جمع بندی نخبگی منهای معنویت

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نخبگی منهای معنویت

سلام
اگر شخصی به خاطر هوش بالا و توانمندی هایش ، خدای نکرده گاهی احساس بی نیازی از کمک خدا به او دست بدهد و یا برخی نافرمانی هایش را از خداوند ، ناخودآگاه به روشن فکری! و تیزبینی ارتباط بدهد ، شما چه توصیه و نصیحتی به او می کنید؟ چه نکاتی را باید همیشه در ذهن داشته باشد که منحرف نشود؟ عجز در مقابل خداوند را چگونه باید حس کند؟
با توجه به اینکه انحراف نخبگان ، جاعه ای را ممکن است به انحراف بکشاند ...


کارشناس بحث : سمیع

عطیه;289552 نوشت:
سلام

اگر شخصی به خاطر هوش بالا و توانمندی هایش ، خدای نکرده گاهی احساس بی نیازی از کمک خدا به او دست بدهد و یا برخی نافرمانی هایش را از خداوند ، ناخودآگاه به روشن فکری! و تیزبینی ارتباط بدهد ، شما چه توصیه و نصیحتی به او می کنید؟ چه نکاتی را باید همیشه در ذهن داشته باشد که منحرف نشود؟ عجز در مقابل خداوند را چگونه باید حس کند؟
با توجه به اینکه انحراف نخبگان ، جاعه ای را ممکن است به انحراف بکشاند ...

کارشناس بحث : سمیع


باسمه تعالی
باسلام:
ای جود تو سرمایه سود همه کس /وی ظل وجود تو وجود همه کس
گر فیض تو یک لحظه به عالم نرسد/معلوم شود بود و نبود همه کس(1)
با توجه به اینکه احساس بی‌نیازی، دلایل متفاوتی دارد که اصل آنها «غنی» دیدن خود است. چرا که انسان اگر «غنی» نباشد، حتماً نیازمند است و اگر احساس نیاز نمی‌کند، لابد خود را غنی می‌بیند. و البته همان طور که خداوند متعال می‌فرماید: خود را غنی می‌بیند، یعنی گمان می‌کند که بی‌نیاز شده است، نه این که واقعاً غنی شده باشد:

«كلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ»(2

ترجمه: چنين نيست كه انسان حق‌شناس باشد مسلماً طغيان مى‏كند * به خاطر اين كه خود را بى نياز مى‏بيند.

آری، انسان مسلماً طغیان می‌کند، یعنی از پوسته و چارچوب و اصل خود خارج می‌شود، اگر خود را غنی و بی‌نیاز ببیند.
لذا براساس این ایه شریفه انسان وقتی احساس بی نیازی می کند دست به طغیان و نافرمانی خداوند می زند.
برای از بین بردن ریشه بی نیازی به حق تعالی توجه به این مطلب مفید است نیاز مخلوق به خالق خود و مرزوق به رازق خود و حی به محیی خود و ...، یک نیاز ذاتی است، اگر کسی گمان کند که نیازی احساس نمی‌کند، ناشی از بی توجهی او به حقایق عالم هستی و یا معطوف شدن توجهاتش به غیر است، نه این که نیازی ندارد
لذا در قران کریم این ایه شریفه آمده است:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ» (3

ترجمه: اى مردم! شما محتاج به خداييد و خدا تنها بى‏نياز و ستوده است‏.
ادامه دارد....

تا قبل از مرحوم ملا صدرا حکما قائل بودند که موجودات این عالم فقیر ومحتاج اند نسبت به حق تعالی
ولی مرحوم ملا صدرا ملاک نیاز ممکن به علت را امکان فقری می‌داند، نه امکان ماهوی که دیگران بدان معتقدند. این بدان دلیل است که ذات ممکنات عین فقر و ربط به واجب متعالی که علةالعلل است، هستند . همة عالم درعین فقرذاتی به باری تعالی بوده و بدون آن که کینونت وجودی برای خود داشته باشند، تمام ذاتشان تعلق به علت وجودی خویش است و با قطع نظر از آن، بطلان محض و «لیس» صرفند(4)
ما عدمهاییم ،هستی ها نما /تو وجود مطلق وهستی ما(5
یعنی تا قبل از مرحوم ملا صدرا ،حکما معتقد بودند موجودات این عالم چیزی هستند وفقیرند ولی مرحوم ملا صدرا با عنوان کردن بحث امکان فقری فرمود موجودات این عالم شیئ ثبت له الفقر نیستند بلکه عین فقرند ،عین ربط وعین احتیاج اند
به اندک التفاتی زنده دارد آفرینش را/اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها(6
بنابراین وقتی موجودات در اصل وجود خود چه در حدوث و چه در بقا محتاج حق تعالی هستند،در اوصاف کمالی خود به طریق اولی محتاج اند
مانند اینکه لامپ مهتابی اگر قرار است روشن شود به نیروگاه برق محتاج است، واگر قرار باشد این روشنایی خود را مستمرا داشته باشد باید آن به آن از نیروگاه برق انرژی الکتریسیته به لا مپ مهتابی افاضه شود
پس وقتی ما در اصل وجود خود ودر کمالات خود عین فقر واحتیاج به حق تعالی هستیم دیگر معنی ندارد که احساس بی نیازی داشته باشیم
تو قائم به خود نیستی یک قدم /زغیبت مدد می رسد دم به دم(7
پس هرچه در خود احساس فقر به پروردگار را كه مبتنی بر فقر واقعی است،تقويت كنيم،روح تعبد و بندگی، پذيرش قانون الهی و تسليم در مقابل دستورات حق در ما بيشتر تقويت خواهد يافت. به عبارت ديگر عمق عبادت به درك فقر حقيقی ما نسبت به پروردگار متعال بستگی تمام دارد
موفق باشید
پی نوشت:
1-فیض کاشانی
2-(العلق 6-7).
3-(فاطر -15)
4-( اسفار،ملاصدرا، ج7، ص127و159)
5-مولوی
6-فیض کاشانی
7-سعدی

پرسش:

اگر شخصی به خاطر هوش بالا و توانمندی هایش ، خدای نکرده گاهی احساس بی نیازی از کمک خدا به او دست بدهد و یا برخی نافرمانی هایش را از خداوند ، ناخودآگاه به روشن فکری! و تیزبینی ارتباط بدهد ، شما چه توصیه و نصیحتی به او می کنید؟

پاسخ:

«ای جود تو سرمایه سود همه کس /وی ظل وجود تو وجود همه کس
گر فیض تو یک لحظه به عالم نرسد/معلوم شود بود و نبود همه کس»(1)
با توجه به اینکه احساس بی‌نیازی، دلایل متفاوتی دارد که اصل آنها «غنی» دیدن خود است. چرا که انسان اگر «غنی» نباشد، حتماً نیازمند است و اگر احساس نیاز نمی‌کند، لابد خود را غنی می‌بیند. البته همان طور که خداوند متعال می‌فرماید: خود را غنی می‌بیند، یعنی گمان می‌کند که بی‌نیاز شده است، نه این که واقعاً غنی شده باشد:

«كلاَّ إِنَّ الْانسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّءَاهُ اسْتَغْنىَ (2) چنين نيست كه انسان حق‌شناس باشد مسلماً طغيان مى‏ كند. به خاطر اين كه خود را بى نياز مى ‏بيند.»

آری، انسان مسلماً طغیان می‌کند، یعنی از پوسته و چارچوب و اصل خود خارج می‌شود، اگر خود را غنی و بی‌نیاز ببیند.
لذا بر اساس این آیه شریفه، انسان وقتی احساس بی نیازی می کند دست به طغیان و نافرمانی خداوند می زند.
برای از بین بردن ریشه بی نیازی به حق تعالی، باید به این مطلب توجه نمود که نیاز مخلوق به خالق خود و مرزوق به رازق خود و حی به محیی خود و ...، یک نیاز ذاتی است، اگر کسی گمان کند که نیازی احساس نمی‌کند، ناشی از بی توجهی او به حقایق عالم هستی و یا معطوف شدن توجهاتش به غیر است، نه این که نیازی ندارد.
لذا در قرآن کریم آمده است:
«يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ(3) اى مردم! شما محتاج به خداييد و خدا تنها بى‏ نياز و ستوده است.»

تا قبل از مرحوم ملا صدرا حکما قائل بودند که موجودات این عالم فقیر و محتاج اند نسبت به حق تعالی
ولی مرحوم ملا صدرا ملاک نیاز ممکن به علت را امکان فقری می‌داند، نه امکان ماهوی که دیگران بدان معتقدند. این بدان دلیل است که ذات ممکنات عین فقر و ربط به واجب متعالی که علةالعلل است، هستند . همة عالم درعین فقرذاتی به باری تعالی بوده و بدون آن که کینونت وجودی برای خود داشته باشند، تمام ذاتشان تعلق به علت وجودی خویش است و با قطع نظر از آن، بطلان محض و «لیس» صرفند.(4)
«ما عدم هاییم، هستی ها نما / تو وجود مطلق و هستی ما»(5)
یعنی تا قبل از مرحوم ملا صدرا ،حکما معتقد بودند موجودات این عالم چیزی هستند و فقیرند ولی مرحوم ملا صدرا با عنوان کردن بحث امکان فقری فرمود موجودات این عالم شیئ ثبت له الفقر نیستند بلکه عین فقرند، عین ربط وعین احتیاج اند
«به اندک التفاتی زنده دارد آفرینش را/اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالب ها»(6)
بنابراین وقتی موجودات در اصل وجود خود چه در حدوث و چه در بقا محتاج حق تعالی هستند،در اوصاف کمالی خود به طریق اولی محتاج اند
مانند اینکه لامپ مهتابی اگر قرار است روشن شود به نیروگاه برق محتاج است، واگر قرار باشد این روشنایی خود را مستمرا داشته باشد باید آن به آن از نیروگاه برق انرژی الکتریسیته به لا مپ مهتابی افاضه شود
پس وقتی ما در اصل وجود خود ودر کمالات خود عین فقر واحتیاج به حق تعالی هستیم دیگر معنی ندارد که احساس بی نیازی داشته باشیم
«تو قائم به خود نیستی یک قدم /زغیبت مدد می رسد دم به دم»(7)
[=arial]پس[=arial] هرچه در خود احساس فقر به پروردگار را كه مبتنی بر فقر واقعی است،[=arial]تقويت[=arial]‎ كنيم،روح تعبد و بندگی، پذيرش قانون الهی و تسليم در مقابل دستورات حق در ما بيشتر تقويت خواهد يافت. به عبارت ديگر عمق عبادت به درك فقر حقيقی ما نسبت به پروردگار متعال بستگی تمام دارد.
پی نوشت:
1.فیض کاشانی.
2.العلق/ 6-7.
3.فاطر/15
4.برای اطلاع بیشتر ر. ک عبودیت، عبدالرسول، درآمدی بر نظام حکمت صدرایی،ج1،صص232-210، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1385،
5.مولوی.
6.فیض کاشانی.
7.سعدی.

موضوع قفل شده است