جمع بندی آیا حضرت رسول به دلیل قطع وحی در مدتی می خواسته خودش رو از کوه پرت کنه؟

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا حضرت رسول به دلیل قطع وحی در مدتی می خواسته خودش رو از کوه پرت کنه؟

با سلام خدمت کارشناسان محترم
در حدیثی که فکر کنم از عایشه هست، اینطور اشاره شده که به دلیل اینکه در دوره زمانی وحی قطع شد حضرت رسول (ص) می خواستند خودشون رو از کوه پرت کنند پائین؟؟؟

می خواستم کارشناسان صحت این مطلب رو بیان کنند؟ چه منبعی برای حالات روحی حضرت رسول (ص) در اوایل نزول وحی به ایشون می تونید در اختیارم قرار بدید؟؟؟

سؤال:
آیا حضرت رسول (ص) به دلیل قطع وحی در مدتی می‌خواسته خودش را از کوه پرت کند؟

پاسخ:
‌‌ ‌ ‌
روایتی از عایشه در بعضی از منابع اهل سنت نقل شده است که "ابو عبد الله الحافظ" از "عروة" از "عايشه" نقل مى‏‌كند كه مي‌گفت نخستين علامت وحى كه بر پيامبر ظاهر شد اين بود كه در خواب فرشتگان نكوكار در سپيده ‏دم بر او ظاهر مي‌شدند، پس از اين تا مدتى عزلت و گوشه‌‏نشينى را دوست مي‌داشت و به غار حرا ميرفت و چند شبانه روز در خلوت و ستايش و پرستش مى‏‌گذراند زاد و توشه اندكى با خود بر مي‌داشت و

هر گاه نزد خديجه مي آمد دوباره زاد و توشه‏ اى بر مي گرفت، تا اينكه ناگاه حق بر او ظاهر شد، و آن چنان بود كه فرشته پيش او آمد و گفت بخوان پيامبر مى‏‌گويد گفتم نمى‌‏توانم بخوانم، او مرا گرفت و در آغوش فشرد من به تلاش افتادم رهايم كرد و بار دوم گفت بخوان گفتم سواد خواندن ندارم همچنان مرا فشرد و رها ساخت و بار سوم گفت بخوان همان پاسخ را گفتم و او همچنان مرا در بر گرفت و سپس رهايم ساخت و گفت: «بخوان بنام پروردگارت كه آفريده است» (1)

پيامبر برگشت در حالي كه شانه‏‌هايش مي‌لرزيد و چون پيش خديجه آمد گفت: مرا بپوشانيد، او را پوشاندند تا ترس و حالت لرزه مرتفع شد آنگاه از خديجه‏ پرسيد چه شده است و خديجه موضوع را گفت، پيامبر فرمود بر خود ترسيدم، خديجه گفت نبايد بترسى؛ بلكه بر تو مژده و بشارت باد سوگند بخدا كه خدا تو را هرگز خوار نمى‌‏نمايد؛ زيرا تو پيوند خويشاوندى را رعايت ميكنى و راست گفتارى و دشوارى را تحمّل می‌كنى و ميهمان را پذيرائى و خلق را در سختى‏‌ها يارى می‌كنى، آن گاه خديجه پيامبر را با خود نزد ورقه بن نوفل پسر عموى خويش كه مسيحى بود برد.

اين حديث را بخارى و مسلم هر دو در صحيح خود استخراج كرده‏‌اند.
اما در بعضی از منابع مقداری نیز بر این حدیث افزوده شده است که: ابو عبد الله الحافظ با اسناد ديگرى هم اين حديث را از عايشه نقل مى‌‏كرد كه در آخر آن اين مطلب افزوده شده بود وحى از پيامبر قطع شد به طورى كه اندوهگين گرديد و اندوه او به جايى رسيد كه گاه بر فراز كوه در جستجوى بلندترين نقطه بر مي‌آمد تا خود را از آن جا به زمين پرت كند و جبرئيل مى‏‌آمد و مى‏‌گفت: تو پيامبر خدايى و نگرانى ،او آرام مى‌‏شد و دلش قرار می‌گرفت و باز چون انقطاع وحى طول كشيد آهنگ همان كار را كرد و باز جبرئيل بر او ظاهر می‌شد و همان سخن را تكرار مى‏‌نمود. (2)
اما در منابع شیعی چنین روایتی بنده پیدا نکردم و اگر باشد هم با عقاید شیعه سازگار نیست و چنین کارهای از ساحت مقدس پیامبر(ص) مرتب به دور است.

منبع:

1. علق: 96/ 1.

2. مهدوی دامغانی، محمود، ترجمه دلائل النبوة، ج ‏1، ص 257.

موضوع قفل شده است