد کنی.
مهم نیست چه کسی چه فکری میکند مهم اسلام است که هممون به حقانیتش و عدالت و حکمت خدا ایمان داریم!:Gol:
[/SPOILER][/]

[="Olive"]

عاشورایی;296428 نوشت:
شما علنا دارید یک حدیث نبوی رو کذب می کنید. این حدیث رو همه بزرگان تشیع نقل و صحت اون نیاز به اثبات بدست شما نیست. برادر گرامی من از شما کمتر میدونم ولی اونقدری میفهمم که وقتی ثقه الاسلام کلینی حدیثی را صادق بداند صحت دارد. لطفا ملاحظه بفرمائید:
البته در این مورد من هم تا حدودی با جناب عاشورایی موافقم
چون در موارد دیگر هم از تعبیر عورت در مورد زن استفاده شده گرچه نمیتوان گفت چون یک تعبیر در بخشهای مختلف تکرار شده درست است اما فکر میکنم بیان این تعبیر شهید مطهری در همین مورد که در کتاب مسئله حجاب امده خالی از لطف نیست:
صاحب مجمع البیان ئر ذیل ایه 14 اجزاب در مورد عورت این گونه اورده که:عورت به هر چیز اسیب پذیر که مورد نگرانیست گفته میشود از قبیل نقاط سرحدی و یا یک امر مربوط به جنگ.مکان معور و خانه معور یعنی خانه ای که استحکام ندارد و اسیب پذیر است
.پس معلوم میشود این تعبیر فقهی مشتمل بر نوعی تحقیر نمی باشد[/]

[="Tahoma"]

عاشورایی;296428 نوشت:
علیکم السلام و رحمه الله و برکاته

شما علنا دارید یک حدیث نبوی رو کذب می کنید. این حدیث رو همه بزرگان تشیع نقل و صحت اون نیاز به اثبات بدست شما نیست. برادر گرامی من از شما کمتر میدونم ولی اونقدری میفهمم که وقتی ثقه الاسلام کلینی حدیثی را صادق بداند صحت دارد. لطفا ملاحظه بفرمائید:


سلام عليكم و رحمه الله
جناب عاشورايي چرا جو را مخدوش ميكنيد كدام همه بزرگان اين حديث را گفته اند ؟؟؟ مگر نه اينكه غير از سه يا چهار كتاب اين حديث هست اينطوري كه شما اسم از بزرگان آورديد همه فكر ميكنند قاطبه علماء اعلام اين حديث را ذكر كرده اند به شما تذكر ميدهم آرامش خودتان را حفظ كنيد:Narahat az:
جناب عاشورايي بنده قبلا هم خدمت تمام كاربران عرض كردم و الان هم خدمت حضرتعالي عرض ميكنم اگر حديثي معارض با آيات قرآن باشد مطمئنا از درجه اعتبار ساقط هست حالا از هر كسي و با هر زباني بخواهد صادر شود خود حضرات امامان معصومين عليهم السلام نيز فرمودند احاديث ما را بر قرآن تطابق دهيد اگر مطابق با قرآن بود فبها و الا فضربوه علي الجدار

بزرگوار لازم نبود اينقدر خودتان را خسته كنيد براي مطرح كردن حديثهاي فوق الذكر بنده عرضم اين است هر حديثي هر چند به نظر موثق باشه وقتي با قرآن معارضه كند از درجه اعتبار ساقط شد
در ضمن چه كسي گفته احاديث مرحوم كليني تمام و كمال صحيح و موثق هست ؟؟؟
به مطلبي كه ذيلا خدمتتان تقديم ميكنم توجه فرمائيد

اعتبار کتاب کافی:
در مورد اعتبار روایات کافی دو دیدگاه وجود دارد:
دیدگاه اول:
بعضی بر این باورند که همه روایات کتاب کافی صحیح و قطعی الصدور هستند.
دیدگاه دوم:
بعضی معتقدند کتاب کافی در عین اتقان و استحکامی که دارد اما درعین حال مشتمل بر روایات ضعیف السند هم می­باشد و ما نمی­توانیم ادعا بکنیم که همه روایات کافی صحیح هستند.
نکته: اگر معتقد به صحت تمام روایات کافی باشیم روایات کافی نیاز به بررسی سند ندارند اما اگر معتقد باشیم که به جهت ضعف­هایی که در روایات کتاب کافی وجود دارد نمی­توان گفت که تمام روایات کافی صحیح و قطعی الصدور هستند، در این صورت روایاتی که از کتاب کافی نقل می­شوند محتاج به بررسی سندی هستند.

دلیل قائلین به صحت تمام روایات کافی:
عمده­ترین دلیل قائلین به صحت تمام روایات کافی استناد به کلام مرحوم کلینی در مقدمه کتاب کافی است که در مقدمه­ی کافی در جواب سائلی که از مرحوم کلینی درخواست می­کند کتابی را بنویسد که مشتمل بر چند ویژگی باشد (آن ویژگی­ها را در جلسات گذشته بیان کردیم) در پاسخ، مرحوم کلینی به او می­نویسد:« اما بعد فَقَد فهمتُ یا اَخی ما شَکوتَ... و قلتَ انک تحب ان یکون عندک کتاب کافیٍ... وقد یسَّر الله و له الحمد تألیف ما سألتَ و اَرجُوا اَن یکون...» مرحوم کلینی می­گوید: خداوند تبارک و تعالی این را برای من فراهم کرد که من کتابی را تألیف کنم که تو خواسته بودی، چون یکی از آن ویژگی­هایی که سائل از مرحوم کلینی خواسته بود آنها را در کتابش لحاظ کند صحت روایات بود عبارت«بالآثار الصحیحه عن الصادقین(ع)»، ذکر شده و مرحوم کلینی هم می­فرماید من کتابی را که با این ویژگی­ها باشد نوشتم، این شهادتی است از ناحیه­ی مرحوم کلینی که این کتاب مشتمل بر روایات صحیحه می­باشد، پس عمده­ترین دلیل همین بیان خود مرحوم کلینی است.
بعضی گفته­اند که این کتاب توسط نواب خاص امام زمان(ع) به آن حضرت عرضه شده و ایشان این کتاب را پسندیده و فرموده:«والکافی کافٍ لشیعتنا» که کلام حضرت را دلیل بر صحت روایات کافی می­دانند، البته در سند این روایت اشکالاتی وجود دارد که در جای خودش باید بررسی شود.
اشکال اول: اشکال مامقانی بر این دلیل
صاحب تنقیح المقال و مرحوم آقای خویی اشکالاتی را مطرح کرده­اند دال بر اینکه که از عبارت کلینی نمی­توان استفاده کرد که تمام روایات کافی صحیح می­باشد.
صاحب تنقیح المقال می­گوید: کلینی تصریح نکرده که در کتاب کافی روایات غیر صحیح وارد نشده [1] . یعنی آنچه که مرحوم کلینی در جواب سائل می­گوید این است که تو این کتاب را از من خواستی و من هم اجابت کردم، اما جواب مرحوم کلینی تصریح ندارد به اینکه تمام روایات کافی صحیح هستند، لذا صاحب تنقیح المقال می­گوید: عبارت مرحوم کلینی دلالت ندارد بر اینکه خودکلینی معتقد به صحت تمام روایات کافی است.
________________
[1] . تنقیح المقال، ج1، مقام سوم از مقدمه، ص178.

ادامه ...

نقل قول:

شیعه میگه هر چی کلینیگفتهکه درسته درسته؟
شواهد عدم دلالت عبارت بر مدعی:
مرحوم آقای خوئی در کتاب معجم رجال الحدیث [1] شواهدی را ذکر می­کند که روایات غیر صحیح هم در کتاب کافی وجود دارد که آن شواهد عبارتنداز:
شاهد اول:
1) اولین مورد، این است که می­فرماید: مرحوم کلینی در کافی تعدادی روایت نقل کرده که از معصومین نیست. ایشان در معجم رجال الحدیث دوازده مورد را ذکر می­کنند که کلینی از غیر معصومین روایت نقل کرده و صورتی که از غیر معصومین هم روایت نقل شده باشد نمی­توان گفت که تمام روایات کافی صحیح است.
شاهد دوم:
2) دومین مورد، استناد به کلامی است از خود مرحوم کلینی، که در کتاب کافی عبارتی را آورده که از آن فهمیده می­شود خود ایشان جزم به صدور همه­ی روایات نداشته و آن، در مورد روایات متعارض است که مرحوم کلینی می­گوید: در مورد روایاتی که مختلف نقل شده، کسی نمی­تواند به طور دقیق بین آنها تمییز دهد و بگوید که کدامیک از معصوم صادر شده و کدام صادر نشده و خود ایشان ملاک­هایی را برای ترجیح روایات متعارض نقل می­کند که یکی از آنها اخذ به شهرت است، صرف ذکر روایات متعارض در کافی و ذکر مرجحات برای ترجیح یک دسته بر دسته دیگر با جزم به صدور سازگار نیست.
درست است که مرحوم کلینی غالباً روایاتی را نقل می­کند که مطابق نظر خودش هست لذا روایات متعارض کمتر نقل شده، اما در مواردی هم، روایات متعارض را بیان کرده که دراینصورت نمی­شود هر دو روایت از معصوم صادر شده باشد ولی مرحوم کلینی هر دو روایت متعارض را نقل کرده و مرجحات یکی بر دیگری را هم نقل کرده، لذا یکی را ترجیح داده، پس اجمالاً معلوم می­شود کتاب کافی مشتمل بر روایاتی است که خود مرحوم کلینی جزم به صدور آنها ندارد در این صورت مرحوم کلینی چطور می­تواند معتقد شود به اینکه هیچ روایت غیر صحیحی در کتاب کافی وجود ندارد چون در مورد روایات متعارضی که در کافی نقل شده حداقل یکی از طرفین تعارض نباید صادر شده باشد که این با اعتقاد به صحت همه­ی روایات، قابل جمع نیست.
شاهد سوم:
3) مورد سوم این است که شیخ صدوق معتقد به صحت جمیع روایات کافی نبوده و اگر کلام مرحوم کلینی در مقدمه­ی کتاب کافی بر صحت همه­ی روایات دلالت می­کرد، معنا نداشت که شیخ صدوق بگوید: اینطور نیست که همه­ی روایات کافی صحیح باشد، چون اگر روایات کافی جمیعاً صحیح می­بود شیخ صدوق کتاب من لایحضره الفقیه را نمی­نوشت. اگر شیخ صدوق معتقد به صحت تمام روایات کافی بود سائلی را که درخواست نوشتن کتاب من لایحضره الفقیه بر وزان من لا یحضره الطبیب کرده بود به کتاب کافی ارجاع می­داد و معنا نداشت که کتاب مستقلی بنویسد، به علاوه در مواردی شیخ صدوق عباراتی دارد که اشعار به ضعف روایات کافی دارد مثل«ما وجدتُ هذا الحدیث الّا فی کتاب محمد بن یعقوب کلینی و لا رویتُه الّا من طریقه» اینکه می­گوید من این روایت را در جایی غیر از کتاب کلینی ندیده­ام و فقط از طریق او نقل می­کنم اشعار به ضعف روایت دارد، پس شیخ صدوق هم ازعبارت کلینی در مقدمه­ی کتاب این استفاده را نکرده که تمام روایات کافی صحیح می­باشد.
شاهد چهارم :
4) مورد چهارم اینکه شیخ طوسی هم معتقد به صحت جمیع روایات کافی نبوده چون اگر معتقد به صحت جمیع روایات کافی بود مطالبی را نمی­گفت که از آنها استفاده می­شود معتقد به صحت جمیع روایات کافی نبوده، شاهد بر این مدعا این است که شیخ طوسی مواردی را از کافی در کتاب تهذیب و استبصار نقل می­کند و در اسناد آنها مناقشه می­کند که این مناقشه دال بر عدم صحت روایات کافی می­باشد مثلاً در یک روایتی نقل می­کند که: ما رواه محمد بن یعقوب بسنده عن ابی سعید الخُدری قال:«أمر رسول الله(ص) بلالاً أن ینادی...» بعد در ذیل این روایت شیخ طوسی می­نویسد قال محمد بن الحسن(شیخ طوسی):« فَما تضَمَّن هذا الحدیث من تحریم لَحم الحِمار الاَهلی موافقٌ للعامّه والرّجال الذین رَوَوا هذا الخبر اکثرُهم عامّه و ما یختصّون بنقله لا یُلتفت الیه» [2] که این هم تصریحی است از ناحیه شیخ طوسی بر اینکه جمیع روایات کتاب کافی صحیح نیستند چه رسد به اینکه مقطوع الصدور باشند.
عمده اشکالاتی که بر دلالت عبارت کلینی بر اعتبار روایات کافی وارد شده، همین مواردی بود که ذکر شد که در آنها کلام مرحوم کلینی در مقدمه­ی کتاب کافی که به عنوان عمده­ترین دلیل بر صحت روایات کافی اقامه شده، مورد نقد واقع شده.
البته یک جهت دیگر هم وجود دارد و آن اینکه اگر مبنای ما درباب حجیت خبر، خبر موثوق الصدور باشد، از نقل روایت در کتاب کافی اطمینان به صدور پیدا می­کنیم ولو اینکه راویان ضعیف هم، در سند آن خبر باشند ولی اگر مبنا در باب حجیت خبر، خبرثقه باشد ناچاریم که سند روایات را بررسی بکنیم، چون وقتی گفتیم خبر ثقه حجت است باید وثاقت رُوات موجود در سند خبر، بررسی شود.
_________________
[1] . معجم رجال الحدیث، ج1، مقدمه­ی اول، ص25 27.
[2] . تهذیب، ج1، باب صید و زکات، ح 170.

[="Tahoma"]

samansami;295643 نوشت:
چرا اسلام انقدر با زنان مشکل دارد؟!
یا احادیث زیادی مثل: (نهج البلاغه - صفحه 1192 - حکمت 230 : حضرت علی علیه السلام : همه چیز زن بد است و بدتر چیزیکه در اوست آنسکه (مرد را) چاره ایی نیست از (بودن با) او
نهج البلاغه - صفحه 179 - حکمت 79 : حضرت علی علیه السلام : ای مردم زنها از ایمان و ارث و خرد کم بهره هستند. اما نقصان ایمانشان به جهت نماز نخواندن و روزه نگرفتن در روزهای حَیض است. و جهت نقصان خردشان آن است که در اسلام گواهی دو زن بجای گواهی یک مرد است. و از جهت نقصان نصیب و بهره هم ارث آنها نصف مردان میباشد.پس از زنهای بد برهیز کنید و از خوبانشان برحذر باشید.و در گفتار و کردار پسندیده از آنها پیروی نکنید)
کارشناس بحث : هدی

چرا در روایات اسلامی از نقصان عقل در زنان سخن گفته اند ؟

پاسخ: قبل از جواب به سؤال مذکور، به بیان دو نکته مى‏پردازیم:
نکته اول: روایاتى که در مورد مذمت برخى از زنان وارد شده، همه آن‏ها، یا اکثر و عمده آن‏ها از امام على‏علیه‏السلام نقل شده است. دقت در این امر به ما کمک مى‏کند که به اوضاع زمان امام على‏علیه‏السلام بیاندیشیم، زیرا همان گونه که آیات قرآن شأن نزول دارد و دانستن اسباب نزول در فهم و درک مراد خداوند به ما کمک مى‏کند، روایات هم شأن صدور دارند و پى بردن به اسباب صدور در پى بردن به معنا و مراد معصومان‏علیهم‏السلام به ما کمک شایانى مى‏کند.
خطبه هشتاد نهج البلاغه را حضرت امیرعلیه‏السلام بعد از فراغ از جنگ جمل بیان نمودند. از جمله محمد بن على، معروف به ابوطالب مکى متوفاى سال 386 ه' ق این نکته را متذکر شده است. (1) بعد از او سید رضى گردآورنده نهج البلاغه در آغاز به این نکته اشاره نموده است.
حال به یاد داشته باشیم که اولین عامل درگیرى و ناامنى در حکومت علوى، یک زن بود به نام ام المؤمنین عایشه. وى از این مقام بر ضد امام على‏علیه‏السلام بهره گرفت. او نسبت به على دلى پرکینه داشت که این حقد و کینه او باعث آتش افروزى در جنگ جمل شد و حرمت‏ها را شکست و خون ده‏ها هزار انسان را در راه احساسات زنانه‏اش به هدر داد و جنگ‏هاى صفین و نهروان را به وجود آورد. خود حضرت در خطبه دیگرى به مذمت مردانى پرداخته است که فریب عایشه را خوردند و به خونریزى و جنگ رو آوردند: «کنتم جند المرأة و اتباع البهیمة». (2)
نکته دوم: اگر در این خطبه از نقص عقل زنان یاد شده، در موارد دیگر از نقص عقل مردان نیز یاد شده است. نه کمال عقل در انحصار مردان است، و نه نقص عقل در انحصار زنان. هم بین زنان عده‏اى به کمال عقل راه یافته‏اند و هم میان مردان برخى به ضعف و نقص عقل مبتلا شده‏اند. امام على‏علیه‏السلام فرمود: «اعجاب المرء بنفسه برهان نقصه و عنوان ضعف عقله؛ مردى که خودپسند است، عقلش ناقص و ضعیف است».(3) نیز فرمود: «اعجاب المرءبنفسه حمق؛ خودپسندى مرد دلیل حماقت و بى خردى او است». (4)
حضرت در مذمت کوفیان فرمود: «فأنتم لا تعقلون؛ شما مردان کوفه عاقل نیستید».(5) نیز در مذمت مردم بصره فرمود: «خَفَّت عُقُولکم؛ عقل‏هاى شما سست است».(6)
_______________
‏1 – قوت القلوب، ج1، ص 282.
2 – نهج البلاغه، خ13.
3 – غررالحکم، آمدی، ج2، 109.
‏4 – همان، ج1، ص 311.
5 – نهج البلاغه، صبحی صالح، خ34.
6 – همان، ج14.

[="Tahoma"]اما پاسخ به سؤال مذکور: آن را در پنج بخش بیان مى‏داریم:
1 - از نظر سند و انتساب این روایت به امام معصوم:
برخى در سند و انتساب خطبه یا روایت نقصان عقل به ا مام معصوم تردید جدى به خرج داده و گفته‏اند: از این که مضمون این روایت با بسیارى از آیات و روایات دیگر، نیز با عقل مخالفت دارد، صدور آن از معصوم قابل مناقشه، بلکه مردود است. (1)
2 - از جهت عمومیت گفته‏اند: این سخن از جهت دلالت منطقى به صورت قضیه موجبه کلیه نیست؛ یعنى مراد تمامى زنان نیستند، بلکه تنها به برخى زنان اشاره دارد.
یکى از نویسندگان در توضیح و شرح خطبه مذکور مى‏نویسد:
«شک نیست که خطبه بالا یک قانون کلى و همگانى درباره عموم زنان نیست؛ بلکه با توجه به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و آن همه خون ریزى‏هایى که توسط «عایشه» رخ داد، از امام صادر شده، درباره دسته خاصى از زنان است که در این گونه مسیرها گام بر مى‏دارند وگرنه چه کسى مى‏تواند انکار کند که در پیشرفت اسلام زنان بزرگ و با شخصیتى همچون خدیجه بانوى اسلام، فاطمه زهرا و زینب کبرى و جمعى از زنان مبارز و دانشمند مانند سوده همدانیه شرکت داشته‏اند و براى پیشرفت اسلام و اجراى حق و عدالت بزرگ‏ترین فداکارى را به خرج داده‏اند، و با ایمانى محکم و تفکرى عالى، مردان خود را با تمام وجود در این مسیر حمایت مى‏کردند».(2)
3 - از نظر برداشت و پیام:
خداوند حکیم در خلقت جهان موجودات را حکیمانه آفریده؛ یعنى هر موجودى را به تناسب موقعیت و مسئولیتى که باید عهده‏دار آن باشد، آفریده است، مثلاً چشم را ظریف اما استخوان‏هاى اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سیستم بدن هر عضوى به تناسب با وظیفه‏اش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتوانند در کنار یکدیگر در سیستمى واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند.
این مربوط به یک سیستم اندام‌واره‏اى چون بدن است، حال در سیستم اندامواره بزرگ‏ترى به نام اجتماع بشرى نیز همین حکمت و ظرافت لحاظ شده است. واقعیت این است که در نظام آفرینش براى هر یک از مردان و زنان وظایف و مسئولیت‏هاى تکوینی ویژه‏اى در نظر گرفته شده و خداوند حکیم با تناسب همان وظایف، خصائص و قوت و ضعف هایى در خلقت هر یک لحاظ کرده است. به همین جهت است که خصوصیات روانى و جسمى زنان با مردان متفاوت است. زن با توجه به زن بودنش وظایفى را برعهده دارد، و خداوند خصوصیات روحى و عاطفى و توان جسمانیش را در راستاى آن آفریده است. براى مرد با توجه به مرد بودنش وظایفی قرار داده و خصوصیات روانى و جسمى او متناسب با همین وظایف آفریده شده است. این سخن روشن و عقل پسند است و در آن تردیدى نیست. امام على‏علیه‏السلام در خطبه مذکور مى‏خواهد این پیام را به گوش جهانیان برساند که از جنس مادینه توقع و انتظار انجام وظایف نرینه را داشتن خطا است و برعکس از جنس نرینه توقع انجام وظایف مادینه نیز نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
حاصل سخن این که در این سخن، حضرت در مقام گوشزد کردن به وظایف هر یک از زنان و مردان است. نه در پی تنقیص زنان.
_______________
1 – کتاب نقد ، جمعی از نویسندگان، ج12، ص 268.
2 – محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده ای بر نهج البلاغه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص 389 – 390.

3 - از نظر برداشت و پیام:
خداوند حکیم در خلقت جهان موجودات را حکیمانه آفریده؛ یعنى هر موجودى را به تناسب موقعیت و مسئولیتى که باید عهده‏دار آن باشد، آفریده است، مثلاً چشم را ظریف اما استخوان‏هاى اطراف آن را سخت و محکم آفریده است. در سیستم بدن هر عضوى به تناسب با وظیفه‏اش آفریده شده است تا این مجموعه اعضا با این تناسب و دقت حکیمانه بتوانند در کنار یکدیگر در سیستمى واحد، هر کدام وظیفه خود را به انجام برسانند.
این مربوط به یک سیستم اندام‌واره‏اى چون بدن است، حال در سیستم اندامواره بزرگ‏ترى به نام اجتماع بشرى نیز همین حکمت و ظرافت لحاظ شده است. واقعیت این است که در نظام آفرینش براى هر یک از مردان و زنان وظایف و مسئولیت‏هاى تکوینی ویژه‏اى در نظر گرفته شده و خداوند حکیم با تناسب همان وظایف، خصائص و قوت و ضعف هایى در خلقت هر یک لحاظ کرده است. به همین جهت است که خصوصیات روانى و جسمى زنان با مردان متفاوت است. زن با توجه به زن بودنش وظایفى را برعهده دارد، و خداوند خصوصیات روحى و عاطفى و توان جسمانیش را در راستاى آن آفریده است. براى مرد با توجه به مرد بودنش وظایفی قرار داده و خصوصیات روانى و جسمى او متناسب با همین وظایف آفریده شده است. این سخن روشن و عقل پسند است و در آن تردیدى نیست. امام على‏علیه‏السلام در خطبه مذکور مى‏خواهد این پیام را به گوش جهانیان برساند که از جنس مادینه توقع و انتظار انجام وظایف نرینه را داشتن خطا است و برعکس از جنس نرینه توقع انجام وظایف مادینه نیز نارواست. به قول شاعر:
جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزش به جاى خویش نیکوست
حاصل سخن این که در این سخن، حضرت در مقام گوشزد کردن به وظایف هر یک از زنان و مردان است. نه در پی تنقیص زنان.
4 - از نظر شیوه استدلال:
برخى سخن و شیوه استدلال امام على‏علیه‏السلام را در خطبه مذکور، از نوع «جدل» دانسته‏اند. شایان ذکر است که جدل آن نوع استدلالى است که مقدمات آن از مسلّمات است و آن را مخاطب قبول دارد. در این سخن امام على‏علیه‏السلام خواسته است از اعتقاد و دانسته مردم آن زمان مبنى بر وجود برخى از نقص‏ها در وجود زنان بهره بگیرد و به آنان متذکر بشود: این که خود مى‏دانید و قبول دارید که زنان از نقص هایى بهره مندند، پس چرا تابع فلان زن شده و شعله‏هاى آتش جنگ جمل را با همکارى خودتان تقویت نموده‏اید! (9)
این سخن تقویت مى‏شود با جمله‏اى که از حضرت در ذیل خطبه نقل شده است که اشاره دارد به زنى همانند عایشه که نزد آنان خیلى محترم و نیکوکار شمرده مى‏شد. حضرت مى‏فرماید: حتى اگر زنى را [ همانند عایشه ] نیکوکار پنداشته‏اید، مواظب و برحذر باشید مبادا همانند اطاعت از او در جنگ جمل، دنیا و آخرت خویش را تباه نمایید.
نیز تقویت مى‏شود با عنایت به این که این خطبه بعد از جنگ جمل و با توجه به مسائل بوجود آمده بعد از جنگ‏افروزى عایشه بیان شده است.
__________________
9 – کتاب نقد ، همان، ص 268 و 269.

با سلام

این مسائل بارها بحث شده اما بر ژرف اندیشان روشن است که اقتضای خلقت موجب بروز تفاوتهایی در شان ووظیفه است هرچند که بعضی را ناخوش آید . در هر حال باید تسلیم حق تعالی بود .

اما در مورد آیات وروایات باید عرض کنم که اگر به یکی دو روایت بود شاید میشد در آنها خدشه کرد اما از حد تواتر خارج است وبه اسناد صحیح نزد عامه وخاصه روایت شده اند و هیچ دانشمندی را قدرت انکار آنها را نیست .

https://sites.google.com/site/hojjah/zan.zip

به نام خدا
با سلام

samansami;296308 نوشت:
بسیار خب من در مورد اون حدیث قانع شدم در مورد اینها هم توضیح بدین لطفا نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : Samansami النسا عی و عوره فاستروا العورت بالبیوت و استروا العی بالسکوت... زنان بیهوده گو و عورت هستند.. عورت را در خانه و بیهوده گورا به سکوت بپوشانید... کلینی5/535 نقل نمایش پست ها نوشته اصلی توسط : Samansami (نهج البلاغه - صفحه 1192 - حکمت 230 : حضرت علی علیه السلام : همه چیز زن بد است و بدتر چیزیکه در اوست آنسکه (مرد را) چاره ایی نیست از (بودن با) او این حدیث هم بعد از جمل بوده؟

در خصوص روايات بايد به چهارمطلب مهم توجه كنيم :
1- عرضه روايت به قرآن كريم
2- صحت و بررسي سند روايت
3- بررسي شان صدور روايات
4- سيره عملي معصومان (ع)
درمورد بخش سوم يعني بررسي شان صدور روايات يك مطلب در خور تاملي وجود دارد كه قبل از ورود به بحث در خصوص روايت مرحوم كليني شايسته است بدان بپردازيم .
استاد جوادي آملي بحثي دارند در مورد فضاي صدور روايت و غلبه خارجي يك موضوع در زمان صدور روايت به اين معنا كه اگر يك روايتي مثلا در مذمت يك گروه يا يك شيء صادر شد ممكن است مربوط به غلبه خارجي آن موضوع در زمان صدور روايت باشد لذا قابل تعميم به همه ي افراد موضوع نمي باشد . و از آنجا كه زنان در زمان صدور روايات از تجربه و مهارت اجتماعي كمي برخوردار بودند و نيز تحت تعليمات علمي قرار نمي گرفتند و در حقيقت غلبه خارجي ، بازنان بي بهره از علم و مهارت كافي بود ، لذا پاره اي از روايات ناظر به اين غلبه خارجي است نه جنس زن .
توضيح ايشان بدين صورت است :
"اگر شرايط درست براى فراگيرى آنها در ‏صحنه تعليم و تربيت فراهم شود اگر غلبه بر عكس نشود لااقل غلبه با مردان نخواهد بود تا منشاء نكوهش ‏گردد. يعنى اگر زنان در پرتو تعليم صحيح و تربيت وزين پرورش يابند و چون مردان بيانديشند و چون رجال تعقّل ‏و تدبّر داشته باشند تمايزى از اين جهت با مردها ندارند و اگر گاهى تفاوت يافت شد، همانند تفاوتى است ‏كه بين خود مردها نيز مشهود است.‏
مثلاً اگر زنان مستعد به حوزه‌ها و دانشگاه‌هاى علمى راه يابند و همانند مردان به فراگيرى علوم بپردازند ‏و در دروس مشترك آگاهى كامل يابند ديگر نمى‌توان گفت رواياتى كه در نكوهش زنان آمده و احاديثى كه در ‏پرهيز از مشورت با آنها وارد شده و ادلّه‌اى كه در نارسايى عقول آنان رسيده اطلاق دارد و هيچگونه ‏استثنايى نسبت به زنان دانشمند و محقق ندارد بلكه قطعاً اين گونه زنان، مستثنى خواهند بود و در اين ‏زمينه تمايزى با مردها ندارند."(1)
لذا در برخورد با روايات بويژه رواياتي كه از صحت قطعي يا نسبي برخوردارند بايد به اين امر توجه نماييم.

(1)- [=&quot] آیت الله جوادی آملی ،زن در آينهٔ جلال و جمال، ص 37 ـ 36[/]


مورد بعدي عرضه روايت به قرآن كريم است كه در اين قسمت نيز بايد دقت لازم را مبذول داشت .
مثلا در قرآن كريم آمده است :
فَبَشِّرْ عِبَادِ *الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه اوليك الذين هداهم الله واوليك هم اولو الالباب (1)
پس بشارت ده به آن بندگان من كه به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى‏ كنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان.
با توجه به آيه شريفه، صاحبان خرد افرادي هستند كه در برخورد با سخن ديگران ، ابتدا مطلب را مي شوند و سپس ازبهترين سخن پيروي مي كنند ؛در اين آيه شريفه بيان نشده است كه از سخن نيك زنان پيروي نكنيد يا صرفا از سخن نيك مردان پيروي كنيد ، بلكه فرموده صاحب خردان ابتدا همه ي سخن و مطالب را مي شنوند و سپس از بهترينش پيروي مي كنند حال روايت فوق با آيه شريفه در تضاد است زيرا روايت مذكور تمامي زنان را بيهوده گو معرفي مي كند در حالي كه آيه بر شنيدن و تبعيت از بهترين مطلب بطور مطلق ، سخن مي گويد ديگر نفرموده اين بهترين سخن از چه كسي باشد زن يا مرد .

(1)- زمر/17و18


همچنين آيه شريفه 18 زخرف كه جناب عاشورايي به آن استناد جستند نيز آيه شريفه در صدد تبيين حقيقت نوعي زن و بيان فصل مقوم وي نيست. استاد جوادي آملي در اين خصوص مي فرمايند:
" اگر زن راه فراگيري علوم ومعارف را پيش گيرد و زينت دنيا را رها كند مانند مرد ، سيره و سخنش حجت است و اگر مرد راه علوم الهي را رها كند و به زيور دنيا سرگرم شود ، مانند زنهايي از اينگونه است .و سر اين تقسيم غليه خارجي است كه در اثر نارسايي تعليم و تربيت نظامهاي غير اسلامي به نسلهاي ديگر منتقل شده است .
از اينجا روشن مي شود كه وصف ذاتي و تغيير ناپذير زن ، اين نيست كه سرگرم زيور شود و از احتجاجهاي عقلي و مناظره هاي علمي و نيز مخاصمه هاي دفاعي ، غايب و محروم باشد ؛ پس آيه " اومن ينشؤا في الحلية و هو في الخصام غير مبين " در صدد تبيين حقيقت نوعي زن و بيان فصل مقوم وي نيست كه با تغيير نظام تربيتي دگرگون نشود . " (1)
همچنين در قرآن كريم يك زن به عنوان الگو براي زن و مرد مومن معرفي شده است(وضرب الله مثلا للذين آمنوا امراه فرعون)(2) اگر قرار باشد كه زنان علي الاطلاق بيهوده گو باشند چگونه اين زن بزرگوار الگوي زن و مرد مومن خواهد بود ؟!

(1)- عبد الله جوادي املي ، زن در آيينه جمال و جلال ، ص 51 و52
(2)- تحريم/11

[=tahoma][=&quot]
مطلب بعد در خصوص سيره عملي معصومين (ع) است :
ما در سيره عملي معصومين (ع) بوفور شاهد تحسين و تمجيد پيامبر (ص) و ائمه هدي (ع) از زناني برگزيده و والا مقام هستند .
بعنوان مثال
[/] امام علي (ع) در طول زندگي خويش – از كودكي تا شهادت – طوري زيستند كه اطراف حضرت (ع) را چه در محيط خانه و چه خارج آن ، زنان نيك كرداري فراگرفته بودند كه به چنان ويژگي هاي انساني و ملكات روحي وايماني دست يافتند كه بر بسياري از مردان برتري داشتند و رواياتي كه در مورد طرز برخورد حضرت (ع) با زنان آمده چنان نيست كه از كرامت زن كم كند يا تحقير و اهانت به زن را در بر داشته باشد بلكه عكس اين مطلب بود ، موضع عملي ثبت شده از حضرت (ع) ، بزرگداشت ، احترام و توجه قائل شدن به زن را روشن مي كند ، رفتار و برخورد عملي كه حضرت امير (ع) با زناني چون فاطمه زهرا (س) ، خديجه كبري (س) ، فاطمه ام البنين ، ام سلمه و يا ديگر زناني كه جهت تظلم و دادخواهي به آن حضرت (ع) مراجعه مي كردند ... اتخاذ نمودند خود گواه تامي براي رفتار و منش بزرگوارانه و محترمانه با زن در سيره عملي حضرتشان است (1) كه در هيچ فردي از مسلمانان جز رسول خدا (ص) يافت نمي شد و تماما مغاير باباور بيهوده گو دانستن جنس زن مي باشد .

(1)- به عنوان نمونه ماجراي دادخواهي سوده دختر اسك از يكي از كارگزاران حضرت (ع) نزد حضرت امير (ع) و ترتيب اثر دادن حضرت (ع) به دادخواهي او و توبيخ و عزل كارگزار مربوطه ر. ك : الااخلاق الاسلامية ،‌علي فضل الله ،چاپ سوم ، دارالزهرا ء،بيروت ،ص 130به نقل از زن در نهج البلاغه .[/]


احتجاج و تمسك حضرت علي (ع) در موارد مختلف به سخن و سيره حضرت زهرا (س) و نيز تمجيد و تحسين مكرر نبي اكرم (ص) نسبت به حضرت خديجه (س)و همچنين تكريم ائمه (ع) از حضرت زينب (س) عقيله بني هاشم و نيز احترام و اهميت دادن به سخنان ديگر زنان مومنه خود گواه بر سيره اي غير از مورد مذكور در روايت فوق است . بله البته ما بيهوده گوياني در ميان مرد و زن داريم كه خداوند در قرآن مجيد راهكار برخورد با آنان را در سيره عباد الرحمان چنين بيان مي نمايد :و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما (1)
اما اين راهكار در قبال مرد و زن جاهل است نه فقط زن .
همچنين در دسته ديگري از روايات از همنشيني و هم صحبتي و ... با دسته ها و گروههاي خاصي از مردم نهي شده است و در هيچ يك از آنها جنسيت افراد مطرح نيست بلكه صفات خاصي مطرح است كه متعلق نفس و اخلاق آدمي است مانند پرهيز از مصاحبت با انسان ترسو ، فاسق،بخيل ،احمق و ...كه تمامي اين صفات ميان زن و مرد مشترك است .
نتيجه اينكه يا بايد به دليل تعارض با آيات شريفه قرآن كريم ، قائل باشيم كه روايت فوق جعلي است و قابل طرح و طرد است و يا بادي قائل باشيم كه روايت مذكور ناظر به غلبه خارجي موضوع در زمان صدور روايت است و عموميت ندارد و با تغيير خارجي موضوع ، منتفي است .

(1)- فرقان/63


با سلام

متاسفانه اینجا سریع موضوعات را قفل میکنند ونتیجه ابتر و ناقص میشود همچنانکه قبلا بر سر همین موضوع ما را توبیخ کردند !

بدور از هرگونه تعصب جنسیتی اینجانب حاضرم در اسناد و مدلول آیات و روایاتی که دوستان در آنها مناقشه کرده اند در اینجا یا در سایر سایتها بحثی علمی داشته باشیم .

اگر از دوستان قرآنی و حدیث شناس کسی آماده است بسم الله .

پست در رابطه با صحت حدیث عورت:

جناب رحیم مختوم: از شما تقاضادارم از بحث صحت حدیث بیایید بیرون و دقت فرمایید که رد حدیثی نبوی خبطیست بزرگ.

اولا از کتاب الله دلیل بر عدم روشن بودن بیان زن آوردم. دوما من هرگز نگفتم که کل روایات کافی صحیح است اما وقتی حضرت کلینی این حدیث را صحیح میداند بین احادیث دیگر مطمئنا موثق تر است. چراکه بغیر ازین حدیث. این فرموده نبوی(ص) با واسطه امام علی نیز نقل شده و هرگزو ابدا شکی درآن نیست.

اما از خواهران و برادران تقاضا دارم بحث بررسی عورت رو در پست پیشین من بخونن. که عورت دو معنی دارد و هرگز معنی آن درین حدیث نبوی به معنی عورتی که نشان زشتی است و بین ما جاافتاده نیست.

کافر است کسی که بگوید زن و مرد ازنظر فطری یکسان نیستند. چراکه
سوره: 4 , آیه: 1 يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلقكم من نفس واحده وخلق منها زوجها وبث منهما رجالا كثيرا ونساء و اتقوا الله الذي تساءلون به و الارحام ان الله كان عليكم رقيبا

اما با توجه به موهبت های الله به مرد و زن بسادگی میتوان باین رسید که مرد عقلانی تر فکر میکند مرد قوی و استحکام خانواده است. در عین حال زن از احساسات و عواطف بیشتری برخوردار و خو گرفته با نوزاد است و آرامش خانواده در گروی اوست.

بدیه ما اینه که اصلا هیچ از هدف غایی که پرستش است و وظائف دنیوی زن و مرد نمیدانیم.

کافیست درک کنیم این وظائفیست دنیوی برای مرد و زن. که مرد خدمتکار زن است و موظف به تامین اوست و زن مطیع مرد است و موظف به اطاعت او.

اینها اهداف نیستند هدف عبادت است.
در هدف هیچکس مانع هیچکس نشده. زن بدون اجازه شوهر برای تکالیف واجب خودش باید بره بیرون.
مثلا مادر من (با همون ارث باباش!) رف مکه برای حج تمتع. نه اجازه میخواد نه چیزی.

[=Franklin Gothic Medium]اهدِنَا الصِّرَاطَ المُستَقِيمَ

عاشورایی;297076 نوشت:
پست در رابطه با صحت حدیث عورت:

نقل قول:

جناب رحیم مختوم: از شما تقاضادارم از بحث صحت حدیث بیایید بیرون و دقت فرمایید که رد حدیثی نبوی خبطیست بزرگ.

اولا از کتاب الله دلیل بر عدم روشن بودن بیان زن آوردم. دوما من هرگز نگفتم که کل روایات کافی صحیح است اما وقتی حضرت کلینی این حدیث را صحیح میداند بین احادیث دیگر مطمئنا موثق تر است. چراکه بغیر ازین حدیث. این فرموده نبوی(ص) با واسطه امام علی نیز نقل شده و هرگزو ابدا شکی درآن نیست.


جناب عاشورايي فكر كنم ما اينجا فقط داريم آب در هاون مي كوبيم
اولا بنده صحت حديث را پيش نكشيدم و در جواب كاربري كه گفتند آيا اين حديث صحت دارد دلايلم را ذكر كردم و با دو سه دليل ثابت كردم كه احاديثي كه مرسل و حسن هستند اشكالاتي دارند كه آنها را هم ذكر كردم
حديث جناب كليني اين است :
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص النِّسَاءُ عَيٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا الْعَوْرَاتِ بِالْبُيُوتِ وَ اسْتُرُوا الْعِيَّ بِالسُّكُوت‏
____________
الكافي، ج‏5، ص: 536
جناب عاشورايي در كجاي اين حديث جناب كليني گفتند اين حديث صحيح هست يا نيست ؟؟؟
ايشان فقط و فقط به ذكر حديث پرداختند
جناب عاشورايي ميترسم بنده را متهم به انحراف تايپيك كنيد ولي من باب روشن شدن مسئله مي گويم

تحليل روايت
اين حديث در كتاب روضه المتقين في شرح من لايحضره الفقيه آمده و مولف كتاب مرحوم محمد تقي بن مقصود علي مجلسي متوفي 1070 هجري قمري در تحليل اين روايت فرموده است رواه الكيني في الحسن كالصحيح عن هشام بن سالم .... (حديث حسني كه مانند صحيح هست نه اينكه اصالتا صحيح باشد) دقت فرمائيد
سالهاي بعد مرحوم محمد باقر بن محمد تقي مجلسي در كتاب مرآة العقول في شرح اخبار الرسول ج 20 ص 376 متوفي 1110 هجري قمري اين روايت را صرفا حسن دانسته است پس حداقل نتيجه اين هست كه صحيح بودن اين روايت نيز دچار خدشه است

نقل قول:
جناب رحیم مختوم: از شما تقاضادارم از بحث صحت حدیث بیایید بیرون و دقت فرمایید که رد حدیثی نبوی خبطیست بزرگ.
نقل قول:


جناب عاشورايي لطفا واقع بين باشيد هر روايتي را با توجه به جاعلان بيشماري كه در زمان خلافت خلفاي بني اميه بودند و هم و غمشان نيز بر جعل حديث بوده نميشود قبول كرد و نبايد هم قبول كرد چه آن روايت از وجود مبارك پيامبر باشد يا نباشد
بنده هم گفتم اين روايت به دليل حسن بودن فعلا در مظان خروج عدم حجيت هست الا ما ثبت بالدليل الموثق يعني تا زماني كه روايتي موثق در اين باب وارد نشده باشد با همين الفاظ و كلمات اين روايت بخصوص نميتواند ملاك عمل واقع شود شما عين همين روايت را با سلسله سند موثق بودن براي ما بياوريد بنده سمعا و طاعه قبول ميكنم نحن أبناء الدليل نميل حيثما يميل :ok::ok:

ضمن اينكه قبول كردن يا نكردن بنده و جنابعالي ملاك عمل نيست ما و شما نظريات علما و يا بعضا شخصي خودمان را اينجا نقل مي كنيم مطالعه و قضاوتش با كاربران است
موفق باشيد


با سلام

خدمت دوستان عرض كنم كه روايت فوق ازنظر سند ومتن صحيح است ومشكلي ندارد بدلايل زير :

مرحوم کلینی و شیخ صدوق با سند صحیح روایت کرده اند :

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ قَالَ ع إِنَّمَا النِّسَاءُ عِيٌّ وَ عَوْرَةٌ فَاسْتُرُوا الْعَوْرَةَ بِالْبُيُوتِ وَ اسْتُرُوا الْعِيَّ بِالسُّكُوتِ .صحيح

((از خداوند پروا داشته باشيد درباره زنان ، چون آنها در سخن نا استوارى و شكستگى دارند، و راز گاه و سزاوار پوشش اند. و شما آنها را به وديعت خداوند بر خود حلال و جايز ساخته ايد، و آنان در نزد شما اسير و تسليمند. پس بى استوارى و بستگى آنها را با خاموشى و سكوت درمان كنيد، و عيب و رازگاه آنان را با خانه ها بپوشانيد.))

وروایت کلینی :

علي بن إبراهيم، عن أبيه، عن ابن أبي عمير، عن هشام بن سالم، عن أبي عبدالله (ع) قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: النساء عي وعورة فاستروا العورات بالبيوت واستروا العي بالسكوت.

همچنین شواهد بر این حدیث :

حدیثی با سند موثق از کلینی :
عنه، عن عثمان بن عيسى، عن سماعة بن مهران، عن أبي عبدالله (ع) قال: اتقوا الله في الضعيفين - يعني بذلك اليتيم والنساء - وإنما هن عورة.

همچنین مرحوم کلینی آورده :
علي بن إبراهيم، (عن أبيه) عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن صدقة، عن

أبي عبدالله (ع) قال: قال أمير المؤمنين (ع): لاتبدؤوا النساء بالسلام ولا تدعوهن إلى الطعام فإن النبي صلى الله عليه وآله قال: النساء عي وعورة فاستروا عيهن بالسكوت واستروا عوراتهن بالبيوت


عن رسول اللّه (ص ): المراه عوره سترها بيتها، فاذا خرجت استشرفها الشيطان .
مجموعه ورام : ص 438
زن شرمگاهى است كه پوشش آن خانه اش است ، پس وقتى بيرون برود شيطان در كمين و سوار بر او مى شود.


ونزد اهل سنت هم حدیث زیر صحیح است :

عن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال
المرأة عورة وإنها إذا خرجت من بيتها استشرفها الشيطان وإنها لا تكون أقرب إلى الله منها في قعر بيتها


خیر البریه;297307 نوشت:

با سلام

.............
علي بن إبراهيم، (عن أبيه) عن هارون بن مسلم، عن مسعدة بن صدقة، عن

أبي عبدالله (ع) قال: قال أمير المؤمنين (ع): لاتبدؤوا النساء بالسلام ولا تدعوهن إلى الطعام فإن النبي صلى الله عليه وآله قال: النساء عي وعورة فاستروا عيهن بالسكوت واستروا عوراتهن بالبيوت

عن رسول اللّه (ص ): المراه عوره سترها بيتها، فاذا خرجت استشرفها الشيطان .
مجموعه ورام : ص 438
زن شرمگاهى است كه پوشش آن خانه اش است ، پس وقتى بيرون برود شيطان در كمين و سوار بر او مى شود.

ونزد اهل سنت هم حدیث زیر صحیح است :

عن رسول الله صلى الله عليه وسلم قال
المرأة عورة وإنها إذا خرجت من بيتها استشرفها الشيطان وإنها لا تكون أقرب إلى الله منها في قعر بيتها

مانیازمند محبت پیامبر و ائمه هستیم و برای ایجاد این محبت، نیازمندشناخت آنها از خلال اندیشه ها و تفکراتشان.
جناب خیرالبریه، کاش میگذاشتید بحث با نظرات جناب رحیق مختوم و استاد هدی عزیز خاتمه پیدا کند. امیدوار بودم چنین احادیثی صحت نداشته باشندچون داشتن چنین دیدگاهی نسبت به شان یک انسان و جنس زن واقعا شرم آور است.
.
لطفا دیگر نظر سایر ادیان نسبت به زنان را میان نکشید چون ادعایی ندارند..اسلام است که ادعای کاملترین را دارد.

جناب رحیم مختوم باقی صحبتهای شمارا جواب نمیدم چراکه جناب خیر البریه بخوبی به آن اشاره فرمودن اما

رحیق مختوم;297229 نوشت:
خلفاي بني اميه
پس من شک دارم که نماز ظهر چار رکعته!!!!!!!! چراکه بنی امیه ملعون عوضش کرده!!!!!!!

جناب مختوم شما دیگه چرا؟؟؟؟! بنی امیه با چیزهایی کارداشت که بدرد هرزگی های دوران خودشان بخورد نه اینکه حدیثی مطابق قرآن را عوض کنند. آیا عورت بودن زن سودی به حال آنان میبخشد؟؟؟؟

تارک دنیا;297316 نوشت:
مانیازمند محبت پیامبر و ائمه هستیم و برای ایجاد این محبت، نیازمندشناخت آنها از خلال اندیشه ها و تفکراتشان. جناب خیرالبریه، کاش میگذاشتید بحث با نظرات جناب رحیق مختوم و استاد هدی عزیز خاتمه پیدا کند. امیدوار بودم چنین احادیثی صحت نداشته باشندچون داشتن چنین دیدگاهی نسبت به شان یک انسان و جنس زن واقعا شرم آور است. . لطفا دیگر نظر سایر ادیان نسبت به زنان را میان نکشید چون ادعایی ندارند..اسلام است که ادعای کاملترین را دارد.

سلام دوست عزیز

قبلا گفتم که صرفا بحث علمی است و از نظر علم حدیث روایت فوق صحیح است اما اینکه ما خوشمان نیاید بحث دیگریست .

نکته دیگر اینکه کجای روایت زشت است ؟ عورت یعنی هر چیزی که نیازمند حفظ و حجاب است .

مرحوم طبرسی می فرماید:«والعوره کل شیءیتخوف منه فی ثغر او حرب » یعنی عورت چیزی است که در نقاط مرزی و جنگ مورد ترس است.

خداوند در قرآن فرمود:«ثلاثه عورات لکم »

یعنی :یعنی افراد سه وقت استراحت دارند:قبل از نماز صبح و هنگام ظهر و بعد از عشاء.

همچنین :
يَقُولُونَ إِنَّ بُيُوتَنَا عَوْرَةٌ وَمَا هِيَ بِعَوْرَةٍ ...احزاب -14

خانه را عورت نامید چون نیاز به نگهبانی داشت.

و اگر آن را عورت ناميده اند، چون هر كس عار دارد از اينكه آن مساله یا موضع را هويدا كند.

اما فارغ از هر آیه وحدیثی در مورد زن این موضوع آنقدر بدیهی است که نیازی به احتجاج ندارد و همه میدانند که جنس زن به مقتضای خلقتش برای مردان جذاب است و بهمین سبب باید حجاب داشته باشد وبیجهت از مسکن خویش خارج نشود و این موضوع در همه ادیان الهی متفق است وبرای کمال واحقاق حقوق زنان وضع شده منتها در اسلام بجهت کمالش ، حقوق زنان بخوبی رعایت گردیده وافراط وتفریطی مشاهده نمیشود مگر انجا که سلیقه ای عمل شود.

وقل رب زدنی علما

به نام خدا
با سلام و تشكر از مشاركت و اظهار نظر بزرگواران
سه نكته قابل تامل و تعمق در خصوص روايات وجود دارد كه هر چند قبلا به آن پرداختيم اما با توجه به شدت گرفتن زاويه بحث بر روي موردي خاص ، ناچار به تكرار آن هستيم .
ما در خصوص مواجهه با روايات صرفا و صرفا نبايد به سند حديث توجه كنيم موارد قابل تامل و مهم ديگري نيز وجود دارند كه مهمترين آنها ، عدم مخالفت با قرآن است مورد ديگر توجه به فضاي صدور روايت است و مساله مهم ديگر ، سيره عملي معصومان (ع) است .
در مورد حديث" النساء عي و عورة " [ كه متاسفانه به بررسي بخش دوم آن هنوز موفق نشديم و ان شاء الله بدان خواهيم پرداخت ] بله حتي ممكن است سند حديث صحيح هم باشد اما حديث كه صرفا سند نيست پس انطباقش با كلام خدا چه مي شود ؟ انطباقش با سيره معصوم (ع) كجا مي رود ؟
در مورد آيه شريفه 18 زخرف ،بيان مفسر معاصر استاد جوادي آملي در پستهاي قبل گذشت همچنين بيان شد كه در قرآن كريم يك زن ، به عنوان الگو براي زن و مرد مومن معرفي شده است
: " وضرب الله مثلا للذين آمنوا امراه فرعون" (1) اگر جنس زن علي الاطلاق ، بيهوده گوست چگونه خداوند متعال يك زن را الگوي زن و مرد مومن معرفي نموده است ؟ اين مساله چگونه قابل توجيه خواهد بود ؟
همچنين بزرگواران مخالف توجه داشته باشند كه حضرت زهراي مرضيه (س) يك زن هستند اگر روايت مورد بحث علي الاطلاق صحيح باشد شما به عنوان يك شيعه چگونه با سخنان و فرمايشات حضرتشان- سلام الله عليها - برخورد خواهيد نمود ؟ ايا خطبه فدكيه آن حضرت سلام الله عليها - نعوذ بالله- بيهوده گويي است ؟ سخنراني حضرت زينب سلام الله عليها در كوفه و شام - پناه بر خدا - بيهوده گويي بوده است ؟ زنان فاضله و خرمند و مومنه تمام طول تاريخ ، بيهوده گو بوده اند ؟ تكليف روايات صادره از حضرت زهرا (سلام الله عليها ) در ديدگاه شما چگونه است ؟
بنظر مي رسد تنها راه صحيح برخورد با اينگونه روايات -اگر آنها را مخالف قرآن و سيره معصومان (ع) ندانيم - اين است كه آنها را با توجه به غلبه خارجي موضوع تلقي نماييم يعني چون در زمان صدور روايت به دليل اينكه زنان از مهارت علمي و اجتماعي لازم برخور نبودند وغالبا مورد تربيت صحيح قرار نداشتند و از آموزشهاي علمي صحيح بي بهره بودند ، چنين رواياتي با توجه به غلبه خارجي موضوع - كه با زناني اين چنيني بود - صادر گشته است و اين توصيفاتي عام و مطلق در خصوص زن نيست (2) كما اينكه حتي در زمان صدور همين روايات نيز ، زنان مجلله و مخدره اي چون فاطمه زهرا (س) و زينب كبري (س) حضور داشتند و اعمال و رفتار و گفتارشان مورد تاييد و تحسين ائمه هدي (ع) بود .

(1)- تحريم /11
(2)- در اين خصوص ر. ك : زن در آيينه جلال و جمال ، صص 36 و 37

مواردی رو که یا حسین گفت همش مربوط به ویژگی های دنیوی بود و ربطی به شان انسانی نداشت.
جالبه که تو قرآن از برتری های مادی گفته شده نه معنوی.

هدی;298157 نوشت:
به نام خدا
با سلام و تشكر از مشاركت و اظهار نظر بزرگواران
..........بنظر مي رسد تنها راه صحيح برخورد با اينگونه روايات -اگر آنها را مخالف قرآن و سيره معصومان (ع) ندانيم - اين است كه آنها را با توجه به غلبه خارجي موضوع تلقي نماييم يعني چون در زمان صدور روايت به دليل اينكه زنان از مهارت علمي و اجتماعي لازم برخور نبودند وغالبا مورد تربيت صحيح قرار نداشتند و از آموزشهاي علمي صحيح بي بهره بودند ، چنين رواياتي با توجه به غلبه خارجي موضوع - كه با زناني اين چنيني بود - صادر گشته است و اين توصيفاتي عام و مطلق در خصوص زن نيست (2) كما اينكه حتي در زمان صدور همين روايات نيز ، زنان مجلله و مخدره اي چون فاطمه زهرا (س) و زينب كبري (س) حضور داشتند و اعمال و رفتار و گفتارشان مورد تاييد و تحسين ائمه هدي (ع) بود .

(1)- تحريم /11
(2)- در اين خصوص ر. ك : زن در آيينه جلال و جمال ، صص 36 و 37

با عرض سلام و تشکر از کارشناس ارجمند.

من هم با جنابعالی موافقم اما تا صحت و سقم چنین احادیثی مشخص شود که آیا سند آنها معتبر است یا نه ، متاسفانه راه را برای برداشت منفی افراد و برخی مردان کم خرد باز کرده است تا نابجا از ان استفاده کنند!

حتی اگر غلبه خارجی موضوع و ضعف آگاهی زنان در آن عصر را در نظر بگیریم ، باز هم عقلا پذیرفتنی نیست که شخص معصوم به هر آنچه که در زمان خود بوده اکتفا نماید و بر اساس آن دستور دهد و با چنین برداشتی از زن زمینه رشد و تعالی و علم آموزی نیمی از جامعه یعنی بانوان را ببندد. چرا که اگر جهل یک زن و ناتوانی های او به عنوان خصلتی ذاتی ملکه ذهن خود او و سایرین گردد ،عملا راه اصلاح و ترقی از درون و بیرون بر وی بسته خواهد شد. حال چطور شخص معصوم به چنین امری رضایت میدهد؟ مسلم است که این روایات به لحاظ عقلی با تعالیم ناب اسلام که تاکید آن بر رشد و تعالی همگانی، اعم از زن و مرد است، هماهنگی ندارد.

[="Olive"]

هدی;298157 نوشت:
در مورد آيه شريفه 18 زخرف ،بيان مفسر معاصر استاد جوادي آملي در پستهاي قبل گذشت همچنين بيان شد كه در قرآن كريم يك زن ، به عنوان الگو براي زن و مرد مومن معرفي شده است : " وضرب الله مثلا للذين آمنوا امراه فرعون" (1) اگر جنس زن علي الاطلاق ، بيهوده گوست چگونه خداوند متعال يك زن را الگوي زن و مرد مومن معرفي نموده است ؟ اين مساله چگونه قابل توجيه خواهد بود ؟ همچنين بزرگواران مخالف توجه داشته باشند كه حضرت زهراي مرضيه (س) يك زن هستند اگر روايت مورد بحث علي الاطلاق صحيح باشد شما به عنوان يك شيعه چگونه با سخنان و فرمايشات حضرتشان- سلام الله عليها - برخورد خواهيد نمود ؟ ايا خطبه فدكيه آن حضرت سلام الله عليها - نعوذ بالله- بيهوده گويي است ؟ سخنراني حضرت زينب سلام الله عليها در كوفه و شام - پناه بر خدا - بيهوده گويي بوده است ؟ زنان فاضله و خرمند و مومنه تمام طول تاريخ ، بيهوده گو بوده اند ؟ تكليف روايات صادره از حضرت زهرا (سلام الله عليها ) در ديدگاه شما چگونه است ؟

برای من جدا جالب است نظر دوستان مخالف رو در این مورد بدونم.....
امید به ظهور;298215 نوشت:
حتی اگر غلبه خارجی موضوع و ضعف آگاهی زنان در آن عصر را در نظر بگیریم ، باز هم عقلا پذیرفتنی نیست که شخص معصوم به هر آنچه که در زمان خود بوده اکتفا نماید

چرا ممکن نیست نمونه های این مسئله کم نیست.مثلا خطبه حضرت امیر در مورد مردم بصره که قبلا هم بحث شد:http://www.askdin.com/post296265-7.html
اتفاقا باید در نظر گرفته شود چه حرفی در چه موقعیتی بیان شده.به همین دلیل تفسیر قران بدون دانستن شان نزول ایات ابتر و در بعضی موارد ناممکن است....
[/]

خیر البریه;297347 نوشت:

سلام دوست عزیز

قبلا گفتم که صرفا بحث علمی است و از نظر علم حدیث روایت فوق صحیح است اما اینکه ما خوشمان نیاید بحث دیگریست .
.....

نکته دیگر اینکه کجای روایت زشت است ؟ عورت یعنی هر چیزی که نیازمند حفظ و حجاب است .
......

خداوند در قرآن فرمود:«ثلاثه عورات لکم »

یعنی :یعنی افراد سه وقت استراحت دارند:قبل از نماز صبح و هنگام ظهر و بعد از عشاء.

خانه را عورت نامید چون نیاز به نگهبانی داشت.

سلام و عرض ادب
مسئله این نیست که ما خوشمان بیاید یا نیاید بزرگوار، مسئله این است که حدیثی که ذکر میشود با سیره نبوی وسایر آموزه های اسلامی و عقل مغایرت نداشته باشد.
علم حدیث هم نهایتا به این منجر میشود که یک حدیث صحت دارد و به معصوم میرسد یاخیر ،اما شان این حدیث و اینکه در چه شرایطی و به چه دلیلی عنوان شده متاسفانه مبهم است و هرکس از آن میتواند یک جور برداشت کند ،مثل شما که برای عورت چند معنی پیدا کردید ولی آیا منظور حضرت هم همین ها بوده ؟ نمیدانیم...
بر فرض صحت ،آیا این حدیث به همه زنها برمیگردد؟ اگر جواب منفی است و اگر بانو خدیجه کبری و حضرت فاطمه (س) و سایر زنان فاضله از آن مبرا هستند، پس چرا پیامبر استثنا قائل نشدند؟ آیا این گونه تعمیم دهی ،از علم و درایت پیامبر اکرم کمی بعید نیست؟
اگر بیهوده گویی زنان حاصل در اجتماع نبودن و بی تجربگی آنهاست ،آیا با خانه نشینی و مستور کردنشان این نقص شدیدتر نمیشود؟ و به قول دوستمان جناب امید به ظهور، راه رشد و علم آموزی بر او بسته نمیشود؟

در ضمن دوست من ، وقتی گفتم شرم آور ، یاد همین معنی آخر بودم !!

خیر البریه;297347 نوشت:

و اگر آن را عورت ناميده اند، چون هر كس عار دارد از اينكه آن مساله یا موضع را هويدا كند.

یعنی نعوذبالله، پیامبر اکرم (ص) نمیدانستند که زن انسانی مستقل است و صاحب حقوق فطری، مساله و موضع نیست که حضور او مایه عار دیگری باشد؟!!

یا حق

روایاتی که ذکر شد از حضرات معصومین علیهم السلام کاملا منطبق با قرآن کریم است . ( بلکه قرآن صریحتر و واضحتر است . )

مساله مهم این است که قرار نیست تمام ملل و نحل هر چه را که أئمة معصومین علهیم السلام فرمودن قبول کنن این نشدنی است ( در واقع کار امام معصوم است .) البته یه وقت کسی توفیق دارد و تسلیم محض است بله آن مساله ش جداست .

عرف و روحیات عرب با عرف و روحیات ما ایرانیا کاملا فرق دارد .

عرف ما ایرانیها تاب تحمل چنین روایاتی را ندارد ( باید صریح بود و واقعیت را گفت . )

مثلا اسلام شأن خاصی برای مرد قائل است و افضلیت را به مرد می دهد ( صریحا آیات شریفه ) در این خصوص چقدر سوال می شود و آقایان معمولا فقط توجیه می کنن مثلا مرد تعقلش قویتر زن عاطفه اش بیشتر و غیره .... که اصلا ربط به موضوع روایات یا آیات قرآن ندارد .

نمی گم این تأویلها و بحثها اصلا به درد موضوع نمی خورد نه ولی ربطی ندارد به این که مرد از زن افضل است .

به از لحاظ شأن انسانی کاملا درست است مرد و زن یکی است هیچ فرقی ندارن .


با با سلام

البته که ما نمیدانیم چکار باید بکینم اگر لازمست که موضوع برای همیشه روشن وشفاف شود چرا هی حذف و سانسور میشوند ؟!

بنابراین از ترس حذف فعلا در اینجا چیزی نمینویسم اما اگر دوستان طالب حقیقتند بیایند در سایتهای دیگر یا سایت خودمان یا در همین جا اگر اجازه دهند تا موضوع برای همیشه تمام شود .

وما توفیقی الا بالله .....

خیر البریه;298456 نوشت:
با با سلام البته که ما نمیدانیم چکار باید بکینم اگر لازمست که موضوع برای همیشه روشن وشفاف شود چرا هی حذف و سانسور میشوند ؟! بنابراین از ترس حذف فعلا در اینجا چیزی نمینویسم اما اگر دوستان طالب حقیقتند بیایند در سایتهای دیگر یا سایت خودمان یا در همین جا اگر اجازه دهند تا موضوع برای همیشه تمام شود . وما توفیقی الا بالله .....

به نام خدا
سلام عليكم
جناب خير البريه چه پستي از شما در اين تاپيك حذف يا سانسور شده است ؟
لطفا عينا بفرماييد .
در اين تاپيك فقط سه پست محذوف داشتيم كه دو پست‌آن توسط خود كاربر ارسال كننده حذف شده و يك پست هم مربوط به يكي از همكاران خودمان است متاسفانه يا اين تاپيك را اشتباه گرفته ايد و يا پاسخي براي موارد مطروحه وجود ندارد لذا به بهانه حذف و سانسور تمايل به ادامه مشاركت نداريد . بله هر پست بي ارتباطي با موضوع تاپيك ارسال شود حذف خواهد شد اما فعلا پست بي ارتباطي ارسال نشده است . لذا خواهش مي كنم به جاي اينگونه اعتراضات اگر مايليد به بحث مفيد بپردازيد .
امید به ظهور;298215 نوشت:
من هم با جنابعالی موافقم اما تا صحت و سقم چنین احادیثی مشخص شود که آیا سند آنها معتبر است یا نه ، متاسفانه راه را برای برداشت منفی افراد و برخی مردان کم خرد باز کرده است تا نابجا از ان استفاده کنند!

ضمن تشكر از اظهار نظر شما بايد عرض كنيم كه شان صدور روايت مطلب بسيار مهمي است كه با در نظر گرفتن آن قرائن بسيار ارزشمندي براي فهم حديث در دست خواهيم داشت ، ممكن است روايتي صحيح باشد و از معصوم (ع) صادر شده باشد اما در شرايط خاص ، لذا ما بدون در نظر گرفتن شان صدور روايت نمي توانيم بگوييم مثلا روايت صحيح نيست يا ... همه ي ما موظفيم كه در مورد دينمان با بصيرت عمل كنيم و دينمان را هم با بصيرت به ديگران منتقل نماييم :"قل هذه سبيلي ادعو الي الله علي بصيره انا ومن اتبعني "(1)بگو اين است راه من كه من و هر كس پيروى ‏ام كرد با بينايى به سوى خدا دعوت مى ‏كنيم

(1)- يوسف/108

موضوع قفل شده است