چرا بايد انبياء در مقابل مژده فرشتگان دچار ترديد شوند؟
تبهای اولیه
آلعمران : 40 و 41: قالَ رَبِّ أَنَّى يَكُونُ لي غُلامٌ وَ قَدْ بَلَغَنِيَ الْكِبَرُ وَ امْرَأَتي عاقِرٌ قالَ كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ ما يَشاءُ، قالَ رَبِّ اجْعَلْ لي آيَةً قالَ آيَتُكَ أَلاَّ تُكَلِّمَ النَّاسَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ إِلاَّ رَمْزاً وَ اذْكُرْ رَبَّكَ كَثيراً وَ سَبِّحْ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِبْكارِ
او عرض كرد: «پروردگارا! چگونه ممكن است فرزندى براى من باشد، در حالى كه پيرى به سراغ من آمده، و همسرم نازاست؟!» فرمود: «بدين گونه خداوند هر كارى را بخواهد انجام مىدهد.» (زكريا) عرض كرد: «پروردگارا! نشانهاى براى من قرار ده!» گفت: «نشانه تو آن است كه سه روز، جز به اشاره و رمز، با مردم سخن نخواهى گفت. (و زبان تو، بدون هيچ علّت ظاهرى، براى گفتگو با مردم از كار مىافتد.) پروردگار خود را (به شكرانه اين نعمت بزرگ،) بسيار ياد كن! و به هنگام صبح و شام، او را تسبيح بگو!
الحجر: 53 و 54: قالُوا لا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَليمٍ، قَالَ أَ بَشَّرْتُمُونىِ عَلىَ أَن مَّسَّنىَِ الْكِبرَُ فَبِمَ تُبَشِّرُون. قَالُواْ بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُن مِّنَ الْقَانِطِين.
گفتند: «نترس، ما تو را به پسرى دانا بشارت مىدهيم!» گفت: «آيا به من (چنين) بشارت مىدهيد با اينكه پير شدهام؟! به چه چيز بشارت مىدهيد؟!» گفتند: «تو را به حق بشارت داديم از مأيوسان مباش!»
مريم : 4 - 6قالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَ اشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْباً وَ لَمْ أَكُنْ بِدُعائِكَ رَبِّ شَقِيًّا، وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائي وَ كانَتِ امْرَأَتي عاقِراً فَهَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا، يَرِثُني وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا
گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده و شعله پيرى تمام سرم را فراگرفته و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبودهام! و من از بستگانم بعد از خودم بيمناكم (كه حق پاسدارى از آيين تو را نگاه ندارند)! و (از طرفى) همسرم نازا و عقيم است تو از نزد خود جانشينى به من ببخش ... كه وارث من و دودمان يعقوب باشد و او را مورد رضايتت قرار ده!»
کارشناس بحث : هدی
به نام خدا
با سلام ( عذرخواهي مي كنم بابت تاخير در پاسخ ، چند روزي سايت براي بنده باز نمي شد)
چرا بايد انبياء در مقابل مژده فرشتگان دچار ترديد شوند؟ و حتي از آن ها نشانه صحت سخنشان را بخواهند؟ مگر ايمان به ملائكه كه از خصوصيات مؤمنين است به معناي تصديق سخنان آنها نيست؟ جالب است كه حضرت زكريا نيز با اقرار به اين كه پير شده است و همسرش نيز نازا است از خداوند طلب فرزند مي كند ولي وقتي فرشتگان مژده فرزند را به حضرت ابراهيم مي دهند شگفت زده مي گردد!!
شگفت زدگي حضرت زكريا (ع)در جريان بشارت به فرزند دار شدنشان ، استبعاد و انكار و ترديد و تشكيك نسبت به وعده الهي نبود زيرا حضرت زكريا (ع) در سنين پيري قرار داشتند و سالها از مقام نبوت ايشان مي گذشت . در طول اين مدت بارها و بارها وحي الهي را دريافت كرده بودند ايشان و اصولا تمامي انبياء الهي (ع) وحي شناس هستند و ميان سخن ملك و شيطان مي توانند تمييز دهند . اساسا شيطان به مخلصين راه ندارد تا بتواند فريبشان بدهد :
قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِين*إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين(1)
گفت پروردگارا به سبب آنكه مرا گمراه ساختى من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مى آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت*مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را
همچنين دچار ترديد در وعده الهي نشدند زيرا نبي الهي مي داند كه وعده خداوند حق است و خدا قادر به انجام هر كاري است .
اگر قرار باشد حضرت زكريا(ع)نتواند فرق ميان وحي و القاء شيطان را درك نمايد وترديد كند و درخواست تاييد داشته باشد آنگاه بايد در خصوص تمامي وحي هايي كه به او مي شود بايد چنين وضعيتي داشته باشد و از خداوند درخواست تاييد نمايد در حالي كه اينگونه نبوده و نيست .
استاد جوادي آملي در اين خصوص مي فرمايند :
"اين تمييز براي نبي هست آن هم در اواخر عمر اين چنين نيست كه براي هر قضيه اين شك كند ترديد داشته باشد ـ معاذلله ـ آن وقت مميز طلب كند اصولاً كسي كه به مقام نبّوت ميرسد «علي بينة من الله» است حرفهاي فرشتهها را خوب درك ميكند و جزء بندگان مخلص خواهد بود و شيطان دربارهٴ اينها اصلاً راه ندارد وسوسه در اينها نفوذ نميكند و مانند آن ... اين در هر قضيهاي است پس در هر قضيهاي هر وحياي كه مييابند اينها بايد بگويند ﴿رَبِّ اجْعَل لِي آيَةً﴾ خدايا يك كاري بكن كه شيطان نتواند آن كار را انجام بدهد تا من بفهمم اين كلامي كه به من رسيده است كلام توست نه حرف شيطان است"(2)
لذا چنين نيست كه نبي الهي در خصوص وحي يا وعده الهي يا آنچه از طريق فرشتگان يا وحي الهي دريافت مي كند ترديد نمايد .
(1)- حجر/39و40
(2)- ر.ك: بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء، ذيل آيه 41 سوره مباركه آْل عمران ، جلسه 110
حضرت زكريا (ع) در خصوص انجاز وعده الهي ترديد نداشتند . سخن ايشان و درخواستشان از خداوند در خصوص اعطاي فرزند خود دليلي روشن بر اذعان ايشان بر قدرت خداوند متعال بر اين امر است :
قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا
وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا(3)
گفت پروردگارا من استخوانم سست گرديده و [موى] سرم از پيرى سپيد گشته و اى پروردگار من هرگز در دعاى تو نااميد نبوده ام
و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشينى] به من ببخش
لذا حضرت زكريا(ع) كه خود با اشراف به پيري و ضعف خويش و نازايي همسرش از خداوند درخواست فرزند دارد و تصريح مي نمايد كه خداوندا من هرگز در دعاي تو و درخواست و مسالت از تو نا اميد نبوده ام ، منتظر استجابت است و اگر انجاز وعده را ببيند ، انكار و ترديد نمي نمايد .
" پيامبري که با خدايش يک چنين راز و نيازي دارد و منتظر اجابت است وقتي اجابت را دريافت کرد ديگر نميگويد اين کار بعيد است معلوم ميشود تمام اين انّيهايي که از اين به بعد گفته ميشود جهت استعجاب است نه استبعاد يعني اين چيزي شگفت آوري است بعيد نيست اين با تصديق همراه است يعني به ذات اقدس الهي عرض ميکند اين بشارتي که شما مرحمت كرديد اين خيلي چيز نوبري است اين لسان، لسان استعجاب است يعني شگفتي را اعتراف کردن يعني به خدا عرض کردن که اين کار نويي است که داريد انجام ميدهيد منت بي سابقهاي است که داريد برما مينهيد استبعاد نيست به دليل اينکه همه اين حرفها را در سورهٴ «مريم» قبل از بشارت در متن دعا آمده عرض کرد خدايا من با همه اين نقصها از تو اين مسألت را ميکنم و نا اميد هم نيستم ديگر فرض ندارد يک پيامبري اينها را در دعا ذکر بکند بعد که خدا جواب مثبت داد و بشارت داد دوباره استبعاد کند"(4)
ادامه ....
(3)- مريم/4و5
(4)- ر.ك: بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، همان
در جريان سخن حضرت زكريا (ع)و درخواست ايشان(ع) از خداوند مبني بر قرار دادن آيه و نشانه ، دو احتمال ميان مفسران مطرح شده است كه نشانه اي كه حضرت زكريا(ع) از خداوند طلب نمود براي اين بود كه به او (ع) ثابت شود اين وعده و اين سخن از طرف خداوند و حق است ؟ يا اينكه ايشان نشانه براي زمان تحقق بشارت درخواست نمودند .
مفسران نظرات مختلفي در اين خصوص ارائه نموده اند و توجيهات و توضيحاتي نيز براي اثبات مطلب خويش ارائه نموده اند .استاد جوادي آملي ضمن بيان و نقد نظر مرحوم علامه طباطبايي ، خود بر اين عقيده اند كه درخواست " آية" براي زمان انجاز وعده و بشارت بود نه براي تشخيص سخن حق از القائآت شيطان.
ايشان ابتدا دو احتمال را مطرح و سپس به نقد مي پردازند :
"عرض کرد خداي سبحان براي من يک آيتي قرار بده- حالا آن آيت تکويني است يا تشريعي مطلب دوم است- مطلب اول اين است که اين آيات را براي چه ميخواهد؟
تاکنون ثابت شد که زکريا(سلام الله عليه) سخن استبعاد نداشت و حرف فرشتهها را هم پذيرفت به عنوان استبعاد هم نبود به عنوان اعتراف ضمني بود و تصريح به شگفتي اين کار.
اين ﴿رَبِّ اجْعَل لِي آيَةً﴾ يعني خدايا اگر سخن، سخن تو و مأموران توست يک علامتي براي من قرار بده که من بفهمم حرف حرف تو و فرستادهاي توست نه القائات شيطان و وسوسهٴ ابليس اين است؟ يا نه نشانه قرار بده که بفهمم چه وقت ميخواهي به اين بشارت عمل بکني چه موقع ميخواهي به من فرزند بدهي "(5)
(5)- همان
سلام عليكم
سلام علیکم استعجاب با خطاب فرشتگان به زکریا که: فَلَا تَكُن مِّنَ الْقَانِطِين نمی سازد!
اين يك اصل كلي است .البته اين مطلب در جريان گفتگوي حضرت زكريا(ع) با فرشتگان نبود بلكه در گفتگوي فرشتگان با حضرت ابراهيم (ع) بود اما به هر صورت يك اصل كلي است .
توضيح اينكه وقتي فرشتگان براي بشارت اعطاي حضرت اسحاق (ع) نزد حضرت ابراهيم (ع) آمدند گفتند :
إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلامٍ عَلِيمٍ
حضرت ابراهيم (ع) فرمودند:قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَن مَّسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ
گفت آيا با اينكه مرا پيرى فرا رسيده است بشارتم مى دهيد به چه بشارت مى دهيد
فرشتگان گفتند :قَالُواْ بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُن مِّنَ الْقَانِطِينَ
گفتند ما تو را به حق بشارت داديم پس از نوميدان مباش
حضرت ابراهيم (ع) گفتند :
قَالَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ
گفت چه كسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نوميد مى شود
در واقع حضرت ابراهيم (ع) فرمودند ما که جزء مهتدينايم نه ضالين (6)
بنده تصور مي كنم شما جريان استعجاب را با استبعاد در خصوص فرمايشات حضرات انبياء (ع) يكي فرض نموده ايد لذا تصور مي كنيد كه انبياء (ع) در جريان بشارت به فرزند دار شدن در سن پيري ، نوميد بودند و به بشارت فرشتگان ترديد نمودند اما حقيقت امر اين است كه آنان از رحمت خدا نوميد نبودند - اگر بودند كه براي فرزند دار شدن در سنين پيري دعا نمي كردند - وانگهي بر اساس اين اصل كلي ، نوميدان از رحمت الهي ، گمراهانند و انبياء (ع) هم كه مهتد بودند نه گمراه ، لذا نوميد از رحمت حق نبودند .
آنچه موجب تصور شما در خصوص اين مساله شده اين است كه انبياء (ع) در خصوص چنين بشارتهايي ، استعجاب مي كردند و آنرا امري عجيب و شگفت آور كه خداوند به آنها مرحمت فرموده و مورد عنايتشان قرار داده ، بر مي شمردند نه استبعاد امري بعيد يا ترديد آور .
استاد جوادي آملي هم در اين خصوص مي فرمايند :
"تعجب است شگفتآور است چون حرفها که يکسان نيست گاهي انسان استفهام ميکند به عنوان تعجب گاهي استفهام ميکند به عنوان انکار، استبعاد و مانند آن اين اقرار ضمني است و اعتراف به نوآوري همين جريان تعجب در سورهٴ «هود» هم آمده است آيهٴ هفتاد به بعد ﴿فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ ٭ وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ﴾ عيال حضرت ابراهيم ايستاده بود در آن صحنه و از اين جريان با خبر شد ﴿فَضَحِكَتْ﴾ ...يعني هم فرشتهها به حضرت ابراهيم بشارت دادند طبق آيهٴ سورهٴ «حجر» و هم به عيالش ﴿قَالَتْ﴾ همسر حضرت ابراهيم گفت ﴿يَا وَيْلَتَي ءَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ﴾ من در حال پيري مادر بشوم ﴿وَهذَا بَعْلِي شَيْخاً﴾ همسرم در دوران پيري پدر بشود ﴿إِنَّ هذَا لَشَيءٌ عَجِيبٌ﴾ يک چيز نويي است نه بعيد ،عجيب[است]."(7)
لذا نه استبعاد بود و نه نوميدي از رحمت حق زيرا خود حضرت ابراهيم (ع) پس از سخن فرشتگان كه گفتند :
فَلاَ تَكُن مِّنَ الْقَانِطِينَ
فرمودند :قَالَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ
يعني آنكه نا اميد از رحمت حق است ، گمراه است ما هم كه گمراه نيستيم لذا نوميد از رحمت حق هم نيستيم .
(6)- همان
(7)- همان
ادامه نظر استاد جوادي آملي و نقد ايشان بر نظر مرحوم علامه طباطبايي :
" دو تا احتمال است که سيدناالاستاد(رضوان الله عليه) در حالي که هر دو احتمال را نقل ميکند متوقع نبود که احتمال اولي را امضا بکند ولي متأسفانه چه در اين قسمت از «آل عمران» چه در سورهٴ «مريم» اين احتمال اول را رد نکردند. گفتند ممکن است از اين قبيل باشد .
بيان ذلک اين است که زکريا(سلام الله عليه) يک امر عجيبي را مشاهده کرد که به او ميگويند تو پدر ميشوي و خدا به تو فرزند ميدهد او براي اينکه بفهمد اين سخن, سخن حق است و فرشتهها نه سخن شياطين، به صاحب اين سخن به متکلّم گفت يک نشانهاي به من بده که معلوم بشود حرف, حرف خداست تو که هم پيام آوردي ،از طرف خدا پيام آوردي و از ناحيهٴ شيطان نيست ،يک کاري بکن که شيطان نميتواند بکند ،به من علامت نشان بده.
آن کاري که شيطان نميتواند بکند اين است که تصرّف در مجاري تبليغي انبياست. شيطان نميتواند در مجاري تبليغي انبيا تصرف بکند که در موقع نوشتن مثلاً احکام در دست اينها تصرف بکند که خلاف بنويسد در زبان اينها تصرف بکند که خلاف بگويند يا جلوي گفتن حق را ببندند جلوي تبليغشان را بگيرند و امثال ذلک .
چون شيطان نميتواند در مجاري تبليغي و تعليمي انبيا تصرف بکند، اگر در اين مجاري تبليغي و تعليمي تصرف شد آنگاه اين شخص ميفهمد اين تصرف آيهٴ الهي است. کار خداست. پس آن قبلي که بشارت آمده بود اين بشارت از طرف خداست نه جزء القائات شيطاني، اين خلاصهٴ احتمال.
بعد[علامه طباطبايي] ميفرمايند که فان قلت انبيا معصوماند[ اگر بگويي كه انبياء عصمت دارند ] اگر معصوماند در تشخيص بين حق و باطل شک نميکنند تا مميز طلب کنند، آنگاه هم فرمود قلت[ آنگاه پاسخ اين است كه ] درست است که انبيا معصوماند در تشخيص بين حق و باطل اشتباه نميکنند اما آيا عصمت انبيا ذاتي آنهاست؟ آيا اين که انبيا مميزبين حق و باطلاند آيا انبيا مشخص بين کلام حق و کلام ابليساند [ يعني اينكه مي توانند كلام خدا و وحي را از القاء شيطان تشخيص بدهند ]اين را از ذات خود دارند؟ يا از طرف خداي سبحان تشخيص ميدهند؟ از طرف ذات خود که ندارند چون مستقل نيستند پس از طرف خدا تشخيص ميدهند چون از طرف خداوند تشخيص ميدهند چه مانعي دارد که زکريا(سلام الله عليه) از خداي سبحان بخواهد که آن مميّز و مشخص را به من مرحمت بکن که من بفهمم آنچه را که يافتهام بشارتي که دريافت کردهام سخن فرشتههاست نه القاي شيطان. اين خلاصهٴ فرمايش ايشان [ يعني خلاصه فرمايش و نظر علامه طباطبايي]"(8)
مطلب فوق خلاصه نظر علامه بود يعني ايشان معتقدند كه درست است كه انبياء (ع) معصومند و مي توانند كلام وحي را از القاء شيطان تشخيص بدهند اما از آنجا كه اين تشخيص از طرف خداي سبحان به آنها عطا شده است چه اشكالي دارد كه حضرت زكريا (ع) در جريان اين مساله از خداوند درخواست نمايد كه آن تشخيص را به من عطا نما كه بفهمم اين كلام از جانب شما بود يا از ناحيه شيطان ؟
در پست بعدي ان شاء الله نقداستاد جوادي آملي را بر اين نظر بيان خواهيم نمود .
(8)- همان
استاد جوادي آملي در پاسخ به فرمايش علامه مي فرمايند :
"اين سخن تام نيست براي اينكه گرچه شيطان در بدن انبيا تصرف ميكند چه اينكه ايشان هم پذيرفتند در جريان ايوب هم آمده است كه ﴿أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾ و اين نقص نيست اما در محدودهٴ جان و القائات هرگز راه ندارد همان طوري كه در مجاري تبليغي و تعليمي انبيا شيطان نفوذ ندارد در قلب انبيا(عليهم السّلام) هم در خاطرات آنها هم اصلاً راه ندارد آن هم براي زكريايي كه دوران ممتدّي را از نبوت گذرانده است اين براي اولين بار يا دومين بار يا صدمين بار نيست كه اينها را ميشنود كه در دوران پيري است مكرر در مكرر وحي الهي را الهام الهي را دريافت كرده است وحي شناس است الهام ياب است و امثال ذلك. اگر ما بگوييم انبيا ذاتاً مميز نيستند و ذاتاً مشخص نيستند و اين تشخيص و تمييز را بايد از خدا دريافت بكنند البته از خدا دريافت بكنند اما خداوند وقتي اينها را به نصاب نبوت رساند اين مشخص و اين فاروق را و اين فرقان را به اينها داده است و همواره حفظ ميكند و گرنه لازمهاش آن است كه در هر قضيهاي اينها شك كنند مميز طلب بكنند اختصاصي به فرزند داشتن كه نيست كه اگر در جريان حكم بعدي و وحي بعدي دستوري به آنها رسيده است اين بايد مميّز طلب كند كه خدايا از كجا بفهمم كه اين دستور از طرف توست نه جزء القائات شيطان پس براي من مميز بگير در هر واقعهاي او بايد مميز طلب كند ."(9)
(9)- همان
"اصولاً كسي كه به مقام نبّوت ميرسد «علي بينة من الله» است حرفهاي فرشتهها را خوب درك ميكند و جزء بندگان مخلص خواهد بود و شيطان دربارهٴ اينها اصلاً راه ندارد وسوسه در اينها نفوذ نميكند و مانند آن .
و ما بگوييم كه گرچه اينها تمييز ميدهند ولي مميز بودن ذاتي اينها نيست و تعليم الهي است اين در هر قضيهاي است ،پس در هر قضيهاي هر وحياي كه مييابند اينها بايد بگويند ﴿رَبِّ اجْعَل لِي آيَةً﴾ خدايا يك كاري بكن كه شيطان نتواند آن كار را انجام بدهد؟ تا من بفهمم اين كلامي كه به من رسيده است كلام توست نه حرف شيطان ؟
بنابراين ظاهرش اين است كه اين ﴿رَبِّ اجْعَل لِي آيَةً﴾ براي آن نيست كه خدايا علامتي براي من مشخص كن كه من بفهمم اين بشارت از طرف توست نه جزء القائات. اين نيست بلكه منظور آن است كه ﴿رَبِّ اجْعَل لِي آيَةً﴾ علامت قرار بده كه بفهمم چه موقع اين قضيه واقع ميشود چون بي صبرانه منتظر چنين فرزندي است براي اينكه دوران پيري است شايد در آيندهٴ نزديك بميرد ﴿وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي﴾ در بين هست، كل اين جريان را يك سلسله ارحام ناباب به ارث ميبرند ﴿وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي﴾ زودتر ميخواهم مسئله حل بشود."(10)
بنابراين استاد جوادي آملي درخواست "رب اجعل لي آية" از جانب حضرت زكريا (ع)را در خواست نشانه اي براي زمان انجاز و انجام بشارت مي دانند نه درخواست نشانه براي اثبات اينكه سخن ، سخن وحي است نه القاي شيطان .
(10)- همان
تفسیر سخن زکریا به استعجاب، با نظر ملائکه در باره تفسیر سخن او نمی سازد:
قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطينَ.
سخن زکریا بوی یاس از رحمت خداوند می داد لذا به او گفتند از ناامیدان نباش!
چرا بايد انبياء در مقابل مژده فرشتگان دچار ترديد شوند؟ و حتي از آن ها نشانه صحت سخنشان را بخواهند؟ مگر ايمان به ملائكه كه از خصوصيات مؤمنين است به معناي تصديق سخنان آنها نيست؟ جالب است كه حضرت زكريا نيز با اقرار به اين كه پير شده است و همسرش نيز نازا است از خداوند طلب فرزند مي كند ولي وقتي فرشتگان مژده فرزند را به حضرت ابراهيم مي دهند شگفت زده مي گردد!!:
سلام
بعضی امور ذاتا امر بعید یا عرفا محالی به نظر می رسند لذا اظهار تعجب از وقوع این امور عجیب نیست دیگر اینکه ایمان و اطمینان دو چیز است به این آیه دقت فرمایید :
[سوره البقرة (2): آيه 260]
وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ (260)
ترجمه:
260- و (به خاطر بياور) هنگامى را كه ابراهيم گفت:" خدايا! به من نشان بده چگونه مردگان را زنده مىكنى؟" فرمود:" مگر ايمان نياوردهاى؟!" عرض كرد:" آرى، ولى مىخواهم قلبم آرامش يابد." فرمود:" در اين صورت، چهار نوع از مرغان را انتخاب كن! و آنها را (پس از ذبح كردن،) قطعه قطعه كن (و در هم بياميز)! سپس بر هر كوهى، قسمتى از آن را قرار بده، بعد آنها را بخوان، به سرعت به سوى تو مىآيند! و بدان خداوند قادر و حكيم است، (هم از ذرات بدن مردگان آگاه است، و هم توانايى بر جمع آنها دارد)"
می بینیم که حضرت ابراهیم به ایمان اعتراف دارد اما برای اطمینان قلبی خود را نیازمند شهود عیانی می داند . پس اساسا اطمینان بدون شهود امکان پذیر نیست .
قرآن به این تفاوتها اشاره کرده است مثلا شهود را برای حصول یقین لازم می داند ببینید :
وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ (انعام75)
ترجمه:
75- اينچنين ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نشان داديم، تا اهل يقين گردد
این ویژگیهای تکوینی است و بین افراد تفاوتی نیست .
تفسیر سخن زکریا به استعجاب، با نظر ملائکه در باره تفسیر سخن او نمی سازد: قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطينَ. سخن زکریا بوی یاس از رحمت خداوند می داد لذا به او گفتند از ناامیدان نباش!
نهی کسی از چیزی الزاما به معنای داخل بودن او در آن امر نیست مثلا اگر ما به فردی بگوییم از غیبت کنندگان نباش مفهومش این نیست که او اهل غیبت است بلکه این هشدار است به او و دیگران .
والله الموفق
با سلام
تفسیر سخن زکریا به استعجاب، با نظر ملائکه در باره تفسیر سخن او نمی سازد: قالُوا بَشَّرْناكَ بِالْحَقِّ فَلا تَكُنْ مِنَ الْقانِطينَ. سخن زکریا بوی یاس از رحمت خداوند می داد لذا به او گفتند از ناامیدان نباش!
دو نكته :
1- آيه كريمه "قَالُواْ بَشّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلاَ تَكُن مِّنَ الْقَانِطِين"(1) را ملائكه به حضرت ابراهيم (ع) عرض كردند ، اين آيه در مورد حضرت زكريا(ع) نيست .
2- حضرت ابراهيم (ع) هم ظاهرا براي رفع همين سوء تفاهم فرمودند "قَالَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ" نه ياس مال ضالين است و من مهتديام يقينا نااميد نيستم ولي ميخواهم راز و رمز اين كار را بفهمم . (2) بنابراين اينطور نبوده كه انبياء (ع) از رحمت حق مايوس باشند ، اساسا اينكه در سنين پيري براي داشتن فرزند دعا مي كنند خود نشان مي دهد كه از رحمت خداوند مايوس و نا اميد نيستند اگر بودند كه ديگر دعا چه جايگاهي داشت . انسان مايوس و نا اميد كه براي دريافت مورد ياس خود، دعا نمي كند . اين لحن كلام حضرت ابراهيم (ع) يا حضرت زكريا (ع) استعجاب بود نه استبعاد .
(1)- حجر/55
(2)- با تلخيص و اندكي تغيير ، ر.ك: بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، ذيل آيه 55 سوره مباركه حجر ، جلسه 47
ايا انبياء (ع) در مقابل مژده فرشتگان دچار ترديد شدند ؟
پرسش: چرا بايد انبياء در مقابل مژده فرشتگان دچار ترديد شوند؟ و حتي از آن ها نشانه صحت سخنشان را بخواهند؟ مگر ايمان به ملائكه كه از خصوصيات مؤمنين است به معناي تصديق سخنان آنها نيست؟ جالب است كه حضرت زكريا نيز با اقرار به اين كه پير شده است و همسرش نيز نازا است از خداوند طلب فرزند مي كند ولي وقتي فرشتگان مژده فرزند را به حضرت ابراهيم مي دهند شگفت زده مي گردد!
پاسخ : شگفت زدگي حضرت زكريا (ع)در جريان بشارت به فرزند دار شدنشان ، استبعاد و انكار و ترديد و تشكيك نسبت به وعده الهي نبود زيرا حضرت زكريا (ع) در سنين پيري قرار داشتند و سالها از مقام نبوت ايشان مي گذشت . در طول اين مدت بارها و بارها وحي الهي را دريافت كرده بودند ايشان و اصولا تمامي انبياء الهي (ع) وحي شناس هستند و ميان سخن ملك و شيطان مي توانند تمييز دهند . اساسا شيطان به مخلصين راه ندارد تا بتواند فريبشان بدهد :
قَالَ رَبِّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِين*إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِين(1)
گفت پروردگارا به سبب آنكه مرا گمراه ساختى من [هم گناهانشان را] در زمين برايشان مى آرايم و همه را گمراه خواهم ساخت*مگر بندگان خالص تو از ميان آنان را
همچنين دچار ترديد در وعده الهي نشدند زيرا نبي الهي مي داند كه وعده خداوند حق است و خدا قادر به انجام هر كاري است .
سخن ايشان و درخواستشان از خداوند در خصوص اعطاي فرزند خود دليلي روشن بر اذعان ايشان بر قدرت خداوند متعال بر اين امر است :
قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا
وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِن وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا(2)
گفت پروردگارا من استخوانم سست گرديده و [موى] سرم از پيرى سپيد گشته و اى پروردگار من هرگز در دعاى تو نااميد نبوده ام
و من پس از خويشتن از بستگانم بيمناكم و زنم نازاست پس از جانب خود ولى [و جانشينى] به من ببخش
لذا حضرت زكريا(ع) كه خود با اشراف به پيري و ضعف خويش و نازايي همسرش از خداوند درخواست فرزند دارد و تصريح مي نمايد كه خداوندا من هرگز در دعاي تو و درخواست و مسالت از تو نا اميد نبوده ام ، منتظر استجابت است و اگر انجاز وعده را ببيند ، انكار و ترديد نمي نمايد .
در جريان سخن حضرت زكريا (ع)و درخواست ايشان(ع) از خداوند مبني بر قرار دادن آيه و نشانه ، دو احتمال ميان مفسران مطرح شده است كه نشانه اي كه حضرت زكريا(ع) از خداوند طلب نمود براي اين بود كه به او (ع) ثابت شود اين وعده و اين سخن از طرف خداوند و حق است ؟ يا اينكه ايشان نشانه براي زمان تحقق بشارت درخواست نمودند .
مفسران نظرات مختلفي در اين خصوص ارائه نموده اند و توجيهات و توضيحاتي نيز براي اثبات مطلب خويش ارائه نموده اند .استاد جوادي آملي ضمن بيان و نقد نظر مرحوم علامه طباطبايي ، خود بر اين عقيده اند كه درخواست " آية" براي زمان انجاز وعده و بشارت بود نه براي تشخيص سخن حق از القائآت شيطان.
ايشان ابتدا دو احتمال را مطرح و سپس به نقد مي پردازند :
"عرض کرد خداي سبحان براي من يک آيتي قرار بده- حالا آن آيت تکويني است يا تشريعي مطلب دوم است- مطلب اول اين است که اين آيات را براي چه ميخواهد؟
تاکنون ثابت شد که زکريا(سلام الله عليه) سخن استبعاد نداشت و حرف فرشتهها را هم پذيرفت به عنوان استبعاد هم نبود به عنوان اعتراف ضمني بود و تصريح به شگفتي اين کار.
اين ﴿رَبِّ اجْعَل لِي آيَةً﴾ يعني خدايا اگر سخن، سخن تو و مأموران توست يک علامتي براي من قرار بده که من بفهمم حرف حرف تو و فرستادهاي توست نه القائات شيطان و وسوسهٴ ابليس اين است؟ يا نه نشانه قرار بده که بفهمم چه وقت ميخواهي به اين بشارت عمل بکني چه موقع ميخواهي به من فرزند بدهي "(3)
پرسش: استعجاب با خطاب فرشتگان به زکریا که: فَلَا تَكُن مِّنَ الْقَانِطِين نمی سازد!
پاسخ : شما جريان استعجاب را با استبعاد در خصوص فرمايشات حضرات انبياء (ع) يكي فرض نموده ايد لذا تصور مي كنيد كه انبياء (ع) در جريان بشارت به فرزند دار شدن در سن پيري ، نوميد بودند و به بشارت فرشتگان ترديد نمودند اما حقيقت امر اين است كه آنان از رحمت خدا نوميد نبودند - اگر بودند كه براي فرزند دار شدن در سنين پيري دعا نمي كردند - وانگهي بر اساس اين اصل كلي ، نوميدان از رحمت الهي ، گمراهانند و انبياء (ع) هم كه مهتد بودند نه گمراه ، لذا نوميد از رحمت حق نبودند .
آنچه موجب تصور شما در خصوص اين مساله شده اين است كه انبياء (ع) در خصوص چنين بشارتهايي ، استعجاب مي كردند و آنرا امري عجيب و شگفت آور كه خداوند به آنها مرحمت فرموده و مورد عنايتشان قرار داده ، بر مي شمردند نه استبعاد امري بعيد يا ترديد آور .
استاد جوادي آملي هم در اين خصوص مي فرمايند :
"تعجب است شگفتآور است چون حرفها که يکسان نيست گاهي انسان استفهام ميکند به عنوان تعجب گاهي استفهام ميکند به عنوان انکار، استبعاد و مانند آن اين اقرار ضمني است و اعتراف به نوآوري همين جريان تعجب در سورهٴ «هود» هم آمده است آيهٴ هفتاد به بعد ﴿فَلَمَّا رَأى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ ٭ وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ﴾ عيال حضرت ابراهيم ايستاده بود در آن صحنه و از اين جريان با خبر شد ﴿فَضَحِكَتْ﴾ ...يعني هم فرشتهها به حضرت ابراهيم بشارت دادند طبق آيهٴ سورهٴ «حجر» و هم به عيالش ﴿قَالَتْ﴾ همسر حضرت ابراهيم گفت ﴿يَا وَيْلَتَي ءَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ﴾ من در حال پيري مادر بشوم ﴿وَهذَا بَعْلِي شَيْخاً﴾ همسرم در دوران پيري پدر بشود ﴿إِنَّ هذَا لَشَيءٌ عَجِيبٌ﴾ يک چيز نويي است نه بعيد ،عجيب[است]."(4)
لذا نه استبعاد بود و نه نوميدي از رحمت حق زيرا خود حضرت ابراهيم (ع) پس از سخن فرشتگان كه گفتند :
فَلاَ تَكُن مِّنَ الْقَانِطِينَ
فرمودند :قَالَ وَمَن يَقْنَطُ مِن رَّحْمَةِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّآلُّونَ
يعني آنكه نا اميد از رحمت حق است ، گمراه است ما هم كه گمراه نيستيم لذا نوميد از رحمت حق هم نيستيم .
(1)- حجر/39و40
(2)- مريم/4و5
(3)- ر.ك: بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء، ذيل آيه 41 سوره مباركه آْل عمران ، جلسه 110
(4)- همان
كليدواژه ها : عدم ترديد ، انجاز وعده ، بشارت فرشتگان ، اعجاب انبياء