آیا پیامبران و امامان غیب می دانند؟

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا پیامبران و امامان غیب می دانند؟

آیا پیامبران و امامان غیب می دانند؟

پاسخ :

براي پاسخ به سوال، لازم است آيه‌هاي از قرآن را در اين باره بررسي نماييم.
با دقت و بررسي در آيات مختلف قرآن، به خوبي روشن مي‌شود كه دو دسته آيات در زمينه علم و غيب و آگاهي از آينده وجود دارد.
دسته اول: آياتي كه علم غيب را مخصوص خدا معرفي مي‌كند و از غير او نفي مي‌كند؛ مانند: (و عنده مفاتيح الغيب لا يعلمها الا هو)[1] «كليدهاي غيب نزد خداست كه جز او كسي آنها را نمي‌داند» (قل لا يعلم من في السموات و الارض الغيب الا الله)[2] «بگو هيچيك از كساني كه در آسمان‌ها و زمين هستند غيب را نمي‌دانند، جز خدا» و آيات ديگر مانند: (انعام، آية 50)، (اعراف، آية 188)، (يونس، آية 20) و... به صراحت دلالت دارند كه علم به غيب، ‌مخصوص خداوند است.
گروه دوم از آيات، به روشني نشان مي‌دهد كه اولياي الهي «اجمالاً» از غيب آگاهي دارند؛ مانند: (و ما كان الله ليطلعكم علي الغيب و لكن الله يجتبي من رسله من يشاء)[3] «چنان نبود خدا شما را از علم غيب آگاه كند ولي خداوند از ميان رسولان خود هر كس را بخواهد بر مي‌گزيند (و قسمتي از اسرار غيب را در اختيار او مي‌گذارد)» و در معجزات حضرت مسيح ـ عليه السّلام ـ مي‌خوانيم كه فرمود: (و انبئكم بما تأكلون و ما تدخرون في بيوتكم)[4] «من شما را از آنچه مي‌خوريد، يا در خانه‌هايتان ذخيره مي‌كنيد؛ خبر مي‌دهم» در نتيجه خداوند تمامي اسرار غيب را رسولان خود را نداده است؛ ولي به طور اجمال به آنها اعطا نموده است.
از طرف ديگر روايات زيادي وارد شده است كه، نشان مي‌دهد كه پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امامان ـ عليهم السّلام ـ ، آگاهي از غيب داشتند و گاه از آن خبر مي‌دادند و در نهج البلاغه پيشگويي‌هاي زيادي به چشم مي‌خورد كه نشان مي‌دهد كه حضرت علي ـ عليه السّلام ـ به بعضي از اسرار غيب آگاهي داشت؛ مانند: آنچه در خطبه 13 در مذمت اهل بصره آمده است كه مي‌فرمايد: «گويا مي‌بينم عذاب خدا از آسمان و زمين بر شما فرود آمده و همه غرق شده‌ايد، تنها قله بلند مسجدتان همهچون سينه كشتي در روي آب نمايان است.» يا نسبت به «حجر بن قيس» فرمود: «كه تو را بعد از من مجبور به لعن مي‌كنند»[5] و آنچه درباره «مروان» فرمود: كه او پرچم ضلالت را بعد از پيري به دوش خواهد كشيد.[6] و آنچه كميل بن زياد به حجاج گفت كه امير المؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ به من خبر داده كه تو قاتل مني.[7] و آنچه درباره خوارج نهروان فرمود: كه جنگ با آنها، از گروه ما ده نفر كشته نمي‌شوند و از آنها ده نفر نجات نمي‌يابند[8] و مطلب عيناً چنين شد.
مرحوم علامه مجلسي(ره) در جلد 26 بحار الانوار، بالغ بر 22 حديث در زمينه آگاهي پيامبران و امامان بر اسرار غيب آورده است.
از مطالب گذشته درباره از غيب پيامبران و امامان و اولياء خدا مي‌توان چند نتيجه گرفت:
1. منظور از اختصاص علم غيب به خدا، علم ذاتي و استقلالي است، بنابراين غير او هيچ كس مستقلاً آگاهي از غيب ندارند و هر چه دارند از ناحيه خداست. «خداوند هيچكس را از اسرار غيب آگاه نمي‌كند، مگر رسولاني را كه مورد رضايت او هستند»[9] در نهج البلاغه نيز به همين معنا اشاره شده است حضرت علي ـ عليه السّلام ـ زماني كه از حمله مغول به كشورهاي اسلامي پيش بيني مي‌فرمود: يكي از يارانش گفت: اي امير المؤمنين آيا داراي علم غيب هستي؟ حضرت خنديد و فرمود: ليس هم بعلم غيب و انما هم تعلم من ذي علم» اين علم غيب نيست اين علمي است كه از صاحب علمي (پيامبر) آموخته‌ام.[10]
2. اسرار غيب دو گونه است. قسمتي مخصوص به خدا است و هيچ كس جز او نمي‌داند مانند: قيام قيامت، برزخ، بهشت و... و قسمتي ديگر را به اولياء خود مي‌آموزد چنانكه در نهج البلاغه نيز اشاره كرده است كه بعضي از علوم غيبي تنها مخصوص خداست و غير از خدا كسي نمي‌داند و بعضي از علوم غيبي ديگر را به پيامبر آموخته و او به من آموخته است.[11]
3. اسرار غيب در دو جا ثبت مي‌شود، يكي در لوح محفوظ، خزانه مخصوص خداوند است كه هيچ گونه دگرگوني در آن رخ نمي‌دهد و هيچكس از آن آگاه نيست و ديگري در لوح محو و اثبات كه علم به مقتضيات است نه علت تامه. امام صادق ـ عليه السّلام ـ در اين زمينه مي‌فرمايد: «خداوند علمي دارد كه جز خودش نمي‌داند و علمي دارد كه فرشتگان و پيامبران را از آن آگاه ساخته، آنچه را به فرشتگان و پيامبران و رسولانش داده، ما مي‌دانيم».[12]
4. خداوند بالفعل از تمامي اسرار عالم باخبر است ولي انبياء و اولياء ممكن است بالفعل بسياري از اسرار غيب را نمي‌دانند، اما هنگامي كه اراده كنند خداوند به آنها تعليم مي‌دهد امام صادق ـ عليه السّلام ـ مي‌فرمايد: «اذا اراد الامام ان يعلم شيئاً اعلمه الله بذلك»[13] «هنگامي كه امام اراده مي‌كند چيزي را بداند خداوند به او تعليم مي‌دهد»[14].
در نتيجه مي‌توان گفت انسانها با تقويت و پرورش بعد روحاني خود مي‌توانند از آينده و غيب، آنهم به خواست و اراده خداوند آگاهي داشته باشند.
براي مطالعه بيشتر:
1. تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ذيل سوره انعام، آيه 59، نمل، آية 65.
2. تفسير نمونه، حضرت آيت الله مكارم شيرازي، ج 25، ص 142 ـ 151.
3. اصول كافي، كليني، ج 1، ص 284.
[1] . انعام، آية 59.
[2] . نمل،‌آية 65.
[3] . آل عمران، آية 179.
[4] . آل عمران، آية 49.
[5] . مستدرك الصحيحين، حاكم نيشابوري، بيروت، دار المعرفه، ج 2، ص 358.
[6] . طبقات ابن اسعد، بيروت، دار الفكر، ج 5، ص 30.
[7] . الاصابة ابن حجر، عقلاني، بيروت، دار الكتاب العربي، ج 5، ص 325.
[8] . شرح ابن ابي حديد، دار احياء التراث العربي، بيروت، 1967 م، چ 2.
[9] . جن، آية 26.
[10] . نهج البلاغه، خطبه 128.
[11] . نهج البلاغه، خطبه 128.
[12] . بحار الانوار، علامه مجلسي، بيروت، دار الفكر، ج 26، ص 160.
[13] . اصول كافي، كليني، دار الاسوه، چ 1، 1376، قم، ج 1، ص 284.
[14] . ر.ك: تفسير نمونه، حضرت آيت الله مكارم شيرازي، ج 25، ص 142 ـ 151، ج 5، ص 245، ج 7، ص 46.

موضوع قفل شده است