عدالت هنگام ازدواج از نوع تعدد زوجات

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عدالت هنگام ازدواج از نوع تعدد زوجات

شاید بشه به اشخاصی که به تعدد زوجات معترض هستند گفت که شرعا تعدد زوجات به شرط آگاهی و اجازه ی همسر اول یا به شرط رعایت عدالت در اولین لحظات ازدواج و زندگی در مورد تمام همسران مجاز هست . چرا که اگر همسر اول از ازدواج فرد راضی نباشه ، یا اطلاع نداشته باشه ، در این بین عدالت بین دو نفر رعایت نشده و با وجود اطلاع همسر دوم از متأهل بودن همسر اول ، همسر اول از این ماجرا با خبر نیست و این نقیض عدالت هست .
اما حتی با وجود اطلاع همسر اول هم گویا مسأله حل نمیشه . چون همسر اول که مدتها در خانه ی این فرد بوده و در مراحل سخت حمایتش کرده ، بر گردن مرد حق بیشتری داره یا حتی از طرفی بشه گفت همسر دوم از نیکی ها و مزایای جوانی مرد کمتر از همسر اول بهره خواهد برد و علاوه بر این عنوان هوو و همسر درجه دوم رو به خودش اختصاص خواهد داد که این هم نقیض عدالت هست .
از طرفی در قرآن امر شده که یک یک یا دو دو یا سه سه یا چهار چهار زن بگیرید .
اگر کمی دقت کنیم ، آیا قرآن شرط چند همسری رو ازدواج یکباره با دو همسر یا بیشتر نمیدونه؟یعنی فرد در یک زمان دو همسر یا سه همسر اختیار کنه که موارد نقیض عدالت که در بالا گفتم محقق نشه؟
جز پیامبر که اصل دین هست ، امامان معصوم چطوری ازدواج چند گانه داشتن؟ آیا ازدواجشون در یک زمان بوده یا در زمانهای متعدد؟
تفسیر صحیح عبارات دو دو یا سه سه یا چهار چهار که اعداد در اون دو بار تکرار شده چی هست؟

کارشناس بحث : هدی

به نام خدا
با سلام

javaneh;285349 نوشت:
تفسیر صحیح عبارات دو دو یا سه سه یا چهار چهار که اعداد در اون دو بار تکرار شده چی هست؟

مثنى و ثلاث و رباع . كلمه مثنى بر وزن مفعل است و كلمه ثلاث و رباع بر وزن فعال است ، و اين دو وزن ( مفعل و فعال ) در باب اعداد ، دلالت بر تكرار ماده مى‏ كند ، در نتيجه معناى مثنى دو تا دو تا و معناى ثلاث سه تا سه تا و معناى رباع چهار تا چهار تا است و چون خطاب در آيه به تمامى مردم است ، نه به يك نفر ، لذا هر يك از اين سه كلمه را با حرف واو از ديگرى جدا كرد تا تخيير را برساند و اين معنا را افاده كند كه هر يك از مؤمنين اختيار دارند در اينكه دو يا سه و يا چهار نفر همسر براى خود انتخاب كنند ، از آنجا كه كل مردم در اينجا مخاطب مى ‏باشند ، عددهاى دو ، سه و چهار بايد در قالب كلماتى ادا شوند كه بيانگر تكرار است كه آن كلمات عبارتند از : مثنى ، ثلاث و رباع .(1)

ادامه ...
(1)- الميزان ، ج4،ص267


javaneh;285349 نوشت:
شرعا تعدد زوجات به شرط آگاهی و اجازه ی همسر اول یا به شرط رعایت عدالت در اولین لحظات ازدواج و زندگی در مورد تمام همسران مجاز هست . چرا که اگر همسر اول از ازدواج فرد راضی نباشه ، یا اطلاع نداشته باشه ، در این بین عدالت بین دو نفر رعایت نشده و با وجود اطلاع همسر دوم از متأهل بودن همسر اول ، همسر اول از این ماجرا با خبر نیست و این نقیض عدالت هست .
اما حتی با وجود اطلاع همسر اول هم گویا مسأله حل نمیشه . چون همسر اول که مدتها در خانه ی این فرد بوده و در مراحل سخت حمایتش کرده ، بر گردن مرد حق بیشتری داره یا حتی از طرفی بشه گفت همسر دوم از نیکی ها و مزایای جوانی مرد کمتر از همسر اول بهره خواهد برد و علاوه بر این عنوان هوو و همسر درجه دوم رو به خودش اختصاص خواهد داد که این هم نقیض عدالت هست

هیچ کدام از این شرایط برای جواز ازدواج مجدد از نظر شریعت اسلام معتبر نیست.
عدالت در تعدد زوجات مربوط به حق نفقه و همخوابگی(هر چهار شب یک شب نزد هر همسر) هست. یعنی این مواردی که در بالا نوشته شده!
اطلاع و اجازه همسر اول هم شرعا معتبر نیست.
بله اینکه آیا زن می تواند هنگام عقد شرط و شروطی برای ازدواج مجدد مرد قرار دهد بحث دیگری است و میان علما در کیفیت و صحت چنین شروطی در ضمن عقد اختلاف هست. نهایتا اینکه مطابق نظر علمایی که شرط ضمن عقد رو صحیح میدونن زن میتونه ـ به خاطر ازدواج مجدد شوهر ـ خودش رو طلاق بده! و گرنه ازدواج دوم مرد به هیچ وجه باطل نمیشه و نامشروع نیست.
...
بدون آگاهی و علم نظر دادن در مورد دین، عاقلانه نیست.

هدی;286863 نوشت:
مثنى و ثلاث و رباع . كلمه مثنى بر وزن مفعل است و كلمه ثلاث و رباع بر وزن فعال است ، و اين دو وزن ( مفعل و فعال ) در باب اعداد ، دلالت بر تكرار ماده مى‏ كند ، در نتيجه معناى مثنى دو تا دو تا و معناى ثلاث سه تا سه تا و معناى رباع چهار تا چهار تا است و چون خطاب در آيه به تمامى مردم است ، نه به يك نفر ، لذا هر يك از اين سه كلمه را با حرف واو از ديگرى جدا كرد تا تخيير را برساند و اين معنا را افاده كند كه هر يك از مؤمنين اختيار دارند در اينكه دو يا سه و يا چهار نفر همسر براى خود انتخاب كنند ، از آنجا كه كل مردم در اينجا مخاطب مى ‏باشند ، عددهاى دو ، سه و چهار بايد در قالب كلماتى ادا شوند كه بيانگر تكرار است كه آن كلمات عبارتند از : مثنى ، ثلاث و رباع .(1)
ممکنه لطف کنید در مورد حکمت این حکم هم کمی بحث کنید...
ممنون:Gol:

سلام

در تایید حرف کارشناس محترم:

نقل از ترجمه تفسیر المیزان , ذیل آیه 129 سوره نساء:

مقدار واجب از عدالت بين همسران متعدد كه بايد مرد مراعات كند

width: 90%

و لن تستطيعوا ان تعدلوا بين النساء و لو حرصتم ...

اين جمله حكم عدالت در بين زنان كه خداى عزّوجلّ دراول سوره تشريع كرده و به مردان حكم كرده بود كه : (اگر مى ترسيد نتوانيد عدالت بر قرار كنيد به يك زن اكتفا كنيد) را بيان مى كند و نيز جمله : (و ان تحسنوا و تتقوا...) كه در آيه قبلى بود، به اين معنا اشاره دارد، چون آن جمله خالى از بوئى از تهديد نيست و اين تهديد باعث مى شود كه شنونده در تشخيص حقيقت عدل در بين زنان دچار حيرت شود و كلمه : (عدل ) به معناى حد وسط در بين افراط و تفريط است و تشخيص اين حد وسط از امور صعب و بسيار دشوار است و مخصوصا از اين جهت كه ارتباط با دلها دارد، چون رعايت دوستى عادلانه در بين زنان و اينكه يك مرد به اندازه مساوى زنان خود را دوست بدارد، امرى ناشدنى است ، چون بطور دائم از حيطه اختيار آدمى بيرون است .
لذا خداى تعالى بيان مى كند كه رعايت عدالت به معناى حقيقى آن در بين زنان و اينكه يك مرد حد وسط حقيقى دوستى را در بين زنان خود رعايت كند چيزى است كه هيچ انسانى قادر بر آن نيست ، هر قدر هم كه در تحقق دادن آن حرص بورزد، پس آنچه در اين باب بر مرد واجب است اين است كه يكسره از حد وسط به يكى از دو طرف افراط و تفريط منحرف نشود و تا آنجا كه برايش ‍ ممكن است رعايت عدالت را بكند و مخصوصا مراقب باشد كه به طرف تفريط يعنى كوتاهى در اداى حق همسر خود منحرف نگردد و زن خود را بلاتكليف و مانند زن بى شوهر نگذارد كه نه شوهر داشته باشد و از شوهرش بهره مند شود و نه نداشته باشد تا بتواند همسرى ديگر اختيار نموده ، و يا پى كار خود برود.
پس ، از عدالت در بين زنان آن مقدارى كه بر مردان واجب است اين است كه در عمل و سلوك بين آنان مساوات و برابرى را حفظ كند، اگر حق يكى را مى دهد حق ديگرى را نيز بدهد و دوستى و علاقمندى به يكى از آنان وادارش نكند كه حقوق ديگران را ضايع بگذارد، اين آن مقدار واجب از عدالت است و اما مستحب از عدالت اين است كه به همه آنان احسان و نيكى كند و از معاشرت با هيچ يك از آنان اظهار كراهت و بى ميلى نكند و به هيچ يك بد اخلاقى روا ندارد، همچنانكه سيره و رفتار رسول خدا (صلى اللّه عليه وآله و سلم ) با همسرانش اينطور بود.
دفع توهم اينكه تعدد زوجات در اسلام لغو شده است
و اين ذيل يعنى جمله : (فلا تميلوا كل الميل فتذروها كالمعلقة )، خود دليل بر اين است كه منظور از جمله : (هرگز نمى توانيد بين زنان عدالت بر قرار كنيد، هر چند كه بر اين معنا حرص بورزيد) اين نيست كه قدرت بر عدالت را بطور مطلق نفى كند تا نتيجه اش ‍ اين باشد كه به انضمام آن با جمله : (و ان خفتم ان لا تعدلوا فواحده )، ازدواج متعدد در اسلام لغو شود، همچنانكه بعضى ازمفسرين اين نتيجه را گرفته (و گفته اند جمله اول مى فرمايد: هر قدر هم كه كوشش كنيد و حرص بورزيد نمى توانيد بين چند زن رفتارى عادلانه داشته باشيد و جمله دوم مى فرمايد: اگر نتوانستيد عدالت برقرار كنيد به يك زن اكتفا كنيد، پس نتيجه حاصل از انضمام اين دو آيه اين مى شود كه تعدد زوجات در اسلام ممنوع و ملغى است ).
و اين اشتباه بزرگى است ، براى اينكه جمله :( فلا تميلوا كل الميل ...) مى فرمايد: چنان نباشد كه يكى از زنها بطور كلى مورد اعراض شما واقع گشته ، مثل زنى بشود كه اصلا شوهر ندارد و اين خود دليل بر اين است كه جمله : (هرگز نمى توانيد...) مى خواهد عدالت واقعى و حقيقى را نفى كند و بفرمايد شما نمى توانيد بين چند همسر عدالت واقعى را بر قرار نموده ، (حتى علاقه قلبى خود را بين آنان بطور مساوى تقسيم كنيد) پس آن مقدار عدالتى كه تشريع شده ، عدالت تقريبى است ، آن هم در مرحله رفتار نه در مرحله علاقه قلبى و عدالت تقريبى در مرحله رفتار امرى است ممكن (همچنانكه مى بينيم بسيارى از افراد با تقوا و متدين اين عدالت را رعايت مى كنند و رفتارى يكسان با همسران خود دارند، هر چند كه در دل يكى را از ديگران بيشتر دوست بدارند).
سنت رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) و عملكرد مسلمانان به آن سنت در مرآومسمع رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) بود و آن جناب از رفتار مسلمانان با زنان متعدد خود اطلاع داشت و ايرادى به آنان نمى گرفت و همان سنت تا عصر حاضر در بين مسلمين برقرار و متصل مانده و همه اينها دليل بر بطلان آن توهم است .
علاوه بر اينكه توهم مذكور باعث مى شود بگوئيم : اول آيه تعدد زوجات كه مى فرمايد: (فانكحوا ما طاب لكم من النساء مثنى و ثلاث و رباع ) ، صرف فرضى است عقلى كه در عالم خارج حتى يك مصداق هم ندارد و اين نظريه باطلى ا ست كه كلام خداى سبحان اجل از مثل آن است .
خداى تعالى بعد از دستورات و نصايحى كه در امر معاشرت با زنان داشت با جمله : (و ان تصلحوا و تتقوا فان اللّه غفور رحيم )، مردان را تشويق و ترغيب كرده به اينكه هر گاه امارات و نشانه هاى ناسازگارى را ديدند، بلا درنگ در صدد اصلاح برآيند و بيان فرموده كه اين اصلاح كردن خود يكى از مصاديق تقوا است و تقوا هم به دنبال خود مغفرت و رحمت را مى آورد و اين جمله بعد از جمله : (و الصلح خير) و بعد از جمله : (و ان تحسنوا و تتقوا...) در حقيقت تاكيدى است بعد از تاكيدى ديگر.

---------------------------------------

بنده هم تا جایی که در بین آیات و تفاسیر و روایات مطالعه کرده ام مراد از عدالت رو چیزی بیشتر از این امور ندیدم:
عدالت در نفقه: خوراک و پوشاک و مسکن... در روایت هست که هر زنی در هر سال حق دارد که چهار بار پوشش نو تهیه کند. یعنی برای هر فصل یک پوشش...
عدالت در رفتار: رعایت امور ظاهری در رفتار و ..

اما اینکه معنای عدالت این باشد که میزان محبت به هر دو یکی باشد مسلما مد نظر نیست و چیزی ناشدنی است.

روایاتی هم در این زمینه هست که بعدا اضافه می کنم.

هدی;286863 نوشت:
به نام خدا
با سلام

مثنى و ثلاث و رباع . كلمه مثنى بر وزن مفعل است و كلمه ثلاث و رباع بر وزن فعال است ، و اين دو وزن ( مفعل و فعال ) در باب اعداد ، دلالت بر تكرار ماده مى‏ كند ، در نتيجه معناى مثنى دو تا دو تا و معناى ثلاث سه تا سه تا و معناى رباع چهار تا چهار تا است و چون خطاب در آيه به تمامى مردم است ، نه به يك نفر ، لذا هر يك از اين سه كلمه را با حرف واو از ديگرى جدا كرد تا تخيير را برساند و اين معنا را افاده كند كه هر يك از مؤمنين اختيار دارند در اينكه دو يا سه و يا چهار نفر همسر براى خود انتخاب كنند ، از آنجا كه كل مردم در اينجا مخاطب مى ‏باشند ، عددهاى دو ، سه و چهار بايد در قالب كلماتى ادا شوند كه بيانگر تكرار است كه آن كلمات عبارتند از : مثنى ، ثلاث و رباع .(1)

ادامه ...
(1)- الميزان ، ج4،ص267

سلام علیکم

اولش فکر کردم این پاسخ خود شماست. الان دیدم از تفسیر المیزان هست.

میخواستم بگم لطفا در بیانتان کمی توجه داشته باشید. چون اگر هر یک از مومنین اختیار داشته باشد 2 یا سه یا 4 تا زن بگیرد آن وقت باید جمعیت زنان چند برابر مردان باشد. فقط در اینصورت هست که برای اینکه گروهی از زنان از داشتن همسر بی نصیب نمانند، میشود چنین دستوری داد.

پس این حکم فقط برای همان عصر و زمان یا زمانهای مشابه کاربرد دارد. و نهیی که آخر آیه آمده است یعنی خوف از نداشتن عدالت بیانگر اینست که همه مومنین چنین اختیاری را ندارند.

این مطلبی که می گذارم, نمی خوام باهاش چیزی رو اثبات کنم یا رد کنم
بلکه فقط می خوام یک دیدگاه بدم و اینکه این دیدگاه رو درباره اش فکر کنیم:

----------------------------------
نقل از اینجا
----------------------------------

بسم الله الرحمن الرحیم
چند سال پیش که در جایی دیگر درباره ازدواج موقت و مجدد می نوشتم و بحث می کردم و طبق معمول شاهد عصبانیت اکثر خانمها بودم که گاهی همراه با نواختن بنده با کلماتی تند بود! خواهر محترمی ایمیلی فرستاد که موجب خوشحالی و شگفتی بنده شد و خدا را شکر کردم که فعالیتم مؤثر بوده است. اکنون نامه آن خواهر محترم ـ که بعدا ازدواج کردند و امیدوارم هر کجا هستند به همراه همسر گرامیشان به سلامت و سعادت باشند ـ تقدیم به خوانندگان عزیز این وبلاگ:

بعد از سلام و تعارفات نوشته بودند:
...مشکلی که از من حل شد مشکلی علمی بود و اینکه فهمیدم یک زن باید آنقدر آزاده باشد که حتی به علاقه همسرش نیز وابسته نباشد و خداوند دنیا را محل امتحان قرار داده نه محل تغذیه نفس سیری ناپذیر، و باید تا لحظه ای که زنده ایم یادمان نرود که
حکم
الهی
را بر خواسته دل خود ترجیح دهیم وتسلیم امر الهی باشیم.



من آموختم درجایی که...حکم می دهند که در ازدواج موقتِ مرد رضایت همسر او شرط نیست زنان باید از این حکم بطور ضمنی بفهمند که
همسرشان جز امانت الهی
نیست ونباید انحصار طلب باشند



و بالاتر از آن نباید به اینکه تنها محبوب همسرخود باشند دل ببندند و برای آن بجنگند زیرا این یعنی بردگی، بردگی چی؟ بردگی محبت!

نتیجه ای که حاصل میشود
چیست؟!
روحشان آرامش میابد؟ نه! نتیجه:
غفلت از حق تعالی ودستورات حضرتش، خودخواهی و خودکامگی و چشم بستن به نیاز های همنوعانشان، نگرانی دائمی برای نرفتن همسرشان به سوی زن دیگر ،راضی شدن به درمعرض گناه قرار گرفتن یا لااقل محرومیت زنان دیگر و گاه شوهر از برآورده شدن نیازهایشان خواهد بود.

این خواسته انحصارطلبانه جز دلمشغولی دنیا نیست چرا که (یوم یفر المرء من اخیه , وامه وابیه , وصاحبته وبنیه) شوهر و منحصر بودن محبت شوهر به زن, دردی از او دوا نمی کند بلکه تسلیم به امر الهیست که به درد او می خورد.

ما اگر نخواهیم به این احکام بیندیشیم وتسلیم آنها باشیم اسما شیعه امیرالمؤمنین و رسما شیعه عمر غاصب هستیم.



باور آزادی مرد در ازدواج موقت یا مجدد نکته ای تربیتی نیز برای زنان دارد و آن اینکه حق مسلم مرد را بازور وبهانه گیری و پلیس بازی نمیتوان ونباید از او گرفت.


اگر کسی در پی محبت و جای دیگر نرفتن دل شوهر است راهش کسب هنر خوب همسرداری کردن است.


گرچه به نظرم حرص این امور فانی را زدن برای خواهش دل خود نیز بیهوده است وقتی به زحمتش می ارزد که حتی خوب همسرداری کردن نیز برای به انحصاردرآوردن محبت شوهر نباشد بلکه برای رضای خداوند باشد .

چرا که سه خاصیت دارد:
(اول) تلاش ما در آخرت نتیجه دارد
(دوم) اگر باهمه تلاش موفق نشدیم سرخورده نمیشویم
(سوم) مبتلا به حرص زدن نمیشویم چون وظیفه خود را انجام داده ایم

و نتیجه را به خداوند واگذار کرده ایم.

دوستان را در این بحث که ظاهرا به آزمون خفیّ ایمانها تبدیل شده به آرامش وتوجه به مرگ که قطع تمام علایق و تنها ماندن با صورت و نتایج اعمال است دعوت میکنم و دقت به این موضوع برای همه مؤمنین از همه ادیان, نه احتیاج به دلیل و برهانهای پیچیده دارد ونه تخصص در روایت وتفسیر میخواهد . برای آزاد کردن عقل از احساسات وهیجانها که اولین منزل رسیدن به حقیقت است خوبست لحظه ای به مرگ بیندیشیم وآنرا به خود نزدیک ببینیم در چنین شرایطی گویی یکباره از قید تعلقات نفس که منشأ لجاجت وحق ناپذیری هستند آزاد میشویم وآنگاه تازه در کلاس اول دین میتوانیم حکم خداوند وسیره معصومین را به تعقل وتحلیل بنشینیم


والسلام

اکنون نامه آن خواهر محترم ـ که بعدا ازدواج کردند و امیدوارم هر کجا هستند به همراه همسر گرامیشان به سلامت و سعادت باشند ـ تقدیم به خوانندگان عزیز این وبلاگ:


آخ بشه ... خانم محترم دوباره ایمیل بزنن ببینیم حالشون چه طوره ؟؟
:khandeh!:

با سلام

hoorshid;376087 نوشت:
ممکنه لطف کنید در مورد حکمت این حکم هم کمی بحث کنید...

در خصوص حكمت حكم تعدد زوجات ، بياناتي و علل مختلفي مطرح شده است . مفسر تفسير نور در خصوص حكمت اين حكم آورده است :
"درباره‏ى حكمتِ چند همسرى (تعدّد زوجات)، مى‏توان به موارد زیر اشاره كرد:
الف) تلفات مردها در جنگ‏ها و حوادث بیشتر است و زنانى بیوه مى‏شوند.
ب) جوانان، كمتر حاضرند با بیوه ازدواج كنند.
ج) همه‏ى زنان بیوه و بى‏همسر، تقواى كافى و قدرت كنترل خود را ندارند.
د) زنان در هرماه، مدّتى عذر دارند و مسائل زناشویى تعطیل است.
"درباره‏ ى حكمتِ چند همسرى (تعدّد زوجات)، مى ‏توان به موارد زیر اشاره كرد:
الف) تلفات مردها در جنگ‏ها و حوادث بیشتر است و زنانى بیوه مى‏ شوند.
ب) جوانان، كمتر حاضرند با بیوه ازدواج كنند.
ج) همه‏ ى زنان بیوه و بى ‏همسر، تقواى كافى و قدرت كنترل خود را ندارند.
د) زنان در هرماه، مدّتى عذر دارند و مسائل زناشویى تعطیل است."(1)
نكته ي قابل توجه اينكه در اسلام صرفا جواز چند همسري داده شده است و اين حكم دلالت بر وجوب و حتي استحباب ندارد و از طرف ديگر ، شروطي هم در صورت اقدام به تعدد زوجات از قبيل عدالت ميان همسران ، رعايت حق قسم نيز وجود دارد كه در صورت عدم پايبندي به اين شروط ، هم مجازات دنيوي و هم اخروي دامنگير مرد مي شود و از آنجا كه امور و كارهاي خانه ، وظيفه ي زن نيست بلكه لطف و همراهي اوست ، لذا مردان بايد به وظايف خطيري كه در قبال يك حكم مباح متوجهشان مي شود ، عنايت داشته و سپس اقدام به تعدد زوجات كنند .

(1)- تفسير نور ، ذيل آيه 3 سوره مباركه نساء

تعدد زوجات و حكمت آن
پرسش: در آيه سوم سوره مباركه نساء، تفسیر صحیح عبارات دو دو یا سه سه یا چهار چهار که اعداد در اون دو بار تکرار شده چی هست؟ همچنين فلسفه و حكمت تعدد زوجات چيست ؟
پاسخ : وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ
و اگر در اجراى عدالت ميان دختران يتيم بيمناكيد هر چه از زنان [ديگر] كه شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گيريد پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد به يك [زن آزاد] يا به آنچه [از كنيزان] مالك شده‏ ايد [اكتفا كنيد] اين [خوددارى] نزديكتر است تا به ستم گراييد [و بيهوده عيال‏وار گرديد]
مثنى و ثلاث و رباع . كلمه مثنى بر وزن مفعل است و كلمه ثلاث و رباع بر وزن فعال است ، و اين دو وزن ( مفعل و فعال ) در باب اعداد ، دلالت بر تكرار ماده مى‏ كند ، در نتيجه معناى مثنى دو تا دو تا و معناى ثلاث سه تا سه تا و معناى رباع چهار تا چهار تا است و چون خطاب در آيه به تمامى مردم است ، نه به يك نفر ، لذا هر يك از اين سه كلمه را با حرف واو از ديگرى جدا كرد تا تخيير را برساند و اين معنا را افاده كند كه هر يك از مؤمنين اختيار دارند در اينكه دو يا سه و يا چهار نفر همسر براى خود انتخاب كنند ، از آنجا كه كل مردم در اينجا مخاطب مى ‏باشند ، عددهاى دو ، سه و چهار بايد در قالب كلماتى ادا شوند كه بيانگر تكرار است كه آن كلمات عبارتند از : مثنى ، ثلاث و رباع .(1)
حكمت تعدد زوجات
در خصوص حكمت و فلسفه حكم تعدد زوجات ، بياناتي و علل مختلفي مطرح شده است . مفسر تفسير نور در خصوص حكمت اين حكم آورده است :
"درباره‏ى حكمتِ چند همسرى (تعدّد زوجات)، مى‏ توان به موارد زیر اشاره كرد:
الف) تلفات مردها در جنگ‏ها و حوادث بیشتر است و زنانى بیوه مى‏ شوند.
ب) جوانان، كمتر حاضرند با بیوه ازدواج كنند.
ج) همه‏ ى زنان بیوه و بى ‏همسر، تقواى كافى و قدرت كنترل خود را ندارند.
د) زنان در هرماه، مدّتى عذر دارند و مسائل زناشویى تعطیل است.
"درباره‏ ى حكمتِ چند همسرى (تعدّد زوجات)، مى ‏توان به موارد زیر اشاره كرد:
الف) تلفات مردها در جنگ‏ها و حوادث بیشتر است و زنانى بیوه مى‏ شوند.
ب) جوانان، كمتر حاضرند با بیوه ازدواج كنند.
ج) همه‏ ى زنان بیوه و بى ‏همسر، تقواى كافى و قدرت كنترل خود را ندارند.
د) زنان در هرماه، مدّتى عذر دارند و مسائل زناشویى تعطیل است."(2)
نكته ي قابل توجه اينكه در اسلام صرفا جواز چند همسري داده شده است و اين حكم دلالت بر وجوب و حتي استحباب ندارد و از طرف ديگر ، شروطي هم در صورت اقدام به تعدد زوجات از قبيل عدالت ميان همسران ، رعايت حق قسم نيز وجود دارد كه در صورت عدم پايبندي به اين شروط ، هم مجازات دنيوي و هم اخروي دامنگير مرد مي شود و از آنجا كه امور و كارهاي خانه ، وظيفه ي زن نيست بلكه لطف و همراهي اوست ، لذا مردان بايد به وظايف خطيري كه در قبال يك حكم مباح متوجهشان مي شود ، عنايت داشته و سپس اقدام به تعدد زوجات كنند .

(1)- الميزان ، ج4،ص267
(2)- تفسير نور ، ذيل آيه 3 سوره مباركه نساء

موضوع قفل شده است