مفهوم واقعی کمال امامان و معصومیت

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مفهوم واقعی کمال امامان و معصومیت

باتوجه به اینکه از اصول اعتقادی شیعه مبحث امامت هست و در این مبحث هم با فرض معصومیت و کمال 12 امام بسیاری از احکام و فتاوا و تفاسیر و نتیجه گیری ها انجام میشه ، و با توجه به اینکه گاهی ائمه خودشون هم از برخی موضوعات بی اطلاع بوده یا در پیشگاه خدا به گناهانی اقرار کرده اند ، سوألی که پیش میاد این هست که معنای واقعی معصومیت چی هست؟
مگر امام سجاد اینهمه در ادعیه توبه و تضرع و اقرار به گناه نکرده؟
مگر (در یکی از روایات) حضرت علی از پیامبر در مورد احوال خودش هنگام شهادت جویا نشده؟
مگر در قرآن به پیامبر ما گاهی اخطارهایی در مورد بعضی از کارها داده نشده؟(مثل دعا برای مشرکین و امتهای جاهل یا سوألی مثل "ای پیامبر چرا چیزی را که خدا برای تو حلال کرده به خاطر رضایت همسرانت بر خود حرام میکنی؟")
مگر حضرت علی گاهی سفارشاتی به فرزندانش نمیکرد که نشان از بی اطلاعی امام حسن و حسین از برخی مسائل بود(مثل سفارش برای زدن فقط یک ضربت به ابن ملجم که این رو ثابت میکنه که امام حسن و امام حسین ممکن بود جور دیگری حد رو اجرا کنن؟)
البته مثالهای محکم تری وجود داره اما حضور ذهن کافی در بنده نیست در حال حاضر .
حالا با توجه به نکات فوق الذکر انتظار نمیره که گفته بشه معصومیت یعنی غیر ممکن بودن ارتکاب به گناه یا بی عدالتی هرچند کوچک در سرتاسر عمر ، معصومیت یعنی چی؟


کارشناس بحث : کریم

javaneh;283623 نوشت:
و با توجه به اینکه گاهی ائمه خودشون هم از برخی موضوعات بی اطلاع بوده یا در پیشگاه خدا به گناهانی اقرار کرده اند ، سوألی که پیش میاد این هست که معنای واقعی معصومیت چی هست؟
مگر امام سجاد اینهمه در ادعیه توبه و تضرع و اقرار به گناه نکرده؟

باسلام
اینکه می فرمایید ائمه از برخی امور بی اطلاع بودند نیا ز به اثبات وبیان مصادیق دارد ،وآیا این بی اطلاعی در چه موضوعی بوده است؟
اما طلب استغفار ائمه (ع)به معنای استغفار از گناه کبیره ویا صغیره نبوده است.ان حضرات در اوج کمال انسانی قرار داشتندومحو در عبودیت الهی بودند لذا از امور عادی که گناه شرعی هم محسوب نمی شود به درگاه الهی توبه می کردند.آیةالله مصباح یزدی در جواب این شبهه می فرماید:
حضرات معصومین با اختلاف درجات در اوج کمال وقرب الهی قرار داشتند برای خودشان وظایفی فوق وظایف دیگران قائل بودند وبلکه هرگونه توجهی به غیر معبود ومحبوبشان را گناهی عظیم می شمردند واز این روی در مقام عذر خواهی واستغفار بر می آمدند .وومنظور از عصمت انبیاءمصون بودن از هر کاری که بتوان به وجهی آنرا گناه نامید نیست بلکه منظور مصونیت ایشان از مخالفت با تکالیف الزامی واز ارتکاب محرمات فقهی است.(آموزش عقاید،ص210)
javaneh;283623 نوشت:
مگر (در یکی از روایات) حضرت علی از پیامبر در مورد احوال خودش هنگام شهادت جویا نشده؟

روایتی که می فرمایید،خطبه شعبانیه رسول خدا (ص)است که در آن حضرت اهمیت ماه رمضان را توضیح می دهد وامام علی (ع)در باره بهترین عمل در این ماه می پرسد:پیامبر بعد از جواب به سوال گریه می کنند،وبه امیرالمومنین می فرمایی:گویا می بینم که در این ماه ریش های تو با خون سرت خضاب می شود وبه دست اشقی الآخرین به شهادت می رسی.وامام می پرسد آیا در آن موقع دینم سالم خواهد بود؟که حضرت می فرماید بله.
[="red"]عيون أخبار الرضا عليه السلام‏ لي، الأمالي للصدوق الطَّالَقَانِيُّ عَنْ أَحْمَدَ الْهَمْدَانِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ الْفَضَّالِ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ فِي خُطْبَةِ النَّبِيِّ ص فِي فَضْلِ شَهْرِ رَمَضَانَ‏ فَقَالَ ع فَقُمْتُ فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا أَفْضَلُ‏ الْأَعْمَالِ‏ فِي هَذَا الشَّهْرِ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَفْضَلُ الْأَعْمَالِ فِي هَذَا الشَّهْرِ الْوَرَعُ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثُمَّ بَكَى فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا يُبْكِيكَ فَقَالَ يَا عَلِيُّ أَبْكِي لِمَا يُسْتَحَلُّ مِنْكَ فِي هَذَا الشَّهْرِ كَأَنِّي بِكَ وَ أَنْتَ تُصَلِّي لِرَبِّكَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ شَقِيقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَكَ ضَرْبَةً عَلَى قَرْنِكَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْيَتَكَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِكَ فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِي فَقَالَ ص فِي سَلَامَةٍ مِنْ دِينِك‏(بحارالانوار ج42ص190)[/]
البته همانطور که اشاره کرده اید این سوال قبل از امامت آنحضرت بوده است وبحث در کسی است که به امامت رسیده است.
javaneh;283623 نوشت:
مگر در قرآن به پیامبر ما گاهی اخطارهایی در مورد بعضی از کارها داده نشده؟(مثل دعا برای مشرکین و امتهای جاهل یا سوألی مثل "ای پیامبر چرا چیزی را که خدا برای تو حلال کرده به خاطر رضایت همسرانت بر خود حرام میکنی؟")

در کجای قرآن چنین اخطارهایی وجود دارد،شما لطف کنید اینها را بیان فرمایید؟
اما در مورد زنان پیامبر(ص)این آیه در اول سوره تحریم آمده است.
يا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغي‏ مَرْضاتَ أَزْواجِكَ‏ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ
اى پيامبر، چرا براى خشنودى همسرانت، آنچه را خدا براى تو حلال گردانيده حرام مى‏كنى؟ خدا[ست كه‏] آمرزنده مهربان است.
بعضی از زنان پیامبر کاری انجام دادند که موجب رنجش آنحضرت وکناره گیری از آنها شد وبعدا آیات فوق نازل شدند.علامه طباطبایی در تفسیر این ایه شریفه می فرماید:
این حرام کردن ،تحریم شرعی(فقهی)چیزی که در شرع حلال باشد نبوده است،وایشان به قرینه جمله (تبتغی مرضاةةزواجک یعنی با تحریم بر خود خشنودی آنها را به دست می آید)واین جمله قرینه است بر اینکه در اصل عتاب وسرزنش به زنان آنحضرت بر می گردد.وموید این مساله آیه 4همین سوره است که می فرماید:
[="red"]إِنْ تَتُوبا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما وَ إِنْ تَظاهَرا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْريلُ وَ صالِحُ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمَلائِكَةُ بَعْدَ ذلِكَ ظَهيرٌ ،اگر [شما دو زن‏] به درگاه خدا توبه كنيد [بهتر است‏]، واقعاً دلهايتان انحراف پيدا كرده است. و اگر عليه او به يكديگر كمك كنيد، در حقيقت، خدا خود سرپرست اوست، و جبرئيل و صالح مؤمنان [نيز ياور اُويند] و گذشته از اين، فرشتگان [هم‏] پشتيبان [او] خواهند بود.
[/]
هر عتابی دلیل بر معصیت وگناهکار بودن آن شخص نیست.
javaneh;283623 نوشت:
مگر حضرت علی گاهی سفارشاتی به فرزندانش نمیکرد که نشان از بی اطلاعی امام حسن و حسین از برخی مسائل بود(مثل سفارش برای زدن فقط یک ضربت به ابن ملجم که این رو ثابت میکنه که امام حسن و امام حسین ممکن بود جور دیگری حد رو اجرا کنن؟)

یک نکته را حتما باید در نظر داشته باشید که امامان در زندگی عادی خود بر اساس روال عادی عمل می کردند نه طبق علم غیب وحقایقی که برای آنها آشکار بود .ویکی از مسائل لازم برای هر مومنی وصیت است که در آیه 180 سوره بقره به آن توصیه شده است.حضرت امیر هم در حال وصیت به فرزند خود بود ویکی از وصیتها هم در مورد قاتل خودش بود واین به این معنی نبود که در صورت عدم توصیه قاتلش درست مجازات نمی شد.بلکه حکم قصاص و احکام آن در شرع مقدس روشن است وائمه (ع)آگاهترین افراد به این امور هستند.سفارش حضرت بیشتر برای دیگر مسلمانان بود که بدانند با قاتل خود چطور رفتار کنند ودر مجازات او زیاده روی نکنند.
javaneh;283623 نوشت:
حالا با توجه به نکات فوق الذکر انتظار نمیره که گفته بشه معصومیت یعنی غیر ممکن بودن ارتکاب به گناه یا بی عدالتی هرچند کوچک در سرتاسر عمر ، معصومیت یعنی چی؟

علامه حلی عصمت را چنین تعریف کرده است:برای پیامبران(وائمه)ترک همه گناهان کبیره وصغیره واجب است.(کشف المراد،ص471)
شما می توانید برای آشنایی با معنای عصمت ودلایل آن به منابع زیر مراجعه کنید:
1-امامت،از استاد علی ربانی گلپایگانی،انتشارات بوستان کتاب.
2-آموزش عقاید،از آیةالله مصباح یزدی از ص190 الی 215.

پاسخ خوب بود اما به دل من ننشست . بارها شده وقتی جواب شبهاتم رو گرفتم شعف و سبکی خاصی بهم دست داده اما اینبار این اتفاق نیفتاد .

شاید باید بیشتر و واضح تر بپرسم تا جواب روشنتری بگیرم:

نقل قول:
اینکه می فرمایید ائمه از برخی امور بی اطلاع بودند نیا ز به اثبات وبیان مصادیق دارد ،وآیا این بی اطلاعی در چه موضوعی بوده است؟

مثلا امام باقر و امام صادق از نظر علمی نسبت به سایر ائمه برجسته تر بودن . پس یا سایر ائمه با علم کیمیاگری یا طبابت و ... آشنا نبودن یا کتمانش کردن . مورد دوم نیست پس اولیشه .یعنی اونطوری نیست که امام معصوم در مورد مبحثی علمی داشته باشه و اون رو آموزش نده .

مثال دیگه در مورد دستگیر و حصر برخی امامان هست .میتونیم براحتی بگیم که برای برخی از امامن مقدر شده بوده که زندانی بشن و مردم از علم و برکت وجودشون استفاده مستقیم نبرن . اما اگر امام زمان آمد و گفت این توجیه صحیح نیست و برخی امامانی که زندانی شدن اگر علم داشتن که در فلان تاریخ به دست فلانی دستگیر میشن ، حتمن بخاطر حفظ دین و انتقال علوم قرآن هم که شده خودشون رو نجات میدادن ، آیا میتونیم خودمونو ببخشیم که صرفا به یک نظریه استناد کردیم؟

نقل قول:
آیةالله مصباح یزدی در جواب این شبهه می فرماید:
حضرات معصومین با اختلاف درجات در اوج کمال وقرب الهی قرار داشتند برای خودشان وظایفی فوق وظایف دیگران قائل بودند وبلکه هرگونه توجهی به غیر معبود ومحبوبشان را گناهی عظیم می شمردند واز این روی در مقام عذر خواهی واستغفار بر می آمدند .وومنظور از عصمت انبیاءمصون بودن از هر کاری که بتوان به وجهی آنرا گناه نامید نیست بلکه منظور مصونیت ایشان از مخالفت با تکالیف الزامی واز ارتکاب محرمات فقهی است.(آموزش عقاید،ص210)

من وقتی صحیفه ی سجادیه رو میخونم که امام در باب "اعتراف به گناه و توبه" مکرراً به گناهانشون اقرار میکنن و یا در بابی دیگه از تضییع حق دیگران یا تکبرو غرور به خدا پناه میبره یا در باب طلب آمرزش گناهان به محضر پروردگار عرض میکنن:
اي خداي من سپاس توراست که چه بسيار عيب مرا پوشاندي و پيش مردم رسوايم نکردي و چه بسيار گناه مرا پنهان نمودي و به آن نزد ديگران به بدکاري معروفم ننمودي و چه بسا زشتي که به جا آوردم و پرده ي مرا ندريدي و طوق نا پسندي و زشتي آن را به گردنم نينداختي و بدي هاي آن را بر همسايگانم که در جست و جوي عيب هايم هستند و آنان که بر نعمتي که به من داده اي رشک مي برند آشکار نساختي و ...
چطور قبول نکنم که امام معصوم هم در عمرش به هیچ تقصیری نیفتاده؟

نقل قول:
در کجای قرآن چنین اخطارهایی وجود دارد،شما لطف کنید اینها را بیان فرمایید؟

شاید این مثالم بازم حق مطلبو ادا نکنه اما خالی از لطف نیست آوردنش . با خوندن آیه زیر نتیجه میگیریم که پیامبران هم با وجود عصمت جایز الخطا بودن
ای پیامبر اگر 70 بار برای آنها استغفار کنی خدا آنها را نمی آمرزد
(توبه‌، 43) خدا تو را ببخشد، چرا به آن‌ها اجازه دادي‌".
(احزاب‌،1) اي پيامبر تقواي الهي پيشه كن و از كافران و منافقان اطاعت منما، خداوند عالم و حكيم است‌."


نقل قول:
یک نکته را حتما باید در نظر داشته باشید که امامان در زندگی عادی خود بر اساس روال عادی عمل می کردند نه طبق علم غیب وحقایقی که برای آنها آشکار بود

این قول نیاز به سند داره . اگر سند معتبری باشه توضیح قابل قبولی هست.


نقل قول:
علامه حلی عصمت را چنین تعریف کرده است:برای پیامبران(وائمه)ترک همه گناهان کبیره وصغیره واجب است.(کشف المراد،ص471)

قابل قبول ترین تعریفی که از زبان یک مرجع تابحال شنیدم این بود . اما خیلی از احکام و عقاید و باور ها بر این تعریف استوار نیست که ایکاش بود .


بخش امامت ( ترجمه جلد 23 تا 27بحار الأنوار)، ج‏3، ص: 264
در تفسير نعمانى نيز خواهد آمد در كتاب قرآن باسناد خود از اسماعيل ابن جابر از حضرت صادق عليه السّلام از امير المؤمنين صلوات اللَّه عليه نقل مى‏كند كه در بيان صفات امام فرمود از آن جمله بايد بدانى امامى كه كفيل و رهبر تو است معصوم از گناه صغيره و كبيره لغزشى در فتوى و خطا در جواب نميكند و نه سهو و نه نسيان و نه بازى بچيزى از امور دنيا دارد.

javaneh;285054 نوشت:
مثلا امام باقر و امام صادق از نظر علمی نسبت به سایر ائمه برجسته تر بودن . پس یا سایر ائمه با علم کیمیاگری یا طبابت و ... آشنا نبودن یا کتمانش کردن . مورد دوم نیست پس اولیشه .یعنی اونطوری نیست که امام معصوم در مورد مبحثی علمی داشته باشه و اون رو آموزش نده .

مثال دیگه در مورد دستگیر و حصر برخی امامان هست .میتونیم براحتی بگیم که برای برخی از امامن مقدر شده بوده که زندانی بشن و مردم از علم و برکت وجودشون استفاده مستقیم نبرن . اما اگر امام زمان آمد و گفت این توجیه صحیح نیست و برخی امامانی که زندانی شدن اگر علم داشتن که در فلان تاریخ به دست فلانی دستگیر میشن ، حتمن بخاطر حفظ دین و انتقال علوم قرآن هم که شده خودشون رو نجات میدادن ، آیا میتونیم خودمونو ببخشیم که صرفا به یک نظریه استناد کردیم؟


باسلام
باید اولا این نکته را مد نظرداشته باشیم که چون ائمه مفسر ومبین دین هستند با ید در علومی که مربوط به احکام ومعارف دین هست عالم بوده واین علم را از جانب خدا دریافت کرده باشندفاما بحث علم غیب وعلم به حرفه ها وصنعت ها از علومی نیست که علم به آن بر امام لازم وضروری باشد.
سید مرتضی علم اهدی می فرماید:
پناه بر خدا ازاینکه بر امام وجب بدانیم علومی را که مقضای ولایت آنها نیست وآن علوم منبع ومدرک برای احکام شریعت نیست،وعلم غیب خارج ازاین محدوده است.(الشیعةفی المیزان،ص89به نقل از الشافی ص180)
وباز می فرماید:واجب نیست اام عالم به حرفه ها وصنعت ها باشدوعلومی که ربطی به شریعت ندارند.همانا این امور به ارباب وصاحبان آنها برمی گرددوامام لازم است که عالم به احکام باشدواین علم را بالاسقلال به دست آورده باشدودر شناخت آن محتاج به کسی نباشد.چونامام متولی اقامه واجرای این احکام است.(الشافی،ص189)
این سخنان به این معنا نیست که امام از صنعت وحرفه چیزی نمی داند،بلکه منظور این است که امام به عنوان کسی که این منصب را دارد ،باید در علوم مربوط به شریعت وتفسیر وتبیین دین عالم بوده ومستقیم وبه توسط پیامبر وائمه قبلی از خدا دریافت کرده باشد.وآشنایی به علم غیب وصنعت وحرفه از لوازم وضروریات امام نیست،که عدم علم به آن نقص حساب شود.
در مورد امام باقر وصادق(ع)آن بزرگواران به خاطر درگیری بنی امیه وبنی عباس فرصت نشر وترویج احکام وعلوم الهی را پیدا کردند که این فرصت برای بقیه اممان اینچنین فراهم نبوده است،والّا ائمه در علم به معارف واحکام دین فرقی ندارند.وبا فرارسیدن شهادت امامی علم امامت به واسطه او به امام بعدی منتقل می شود.
شما برای مطالعه بیشتر می توانید به کتاب منتهی الآمال وسیره پیشوایان مراجعه کنید وشرایط زندگی امامان را بخوانید.
منابع علم ائمه(ع):
در احادیث اشاره شده است که جفر وجامعه ومصحف فاطمه منبع علم ائمه هستند.
جفر کتابی است که کتب آسمانی سابق در آن وجود دارند وتمام حلالها وحرامها در آن نوشته شده است.
جامعه کتابی است که تمام آنچه مردم به آن احتیاج دارند علم در آن وجود دارد.
مصحف فاطمه نیز در بردارنده تمام حوادثی است که تا قیامت اتفاق خواهد. 
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْعَلَاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‏ عِنْدِي الْجَفْرُ الْأَبْيَضُ قَالَ قُلْنَا وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ فِيهِ قَالَ فَقَالَ لِي زَبُورُ دَاوُدَ وَ تَوْرَاةُ مُوسَى وَ إِنْجِيلُ عِيسَى وَ صُحُفُ إِبْرَاهِيمَ وَ الْحَلَالُ وَ الْحَرَامُ وَ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ مَا أَزْعُمُ أَنَّ فِيهِ قُرْآناً وَ فِيهِ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْنَا وَ لَا نَحْتَاجُ إِلَى أَحَدٍ حَتَّى إِنَّ فِيهِ الْجَلْدَةَ
وَ نِصْفَ الْجَلْدَةِ وَ ثُلُثَ الْجَلْدَةِ وَ رُبُعَ الْجَلْدَةِ وَ أَرْشَ الْخَدْشِ وَ عِنْدِي الْجَفْرُ الْأَحْمَرُ وَ مَا يُدْرِيهِمْ مَا الْجَفْرُ قَالَ قُلْنَا جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ أَيُّ شَيْ‏ءٍ فِي الْجَفْرِ الْأَحْمَرِ قَالَ السِّلَاحُ وَ ذَلِكَ أَنَّهَا تُفْتَحُ لِلدَّمِ يَفْتَحُهَا صَاحِبُ السَّيْفِ لِلْقَتْل‏(بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم، ج‏1، ص: 151)
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ الْجَفْرِ فَقَالَ هُوَ جِلْدُ ثَوْرٍ مَمْلُوٍّ عِلْماً فَقَالَ لَهُ مَا الْجَامِعَةُ فَقَالَ تِلْكَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِي عَرْضِ الْأَدِيمِ مِثْلُ فَخِذِ الْفَالِجِ فِيهَا كُلَّمَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَيْسَ مِنْ قَضِيَّةٍ إِلَّا وَ فِيهَا أَرْشُ الْخَدْشِ قَالَ لَهُ فَمُصْحَفُ فَاطِمَةَ فَسَكَتَ طَوِيلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّكُمْ لَتَبْحَثُونَ عَمَّا تُرِيدُونَ وَ عَمَّا لَا تُرِيدُونَ إِنَّ فَاطِمَةَ مَكَثَت‏(همان)

حماد بن عثمان گويد: شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود:
زنادقه در سال صد و بيست و هشت ظهور كنند، من اين را از مطالعه مصحف فاطمه (ع) دريافتم، من عرض كردم: مصحف فاطمه (ع) چيست؟ فرمود: چون خداى تعالى جان پيغمبر را گرفت، فاطمه (ع) از وفات آن حضرت تا آنجا اندوهناك شد كه جز خداى عز و جل نداند، خدا فرشته‏اى فرستاد تا فاطمه (ع) را تسليت دهد و با او حديث گويد: از اين پيش آمد به على (ع) شكايت كرد (چون‏هراس آور بود و گفته‏هاى او از دست مى‏رفت) فرمود: هر وقت احساس نزول فرشته را كردى و آوازش را شنيدى به من خبر ده، و پس از آن على (ع) هر چه از فرشته مى‏شنيد مى‏نوشت تا اينكه مصحفى از اين نوشته‏ها درست شد، گويد: سپس فرمود: هلا در آن مصحف هيچ احكام حلال و حرام نيست ولى در آن، علمِ به حوادث آينده است.(أصول الكافي / ترجمه كمره‏اى، ج‏2، ص: 239)
با توجه به این احادیث اینطور می شود نتیجه گرفت که ائمه عالم به تمام حلالها وحرامها هستند وآشنای به تمام احکام ومعارف دین هستند ومنابعاصلی این علوم که جفر وجامعه باشد نزد آنهاست،ومی شود گفت علم ائمه به امور غیبی در مصحف فاطمه می باشد.
البته یک نکته را در نظر داشته باشید که این سخنان به معنای نفی علم آنها به حرفه ها وصنعت ها نیست.چون موضوع بحث امامت وعلومی است که برای امام به عنوان امام لازم است.

بسیار ممنون . فقط ایکاش موارد دوم و سومی که در پست دومم آوردم رو هم پاسخ میدادید. در مورد امام سجاد و در مورد هشدارهای پیامبر

javaneh;285054 نوشت:
من وقتی صحیفه ی سجادیه رو میخونم که امام در باب "اعتراف به گناه و توبه" مکرراً به گناهانشون اقرار میکنن و یا در بابی دیگه از تضییع حق دیگران یا تکبرو غرور به خدا پناه میبره یا در باب طلب آمرزش گناهان به محضر پروردگار عرض میکنن:
اي خداي من سپاس توراست که چه بسيار عيب مرا پوشاندي و پيش مردم رسوايم نکردي و چه بسيار گناه مرا پنهان نمودي و به آن نزد ديگران به بدکاري معروفم ننمودي و چه بسا زشتي که به جا آوردم و پرده ي مرا ندريدي و طوق نا پسندي و زشتي آن را به گردنم نينداختي و بدي هاي آن را بر همسايگانم که در جست و جوي عيب هايم هستند و آنان که بر نعمتي که به من داده اي رشک مي برند آشکار نساختي و ...
چطور قبول نکنم که امام معصوم هم در عمرش به هیچ تقصیری نیفتاده؟

مرحوم فیض کاشان می فرماید:گناهان انبیاءواوصیاءمانند گناهان ما نیست،بلکه گناه آنها ترک ذکر دائمی ومشغول شدن به امور مباح ومحرومیت از ثواب بیشتر به خاطر اشتغال به مباحات است.امام صادق (ع)می فرماید:رسول خدا هر شبانه وروزصد مرتبه توبه واستغفار می کردبدون اینکه گناهی انجام داده باشد،همانا خداوند اولیاءخود را به مصائبی گرفتار می کند تا در مقابل آن به آنها پاداش دهد بدون آنها گناهی انجام داده باشند.فیض کاشانی در توضیح این حدیث می فرماید:یعنی گناهی مثل گناهان ما،چون گناه هر کسی به حسب ومقدار ارزش ومنزلت او نزد خداوند متعال است.(الحقائق فی محاسن الاخلاق،ص412)
اینکه امام می فرماید :عیبهایم را پوشاندی،چون آن بزرگواران لحظه ای اشتغال به امور دنیوی ودوری از نیایش خداوند با مرتبه ای که آن حضرات داشته اند را گناه بزرگی می شمردند.واین سخنان دلیلی بر گناه کردن نیست.
javaneh;285054 نوشت:
شاید این مثالم بازم حق مطلبو ادا نکنه اما خالی از لطف نیست آوردنش . با خوندن آیه زیر نتیجه میگیریم که پیامبران هم با وجود عصمت جایز الخطا بودن
ای پیامبر اگر 70 بار برای آنها استغفار کنی خدا آنها را نمی آمرزد
(توبه‌، 43) خدا تو را ببخشد، چرا به آن‌ها اجازه دادي‌".
(احزاب‌،1) اي پيامبر تقواي الهي پيشه كن و از كافران و منافقان اطاعت منما، خداوند عالم و حكيم است‌.

پیامبر براساس امر الهی عمل می کرد واز امر الهی سرپیچی نمی کرد ومواردی که شما ذکر کرده اید در آنها رسول خدا خلاف عمل نکرده است.وقتی رسول خدا بر اساس امر الهی عمل می کند خداوند به آنحضرت گوشزد می کند که در این موارد خاص چطور عمل کند. مثلا نسبت به آیه 43 اگر شما ادامه آیه را نگاه کنید،می فرماید:چرا به آنها اجازه دادی قبل از اینکه راستگو ودروغگوی آنها مشخص شود.
ببینید دوست عزیز وقتی آنحضرت مامور اجرای فرامین الهی است خداوند او را با وحی کمک می رساند که چطور عمل کند،ویا اینکه اگر اینطور عمل می کرد بهتر بود.
javaneh;285054 نوشت:
این قول نیاز به سند داره . اگر سند معتبری باشه توضیح قابل قبولی هست.

ما در حدیث داریم که خداوند می خواهد امور در این دنیا براساس اسباب طبیعی آن جلو برود،نه امور خارق العاده وغیر طبیعی يأبى اللّه الا أن تجرى الامور باسبابها،مازندرانى،للمولى صالح المازندراني) ؛ ج‏3 ؛ ص234
خداوند اباءدارد از اینکه امور برغیر اسباب وعلل طبیعی خود جاری شوند.پس وقتی خواست خداوند این است،به طریق اولی خواست بندگان برگزیده او که ائمه باشند حتما این چنین است وائمه قبلا با خبر دادن رسول خدا ویا با علم غیب می دانند که سرگذشت آنها چه خواهد بود.واین به این معنی نیست که آن را تغییر دهند،چون سیر طبیعی ماجرا اینطور خواهد بود./1'fiddehdi 5

در آیات زیر تأمل کنیم تا راز استغفار ائمه علیهم السلام را درک کنیم.
1) ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ. (ص: 24) داوود گمان کرد كه ما او را (با اين ماجرای قضاوت بین آن دو دامدار) آزموده‏ايم، از اين رو از پروردگارش طلب آمرزش نمود و به سجده افتاد و توبه كرد.
طبق آیه فوق صرف احتمال خطا، اولیاء خداوند را به استغفار و انابه وا می دارد.
2) عَصى‏ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى‏ (طه: 121)
غوی خلاف رشد است. با ضلالت که مقابل هدایت است و به معنی خروج از طریق است تفاوت دارد.
بر این اساس امر خداوند به نخوردن از آن درخت ارشادی بوده است نه مولوی که وجوب اطاعت داشته باشد. مع ذلک خداوند از این عمل آدم تعبیر به معصیت می کند!
3) قالا رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرينَ (اعراف: 23) گفتند: «پروردگارا! ما به خويشتن ستم كرديم! و اگر ما را نبخشى و بر ما رحم نكنى، از زيانكاران خواهيم بود!»
با این که خداوند فقط در باره آدم تعبیر به معصیت نمود و فرمود که بر خلاف رشدش عمل کرده است مع ذلک همسر او نیز خود را ظالم به نفس نامید و از خداوند طلب مغفرت نمود.
4) إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَ الْفَتْحُ، وَ رَأَيْتَ النَّاسَ يَدْخُلُونَ فىِ دِينِ اللَّهِ أَفْوَاجًا، فَسَبِّحْ بحَِمْدِ رَبِّكَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ كَانَ تَوَّابَا. (سوره نصر) هنگامى كه يارى خدا و پيروزى فرارسد، و ببينى مردم گروه گروه وارد دين خدا مى‏شوند، پروردگارت را تسبيح و حمد كن و از او آمرزش بخواه كه او بسيار توبه‏پذير است!
چرا باید پیامبر با این فتح و نصر الهی استفغار کند؟ ایشان باید از چه گناهی استغفار کند؟ آیا غیر از این است که استفغار از احتمال غفلت از یاد خداوند است. غفلتی که بطور طبیعی در اوج پیروزی سراغ انسان می آید مگر این که خداوند رحم کند؟!
5) وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ (یوسف: 53) من هرگز خودم را تبرئه نمى‏كنم، كه نفس (سركش) بسيار به بديها امر مى‏كند مگر آنچه را پروردگارم رحم كند! پروردگارم آمرزنده و مهربان است.»
حضرت یوسف با این که پیامبر است، خود را از شر نفسش تنها در صورتی ایمن می داند که رحمت خداوند شامل حالش شود. این احساس همه معصومین است.
6) إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقّ‏ِ لِتَحْكُمَ بَينْ‏َ النَّاسِ بمَِا أَرَئكَ اللَّهُ وَ لَا تَكُن لِّلْخَائنِينَ خَصِيمًا، وَ اسْتَغْفِرِ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كاَنَ غَفُورًا رَّحِيمًا (نساء: 105 و 106) ما اين كتاب را بحق بر تو نازل كرديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در ميان مردم قضاوت كنى و از كسانى مباش كه از خائنان حمايت نمايى! و از خداوند، طلب آمرزش نما! كه خداوند، آمرزنده و مهربان است.
پیامبر در حرصی که برای هدایت مردم دارد (توبه: 128) این وسواس را حضرت دارد که نکند، این حرص، به مرز طرفداری از آنها کشیده شود. چیزی که در میان همه کسانی که برای هدایت گمراهان خصوصا اشراف تلاش می کنند ممکن است دیده شود.
صرف وجود زمینه این لغزش، سبب می شود خداوند پیامبرش را امر به استغفار کند.
همانطور که قبلا گفته شد، معصومین، خود را همیشه محتاج عصمتی می دانستند که خداوند به آنها عنایت می کند. لذا نسبت به زمینه های لغزش هم خود بسیار حساس هستند و هم خداوند آنها را حساس می کند. لذا آنها برای گناهان احتمالی آینده استغفار می کنند نه گذشته.
بر همین اساس خداوند برای آرام نمودن پیامبرش به او مژده می دهد که همه تقصیرهایی را که پیامبر احتمال ارتکابش را نسبت به گذشته خود می داده است و یا هراسی که از خطاهای آینده دارد، همه را بخشیده است. (فتح: 2)
اگر مایل بودید آیات بیشتری را می توانیم در این موضوع با تدبر بنشینم.

کریم;284570 نوشت:
منظور از عصمت انبیاءمصون بودن از هر کاری که بتوان به وجهی آنرا گناه نامید نیست بلکه منظور مصونیت ایشان از مخالفت با تکالیف الزامی واز ارتکاب محرمات فقهی است.(آموزش عقاید،ص210)
.

اگر امکانش هست کمی بیشتر توضیح بدید.متشکرم
موضوع قفل شده است