جمع بندی چرا حضورش را فراموش می کنیم؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا حضورش را فراموش می کنیم؟

با عرض سلام خدمت کارشناسان و دوستان عزیز
تجربه نشان داده تاثیر جمله " این مکان مجهز به دوربین مدار بسته می باشد"به مراتب بیشتر از جمله " عالم محضر خداست،در محضر خدا معصیت نکنید" می باشد.

تمامی ادیان الهی به وجود خداوند ایمان دارند و نیز اینکه او شاهد و ناظر همه اعمال آدمیست با این حال باز هم حضور او را فراموش میکنیم چرا؟
دزدی،اذیت و آزار اموری ناپسندند و خدا ما را از انجامشان نهی کرده اما کنترل انسانی که باشه و بدونیم داریم دیده میشیم کمتر پیش میاد کسی طرف خطا بره.همین دوربینهایی که برای طرح ترافیک گذاشتند اگه نبود چی می شد؟البته هستند کسانی که همیشه و هر جا حضور خدا رو در کنار و همراهشون حس میکنند که تحت تاثیر وسوسه هم کمتر قرار میگیرند منتها در اینجا بصورت کلی سوال را عنوان کردم.
لطفا نظرات و دیدگاه هاتون رو بگذارید، با تشکر.

کارشناس بحث : سمیع

اکسیر;285656 نوشت:
با عرض سلام خدمت کارشناسان و دوستان عزیز
تجربه نشان داده تاثیر جمله " این مکان مجهز به دوربین مدار بسته می باشد"به مراتب بیشتر از جمله " عالم محضر خداست،در محضر خدا معصیت نکنید" می باشد.
تمامی ادیان الهی به وجود خداوند ایمان دارند و نیز اینکه او شاهد و ناظر همه اعمال آدمیست با این حال باز هم حضور او را فراموش میکنیم چرا؟
دزدی،اذیت و آزار اموری ناپسندند و خدا ما را از انجامشان نهی کرده اما کنترل انسانی که باشه و بدونیم داریم دیده میشیم کمتر پیش میاد کسی طرف خطا بره.همین دوربینهایی که برای طرح ترافیک گذاشتند اگه نبود چی می شد؟البته هستند کسانی که همیشه و هر جا حضور خدا رو در کنار و همراهشون حس میکنند که تحت تاثیر وسوسه هم کمتر قرار میگیرند منتها در اینجا بصورت کلی سوال را عنوان کردم.
لطفا نظرات و دیدگاه هاتون رو بگذارید، با تشکر.

کارشناس بحث : سمیع


یار نزدیکتر از من به من است/وین عجب تر که من از وی دورم
چه کنم با که توان گفت که دوست/ در کنار من و من مهجورم(1)
قبل از جواب به سوال شما باید عرض کنم که این بیان شریف (عالم محضر خداست ،در محضر خدا معصیت نکنید) که از فرمایشات حضرت امام(ره)است در واقع ترجمه این آیه شریفه (فاینما تولوا فثم وجه الله2)است که اگر انسان واقعا به آن ایمان بیاورد ودر عمق جان او رسوخ کند قابل مقایسه با هیچ جمله دیگری نیست.
واما در جواب به سوال حضرتعالی و آن اینکه اگر حق تعالی در همه جا وهمه چیز حضور دارد پس چرا اکثر ما انسانها او را ادراک نمی کنیم وغفلت داریم ،باید عرض کنم که:
همان طوریکه در دیدن با چشم سر موانعی پیش می آید وما نمی توانیم اشیاء را ببینیم واز حضور آنها آگاه شویم در دیدن حق تعالی هم موانعی پیش می آید البته مسلم است که دیدن حق تعالی با بصر نیست بلکه با بصیرت است یعنی ما خدا را باچشم سر نمی بینیم بلکه باید با چشم جان ببینیم و دیدن با چشم جان هم همانند دیدن با چشم سر مواجه با موانعی باشد و از جمله این موانع می توان گفت
1- نهایت قرب :ما با چشم سر اشیا را در صورتی می بینیم که در فاصله خارجی با ما قرار داشته باشند اگر کتابی و نوشته ایی را خیلی به چشم نزدیک نماییم قدرت دیدن آن را نداریم در مورد حق تعالی هم اگر بسیاری از ما وجودش را ادراک نمی کنیم به جهت نهایت قرب حق تعالی به ما است که (نحن اقرب الیه من حبل الورید«3»)
ودر این زمینه شیخ شبستری فرموده:
چو مبصر با بصر نزدیک گردد /بصر ز ادراک او تاریک گردد
بنابراین همان طور که در مورد اشیا مادی عدم رویتشان در همه جا به خاطر دوری نیست بلکه به جهت نزدیکی بیش از حد است ،در مورد حق تعالی هم میشود گفت از بس به ما نزدیک است بسیاری از ما از او غافلیم و او را ادراک نمی کنیم
ادامه دارد...
پی نوشت:
1-سعدی
2-بقره 116
3- ق-16

2- شدت نورانیت وظهور:در دیدن با چشم سر اگر چیزی خیلی نورانی باشد نمی توانیم مستقیما او را ببینیم مثل خورشید در دیدن با چشم جان هم همین مشکل در کار است و لذا
نور حق در جهان فاش است / آفت از ضعف چشم خفاش است(1)
و به تعبیر مرحوم حاجی سبزواری در شرح منظومه :
یامن هو اختفی لفرط نوره /الظاهر الباطن فی ظهوره
البته هر چیزی را در پرتو نور باید دید که اول نور دیده می شود بعد آن چیز ،لکن نور اگر شدید باشد دیده نمی شود
چشم ما دیده خفاش بود ورنه تو را
پرتو حسن به دیوار و دری نیست که نیست
موسی ای نیست که دعوی انا الحق شنود
ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست(2)
پس همان طور که چشم ظاهری ما اشیا خیلی نورانی را نمی تواند مستقیما ببیند چشم جان ماهم حق تعالی را که در شدت ظهور است و نور محض است (الله نور السموات و الارض«3»)نمی تواند مستقیما ادراک کند بلکه نیاز به وسیله دارد
همانند دیدن خورشید که با وسیله و واسطه یعنی با چشم مسلح یا با انعکاس می توان آن را دید
چو چشم سر ندارد طاقت و تاب
توان خورشید تابان دید در آب(4)
در دیدن با چشم ظاهر وسیله امر مادی است اما در دیدن با چشم باطنی وسیله امر معنوی است که همان تقوی الهی است ،یعنی باید با دوری از گناه و معاصی آینه جان را از زنگار و گرد و غبار معصیت پاک کرد تا رویت جمال الهی میسور و ممکن گردد و حضور او ادراک شود
تو را تا آینه زنگار باشد
حجاب دیدن دلدار باشد
بده آینه دل را جلایی
که تا بینی جمال کبریایی(5)
و به تعبیر جناب حاقظ :
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
و به تعبیر جناب سعدی:
سعدی حجاب نیست تو آینه پاک دار
زنگار خورده چون بنماید جمال دوست
ادامه دارد......
پی نوشت
1-سنایی
2-مرحوم حاجی سبزواری
3-نور 35
4- شیخ محمود شبستری
5- علامه حسن زاده آملی

وسوسه های شیطان ، تعلق به دنیا و گناه از علل فراموش کردن پروردگار است و در مقابل با نماز ، قرآن ، تفکر در آیات الهی و استفاده از استدلال و برهان می توان یاد خدا را در دلها زنده ساخت.
ذکر خدا آثار با برکتی دارد از جمله: 1 –تقید به اطاعت از خدا 2 – خضوع و فروتنی 3 – عشق به عبادت 4 – آرامش و اطمینان 5 – توجه خدا به بنده 6 – محبت خدا نسبت به بنده و...

پاسخ تفصیلی

آیاتی از قرآن دلالت دارند که کافران، تبه کاران، مشرکان و ملحدان ، مبدأ و معاد و در نتیجه خدا را فراموش کرده اند .
قرآن در این باره می فرماید : "مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و در نتیجه خدا هم آنها را فراموش کرد (مورد لطف قرار نداد) ، ایشان خودشان فاسق هستند ." [1]
همچنین در آیه دیگر از زبان کافران می گوید:" زندگی ما جز زندگی دنیا نیست و می میریم و زنده می شویم و ما را جز روزگار هلاک نمی کند ، اینچنین شخصی خدا و معاد را فراموش کرده است[2] .
در آیه دیگر آمده: "(و به آنها مى‏گویم:) بچشید (عذاب جهنم را)! بخاطر این که دیدار امروزتان را فراموش کردید، ما نیز شما را فراموش کردیم و بچشید عذاب جاودان را به خاطر اعمالى که انجام مى‏دادید![3]
در آیه دیگری خطاب به کافران گفته مى‏شود: "امروز شما را فراموش مى‏کنیم همان‏گونه که شما دیدار امروزتان را فراموش کردید و جایگاه شما دوزخ است و هیچ یاورى ندارید! [4]
نکاتی که از این آیات استفاده می شود:
1 - با توجه به معنی کلمه نسیان استفاده می شود که معرفت خداوند سابقه ی فطری داشته و کافران و مشرکان و تبه کاران در اثر آلودگی به طبیعت آن را فراموش کرده اند . خداوند نسیان را فقط در مورد مومنان یا اهل کتاب به کار نمی برد . بلکه به هر کس که مبدأ و معاد را نمی پذیرد ، نسبت نسیان می دهد و می فرماید : شما مبدأ و معاد را فراموش کرده اید .
2 – این که فراموش کردن خدا سبب "خود فراموشى" مى‏شود، دلیل آن نیز روشن است، زیرا از یک سو فراموشى پروردگار سبب مى‏شود که انسان در لذات مادى و شهوات حیوانى فرو رود، و هدف آفرینش خود را به دست فراموشى بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم براى فرداى قیامت غافل بماند.
از سوى دیگر فراموش کردن خدا همراه با فراموش کردن صفات پاک او است که هستى مطلق و علم بى پایان و غناى بى انتها از آن او است و هر چه غیر او است وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش مى‏باشد، و همین امر سبب مى‏شود که انسان خود را مستقل و غنى و بى نیاز بشمرد، و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانى خویش را فراموش کند.[5]
3 – این آیات همگی بر این مطلب گواه هستند که فراموش کردن خدا نه تنها امکان دارد که متأسفانه محل ابتلاء تمام انسانها نیز می باشد و متأسفانه حتی عده ای از مسلمانان در شرایطی خدا را فراموش می کنند. منتهی گاهی این فراموشی دائمی بوده که بسیار خطرناک و موجب عذاب دردناک اخروی است. چنانکه خدا می فرماید: "خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده و بر چشمهایشان پرده‏اى افکنده شده و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست‏ ." [6]و گاهی موقت است و امید باز گشت به حالت اولیه و زنده شدن یاد خدا و نجات وجود دارد . قرآن در این زمینه می فرماید:"پرهیزگاران هنگامى که گرفتار وسوسه‏هاى شیطان شوند، به یاد (خدا و پاداش و کیفر او) مى‏افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را مى‏بینند و) ناگهان بینا مى ‏گردند." [7]
علل فراموشی خدا :
1 – شیطان یکی از عوامل موثر در فراموشی خدا می باشد . در این باره در قرآن آمده است : "شیطان بر آنان مسلّط شده و یاد خدا را از خاطر آنها برده آنان حزب شیطانند ! بدانید حزب شیطان زیانکارانند! "‏[8]
تمام تلاش شیطان این است که سرمایه خدا خواهی را از انسان بگیرد و اگر کسی این سرمایه را باخت ، خودش را از یاد می برد.
2 – تعلق به دنیا عامل مهمی در فراموش کردن خداوند می باشد؛ چرا که با جاذبه ها و زرق وبرق هایش موجبات دل بستگی افراد را فراهم می سازد به همین جهت حضرت علی (ع)فرمودند:" به آنچه نزد خدا است جز با بریدن از دنیا نمی توان رسید ." [9]
3 – گناه و نافرمانی پروردگار متعال همچون پرده ای است که بین انسان و خدا آویخته می شود و موجب می شود انسان خدا و مبدأ هستی خویش را فراموش کرده از او غافل گردد . چنانکه از امام رضا (ع) نقل شده است که آن حضرت در جواب مردی که سؤال کرد چرا خدا در پرده می باشد؟ فرمود: به خاطر گناه زیادی که اشخاص مرتکب می شوند[10]‏.
در مقابل ما وظیفه داریم ذکر و یاد خدا را همواره در دل خود و دیگر افراد جامعه زنده نگه داریم. همانطور که خداوند می فرماید: "مانها که خدا را در حال ایستاده و نشسته، و آن گاه که بر پهلو خوابیده‏اند، یاد مى‏کنند."[11] زنده کردن یاد خدا به هر نحو ممکن است و لازم نیست که حتما به نحو خاصی باشد، ولی با وجود این در دین برای زنده کردن یاد خدا اسباب و روش های خاصی نیز معرفی شده است از جمله:
1 – نماز ، قرآن می فرماید: "و نماز را براى یاد من بپا دار."[12].
2 – ارتباط و تماس با قرآن، خداوند می فرماید: "این ها را که بر تو مى‏خوانیم، از نشانه‏ها (ى حقّانیّت تو) است، و یادآورى حکیمانه است".[13]
3 – تفکر در آسمانها و زمین ( آیات الهی)، قرآن می فرماید: "در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مى‏اندیشند (و مى‏گویند) بار الها ! اینها را بیهوده نیافریده‏اى ! منزهى تو ! ما را از عذاب آتش ، نگاه دار !".[14]
4 – توجه به صفات الهی، خداوند می فرماید:"مشرق و مغرب، از آن خداست ! و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست ! خداوند بى‏نیاز و داناست ! "[15] و چون خدا در همه جا حضور دارد، پس هر کجا رو آری ، خدا در آنجا حاضر است . نتیجه اینکه مواظب خود باش تا حرمت نگه داری.
ذکر و یاد خداوند آثار و برکات فراوانی در زندگی انسان دارد از جمله:
1 – تقید به اطاعت از دستورات پروردگار متعال.
2 – خضوع و فروتنی نسبت به پذیرش حق و حقیقت و بندگان ضعیف خداوند.
3 – عشق به عبادت.
4 – آرامش و اطمینان.
5 – جلب توجه و محبت خداوند به بنده و....
امید است همه بتوانیم ازاین برکات بهره مند بشویم.

[1] حشر ، 19 "وَ لا تَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ". و آیات توبه ، 67 ؛ یس ، 78.
[2] جاثیه ، 24 "وَ قالُوا ما هِیَ إِلاَّ حَیاتُنَا الدُّنْیا نَمُوتُ وَ نَحْیا وَ ما یُهْلِکُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِکَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَظُنُّونَ"
[3] سجده، 14
[4] جاثیه، 34
[5] تفسیر نمونه، ج‏23، ص541.
[6]بقره،7 "خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ"
[7]اعراف ،201 ؛ آل عمران ، 135" الَّذینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ".
[8] مجادله ، 19 "اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطانُ فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ أُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ أَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُون".
[9] ترجمه نهج البلاغه ، خطبه 193 ، ص 286 " وَ لَا یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلَّا بِتَرْکِهَا".
[10] شیخ صدوق، التوحید، یک جلدی، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1398 ه ق (1357 شمسى) ، ص 252. عن الرضا(ع): قال الرجل فلم احتجب فقال أبو الحسن ع إن الاحتجاب عن الخلق لکثرة ذنوبهم.
[11] آل عمران ، 191 "الَّذینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ" .
[12] طه ، 14 "أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری".
[13] آل عمران ، 58 "ذلِکَ نَتْلُوهُ عَلَیْکَ مِنَ الْآیاتِ وَ الذِّکْرِ الْحَکیمِ".
[14] آل عمران ، 191"یَتَفَکَّرُونَ فی‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ".
[15]بقره ،115 "وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلیمٌ".

3- حجاب گناه:همان طور که در اموری ظاهری اگر بین چشم و شی مورد رویت پرده ای و حجابی باشدچشم نمی تواندآن را ببیند ،در دیدن های معنوی و با بصیرت نیز اگر حجابی باشد مانع حاصل می شود و حجاب در اینجا معصیت است
حق پدید است از میان دیگران /همچو ماه اندر میان اختران
دو سر انگشت بردو چشم نه /هیچ بینی از جهان انصاف ده
گر نبینی این جهان معدوم نیست /عیب جز زانگشت نفس شوم نیست
تو زچشم انگشت را بردار هین /وانگهانی هرچه می خواهی ببین (1)
پی نوشت:
1- مولوی

ایمان ضعیف است و باید علم انسان بیشتر شود

قبل این ،تاپیک دیگه ای گذاشته بودم در مورد اثر مال شبهه ناک در زندگی نمیدونم چرا هنوز قفله ولی چون مربوط میشه اینجا هم عنوان میکنم،چیزی که من را بیش از همه نگران میکند تاثیر مال حرام و شبهه ناک است و معاشرت با کسانی هست که مال پاکی ندارند.آیا این هم عاملی برای فراموشی خدا هست؟

اکسیر;286734 نوشت:
قبل این ،تاپیک دیگه ای گذاشته بودم در مورد اثر مال شبهه ناک در زندگی نمیدونم چرا هنوز قفله ولی چون مربوط میشه اینجا هم عنوان میکنم،چیزی که من را بیش از همه نگران میکند تاثیر مال حرام و شبهه ناک است و معاشرت با کسانی هست که مال پاکی ندارند.آیا این هم عاملی برای فراموشی خدا هست؟

باسمه تعالی
باسلام:
لقمه کآمد از طریق مشتبه/خاک خور،خاک و بر آن دندان منه
کان تورا در راه دین مغبون کند/نور ایمان از دلت بیرون کند(1

آن كه در كار حواس و عقل بينديشد هر يك را جاسوسى در حفظ و بقاى شخص مى يابد، مثلا شخص غذا مى خواهد، باصره ديدبانى مى كند و تميز ميان غذا و جز آن مى دهد، با بار دادن باصره، همين كه دست بدان رسيد لامسه بار نمى دهد كه داغ است، غذاى ديگر را بار داده است كه معتدل است، تا خواهد به دهان برساند

جاسوس ديگر به نام شامه دربان است و اجازه نمى دهد كه بدبو است، غذاى ديگر را اجازه داده است كه بوى مناسب دارد، تا بدهان گذاشت در آنجا جاسوس ديگر به نام ذائقه نشسته است، و اجازه نمى دهد كه بسيار تلخ است، غذاى ديگر را اجازه داد كه شايسته است، اگر حيوان باشد مى خورد، اما اگر انسان باشد يك جاسوس ديگر غيبى بنام عقل دارد و مى گويد:

هيچ يك از آن جاسوسها در كار خود خيانت نكرده اند كه اجازه داده اند، اين غذا براى تن گوارا است، ولكن تو انسانى، شيئيت تو صورت فعليتى و حقيقتى به نام روح است كه اين كالبد سايه اى از آن است، و اين جواسيس‏ همه سدنه او و از شئون اويند، اين غذا شبهه ناك است، غصبى است، مال يتيماست، زنهار و دو صد زنها نخورد كه براى روحت ناگوار است، اين غذاى حرام با آن چنان كند كه هزاران بار به توان هزاران بار بدتر از خوراك نامناسب با تن‏(2
پی نوشت:
1-شیخ بهایی
2-علامه حسن زاده آملی(حفظه الله تعالی) صد کلمه در معرفت نفس ص 42


پرسش:
چرا حضور حق تعالی را فراموش می‌کنیم؟
پاسخ:
همان طوریکه در دیدن با چشم سر موانعی پیش می آید وما نمی توانیم اشیاء را ببینیم واز حضور آنها آگاه شویم در دیدن حق تعالی هم موانعی پیش می آید البته مسلم است که دیدن حق تعالی با بصر نیست بلکه با بصیرت است یعنی ما خدا را باچشم سر نمی بینیم بلکه باید با چشم جان ببینیم و دیدن با چشم جان هم همانند دیدن با چشم سر مواجه با موانعی باشد.
از جمله این موانع می توان گفت:
1- نهایت قرب :ما با چشم سر اشیا را در صورتی می بینیم که در فاصله خارجی با ما قرار داشته باشند اگر کتابی و نوشته ایی را خیلی به چشم نزدیک نماییم قدرت دیدن آن را نداریم در مورد حق تعالی هم اگر بسیاری از ما وجودش را ادراک نمی کنیم به جهت نهایت قرب حق تعالی به ما است که
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد (1) و ما انسان را آفريديم وسوسه نفس او را مى‏دانيم و ما به او از رگ گردنش نزديك تريم.»
در این زمینه شیخ محمود شبستری فرموده:
«چو مبصر با بصر نزدیک گردد/بصر ز ادراک او تاریک گردد.»
بنابراین همان طور که در مورد اشیا مادی عدم رویتشان در همه جا به خاطر دوری نیست بلکه به جهت نزدیکی بیش از حد است ،در مورد حق تعالی هم میشود گفت از بس به ما نزدیک است بسیاری از ما از او غافلیم و او را ادراک نمی کنیم
2- شدت نورانیت وظهور:در دیدن با چشم سر اگر چیزی خیلی نورانی باشد نمی توانیم مستقیما او را ببینیم مثل خورشید در دیدن با چشم جان هم همین مشکل در کار است و لذا
«نور حق در جهان فاش است / آفت از ضعف چشم خفاش است»(2)
و به تعبیر مرحوم حاجی سبزواری در شرح منظومه :
«یا من هو اختفی لفرط نوره/الظاهر الباطن فی ظهوره»(3)
البته هر چیزی را در پرتو نور باید دید که اول نور دیده می شود بعد آن چیز، لکن نور اگر شدید باشد دیده نمی شود.
«چشم ما دیده خفاش بود ورنه تو را
پرتو حسن به دیوار و دری نیست که نیست
موسی ای نیست که دعوی انا الحق شنود
ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست»(4)
پس همان طور که چشم ظاهری ما اشیا خیلی نورانی را نمی تواند مستقیما ببیند چشم جان ماهم حق تعالی را که در شدت ظهور است و نور محض است
«اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض ‏(5) خداوند نور آسمانها و زمين است‏.»
نمی تواند مستقیما ادراک کند بلکه نیاز به وسیله دارد.
همانند دیدن خورشید که با وسیله و واسطه یعنی با چشم مسلح یا با انعکاس می توان آن را دید
«چو چشم سر ندارد طاقت و تاب
توان خورشید تابان دید در آب»(6)
در دیدن با چشم ظاهر وسیله امر مادی است اما در دیدن با چشم باطنی وسیله امر معنوی است که همان تقوی الهی است،یعنی باید با دوری از گناه و معاصی آینه جان را از زنگار و گرد و غبار معصیت پاک کرد تا رویت جمال الهی میسور و ممکن گردد و حضور او ادراک شود.
«تو را تا آینه زنگار باشد
حجاب دیدن دلدار باشد
بده آینه دل را جلایی
که تا بینی جمال کبریایی»(7)
و به تعبیر جناب حاقظ :
«جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد»
و به تعبیر جناب سعدی:
«سعدی حجاب نیست تو آینه پاک دار
زنگار خورده چون بنماید جمال دوست»

3- حجاب گناه:همان طور که در اموری ظاهری اگر بین چشم و شی مورد رویت پرده ای و حجابی باشد چشم نمی تواندآن را ببیند، در دیدن های معنوی و با بصیرت نیز اگر حجابی باشد مانع حاصل می شود و حجاب در اینجا معصیت است با تمام مصادیقی که دارد.
«حق پدید است از میان دیگران /همچو ماه اندر میان اختران
دو سر انگشت بردو چشم نه /هیچ بینی از جهان انصاف ده
گر نبینی این جهان معدوم نیست /عیب جز زانگشت نفس شوم نیست
تو زچشم انگشت را بردار هین /وانگهانی هرچه می خواهی ببین»(8)
پی‌نوشت:
1.ق/16
2.سنایی
3.سبزواری،ملاهادی،شرح منظومه،ج2،ص35،نشر ناب.
4.مرحوم حاجی سبزواری
5.نور/35
6.شیخ محمود شبستری
7.علامه حسن زاده آملی
8.مولوی

موضوع قفل شده است