مطالب سخت در مثالهای ساده

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مطالب سخت در مثالهای ساده

سلام
برخی مطالب بسیار سخت فهمیده می شوند فلذا باید از روشی ساده برای بیان آن استفاده کرد و این روش همان روش تمثیل است .
در این تاپیک ما سعی می کنیم تا به فضل الهی یک سری مسائل بغرنج را در بیاناتی ساده بیان کنیم .
نکته ای که باید آنرا یادآور شویم آنستکه مثالی که زده می شود فقط از جهت مد نظر باید مورد توجه قرار گیرد نه از جهات دیگر . مثلا اگر گفتیم قلب مثل آسمان بیکران است معنایش این نیست دل هم مانند آسمان بالای سر ماست بلکه فقط عظمت این دو شبیه هم است و جهات دیگر مد نظر نیست .

مطلب اول :
خدا خود را در خلق به ما نشان داده است
مثال :
فرض کنید موجودی باشد که از درک سطح صاف ناتوان است و فقط سطوح منحنی و موجدار را می تواند درک کند حال اگر بخواهید یک دریای آرام کاملا صاف را به او نشان دهید می گوید من چیزی نمی بینم ؟ چرا چون سطح دریا صاف است ( البته از منظر نزدیک ) اما اگر همین دریای صاف ، مواج شود بلافاصله می گوید : دارم می بینم . اینها چی هستند ؟ می گوییم: موج ، می گوید: چه زیبا .
خدای بی نهایت بحت بسیط را کسی نمی تواند درک کند مگر اینکه در مقام مخلوق مرکب جلوه کند و آنگاه است که می توان اورا درک کرد .
تفاوت : در مثال دریا و موج ، دریا برای مواج شدن صافیش رااز دست داد اما خدای متعال در مقام ذات خود همچنان بسیط می ماند و خلق در مرتبه مادون جلوه گر می شوند .
کمک : از تصور خطی دو بعدی پرهیز کنید و در نسبت خدا و خلق خدای بی انباز بحت بسیط را در متن حقایق سه بعدی یا چند بعدی تصور کنید چه اینکه هیچ چیز از نور وجود او خالی نیست لذا تصور خطی صحیح نمی باشد .
کمک 2 : خدا را در متن حقایق مثل روح در متن جسم تصور کنید . البته منظور از روح جسم مثالی نیست بلکه آن حقیقت بی رنگ بی بو بی شکل بی اندازه است که در متن همه این قالبهای مادی و مجرد است .
والله الموفق

سلام
مطلب دوم
مخلوقات سبب در تحقق اراده الهی اند
مثال
تصور کنید یک گل را آب داده اید . اگر کسی بگوید دست شما آب داد درست است و اگر بگوید خود شما آب داده اید نیز درست است چرا که دست شما سببی است که شما از آن برای تحقق فعل آب دادن بهره برده اید و چون به شما متصل و نیرومند به قدرت شماست پس نسبت به او عین نسبت به شماست البته درصورتی که از شما مستقل انگاشته نشود . منظور ما از شما ذات و نفس و روح شماست .
تفاوت:خداوند متعال قادر به تحقق امور بدون اسباب است الا اینکه استفاده از اسباب به حسب تعالیم دینی ما یک سنت الهی است که خدای تبارک و تعالی ابا دارد آنرا بردارد لذا معجزه نوعی خروج از سنت عالم ماده است و جز به اذن او صورت نمی گیرد و اولیاء الهی هم ابا دارند که از اعجاز استفاده کنند .
والله الموفق

سلام
مطلب
اختیار انسان در طول اختیار خدای متعال است
مثال
اگر به یک دانشمندانی که روح را باور ندارد بگویید آیا انسان اختیار دارد می گوید بله در حالیکه منظور او از انسان همین بدن مادی صرف است . اما ما می دانیم بدن انسان روحی دارد که اصل وجود اوست . حال اگر این دو دیدگاه را با هم ترکیب کنیم اینطور می شود :
انسان اختیار دارد در حالیکه منظور جسم اوست
انسان اختیار دارد در حالیکه منظور روح اوست
پس : انسان اختیار دارد در حالیکه منظور جمع جسم و روح است
اما روح اصل است و جسم فرع
اختیاری که به ظاهر در جسم مشاهده می شود تجلی اختیار روح است پس اختیار ظاهری او در طول اختیار روح است نه میتوان گفت اختیار ندارد و نه در داشتن اختیار مستقل است . این همان امر بین الامرین است .
والله الموفق

سلام
مطلب
تفاوت نگاه الهی با نگاه غیر الهی
مثال
یک خودکار دادن به شما و شما فکر می کنید مال کسی است که اصلا دوستش ندارین لذا از اون خودکار هم بدتون می یاد اما ناگهان به شما اطلاع میدن که این خودکار مال کسی است که از همه بیشتر دوستش دارید یکبارگی تمام نفرت شما از خودکار فراموش میشه و تبدیل به نگاهی محبت آمیز میشه

سلام
مطلب
پنهانی خدا در اوج پیدایی
مثال
یک صبح زیبا با دوستتون میرید تو یک باغ . ازش می پرسید چه می بینی هرچه می بینی برام بگو او هم شروع میکنه به نام بردن یک یک چیزهایی که می بینه بعد ساکت می شه . شما می گویید : خب دیگه؟ میگه دیگه چیزی نیست همه چی رو اسم بردم . بهش میگی یک چیز خیلی واضح رو فراموش کردی . میگه چی ؟ میگی دقت کن . هرچه نگاه و دقت میکنه چیزی نمی بینه . میگه : نه چیزی نیست . میگی خیلی روشنه . میگه : نه نه . آخر سر مجبور میشی خودت اسم اون چیز روشن رو ببری . میگی : نور نور خورشید عالمتاب چیزی که همه اشیاء رو روشن کرده تا تو ببینی و نام ببری . الله نورالسماوات والارض ای نور وجودهم
والله الموفق

حامد;281629 نوشت:
الله نورالسماوات والارض

حامد;281629 نوشت:
نور نور خورشید عالمتاب

حامد;281629 نوشت:
پنهانی خدا در اوج پیدایی


نیکویی وی پردۀ نیکویی وی است و پدید آمدن وی سبب ناپدیدی وی است و آشکار شدن وی سبب پنهان شدن وی است ؛
چنان که آفتاب اگرچند اندکی پنهان شد، بسیار آشکارا شد و چون سخت پیدا شد، اندر پرده شد.
پس روشنی وی پردۀ روشنی وی است.

"قصه ی زندۀ بیدار"، ابن سینا


این مثال جناب بوعلی هم ناظر به همین مطلب است؟
اگر ممکن است توضیح دهید.

mohammadali;281702 نوشت:
نیکویی وی پردۀ نیکویی وی است و پدید آمدن وی سبب ناپدیدی وی است و آشکار شدن وی سبب پنهان شدن وی است ؛ چنان که آفتاب اگرچند اندکی پنهان شد، بسیار آشکارا شد و چون سخت پیدا شد، اندر پرده شد. پس روشنی وی پردۀ روشنی وی است.

سلام
کلام بزرگی مثل ابن سینا را نباید کودک دبستانی مثل حقیر توضیح دهد در عین حال در حد شان ناچیز خود عرض می شود :
نیکویی وی یعنی نیکویی تجلی او در مقام نازلتر که حجاب و پرده می شود بر نیکویی و حسن او در مقام بالاتر و منظور از پدید آمدن تجلی و آشکار شدن است نه بوجود آمد یعنی تجلی او در مقام اوصاف و افعال حجاب بر ظهور ذاتی است چه اینکه ذات به خودی خود آشکار آشکار است اما تجلی در مقام فعل باعث انصراف توجه بدان شده و از ذات معرض می گردد ، خورشید اگر اندکی پنهان شد یعنی پنهان شدن خورشید ذات در پس پرده صفات و افعال چه اینکه مادون ذات در قیاس با آن تاریکی است و چون نور پنهان شد تاریکی خودنمایی می کند و این خود ، بسیار آشکار شدن در مقام صفات و افعال است و چون سخت آشکار شد اندر پرده شد به جهت آنستکه شی بسیار آشکار اغلب مورد غفلت قرار می گیرد و از توجهات مختفی می گردد همچون مثال بالا که زدیم .
والله الموفق

با سلام خدمت استاد حامد عزیز

یه مثال هم من به ذهنم رسید البته مثل معروف مرات بین خدا و تمام هستی بود ولی راجع به مسئله ولایت هم شاید بشه مطرحش کرد...
وقتی آینه ای رو جلو نور خورشید میگیرم هر کس نگای آینه کنه خورشید رو می بینه داخل آینه .... تمام خصوصایت نور خورشید رو داره اما مستقل از نور خورشید نیست.
در تعابیر یکی از بزرگان دیدم فرموده بود وقتی خدا ولایت رو به کسی میده اینجور نیست که یه قسمت هستی ولایت دست خودش هست یه قسمت هستی ولایت دست رسول یا امامش هست این باعث تفویض میشه که اشتباه هست.
اون ولی مطلق همون آینه هست که نور داره اما نورش از خودش نیست. ازون طرف انقدر هم سطح پائین نیست که بگیم اون ولی هیچی نیست نه؟! انقدری که آینه ای شده از تمام خلق بالاتره و ملجاء و پناه خلق باید باشه و اونقدری که تو نور افشانی مستقل نیست از خالق پائین تر هست.....
استاد اگه ایرادی داره شما اصلاحش کنید.

سلام
مطلب :
آیه : لایسئل عما یفعل و هم یسئلون
از آنچه خدا انجام می دهید پرسش نمی شود در حالیکه از بندگان می پرسند
از آن آیات سختی است که شاید بتوان با این مثال ساده حلش کرد :
دوربینی دستی را نشان می دهد که با یک تیغ شکمی را می برد . در حال بریدن شکم آه و ناله فرد به گوش می رسد و خون همه جا را فرا می گیرد حس بسیار بدی به شما دست می دهد . شما نسبت به آن دست حالت انزجاری پیدا می کنید . در این هنگام دوربین عقب می رود تا شما کل صحنه را مشاهده کنید . مشاهده کل صحنه شما را به وادی تعجب می اندازد . یک دکتر زن جراح در یک بیمارستان صحرایی بدون هیچ وسیله جراحی و در حالیکه صدای انفجار خمپاره و توپ به گوش می رسد در حال خارج کردن تیری است که به شکم یک رزمنده فرو رفته است .
نگاه و احساس شما نسبت به قضیه کاملا تغییر می کند .
بله در نگاه ظاهری جزئی بین افعالی که متعلق به بندگان است ممکن است خوب یا بد و شایسته حساب باشد اما همان افعال از آن جهت که در یک نظام گسترده تر فعل خداست دیگر قابل پرسش نیست چون تمامش علم و حکمت و زیبایی است
والله الموفق

موضوع قفل شده است