شک و یقین

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شک و یقین

شک چیست؟ و منشاء آن چیست؟
یقین چیست؟ و راه رسیدن به آن چیست؟
آیا یقین و شک با هم رابطه دارند یا دو چیز جدا از هم هستند؟

نیایش سبز;7656 نوشت:
شک چیست؟ و منشاء آن چیست؟
یقین چیست؟ و راه رسیدن به آن چیست؟
آیا یقین و شک با هم رابطه دارند یا دو چیز جدا از هم هستند؟

برای روشن شدن بحث، توجه به نکات زیر راهگشاست:

اول) در حقیقت، دو نوع شک داریم: شک مقدس (موقتی)، و شک ویرانگر و سیاه (پایدار و دائمی). شک، اگر به عنوان معبر باشد، مقدس است. و اگر به عنوان منزل باشد، ویرانگر و نامطلوب است.

شک مقدس این خاصیت را دارد که آدمی را به فعالیت و جدیت برای دست یابی به حقیقت وا می دارد. اما شک ویرانگر و سیاه انسان را گام به گام به تاریکی و ضلالت نزدیک و نزدیکتر می کند، تا جائیکه همۀ اندیشۀ فرد را شکاکیت و انکار فرا می گیرد و در نهایت به شرک و کفر می انجامد.

شک دوم، از جمله مرض های روحی است و سلامت روحی و جسمی، فرد و جامعه را در معرض خطر می اندازد. بنابراین، باید با دقت معالجه گردد.

توضیح این که همان گونه که یقین و علم، باعث آرامش روح و موجب تکامل انسان است؛ در مقابل شک و تردید موجب اضطراب و سلب آرامش و مانع حرکت و تکامل است. به همین جهت در اسلام شک با شرک برابری می کند.[1] چنان که فلیسوفان اسلامی نیز رد شکاکیت را در رأس کارهای فلسفی و علمی خود قرار می دهند و با ابزار فکر و اندیشه به مبارزه با این بیماری می پردازند تا جامعه را از این خطر نجات دهند.[2]

اما شک و تردید ابتدایی که زمینۀ یقین است مذموم نیست، بلکه نشانۀ آغاز بلوغ عقلی و فکری است. ملاصدرا معتقد است در انسان ابتدا ویژگی های مادی و جسمی پدید می آیند و تقویت می شوند، اما ویژگی های روحی و عقلی پس از تقویت و تکمیل ویژگی های جسمی پدید می آیند و تقویت می گردند.[3]

دوم) به نظر می رسد یکی از دلایلی که بسیاری از جوانان در سن بلوغ جسمی دچار شک و تردید در مسائل اعتقادی می شوند، همین نکته است؛ یعنی در سن بلوغ عقل آغاز به فعالیت می کند، اما آنچه تا به حال بیشتر به آن انس داشته مسائل مادی بوده است و نسبت به مسائل ماورای مادی یا انس نداشته یا نمی توانسته به عمق آن پی ببرد. زمان بلوغ که آغاز حرکت تکاملی عقل است، می خواهد به عمق اعتقادات و باورهای خود برسد و حقیقت آن را درک کند، قهرا با سؤالات متعددی روبرو خواهد شد. البته این بدان معنا نیست که این نوع شک مریضی نیست و نباید درمان شود، بلکه به این معنا است که نباید از آن هراس و واهمه داشت و باید با دقت و بدون نگرانی به درمان آن پرداخت.

در هر صورت به نظر می رسد این نوع شک مذموم نیست، بلکه اگر درست مدیریت شود زمینۀ خوبی برای رسیدن به یقین است. بهترین مدیریت ارتباط داشتن با مربیان آگاه، دلسوز و دانشمندان دینی است.

نکتۀ مهم قابل تذکر این است که احساس نگرانی از پدید آمدن حالت شک و تردید نشانۀ خوبی از سلامت روح است، بلکه براساس روایات این احساس نگرانی علامت ایمان خالص شخص است. شخصی خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و گفت: ای رسول خدا (ص) هلاک شدم. "رسول خدا فرمود شیطان به سراغت آمد و به تو گفت چه کسی تو را خلق کرد و تو گفتی خدا، پس او گفت خدا را چه کسی خلق نمود. مرد گفت: درست است یا رسول الله. سپس پیامبر فرمود: این ایمان محض است".[4]

سوم) در متن دین مبین اسلام به فطرت مطلق گرایی، میل به کمال و حقیقت جویی و رسیدن به یقین توجه شده است. رسیدن به حقیقت مطلق یعنی یقین و اعتقاد راسخ و مطمئن، که تحصیل آن، را می توان در راه های زیر برشمرد:

اولاً: مسیر های غلط و اشتباه برای رسیدن به حقیقت مطلق و یقین به وفور در بیانات ائمه (ع) آمده؛ اینکه اولین مانع برای تکامل انسان، تکبر و غرور در برابر حق است.[5]

ثانیاً: راه صحیح رسیدن به حقیقت مطلق و یقین، نیز نشان داده شده؛ چنان که در احادیث قدسی آمده که انسان از طریق بندگی و عبودیت می تواند متصف به اوصاف الاهی شود.[6] به بیان دیگر ارزش ذاتی انسان به اندازه ای است که هیچ چیزی جز ارتباط با خداوند صلاحیت پر کردن خلأ وجودی انسان را ندارد، فقط با یاد خدا دل ها آرامش می یابد.[7] همان آرامشی که از پسِ یقین ممکن است.

از این جهت امام علی (ع) مقتدای عارفان در مناجاتش با خداوند عرض می کند: "این عزت و سر بلندی برای من بس است که من عبد و بندۀ تو هستم و این مباهات و افتخار مرا بسنده است که تو پروردگار من هستی؛ تو آن گونه هستی که من دوست دارم، مرا آن گونه بدار که خودت دوست داری". [8]

ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم
ما از این جا و از آنجا نیستیم
ما ز بی جاییم و بی جا می رویم
خوانده ای انا الیه راجعون
تا بدانی ما کجا ها می رویم. [9]

با مطالعۀ بحث بالا تعریف شک، یقین و راه های حصول آن بطور اجمال روشن می شود بعلاوه به رابطۀ شک و یقین نیز پی می بریم:

اگر چه شک و یقین دو مرحلۀ جدا و مجزای از یکدیگرند که آثار و نتایج شان، بطور کامل با یکدیگر متفاوت است، به عبارتی شک مرحلۀ ناآرامی و حیرت و دامنۀ دو راهی ها و چند راهی هاست، در حالیکه یقین، مرحلۀ آرامش و طمأنینه و قلۀ امن و امان و سکون و قرار است.

اما بین شک و یقین یک رابطۀ دو طرفه برقرار است؛ شک موقتی و ممدوح، زمینه و مقدمۀ رسیدن به یقین و رسیدن به یقین به منزلۀ خروج از مدار شک و تردید، تحصیل آرامش و قرار و پاک شدن روح شکاکیت و تردید گرائی است.

بعلاوه، توقف در شک و تردید به دامنه و گسترۀ آن می افزاید، لکن ورود به وادی یقین، طمأنینه و آرامش انسان را افزون می سازد.

موفق باشید ...

پاورقی____________________________________

[1] الکافی، ج 2، ص 129.

[2] حسن زاده آملی، حسن، معرفت نفس، ج 1، ص 5 - 12، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، 1362ه ش، بی جا.

[3] اول صفت که در نفس آدمی حادث می شود و سر بر می آورد صفت چهارپایگی است که در کودک، شهوت و شکمبارگی غلبه دارد. آن گاه صفت درندگی که باعث غلبه، دشمنی و مناقشه است به وجود می آید و بعد از آن صفت شیطانی پیدا می شود که ابتدأ مکر و نیرنگ در او غلبه می یابد. و بعد از اینها صفت عقل که ظاهر کنندۀ نور ایمان و از حزب الله تبارک و تعالی و لشکر فرشتگان است در او خلق می شود. نیروی عقل از ابتدای بلوغ شروع به رشد می کند و در چهل سالگی به حد کمال می رسد، اما لشکر شیاطین قبل از بلوغ در قلب جای می گیرند و بر او مسلط می شوند و نفس با آنها الفت می گیرد و به تبعیت آنها در شهوت، آزاد و رها است. اما از زمان بلوغ که لشکر عقل در قلب شروع به رشد می کند، جنگ و مبارزه در میدان قلب شروع می شود، پس اگر عقل ضعیف باشد، شیطان بر او مسلط می شود؛ و این شخص در نهایت از لشکر شیطان خواهد بود و در قیامت با آنها محشور خواهد شد و اگر عقل به واسطۀ نور علم و ایمان قوی گردد همۀ قوای را در تحت تسلط خود در می آورد و شخص در ردیف ملائکه و با آنها محشور خواهد شد. اسفار، ج 9، ص 93.

[4] الکافی، ج 2، ص 425.

[5] الکافی، ج 2، ص 122؛ بحارالأنوار، ج 13، ص 429 .

[6] مستدرک‏الوسائل، ج 11، ص 259.

[7] "الَّذینَ آمَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ"، رعد، 28.

[8] "إِلَهِی کَفَی بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً وَ کَفَی بِی فَخْراً أَنْ تَکُونَ لِی رَبّاً أَنْتَ کَمَا أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَمَا تُحِب"‏. بحارالأنوار، ج 74، ص 402.

[9] مثنوی مولوی، بنقل از پایگاه اسلام کوئست، با تغییر و اضافات.


بسم الله الرحمن الرحیم:Sham::Sham:
علم به تصور و تصدیق تقسیم می شود.تصدیق نیز شامل یقین و ظن است.هر قضیه دارای دو طرف است:1-طرف ثبوت و وقوع.مثل ثبوت ایستادن برای زید ،زید ایستاده است.2-طرف سلب و لا وقوع ،مثل سلب ایستادن برای زید ،زید نایستاده.تصدیق یعنی مطلق ترجیح یکی از دو طرف قضیه.مطلق ترجیح 2 گونه است:-یا این است که تنها یک طرف خبر و قضیه(مثلا فقط طرف اثبات یا فقط طرف سلب)محتمل و میسر است وطرف دیگر ممتنع است .این قسم یقین است مثلا اعتقاد جازم وصد در صد بر قیام زید که جانب عدم آن یک در صد هم احتمال ندارد
-هر دو طرف قضیه(طرف وقوع و لا وقوع اثبات و سلب)در نزد نفس احتمال دارد و ممکن است یعنی هم احتمال وقوع آن و هم احتمال عدم وقوع ان را می دهی که چنانچه احتمال 50%وقوع و 50%لا وقوع را بدهی این قسم شک است.1
یقین و شک دو مرتبه از مراتب نفس هستند.چنانچه در باره یک قضیه از حالت شک و تردید ،طرف وقوع ان 100%شد از مرحله شک به مرحله یقین رسیده است.
مناطقه یک سری گزاره ها را بدیهی و و بی نیاز ازاستدلال می دانند که همه اذهان بشر آن را می پذیرند بدون استدلال .مثل اصل محال بودن اجتماع نقیضین.حال چنانچه گزاره ای در هرموضوعی(گزاره های دینی و غیر دینی) به این گزاره های بدیهی به طور مستقیم یا غیر مستقیم برگردد و ثابت شودیقین آور است یعنی مطابق با واقعیت خارجی و عینی است وطبعا قابل پزیرش است.
1-المنطق ،محمد رضا مظفر،باب اقسام تصدیقات.

سلام و تشکر
در مورد یقین آیا انسان باید به چیزی که می خواهد یقین پیدا کند احاطه (از نظر علمی و یا جسمی و ادراک و .... ) داشته باشد؟

نیایش سبز;12089 نوشت:
سلام و تشکر
در مورد یقین آیا انسان باید به چیزی که می خواهد یقین پیدا کند احاطه (از نظر علمی و یا جسمی و ادراک و .... ) داشته باشد؟

با سلام

سؤالتان خیلی شفاف و گویا نیست؟؟؟

آیا منظورتان اینست که: "آیا انسان به چیزی که می خواهد یقین پیدا کند باید احاطه از تمام جهات (از نظر علمی، جسمی، ادراکی و .... ) داشته باشد؟ و یا پیدا کند؟

منظورتان را درست فهمیدم؟

باتشکر:Gol:

صدیق;12124 نوشت:

با سلام

سؤالتان خیلی شفاف و گویا نیست؟؟؟

آیا منظورتان اینست که: "

آیا انسان به چیزی که می خواهد یقین پیدا کند باید احاطه از تمام جهات (از نظر علمی، جسمی، ادراکی و .... ) داشته باشد؟ و یا پیدا کند؟

منظورتان را درست فهمیدم؟

باتشکر:gol:

سلام با عرض پوزش ، بله منظورم همین بود.....

نیایش سبز;12089 نوشت:
سلام و تشکر
در مورد یقین آیا انسان باید به چیزی که می خواهد یقین پیدا کند احاطه (از نظر علمی و یا جسمی و ادراک و .... ) داشته باشد؟

باسلام:Gol:
«یقین»‌عبارت است از اعتقاد ثابت و قطعی انسان به امری كه مطابق با واقع بوده و با هیچ شبهه ای، هر قدر هم قوی،قابل زوال نباشد.»[1]

مرحوم علّامه طباطبایی ـ رحمه الله علیه ـ می فرماید: «یقین به معنی قوت ادراك ذهنی است، به طوری كه قابل زوال و ضعف نباشد»[2]

مورد و متعلّق یقین یا مربوط است به چیزی كه از لوازم و اجزاء ایمان است مانند اعتقاد به وجود خداوند تبارك و تعالی و بعثت انبیا و عالم آخرت، و یا مربوط به اموری است كه دخالتی در ایمان ندارد و آنچه در كمال انسان و رسیدن او به سعادت نقش دارد، قسم اول است و آن یقین داشتن به این است كه تمام امور هستی به دست خداست و او مسبّب الاسباب می باشد؛ هیچگونه توجهی به غیر او نداشته بلكه همه اسباب و وسائط را مسخّر فرمان و حكم خدا بداند.

بداند كه خدا ضامن روزیِ اوست و هر چه را او مقدّر كرده می رسد، و در نتیجه طمعی به دیگران نداشته باشد.

بداند كه نتیجه تمامی اعمال خوب و بد خود را می بیند و خدای شاهد و ناظر بر اعمال،‌خود حاكم روز قیامت است. و حتی از خاطرات قلبی انسان نیز آگاه است. این حقیقت یقین است.

كسی كه دارای چنین یقینی باشد به لوازم آن نیز ملتزم می شود، زیرا تفاوت میان ایمان و یقین به همین است كه چه بسا انسان ایمان به چیزی دارد ولی بعضی از لوازم آن را فراموش می كند و در نتیجه، عمل منافی با ایمانش انجام می دهد، به خلاف یقین كه دیگر با فراموشی نمی سازد، زیرا اگر كسی عالم و مؤمن به روز حساب باشد و همواره به یاد آن روزی باشد، كه به حساب كوچك و بزرگ اعمالش می رسند، مرتكب گناهان نگردیده بلكه نزدیك قُرق گاه های خدا هم نمی شود.[3]

از این رو برخی روایاتی كه در بیان معنی و تفسیر یقین آمده، آن را به لوازم و آثارش تعریف كرده اند.

از رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ نقل شده كه فرمود: «از جبرئیل پرسیدم تفسیر یقین چیست؟ گفت: مؤمن به گونه ای برای خدا عمل كند كه گویا او را می بیند، و اگر او خدا را نمی بیند، خدا او را می بیند. و یقیناً بداند كه آنچه به او رسیده ممكن نبود از او بگذرد و آنچه از او گذشته ممكن نبود به او برسد.»[4]

از امام رضا ـ علیه السلام ـ سؤال شد: یقین چیست؟ فرمود: «توكل بر خدا و تسلیم او شدن و راضی به قضای الهی بودن و همه امور را به خدا واگذاردن.»[5]

با این تفصیل و تعریفی که از یقین ارائه شد نتیجه می گیریم که برداشت شما یعنی (احاطه از تمام جهات) نیز در تعریف یقین می گنجد. یعنی در مرحلۀ یقین، آدمی به سطحی از علم و شناخت و معرفت ادراکی، روحی- روانی و قلبی می رسد که اعتقاد ثابت و قطعی اش، با هیچ شبهه ای مختل نمی شود.

موفق باشید ... :roz:

پاورقی______________________________
[1] . مراه العقول، ص 354، دارالكتب الاسلامیه، به نقل از محقق طوسی.
[2] . المیزان، ج 4، ص 40، ترجمه مصباح.
[3] . ترجمه المیزان، ج 1، ص 73، انتشارات اسلامی.
[4] . بحارالانوار، ج 67، ص 173، بیروت.
[5] . همان، ص 138، بنقل از سایت اندیشه قم.

صدیق;12205 نوشت:


بزیرا تفاوت میان ایمان و یقین به همین است كه چه بسا انسان ایمان به چیزی دارد ولی بعضی از لوازم آن را فراموش می كند و در نتیجه، عمل منافی با ایمانش انجام می دهد، به خلاف یقین كه دیگر با فراموشی نمی سازد،

موفق باشید ... :roz:

با سلام و تشکر ، باتوجه به مطالب ارسال شده ، یقین برتر از ایمان هست ، لطفا مراتبی که انسان باید طی کند و به یقین برسد رو ذکر نمایید.

نیایش سبز;13195 نوشت:
با سلام و تشکر ، باتوجه به مطالب ارسال شده ، یقین برتر از ایمان هست ، لطفا مراتبی که انسان باید طی کند و به یقین برسد رو ذکر نمایید.

http://www.askdin.com/showthread.php?p=9144
موضوع قفل شده است