جمع بندی شاهدان غدیر همه جنیان مسلمان را شیعه کرده است

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شاهدان غدیر همه جنیان مسلمان را شیعه کرده است

سلام :Gol:

علامه ذالفنون حسن زاده ی آملی می فرمایند:

جناب استاد ما علامه طباطبايى صاحب تفسير قيّم و عظيم الميزان (رضوان الله عليه ) فرموده است كه :
استاد ما مرحوم آقا سيد على قاضى حكايت كرد كه شخصی از جنى پرسيده است (و فرموده است شايد آن شخص خود مرحوم قاضى بوده است ): طايفه جن به چه مذهب اند؟ آن جن در جواب گفت: " طايفه جن مانند طايفه انس داراى مذاهب گوناگون اند، جز اين كه سنى ندارند براى آن كه در ميان ما كسانى هستند كه در واقعه غدير خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بوده اند."
راقم سطور حسن حسن زاده آملى گويد: بسيارى از صحابه در واقعه غدير خم حضور داشته اند، و شان نزول كريمه : "يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لا يهدى القوم الكافرين (1)" به راءى العين شاهد بوده اند، و فرموده رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم : من كنت مولا، فهذا على مولاه ، اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و احب من احبه ... را به حضرو عيانى شنوده اند؛ ولكن هنوز بدن رسول خدا دفن نشده بود كه ....لاجرم آن فرقه جن مسلمان مؤ من را (رحمه الله عليهم ) بر اين قوم انس ، فضل شرف است ؛ فاعتبروا يا اولى الابصار.

( کتاب هزار و يك كلمه ، ج 3، ص 301 - 300)

کارشناس بحث : کریم


سلام
اگر امروز شاهدان عینی زنده ای در میان ما انسانها بود در برابر آنها چه موضعی می گرفتیم ؟
والله الموفق

در صورت مشاهده مجدد مطالب توهین آمیز دسترسی کاربران توهین کننده محدود خواهد شد.

hagh;286011 نوشت:
:khaneh:شاهدان غدیر همه جنیان مسلمان را شیعه کرده است:khaneh:


چون اجنه عمر طولانی دارند شاهدان آن روز، هنوز زنده و موجود هستند.

چند نفر از طايفه جن قرآن را شنيده و سپس به بقيه گفته‏ اند: ما قرآنى عجيب شنيديم (1).
قرآنى كه به سوى رشد هدايت مى‏كند و به همين جهت بدان ايمان آورديم و هرگز احدى را شريك پروردگار خود نخواهيم گرفت (2).
و اينكه خداى تعالى پروردگار عظيم ما است نه همسرى گرفته و نه فرزندى (3).
و اينكه آنچه سفيه و نادانى از ما در باره خدا مى‏ گفت از حق دور بود (4).
ما (كه تا كنون مشرك بوده ‏ايم فريب خورده‏ ايم چون) احتمال نمى‏داديم انس و جن به خدا دروغ ببندند ولى اينك كه قرآن به گوشمان خورد فهميديم دروغ بسته بودند (5).
و اينكه مردمى از انس به مردمى از جن پناه مى‏بردند و همانها باعث بيشتر شدن بدبختى انسيان مى‏شدند (6).
آنها هم مثل شما پنداشتند كه خدا احدى را مبعوث نمى‏كند (7).
و ما با آسمان تماس گرفتيم ديديم پر شده است از نگهبانان قوى و شهابها (8).
با اينكه ما قبلا به راحتى در آسمان بگوش مى‏ نشستيم ولى امروز هر كس بخواهد چيزى بشنود شهابها را در كمين مى‏ بيند (9).
و ديگر نمى‏ توانيم بفهميم كه پروردگار زمينيان شر آنان را خواسته و يا رشد ايشان را خواسته است (10).
و اينكه ما نيز دو قسم هستيم بعضى براى ايمان آوردن صلاحيت دارند و بعضى ندارند و هميشه اين اختلاف در بين ما هم بوده است (11).
و اينكه ما يقين كرديم كه هيچ كس از ما نمى‏تواند خدا را در زمين عاجز كند و يا از زمين بگريزد به طورى كه خدا از گرفتن و عقوبت او عاجز شود (12).
و اينكه وقتى ما اين هدايت را شنيديم بدان ايمان آورديم، اينك به همه شما جنيان مى‏گوييم هر كس به پروردگار خود ايمان بياورد ترسى ندارد از اينكه چيزى به ظلم از او ناقص شود و نه از اينكه ناملايمات بيچاره ‏اش كند (13).
و اينكه ما نيز دو طايفه ‏ايم بعضى از ما مسلمانند و بعضى منحرف پس هر كس تسليم خدا گردد راه رشد را پيش گرفته است (14).

عمربن علی;286016 نوشت:
کار از بی دلیلی به کجا رسیده احتمالا موجودات فضایی هم شاهد بودند یادم رفت شیطان هم شاهد بود بخاطر انست که شیعه علی است

با سلام
البته همه جور موجودی اونجا حضور داشت از جمله شیطان، سامری و .... این امت هم مثل بنی اسرائیل که تو قرآن مثلش هست یه سامری داشت (عمر ) که همه رو مجبور به گوساله پرستی(....) کرد.....
همه شیعه نشدند .....

وقتی که موسی (ع) امتش رو ترک کرد (حضرت رسول(ص) از دنیا رفت) در حالی که هارون (ع) رو جانشین خودش انتخاب کرده بود ( مولا علی(ع) ) .......
کار امت موسی (ع) عجیب تر از کار امت محمد (ص) نبود.........
یا بهتره بگیم کار امت محمد(ص) عجیب تر از کار امت موسی(ص) نبود......
همونجور که بعد از دیدن اون همه معجزه به دست موسی امتش سامری رو قبول کرد و انگار نه انگار که هارونی هم اون وسط هست امت محمد (ص) هم مو به مو شیوه ی بنی اسرائیل رو دنبال کرد.......

یا علی مرتضی

سخن پیامبر که می‌فرماید: «به منزله هارون نسبت به موسی» یعنی: منزلتی مثل منزلت هارون. زیرا نفس منزلت هارون براى اوست، و از آنِ کسی دیگر نمی‌شود. بلکه مشابه آن منزلت می‌تواند براى نفر دیگری شود. پس مثل این است که گفته شود: این چیز مثل این چیز دیگر است. و مانند این سخن پیامبر که در مورد ابوبکر فرمود که مثل ابراهیم و عیسی است و در مورد عمر فرمود که مثل نوح و موسی است.

hagh;286106 نوشت:
سخن پیامبر که می‌فرماید: «به منزله هارون نسبت به موسی» یعنی: منزلتی مثل منزلت هارون. زیرا نفس منزلت هارون براى اوست، و از آنِ کسی دیگر نمی‌شود. بلکه مشابه آن منزلت می‌تواند براى نفر دیگری شود. پس مثل این است که گفته شود: این چیز مثل این چیز دیگر است. و مانند این سخن پیامبر که در مورد ابوبکر فرمود که مثل ابراهیم و عیسی است و در مورد عمر فرمود که مثل نوح و موسی است.

سلام
دوست عزیز
این منزلت ابو بکر و عمر رو از کجا اوردید !!!!!!؟؟؟؟؟
ایا مثل این حدیث جعل است :
که ابوبکر و عمر پیران بهشت هستند
که نه با قران و نه با عقل نمی خواند!@

hagh;286106 نوشت:
یعنی: منزلتی مثل منزلت هارون. زیرا نفس منزلت هارون براى اوست، و از آنِ کسی دیگر نمی‌شود. بلکه مشابه آن منزلت می‌تواند براى نفر دیگری شود.

فضیلت های عمر و ابوبکر که از صدقه سری راویانی که تو دستگاه معاویه پول می گرفتند حدیث می ساختند بسیار زیاد هست:Cheshmak:. که برا جلو گیری از بحث اضافی کاری باهاشون نداریم
چرا با کلمات بازی می کنید؟؟؟؟؟ حضرت رسول(ص) به یه نفر این جملرو گفته شما اثبات می کنید که به دیگری هم چیزای دیگه گفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ما کاری به اینکه به دیگری چی گفته نداریم می گیم به علی(ع) گفت تو مثل هارونی برای چی اینجور گفت؟؟؟؟ که بهش بگه با چه سامری طرف هست و با چه امتی رو برو خواهد شد:Cheshmak:
حالا دیگه حضرت رسول (ص) به دیگران چی گفتند مهم نیست... تازه اگه ثابت بشه ایشون همچین حرفی راجع به دیگران (خلفا) زند..
مهم این هست که به علی(ع) گفت مشابهت کار تو مثل مشابهت کار هارون(ع) هست....
وای به حال امتی که دینش رو از هارون نگیره از سامری بگیره ....
وای به حال امتی که به سمت هارون نره و به سمت سامری بره....
وای به حال امتی که خدای موسی و هارون رو با گوساله عوض کنه ...

این حدیث بدون شک در کتاب صحیح مسلم و بخاری و ... روایت شده است. پیامبر این سخن را در غزوه تبوک به علی فرمود. یکی از عادات و روشهای پیامبر این بود که هر گاه به غزوه‌ای یا سفر حج و عمره می‌رفت یکی از اصحاب را در مدینه جانشین خود می‌کرد. همان طور که در غزوه ذی أمر عثمان را جانشین خود قرار داد. در غزوه بنی قینقاع نیز بشیر بن منذر را به جای خود قرار داد. هنگامی که با قریش به جهاد پرداخت. ابن أم مکتوم را به عنوان جانشین خود تعیین فرمود. این روایت را محمد بن سعد و ... نقل کرده‌اند.
خلاصه: روشن است که پیامبرصلی الله علیه وسلم بدون تعیین جانشین از مدینه خارج نمی‌شد. از مسلمانان آن وقت به ما رسیده است که در این سفرها چه کسانی به جای پیامبر در مدینه می‌نشستند. پیامبر برای انجام دادن عمره حدیبیه وعمره قضاء به علاوه حجه الوداع از مدینه خارج شد. در بیشتر از بیست غزوه نیز از مدینه خارج شده و در همه این سفرها یکی از اصحاب را به جای خودشان در مدینه تعیین می‌فرمود. مردان زیادی در مدینه بودند که پیامبر هر بار یکی از آنها را جانشین خود قرار می‌داد. پیامبر در غزوه تبوک که آخرین غزوه ایشان بود به هیچ کس اجازه ماندن در مدینه نداد به همین خاطر تعداد آنها بیشتر از همه غزوه‌ها بود، و به جز زنان و کودکان کسانی که از جهاد و سفر عاجز و معذور بودند یا اینکه منافق بودند، به علاوه آن سه نفری که بعداً توبه آنان پذیرفته شد، هیچ یک از مردان مؤمن در مدینه حضور نداشتند که پیامبر مثل قبل آن را به عنوان جانشین خود تعیین فرماید. به همین خاطر جانشینی این مورد از موارد قبل نه تنها قوی‌تر نبوده بلکه ضعیف‌تر هم بوده است.
این جانشینی همانند جانشینی هارون علیه السلام نبود. زیرا لشکر با هارون بود و موسی علیه السلام به تنهایی رفت.
اما در جانشینی پیامبر همه لشکریان با ایشان بودند و کسی به جز زنان و کودکان یا ناتوان و نافرمان در مدینه حضور نداشت.


این سخن که: (این چیز به منزله آن چیز و یا مثل آن چیز است) مثل تشبیه چیزی است به چیز دیگری. تشبیه نیز مقتضی مساوات در همه موارد و ویژگیها نیست بلکه نوعیت، اندازه و محدوده آن از مفهوم و سیاق جمله فهمیده می‌شود. همان طور که در حدیثی که در صحیح بخاری و مسلم از پیامبر در مورد اسیران بدر روایت شده است. پیامبر با ابوبکر مشورت کرد و او به آزاد کردن و فدیه گرفتن رأی داد. وقتی که پیامبر با عمر مشورت کرد او گفت: باید آنان را به قتل برسانیم. پیامبر فرمود: من دو دوست شما را به شما می‌گویم. ای ابوبکر تو مثل حضرت ابراهیم بودی که فرمود: ﴿ مَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي ۖ وَمَنْ عَصَانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ ﴾. (إبراهيم: 36).
«هر كس از من پيروى كند از من است; و هر كس نافرمانى من كند، تو بخشنده و مهربانى».
و مثل عیسی که فرمود: ﴿ إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ﴾. (المائده: 118).
«(با اين حال،) اگر آنها را مجازات كنى، بندگان تواند. (و قادر به فرار از مجازات تو نيستند); و اگر آنان را ببخشى، توانا و حكيمى! (نه كيفر تو نشانه بى‏حكمتى است، و نه بخشش تو نشانه ضعف!)».
و تو ای عمر مثل نوح علیه السلام بودی که فرمود: ﴿ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا ﴾. (نوح: 26).
«نوح گفت: پروردگارا! هيچ يك از كافران را روي زمين باقي مگذار».
و مثل موسی علیه السلام بودی که فرمود: ﴿ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَىٰ أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُوا حَتَّىٰ يَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِيمَ ﴾. (يونس: 88).
«پروردگارا! اموالشان را نابود كن! و (بجرم گناهانشان،) دلهايشان را سخت و سنگين ساز، به گونه‏اى كه ايمان نياورند تا عذاب دردناك را ببينند»


این سخن پیامبرصلی الله علیه وسلم که به ابوبکر فرمود: مثل ابراهیم و عیسی هستی، و اینکه به عمر فرمود: مثل نوح و موسی هستی بسیار بزرگتر از این است که به علی فرمود: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی. زیرا نوح، و ابراهیم، و عیسی، و موسی علیهم السلام بزرگتر و بلند مرتبه‌تر از هارون هستند. پیامبر فرمود که شما دو نفر مثل آنان هستید اما منظورش این نبود که شما در همه خصوصیات و ویژگیهایشان مثل آنان هستید. بلکه در یک مورد که خود جمله حدیث بر آن دلالت می‌کند وآن هم تندی و نرمی به خاطر خداست.
در اینجا نیز علی در جانشین شدن در صورت عدم حضور پیامبر در مدینه که از سیاق جمله فهمیده می‌شود به منزله هارون است. همان طور که موسی علیه السلام هارون را به جای خود تعیین کرد. این انتخاب نیز اختصاص به علی رضی الله عنه نداشت بلکه به درجه انتخابهای قبلی نیز نمی‌رسید چه برسد به اینکه از آنها برتر باشد.
علتی نیز که باعث شد پیامبر به خاطر آن این سخن را به علی بگوید به اتفاق علما نمی‌شود در امر خلافت به آن استدلال کرد. زیرا به این خاطر بود که علی با حالتی گریان خدمت پیامبر رسیده، از اینکه او را با زنان و کودکان در مدینه گذاشته بود شکایت می‌کرد.
کسانی که قبلا به عنوان جانشین تعیین شده بودند به خاطر اینکه هیچ ضعف و نقصی در این کار ندیدند لازم نبود که پیامبر نظیر همین سخن را به آنها بفرماید. زمانی که اختصاص علی به این سخن به خاطر علتی بوده است. همان طور که ذکر کردیم مقتضی اختصاص به این حکم نیست. پس در این حدیث هیچ دلیلی وجود ندارد بر اینکه دیگر جانشینان نسبت به پیامبر به منزله هارون نسبت به موسی نبوده‌اند.***
اگر کسی بگوید که پیامبرصلی الله علیه وسلم علی را در همه چیز به جز نبوت به منزله هارون قرار داد ادعای باطلی است. زیرا این سخن پیامبر که می‌فرماید: «آیا راضی نمی‌شوی که تو نسبت به من مثل هارون نسبت به موسی باشی؟» دلیل است بر اینکه پیامبر می‌خواهد رضایت او را جلب کند و او را دلداری دهد زیرا علی از این جانشینی احساس ضعف و کسر شأن کرده بود و پیامبر فقط به خاطر تسلی دادن و خشنود کردن علی این سخن را فرمود.


سخن پیامبر که می‌فرماید: «به منزله هارون نسبت به موسی» یعنی: منزلتی مثل منزلت هارون. زیرا نفس منزلت هارون براى اوست، و از آنِ کسی دیگر نمی‌شود. بلکه مشابه آن منزلت می‌تواند براى نفر دیگری شود. پس مثل این است که گفته شود: این چیز مثل این چیز دیگر است. و مانند این سخن پیامبر که در مورد ابوبکر فرمود که مثل ابراهیم و عیسی است و در مورد عمر فرمود که مثل نوح و موسی است.


مطلبی که این موضوع را روشن می‌کند این است که این ماجرا در سال غزوه تبوک بوده است. بعد پیامبر ابوبکر را به عنوان امیر حجاج به مکه فرستاد، و به دنبال آن علی را فرستاد. ابوبکر به او گفت: به عنوان امیر آمده‌ای یا مامور؟ علی گفت: به عنوان مأمور. بنابراین ابوبکر امیر علی شد، و علی به عنوان مأمور و زیردست با او همکاری می‌کرد. پشت سر او نماز می‌خواند. دستورات او را اطاعت کرده و پشت سر ابوبکر در روز مراسم حج با مردم ندا می‌داد: از این سال به بعد هیچ مشرکی حج نگذارد و کسی به صورت عریان طواف نکند.
اما اینکه می‌گویند: «هارون در مدت زمان کمی از نبود حضرت موسی و با وجود اینکه او زنده بود جانشین شد. پس باید در غیبت طولانی و بعد از وفات او به طریق أولی خلیفه و جانشین باشد» جواب این است که پیامبر در زمان حیات و غیبت کوتاه مدت خود کس دیگری را در موقعیتهایی مهمتر از موقعیت علی به عنوان جانشین در مدینه تعیین کرده بود، و کسانی نیز که در مدینه حضور داشتند به مراتب بیشتر و برتر از آن دفعه‌ای بودند که علی را به عنوان جانشین تعیین کرد. بعد از غزوه تبوک نیز در حجه الوداع کسی غیر از علی را به جانشینی منصوب کرد. لذا خلیفه کردن علی پس از وفات حضرت به خاطر آن نیست که جانشین کردن وی در مدینه در زمان خروج پیامبر شایسته‌تر و مناسبت‌تر از جانشین کردن سایر اصحاب است، چون پیامبر در موقعیتهای حساس‌تری افرادی غیر از علی را به نگهبانی از مدینه گماشته است، از جمله در زمان حجه الوداع که علی در یمن بود و در مراسم حج هم به پیامبر پیوست. ولی پیامبر کسی غیر از علی را به جانشینی خویش در مدینه گماشت.


پس اگر اصل این است که جانشینی در زمان حیات بعد از وفات نیز ادامه داشته باشد پس کسی که در حجه‌الوداع به جای پیامبر در مدینه بوده است به خاطر اینکه آخرین مورد می‌باشد برای ادامه جانشینی بعد از وفات پیامبر شایسته‌تر است.
خلاصه اینکه جانشینی‌ها در مدینه به علی اختصاص نداشته است، و بر افضلیت و برتری و نیز بر امامت دلالت نخواهند کرد. زیرا پیامبر صلی الله علیه وسلم در طول زندگی مبارکش در مدینه غیر از علی تعداد زیادی از اصحاب را به جانشینی خود تعیین کرده است. اما این جاهلان فضایل عام و مشترک بین علی و دیگران را با وجود اینکه در بعضی موارد شخص دیگری در این فضایل از او کامل‌تر نیز باشد به علی رضی الله عنه اختصاص داده‌اند. همان طور که در بسیاری از نصوص دینی و رویدادها نیز همین کار را کرده‌اند.

hagh;286137 نوشت:
اما این جاهلان فضایل عام و مشترک بین علی و دیگران را با وجود اینکه در بعضی موارد شخص دیگری در این فضایل از او کامل‌تر نیز باشد به علی رضی الله عنه اختصاص داده‌اند. همان طور که در بسیاری از نصوص دینی و رویدادها نیز همین کار را کرده‌اند.

دوست عزیز تند نرو بهتره اهانت نکنی !....

اون دوست دیگرت هم اومده بود اینجا برای اینکه اثبات کنه مباهله فضیلتی ثابت نمی کنه برا اهل بیت اثبات کرده بود رسم بوده با زن و بچه برن که بیان کردیم چرا کشیشای مسیحی با زن و بچه نیومدند؟؟؟؟؟؟!!!!

hagh;286137 نوشت:
زیرا لشکر با هارون بود و موسی علیه السلام به تنهایی رفت.

شما هم برای توجیه بافته هات مثل دوستت عمل کردی که بحث لشکر و غیره رو وسط کشیدی.

hagh;286137 نوشت:
علی از این جانشینی احساس ضعف و کسر شأن کرده بود و پیامبر فقط به خاطر تسلی دادن و خشنود کردن علی این سخن را فرمود.

علی (ع) فضیلت کم نداشت که بخواد احساس ضعف و کسر شان کنه ، مثل بعضی ها( ابوبکر و عمر) نبود که بزرگترین فضیلتشون فرار از جنگ باشه....

ما از شما عالم تر هستیم به این که این حدیث جه زمان بیان شده و برا چی بیان شده زبان منافقین به روی علی(ع) باز شد و حضرت هم از زبان منفاقین دلگیر شد همونطور که حضرت رسول (ص) هم از حرفای کفار دلگیر می شد که نمونش تو قرآن زیاد هست.....

hagh;286137 نوشت:
اینکه به عمر فرمود: مثل نوح و موسی هستی بسیار بزرگتر از این است که به علی فرمود: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی. زیرا نوح، و ابراهیم، و عیسی، و موسی علیهم السلام بزرگتر و بلند مرتبه‌تر از هارون هستند. پیامبر فرمود که شما دو نفر مثل آنان هستید اما منظورش این نبود که شما در همه خصوصیات و ویژگیهایشان مثل آنان هستید. بلکه در یک مورد که خود جمله حدیث بر آن دلالت می‌کند وآن هم تندی و نرمی به خاطر خداست.

اره امت دید که تندی امر برای خدا منتهی شدن به کشتن دختر حضرت رسول(ص) به نظرم برا اثبات فضیلت برا خلافا کشتن دختر پیامبر مورد خوبی باشه.... می تونید بگید برای رضای خدا دختر پیامبر رو کشتن....
یکی از کل عالم اسلام نیست دیده باشه خلیفه اولی و دومی یه خراش رو بدن یه نفر تو جنگ انداخته باشند اما بعد از حضرت رسول
خوب جسور شدن خیلی خوب برای خدا تند شدند.....
معلوم نیست زمان احد و بدر و .... این تندیشون رو کجا خرج میکردند برای خدا
فکر کنم همون نگه داشته بودند برای جلوگیری از خلیفه شدن علی (ع) و کشتن زهرا(س) .....

کرامات عمر!!
سؤال: آیا کراماتى که در رابطه با عمر نقل شده صحیح است؟
جواب: درباره عمر دو کرامت نقل شده است:
1 ـ چون عمر مصر را فتح کرد اهالى آن هنگامى که ماه «بونه»(1) که از ماههاى عجم بود داخل شد نزد عمرو عاص آمدند و گفتند: اى امیر! این رود نیل سنّتى دارد و همیشه بر طبق آن جارى است. گفت: آن سنّت چیست؟ گفتند: چون سیزده شب از این ماه گذشت پیش دختر بکرى که با پدر و مادرش زندگى مى کند مى رویم و پدرش را راضى مى کنیم و بهترین زینت و لباس را براى او مى آوریم، سپس او را در نیل مى اندازیم. عمرو به آنها گفت: این در اسلام نیست و اسلام، ما قبل خود را منهدم مى کند [و آداب و رسومات جاهلى را برنمى تابد]. پس سه ماهِ : بونه وابیب و مسرى(2) را دست نگهداشتند و نیل جارى نشد ، نه کم نه زیاد . پس به عمر بن خطّاب نامه نوشت و عمر پاسخ داد: آنچه انجام دادى درست بود، همانا اسلام ما قبل خود را منهدم مى کند ، و به عمرو نوشت: من در داخل این نامه رقعه کوچکى گذاشته ام و چون نامه ام به دست تو رسید رقعه را به نیل بینداز . پس چون نامه عمر به عمرو عاص رسید در آن رقعه نوشته شده بود : «من عبدالله عمر أمیر المؤمنین إلى نیل مصر : أمّا بعد : فإن کنتَ إنّما تجری من قِبَلک فلا تجرِ ، وإن کان الله الواحد القهّار هو مجریک فنسأل الله الواحد القهّار أن یجریک» [ از عبدالله عمر امیرالمؤمنین به نیل مصر: امّا بعد: اگر تاکنون از جانب خود جارى شده اى جارى نشو، و اگر خداى واحد قهّار تو را جارى ساخته است ما از خداى واحد قهّار مى خواهیم تو را جارى کند] .
و در لفظ واقدى آمده است: «فإن کنتَ مخلوقاً لا تملک ضرّاً ولا نفعاً وأنت تجری من قِبَل نفسک وبأمرک فانقطع ولاحاجة لنا بک ، و إن کنتَ تجری بحول الله وقوّته فاجر کما کنت ، والسلام» [ اگر مخلوق هستى و مالک ضرر و نفعى نیستى و تو از جانب خود و به امر خود جارى مى شوى پس خشک شو، و ما احتیاجى به تو نداریم، و اگر به حول و قّوه خدا جارى بوده اى، پس آن گونه که تاکنون جارى بوده اى جارى شو، و السلام] .
پس آن رقعه را قبل از روز صلیب در نیل انداخت، و اهل مصر براى ترک وطن و خروج آماده شده بودند; زیرا مصالح آنها در آن شهر به نیل وابسته بود . پس چون رقعه را انداخت شب رابه صبح روز صلیب رساندند و خداوند در یک شب نیل را [به عرض ] شانزده ذراع جارى کرد ، و خداوند آن سنّت را تا امروز از اهل مصر برداشت .
2 ـ رازى در تفسیر خود نوشته است :
در مدینه زلزله شد پس عمر تازیانه را بر زمین زد و گفت: «اسکنی بإذن الله» [به اذن خدا آرام بگیر] ; پس آرام
گرفت و بعد از آن در مدینه زلزله اى روى نداد .
در پاسخ مى گوییم: امّا روایت نیل ، تنها راوى آن عبدالله بن صالح مصرى است که یکى از افراد بسیار دروغگو و جاعل بوده است. احمد بن حنبل نوشته است(3): «در اوّلِ امر، خود را نگه داشت ولى در آخر عمر فاسد شد». و نسائى نوشته است(4) : «ثقه نیست» .
و امّا حدیث زلزله که رازى ذکر کرد : در حوادث زمان عمر ، نه به صورت مسند و نه به صورت مرسل یافت نمى شود و هیچ تاریخ نگار ماهرى آن را ذکر نکرده است، و حافظان آن را نقل نکرده اند تا در سند آن دقّت کنیم.(5)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ [قبط : کوهى از نصارا در مصر است ، و لغت قبطى لغتِ قدیم مصر است ، و ماههاى قبطى دوازده تاست که عبارتند از : توت ، بابه ، هاتور ، کیهک ، طوبه ، امشیر ، برمهات ، برموده ، بشنس ، بونه ، ابیب ، مسرى ; ر .ک : تذکرة اُولى الألباب ، شیخ داود أنطاکى 3/108 ـ 110 ; تاریخ یعقوبى 1/189] .
2 ـ اسامى ماههاى قبطى .
3 ـ العلل و معرفة الرجال [3/212 ، شماره 4919] .
4 ـ کتاب الضعفاء و المتروکین [ص 149 ، شماره 351] .
5 ـ شفیعى شاهرودى، گزیده اى جامع از الغدیر، ص 732.

hagh;286106 نوشت:
سخن پیامبر که می‌فرماید: «به منزله هارون نسبت به موسی» یعنی: منزلتی مثل منزلت هارون. زیرا نفس منزلت هارون براى اوست، و از آنِ کسی دیگر نمی‌شود. بلکه مشابه آن منزلت می‌تواند براى نفر دیگری شود. پس مثل این است که گفته شود: این چیز مثل این چیز دیگر است. و مانند این سخن پیامبر که در مورد ابوبکر فرمود که مثل ابراهیم و عیسی است و در مورد عمر فرمود که مثل نوح و موسی است.

سلام
معلوم است که شما دقت کافی در الفاظ و عبارات ندارید چه اینکه کلمه منزلت را به معنای لفظ امروزی فارسی "به منزله" گرفته اید در حالیکه منظور از منزلت در حدیث جایگاه و مقام است یعنی جایگاه و مقام علی نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است یعنی همانطور که هارون جانشین و وزیر موسی بود علی ع هم جانشین و وزیر من است
و ان یروا کل آیه لا یومنون بها
و هرچند همه نشانه های حق را ببینند بدان ایمان نمی آورند
والله الموفق

hagh;286137 نوشت:
این جانشینی همانند جانشینی هارون علیه السلام نبود. زیرا لشکر با هارون بود و موسی علیه السلام به تنهایی رفت. اما در جانشینی پیامبر همه لشکریان با ایشان بودند و کسی به جز زنان و کودکان یا ناتوان و نافرمان در مدینه حضور نداشت.

سلام
حرفی نیست که پیامبر ص همیشه کسی را جانشین خود می ساختند
اما شما جواب این سوالات را بر اساس سخن خوب بدهید :
1- چرا مدعی هستید پیامبر در سفر آخرتشان جانشینی در امت برای خود نگذاشت او که در سفرهای عادی دنیایی جانشین تعیین می کرد ؟
2- پیامبر ص چرا در مورد سایر افرادی که جانشین ساخت این سخن بلند را نفرمود
3- چرا این سخن بلند را بسیاری از علما و صحابه جزو فضایل علی ع ذکر کرده اند و برای دیگران نه
4- اطلاق کلام رسول اکرم ص در جانشینی علی ع از او با کدام قرینه به این اموری که شما می تراشید تخصیص می خورد ؟ چرا در خود کلام حضرت هیچ قید و شرط زمانی و مکانی و غیره نیست ؟ آیا حکیم فصیحی همچون پیامبر ص اینگونه ناقص سخن می گوید که شما مدعی هستید ؟
5- چطور شاهد بودن اجنه را بر واقعه غدیر مسخره می کنند در حالیکه خداوند متعال در قرآن آنها را شاهد بر نزول قرآن بر پیامبر و ایمان آورنده بدان معرفی می فرماید ؟
والله الموفق

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین علی (ع)

[=arial black]مرد غدیر پیرو خط سقیفه نیست***** با غصب منبر نبوی خلیفه نیست

-----------------------------------------------------------

[=Arial Black]باز هم این آقا از توجیهات وهابیت ،توجیهات بی اساس و بی پایه بودن مدرک و استناد آورد

[=Arial Black]تمام مطالب شما بدون مدرک و سند می باشد

[=Arial Black]یه مدرک ارائه نشد

[=Arial Black]نستحیر بالله نبی مکرم(ص) به ابوبکرو عمر گفته شما ها مثل ابراهیم و عیسی و نوح وغیره!!!!!!!!!!

[=Arial Black]یه مدرک ارائه ندادی تا بررسی کنیم

[=Arial Black]اما گزیده ای از حرف های این آقا رو ببینید

hagh;286137 نوشت:
این حدیث بدون شک در کتاب صحیح مسلم و بخاری و ... روایت شده است. پیامبر این سخن را در غزوه تبوک به علی فرمود. یکی از عادات و روشهای پیامبر این بود که هر گاه به غزوه‌ای یا سفر حج و عمره می‌رفت یکی از اصحاب را در مدینه جانشین خود می‌کرد. همان طور که در غزوه ذی أمر عثمان را جانشین خود قرار داد. در غزوه بنی قینقاع نیز بشیر بن منذر را به جای خود قرار داد. هنگامی که با قریش به جهاد پرداخت. ابن أم مکتوم را به عنوان جانشین خود تعیین فرمود. این روایت را محمد بن سعد و ... نقل کرده‌اند.
.

[=Arial Black]پيامبر گرامى ( ص ) براى چند روز كه از مدينه بيرون مى‏رفت يكى از اصحاب خودرا به عنوان جانشين معيّن مى‏فرمود : « لأنّ النبيّ - صلّى اللَّه عليه وسلم - استخلف في كلّ غزاة غزاها رجلاً من أصحابه »
[=Arial Black]تفسير القرطبي ، ج 1 ، ص 268 . .

[=Arial Black]ابن اُمّ‏مكتوم را در 13 مورد از غزوات ، مانند : بدر ، اُحد ، ابواء ، سويق ، ذات الرقاع و . . . به عنوان جانشين خود در مدينه انتخاب نمود
[=Arial Black]عون المعبود لعظيم آبادي ، ج 8 ، ص 106 ؛ كنز العمال ، ج 8 ، ص 268 ؛ الطبقات الكبرى لابن سعد ، ج 4 ، ص 209 ؛ الإصابة ، ج 4 ، ص 495 ؛ المغني لإبن قدامه ، ج 2 ، ص 30 . .
[=Arial Black]و همچنين « ابو رهم » را به هنگام عزيمت به مكه ، جنگ حنين و خيبر ، « محمد بن مسلمه » را در جنگ قرقره ، « نميلة بن عبد اللّه » را در بنى المصطلق ، « عويف » را در جنگ حديبيّة و . . . به عنوان خليفه خود قرار داد
[=Arial Black]التنبيه والإشراف للمسعودي ، صص 211 ، 213 ، 214 ، 215 ، 216 ، 217 ، 218 ، 221 ، 225 ، 228 ، 231 و 235 ؛ تاريخ خليفة بن خيّاط ، ص 60 . .

[=Arial Black]بنابر اين ،:!!!:

[=Arial Black]:!!: آيا معقول است كه حضرت رسول اكرم ( ص ) كه براى خروج يك روز از مدينه ، مانند جنگ اُحد كه دريك مايلى مدينه بود ، براى خود جانشين معيّن كند ، ولى امّت اسلامى را بدون جانشين براى هميشه ترك نمايد؟

[=Arial Black]:!!:آيا صحيح است كه پيامبر گرامى ( ص ) در جنگ خندق ، كه در كنار مدينه بود ، براى خود جانشين تعيين كند اما براى زمان طولانى بعد از خود ، كسى را به عنوان جانشين معيّن نكرده باشد؟

[=Arial Black]:!!:آيا در موارد يادشده ، يك مورد سراغ داريد كه حضرت انتخاب جانشين را به عهده مردم واگذار نموده باشد؟ و يا در يك مورد با مسلمان ها در مورد جانشين خود مشورت كرده باشد؟

hagh;286137 نوشت:


[=Arial Black]این سخن پیامبرصلی الله علیه وسلم که به ابوبکر فرمود: مثل ابراهیم و عیسی هستی، و اینکه به عمر فرمود: مثل نوح و موسی هستی بسیار بزرگتر از این است که به علی فرمود: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی. زیرا نوح، و ابراهیم، و عیسی، و موسی علیهم السلام بزرگتر و بلند مرتبه‌تر از هارون هستند. پیامبر فرمود که شما دو نفر مثل آنان هستید اما منظورش این نبود که شما در همه خصوصیات و ویژگیهایشان مثل آنان هستید. بلکه در یک مورد که خود جمله حدیث بر آن دلالت می‌کند وآن هم تندی و نرمی به خاطر خداست.

[=Arial Black]مطلبی که این موضوع را روشن می‌کند این است که این ماجرا در سال غزوه تبوک بوده است.
[=Arial Black]بعد پیامبر ابوبکر را به عنوان امیر حجاج به مکه فرستاد، و به دنبال آن علی را فرستاد. ابوبکر به او گفت: به عنوان امیر آمده‌ای یا مامور؟ علی گفت: به عنوان مأمور. بنابراین ابوبکر امیر علی شد، و علی به عنوان مأمور و زیردست با او همکاری می‌کرد. پشت سر او نماز می‌خواند. دستورات او را اطاعت کرده و پشت سر ابوبکر در روز مراسم حج با مردم ندا می‌داد: از این سال به بعد هیچ مشرکی حج نگذارد و کسی به صورت عریان طواف نکند.خلاصه .

[=Arial Black]:!!!::!!::!!::!!::!!::!!::!!::!!!:


[=Arial Black][=Arial Black]در قرآن ، آيات متعدّدى ، خطر منافقان را گوشزد نموده و به مذمّت آنان پرداخته و حتّى يك سوره مستقلّ درباره آنان نازل شده و اعلام نموده كه بدترين جايگاه جهنّم به آنان اختصاص دارد ( إنّ المنافقين في الدرك الأسفل من النار )

[=Arial Black][=Arial Black]نساء : 145 .

[=Arial Black][=Arial Black]و به تعبير بعضى از علماى اهل سنّت ، نزديك به يك سوّم قرآن در باره منافقان ومذمّت و خيانت آنان مى‏باشد

[=Arial Black][=Arial Black]ر . ك : « النفاق والمنافقون » ، استاد إبراهيم علي سالم مصري . .

[=Arial Black]

[=Arial Black]:!!::!!::!!:آيا اين منافقان ، طيف مستقلّ و شناخته شده‏اى بودند وعضو صحابه رسول گرامى ( ص ) به شمار نمى‏آمدند ، ويا جزء صحابه بودند؟ :!!::!!::!!:

[=Arial Black]پاسخ شما هر چه باشد ،


[=Arial Black][=Arial Black]از آيات قرآنى اين چنين استفاده مى‏شود كه منافقان در زمان رسول اكرم ( ص ) يك گروه و باند قدرتمندى بودند و خطر بزرگى براى جامعه اسلامى به‏شمار مى‏آمدند ، و فعّاليّت آنان آن‏چنان حساب شده و سرّى بود كه حتّى از ديدگاه حاكم اسلامى نيز پوشيده مانده بود :
[=Arial Black][=Arial Black]( وَمِمَّنْ حَوْلَكُم مِّنَ الْأَعْرَابِ مُنَفِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ) التوبة : 100 . .

[=Arial Black]:!!: :!!:آيا تمامى اين منافقان بعد از رحلت رسول گرامى ( ص ) همه يك‏جا مردند:!!!: و از بين رفتند:!!!: و نسل آنان براى هميشه در تاريخ منقرض گرديد:!!!: و يا در ميان مردم و جزو مردم بودند؟

[=Arial Black]:!!::!!:پس اگر منافقان ، اين چنين با مسلمانان مخلوط شده بودند كه رسول اكرم ( ص ) نيز آنان را نمى‏شناخت ، آيا مى‏شود گفت همه صحابه عادل بودند؟ :!!::!!:

[=Arial Black]در صحيح مسلم آمده است كه حضرت فرموده : « في أصحابي إثناعشر منافقاً » ( 1 )


[=Arial Black][=Arial Black]صحيح‏مسلم ، ج 8 ص 122 ؛ مسندأحمد ، ج 4 ص 320 ؛ البداية والنهاية لإبن‏كثير ، ج 5 ص 20 . ،

[=Arial Black][=Arial Black]ميان اصحاب من ، 12 نفر از منافقين هستند و توطئه مى‏كنند ،

[=Arial Black]:!!::!!::!!: آيا با اين وضع ، جايى براى حكم به عدالت همه صحابه باقى مى‏ماند؟:!!::!!::!!:
[=Arial Black]:!!!::!!!:وحشت خليفه دوّم از آلودگى به نفاق :!!!::!!!:

[=Arial Black][=Arial Black]باند منافقان آن‏چنان گسترده و پيچيده بود و نفاق آنچنان در ميان صحابه رسوخ كرده بود كه هر يك از صحابه پيامبر ، وحشت آن را داشت كه با نزول آيه قرآن ، پرده از اسرار خائنانه وى برداشته شود و در ميان مردم ، رسوا و مفتضح شود ؛


[=Arial Black][=Arial Black]:!!!: به‏طورى كه خليفه دوّم عمر بن خطّاب مى‏گويد : به هنگام نزول سوره برائت كه پرده از توطئه منافقان برداشته شد ، بر اين باور شديم كه در باره هر يك از ما آيه‏اى نازل شود و كارهاى خلاف ما را برملا سازد :

[=Arial Black][=Arial Black]« ما فرغ من تنزيل براءة حتّى ظننّا أن لن يبقى منّا أحد إلّا ينزل فيه شي‏ء »
[=Arial Black][=Arial Black]زاد المسير ، ج 3 ص 316 . .

[=Arial Black]

[=Arial Black]در روايت ديگر از وى آمده است كه بايد سوره توبه را سوره عذاب ناميد زيرا اين سوره آن‏چنان مردم را رسوا ساخت كه نزديك بود كسى سالم نماند :


[=Arial Black][=Arial Black]« أنّ عمر - رضى اللّه عنه - قيل : له سورة التوبة ، قال : هي إلى العذاب أقرب! ما أقلعت عن الناس حتّى ما كادت تدع منهم أحداً » .:!!!: [=Arial Black]
[=Arial Black]الدر المنثور ، ج 3 ص 208 .

[=Arial Black]
[=Arial Black]:!!::!!::!!:آيا با توجّه به مطالبى كه گفته شد ، مى‏شود گفت : كه تمامى صحابه پيامبر عادل بوده‏اند و بهشت بر آنان واجب است؟

[=Arial Black]:!!::!!::!!:وآيا اين عقيده ، بر خلاف قرآن و نظريّه خليفه نيست؟

[=Arial Black]ابن كثير از علماى بزرگ اهل سنّت مى‏گويد :

[=Arial Black]عمر بن خطّاب براى هر يك از صحابه پيامبر كه از دنيا مى‏رفت ، اگر حذيفه ( منافق شناس عصر ) شهادت بر سلامتى او از نفاق نمى‏داد ، بر جنازه او نماز نمى‏خواند :

[=Arial Black]« إنّ عمر بن الخطاب - رضي اللّه عنه - كان إذا مات رجل ممّن‏يرى أنّه منهم ، نظر إلى‏حذيفة فإن صلّى‏عليه‏وإلّا تركه »

[=Arial Black]تفسير ابن كثير ، ج 2 ص 399 . .

[=Arial Black]شما كه مى‏گوييد :

[=Arial Black]:!!!:نقد عملكرد صحابه ، با زندقه و كفر برابر است :!!!:

[=Arial Black]:!!::!!::!!:، اين كار عمر را چگونه توجيه مى‏كنيد؟ :!!::!!::!!:

[=Arial Black]راستى تا كنون از خود پرسيده ايد كه

[=Arial Black]:!!::!!::!!:چرا عمر بن خطّاب حذيفه ( منافق شناس عصر ) را سوگند مى‏داد كه آيا من هم در ميان آن توطئه گران بودم يا خير؟:!!::!!::!!:

[=Arial Black]« قال ابن كثير : وروينا عن أمير المؤمنين عمر بن الخطاب -رضي‏اللَّه‏عنه- أنّه قال لحذيفة : أقسمت عليك باللَّه ، أنامنهم؟ »

[=Arial Black]تفسير ابن كثير ، ج 2 ص 399 ، البداية والنهاية ، ج 5 ص 25 ، سنة تسع من الهجرة ، ذكر غزوة تبوك ؛ جامع البيان للطبري ، ج 11 ص 16 . .

[=Arial Black]:!!: :!!::!!:چرا ساير صحابه پاك رسول اللّه ( ص ) مانند : سلمان ، ابوذر ، مقداد و . . . اين سؤال را از حذيفه نمى‏كردند؟

[=Arial Black]:!!!:
[=Arial Black]مگر عمر نسبت به خود شك داشت؟
[=Arial Black]:!!!:

[=Arial Black]:!!::!!::!!:
[=Arial Black]مگر شما نمى‏گوييد كه عمر ، جزو عشره مبشّره وده نفرى است كه پيامبر گرامى ( ص ) به آنان بشارت قطعى بهشت داده است؟
[=Arial Black]:!!:
[=Arial Black]و آيا اين سؤال عمر ، شك و ترديد در سخن پيامبر نيست؟
[=Arial Black]:!!:
[=Arial Black]و يا حديث « عشرةمبشّرة » را ساختگى و بى‏پايه مى‏دانيد؟


:!!:

[=Arial Black]:Sham::Sham::Sham:

[=Arial Black]به هنگام مراجعت رسول اكرم ( ص ) از جنگ تبوك ، افرادى كه تصميم به ترور حضرت گرفتند چه كسانى بودند؟!
[=Arial Black]:!!!::!!::!!::!!::!!::!!::!!::!!!:

[=Arial Black]:!!::!!::!!:آيا اين‏ تصميم‏شوم ، توسّط يهوديان و مشركان گرفته شد ويا همين صحابه حضرت بودندكه به اين كار خطرناك دست زدند؟ :!!::!!::!!:

[=Arial Black]:!!::!!::!!:اگر خداوند ، حضرت را از شرّ اين توطئه محافظت نمى‏كرد ، جامعه اسلامى با چه فاجعه بزرگى مواجه مى‏گشت؟ :!!::!!::!!:

[=Arial Black]:!!::!!::!!: آيا همه آن منافقان كه قلب مقدّس رسول‏گرامى ( ص ) را به درد آوردند ، بعد از حضرت ، كجا رفتند كه هيچ اسم و رسمى از آنان در تاريخ نيست؟ :!!::!!::!!:

[=Arial Black]:!!::!!::!!:آيا خداى نا خواسته ، وجود مبارك رسول اكرم ( ص ) عامل نفاق بود و با عروج حضرت به ملأ اعلى ، آنان به بهترين و پاك‏ترين انسان‏هاى روى زمين مبدّل شدند؟ كه هر گونه نقد و جرح آنان گناه نابخشودنى به شمار مى‏آيد؟ :!!::!!::!!:

[=Arial Black]:!!::!!::!!::!!:آيا خلفاى راشدين ، با تبليغ و پيگيرى خود ، آنان را اصلاح نموده:!!!: و با اكسير مؤمن آفرين:!!!: ، روحيه نفاق آنان را به ايمان تبديل نمودند .:!!::!!::!!::!!:

[=Arial Black]:!!::!!: يا اين‏كه بعد از رسول اكرم ( ص ) نفاق علنى با نفاق سرّى با يكديگر هم‏پيمان گرديدند وپست‏هاى كليدى را ميان خود تقسيم نموده و در برابر اعتراض ديگران كار خود را به نوعى توجيه كردند:

[=Arial Black]« نستعين‏ بقوّةالمنافق ، وإثمه عليه »

[=Arial Black]از نيروى منافقان بهره مى‏بريم و گناه آنان بعهده خودشان مى‏باشد!

[=Arial Black]عن عبدالملك بن‏عبيد قال : قال عمر بن الخطاب : « نستعين بقوّة المنافق ، وإثمه عليه » . المصنف لابن أبي شيبة ، ج 7 ص 269 ، ح‏120 ؛ كنز العمال ، ج 4 ، ص 614 .

[=Arial Black]:!!!::!!!::!!!::!!::!!::!!:راستى چرا از ميان آن‏همه صحابه ، فقط عمر بن خطّاب ، حذيفه يمانى را سوگند مى‏دهد كه آيا من هم جزء منافقانى بودم كه در توطئه قتل و ترور پيامبر گرامى ( ص ) شركت داشتم :

[=Arial Black]« وذكر لنا أنّ عمر قال لحذيفة أنشدك اللّه أمنهم أنا ؟ قال لا ، ولا أومن منها أحداً بعدك »

[=Arial Black]تفسير ابن كثير ، ج 2 ص 399 ؛ جامع البيان للطبري ، ج 11 ص 16 . .

[=Arial Black]شركت خلفا در ترور نا فرجام رسول اكرم ( ص )

[=Arial Black]بنا به نقل ابن حزم اندلسى :Ealam:- از علماى بزرگ اهل سنّت در كتاب فقهى خود « المُحَلّى‏ » - نام ابوبكر ، عمر وعثمان در ميان چهره‏هايى كه ترور رسول اكرم ( ص ) را طراحى كردند به چشم مى‏خورد ؛

[=Arial Black]« إنّ أبابكر وعمر وعثمان وطلحة وسعد بن أبي وقّاص أرادوا قتل النبي ( ص ) وإلقاءه من العقبة في تبوك »

[=Arial Black]:eyes:

[=Arial Black]المحلّى : 11 / 224 . تحقيق أحمد محمد شاكر ، ط . دار الجيل ودار الآفاق الجديدة ، بيروت . والمحلّى : 12 / 160 مسألة 2203 ط . دار الفكر ، تحقيق : الدكتور عبد الغفّار سليمان البنداري . .

[=Arial Black]:!!::!!:يكى از مهم‏ترين سؤالى‏كه مطرح است اين است كه آيا اين مطلب را قبول داريد؟ و در صورت پذيرفتن ، چه توجيهى براى آن داريد؟ :!!::!!:

[=Arial Black]گرچه ابن حزم

[=Arial Black]‏[=Arial Black] قال الذهبي : ابن حزم ، الإمام الأوحد ، البحر ، ذو الفنون والمعارف ، . . . فإنّه رأس في علوم الاسلام ، متبحر في النقل ، عديم النظير .

[=Arial Black]سير أعلام النبلاء ، ج 18 ص 184 وقريب من هذا فى العبر ، ج 3 ص 239 ؛ دول الإسلام ، ج 1 ص 207 .

[=Arial Black]قال‏السمعاني : ابن حزم ، من أفضل أهل عصره بالأندلس وبلادالمغرب . الأنساب - اليزيدي . وقال السيوطي : وكان صاحب فنون وورع وزهد ، وإليه المنتهى في الذكاء والحفظ وسعة الدائرة في العلوم .


[=Arial Black]طبقات الحفّاظ : 436 . قال الزركلي : عالم الأندلس في عصره ، وأحد أئمّة الإسلام ، كان في الأندلس خلق كثير ينتسبون إلى مذهبه . الأعلام ، ج 4 ص 254 .

[=Arial Black]به خاطر وقوع وليد بن جُمَيع در سند آن ، روايت را تضعيف مى‏كند ولى با مراجعه به كتب رجالى اهل سنّت روشن مى‏شود كه غالب رجال شناسان وى را توثيق نموده‏اند

[=Arial Black]كما صرّح بوثاقته العجلى تاريخ الثقات ص 465 ، رقم 1773 . وقال ابن سعد : كان ثقة وله أحاديث . طبقات ، ج 6 ص 354 . وأورده ابن حبّان في الثقات . كتاب الثقات ، ج 5 ص 492 . وقد نقل الذهبي وابن أبي حاتم عن أبي عبداللّه بن أحمد بن حنبل قال : قال أبي : ليس به بأس . وعن يحيى بن معين أنّه قال : ثقة وقال أبو حاتم : صالح الحديث . وقال أبو زرعة : لا بأس به . الجرح و التعديل ، ج 9 ص 8 ، رقم 34 وتهذيب الكمال ، ج 31 ص 35 . وقال الذهبي : وثّقه أبو نعيم . تاريخ الإسلام ، ج 9 ص 661 . ،

[=Arial Black]و اين راوى از رجال بخارى و صحيح مسلم و سنن ابي داود و صحيح ترمذي وسنن نسايى مى‏باشد

[=Arial Black]تهذيب التهذيب ، ج 11 ص 122 . .

چه ربطی دارد.اگر حرف شما درست باشد پس دیگر صحابه را هم باید به عنوان امام معرفی کرد.چون پیامبر آنها را هم در شهر جانشین کرده بود.این دلایل نمی تواند فضایلی برای امامت باشد.

موضوع فضیلت خلفا هست که با همت سید علی عزیز یه چند تا دیگه فضیلت هم برای ابوبکر و عمر پیدا شد... پس به جز کشتن زهرا (س) فضیلت های دیگه ای هم دارند این دو نفر پس از خیلی قبل تر دنبال این بودند که حضرت رسول(ص) رو بکشند و جانشینش رو هم تهدید به مرگ کنند ما فکر می کردیم که یهو سقیفه شکل گرفته ....
شما باید جواب گوی این همه فضیلت باشید ....

بسم الله الرحمن الرحیم

جنابی که خود را hagh نامیده اید. این تاپیک را منحرف نکنید. چرا شما تا در مسئله ای ناتوان می شوید ، شروع به پراکنده گویی و غیره می کنید. اگر کارشناسان وهابی شما پاسخی داشتند ، بیان می کردند. در مورد موضوع تاپیک یحث کنید.

نقلی از غدیر ، هر کافر اما عاقلی را شیعه می کند ، دیگر اصل ماجرا و واقعه بماند.

کدام مسلمان را می توان یافت که به چیزی که موجب اکمال دینش شده باشد ایمان نیاورد؟؟؟

و من الله التوفیق

بسم الله
يا علي ع
سلام دوستان
چند نكته بگذاريم بد نيست
جنّ موجوداتی مکلّف اند و مانند انسانها دارای اختیار در انجام کارها هستند.عده ای از این ایشان به پیام پیامبران الهی ایمان آوردند و عده ای هم پیرو شیطان رجیم شدند و به خدا کفر ورزیدند.
پیروان پیامبران الهی هم بعد از ایشان منحرف شدند و عده ای مسیحی و عده ای یهودی شدند و طوایف مختلف بوجود آمد.
اما بعد از ظهور پیامبر خاتم صلی الله علیه واله چنانچه در سوره جنّ آمده عده ای از ایشان به خدمت پیامبر رسیدند و به ایشان ایمان آوردند و مسلمان شدند.
اما در مورد اینکه بعد از پیامبر ،جنیان هم مانند انسانها فرقه فرقه شدند یا اینکه بر عهد خود با امیرالمؤمنین در غدیر باقی ماندند؟اختلاف نظری وجود دارد.
البته کسی از علما متعرض این بحث نشده.فقط سخنی را از آیت الله حسن زاده آملی نقل میکنند که ایشان هم از اساتید خود نقل کرده اند،که معتقدند جنّیان فقط شیعه اند و جنّ سنّی مذهب وجود ندارد!

اصل عبارت ایشان:
جناب استاد ما علّامه طباطبائى صاحب تفسیر قیّم و عظیم المیزان (رضوان الله‏ علیه) فرموده است كه:
استاد ما مرحوم آقا سید على قاضى حكایت كرد كه كسى از جنّى پرسیده است (و فرموده است شاید آن كس خود مرحوم قاضى بوده است): طایفه جنّ به چه مذهب ‏اند؟ آن جنّ در جواب گفت: «طایفه جنّ مانند طایفه انس داراى مذاهب گوناگون ‏اند، جز این كه سنّى‏ ندارند براى این كه در میان ما كسانى هستند كه در واقعه غدیر خم حضور داشتند و شاهد ماجرى بوده‏ اند».

راقم سطور حسن حسن ‏زاده آملى گوید: بسیارى از صحابه در واقعه غدیر خم حضور داشته‏ اند، و به شأن نزول كریمه‏ یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْكافِرِینَ‏،اى پيامبر! آنچه را از سوى پروردگارت به تو نازل شده است (در مورد ولايت و جانشينى حضرت على) اعلام كن واگر چنين نكنى، رسالت الهى را نرسانده‏اى و (بدان كه) خداوند تو را از (شرّ) مردم (و كسانى كه تحمّل شنيدن اين پيام مهم را ندارند) حفظ مى‏كند. همانا خداوند گروه كافران را هدايت نمى‏كند.برأى العین شاهد بوده ‏اند؛ و فرموده رسول خدا (صلوات الله علیه):
«ألا من كنت مولاه فهذا علیّ مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و أحبّ من أحبّه ....
را به حضور عیانى شنوده‏اند؛ و لكن هنوز بدن رسول خدا دفن نشده بود كه ...، و یا به قول سیّد حمیری در قصیده عینیه:
حتّى إذا واروه فى لحده‏ و انصرفوا عن دفنه ضیّعوا
ما قال بالأمس و أوصى به‏ و آثرو الضرّ بما ینفع‏
و قطّعوا أرحامه بعده‏ فسوف یجزون بما قطّعوا

لاجرم آن فرقه جنّ مسلمان مؤمن را (رحمة الله علیهم) بر این قوم إنس، فضل شرف است؛ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصارِ.(1)
قصد رد یا قبول این سخن را ندارم و آیت الله حسن زاده هم قصدشان بیان کمال انحطاط بعضی صحابه بعد از رحلت پیامبر بوده.همانهایی که بعد از غدیر "بخّ بخّ یا علی" گفتند و با او بیعت کردند.
اما دلیلی که جنی برای ادعایش گفته بود(در میان ما كسانى هستند كه در واقعه غدیر خم حضور داشتند و شاهد ماجرى بوده‏ اند) مورد قبول نیست زیرا دیدن واقعه دلیل بر پذیرش همه نمی باشد.چنانچه بسیاری از شاهدان انسی واقعه غدیر منحرف شدند(والله عالم)

در روایات در مورد فضایل شیعیان جنّ که بر عهد خود با امیرالمؤمنین باقی ماندند مطالبی ذکر شده که بنده به مناسبت ایام غدیریة چند روایت را می آورم:
جابر جعفی از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمودند:امیرالمؤمنین مشغول خطبه خواندن در بالای منبر مسجد کوفه بودند که ناگهان مار بزرگی از انتهای مسجد به طرف ایشان آمد.مردم بوسیله کفش هایشان او را زدند.امیرالمؤمنین به مردم فرمودند او را رها رها کنید خداوند شما را رحمت کند.این مار مأمور به انجام کاری است.مردم او را رها کردند.مار به نزد امیرالمؤمنین آمد تا اینکه دهانش را به گوش ایشان گذاشت.سپس چیزی گفت و پایین امد و امیرالمؤمنین او را مشایعت کرد.مردم از ایشان خواستند که کلام مار را برایشان بگوید.حضرت فرمودند:به من گفت من وصیّ جنیان و فرستاده ایشان به سوی تو ام.جنّیان می گویند:اگر انسان ها مانند ما تو را دوست داشتند و مانند ما تو را اطاعت می کردند،خداوند هیچ انسانی را بوسیله آتش عذاب نمی کرد.(2)

در کتاب الفضائل ابن شاذان در روایتی نام این جنّ،"درجان ابن مالک"جانشین امیرالمومنین در میان مؤمنین جن،معرفی شده.(3)

محمد بن مسلم از امام باقر علیه السلام روایت می کند که فرمود: «گمان می کنید که ما شما را نمی بینیم و سخنانتان را نمی شنویم؟ اشتباه می کنید. اگر آن گونه باشد که شما می پندارید، پس ما چه برتری ای بر شما داریم؟» گفتم: چیزی را که فرمودید به من نشان دهید. فرمود: «بین تو و همکارت در ربذه اختلافی به وجود آمد. او از تو به دلیل ارتباط با ما و حجت و معرفت ما اشکال گرفت.» گفتم: آری به خدا سوگند چنین است. فرمود: «آنچه را گفتم خداوند به من خبر داده بود و من جادوگر و پیش گو مجنون نیستم، بلکه از دانش پیامبران است که به ما آگاهی داده می شود». عرض کردم: چه کسی به شما می گوید؟ فرمود: «گاهی به قلب ما الهام می شود یا به گوش ما می خورد. افزون بر آن، ما خدمتکارانی از جنیان داریم که مؤمن و شیعه ما هستند و بهتر از شما ما را اطاعت می کنند» عرض کردم:با هر فردی یکی از ایشان هستند؟ فرمودند:آری و ما را از تمامی کارهای شما با خبر می کنند!.(4)

از این روایت آخری جمله پایانی آیت الله حسن زاده(لاجرم آن فرقه جنّ مسلمان مؤمن را (رحمة الله علیهم) بر این قوم إنس، فضل شرف است) اثبات می شود.
موفق باشيد

يا حق و يا علي ع

دوستان عزیز مخصوصا جناب آقای یاعلی
بارها گفتید: مگر ممکن است پیامبر اسلام -ص- جانشینی تعیین نکرده باشد؟
بارها گفتید: ابوبکر -رض- به چه حقی خود را خلیفه دانست؟
بارها گفتید: خلافت حق علی -رض- بوده.پ
و...

[="DarkRed"][="Arial Black"]اکنون جواب خود را از کتاب عایشه بعد از پیامبر، چاپ انتشارات امیرکبیر از موسسه خواندنی ها، چاپ سوم بگیرید.
همانگونه که می دانید این کتاب فقط و فقط در ایران چاپ می شود و این نشان میدهد که وزارت ارشاد اسلامی متن های آن را قبول دارد که آن را در کشور چاپ می کند.
[/]

[="Red"]در این متن می بینید که عباس -رض- به علی -رض- می گوید به نزد پیامبر برو و از او بخواه که تو را به عنوان جانشین انتخاب کند، اما علی -رض- قبول نمی کند.
سئوال: چرا علی -رض- 2 بهانه برای امتناع آورد، اما نگفت که من از جانب الله انتخاب شده ام؟
توضیح: این متن مربوط به 1 روز قبل از وفات رسول -ص- است.
[/]

[="red"]در صفحه 244 همین کتاب باز عباس -رض- به علی -رض- می گوید برو و از پیامبر -ص- بخواه که تو را جانشین کند!
ببینید؛ توجه کنید: عباس نمی گوید تو در غدیر جانشین پیامبر -ص- شده بودی!!!
و جالب اینکه باز هم علی -ص- سر باز میزند و حتی نمی گوید من در غدیر جانشن شدم و دلیل ندارد این کار را انجام دهم.
[/]

[="red"]در ادامه حضرت علی -رض- می گوید: مرگ برای من گوارا تر از آن است که نزد رسول الله -ص- بروم و از او بخواهم من را جانشین کند! مبادا رسول الله -ص- فکر کند من و دخترش در انتظار مرگش هستیم تا جانشینش شویم!!!
پس کو جانشینی در غدیر؟؟؟ اینجا معلوم است که حضرت علی رض- جانشین نبوده است!!!
پس کجاست خلافت مع الله ؟؟؟
چرا علی -رض- نمی گوید من را خدا انتخاب کرده و پیامبر از انتخاب الله ناراحت نمی شود؟؟؟
[/]

[="red"]در این سند ابوبکر -رض- به علی -رض- می گوید من را به اجبار خلیفه کردند، این نشان می دهد بر خلاف گفته های اهل شیعه، ابوبکر -رض- تمایل به خلافت نداشته است.
در ادامه ی همین متن باز هم می بینیم که حضرت علی -رض- در مورد حمله با شام و مصر و ایران به ابوبکر مشاوره می دهد.
[/]

[="red"]اما تیر خلاص
باز هم در این صفحه حضرت عباس -رض- به یاد حضرت علی -رض- می آورد که تو خود نخواستی پیامبر تو را جانشین کند.
در اینجا حضرت علی -رض- می گوید خلافت ابوبکر -رض- عادی نبود.
دقت کنید می گوید عادی نبود، نمی گوید غیر قانونی بود.
نمی گوید مخالف دستور الله بود.
[/]

[="red"]و اما آن دوستانی که می گویند ابوبکر برای خود جانشین تعیین کرد این را خوب بخوانند
[/]

[="red"]بر طبق ادعای شیعه در این کتاب که در انتشارات امیرکبیر برای نخستین بار چاپ شده ابوبکر -رض- پس از به کما رفتن در بهشت متوجه می شود که در وصیتش نام کسی را ننوشه، خداوند روح او را به زمین بر می گرداند، و ابوبکر -رض- متوجه می شود نام عمر -رض- نوشته شده است.
پس خشنود می شود.
دقت کنید این ادعای شیعه است که روح ابوبکر برگشته 
[/]


[=arial black][=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black][=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم
[=Arial Black]
[=Arial Black]السلام علیک یا محمد مصطفی(ص)
[=Arial Black]
[=Arial Black]السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی(عج)
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]سلام علیکم جمیعا
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]آقای محترم سنی ....جناب افتخار اهل سنت در منطقه خودتان (به نقل از ادعای خودتان).....بزرگ ....باسواد.....عزیز:
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]شما با به این کتاب استناد کردید؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]اول این که در تایپیکی دیگر این کتاب را به نام
[=Arial Black]
[=Arial Black]عایشه عایشه است نامیدید!!!!!!!!
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]بعد از اعتراض ما شما اسم واقعی این کتاب رو گفتید
[=Arial Black]
[=Arial Black]گفتید عایشه بعد از......
[=Arial Black]
[=Arial Black]اما عزیز بزرگوار
[=Arial Black]
[=Arial Black]باسواد
[=Arial Black]
[=Arial Black]من دیگه روی کلام شما اعتمادی ندارم....واقعن این قدر سواد دارید؟!
[=Arial Black]
[=Arial Black]ما انتظار نداریم شما چنین برداشت کنید
[=Arial Black]
[=Arial Black]اولا گفتیم که:
[=Arial Black]
[=Arial Black]:no:این کتاب نوشته شیعه و منبع شیعه نیست:no:
[=Arial Black]
[=Arial Black]:god:یک مسیحی آلمانی آن را نوشته است:god:
[=Arial Black]
[=Arial Black]دوما در این پست ما ایرادات این کتاب مسخره رو آوریدم:
[=Arial Black]
[=Arial Black]:Ealam: دیدن ایرادات این کتاب (کلیک کنید):Ealam:

[=Arial Black]سوما این که ایا این کتاب الان در حال چاپ هست؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]یا نه مال قبل از انقلاب می باشد؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]چهارما
[=Arial Black]
[=Arial Black]فرضا این کتب الان هم در حال چاپ است ....مثلا هیمن کتاب
[=Arial Black]
[=Arial Black]آیا این درست است که ما بگوییم و برداشت کنیم که چون کتابی که در ایران چاپ می شود محتوی آن مورد تایید منابع شیعه هست؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]آیا معقول است که بگوییم این کتاب منبع شیعه هست؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]:!!!:مثلا دیدم یه جایی تاریخ طبری رو هم همین طور برداشت کردید!!!!!!!!!:!!!:
[=Arial Black]
[=Arial Black]تاریخ طبری منبع شیعه هست یا سنی ها؟!!!!!
[=Arial Black]
[=Arial Black]منبع شیعه که نیست برادر من
[=Arial Black]
[=Arial Black]این چه برداشت غیر علمی و غیر منطقی ای است که شما دارید؟
[=Arial Black]

[=Arial Black]:!!!:با این تفاسیر کتب مسیحی ها و یهودی ها و زرتشتی ها هم رو هم بگید منبع شیعه!!!!!!!!!!!!!!!!!:!!!:
[=Arial Black]
[=Arial Black]یا مثلا کتاب هری پاتر رو هم هیمن طور برداشت کنید(این رو مزاح کردم به دل نگیرید )
[=Arial Black]
[=Arial Black]یا مثلا کتبی در روم چاپ شود که تاریخ رومیان رو نوشته
[=Arial Black]حالا این کتاب رو دانشگاهی بیاید ترجمه کند و به چاپ برساند
[=Arial Black]
[=Arial Black]در این کتاب مباحثی غیر واقعی بیان شود
[=Arial Black]مثلا رومی ها اسلام را ...کرده اند
[=Arial Black]
[=Arial Black]درب حالی که واقعیت این طور نیست
[=Arial Black]
[=Arial Black]:!!!:با این برداشت غیر علمی شما پ ن پ این هم می شود منبع!!!!!!!:!!!:
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]یا این که دوستان من از همه شما درخواست دارم که به این نوشته من دقت کنید
[=Arial Black]
[=Arial Black]اهل نمایشگاه کتاب که هستید؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]خداییش رفتید نمایشگاه کتاب
[=Arial Black]
[=Arial Black]اهل سنت خودشون غرفه ندارند؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]حالا آیا کتب و اعتقادات اونها برای ما معتبر است؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]خیر
[=Arial Black]
[=Arial Black]کتاباشون چاپ می شود
[=Arial Black]
[=Arial Black]اما مورد تایید ما نیست
[=Arial Black]
[=Arial Black]منبع شیعه هم نیست که ایشون این طوری برداشت دارد
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]فرضا اگر غرفه ای باشد که کتب سایر ادیان رو به فروش برساند
[=Arial Black]
[=Arial Black]آیا می شود این طور مثل این دوستمون برداشت کرد!؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]خیر معقول نیست
[=Arial Black]
[=Arial Black]لذا به منبع طرف مقابل استناد کنید
[=Arial Black]
[=Arial Black]نه دیگری
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black] من یادمه در یک تایپیکی که قفل شد:

[=Arial Black]استناد داشتید به منبعی که نعوذ بالله امام حسین علیه السلام امده معاویه رو رحمت کرده است
[=Arial Black]
[=Arial Black]این متن شماست:
[=Arial Black]

نقل قول:
خدا از اين کلامتان بگذرد...
فقط اين را بگويم که وقتي خبر مرگ امير معاويه به سيدنا حسين -رض- رسيد بر او رحمت فرستاد!
سند در کتب شيعه
:
«يظن من موت معاوية : الصلة خير من القطيعة ، اصلح الله ذات بينكما فلم يجيباه في هذا بشئ ، وجاء حتى جلس ، فأقرأه الوليد الكتاب ونعى له معاوية ودعاه إلى البيعة ، فقال حسين: انالله وانا إليه راجعون ورحم الله معاوية وعظم لك الاجر »
(مقتل الحسين ص 5 ، ابو مخنف الازدي ؛ مطبعة العلمية – قم)
حالا صحبت شما مهم نيست که او را چگونه مي بينيد.

[=Arial Black]

[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]من عینا متن شما رو برای موسسه تحقیقاتی حضرت ولی عصر(عج) فرستادم
[=Arial Black]
[=Arial Black]این یک موسسه تحقیقاتی هست
[=Arial Black]
[=Arial Black]کشک و هم نیست ...کوچه و بازاهم نیست
[=Arial Black]
[=Arial Black]جواب:
[=Arial Black]
[=Arial Black]=========================
[=Arial Black]
[=Arial Black]با سلام

[=Arial Black]دوست گرامي

[=Arial Black]اولا: اين روايت در كتابهاي اهل سنت نقل شده است و تنها از كتاب هاي همان مقتل ابي مخنف است؛ اما اين روايت در اين كتاب هم سند ندارد و سخن بدون سند را كسي نمي پذيرد.

[=Arial Black]و ثانيا: معقول است معاويه اي را كه يك عمر اميرمؤمنان(ع)، امام حسن(ع) و امام حسين(ع) را در قنوت نمازش لعنت كرده و لعن فرستادن بر اميرمؤمنان عليه السلام پايه گذاري كرد، امام حسين (ع) بيايد به او رحمت بفرستد.

[=Arial Black]

[=Arial Black]موفق باشيد

[=Arial Black]گروه پاسخ به شبهات

[=Arial Black]===========================

[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]اما حالا که این جا دوستان همگی جمع اند و از انجایی که تایپیک زیر قفل شده است
[=Arial Black]http://www.askdin.com/thread23980.html
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]جناب hagh:
[=Arial Black]
[=Arial Black]شما فرمودید که:(خلاصه کردم):
[=Arial Black]

نقل قول:

========
نزد اهل سنت در حالت ايستاده، بول کردن جايز است اما نشستن، بهتر است
بايد مکاني را انتخاب کند که خطر برگشت نباشد
بايد مواظب باشد که ترشحات ادرار به لباس يا بدنش نرسد
اسلام دين تميزي و در عين حال سهل گيري است و تا جايي که ممکن است به پيروانش سخت نميگيرد
چرا انسان گاهي مجبور ميشود در حالت ايستاده بول کند ؟
هميشه آدم در يک حالت نيست که مستراح نزديکش باشد شايد در سفر باشد و مثلا مکان مناسب نيست که بنشيند
در نشستن خطر خروج ريح است !! و ممکن است اطرافيان نزديک باشند و اين خوب نيست !!
انسان چاق يا مريض باشد و پاهايش تحمل نشستن عادي را نداشته باشد و او در خانه شرايط را مهيا ميکند و در بيرون و در سفر نميتواند,البته انسان ميتواند بزور امساک کند و جلوي خود را تا مدتي بگيرد اما در اين ضررهاست و اگر ايستاده بول کردن چندان زيبا نيست، اما گاهي اخف ضررين است و اسلام دين سهل گيري است.
حضرت محمد صلي الله عليه سلم هميشه نشسته بول ميکردند تا آنجا که حضرت عايشه گفت که بعد از نزول وحي، رسول الله هرگز ايستاده بول نکرد .
البته عايشه مطابق مشاهدات خود اين را گفت.
چون در خانه نيازي به اينکار( ايستاده بول کردن ) نبوده و دستشويي مناسب در دسترس بوده است


[=Arial Black]ما كار به خود شما نداريم كه چه جوري بول مي كنيد. اما اين روايت درباره پيامبر در صحيح ترين منابع شما آمده است و علماي شما بخاري و مسلم را صحيح ترين كتابها پس از قرآن مي دانند. آيا اين توهين به پيامبر نيست كه رسول خدا اين گونه بوده است؟ شما رسول خدا را با يك فرد عادي مقايسه مي كنيد. آيا درست است كه براي توجيه كارهاي خود رفتار رسول خدا زير سؤال ببريد؟ آيا اين كار درست است؟
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]اما در مورد استنادی که در این تایپیک به روایتی داشتید از کتب ما شیعیان اوردید:
[=Arial Black]

نقل قول:
این فعل را ائمۀ شیعه نیز جائز دانسته اند و به قول معروف: این گناهی است که در شهر شما هم می کنند.[=&quot]در کتاب " الکافی" آمده که از امام صادق علیه السلام در مورد شخصی که ایستاده بول میکند پرسیدند، گفت: مانعی ندارد.[=&quot]الكافی - الكلینی - ج 6 - ص 500[=&quot]
[=&quot]علی بن إبراهیم ، عن أبیه ، عن ابن أبی[=&quot]عمیر ، عن رجل ، عن أبی عبد الله علیه السلام قال : سألته عن الرجل یطلی فیبول وهو[=&quot]قائم ؟ قال : لا بأس به[=&quot]و مجلسی آن را در مرآة العقول [=&quot]ج22 ص 402 حسن گفته و تحسین کرده است.

[=Arial Black]روايتي را كه از كافي آورده است سندش ضعيف است و تعبير «عن رجل» دارد:

[=Arial Black] علي بن إبراهيم ، عن أبيه ، عن ابن أبي عمير ، عن رجل ، عن أبي عبد الله عليه السلام قال : سألته عن الرجل يطلي فيبول وهو قائم ؟ قال : لا بأس به .
[=Arial Black] الكافي - الشيخ الكليني - ج 6 ص 500

[=Arial Black]و شما مياييد به يك روايت ضعيف استناد مي كنيد كه نه شيعه قبول دارد نه اهل سنت.
[=Arial Black]
[=Arial Black]لذا دوست محترم من با این تفاسیر دیگر از این اراجیف زیر برای ما ننویسید:

ohfreedom;286477 نوشت:
دوستان عزیز مخصوصا جناب آقای یاعلی
بارها گفتید: مگر ممکن است پیامبر اسلام -ص- جانشینی تعیین نکرده باشد؟
بارها گفتید: ابوبکر -رض- به چه حقی خود را خلیفه دانست؟
بارها گفتید: خلافت حق علی -رض- بوده.پ
و...

[=Arial Black]اکنون جواب خود را از کتاب عایشه بعد از پیامبر، چاپ انتشارات امیرکبیر از موسسه خواندنی ها، چاپ سوم بگیرید.
[=Arial Black]همانگونه که می دانید این کتاب فقط و فقط در ایران چاپ می شود و این نشان میدهد که وزارت ارشاد اسلامی متن های آن را قبول دارد که آن را در کشور چاپ می کند.

در این متن می بینید که عباس -رض- به علی -رض- می گوید به نزد پیامبر برو و از او بخواه که تو را به عنوان جانشین انتخاب کند، اما علی -رض- قبول نمی کند.
سئوال: چرا علی -رض- 2 بهانه برای امتناع آورد، اما نگفت که من از جانب الله انتخاب شده ام؟
توضیح: این متن مربوط به 1 روز قبل از وفات رسول -ص- است.

در صفحه 244 همین کتاب باز عباس -رض- به علی -رض- می گوید برو و از پیامبر -ص- بخواه که تو را جانشین کند!
ببینید؛ توجه کنید: عباس نمی گوید تو در غدیر جانشین پیامبر -ص- شده بودی!!!
و جالب اینکه باز هم علی -ص- سر باز میزند و حتی نمی گوید من در غدیر جانشن شدم و دلیل ندارد این کار را انجام دهم.

در ادامه حضرت علی -رض- می گوید: مرگ برای من گوارا تر از آن است که نزد رسول الله -ص- بروم و از او بخواهم من را جانشین کند! مبادا رسول الله -ص- فکر کند من و دخترش در انتظار مرگش هستیم تا جانشینش شویم!!!
پس کو جانشینی در غدیر؟؟؟ اینجا معلوم است که حضرت علی رض- جانشین نبوده است!!!
پس کجاست خلافت مع الله ؟؟؟
چرا علی -رض- نمی گوید من را خدا انتخاب کرده و پیامبر از انتخاب الله ناراحت نمی شود؟؟؟

در این سند ابوبکر -رض- به علی -رض- می گوید من را به اجبار خلیفه کردند، این نشان می دهد بر خلاف گفته های اهل شیعه، ابوبکر -رض- تمایل به خلافت نداشته است.
در ادامه ی همین متن باز هم می بینیم که حضرت علی -رض- در مورد حمله با شام و مصر و ایران به ابوبکر مشاوره می دهد.

اما تیر خلاص
باز هم در این صفحه حضرت عباس -رض- به یاد حضرت علی -رض- می آورد که تو خود نخواستی پیامبر تو را جانشین کند.
در اینجا حضرت علی -رض- می گوید خلافت ابوبکر -رض- عادی نبود.
دقت کنید می گوید عادی نبود، نمی گوید غیر قانونی بود.
نمی گوید مخالف دستور الله بود.

و اما آن دوستانی که می گویند ابوبکر برای خود جانشین تعیین کرد این را خوب بخوانند

بر طبق ادعای شیعه در این کتاب که در انتشارات امیرکبیر برای نخستین بار چاپ شده ابوبکر -رض- پس از به کما رفتن در بهشت متوجه می شود که در وصیتش نام کسی را ننوشه، خداوند روح او را به زمین بر می گرداند، و ابوبکر -رض- متوجه می شود نام عمر -رض- نوشته شده است.
پس خشنود می شود.
دقت کنید این ادعای شیعه است که روح ابوبکر برگشته

به نام خدا

به اطلاع کاربران شرکت کننده در بحث می رساند تاپیک به علت بررسی و اطلاع به کارشناس مربوطه موقتا قفل می شود!

با سلام وعرض ادب خدمت همه دوستان،
بنده تقریبا همه مطالبی که دوستان نوشته بودند مطالعه کردم،وفکر می کنم اگر هر کدام را جداجدا بحث کنیم مفید خواهد بود.
بحث در مورد ماجرای غدیر وامامت امام علی علیه السلام وحضور جنیان در این ماجرای بزرگ است.
جنیان نیز مانند ما انسانها تکلیف دارند ودر گزینش مسیر خود که مطیع خدا باشند یا پیرو شیطان آزاد هستند.
در مورد جنیان چیزهای مختلفی گفته شده ومی گویند اما ما رد اینجا بعضی از این موارد که در آیات قرآن است وبه بحث ما ربط دارد ذکر می کنیم.
1-جنیان مانند انسانها تکلیف دارند،چون خداوند متعال می فرماید ماخلقت الجن والانس الا لیعبدون(ذاریات/56) در اینجا فلسفه خلقت جن وانس عبادت پروردگار عالمیان ذکر شده است.همانطور که انسان در انتخاب راه بندگی اختیار دارد جن ها هم مختار هستند ومجبور به عبادت نیستند.وکافر ومومن براساس بندگی خدا وپیروی از اولیای الهی مشخص می شوند که این مساله برای جن ها هم است ومومن وکافر دارند.وبا پیامبران دشمنی می کنند.
وَ كَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِ‏ يُوحي‏ بَعْضُهُمْ إِلى‏ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ (انعام/112)
و بدين گونه براى هر پيامبرى دشمنى از شيطانهاى انس و جن برگماشتيم. بعضى از آنها به بعضى، براى فريب [يكديگر]، سخنان آراسته القا مى‏كنند؛ و اگر پروردگار تو مى‏خواست چنين نمى‏كردند. پس آنان را با آنچه به دروغ مى‏سازند واگذار.
اما سخن این است که خداوند برای انسانها پیامبرانی فرستاده است که روش واصول بندگی را به آنها یاد دهنداما در مورد جنیان چطور،آیات قرآن نشان می دهد پیامبرانی که برای انسانها فرستاده می شوند،برای جن ها هم پیامبر بوده واحکامی که می آوردند،انجامش برای آنها نیز می باشد.

[="red"]وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَيْكَ نَفَراً مِنَ الْجِنِ‏ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلى‏ قَوْمِهِمْ مُنْذِرينَ (احقاف/29)و چون تنى چند از جنّ را به سوى تو روانه كرديم كه قرآن را بشنوند. پس چون بر آن حاضر شدند [به يكديگر] گفتند: «گوش فرادهيد.» و چون به انجام رسيد، هشداردهنده به سوى قوم خود بازگشتند.
[/]
این آیه نشان می دهد که جن ها به آیات قرآن گوش داده وموقع برگشت به قوم وطائفه خود مساله را تذکر می دهند وبه تعبیر دیگر امر به معروف می کنند.وانذار وتذکر آنها به یکدیگر نشان از مختار بودن آنها مانند انسانها است.
2-قدرت زیاد جنیان:وقتی حضرت سلیمان از یاران خود خواست تا تخت بالقیس را در سریعترین زمان حاضر کنند،جنی گفت تا از جای خود بلند شود ، این تخت را حاضر می کند.قالَ عِفْريتٌ مِنَ الْجِنِ‏ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِكَ وَ إِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمينٌ (نمل/39)
عفريتى از جنّ گفت: «من آن را پيش از آنكه از مجلس خود برخيزى براى تو مى‏آورم و بر اين [كار] سخت توانا و مورد اعتمادم.»
در حالی که انسانها به طور طبیعی این قدرت وتوانایی را ندارندواین به این خاطر است که جنیان از آتش آفریده شده اند وثقالت وسنگینی آتش کمتر ازخاک است ودرازی عمر آنها هم شاید به همین نوع خلقت آنها برگردد که به دلیلی سبکی بیشتر می توانند عمر کنند.
بعد از نبی مکرم اسلام نیز جنیان یا طبق دلایل متعدد ولایت امیرالمومنین را پذیرفته اند ویا نه،که برمی گردد به خود این افراد.ولی ما از آنجایی که در آیات بالا خواندیم که جنیان به قرآن گوش داده وموقع برگشت به بقیه تذکر می دادندواین نشان می دهد آنها نیز برای یاد گرفتن وظایف وتکالیف خود نزد اولیای الهی حاضر می شدند.وچون ولایت اهل بیت(ع)موجب اکمال دین ست وکسی که آن را نپذیرد دینش کامل نخواهد شد،پس مسلما جنیان نیز به این مساله حساس بوده وپیگیر این قضیه بودند.ومی شود گفت آنها هم بعد از اعمال حجةالوداع همراه با کاروان رسول خدا به غدیر خم آمده وشاهد ماجرا بوده اند.
اما در رابطه با فضایل امام علی (ع)مانند حدیث منزلت ،ثقلین،مباهله وغیره در پست های بعدب بحث می کنیم ان شاءالله.


مقام ومنزلت علمی امام علی (ع):
یکی از بحث هایی که در میان دوستان بود موضوع اعلمیت امام علی (ع)از دیگر صحابه بود،وما در اینجا به دلایل این مساله اشاره می کنیم.
به دلایل زیر امیرالمومنین وفرزندانش بعد از رسول خدا اعلم از دیگران بوده وبقیه وظیفه دارند پیرو آنها باشند.
1- حدیث ثقلین: این حدیث به دفعا از زبان رسول خدا (ص)صادر شده ودر آن اهل بیت خود را اعلم از دیگران معرفی کرده است وسنی وشیعه آنرا نقل کرده اند.
إِ[="Red"]نِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ وَ انْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَيُّهَا النَّاسُ لَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُم‏
[/] من در میان شما دو چیز گرانبها به یاد گار می گذارم،کتاب خدا واهل بیتم،وآندو از همدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثربرمنوارد شوند.دقت کنید چطور از انها مراقبت می کنید،ای مردم به آنها چیزی یاد ندهید،چون آنها اعلم از شما هستند.(صحیح مسلم،ج7ص123،سنن ترمذی ص3811،المستدرک،ج3ص110)
این حدیث که با بیانهای مختلف رسیده به صراحت اهل بیت را اعلم از دیگران معرفی می کند.
ابن حجر در صواعق محرقه بعد از ذکر وتوضیح حدیث ثقلین می گوید:شایسته ترین کسی که از بین اهل بیت به او تمسک جسته می شود امام وعالم آنهاعلی بن ابیطالب کرم الله وجهه است.(صواعق محرقه ص92).
2-علی وارث علم پیامبر(ص)
امام علی از رسول خداصلوات الله علیهما می پرسد من چه چیزی از شما به ارث خواهم برد؟پیامبر می فرماید:آنچه که پیامبران قبل از من برای اوصیای خود به ارث گذاشته اند.حضرت می پرسد:پیامبران قبل از شما چه چیزی به ارث گذاشتند؟پیامبر می فرماید:کتاب خدا وسنت پیامبر خود را.(الغدیر،ج3ص146،فضائل الصحابةص177)
حاکم نیشابوری ذیل همین حدیث می گوید:بین فقهاءاجماع وجود داردکه با وجود عمو پسر عمو ارث نمی برد.پس این اجماع در مورد ارث بردن علی (ع)از رسول خدا(ص)مشخص می کند که آنحضرت از پیامبر علم را ارث برده است.(المستدرک،ج3ص136)
3-حدیث مدینةالعلم
[="Red"]پیامبر(ص)فرمود:أنا مدینةالعلم وعلی بابهافمن أراد المدینةفلیأت الباب[/]،من شهر علم هستم وعلی در آن است.وهر کس بخواهد وارد این شهر(علم)شود باید از درب آن وارد شود.(المستدرک،ج3ص126،ینابیع المودةص65) 
فضل بن روزبهان می گوید:این حدیث دلالت بر علم زیاد علی (ع)وآمادگی او برای جواب سوالات واطلاع او بر علوم ومعارف دارد.(دلائل الصدق،ج6ص173)
4-پیامبر می فرماید:
[="Red"]علی باب علمی ومبین لأمتی ما أرسلت به من بعدی،[/]علی باب علم من است وبعد از وفات من آن چیزی را که به خاطرآن مبعو ث شده ام برای مردم تبیین می کند.(فضائل الخمسةمن الصحاح استة،ج2ص252).
علامه امینی در جلد6 الغدیر کسانی را که حدیث مدینةالعلم را نقل کرده اند در قرون مختلف نقل کرده است.همچنین سخنانی را که در مورد علم عمر نقل شده است مورد بررسی قرار داده است که می توانید به آنجا رجوع کنید.
7.htmla2apage_sm

چطور جنیان دیگر در مورد مذاهب دیگر اینطور قانع نشدند؟ مثلاً جنیان معجزات عیسی مسیح را دیده اند پس حتماً یهودی ندارند.شق القمر را دیده اند پس مسیحی ندارند!
چقدر عجیب بود تاپیک شما؟!!!!

keen fighter;287742 نوشت:
چطور جنیان دیگر در مورد مذاهب دیگر اینطور قانع نشدند؟ مثلاً جنیان معجزات عیسی مسیح را دیده اند پس حتماً یهودی ندارند.شق القمر را دیده اند پس مسیحی ندارند!
چقدر عجیب بود تاپیک شما

ما ادعا نکردیم که همه جنیان شیعه هستند،بلکه گفتیم با توجه به اینکه نوع خلقت جن با انسان فرق می کند آنها می توانند عمر بیشتری داشته باشند واز طرف دیگر مکلف به اطاعت از خداوند هستند،وتکلیف دارند ودر صورت تمرد ونپذیرفتن خداوند کافر خواهند شد وآیاتی از قرآن را که دلالت دارد دارد بر گوش دادن به قرآن از جانب آنها ذکر کردیم.واینکه عده ای از جنیان مانند انسانها با پیامبران الهی مخالفت می کردند وبا آنها به دشمنی بر می خواستند.پس انها هم مومن وکافر دارند ودر هر اثری مانند انسان موظف به اطاعت از دین حق هستند.
با توجه با این سخنان حرف این است که امکان حضور آنها در غدیر خم وزنده ماندن بعضی از آنها تا عصر ما امر غیر ممکنی نیست.

[="red"] فَقَالَ يَا جَابِرُ سَمَّى اللَّهُ الْجُمُعَةَ جُمُعَةً لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَمَعَ فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ جَمِيعَ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنَ الْجِنِ‏ وَ الْإِنْسِ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَ رَبُّنَا وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَ الْبِحَارَ وَ الْجَنَّةَ وَ النَّارَ وَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَ اللَّهُ فِي الْمِيثَاقِ فَأَخَذَ الْمِيثَاقَ مِنْهُمْ لَهُ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ ص بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلِيٍّ ع بِالْوَلَايَةِ .
[/](الإختصاص ؛ النص ؛ ص129)
امام باقر(ع)به جابر جعفی می فرماید:ای جابر روز جمعه به این خاطر جمعه نامیده شد که در این روزخداوند جمیع مخلوقات از جن وانسان وهر آنچه در زمین .آسمانها قرار داردجمع کرده واز انها عهد وپیمان گرفت بر ربوبیت خود ونبوت حضرت محمد(ص)وولایت علی(ع).
پس جن ها هم به ولایت علی (ع) اقرار کرده اند.
اما چون آنها مثل انسان در گزینش مسیر صحیح یا غلط آزاد هستند لذا در عمل انتخاب واقرار به ولایت اهل بیت یا عدم اعتراف با خودشان است.در اینجا برای روشن شدن بهتر مذاهب جنیان سخنی از مرحوم فیض کاشانی نقل می کنم.
ت[="purple"]هجّد بالقرآن في جوف اللّيل فمرّ به نفر من الجنّ‏ فلمّا سمعوا قراءته قال بعضهم لبعض‏ أَنْصِتُوا يعني اسكتوا فَلَمَّا قُضِيَ‏ اي فرغ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله من القراءة وَلَّوْا إِلى‏ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ قالُوا يا قَوْمَنا الى قوله‏ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ‏ فجاءوا الى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و اسلموا و آمنوا و علّمهم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله شرايع الإسلام فأنزل اللّه عزّ و جلّ على نبيّه صلّى اللّه عليه و آله‏ قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِ‏ السّورة كلّها فحكى اللّه عزّ و جلّ قولهم و ولّى عليهم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله منهم و كانوا يعودون الى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في كلّ وقت فأمر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله امير المؤمنين عليه السلام ان يعلّمهم و يفقّههم فمنهم مؤمنون و كافرون و ناصبون و يهود و نصارى و مجوس و هم ولد الجانّ ([/](تفسير الصافي ؛ ج‏5 ؛ ص18)
ایشان اشاره می کنند که عده ای از جن ها بعد از گوش دادن به آیات قرآن که رسول خدا تلاوت می کردند نزد آن حضرت حاضر شده وبه اوایمان آوردده واعمال واحکام دینی خود را یاد گرفتند،ونزد حضرت رفت وآمد می کردندلذا پیامبر(ص) به امیر المومنین(ع) دستور دادند،امورواحکام دینی را به آنها یاد دهند .ودر بین آنها مومن ،کافر،یهودی،مسیحی ومجوسی هست .آنها همه از فرزندان جن ها هستند.

جمع بندی: شاهدان غدیر همه جنیان مسلمان را شیعه کرده است .
سوال: آیا همه جنیان شیعه هستند؟
جواب: سخنی دارند علامه حسن زاده آملی که در آن می فرمایند:
جناب استاد ما علامه طباطبايى صاحب تفسير قيّم و عظيم الميزان (رضوان الله عليه ) فرموده است كه :
استاد ما مرحوم آقا سيد على قاضى حكايت كرد كه شخصی از جنى پرسيده است (و فرموده است شايد آن شخص خود مرحوم قاضى بوده است ): طايفه جن به چه مذهب اند؟ آن جن در جواب گفت: " طايفه جن مانند طايفه انس داراى مذاهب گوناگون اند، جز اين كه سنى ندارند براى آن كه در ميان ما كسانى هستند كه در واقعه غدير خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بوده اند
.[1]

در همین زمینه از مرحوم فیض کاشانی در تفسیر گرانسنگ خود می فرماید:
تهجّد بالقرآن في جوف اللّيل فمرّ به نفر من الجنّ‏ فلمّا سمعوا قراءته قال بعضهم لبعض‏ أَنْصِتُوا يعني اسكتوا فَلَمَّا قُضِيَ‏ اي فرغ رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله من القراءة وَلَّوْا إِلى‏ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ قالُوا يا قَوْمَنا الى قوله‏ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ‏ فجاءوا الى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و اسلموا و آمنوا و علّمهم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله شرايع الإسلام فأنزل اللّه عزّ و جلّ على نبيّه صلّى اللّه عليه و آله‏ قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِ‏ السّورة كلّها فحكى اللّه عزّ و جلّ قولهم و ولّى عليهم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله منهم و كانوا يعودون الى رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله في كلّ وقت فأمر رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله امير المؤمنين عليه السلام ان يعلّمهم و يفقّههم فمنهم مؤمنون و كافرون و ناصبون و يهود و نصارى و مجوس و هم ولد الجانّ.[2]
ایشان اشاره می کنند که عده ای از جن ها بعد از گوش دادن به آیات قرآن که رسول خدا تلاوت می کردند نزد آن حضرت حاضر شده وبه اوایمان آوردده واعمال واحکام دینی خود را یاد گرفتند،ونزد حضرت رفت وآمد می کردندلذا پیامبر(ص) به امیر المومنین(ع) دستور دادند،امورواحکام دینی را به آنها یاد دهند .ودر بین آنها مومن ،کافر،یهودی،مسیحی ومجوسی هست .آنها همه از فرزندان جن ها هستند.
خلاصه کلام:
جنیان دارای دین ومذهب های های مختلفی هستند مانند انسانها، اما جن های مسلمان همه شیعه هستند. وعنادی با اهل بیت علیهم السلام ندارند. چون در غدیر حضور داشته وشاهد این مساله بودند. الان مشکل ما را ندارند. که بخاطر برداشتها ومعانی مختلف برای لغات، یا انحرافهای پیش آمده در تاریخ بشریت باعث شده است. مساله برای خیلی ها مشتبه شود. ولی آنها می توانند از حاضران در غدیر خم بپرسند. ومقصود نبی مکرم اسلام (ص) را از مولی بودن امیرالمومنین بعد از ایشان بدست بیاوردند. پس شیعه بودن همه مسلمانان در بین جن ها امر بعیدی نیست.
مخصوصا اگر در میان آنها از شاگردان امیرالمومنین الان کسی باقی مانده باشد که مساله خیلی راحت تر هم خواهد بود. غباری در حقانیت شیعه برای مسلمانان جن در واقع با این اوصاف وجود ندارد.



[/HR][1] . حسن زاده حسن، هزار و يك كلمه ، ج 3، ص 301 – 300.

[2] . فیض کاشانی، تفسير الصافي ؛ ج‏5 ؛ ص18، تهران، مکتبة الصدر، 1415ق، چ دوم.


موضوع قفل شده است