مردم علت اصلی تاخیر ظهور هستند؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مردم علت اصلی تاخیر ظهور هستند؟

با سلام.
آیا این مطلب حرف درستیه که مردم اصلی ترین علت تاخیر ظهور هستند؟ و اگر مردم آمادگی پیدا کنند ظهور قطعی است؟

کارشناس بحث : اندیشمند

با سلام خدمت شما و عرض ادب


بهتر است قبل از پرداختن به سوال مقداری از دلایل و عوامل غیبت را بیان کنیم زیرا می توان از این دلایل به چرایی تاخیر نیز پی برد.یکی از مباحثی که در حوزه مهدویت مطرح می شود بحث علل غیبت حضرت ولی عصر(عج) می باشد که در روایات بسیاری از چرایی آن سخن گفته شده است.باید توجّه داشت که بر اساس برخی روایات، علّت و فلسفه ی واقعی غیبت امام مهدی(علیه السلام)سرّی از اسرار الهی است که حکمت آن بر بندگان پوشیده است و جز خدا و امامان معصوم(علیهم السلام)کسی از آن اطلاع کافی و کامل ندارد و تنها بعد از ظهور آن حضرت این مطلب روشن خواهد شد;


عبدالله بن فضل هاشمی روایت کرده است:

از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: همانا برای «صاحب الامر» غیبتی تخلف ناپذیر است، به طوری که اهل باطل در آن تردید می کنند.


عرض کردم: یابن رسول الله! چرا غیبت می کند؟
فرمود: به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم.
عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟
فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّت های پیش از او بوده است. حکمت غیبتِ قائم بعد از آمدن خود او ظاهر می شود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی توسط خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای حضرت موسی(علیه السلام)ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند.[1]


اما با توجه به برخی از روایات می توان برخی از علت های غیبت را چنین بیان کرد:


الف:حکمت و آزمایش


‌امام‌ كاظم‌(عليه‌السّلام) فرمود: و همانا براي‌ صاحب‌ امر، غيبتي‌ است‌ تا اينكه‌ كساني‌ كه‌ قائل‌ به‌ آن‌ بوده‌اند از اين‌ امر برمي‌ گردند. همانا آن‌ محنتي‌ از جانب‌ خداست‌ كه‌ خداوند به‌ سبب‌ آن، بندگان‌ و خلق‌ خود را مي‌آزمايد.[2]


‌امام‌ صادق(عليه‌السّلام) فرمود: به‌ خدا قسم؛ امامتان‌ سال‌ها از روزگار شما، غيبت‌ مي‌كند و بدين‌ جهت‌ آزمايش‌ خواهيد شد؛ تا اينكه‌ گفته‌ مي‌شود: او مرده‌ است‌ و يا خدا مي‌داند به‌ كدام‌ بيابان‌ سر نهاده‌ است. [3]

ب:ترس بر جان


حفظ جان آن حضرت اقتضا مي کند که وجود شريفش از ديدگان پنهان بماند تا دست دشمنان به ايشان نرسد. چنانکه در روايات متعددي که مرحوم شيخ صدوق در کتاب کمال الدين و تمام النعمة ذکر مي کند، بدين موضوع اشاره شده است که از جمله مي توان به اين روايت اشاره نمود که وقتي راوي از امام صادق، عليه السلام، در مورد علت غيبت امام عصر سؤال مي کند، آن حضرت مي فرمايد:

(بدين خاطر که) او از قرباني شدن خويش هراس دارد.[4]


نعماني نيز در کتاب خود روايات چندي را با همين مضمون در باب علل غيبت امام عصر نقل مي کند.[5].




ج: براي‌آنكه‌ بر او بيعتي‌ نباشد


امیرمؤمنان علی علیه ‏السلام در سخنی ارزشمند فرموده است:



همانا قائم از ما اهل بیت، هنگامی كه قیام مي‏كند بیعت احدی بر گردن او نیست و به همین علت است كه ولادتش مخفی نگه داشته مي‏شود و شخص او غایب است." [6]


در توقيعي که از ناحيه مقدسه صادر شده نيز به اين موضوع اشاره شده و حضرتش مي فرمايد:


هرکدام از اجداد من بيعت يکي از سرکشان عصر را بر گردن داشتند اما من در زماني که قيام خويش را آغاز مي کنم بيعت هيچ کدام از سلاطين سرکش را بر عهده ندارم.[7]


بی گمان انقلابی که امام (ع) رهبری آن را به عهده خواهد داشت، انقلابی جهانی وهمگانی است که مستضعفان ومحرومان در آن امامت وسرپرستی جامعه بشری را عهده دار خواهند بود:



(ونُریدُ ان نَمُنَّ علی الذین استضعفوا فی الارض ونجعلهم ائمةً ونجعلهم الوارثین) .[8]


(ما می خواهیم بر آنان که در زمین خوارشان شمرده اند منّت نهیم وآنان را پیشوایان مردم گردانیم وایشان را وارث زمین کنیم).


محور این انقلاب فراگیر جز (توحید) و(عدل) نخواهد بود. چنین انقلابی به ناچار زمینه سازی های زیادی را در سطح عالی هم از جهت کمیّت وهم از جهت کیفیت (نیروها وامکانات) می طلبد. اگر این آمادگی ها ایجاد نشود، چنین انقلاب فراگیری در سنّت های الهی در تاریخ بشری به تحقق نخواهد پیوست.[=&quot][/]

چون ميان قابليت ها و شايستگي هاي ذاتي مردم براي پذيرش امام معصوم و ميزان حضور امام در جامعه ارتباطي متقابل وجود دارد به هر اندازه که جامعه شايستگي و لياقت خود را از دست داده و از ارزش هاي الهي فاصله بگيرد، امام معصوم نيز که يکي از تجليات رحمت الهي به شمار مي آيد، از جامعه فاصله گرفته و از حضور خود در جامعه مي کاهد. چرا که رحمت الهي در جايي فرود مي آيد، که سزاوار رحمت باشد.



شاهد بر اين مدعا روايتي است که از امام محمد باقر، عليه السلام، نقل شده و در آن آمده است:


هنگامي که خداوند از آفريدگانش خشمگين شود، ما (اهل بيت) را از مجاورت با آنها دور مي سازد.[9]


روشن است با فراهم شدن شرایط ظهور و بر طرف شدن موانع حضرت(عج) از غیبت خارج خواهند شد.اين معنا که ظهور مجدد امام(عج) مترتب بر آماده شدن شرايط درجامعه اسلامي و وجود ياران و انصاري وفادار براي امام(عج) مي باشد از روايات متعددي استفاده مي شود، از جمله روايتي که از امام موسي کاظم، عليه السلام، نقل شد، که ايشان خطاب به يکي از ياران خود مي فرمايد:


... اي پسر بکير من به تو سخني را مي گويم که پدران من نيز پيش از من آن را بر زبان رانده اند، و آن اين که اگر در ميان شما به تعداد کساني که در جنگ بدر (با پيامبر اکرم، صلي الله عليه و آله) بودند (ياران مخلص) وجود داشت قيام کننده ما (اهل بيت) ظهور مي کرد.[10]


بنابراين مي توان گفت علت اصلي غيبت امام عصر، عليه السلام، آماده نبودن اجتماع بشري براي پذيرش وجود پربرکت ايشان و عدم لياقت مردم براي بهره گيري از نعمت حضور امام معصوم در ميان خودشان است و تا اين مانع برطرف نگردد و به تعداد لازم ياران و انصار مخلص و فداکار براي آن حضرت وجود نداشته باشد، زمان غيبت به سرنيامده و امام همچنان از ديده ها پنهان خواهند ماند.


امام عصر، عليه السلام، دربيان علت تاخير ظهور مي فرمايند:اگر چنان چه شيعيان ما، که خداوند توفيق طاعتشان دهد، در راه ايفاي پيماني که بر دوش دارند همدل مي شدند، ميمنت ملاقات ما از ايشان به تاخير نمي افتاد. و سعادت ديدارما زودتر نصيب آنان مي گشت، ديداري بر مبناي شناختي راستين، و صداقتي از آنان نسبت به ما.[11]

در روایتی از امام ششم (ع) در مورد تعجیل در ظهور حضرت چنین آمده است:


شما هم اگر مثل بنى اسرائيل در درگاه خداوند به گريه و زارى بپردازيد، خداوند فرج ما (اهل بيت‌ (ع) )را نزديك خواهد كرد؛ اما اگر چنين نباشيد، اين سختى تا پايان مدتش، طول خواهد کشيد.[12]


دعا و آرزوی ظهور نباید فقط صرفا زبانی باشد بلکه باید قلبا نیز منتظر حضرت باشیم و منتظر واقعی حضرت باشیم.انتظار فرج داشتن يعنى انتظار در ركاب امام بودن و جنگيدن و احياناً شهيد شدن، يعنى آرزوى واقعى و حقيقى مجاهد بودن در راه حق، انتظار فرج داشتن يعنى واقعاً در نيت ما اين باشد كه در ركاب امام زمان(ع) و در خدمت ايشان دنيا را اصلاح كنيم.[13]

برای اطلاع بیشتر ر.ک:


کتاب شناخت زندگي بخش (گفتارهايي در شناخت آخرين حجت حق) ، ابراهيم شفيعى سروستانى

مقاله دلایل غیبت حضرت مهدی – خدامراد سلیمیان

فلسفه غيبت كبري از منظر روايات، محمدهادى يوسفى غروى ، مجله انتظار، شماره7



[1] کمال الدین و تمام النعمة ج 2، ، ص 482،نویسنده :شیخ صدوق، ترجمه ی آیت الله کمره ای (تهران: چاپ اسلامیه، 1379 ق)

[2] الكافي‌ ج1، 336 ، نويسنده: كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق‏ ، محقق / مصحح: غفارى على اكبر و آخوندى، محمد ، ناشر: دار الكتب الإسلامية ، مكان چاپ: تهران‏ ، سال چاپ: 1407 ق‏ ، نوبت چاپ: چهارم‏

[3] همان

[4] كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 481 ، نويسنده: ابن بابويه، محمد بن على‏(شیخ صدوق) ،محقق / مصحح: غفارى، على اكبر ، ناشر: اسلاميه‏ ، مكان چاپ: تهران‏ ، سال چاپ: 1395 ق‏ ، نوبت چاپ: دوم

[5] الغیبة للنعماني ، ص 177 – 176 ، نويسنده: ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏ ، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر ، ناشر: نشر صدوق‏ ، مكان چاپ: تهران‏ ، سال چاپ: 1397 ق‏ ، نوبت چاپ: اول‏

[6] الدین و تمام النعمة ج 1، ، ص 303 "اِنَّ القائِمَ مِنّا اِذا قامَ لَمْ تَكُنْ لاَِحَدٍ فی عُنُقِهِ بَیعَةٌ فَلِذلِكَ تُخْفی وِلادَتُهُ وَیغیبُ شَخْصُهُ

[7] إلزام الناصب في إثبات الحجة الغائب عجّل الله تعالى فرجه الشريف‏ ج1 ص 380 ، نويسنده: يزدى حايرى، على‏ ، محقق / مصحح: عاشور، على‏ ، ناشر: مؤسسة الأعلمى‏ ، مكان چاپ: بيروت‏ ، سال چاپ: 1422 ق‏ ، نوبت چاپ: اول لم يکن احد من آبائي الا وقعت في عنقه بيعة لطاغية زمانه و اني اخرج حين اخرج و لا بيعة لاحد من الطواغيت في عنقي...
[8] سوره قصص ، آیه 5

[9]الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏1، ص: 343 ، اذا غضب الله تبارک و تعالي علي خلقه، نحانا عن جوارهم.



[10] مشكاة الأنوار في غرر الأخبار، ص: 63 ، نويسنده: طبرسى، على بن حسن‏ ، ناشر: المكتبة الحيدرية ، مكان چاپ: نجف‏ ، سال چاپ: 1385 ق / 1965 م / 1344 ش‏ ، نوبت چاپ: دوم

[11] بحار الأنوار، ج‏53، ص: 177 ، نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏ ، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ ، مكان چاپ: بيروت‏ ، سال چاپ: 1403 ق‏ ، نوبت چاپ: دوم لو ان اشياعنا، وفقهم الله لطاعته، علي اجتماع من القلوب في الوفاء بالعهد عليهم، لما تاخر عنهم اليمن بلقائنا و لتعجلت لهم السعادة بمشاهدتنا علي حق المعرفة و صدقها منهم بنا. (المجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج 53، ص 177).

[=&quot][/][12] بحارالأنوار ، ج‏۵۲، ص۱۳۲؛ البرهان، ج‏۳، ص ۱۲۵؛ الميزان، ج‏۱۰، ص۳۳۱


[13] مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏23، ص: 597


سلام
با تشکر از کارشناس محترم
همانطور که کارشناس محترم فرمودند برای تشخیص اینکه علت تأخیر اصلی ظهور باید موانع ظهور یا علل غیبت را بررسی کنیم.
به مواردی که ایشان فرمودند میتوان موارد دیگری هم افزود، از جمله:

ه. ستم پیشه بودن انسانها
از برخی از روایات چنین برمی آید که علت یا فلسفه غیبت، ستم پیشه بودن انسانهاست. در روایتی از مولا علی علیه السلام نقل شده که فرمودند:
... وَ اعْلَمُوا أَنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَكِنَّ اللَّهَ سَيُعْمِي خَلْقَهُ عَنْهَا بِظُلْمِهِمْ وَ جَوْرِهِمْ وَ إِسْرَافِهِمْ عَلَى أَنْفُسِهِم‏. 1

... و بدانيد كه زمين از حجّت خداى عزّوجلّ خالى نمى‏ ماند، ولى خدا به زودى چشمان مردم را از او نابينا مى‏ سازد به دلیل ظلم و جورشان و زياده‏ روى آنان نسبت به خودشان.

این موضوع را ما در زمان ائمه اطهار علیهم السلام می بینیم به طوری که هر چه از عصر امام علی علیه السلام فاصله می گیریم میزان ارتباط مردم با امامان معصوم علیهم السلام کمتر می شود تا جایی که مثلا در زمان امام هادی علیه السلام و امام عسکری علیه السلام به خوبی دیده می شود.
ارتباط امام آنقدر با مردم کم میشود که جز شمار اندکی از یاران خاص با ایشان در تماس نیستند و در عهد امام عسکری علیه السلام این کار بیشتر از طریق نامه نگاری بوده است و شیعیان امور خود را از طریق وکلا و نمایندگان امام پیگیری می کردند.

بنابراین شاید بتوانیم بگوییم که چون میان قابلیتها و شایستگی های ذاتی مردم برای پذیرش امام معصوم علیه السلام و میزان حضور امام در جامعه رابطه متقابلی وجود دارد به هر اندازه که جامعه شایستگی خود را از دست بدهد و از ارزشهای الهی فاصله بگیرد امام معصوم نیز که یکی از تجلیات رحمت خداوند به شمار می آید؛ از جامعه فاصله می گیرد و از حضور خود می کاهد (البته داخل پرانتز باید بگویم که فقط از حضور امام کاسته می شود وگرنه امام در دوران غیبت هم به وظایف خویش عمل می کنند).
در آیه 53 سوره انفال هم داریم که خداوند می فرماید: خداوند نعمتی را که به قومی ارزانی داشته تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه در دل دارند، تغییر دهند....

بر طبق این آیه باید بگوییم: آنگاه که جامعه اسلامی دگرگون شد و مسلمانان از نظر درونی تغییر یافتند و ارزش های الهی خود را از دست دادند، خداوند نیز نعمت وجود امام در میان مردم را که از بزرگترین نعمتهای الهی به خداوند نیز نعمت وجود امام از آنها گرفته می شود و امام از دیدگام مردم پنهان شد.

طبق روایتی هم که کارشناس محترم آوردند:
هنگامی که خداوند از آفریدگانش خشمگین شود، ما (اهل بیت) را از مجاورت با آنها دور می سازد.2

به این دو مورد هم کارشناس محترم در میان بحثهایشان اشاره کردند:

و. نبود یاران وفادار برای امام

ز. آماده نبودن جوامع بشری

پینوشت:
1. غیبت نعمانی، ص 141، ح 2.
2. علل شرایع، ج 1، ص 285، باب 179، ح 2.

با سلام حضور كارشناس محترم
دلايلي را كه ذكر كرديد همه از روايات و احاديث بودند و اي كاش از قرآن هم آياتي را ارائه ميكرديد كه تنها حديث معتبر است.
البته از يك آيه قرآن كريم استفاده كرديد و با حدس خود آن را به بحث ارتباط داديد
آيا اين آيه كلام الله را تاكنون ديده ايد؟

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ ۗ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا ۗ قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ
آیا انتظار دارند جز آنکه بیایندشان فرشتگان یا بیاید پروردگار تو یا بیاید پاره‌ای از آیات پروردگار تو ، روزی که می‌آید پاره‌ای از آیات پروردگار تو سود ندهد کسی را ایمان آوردنش اگر ایمان نیاورده است از پیش یا نیندوخته است در ایمان خود خبری را بگو پس منتظر باشید که مائیم منتظران‌[6:158]

فردا از آن ماست;283939 نوشت:

آیا این مطلب حرف درستیه که مردم اصلی ترین علت تاخیر ظهور هستند؟ و اگر مردم آمادگی پیدا کنند ظهور قطعی است؟


دوست گرامی
شاید بتوان گفت که بحثی را که شما مطرح کرده اید در مباحث و مسائل مهدویت با عنوان "نظریه اختیاری بودن ظهور" مطرح شده است
.

براساس این نظریه اینگونه بیان می شود که این شیعیان نیستند که منتظرند بلکه منتظر واقعی امام علیه السلام هستند که در انتظار شیعیان و شکوفایی تمامی استعدادهای آنها هستند.

این نظریه می گوید این امام نیست که باید ظهور پیدا کند بلکه این قدرت و همت شیعیان است که باید ظهور کند.
این نظریه، غایب اصلی را امام نمی داند بلکه این یاران و زمینه سازان ظهورند که غایب هستند.
بر طبق این نظریه؛ اگر ما ظهور را امری جبری و غیرعادی گمان کنیم، فقط چشم به آسمان می دوزیم.
قائلان به این نظریه معتقدند که بحث از زمینه سازی برای ظهور، متوقف بر آن است.
واضح است که اگر ظهور را همچون رستاخیر بدانیم که اراده و اختیار آن در تحقق و تعجیل آن تأثیری ندارد، در این صورت بحث از زمینه سازی برای ظهور بی معنا خواهد شد. پس اگر ما از زمینه سازی برای ظهور صحبت می کنیم باید ظهور پدیده ای باشد که از مجرای اسباب ظاهری و با بازوان همت و اراده انسانها محقق شود.
اما
اگر گمان شود که ظهور جبری است در این صورت نمی توانیم بگوییم که شیعیان باید خود را برای آن آماده کنند.

ادامه دارد....

hamidnazemi;289291 نوشت:
با سلام حضور كارشناس محترم
دلايلي را كه ذكر كرديد همه از روايات و احاديث بودند و اي كاش از قرآن هم آياتي را ارائه ميكرديد كه تنها حديث معتبر است.
البته از يك آيه قرآن كريم استفاده كرديد و با حدس خود آن را به بحث ارتباط داديد
آيا اين آيه كلام الله را تاكنون ديده ايد؟

هَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا أَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلَائِكَةُ أَوْ يَأْتِيَ رَبُّكَ أَوْ يَأْتِيَ بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ ۗ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنْفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا ۗ قُلِ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ
آیا انتظار دارند جز آنکه بیایندشان فرشتگان یا بیاید پروردگار تو یا بیاید پاره‌ای از آیات پروردگار تو ، روزی که می‌آید پاره‌ای از آیات پروردگار تو سود ندهد کسی را ایمان آوردنش اگر ایمان نیاورده است از پیش یا نیندوخته است در ایمان خود خبری را بگو پس منتظر باشید که مائیم منتظران‌[6:158]



سلام دوست گرامی
با اجازه کارشناس محترم
اگر علاقه مند به مبحث آیات کلام الله مجید درباره امام مهدی علیه السلام، یاران، ظهور ، غیبت و در کل آیات مهدوی قرآن هستید می توانید به کتاب «المحجه فی ما نزل فی القائم الحجه علیه السلام» نوشته علامه سید هاشم حسینی بحرانی مراجعه نمایید. این کتاب به زبان فارسی هم ترجمه شده و با عنوان «سیمای حضرت مهدی علیه السلام در قران» توسط نشر آفاق چاپ شده است.
این کتاب با بهره گیری از روایات، 120 آیه مرتبط با این موضوع را بررسی می کند.

البته در انتهای کتاب 14 آیه دیگر نیز اضافه شده است.

درباره این آیه خاصی که آوردید هم باید گفت:


امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند:


عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام: أَنَّهُ قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آياتِ رَبِّكَ لا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ فَقَالَ الْآيَاتُ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الْآيَةُ الْمُنْتَظَرَةُ هُوَ الْقَائِمُ علیه السلام فَيَوْمَئِذٍ لَا يَنْفَعُ نَفْساً إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلِ قِيَامِهِ بِالسَّيْفِ وَ إِنْ آمَنَتْ بِمَنْ تَقَدَّمَهُ مِنْ آبَائِهِ علیهم السلام؛
مراد از نشانه ها، امامان هستند و آن نشانه ای که انتظار کشیده می شود، قائم ـ درود خدا بر او باد ـ است. در آن زمان ایمان کسی که پیش از قیام آن حضرت با شمشیر، ایمان نیاورده است برای او سودی نخواهد داشت؛ اگرچه به پدران آن حضرت که پیش از او بودند، ایمان آورده باشد.(کمال الدین و تمام النعمه؛ ج 1، ص 18 و ج 2، ص 336، ح 8.

اندیشمند;288425 نوشت:
عبدالله بن فضل هاشمی روایت کرده است:

از امام صادق(علیه السلام) شنیدم که می فرمود: همانا برای «صاحب الامر» غیبتی تخلف ناپذیر است، به طوری که اهل باطل در آن تردید می کنند.


عرض کردم: یابن رسول الله! چرا غیبت می کند؟
فرمود: به علتی که به ما اجازه نداده اند آشکار سازیم.
عرض کردم: چه حکمتی در غیبت اوست؟
فرمود: همان حکمتی که در غیبت حجّت های پیش از او بوده است. حکمت غیبتِ قائم بعد از آمدن خود او ظاهر می شود، چنان که حکمت سوراخ کردن کشتی توسط خضر و کشتن آن بچه و تعمیر دیوار، برای حضرت موسی(علیه السلام)ظاهر نگشت، مگر موقعی که خواستند از هم جدا شوند.[1]


تشکر از جوابتون.

اما در مورد این حدیث دو مساله وجود داره؛ یکی اینکه میگن این تنها حدیث هست که در مورد سر بودن غیبت صحبت شده و دوم سلسله روایتش هست که میگن مشکل داره :

سندی که شیخ صدوق ارائه کردن به این صورته : أبو جعفر محمد بن على بن بابويه (شیخ صدوق)، قال ابن عبدوس، عن ابن قتيبة، عن حمدان بن سليمان، عن أحمد ابن عبد الله بن جعفر المدائنى، عن عبد الله بن الفضل الهاشمي

که در این سلسله، "أحمد ابن عبد الله بن جعفر المدائنى" راوی مجهوله و سندیت این روایت مشکل میخوره. شما روایت مشابه دیگه ای برخورد داشتین؟

در باقی قسمتها، مطلبی که شما بیان کردین، دال بر اینه که یاران حضرت محدوده و اگه فرضا به تعداد مشخصی برسه، حضرت ظهور میکنن. اما اون تعداد مشخص واقعا کم هست، پس چرا از واژه ی "مردم" استفاده شده؟ آماده بودن مردم با وجود این مساله زیر سوال نمیره؟ لااقل به عنوان شرط اصلی ظهور؟

در مورد آیه ای که آوردین هم زیاد متوجه نشدم با امادگی مردم و ظهور حضرت ارتباط دقیقش چی بود؟ و چطور به ظهور حضرت اشاره میکنه در حالیکه روایات زیادی وجود داره مبنی بر اینکه بعد از حضرت تا قیامت هم فاصله زمانی وجود داره؟

نوشت:
میگن این تنها حدیث هست که در مورد سر بودن غیبت صحبت شده


سلام بر شما و با اجازه کارشناس محترم
حدیث دیگری که در این زمینه وجود دارد این حدیث نبوی است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ‏ (ص‏) إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (ع) إِمَامُ أُمَّتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهَا مِنْ بَعْدِي وَ مِنْ وُلْدِهِ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الَّذِي يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً إِنَّ الثَّابِتِينَ عَلَى الْقَوْلِ بِهِ فِي زَمَانِ غَيْبَتِهِ لَأَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ فَقَامَ إِلَيْهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِلْقَائِمِ مِنْ وُلْدِكَ غَيْبَةٌ قَالَ إِي وَ رَبِّي‏ وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ‏ يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ مَطْوِيٌ‏ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ فَإِيَّاكَ وَ الشَّكَّ فِيهِ فَإِنَّ الشَّكَّ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كُفْرٌ.

كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص: 288



.... اي جابر! همانا اين امر، امري است از امر خداوندي و سِرّي است از سِرّ خدا كه بر بندگان او پوشيده است. بر حذر باش كه دچار ترديد شوي. همانا شك درباره امر ‏خدا كفر است.

مؤلفه های نظریه اختیاری بودن ظهور:
1. ظهور انقلابی است مانند دیگر انقلابها:
انقلاب امام مهدی علیه السلام انقلابی است که بر اراده های قوی و پولادین شیعه بنا خواهد شد.
انقلابی که به وسیله بازوی های همت و شجاعت شیعیان صورت می گیرد. انقلابی که پیروزی اون در سایه شمشیر به دست می آید.
هر انقلابی که بخواهد از راه و اسباب عادی و طبیعی اجرا بشه نیاز به مقدمه و زمینه های فرهنگی، سیاسی، نظامی و ... داره.
نمی توانیم بگوییم که انقلابی با وسعت و سطح جهانی بدون اینکه افکار مردم آماده باشه صورت میگیره! امکان نداره که انقلاب جهانی صورت بگیره ولی نیروهایی برای این انقلاب تربیت نشده باشه و اصلا عاقلانه نیست که چنین انقلاب عظیمی بدون پشتوانه های سیاسی و نظامی انجام بشه.
حتما این انقلاب باید در سایه اتحاد و یکپارچگی بزرگی انجام بشه.
2. وقت ظهور متغیر است
این اصل نتیجه اصل قبلیه. در اصل قبلی گفتیم که انقلاب مهدوی از مجرای اسباب طبیعی عبور میکنه و نیاز به مقدمات داره؛ پس: هر پدیده ای که در راستای تحقق زمینه های ظهور باشه، وقت ظهور رو نزدیک میکنه و هر پدیده ای که برخلاف زمینه های ظهور باشه، ظهور رو به تأخیر میندازه.
اگر برای انقلاب مهدوی نیازمند زمینه و محیط مناسب هستیم که در اون به فعالیتهای علمی، سیاسی، نظامی و ... بپردازیم، در این صورت تشکیل حکومت دینی و مخصوصا شیعی گام بلندی برای ظهور خواهد بود.
اگه ظهور نیاز به افرادی با ایمان قوی و اراده های پولادین است (همونطور که در مشخصات یاران امام این خصوصیات رو می بینیم) در این صورت باید بگیم، اعمال و رفتار ما نیز در تعیین وقت ظهور نقش داره و انسان میتونه با نیت نزدیک کردن ظهور، اعمال خود رو وزین کنه.

3. ظهور مشکل قابلی داره نه مشکل فاعلی
همه میگن و معتقدن و روایات هم همین موضوع رو بیان میکنه که ظهور محقق نمیشه مگر با 313 نفر با اراده پولادین و ایمانی قوی، فرق حکومت علوی و مهدوی هم میگن در ظهور این افراده وگرنه که این دو حکومت در قانون و رهبری که یکسان هستن.
برای رفع مشکل ظهور ما نیازمند زمینه سازی برای این امر هستیم و در روایات این موضوع رو از وظایف شیعیان در دوران غیبت محسوب کرده اند. ظهور با بودن مقدمات از جانب خدا و امام زمان علیه السلام که علت فاعلی اون هستن محقق میشه و مشکل فاعلی نداره و مشکل به قابلیت افراد و آمادگی اونا برمیگرده. اگه زمینه های ظهور محقق بشه، ظهور هم محقق میشه.

ادامه دارد....

حلمـا;290736 نوشت:
كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص: 288

.... اي جابر! همانا اين امر، امري است از امر خداوندي و سِرّي است از سِرّ خدا كه بر بندگان او پوشيده است. بر حذر باش كه دچار ترديد شوي. همانا شك درباره امر ‏خدا كفر است.

از پستهایی که در این تاپیک زده شده مطالب به نظر متناقض میاد! اگر سر است و احادیث ذکر شده رو تائید میکنید، اصل بر حرکت مردم رو جایگاهش رو زیر سوال میبرید یا لااقل نامشخص میکنید و اگر مطالب دیگه ای که در باب ضرورت حرکت و انقلاب مردم و علل طبیعی رو اصل می دونید، پس دیگه چه نیازی هست که بحث رو سری عنوان کنیم؟

ضمن اینکه پست قبل حاوی نقدهایی بود که متوجه نشدم رد شد یا تائید

فردا از آن ماست;291037 نوشت:
از پستهایی که در این تاپیک زده شده مطالب به نظر متناقض میاد! اگر سر است و احادیث ذکر شده رو تائید میکنید، اصل بر حرکت مردم رو جایگاهش رو زیر سوال میبرید یا لااقل نامشخص میکنید و اگر مطالب دیگه ای که در باب ضرورت حرکت و انقلاب مردم و علل طبیعی رو اصل می دونید، پس دیگه چه نیازی هست که بحث رو سری عنوان کنیم؟

ضمن اینکه پست قبل حاوی نقدهایی بود که متوجه نشدم رد شد یا تائید



در ابتدا هم گفته شد که غیبت امام مهدی علیه السلام بر طبق روایات اسلامی علل مختلفی دارد که یکی از علل آن هم اینه که یکی از اسرار الهی است که شاید علت اصلی آن پس از ظهور حضرت مشخص بشود. حالا این موارد کجا با هم در تناقضه؟

نوشت:
اگر مطالب دیگه ای که در باب ضرورت حرکت و انقلاب مردم و علل طبیعی رو اصل می دونید، پس دیگه چه نیازی هست که بحث رو سری عنوان کنیم؟

حرکت مردم و زمینه سازی برای ظهور فکر نمی کنم ربطی به اینکه علت اصلی غیبت امام بعدا مشخص میشه داشته باشه!
یعنی همون روایاتی که به ما میگه علل غیبت این موارد هستن به ما میگه شما در دوران غیبت این وظایف رو دارین
من دقیقا متوجه سوال شما نشدم که اینها چه تناقضی میتونه با هم داشته باشه!؟!؟

نوشت:

ضمن اینکه پست قبل حاوی نقدهایی بود که متوجه نشدم رد شد یا تائید

اینم اگه منظورتون پست قبلی خودتون بود بنده در حد اینکه خواستم بگم که فقط همون یه روایت نبوده البته درباره بحث راویان هم دارم تحقیق می کنم که انشاالله به محض اینکه به نتیجه رسیدم خدمتتون عرض میکنم

سلام علیکم

همانطوریکهسرکار حلما هم اشاره کردند
ظهور ایشان تماما در ید قدرت حکمت علم و مقدر الهی است
و البته
مضامین متشابهی که درباره شرایط حاکم بر زمین با این مضمون در منابع شیعه و اهل سنت آمده *یعنی
یملأ الارض عدلا و قسطا کما ملئت ظلما و جورا

دلالت بر این دارد که یکی از نشانه های وقوع آخرالزمان کثرت در انحراف اقوام است پس
ایشان با یار و بدون آن برای چنین زمانی در نظر گرفته و مامور شده اند.

اینکه بگوئیم ما 313 نفر جور کنیم او بیاید یا امثالهم نیت خوبی است ولی ظهور ایشان در گرو حمایت افراد نیست چنانکه در زندگی اکثر انبیاء الهی چنین شرطی در نظر گرفته نشده
وواضح ترین انها در احسن القصص حضرت یوسف علیه السلام است که یک کودک خریداری شده و برده برای ختم حکومت فراعنه به حول قوه الهی کفایت کرد.

پس اگر انسانهای صالح و یکتاپرست در آن زمان باشند که به یاری اش خواهند شتافت و از سعادتمندان خواهند بود
و اگر نه دنیا و عقبایشان بر هدر رفته در ف دشمنان او خواهند ایستاد و جرائهم جهنم فیها خالدون

_______________________________
*
لا تقوم الساعهُ حتّى تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم یخرج من أهل بیتى مَن یملأها قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً
یا
لو لم یبق من الدنیا یوم لطول الله ذالك الیوم حتّى یبعثَ فیه رجلا منّى أوْ من أهل بیتی یملأ الارض قسطاً وعدلا كما ملئت ظلماً و جوراً
و...

اگه همه به قرآن کریم رجوع کنیم و آنرا بخوانیم و حدودش را رعایت کنیم بستر ظهورامام زمان ولی الله مسلما فراهم میشود (نسخ قرآن کریم نکنیم) موفق باشید.

نسخ نکنیم = منسوخ نکنیم

نوشت:
پست قبل حاوی نقدهایی بود که متوجه نشدم رد شد یا تائید

درباره موضوع راوی حدیث که در نقد آمده بود که فردی مجهول است باید بگویم که در علم حدیث شناسی تفاوت است بین حدیث ضعیف و حدیث مجعول و حداقل بنده ندیدم که با وجود یک فرد مجهول در سلسله راویان حدیث از اعتبار 100 در 100 خودش بیفته و جزو احادیث مجعول قرار بگیره؛ با هم مرور کنیم:

. تفاوت حدیث ضعیف با حدیث جعلی چیست؟ احادیث معصومان از طریق گزارش راویان که پی در پی از هم شنیده و در کتابهای یکدیگـر دیده‌اند، به ما رسیده است.

این راویان به دو گروه قابل تقسیم‌اند و یک دسته نیز خود را در میان اینان جای داده‌اند:
1ـ راویان راستگو و مورد اطمینان.(که بنده فکر میکنم که شیخ صدوق و باقی راویان این حدیث در این دسته قرار میگرند)
2ـ راویان ناشناخته یا غیر قابل اطمینان.
3ـ راویان دروغ‌پرداز و حدیث‌ساز.
گروه نخست مورد اعتماد و احادیث آنها قابل استناد است و آنچه نقل می‌کنند به معصوم (علیه‌السلام) نسبت داده می‌شود و مورد پذیرش قرار می‌گیرد.


گروه دوم روایانی معمولی هستند که ممکن است به سبب کم‌اطلاعی و یا کم‌دقتی حدیثی را به درستی نقل نکنند یا معنای ناموجهی را به معصوم (علیه‌السلام) نسبت دهند. اما خود، حدیثی را به دروغ نمی‌سازند و بر معصوم (علیه‌السلام) افترا نمی‌بندند. احادیث این دسته ضعیف خوانده می‌شود و قابل اعتماد نیست و به تنهایی اعتبار لازم را برای استناد در مقام عمل ندارند. اما این به معنای جعلی و ساختگی بودن این احادیث نیست و حتی در موارد بسیاری حدیث آنان به وسیلۀ قرینه‌ها و نشانه‌های دیگر ـ مانند موافقـت با عقل و قرآن و احـادیث دیگران ـ حجیّت و اعتبــار می‌یابد.



گفتنی است گاه ضعف روایت به سبب عدم اتصال حلقه‌های راویان به یکدیگر است که آن نیز در برخی موارد قابل حل است.



دستۀ سوم که به دروغ حدیث می‌سازند و آن را با احادیث دیگر محدثان در می‌آمیزند، تعدادشان اندک است. حدیث‌شناسان بسیاری از این گروه و احادیث آنان را شناسانده‌اند. روایات این دسته، جعلی یا موضوع نامیده می‌شود و در صورت آشکار شدن آن به هیچ روی قابل استناد نخواهند بود.

البته هنوز در منابع رجالی به دنبال این هستم که این فرد واقعا فردی مجهول هست یا نه؟ انشاالله به محض رسیدن به نتیجه به اطلاع دوستان میرسانم.

فاتح;291165 نوشت:

دلالت بر این دارد که یکی از نشانه های وقوع آخرالزمان کثرت در انحراف اقوام است پس
ایشان با یار و بدون آن برای چنین زمانی در نظر گرفته و مامور شده اند.

اینکه بگوئیم ما 313 نفر جور کنیم او بیاید یا امثالهم نیت خوبی است ولی ظهور ایشان در گرو حمایت افراد نیست چنانکه در زندگی اکثر انبیاء الهی چنین شرطی در نظر گرفته نشده
وواضح ترین انها در احسن القصص حضرت یوسف علیه السلام است که یک کودک خریداری شده و برده برای ختم حکومت فراعنه به حول قوه الهی کفایت کرد.

پس اگر انسانهای صالح و یکتاپرست در آن زمان باشند که به یاری اش خواهند شتافت و از سعادتمندان خواهند بود
و اگر نه دنیا و عقبایشان بر هدر رفته در ف دشمنان او خواهند ایستاد و جرائهم جهنم فیها خالدون
و...


با سلام
دوست گرامی
در بیشتر روایات نبود یار رو جزو علل غیبت بیان کرده اند و اگر ما به علایم و شرایط ظهور توجه کنیم در میابیم که فرق است بین علایم و شرایط و ظهور با وجود شرایط محقق میشود و بودن یاران مشخص هم جزو شرایط ظهور محسوب میشه.
درسته که در ظهور و قیام امام زمان علیه السلام؛ عوامل متعددی دخیل هستند و یاریگر ایشان هستند ولی این به این معنا نیست که همه کارها قرار است به صورت ماورایی صورت بگیرد که اگر چنین بود به نظر خود شما این همه غیبت بی معنا نبود؟

mohammad+ali;291224 نوشت:
اگه همه به قرآن کریم رجوع کنیم و آنرا بخوانیم و حدودش را رعایت کنیم بستر ظهورامام زمان ولی الله مسلما فراهم میشود (نسخ قرآن کریم نکنیم) موفق باشید.

نسخ نکنیم = منسوخ نکنیم


و رجوع به قرآن ناطق وجود نازنین امام زمان علیه السلام؛ یعنی همگی به سمت ایشان برویم و ولایت ایشان را بپذیریم و در یک کلمه ولایت مدار باشیم.
البته به خوبی می دانیم که قرآن یک مفسر اصلی می خواهد که آن هم وجود نازنین حضرات معصومین علیهم السلام هستند؛ و با صرف خواندن قرآن و رعایت حدود که خود این موضوع جای بحث دارد که حدود قرآن را چه کسی مشخص میکند؟ آیا ما میتوانیم حدود قرآن را دریابیم و آن را رعایت کنیم؟ رجوع به قرآن چگونه باید صورت بگیرد؟ خواندن قرآن به چه معناست؟ آیا تمام قرایان قرآن جزو منتظران هستند؟ (البته اینها همه سئوال است و قصد توهین به هیچ گروه خاصی نیست)؛ آیا در تاریخ قاریان مختلف را ندیده ایم که رودر روی امام معصوم صف آرایی کرده اند؟ آیا ما در کشورهای مختلف قاریان طراز اول نداریم؟ مثلا قاریان وهابی میتوانند زمینه ساز ظهور باشند؟
و اینکه قرآن را نسخ نکنیم یعنی چه؟



ایا براستی اگر در هنگامه ماجرای عاشورا حضور داشتیم ، جانمان را كف دست
مي گرفتيم و ان را تقديم مي نموديم؟
چرا اكنون امام زمان(عج) اينقدر غريبند ؟
تا چه اندازه گناه نكرده ايم؟
تا چه اندازه يادشان كرده ايم؟
تا چه اندازه با اعمال خود ايشان را در حصار غيبت حبس مي كنيم؟

حديثي منقول از امام زمان(عج)
فَما يَحْبِسُنا عَنْهُمْ إِلاّ ما يَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَكْرَهُهُ وَلا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ
علّت مخفى شدن ما از آنان چيزى نيست جز آن چه از كردار آنان به ما مى رسد
و ما توقع انجام اين كارها را از آنان نداريم.(۱)

من انقدر خودخواه و بخيل هستم كه انچنان وقتي براي امامم نمي گذارم،
انگاه جان بدهم؟
(بايد با واقعيت كنار بيايم)

چه شد كه امام حسين (عليه السلام) را منتظرانش كشتند؟

اگر من بخواهم مرد ميدان باشم حداقل بايد با نفس خويش بجنگم
و خود را از گناهان پاك كنم،از دنيايي شدن و از غفلت.

۱.بحارالأنوار، ج53، ص177، ح8

جوينده;297190 نوشت:

چه شد كه امام حسين (عليه السلام) را منتظرانش كشتند؟


سلام دوست گرامی
مطلبی خواندم با این عنوان: ماجرای پیامکی که روز عاشورا منتشر شد
برای خودم جالب بود بد نیست شما هم مطالعه کنید تا اشتباه دیگران را مرتکب نشویم

در طول تاریخ، دشمنان اسلام دریافته اند یکی از کلیدی ترین عوامل حیات اسلام خون شهدای کربلا و نهضت حضرت سید الشهداست. اما آنچه حائز اهمیت است (بنده خودم یک نکته به اینجا اضافه میکنم و آن این است که اول مهم شناخت دشمن است و بعد) شناخت سلاح های دشمن و نحوه ایجاد تشکیک آنهاست.
یکی از این ابزارها، ایجاد تشکیک در اهداف عاشورایی و ارزشهای آن با زبان به ظاهر دوستانه است. به عنوان مثال پیامکی در اوج روزهای عزاداری اهل بیت (ع) به صورت انبوه منتشر گردید که یکی از مصادیق این موضوع می باشد. در این پیامک عنوان شده است:
"محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن، بساطش آموزه است نه موزه، تمرین خوب نگریستن است نه خوب گریستن، نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب. منتظران مهدی (عج) به هوش باشند که حسین(ع) را منتظرانش کشتند."

استاد رجبی دوانی در برنامه ای تلویزیونی در این باره گفت: ظاهر پیامک بسیار حکیمانه است. اما بسیار آرام و حساب شده با کلمات بازی شده است. اوایل پیروزی انقلاب بعضی روزنامه ها چنین تشکیک هایی را ایجاد نمودند (یعنی این موضوع مختص به این زمان نیست) که امام فرمودند عزاداریها باید به همان صورت انجام شود و هرچه داریم از محرم و صفراست.

حضرت را منتظرانش به شهادت نرساندند. منتظران حضرت در کوفه نماندند و از آنجا گریختند. تعدادی دیگر نیز چون حجاج ابن مسروق، نافع ابن هلال و ... در بین راه خود را به امام رساندند.

آنها از منتظران بودند. لذا نباید تصور کرد که این پیامک ها از واقعیتی سخن می گویند."

منتظرانی که آن همه ارج و قرب دارند و در روایات بسیار آنها را با توصیفات عالی ستوده اند چطور میشوند که نعوذبالله قاتل امام باشند؟
برای نمونه به این روایات توجه کنید:
امام صادق(ع) فرمودند: کسانی که در انتظار دولت قائم (عج) درگذرند،چون آنانند که در خدمت قائم(عج) و در خیمه گه او هستند، بلکه چون آنانند که در رکاب مهدی(عج) شمشیر زده باشند،سپس فرمود: اینان چون آن کسانند که در خدمت پیامبر (ص) به شهادت رسیده باشند.
و چندین و چند روایت در این باره
به راستی هدف دشمن از این کارها چیست؟
اندکی بیاندیشیم!

حلمـا;297247 نوشت:

منتظرانی که آن همه ارج و قرب دارند و در روایات بسیار آنها را با توصیفات عالی ستوده اند چطور میشوند که نعوذبالله قاتل امام باشند؟

به نام خدا.

با کلیت صحبتتان موافق هستم ولی ، این را هم به نظرم رسید که بگم.

بعضی از ما منتظر امام زمان (عج) که نوه پیامبر مهر و رحمت (ص) هست نیستیم. بلکه یک امام زمانی تو ذهنمون ساختیم و منتظرش هستیم. یه تفکراتی در مورد داریم که با واقعیت تطبیق نداره. امام زمانی ساختیم برای دنیامون نه برای آخرتمون. و این عدم تطابق واقعیت با تصورات ما ، باعث میشه که خدای ناکرده ، نعوذ بالله ، منتظران هم بروند در صف قاتلان.

به هر حال چندین هزار امضا و نامه برای امام حسین (ع) فرستاده شده بود. اگر همه ی این منتظران با امام می بودند ، که کار به اینجا نمیکشید.

با تشکر ، ستایشگر :Gol:

ستايشگر;297251 نوشت:
به نام خدا.

با کلیت صحبتتان موافق هستم ولی ، این را هم به نظرم رسید که بگم.

بعضی از ما منتظر امام زمان (عج) که نوه پیامبر مهر و رحمت (ص) هست نیستیم. بلکه یک امام زمانی تو ذهنمون ساختیم و منتظرش هستیم. یه تفکراتی در مورد داریم که با واقعیت تطبیق نداره. امام زمانی ساختیم برای دنیامون نه برای آخرتمون. و این عدم تطابق واقعیت با تصورات ما ، باعث میشه که خدای ناکرده ، نعوذ بالله ، منتظران هم بروند در صف قاتلان.

به هر حال چندین هزار امضا و نامه برای امام حسین (ع) فرستاده شده بود. اگر همه ی این منتظران با امام می بودند ، که کار به اینجا نمیکشید.

با تشکر ، ستایشگر :Gol:


سلام دوست گرامی
میان منتظران واقعی با اینکه من خودم رو منتظر بودنم یا ادعای انتظار داشته باشم، مسلما تفاوت بسیار است.
تمامی روایات هم برای منتظران واقعی است.

ماجرای آن نامه ها و قاتلان امام حسین علیه السلام را هم شما و همه عزیزان را توصیه می کنم به سخنرانی جناب حجت الاسلام محمدعلی منصوریان دامغانی درباره

نقش یهود در واقعه خونین کربلا+ صوت نشست - موعود مراجعه نمایید تا شاید راز بسیاری از پرسشهای ذهنی مان را دریابیم.
دشمنان امام حسین علیه السلام بنا به گفته خودشان در روز عاشورا : عمرسعد و یزید و لشکریان آنها یا مردم کوفه نبودند؛ امام دشمن را اینگونه معرفی می نمایند:

و حششتم علینا نار الفتن التی خبأها عدوّکم و عدوّنا
ای کسانی که در مقابل من ایستاده اید شما در حال شعله افروزی یک آتشی هستید که شما روشن نکردید و دشمن شما و دشمن ما یکی است.

حلمـا;297247 نوشت:
"محرم و صفر زمان بالیدن است نه فقط نالیدن، تمرین خوب نگریستن است نه فقط خوب گریستن، نماد شعور مذهب است نه فقط شور مذهب. منتظران مهدی (عج) به هوش باشند که حسین(ع) را منتظرانش کشتند."

«یک پاسخ!
محرم وصفرزمان نالیدن هم هست وبراین ناله بالیدن
بساطش موزه ای ازآموزه هاست
تمرین خوب نگریستن هم هست ولی درهنگام درک عظمت ماتم حاصلش می شودخوب گریستن
نمادشعورمذهب است وشوری که ازاین شعوربرخاسته
تلنگری دگر
منتظران مهدی به هوش باشند
که ازمنتظران حسین جزاندکی براین ادعاوفانکردند»

حلمـا;290736 نوشت:

سلام بر شما و با اجازه کارشناس محترم
حدیث دیگری که در این زمینه وجود دارد این حدیث نبوی است:

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ الْبَرْمَكِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ سَعِيدِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ‏ (ص‏) إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (ع) إِمَامُ أُمَّتِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيْهَا مِنْ بَعْدِي وَ مِنْ وُلْدِهِ الْقَائِمُ الْمُنْتَظَرُ الَّذِي يَمْلَأُ اللَّهُ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالْحَقِّ بَشِيراً إِنَّ الثَّابِتِينَ عَلَى الْقَوْلِ بِهِ فِي زَمَانِ غَيْبَتِهِ لَأَعَزُّ مِنَ الْكِبْرِيتِ الْأَحْمَرِ فَقَامَ إِلَيْهِ جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيُّ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِلْقَائِمِ مِنْ وُلْدِكَ غَيْبَةٌ قَالَ إِي وَ رَبِّي‏ وَ لِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ يَمْحَقَ الْكافِرِينَ‏ يَا جَابِرُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرٌ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ وَ سِرٌّ مِنْ سِرِّ اللَّهِ مَطْوِيٌ‏ عَنْ عِبَادِ اللَّهِ فَإِيَّاكَ وَ الشَّكَّ فِيهِ فَإِنَّ الشَّكَّ فِي أَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كُفْرٌ.

كمال الدين و تمام النعمة، ج‏1، ص: 288



.... اي جابر! همانا اين امر، امري است از امر خداوندي و سِرّي است از سِرّ خدا كه بر بندگان او پوشيده است. بر حذر باش كه دچار ترديد شوي. همانا شك درباره امر ‏خدا كفر است.

از آیت الله مکارم در مورد این حدیث هم استعلام کردم که فرمودن
سند حدیث خالی از اشکال نیست، مثلا وضع حال "محمد بن الفرات" در کتب رجال مشخص نیست.

هر چند فرمودن

مضمون حدیث مضمون خوبی است و کتابی که در آن نقل شده کتاب معروفی است

این روایتی که سعید بن جبیر از ابن عباس نقل می کند و جناب آقای مکارم شیرازی تضعیف کرده نزد ما صحیح و معتبر است .

دو مساله است 1 : یکی این که دلیل اصلی غیبت چیست ؟ که می گوییم سری از اسرار اللهی است و مهمترین علتش عدم لیاقت بشر و نرسیدن آن به آن حد که منور به ظهرو و همراهی حجت پروردگار باشد که احادیث لوازم این مساله را از فساد و عدم تکمیل اصحاب و غیره بیان کردند .

2 : علت تاخیر ظهرو امام علیه السلام چیست ؟ باز هم هنوز بشر به آن لیاقت لازم نرسیده است که بتواند مقام حجت اللهی را هنگام ظهور درک کند .

از روایات استفاده می شود که هنوز تا ظهرو خیلی مانده ولی مشیت اللهی ممکنه اقتضاء کنه که مثلا فردا ظهور کنه اون مساله اش جداست .

با سلام خدمت کلیه دوستان اسک دینی
یکی از عواملی که باعث می شود تا امز ظهور حضرت (عج) به تاخیر بیافتد ، عدم آمادگی روحی و ذهنی مردم در دوران غیبت است . و وظیفه منتظران واقعی آن است که این موانع ظهور را که باعث این بیخبری و جهالت نسبت به مقام شامخ حضرت ولی عصر (عج) می باشد را شناسایی و در جهت رفع آن اقدام مقتضی به عمل آورند.
خوشحال خواهم شد دوستان و کارشناسانی که دراین زمینه اطلاعاتی دارند و می توانند آن را به صورت فهرست وار لیست نمایند . بنده را یاری نمایند با تشکر:Narahat az:

فردا از آن ماست;298010 نوشت:
از آیت الله مکارم در مورد این حدیث هم استعلام کردم که فرمودن سند حدیث خالی از اشکال نیست، مثلا وضع حال "محمد بن الفرات" در کتب رجال مشخص نیست. هر چند فرمودن مضمون حدیث مضمون خوبی است و کتابی که در آن نقل شده کتاب معروفی است

با سلام خدمت شما


در مورد سند احادیث آنگونه که در فقه ، سند احادیث را مورد دقت قرار می دهند در باب فضائل و یا اینگونه احادیث چنین دقتی را به کار نمی برند هرچند بر یک پژوهشگر که قصد دارد دقت یک مطلب را بالا ببرد بررسی سندی این احادیث مناسب است.


در مورد روایات نیز ذکر آن ها از این باب بود که در روایاتی که به دست ما رسیده این دلایل ذکر شده اند و همانطور که می دانید بیان یک دلیل از سوی معصوم دلالت بر این نمی کند که دلیل دیگری وجود ندارد.


به هر حال به نظر می رسد هر دو حدیث از لحاظ سندی خالی از اشکال نیستند.حدیث دوم نیز گه دوستمون اشاره کردند نیز در سندش 2 نفر هستند به نام: محمدبن فرات و عثمان بن علی که بنده توثیقی برای آن ها ندیدم هرچند تضعیف هم نشده بودند ولی سایر افراد توثیق داشتند.


در مورد یاران حضرت(علیه السلام) نیز کامل شدن یاران خاص حضرت علت تامه ظهور نیست و سایر علل نیز نقش مهمی در ظهور دارند و همچنین اینگونه نیست که حضرت فقط همان یاران مخصوص را دارند بلکه یاران حضرت گستردگی بسیاری دارند.

درخصوص تعداد ياران امام زمان(ع) روايات و متون ديني اختلاف دارند. از برخي روايات استفاده مي‏شود كه تعداد ياران امام زمان(ع) 313 نفر هستند.[1]


مفضل بن عمر از امام صادق(ع) گزارش نمود: "گويا مي‏نگرم قائم را بر منبر كوفه و 313 نفر يارانش، كه پيرامونش گرد آمده‏اند، به شمار اهل بدر"[2]


در برخي از روايات ديگر، تعداد ياران امام زمان(ع) بسیار بیشتر از این تعداد ذکر شده است.[3]


بنابراين مقصود از آن دسته روايات كه تعداد يارن امام را 313 نفر ذكر كرده، آن نيست كه ياران امام تنها همان تعداد هستند. شايد منظور اين باشد كه اين تعداد فرماندهان و وزيران و از ياران خاص امام باشند كه در آغاز، هسته‏ هاي اصلي نيروها را برعهده دارند و پس از پيروزي، براي ارشاد و دادرسي و كارگزاري به سرزمين‏ هاي دور و نزديك فرستاده مي‏شوند. امام صادق(ع) فرمود: "آنان پرچمداران لشكرها و كارگزاران امام روي زمين هستند" از اين گروه، به "نقباء" "خواص" و "ذخرالله" تعبير شده است.[4]


شايد منظور از 313 كساني باشند كه نخستين گروندگان به حضرت هستند كه در انتظار ظهور موعود در مكه مي‏باشند. با گرد آمدن اين گروه، دعوت حضرت آغاز مي‏شود. پس از انتشار خبر و گزارش آن، ديگر ياران امام زمان به آنها ملحق مي‏شوند. امام صادق(ع) فرمود: "سيصد و سيزده نفر ياران با او بيعت مي‏كنند. او تا هنگام كامل شدن ده هزار نفر در مكه اقامت كرده، پس رهسپار مدينه مي‏گردد"[5]


علامه مجلسي(ره) همين معنا را از روايات استنباط كرده و مي‏ نويسد: "ياران مهدي(ع)، منحصر به 313 نفر نيستند، بلكه اين شمار ياراني هستند كه حضرت به كمك آنان حركت را آغاز مي‏كند".[6][7]


پي نوشت‏ها:


1-بحارالانوار، ج‏52، 341؛ نعماني، الغيبة، ص 315؛ منتخب الاثر، ص 166.

2- الغيبة نعماني، ص 307، ، نويسنده: ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم‏ ، محقق / مصحح: غفارى، على اكبر ، ناشر: نشر صدوق‏ ، مكان چاپ: تهران‏ ، سال چاپ: 1397 ق‏ ، نوبت چاپ: اول

3 - ارشاد مفيد، ج‏2، ص 383. بحارالانوار، ج‏53، ص 7.ر.ک: مجله حوزه، ويژه امام زمان(ع) ص 295-296؛

4- ارشاد مفيد، ج‏2، ص 383، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ، نويسنده: مفيد، محمد بن محمد ، محقق / مصحح: مؤسسة آل البيت عليهم السلام‏ ، ناشر: كنگره شيخ مفيد ، مكان چاپ: قم‏ ، سال چاپ: 1413 ق‏ ، نوبت چاپ: اول‏

5-بحارالانوار، ج‏52، ص 323 ، ، نويسنده: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏ ، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ ، مكان چاپ: بيروت‏ ، سال چاپ: 1403 ق‏ ، نوبت چاپ: دوم

6-همان
7-برگرفته از سایت ای پرسش

امیدی;299580 نوشت:
با سلام خدمت کلیه دوستان اسک دینی
یکی از عواملی که باعث می شود تا امز ظهور حضرت (عج) به تاخیر بیافتد ، عدم آمادگی روحی و ذهنی مردم در دوران غیبت است . و وظیفه منتظران واقعی آن است که این موانع ظهور را که باعث این بیخبری و جهالت نسبت به مقام شامخ حضرت ولی عصر (عج) می باشد را شناسایی و در جهت رفع آن اقدام مقتضی به عمل آورند.
خوشحال خواهم شد دوستان و کارشناسانی که دراین زمینه اطلاعاتی دارند و می توانند آن را به صورت فهرست وار لیست نمایند . بنده را یاری نمایند با تشکر:narahat az:

با سلام خدمت مدیران سایت ، متاسفانه تا کنون پاسخی درباره سوال خود دریافت ننموده ام آیا وجود چنین موضوعی در این بخش اطلا ضرورتی دارد؟؟؟!!

فردا از آن ماست;290542 نوشت:
تشکر از جوابتون.

اما در مورد این حدیث دو مساله وجود داره؛ یکی اینکه میگن این تنها حدیث هست که در مورد سر بودن غیبت صحبت شده و دوم سلسله روایتش هست که میگن مشکل داره :

سندی که شیخ صدوق ارائه کردن به این صورته : أبو جعفر محمد بن على بن بابويه (شیخ صدوق)، قال ابن عبدوس، عن ابن قتيبة، عن حمدان بن سليمان، عن أحمد ابن عبد الله بن جعفر المدائنى، عن عبد الله بن الفضل الهاشمي

که در این سلسله، "أحمد ابن عبد الله بن جعفر المدائنى" راوی مجهوله و سندیت این روایت مشکل میخوره. شما روایت مشابه دیگه ای برخورد داشتین؟

در باقی قسمتها، مطلبی که شما بیان کردین، دال بر اینه که یاران حضرت محدوده و اگه فرضا به تعداد مشخصی برسه، حضرت ظهور میکنن. اما اون تعداد مشخص واقعا کم هست، پس چرا از واژه ی "مردم" استفاده شده؟ آماده بودن مردم با وجود این مساله زیر سوال نمیره؟ لااقل به عنوان شرط اصلی ظهور؟

در مورد آیه ای که آوردین هم زیاد متوجه نشدم با امادگی مردم و ظهور حضرت ارتباط دقیقش چی بود؟ و چطور به ظهور حضرت اشاره میکنه در حالیکه روایات زیادی وجود داره مبنی بر اینکه بعد از حضرت تا قیامت هم فاصله زمانی وجود داره؟

با سلام
درباره اين سئوال از دفتر خيلي از حضرات آيات استفتاء کرده ام که امروز پاسخ دفتر آيت الله صافي گلپايگاني رسيد که عين پاسخ را تقديم مي کنم
ايشان در پاسخ به اينکه آيا اين حديث معتبر است يا نه؟ فرمودند:
هرچند نام برخي از راويان اين روايت در کتب رجال نيامده، اما روايت مذکور معتبر است و قوت و استحکام متن آن شاهد صدقي بر اعتبار آن است شايان ذکر است که تصريح به وثاقت همه راويان يک روايت در اغلب موارد، يکي از راه هاي اعتماد به روايت است و براي شناخت اعتبار يک روايت راه هاي ديگر وجود دارد که در جاي خود ذکر شده است. والله اعلم

فردا از آن ماست;290542 نوشت:
تشکر از جوابتون.

اما در مورد این حدیث دو مساله وجود داره؛ یکی اینکه میگن این تنها حدیث هست که در مورد سر بودن غیبت صحبت شده و دوم سلسله روایتش هست که میگن مشکل داره :

سندی که شیخ صدوق ارائه کردن به این صورته : أبو جعفر محمد بن على بن بابويه (شیخ صدوق)، قال ابن عبدوس، عن ابن قتيبة، عن حمدان بن سليمان، عن أحمد ابن عبد الله بن جعفر المدائنى، عن عبد الله بن الفضل الهاشمي

که در این سلسله، "أحمد ابن عبد الله بن جعفر المدائنى" راوی مجهوله و سندیت این روایت مشکل میخوره. شما روایت مشابه دیگه ای برخورد داشتین؟


سلام.
درباره اين روايت از يکي از سايتهاي اسلامي سئوال کرده بودم که اينگونه پاسخ دادن:

[=&quot]تحقیق و[=&quot]بررسی که درباره راویان این حدیث شده، به شرح زیر است[=&quot]:
1.
[=&quot]عبد الواحِد بن[=&quot]مُحمَّد بن عُبدُوس نیسابُوری عَطَّار: از مشایخ شیخ صدوق است[=&quot][1][=&quot]که برای او طلب رحمت از[=&quot]خدا می‌کند. و همین «طلب رحمت» از دیدگاه برخی از فقها و علمای رجال، دلالت بر[=&quot]توثیق راوی می‌کند؛ پس عبد الواحد بن عبدوس نیسابوری عطار امامی و ثقه است[=&quot].
2.
[=&quot]علی بن محمد بن قتیبه نیسابوری: معروف به قتیبی نیسابوری است. او شاگرد فضل بن[=&quot]شاذان می‌باشد[=&quot].[2] [=&quot]بنابر تحقیق، امامی و ثقه است. و[=&quot]به الفاظی همچون «فاضل» مدح شده و مورد اعتماد کشّی می‌باشد[=&quot].[3]
3.
[=&quot]حمدان بن سلیمان نیسابوری: از اصحاب امام هادی و امام حسن عسکری(ع[=&quot])[=&quot]،[=&quot][4][=&quot]امامی و ثقه است[=&quot].[5]
4.
[=&quot]أَحمد بن عبد اللَّه بن[=&quot]جعفر مَدائنی: در منابع رجالی معروف، کسی به اسم[=&quot]أَحمد بن عبد اللَّه بن جعفر[=&quot]مَدائنی نداریم[=&quot].
5.
[=&quot]عبد الله بن فضل هاشمی: که نام آن عبد الله بن فضل نوفلی هم[=&quot]آمده است[=&quot].[6] [=&quot]او از اصحاب امام صادق(ع[=&quot]) [=&quot]می‌باشد[=&quot].[7] [=&quot]او نیز امامی و ثقه[=&quot]است[=&quot].[8]
[=&quot]همان‌طور که دیده شد،[=&quot]غیر از احمد بن عبد الله بن جعفر مدائنی، سایر راویان هم در منابع رجالی از آنها[=&quot]اسم برده شده و هم مورد توثیق واقع شده‌اند[=&quot].
[=&quot]با این‌حال، این روایت از جهت متنی[=&quot]میان فقها و محدّثان پذیرفته شده است و کسی را نیافتیم که به متن این حدیث اشکالی[=&quot]وارد کند؛ چرا که این روایت با روایات معتبر دیگری که درباره علت غیبت امام[=&quot]زمان(عج) نقل شده‌اند، موافق و هماهنگ است؛ لذا متن و دلالت حدیث پذیرفته می‌شود[=&quot]. [=&quot]ترجمه حدیث چنین است[=&quot]:
[=&quot]عبد اللَّه بن فضل هاشمى گفت: از حضرت امام صادق(ع) شنیدم[=&quot]که ‌فرمود: «صاحب امر غیبتى دارد که چاره‌اى از آن نیست، هر گمراه و باطلى در آن[=&quot]تردید و شک می‌کند[=&quot].
[=&quot]محضرش عرض کردم: فدایت شوم چرا؟[=&quot]
[=&quot]فرمود: به خاطر امرى که[=&quot]در بیانش مأذون نیستم[=&quot].
[=&quot]عرض کردم: حکمت در غیبت آن‌حضرت چیست؟[=&quot]
[=&quot]فرمود: حکمت در[=&quot]غیبت آن‌جناب همان حکمت در غیبت حجّت‌هاى گذشته حقّ تعالى می‌باشد که بعد از ظهورش[=&quot]آشکار خواهد شد، چنانچه حکمت کارهایی را که خضر(ع) مرتکب شد که عبارت بودند از[=&quot]شکستن و شکافتن کشتى، کشتن جوان، بپا داشتن دیوار براى موسى(ع) بعد از جداشدنش از[=&quot]خضر ظاهر گشت. اى پسر فضل! این امر، امرى است از امور خدا و سرّى است از اسرار الهى[=&quot]و غیبى است از غیب‌هاى پروردگار و وقتى خداى -عزّ و جلّ- را حکیم دانستیم باید تمام[=&quot]افعالش را تصدیق نموده و معتقد باشیم همه آنها از روى حکمت صورت می‌گیرند، اگر چه[=&quot]وجه آنها را ما ندانیم[=&quot]».[9]
[=&quot][1][=&quot]. [=&quot]حسینی تفرشى، سید مصطفى،[=&quot]نقد الرجال، ج 3، ص 167، مؤسسه آل البیت(ع)، قم، چاپ اول، 1418ق[=&quot].
[=&quot][2][=&quot]. [=&quot]سبحانی تبریزى، جعفر،[=&quot]موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4، ص 313، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، چاپ اول، 1418ق[=&quot].
[=&quot][3][=&quot]. [=&quot]علامه حلی، خلاصة الاقوال[=&quot]فی معرفة أحوال الرجال، ص 94، دار الذخائر، قم، 1411ق؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 4،[=&quot]ص 313؛ و ر.ک: شبیری زنجانى، سید موسى، کتاب نکاح، ج 8، ص 2549 [=&quot]–[=&quot] 2551، مؤسسه[=&quot]پژوهشى راى‌پرداز، قم، چاپ اول، 1419ق[=&quot].
[=&quot][4][=&quot]. [=&quot]نقد[=&quot]الرجال، ج 2، ص 160[=&quot].
[=&quot][5][=&quot]. [=&quot]نجاشى، احمد بن على، فهرست[=&quot]أسماء مصنفی الشیعة، محقق و مصحح: شبیرى زنجانى، سید موسى، ص 138، دفتر انتشارات[=&quot]اسلامى، قم، 1407ق؛ خلاصة الاقوال فی معرفة أحوال الرجال، ص 62[=&quot].
[=&quot][6][=&quot]. [=&quot]موسوی[=&quot]خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرجال، ج 10، ص 278،[=&quot]مرکز[=&quot]نشر آثار شیعه، قم‏، 1410ق[=&quot].
[=&quot][7][=&quot]. [=&quot]همان[=&quot].
[=&quot][8][=&quot]. [=&quot]فهرست[=&quot]أسماء مصنفی الشیعة، ص 223؛ خلاصة الاقوال فی معرفة أحوال الرجال، ص 111[=&quot].
[=&quot][9][=&quot]. [=&quot]شیخ صدوق، علل الشرائع، ج[=&quot] 1[=&quot]، ص 246، کتاب فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1385ش؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، إثبات[=&quot]الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 5، ص 104، اعلمى، بیروت، چاپ اول،[=&quot] 1425[=&quot]ق[=&quot].
موضوع قفل شده است