حدیث کسا

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حدیث کسا

لطفا در مورد صحت حدیث کسا توضیح دهید

حدیث کساء از احادیث مشهور بین خاصه و عامه که در کتب فریقین به طرق و اسانید مختلف بیان شده است و مبدأ اصطلاحاتی همچون اصحاب کساء، آل عباء پنج تن آل عبا و... گردیده است. اصل حدیث به مقدار مسلم و مورد اتفاق در تمامی آثار شیعه و سنی چنین است که روزی پیامبر اکرم و حضرت امیر و فاطمه زهرا و حسن و حسین علیهم السلام در منزل حضرت فاطمه یا ام سلمه گرد هم آمدند، پیامبر بالاپوشی بر سر خود و آن چهار تن دیگر افکند، و در آن حال چنین دعا کرد: «خدایا اینان اهل بیت و ویژگان منند، پس هر پلیدی را از ایشان بزدای و آنان را (از هر عیب و گناه) پاک و مطهر بدار» پس از آن جبرئیل فرود آمد، و آیه تطهیر: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب، 33) را فرود آورد. قسمت هایی از متون این حدیث شریف که در کتب معتبره و صحاح و تفاسیر عامه روایت شده، در مقاله اهل بیت دائرة المعارف تشیع (2/605 607) بیان شده است،


و خلاصه آنها بنا به تحقیق استاد سید مرتضی عسکری چنین است: «روزی پیامبر اکرم (ص) در حجره ام سلمه یکی از همسران با فضیلت رسول خدا (ص) حضور داشت، چون رحمت خاص الهی را در حال فرود آمدن دید: فرمود: فرا خوانید، فراخوانید. گفتند: چه کسی را ای رسول خدا؟ فرمود : اهل بیت مرا، علی و فاطمه و حسن و حسین را. و چون ایشان اطراف پیامبر جمع شدند. بالاپوشی از موی سیاه که نقش جهاز شتر بر آن بود (مرط مرحل) بر خود و ایشان افکند سپس گفت: «اللهم هؤلاء آلی فصل علی محمد و آل محمد» پس خداوند آیه تطهیر را نازل فرمود (حدیث الکساء عند اهل السنه) .
بین شیعه امامیه متن خاصی از حدیث کساء به روایت از حضرت زهرا (ع) منقول است که در مجالس و محافل به قصد تبرک و توسل برای قضای حاجات و رفع مشکلات و شفای بیماران و دفع ناملایمات خوانده می شود و آثار شگفتی از آن به تجربه رسیده است، خلاصه آن متن بدین ترتیب است که: «رسول اکرم به دیدار دخترش فاطمه (س) آمد، بالاپوشی خواست و به روی خود افکند، امام حسن و امام حسین و امیرمؤمنان علیهم السلام یکی پس از دیگری از در وارد شده، عطر مخصوص رسول خدای را استشمام نموده، به سویش دویده، رخصت طلبیده، در زیر آن بالاپوش قرار گرفتند، آن گاه حضرت فاطمه نیز به آن جمع پیوست، و پیامبر برای آنان دعا کرد، پیک وحی فرود آمد، و آیه تطهیر را آورد، و از سوی خداوند تأکید نمود که خداوند جهان و هر چه در آن است را به طفیل وجود این خمسه طیبه آفریده است» .
گروهی از دانشمندان شیعه رساله های مستقلی درباره اسناد حدیث کساء و اثبات اعتبار آن پرداخته اند که از جمله آنهاست: 1) سند حدیث کساء، از آیة الله مرعشی نجفی، چاپ 1356 ق؛ 2) آیة التطهیر فی الخمسة اهل الکساء، از محیی الدین موسوی غریفی، چاپ 1377 ق؛ 3) حدیث الکساء عند اهل السنة، از سید مرتضی عسکری، چاپ اول 1395 ق، و چاپ دوم با افزودن منابع شیعی، 1402 ق؛ 4) سند حدیث شریف کساء، از علی اکبر مهدی پور، چاپ 1410 ق. همچنین شرحهایی بر متن معروف حدیث کساء نوشته شده که از آن جمله است: 1) التحفة الکسائیة، از شیخ بافقی یزدی (م 1310 ق) ؛ 2) کشف الغطاء عن حدیث الکساء، از شیخ علی آل عبدالغفار کشمیری (م 1345 ق) . و نیز دهها تن از شعرای نامدار عرب و فارس و ترک و لر و اردو، حدیث کساء را به نظم درآورده اند.
منابع: سند حدیث شریف کساء، اکثر صفحات، مجله الهادی، سال پنجم شماره چهارم؛ فضائل الخمسة من الصحاح الستة، 1/214؛ مسند، احمد بن حنبل، 2/ .

سلام علیکم

در آدرس ذیل به صورت مفصل به حدیث شریف کساء پرداخته شده است ، طالبین می توانند به آدرس مذکور مراجعه نمایند :

و من الله التوفیق

[="arial"]حديث كساء دلیلی بر عصمت نیست
اين حديث را عايشه -رضی الله عنها-[1] روايت كرده است او مي‌گويد: به هنگام صبح پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- در حالي كه چادري بر او بود بيرون آمد و علي و فاطمه و حسن و حسين -رضی الله عنهم- را داخل چادر كرد و گفت: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾. (الأحزاب: 33)[2].
«خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد».
شیعه هااز اين حديث استدلال مي‌كنند كه خداوند متعال خواسته است كه پليدي را از آنها دور كند، و هر چه خدا بخواهد مي‌شود، پس وقتي خدا پليدي را از آنها دور كرد آنها معصومند، و وقتي معصوم هستند بايد آنها از ديگران به خلافت سزاوارتر باشند.
و اين به خاطر امور زيادي باطل است:
اولاً: اين آيه‌اي كه آيه تطهير ناميده مي‌شود دربارة زنان پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- نازل شده است، چنان كه خداوند متعال مي‌فرمايد: ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً * وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً * وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ لَطِيفاً خَبِيراً﴾. (الأحزاب: 32- 34). «اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از زنان معمولى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد; پس به گونه‏اى هوس‏انگيز سخن نگوييد كه بيماردلان در شما طمع كنند، و سخن شايسته بگوييد! و در خانه‏هاى خود بمانيد، و همچون دوران جاهليت نخستين (در ميان مردم) ظاهر نشويد، و نماز را برپا داريد، و زكات را بپردازيد، و خدا و رسولش را اطاعت كنيد; خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد. آنچه را در خانه‏هاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش خوانده مى‏شود ياد كنيد; خداوند لطيف و خبير است».
هر كس سياق اين آيات را مورد توجه قرار دهد يقين مي‌كند كه اين آيات در مورد زنان پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- نازل شده‌اند.
شيعيان از ﴿لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ﴾. استدلال مي‌كنند و مي‌گويند با ضمير مذكر خطاب كرده است و نگفت (عنكن) و گفت ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ﴾. و نگفت (يطهركن) يعني با ضمير مذكر خطاب كرده و با ضمير مونث خطاب نكرده است، و مي‌گويند وقتي با صيغه جمع مذكر خطاب شده اين خودش دليلي است كه همسران پيامبر از تطهير بيرون هستند و علي و فاطمه و حسن و حسين در آن داخل هستند و دليلش حديث عبا است. اما اين استدلال آنها باطل و پوچ است چون آيه به هم متصل است چنان كه مي‌فرمايد: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ﴾. سپس دنبال آن فرمود: ﴿وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ﴾ پس در همه اين آيه‌ها زنان پيامبر مخاطب هستند.
دوم: به خاطر آن در ﴿لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ﴾. با صيغه جمع مذكر خطاب كرد چون كه پيامبر هم به همراه زنان در آن شامل مي‌شود زيرا او بزرگ اهل خانه‌اش مي‌باشد، چنان كه خداوند متعال دربارة همسر ابراهيم -عليه السلام- مي‌گويد: ﴿قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ﴾. (هود: 73).
«گفتند: آيا از فرمان خدا تعجب مي‌كنى؟! اين رحمت خدا و بركاتش بر شما خانواده است; چرا كه او ستوده و والا است!».
با اينكه فقط ابراهيم و همسرش -علیهما السلام- بودند و كسي ديگر نبود، و خداوند متعال دربار موسي -علیه السلام- مي‌فرمايد: ﴿فَلَمَّا قَضَى مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جَانِبِ الطُّورِ نَاراً قَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَاراً لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ﴾. (القصص: 29). «هنگامى كه موسى مدت خود را به پايان رسانيد و همراه خانواده‏اش (از مدين به سوى مصر) حركت كرد، از جانب طور آتشى ديد! به خانواده‏اش گفت: «درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! (مى‏روم) شايد خبرى از آن براى شما بياورم، يا شعله‏اى از آتش تا با آن گرم شويد».
و با موسي -علیه السلام- فقط زنش همراه بود.
پس اينكه خداوند مي‌فرمايد: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً﴾. (الأحزاب: 33). و با ضمير جمع مذكر خطاب مي‌كند براي آن است كه پيامبر در اين تطهير با زنانش شامل مي‌شود، نه اينكه علي و فاطمه و حسن و حسين در مفهوم آيه داخل هستند، و علي و فاطمه و حسن و حسين -رضي الله عنهم- به دليل حديث كساء از اهل بيت هستند، نه به دليل آيه، و حديث كساء دلالت مي‌كند كه علي و فاطمه و حسن و حسين از آل بيت پيامبر هستند، چون كه پيامبر آنها را با چادر پوشاند و اين آيه را خواند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ﴾، و اينگونه آنها را در اهل بيت قرار داد.
سوم: اينكه معني اهل بيت از همسران پيامبر و علي و حسن و حسين و فاطمه فراتر مي‌رود و ديگران را نيز شامل مي‌شود چنان كه در حديث زيد بن الأرقم آمد كه وقتي به او گفته شد آيا زنان پيامبر از اهل بيت او هستند؟ گفت: زنانش از اهل بيت او مي‌باشند، ولي اهل بيت او كساني اند كه زكات براي آنها حرام قرار داده شده است و آنها آل علي و آل جعفر و آل عقيل و آل عباس مي‌باشند[3]. پس بنابراين مفهوم اهل بيت افراد زيادي را شامل مي‌شود، زنان پيامبر به دليل آيه قرآن اهل بيت او هستند. و علي و فاطمه و حسن و حسين به دليل حديث كساء اهل بيت پيامبر هستند، و به دليل حديث زيد بن الأرقم آل عباس بن عبدالمطلب و آل عقيل بن ابي طالب و آل جعفر بن ابي طالب و آل علي بن ابي طالب از اهل بيت هستند، پس همه اينها اهل بيت پيامبر مي‌باشند، و بلكه تمام بني هاشم از اهل بيت هستند. به دليل حديث عبدالمطلب بن ربيعه بن الحارث بن عبدالمطلب كه گفت: ربيعه بن الحارث و عباس بن عبدالمطلب جمع شدند و گفتند: سوگند به خدا اگر اين دو پسر بچه (به من و فضل بن عباس اشاره مي‌كردند) را پيش پيامبر مي‌فرستاديم و آنها با ايشان سخن مي‌گفتند كه آن دو را امير و مسئول اين صدقات مي‌كرد و آنگاه آنها به مردم مي‌دادند و به خودشان مي‌رسيد، گفت: در همين اثناء علي بن ابي طالب آمد و در كنار آنها ايستاد و آنها همين مطالب را با او در ميان گذاشتند، علي گفت: چنين نكنيد، سوگند به خدا كه پيامبر اين كار را نمي‌كند ربيعه او را كنار زد و گفت: سوگند به خدا چون نسبت به ما حسادت مي‌ورزي اين را مي‌گويي، سوگند به خدا كه داماد پيامبر شدي اما ما به تو حسادت نكرديم.
علي گفت: پس آن دو را بفرستيد، آنها رفتند و علي به پهلويش دراز كشيد. مي‌گويد: وقتي پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- نماز ظهر را خواند آنها قبل از او به سوي حجره رفتند و مي‌گويد ما كنار حجره نشستيم تا آن كه پيامبر آمد و گوش‌هاي ما را گرفت. سپس گفت: آنچه را پنهان مي‌كنيد بگوييد، سپس او وارد شد و ما نزد او رفتيم و او در آن روز پيش زينب بنت جحش بود. مي‌گويد هر يك از ما از ديگري خواست كه حرف بزند سپس يكي از ما حرف زد و گفت: اي پيامبر تو از همه مردم بيشتر احسان مي‌كني و به خويشاوندان رسيدگي مي‌نمايي و ما اينك به سن بلوغ رسيده‌ايم و آمده‌ايم كه ما را بر بخشي از اين صدقات امير قرار دهي و ما همانند ديگر مردم آن را برايت جمع‌آوري مي‌كنيم تا به ما هم چون ديگر مردم چيزي برسد گفت: پيامبر تا مدتي طولاني ساكت ماند تا آن كه خواستيم با او سخن بگوييم. و زينب از پشت پرده به ما اشاره كرد كه با او سخن نگوييد. مي‌گويد: سپس فرمود: صدقه و زكات شايسته آل محمد نيست زيرا چرك‌هاي مردم است[4].
ادامه دارد....
[/]

[="arial"]چهارم: آيه نمي‌گويد كه خداوند پليدي را از آنها دور كرده است چون خواستن خدا در اينجا به معني ارادة شرعي است يعني دوست دارد، و اين اراده غير از اراده تقديري است، بنابراين يعني خدا دوست دارد كه پليدي را از شما دور سازد، و ترديدي نيست كه خداوند پليدي را از فاطمه و حسن و حسين و علي و همسران پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم و آل عقيل و آل جعفر و آل عباس دور كرده است، ولي منظور از اراده در اين آيه، اراده شرعي است، به خاطر اين در حديث كساء آمده كه وقتي پيامبر آنها را با چادر پوشاند گفت: بار خدايا اينها اهل بيت من هستند پليدي را از آنها دور كن[5]. پس اگر خدا از آنها پليدي را دور كرده است چرا پيامبر دعا مي‌كند كه خدايا پليدي را از آنها دور كن؟!
و دعاي پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم دليلي است كه اين اراده اراده‌اي شرعي است، مانند آن كه خداوند متعال مي‌فرمايد: ﴿يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ * وَاللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَيُرِيدُ الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِيلُوا مَيْلاً عَظِيماً * يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُخَفِّفَ عَنْكُمْ وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِيفاً﴾. (النساء: 26- 28).
«خداوند مى‏خواهد (با اين دستورها، راه‏هاى خوشبختى و سعادت را) براى شما آشكار سازد، و به سنتهاى (صحيح) انبياء و پيشينيان رهبرى كند. و خداوند دانا و حكيم است. خدا مى‏خواهد شما را ببخشد (و از آلودگى پاك نمايد)، اما آنها كه پيرو شهواتند، مى‏خواهند شما بكلى منحرف شويد خدا مي‌خواهد (با احكامى كه تشريع كرده) كار را بر شما سبك كند; و انسان، ضعيف آفريده شده; (و در برابر طوفان غرايز، مقاومت او كم است)».
همه اين خواستن‌ها و اراده‌هايي كه خداوند ذكر كرد، اراده‌ها و خواست‌هايي شرعي هستند، خداوند مي‌خواهد كار را بر همه مردم آسان كند، و مي‌خواهد كه همه مردم توبه كنند. ولي آيا همه مردم توبه كرده‌اند؟ بعضي مردم مؤمن هستند و بعضي كافر، و خداوند توبه همه مردم را نپذيرفته است، خداوند متعال مي‌فرمايد: ﴿هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كَافِرٌ وَمِنْكُمْ مُؤْمِنٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾. (التغابن: 2). «او است كه شما را آفريد، گروهي از شما كافريد و گروهي مؤمن، و خداوند نسبت به آنچه انجام مي‌دهيد بيناست».

پنجم: خداوند متعال مي‌خواهد پليدي را از هر كس و از هر مؤمني دور كند بنابراين پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- به مسلمان فرمان داده كه وقتي مي‌‌خواهد نماز بخواند از جاهاي آلوده پرهيز كند، و خداوند متعال مي‌فرمايد: ﴿وَثِيَابَكَ فَطَهِّرْ﴾. (المدثر: 4). «و لباست را پاك كن».
و به وضوء و غسل كردن در زمان جنابت امر كرده است.
ششم: تطهير مخصوص علي و فاطمه و حسن و حسين -رضي الله عنهم- نيست بلكه كساني ديگر هم مورد تطهير قرار گرفته‌اند چنان كه خداوند متعال مي‌فرمايد: ﴿خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ﴾. (التوبة: 103). «(اى پيامبر) از اموال آنها صدقه‏اى (بعنوان زكات) بگير، تا بوسيله آن، آنها را پاك سازى و پرورش دهى! و (به هنگام گرفتن زكات،) به آنها دعا كن; كه دعاى تو، مايه آرامش آنهاست; و خداوند شنوا و داناست».
و مي‌فرمايد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيداً طَيِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ (المائدة: 6).
«اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه به نماز مى‏ايستيد، صورت و دستها را تا آرنج بشوييد! و سر خود را مسح كنيد و پاها را تا قوزكهاى آن بشوييد، و اگر جنب باشيد، خود را بشوييد (و غسل كنيد)! و اگر بيمار يا مسافر باشيد، يا يكى از شما از محل پستى آمده (قضاى حاجت كرده)، يا با آنان تماس گرفته (و آميزش جنسى كرده‏ايد)، و آب (براى غسل يا وضو) نيابيد، با خاك پاكى تيمم كنيد! و از آن، بر صورت و دستها بكشيد! خداوند نمى‏خواهد مشكلى براى شما ايجاد كند; بلكه مى‏خواهد شما را پاك سازد و نعمتش را بر شما تمام نمايد; شايد شكر او را بجا آوريد».
و خداوند مي‌فرمايد﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَيُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ﴾ (الأنفال: 11). «(اي مومنان! به ياد آوريد) هنگامى را كه خواب سبكى كه مايه آرامش از سوى خدا بود، شما را فراگرفت; و آبى از آسمان برايتان فرستاد، تا شما را با آن پاك كند; و پليدى شيطان را از شما دور سازد; و دلهايتان را محكم، و گامها را با آن استوار دارد».

هفتم: دور كردن پليدي بر اين دلالت نمي‌كند كه بعد از پيامبر خدا خليفه و جانشين هستند، بلكه ما يقين داريم كه خداوند پليدي را از علي دور ساخته است و بنابراين همه مؤمنان او را دوست دارند، و همچنين حسن و حسين و فاطمه و همسران پيامبر اينگونه هستند و بنابراين آنها امّهات المؤمنين ناميده شده‌اند: ﴿النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُولُو الْأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَنْ تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُمْ مَعْرُوفاً كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُوراً﴾ (الأحزاب: 6).
«پيامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است; و همسران او مادران آنها (مؤمنان) محسوب مى‏شوند; و خويشاوندان نسبت به يكديگر از مؤمنان و مهاجران در آنچه خدا مقرر داشته اولى هستند، مگر اينكه بخواهيد نسبت به دوستانتان نيكى كنيد (و سهمى از اموال خود را به آنها بدهيد); اين حكم در كتاب (الهى) نوشته شده است».
و همچنين خداوند پليدي را از همه اصحاب پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- دور كرده است و دليل آن آياتي است كه در گذشته بيان كرديم[6]، و بنابراين مسلمين اصحاب را دوست دارند، و دور كردن پليدي از آنها بر عصمت دلالت نمي‌كند و نيز بر امامت دلالتي ندارد.

________________________________________
[1]- این دروغی را که ادعا می‌کنند که اصحاب فضایل علی را پنهان می‌کرده‌اند برای ما آشکار می‌کند، و می‌بینیم که عایشه که آنها ادعا می‌کنند که با علی دشمنی داشته است این حدیث را در فضیلت علی روایت می‌کند و مسلم در صحیح خود آن را بیان می‌دارد.
[2]- مسلم، كتاب فضائل الصحابة حديث 2424.
[3]- مسلم، كتاب فضائل الصحابة حديث 2408.
[4]- مسلم، كتاب الزكاة حديث 1072، وربيعة بن الحارث بن عبدالمطلب بن هاشم بن عم النبي -صلی الله علیه وآله وسلم- است و تمامى بني هاشم از آل بيت هستند.
[5]- ترمذی، كتاب المناقب، باب مناقب أهل بيت النبي حديث 3787.
[6]- برای تفصیل بیشتر به مختصر تحفه اثناعشری ص 149 مراجعه کنید.
[/]

برادر سنی گرامی اگر به دنبال حق و جواب علمی بر این شبهات هستید ، جواب این شبهات کهنه همچنان تر و تازه و مستند به کلام وحی و منابع خود اهل سنت موجود می باشد ، چیزی که در این میان باید باشد حق طلبی و حق جویی است ، برای کسی که سودای آخرت داشته و طالب سعادت ابدی است و الا رد حق و عدم قبول آن که مالیات ندارد .
برای تنویر ذهنتان حتماّ این مطالب محققانه و علمی ارزشمند را در آدرس ذیل بخوانید ، که در تفسیر آیه تطهیر آمده است که استنادات قوی علمی و سندی از منابع فریقین و کتاب نورانی قرآن کریم دارد بعد کمی به وجدان خود رجوع نموده و تعقل نمایید ، فاعتبروا یا اولی الابصار:

ضمناّ شما که عصمت اهل بیت علیهم السلام که در رأسش نبی مکرم اسلام است را بر نمی تابید ، چگونه عیوب و جرائم و گناهان مستند خلفای خویش را که در منابع اهل سنت آمده و نام صحاح هم بر آن گذارده اند ، و از جمله منابع تاریخی مشهور و معتبر ، برای خود غیر قابل تحمل می دانید ، و عملا مقام عصمت بر آنان تصور می کنید . بدانید عصمت در نزد فرقه ناجیه اهل بیت مقامیست که خداوند در وجود این بزرگواران جعل فرموده است ، نه صرفا اکتسابی بوده و نه اینکه شیعیان از باب فرط محبت این لقب و عنوان معصومیت را به این عزیزان داده اند . مقامات و مناقب زیادی از جمله احادیثی که دال بر عصمت اهل بیت می باشد در منابع اهل سنت موجود است ، که اگر اهل تحقیق باشید می توانید رجوع بفرمایید .
در باب عصمت هم مطالبی در همین سایت آورده شده است در آدرس های ذیل :

خداوند حکیم متعال به گونه ای سور و آیات نورانی خودش را در کتاب شریف قرآن کریم چینش فرموده است که فقط اهل ایمان در رأس همه مؤمنین اولین و آخرین ، اهل بیت عصمت و طهارت صلوات الله علیه علیهم اجمعین که در اوج مقام و قرب الهی قرار دارند اثبات میشوند و لاغیر .
برادر سنی عزیز سئوال خوب است ولی خوبتراین است که سئوال برای رهنمون شدن به سوی حق و حقیقت باشد . علی الحساب اولین شبهه شما در این آدرسها منقح و زیبا جواب داده شده است ، به لطف خدای متعال شبهات شما را که در قالب یک عنوان کلی حديث كساء دلیلی بر عصمت نیست ، به ترتیب جواب خواهیم داد .
و من الله التوفیق

محمد;7570 نوشت:
لطفا در مورد صحت حدیث کسا توضیح دهید

باسلام کمی دقیق تر وارد اسناد حدیث کساء شویم:

حدیث کساء حديثي است معروف ، كه شرح به گرد هم آمدن حضرت رسول اكرم و علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) را بيان مي دارد. اين حديث از طُرُق شيعه و سنّي به تواتر نقل گرديده است:
از امام سجاد ( عليه السلام ) از ام سلمه روايت است كه فرمودند : آيه تطهير در خانه من روزي كه نوبت من از پيغمبر ( صلوات الله عليه ) بود، نازل شد ، آن حضرت در خانه من نشسته بود ناگهان علي و فاطمه و حسنين ( عليهم السلام ) را به نزد خود خواند ، در آن حال جبرئيل حضور يافت ، پيغمبر ( صلوات الله عليه ) گليمي فدكي به روي خود و آن چهار تن كشيد و گفت :« خداوندا ايشان اهل بيت منند ، خداوندا پليدي از آنها به دور كن و پاك و پاكيزه شان ساز.» جبرئيل گفت: اي محمد ( صلوات الله عليه ) من نيز از شما مي باشم ؟ فرمود : اي جبرئيل تو از مائي. ام سلمه گويد : عرض كردم : من نيز از اهل بيت توام ، و داشتم به زير گليم مي رفتم ، فرمود : اي ام سلمه تو به جاي خويش باش ، سرنوشتي نيكو داري ، تو يكي از همسران پيغمبري . جبرئيل گفت : بخوان : ( انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهّركم تطهيرا) كه اين آيه در شأن پنج تن مي باشد. مسلم در صحيح خود و ابن اثير در جامع الاصول اين حديث را به همين كيفيت آورده اند. (بحار: 35 /208 ـ 225) 1 ـ جلال الدين عبدالرحمن بن ابي بكر سيوطي در تفسير الدر المنثور(5 /198 ـ 199) از محمد بن عيسي ترمذي صاحب جامع صحيح و حاكم نيشابوري در المستدرك علي الصحيحين و احمد بن حسين بيهقي در سُنَن (كه هر سه تن حديث كساء را صحيح دانسته اند) و از محمد بن جرير طبري وابن منذر محمد بن ابراهيم و ابن مردويه اصفهاني و احمد بن موسي اين جمله را از ام سلمه همسر رسول الله ( صلوات الله عليه ) روايت كرده اند كه وي گفته است آيه :
( انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهركم تطهيراً ) در خانه من نازل گرديد. در آن وقت علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) آنجا بودند. رسول الله (صلوات الله عليه) ايشان را زير كساي خود برد و فرمود:« اينانند كه اهل بيت منند و خداي هر پليدي را از ايشان زدوده و آنان را (از هر عيب و گناه) پاك و مطهر ساخته است.
2 ـ احمد بن محمد بن حنبل، امام حنبليان در مسند (2 /292) از ام سلمه روايت كرده است كه: رسول الله (صلوات الله عليه) در خانه من بود، فاطمه (عليهاالسلام) با ديگي سنگي كه در آن حريره (خوراكي از آرد و شير و روغن) پخته بود نزد پدر آمد ، پيغمبر (صلوات الله عليه) فرمود: شوهر و دو پسرت را نيز دعوت كن، پس علي و حسن و حسين (عليهم السلام) نيز درآمدند و همگي نشسته و به خوردن حريره مشغول گشتند، رسول الله (صلوات الله عليه) بر خوابگاه خود روي كسائي خيبري نشسته بود و من در حجره نماز مي گزاردم ، در آن وقت خداي عز و جل اين آيه را فرستاد : ( انّما يريدالله ... ) رسول الله (صلوات الله عليه) آن كساء را روي ايشان كشيد و سپس دست خود را بيرون آورده به سوي آسمان برد و گفت:« خدايا اينان اهل بيت و ويژگان منند ، پس هر پليدي را از ايشان بزداي و آنان را (از هر عيب و گناه) پاك و مطهر بدار» امّ سلمه گفت: من سر خود را به داخل خانه بردم و گفتم: آيا من هم با شما هستم ؟ فرمود: «انّك علي خير». تو بر خير و نيكي هستي (اما نفرمود كه از اهل بيت مني) . اين حديث را احمد بن محمد طحاوي در مشكل الآثار(ص 332 ـ 334) و احدي در اسباب النزول ( ص 268 ) و محب طبري در ذخاير العقبي ( ص 23) نقل كرده اند. طبري در دنباله حديث آورده است كه پيغمبر (صلوات الله عليه) فرمود: «من دوستم با هر كه با ايشان دوست باشد و دشمنم با هر كه با ايشان دشمن باشد». همين حديث با عين عبارت در مناقب ابن حنبل (ص 44) نسخه عكس كتابخانه مجلس نيز آمده است. طبري گويد : اين حديث را ابن القبابي در معجم و سيوطي در الدر المنثور ذيل آيه تطهير و ابن جرير و ابن منذر و ابن ابي حاتم و طبراني و ابن مردويه از ام سلمه روايت كرده اند.
3 ـ خطيب بغدادي، احمد بن علي در تاريخ بغداد(10 /278) از ابوسعيد خدري سعد بن مالك روايت كرده است كه پيغمبر (صلوات الله عليه) بعد از نزول آيه تطهير علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) را جمع آورد و كسائي كه در برداشت روي ايشان كشيد و گفت:« اينان اهل بيت منند كه خداي هر پليدي را از ايشان زدوده و آنان را (از هر عيب و گناه) پاك و مطهر ساخته است. » همين حديث را محمد بن جرير طبري در تفسير جامع البيان (22 /7) از ام سلمه روايت كرده است.
4 ـ در صحيح مسلم (به نقل سيد مرتضي فيروزآبادي در فضائل الخمسه من الصحاح السته (1 /214) از صفيه دختر شيبه از عايشه همسر رسول الله (صلوات الله عليه) روايت شده كه: بامدادي رسول الله (صلوات الله عليه) با كسائي از موي سياه كه نقش جهاز شتر بر آن بود بيرون آمد، حسن بن علي (عليه السلام) از در وارد شد، او را در زير كساء خويش جاي داد ، بعد حسين و فاطمه و علي (عليهم السلام) يكي بعد از ديگري درآمدند. آن حضرت همه را در زير كساء خود برد و فرمود : ( انّما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهّركم تطهيراً ) اين حديث را حاكم نيشابوري در المستدرك ( 3 /147) بيهقي در سنن ( 2 /149 ) طبري در تفسير جامع البيان( 6 /22 ) از شهر بن حوشب اشعري چنين روايت كرده است: ام سلمه هنگامي كه خبر شهادت حسين بن علي (عليه السلام) را شنيد اهل عراق را لعنت كرد و گفت: خدا اهل عراق را بكشد او را فريب دادند و خوار گذاشتند. خدا آنها را لعنت كند. همانا من ديدم كه فاطمه(عليه السلام) در يك ديگ سنگي كه آن را بر طبقي نهاده بود براي رسول الله (صلوات الله عليه) حلوا آورد و آن را در برابر وي نهاد. پيغمبر (صلوات الله عليه) فرمود : پسر عمت كجاست ؟ گفت: در خانه است. گفت برو و او را با دو پسرش نزد من بياور. فاطمه (عليها السلام) باز مي گشت در حالي كه دست حسن (عليه السلام) را در يك دست و دست حسين (عليه السلام) را در دست ديگر داشت و آن دو را با خود مي آورد. علي (عليه السلام) هم به دنبال ايشان مي آمد. به اين ترتيب نزد رسول الله (صلوات الله عليه) رسيدند. پيغمبر حسنين(عليهما السلام) را در آغوش و علي (عليه السلام) را سمت راست و فاطمه (عليها السلام) را سمت چپ خود نشانيد، آنگاه كسائي خيبري كه روي آن نشسته بودم از زير من كشيد ـ آن كساء فرش ما بود كه در مدينه روي آن مي خفتيم ـ آن را روي همگي انداخت. با دست چپ دو طرف كساء را گرفته بود و دست راست را به سوي خداي عز و جل بلند كرده مي گفت: «اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، اللهم اهل بيتي اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، اللهم اهل بيتي اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا». خدايا هر نوع پليدي را از ايشان بزداي و آنان را (از هر عيب و گناه) پاك و مطهر ساز (دو بار). گفتم يا رسول الله آيا من هم از اهل تو هستم؟
گفت: بلي تو هم زير اين كساء بيا. ام سلمه گفت: من هم داخل كساء شدم، اما بعد از پايان دعاي پيغمبر براي پسر عم خود و دو پسرش و فاطمه (عليهم السلام).
اين حديث را احمد بن محمد بن حنبل در مسند (6 /292) طحاوي در مشكل الآثار(1 /335) محب طبري در ذخائر العقبي (1 /22) نيز روايت كرده اند. حديث كساء كه به الفاظ و طرق مختلف شيعه و سني روايت شده نزد عموم اماميه به خصوص شيعيان ايران و شبه قاره هند و عراق و يمن بسيار متبرك است. آن را در مجالس روضه به قصد توسل براي قضاي حاجات و رفع مشكلات مي خوانند. در بعضي روايات تفصيل بيشتري از اين حديث ذكر شده و آمده است كه جبرئيل و ميكائيل هم از اصحاب كساء يا حاضر در آن اجتماع بودند و به رسول الله (صلوات الله عليه) وحي آمد كه جهان و هر چه در او هست طفيل وجود اين خمسه طيبه است.

عقیل;8641 نوشت:
اولاً: اين آيه‌اي كه آيه تطهير ناميده مي‌شود دربارة زنان پيامبر -صلى الله عليه وآله وسلم- نازل شده است،

جناب عقیل لازم است بدانید که:

آيه تطهير (سوره احزاب، آيه 33) هر چند در لابلاي آيات مربوط به همسران پيامبر آمده است، اما به ادله و شواهد متعدد، شامل آنان نمي‏شودو مقصود از آن فقط خمسه‏ي طيبه است:

1- روايات بسيار زيادي در منابع شيعه و سني وارد شده، به گونه‏اي كه به حد تواتر مي‏رسد و بيان كرده است كه مقصود از اهل بيت و مخاطب ضماير در آيه تطهير، فقط پنج نفرند: پيامبر اكرم(ص)، علي(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن وامام حسين(ع). به همين جهت، علاوه بر شيعه، اكثريت علماي اهل سنت، مخاطب آيه تطهير را محدود به همين پنج نفر مي‏دانند. علاوه بر منابع و مصادر حديثي شيعه، كثرت اين روايات در منابع حديثي اهل سنت جاي هيچ‏گونه ترديدي باقي نمي‏گذارد. نويسنده شواهد التنزيل از علماي اهل سنت، بيش از يكصد و سي حديث از منابع حديثي اهل سنت در زمينه اختصاص آيه
تطهير به پنج تن نقل كرده است كه به ذكر چند نمونه اكتفا مي‏كنيم:
الف) روايات متعدد از اصحاب پيامبر اكرم همچون ابوسعيد خدري و ابن عباس دو صحابي سرشناس و معروف از حضرت رسول اكرم(ص) نقل مي‏كنند كه: «انها نزلت في خمسة: في رسول الله و علي و فاطمه والحسن والحسين؛ اين آيه درباره پنج نفر نازل شد رسول خداو علي و فاطمه وحسن و حسين».
ب ) روايات متعددي كه از خودهمسران پيامبر اكرم همچون عائشه و ام سلمه نقل شده است كه هنگامي كه پيامبر اكرم سخن از آيه شريفه تطهير داشتند ما از ايشان پرسيديم آيا جزو آن هستيم حضرت فرمودند شما خوبيد اما مشمول اين آيه نيستند.
2- عائشه نقل مي‏كند: «لقد رأيت عليا و فاطمه و حسنا و حسينا و جمع رسول الله(ص) بثوب عليهم ثم قال: اللهم هولاء اهل‏بيتي و حامتي، فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا، قالت: فقلت يا رسول الله انا من اهلك قال(ص) تنحي فانك الي خير؛ با چشم خود، علي و فاطمه و حسن و حسين را ديدم كه پيامبر اكرم آنان را زيرپوششي جمع كرده بود و فرمود: خداوندا اينها خاندان و حاميان من هستند، پس رجس و پليدي را از آنها ببر و آنان را از آلودگي‏ها پاكشان فرما. من [عائشه] عرض كردم اي رسول خدا آيا من
هم از آنها [اهل بيت] هستم، پيامبر فرمود: دورشو، تو بر خير و نيكي هستي [اما جزء اين جمع نمي‏باشي]».
ج ) در روايات متعددي آمده، بعد از نزول آيه تطهير، پيامبر به مدت شش‏ماه، هر روز هنگامي كه براي نماز صبح بيرون مي‏آمد، در خانه فاطمه زهرا مي‏استاد و صدا مي‏زد: الصلوة يا اهل البيت، انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا؛ اي اهل بيت، هنگام نماز است [و آيه تطهير را تلاوت مي‏كردند] همانا خداوند مي‏خواهد پليدي را از شما اهل‏بيت دور سازد و شما را پاك سازد».
تكرار اين عمل از سوي پيامبر اكرم، به مدت شش‏ماه به طور مداوم آيا براي اين نيست كه مطلب كاملاً مشخص شود تا در آينده ترديدي باقي نماند كه اين آيه تنها در شأن اين افراد نازل شده است. به ويژه با توجه به بستن در خانه‏ها به مسجد و بازگذاشتن در خانه فاطمه و علي، سبب مي‏شد كه هنگامي كه پيامبر به در اين خانه مي‏آمدند و آيه تطهير را خطاب به آنان تلاوت مي‏كردند، هميشه گروهي از مردم كه براي نماز در مسجد آمده بودند اين سخن را از پيامبر بشنوند. در زمينه روايات بسيار فراوان مربوط به اين آيه كه در منابع اهل‏سنت و از زبان همسران پيامبر همچون عائشه و ام‏سلمه و اصحاب پيامبر همچون عمر بن الخطاب و سعد ابي وقاص آمده و بيان شده كه مقصود از اهل‏البيت، خمسه طيبه هستند مراجعه كنيد به:
1- اهل بيت درقرآن و حديث، محمد ري‏شهري، ترجمه: حميد رضا شيخي (2 جلد)
2- شواهدالتنزيل، حاكم حسكاني، ج 2، ص 92 -
10

3- با توجه به ا ين كه اراده مذكور در آيه، اراده تكويني است و مفاد آن عصمت است، نحوه عمل برخي از همسران پيامبر، دليل بر عدم عصمت آنان است. برخي از زنان پيامبر در طول زندگاني خود به كارهايي دست زدند كه هرگز با مقام عصمت سازگار نيست و اهل سنت هم وجود اين لغزش‏ها را درزندگي آنان قبول دارند مانند نقش اساسي عائشه در ماجراي جنگ جمل كه قيام بر ضد امام وقت بود و سبب خونريزي و كشته شدن حدود هفده‏هزار نفر گرديد، مخالفت صريح با آيه «و قرن في بتوتكنّ» است كه خطاب به همسران پيامبر مي‏گويد «در خانه‏هايتان آرام گيريد»؛ عيب‏جويي مكرر عائشه از حضرت خديجه كه بزرگترين و فداكارترين و اولين زن مسلمان است در تاريخ اسلام مشهود است به گونه‏اي كه بارها پيامبر اكرم را به شدت به خشم آورد.
4- علاوه بر ادله فوق، شاهد بر عدم شمول آيه تطهير نسبت به همسران پيامبر، اين كه اگر آيه فوق شامل زنان پيامبر هم مي‏شد، قطعا همسران پيامبر به آن تمسك مي‏كردند، به ويژه در نزاع‏هايي كه با ديگران پيدا مي‏كردند. در حالي كه در هيچ يك از منابع شيعه و سني نداريم كه زنان پيامبر به آيه تطهير براي اثبات عصمت و فضيلت خود، تمسك كنند به ويژه با توجه به اين كه عايشه همسر پيامبر اسلام، به گواهي روايات فراوان، در بازگو كردن فضائل خود و ريزه‏كاري‏هاي ارتباطش با پيامبر اكرم چيزي را فروگذار نمي‏كرد، اگر اين آيه شامل وي مي‏شد، قطعا هم آن را به عنوان فضيلتي براي خود بازگو مي‏كرد و هم در نزاع‏هايي مثل جنگ جمل براي اثبات درستي عمل خويش به آن تمسك مي‏جست.
خاتمه: در پايان قابل ذكر است كه مفسرين مطالبي را براي اين كه «چرا اين آيه در لابلاي آيات مربوط به وظايف همسران پيامبر اكرم آمده است ذكر كرده‏اند:
1- علامه طباطبايي مي‏نويسد: ما هيچ دليلي نداريم كه آيه تطهير در ضمن آيات مربوط به همسران پيامبر نازل شده باشد و حتي يك روايت در اين زمينه وارد نشده است حتي كساني مانند «عكرمه» و «عروه» كه اين آيه را مخصوص همسران پيامبر دانسته‏اند، نمي‏گويند كه آيه تطهير همراه با آيات مربوط به همسران پيامبر نازل شده است، بنابراين، آيه تطهير به حسب نزول، جزو آيات
مربوط به همسران پيامبر نيست. بلكه جداگانه نازل گرديده است، اما هنگام جمع‏آوري آيات، يا به دستور پيامبر اكرم و يا بعد از رحلت ايشان، در كنار آيات فوق قرار داده شده است. موقعيت آيه تطهير در ميان آيات مربوط به همسران پيامبر، مانند موقعيت آيه «اليوم يئس الذين كفرو» در ميان آيه مربوط به خوردني‏هاي حرام است.
2- اين مورد، تنها موردي نيست كه در آيات قرآن به آياتي برمي‏خوريم كه در كنار هم قرار داده شده‏اند در حالي كه از موضوعات مختلفي سخن مي‏گويند. موارد متعددي از چنين امري در قرآن كريم وجود دارد. همچنان كه در كلام و اشعار فصحاي عرب نيز نمونه‏هاي فراواني وجود دارد.
3- نكته اين كه، آيه تطهير در كنار آيات مربوط به همسران پيامبر آمده، اين است كه قرآن مي‏خواهد به همسران پيامبر بگويد، شما در ميان خانواده‏اي قرار داريد كه گروهي از آنان معصومند، كسي كه در زير سايه درخت عصمت قرار گرفته و در كانون معصومان است، شايسته است كه بيش از ديگران مراقب باشد و فراموش نكند كه انتساب او به خانواده معصوم، مسؤوليت‏هاي سنگيني براي او ايجاد مي‏كند.

براي مطالعه در زمينه آيه تطهير با تكيه بر منابع مورد قبول اهل سنت ر.ك:

1- اهل بيت در قرآن و حديث، محمدي ري‏شهري، ترجمه: حميدرضا شيخي (2 جلد)
2- شواهد التنزيل، حاكم حسكاني، ج 2، ص 92 - 10
3- في‏آية‏التطهير، علامه سيد مرتضي عسگري
4- من هم اهل البيت، دكتر محمد تيجاني سماوي
5- مع الدكتورا سالوس في آية التطهير
6- الغدير، علامه اميني
7- تفسير نمونه، مكارم شيرازي، ج 17، ص
294

عقیل;8642 نوشت:
چون خواستن خدا در اينجا به معني ارادة شرعي است


جناب عقیل همانطور که می دانیداراده بر دو قسم است:
تشريعي و تكويني.
الف) اراده تشريعي: منظور از ارادة تشريعي آن است كه خداوند در مقام قانون گذاري، فعلي را واجب يا حرام كند و از بندگان خود انجام يا ترك آن را بخواهد. در اين اراده، انجام يا ترك كار بر ارادة عبد وابسته است و به عبارت ديگر: ارادة عبد بين آن فعل يا ترك و ارادة خداوند فاصله ميشود . از اين رو تخلّف در اين ارادة خدا راه دارد، مثلاً خدا نماز را برهمه واجب و شرك را حرام كرده است، ليكن اراده، او بر اين تعلق گرفته كه بندگان او با ارادة خودشان نماز بخوانند و با ارادة خودشان از شرك اجتناب ورزند. لذا برخي امتثال ميكنند و برخي امتثال نميكنند. در نتيجه اراده خداوند درباره گروهي از مردم تحقق پيدا ميكند و دربارة گروهي ديگر تخلف ميپذيرد.
ب) اراده تكويني: اين قسم از اراده در جايي تحقق پيدا ميكند كه خواست خدا مستقيماً بر تحقق و ايجاد چيزي تعلق بگيرد، مثل اين كه بخواهد چيزي را خلق كند، كسي را بميراند يا ... . در ان موارد، بين ارادة خدا و فعل خارجي واسطه اي وجود ندارد. از اين رو تخلفي در اين اراده راه نمييابيد: «إنّما أَمره إِذا أَراد شَيئاً أَن يَقول لَه كُن فَيكون» يس/82 «فاء» در «فيكون» مفيد ترتّب مقامياست، نه فاصله زماني بدين ترتيب «كن» از خداي سبحان به لحاظ تحقق عيني همان «يكون» است وگرنه «قول» به معنايي كه معهود ماست، يعني گفتار با زبان، در مورد خدا معنا ندارد، بلكه به فرمودة امير المؤمنين (ع) كلام او چيزي جز فعل او نيست: «يِقَول لِمنَ أَراد كونُه (كن فيكون) لا بِصوْت يُقرع، ولا بِنداء يُسمع، وإنّما كلامُه سبحانه فِعْل مِنه أَنشأه ومَثّله» (نهج البلاغه، خطبه 186، بند 17)؛ [خداوند به هر چيزي كه اراده و جودش را كرد ميگويد: باش، پس آن چيز بلافاصله موجود ميشود، وليكن گفتن او به صورت صداي گوش نواز و نداي شنيدني نيست، بلكه سخن او همان كار او است.]
نيز در دعايي كه نبي اكرم (ص) به گراميدخت خود، فاطمه زهرا (عليها السلام) آموزش داده، آمده است: «يا مَن فعِْله قَوْل و قَوله أمر ...» (بحار 88/182). البته در اراده تكوينيِ مخلوق، تخلّف راه دارد، يعني اراده هاي ماگاهي تحقق پيدا ميكند و گاهي تحقق پيدا نميكند، كه علت اصلي تخلّف، ضعف مقتضي و قوت مانع است، اما در ارادة تكويني خدا تخلفي رخ نميدهد؛ چون نقص علّي در مورد خدا معنا ندارد: «إِن الله عَلي كُل شَيءٍ قدير» بقره/20 يعني علّت فاعلي به نصاب تمام است و هرگونه مانعي مرتفع است؛ زيرا سراسر جهان امكان، سپاه و ستاد اجرايي او هستند، لذا فرض مانع، فرضي محال است.
اراده‎اي كه در آيه تطهير آمده، ارادة تكويني است كه به فعل خود خدا تعلّق گرفته است و ارادة تشريعي در اين جا معنا ندارد؛ زيرا آيه در صدد مدح و تكريم مخاطبان خود است و تشريعي بودن اراده، با تكريم سازگار نيست؛ چون ارادة تشريعي بر تطهير و اذهاب رجس دربارة كفّار و فساق نيز وجود دارد، به عبارت ديگر: كفار نيز مأمور هستند كه با ترك كفر، شرك و معصيت، راه صحيح هدايت را بپيمايند.

پاورقي:

: آية الله جوادي آملي تجلي ولايت در آيه تطهیر.

عقیل;8642 نوشت:
و بنابراين مسلمين اصحاب را دوست دارند، و دور كردن پليدي از آنها بر عصمت دلالت نمي‌كند

جناب عقیل اجازه دهید تا شبه یکی ازبزرگانتان را که حرف شما هم است عرض کنم وجواب آن را هم بگویم:

آلوسي ميگويد: اگر آيه تطهير دلالت بر عصمت اهل بيت داشته باشد بايد آية «ولكن يريد ليطهّركم وليتمّ نعمته عليكم لعلّكم تشكرون»مائده/6 نيز دلالت بر تطهير همة اصحاب بكند. (و چون در آية دوم چنين ادعايي قابل قبول نيست، در آية اوّل نيز نميتوان آن را مطرح كرد).

جواب: منظور از ارادة مطرح شده در اين آيه(مائده/6 )، ارادة تشريعي است، در حالي كه مراد از اراده اي كه در آية تطهير اهل بيت (عليهم السلام) آمده، ارادة تكويني است.
افزون بر اين، قياس اين دو آيه با يكديگر صحيح نيست؛ چون در آية سورة مائده فقط (ليطهركم) آمده است. در حالي كه در آية تطهير، قبل از (ليطهركم) فرموده «ليذهب عنكم الرجس». با توجّه به اين كه گفته شد: «رجس» هر نوع پليدي را شامل ميشود و «الف و لام» جنس نيز بر سر آن آمده است، پس تمام پليدي ها از مخاطبان آيه دور است ، يعني هيچ گناهي به حريم آن بزرگواران راه نخواهد يافت.به عبارت ديگر: مقدّم داشتن «ليذهب عنكم الرجس» بر «ليطهركم تطهيراً» زمينه استدلال به آيه مزبور را براي عصمت اهل بيت (عليهم السلام) كاملاً مهيّا ميسازد.
ريشه مغالطات آلوسي نيز مانند بسياري ديگر از مفسران اهل سنت هم بين اراده تكويني و اراده تشريعي خلط كرده و هم بين اذهاب و تطهير دفعي با اذهاب و تطهير رفعي فرق نگذاشته است. اين دو اشتباه بزرگ، منشأ بسياري از مخالطات و مغالطات شده است. از اين جهت اگر مطالعه كننده تفسير روح المعاني و امثال آن، اين دو مطلب كليدي را هضم كند و مرز هر كدام را بداند متوجّه مغالطات آنها ميشود و ميتواند به اشكالات آنان پاسخگو باشد.

پاورقي:

: آية الله جوادي آملي تجلّي ولايت در آية تطهير

موضوع قفل شده است