ایا این جمله درست است یا نه؟

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ایا این جمله درست است یا نه؟

سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، مهم‌ترین و معروف‌ترین اثر پیرامون بحارالأنوار است توسط شیخ عباس قمی گردآوری شده‌است.

سفینةالبحار کتاب فهرست موضوعی بحارالانوار علامه مجلسی است در مدت ۲۰ سال به پایان رسیده‌است. شیخ عباس خود می‌نویسد این کتاب بهترین اثر بجا مانده از وی است. او آن را در دو جلد تنظیم نموده و در جهت آسان نمودن مراجعه به بحارالانوار نوشته‌است. در کتاب «سفينه البحار و مدينه الحکام و الآثار» صفحه 164 نوشته شيخ عباس قمی مطلبی است که به امام حسين(ع) منسوب شده:

ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ايراني ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ايرانی بهتر و هر ايرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ايرانی ها را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد و زنانشان را به فروش رساند و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت. اسکن خطی این کتاب دراین سایت قابل دسترسی است
http://www.al-mostafa.com/search1.php

این جمله در سایت ویکی پدیا آمده است.

کارشناس بحث : مجید

سلام

«يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ»؛ (5)
«اى مردم! ما شما را از يك مرد و زن آفريديم و شما را تيره‏ها و قبيله‏ها قرار داديم تا يكديگر را بشناسيد (اين ها ملاك امتياز نيست). گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شما است. خداوند دانا و آگاه است».

ابوذر که از بنی هاشم نبود و سلمان که ایرانی بود و بلال و صهیب که رومی بودند، پس چرا این اشخاص از اصحاب پیامبر بودند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حدیث های معتبر زیادی داریم که سلمان فارس(یک ایرانی) بارها پیامبر اسلام اشاره خاصی به ایشان داشتند و به ایرانی ها

اتفاقاً در همین صفحه تمجید بزرگی از امام علی(ع) راجع به ایرانیان دارد و بنا بر آنچه در همین صفحه و بعد از همین حدیث آمده، وقتی اسرای ایرانی را به نزد خلیفه دوم آوردند، او می خواست زنان اسیر را بفروشد و مردان را برده و بنده عرب ها سازد تا زنان ناتوان و پیران سالخورده و مریض ها را در طواف بر دوش خود حمل کنند، ولی امام علی (ع) فرمود: «رسول خدا(ص) فرمود: بزرگ هر قوم را بزرگ بدارید، هرچند با شما مخالف باشند و این فارس ها حکیم و کریم هستند و به اختیار خود تسلیم شده اند و به دین ما رغبت نشان داده اند و من به حق خودم و بنی هاشم از این اسیران برای رضای خدا آزاد کردم و... ».

یا علی مدد

احتمالا این گفته ی عمر بن خطاب بوده نه حسین بن علی چون روایات خیلی کمی از امام حسین داریم

این تحریفات فقط به مواردی که ذکر کردید ختم نشده به لینک زیر مراجعه کنید

http://www.askdin.com/thread21839.html

sorkh91;281763 نوشت:
سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، مهم‌ترین و معروف‌ترین اثر پیرامون بحارالأنوار است توسط شیخ عباس قمی گردآوری شده‌است.

سفینةالبحار کتاب فهرست موضوعی بحارالانوار علامه مجلسی است در مدت ۲۰ سال به پایان رسیده‌است. شیخ عباس خود می‌نویسد این کتاب بهترین اثر بجا مانده از وی است. او آن را در دو جلد تنظیم نموده و در جهت آسان نمودن مراجعه به بحارالانوار نوشته‌است. در کتاب «سفينه البحار و مدينه الحکام و الآثار» صفحه 164 نوشته شيخ عباس قمی مطلبی است که به امام حسين(ع) منسوب شده:

ما از تبار قريش هستيم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ايراني ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ايرانی بهتر و هر ايرانی از دشمنان ما هم بدتر است. ايرانی ها را بايد دستگير کرد و به مدينه آورد و زنانشان را به فروش رساند و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت. اسکن خطی این کتاب دراین سایت قابل دسترسی است
http://www.al-mostafa.com/search1.php

این جمله در سایت ویکی پدیا آمده است.

کارشناس بحث : مجید


با صلوات بر محمد وآل محمد
اصل روایت این گونه است:«شیعتنا العرب و عدونا العجم»اصل حديث از امام صادق(عليه‌السلام) است، نه امام حسين(عليه‌السلام)!
اين حديث كه محدث قمي آن را در سفينه البحار در مادّة «عجم» آورده، در بحارالانوار علامه مجلسي جلد 64، ص 176 ـ كتاب الايمان والكفر، باب «اصناف الناس في الايمان» حديث 13 نقل شده و مرحوم علامه مجلسي آن را از كتاب «معاني الاخبار» شيخ صدوق ص 403 نقل كرده است.
ولي حديث با سندي كه در ذيل مي‌آيد از امام صادق(عليه‌السلام) نقل شده نه از امام حسين(عليه‌السلام). اين اولين تحريف و دروغ در نقل حديث مذكور است. سند حديث از اين قرار است:
شيخ صدوق حديث را با اين سند از پدرش نقل مي‌كند: عن سعد، عن سلمه بن الخطّاب، عن الحسن بن يوسف، عن عثمان بن جبلّه، عن ضريس بن عبدالملك قال: سمعتُ ابا عبدالله(عليه‌السلام) يقول: نحن قريش، و شيعتنا العرب و عدوّنا العجم.[1]
تمام حديث با سند مذكور همين است كه نقل شد و يك كلمه اضافه بر آنچه نقل شد در سه كتاب مذكور ديده نمي‌شود.
قبل از هر بحثي دربارة مضمون و دلالت حديث فوق، استناد به اين سخن به عنوان سخن امام(عليه‌السلام)، مترتب بر اين است كه حديث ياد شده از اعتبار سندي برخوردار باشد.
در حالي كه بنا بر تحقيقي كه در كتب رجال دربارة سند حديث به عمل آمد هر چند راوي اصلي حديث، (ضريس بن عبدالملك، از اصحاب امام صادق(عليه‌السلام)) موثق شمرده شده، ولي بعضي از رجال سند حديث تضعيف شده‌اند و بعض ديگر توثيق ندارند. در حالي كه حديث معتبر حديثي است كه تمام سلسلة روات آن، لااقل توثيق داشته باشند. در نتيجه از نظر علم رجال شناسی، حديث جزو احاديث ضعيف به شمار مي‌آيد.
بر فرض كه حديث را معتبر بدانيم! معناي حديث غير از آني است كه در سخن فوق آمده است و دروغ‌هاي ديگري را نيز به آن اضافه كرده است!
محدث قمي بعد از نقل اين حديث، بيان و شرح مرحوم علامه مجلسي را مي‌آورد كه بدين شرح است:
«و شيعتنا العرب» اي العرب الممدوح من كان من شيعتنا و ان كان عجماً، والعجم المذموم من كان عدوّنا وان كان عرباً.
ترجمه ی آن چنين است: اينكه امام صادق(عليه‌السلام) فرموده‌اند: «وشيعتنا العرب» (شيعيان ما عرب‌اند) يعني عرب ممدوح و تعريف شده آن دسته از اعراب‌اند كه شيعة ما باشند اگر چه عجم يعني غير عرب باشند. واینکه فرموده اند : « وعدونا العجم » ( دشمنان ما عجم اند ) یعنی عجم مذمّت شده، كسي است كه دشمن ما باشد اگر چه عرب باشد.
بعد از اين عبارت، محدث قمي، نظر عمر بن الخطاب را نسبت به ايراني‌ها (فارس‌ها) تحت عنوان «سوءُ رأيِ الثاني فِي الأعاجم» نقل مي‌كند با اين عبارت:
لمّا ورد سَبيُّ الفُرسْ الي المدينة أرادَ الثّاني أنْ يبيعَ النّساء وأنْ يَجْعلَ الرّجالَ عبيد العرب و عَزَم عَلي أنْ يَحْمِلَ العليل والضّعيف والشّيخ الكبير في الطّواف و حَوْلَ البيت علي ظهورهم، فقال اميرالمؤمنين(عليه‌السلام): اِنّ النّبي (صلي‌الله عليه وآله وسلم) قال: اكرمُوا كريمَ قومٍ وإنْ خالفوكم وهؤلاء الفُرس حُكماءٌکرماء فقد ألْقوا إلينا السّلام ورَغَبوا في الإسلام وقد إعتقتُ منهم لوجهِ الله حَقّي و حَقّ بني هاشم ... الخ.
ترجمه: وقتي اسراء فارسي زبان (ايرانيان) را به مدينه آوردند، دوّمي (عمر بن الخطاب) خواست زنهاي آنان را بفروشد و مردان آنها را غلام و بردة عرب قرار دهد و تصميم گرفت افراد معلول و ناتوان و پيرمرد را در طواف و اطراف بيت الله الحرام، سوار بر پشت آنها (ايرانيانِ به بردگي گرفته شده) كند. اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(عليه‌السلام) فرمود: به راستي پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: كريم هر قومي را احترام كرده، گرامي داريد هر چند با شما مخالف باشند، اين در حالي است كه ايرانيان مرداني حكيم و دانشمند و انسانهايي با شخصيت و با كرامت‌اند، آنها بر ما سلام كرده و درود فرستاده و ميل به اسلام پيدا كرده‌اند. و من سهم غنيمت خودم و حق بني‌هاشم از آنها را، براي خوشنودي خدا آزاد كردم!!
ملاحظه مي‌كنيد: آنچه در نوشتة تايپ شده در مورد ايراني‌ها به امام حسين(عليه‌السلام) نسبت داده شده! رأي و نظر عمر بن الخطاب است كه خواسته زنهاي آنها را بفروشد و مردان آنها را غلام و بردة عرب قرار دهد! و امام اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) با او مخالفت كرده و ايراني‌ها را مردماني دانشمند و حكيم و افرادي باكرامت و شخصيت مي‌شمارد و آنها را شايسته احترام مي‌انگارد.
در روایت وارد شده، غرض ايجاد بغض و كينه در ايرانيان نسبت به امام حسين(عليه‌السلام)است، در حالی که اولاً حديث امام صادق(عليه‌السلام) را ـ كه مقصود از آن را توضيح خواهيم داد ـ به دروغ به امام حسين(عليه‌السلام) نسبت مي‌دهد و ثانياً رأي و اقدام عمر بن الخطاب را به عنوان تتمة سخن آن حضرت ترجمه مي‌كند و روشن است كه اين اقدام، خيانت و دروغي آشكار است.
و اما مقصود امام صادق(عليه‌السلام) از آن سخن كه: « ما قريش هستيم، و شيعيان ما عرب و دشمنان ما عجم هستند» ؛ زماني روشن مي‌شود كه تحقيقي در معناي كلمة «عرب» و «عجم» در لغت داشته باشيم و با ملاحظة ساير سخنان اميرالمؤمنين و امام صادق(عليهما‌‌السلام) در مورد عجم‌ و مخصوصاً ايراني‌ها به مقصود آن حضرت در اين حديث، پي ببريم:
در لغت عرب از جملة معاني كلمة «عَرَب و عَرِب» عبارت است از: كسي كه فصيح سخن بگويد، خالص باشد، صاف و يك دست باشد[2] لكنت زبان نداشته باشد و مقصود ديگري را خوب فهميده و به ديگران منتقل كند.
و معناي عجم و عجمي عبارت است از: غير عرب، كسي كه نتواند فصيح سخن بگويد چه عرب باشد چه غير عرب ، فرد كاملاً بي‌اطلاع و كسي كه منكر حقيقتي شود و اعجم به كسي گويند كه: لال، زبان بسته، گنگ يا بي‌عقل باشد.[3]
با توجه به آنچه در كتب لغت دربارة معناي اين دو واژه (عرب و عجم) ذكر گرديد، مقصود امام صادق(عليه‌السلام) از حديث فوق چنين مي‌شود:
ما قريش هستيم، يعني باشخصيّت‌ترين، فهميده‌ترين، خالص‌ترين و خوش لهجه‌ترين مردم هستيم، چرا كه قريش برترين نژاد در ميان نژادهاي مختلف عرب، و بني‌هاشم برترينِ قريش و ائمه اطهار عليهم‌السلام برترين بني‌هاشم بودند. سپس مي‌فرمايد:
شيعيان ما عرب، يعني افراد صاف، خالص و بي‌غل و غش هستند، فصيح سخن گفته، مقصود ما اهل بيت عليهم‌السلام را خوب فهميده و هنگام تفهيم به ديگران با بياني فصيح و سخني شيوا مقصود ما را به ديگران منتقل مي‌كنند؛ خواه از نژاد عرب باشند يا عجم.
و دشمنان ما عجم، يعني: افراد بي‌اطلاع از مباني فكري ما اهل بيت و انسانهاي بي‌عقلي هستند كه حقايق را منكر شده، با ما كه براي هدايت و سعادت بشر آمده‌ايم دشمني كرده، مقصود ما را نمي‌فهمند و هنگام انتقال به ديگران، سخن ما را به راستي و درستي با لهجه‌اي فصيح و قابل فهم به مخاطبان خود، منتقل نمي‌كنند؛ خواه از نژاد عرب باشند يا عجم.
و اين معنا براي سخن امام صادق(عليه‌السلام)، با آنچه در خارج اتفاق افتاده نيز مطابقت دارد. زيرا در عصر خود امامان عليهم‌السلام، تمام كساني كه با آنها دشمني كرده و عاقبت مسمومشان كردند و به شهادت رساندند، همگي انسانهاي نفهم و بي‌شعور از نژاد عرب بودند كه منكر مقام و شخصيت امامان عليهم‌السلام بودند. اين در حالي است كه هيچ يك از عجم‌، از جمله ايراني‌ها در به شهادت رساندن آن بزرگواران دخالتي نداشتند. هم چنان كه همة اعراب هم دشمن امامان نبودند. بلكه در ميان نژادهاي مختلف عرب شيعيان فراواني بودند كه داراي فهم و شعور و ادب و محبّت بوده و ارادت خود را به اشكال مختلف به آن بزرگواران اظهار مي‌كردند. از سوي ديگر، در ميان عجم‌ها چه ايراني و چه غير ايراني، شيعيان مخلص، فهميده و بي‌غلّ و غشي بوده و هستند كه ارادت خويش را در تمام عرصه‌ها به امامان دوازده گانة شيعه اظهار مي‌كردند و در رأس همة آنها سلمان فارسي است كه قلّة ده درجة ايمان را فتح كرده و به بهترين و برترين محبت و معرفت و اطاعت نسبت به امام زمان خويش اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب(عليه‌السلام) و فرزندان معصومش عليهم‌السلام دست يافت و افتخار بزرگي براي ايرانيان آفريد.
از اين گذشته، در سخنان ديگر امام صادق(عليه‌السلام) و پدران گرامي‌اش مطالبي به چشم مي‌خورد كه شاهد معناي خاصي است كه ما با استفاده از موارد كاربرد كلمه (عرب و عجم) در لغت، براي حديث امام صادق(عليه‌السلام) بيان كرديم. از جمله آن سخنان، فرمايش اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) بود كه در سطوري قبل از اين اشاره شد. و محدث قمي نيز در سفينه البحار خود بعد از نقل حديث فوق، آن را ذكر مي‌كند.

مورد ديگر فرمايش امام صادق(عليه‌السلام) در تفسير اين آيه است:
خداوند مي‌فرمايد:
«ولو نزّلنا علي بعض الأعجمين. فقرأه عليهم ما كانوا به مؤمنين»[4] يعني: اگر ما قرآن را بر بعضي از عجم‌ها (غير عرب‌ها) نازل مي‌كرديم و او آن را بر اعراب قرائت مي‌كرد، به آن ايمان نمي‌آوردند.
امام صادق(عليه‌السلام) در تفسير اين آيه مي‌فرمايند:
لو نزل القرآن علي العجم ما آمنت به العرب وقد نزل علي العرب فآمنت به العجم فهذه فضيلة العجم.[5]
اگر قرآن بر عجم (غير عرب) نازل مي‌شد، عرب به آن ايمان نمي‌آورد در حالي كه، بر عرب (پيامبر اسلام صلي الله عليه وآله) نازل شد، عجم به آن ايمان آوردند، پس اين فضيلتي است براي عجم.
و اين حديثي است كه محدّث قمي آن را در كتاب سفينه البحار خود، قبل از آن حديث، نقل كرده، حال چگونه ممكن است امام صادقي كه اينگونه براي عجم از جمله ايرانيان، فضيلت قائل است، در حديث بعد ايرانيان را دشمنان خود بشمارد؟!
همچنان كه محدث قمي در همان كتاب در يك صفحه بعد حديثي را از فرزند عمر روايت مي‌كند كه رسول خدا صلي الله عليه واله وسلم فرمود: در عالم رؤيا گوسفندان سياهي را ديدم كه گوسفندان سفيد زيادي داخل آنان شده‌اند. اصحاب گفتند: چه تعبيري براي آن داريد اي رسول خدا؟
فرمود: العجم يشركونكم في دينكم و انسابكم.
گروهي از عجم (ايرانيان) هستند كه در آئين و نژاد با شما شريك مي‌شوند.
اصحاب گفتند: عجم با ما در آئین ونژاد شريك مي‌شود، اي رسول خدا؟!
فرمود: لوكان الايمان معلّقاً بالثريّا لناله رجال من العجم.
اگر ايمان در ثريّا بود، مرداني از عجم (ايراني) به آن دست مي‌يافتند.[6]
آيا ايرانياني كه اينگونه و تا اين حد مورد تعريف و ستايش پيامبر گرامي اسلام صلي الله عليه وآله وسلم قرار مي‌گيرند، چگونه فرزند و وصيّ ششم او امام صادق (عليه السلام ) آنها را دشمنان خود مي‌شمارد؟!
علاوه بر اين امام صادق عليه‌السلام خليفه آن خدايي است كه همه بندگانش را با يك چشم نگريسته و گرامي‌ترين آنها را با تقواترين آنان مي‌شمارد، آن جا كه مي‌فرمايد:
يا أيُّها الناس إنّا جَعَلْناكُم مِنْ ذَكَرٍ واُنثي و جَعَلْناكم شُعوباً وقبائلَ لِتعارَفوُا إنّ اكرَمَكُم عِندَاللهِ أتْقاكُم إنّ الله عليمٌ خبير.[7]
اي مردم، ما شما را از جنس مرد و زن آفريديم، و شما را تيره‌ها و قبيله‌هاي مختلف قرار داديم، تا يكديگر را بشناسيد، به راستي كه گرامي‌ترين شما نزد خدا باتقواترين شماست، همانا خداوند دانا و آگاه است.
چگونه ممكن است، امام صادقي كه خليفه چنين خدايي است تمام عرب را بي هيچ قيد و شرطي شيعه خود بداند و تمام عجم را دشمن خود بداند؟!
بنابراين با توجه به موارد كاربرد كلمة (عرب و عجم) در لغت عرب و همچنين آيات و رواياتي كه گذشت، ظاهر حديث ياد شده مقصود نيست بلكه مقصود امام عليه‌السلام از حديثي كه دستاويز قرار گرفته است، همان است كه در سطوري قبل از اين، بدان اشاره شد.
از خداوند خواستاريم كه نام همه ی ما را ادر طومار شيعيان و عزاداران مخلص ابا عبدالله الحسين(عليه‌السلام) ثبت وضبط بفرماید و روز به روز بر معرفت و محبت و اطاعت ما نسبت به آن امام پاك و معصوم بيافزايد.
و آنان كه سعيشان بر قطع ارتباط شيعيان مخصوصاً ايرانيان، با آن مولاي مهربان است، چنانچه قابل هدايت نيستند، نسلشان را قطع و ريشة آنان را بسوزاند. ان شاء الله

نویسنده و محقق مقاله : محمد حسین یوسفی


اسناد:
[1] . سفينة البحار، ج 6، ص 165، چاپ جديد هفت جلدي.
[2] . براي دست يافتن به معاني ياد شده مراجعه شود به: المنجد، ص 495؛ فرهنگ جامع نوين، ج 2، ص 969.
[3] . مراجعه شود به: فرهنگ جامع نوين، ج 2، ص 956، 957؛ فرهنگ معين، ج 2، ص 2287.
[4] . سورة شعراء، آية 198 ـ 199.
[5] . سفينة البحار، ج 6، ص 165، چاپ جديد هفت جلدي.
[6] . سفينة البحار، ج 6، ص 166، چاپ جديد هفت جلدي مادة (عجم).
[7] . سورة حجرات، آية 13.

موضوع قفل شده است