آیابین آیه قرآن و حدیث امام جواد درباره امی بودن پیامبر تضاد وجود دارد؟

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیابین آیه قرآن و حدیث امام جواد درباره امی بودن پیامبر تضاد وجود دارد؟

شیخ صدوق در معانی الأخبار می‌نویسد:
از امام جواد علیه السلام سؤال كردند: ای فرزند رسول خدا ! چرا به پیامبر اسلام « امی » می‌گفتند ؟ حضرت سؤال كرد: "مردم [مخالفین شیعه ] چه می‌گویند؟ گفتند: مردم فكر می‌كنند كه آن حضرت به این خاطر امی نامیده شده بود ؛ چون نمی‌توانست بنویسد. امام جواد در جواب فرمود:
دروغ می‌گویند ! لعن بر آن‌ها باد. چطور نمی‌توانستند بنویسند؛ در حالی كه خداوند در آیات محكم قرآنش می‌فرماید:
او خدای است كه رسولش را در میان بی سوادان برانگیخت تا برای آن‌ها آیات خداوند را تلاوت و آن‌ها را پاكیزه سازد و كتاب و حكمت به آن‌ها بیاموزد.
چطور كسی كه نمی‌تواند بنوسید، می‌تواند كتاب را به دیگران بیاموزد؟ به خدا قسم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به هفتاد و دو یا هفتاد و سه زبان می‌خواندند و می‌نوشتند. به این دلیل به آن حضرت «امی » می‌گفتند ؛ چون او از اهل مكه بود و مكه در آن زمان « ام القری » محسوب می‌شده است ؛ چنانچه خداوند در قرآنش می‌فرماید:
ما تو را فرستادیم تا اهل «ام القری » [مكه ] را و كسانی كه در اطراف آن زندگی می‌كنند، انذار كنی.
معانی الأخبار - الشیخ الصدوق - ص 53 – 54 و بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 16 - ص 132 – 133.
در حالیکه این آیه در قرآن است: وَمَا كُنتَ تَتْلُو مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَلَا تَخُطُّهُ بِیَمِینِكَ ۖ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ (٤٨)العنكبوت (و قبل از آن نتوانستی کتابی را بخوانی و به خطی بنویسی تا بمادا مبطلان در نبوت تو شک کنند)
خداوند به صراحت می گوید پیامبرش نمی توانسته بخواند و با دست خود بنویسد!
و این آیه را در قرآن ببنید:
(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ) ( اعراف 157) همان کسانی که از این رسول و پیامبر «ناخوانده درس» که او را نزد خود [با همه نشانه ها و اوصافش] در تورات وانجیل نگاشته می یابند،
خوب است بدانید که مشرکین هم این تهمت را برسول الله نزدند و نگفتند ایشان باسواد است و قرآن فتوکپی کتاب های دیگر است، فقط میگفتند:
(وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّمَا یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِیٌّ مُبِینٌ (103)و نیك میدانیم كه آنان مى‏گویند جز این نیست كه بشرى به او مى‏آموزد [نه چنین نیست زیرا] زبان كسى كه [این] نسبت را به او مى‏دهند غیر عربى است و این [قرآن] به زبان عربى روشن است (103) سوره نحل
مقصود مشرکین این بود که رسول الله صلی الله علیه و سلم، از یک برده غیر عرب که در مکه میزیسته این حرفها را یاد گرفته، شما به آیه توجه کنید مشرکین نگفتند با سواد بوده از کتابها یاد گرفته بلکه تنها تفسیرشان از علم ناگهانی نبی خداوند، این بود که شاید یک عجمی به او یاد داه و قرآن این تهمت را هم با این استدلال رد کرده که:
گیرم از عجمی یاد گرفته، اما قرآن به عربی است، و محال است یک بیسواد بتواند گفته غیر عربی را با این فصاحت و بلاغت به عربی برگرداند،
قرآن میخواهد بگوید که ای مشرکین به این تهمت ها را پایان دهید و قبول کنید قرآن نوشته محمد امی نیست .

کارشناس بحث : عبدالرحمان

hagh;281116 نوشت:
شیخ صدوق در معانی الأخبار می‌نویسد:
از امام جواد علیه السلام سؤال كردند: ای فرزند رسول خدا ! چرا به پیامبر اسلام « امی » می‌گفتند ؟ حضرت سؤال كرد: "مردم [مخالفین شیعه ] چه می‌گویند؟ گفتند: مردم فكر می‌كنند كه آن حضرت به این خاطر امی نامیده شده بود ؛ چون نمی‌توانست بنویسد. امام جواد در جواب فرمود:
دروغ می‌گویند ! لعن بر آن‌ها باد. چطور نمی‌توانستند بنویسند؛ در حالی كه خداوند در آیات محكم قرآنش می‌فرماید:
او خدای است كه رسولش را در میان بی سوادان برانگیخت تا برای آن‌ها آیات خداوند را تلاوت و آن‌ها را پاكیزه سازد و كتاب و حكمت به آن‌ها بیاموزد.
چطور كسی كه نمی‌تواند بنوسید، می‌تواند كتاب را به دیگران بیاموزد؟ به خدا قسم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به هفتاد و دو یا هفتاد و سه زبان می‌خواندند و می‌نوشتند.به این دلیل به آن حضرت «امی » می‌گفتند ؛ چون او از اهل مكه بود و مكه در آن زمان « ام القری » محسوب می‌شده است ؛ چنانچه خداوند در قرآنش می‌فرماید:
ما تو را فرستادیم تا اهل «ام القری » [مكه ] را و كسانی كه در اطراف آن زندگی می‌كنند، انذار كنی.
معانی الأخبار - الشیخ الصدوق - ص 53 – 54 و بحار الأنوار - العلامة المجلسی - ج 16 - ص 132 – 133.

با سلام خدمت شما

سلسله سند حدیثی که از امام باقر علیه السلام نقل کرده اید اینگونه است : "أَبِي عَنْ سَعْدٍ عَنِ ابْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصُّوفِي‏" (بحارالانوار،ج16،ص132.) همانگونه که مشاهده می کنید روایت از " جعفر بن محمد صوفى" نقل شده كه از نظر علم رجال شخص مجهولى است.(تفسیر نمونه،ج6،ص402.) لذا روایتی که نقل کرده اید از جمله احادیث ضعیف است.

به مناسبت مطرح شدن بحث امی بودن پیامبر صلی الله علیه و آله در پست های بعد اجمالا در این زمینه توضیحاتی داده می شود.

الف. در اینکه منظور از امی بودن پیامبر صلی الله علیه و آله چیست سه احتمال داده شده است:

1. امی به معنى درس نخوانده است، يعنى به همان حالتى كه از مادر متولد شده باقى مانده و مكتب استادى را نديده است.

2. امی به معنای كسى است كه از ميان امت و توده مردم برخاسته، نه از ميان اشراف، و مترفين و جباران. اکثریت مردم در آن زمان درس نخوانده بودند و خواندن و نوشتن نمی دانستند.

3. امی منسوب به ام القری (مکه) است. بعضى به مناسبت اينكه مكه را " ام القرى" می‌گويند اين كلمه را مرادف" مكى" دانسته‏ اند.

تفسیر اول از دیگر تفاسیر معروف تر است و با قراین و موارد استعمال آن سازگارتر است گرچه هیچ مانعی ندارد که مراد از امی بودن پیامبر صلی الله علیه و آله هر سه تفسیر باشد.(ر.ک: تفسير نمونه، ج‏6، ص397-396.)

hagh;281116 نوشت:
به این دلیل به آن حضرت «امی » می‌گفتند ؛ چون او از اهل مكه بود و مكه در آن زمان « ام القری » محسوب می‌شده است

اگر دقت کرده باشید در روایتی که شما نقل کردید امی را به معنای سوم گرفته است.

ب. در آیه 48 سوره مبارکه عنکبوت نیز اشاره شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله قبل از بعث خواندن و نوشتن نمی دانستند.

وَ مَا كُنتَ تَتْلُواْ مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَ لا تخَُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لاَّرْتَابَ الْمُبْطِلُونَ(عنکبوت/48)
تو هرگز پيش از اين كتابى نمى‏ خواندى، و با دست خود چيزى نمى‏ نوشتى، مبادا كسانى كه در صدد (تكذيب و) ابطال سخنان تو هستند، شك و ترديد كنند!


نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه کرد و غفلت از آن باعث به وجود آمدن شبهاتی شده است این است که درس نخواندن غير از بى‏‌سواد بودن است و كسانى كه كلمه" امى" را به معنى" بى‏‌سواد" تفسير مى‏‌كنند، گويا توجه به اين تفاوت ندارند.

هيچ مانعى ندارد كه پيامبر صلی الله علیه و آله به تعليم الهى،" خواندن"- يا-" خواندن و نوشتن" را بداند، بى آنكه نزد انسانى فرا گرفته باشد، زيرا چنين اطلاعى بدون ترديد از كمالات انسانى است و مكمل مقام نبوت است.

حتی اگر پيامبر صلی الله علیه و آله در تمام عمرشان از اين كار پرهیز کرده باشند تا اینكه دستاويزى به دست بهانه جويان ندهد.(اقتباس از : تفسير نمونه، ج‏16، ص308-307.)


[=B Nazanin]مستندات تاریخی وجود دارد که خداوند سواد نوشتن را به پیامبرش تعلیم نداده است:
[=B Nazanin]غالب مورخین در حوادث سال ششم هجری در موضوع صلح حدیبیه نوشته اند که:
[=B Nazanin]پس از مذاكرات سهیل بن عمرو نماینده مشرکین مکه، با پیامبر اعظم، حضرت امام على را طلبيد و به او فرمود:
[=B Nazanin]بنويس: «بسم الله الرحمن الرحيم‏»
[=B Nazanin]سهيل بن عمرو گفت: من اين عنوان را به رسميت نمى‏شناسم، بايد همان عنوان رسمى ما را بنويسى‏«بسمك اللهم‏» و امام على نيز به دستور رسول خدا همان گونه نوشت. آن گاه فرمود:
[=B Nazanin]بنويس‏«اين است آنچه محمد رسول الله با سهيل بن عمرو نسبت ‏به آن موافقت كردند»
[=B Nazanin]سهيل گفت: اگر ما تو را به عنوان ‏«رسول الله‏» مى‏شناختيم كه اين همه با تو جنگ و كارزار نمى‏كرديم، بايد اين عنوان نيز پاك شود و به جاى آن‏ «محمد بن عبد الله‏» نوشته شود، پيغمبر قبول كرد و چون متوجه شد كه براى امام على (علیه­السلام) دشوار است عنوان ‏«رسول الله‏» را از دنبال نام پيامبر پاك كند خود آن حضرت انگشتش را پيش برده و فرمود:
[=B Nazanin]يا على جاى آن را به من نشان ده و بگذار من خود اين عنوان را پاك كنم!
[=B Nazanin]**
[=B Nazanin]همچنین در هیچ سند تاریخی مشاهده نکرده ایم که پیامبر خود مطلبی را نوشته باشد.

موضوع قفل شده است