یک نکته مهم در باب برهان نظم

تب‌های اولیه

133 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
یک نکته مهم در باب برهان نظم

باسلام خدمت شما
برهان نظم برهانی است که خیلی در عوام مردم نفوذ دارد و باعث اقرار خیلی افراد به وجود خدا شده است فلذا هیوم می گوید براهین زیادی در باب وجود خدا اقامه شده اما دو تای آن خیلی در بین عوام موثر افتاده یکی برهان نظم و یکی حوادث و امور خاص(معجزات)
لذا به نقد این دو مورد می پردازد چون می گوید بیشتر مشکلاتی که برای ما ایجاد می شود از باب عوام است فلذا باید مبنای سخن عوام را زد
اما به هر حال من در این مختصر نمی خواهم نقدهای هیوم به برهان نظم را عرضه کنم و فقط می خواهم یک اشکالی که خیلی مغفول واقع می شود رابه برهان نظم ارائه کنم:
همانطور که می بینید برای برهان نظم زیاد مثال به کلمات و جملات و حروف می زنند و می گویند چگونه نمی شود یکی با تایپ اتفاقی حروف گلستان سعدی بسازد به طریق اولی نمی شود عالمی با این این عظمت به طور اتفاقی ساخته شده باشد اما در این مثال یک نکته مغفول عنه واقع شده و آن اینکه اجزایی که یک ترکیب منظم یا غیر منظم را می سازند 4 حالت می توانند داشته باشد
1.در اکثر مواقع از ترکیب های مختلف این اجزا نظم انتزاع می شود
2.در اکثر مواقع از ترکیب های مختلف این اجزا بی نظمی انتزاع می شود
3.همه ترکیبهای اجزا به شکل های مختلف منظم می شود
4.همه ترکیب های اجزا به شکل های مختلف نامنظم می شود
حال اگر اجزا اولیه عالم مورد 2 و4 باشند احتمال اتفاقی بودن خلق عالم مانند گلستان سعدی بسیار بسیار کم است چون گلستان سعدی جزو مورد 2 است
اما اگر مورد1 و 3 باشد احتمال وقوع نظم در این عالم حتی به طور اتفاقی بسیار زیاد است و اتفاقا عکس ان کم است .
اما ترکیبات اولیه عالم جزو کدام یک از این مواردند معلوم نیست و همه موارد به طور مساوی محتملند پس می توان گفت 50 درصد وقوع نظم به طور اتفاقی بسیار بعید است
و 50 درصد وقوع نظم در عالم به طور اتفاقی بسیار قریب است .
فلذا هیچ ترجیحی بر وجود ناظم در عالم وجود ندارد و همان احتمالی که در مورد ناظم درا بودن عالم مطرح است در مورد بی نظم بودن آن ه مطرح خواهدبود

کارشناس بحث : اندیشمند

با سلام خدمت شما و عرض ادب و احترام


احتمال 3 و 4 که شما داده اید در مورد جهان کاملا رد می شود.احتمال سوم شما به این دلیل که می دانیم از لحاظ علمی نمی توان چنین فرضی را در نظر گرفت که تمامی احتمالات تشکیل این جهان منجر به نظم شوند و همچنین در فرض چهارم که همه ترکیب ها نامنظم شود که این خلاف فرض است(زیرا هم جهان منظم است و هم اینکه شما می خواهید در واقع احتمال نظم در جهان را که ناظم داشته باشد به طور مساوی نتیجه گیری کنید.(50 درصد این نظم می تواند ناظم داشته باشد و 50 درصد می تواند نداشته باشد).


اما می ماند فرض 1 و2 که در اکثر مواقع یا بی نظمی انتزاع شود و یا نظم.

اما بنده برای ادامه بحث یک سوالی از شما دارم و آن اینکه شما چرا گلستان سعدی را جزو احتمال 2 قرار دادید نه یک؟


اندیشمند;294685 نوشت:
با سلام خدمت شما و عرض ادب و احترام


احتمال 3 و 4 که شما داده اید در مورد جهان کاملا رد می شود.احتمال سوم شما به این دلیل که می دانیم از لحاظ علمی نمی توان چنین فرضی را در نظر گرفت که تمامی احتمالات تشکیل این جهان منجر به نظم شوند و همچنین در فرض چهارم که همه ترکیب ها نامنظم شود که این خلاف فرض است(زیرا هم جهان منظم است و هم اینکه شما می خواهید در واقع احتمال نظم در جهان را که ناظم داشته باشد به طور مساوی نتیجه گیری کنید.(50 درصد این نظم می تواند ناظم داشته باشد و 50 درصد می تواند نداشته باشد).


اما می ماند فرض 1 و2 که در اکثر مواقع یا بی نظمی انتزاع شود و یا نظم.

اما بنده برای ادامه بحث یک سوالی از شما دارم و آن اینکه شما چرا گلستان سعدی را جزو احتمال 2 قرار دادید نه یک؟




برایم روشن نشد دلیل رد احتمال سه و چهار چه است؟دلیل شما این بود که از لحاظ علمی نمی شود چنین فرضی را گرفت اما سوال من این است چرا؟
برای مثال این 3 حرف: چ ژ ث
در همه حالات بی نظم است و انتزاع نظم نمی شود
یا 2 حرف رو به رو در همه حالات متصور منظمند:ا ب
برای عالم هم همین حالات متصور است
چون که ما آن وقت نبودیم تا بفهمیم چه خبر بوده؟
من می گویم محتمل است در همه حالات نظم انتزاع می شده و در نتیجه دیگر این عالم نیاز به ناظم هوشمندی نخواهد اشت
اما اینکه چرا گلستان سعدی را جزو مورد دو قرار دادم؟
منظورم از گلستان سعدی حروف گلستان سعدی است ک نحوه های ترکیب این حروف میلیاردها حالت دارند که در اکثر اوقات حالات حروف نسبت به یکدیگر امر نامنظم انتزاع خواهد شد.

اینکه به اشکال بنده را پاسخ نمی گویید به علت ورود اشکال بنده است یا علت دیگری دارد؟

velayat;296440 نوشت:
برایم روشن نشد دلیل رد احتمال سه و چهار چه است؟دلیل شما این بود که از لحاظ علمی نمی شود چنین فرضی را گرفت اما سوال من این است چرا؟ برای مثال این 3 حرف: چ ژ ث در همه حالات بی نظم است و انتزاع نظم نمی شود یا 2 حرف رو به رو در همه حالات متصور منظمند:ا ب برای عالم هم همین حالات متصور است چون که ما آن وقت نبودیم تا بفهمیم چه خبر بوده؟ من می گویم محتمل است در همه حالات نظم انتزاع می شده و در نتیجه دیگر این عالم نیاز به ناظم هوشمندی نخواهد اشت اما اینکه چرا گلستان سعدی را جزو مورد دو قرار دادم؟ منظورم از گلستان سعدی حروف گلستان سعدی است ک نحوه های ترکیب این حروف میلیاردها حالت دارند که در اکثر اوقات حالات حروف نسبت به یکدیگر امر نامنظم انتزاع خواهد شد.

با سلام خدمت شما کاربر گرامی


رد احتمال سوم و چهارم در مورد این عالم است و درست است شما آن زمان نبوده اید ولی حالا که هستید و اجزای عالم را می بینید. همین الان اگر اجزای جهان جابجا شوند و ...می توانید تصور کنید چه بی نظمی رخ خواهد داد .اما احتمال چهارم نیز توضیح دادم برای این رد می شود که خلاف فرض است و نمی دانم شما چطور در مورد رد این احتمال هنوز دچار ابهام هستید:

شکل کلى برهان نظم را مى‏ توان چنین بیان نمود: جهان منظوم (داراى نظم) است و هر منظومى، ناظمى دارد، پس جهان ناظم دارد.

اشکال شما بر کبرای قیاس است که هر منظومی دلیلی ندارد که ناظمی داشته باشد.

اینکه شما مثالی که زدید را جدای از اینکه این ها نظم ها حقیقی نیستند و اعتباریند باید در نظر داشته باشید از دیدگاه ما معنای نظم قرار دادن سه تا حرف در کنار هم نیست بلکه منظور نظم حقیقی است.


نظم هم به اعتبارى و صناعى و تکوینى (و طبیعى) تقسیم مى‏گردد. "نظم اعتبارى که از اعتبار و قرارداد اعتبارکنندگان حاصل مى‏شود و در حالات گوناگون متفاوت خواهد بود، مانند نظم صف سربازان و یا صف نمازگزاران. "نظم صناعى" که بر اساس قانون صنعت و حرفه‏ى خاصى، تهیه و اعمال مى‏شود، مانند نظم رادیو، ساعت و... . "نظم طبیعى و تکوینى" که در مدار تکوین و حقیقت، یافت مى‏شود و از مقایسه و سنجش موجودات خارجى و عینى به دست مى‏آید و محل بحث در برهان نظم، نظم طبیعى و تکوینى است نه اعتبارى و یا نوع صناعى آن


بنده هم برای همین از گلستان سعدی از شما پرسیدم که در عجبم کتابی مانند گلستان را راحت می توانید چنین نتیجه گیری کنید که ناظمی دارد ولی در مورد جهانی به این عظمت که هر چیزی به دقت سر جای خود است راحت نتیجه ای متضاد می گیرید.

واژه نظم از مفاهیمی است که معنای روشنی دارد و در برابر هرج ومرج وآشفتگی به کار می­رود . پدیده منظم، مجموعه ­ای است که اجزای آن به گونه ای با هم ارتباط دارند، که همگی هدف واحد و مشخصی را دنبال می­کنند . به عبارت دیگر، نظم، گردآمدن اجزای متفاوت با کیفیت و کمیت ویژه­ ای در یک مجموعه است، به گونه ­ای که همکاری و هماهنگی آنها هدفی معین را تعقیب می­کند. بنابراین سه عنصر اصلی را در هر پدیده منظم می توان ذکر کرد؛


1. طراحی و برنامه ­ریزی دقیق. 2. سازمان دهی حساب شده. 3. هدفمندی.[1]


استاد مطهّرى(ره) در اين زمينه مى ‏فرمايند:


وقتى حجم زمين و وضع آن را در فضا در نظر بگيريم و انطباقات حيرت‏ انگيزى كه براى پيدايش آن به كار رفته از نظر بگذرانيم خواهيم ديد كه اگر قرار بود اين انطباق بر حسب تصادف و اتفاق پيش بيايد برخى از آنها در يك ميليون احتمال به يك احتمال صورت مى‏گرفت و مجموع آنها ميلياردها احتمال هم بيشتر لازم داشت. به همين جهت، پيدايش زمين و نشانه حيات را در روى آن هرگز نمى‏توان با قوانين مربوط با اتفاق و تصادف تطبيق نمود.[2]


برهان نظم تقریرات مختلفی دارد که 2 تقریر آن را می آورم :


1. تقرير بر اساس انسجام


مجموعه­ هاي عالم طبيعت داراي انسجام و اتصال شگفت­ آوري هستند، به گونه ­اي که گاهي يک جزء کوچک در کل عالم طبيعت تأثير مي­گذارد.اکتشافات علمي همچون اثبات تأثير نجوم در حيات موجودات روي زمين و ديگر دستاوردهاي علمي، اين اتصال و انسجام را آشکارتر مي­سازد. اين ارتباط و تنيدگي مجموعه ها در همديگر، دلالت بر وجود شعور و دخالت عقلي بزرگ در ساختار جهان مي­کند.[3]


2. تقرير بر اساس هدفمندي


با دقت در مجموعه نظامات عالم هستي متوجه مي­شويم که برخي از اين نظام ها در خدمت نظامي ديگر قرار دارد بطوري که در صورت نبودن نظام اول، نظام دوم از بين خواهد رفت.به عبارت ديگر نظام اول هدف و غايتي دارد که آن تامين احتياجات نظام دوم است و بدين ترتيب، ارتباط تنگاتنگي بين نظام هاي عالم هستي وجود دارد.مثلا ساختار وجودي مادر و وجود پستان او براي تامين احتياجات غذايي نوزاد است. مشخص است که اين هدفمندي و ارتباط در عالم، نشان­ دهنده موجود عالم و باشعوري است که چنين ارتباط و هدفمندي را در عالم به وجود آورده است.[4]


حال بنگرید احتمالات شما با این تقریرات معنا دارند یا خیر؟!


[1] سبحاني، جعفر و محمد رضايي، محمد، انديشه اسلامي 1، قم، دفتر نشر معارف، 1386،ص75

[2] سيد محمّدحسين طباطبائى، اصول فلسفه و روش رئاليسم ، پاورقی استاد مطهری، ج 5، ص 47

[3] سبحاني، جعفر، الالهيات، قم، موسسه امام صادق(ع)، چاپ ششم، 1384ج1 ص43

[4] همان ص47



برای بیشتر بدانید عرض می کنم :

[="red"]میازار موری که دانه‌کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است[/]

اگر بخواهیم این بیت سعدی را به طور شانسی بنویسیم احتمالش اینقدره :

عدد 1
تقسیم بر
19000000000000000000000000000000000000000000000

یعنی = 1 تقسیم بر 19 که 45 تا 0 جلوش باشه.

اگر فقط استخوان و مفصل در اختیار داشته باشیم احتماله این که به طور شانسی اسکلت بدن انسان مثل الان بشه:
عدد 1
تقسیم بر
200000000000000000000000000000000000000000
0000000000000000000000000000000000000
می شود.

یعنی : 1 تقسیم بر 20 که 80 تا 0 جلوش باشه.

بگذارید دیگر راجعبه احتمال میلیاردها اتصال رگ های مختلف بدن و عصب ها و ارتباطات و ... صحبت نکنیم.

جناب برادر...
من با شخصی روبرو شدم که به خدا اعتقاد نداشت . سعی کردم برهان نظو و علیت رو بهش بفهمونم ولی جواب های تقریبا قانع کننده ای به من داد که تا حدودی من رو هم به فکر واداشت تا برم درموردش تحقیق کنم...
گرچه من کاملا به وجود خدا اعتقاد دارم کمک های معجزه آمیزی بهم کرده که هرگز فراموش نمیکنم( مثل امتحانات...و....)
ولی اون جوابی که واسه برهان نظم گفته بود این بود:
اگر شما یه مشت سنگ بگیری تو دستت و همه رو با هم پرت کنی ... با نگاه کردن به اونا متوجه نظمی در بین اونها میشی...کما اینکه معتقد بود همه چی به علم برمیگرده و منم کل حرفشو زیر سوال بردم که اصلا چه کسی علم رو ( اختراع یا کشف یا هرچی ) به وجود آورد؟
اونم گفت نمیدونم...
منم گفتم خوب وقتی نمیدونم برو دنبالش...
اونم کلا قبول نکرد...
میدونم حرفش قانع کننده نبود
ولی واقعا ما یه دلیل دهن پر کن واسه اثبات خدا نداریم...
کما این که قانون علیت هم زیر سوال میره به شکلی قوی تر و معقول تر...
که اگه همه دلیلا به خدا میرسه... دلیل وجود خدا چیه( خدا یا خودت شاهدی ما قبولت داریم یه وقت شرک حسابش نکنی)
خوشحال میشم اگه یکی جوابمو بده

اندیشمند;299826 نوشت:
با سلام خدمت شما کاربر گرامی


رد احتمال سوم و چهارم در مورد این عالم است و درست است شما آن زمان نبوده اید ولی حالا که هستید و اجزای عالم را می بینید. همین الان اگر اجزای جهان جابجا شوند و ...می توانید تصور کنید چه بی نظمی رخ خواهد داد .اما احتمال چهارم نیز توضیح دادم برای این رد می شود که خلاف فرض است و نمی دانم شما چطور در مورد رد این احتمال هنوز دچار ابهام هستید:
شکل کلى برهان نظم را مى‏ توان چنین بیان نمود: جهان منظوم (داراى نظم) است و هر منظومى، ناظمى دارد، پس جهان ناظم دارد.
اشکال شما بر کبرای قیاس است که هر منظومی دلیلی ندارد که ناظمی داشته باشد.
اینکه شما مثالی که زدید را جدای از اینکه این ها نظم ها حقیقی نیستند و اعتباریند باید در نظر داشته باشید از دیدگاه ما معنای نظم قرار دادن سه تا حرف در کنار هم نیست بلکه منظور نظم حقیقی است.


نظم هم به اعتبارى و صناعى و تکوینى (و طبیعى) تقسیم مى‏گردد. "نظم اعتبارى که از اعتبار و قرارداد اعتبارکنندگان حاصل مى‏شود و در حالات گوناگون متفاوت خواهد بود، مانند نظم صف سربازان و یا صف نمازگزاران. "نظم صناعى" که بر اساس قانون صنعت و حرفه‏ى خاصى، تهیه و اعمال مى‏شود، مانند نظم رادیو، ساعت و... . "نظم طبیعى و تکوینى" که در مدار تکوین و حقیقت، یافت مى‏شود و از مقایسه و سنجش موجودات خارجى و عینى به دست مى‏آید و محل بحث در برهان نظم، نظم طبیعى و تکوینى است نه اعتبارى و یا نوع صناعى آن
بنده هم برای همین از گلستان سعدی از شما پرسیدم که در عجبم کتابی مانند گلستان را راحت می توانید چنین نتیجه گیری کنید که ناظمی دارد ولی در مورد جهانی به این عظمت که هر چیزی به دقت سر جای خود است راحت نتیجه ای متضاد می گیرید.


باسلام و تشکر از شما
در مورد رد احتمال سه توسط شما بگویم
اولا من منظورم همان اجزای اولیه عالم بود که الان به از میلیاردها سال به وجه فعلی در آمده است
من می گویم ما این اجزا را ندیده ایم تا بفهمیم چگونه ترکیبی داشتند و در اکثریت مواقع منظم بوده یا نه
یعنی ممکن است آن اجزا اولیه در همه یا اکثریت مواقع منظم بوده باشند و وقتی به صورت تصاعدی تعداد موجودات تا حالا زیادتر شده است بی نظمی هم معنا پیدا کرده است
و در ثانی من دارم می گویم همه عالم نه جز عالم امکان دارد عالم 100 جز داشته باشد که این کره زمین یک زج آن باشد و 99 تای دیگر که مورد تجربه ما نیست نا منظم باشد پس صرف تجربه این کره زمین فایده ای ندارد ونمی تواند احتمال 3 را رد کند
و اشکال دیگر اینکه من هر گونه هم ترکیب اجزا این عالم را تفکر کنم نمی توانم حکم کنم که در اکثریت مواقع چه می شود چون اجزا این عالم یا حتی این دنیا غیر قابل احصا است یا نا محدود است و به طریق اولی ترکیب های آنها فلذا نمی توانم بفهمم در اکثریت مواقع این اجسام در کنار هم منظم می شوند یا نه
اما رد احتمال چهارم را قبول دارم به شرطی که اثبات کنید از دل بی نظمی با نظمی پدید نمی آید یا محال است پدید آید
در انتها شما در نهایت احتمال 3 و4 را رد کردید و بر فرض رد آنها احتمال 2 هم برای رد حرف شما برای من کافی است

baghiatosalam;300097 نوشت:
برای بیشتر بدانید عرض می کنم :

میازار موری که دانه‌کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است

اگر بخواهیم این بیت سعدی را به طور شانسی بنویسیم احتمالش اینقدره :

عدد 1
تقسیم بر
19000000000000000000000000000000000000000000000

یعنی = 1 تقسیم بر 19 که 45 تا 0 جلوش باشه.

اگر فقط استخوان و مفصل در اختیار داشته باشیم احتماله این که به طور شانسی اسکلت بدن انسان مثل الان بشه:
عدد 1
تقسیم بر
200000000000000000000000000000000000000000
0000000000000000000000000000000000000
می شود.

یعنی : 1 تقسیم بر 20 که 80 تا 0 جلوش باشه.

بگذارید دیگر راجعبه احتمال میلیاردها اتصال رگ های مختلف بدن و عصب ها و ارتباطات و ... صحبت نکنیم.


سلام
شما اصلا اشکال مرا نفهمیدی و اساسا من این اشکال را در پاسخ امثال این اشکالات تقریر کرده ام

آبان زاد;301458 نوشت:
جناب برادر...
من با شخصی روبرو شدم که به خدا اعتقاد نداشت . سعی کردم برهان نظو و علیت رو بهش بفهمونم ولی جواب های تقریبا قانع کننده ای به من داد که تا حدودی من رو هم به فکر واداشت تا برم درموردش تحقیق کنم...
گرچه من کاملا به وجود خدا اعتقاد دارم کمک های معجزه آمیزی بهم کرده که هرگز فراموش نمیکنم( مثل امتحانات...و....)
ولی اون جوابی که واسه برهان نظم گفته بود این بود:
اگر شما یه مشت سنگ بگیری تو دستت و همه رو با هم پرت کنی ... با نگاه کردن به اونا متوجه نظمی در بین اونها میشی...کما اینکه معتقد بود همه چی به علم برمیگرده و منم کل حرفشو زیر سوال بردم که اصلا چه کسی علم رو ( اختراع یا کشف یا هرچی ) به وجود آورد؟
اونم گفت نمیدونم...
منم گفتم خوب وقتی نمیدونم برو دنبالش...
اونم کلا قبول نکرد...
میدونم حرفش قانع کننده نبود
ولی واقعا ما یه دلیل دهن پر کن واسه اثبات خدا نداریم...
کما این که قانون علیت هم زیر سوال میره به شکلی قوی تر و معقول تر...
که اگه همه دلیلا به خدا میرسه... دلیل وجود خدا چیه( خدا یا خودت شاهدی ما قبولت داریم یه وقت شرک حسابش نکنی)
خوشحال میشم اگه یکی جوابمو بده

من هم این اشکالات به برهان نظم را قبول دارم
و هم چنین به کلیت علیت
ولی کسی که علیت را زیر سوال می برد می شود یک اشکال کرد
و آن اینکه دلیل علت صدق مدعای توی مشتشکل است و تویی که علست را قبول نداری چگونه اشکال می کنی؟
البته فیه نظر ولی شاید طرف مقابل قانع شود
ولی یک نکته هم درباره دلیل اعتقاد شما به خدا بگم
شما می گویی من معجزات زیادی از خدا دیدم
اولا شما در صورتی می توانی بگویی این معجزات معلول خدایند که علیت را قبول داشته باشی که شما نداری
و در ثانی چه دلیلی داری که به علت استجابت دعای تو مثلا در امتحان قبول شده اس اید اگر دعا هم نمی کردی در امتحان قبول می شدی
و در ثالث ممکن است ما قوای ناشناخته ای در عالم داشته باشیم که آنها به تو کمک کرده باشند نه خدا
رابعا اگر اندکی تحقیق کنی می بینی که هیچ کس از متکلمان اسلامی دلالت معجزه بر وجود خدا را قبول ندارند که دلایل خودش را دارند و حال ندارم بنویسم
گودبای

velayat;301616 نوشت:
باسلام و تشکر از شما در مورد رد احتمال سه توسط شما بگویم اولا من منظورم همان اجزای اولیه عالم بود که الان به از میلیاردها سال به وجه فعلی در آمده است من می گویم ما این اجزا را ندیده ایم تا بفهمیم چگونه ترکیبی داشتند و در اکثریت مواقع منظم بوده یا نه یعنی ممکن است آن اجزا اولیه در همه یا اکثریت مواقع منظم بوده باشند و وقتی به صورت تصاعدی تعداد موجودات تا حالا زیادتر شده است بی نظمی هم معنا پیدا کرده است و در ثانی من دارم می گویم همه عالم نه جز عالم امکان دارد عالم 100 جز داشته باشد که این کره زمین یک زج آن باشد و 99 تای دیگر که مورد تجربه ما نیست نا منظم باشد پس صرف تجربه این کره زمین فایده ای ندارد ونمی تواند احتمال 3 را رد کند و اشکال دیگر اینکه من هر گونه هم ترکیب اجزا این عالم را تفکر کنم نمی توانم حکم کنم که در اکثریت مواقع چه می شود چون اجزا این عالم یا حتی این دنیا غیر قابل احصا است یا نا محدود است و به طریق اولی ترکیب های آنها فلذا نمی توانم بفهمم در اکثریت مواقع این اجسام در کنار هم منظم می شوند یا نه

با سلام خدمت شما کاربر گرامی و عرض ادب و احترام

یکی از مشکلات ما در برهان نظم همین است که نمیدانیم برهان نظم چه میخواهد بگوید ؟! ببینید شما فرض کنید اصلا اجزاء اولیه قبلا بی نظم بوده اند.این منافاتی با برهان نظم ندارد!زیرا برهان نظم همین ترکیب فعلی را مد نظر دارد و همین اجزاء.این اجزاء در حال حاضر منظم و دارای هدف هستند و ترکیب های دیگر این اجزاء بی نظمی پدید می آورد.


شما فقط چشم انسان و اجزای آن را در نظ بگیرید و روی همین تامل کنید(حال کل عالم بماند به جای خود) شما با همه این اجزاء ترکیب های مختلفی را در نظر بگیرید و نتیجه آن را همین جا اعلام فرمایید.به گفته کلودام هزاوی، طراح ماشین الکترونیکی :
« اگر برای ماشین حساب، طراحی لازم است، چگونه ممکن است برای بدن انسان با این همه خصوصیات فیزیکی و شیمیایی و زیستی، طراحی لازم نباشد!؟ »[1]


برهان نظم از براهین تجربی نیست، تجربی بودن برهان به این است که حدّ وسط (کبرای برهان) حکم یا قضیه ای تجربی باشد. ولی حدّ وسط در برهان نظم حکم یا قضیه ای است عقلی.


از نظر عقل « نظم غایی با آگاهی و اختیار ملازمه دارد » . هر گاه در جهان طبیعت نظم غایی موجود است، تفسیر عقلانی آن بدون قبول آفریدگاری دانا و توانا انتخابگر، ممکن نیست. اگر در تقریر برهان نظم از روش تمثیل استفاده شده و از مصنوعات بشری (خانه، ماشین و غیره) مثال آورده می شود نه بدان جهت است که می خواهند تشبیه و تمثیل را بر مبنای برهان نظم قرار دهند، بلکه برای آن است که مثال هایی از حکم عقلی و بدیهی را یادآور شوند.


به عبارت دیگر ویژگی بشری بودن و تجربه پذیر بودن در مصنوعات بشری در برهان نظم خصوصیتی ندارد، ملاک و مناط این برهان همانا ملازمه عقلی میان نظم غایی و دخالت علم و اختیار است خواه نظم غایی مصنوع بشری باشد، یا پدیده طبیعی و خواه چگونگی پیدایش ان قابل مشاهده و تجربه حسی باشد یا نباشد.



ببینید قرار نیست ما همه جهان را ببینیم بعد حکم به وجود نظم کنیم! در برهان نظم میخواهیم از مجموعه منظم پی به ناظم منظم ببریم.شما در یک مکانی که 1000 تا اتاق دارد وقتی یک اتاق را منظم می بینید دیگر نمی گویید که باید تمام خانه ها را ببینیم بلکه همان یک اتاق برای حکم به ناظم کافی است.

[1] به نقل از کتاب عقائد استدلالی،ج1،ص50، علی ربانی گلپایگانی ،نشر هاجر،چاپ اول ،پاییز1388



velayat;301616 نوشت:
اما رد احتمال چهارم را قبول دارم به شرطی که اثبات کنید از دل بی نظمی با نظمی پدید نمی آید یا محال است پدید آید در انتها شما در نهایت احتمال 3 و4 را رد کردید و بر فرض رد آنها احتمال 2 هم برای رد حرف شما برای من کافی است

احتمال دوم این است:


.در اکثر مواقع از ترکیب های مختلف این اجزا بی نظمی انتزاع می شود


خب دوست عزیز شما از این احتمال به تنهایی چه نتیجه ای میخواهید بگیرید؟ این احتمال که تصادفی بودن نظم را کم می کند! فکر کنم منظور شما هر دو احتمال 1 و 2 باشد در کنار هم.احتمال اول را هم گفتم که نیاز نیست شما ترکیب شکل یافته از اجزاء را در قبل از این بدانید یا دیده باشید بلکه الان مجموعه منظم هدفمند را در نظر بگیرید و ببینید احتمال تسکیل چنین مجموعه ای چقدر است؟!


اندیشمند;304814 نوشت:
با سلام خدمت شما کاربر گرامی و عرض ادب و احترام

یکی از مشکلات ما در برهان نظم همین است که نمیدانیم برهان نظم چه میخواهد بگوید ؟! ببینید شما فرض کنید اصلا اجزاء اولیه قبلا بی نظم بوده اند.این منافاتی با برهان نظم ندارد!زیرا برهان نظم همین ترکیب فعلی را مد نظر دارد و همین اجزاء.این اجزاء در حال حاضر منظم و دارای هدف هستند و ترکیب های دیگر این اجزاء بی نظمی پدید می آورد.


شما فقط چشم انسان و اجزای آن را در نظ بگیرید و روی همین تامل کنید(حال کل عالم بماند به جای خود) شما با همه این اجزاء ترکیب های مختلفی را در نظر بگیرید و نتیجه آن را همین جا اعلام فرمایید.به گفته کلودام هزاوی، طراح ماشین الکترونیکی :
« اگر برای ماشین حساب، طراحی لازم است، چگونه ممکن است برای بدن انسان با این همه خصوصیات فیزیکی و شیمیایی و زیستی، طراحی لازم نباشد!؟ »[1]


برهان نظم از براهین تجربی نیست، تجربی بودن برهان به این است که حدّ وسط (کبرای برهان) حکم یا قضیه ای تجربی باشد. ولی حدّ وسط در برهان نظم حکم یا قضیه ای است عقلی.


از نظر عقل « نظم غایی با آگاهی و اختیار ملازمه دارد » . هر گاه در جهان طبیعت نظم غایی موجود است، تفسیر عقلانی آن بدون قبول آفریدگاری دانا و توانا انتخابگر، ممکن نیست. اگر در تقریر برهان نظم از روش تمثیل استفاده شده و از مصنوعات بشری (خانه، ماشین و غیره) مثال آورده می شود نه بدان جهت است که می خواهند تشبیه و تمثیل را بر مبنای برهان نظم قرار دهند، بلکه برای آن است که مثال هایی از حکم عقلی و بدیهی را یادآور شوند.


به عبارت دیگر ویژگی بشری بودن و تجربه پذیر بودن در مصنوعات بشری در برهان نظم خصوصیتی ندارد، ملاک و مناط این برهان همانا ملازمه عقلی میان نظم غایی و دخالت علم و اختیار است خواه نظم غایی مصنوع بشری باشد، یا پدیده طبیعی و خواه چگونگی پیدایش ان قابل مشاهده و تجربه حسی باشد یا نباشد.



ببینید قرار نیست ما همه جهان را ببینیم بعد حکم به وجود نظم کنیم! در برهان نظم میخواهیم از مجموعه منظم پی به ناظم منظم ببریم.شما در یک مکانی که 1000 تا اتاق دارد وقتی یک اتاق را منظم می بینید دیگر نمی گویید که باید تمام خانه ها را ببینیم بلکه همان یک اتاق برای حکم به ناظم کافی است.

[1] به نقل از کتاب عقائد استدلالی،ج1،ص50، علی ربانی گلپایگانی ،نشر هاجر،چاپ اول ،پاییز1388


احتمال دوم این است:


.در اکثر مواقع از ترکیب های مختلف این اجزا بی نظمی انتزاع می شود


خب دوست عزیز شما از این احتمال به تنهایی چه نتیجه ای میخواهید بگیرید؟ این احتمال که تصادفی بودن نظم را کم می کند! فکر کنم منظور شما هر دو احتمال 1 و 2 باشد در کنار هم.احتمال اول را هم گفتم که نیاز نیست شما ترکیب شکل یافته از اجزاء را در قبل از این بدانید یا دیده باشید بلکه الان مجموعه منظم هدفمند را در نظر بگیرید و ببینید احتمال تسکیل چنین مجموعه ای چقدر است؟!




باسلام خدمت شما
اولا اینکه برهان نظم برهانی تجربی است چون هر برهانی که یکی از مقدماتش تجربی باشد تجربی می شود و یکی از مقدمات برهان نظم چنین است یعنی قضیه این جهان نظم دارد
ثانیا شما باید به محل اشکال بنده دقت می کردید من اشکالی را ابتدا گفته بودم در تاپیکهای دیگری به این شکل که اگر اشیائ منظمی در عالم داریم 3حالت دارد یا این منظم ها معلول شی منظم و هوشمند دیگری هستند و آن هم باز معلول شی منظم دیگری الی مالانهایه له(تسلسل)میباشد یا دور است یا به یک شی منظم/هوشمندی می رسیم که دیگر ناظمی ندارد احتمال 1 و 2 که ممکن نیست پس احتمال 3 درست است
(دقت کنید پس نظم الان ملاک نیست بلکه نظم مخلوق اول ملاک است چون اگر بگویید نظم الان را چگونه توجیه می کنید خواهیم گفت شی هوشمند و منظم دیگری علت این نظم است بد دوباره خواهید پرسید علت آن نظم چیست تا بالاخره به مخلوق اولیه عالم برسیم پس ملاک شی مخلوق اول است نه اشیا منظم حال حاضر که هی شما روی آن تکیه می کنید)
اتمام پرانتز
حال من در این 3 احتمال احتمال چهارمی را مطرح کردم که این اشیا معلول شی غیر هوشمند ی باشند که علت این نظم حاضر است *بعد دوستان اشکال کردند که احتمالش خیلی کم است من در پاسخ به این افراد گفتم اجزا مخلوق اول درش چهار احتمال دارد و با تقریری که کردم(دوباره تکرار نمی کنم)احتمال اینکه این نظم معلول شی غیر هوشمندی باشد خیلی بالاتر از آن می شود که دوستان تصور می کردند.

-----------------------------
*ممکن است نظم معلول عقل و هوشمندی علت نباشد مانند اینکه ممکن است یک میمون به طور اتفاقی کلماتی که روی کعبی نقش بسته را پرت کنند و جمله علی آمد یا هر جمله دیگری منقوش گردد همین طور که عکسش احتمال دارد اما شما و یا بقیه دوستان گفتند احتمال این امر کم است من در جواب به آنها چنین اشکالی را مطرح کردم که نه خیر احتمالش کم نیست.

velayat;293066 نوشت:
باسلام خدمت شما برهان نظم برهانی است که خیلی در عوام مردم نفوذ دارد و باعث اقرار خیلی افراد به وجود خدا شده است فلذا هیوم می گوید براهین زیادی در باب وجود خدا اقامه شده اما دو تای آن خیلی در بین عوام موثر افتاده یکی برهان نظم و یکی حوادث و امور خاص(معجزات) لذا به نقد این دو مورد می پردازد چون می گوید بیشتر مشکلاتی که برای ما ایجاد می شود از باب عوام است فلذا باید مبنای سخن عوام را زد اما به هر حال من در این مختصر نمی خواهم نقدهای هیوم به برهان نظم را عرضه کنم و فقط می خواهم یک اشکالی که خیلی مغفول واقع می شود رابه برهان نظم ارائه کنم: همانطور که می بینید برای برهان نظم زیاد مثال به کلمات و جملات و حروف می زنند و می گویند چگونه نمی شود یکی با تایپ اتفاقی حروف گلستان سعدی بسازد به طریق اولی نمی شود عالمی با این این عظمت به طور اتفاقی ساخته شده باشد اما در این مثال یک نکته مغفول عنه واقع شده و آن اینکه اجزایی که یک ترکیب منظم یا غیر منظم را می سازند 4 حالت می توانند داشته باشد 1.در اکثر مواقع از ترکیب های مختلف این اجزا نظم انتزاع می شود 2.در اکثر مواقع از ترکیب های مختلف این اجزا بی نظمی انتزاع می شود 3.همه ترکیبهای اجزا به شکل های مختلف منظم می شود 4.همه ترکیب های اجزا به شکل های مختلف نامنظم می شود حال اگر اجزا اولیه عالم مورد 2 و4 باشند احتمال اتفاقی بودن خلق عالم مانند گلستان سعدی بسیار بسیار کم است چون گلستان سعدی جزو مورد 2 است اما اگر مورد1 و 3 باشد احتمال وقوع نظم در این عالم حتی به طور اتفاقی بسیار زیاد است و اتفاقا عکس ان کم است . اما ترکیبات اولیه عالم جزو کدام یک از این مواردند معلوم نیست و همه موارد به طور مساوی محتملند پس می توان گفت 50 درصد وقوع نظم به طور اتفاقی بسیار بعید است و 50 درصد وقوع نظم در عالم به طور اتفاقی بسیار قریب است . فلذا هیچ ترجیحی بر وجود ناظم در عالم وجود ندارد و همان احتمالی که در مورد ناظم درا بودن عالم مطرح است در مورد بی نظم بودن آن ه مطرح خواهدبود

سلام
فرض را بر این می گیریم که عناصر یا عنصر بنیادین عالم ماده بگونه ای باشد که در ترکیب خودبخود نظم موجود را محقق می سازد آنوقت اساس اتفاقی بودن هم فرو می ریزد چه اینکه این فرض احتمالات را نفی و تحقق ساختار ویژه ای را ضروری می سازد لذا به هر ترتیب نظم عالم قابل نفی نیست
والله الموفق

حامد;315877 نوشت:
سلام
فرض را بر این می گیریم که عناصر یا عنصر بنیادین عالم ماده بگونه ای باشد که در ترکیب خودبخود نظم موجود را محقق می سازد آنوقت اساس اتفاقی بودن هم فرو می ریزد چه اینکه این فرض احتمالات را نفی و تحقق ساختار ویژه ای را ضروری می سازد لذا به هر ترتیب نظم عالم قابل نفی نیست
والله الموفق

باسلام
چرا این فرض احتمالات مرا دفع می کند وقتی اجزا در هر صورتی منظم پدید می آیند دیگر اتفاقی بودن خلق عالم چه مشکلی دارد؟
در آخر هم گفته اید لذا نظم عالم قابل نفی نیست
اما مگر من منکر نظم دنیا در حال حاضر بودم؟من گفتم این نظم معلول ناظم هوشمند ممکن است نباشد
مخصوصا اینکه این احتمال در وسط بیاید که ممکن است ما تنها به یک میلیاردم دنیا دست پیدا کرده و فهمیده باشیم آنجا منظم است اما باز ممکن است آن 9999999 درمیلیارد
از دنیا که ما آن را ندیده ایم بی نظم باشد و بتبع اتفاقی بودن هم دیگر بعدی ندارد چون هیچ بعید نیست اتفاقا یک جز بسیار ناچیز از یک کلی که معلول شی غیر هوشمند است منظم باشد.

velayat;316196 نوشت:
باسلام چرا این فرض احتمالات مرا دفع می کند وقتی اجزا در هر صورتی منظم پدید می آیند دیگر اتفاقی بودن خلق عالم چه مشکلی دارد؟ در آخر هم گفته اید لذا نظم عالم قابل نفی نیست اما مگر من منکر نظم دنیا در حال حاضر بودم؟من گفتم این نظم معلول ناظم هوشمند ممکن است نباشد مخصوصا اینکه این احتمال در وسط بیاید که ممکن است ما تنها به یک میلیاردم دنیا دست پیدا کرده و فهمیده باشیم آنجا منظم است اما باز ممکن است آن 9999999 درمیلیارد از دنیا که ما آن را ندیده ایم بی نظم باشد و بتبع اتفاقی بودن هم دیگر بعدی ندارد چون هیچ بعید نیست اتفاقا یک جز بسیار ناچیز از یک کلی که معلول شی غیر هوشمند است منظم باشد.

سلام
اگر به مطلب ما دقت کرده باشید گفتیم اگر عنصر بنیادین بگونه ای باشد که ... سوالی که اینجا مطرح می شود آنستکه آن عنصر بنیادین بذاته آنگونه است یا ذات او اقتضای این نحو خاص وجودی را ندارد بلکه میتوانست نحو دیگری باشد . خوب اگر این نحو خاص بذاته نباشد چه کسی یا چه چیزی او را به نحو خاصی قرار داد تا از او چنین جهان منظمی ساخته شود ؟ جواب : ناظم عاقل عالم هوشمند
و اما درباره الباقی جهان نفیا و اثباتا هیچ چیزی نمی توان گفت . آنچه از هستی شناخته شده منظم است و همین کافی است
والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب

به نظر حقیر نکته خیلی مهمی در اینجا نهفته است:

حضرت امام صادق(ع):
«اگر همه چیزها می توانست مهمل و بدون مدبر بر این نظام باشد، می بایست تقدیر و تدبیر باعث اختلال امور گردد و این سخن در نهایت رسوایی و بطلان است و دلیل جهل و نادانی گوینده آن و هر عاقلی میداند که از عدم تدبیر چیزی نظم نمی یابد و تدبیر موجب اختلال امور نمی شود.» «توحید مفضل-مبحث تدبیر خداوند پس از تولد کودک-صفحه14-چاپ 1388

حامد;316229 نوشت:

سلام
اگر به مطلب ما دقت کرده باشید گفتیم اگر عنصر بنیادین بگونه ای باشد که ... سوالی که اینجا مطرح می شود آنستکه آن عنصر بنیادین بذاته آنگونه است یا ذات او اقتضای این نحو خاص وجودی را ندارد بلکه میتوانست نحو دیگری باشد . خوب اگر این نحو خاص بذاته نباشد چه کسی یا چه چیزی او را به نحو خاصی قرار داد تا از او چنین جهان منظمی ساخته شود ؟ جواب : ناظم عاقل عالم هوشمند
والله الموفق

سلام
سخن شما مانند این است که یک میمونی 6 مکعب که روی آن حروف ع ل ی آ م د نقش بسته است را پرتاب کند و به طور اتفاقی جمله علی آمد نقش ببندد بعد بگوییم این نظم که معلول بی نظمی سابق است را معلول هوشمندی خالق این جمله بدانیم
در حالی که این دو ربطی به هم ندارند
اما علی الظاهر شما که بحث بالذات یا بالغیر را کشیدی وسط دارید بحث را می برید روی علیت در حالی که برهان نظم سطحش خیلی پایین تر از سطح برهان علیت است و ما داریم روی برهان علیت بحث می کنیم
و اگر بخواهیم با توجه به استدلال شما بحث کنیم بی نظمی هم علت و بی نظم کننده می خواهد که در نتیجه نظم خاصیتی در برهان نباید داشته باشد در حالی که اساس برهان روی نظم تکیه دارد
اما حالا که بحث را بردید روی علیت من اشکالی به شما مطرح کنم:
البته این نحوه استدلال را بر صدق علیت در کتاب آموزش عقاید آقای مصباح دیدم که می گفتن وقتی وجود را حمل بر موجودات می کنیم یا بالذات موضوع دارای محمول است یا بالغیر اگر بالذات باشد که واجب است و اگر بالغیر باشد که ممکن.
اما اینکه ما وقتی در منطق می گویند وقتی محمولات را بر موضوع بار می کنیم یا بالذات موجود است یا بالغیر بنا بر پیش فرض دانستن علیت است وگرنه ما در این جا عقلا 3 فرض داریم:
حمل محمل بر موضوع یا بالذات است یا بالغیر یا نه بالذات نه بالغیر یا هم بالذات هم بالغیر
فرض 4 محال است چون مستلزم اجتماع نقیضین است اما ابطال فرض 3 هنوز اثبات نشده
است
حامد;316229 نوشت:


و اما درباره الباقی جهان نفیا و اثباتا هیچ چیزی نمی توان گفت . آنچه از هستی شناخته شده منظم است و همین کافی است

اگر نشود در الباقی جهان نفیا و اثباتا چیزی گفت در همین فرض نظم موجود هم بالتبع چیزی نمی توان گفت نفیا و اثباتا
با توجه به تبیینی که در تاپیک قبل کردم و مثالی که زدم
باتشکر

salman14;316283 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب

به نظر حقیر نکته خیلی مهمی در اینجا نهفته است:

حضرت امام صادق(ع):
«اگر همه چیزها می توانست مهمل و بدون مدبر بر این نظام باشد، می بایست تقدیر و تدبیر باعث اختلال امور گردد و این سخن در نهایت رسوایی و بطلان است و دلیل جهل و نادانی گوینده آن و هر عاقلی میداند که از عدم تدبیر چیزی نظم نمی یابد و تدبیر موجب اختلال امور نمی شود.» «توحید مفضل-مبحث تدبیر خداوند پس از تولد کودک-صفحه14-چاپ 1388


این سخن کلیت ندارد
با توجه مثال میمون که حروف ع ل ی ا م د را که در مکعباتی منقح است را پرتاب کرده و به طور اتفاقی علی آمد در می آید
با تشکر

با سلام و عرض ادب مجدد
«اگر همه چیزها می توانست مهمل و بدون مدبر بر این نظام باشد، می بایست تقدیر وتدبیر باعث اختلال امور گردد»
توضیح علامه مجلسی(قدس سره):{ این سخن را به دو وجه می‌توان تقریر کرد:

1- هرگاه اشیاء به اسبابشان وابسته نباشند، و چنین نظامی بدون تدبیر بتواند بوجود آید، پس جایز است که تدبیر نیز موجب دفع نظام و مزید اختلال گردد.
2- عقل حکم می‌کند به اینکه آثار امور متضاد و متناقض، می‌باید مخالف یکدیگر باشد، پس هرگاه عدم تدبیر موجب نظم گردد، تدبیر متناقض یا آن است و باید موجب اختلال شود. }
نظر حقیر: شرط این استدلال بی‌ناظم بودن هر نظمی است، نه فقط یک نظم، یا چند نظم اتفاقی.(نظم گردش ستارگان، بارش باران، خلقت انسان، حیوانات و ....).
در هر صورت اگر نظم آفرینش بدون ناظم باشد، پس نظم آن بی‌علت(غیرضروری) است، پس نظم موجود در آن می‌تواند بی‌نظمی نتیجه دهد، یعنی ضرورتی ندارد از نظم، نظم زاییده شود، درصورتی که این جمله باطل است، زیرا در وجود خودمان می‌بینیم که نظم، نظم می‌آورد. انسان خودش نظام منظمی از آفرینش است که نظم می‌آفریند، اگر نظم جهان ضروری نباشد، پس انسان ناظم ممکن است بی‌نظمی بیافریند و البته این محال است. و البته نه تنها انسان، که حتی حیوانات نیز نظم می‌آفرینند(مورچه، زنبور عسل و ...)
پس: از آنجایی‌که«تقدیر و تدبیر باعث اختلال امور نمی‌شود»، «امکان ندارد همه چیز مهمل و بدون مدبر بر این نظام باشد».

velayat;316309 نوشت:
سخن شما مانند این است که یک میمونی 6 مکعب که روی آن حروف ع ل ی آ م د نقش بسته است را پرتاب کند و به طور اتفاقی جمله علی آمد نقش ببندد بعد بگوییم این نظم که معلول بی نظمی سابق است را معلول هوشمندی خالق این جمله بدانیم در حالی که این دو ربطی به هم ندارند اما علی الظاهر شما که بحث بالذات یا بالغیر را کشیدی وسط دارید بحث را می برید روی علیت در حالی که برهان نظم سطحش خیلی پایین تر از سطح برهان علیت است و ما داریم روی برهان علیت بحث می کنیم و اگر بخواهیم با توجه به استدلال شما بحث کنیم بی نظمی هم علت و بی نظم کننده می خواهد که در نتیجه نظم خاصیتی در برهان نباید داشته باشد در حالی که اساس برهان روی نظم تکیه دارد اما حالا که بحث را بردید روی علیت من اشکالی به شما مطرح کنم: البته این نحوه استدلال را بر صدق علیت در کتاب آموزش عقاید آقای مصباح دیدم که می گفتن وقتی وجود را حمل بر موجودات می کنیم یا بالذات موضوع دارای محمول است یا بالغیر اگر بالذات باشد که واجب است و اگر بالغیر باشد که ممکن. اما اینکه ما وقتی در منطق می گویند وقتی محمولات را بر موضوع بار می کنیم یا بالذات موجود است یا بالغیر بنا بر پیش فرض دانستن علیت است وگرنه ما در این جا عقلا 3 فرض داریم: حمل محمل بر موضوع یا بالذات است یا بالغیر یا نه بالذات نه بالغیر یا هم بالذات هم بالغیر فرض 4 محال است چون مستلزم اجتماع نقیضین است اما ابطال فرض 3 هنوز اثبات نشده است

سلام
طرح یک دلیل دارای اجزائی است که ممکن است ما بخواهیم یا لازم باشد هر جزء را جدا گانه بررسی و اثبات کنیم . از آنجا که بحث خودبخودی نظم ، مورد ادعای منکرین ناظم است ما هم به بنیان آن برگشتیم و گفتیم این خودبخودی نمی تواند در عنصر بنیادین هم خودبخود باشد وقتی که برایش بتوان انحاء وجودی دیگر فرض کرد به عبارت دیگر نحو وجودی عنصر بنیادین ناشی از پدید آورنده ای است که نظم خاص موجودات ناشی از آن را اراده کرده است پس قرار دادن عنصر بنیادین به نحو خاص خود بنیانگذاری نظم ثانوی جهانی است که از آن پدید می آید
و اما در مورد بحث دوم
منظور جناب مصباح از محمول ، وجود است یعنی وقتی وجود بر چیزی حمل می شود یا حمل بالذات است یا بالغیر و احتمال سومی که شما فرمودید هم از مصادیق تناقض است مانند احتمال چهارم چه اینکه هم نفی و هم اثبات متناقضین با هم محال است

velayat;316309 نوشت:
اگر نشود در الباقی جهان نفیا و اثباتا چیزی گفت در همین فرض نظم موجود هم بالتبع چیزی نمی توان گفت نفیا و اثباتا با توجه به تبیینی که در تاپیک قبل کردم و مثالی که زدم

ندیدم جایی منکر نظم موجود باشید بوده ؟ نمی دانم
والله الموفق

حامد;316472 نوشت:
سلام
طرح یک دلیل دارای اجزائی است که ممکن است ما بخواهیم یا لازم باشد هر جزء را جدا گانه بررسی و اثبات کنیم . از آنجا که بحث خودبخودی نظم ، مورد ادعای منکرین ناظم است ما هم به بنیان آن برگشتیم و گفتیم این خودبخودی نمی تواند در عنصر بنیادین هم خودبخود باشد وقتی که برایش بتوان انحاء وجودی دیگر فرض کرد به عبارت دیگر نحو وجودی عنصر بنیادین ناشی از پدید آورنده ای است که نظم خاص موجودات ناشی از آن را اراده کرده است پس قرار دادن عنصر بنیادین به نحو خاص خود بنیانگذاری نظم ثانوی جهانی است که از آن پدید می آید
و اما در مورد بحث دوم
والله الموفق

اول من از شما یک سوال بژرسم که آیا قبول دارید می شود یک نظمی معلول علتی غیر هوشمند باشد یانه؟
دارم صرف امکان را می ژرسم
این بحث من هم با این ژیش فرض است که امکان چنین اتفاقی هست ولی من در صدد اثبات این امر هستم که احتمال اینگونه امور کم نیست و زیاد است
و برای قوت احتمال این امر دارم اینگونه دلیل می اورم
من می گویم عنصر بنیادین شی بی نظمی بود که به طور اتفاقی بعد از میلیاردها سال منظم شده است
البته احتمال دارد ناظم هوشمندی این قوه را در این شی نامنظم قرار دهد که بعدا منظم شود اما احتمال هم دارد که به طور اتفاقی چنین پدیده ای پیش امده باشد و احتمالش از حالت قبل (عنصر بنیادین شی منظمی باشد)بیشتر است
البته به نظر من داریم از بحث اصلی دور می شویم من گفنم در مورد اجزا اولیه عالم 4 احتمال است:
1.در اکثر مواقع از ترکیب های مختلف این اجزا نظم انتزاع می شود
2.در اکثر مواقع از ترکیب های مختلف این اجزا بی نظمی انتزاع می شود
3.همه ترکیبهای اجزا به شکل های مختلف منظم می شود
4.همه ترکیب های اجزا به شکل های مختلف نامنظم می شود

حال شما فرض 1 را اگر بر روی عنصر بنیادین بار کنید متوجه می شوید که دیگر نیازیی به ناظم هوشمند نیست چون تدبیر و هوشمندی خالق در جایی نیاز است که با تدبیر خود اجزا را جوری بچیند که نظم انتزاع شود ولی اگر اجزا جوری باشد که به هر نحوی این اجزا با هم ترکیب شوند شی به دست آمده منظم است دیگر چه نیازی به خالق مدبر است؟و اصلا در این مورد تدبیر او به کاری نمی آید
و من می خواستم در این جا بگویم شما چون پیش فرض می گیرید شماره 4 را در مورد اجزا اولیه عالم می گوید احتمال این که نظم عالم معلول ناظمی غیر هوشمند مثل میمون باشد احتمالش کم است اما من با تنبه به این اشکال می خواهم بگویم نه خیر احتمالش کم نیست
شما گفته اید:
منظور جناب مصباح از محمول ، وجود است یعنی وقتی وجود بر چیزی حمل می شود یا حمل بالذات است یا بالغیر و احتمال سومی که شما فرمودید هم از مصادیق تناقض است مانند احتمال چهارم چه اینکه هم نفی و هم اثبات متناقضین با هم محال است
دقت کنید بالذات و بالغیر نقیضین نیستند چون نقیضین باید نفی و اثباتی باد مثل انسان و لا انسان در حالی که این جا چنین نیست ژس تقسیم به این شکل متناقضان هستند:
حمل محمولی بر موضوعی یا بالغیر است یا بالغیر نیست اگر بالغیر نباشد یا بالذات است یا بی علت و صدفتا ایجاد شده است

در مورد جمله آخرم هم منظورم را نفهمیدید

velayat;316509 نوشت:
اول من از شما یک سوال بژرسم که آیا قبول دارید می شود یک نظمی معلول علتی غیر هوشمند باشد یانه؟

سلام
خیر نظم یا بالمباشره یا بالمقدمه نتیجه تنظیم موجود هوشمند است

velayat;316509 نوشت:
حال شما فرض 1 را اگر بر روی عنصر بنیادین بار کنید متوجه می شوید که دیگر نیازیی به ناظم هوشمند نیست چون تدبیر و هوشمندی خالق در جایی نیاز است که با تدبیر خود اجزا را جوری بچیند که نظم انتزاع شود ولی اگر اجزا جوری باشد که به هر نحوی این اجزا با هم ترکیب شوند شی به دست آمده منظم است دیگر چه نیازی به خالق مدبر است؟

ما حتی فرض نگرفتیم که عنصر بنیادین منظم است چه اینکه انتزاع نظم از امر واحد دور از تصور است بلکه سخن از نحو وجودی آن به میان آوردیم که آن نحو وجودی باعث تحقق نظم در تراکیب آن می شود اما در صورت فرض امکان انحاء دیگر برای عنصر بنیادین نیازمند موجدی است که آنرا بنیان نظم در مراتب دیگر قرار داده است چه اینکه نمی توان پذیرفت نحو وجودی خاص عنصر بنیادین بطور اتفاقی از میان دهها یا صدها و شاید میلیاردها نحو وجودی خاص تحقق یافته است البته این غیر بحث نیاز عنصر بنیادین به اصل علت است نتیجه اینکه :
موجد عنصر بنیادین آنرا به نحو خاصی قرار داد تا نظم هستی از او پدید آید

velayat;316509 نوشت:
و من می خواستم در این جا بگویم شما چون پیش فرض می گیرید شماره 4 را در مورد اجزا اولیه عالم می گوید احتمال این که نظم عالم معلول ناظمی غیر هوشمند مثل میمون باشد احتمالش کم است اما من با تنبه به این اشکال می خواهم بگویم نه خیر احتمالش کم نیست

اگر قصه احتمال است که باید بگویید نه تنها کم است بلکه در حد محال است چون نظم مورد نظر اگر بخواهد صرفا بر اساس اتفاق پیش برود لازم است در هر پدیده ای صدها هزار بلکه میلیونها احتمال کنار گذاشته شود و تنها احتمالی واقع شود که نظم و پیوستگی آن پدیده را با دیگر پدیده ها باعث شود
آگاهی از این مساله است که دانشمندان ! مدعی تصادف و اتفاق را بر آن داشته که یا اصل نظم را زیر سوال ببرند یا جهان را دارای یک خودکنترلی یا بگو یک هوشمندی ساختاری بدانند به این معنا که این عالم تا اینجایش که آمده یا حتی میلیونها سال پیش طوری بوده و هست که نمی گذارد احتمالات دیگر تحقق یابد یا اگر تحقق یابد زود از بین می رود
البته این سخن خود اعترافی است به اینکه نظم از کنترل هوشمند قابل انفکاک نیست

velayat;316509 نوشت:
دقت کنید بالذات و بالغیر نقیضین نیستند چون نقیضین باید نفی و اثباتی باد مثل انسان و لا انسان در حالی که این جا چنین نیست ژس تقسیم به این شکل متناقضان هستند: حمل محمولی بر موضوعی یا بالغیر است یا بالغیر نیست اگر بالغیر نباشد یا بالذات است یا بی علت و صدفتا ایجاد شده است در مورد جمله آخرم هم منظورم را نفهمیدید

البته متناقضین دانستن مابالذات و ما بالغیر سخن خود شماست

حمل محمل بر موضوع یا بالذات است یا بالغیر یا نه بالذات نه بالغیر یا هم بالذات هم بالغیر فرض 4 محال است چون مستلزم اجتماع نقیضین است اما ابطال فرض 3 هنوز اثبات نشده است

لذا بر مبنای خودتان جواب دادیم
والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم

حامد;316577 نوشت:
اما ابطال فرض 3 هنوز اثبات نشده است

با سلام و عرض ادب خدمت بزرگواران

فرض 3: «همه ترکیبهای اجزا به شکل های مختلف منظم می شود» در نتیجه اگر ناظمی وجود داشته باشد، بناچار مطابق با این فرض باید نظم بیافریند. اما:
منکرین می‌گویند که: «جهان منظم است پس ناظمی ندارد»، فرض می‌کنیم این جمله (به هر دلیلی) درست باشد. درنتیجه:
گزاره اصلی: اگر جهان منظم باشد آنگاه ناظمی ندارد.
گزاره هم‌ارز: اگر جهان ناظمی داشته باشد آنگاه نامنظم خواهد بود.
گزاره هم‌ارز، خلاف فرض 3 را ثابت کرد. پس فرض 3 با بدون ناظم بودن جهان نمی‌خواند.

توضیح اضافی: به نظر می‌رسد که این شیوه اثبات همان سخن امام صادق(ع) است، که تمام فرضها را رد می‌کند! یک مجموعه از همان عناصر(مثلاً) بنیادین را در نظر بیاورید، انسان باشعوری را برای او درنظر بیاورید، آیا انسان با شعور نمی‌تواند آنرا منظم سازد؟! صددرصد می‌تواند. ولی مفهوم استدلال منکرین می‌گوید که نمی‌تواند!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
والحمدلله رب العالمین

حامد;316577 نوشت:
سلام
خیر نظم یا بالمباشره یا بالمقدمه نتیجه تنظیم موجود هوشمند است

اگر قصه احتمال است که باید بگویید نه تنها کم است بلکه در حد محال است چون نظم مورد نظر اگر بخواهد صرفا بر اساس اتفاق پیش برود لازم است در هر پدیده ای صدها هزار بلکه میلیونها احتمال کنار گذاشته شود و تنها احتمالی واقع شود که نظم و پیوستگی آن پدیده را با دیگر پدیده ها باعث شود

سلام
ما باید در اینجا سنگهایمان را وابکنیم
من گزاره اول شما را قبول ندارم
و می گویم می شودنظمی بدون فاعل هوشمند به وجود آید
مثال میمون را که زدم مثالیدیگری را نیز اکنون می زنم
ما در یک میلیارد کارت از عدد 1 تا یک میلیارد می نویسیم یعنی یک کارت عدد 1 و یک کارت عدد 2 ...
بعدآنها را برد زده و می گوییم یک فرد 10 کارت بردارد(به طور اتفاقی)
عقلا احتمال دارد که او در هر بار عدد 1 را انتخاب کند و مثلا 10 بار مارت 1 را بردارد(لبته فرض بر این است که بعد از انتخاب کارت را به مجموعه بر می گردانیم)
و اصلا هیچ دلیلی نیست که او چنین نمی کند
پس شما نباید بگویید صد درصد نظم ناظم هوشمند دارد
این اول الکلام است
بعد من می گویم این احتمال کم برای وقوع این حادثه به این دلیل است که فرضهای نامنظم شدن دراوردن اعداد زیاد است
اما اگر همه یک میلیارد کارت عدد 1 رویش نوشته بود احتمال اینکه او منظم 10 بار را عدد یک دراورد چه قدر است؟100درصد
یا اگر نصفش 1 بود و نصفش 2 چه؟آن وقت پنجاه درصد
پس احتمال ما فقط به تعداد مفروضات نیست بلکه به نوع اجزا تشکیل دهنده مجموعه هم هست
حامد;316577 نوشت:

موجد عنصر بنیادین آنرا به نحو خاصی قرار داد تا نظم هستی از او پدید آید

این تنها یک احتمال است
ولی حرف ما این است که احتمالات دیگری هم متصور است

حامد;316577 نوشت:

آگاهی از این مساله است که دانشمندان ! مدعی تصادف و اتفاق را بر آن داشته که یا اصل نظم را زیر سوال ببرند یا جهان را دارای یک خودکنترلی یا بگو یک هوشمندی ساختاری بدانند به این معنا که این عالم تا اینجایش که آمده یا حتی میلیونها سال پیش طوری بوده و هست که نمی گذارد احتمالات دیگر تحقق یابد یا اگر تحقق یابد زود از بین می رود
البته این سخن خود اعترافی است به اینکه نظم از کنترل هوشمند قابل انفکاک نیست


عدم تغیر نظم هم یک احتمال است مانند اینکه همیشه عدد 1 بیاید

حامد;316577 نوشت:

البته متناقضین دانستن مابالذات و ما بالغیر سخن خود شماست

حمل محمل بر موضوع یا بالذات است یا بالغیر یا نه بالذات نه بالغیر یا هم بالذات هم بالغیر فرض 4 محال است چون مستلزم اجتماع نقیضین است اما ابطال فرض 3 هنوز اثبات نشده است
لذا بر مبنای خودتان جواب دادیم
والله الموفق

خب من در آنجا اشتباه کردم
البته باز هم می گویم جمع نمی شوند اما نه به خاطر متناقضین بودنشان
مانند تقسیم زیر
انسانها یا بالاتر از 100 مترند یا پایین تر یا 100 مترند
در این فرض متناقضین نیستند ولی لا یجتمعان

salman14;316711 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام و عرض ادب خدمت بزرگواران

فرض 3: «همه ترکیبهای اجزا به شکل های مختلف منظم می شود» در نتیجه اگر ناظمی وجود داشته باشد، بناچار مطابق با این فرض باید نظم بیافریند. اما:
منکرین می‌گویند که: «جهان منظم است پس ناظمی ندارد»، فرض می‌کنیم این جمله (به هر دلیلی) درست باشد. درنتیجه:
گزاره اصلی: اگر جهان منظم باشد آنگاه ناظمی ندارد.
گزاره هم‌ارز: اگر جهان ناظمی داشته باشد آنگاه نامنظم خواهد بود.
گزاره هم‌ارز، خلاف فرض 3 را ثابت کرد. پس فرض 3 با بدون ناظم بودن جهان نمی‌خواند.

توضیح اضافی: به نظر می‌رسد که این شیوه اثبات همان سخن امام صادق(ع) است، که تمام فرضها را رد می‌کند! یک مجموعه از همان عناصر(مثلاً) بنیادین را در نظر بیاورید، انسان باشعوری را برای او درنظر بیاورید، آیا انسان با شعور نمی‌تواند آنرا منظم سازد؟! صددرصد می‌تواند. ولی مفهوم استدلال منکرین می‌گوید که نمی‌تواند!
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
والحمدلله رب العالمین


اشتباه شما این است که فکر می کنید منکرین می گویند مجموعه منظم ناظم به هیچ وجه ندارد
بلکه ما فقط احتمال عدمش(عدم ناظم هوشمند) را می دهیم و لاغیر

salman14;316711 نوشت:
گزاره هم‌ارز: اگر جهان ناظمی داشته باشد آنگاه نامنظم خواهد بود.

سلام
این گزاره علاوه بر تناقض مفهومی که دارد هم ارز گزاره اصلی نیست یعنی منظم بودن جهان به ادعای آنها می تواند ساختاری باشد آنوقت تضادی با اینکه نظمش ناشی از ناظم ( مستقیم یا غیر مستقیم ) باشد هم نخواهد داشت

velayat;317059 نوشت:
سلام ما باید در اینجا سنگهایمان را وابکنیم من گزاره اول شما را قبول ندارم و می گویم می شودنظمی بدون فاعل هوشمند به وجود آید مثال میمون را که زدم مثالیدیگری را نیز اکنون می زنم ما در یک میلیارد کارت از عدد 1 تا یک میلیارد می نویسیم یعنی یک کارت عدد 1 و یک کارت عدد 2 ... بعدآنها را برد زده و می گوییم یک فرد 10 کارت بردارد(به طور اتفاقی) عقلا احتمال دارد که او در هر بار عدد 1 را انتخاب کند و مثلا 10 بار مارت 1 را بردارد(لبته فرض بر این است که بعد از انتخاب کارت را به مجموعه بر می گردانیم) و اصلا هیچ دلیلی نیست که او چنین نمی کند پس شما نباید بگویید صد درصد نظم ناظم هوشمند دارد این اول الکلام است بعد من می گویم این احتمال کم برای وقوع این حادثه به این دلیل است که فرضهای نامنظم شدن دراوردن اعداد زیاد است اما اگر همه یک میلیارد کارت عدد 1 رویش نوشته بود احتمال اینکه او منظم 10 بار را عدد یک دراورد چه قدر است؟100درصد یا اگر نصفش 1 بود و نصفش 2 چه؟آن وقت پنجاه درصد پس احتمال ما فقط به تعداد مفروضات نیست بلکه به نوع اجزا تشکیل دهنده مجموعه هم هست

سلام
وقتی در یک میلیارد یک عدد یک باشد بر اساس قانون احتمال احتمال برداشته شدن عدد یک یک میلیاردم است
این منطقی است که چنین احتمالی را احتمال قوی بدانیم؟
اما اینکه می گویید شاید در هر دفعه عدد یک را بردارد منطق قانون احتمالات این است که این احتمال در هر بار یک میلیاردم در نتیجه در ده بار باز هم احتمال یک میلیاردم است
تازه این احتمال وقتی است که ما با یک پدیده سر و کار داشته باشیم
اگر در جهانی مثل جهان فعلی باشیم که تعداد پدیده های آن از حد شمارش خارج است احتمال وقوع یک پدیده در تناسب با وضعیت خود و کل هستی سر به بی نهایت احتمال می زند
این است که می گوییم با قانون احتمالات این امکان پذیر و معقول و منطقی نیست
لذا حضراتی که نتوانسته اند پا روی وجدان خود بگذارند بالاخره به کنترل هوشمند ساختاری معتقد شده اند که خود مثبت اصل نظام و ناظم هوشمند است

velayat;317059 نوشت:
این تنها یک احتمال است ولی حرف ما این است که احتمالات دیگری هم متصور است

این خود برپایه یک فرضیه در عالم علوم تجربی است که قرار است حلال مشکلات آقایان ملحد باشد یعنی یافتن عنصر بنیادین جهان برای پاسخ به همه سوالات
velayat;317059 نوشت:
عدم تغیر نظم هم یک احتمال است مانند اینکه همیشه عدد 1 بیاید

احتمالی بسیار بسیار بسیار کم
velayat;317059 نوشت:
خب من در آنجا اشتباه کردم البته باز هم می گویم جمع نمی شوند اما نه به خاطر متناقضین بودنشان مانند تقسیم زیر انسانها یا بالاتر از 100 مترند یا پایین تر یا 100 مترند در این فرض متناقضین نیستند ولی لا یجتمعان

موجودبالذات و بالغیر متضادند نه متناقض البته به حسب وجود خارجی و نه به حسب ذات
والله الموفق

حامد;317086 نوشت:
سلام
این گزاره علاوه بر تناقض مفهومی که دارد هم ارز گزاره اصلی نیست یعنی منظم بودن جهان به ادعای آنها می تواند ساختاری باشد آنوقت تضادی با اینکه نظمش ناشی از ناظم ( مستقیم یا غیر مستقیم ) باشد هم نخواهد داشت

سلام
وقتی در یک میلیارد یک عدد یک باشد بر اساس قانون احتمال احتمال برداشته شدن عدد یک یک میلیاردم است
این منطقی است که چنین احتمالی را احتمال قوی بدانیم؟
اما اینکه می گویید شاید در هر دفعه عدد یک را بردارد منطق قانون احتمالات این است که این احتمال در هر بار یک میلیاردم در نتیجه در ده بار باز هم احتمال یک میلیاردم است
تازه این احتمال وقتی است که ما با یک پدیده سر و کار داشته باشیم
اگر در جهانی مثل جهان فعلی باشیم که تعداد پدیده های آن از حد شمارش خارج است احتمال وقوع یک پدیده در تناسب با وضعیت خود و کل هستی سر به بی نهایت احتمال می زند
والله الموفق


سلام
نگاه کنید در منطق می خوانیم که جهت قضایا در صورتی بالضروره است که عدمش محال باشد ودر غیر این صورت جهتش امکانی است خواه این احتمال عدم 1 در 1000000000000000000
باشد خواه 1 در 10 پس قضیه هر نظمی ناظم هوشمند دارد بالامکان است و قیاس به این شکل می شود
این جهان منظم است
هر نظمی ناظم هوشمند دارد بالامکان
این جهان ناظمی هوشمند دارد بالامکان
چرا بالامکان چون نتیجه تابع اخس مقدمتین است .
این از این بحث اما همان بحث کارت اگر دقت کنید از بین اون کارتها بالاخره یکی بیرون کشیده می شود و یک احتمال 1 در یک میلیارد به وقوع می پیوندد پس در نتیجه صرف احتمال کم دلیل بر عدم وقوع نمی شود.
چنانکه جناب سروش می گویند:
هر عضوی به اندازه عضو دیگر محتمل است و نمیتوان با غیر محتمل شمردن یا محال شمردن یکی کفه را به نفع دیگران سنگین کرد چون این محالیت به همه اطراف علم اجمال سرایت خواهد کرد و اصل آن را از ریشه بر خواهد کند.
نکته یاد شده مضمون یکی از مغالطاتی است که در استنتاجات اماری رخ می دهد و فرد گمان می کند با نشان دادن قلت احتمال یک روی داد احتمال روی داد مقابل را بالا می برد.
تفرج صنع ص450
البته در اخر باز تاکید می کنم اساس این تاپیک و سوال من پیرامون همین امر است که احتمال این امر را بالاتر ببرم خواهش می کنم به این امر بیشتر دقت کنید
گرچه نیازی به این کارها نیست و با همین سخنانم می توانم به راحتی پایه برهان نظم(ّرهان گفتم مسامحتا چون مقدمات برهان باید ضروری باشند)را از اساس فرو افکند
باتشکر

velayat;317254 نوشت:
البته در اخر باز تاکید می کنم اساس این تاپیک و سوال من پیرامون همین امر است که احتمال این امر را بالاتر ببرم خواهش می کنم به این امر بیشتر دقت کنید گرچه نیازی به این کارها نیست و با همین سخنانم می توانم به راحتی پایه برهان نظم(ّرهان گفتم مسامحتا چون مقدمات برهان باید ضروری باشند)را از اساس فرو افکند باتشکر

سلام
بیایید با همان قانون احتمالات حرف بزنیم
تمام جهان در ارتباط و پیوستگی با یکدیگر است ( امر وجدانی مورد مشاهده و تجربه شده )
هر پدیده ای که می خواهد اتفاق بیفتد می بایست در راستای این نظم و پیوستگی باشد
نتیجه :
هر پدیده ای باید در تناسب با کل هستی واقع شود وگرنه بی نظمی و نا پیوستگی پیش می آید
پدیده های هستی بی شمار است
نتیجه :
نحوه متناسب وقوع یک پدیده یک احتمال از میان بی نهایت احتمال است
این یک نحوه متناسب هم همیشه واقع می شود
یعنی همیشه پدیده های جهان طوری اتفاق می افتند که که در تناسب با خود و کل هستی است

دو فرضیه :
این پدیده ها اتفاقی است
این پدیده ها کنترل شده است

در فرض اول قانون احتمالات دخیل است لذا معنایش این است که همیشه یک بی نهایتم احتمالات اتفاق می افتد
در فرض دوم احتمالی وجود ندارد بلکه ناظم هوشمند وقوع مناسب را ایجاد می کند

حکم عقل :
تکیه بر فرضیه اول عقلانی نیست

والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام و خداقوت
حامد;317086 نوشت:
سلام این گزاره علاوه بر تناقض مفهومی که دارد هم ارز گزاره اصلی نیست یعنی منظم بودن جهان به ادعای آنها می تواند ساختاری باشد آنوقت تضادی با اینکه نظمش ناشی از ناظم ( مستقیم یا غیر مستقیم ) باشد هم نخواهد داشت

چرا هم‌ارز نیست؟ اگر توضیح زیر را نادرست می‌دانید، لطفاً دلیلش را بفرمایید.
و از نادرستی این جمله پی به نادرستی جمله اصلی می‌بریم.
P = جهان منظم است
Q = جهان ناظمی ندارد.
مادیون می‌گویند: اینگونه نیست که( جهان منظم باشد و ناظمی داشته باشد): یعنی نظمش ساختاری است: یعنی احتمال دارد ناظمی نباشد.
معنی ریاضی: نقیض(P و نقیض Q)
=اگر p آنگاه Q
گزاره هم‌ارز: اگر نقیض Q آنگاه نقیض p
= اگر جهان ناظمی داشته باشد آنگاه باید نامنظم باشد. یعنی اگر جایی نظمش ساختاری باشد، دخالت ناظم خارجی موجب اختلال امور می‌شود.
اصل صحبت:
«اگر همه چیزها می توانست مهمل و بدون مدبر بر این نظام باشد، می بایست تقدیر وتدبیر باعث اختلال امور گردد»

معادل‌سازی توسط حقیر: اینکه نظم از سوی ناظم نباشد، به این معنی است که دخالت ناظم موجب اختلال امور میگردد. یعنی اگر در هر مجموعه نظمی باشد و ناظمی نباشد برابر با این است(هم ارز با این است) اگر ناظمی دخالت کند موجب اختلال امور(بی‌نظمی) شود.
velayat;317060 نوشت:
اشتباه شما این است که فکر می کنید منکرین می گویند مجموعه منظم ناظم به هیچ وجه ندارد بلکه ما فقط احتمال عدمش(عدم ناظم هوشمند) را می دهیم و لاغیر

اثبات نادرستی مطلق یک موضوع، اثبات نادرستی احتمالات آن هم هست!
در این‌جا اثبات شده است که هر نظمی، ناظم خارجی دارد.

بسم الله الرحمن الرحیم

velayat;317059 نوشت:
مثال میمون را که زدم

اما مثال میمون، حقیر بار نخست در اینجا
salman14;316338 نوشت:
شرط این استدلال بی‌ناظم بودن هر نظمی است، نه فقط یک نظم، یا چند نظم اتفاقی.(نظم گردش ستارگان، بارش باران، خلقت انسان، حیوانات و ....).

درست متوجه نبودم و متاسفانه هم حرف شما و هم بیان امام صادق(ع) را نادرست بیان کردم.
اما: دقت داشته باشیم که حروف نوشته شده توسط انسان باشعور حک شده و پرتاب توسط میمون (نسبتاً) بی‌شعور انجام شده و این دلیل وقوع احتمال است!
حیوانی که پرتاب می‌کند، فعلش پرتاب و نتیجه‌اش هم متناسب با سطح شعورش است.
اما انسانی که حروف را نوشته است، در ادامه دست از کار برداشته(دیگر دخالت نکرده) و بقیه را به موجود بی‌سواد سپرده است، و در ادامه حروف پیش‌آمده را که نتیجه کار موجود بی‌سوادی(میمون) است، تفسیر می‌کند! این قانونی را که بیان شد، نقض نمی‌کند، زیرا در طول دخالت ناظم باشعور(انسان) وقفه رخ داده و ناظم با شعور کمتری(میمون) وارد عمل شده است و نتیجه ای متناسب با شعورش گرفته و در ادامه ناظم باشعور(انسان) گاهی نظم را در آن نتیجه تشخیص داده است!
این مثال، اصلاً مناسب قانون بیان شده نیست!
البته نتیجه و نکته جالبی دارد: احتمال زمانی بوجود می‌آید که موجود در راستای نظام بالاتر از خودش حرکت نکند!
به یاد این آیه از قرآن افتادم که می‌فرماید: «آنچه از خیر به شما می‌رسد از سوی خداست(چون در راستای نظام او حرکت کردیم) و آنچه بدی است از سوی خودتان است(چون فقط براساس دانسته‌های خودمان که ناقص‌تر از ناظم متعالی است حرکت کردیم).

velayat;317059 نوشت:
بعدآنها را برد زده و می گوییم یک فرد 10 کارت بردارد(به طور اتفاقی) عقلا احتمال دارد که او در هر بار عدد 1 را انتخاب کند و مثلا 10 بار کارت 1 را بردارد(لبته فرض بر این است که بعد از انتخاب کارت را به مجموعه بر می گردانیم) و اصلا هیچ دلیلی نیست که او چنین نمی کند پس شما نباید بگویید صد درصد نظم ناظم هوشمند دارد

دوست عزیز، حقیقتاً این نظم نیست، نظم یعنی ساخت کامپیوتر، اگر این آنگاه آن، و اصلاً اتفاق بردار هم نیست. نه این نظم است و نه «به احتمال کارت برداشتن» نظام است! مگر اینکه شما نظام را در حد کار اتفاقی تصور کنید و در این صورت نتیجه اش هم اتفاقی خواهد بود و هیچ ایرادی وارد نمی کند.

salman14;317454 نوشت:
چرا هم‌ارز نیست؟ اگر توضیح زیر را نادرست می‌دانید، لطفاً دلیلش را بفرمایید. و از نادرستی این جمله پی به نادرستی جمله اصلی می‌بریم. P = جهان منظم است q = جهان ناظمی ندارد. مادیون می‌گویند: اینگونه نیست که( جهان منظم باشد و ناظمی داشته باشد): یعنی نظمش ساختاری است: یعنی احتمال دارد ناظمی نباشد. معنی ریاضی: نقیض(p و نقیض q) =اگر p آنگاه q گزاره هم‌ارز: اگر نقیض q آنگاه نقیض p = اگر جهان ناظمی داشته باشد آنگاه باید نامنظم باشد. یعنی اگر جایی نظمش ساختاری باشد، دخالت ناظم خارجی موجب اختلال امور می‌شود. اصل صحبت: «اگر همه چیزها می توانست مهمل و بدون مدبر بر این نظام باشد، می بایست تقدیر وتدبیر باعث اختلال امور گردد» معادل‌سازی توسط حقیر: اینکه نظم از سوی ناظم نباشد، به این معنی است که دخالت ناظم موجب اختلال امور میگردد. یعنی اگر در هر مجموعه نظمی باشد و ناظمی نباشد برابر با این است(هم ارز با این است) اگر ناظمی دخالت کند موجب اختلال امور(بی‌نظمی) شود.

سلام
بنده فکر می کنم باید یک تفصیلی در عقاید منکرین بدهیم
گروه اول :
جهان اصلا نظمی ندارد تا ناظم بخواهد
گروه دوم :
جهان منظم است اما نظمش ساختاری است نه ناشی از ناظم خارجی
فکر می کنم شما ایندو را با هم در آمیخته اید لذا جملاتی از قبیل : اگر جهان ناظمی داشته باشد نظمی نخواهد داشت از آن تراوش کرده که سروته آن با هم ناسازگار است چه اینکه ناظم داشتن را از نظم موجود می فهمیم حال با اثبات نظم و ناظم باز به نفی آن حکم می کنیم و این اصلا درست نیست
پس اگر می خواهید برهانتان را طراحی کنید با توجه به نظریات متفاوت دو گروه بالا تنظیم فرمایید
والله الموفق

حامد;317463 نوشت:
گروه دوم : جهان منظم است اما نظمش ساختاری است نه ناشی از ناظم خارجی

ممنون از توضیح شما
خب با این وصف حقیر هیچگاه نیاندیشیده ام که جهان نظمی ندارد، فعلاً هم به آن توجهی ندارم. اما این برهان از استدلال گروه دوم استفاده کرده است، و هرچه چک میکنم تا الان درست است، این افراد می گویند که:
- جهان منظم است و ناظم خارجی ندارد(همین در برهان بیان شده است)
- اینگونه نیست که (جهان منظم باشد و ناظم خارجی داشته باشد)
- اینگونه نیست که (جهان منظم باشد و نقیض(ناظم خارجی نداشته باشد))
- اگر جهان منظم است آنگاه ناظم خارجی ندارد.
هم ارز: اگر ناظم خارجی می داشت، نظمی بوجود نمی آمد.
یعنی وجود ناظم خارجی، باعث اختلال امور می شود.
ببینید تا اینجا هیچ برهانی طراحی نشده است، فقط در معنای جملات آنها کمی دقت شده است.
در این مرحله انسان را دلیل آوردیم و گفتیم که انسان ناظم به هیچ وجه موجب اختلال امور نمی شود، پس کل این جملات که برمی گردند به همان جمله اول(جهان منظم است و ناظم خارجی ندارد) باطل اند.

مگر شما منظورتان این باشد که انسان ناظم، خودش داخل در این دنیا است و جدا از نظام آن نیست، تا مجموعه ای جدا و انسانی جدا در نظر بگیریم، که احتمالاً این اشکال هم(با رد تسلسل) قابل رفع باشد ولی هنوز چک نکرده ام.
با تشکر مجدد

بسم الله الرحمن الرحیم

«اگر همه چیزها می توانست مهمل و بدون مدبر بر این نظام باشد، می بایست تقدیر وتدبیر باعث اختلال امور گردد»

ایراد از بیان حقیر است. کلی «اگر این آنگاه آن انجام دادم»، ولی معانی را نمی فهمیدم تا این که کلام امام صادق(ع) را دیدم، با اجازه و کمک شما و دیگر دوستان این کلام را باز کنیم:
معنایابی گزاره اول:
همه چیزها می توانست مهمل و بدون مدبر بر این نظام باشد، یعنی:
تمام روابط بین پدیده‌ها را می‌پذیریم که منظم است ولی می‌گوییم که مدبری ندارد، یعنی:
اینگونه نیست که (روابط بین پدیده‌ها منظم باشد و مدبری داشته باشد) یعنی:
اینگونه نیست که (روابط بین پدیده‌ها منظم باشد و (نه اینکه مدبری نداشته باشد)) یعنی:
اگر روابط بین پدیده‌ها منظم باشد آنگاه مدبری نداشته‌اند./ پایان معنایابی گزاره اول
اگر مدبری می‌بود آنگاه روابط بین پدیده‌ها منظم نمی‌بود. /عکس نقیض گزاره اول
========================================
معنایابی گزاره دوم:
تقدیر وتدبیر باعث اختلال امور گردد، یعنی:
اگر مدبری باشد آنگاه باعث اختلال روابط بین پدیده‌ها می‌گردد./ پایان معنایابی گزاره دوم
این گزاره و عکس نقیض گزاره اول را ببیند، آیا یک معنی نمی‌دهند؟ پس گزاره اول و دوم عکس نقیض هم هستند، پس ارزش درستی یکسانی دارند.
حال استدلال می‌کنیم که دخالت ناظم خارجی(مانند انسان) هیچگاه موجب اختلال امور نمی‌شود، بنابراین گزاره دوم اشتباه است و درنتیجه هم‌ارز آن، گزاره اول اشتباه است، پس:
اینگونه نیست که (روابط بین پدیده‌ها منظم باشد و مدبری داشته باشد) درست نیست پس روابط بین پدیده ها منظم است و مدبری دارد.
(جمله فوق به در خواست کاربر تصحیح شد "مدیر اجرایی")
از نظر ما که نظم وجود دارد، پس حتماً مدبر خارجی وجود دارد.
اگر ایرادی دیدید، بیان کنید، منت نهاده اید.
اللهم صل علی محمد و آل محمد و الحمدلله رب العالمین

حامد;317341 نوشت:

حکم عقل :
تکیه بر فرضیه اول عقلانی نیست


اولا منظورتون از تکیه چیه؟
ثانیا چرا تکیه بر فرض اول عقلانی نیست؟
ثالثا پاسخ من همان سخن دکتر سروش است که می گفت اگر چنین بگوییم با علم اجمالی سابقمان در آن مثال تعارض پیدا می کند

salman14;317465 نوشت:
اینگونه نیست که (جهان منظم باشد و ناظم خارجی داشته باشد) - اینگونه نیست که (جهان منظم باشد و نقیض(ناظم خارجی نداشته باشد)) - اگر جهان منظم است آنگاه ناظم خارجی ندارد. هم ارز: اگر ناظم خارجی می داشت، نظمی بوجود نمی آمد.

سلام
مقدمه اولی که به ایشان نسبت می دهید درست نیست چون آنها می گویند :
جهان منظم است و نظمش ساختاری است
اما مقدمه اول شما نافی اعتقاد ایشان به نظم جهان است چون گفته اید : اینگونه نیست که جهان منظم باشد
این استناد درست نیست
پس نتایج بعدی هم غلط است
اگر خوب فکر کنیم
اعتقاد به نظم ساختاری ، وجود یا عدم ناظم خارجی را نفی یا اثبات نمی کند چه اینکه فرض ناظم خارجی ایجاد کننده اصل نظام یا تنظیم کننده بنیادین آن و همچنین استقلال وجودی نظام و امثال آن از دلیل ایشان قابل فهم نیست لذا نمی توانند نفیا یا اثباتا در آن مورد ادعایی بکنند
والله الموفق

salman14;317454 نوشت:
اثبات نادرستی مطلق یک موضوع، اثبات نادرستی احتمالات آن هم هست!
در این‌جا اثبات شده است که هر نظمی، ناظم خارجی دارد.


اگر اثباتی وجود داشته باشد درست است ولی من اثباتی از شما ندیدم
و بعید هم می دام جز استقرا ناقص دلیلی داشته باشید
(البته من بحث شما را با جناب حامد نخواندم)

velayat;317636 نوشت:
اولا منظورتون از تکیه چیه؟ ثانیا چرا تکیه بر فرض اول عقلانی نیست؟ ثالثا پاسخ من همان سخن دکتر سروش است که می گفت اگر چنین بگوییم با علم اجمالی سابقمان در آن مثال تعارض پیدا می کند

سلام
گاهی اوقات شبهه باعث میشه انسان ساده ترین حرفها را متوجه نشود
منظور از تکیه اعتماد است
دلیل عدم اعتماد هم واضح است
چگونه انسان میتواند به یک میلیاردم اعتماد کند ؟
سخن آقای سروش خلاف قانون احتمال است
والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و تشکر از توجه حضرتعالی

حامد;317637 نوشت:
مقدمه اولی که به ایشان نسبت می دهید درست نیست چون آنها می گویند : جهان منظم است و نظمش ساختاری است

منکرین می گویند: 1- نظمی نیست 2- این نظم ساختاری است(برای این نظم ناظمی خارجی نیست)
می گوییم، حرف شما یعنی: یا نظمی نیست، یا ناظمی خارجی برای این نظم نیست.
یعنی: یا اینگونه نیست که نظمی باشد، یا اینگونه نیست که ناظمی خارجی برای این نظم باشد
حالا طبق قواعد منطق(منبع: ساختمانهای گسسته، دکتر بهروز قلی زاده، چاپ پانزدهم، 1386) اگر بخواهیم عبارت «اینگونه نیست که» را از هر دو جمله اشتراک بگیریم، حرف ربط یا به و تبدیل می شود و هر دو جمله داخل پرانتز قرار می گیرند:
اینگونه نیست که(نظمی باشد و ناظمی برای این نظم وجود داشته باشد)
/*******************************************************/
اینکه نظم ساختاری وجود یا نفی ناظم خارجی را اثبات نمی کند متناقض است.
فرض: اگر نظم ساختاری باشد آنگاه (ربطی به وجود یا عدم ناظم خارجی ندارد)
هم ارز: اگر (نظم به وجود ناظم خارجی مرتبط باشد و نباشد) آنگاه این نظم ساختاری نیست.
بزرگوار اجتماع نقیضین مبنای استدلال ایشان در گزاره هم ارز قرار گرفته است، پس این نوع حرف زدن باطل است، پس حرف اصلی ایشان هم باطل است، یعنی وجود ناظم یا به ناظم ربط دارد و یا ربط ندارد و نه هر دو.
در هر صورت این سوال را می پرسیم
مگر نه این است که وقتی نظم ساختاری باشد، یعنی از بیرون طراحی نشده است؟ یعنی ناظم خارجی ندارد؟
اگر در گفتار علامه مجلسی(ره) در مورد بیان امام صادق(ع) دقت شود(پست شماره 21)، معلوم می شود که منظورش تقریباً همین بیان ناقص حقیر است.
/*******************************************************/
با این حال ما می گوییم؛ نظم پدیده ها قطعاً ازسوی یک مدبر دانا طراحی شده است، و برای اثبات آن فرض کردیم از بیرون طراحی نشده، و به تناقض رسیدیم(برهان خلف).
/*******************************************************/

حامد;317637 نوشت:
اما مقدمه اول شما نافی اعتقاد ایشان به نظم جهان است چون گفته اید : اینگونه نیست که جهان منظم باشد

بزرگوار اگر به پرانتز در عبارت نوشته شده از سوی حقیر توجه می فرمودید، متوجه می شدید که عبارت ادامه دارد و بدون بخش بعدی نباید تفسیر شود و گرنه برداشت اشتباهی را نتیجه می دهد.

اگر در ادامه سوالی هست بفرمایید.
با تشکر

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب
حقیر اصرار دارم، این روش توسط علما و اساتید مورد تحقیق قرار گیرد، چون معتقدم وقتی بحثی توسط جمعی متخصص چکش کاری نشده باشد، احتمال وجود خطا در اثر بی توجهی زیاد است اما به کلیت موضوع شکی ندارم، مگر مقدمه ای باشد که تا الان از آن بی‌خبر بوده باشم. چون از روشهای زیر در اثبات استفاده شده بود، گفتم شاید بهتر باشد توضیح مختصری در مورد آنها داده شود، اگر جای آن مناسب نیست،حدف یا انتقال آن به تاپیک حساب گزاره‌ها ایرادی ندارد:
منبع: کتاب ساختمانهای گسسته، دکتر بهروز قلی زاده، چاپ 1388

بسم الله الرحمن الرحیم
با توجه به توضیحات بیان شده تا کنون:
ادعا: پدیده ها منظم اند و مدبری دارند (می دانیم منظم اند، اما نمی دانیم مدبری دارند یا نه. به این دلیل اینگونه ادعا کرده ایم.)
فرض خلف: اینگونه نیست که(پدیده ها منظم باشندو مدبری داشته باشند)

یعنی: اینگونه نیست که(پدیده ها منظم باشند و اینگونه نیست که (مدبری نباشد))
یعنی: نقیض(پدیده ها منظم باشند و نقیض پدیده ها مدبری نداشته باشند)
این هم همان هم ارز (ج) در قضیه 1-1 است، لذا نتیجه بصورت زیر معنی می شود:
اگر پدیده ها منظم باشند آنگاه مدبری برای پدیده ها وجود ندارد / عبارت شرطی
حالا عکس نقیض عبارت شرطی(یعنی حالت ب در قضیه 1-1) را بکار می بریم:
اگر مدبری برای پدیده ها وجود داشته باشد آنگاه این تدبیر موجب بی نظمی پدیدها خواهد شد

اکنون به انسان استناد می شود، که مدبری برای پدیده هاست و تدبیرش باعث برهم خوردن نظام پدیده ها نمی شود(البته تدبیرش، نه عدم تدبیرش).
پس عکس نقیض نادرست بود، لذا خود گزاره نادرست بوده و:
اینگونه است که(پدیده ها منظم اند و مدبری دارند)

(این پست به درخواست کاربر تصحیح شد.)

حامد;317926 نوشت:
سلام
گاهی اوقات شبهه باعث میشه انسان ساده ترین حرفها را متوجه نشود
منظور از تکیه اعتماد است
دلیل عدم اعتماد هم واضح است
چگونه انسان میتواند به یک میلیاردم اعتماد کند ؟
سخن آقای سروش خلاف قانون احتمال است
والله الموفق


اگر دقت می کردید وجه استفهام مرا از منظور از تکیه از شما می فهمیدید
چون منظور من این بود که منظورتان تکیته عملی است یا تکیه نظری
به هر حال نظرا انسان می گوید یک در میلیارد اتفاق می افتد و عقلا یک در میلیارد مساوی صفر نیست
خواه در مقام عمل اهمیت داده شود خواه داده نشود
بحث اصول دین بحثی نظری است
سخن آقای سروش هم به شما وارد است و سخن شما هم یک ادعا است
واصلا به نظر من ایشان در مورد قانون احتمالات نظر ندادند و بحثشان چیز دیگری است
به هر حال هر ادعایی دارید باید اثبات کنید

تصحیحات استدلال بالا:
اگر مورد فرض ما پدیده های منظم باشد و نه یک واحد به هم پیوسته(در صورتی که تعریف پدیده های منظم واضح و مشخص باشد)
[=&quot]1- ادعای ما:[=&quot] پدیده‌های منظم(منظم‌اند و مدبری دارند)
[=&quot]2- ادعای خلاف:[=&quot] اینگونه نیست که (پدیده‌های منظم (منظم‌اند و مدبری دارند))
[=&quot]3- معنی:[=&quot] اینگونه نیست که(پدیده‌های منظم (نه اینکه (منظم نیستند) و مدبری هم دارند))
[=&quot]4- معنی:[=&quot] پدیده منظمی هست که (اگر مدبری داشته باشد آنگاه منظم نخواهد بود).
[=&quot]5- دلیل:[=&quot] هیچ پدیده منظمی نیست که انسان از روی تدبیر در آن دخالت کند و موجب بی‌نظمی آن پدیده شود.
لذا گزاره شماره 4 باطل است، در نتیجه گزاره‌های شماره 3 و 2 نیز باطل خواهند بود، پس گزاره 1 درست است.
[=&quot] [=&quot]اگر پیوستگی و ارتباط کل پدیده‌ها [=&quot]را با هم بپذیریم آنگاه می‌توانیم اینگونه استدلال کنیم[=&quot]:
[=&quot]
[=&quot]1-ادعای ما:[=&quot] جهان (منظم است و مدبری هم دارد)
[=&quot]2-ادعای خلاف:[=&quot] اینگونه نیست که (جهان (منظم است و مدبری هم دارد))
[=&quot]3-معنی:[=&quot] اینگونه نیست که (جهان (نه اینکه منظم نیست) و مدبری هم دارد))
[=&quot]4-معنی:[=&quot] جهان (اگر مدبری داشته باشد آنگاه منظم نخواهد بود).
[=&quot]5-دلیل:[=&quot] انسان تدبیر دارد و تدبیر انسان هیچگاه موجب بی‌نظمی نخواهد شد(البته عدم تدبیر موجب بی نظمی می شود ولی صحبت ما روی تدبیر است).
[=&quot]لذا گزاره شماره 4 باطل است، در نتیجه گزاره‌های شماره 3 و 2 نیز باطل خواهند بود، پس گزاره 1 درست است.

velayat;319146 نوشت:
اگر دقت می کردید وجه استفهام مرا از منظور از تکیه از شما می فهمیدید
چون منظور من این بود که منظورتان تکیته عملی است یا تکیه نظری
به هر حال نظرا انسان می گوید یک در میلیارد اتفاق می افتد و عقلا یک در میلیارد مساوی صفر نیست
خواه در مقام عمل اهمیت داده شود خواه داده نشود
بحث اصول دین بحثی نظری است
سخن آقای سروش هم به شما وارد است و سخن شما هم یک ادعا است
واصلا به نظر من ایشان در مورد قانون احتمالات نظر ندادند و بحثشان چیز دیگری است
به هر حال هر ادعایی دارید باید اثبات کنید

سلام
مقام نظر و عمل فرق نمی کند
تکیه بر چنین احتمالی غیر معقول است
والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

در مورد پدیده های احتمالی، مدت زیادی است که به یک موضوع فکر می کنم ولی کمی مردد بودم برای نوشتن، اما به نظرم این احتمالات صفر هستند !!!!!!!!!!

ببینید، در ریاضی بحثی است به نام احتمالات شرطی، یعنی قبلاً اتفاقی افتاده باشد و ما به شرط رخداد اون اتفاق، احتمال اتفاق دیگری را محاسبه کنیم، مثلاً:

- تاسی را پرتاب می کنیم، می دانیم که عدد آمده زوج است، احتمال اینکه آن عدد 2 باشد چند است؟
در اینجا ما از قبل مطمئن شده ایم که عدد زوج است(2،4،6) و فرد نیست(1،3،5). پس جواب با زمانی که از اساس نمی دانیم زوج می آید یا فرد تفاوت دارد.

حالا ربط این موضوع به مباحث ما چی است؟
مثال همان میمون که مکعبهای منقوش را پرتاب می کرد:

احتمال محاسبه شده، احتمال شرطی است، یعنی احتمال آمدن چیزی معقول به شرط اینکه قبلاً حروفی بر مکعب نقش بسته باشد.

احتمال کل این موضوع(اگر همه چیز احتمالی باشد) = احتمال اینکه میمون چیز معقولی(از بین مکعبهای منقوش) در بیاورد × احتمال اینکه قبلاً چیزی نقش بسته باشد.

حالا اگر این قضیه رو تعمیم بدیم به یک سلسله رخداد که تعدادشان بی نهایت است، احتمال حاصل محاسبه کردنش خیلی پیچیده تر می شه.

علاوه بر این ما همیشه یک رخداد داریم که زمینه ساز رخداد قبلی است(منهای تاثیرات علی معلولی، یعنی اگر این رخداد را هم احتمالی بگیریم) برای محاسبه احتمال کل باید تمام این حالات احتمال را در هم ضرب کنیم.

ضرب کردن احتمالات در هم:وقتی احتمالات را در هم ضرب می کنیم(یعنی احتمال اینکه کل وقایع منظم باشد)، با محاسباتی که انجام دادم، دو حالت برای ما مهم است،

1- احتمال هر واقعه عددی بی نهایت نزدیک به یک باشد(اپسیلون - 1).این حالت ممکن نیست. بینهایت نزدیک به یک یعنی تقریباً قطعی باشد.


2- احتمال هر واقعه عددی غیر از بی نهایت نزدیک به یک باشد(مثلاً یک عدد ثابت: 0.999999 اما نزدیک شونده به یک نباشد) حالا می ریم سراغ اینکه ما الان در موقعیت چندمین اتفاق هستیم، اگر ابتدایی برای اتفاقات نباشد، پس ما در موقعیت بی نهایتم هستیم(دقت کنید دقیقاً در موقعیت بی نهایت، نه به سمت بی نهایت) حالا اگر به سمت بی نهایت می رفتیم، ضرب احتمالات در هم دیگر نیز به شدت به سمت صفر میل می کرد، الان که در بی نهایت هستیم، احتمال مورد نظر صفر است.

اگر هم از ابتدا هر چیزی را دقیقاً مرتبط به حالت قبل بدانیم، خب دیگه اصلاً سراغ احتمالات نمی آییم.

دوستان اگر ایرادی دیدید لطفاً تذکر بدین(بویژه دوستان رشته های ریاضی و مرتبط)

همانطوری که درنظم تشکیل یک زندگی استدلال وبرهان وجوددارد،پس وجودبرهان شک داشتن شمادرنظم برهان هست.که این خودتوضیح خاصی ندارد

ماجد1335;365011 نوشت:
همانطوری که درنظم تشکیل یک زندگی استدلال وبرهان وجوددارد،پس وجودبرهان شک داشتن شمادرنظم برهان هست.که این خودتوضیح خاصی ندارد

:Gig:متوجه نشدم، اگر میشه بیشتر توضیح بدید.
======================================================================

سلمان14;364966 نوشت:
ولی کمی مردد بودم برای نوشتن

تردیدم از این نظر بود که احتمال وقتی معنی دارد که مثلاً کسی با یه تاس بازی می کنه و اون رو به هوا پرتاب می کنه، حالا از نظر یه مادی گرا وقتی که کسی نیست، یا از نظر یک معتقد به خدا وقتی که خدایی هست، دیگه جایی برای احتمال باقی نمی ماند.
در هر صورت میشه احتمالات را در وقایع دخیل دانست که در این صورت به محاسبات بالا می رسیم و نتیجه صفر را به ما می دهد!!!!!!!!!!!!!!!!
======================================================================
طریقه محاسبه:
- وضعیت خودمان را اولین رخداد می گیریم و برعکس به عقب برمی گردیم. بنابراین بی نهایت رخداد داریم:
آ1، آ2، آ3، آ4، آ5، و .......
احتمال هر واقعه را عددی ثابت مثلاً 0.99999 می گیریم
بنابرانی احتمال کل وقایع برابر است با:= (0.99999999) به توان تعداد وقایع

حالا اگر تعداد وقایع به سمت بی نهایت برود، حاصل این عبارت هم به سمت صفر می رود
بنابراین در بی نهایت(که موقعیت فعلی ما می شود) احتمال صفر می شود.

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

سلمان14;361384 نوشت:
1-ادعای ما: جهان (منظم است و مدبری هم دارد)

2-ادعای خلاف: اینگونه نیست که (جهان (منظم است و مدبری هم دارد))

3-معنی: اینگونه نیست که (جهان (نه اینکه منظم نیست) و مدبری هم دارد))

4-معنی: جهان (اگر مدبری داشته باشد آنگاه منظم نخواهد بود).

5-دلیل: انسان تدبیر دارد و تدبیر انسان هیچگاه موجب بی‌نظمی نخواهد شد(البته عدم تدبیر موجب بی نظمی می شود ولی صحبت ما روی تدبیر است).

لذا گزاره شماره 4 باطل است، در نتیجه گزاره‌های شماره 3 و 2 نیز باطل خواهند بود، پس گزاره 1 درست است. .

کارشناسان و مدیران محترم
خواهش میکنم توجه کنید،

نزدیک به چهار ماه است کی این استدلال رو نوشتم، بزرگواران شما یا خودتان میتوانید، در مورد این شیوه استدلال نظری ارائه بدهید، یا نمیتوانید(و ما هم برای دانش شما احترام قائلیم)
لطفاً یک متخصص(استاد ریاضیات گسسته، منطق، و .....) پیدا کنید(ترجیحاً پایبند به دین که سفسطه نکند)، در این مورد نظری بده، حقیر جایی هستم که هیچ بنی بشری نیست و گرنه مزاحم شما نمیشدم.

دلیلی ندارد که منطق مظفر اینها را نمی پذیرد منطق ریاضیات نپذیرد.
اگر منطق ریاضیات پذیرفت، اون موقع هافکینگ ها هم می پذیرند.

سلام امیدورام بتونم کمک کنم به امید خدا. سعی میکنم گزاره هاتونو ساده تر کنم، هر جا مشکل داره بگین:

سلمان14;370924 نوشت:
-ادعای ما: جهان (منظم است و مدبری هم دارد)

1- ادعای ما: جهان منظم است و هر مجموعه منظم، ناظمی ورای خود دارد.

سلمان14;370924 نوشت:
2-ادعای خلاف: اینگونه نیست که (جهان (منظم است و مدبری هم دارد))

مخالفین دو دسته اند: برخی اصل منظم بودن جهان را منکرند و برخی کلیت نیاز هر منظم را به ناظم خارجی منکرند و میگویند میتواند نظم توسط خودش باشد با یک سازوکار درونی.
گزاره تان درست است که ساده ترش این میشه:
2- ادعای خلاف: جهان منظم نیست یا اگر هم منظم است ولی نیاز به ناظم خارجی ندارد.(واو به یا تبدیل میشود زیرا هر کدام از دو ادعای فوق نفی شود، استدلال ما باطل است)

سلمان14;370924 نوشت:
3-معنی: اینگونه نیست که (جهان (نه اینکه منظم نیست) و مدبری هم دارد))
4-معنی: جهان (اگر مدبری داشته باشد آنگاه منظم نخواهد بود).

فکر میکنم این معنی اشتباه است. خصوصا گزاره چهارمتان خیلی خلاف وجدان است یعنی اینکه معنی گزاره های قبلی این بشود واقعا عجیبه و بعیده از شما! مخالف ما میگوید یا جهان منظم نیست یا برفرض نظم دارد، نیاز به ناظم و مدبر بیرونی ندارد، خوب این حرفشان چه ربطی دارد که اگر مدبر داشته باشد، منظم نخواهد بود!!!
آقا سلمان نمیخوام بگم روش گزاره نویسی بده ولی شما اینقدر گیر میکنی تو این اگر و آنگاه و نقیض و واو و یا و ... که اصل مطلبو هم برای خودت مبهم میکنی و هم برای مخاطب فلذا نتایج اشتباهی هم میگیری. واقعا حرف مخالفین برهان نظم یه همچین نتیجه واضح البطلانی داره و هیچ کس نفهمیده(این صرفا استبعادی بود که بیشتر فکر کنی)
مخلص همه بچه شیعه ها
موضوع قفل شده است