پرسش و پاسخ های کودکانه در مورد خدا

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پرسش و پاسخ های کودکانه در مورد خدا

پرسش و پاسخ های کودکانه در مورد خدا

:Gol::Gol::Gol:

(خدا چه رنگیه)
( خدا که همه چیز را آفریده ، پس ...)
(آیا خدا در آسمان است؟)

خدا چه رنگیه؟

دوست من سلام:Gol:

گل محمدي قرمز است
برگ درخت سبز است
گنبد امام رضا زرد است
توپي که خريدي سفيد است
موي سرت سياه است
در خانه قهوه اي است
اين چيزها را که مي بينيم، مي فهميم که هر کدام رنگ مخصوصي دارند، اما اگر چيزي را نبينيم ،آيا مي توانيم بگوييم چه رنگي است ؟
اگر چيزي جسم نبود و ديده نشد آيا مي توان گفت چه رنگي است ؟
علم و دانش چه رنگي است ؟
دوست داشتن ديگران چه رنگي است ؟
مثلا عقل چه رنگي است ؟مهرباني و شادي ، چه رنگي است ؟
هيچ کدام از اينها ديدني نيستند تا بگوييم چه رنگي است .
خداوند مهربان هم همين طوراست. او را نميتوان ديد تا بگوييم چه رنگي است . اصلا خدا ديدني نيست تا رنگي داشته باشد . خدا آفريننده رنگهاست و رنگ براي او معنايي ندارد.
شايد بپرسي پس چگونه به رنگ خدا در بياييم ؟
بايد بداني که رنگ خدا مثل سبز و قرمز نيست .منظور از رنگ خدا ايمان داشتن و انجام کارهاي نيک است رنگ خدا يعني ايمان ، مهرباني ،خوبي و پاکي .
اگر تو نماز بخواني به رنگ خدا در آمده اي.
اگر به نابينايي کمک کني هم رنگ خدا شده اي.
اگر به دوست و هم کلاسيت کمک کني، به رنگ خدا در آمده اي .
اگر قرآن بخواني هم رنگ خدا شده اي .
اگر به مادرت کمک کني و با ايمان و راستگو و پاکيزه و مهربان باشي، رنگ خدا را به خودت گرفته اي .
پس رنگ خدا يعني دوستي با خدا و مهرباني با بندگان خدا و اين زيبا ترين رنگ است.:Mohabbat:

در سايه قرآن و هم رنگ خدا باشي...:Gol:

نویسنده : امیرخانی

یک کودکی از من پرسید خدا چگونه به دنیا آمده است ؟

سرکار نیایش سبز ممنون از سوال خوبتون
انشاله به زودی پاسخی کودکانه به سوال شما خواهیم داد.
با ما همراه باشید...

سلام
بدون توجه به فرایند رشد شناختی،عاطفی، اجتماعی و رفتاری انسان ، پاسخ قانع کننده ای نخواهیم داد.

اشتباهی رایج:
بسیاری از افراد گمان می کنند چون بچه کوچک است و رشد نکرده و تجربه ندارد سئوال هایش هم آبکی است. به همین دلیل پاسخی غیر اقناعی به کودک می دهند و یا با برخورد نادرست با سئوال ها، ریشه حقیقت یابی او را با تیشه بی توجهی قطع می کنند.

سئوال های بنیادین بشر در کودکی نیز خود نمایی می کند
از کجا آمده ام
آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم.
پس سئوال ها دقیق است

بچه ها نیز گاهی برای حفظ آبروی بزرگ تر ها سئوال دیگری نمی پرسند و یا اعلام نمی کنند که بابا خودت هم فهمیدی چه می گویی.

مشکل روی مشکل
برخی برای کودکانی که مفاهیم انتزاعی را نمی فهمند این مثال را می زنند یا اجرا می کنند:
قندی در داخل آب می اندازند و آن را هم می زنند. به آنها می گویند قند را دیدی. کودک می گوید بله.
به او می گویند کو؟ می توان گفت چون قند را نمی بینم پس نمی توانم ادعا کنم نیست خدا هم همین طور است. چون نمی بینیم نمی توانیم بگوییم نیست.
به نظر بزرگتر ها این پاسخ قانع کننده است ولی این پاسخ نه تنها قانع کننده نیست بلکه تعجب کودک را بیشتر می کند: یعنی خدا چی شده؟ حل شده؟ و....

اغلب بچه ها در سن 12 سالگی با مفاهیم انتزاعی آشنا می شوند
مفهوم انتزاعی: مثل درد که خودش قابل مشاهده نیشت ولی موضع آن معین است.

خدا که همه چيز را آفريده، پس چه کسي خدا را آفريده است؟


اين سئوال تو ،سئوال خيلي ازبچه ها و حتي خيلي از بزرگترها هم هست .
راستش تصور ما در باره خدا کمي نادرست است. اگر خدا را طوري فرض کنيم که او هم نيازمند آفريننده اي باشد، ديگر خدا نيست. خدا موجودي است که به هيچ چيز و هيچ کس نياز ندارد .
در قرآن کريم درباره خدا ميگويد :"خدا بي نياز است و شما مردم ،نيازمنديد."
اگر بگوييم خدا را چه کسي آفريده است؟ دوباره اين سئوال پيش مياد که خالق خدا را چه کسي آفريده است ؟ در نتيجه بايد اين سوال را تا بي نهايت ادامه دهيم ، بدون اينکه به جواب برسيم.
فکر ميکنم با يک مثال، پاسخ مناسب و درست را بتوانم برايت بگويم. خانه اي را فرض کن که پنج طبقه دارد . طبقه پنجم روي طبقه چهارم قرار گرفته است . طبقه چهارم روي طبقه سوم و طبقه سوم روي طبقه دوم و طبقه دوم نيز روي طبقه اول تکيه کرده است و طبقه اول هم روي زمين قرار دارد . مي بيني که در اين خانه، هر طبقه، بر روي طبقه ديگر قرار گرفته است تا اين که به زمين مي رسيم؛ اما زمين ديگر بر روي چيزي تکيه نکرده است. او تکيه گاه همه طبقات بالاست و استواري و قرار او مال خود اوست .
خدا هم تکيه گاه همه جهان است. اگر فرض کنيم خدا هم آفريننده اي دارد مثل آن مي شود که بگوييم يک ساختمان، بدون يک تکيه گاه مطمئن ساخته شده است.
اگر موافقي، يک مثال ديگر بزنم، ببينيد دوست من! اگر من از تو بپرسم چرا اين پيراهن تو خوشبو است؟ حتما پاسخ مي دهي که چون به آن عطر زده ام. اگر بپرسم چرا عطر خوشبو است، حتماجواب ميدهي که چون عصاره گل در آن است؛ اما اگر بپرسم چرا گل خوشبو است، اين بار پاسخ مي دهي که بوي خوش گل، مال خود اوست و آن را از جايی نياورده است .
وجود خدا هم همين طور است . هستي خدا از جايي گرفته نشده تا بپرسيم او را چه کسي آفريده است .
چون موجوداتي که ما در دنيا مي بينيم، همه ضعيف و نيازمند هستند، تصور خداي بي نياز، کمي برايمان سخت است .
قرآن کريم مي فرماييد :"تنها با ياد خدادلهاآرامش مي يابد "
اگر بعضي از سئوالها به ذهنت مي رسد که به خاطر آن ها کمي احساس ناراحتي ميکني، به ياد خدا باش و از او بخواه که خودش ناراحتي ات را بر طرف سازد.
براي رسيدن به جواب سئوالهايت عجله نکن. هر چه بيشتر مطالعه کني و بيشتر به جلسات مذهبي بروي و بيشتر دعا کني زودتر به جواب سوال هايت مي رسي .
پرسيدن از خدا و کارهاي او گناه نيست؛ اما براي سيدن به جوابهاي درست بايد کمي صبر داشته باشي. خدا در قرآن وعده کرده است که آدمهاي با صبر و حوصله را ياري مي کند، بدان که خدا تو را هم ياري خواهد کرد و تو را به جواب همه سئوالاتت خواهد رساند .


نویسنده:علی امیرخانی؛ کارشناس ارشد علوم قرآنی






برخی مربیان مهد با کارهای نسنجیده میخواهند به تقویت بعد دینداری کودک کمک کنند
مثال: به مادر سفارش میکنن می گویند تو سجاده بچه هدیه بگذار و بگو فرشته ها برای کارهای خوبت آورده اند(آرایشگری آمد ابروی عروسی را بر داره خوشکلش کنه کورش کرد)

بچه دير يا زود متوجه مي شود كه اين چيزها الكي است و اعتمادش به والدين و مربيان سلب مي‌شود

بدترين فاجعه در تربيت ديني به كوك اين است كه انگيزه هاي دروني او را با انگيزه هاي بيروني (جايزه و...) از بين ببريم. انگيزه هاي دروني محورند.

لازم نيست خودمان به كودك سئوال يا شبهاتي القاء كنيم و بعد در پاسخ كودكانه او گير كنيم

هماهنگي مربيان، پدر، مادرو اطرافيان كدك در پاسخگويي مهم است. چون اين افراد،مورد اعتماد كودكند ناهماهنگي در پاسخ‌ها سبب ترديد و عدم تعادل شناختي و اضطرابش مي شود.:Gol:

آيا خدا در آسمان است ؟


در کودکي، شب ها که به آسمان نگاه مي کردم، خيال مي کردم خدا الان در کنار ستاره هاست.
فکر مي کردم او خانه بزرگي در آسمان دارد و از آنجا ما را نگاه ميکند؛ اما حالا مي فهمم که اين طور نبوده است.
خدا در همه جا هست؛ در کنار ستاره ها، در عمق درياها، بر اوج کوهها، در بين دره ها، در جنگل ها، در شهرها و روستاها، در مسجدها و مدرسه ها و حتي در دل پاک و با صفاي تو هم خدا حضور دارد .
خدا مثل هوايي که تنفس مي کني، در همه جا هست. در قرآن کريم مي خوانيم "به هر طرف رو کني ،خدا آنجاست "
نشانه هاي حضور او را در همه جا مي تواني ببيني .آن جا که غنچه اي باز مي شود، ن جا که کودکي به دنيا مي آيد ، آن جا که جوجه اي تخم را ميشکند و متولد مي گردد ،آن جا که دانه گندمي جوانه ميزند ، آن جا که باراني مي بارد ،آن جا که بلبلي از شادي آواز مي خواند ، آن جا که ستاره اي چشمک مي زند ،آن جا که خورشيد مي تابد و ماه مي درخشد ، آنجا که شخص بيمار خدا را ميخواند و خدا شفايش مي دهد ، آن جا که فقيري دعا ميکند و خدا به او آرامش ميبخشد و سر انجام آن جا که تو وضو ميگيري و نماز ميخواني ،خدا هست .
همين الان که من اين جملات را مي نويسم ، خدا در کنار دست من و درون ذهن من حضور دارد و همين الان که تو اين نوشته را ميخواني ،خدا کنار چشم تو و درون قلب با صفايت حاضر است .
خدا، تنهادوست خوبي است که همه جا با ما و در کنار ماست .وقتي در شکم مادرمان بوديم ،او با ما بود و تا هر زمان که در دنيا باشيم نيز با ما خواهد بود .قدر اين دوست خوب و مهربان و همراه هميشگي را بدان و با انجام کارهاي خوب او را از خودت راضي نگهدار .

پيش از این فکر میکردم خدا
خانه ای دارد کنار ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتی از الماس و خشتی از طلا
پایه های برجش از عاج و بلور
بر سر تختی نشسته از غرور
ماه برق کوچکی از تاج او
هر ستاره پولکی از تاج او

تا که یک شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد یک سفر
در میان راه در یک روستا
خانه ای دیدم خوب و آشنا
زود پریدم، پدر !اینجا کجاست ؟
گفت :اینجا خانه خوب خداست 1

خدا چه رنگيه؟

مامان!یه سوال بپرسم؟
زن کتابچه ی سفید را بست. آن را روی میز گذاشت: بپرس عزیزم.
- مامان خدا زرده؟
زن سر جلو برد: چطور؟
- آخه امروز نسیرین سر کلاس می گفت خدا زرده.
- خوب تو بهش چی گفتی؟
- خوب،من بهش گفتم خدا زرد نیست. سفیده.
مکثی کرد: مامان،خدا سفیده؟ مگه نه؟
زن،چشم بست و سعی کرد آنچه دخترش پرسیده بود در ذهن مجسم کند. اما،هجوم رنگ های مختلف به او اجازه نداد.
چشم باز کرد : نمی دونم دخترم. تو چطور فهمیدی سفیده؟
دخترک چشم روی هم گذاشت.دستانش را در هم قلاب کرد و
لبخند زنان گفت: آخه هر وقت تو سیاهی به خدا فکر می کنم،یه نقطه ی سفید پیدا میشه.
زن به چشمان بی فروغ دخترک نگاه کرد
و
دوباره چشم بر هم نهاد.

حامی;8171 نوشت:
بچه دير يا زود متوجه مي شود كه اين چيزها الكي است و اعتمادش به والدين و مربيان سلب مي‌شود

[=Times New Roman]سلام
مادری که برای تشویق کودکش همین کار را کرده بود و برای فرزندش کنار جانمازش خوراکی مورد علاقه اش را می گذاشت تعریف می کرد که دخترم جای اصلی آنها را پیدا کرد و گفت : وای مامان فرشته ها بی اجازه میرن سر خوراکی هامون!!
:Labkhand:

سلام:Gol:
اول در نظر داشتم به مدیریت محترم سایت پیشنهاد بدهم یک بخش دیگری را به این موضوع اختصاص دهند ولی فکر کردم بهتر است این تجربه از یک تاپیک آغاز شود .
ما می خواهیم سوالات دینی کودکان را در اینجا مطرح و پاسخهای مناسبی به آنها بدهیم . یکی از نتایج این کار بوجود آمدن یک نحوه گفتمان دینی متفاوت است که شاید جای آن در فضای گفتگوی دینی خالی باشد . طرح اصول پاسخگویی به سوالات کودکان هم می تواند در این میان ارزشمند باشد .

سوال اول :
خدا یعنی چه ؟
موفق باشید

با سلام به دوستان عزیز
به نظرم قبل هر چیز ما باید در باره خداشناسی کودکان نکات و مقدماتی را بدانیم و سپس وارد پاسخ به سئوالات کودکان عزیز شویم
من در این موضوع سعی خواهم کرد که به این موضوع از نگاه دینی بپردازم و از دوست عزیزم جناب دکتر حامی هم استمداد می طلبم که دست یاری و کمک به ما برساند
کاربران فرهیخته و همکاران عزیز هم در این گفتگو ما را همراهی خواهند کرد

گرایش به خدا و یگانه پرستی در فطرت هر کودکی که چشم به جهان می گشاید نهفته است. پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «هر بچه ای بر فطرت اسلام متولد می شود، مگر این که والدینش او را یهودی یا نصرانی کنند».[۱] پدر و مادر کودک باید با مطالعات مستمر خود همواره نیازهای فکری فرزندان خود را شناسایی کرده و از راه صحیح مجهولات و سؤالات او را پاسخ گفته و از راه های صحیح در تربیت دینی او گام بردارند.
برخی از راه های شناساندن خدا به کودکان به این شرح است:
1. به پرسش های کودکان می بایست جوابی صحیح و در عین حال ساده و روشن داده شود. ما می توانیم با بیانی ساده و کمک گرفتن از نعمت های خداوند که در اختیار همه بندگانش قرار داده است، به بهترین وجه و ساده ترین شکل خدا و برخی از صفات او را با برهان نظم، برای کودک اثبات کنیم. این برهان ساده ترین و عمومی ترین برهان برای اثبات خدا است، و در قرآن کریم و روایات نیز بسیار به این برهان اهمیت داده شده است. این برهان از مفاهیم و قواعد پیچیده فلسفی خالی است، از این رو همه می توانند از این برهان استفاده کنند.
2. کمک گرفتن از طبیعت: به خلقت آفریده های خدا اشاره کنیم و او را با عجایب آنها آشنا سازیم. قدرت خداوند را در آفرینش مخلوقاتش در آسمان و زمین و دریاها به فرزندان خود نشان دهیم.
در قرآن آیات بسیاری وجود دارد که ما را به تدبر در طبیعت دعوت می کند؛ مثلاً در قرآن می خوانیم: «و خدا به زنبور عسل وحی کرد که از کوه ها و درختان و سقف های رفیع منزل گیرید و سپس از میوه های شیرین تغذیه کنید و راه پروردگارتان را به اطاعت بپویید، آن گاه از درون آنها شربت شیرینی به رنگ های مختلف بیرون آید که در آن شفاء مردمان است».[۲] همچنین ما را به دقّت در خلقت شتر و آسمان و کوه ها و زمین و … دعوت می کند و می فرماید: «آیا آنان به شتر نمى نگرند که چگونه آفریده شده است؟ و به آسمان نگاه نمى کنند که چگونه برافراشته شده؟ و به کوه ها که چگونه در جاى خود نصب گردیده! و به زمین که چگونه گسترده و هموار گشته است»؟[۳] اگر عجایب و شگفتی های این مخلوقات خداوند را با زبانی ساده و کودکانه بیان کنیم او را تا حد زیادی با خدا آشنا ساخته ایم.
3. پاسخ بسیاری از سؤالات کودک را می توانیم از قرآن بیابیم؛ برای مثال اگر کودک پرسید خدا کیست می توانیم این آیه را بر وی بخوانیم: «خدا کسی است که آسمان ها و زمین را آفرید و آبی از آسمان فرو فرستاد و به وسیله آن میوه هایی را برای روزی شما از زمین بیرون آورد».[۴] به او بگوییم «او مهربان ترین مهربانان است».[۵] و مهربانی خدا را برای او به صورت ملموس تبیین کنیم.
4. برای او بیان کنیم که ما بسیاری از چیزها را نمی بینیم، ولی وجود دارند؛ مثل هوا و عقل، ولی نمی توان وجود آنها را انکار کرد. خدای متعال هم قطعاً وجود دارد، اما دیده نمی شود: «چشم ها نمی توانند او را ببینند».[۶]
5. بیان داستان های مناسب دینی: کودکان به قصه و داستان بسیار علاقه دارند، به ساده سازی حکایات و داستان های قرآنی و دینی پیام های دینی را می توانیم غیر مستقیم و راحت منتقل کنیم؛ مثل داستان حضرت ابراهیم (ع) و بحث ها ی او با مشرکان و بت پرستان و استدلال های زیبای آن حضرت برای اثبات خدا و یگانگی او.
6. استفاده از تجارب خود کودکان: برای تعیین مفهوم دین و نیاز ما به آن می توانیم از تجارب کودکان استفاده کنیم؛ برای مثال با نشان دادن برنامه هفتگی پرسش هایی را مطرح کنیم تا به تدریج کودک را به مقصود خود نزدیک سازیم و بعد نتیجه گیری کنیم، برنامه ای که از طرف خدا و به وسیله پیامبران برای ما آورده شده است، دین نام دارد.
برای مطالعه بیشتر به کتاب های زیر مراجعه فرمایید:
1. خداشناسی قرآنی کودکان، غلام رضا حیدری ابهری.
2. خانواده در اسلام، حسین مظاهری.
3. ده درس خدا شناسی برای جوانان، ناصر مکارم شیرازی.

------------------------------------------------------------------------------------------------
[۱]
. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار، ج ۲، ص ۳۷۲٫

[۲] . نحل، ۶۸ و ۶۹٫

[۳] . غاشیه، ۲۰ – ۱۷، “فَلَا یَنظُرُونَ إِلىَ الْابِلِ کَیْفَ خُلِقَتْ* وَ إِلىَ السَّمَاءِ کَیْفَ رُفِعَتْ* وَ إِلىَ الجْبَالِ کَیْفَ نُصِبَتْ* وَ إِلىَ الْأَرْضِ کَیْفَ سُطِحَتْ”.

[۴] . ابراهیم، ۳۲٫

[۵] . یوسف، ۶۴٫

[۶] . انعام، ۱۰۳٫

معرفی خدا به زبان کودکانه

خدا کيست ؟
وقتي وارد مدرسه اي ميشوي، مديري را ميبيني که آنجا را اداره ميکند
وقتي وارد باغي مي شوي، باغباني را ميبيني که مشغول آبياري و رسيدگي به درختان است .
وقتي وارد شهري مي شوي، شهر داري را ميبيني که شهر را اداره ميکند .
در يک پادگان نظامي، يک فرمانده منظم را ميبيني که فرماندهي ميکند.
وقتي به کارخانه اي بروي خواهيد ديد که بوسيله يک مدير اداره مي شود.
اگر بخواهم خدا را خيلي ساده معرفي کنم، بايد بگويم که خدا هم آفريننده اين دنيا و هم اداره کننده و فرمانده و ناظم آن است در قرآن کريم ميخوانيم : خدا همان کسي است که آسمان ها و زمين را آفريد ...(سوره ابراهيم آيه 32)
همه موجوداتي را که مي بيني آفريده خداوند است و اداره جهان بزرگي که در آن زندگي ميکنيم با خداوند مهربان است.
تمام موجوداتي که ميبيني آفريده خدا هستند و اداره جهان بزرگي که در آن زندگي ميکنيم با خدا ست . بارش باران ،رويش گياهان ، زندگي و مرگ جانوران ، طلوع و غروب خورشيد و ماه و ستارگان ، پرواز پرندگان و تمام حوادث بزرگ و کوچک دنيا به خواست و اراده خدا و زير نظر اوست .
ما انسانها هم آفريده او هستيم و توسط او خلق شديم، خدا براي آنکه خودش را به ما معرفي کند، هزاران پيامبر فرستاده است .
آخرين پيامبري که او فرستاده حضرت محمد ص است . پس از پيامبر مهربان نيز امامان عزيز و مهربان ما مسئوليت معرفي خدا را بر عهده دارند .
خداوند مهربان براي آنکه او را بهتر بشناسيم کتابي را در اختيار ما قرار داد که قرآن کريم است .قرآن کريم در سوره ها و آياتش خدا را به ما معرفي مي کند .
قرآن کريم خدا را آفريننده جهان، مهربان، بخشنده، دانا، قوي، روزي دهنده، کامل و آگاه از هر چيز معرفي کرده است .
بهترين راه آشنايي با خدا، خواندن قرآن، مطالعه سخنان پيامبر و امامان و تماشاي جهان بزرگ و زيبايي است که او آفريده است .

ادامه دارد
بر گرفته از کتاب : خداشناسی کودکان ؛ غلامرضا حیدری ابهری

سلام

حکیم;140833 نوشت:
من در این موضوع سعی خواهم کرد که به این موضوع از نگاه دینی بپردازم و از دوست عزیزم جناب دکتر حامی هم استمداد می طلبم که دست یاری و کمک به ما برساند

بنده هم نظرم این است که ابتدا باید اصول این نوع آموزش مشخص شود
از جمله اصولی که باید بدان توجه کرد اینهاست :
1- سطح شناخت ما از مسائل دینی بسیار تعیین کننده است . گاهی القای یک معنای صحیح راهگشا و بیان یک معنای نادرست تا آخر عمر مشکل آفرین خواهد بود
2- از اصول ادراک و گرایشهای کودک باید حداکثر استفاده را نمود
3- در آموزش مفاهیم دینی می توانیم از روابط عادی خود با کودک استفاده کنیم
4- خدای وصفی را به کودک معرفی کنیم و از میان اوصاف آنچه را که کودک می تواند در خود بیابد مطرح کنیم
در پاسخ به سوال بالا می توانیم از یک فعل جهت القای معنای مورد نظر کمک بگیریم . بهتر است قبل از پاسخ لسانی ابتدا به کودک لبخندی بزنیم و با تمام مهر اورا در آغوش بگیریم تا مهر و آرامش را در آغوش ما دوباره بچشد سپس به او بگوییم خدا یعنی مهربانتر از پدر و مادر .
در این نوع پاسخگویی همه موارد فوق رعایت شده است .
ادامه دارد ان شاء الله
موفق باشید

حامد;140921 نوشت:
در پاسخ به سوال بالا می توانیم از یک فعل جهت القای معنای مورد نظر کمک بگیریم . بهتر است قبل از پاسخ لسانی ابتدا به کودک لبخندی بزنیم و با تمام مهر اورا در آغوش بگیریم تا مهر و آرامش را در آغوش ما دوباره بچشد سپس به او بگوییم خدا یعنی مهربانتر از پدر و مادر . در این نوع پاسخگویی همه موارد فوق رعایت شده است .

سلام
اصول گفته شده در این نحو پاسخگویی وجود داشت .
وقتی شما فرزند را با مهر در آغوش می گیرید کاری را مقدمه پاسخ قرار می دهید که او بدان گرایش دارد .
دیگر اینکه ادراک با سنخیت و مشابهت امکان پذیر می شود لذا سخن گفتن از مهربانی خدا برای فرزند کاملا قابل درک است چون آنرا در درون خود چشیده است . در معرفی خدا هم از وصفی استفاده کردیم که کودک می تواند با آن ارتباط برقرار کند . بسیاری از اوصاف خداوند برای فرزند قابل درک نیست مثل اینکه ما بخواهیم از رابطه خدا و خلق به نحو صحیحی سخن بگوییم . بیان این رابطه برای بزرگترهای درس خوانده هم بسیار مشکل است چه رسد گفتن به کودکی که از این معانی بسیار دور است .
سوال رایج دیگر کودکان این است :
خدا کجاست ؟

موفق باشید

حامد;141010 نوشت:
سوال رایج دیگر کودکان این است : خدا کجاست ؟

سلام
ما می دانیم که خدا همه جا هست همانطور که فرمودند : ملات نوره کل شی لذا باید این معنا را به کودک منتقل کنیم . اما مطمئنا او در درک معنای همه جا و اینکه چیزی همه جا باشد مشکل خواهد داشت . هیچ چیزی که اینطور ویژگی داشته باشد و او هم بتواند آنرا درک کند نیست . لذا ما با دوجمله به او جواب می دهیم :
خدا همه جا هست مخصوصا در قلب نازنین تو
ما در القای این جمله بیشتر بر جمله دوم تاکید می کنیم و در خصوص آن توضیح می دهیم چون او تصوری از قلب خود دارد . جمله اول صرفا برای ماندن در ذهن است هرچند نمی تواند آنرا درک کند .
در بعضی موارد ما باید به کودک پاسخی بدهیم که برای او نافع است هرچند بیانگر تمام حقیقت نباشد . تاکید بر اینکه خدا در قلب انسان است برای او بسیار نافع خواهد بود ضمن اینکه بیاناتی از شرع مقدس هم آنرا تایید می کند از جمله این روایتی که می فرماید : لا یسعنی ارضی و لا سمائی ولکن یسعنی قلب عبدی المومن
بعد می توانیم توضیح دهیم : چون قلب تو پاک و مهربان است جای خداست . این جملات خبری نوعی توصیه را هم به همراه دارد یعنی پاک و مهربان بمان .
موفق باشید

سلام
سوال سوم :
چرا خدا رو نمی بینیم ؟

در مورد پاسخ این سوال کودکانه فکر کنید
موفق باشید

مادر;8927 نوشت:
خدا چه رنگيه؟

مامان!یه سوال بپرسم؟
زن کتابچه ی سفید را بست. آن را روی میز گذاشت: بپرس عزیزم.
- مامان خدا زرده؟
زن سر جلو برد: چطور؟
- آخه امروز نسیرین سر کلاس می گفت خدا زرده.
- خوب تو بهش چی گفتی؟
- خوب،من بهش گفتم خدا زرد نیست. سفیده.
مکثی کرد: مامان،خدا سفیده؟ مگه نه؟
زن،چشم بست و سعی کرد آنچه دخترش پرسیده بود در ذهن مجسم کند. اما،هجوم رنگ های مختلف به او اجازه نداد.
چشم باز کرد : نمی دونم دخترم. تو چطور فهمیدی سفیده؟
دخترک چشم روی هم گذاشت.دستانش را در هم قلاب کرد و
لبخند زنان گفت: آخه هر وقت تو سیاهی به خدا فکر می کنم،یه نقطه ی سفید پیدا میشه.
زن به چشمان بی فروغ دخترک نگاه کرد
و
دوباره چشم بر هم نهاد.


مادر;8927 نوشت:
اگه بچه بگه شما که میگی خدا همه جا هست پس تو شکمم خداس..چی باید گفت؟:Motehayer:

مستفید;144012 نوشت:
اگه بچه بگه شما که میگی خدا همه جا هست پس تو شکمم خداس..چی باید گفت؟

سلام
بگو : بله همانطوری که من تو قلب تو ام نه آنطوری که لقمه تو شکمته
موفق باشید

سلام بر شما و دوستان عزیز...ممنون از توجهتون...نظرتون در باره این مثال چیه؟
بگیم چطور وقتی از روزنه قفل در توی اتاق رو میبینی ...و اونی که تو اتاقه تو رو نمیبینه ....خدا هم مثل همین همیشه تو رو میبینه ولی تو نمیتونی ببینیییش...( البته مهربونی خدا رو هم براش جا بندازیم که یه وقت نترسه)...نظرتون چیه؟

مستفید;144130 نوشت:
سلام بر شما و دوستان عزیز...ممنون از توجهتون...نظرتون در باره این مثال چیه؟ بگیم چطور وقتی از روزنه قفل در توی اتاق رو میبینی ...و اونی که تو اتاقه تو رو نمیبینه ....خدا هم مثل همین همیشه تو رو میبینه ولی تو نمیتونی ببینیییش...( البته مهربونی خدا رو هم براش جا بندازیم که یه وقت نترسه)...نظرتون چیه؟

سلام
اونم جواب میده : اگه در رو باز کنم خدا رو می بینم ؟
موفق باشید
موضوع قفل شده است