جمع بندی آیا ترجمه سوره مائده آیه 55 اشتباه است؟

تب‌های اولیه

116 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا ترجمه سوره مائده آیه 55 اشتباه است؟

با سلام

به مواردی که قرمز کردم توجه کنید... البته من سوادم کمه ولی می بینم که یک (و) این دو رو از هم جدا کرده و احتمال میدم در معنی کردن فارسی زیاده روی شده... شاید من اشتباه بگم... لطفا اشتباه من رو تصحیح کنید... با تشکر

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ

ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات می‏دهند

کارشناس بحث : سعید

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و تشکر

☀ مهدی ☀;286615 نوشت:
به مواردی که قرمز کردم توجه کنید... البته من سوادم کمه ولی می بینم که یک (و) این دو رو از هم جدا کرده و احتمال میدم در معنی کردن فارسی زیاده روی شده... شاید من اشتباه بگم... لطفا اشتباه من رو تصحیح کنید... با تشکر إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات می‏دهند

در این آیه شریفه خدای متعال ولی و سرپرست مومنین را تنها خود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام معرفی می کند البته اسناد در مورد حضرت علی علیه السلام بصورت جمع آمده که از باب تطبیق کلی بر یک فرد است که این استعمال در قرآن و ادبیات عرب رایج است.
اما در مورد ترجمه آیه ظاهرا این ترجمه بر اساس این ترکیب است که کلمه « الذین» اسم موصول و عبارت « آمنوا» صله آن است. و « الذین» دوم بدل یا نعت است از « الذین» اول و عبارت « یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون» صله است برای « الذین» دوم. بنابراین اینکه گفتید حرف « واو» آیه را دو قسمت می کند صحیح نیست چرا که حرف واو عاطفه است و دو جمله « یقیمون الصلاه» و « یوتون الزکاه» را به هم عطف می کند و جمله « و هم راکعون» نیز در صدد بیان حالت دادن زکات است
.
موفق باشید

تمام
این روایت ها رو در کنار هم بگذاری به نتیجه می رسی
گرفتی دوست عزیز؟؟
1.در این روایت قنفذ توسط ابوبکر صدیق فرستاده شده و فاطمه زهرا را با تازیانه میزند.

-(فحالت فاطمة عليها السلام بين زوجها وبينهم عند باب البيت ،فضربها قنفذ بالسوط ... إلى أن قال: فأرسل أبو بكر إلى قنفذ لضربه , فألجأها إلى عُضادة باب بيته , فدفعها فكسر ضلعا من جنبه , وألقت جنينا من بطنها)

الاحتجاج :1/212 ,
مرآة العقول:5/320
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ​ــــــــــــــــــ� �ــــــــ
2-اینجا قنفذ با درب به سیدتنا فاطمه ضربه میزندو پهلوی وی شکسته شده و جنینش سقط میگردد :

(فألجأها قنفذ لعنه الله الى عضادة باب بيتها ودفعه , فكسر ضلعها من جنبه , فألقت جنينا من بطنه , فلم تزل صاحبة فراش حتّى ماتت صلى الله عليها من ذلك شهيدة ).
كتاب سليم بن قيس , بتحقيق محمد باقر الانصاري:2 / 588

عن علي عليه السلام : إن سبب إعفاء قنفذ من إغرام عمر له ، أنه هو الذي ضرب فاطمة بالسوط حين جاءت لتحول بينه ( ع ) وبينهم ، فماتت صلوات الله عليها وإن أثر السوط في عضدها مثل الدملج
( كتاب سليم بن قيس : ص 134 . ) .
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ​ــــــــــــــــــ� �ــــــــ
3- اینجا قنفذ مولای مرد ( یعنی سیدنا عمر) سیدتنا فاطمه را با آخر شمشیر میزند »»» بدون شکسته شدن پهلو

عن أبي بصير، عن أبي عبد الله عليه السلام (في حديث): وكان سبب وفاتها أن قنفذاً مولى الرجل لكزها بنعل السيف بأمره، فأسقطت محسناً ومرضت من ذلك مرضاً شديداً، ولم تدع أحداً ممن آذاها يدخل عليها
دلائل الإمامة، طبري، ص45.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ​ــــــــــــــــــ� �ــ

4-اینجا امیر المومنین عمر بن خطاب با پایش به درب ضربه زده و در بر روی شکم بنت رسول الله می افتد »»»» بدون شکسته شدن پهلو

أخذت فاطمة باب الدار ولزمتها عن ورائها، فمنعتهم عن الدخول، ضرب عمر برجله على الباب فقلعت فوقعت على بطنها سلام الله عليها، فسقط جنينها المحسن
ملتقى البحرين: ص81،
(الجنة العاصمة) ص251.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ​ــــــ
5-اینجا عمر بن خطاب شمشیر خالد بن ولید را برداشته و به پهلوی سیدتنا فاطمه میزند

حين ما جروا أمير المؤمنين مع حلس كان مستقراً عليه، لزمت فاطمة مع ما كان عليها من وجع القلب بطرف الحلس تجره ويجر القوم على خلافها... أخذ عمر عن خالد بن وليد سيفاً فجعل يضرب بغمده على كتفها حتى صارت مجروحة
ملتقى البحرين: ص81، (الجنة العاصمة) ص251.
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ​ــــــــ
6- اینجا سیدنا امیر المومنین عمر بن خطاب شمشیر و تازیانه را برداشته و فاطمه را میزند اما نامی از ضربه به در نیست !!!

فاطمة (عليها السلام)وصاحت يا أبتاه يا رسول الله ، فرفع عمر السيف وهو في غمده فوجأ به جنبها ، فصرخت يا أبتاه ، فرفع السوط فضرب به ذراعها ، فنادت يا رسول الله لبئس ما خلفك ابو بكر وعمر ، فوثب علي (عليه السلام)فأخذ بتلابيبه ثم نتره فصرعه ووجأ أنفه ورقبته ، وهمَّ بقتله فذكر قول رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم)وما أوصاه به .
كتاب سليم بن قيس 3/583
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ​ـــــــ
7- اینجا با در به وی فشار آورده بدون لگد زدن و یا شمشیر زدن و یا تازیانه و یا حتی مسمار...
و در این حین محسن خان سقط شده و میمیرد .!!!!

مسعودی میگوید : فأقام أمير المؤمنين عليه السلام ومن معه من شيعته في منزله بما عهد إليه رسول الله صلى الله عليه وآله، فوجهوا إلى منزله، فهجموا عليه، وأحرقوا بابه واستخرجوه منه كرهاً، وضغطوا سيدة النساء بالباب حتى أسقطت محسناً، وأخذوه بالبيعة فامتنع وقال: لا أفعل، فقالوا: نقتلك، فقال: إن تقتلوني فإني عبد الله وأخو رسوله
إثبات الوصية: ص123
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ​ـــــ
8- در این روایت ضارب مغیرت بن شعبه هستش !!!!!!!!!!!!
مغیره فاطمه را زده و حملش را سقط کرده

امام حسن مغیره بن شعبه را چنین در مجلس معاویه مورد خطاب قرار داد
(وأنت ضربت فاطمة بنت رسول الله حتى أدميتها، وألقت ما في بطنها، استذلالاً منك لرسول الله، ومخالفة منك لأمره، وانتهاكاً لحرمته، وقد قال لها رسول الله: (أنت سيدة نساء أهل الجنة) والله مصيّرك إلى النار..
الاحتجاج 137
بحار الأنوار ج10
فاطمة الزهراء (عليها السلام) من المهد إلى اللحد،
العلامة الخطيب السيد محمد كاظم القزويني
فَاطِمَةُ الزهْرَاء (عليها السلام) في مهبِّ الأعَاصِير

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــ​ـ

9- و در اینجاااااا میخ را در پهلوی سیده زنان بهشت فرو میکند !!!!

أما عصرت بين الجدار وبابها**** أما نبت المسمار في ثدى فاطم
أما أسقوطها لا رعى الله قومها**** جنين حشاها محسناً يالهاشم
أما روعت بالسوط قنّع رأسها**** و وشّح متينها به شر غاشم

کتاب :
رياض المدح والرثاء للشيخ حسين البلادي: 336.
برگرفته از کتاب أدب المحنة سيد محمد علي الحلو ص 198
ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــ

10- در اینجا عمر همراه سیصد مرد به سمت خانه فاطمه حمله ور میشود !!!!!

وروي في علة وفاة الصديقة الطاهرة عليها السلام : ان عمر بن الخطاب هجم مع ثلاثمائة رجلٍ على بيتها سلام الله عليها
العوالم : 2 | 58

ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــ
11- اینجا عمر بن خطاب در راه فاطمه را با لگد میزند ( توجه داشته باشین که در خانه اش نیست ، در مسیری درحال حرکت است )

ان فاطمة استنزعت كتابا من أبي بكر برد فدك اليها ، فخرجت والكتاب معها ، فلقيها عمر فقال : يا بنت محمد ! ما هذا الكتاب الذي معك ؟ فقالت : كتاب كتب لي أبو بكر بردّ فدك ، فقال : هلميّه إليّ ، فأبت أن تدفعه إليه ، فرفسها برجله
شیخ مفيد در کتاب الامالی ص 38 ،
و کتاب الاختصاص ص 185
این متن هایی که شما عرض کردید بازهم می گویم که اگر در کنار هم بگذاری چنین می شود
مثل قران که از ارتباط میان چند ایه مفهومی رو می فهمی
و.............

دوست عزیز و گرامی
بنده می گویم تا زمان عمر بن عبدالعزیز امام رو روی منبر ها لعن وسب می کردند
که این داستان رایج است بین مردم

اشکال علمای اهل سنت به معاویه+سند
اشکال علمای منصف اهل سنت به معاویه و بنی امیه در سب کردن علی(ع)

http://sonnat.net/article.asp?id=2384&cat=87
http://14mah.parsiblog.com/Posts/11/%D8%B3%D8%A8+%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86+%D8%B9%D9%84%D9%8A+%D8%A8%D9%86+%D8%A7%D8%A8%D9%8A%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8(%D8%B9)+%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B7+%D9%85%D8%B9%D8%A7%D9%88%D9%8A%D9%87(%D8%AE%D8%A7%D9%84+%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D9%85%D9%86%D9%8A%D9%86)/
این لینک ها رو ببینید

خیلی زحمت کشیدید که از منابع خودتان مطلب آوردید.

سوال؛ آن زمان که دختر رسول الله به ادعای شما زیر مشت و لگد و تازیانه و شمشیر بود و به بدترین شکل ضربه می خوردند، شیر خدا، همای حرمت، ساقی کوثر، دلیر دلیران و شجاع شجاعان کجا بودند؟

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ

در قرآن در حدود 36 مرتبه به ما تذکر داده شده که قرآن به زبان عربی نازل شده و این دلیلی دارد.

متاسفانه بعضی دوستان نیمی از قرآن را فارسی ترجمه می کنند و نیمی دیگر را عربی!

راکعون یا همان رکوع که یکی از اعمال نماز است در واقع به معنی خشوع و فروتنی است.
زمانی که شما در نماز رکوع می کنید در واقع به الله خشوع کرده اید.

پس معنی اصلی آیه این است:

إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ

ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حالی که خشوع دارند.

همانگونه که می بینیم در این آیه هیچ نام و نشانی از احدی برده نشده، و آنچه که شیعه بعنوان دلیل خود ارایه داده است، روایتی است که ادعا می کند سبب نزول این آیه را روشن می سازد . پس استدلال آنها به روایت می باشد و نه به آیه ای از قرآن مجید.

استدلال به این آیه، مخالف با یکی از اساسی ترین معتقدات مذهب اثنی عشری می باشد. چون همانگونه که علمای شیعه در استدلالات خود به این نکته اشاره کرده اند، کلمه «إنما» در زبان عربی برای حصر بکار برده می شود. و بدین ترتیب اگر بخواهیم این آیه را آنگونه که بزرگان شیعه می پندارند تفسیر کنیم بایستی از آنها بخواهیم امامت را تنها منحصر به علی بن ابی طالب بدانند و از اعتقاد با امامت سایر ایمه دست بکشند. و مسلم است بزرگان شیعه هرگز به قبول آنچه که خود مقرر داشته اند تن در نخواهند داد.

اگر این آیه می خواست علی بن ابی طالب -رضی الله عنه- را پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه وسلم) به امامت و ولایت مسلمانان منصوب سازد آشکارا نام ایشان و یا حداقل یکی از صفات و ویژگیهای مخصوص ایشان را ذکر می کرد تا هیچگونه شک و تردیدی در مورد این مساله برای مسلمانان باقی نماند و حجت الهی بر تمام مردم اقامه شده باشد.

بررسی آیه:
در این آیه چند نکته مهم است؛
الف: لفظ "ولی" و معنای آن
ب: "الذین آمنوا" چه کسانی هستند.
ج: معنی "راکعون" در آیه به چه معناست.

لفظ "ولی" و معنای آن:
ولی در لغت به معنای مختلفی می آید. هم به معنی سرپرست و هم به معنی یاری رسان و ناصر، هم به معنای دوست. لذا این کلمه بین چندین معنی مشترک است. و زمانی که یک کلمه دارای چندین معنا باشد، اختصاص دادن آن به یک معنی نیاز به دلیل و قرینه دارد. و اگر قرینه یکی از معنی را بر دیگری ترجیح داد، آن معنی را می پذیریم. برای مثال: «دست دزدی که در دزدی دست داشت قطع کردند.» در این جمله "قطع کردن" قرینه ای است که به "دست" اولی معنای دست حقیقی می دهد و فعل "داشتن" قرینه ای است برای اینکه "دست" دومی به معنای دخالت داشتن است.
لذا لفظ "ولی" نیز باید همراه با قرینه ای باشد تا دلالت بر یکی از معنای آن داشته باشد. اما در قرآن چند مشتق از این کلمه وجود دارد.
اول: لفظ " مولی" که جمع آن می شود، " موالیکم" این لفظ هم بصورت مفرد و هم بصورت جمع در قرآن بکار برده شده که در هر دو مورد به معنای دوست و یاور است.
الف: فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آَبَاءَهُمْ فَإِخْوَانُكُمْ فِي الدِّينِ وَمَوَالِيكُمْ [الأحزاب/5]
يعني : «اگر پدران ايشان را نشناختيد آنها را برادران ديني و موالي خويش بدانيد»
ب: فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ [التحريم/4]
يعني:«خدا مولاي پيامبر است و نيز جبرئيل و مؤمنان شايسته».
آيا (مولي) به معني سرپرست آمده و مؤمنان سرپرست پيامبراند؟ مسلما در این آیه منظور از مولی یعنی دوست است چرا که مومنان نمی توانند سرپرست رسول الله باشند، و همین قرینه مشخص می کند که معنی مولی یعنی دوستی و نصرت است.
البته آیاتی دیگر نیز وجود دارد که کلمه "مولی" در آن بکار برده شده و همگی معنای دوستی و یاری رسان را دارد. برای مثال:
يَوْمَ لَا يُغْنِي مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَيْئًا وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ [الدخان/41]
یعنی: روزی که هیچ یاری رسانی توانایی یاری رساندن دیگری را ندارد و آنها نصرت داده نمی شوند.
و آیاتی دیگر...

دوم:" اولیاء" اولیاء جمع "ولی" است و به معنی دوست و یاری رسان بکار برده شده.
در قرآن این کلمه بگونه های مختلفی بکار برده شده.
الف: رابطه دوستی بین خدا و بندگان مؤمن:
وَمَا كَانُوا أَوْلِيَاءَهُ إِنْ أَوْلِيَاؤُهُ إِلَّا الْمُتَّقُونَ [الأنفال/34]
أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ (62) الَّذِينَ آَمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ [يونس/62، 63]
قُلِ اللَّهُ قُلْ أَفَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءَ لَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعًا وَلَا ضَرًّا [الرعد/16]
وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنْ أَوْلِيَاءَ يَنْصُرُونَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ [الشورى/46]
لفظ مفرد این کلمه نیز دلالت بر همین معنا دارد، مانند:
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آَمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ [البقرة/257]
وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ ( [آل عمران/68]
اللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ [الجاثية/19]

از بررسی تمام این آیات و دیگر آیات به چند نکته می رسیم
1- اولیاء( جمع ولی) و ولی در قرآن به معنای دوست و یاری رساندن است. و در هیچ جای قرآن این کلمه به معنی سرپرست و جانشین بکار برده نشده است.
2- کسانی اولیاء هستند که به الله ایمان آوردند( الذین امنوا ) و به دستورات او عمل کرده و از منهیات او دوری کردند( و کانوا یتقون).
3- و الله نیز ولی کسانی است که ایمان آوردند( المومنین) و تقوا را پیشه کردند( المتقین)

ب: ارتباط مؤمنین با مؤمنان:
بعضی از آیات برای رابطه بین مؤمنین و مؤمنین بکار برده شده است که باز هم به معنای دوستی و یاری رساندن است.
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ [التوبة/71]
إِنَّ الَّذِينَ آَمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آَوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ [الأنفال/72]
از بررسی این آیات نیز چنان بر می آید که:
1- مومنین نیز در رفتارشان نسبت به هم دیگر ولایت دارند بدین معنی که دوست و یاور همدیگر هستند و نسبت به همدیگر نصح و دلسوزی دارند.
2- اصحاب رسول الله در بالاترین درجه از ولایت نسبت به همدیگر قرار داشتند. (آیه دوم) چرا که رابطه دوستی و نصرت یکدیگر در حد اعلی بین آنها تحقق یافت. که خداوند از آنان تمجید نمود.

ج: ارتباط شیطان با کفار:
لفظ اولیاء در ارتباط شیطان و کفار نیز بکار برده شده است.
إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَانُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَاءَهُ [آل عمران/175]
فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ [النساء/76]
إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ [الأعراف/27]
از آیات بالا چینین نتیجه گرفته می شود که:
1- شیطان نیز دوستانی دارد که برنامه های او را دنبال می کنند.
2- کسانی که ولایت و دوستی الله را نپذیرفتند، شیطان دوست و یاور آنان خواهد شد.
3- "اولیاء" هم معنی ایجابی دارد ( ارتباط خدا و مومنین با مومنین) و هم معنی سلبی یعنی ( ارتباط شیطان و کفار با کفار) لذا کلمه اطلاق کلمه اطلاق بر فردی دلالت به بزرگی نیست بلکه با پسوند اولیاء الله یا اولیاء المؤمنین دلالت بر عظمت دارد. که شامل هر مؤمنی است.

د: ارتباط کفار با کفار
وَإِنَّ الظَّالِمِينَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُتَّقِينَ [الجاثية/19]
وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ [الأنفال/73]
با توجه به آیاتی که ذکر شد مشخص شد که معنای ولی و اولیاء ( جمع ولی) دوستی و نصرت دادن است.
در برخی از آیات قرآن خداوند مؤمنان را منع کرده از اینکه با غیر مؤمنان رابطه دوستی و یاری رساندن داشته باشند. مانند؛
وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا [النساء/89]
کافران را به دوستی و نصرت گیرندگان خود نگیرید.
مسلما: در اینجا ولی به عنوان سرپرست نیست چرا که اصلا سیاق جمله ارتباطی به خلافت و جانشینی و سرپرستی ندارد.
فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِيَاءَ [النساء/89]
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ [النساء/144]
ای کسانی که ایمان آوردید کفار را به دوستی و یار و یاوری نگیرید.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ [المائدة/51]
ای کسانی که ایمان آوردید یهود و نصاری را به دوستی نگیرید، آنها بعضی دوستان و یاوران بعضی دیگر هستند. و هر یک از شما که آنها را به عنوان دوست و یاور بگیرد از خود آنان است. خداوند ظالمان را هدایت نمی دهد.
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ [المائدة/57]
ای کسانی که ایمان آوردید کفاری که دین شما را به مسخره و بازی گرفتند از اهل کتاب و کفار را به دوستی و یاوری نگیرید.
در هیچ یک از این آیات اولیاء به معنی سرپرستی نیست و معنی دوستی و یاوری است. چرا که اولا نمی شود همه یهود و نصاری را سرپرست خود کرد، ثانیا: گروهی از انها با گروه دیگر دوست و یاورند نه اینکه بر گروه دیگر خلافت می کنند و حکومت دارند.
آیه مورد نظر بحث ما آیه 55 سوره مائده است یعنی دقیقا در میان دو آیه آخر که بیان شد، قرار گرفته است. الله تبارک وتعالی در آیه قبل از آیه مورد نظر، از دوستی گرفتن با یهود و نصاری مسلمانان را باز می دارد و در همین آیه مورد نظر دوستان واقعی آنها را بیان می کند که عبارتند از مومنین واقعی.

اما بر می گردیم به آیه مورد نظر:
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ (55) وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ [المائدة/55، 56]
حال بین آیه 51 و این دو آیه مقایسه می کنیم
1- در آیه اول خداوند به مومنین می فرماید:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَی ...
یهود و نصاری را بدوستی و یاوری نگیرید.
در آیه دوم می فرماید:
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا....
چرا که یقینا دوستان و یاوران شما خدا و رسول او و مؤمنین هستند.
2- در آیه اول خداوند می فرماید:
وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُم.......
کسی که آنها ( یهود و نصاری) را بدوستی می گیرند از آنان هستند.
در آیه دوم می فرماید:
وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آَمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ ...
کسانی که خدا و رسول او و کسانی که ایمان آوردند را به دوستی بگیرند آنان گروه خدایند و گروه خداوند همیشه غالب هستند.

با بررسی این آیات مشخص شد که:
اولا: ولی به معنای سرپرستی و جانشینی نمی آید بلکه خصوصا در آیه مورد نظر به معنای دوستی و یاوری است. چرا که در آیه قبل خداوند مسلمانان را از دوستی با اهل کتاب منع می کند و در این آیه دوستان واقعی را برای آنها مشخص می کند که همانا دوستان واقعی الله و رسول او و مؤمنین هستند.
ثانیا: " الذین امنوا" جمع است و مراد مؤمنین هستند همه مؤمنین منظور است چنان که خداوند در سوره توبه می فرماید:
وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ [التوبة/71]
وصف مؤمنین اقامه نماز و ادای زکات است.
شاید بعضی از تشیع بگویند. ممکن است لفظ جمع بکار برده شود اما سبب آن علی بن ابی طالب بوده لذا این آیه در مورد علی بن ابی طالب نازل شده است.
می گوییم:
اولا: اگر چنین بود که شما می گویید. یعنی سبب نزول خاص بوده اما لفظ عام بکار برده شده است، این دلالت بر این دارد که معنی آیه مختص یکنفر نیست بلکه شامل همه مؤمنان است. چون ممکن است یک آیه ای در مورد یک نفر نازل شده باشد اما وقتی خداوند صیغه ی عام بکار برد دلالت بر عموم دارد آنچنان که علمای قرآن می گویند؛ اعتبار به عموم لفظ است نه به خصوص سبب. برای اینکه واضح تر شود به این مثال توجه کنید:
فَأَمَّا مَنْ أَعْطَىٰ وَاتَّقَىٰ ﴿٥﴾ وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ﴿٦﴾ الیل
همه مفسرین معتقدند که این آیه در باره ابوبکر صدیق نازل شده. اما لفظ آیه ( من = هر کسی) دلالت بر عموم دارد. سوال این است که: آیا اگر غیر از ابوبکر صدیق از جمله سایر اصحاب یا امروزه کسی چنین ظرفیتی را در خودش ایجاد کرد آیا این آیه شامل او می شود یا نه؟ که جواب بله است.
لذا اگر چه هم بپذیریم این آیه در مورد علی کرم الله وجه نازل شده باشد، باز هم سایر مؤمنین از آن خارج نیستند. و این آیه مرادش همه مؤمنین هستند. همانطور که ذکر شد.( فراموش نکنید ما هنوز بحث روایت نمی کنیم. این مساله فرضی است. )
ثانیا: علی کرم الله از بزرگترین اولیاءست و او بطور اولی زیر این آیه وارد می شود. لذا هم او ولی الله است و همه سایر مؤمنین از اصحاب رسول الله هم کسانی که بعد از آنها آمدند تا به حال.
ممکن است برخی دیگر از تشیع بگویند: این آیه با کلمه "انما" شروع شده پس دلالت بر حصر دارد. و کسی دیگر شامل این آیه نمی شود.
در جواب می گوییم:
اولا: "انما" اگر چه بسیاری از علمای تفسیر آن را برای حصر گرفته اند اما خیلی از محققین این رای را نپذیرفتند بدلایل زیر:
الف: إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ ..[البقرة/173]
مسلما محرمات خداوند محصور در این چند مورد نیست.
ب: إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ [النساء/17]
مسلما توبه منحصر بر کسانی که از روی نادانی کاری انجام دادند نیست بلکه بر هر کسی که عمدی یا غیر عمدی انجام دهد توبه وجود دارد.
ج: إِنَّمَا الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ رَسُولُ اللَّهِ [النساء/171]
مطمئنا عیسی فقط رسول الله نیست بلکه ایشان اوصاف دیگری نیز دارد یا رسول الله فقط عیسی علیه السلام نیست کسانی دیگر نیز رسول الله هستند.
مانند این آیات زیاد هستند که دلالت بر حصر در آنها نیست. لذا خیلی از محققین "انما" را کلمه حصر نمی دانند گر چه که در برخی از مکانها دلالت بر حصر دارد. و این نیاز به قرینه دارد.
ثانیا: اگر چنین باشد و " انما" برای حصر باشد معنی چنین است فقط خدا، و رسولش و مؤمنین ولی و دوست ویاور شما هستتد. نه اینکه فقط علی مؤمن است و ولی شما است.

آیا مگر جمله "هم راکعون" آیه دلالت بر رکوع نماز نیست.؟
برای جواب به این سؤال باید عرض کنیم
اولا: اگر چنین باشد باز هم مشکل حل است چرا که گفتیم سبب نزول خاص است و لفظ آیه عام است و هر کسی که اینکار کرد ولی و دوست مؤمنان خواهد بود. گر چه که کمی دور از ذهن به نظر می رسد چون مؤمنان بدون زکات در رکوع نیز ولی هستند. و هیچ یک از فقها نگفته اند زکات دادن در رکوع سنت است یا امری پسندیده است بلکه به اتفاق علمای اسلام نماز جای توجه به غیر الله نیست. چه رسد به اینکه دیگران را صدا بزنید که بیا زکات بگیرید!!!!!!!
ثانیا: برای فهم معنای کلمات قرآن باید به خود قرآن مراجعه کرد. خداوند در جاهای مختلفی از این کلمه استفاده کرده است. که همه آنها معنای کرنش در برابر خداوند است. ما بدانها اشاره نمی کنیم و فقط به آیه ای اشاره می کنیم که در جایی دیگر خداوند در وصف اصحاب پیامبر( مومنان مورد خطاب آیه مورد نظر) بیان فرموده است.
مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعًا سُجَّدًا يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا [الفتح/29]
حالت اصحاب محمد چنین است که دایم آنها را در رکوع و سجود می بینی!
این ایه دقیقا از نظر معنی با آیه مورد نظر یکی است هر دو دلالتشان این است که اصحاب محمد حالتشان رکوع( کرنش در مقابل پروردگار ) است.
ثالثا: دلیل دیگر که مشخص می کند این هم راکعون منظور رکوع نماز نیست خود آیه است.

چرا که اگر ما بخواهیم بر اساس داستان آیه را تفسیر کنیم باید چنین بود؛
ولی شما خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان اوردند و نماز خواندند و زکات را در حالی که در رکوع بودند، دادند ( لفظ عربی آن چنین بود: الذین اقاموا الصلاة و آتوا الزکاة و کانوا راکعین )
در این ترجمه استمرار نیست یعنی یکبار اینکار صورت گرفته و سپس تمام شده است. و حکم سرپرستی به شخص مورد نظر داده شده است و کسی دیگر با انجام اینکار نمی تواند سرپرست شود.
اما ترجمه آیه چنین است.
ولی شما خدا و رسول او و کسانی هستند که ایمان آوردند و همواره نماز می خوانند( فعل مضارع دلالت بر استمرار می دهد) و زکات می دهند و آنان همواره( جمله اسمیه دلالت بر استمرار دارد) در رکوعند.
این ترجمه برای هر مؤمنی قابل تطبیق است و هر کسی می تواند مانند علی بن ابی طالب(اگر چه که ما هنوز بحث روایی را مطرح نکردیم فرضا می گوییم) چنین کاری انجام دهد. و ادعای سرپرستی کند. طبق آیه حق اوست. آنچنان که شیعه می گوید. اما ما می گوییم بله او با انجام اینکارها یعنی اقامه نماز، و ادای زکات، و کرنش در مقابل پرودگار ولی هر مؤمنی است و دوستی و موالات او بر هر مؤمنی واجب است.

منبع بخشی از متن http://www.islamtxt.net/article/97

ohfreedom;292963 نوشت:
سوال؛ آن زمان که دختر رسول الله به ادعای شما زیر مشت و لگد و تازیانه و شمشیر بود و به بدترین شکل ضربه می خوردند، شیر خدا، همای حرمت، ساقی کوثر، دلیر دلیران و شجاع شجاعان کجا بودند؟

وقتی عمر ملعون با قلاف شمشیر به سیده زنان بهشت میزد امیر مومنان آمد کمر آن ملعون را گرفت بلندش کرد و به زمین کوبید . قصد داشت آن ملعون را بکشد و زمین را از وجود نجسش پاک کند اما یاد قولی افتاد که به پیامبر (ص) داده بود
پیامبر به ایشان فرموده بود در مقابل این حوادث باید صبر پیشه کنی و ایشان هم دست نگه داشتند و در نهج البلاغه آمده که عمل به قولم به رسول الله را بهتر دیدم

ohfreedom;292963 نوشت:
خیلی زحمت کشیدید که از منابع خودتان مطلب آوردید.

سوال؛ آن زمان که دختر رسول الله به ادعای شما زیر مشت و لگد و تازیانه و شمشیر بود و به بدترین شکل ضربه می خوردند، شیر خدا، همای حرمت، ساقی کوثر، دلیر دلیران و شجاع شجاعان کجا بودند؟

وَقَرْنَ فِی بُیوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا«الأحزاب/33»
و در خانه‏هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستاده‏اش را فرمان برید خدا فقط می‏خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند

علی (ع)براساس این ایه فرمان داشت تا در خانه بماند و مانند عایشه در جنگ جمل خود را جلوه گر نکند تا دین خدا برقرار بماند !

برادر ما به همین صبر علی مینازیم و الا مگر کسی قدرت داشت در مقابل شیر خدا قد علم کند و دردانه پیامبر را بیازارد .

ohfreedom;292967 نوشت:
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَ هُمْ رَاكِعُونَ
ولى شما تنها خدا و پيامبر اوست و كسانى كه ايمان آورده‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حالی که خشوع دارند.

ترجمه شما خیلی ابکی است برادر یوتون الزکاة را چه کردی مگر شما در نماز به خدا زکوة میدهید !

اگر هم بخواهیم به روش شما ترجمه کنیم باید بگوئیم کسانی که نماز را بپا میدارند و در حال خشوع زکوة میدهند حال میخواهم بدانم چه کسی را یارای برابری خشوع در زگوة با اهل بیت است .

بهلول;293088 نوشت:
وَقَرْنَ فِی بُیوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِینَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَكُمْ تَطْهِیرًا«الأحزاب/33»
و در خانه‏هایتان قرار گیرید و مانند روزگار جاهلیت قدیم زینتهای خود را آشکار مکنید و نماز برپا دارید و زکات بدهید و خدا و فرستاده‏اش را فرمان برید خدا فقط می‏خواهد آلودگی را از شما خاندان [پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند

علی (ع)براساس این ایه فرمان داشت تا در خانه بماند و مانند آیشه در جنگ جمل خود را جلوه گر نکند تا دین خدا برقرار بماند !


برادر به خجالت اعتقاد دارید؟
کمی بکشید لطفا
آیه در مورد زنان پیامبر است نه حضت علی...
اول آیه را دقت کنید [="red"]و[/] دارد...
یعنی ادامه ی آیه قبلی است و با حرف ربط "و" به آیه بعدی وصل شده است.
خیلی از سطح درک پائین شما متاسفم...
بهلول;293118 نوشت:
ترجمه شما خیلی ابکی است برادر یوتون الزکاة را چه کردی مگر شما در نماز به خدا زکوة میدهید !

اگر هم بخواهیم به روش شما ترجمه کنیم باید بگوئیم کسانی که نماز را بپا میدارند و در حال خشوع زکوة میدهند حال میخواهم بدانم چه کسی را یارای برابری خشوع در زگوة با اهل بیت است .


باز هم متاسفانه باید بگویم که آبکی ترجمه شماست نه ما
الله حرف اضافه "و" را درست برای همین معنی آورده است.
کسانی که نماز را به پا می دارند [="red"][/]و زکات می دهند و در همه حال خاشع و فروتن هستند

سعید;287810 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و تشکر

در این آیه شریفه خدای متعال ولی و سرپرست مومنین را تنها خود و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و حضرت علی علیه السلام معرفی می کند البته اسناد در مورد حضرت علی علیه السلام بصورت جمع آمده که از باب تطبیق کلی بر یک فرد است که این استعمال در قرآن و ادبیات عرب رایج است.
اما در مورد ترجمه آیه ظاهرا این ترجمه بر اساس این ترکیب است که کلمه « الذین» اسم موصول و عبارت « آمنوا» صله آن است. و « الذین» دوم بدل یا نعت است از « الذین» اول و عبارت « یقیمون الصلاه و یوتون الزکاه و هم راکعون» صله است برای « الذین» دوم. بنابراین اینکه گفتید حرف « واو» آیه را دو قسمت می کند صحیح نیست چرا که حرف واو عاطفه است و دو جمله « یقیمون الصلاه» و « یوتون الزکاه» را به هم عطف می کند و جمله « و هم راکعون» نیز در صدد بیان حالت دادن زکات است
.
موفق باشید



با سلام

ممنون از پاسختون...

ولی بنده هنوز متاسفانه به هدفم نرسیدم...

هدف بنده این هست که چرا در انتهای این آیه ترجمه شده (و کسانی که در حال نماز زکات می دهند؟) آیا واقعا این قسمت عربی قرآن همین معنی را می دهد؟ آیا امکان دارد که بر خلاف معانی ای که در قرآن ها هست اینبار استثنائا شما این آیه را برای بنده حرف به حرف ترجمه کنید تا در نهایت به صورت علمی به این نتیجه برسیم که (و کسانی که در حال نماز زکات می دهند؟) صحیح است...

با تشکر

ohfreedom;293236 نوشت:
برادر به خجالت اعتقاد دارید؟
کمی بکشید

شما هم یکم از اینا که میدونید بکشید

حتما اینحارو بخونید

http://www.askdin.com/thread7809.html

باز بکشید از اونا که بلدید

إِنَّمَا وَلِیُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
ولى شما تنها خدا و پیامبر اوست و كسانى كه ایمان آورده‏اند همان كسانى كه نماز برپا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏دهند.
سوره مائده آیه 55
و با هم به كتب اهل سنت و تشیع می نگریم و حقیقت را با هم جویا می شویم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آیة شریفه‌: "اِنَّما وَلِیُّكُم‌ُ اللّه‌ُ ورَسولُه‌ُ والَّذین‌َ ءامَنوا اَلَّذین‌َ یُقِیمون‌َ الصَّلوَة‌َ ویُؤتون‌َ الزَّكوَة‌َ وهُم رَكِعون‌;(مائده‌،55) ولی‌ّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و كسانی كه ایمان آورده‌اند، همان كسانی كه نماز برپا می‌دارند و در حال ركوع زكات می‌دهند." بنابر روایتی كه شیعه و اهل تسنن‌، در كتاب‌های روایی و تفسیری نقل كرده‌اند، دربارة حضرت امیر المؤمنین علی‌نازل شده است و به نظر شیعه‌، یكی از ادلّة قرآنی امامت و ولایت آن حضرت می‌باشد.( ر.ك‌: شواهد التنزیل‌، حاكم حسكانی‌، ج 1، ص 209 ـ 245; مؤسسه انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی / الدر المنثور، جلال الدین سیوطی‌، ج 3، ص 98 ـ 100، دار احیأ التراث العربی‌، بیروت / تفسیر الكبیر، فخررازی‌، ج 12، ص 28، دارالفكر، بیروت / جامع البیان‌، محمدبن جریر طبری‌، ج 6، ص 628 ـ 629، دار الكتب العلمیة‌، بیروت‌. )
ولازم است بدانید علت این كه در آیه‌، "ولی‌ّ" مفرد آمده نه جمع‌; دو جهت است‌:
1. یكی از قواعد ادبیات عرب‌، تطابق میان مبتدا و خبر است‌; یعنی مبتدا و خبر از جهت مفرد، تثنیه‌، جمع‌، مذكر و مؤنث باید یكسان باشند. در آیة شریفه‌، "ولیكم‌" مبتدا و "اللّه‌" خبر است‌، و به نظر برخی‌، "ولیكم‌" خبر مقدم و "اللّه‌" مبتدای مؤخر است‌. و چون لفظ "اللّه‌" مفرد است‌، "ولیكم‌" گفته شده‌، نه "اولیأكم‌" و "رسوله‌" و "الذین امنوا" بر "اللّه‌" عطف شده‌اند.( ر.ك‌: اعراب القرآن‌، محمدجعفر الشیخ ابراهیم الكرباسی‌، ج 2، ص 309، مكتبة الهلال‌، بیروت / اعراب القرآن الكریم‌، محیی الدین الدرویش‌، ج 2، ص 507، دار الارشاد للشؤون الجامعیة‌، سوریه‌. )
2. مفرد آمدن "ولی‌ّ"، برای فهماندن این معنا است كه ولایت در اصل از آن‌ِ خداست و اثبات ولایت برای رسول خدا6 و مؤمنان به تبع ولایت الهی است‌. اگر "ولی‌ّ" به صورت جمع می‌آمد، این معنا از آن فهمیده نمی‌شد; بنابراین‌، اگر از لحاظ ادبی هم جمع آوردن "ولی‌ّ" بی‌اشكال باشد، معنایی كه "ولیكم‌" می‌فهماند، از "اولیأكم‌" فهمیده نمی‌شود.( ر.ك‌: كشاف‌، زمخشری‌، ج 1، ص 681، داراحیأ التراث العربی‌، بیروت / تفسیر الكبیر، همان‌، ج 12، ص 33 / پیام قرآن‌، آیت اللّه مكارم شیرازی و دیگران‌، ج 9، ص 200 ـ 213، دارالكتب الاسلامیة / المیزان‌، علامه طباطبایی‌;، ج 6، ص 9، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات‌. )


[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كتابهای ((صحاح سته)) كه كتابهای مشهور و معروف اهل تسنن است و معروف به كتب شش گانه اهل سنت نیز می باشد، از زبان عایشه همسر رسول خدا (ص) و دخت ابوبكر، خود ابوبكر، ابن سیرین، طلحه، زبیر، عبدالله بن زبیر و بخصوص ابن عباس به این مسئله كه علی تنها كسی است كه در حال ركوع زكات داده است، اذعان كرده است. از ابومسلم بخاری تا طرمزدی همگی به این مسئله اذعان كرده اند كه علی(ع) تنها كسی بوده است كه در حین ركوع زكات داده است و این آیه در وصف ایشان آمده است. برای دیدن و خواندن این موضوع نیز می توانید به فصل سوم و چهارم كتب چاپ قدیم مراجعه نمایید، در كتب چاپ جدید ممكن است كه این فصول جابجایی صورت گرفته باشد و به فصلهای بعد نیز انتقال یافته باشد. خوب نگاهی به آیه به طور كامل می اندازیم: ((انما ولیكم الله و رسوله و الذینء امنوا الذین یقیمون الصلوة و یوتون الزكوة و هم راكعون)) آیه ۵۵ سوره مائده اما معنای آیه به این شرح است: (( همانا ولی شما خدا و رسول او و مومنانی هستند كه نماز به پا داشته و به فقیران در حین ركوع زكات می دهند)) خوب با توجه به معنای آیه كه در آن از كلمه ولی استفاده شده است، دیگر نمی توان آن را برای كلمه دوستی و ابراز ارادت بكار برد. زیرا كلمه ولی این بار قبل از دو نام متبرك ((الله و رسوله)) آمده است. پس باید معنایی بالاتر از دوستی داشته باشد كه برای این دو در ابتدا بكار رفته است. فقط می ماند كه به دنبال نفر سوم باشیم كه در این آیه شریفه به او اشاره شده است. نفر سوم را می توان از شان نزول آیه كه اهل سنت و اهل تشیع در شان نزول آیه اشتراك نظر دارند، به راحتی یافت. بخاطر همین آیه است كه اهل تشیع علی (ع) را بخاطر خلافت برتر می دانند و اعتقاد دارند كه علی (ع) جانشین به حق رسول خداست. اما اگر بخواهیم كل ماجرا را بشنویم بدین گونه بود:
[=Nazanin][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عده ای یهودی تازه مسلمان شده خدمت رسول خدا(ص) رسیدند، از ایشان سوال كردند كه: یا رسول الله! در دین یهود، یهودیان اعتقاد دارند كه موسی (ع) پس از خود هارون(در بعضی روایات یوشع نبی آمده است) را جانشین خود فرموده، آیا شما جانشینی برای خود تعیین ننموده اید؟ بخاطر همین سوال در همان لحظه جبرئیل نازل شد و این آیه را بر پیامبر نازل كرد و ایشان پیام خدا را به تازه مسلمانان رساند. اینان پرسیدند: او كیست؟ حضرت فرمودند: به مسجد بروید، هم اكنون او در حال عبادت است. تازه مسلمانان برخاستند و به سوی مسجد روانه شدند. به درب مسجد كه رسیدند دیدند كه فقیری از در خارج شد. از او پرسیدند: كجا بودی؟ فقیر گفت: داخل مسجد رفتم و از كسی كه در حال نماز بود كمك خواستم. پرسیدند: آیا به تو كمك هم كرد؟ فقیر گفت: آری! به من انگشتری خود را در حین ركوع، زكات داد. گفتند: نام این شخص چه بود؟ گفت: نمی دانم! پس به داخل مسجد رفتند تا ببینند چه كسی در حال عبادت است! دیدند كه علی (ع) تنها كسی است كه در مسجد حاضر است و او نیز مشغول خواندن نماز بود.

ohfreedom;293236 نوشت:
باز هم متاسفانه باید بگویم که آبکی ترجمه شماست نه ما

سلام برشما
کمی در جواب دادن اندیشه بیشتری داشته باشید هم برای دنیای شما بهتر هست و هم آخرت شما

در تفسیر مجمع البیان و کتب دیگر از عبد الله بن عباس چنین نقل شده : که روزی در کنار چاه زمزم نشسته بود و برای مردم از قول پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) حدیث نقل می کرد ناگهان مردی که عمامه ای بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) حدیث نقل می کرد او نیز با جمله قال رسول الله حدیث دیگری از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل می نمود.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفی کند، او صورت خود را گشود و صدا زد ای مردم ! هر کس مرا نمی شناسد بداند من ابوذر غفاری هستم با این گوشهای خودم از رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) شنیدم ، و اگر دروغ می گویم هر دو گوشم کر باد، و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ می گویم هر دو کور باد، که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود:
علی قائد البرره و قاتل الکفره منصور aمن نصره مخذول من خذله .
علی (علیه السلام ) پیشوای نیکان است ، و کشنده کافران ، هر کس او را یاری کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یاری او برخواهد داشت .
سپس ابوذر اضافه کرد: ای مردم روزی از روزها با رسولخدا (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در مسجد نماز می خواندم ، سائلی وارد مسجد شد و از مردم تقاضای کمک کرد، ولی کسی چیزی به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت : خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضای کمک کردم ولی کسی جواب مساعد به من نداد، در همین حال علی (علیه السلام ) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آنحضرت بیرون آورد، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوی آسمان بلند کرد و چنین گفت :
خداوندا برادرم موسی از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانی و کارها را بر او آسان سازی و گره از زبان او بگشائی تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسی درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهی و بوسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی . خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده توام ، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم علی (علیه السلام ) را وزیر من گردان تا بوسیله او، پشتم قوی و محکم گردد.
ابوذر می گوید: هنوز دعای پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) گفت : بخوان ، پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: چه بخوانم ، گفت بخوان
[="magenta"]انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا... [/]
البته این شان نزول از طرق مختلف (چنانکه خواهد آمد) نقل شده که گاهی در جزئیات و خصوصیات مطلب با هم تفاوتهائی دارند ولی اساس و عصاره همه یکی است .

این آیه با کلمه انما که در لغت عرب به معنی انحصار می آید شروع شده و می گوید: ولی و سرپرست و متصرف در امور شما سه کس است : خدا و پیامبر و کسانی که ایمان آورده اند، و نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند.
[="Magenta"](انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلاه و یو تون الزکاه و هم راکعون ). [/]
شک نیست که رکوع در این آیه به معنی رکوع نماز است ، نه به معنی خضوع ، زیرا در عرف شرع و اصطلاح قرآن ، هنگامی که رکوع گفته می شود به همان معنی معروف آن یعنی رکوع نماز است ، و علاوه بر شان نزول آیه و روایات متعددی که در زمینه انگشتر بخشیدن علی (علیه السلام ) در حال رکوع وارد شده و مشروحا بیان خواهیم کرد، ذکر جمله یقیمون الصلاه نیز شاهد بر این موضوع است ، و ما در هیچ مورد در قرآن نداریم که تعبیر شده باشد زکات را با خضوع بدهید، بلکه باید با اخلاص نیت و عدم منت داد. همچنین شک نیست که کلمه ولی در آیه به معنی دوست و یا ناصر و یاور نیست زیرا ولایت به معنی دوستی و یاری کردن مخصوص کسانی نیست که نماز می خوانند، و در حال رکوع زکات می دهند، بلکه یک حکم عمومی است که همه مسلمانان را در بر می گیرد، همه مسلمین باید یکدیگر را دوست بدارند و یاری کنند حتی آنهائی که زکات بر آنها واجب نیست ، و اصولا چیزی ندارند که زکات بدهند، تا چه رسد به اینکه بخواهند در حال رکوع زکاتی بپردازند، آنها هم باید دوست و یار و یاور یکدیگر باشند.
از اینجا روشن می شود که منظور از ولی در آیه فوق ولایت به معنی سرپرستی و تصرف و رهبری مادی و معنوی است ، بخصوص اینکه این ولایت در ردیف ولایت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) و ولایت خدا قرار گرفته و هر سه با یک جمله ادا شده است .
و به این ترتیب ، آیه از آیاتی است که به عنوان یک نص قرآنی دلالت بر ولایت و امامت علی (علیه السلام ) می کند.
ولی در اینجا بحثهای مهمی است که باید به طور جداگانه ، مورد بررسی قرار گیرد:
شهادت احادیث و مفسران و مورخان
[="Black"]همانطور که اشاره کردیم در بسیاری از کتب اسلامی و منابع اهل تسنن ، روایات متعددی دائر بر اینکه آیه فوق در شان علی (علیه السلام ) نازل شده نقل گردیده که در بعضی از آنها اشاره به مساله بخشیدن انگشتر در حال رکوع نیز شده و در بعضی نشده ، و تنها به نزول آیه درباره علی (علیه السلام ) قناعت گردیده است .
این روایت را ابن عباس و عمار یاسر و عبد الله بن سلام و سلمه بن کهیل و انس بن مالک و عتبه بن حکیم و عبد الله ابی و عبد الله بن غالب و جابر بن عبد الله انصاری و ابوذر غفاری نقل کرده اند.
و علاوه بر ده نفر که در بالا ذکر شده از خود علی (علیه السلام ) نیز این روایت در کتب اهل تسنن نقل شده است .
جالب اینکه در کتاب غایه المرام تعداد 24 حدیث در این باره از طرق اهل تسنن و 19 حدیث از طرق شیعه نقل کرده است .[/]
[="blue"]کتابهای معروفی که این حدیث در آن نقل شده از سی کتاب تجاوز می کند که همه از منابع اهل تسنن است ، از جمله محب الدین طبری در ذخائر العقبی صفحه 88 و علامه قاضی شوکانی در تفسیر فتح القدیر جلد دوم صفحه 50 و در جامع الاصول جلد نهم صفحه 478 و در اسباب النزول واحدی صفحه 148 و در لباب النقول سیوطی صفحه 90 و در تذکره سبط بن جوزی صفحه 18 و در نور الابصار شبلنجی صفحه 105 و در تفسیر طبری صفحه 165 و در کتاب الکافی الشاف ابن حجر عسقلانی صفحه 56 و در مفاتیح الغیب رازی جلد سوم صفحه 431 و در تفسیر در المنصور جلد 2 صفحه 393 و در کتاب کنز العمال جلد 6 صفحه 391 و مسند ابن مردویه و مسند ابن الشیخ و علاوه بر اینها در صحیح نسائی و کتاب الجمع بین الصحاح السته و کتابهای متعدد دیگری این احادیث آمده است .[/]
با اینحال چگونه می توان اینهمه احادیث را نادیده گرفت ، در حالی که در شان نزول آیات دیگر به یک یا دو روایت قناعت می کنند، اما گویا تعصب اجازه نمی دهد که اینهمه روایات و اینهمه گواهی دانشمندان درباره شان نزول آیه فوق مورد توجه قرار گیرد.
و اگر بنا شود در تفسیر آیه ای از قرآن این همه روایات نادیده گرفته شود ما باید در تفسیر آیات قرآنی اصولا به هیچ روایتی توجه نکنیم ، زیرا درباره شان نزول کمتر آیه ای از آیات قرآن اینهمه روایت وارد شده است .
این مساله بقدری روشن و آشکار بوده که حسان بن ثابت شاعر معروف عصر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) مضمون روایت فوقرا در اشعار خود که درباره علی (علیه السلام ) سروده چنین آورده است :
فانت الذی اعطیت اذ کنت راکعا
زکاتا فدتک النفس یا خیر راکع
فانزل فیک الله خیر ولایه
و بینها فی محکمات الشرایع
یعنی : تو بودی که در حال رکوع زکات بخشیدی ، جان بفدای تو باد ای بهترین رکوع کنندگان .
و به دنبال آن خداوند بهترین ولایت را درباره تو نازل کرد و در ضمن قرآن مجید آنرا ثبت نمود.
پاسخ به هشت ایراد مخالفان بر آیه ولایت
جمعی از متعصبان اهل تسنن اصرار دارند که ایرادهای متعددی به نزول این آیه در مورد علی (علیه السلام ) و همچنین به تفسیر ولایت به عنوان سرپرستی و تصرف و امامت بنمایند که ما ذیلا مهمترین آنها را عنوان کرده و مورد بررسی قرار می دهیم :
1 - از جمله اشکالاتی که نسبت به نزول آیه فوق در مورد علی (علیه السلام ) گرفتهاند این است که آیه با توجه به کلمه الذین که برای جمع است ، قابل تطبیق بر یکفرد نیست ، و به عبارت دیگر آیه می گوید: ولی شما آنهائی هستند که نماز را بر پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند، این عبارت چگونه بر یک شخص مانند علی (علیه السلام ) قابل تطبیق است !.
[="Blue"]پاسخ
در ادبیات عرب مکرر دیده می شود که از مفرد به لفظ جمع ، تعبیر آورده شده است از جمله در آیه مباهله می بینیم که کلمه نسائنا به صورت جمع آمده در صورتی که منظور از آن طبق شان نزولهای متعددی که وارد شده فاطمه زهرا (علیهاالسلام ) است ، و همچنین انفسنا جمع است در صورتی که از مردان غیر از پیغمبر کسی جز علی (علیه السلام ) در آن جریان نبود و در آیه 172 سوره آل عمران در داستان جنگ احد می خوانیم .
الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزادهم ایمانا.
و همانطور که در تفسیر این آیه در جلد سوم ذکر کردیم بعضی از مفسران شان نزول آنرا درباره نعیم بن مسعود که یکفرد بیشتر نبود می دانند.
و همچنین در آیه 52 سوره مائده می خوانیم یقولون نخشی ان تصیبنا دائره در حالی که آیه در مورد عبد الله ابی وارد شده است که تفسیر آن گذشت و همچنین در آیه اول سوره ممتحنه و آیه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره تعبیراتی دیده می شود که عموما به صورت جمع است ، ولی طبق آنچه در شان نزول آنها آمده منظور از آن یکفرد بوده است .
این تعبیر یا بخاطر این است که اهمیت موقعیت آن فرد و نقش مو ثری که در این کار داشته روشن شود و یا بخاطر آن است که حکم در شکل کلی عرضه شود، اگر چه مصداق آن منحصر به یکفرد بوده باشد، در بسیاری از آیات قرآن ضمیر جمع به خداوند که احد و واحد است به عنوان تعظیم گفته شده است .
البته انکار نمی توان کرد که استعمال لفظ جمع در مفرد به اصطلاح ، خلاف ظاهر است و بدون قرینه جایز نیست ، ولی با وجود آنهمه روایاتی که در شان نزول آیه وارد شده است ، قرینه روشنی بر چنین تفسیری خواهیم داشت ، و حتی در موارد دیگر به کمتر از این قرینه نیز قناعت می شود.[/]
2 -[="darkred"] فخر رازی و بعضی دیگر از متعصبان ایراد کرده اند که علی (علیه السلام ) با آن توجه خاصی که در حال نماز داشت و غرق در مناجات پروردگار بود (تا آنجا که معروف است پیکان تیر از پایش ‍ بیرون آوردند و توجه پیدا نکرد) چگونه ممکن است صدای سائلی را شنیده و به او توجه پیدا کند!
پاسخ - آنها که این ایراد را می کنند از این نکته غفلت دارند که شنیدن صدای سائل و به کمک او پرداختن توجه به خویشتن نیست ، بلکه عین توجه بخدا است ، علی (علیه السلام ) در حال نماز از خود بیگانه بود نه از خدا، و می دانیم بیگانگی از خلق خدا بیگانگی از خدا است و به تعبیر روشن تر: پرداختن زکات در نماز انجام عبادت در ضمن عبادت است . نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت و باز به تعبیر دیگر آنچه با روح عبادت سازگار نیست ، توجه به مسائل مربوط به زندگی مادی و شخصی است و اما توجه به آنچه در مسیر رضای خدا است ، کاملا با روح عبادت سازگار است و آن را تاکید می کند، ذکر این نکته نیز لازم است که معنی غرق شدن در توجه به خدا این نیست که انسان بی اختیار احساس خود را از دست بدهد بلکه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و برای خدا نیست بر می گیرد.
جالب اینکه فخر رازی کار تعصب را بجائی رسانیده که اشاره علی (علیه السلام ) را به سائل برای اینکه بیاید و خودش انگشتر را از انگشت حضرت بیرون کند، مصداق فعل کثیر که منافات با نماز دارد، دانسته است در حالی که در نماز کارهائی جایز است انسان انجام بدهد که به مراتب از این اشاره بیشتر است و در عین حال ضرری برای نماز ندارد تا آنجا که کشتن حشراتی مانند مار و عقرب و یا برداشتن و گذاشتن کودک و حتی شیر دادن بچه شیر خوار را جزء فعل کثیر ندانسته اند، چگونه یک اشاره جزء فعل کثیر شد، ولی هنگامیکه دانشمندی گرفتار طوفان تعصب می شود اینگونه اشتباهات برای او جای تعجب نیست !. [/]
3 - اشکال دیگری که به آیه کرده اند در مورد معنی کلمه ولی است که آنرا به معنی دوست و یاری کننده و امثال آن گرفتهاند نه بمعنی متصرف و سرپرست و صاحب اختیار.
[="olive"]پاسخ - همانطور که در تفسیر آیه در بالا ذکر کردیم کلمه ولی در اینجا نمی تواند به معنی دوست و یاری کننده بوده باشد، زیرا این صفت برای همه مو منان ثابت است نه مو منان خاصی که در آیه ذکر شده که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند، و به عبارت دیگر دوستی و یاری کردن ، یک حکم عمومی است ، در حالی که آیه ناظر به بیان یک حکم خصوصی می باشد و لذا بعد از ذکر ایمان ، صفات خاصی را بیان کرده است که مخصوص به یک فرد می شود. [/]
4 - می گویند علی (علیه السلام ) چه زکات واجبی بر ذمه داشت با اینکه از مال دنیا چیزی برای خود فراهم نساخته بود و اگر منظور صدقه مستحب است که به آن زکات گفته نمی شود!!
[="darkred"]پاسخ - اولا به گواهی تواریخ علی (علیه السلام ) از دسترنج خود اموال فراوانی تحصیل کرد و در راه خدا داد تا آنجا که می نویسند هزار برده را از دسترنج خود آزاد نمود، بعلاوه سهم او از غنائم جنگی نیز قابل ملاحظه بود، بنابراین اندوخته مختصری که زکات به آن تعلق گیرد و یا نخلستان کوچکی که واجب باشد زکات آنرا بپردازد چیز مهمی نبوده است که علی (علیه السلام ) فاقد آن باشد، و اینرا نیز می دانیم که فوریت وجوب پرداخت زکات فوریت عرفی است که با خواندن یک نماز منافات ندارد.
ثانیا اطلاق زکات بر زکات مستحب در قرآن مجید فراوان است ، در بسیاری از سوره های مکی کلمه زکات آمده که منظور از آن همان زکات مستحب است ، زیرا وجوب زکات مسلما بعد از هجرت پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) به مدینه ، بوده است (آیه 3 سوره نمل و آیه 39 سوره روم و [/]4 [="darkorange"]سوره لقمان و 7 سوره فصلت و غیر اینها). [/]
5 - می گویند: ما اگر ایمان به خلافت بلا فصل علی (علیه السلام ) داشته باشیم بالاخره باید قبول کنیم که مربوط به زمان بعد از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) بوده ، بنابراین علی (علیه السلام ) در آنروز ولی نبود، و به عبارت دیگر ولایت در آن روز برای او بالقوه بود نه بالفعل در حالی که ظاهر آیه ولایت بالفعل را می رساند.
[="sienna"]پاسخ - در سخنان روز مرده در تعبیرات ادبی بسیار دیده می شود که اسم یا عنوانی به افرادی گفته می شود که آنرا بالقوه دارند مثلا انسان در حال حیات خود وصیت می کند و کسی را به عنوان وصی خود و قیم اطفال خویش تعیین می نماید و از همان وقت عنوان وصی و قیم به آن شخص گفته می شود، در حالی که طرف هنوز در حیات است و نمرده است ، در روایاتی که در مورد علی (علیه السلام ) از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) در طرق شیعه و سنی نقل شده می خوانیم که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) او را وصی و خلیفه خود خطاب کرده در حالی که هیچیک از این عناوین در زمان پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلّم ) نبود - در قرآن مجید نیز اینگونه تعبیرات دیده می شود از جمله در مورد زکریا می خوانیم که از خداوند چنین تقاضا کرد.
هب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب .
در حالی که مسلم است منظور از ولی در اینجا سرپرستی برای بعد از مرگ او منظور بوده است ، بسیاری از افراد جانشین خود را در حیات خود تعیین می کنند و از همان زمان نام جانشین بر او می گذارند با اینکه جنبه بالقوه دارد. [/]
6 - می گویند: چرا علی (علیه السلام ) با این دلیل روشن شخصا استدلال نکرد!
[="darkred"]پاسخ - همانطور که در ضمن بحث پیرامون روایات وارده در شان نزول آیه خواندیم این حدیث در کتب متعدد از خود علی (علیه السلام ) نیز نقل شده است از جمله در مسند ابن مردویه و ابی الشیخ و کنز العمال - و این در حقیقت بمنزله استدلال حضرت است به این آیه شریفه . در کتاب نفیس (الغدیر) از کتاب سلیم بن قیس هلالی حدیث مفصلی نقل می کند که علی (علیه السلام ) در میدان صفین در حضور جمعیت برای اثبات حقانیت خود دلائل متعددی آورد از جمله استدلال بهمین آیه بود. و در کتاب غایه المرام از ابوذر چنین نقل شده که علی (علیه السلام ) روز شوری نیز به همین آیه استدلال کرد. [/]
7 - می گویند: این تفسیر با آیات قبل و بعد سازگار نیست ، زیرا در آنها ولایت به معنی دوستی آمده است .
[="blue"]پاسخ - بارها گفته ایم آیات قرآن چون تدریجا، و در وقایع مختلف نازل گردیده همیشه پیوند با حوادثی دارد که در زمینه آن نازل شده است ، و چنان نیست که آیات یک سوره یا آیاتی که پشت سر هم قرار دارند همواره پیوند نزدیک از نظر مفهوم و مفاد داشته باشد لذا بسیار می شود که دو آیه پشت سر هم نازل شده اما در دو حادثه مختلف بوده و مسیر آنها بخاطر پیوند با آن حوادث از یکدیگر جدا می شود.
با توجه به اینکه آیه انما ولیکم الله بگواهی شان نزولش در زمینه زکات دادن علی (علیه السلام ) در حال رکوع نازل شده و آیات گذشته و آینده همانطور که خواندیم و خواهیم خواند در حوادث دیگری نازل شده است نمی توانیم روی پیوند آنها زیاد تکیه کنیم .
به علاوه آیه مورد بحث اتفاقا تناسب با آیات گذشته و آینده نیز دارد زیرا در آنها سخن از ولایت به معنی یاری و نصرت و در آیه مورد بحث سخن از ولایت به معنی رهبری و تصرف می باشد و شک نیست که شخص ‍ ولی و سرپرست و متصرف ، یار و یاور پیروان خویش نیز خواهد بود. بعبارت دیگر یار و یاور بودن یکی از شئون ولایت مطلقه است [/].
8 - می گویند: انگشتری با آن قیمت گزاف که در تاریخ نوشته اند، علی (علیه السلام ) از کجا آورده بود!! بعلاوه پوشیدن انگشتری با این قیمت فوق العاده سنگین اسراف محسوب نمی شود! آیا اینها دلیل بر عدم صحت تفسیر فوق نیست !
[="darkred"]پاسخ - مبالغه هائی که درباره قیمت آن انگشتر کرده اند بکلی بی اساس ‍ است و هیچگونه دلیل قابل قبولی بر گرانقیمت بودن آن انگشتر نداریم و اینکه در روایت ضعیفی قیمت آن معادل خراج شام ذکر شده به افسانه شبیه تر است تا واقعیت و شاید برای بی ارزش نشان دادن اصل مساله جعل شده است ، و در روایات صحیح و معتبر که در زمینه شان نزول آیه ذکر کرده اند اثری از این افسانه نیست ، بنابراین نمی توان یک واقعیت تاریخی را با اینگونه سخنان پرده پوشی کرد.[/]

تفسیر ابن کثیر

تفسیر سیوطی الدر المنثور

مطالعه شود

http://shamimshia.com/fa/ayat-esbat-velayat-ali/47-aye-velayat/266-shobhe-sege-jam

دیگه همه واسه منم شدن مفسر قرآن دیگه مباحثی که ثابت شده و علمای اهل سنت پذیرفتن مطرح نکنن دوستان اهل سنت و به بزرگاشون مراجعه کنند

واقعا وقت کارشناسان گرفته میشه و تاپیکها هم از مطلب اصلی منحرف میکنید

ohfreedom;292963 نوشت:
خیلی زحمت کشیدید که از منابع خودتان مطلب آوردید.

سوال؛ آن زمان که دختر رسول الله به ادعای شما زیر مشت و لگد و تازیانه و شمشیر بود و به بدترین شکل ضربه می خوردند، شیر خدا، همای حرمت، ساقی کوثر، دلیر دلیران و شجاع شجاعان کجا بودند؟

دیگه اینو جواب نمیدیم شاید باز بقول خودتون خجالت بکشید من که کشیدم جواب بدم از دلیرهایی عثمان بگم سندشو میزام مطالعه کنید

الطبری، أبی جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، تاریخ الطبری، ج 2، ص 676، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.

iran masood;293251 نوشت:
دیگه همه واسه منم شدن مفسر قرآن دیگه مباحثی که ثابت شده و علمای اهل سنت پذیرفتن مطرح نکنن دوستان اهل سنت و به بزرگاشون مراجعه کنند

واقعا وقت کارشناسان گرفته میشه و تاپیکها هم از مطلب اصلی منحرف میکنید


اولا منظور من از خجالت کشیدن خطاب به دوستی بود که گفته بود آیه 33 الاحزاب خطاب به حضرت علی است!!!
شما حالا چرا به خود گرفتی نمی دانم!!!

اما در مورد سندی که ارائه دادید، پاورقی های آنها را بخوانید:
[="red"]در قسمت 535 می گوید که اختلاف است در شنیدن ابن عباس!!!
و در ادامه می گوید کسی جز ابن مردویه آن را ذکر نکرده است.[/]

در قسمت 536 می گوید: در سند آن محمد بن السائب است و او شخصی [="red"]متروک و گمنام[/] است!!!
در قسمت 537 می گوید: محمد بن عبدالله بن ابی رافع شخصی [="red"]ضعیف[/] است!!!
در قسمت 540 می گوید: بجز این سه شخص کسی دیگر آن را [="red"]ذکر نکرده[/] که امکان دارد در وصف حضرت علی باشد!!!
در پاورقی شماره 5 از صفحه 362 می گوید: حدیث ضعیف و رجال آن جاهل هستند!!!

اینها از خودم نیست، همگی پانوشته ها و زیرنویس های همین تصاویری است که شما آپلود کردید

ohfreedom;293236 نوشت:
برادر به خجالت اعتقاد دارید؟
کمی بکشید لطفا
آیه در مورد زنان پیامبر است نه حضت علی...
اول آیه را دقت کنید و دارد...
یعنی ادامه ی آیه قبلی است و با حرف ربط "و" به آیه بعدی وصل شده است.
خیلی از سطح درک پائین شما متاسفم...

بسیار خوب اگر برای زنان است چرا عایشه بر خلاف ان عمل نمود و مقابل علی خلیفه بر حق خدا و خلق قد بر افراشت !

ohfreedom;293236 نوشت:
باز هم متاسفانه باید بگویم که آبکی ترجمه شماست نه ما
الله حرف اضافه "و" را درست برای همین معنی آورده است.
کسانی که نماز را به پا می دارند و زکات می دهند و در همه حال خاشع و فروتن هستند

لطف کنید و به ترجمه خودتان توجه کنید و ببنید که در بار اول انرا اشتباه ترجمه فرمودید و این ترجمه اصلاح شده شما همان ترجمه بنده است و عرض بنده اینست اگر به این روش هم ترجمه کنیم باز هم کسی را یارای برابری با اهل بیت نیست لطفاً قبل از پاسخ های کلیشه ای مطلب را درست بخوانید تا بیش از این عرض خود را نبرید !

بهلول;293298 نوشت:
بسیار خوب اگر برای زنان است چرا عایشه بر خلاف ان عمل نمود و مقابل علی خلیفه بر حق خدا و خلق قد بر افراشت !

کتاب حقایق جنگ جمل را دانلود بفرمائید و مطالعه نمائید تا بدانید ماجرای جمل اصلا چیز دیگری است.
ام المومنین هرگز برای جنگ با حضرت علی -رض- لشکری نشکشید.
بهلول;293298 نوشت:
لطف کنید و به ترجمه خودتان توجه کنید و ببنید که در بار اول انرا اشتباه ترجمه فرمودید و این ترجمه اصلاح شده شما همان ترجمه بنده است و عرض بنده اینست اگر به این روش هم ترجمه کنیم باز هم کسی را یارای برابری با اهل بیت نیست لطفاً قبل از پاسخ های کلیشه ای مطلب را درست بخوانید تا عرض خود را نبرید !


اینکه کسی نماز به پا دارد و زکات دهد و خاشع و فروتن باشد چه ربطی به اهل بیت گرامی رسول دارد؟

ohfreedom;293299 نوشت:
کتاب حقایق جنگ جمل را دانلود بفرمائید و مطالعه نمائید تا بدانید ماجرای جمل اصلا چیز دیگری است.
ام المومنین هرگز برای جنگ با حضرت علی -رض- لشکری نشکشید.

حقایق تاریخ را با یک کتاب کذا هرگز نمیتوان وارونه کرد یعنی ام المومنین از خانه خارج نشد و جلوی هیچ کس هم قد فرازی نکرد .

ohfreedom;293299 نوشت:
اینکه کسی نماز به پا دارد و زکات دهد و خاشع و فروتن باشد چه ربطی به اهل بیت گرامی رسول دارد؟

بله خاشع بودن در نماز ممکن است ولی خاشع بودن در زکوة کار هرکسی نیست!

[="darkgreen"]وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا [="red"]لَكَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ[/]«البقرة/45»
از شکیبایی و نماز یاری جویید و به راستی این [کار] گران است مگر بر فروتنان

وَمِنْ آیاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَیهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ إِنَّ الَّذِی أَحْیاهَا لَمُحْیی الْمَوْتَى إِنَّهُ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ«فصلت/39»
و از [دیگر] نشانه‏های او این است که تو زمین را فسرده می‏بینی و چون باران بر آن فروریزیم به جنبش درآید و بردمد آری همان کسی که آن را زندگی بخشید قطعا زنده‏کننده مردگان است در حقیقت او بر هر چیزی تواناست

وَتَرَاهُمْ یعْرَضُونَ عَلَیهَا خَاشِعِینَ مِنَ الذُّلِّ ینْظُرُونَ مِنْ طَرْفٍ خَفِی وَقَالَ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ أَلَا إِنَّ الظَّالِمِینَ فِی عَذَابٍ مُقِیمٍ«شوری/45»
آنان را می‏بینی [که چون] بر [آتش] عرضه می‏شوند از [شدت] زبونی فروتن شده‏اند زیرچشمی می‏نگرند و کسانی که گرویده‏اند می‏گویند در حقیقت زیانکاران کسانی‏اند که روز قیامت‏خودشان و کسانشان را دچار زیان کرده‏اند آری ستمکاران در عذابی پایدارند

لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ
«الحشر/21»
اگر این قرآن را بر کوهی فرومی‏فرستادیم یقینا آن [کوه] را از بیم خدا فروتن [و] از هم ‏پاشیده می‏دیدی و این مثلها را برای مردم می‏زنیم باشد که آنان بیندیشند

خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ كَانُوا یدْعَوْنَ إِلَى السُّجُودِ وَهُمْ سَالِمُونَ«القلم/43»
دیدگانشان به زیر افتاده خواری آنان را فرو می‏گیرد در حالی که [پیش از این] به سجده دعوت می‏شدند و تندرست بودند

خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ذَلِكَ الْیوْمُ الَّذِی كَانُوا یوعَدُونَ«المعارج/44»
دیدگانشان فرو افتاده [غبار] مذلت آنان را فرو گرفته است این است همان روزی که به ایشان وعده داده می‏شد

أَبْصَارُهَا خَاشِعَةٌ«النازعات/9»
دیدگان آنها فرو افتاده

وُجُوهٌ یوْمَئِذٍ خَاشِعَةٌ«الغاشیة/2»
در آن روز چهره‏هایی زبونند [/]

بله خاشع یعنی زبون و درمانده چون زمینی که بر ان بارانی نباریده باشد و چه کسی جز اهل بیت در عین دارندگی در مقابل فقیر زبونی و درمانگی از خود نشان میدادند یا میدهند .

بهلول;293307 نوشت:
حقایق تاریخ را با یک کتاب کذا هرگز نمیتوان وارونه کرد یعنی ام المومنین از خانه خارج نشد و جلوی هیچ کس هم قد فرازی نکرد .

اولا این کتب 28 کتاب دیگر را گواه به روایت گرفته است.
دوما برای اینکه به شما ثابت کنم قصد هیچکدام از طرفین جنگ با هم نبوده همین را بس که مرکز حکومت امام علی -رض- کوفه بوده و عایشه -رض- در مدینه زندگی می کردند، عایشه -رض- برای قصاص قاتلین عثمان -رض- به سوی بصره لشکر کشیدند و بعد از آنکه عده ای از قاتلین را کشتند با لشکر علی -رض- روبرو شدند.

دو طرف توافق نمودند که قاتلین عثمان را قصاص کنند و همه چیز به خیر و خوشی داشت به سرانجام می رسید.
در این بین قاتلین عثمان که در هر دو لشکر نفوذ کرده بودند شبانه عده ای را سر بریدند و بانگ زدند که طرف مقابل عهد شکنی کرده و اینچنین شد که جنگ جمل روی داد...

اگر عایشه قصد قیام بر ضد امام علی را داشته چرا به سوی کوفه که مرکز خلافت بود نرفت؟ چرا به سوی بصره رفت؟؟؟

بهلول;293307 نوشت:
بله خاشع بودن در نماز ممکن است اسان باشد ولی خاشع بودن در زکوة کار هرکسی نیست!

برادر من اولا منظور که خاشع بودن در زکوه نیست.
منظور نفس خاشع و فروتنی شخص است.
الله 5 شرط گذاشته است در این آیه
1- اطاعت از الله
2- اطاعت از رسول
3- برپایی نماز
4- دادن زکات
5- خشوع و فروتنی

تمامی اینها با حرف ربط "و" از هم جدا می شوند

[="Tahoma"]

ohfreedom;293315 نوشت:
اولا این کتب 28 کتاب دیگر را گواه به روایت گرفته است.
دوما برای اینکه به شما ثابت کنم قصد هیچکدام از طرفین جنگ با هم نبوده همین را بس که مرکز حکومت امام علی -رض- کوفه بوده و عایشه -رض- در مدینه زندگی می کردند، عایشه -رض- برای قصاص قاتلین عثمان -رض- به سوی بصره لشکر کشیدند و بعد از آنکه عده ای از قاتلین را کشتند با لشکر علی -رض- روبرو شدند.

دو طرف توافق نمودند که قاتلین عثمان را قصاص کنند و همه چیز به خیر و خوشی داشت به سرانجام می رسید.
در این بین قاتلین عثمان که در هر دو لشکر نفوذ کرده بودند شبانه عده ای را سر بریدند و بانگ زدند که طرف مقابل عهد شکنی کرده و اینچنین شد که جنگ جمل روی داد...

اگر عایشه قصد قیام بر ضد امام علی را داشته چرا به سوی کوفه که مرکز خلافت بود نرفت؟ چرا به سوی بصره رفت؟؟؟

تاريخ اسلام در دوران امام على(ع)
عايشه، در اواخر خلافت عثمان به دليل اينكه از مزاياى دوران دو خليفه پيشن محروم گرديده بود از حكومت او ناراحت و منزجر گشت؛ بدين جهت، پرچم مخالفت با عثمان را برافراشت و با سخنان و رفتار خود، مسلمانان را به شورش عليه خليفه دعوت مى‏كرد. «2»
وى چون آتش شورش را برافروخت و خود را در هدفش موفق ديد به سوى مكّه رهسپار گرديد و هر آن در انتظار كشته شدن عثمان و بيعت مردم با طلحه بود.
ئقتى خبر قتل عثمان به او رسيد گفت: عثمان از رحمت خدا دور باد. او در اثر كارهايش كشته شد، و خداوند بربندگان ستم نمى‏كند. «3»
عايشه، پس از حادثه قتل عثمان به مردم مى‏گفت: كشته شدن عثمان، شما را دلگير نكند؛ اگر او كشته شد، اينك طلحه، بهترين و لايقترين فرد براى مقام خلافت، در ميان شما حاضر است. با او بيعت كنيد و از تفرقه بپرهيزيد. او پس از اين سخنان با شتاب به سوى مدينه رهسپار گرديد و مطمئن بود كه مقام خلافت پس از عثمان از آن طلحه خواهد بود؛ از اينرو در ميان راه با خود زمزمه مى‏كرد: گويا: با چشم خود مى‏بينم كه مردم دست بيعت به طلحه مى‏دهند. مركب را با سرعت برانيد تا خود را به وى برسانم. در بين راه، به عُبَيْدِ بْنِ امّ كِلاب- كه از مدينه مى‏آمد- برخورد كرد. از اوضاع مدينه پرسيد عبيد گفت: مردم عثمان را كشتند و پس از قتل او هشت روز بلا تكليف ماندند.
عايشه گفت: بعد چه شد؟ گفت: الْحَمْدُلِلّه كار به خير انجاميد و مسلمانا يكدل و يكصدا على ابن ابيطالب را انتخاب كردند.
عايشه با شنيدن اين خبر گفت:
«به خدا سوگند اگر امر خلافت به نفع على عليه السلام تمام شود جا دارد كه آسمانها خراب گردد. مرا بركردانيد، مرا برگردانيد.» «1»
از همانجا به مكّه بازگشت در حالى كه شعار سابق خود را تغيير داده بود و مى‏گفت:
عثمان مظلوم كشته شده است. من بايد به خوانخواهى او قيام كنم. عُبَيْد به او گفت:
«چگونه خون او را مطالبه مى‏كنى، در صورتى كه نخستين كسى كه پيشنهاد كشتن عثمان را داد تو بودى و هم تو بودى كه مى‏گفتى: بكشيد «نَعْثَلْ» را كه كافر شده است؛ و امروز او را بى گناه و مظلوم معرفى مى‏كنى!»
عايشه گفت:
«آرى عثمان چنين بود ولى توبه كرده بود، و مردم بدون اعتنا به توبه او، وى را كشتند. گذشته از آن، شما را با گفتار ديروز من چه كار؟ آنچه را كه امروز مى‏گويم بپذيريد كه از سخن ديروزم بهتر است.» «2»
عايشه پس از بازگشت به مكّه در مقابل درب مَسْجِدُالْحَرام از شتر پياده شد و خودرا پوشاند و به سمت حَجَرُ الْاسْوَد حركت كرد. مردم از هر طرف دور او را گرفتند. عايشه به‏ سخنرانى پرداخت و در سخنان خود عثمان را مظلوم معرفى كرد و احساسات جمعيّت را بر ضدّ مردم مدينه و غير آنان كه در قبل عثمان سهيم بودند تحريك كرد و حاضران را به خونخواهى و قيام عليه آنان فرا خواند.

گرد آمدن مخالفان در مكه‏
مخالفان حكومت اميرمؤمنان عليه السلام به محض آگاهى از برافراشته شدن پرچم مخالفت توسط عايشه در مكّه، از هر سوى اطرافش گرد آمدند.
طلحه و زبير پس از پيمان شكنى به وى پيوستند. از سوى ديگر بنى اميه كه با اميرمؤمنان عليه السلام عداوت ديرينه داشتند و در انتظار فرصت مناسبى به سر مى‏بردند و پس از قتل عثمان، از مدينه به مكّه گريختع بودند، زير پرچم عايشه قرار گرفتند. همچنين استانداران دوران عثمان كه به وسيله اميرمؤمنان عليه السلام عزل شده بودند با ثروتهاى كلان، به عايشه روى آوردند، و خلاصه تمام احزاب مخالف كه هر كدام عقده خاصى از امام عليه السلام به دل داشتند در مكّه اجتماع كردند و هسته مركزى «ناكثين» را به وجود آوردند. سران مخالف، درمنزل عايشه جلسه گرفتند و درباره طرح شورش گفتگو كردند.
عايشه گفت:
«اى مردم! حادثه‏اى بزرگ و كارى ناپسند رخ داده است. برخيزيد و از برادران مصرى خود كمك بگيريد. مردم شام نيز به حمايت شما بر مى‏خيزند.
شايد خدا انتقام عثمان و مسلمانان را بگيرد.» «2»
طلحه و زبير نيز طى سخنرانى عايشه را تشويق به جنگ با اميرمؤمنان عليه السلام كردند و از وى خواستند از مدينه صرف نظر كند و در كنار آنان باشد.
به سوى عراق‏
با تلاش هسته مركزى «ناكثين»، لشكر مجهزّى فراهم شد، سران سپاه در مورد اينكه عمليّات را از كجا آغاز كنند به مشورت پرداختند. و سرانجام تصميم گرفتند به سوى‏
عراق حركت كنند و از مردم دو شهر بزرگ آن ديار يعنى كوفه و بصره كه طلحه و زبير در آنها هوادارانى داشتند كنك بگيرند و آنگاه از آنجا به مركز حكومت اسلامى حمله كنند.
_____________________
تاريخ اسلام در دوران امام على(ع)، ص: 68

ادامه ...

[="Tahoma"]به دنبال اين تصميم، منادى عايشه در مكّه ندا داد كه امُ‏المؤمنين و طلحه و زبير آهنگ بصره دارند هركه طالب عزت اسلام و انتقامجويى از خون عثمان است به آنان بپيوندد.
پس از گرد آمدن هزار مرد جنگى با تجهيزات لازم، مكّه را به قصد عراق ترك گفتند: در طول راه نيز مردم به آنان مى‏پيوستند تا سرانجام تعدادشان به سه هزار نفر رسيد.
عايشه در پيشاپيش سپاه، بر شتر مخصوص خود كه «عَسْكَر» نام داشت سوار بود و بنى اميه اطراف او را گرفته بودند به سوى بصره پيش مى‏رفتند.
در طول راه، به اولين آبى كه برخورد كردند با پارس كردن و حمله سگها مواجه شدند.
عايشه پرسيد نام اين محل چيست؟ گفته شد: «حَوْاب». اينجا بودكه عابشه به ياد گفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله افتاد كه جريان پارس كردن سگهاى «حَوْاب» را براى همسران خويش پيش بينى مى‏كرد و آنان را از اين سفر برحذر مى‏داشت.
عايشه از ديدن اين حادثه مضطرب شد و گفت: انّا لِلّهَ وَ انّا الَيْهِ راجِعُونَ. من همان زنم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله از آينده او خبر مى‏داد. فوراً تصميم به مراجعت گرفت. ولى طلحه و زبير كه با انصراف عايشه از جنگ، تمام آرزوهاى خود را بر باد رفته مى‏ديدند، تلاش كردند او را از اين تصميم باز دارند. و سرانجام عايشه پس از شهادت دروغ پنجاه نفر كه اين، آب «حَوْأَبْ» نيست، قانع شد كه بماند.
سپاه «ناكثين» نزديكى بصره توقف كرد. عايشه «عَبْدُللّهِ بِنْ عامِر» رابه بصره فرستاد و به عده‏اى از بزرگان بصره نامه نوشت و منتظر ماند تا پاسخ نامه‏ها برسد.

نمايندگان عثمان بن حنيف به سوى سپاه‏
نمايندگان بن حنيف، استاندار اميرمؤمنان عليه السلام در بصره پس از اطلاع از رسيدن سپاه عايشه به حومه شهر «ابُو الْاسْوَدِ دُوئِلى» و «عِمْرانِ بن حُصَيْن» را نزد سران سپاه فرستاد تا انگيزه آنان را از حركت به سوى بصره جويا شود. آنان ابتدا با عايشه تماس گرفتند. از او سؤال كردند: منظور تو از آمدن به بصره چيست؟ گفت: خونخواهى عثمان و انتقام از قاتلان او.
از طلحه و زبير سؤال را پرسيدند. آنان نيز همان سخن عايشه را گفتند. ابُو الْاسْوَد، خطاب به طلحه گفت: مگر تو با على عليه السلام بيعت نكردى؟ گفت: چرا، ولى زير فشار اسلحه و تهديد
نمايندگان، جريان را به عثمان گزارش دادند. عايشه نيز با نيروهايش از «حَفَرِ ابُو مُوسى» حركت كرد و وارد بصره شد، و «مِرْبَد» را كه ميدان وسيعى بود اردوگاه قرارا داد.
عثمان بن حنيف، پس از مشورت با نمايندگان خود، تصميم گرفت، تا زمانى كه دستورى از اميرمؤمنان عليه السلام نرسيده است از ورود سپاه به مركز شهر جلوگيرى كند. از اين رو دستور داد مردم سلاح بردارند و در مسحد جامع اجتماع كنند.
پس از اجتماع مردم، فردى بنام «قَيْس» از طرف استاندار براى جمعيّت سخنرانى كرد و آنان را يه پايدارى و مقاومت در برابر سپاه عايشه دعوت نمود. «3»
طبق نقل ابْنِ قُتَيْبَه، عُثْمانِ بْنِ حُنَيْف نيز براى يارانش سخن گفت. در بخشى از سخنانش گفت:
«اين دو نفر «طلحه و زبى» با على عليه السلام بيعت كردند در حالى كه رضاى خدا را نمى‏خواستند، لذا شتاب كردند و قبل از شيرخوارگى فرزند كامل طلب نمودند ... آنان گمان مى‏كنند با زور بيعت كرده‏اند با اينكه از مردان زورمند قريش بودند و مى‏توانستند بيعت نكنند ... راه همان است كه عامّه مردم پيموده‏ و با على عليه السلام بيعت كرده‏اند. اينك نظر شما در اين باره چيست؟»
«حَكيمِ بْنِ جَبَلَهِ عَبْدى» برخاست و گفت:
«نظر ما اين است كه اگر برما حمله كردند با آنان مى‏جنگيم و اگر باز ايستادند، از ايشان مى‏پذيريم. من، در عين اينكه زندگى را دوست دارم ولى در راه حقّ هيچ وحشتى از رويارويى با آنان ندارم ...»
بقيه نيز رأى او را پسنديدند.
_____________________
تاريخ اسلام در دوران امام على(ع)، ص: 70

ادامه ...

[="Tahoma"]

نقل قول:
اولا این کتب 28 کتاب دیگر را گواه به روایت گرفته است.
دوما برای اینکه به شما ثابت کنم قصد هیچکدام از طرفین جنگ با هم نبوده همین را بس که مرکز حکومت امام علی -رض- کوفه بوده و عایشه -رض- در مدینه زندگی می کردند، عایشه -رض- برای قصاص قاتلین عثمان -رض- به سوی بصره لشکر کشیدند و بعد از آنکه عده ای از قاتلین را کشتند با لشکر علی -رض- روبرو شدند.

دو طرف توافق نمودند که قاتلین عثمان را قصاص کنند و همه چیز به خیر و خوشی داشت به سرانجام می رسید.
در این بین قاتلین عثمان که در هر دو لشکر نفوذ کرده بودند شبانه عده ای را سر بریدند و بانگ زدند که طرف مقابل عهد شکنی کرده و اینچنین شد که جنگ جمل روی داد...

اگر عایشه قصد قیام بر ضد امام علی را داشته چرا به سوی کوفه که مرکز خلافت بود نرفت؟ چرا به سوی بصره رفت؟؟؟

نخستين برخورد
پس ار ورود عايشه به «مِرْبَد» عدّهاى از هواداران بصرى آنان به سپاه پيوستند و تعداد زيادى از مردم بصره و ياران عثمان نيز در اطراف آنان گرد آمدند.
با سخنرانى سران لشكر و تحريك مردم به خونخواهى عثمان، طرفداران عثمان دو دسته شدند، گروهى سخنان عايشه، طلحه و زبير را تأييد كردند مى‏گفتند: براى خوب منظورى آمده‏اند.
ولى دسته ديگر، آنان را دروغگو توصيف مى‏كردند و مى‏گفتند به خدا دروغ مى‏گوييد ما از آنچه شما بر زبان مى‏آوريد چيزى نمى‏فهميم.
در نتيجه اين اختلاف، به روى همديگر خاك افكندند و ريگ پرانيدند، و اوضاع متشنج شد. «2» سران لشكر به همراه مروان و عبدالله بن زبير و عدّه‏اى ديگر، به طرف استاندارى رهسپار شدند و از عثمان خواستند كه از آنجا خارج شود؛ ولى او بدرخواست آنان اعتنايى نكرد.
برخورد شديدى ميان نيروهاى عثمان و اشغالگران، رخ داد و تا نزديك غروب ادامه يافت و پس از كشته شدن بسيارى از مدافعان و مجروح شدند تعدادزيادى از دو طرف، سرانجام با دخالت مردم، آتش بس برقرارا شد و طرفين قرداد صلح موقتى نوشتند.
مواد قرداد عبارت بود از:
1- استاندارى و مسجد و بيت المال همچنان در اختيار عثمان بن حنيف باشد.
2- طلحه و زبير وكسان آنان آزادند در هر جاى بصره رفت و آمد كنند.
3- هيچيك از دو طرف حقّ ايجاد مزاحمت نسبت به طرف ديگر را ندارند.
4- اين قرار داد تا وقتى معتبر است كه على عليه السلام برسد. پس از آن مردم در انتخاب صلح يا جنگ، آزادند.
با امضاى قرداد، صلح ميان طرفين برقرار شد و عثمان بن حنيف به ياران خود دستور داد سلاح خود را كنار گذاشته، به منزلهايشان بروند. «1»
مكر و پيمان شكنى‏
سران سپاه، پس از استقرار در بصره با بزرگان قبائل تماس مى‏گرفتند و با وعده‏هايى آنان را تطميع كردند؛ از اين رو بسيارى از دنيا دوستان و رياست طلبان، دعوت آنان را اجابت كردند.
طلحه و زبير پس از محكم كردن كار خود، قرداد را نقض كردند و در يك حمله شبانه به استاندارى، عثمان را دستگير كرده، سخت شكنجه دادند؛ بدينگونه كه پس از ضرب و شتم، موهاى سر و ابروان و محاسن او را كندند، آنگاه به بيت المال حمله بدند. چهل نفر از نگهبانان محل را كشتند و بقيه را متفرّق ساختند و آنچه در خزانه بود به غارت بردند.
بدينگونه شهر توسط سربازان مهاجم، اشغال شد و مراكز حسّاس، تحت اختيار آنان درآمد. مهاجمان براى ايجاد رعب بيشتر، پنجاه نفر از دستگير شدگان را با فجيع‏ترين وضع در برابر چشم مردم كشتند. «2»
عايشه دستور دادعثمان بن حنيف را نيز به قتل برسانند ولى يكى از زنان مانع شد و گفت: عثمان از اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله بود. احترام رسول خدا صلى الله عليه و آله را حفظ كن. عايشه دستور داد او را زندانى كنند.
______________________
تاريخ اسلام در دوران امام على(ع)، ص: 72

ادامه ...

ohfreedom;293316 نوشت:
برادر من اولا منظور که خاشع بودن در زکوه نیست. منظور نفس خاشع و فروتنی شخص است. الله 5 شرط گذاشته است در این آیه 1- اطاعت از الله 2- اطاعت از رسول 3- برپایی نماز 4- دادن زکات 5- خشوع و فروتنی تمامی اینها با حرف ربط "و" از هم جدا می شوند
من دخالت نمی کنم چراکه استاد مربوطه بسیار متین درحال رد حرف های شماست اما یه چیز جگر من را میسوزاند.

اهل خلاف میگویند قرآن را تاویل نکنید و اصل قرآن را معنی کنید. بی انصاف حالاکه بمارسید وارسید؟ آیه فرموده رکوع میکنند. کجای آیه حرف از فروتنی هست؟ چرا تاویل میکنید؟ کجای آیه ریشه در کلمه خضوع دارد؟
الله تو شاهدی

ohfreedom;293315 نوشت:
اولا این کتب 28 کتاب دیگر را گواه به روایت گرفته است.
دوما برای اینکه به شما ثابت کنم قصد هیچکدام از طرفین جنگ با هم نبوده همین را بس که مرکز حکومت امام علی -رض- کوفه بوده و عایشه -رض- در مدینه زندگی می کردند، عایشه -رض- برای قصاص قاتلین عثمان -رض- به سوی بصره لشکر کشیدند و بعد از آنکه عده ای از قاتلین را کشتند با لشکر علی -رض- روبرو شدند.

دو طرف توافق نمودند که قاتلین عثمان را قصاص کنند و همه چیز به خیر و خوشی داشت به سرانجام می رسید.
در این بین قاتلین عثمان که در هر دو لشکر نفوذ کرده بودند شبانه عده ای را سر بریدند و بانگ زدند که طرف مقابل عهد شکنی کرده و اینچنین شد که جنگ جمل روی داد...

اگر عایشه قصد قیام بر ضد امام علی را داشته چرا به سوی کوفه که مرکز خلافت بود نرفت؟ چرا به سوی بصره رفت؟؟؟

مشکل شما همینجاست مگر حکومت اسلامی خلیفه نداشت که ام المومنین سر خود به خونخواهی بلند شود مگر اطاعت از اوالامر واجب نیست لشکر علی به چه دلیل در انجا بود ؟
اینها تاریخ سازی های کاذب جماعت وهابی است که البته به هیچ کجا نمیرسد و انان فقط خود را فریب میدهید .

ohfreedom;293316 نوشت:
برادر من اولا منظور که خاشع بودن در زکوه نیست.
منظور نفس خاشع و فروتنی شخص است.
الله 5 شرط گذاشته است در این آیه
1- اطاعت از الله
2- اطاعت از رسول
3- برپایی نماز
4- دادن زکات
5- خشوع و فروتنی

تمامی اینها با حرف ربط "و" از هم جدا می شوند

اینها تعبیرات بی منطق شماست معنی خاشع در ایاتی که ذکر شد به روشنی معلوم است خاشع بودن یعنی از روی زبونی و ترس در مقابل کسی ایستادن که البته در مقابل الله غیر این نمتواند باشد اما اینجا دقیقاً ذکر میکند که همانطور که در مقابل الله باید خاشع باشید در مقابل فقیر هم باید باشید و همین است که زعمای شما در ان وامانده اند و جز از اهل بیت از کسی ساخته نیست .

ثانیاً در ایه 55 سوره مبارکه مائده که مورد این بحث میباشد راکع است که البته از خاشع هم بالاتر است یعنی در حال تعظیم زکوَة میدهند!
حال به عقیده ما در حال تعظیم به خدا زکوة میدهند و از نظر شما باید در حال تعظیم به فقیر زکوة بدهند که در هر دو حالت جز از اهل بیت از کس دیگری ساخته نیست .

,و اما اینکه میفرمایید "وهم"جدای از بقیه جمله است غلط است اینهم چند نمونه از قران کریم حال اگر شما شاهدی از قران کریم دارید بیاورید

أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ [="red"]وَهُمْ [/]یعْلَمُونَ«البقرة/75»
آیا طمع دارید که [اینان] به شما ایمان بیاورند با آنکه گروهی از آنان سخنان خدا را می‏شنیدند سپس آن را بعد از فهمیدنش تحریف می‏کردند و خودشان هم می‏دانستند

الَّذِینَ آتَینَاهُمُ الْكِتَابَ یعْرِفُونَهُ كَمَا یعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِیقًا مِنْهُمْ لَیكْتُمُونَ الْحَقَّ [="red"]وَهُمْ[/] یعْلَمُونَ«البقرة/146»
کسانی که به ایشان کتاب [آسمانی] داده‏ایم همان گونه که پسران خود را می‏شناسند او [=محمد] را می‏شناسند و مسلما گروهی از ایشان حقیقت را نهفته می‏دارند و خودشان [هم] می‏دانند

وَاتَّقُوا یوْمًا تُرْجَعُونَ فِیهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ [="red"]وَهُمْ[/] لَا یظْلَمُونَ«البقرة/281»
و بترسید از روزی که در آن‏، به سوی خدا بازگردانده می‏شوید، سپس به هر کسی (پاداش‏) آنچه به دست آورده‏، تمام داده شود؛ و آنان مورد ستم قرار نمی‏گیرند.

أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْكِتَابِ یدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ لِیحْكُمَ بَینَهُمْ ثُمَّ یتَوَلَّى فَرِیقٌ مِنْهُمْ [="red"]وَهُمْ [/]مُعْرِضُونَ«آل عمران/23»
آیا داستان کسانی را که بهره‏ای از کتاب [تورات] یافته‏اند ندانسته‏ای که چون به سوی کتاب خدا فرا خوانده می‏شوند تا میانشان حکم کند آنگه گروهی از آنان به حال اعراض روی برمی‏تابند

فَكَیفَ إِذَا جَمَعْنَاهُمْ لِیوْمٍ لَا رَیبَ فِیهِ وَوُفِّیتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ [="red"]وَهُمْ [/]لَا یظْلَمُونَ«آل عمران/25»
پس چگونه خواهد بود [حالشان] آنگاه که آنان را در روزی که هیچ شکی در آن نیست گرد آوریم و به هر کس [پاداش] دستاوردش به تمام [و کمال] داده شود و به آنان ستم نرسد

عاشورایی;293353 نوشت:
اهل خلاف میگویند قرآن را تاویل نکنید و اصل قرآن را معنی کنید. بی انصاف حالاکه بمارسید وارسید؟ آیه فرموده رکوع میکنند. کجای آیه حرف از فروتنی هست؟ چرا تاویل میکنید؟ کجای آیه ریشه در کلمه خضوع دارد؟

دقیقا مشکل همینه
آیه فرموده راکعون

راکعون را معنی کنید نه اینکه در ترجمه فارسی همان معنی عربی اش (رکوع) را می اورید.
راکعون یعنی اشخاصی که خشوع (فروتنی) دارند

برادر من نیمسال علیه شیعه تحقیق کردم و هیچ عایدم نشد. تورو الله تفکر کن.

این ترجمه ی صحیح اینترنشنال قرآن کریم از نشانی http://quran.com/5/55 که متعلق به عربستان و کاملا سنی هست درباب این آیه اینست:

Your ally is none but Allah and [therefore] His Messenger and those who have believed - those who establish prayer and give zakah, and they bow [in worship]

علی رغم اینکه نوشته "و رکوع میکنند" و ننوشته "در حال رکوع" باز هم راکعون بمعنای رکوع کننده معنا شده:

bow معنی رکوع کردن میدهد میتوانی سرچ کنی نه خضوع.
in worship در ضمن همین وهابی این را در براکت مینویسد که یعنی رکوع در نماز.

ohfreedom;293280 نوشت:

اما در مورد سندی که ارائه دادید، پاورقی های آنها را بخوانید:
در قسمت 535 می گوید که اختلاف است در شنیدن ابن عباس!!!
و در ادامه می گوید کسی جز ابن مردویه آن را ذکر نکرده است.

در قسمت 536 می گوید: در سند آن محمد بن السائب است و او شخصی متروک و گمنام است!!!
در قسمت 537 می گوید: محمد بن عبدالله بن ابی رافع شخصی ضعیف است!!!
در قسمت 540 می گوید: بجز این سه شخص کسی دیگر آن را ذکر نکرده که امکان دارد در وصف حضرت علی باشد!!!
در پاورقی شماره 5 از صفحه 362 می گوید: حدیث ضعیف و رجال آن جاهل هستند!!!

اینها از خودم نیست، همگی پانوشته ها و زیرنویس های همین تصاویری است که شما آپلود کردید

کلا سندی که بنده آوردم جواب همشون این نبود چند مورد حق با شماست ولی بقیه مطالبم چی شد؟

دوم بر فرض ضعیف است سند ولی گفته شده شما که میفرمایید معنی خشوع میشود علمای اهل سنت که مفسر هستند چیز دیگری میگویند

منظور اصلی بنده این بود اصلا بنده با حدیث کار ندارم سند ضعیف باشه یا نه .

عاشورایی;293562 نوشت:
برادر من نیمسال علیه شیعه تحقیق کردم و هیچ عایدم نشد. تورو الله تفکر کن.

و بنده عمرم و زندگی ام را پای این تحقیق گذاشته و به نتیجه رسیدم...

شک نکن اگر اصولی تحقیق می کردی به نتیجه رسیده بودی.

سوال اینجاست: رکوع در نماز به چه معنی است؟

ohfreedom;293570 نوشت:
و بنده عمرم و زندگی ام را پای این تحقیق گذاشته و به نتیجه رسیدم...

برادر منم از شما سوالی دارم به نتیجه نرسیدم هر چقدر فکر کردم شاید شما کمک کنید.

چرا در منابع اهل سنت تناقض زیاد وجود دارد بین بزرگان اهل سنت که افتخار میشود به آنها.

مثلا کسی میگوید عمر خوب است ابوبکر خوب است واقعا حق جانشینی پیغمبر را دارد

دیگر علما اهل سنت میگویند اینطوری نیست و اشکالات زیادی میگیرند آدم خجالت میکشه که بگه

دوم چرا از عالمان اهل سنت بر امامان و بزرگان شیعه اشکال نمیگیرند و حدیثهای که در مورد بزرگان اهل سنت هست چرا بر امامان شیعه نیست .

حالا دو نظریه به ذهن میرسد در جواب یا بزرگان و خلفای اهل سنت مشکل داشتند بر اساس حرف خود شما .و تمام علمای شیعه (یعنی علاوه بر اینکه سنی ها میگن شیعه ها هم میگن)

نظریه دوم اینکه یا امامن شیعه حق بودن باید قبول کرد.

چرا همیشه سنی ها شبهه مطرح میکنن شیعه جواب میدهد با کتابهای خودتان .

حالا من شیعه شبهه مطرح کردم شما جواب بدید بفرمایید عمر و ابوبکر بهتر از علی بودند یا به کل خوب بودن ؟ اگر بله که کتابهای خودتان میگوید نبودند

اگر خیر پس چرا در مسیر اشتباهات پافشاری میکنید .

چرا حتی یک عالم شیعه در مورد علی بد نگفته شما از کتابهای ما سند بیاورد علی و اولاد علی خوب نبودند همانطوری که ما سند میاوریم در باب بزرگان شما از کتابهای خودتان

این سوال منه تو ذهنم به جوابم نرسیدم برادران اهل سنت جواب دهد.

iran masood;293605 نوشت:
حالا من شیعه شبهه مطرح کردم شما جواب بدید بفرمایید عمر و ابوبکر بهتر از علی بودند یا به کل خوب بودن ؟ اگر بله که کتابهای خودتان میگوید نبودند

اگر خیر پس چرا در مسیر اشتباهات پافشاری میکنید .


اول آنکه خوشحال می شوم اسناد کتب اهل سنت برضد ابوبکر و عمر را بیاورید تا بررسی کنیم با هم.
دوم آنکه اهل سنت بر خلاف اهل شیعه خلفا را معصوم از گناه نمی دانند و مقبول است که خطا کرده باشند.

ohfreedom;293617 نوشت:
اول آنکه خوشحال می شوم اسناد کتب اهل سنت برضد ابوبکر و عمر را بیاورید تا بررسی کنیم با هم.
دوم آنکه اهل سنت بر خلاف اهل شیعه خلفا را معصوم از گناه نمی دانند و مقبول است که خطا کرده باشند.

تشکر میکنم از شما اسناد به زودی

درست است معصوم نیستن اما در مورد علی چه نظری دارند اهل سنت بفرمایید؟ سند منابع اهل سنت در مورد علی هم خواستید بعدا میاوریم

ولی هیچ کدام از علمای شیعه ابوبکر عثمان و عمر را تایید نکرده اند. اگر سند دارید بیاورید از منابع شیعه که خلافهای دیگر را تایید کرده اند .

ولی ما از منباع اهل سنت برای شما سند میارویم در مورد رد خلافها و تایید و نکوهش علی انشا الله به زودی

[="Tahoma"]

ohfreedom;293557 نوشت:
دقیقا مشکل همینه
آیه فرموده راکعون
راکعون را معنی کنید نه اینکه در ترجمه فارسی همان معنی عربی اش (رکوع) را می اورید.
راکعون یعنی اشخاصی که خشوع (فروتنی) دارند

ركع‏
الرُّكُوعُ: الانحناء، فتارة يستعمل في الهيئة المخصوصة في الصلاة كما هي، و تارة في التّواضع و التّذلّل، إمّا في العبادة، و إمّا في غيرها نحو: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا
[الحج/ 77]، وَ ارْكَعُوا مَعَ الرَّاكِعِينَ‏
[البقرة/ 43]، وَ الْعاكِفِينَ وَ الرُّكَّعِ السُّجُودِ
[البقرة/ 125]، الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ‏
[التوبة/ 112]
__________________
المفردات في غريب القرآن، ص: 365

ركع:
مصبا- ركع ركوعا: انحنى. و ركع: قام الى الصلاة. و كلّ قومه ركعة، ثمّ استعملت في الشرع في هيئة مخصوصة.
و ركع الشيخ: انحنى من الكبر.
مقا- ركع: أصل واحد يدلّ على انحناء في الإنسان و غيره.
يقال ركع الرجل: إذا انحنى، و كلّ منحن راكع. و في الحديث ذكر المشايخ الركع، يريد به الّذين انحنوا. و الركوع في الصلاة من هذا، ثمّ تصرّف الكلام فقيل للمصلّى راكع، و قيل للساجد شكرا راكع، قال تعالى في حقّ داود- فاستغفر ربّه و خرّ راكعاً و أناب. و قال في موضع آخر- و اسجدي و اركعى مع الراكعين، أى اشكرى للّه جلّ ثناؤه مع الشاكرين. قال ابن دريد:
الركعة: الهوّة في الأرض، لغة يمانيّة.
أسا- شيخ راكع: منحن من الكبر. و شيوخ ركّع. و منه ركوع الصلاة، و صلّى ركعة: قومة سمّيت بالمرّة من الركوع فيها. و كانت العرب تسمّى من آمن باللّه تعالى و لم يعبد الأوثان راكعا. و يقولون ركع الى اللّه اى اطمأنّ اليه خالصة. و من المجاز: و ركع الرجل: انحطّت حاله و افتقر.
التهذيب 1/ 311- كلّ قَومه يتلوها الركوع و السجدتان من الصلوات كلّها فهي ركعة، و يقال ركع المصلّى ركعة و ركعتين و ثلاث ركعات. و أمّا الركوع فهو أن يخفض المصلّى رأسه بعد القومة الّتى فيها القراءة حتّى يطمئنّ ظهره راكعا. و كلّ شي‏ء ينكبّ لوجهه فتمسّ ركبته الأرض أو لا تمسّها بعد أن يخفض رأسه فهو راكع، و جمع الراكع ركّع و ركوع. و كانت العرب في الجاهليّة تسمّى الحنيف راكعا، إذا لم يعبد الأوثان، و يقولون ركع الى اللّه.
_______________________
التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏4، ص: 218

ركع:
ركع و ركوع، خم شدن و سر پائين آوردن است (اقرب) جوهرى گويد: ركوع بمعنى انحناء است و ركوع نماز از آن ميباشد «ركع الشيخ» يعنى قامتش از پيرى خم شد.
ركوع نماز آن است كه بقدرى خم شود تا اگر بخواهد دستها بزانو برسد. راغب ميگويد: ركوع بمعنى خم شدن است گاهى در هيئت مخصوص نماز و گاهى در تذلل و تواضع بكار ميرود خواه تذلل در عبادت باشد يا غير آن. مجمع ذيل آيه 43 بقره گويد:
استعمال آن در خضوع مجاز است و معناى اولى همان انحناء ميباشد.
«يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ» مائده: 55. مراد از ركوع ركوع نماز و «هُمْ راكِعُونَ» جمله حاليّه است. «يا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ» آل عمران: 43.
بنظر ميايد سجود نماز در مذهب نصارى پيش از ركوع بوده است لذا سجود جلوتر ذكر شده است طبرسى آنرا مانند نماز در اسلام دانسته و فرموده واو دلالت بر اشتراك دارد نه ترتيب. و ظاهر آنست كه مراد از وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ آنست كه از جمله مطيعان باش نه با آنها نماز بخوان و بعضى نماز جماعت و بعضى با نمازگزاران نماز بخوان گفته‏اند.
«وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ ارْكَعُوا لا يَرْكَعُونَ» مرسلات: 48. «وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ» ص: 24. ظاهرا مراد از ركوع در اين دو آيه تذلل و تواضع است.
(رُكَّعاً) «تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً ...» فتح:
29. ركّع جمع راكع و سجد جمع ساجد است و ركّع سه بار در قرآن آمده است: بقره: 125، حجّ: 26، فتح: 29.

_____________
قاموس قرآن، ج‏3، ص: 121

سلام و درود
من قصد دخالت نداشتم و دیگر هم در بحث شما دخالت نمیکنم چون پاسخ ها به ohfreedom کامل است و در صورتی که خود ایشان میخواستند دیر زمانی باید قانع میشدند چون اگر به گفته خودشان محقق باشند میدانند تمام پاسخها و اسنادی که برایشان ذکر شده حقیقی و حق هستند پس اگر باز هم بر حرف خودشون پافشاری میکنند مصداق کسانی را پیدا میکنند که بر قلب و دل و گوششان قفل زده اند و حاضر به فهم و درک واقعیت نیستند.
باز هم از اینکه در حضور اساتید محترم دخالت کردم عذر میخواهم.:Sham:
البته در حقانیت ائمه (ع) زیاد دلیل هست که آقای قرائتی در یک دقیقه از قرآن این حقانیت را بصورت زیبایی برای جمعی از دانشمندان وهابی اثبات میکند،دوستان میتونند از فیلمش استفاده کنند:http://s1.picofile.com/file/7499007204/YEK.3gp.html

با سلام و عرض ادب .
ماشاءالله همه خوب جواب دادن و لازم به ادامه نیست اما خواستم یه چیزی بگم :

اومده راکعون . خیلی معذرت میخواهم شما وقتی میرید مسجد میبینین همه در رکوع نماز هستن ، میگین ( مثلا دوستتون بقل شما وایساده ) رفتن تو خشوع ؟؟!!! یا مثلا خشوع دارن ؟؟!!

بابا اسم این حالت تو نماز رکوع هست . قرار نیست چیز دیگه بگیم که .
تو فارسی هم میگیم رکوع . تو عربی هم رکوع . مثل سجود که در هر دو سجود هست .

چرا اینقدر بحث رو گنگ میکنین ؟ قرآن چجور دیگه باید بگه تا مفهوم رو برسونه ؟؟ هرجوری گفت شما قبول نکردین ! تا موضوع ولایت حضرت علی سلام الله علیه میشه ، معنی آیه ها فرق داره ! ناقل حدیث جاهل و بی عقل میشه . تعداد ناقلان کمه پس قبول نیست . سن ناقل کمه ! منظور پیامبر از حدیث یه چیز دیگه اس !! فلانی اینو ذکر نکرده ! سرش اختلافه ! بسه انصافا .
بابا یکم دنبال حق باشیم . انعطاف پذیر باشیم .

با تشکر از دوستان. ببخشید اگه کسی ناراحت شده .

ohfreedom;293557 نوشت:
دقیقا مشکل همینه
آیه فرموده راکعون

راکعون را معنی کنید نه اینکه در ترجمه فارسی همان معنی عربی اش (رکوع) را می اورید.
راکعون یعنی اشخاصی که خشوع (فروتنی) دارند

سلام
مواردى كه جمع بر مفرد اطلاق شده است

و اى كاش مى فهميديم مفسرين مزبور در اين آيه : (يا ايها الذين آمنوا لا تتخذوا عدوى و عدوكم اولياء تلقون اليهم بالموده ) تا آنجا كه مى فرمايد (تسرون اليهم بالموده ) چه مى گويند؟! با اينكه دليل معتبر و روايت صحيح داريم بر اينكه مرجع ضمير (اليهم ) با اينكه ضمير جمع است يك نفر بيش نيست و آن حاطب بن ابى بلتعه است كه با قريش و دشمنان اسلام مكاتبه سرى داشت ؟ و نيز خوب بود مى فهميديم در اين آيه :(يقولون لئن رجعنا الى المدينه ليخرجن الاعز منها الاذل ) چه مى گويند؟ با اينكه روايت صحيح داريم كه قائل اين سخن يك نفر بيش نيست و او عبد الله بن ابى بى سلول رئيس منافقين است ؟!

و همچنين در اين آيه : (يسئلونك ما ذا ينفقون ) و حال آنكه فاعل (يسئلون ) با اينكه صيغه جمع است يك نفر است و نيز در اين آيه : (الذين ينفقون اموالهم بالليل و النهار سرا و علانيه ) و حال آنكه روايت صحيح وارد شده است كه اين آيه درباره يك نفر است و او على بن ابيطالب (عليه السلام ) و يا بنا به روايت خود آقايان اهل سنت ابابكر است !! و همچنين آيات زياد ديگرى كه در همه ، نسبت هائى به صيغه جمع به شخص معين و واحدى داده شده است . اين مفسرين هر چه در اين موارد جواب دارند از همه اين موارد، ما نيز همان جواب خود قرار مى دهيم .

عجيب تر از آن اين آيه است (يقولون نخشى ان تصيبنا دائره ) - مى گويند مى ترسيم از اينكه دچار گرفتارى شويم ) براى اينكه گوينده اين حرف به اعتراف خود علماى عامه يك نفر و آن هم رئيس منافقين عبدالله بن ابى بوده ، و تعجب در اين است كه اين آيه در بين آياتى قرار دارد كه ما الان درباره آنها بحث مى كنيم ، راستى چطور با اين فاصله كم حرف خود را از ياد مى برند و كم حافظگى به خرج مى دهند؟! ممكن است كسى بگويد كه در اين آياتى كه بعنوان نقض نقل كرديد كه در آنها مطلب به صيغه جمع به يك فرد نسبت داده شده در حقيقت مطلب تنها به يك فرد منسوب نيست ، بلكه كسانى بوده اند كه با عمل آن يكنفر موافق و راضى بوده اند، با اينكه مرتكب يك نفر بوده ، خداوند روى سخن خود را در توبيخ متوجه به عموم مى كند تا آنان هم كه مرتكب نيستند ولى با مرتكب همصدايند متنبه شوند.
منبع اويني

سلام
برادر اهل سنت و عزیز
یک سوال شما دروس حوزوی رو طی کردید که همین طور معنا می کنید ؟؟؟
اگر کردید سخنتان درست
منطور بنده این است که تمام ان را تمام کرده اید
یک مقدار به تفاسیر خود نگاه کنید :
6549 - حَدَّثَنَا الرَّبِيعُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْمُرَادِيُّ، ثنا أَيُّوبُ بْنُ سُوَيْدٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي حَكِيمٍ فِي قَوْلِهِ: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله ورسوله والذين آمنوا قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.
تفسیر ابی حاتم
6551 - حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الأَشَجُّ ثنا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنِ أَبُو نُعَيْمٍ الأَحْوَلُ، ثنا مُوسَى بْنُ قَيْسٍ الْحَضْرَمِيُّ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ قَالَ: تَصَدَّقَ عَلِيٌّ بِخَاتَمِهِ وَهُوَ رَاكِعٌ فَنَزَلَتْ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون
باز هم همان تفسیر در ذیل ایه

در تفسیر ابن عطیه در ذیل ایه :
[="red"]وهذا قول جمهور المفسرين، [/]ولكن اتفق أن عليا بن أبي طالب أعطى صدقة وهو راكع، قال السدي: هذه الآية في جمع المؤمنين ولكن عليا بن أبي طالب مر به سائل وهو راكع في المسجد فأعطاه خاتمه، وروي في ذلك أن النبي صلى الله عليه وسلم خرج من بيته وقد نزلت عليه الآية فوجد مسكينا فقال له هل أعطاك أحد شيئا فقال نعم، أعطاني ذلك الرجل الذي يصلي خاتما من فضة، وأعطانيه وهو راكع، فنظر النبي صلى الله عليه وسلم فإذا الرجل الذي أشار إليه علي بن أبي طالب، فقال النبي صلى الله عليه وسلم، الله أكبر وتلا الآية على الناس.

در تفسیر البغوی هم چنین نوشته است.

هذا قال العلماء: العمل القليل في الصلاة لا يفسدها والقول بالعموم أولى وإن كان قد وافق وقت نزولها صدقة علي بن أبي طالب وهو راكع. ويدل على ذلك ما روي عن عبد الملك بن سليمان قال: سألت أبا جعفر محمد بن علي الباقر عن هذه الآية إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا من هم؟ فقال: المؤمنون، فقلت: إن ناسا يقولون هو علي، فقال: علي من الذين آمنوا.
در تفسیر الخازن هن نوشته است..
در تفسیر قرطبی هم نگاه کن ..
دوست عزیز
یک سوال چرا شما وقتی میبیند که ایه در شان امام علی است می گویید نه نیست
مگر امام خلیفه چهارم شما نیست ؟؟
باید او را قبول کنید یا نه ؟؟
شما وقتی می توانید قران رو معنی کنید که دروس ان را خوانده باشید ..
اگر این طور باشد که هر کس یک نظری در مورد ترجمه قران بدهد که علماء شما یعنی الکی این کتاب ها رو نوشته اند

با سلام خدمت برادران. من از کارشناسان تقاضای بستن این موضوع را دارم چراکه واقعا این چیزها اثبات شده است و اهل سنت جواب خود را میدانند.

من از کتاب آیات ولایت در قرآن از آیت الله مکارم این رو جهت تکمیل بحث میگذارم:

در پاسخ گفته اند در اينجا معناى حقيقى ركوع مراد نيست بلكه مراد معناى مجازى آن يعنى خضوع در برابر عظمت پروردگار يا خضوعى است كه از جهت فقر يا از جهات ديگر در نهاد آدمى پديد مى آيد، و معناى آيه اينست كه : اوليا و ياوران شما يهود و نصارا و منافقين نيستند، بلكه اوليا و ياوران شما خدا و رسول اويند و آن مؤ منين كه نماز بپا مى دارند و زكات مى دهند و در همه اين احوال خاضعند، يا آنهائى كه زكات مى دهند در حاليكه خود فقير و تنگدستند، ليكن دقت در اطراف اين آيه و آيات قبل و بعدش و نيز دقت درباره تمامى اين سوره ، ما را به خلاف آنچه اين مفسرين ادعا كرده اند و آن جوابى كه از اشكال داده اند رهبرى مى كند، و نخستين شاهد بر فساد ادعايشان بر اينكه ولايت به معناى نصرت است همانا استدلال خود آنان است به وحدت سياق و به اينكه همه اين آيات كه يكى پس از ديگرى قرار گرفته اند در مقام بيان اين جهتند كه چه كسانى را بايد يارى كرد و چه كسانى را نبايد، زيرا درست است كه اين سوره در اواخر عمر رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) در حجه الوداع نازل شده و ليكن نه تمامى آن ، بلكه بطور مسلم پاره اى از آيات آن به شهادت مضامين آنها، و رواياتى كه در شاءن نزولشان وارد شده است قبل از حجه الوداع نازل شده است .

بنابراين صرف اينكه فعلا اين آيات يكى پس از ديگرى قرار گرفته اند دلالت بر وحدت سياق آنها ندارد، كما اينكه صرف وجود مناسبت بين آنها نيز دلالت ندارد بر اينكه آيات اين سوره همه به همين ترتيب فعلى نازل شده است.
منبع سایت شهید اوینی

يك سوال در کجای قران نوشته شده است نماز بخوانید!!!!

ammarshia;294161 نوشت:
يك سوال در کجای قران نوشته شده است نماز بخوانید!!!!

در قرآن شریف آیه های زیادی در باره پاداش نماز گزاران و یا عاقبت بد تارک نماز وجود داره اما این دو آیه به صراحت امر به نماز خواندن می کنند:
آیه دوم سوره النسا : ان الصلاه کانت علی المومنین کتابا موقوتا = به تحقیق که نماز نوشته شده بر گردن مومنان و وقت آن معین شده است.
سوره بقره آیه 238 می فرماید : حافظوا علی الصلواه والصلاه الوسطی و قوموا لله قانتین=بر نمازهای خود محافطت کنید و نماز ظهر را در وقت خود بر پا دارید و برای خدا خشوع کنید .

سلام
این طور که شما فکر می کنید نیست
در قران کریم هیچ ایه ای در مورد نماز وجود ندارد
بلکه منظور از صلاه می دانید چیست ؟
جواب:منظور دعا است ...
اگر شما این گونه بگیرید که مثلا منظور از رکوع خشوع است
پس باید عرضه داشته باشید که نماز هم در قران هیچ جایی عرضه نشده است دیگر ...
پس اگر این گونه شما فکر کنید
هیچ چیزی از قران قابل اسنتباط نیست ...
و به گمراه ختم می شود

ammarshia;294142 نوشت:
6549 - حَدَّثَنَا الرَّبِيعُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْمُرَادِيُّ، ثنا أَيُّوبُ بْنُ سُوَيْدٍ عَنْ عُقْبَةَ بْنِ أَبِي حَكِيمٍ فِي قَوْلِهِ: إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ الله ورسوله والذين آمنوا قَالَ: عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ.
تفسیر ابی حاتم
6551 - حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الأَشَجُّ ثنا الْفَضْلُ بْنُ دُكَيْنِ أَبُو نُعَيْمٍ الأَحْوَلُ، ثنا مُوسَى بْنُ قَيْسٍ الْحَضْرَمِيُّ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ قَالَ: تَصَدَّقَ عَلِيٌّ بِخَاتَمِهِ وَهُوَ رَاكِعٌ فَنَزَلَتْ إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلاة ويؤتون الزكاة وهم راكعون

برادر من
زحمت کشیدید و 2 حدیث را استخراج نمودید، اما بد نبود ماباقی احادیث را هم که قبل و بعد از همین حدیث آماده است را هم بخوانید:

درحدیث 6547 همان منبع می گوید: می تواند یکی از آنها علی -رض- باشد اما از قول ابن کثیر احتمال قوی است که در شان عباده بن الصامت -رض- باشد. (رجوع شود به پاورقی ص 1162)

در حدیث 6548 همان منبع می گوید: در مورد مومنون آمده و علی -رض- هم یکی از مومنون است!!!

در حدیث 6549 همان منبع می گوید: بریع بن سلیمان المرادی (از همان قومی که حضرت علی -رض- را شهید نمودند) نقل است که در شان حضرت علی -رض- آمده

در حدیث 6450 همان منبع می گوید: خمس دادن وقت مربوط به خود را دارد!!!

در حدیث 6446می گوید: می تواند منظور مسلمان ترین فرد باشد.

پس برادر من منبع را کامل مطالعه بفرما و نه آن چیزی که به سودت هست را فقط ببینی!!!

دوست عزیز
منبع همان است درست ..
می دانستم کدام به نفع من است وکدام به ضررم ودیدم وگفتم نیازی به بقیه روایت نیست

بحث را ببندید بهتر است.

ohfreedom;294209 نوشت:
درحدیث 6547 همان منبع می گوید: می تواند یکی از آنها علی -رض- باشد اما از قول ابن کثیر احتمال قوی است که در شان عباده بن الصامت -رض- باشد. (رجوع شود به پاورقی ص 1162)
برادر چرا حرف خودت را دیکته میکنی؟ چرا با ایجاد چند سوال مقلطه میکنی؟

کافیه نگاهی به پست پیش من بیاندازی. متاسفانه شما نه در http://www.askdin.com/thread19873-33.html نتوانستی جوابم را بدهی نه در اینجا. نمیدانم چرا؟؟؟

يكي از ناقلين اين قضيه، خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) است. آقاي حاكم نيشابوري ـ از استوانه‌هاي علمي اهل سنت ـ در كتاب معرفة علوم الحديث از قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) نقل مي‌كند:

وقتي من در حال ركوع بودم، سائلي آمد و من انگشتر را به آن سائل دادم، جبرئيل نازل شد و اين آيه را بر نبي مكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل فرمود.

معرفة علوم الحديث، ص2 ـ البداية و النهاية لإبن كثير، ج7، ص394 ـ تاريخ مدينة دمشق لإبن عساكر، ج42، ص356 ـ المناقب للخوارزمي، ص266

ناقل ديگر اين قضيه، ابن عباس ـ حِبر الأمة ـ است و نقل مي‌كند:

من حضور داشتم و اميرالمؤمنين (عليه السلام) در ركوع، انگشتر به سائل دادند و جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد.

أنساب الأشراف للبلاذري، ص150 ـ اسباب نزول الآيات للواحدي النيشابوري، ص133 ـ كنز العمال للمتقي الهندي، ج13، ص108
منبع ولی عصر

موضوع قفل شده است