امامان چه جوری دعاهای ما رو میشنون و به ما جواب میدن؟

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
امامان چه جوری دعاهای ما رو میشنون و به ما جواب میدن؟

با سلام خدمت کارشناس این سایت .

یه روز یه نفر میره پیش حضرت محمد و میگه پسرم مریضه بیا و شفاش بده وایشان در پاسخ میگن چرا اوردیش پیش من ببرش پیش طبیب . سوالم این بود چجوریه که امامانمون 1400 سال پیش فوت شدن . ولی هنوز میتونن شفا میدن !!!

کارشناس بحث : رئوف

برچسب: 

ftmh_mohammadi;279781 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس این سایت .

یه روز یه نفر میره پیش حضرت محمد و میگه پسرم مریضه بیا و شفاش بده وایشان در پاسخ میگن چرا اوردیش پیش من ببرش پیش طبیب . سوالم این بود چجوریه که امامانمون 1400 سال پیش فوت شدن . ولی هنوز میتونن شفا میدن !!!

با سلام خدمت شما دوست گرامی

در پاسخ به سوال شما چند مطلب حایز اهمیت است :

- در مورد روایتی که نقل کردید لطفا با ارائه آدرس باشد تا دیگران نیز بتوانند به آن مراجعه کنند و از مفاد آن به صورت دقیق مطلع شوند تا بتوانیم بهتر و دقیق تر بحث کنیم .

- سوال مهمی در این بین وجود دارد که پاسخ به آن در یافتن پاسخ پرسش شما کمک خواهد کرد . هدف از ارسال رسل و تعیین ائمه از سوی خداوند چیست ؟ به عبارت دیگر ما انسان ها از پیامبران و امامان چه توقعاتی داریم ؟ به نظر می رسد هدف اصلی آنها این است که بشریت را هدایت کنند و از مشکلات و جهالت ها و گمراهی ها نجات ببخشند و راه رستگاری را به آنها نشان دهند . هیچ پیامبری مبعوث نشده است تا فقط بیماران مردم را شفا دهد . پیامبران فرستاده شده اند تا مردم را به کمال برسانند . البته گاهی اوقات به نشان معجزه و گاهی نیز به نشان لطف و عنایت ویژه خداوند ، با دعای پیامبر ، مریضی شفا پیدا می کند . این کار معنایش این نیست که پیامبر آمده تا مومنان را از مریضی های جسمانی نجات دهد . به طور خلاصه هدف انیاء و امامان چیز دیگریست .

- در مورد بیماری و اموری مانند آن نیز ما در کنار دعا کردن و نیز طلب شفاء از درگاه الهی و نیز طلب دعا از بندگان خاص خداوند (پیامبران و امامان) برای شفاء مریض ، باید از اسباب ظاهری نیز غافل نشویم و با مراجعه به پزشک سعی در درمان نیز کنیم .

- در مورد پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) نیز باید گفت آنها طبق اعتقادات شیعه ، پس از مرگ یا شهادتشان نیز ، از امور ما خبر دارند و زیارت ما و نیز درخواست ما از آنها برای دعا کردن در درگاه الهی ، به آنها می رسد و با دعای آنها و نیز وساطت آنها ، خداوند نیز نظر رحمت خود را به بندگان عنایت می کند و دعاهای آنها مستجاب می شود .

موفق باشید

با سلام
دوست عزیز حتما قبول دارید که تمامی ائمه شما و امام زادگانی که به آنها توصل می کنید همگی دون الله هستند؟
به عبارتی تمامی آنها از خداوند پائین تر هستند.
پس این را بخوانید:
دو جمله که شیعه از آن وحشت دارد و هیچ جوابی برای آن نداشته!!
1- من دون الله
2- مع الله
باید دانست که اصلی ترین و مهم ترین موضوعی که اسلام و تمام ادیان دیگر برایش آمده اند توحید در عبادت الله سبحانه و تعالی میباشد؛ یعنی اینکه هیچ پیامبری نبوده که بیاید و به قومش بگوید ای قوم من بیایید و بدانید که خدایی وجود دارد. و اگر چنین چیزی نیز می گفت مورد تمسخر، قومش قرار می گرفت و میگفتند زحمت کشیدی ما میدانستیم که خداوند وجود دارد . به سلامت!!!
بلکه هدف همه ی آنها این بوده که به قومش بگویند ای قوم من بدانید که (تنها) الله برحق وجود دارد که باید پرستیده شود نه بت ها و کسانی که فکر میکنید شریک خداوند هستند.
خداوند در این ایه به همین موضوع اشاره می کند و می فرماید(‏ وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ) (25 انبیاء)‏ ما پیش از تو هیچ پیغمبری را نفرستاده‌ایم ، مگر این كه به او وحی كرده‌ایم كه : معبودی جز من نیست، پس فقط مرا پرستش كنید . ‏در این آیه دو هدف پیامبران معلوم میشود.
1 - بگویند که هیچ مبعودی جز الله وجود ندارد.
2- تنها همان الله را نیز بپرستند
پس حکمت از اسال تمام انبیاء الهی نیز معلوم شد.

کسی نیست که نداند خداوند وجود دارد. مثلا برای مثال نام پدر پیامبر اسلام صلی الله علیه و سلم عبد الله بود. این نشانه ی این است که الله را شناخته بودند که اسم عبد الله را نیز برای فرزندانشان انتخاب می کردند. ‏ولی مشکلشان این بود که همراه الله 360 بت دیگر نیز در کعبه آویزان کرده بودند و میگفتند اینها نیز خدایان هستند. یکی خدای باران، یکی خدای رزق و روزی، یکی خدای جنگ ها، یکی خدای خانواده، و غیره. البته علاوه بر اینها نیز هر کسی در خانه اش یک بتی داشت.

پیامبر ما نیز نیامد که بگوید که ای مردم بیاید بدانید که خداوند وجود دارد بلکه امد و گفت هر آنچه که غیر خدا می خوانید همه اش باطل و شرک می باشد و بیاید تنها خداوند را بپرستید. و برای همین هم بود که از شهرش بیرونش کردند.
یا پیامبر نوح علیه السلام چرا آمد؟ مگر بت های آن زمان را در هم نشکست؟
چرا شیعه فکر میکند که بتهای آن زمان جدا از بت هایی مانند علی و حسین و مهدی و ...می باشد؟
مگر بت های آنان نیز سنبل و نمادی از بزرگانشان نبود؟

حال برگردیم به قرآن.
من دون الله یعنی غیر از خداوند. آیا بتهای آن زمان و امام زمان من دون الله هستند یا نیستند؟
وقتی خداوند می فرماید: (وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُكَ وَلاَ یَضُرُّكَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِّنَ الظَّالِمِینَ ) (‏106 یونس)‏ و به جای خدا كسی و چیزی را پرستش مكن و به فریاد مخوان كه به تو نه سودی می‌رساند و نه زیانی . اگر چنین كنی ( و دعا و عبادت خود را به جای پآفریدگار متوجّه آفریدگان سازی ) از ستمكاران و مشركان خواهی شد.
چرا شیعه احساس نمیکند که این آیه شامل حالش می شود؟ مگر فهمیدن من دون الله اینقدر سخت است؟
و یا این آیه ‏( وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَمَا لَیْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ (‏حج:17 )
مشركان بجز خدا چیزهائی را می‌پرستند كه خدا ( در هیچ یك از كتابهای آسمانی ) دلیلی برای پرستش آنها نازل نكرده است ، و از روی علم و آگاهی نیز چنین نمی‌كنند ( و بلكه تنها از روی تقلید از آباء و اجداد آنها را
پرستش می‌نمایند و به خود ستم روا می‌دارند و ستمگران را یاری و مددكاری نیست ( اعم از بت و غیربت كه ایشان را در روز قیامت از آتش دوزخ برهاند
‏ ‏
خود پیامبر چه دستوری بهش شده؟
‏ قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءنِیَ الْبَیِّنَاتُ مِن رَّبِّی وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ (‏66.غافر) بگو: من بازداشته شده‌ام از این كه معبودهائی را بجز خدا بپرستم كه شما آنها را به فریاد می‌خوانید
آیا شیعه ها نمی خواهند بفهمند؟
خود پیامبر صلی الله علیه و سلم یا الله مدد می گفت یا یا ابراهیم کمک؟
چرا این همه پیامبر که شهید شده اند را یک بار به فریاد نخواند؟
جوابش واضح است جون من دون الله بودند و منع شده بود از خواندن آنان. پس ای شیعه ی خفته چرا به قرآن باز نمی گردی؟

اما تفسیر جمله ی دوم ( مع الله)
سوال: ای شیعه مگر شما همراه الله علی و محمد و مهدی و غیر ان را نیز نمی خوانی تا کمکت کند؟ پس از این ساعت به بعد به فرمان خداوند گوش فرا بده و دیگر مع الله کسی دیگر را نخوان. خداوند می فرماید: ‏(فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ 213(شعراء213) بجز خدا معبودی را به فریاد مخوان و پرستش مكن ، كه ( اگر چنین كنی )از زمره عذاب شوندگان خواهی بود . ‏
خداوند می فرماید: وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ َإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْكَافِرُونَ) (مومنون:17)هركس كه با خدا ، معبود دیگری را به فریاد خواند - و مسلّماً هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن نخواهد داشت‌ - حساب او با خدا است . قطعاً كافران رستگارنمی‌گردند، ( و بلكه مؤمنان رستگار می‌شوند) .
آیا معنی مع الله اینقدر سخت است که شیعیان نمی فهمند؟

الحمد لله اهل سنت همیشه عقایدشان را از قرآن و سنت پیامبر می گیرند ولی شیعیان هیچ دلیلی برای اعتقادات خود از قران ندارند بلکه تنها به احادیث کذبی روی می آورند که کاملا ضد قران می باشند
خداوند می فرماید: (وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً) ‏(جن:18) مسجدها مختصّ عبادت خدا است ، و ( در آنها ) كسی را با خدا پرستش نكنید . ‏
آیا فهمیدن قرآن اینقدر سخت است؟
آیا با گفتن یا علی مدد در مسجد باز می گویی موحد هستی؟
مگر نمیبینی که خداوند می فرماید در مسجد همراه الله هیچ احدی را به فریاد مخوان؟
آیا شناختن توحید خدا اینقدر سخت است؟

ohfreedom;280096 نوشت:
با سلام

شما فرزندان یعقوب که به پدر برای بخشش گناهان متوسل شدند را کافر میدانید؟
شما مومنینی که به پیامبر تمسک جستند که بخدای سبحان رسند مشرک میخوانید؟
اگر آری که شما ضد نص قرآن بوده و کافر مطلق هستید

کمک کنید;280108 نوشت:

شما فرزندان یعقوب که به پدر برای بخشش گناهان متوسل شدند را کافر میدانید؟
شما مومنینی که به پیامبر تمسک جستند که بخدای سبحان رسند مشرک میخوانید؟
اگر آری که شما ضد نص قرآن بوده و کافر مطلق هستید

دوست عزیز فرافکنی نکن
من سند از آیه قرآن آوردم که به هیچ عنوان قابل رد کردن نباشد.
به حدیث که استناد نکردم!
چگونه امکان دارد چیزی را خداوند عینا نفی کرده باشد و بعد در جای دیگر قرآن آن را تائید کرده باشد؟
باز هم متن من را بخوان.
فقط از آیات صریح و واضح قرآن سخن گفتم.
شما آیات خدا را رد می کنید؟

نقل قول:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

در پاسخ به سوال شما چند مطلب حایز اهمیت است :

با سلام .
حالا زمان زنده بودنشون یه چیزی ... الان 1400 سال هست که امامان فوت شده اند . خوب اینا چه جوری میشنون . یعنی خدا حرف های ما رو به گوش اونا میرسونه . اونا تجزیه تحلیل میکنن به کی خدا رحم کنه و به کی رحم نکنه . بعدشم به خدا میگن که ایشون رو شفا بده . بعدشم خدا اونا رو شفا میده !!!

سندی چیزی هم هست که این تایید کنه . یا شیعه اینو بافته ...

[="Teal"]

ohfreedom;280096 نوشت:
الحمد لله اهل سنت همیشه عقایدشان را از قرآن و سنت پیامبر می گیرند ولی شیعیان هیچ دلیلی برای اعتقادات خود از قران ندارند بلکه تنها به احادیث کذبی روی می آورند که کاملا ضد قران می باشند

چی میگی برادر؟
ما دلیل نداریم؟؟؟؟؟؟ بحث برسر توسل به ائمه است! شما میگویید مردگان صدای زنده ها را نمیشنوند؟
ما از قران و سنت میگوییم میشنوند! این هم سند:

از آیاتی که گواهی میدهد که ارتباط بشر با گذشتگان باقی و برقرار است آیه مربوط به مذاکره صالح با هلاک شدگان ازقوم خود میباشد: سوره اعراف آیات 77تا79: ((شتررا که معجزه صالح بود پی کردند و از دستور پروردگار خود سرپیچیدند و گفتند: ای صالح اگر پیامبر هستی عذابی که به ما وعده میدهی بیاور. پس زلزله ای بر اثر صیحه آسمانی انان را فرا گرفت و در خانه های خویش ((بی جان)) افتادند. آنگاه از آنان دوری نمود وگفت ای قوم من پیامهای خداوند را به شما رسانیدم و شما را اندرز دادم ولی شما ناصحان را دوست نمیدارید. ))

در مفاد آیات سه گانه دقت کنید: آیه نخست حاکی از آن است که قوم صالح از او عذاب الهی درخواست کردند! آیه دوم بیان میکند که عذاب الهی فرا رسید و همه ی آنان را نابود کرد ! و سرانجام آیه سوم حاکی است که حضرت صالح پس از مرگ و نابودی قومش ! آنان را با جمله ی ((یا قوم)) مورد خطاب قرار داد و گفت: من پیام های الهی را رسانیدم ولی شما نصیحت گویان را دوست نمیدارید! گواه روشن بر اینکه حضرت صالح پس از نابودی با آنان سخن گفت سه چیز است: 1-چینش و ترتیب آیات به شکلی که گفته شد! 2-حرف ((فا)) در لفظ ((فتولی)) که دال بر ترتیب است یعنی پس از نابودی آنان از آنها روی برتافت و به آنان سخن گفت! 3- جمله ((ولکن لا تحبون الناصحین)) میرساند که آنان چنان در عناد و شقاوت فرو رفته بودند که پس از مرگ نیز افراد پند ده و اندرزز گو را دوست نمیداشتند!

ظاهر آیه این است که او با ارواح امت خود به طور جدی سخن میگوید و آنان را مورد خطاب قرار میدهد و از عناد مستمر آنان که پس از مرگ نیز با آنان همراه بود خبر میدهد و میگوید ((هم اکنون)) نیز ناصحان را دوست نمیدارید##

و اما آیه دوم که ارتباط مردگان با زندگان را اثبات میکند: اعراف 91: شعیب با ارواح قوم خود سخن میگوید. و دقیقا همانند این 3آیه استدلال میشود پس به دلیل کمبود فضا فقط سخن شعیب با مردگان را مینویسم استدلال هایش دقیقا مثل مورد قبل است: ((از آنان روی برتافت و گفت: ای قوم من من پیام های خداوند را به شما رسانیدم وشما را نصیحت کردم چگونه بر گروهی که کافرند اندوه بخورم؟ )) ##

و اما دلیل و آیه سوم که اثبات میکند مردگان را این دنیا ارتباط دارند از سوره زخرف آیه 45 است زمانی که پیامبر با ارواح انبیا سخن میگوید..
زخرف 45: ((از پیامبران پیشین بپرس آیا غیر از خدای رحمان خدایی قرار دادیم که مورد پرستش قرار گیرد؟ )) ظاهر آیه این است که پیامبر میتواند با پیامبران گذشته که در جهان دیگر به سر میبرند تماس گرفته و از آنان موضوع وارد در این ایه را بپرسد! از طرفی تا زمانی که دلیل عقلی بر امتناع سوال از آنان گواهی ندهد ما حق نداریم دست از این ظاهر برداریم! تا اینجا محور استدلال آیات قرانی بوده است اکنون وقت آن رسیده است که از دریچه روایات به این موضوع بنگریم جایی که در یک روایت متواتر پیامبر با کشته شدگان بدر سخن میگوید...

جنگ بدر به پایان رسید و کفار قریش با دادن هفتاد کشته و هفتاد اسیر پا به فرار نهادند پیامبر گرامی اسلام دستور داد کشته های مشرکان را در چاهی بریزند و وقتی اجساد آنان در میان چاه ریخته شد پیامبر آنان را یک ب یک صدا زد و گفت: ای عتبه/ ای شیبه/ ای امیه/ ای ابوجهل . ..آیا آنچه را که پروردگار به شما وعده داده بود حق و پابرجا یافتید؟ ...در این موقع گروهی از مسلمانان به پیامبر گفتند: آیا کسانی را که مرده اند صدا میزنید؟ پیامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید لکن آنان قدرت جواب ندارند!...##
هیچ جمله ای نمیتواند صریح تر از این باشد که پیامبر فرمود شما از آنان شنواتر نیستید منتها آنان قدرت پاسخ ندارند! هیچ بیانی نمتواند گویاتر از این باشد که پیامبر آنان را یک به یک صدا زند و با آنان به سان دوران حیاتشان سخن گوید

سخن گفتن با سران شرک که اجساد آنان در چاهی ریخته شده بود از مسلمات تاریخ و حدیث است و کسی نمیتواند بر جعلی یا ضعیف یا تحریف شدن آن خدشه وارد کند. از میان محدثان گروهی آن را نقل کرده اند که به برخی از معتبرترین آن اشاره میکنیم: صحیح بخاری ج5 در سرگذشت جنگ بدر ص97و98و110## صحیح مسلم ج4 کتاب جنت ص77## سنن نسائی ج4ص89و90## مسند احمد ج2ص131## سیره ابن هشام ج1 ص639## مغازی واقدی ج1 غزوه بدر## بحارالانوار ج19 ص346[/]

با سلام خدمت دوستان گرامی

جناب ohfreedom در مورد مطالب شما لطفا به نکات زیر توجه کنید :

- لطفا مطالب خود را در پست هایی با متن های مختصر تر مطرح کنید تا امکان ادامه بحث و نیز ذکر متن خودتان در پاسخ مقدور باشد . - همچنین در بیان نظر خود و نیز بیان سوالات و اشکالاتات لازم نیست به عقائد شیعیان توهین کنید و یا اینکه احادیث شان را جعلی بخوانید . به نظر روشن است که اگر بنا باشد این چنین سخنی بگویم ، اصلا بحثی شکل نخواهد گرفت و حقیقت مشخص نخواهد شد .

- اگر نکات شما را به صورت خلاصه بیان کنم ، ظاهرا باید گفت که خداوند در قرآن کریم از اینکه موجودی غیر از او را صدا بزنیم و یا اینکه حتی موجودی را در کنار خداوند صدا بزنیم و از او طلب کمک کنیم ، نهی کرده است و این کار را شرک محسوب شده است .

- در پاسخ به صورت اجمالی به نکاتی اشاره می شود که با تامل در آنها صحت مدعای شما مشخص می شود : (در مورد هر کدام از این نکات می توان به تفصیل بحث کرد)

-در برخی از آیاتی که ذکر کرده بودید ، آمده است که موجوداتی غیر از خداوند را می پرستند وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَمَا لَیْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ (‏حج:17 ) . در پاسخ می توان گفت که قطعا شیعیان اهل بیت و امامان خود را نمی پرستند و استدلال به این ایه در واقع تهمتی است که به شیعه زده می شود .

- در برخی دیگر از آیات آمده است که چیزی غیر از خدا را مخوان وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُكَ وَلاَ یَضُرُّكَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِّنَ الظَّالِمِینَ و یا در برخی دیگر این مطلب آمده است که در کنار خداوند موجود دیگری را مخوان لَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ 213(شعراء213)
در مورد اینکه چیزی را غیر از خدا / درکنار خدا نخوانیم ، ما نیز معتقدیم که باید تنها خداوند پرستیده شود و نیز تنها باید از او کمک خواسته شود . در اینجا این سوال پیش می آید که چرا برای برآورده شدن حاجات به پیامبر و اهل بیت مراجعه می کنیم ؟

- قبل از پاسخ به سوال فوق ، به آیات زیر توجه کنید :
در داستان حضرت یوسف (ع) برادران پس از آنکه از کرده خود پشیمان شدند گفتند :
يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ . يوسف / 97 .
گفتند: «اى پدر ! براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم »
و حضرت یعقوب در جواب آنها چنین فرمود :
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ . يوسف / 98 .
گفت : « به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، كه او همانا آمرزنده مهربان است » . روشن است که در این آیه برادران یوسف برای بخشش گناهان خویش به پیامبر خدا مراجعه می کنند و از او می خواهند که برایشان طلب بخشش کند و او نیز می پذیرد . این قضیه تنها به حضرت یعقوب اختصاص ندارد بلکه در مورد پیامبر ما نیز وجود دارد . به آیه زیر توجه کنید :
خداوند در آيۀ 64 سورۀ نساء مي‌فرمايد :
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا .
و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [ نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند .

خب با توجه به آیات فوق چه می توان گفت ؟ آیا خداوند ما را از صدا کردن دیگران منع نکرده بود ؟ پس چرا به پیامبرش خطاب می کند که اگر آنها از تو بخواهند و تو برایشان دعا کنی ، قطعا خدا آنها را خواهد آمرزید ؟

نکته ای مهم :
ندا کردن و طلب کمک کردن از کسی گاهی به صورت مستقل است به این معنا که ما شخصی را مستقلا برای کمک به مشکلاتمان صدا می کنیم . گاهی به صورت آن است که در کنار فرد دیگری آن را صدا می کنیم . آنچه شیعیان معتقدند هیچ کدام از این ها نیست . شیعیان معتقدند که پیامبر و اهل بیت ، اسباب و وسایلی هستند که خداوند خود فرموده است که برای برآورده شدن حاجات به آنها متوسل شوید : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (مائده 35 ) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا كنيد و به سوى او دستاويز بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
به عبارت دیگر آنچه در قرآن کریم نهی شده است ، توسل به امری غیر خدایی است در حالیکه پیامبر و اهل بیت وسایل و وساطی هستند که توسط خود خداوند برای هدایت منصوب شده اند و شیعیان آنها را به قصد خودشان و یا به عنوان امری در کنار خداوند نمی خوانند بلکه معتقدند که آنها نیز بندگان خداوند و خداوند خود آنها را برای هدایت و وساطت منصوب کرده است .

امیدوارم در مطالب فوق با دیده انصاف نگریسته شود .
موفق باشید

asad;280118 نوشت:
[="teal"]

چی میگی برادر؟


ما دلیل نداریم؟؟؟؟؟؟ بحث برسر توسل به ائمه است! شما میگویید مردگان صدای زنده ها را نمیشنوند؟
ما از قران و سنت میگوییم میشنوند! این هم سند:

از آیاتی که گواهی میدهد که ارتباط بشر با گذشتگان باقی و برقرار است آیه مربوط به مذاکره صالح با هلاک شدگان ازقوم خود میباشد: سوره اعراف آیات 77تا79: ((شتررا که معجزه صالح بود پی کردند و از دستور پروردگار خود سرپیچیدند و گفتند: ای صالح اگر پیامبر هستی عذابی که به ما وعده میدهی بیاور. پس زلزله ای بر اثر صیحه آسمانی انان را فرا گرفت و در خانه های خویش ((بی جان)) افتادند. آنگاه از آنان دوری نمود وگفت ای قوم من پیامهای خداوند را به شما رسانیدم و شما را اندرز دادم ولی شما ناصحان را دوست نمیدارید. ))

در مفاد آیات سه گانه دقت کنید: آیه نخست حاکی از آن است که قوم صالح از او عذاب الهی درخواست کردند! آیه دوم بیان میکند که عذاب الهی فرا رسید و همه ی آنان را نابود کرد ! و سرانجام آیه سوم حاکی است که حضرت صالح پس از مرگ و نابودی قومش ! آنان را با جمله ی ((یا قوم)) مورد خطاب قرار داد و گفت: من پیام های الهی را رسانیدم ولی شما نصیحت گویان را دوست نمیدارید! گواه روشن بر اینکه حضرت صالح پس از نابودی با آنان سخن گفت سه چیز است: 1-چینش و ترتیب آیات به شکلی که گفته شد! 2-حرف ((فا)) در لفظ ((فتولی)) که دال بر ترتیب است یعنی پس از نابودی آنان از آنها روی برتافت و به آنان سخن گفت! 3- جمله ((ولکن لا تحبون الناصحین)) میرساند که آنان چنان در عناد و شقاوت فرو رفته بودند که پس از مرگ نیز افراد پند ده و اندرزز گو را دوست نمیداشتند!

ظاهر آیه این است که او با ارواح امت خود به طور جدی سخن میگوید و آنان را مورد خطاب قرار میدهد و از عناد مستمر آنان که پس از مرگ نیز با آنان همراه بود خبر میدهد و میگوید ((هم اکنون)) نیز ناصحان را دوست نمیدارید##

و اما آیه دوم که ارتباط مردگان با زندگان را اثبات میکند: اعراف 91: شعیب با ارواح قوم خود سخن میگوید. و دقیقا همانند این 3آیه استدلال میشود پس به دلیل کمبود فضا فقط سخن شعیب با مردگان را مینویسم استدلال هایش دقیقا مثل مورد قبل است: ((از آنان روی برتافت و گفت: ای قوم من من پیام های خداوند را به شما رسانیدم وشما را نصیحت کردم چگونه بر گروهی که کافرند اندوه بخورم؟ )) ##

و اما دلیل و آیه سوم که اثبات میکند مردگان را این دنیا ارتباط دارند از سوره زخرف آیه 45 است زمانی که پیامبر با ارواح انبیا سخن میگوید..
زخرف 45: ((از پیامبران پیشین بپرس آیا غیر از خدای رحمان خدایی قرار دادیم که مورد پرستش قرار گیرد؟ )) ظاهر آیه این است که پیامبر میتواند با پیامبران گذشته که در جهان دیگر به سر میبرند تماس گرفته و از آنان موضوع وارد در این ایه را بپرسد! از طرفی تا زمانی که دلیل عقلی بر امتناع سوال از آنان گواهی ندهد ما حق نداریم دست از این ظاهر برداریم! تا اینجا محور استدلال آیات قرانی بوده است اکنون وقت آن رسیده است که از دریچه روایات به این موضوع بنگریم جایی که در یک روایت متواتر پیامبر با کشته شدگان بدر سخن میگوید...

جنگ بدر به پایان رسید و کفار قریش با دادن هفتاد کشته و هفتاد اسیر پا به فرار نهادند پیامبر گرامی اسلام دستور داد کشته های مشرکان را در چاهی بریزند و وقتی اجساد آنان در میان چاه ریخته شد پیامبر آنان را یک ب یک صدا زد و گفت: ای عتبه/ ای شیبه/ ای امیه/ ای ابوجهل . ..آیا آنچه را که پروردگار به شما وعده داده بود حق و پابرجا یافتید؟ ...در این موقع گروهی از مسلمانان به پیامبر گفتند: آیا کسانی را که مرده اند صدا میزنید؟ پیامبر فرمود: شما از آنان شنواتر نیستید لکن آنان قدرت جواب ندارند!...##
هیچ جمله ای نمیتواند صریح تر از این باشد که پیامبر فرمود شما از آنان شنواتر نیستید منتها آنان قدرت پاسخ ندارند! هیچ بیانی نمتواند گویاتر از این باشد که پیامبر آنان را یک به یک صدا زند و با آنان به سان دوران حیاتشان سخن گوید

سخن گفتن با سران شرک که اجساد آنان در چاهی ریخته شده بود از مسلمات تاریخ و حدیث است و کسی نمیتواند بر جعلی یا ضعیف یا تحریف شدن آن خدشه وارد کند. از میان محدثان گروهی آن را نقل کرده اند که به برخی از معتبرترین آن اشاره میکنیم: صحیح بخاری ج5 در سرگذشت جنگ بدر ص97و98و110## صحیح مسلم ج4 کتاب جنت ص77## سنن نسائی ج4ص89و90## مسند احمد ج2ص131## سیره ابن هشام ج1 ص639## مغازی واقدی ج1 غزوه بدر## بحارالانوار ج19 ص346

[/]

سبحان الله که تمام شیعیان اعتقاد دارند که در آیات قرآن آن آیه ای که صریح تر است بر آیه ای که نیاز به تفسیر دارد و پیچیده تر است ارجع تر است.
حال سئوال من این است:

قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءنِیَ الْبَیِّنَاتُ مِن رَّبِّی وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ (‏66.غافر) بگو: من بازداشته شده‌ام از این كه معبودهائی را بجز خدا بپرستم كه شما آنها را به فریاد می‌خوانید

‏(فَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ 213(شعراء213) بجز خدا معبودی را به فریاد مخوان و پرستش مكن ، كه ( اگر چنین كنی )از زمره عذاب شوندگان خواهی بود .

خداوند می فرماید: وَمَن یَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ َإِنَّمَا حِسَابُهُ عِندَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْكَافِرُونَ) (مومنون:17)هركس كه با خدا ، معبود دیگری را به فریاد خواند - و مسلّماً هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن نخواهد داشت‌ - حساب او با خدا است . قطعاً كافران رستگارنمی‌گردند، ( و بلكه مؤمنان رستگار می‌شوند) .

آیا معنی مع الله اینقدر سخت است که شیعیان نمی فهمند؟

خداوند می فرماید: (وَأَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً) ‏(جن:18) مسجدها مختصّ عبادت خدا است ، و ( در آنها ) كسی را با خدا پرستش نكنید .
این آیات صریح نیستند؟

[="red"][="arial black"]ازتون خواهش می کنم این آیات رو تفسیر کنید.[/][/]

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

[=Arial Black]برای دیدن جواب به شبهات این آقای اهل سنت :

رئوف;280126 نوشت:
با سلام خدمت دوستان گرامی

جناب ohfreedom در مورد مطالب شما لطفا به نکات زیر توجه کنید :

- لطفا مطالب خود را در پست هایی با متن های مختصر تر مطرح کنید تا امکان ادامه بحث و نیز ذکر متن خودتان در پاسخ مقدور باشد . - همچنین در بیان نظر خود و نیز بیان سوالات و اشکالاتات لازم نیست به عقائد شیعیان توهین کنید و یا اینکه احادیث شان را جعلی بخوانید . به نظر روشن است که اگر بنا باشد این چنین سخنی بگویم ، اصلا بحثی شکل نخواهد گرفت و حقیقت مشخص نخواهد شد .

- اگر نکات شما را به صورت خلاصه بیان کنم ، ظاهرا باید گفت که خداوند در قرآن کریم از اینکه موجودی غیر از او را صدا بزنیم و یا اینکه حتی موجودی را در کنار خداوند صدا بزنیم و از او طلب کمک کنیم ، نهی کرده است و این کار را شرک محسوب شده است .

- در پاسخ به صورت اجمالی به نکاتی اشاره می شود که با تامل در آنها صحت مدعای شما مشخص می شود : (در مورد هر کدام از این نکات می توان به تفصیل بحث کرد)

-در برخی از آیاتی که ذکر کرده بودید ، آمده است که موجوداتی غیر از خداوند را می پرستند وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَمَا لَیْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ (‏حج:17 ) . در پاسخ می توان گفت که قطعا شیعیان اهل بیت و امامان خود را نمی پرستند و استدلال به این ایه در واقع تهمتی است که به شیعه زده می شود .

- در برخی دیگر از آیات آمده است که چیزی غیر از خدا را مخوان وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُكَ وَلاَ یَضُرُّكَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِّنَ الظَّالِمِینَ و یا در برخی دیگر این مطلب آمده است که در کنار خداوند موجود دیگری را مخوان لَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ 213(شعراء213)
در مورد اینکه چیزی را غیر از خدا / درکنار خدا نخوانیم ، ما نیز معتقدیم که باید تنها خداوند پرستیده شود و نیز تنها باید از او کمک خواسته شود . در اینجا این سوال پیش می آید که چرا برای برآورده شدن حاجات به پیامبر و اهل بیت مراجعه می کنیم ؟

- قبل از پاسخ به سوال فوق ، به آیات زیر توجه کنید :
در داستان حضرت یوسف (ع) برادران پس از آنکه از کرده خود پشیمان شدند گفتند :
يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ . يوسف / 97 .
گفتند: «اى پدر ! براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم »
و حضرت یعقوب در جواب آنها چنین فرمود :
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ . يوسف / 98 .
گفت : « به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، كه او همانا آمرزنده مهربان است » . روشن است که در این آیه برادران یوسف برای بخشش گناهان خویش به پیامبر خدا مراجعه می کنند و از او می خواهند که برایشان طلب بخشش کند و او نیز می پذیرد . این قضیه تنها به حضرت یعقوب اختصاص ندارد بلکه در مورد پیامبر ما نیز وجود دارد . به آیه زیر توجه کنید :
خداوند در آيۀ 64 سورۀ نساء مي‌فرمايد :
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا .
و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [ نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند .

خب با توجه به آیات فوق چه می توان گفت ؟ آیا خداوند ما را از صدا کردن دیگران منع نکرده بود ؟ پس چرا به پیامبرش خطاب می کند که اگر آنها از تو بخواهند و تو برایشان دعا کنی ، قطعا خدا آنها را خواهد آمرزید ؟

نکته ای مهم :
ندا کردن و طلب کمک کردن از کسی گاهی به صورت مستقل است به این معنا که ما شخصی را مستقلا برای کمک به مشکلاتمان صدا می کنیم . گاهی به صورت آن است که در کنار فرد دیگری آن را صدا می کنیم . آنچه شیعیان معتقدند هیچ کدام از این ها نیست . شیعیان معتقدند که پیامبر و اهل بیت ، اسباب و وسایلی هستند که خداوند خود فرموده است که برای برآورده شدن حاجات به آنها متوسل شوید : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (مائده 35 ) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا كنيد و به سوى او دستاويز بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد.
به عبارت دیگر آنچه در قرآن کریم نهی شده است ، توسل به امری غیر خدایی است در حالیکه پیامبر و اهل بیت وسایل و وساطی هستند که توسط خود خداوند برای هدایت منصوب شده اند و شیعیان آنها را به قصد خودشان و یا به عنوان امری در کنار خداوند نمی خوانند بلکه معتقدند که آنها نیز بندگان خداوند و خداوند خود آنها را برای هدایت و وساطت منصوب کرده است .

امیدوارم در مطالب فوق با دیده انصاف نگریسته شود .
موفق باشید

برادر من شما دعای پیامبران برای قوم خود که اساس هدایت قوم آنهاست رو با توصل جستن مردم از ائمه و یا ائمه زادگان مقایسه می کنید؟
این قیاس صحیح است؟ گر چه در مذهب شما اعتقادی به قیاس ندارید.
اما خوب الله به صراحت می فرمائد جز من را نخوانید، آیاتش رو هم آوردم.... باز هم می گید پیامبران شفاعت کردن برای اقوام خود؟
یعنی شما مبحث شفاعت پیامبر برای قوم خود (که بهترین راه برای هدایت قوم است) را با شفاعت خواستن از ائمه زادگان یکی می دانید؟
اگر یکی و برابر می دایند بگوئید...؟

فدای شما من از این شاخه به اون شاخه نمیرم
دوستان سئوال کردند من جواب مختصر دادم،
آنها جواب تند دادند
و من توضیح مفصل دادم

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

[=arial black]السلام علیک یا اباصالح المهدی ادرکنی(عج)

ohfreedom;280134 نوشت:
ازدواج موقت ویا صیغه که به آن متعه هم میگویند یکی از رسوم عرفی اعراب عصر جاهلیت قبل از اسلام بوده که باظهوراسلام بتدریج منسوخ وبا فرمان خداوند خط بطلان برآن کشیده شدونکاح شرعی جایگزین آن گردید.ولی این رسم جاهلیت که درواقع بازنا تفاوتی ندارد هنوز در اذهان گروهی از مردم باقی مانده وبااحادیثی پوچ وضد قرآنی آنهم ازراویانی منحرف وکذاب این بدعت را بعنوان سنت پیامبر معرفی کرده وبه آن حقیقت شرعیه داده ودامان پاک اسلام راآلوده اند.درحالیکه رواج این فحشا حاصلی ندارد جز ایجاد بهانه ای برای شهوت پرستی وهوسرانی وبدنامی جامعه اسلامی ومفاسد دیگر

.ابتدا احادیث کذبی راکه شیعه به آن متمسک میشود را برسی میکنیم وسپس باآیات قرآنی واحادیث صحیح وموافق قرآن به رد آنها میپردازیم. صدوق از امام جعفر صادق- عليه السلام -روايت مي كند كه فرمودند:
( إن المتعة ديني و دين آبائي فمن عمل بها عمل بديننا و من أنكرها أنكر ديننا و اعتقد بغير ديننا) يعني صيغه دين من و دين پدران من است كسي كه به آن عمل كند به دين ما عمل كرده وكسيكه آنرا انكاركند دين ما را انكاركرده وبه دين ديگري غير از دين ما معتقد شده است »
من لا يحضره الفقيه 3/366
ملاحظه فرماييدكه بنابراين روايت هركس متعه نكند ،يا آنرا قبول نداشته باشد كافر است !
ازامام صادق -عليه السلام- پرسيده شد: آيا صيغه ثواب دارد ؟ فرمود:
« اگر مقصودش از آن رضاي خدا باشد ،در ازاي هر كلمه اي كه با او صبحت كند يك نيكي برايش نوشته مي شود و هر باريكه به او نزديك شود خداوندگناهي را از او ميبخشد ، وهرگاه غسل كند به انداره قطرات آبيكه بربدنش ريخته خداوند گناهانش را مي آمرزد »
من لايحضره الفقيه3/366
پيامبر خدا -صلي الله عليه وآله- فرمودند!:« من تمتع بإمراة مؤمنة كأنما زار الكعبة سبعين مرة »كسي كه يك مرتبه با زن مسلماني صيغه كند گويا هفتاد مرتبه خانه كعبه را زيارت كرده است!" دقت كنيد ، آيا واقعا يك مرتبه صيغه كردن ! ثواب هفتاد زيارت كعبه را دارد ؟!
پيامبر- صلي الله عليه و آله – فرمودند:« من تمتع مرة أمن من سخط الجبار »
-كسي كه يكبار صيغه كند از غضب خداي جبار در امان مي ماند" و كسي كه دو بار صيغه كند با ابرار محشور ميگردد وكسيكه سه بارصيغه كند در بهشت دوشادوش من خواهد بود.
من لا يحضره الفقيه 3/ 366
آقاي فتح الله كاشاني در تفسير منهج الصادقين از پيامبر-صلي الله عليه و آله- روايت مي كند كه:
« فرمودند كسي كه يك مرتبه صيغه كند به مقام امام حسين -عليه السلام- ميرسد و كسي كه دو مرتبه صيغه كند به مقام حضرت امام حسن- عليه السلام- مي رسد، وكسي كه سه مرتبه صيغه كند به درجه مولا علي- عليه السلام -مي رسد، وكسي كه چهار مرتبه صيغه كند به درجه من مي رسد »
دقت كنيد كه طبق اين روايت اگر يك انسان پليدي يك مرتبه صيغه كند ارتقاء درجه ميكند و به مقام شامخ امام حسين عليه السلام مي رسد، واگر دو بار سه بارو چهار بار صيغه كند به ترتيب درجات امام حسن و امير المؤمنين و رسول اكرم- صلي الله عليه و آله - را كسب مي كند ؟!آيا مقام و منزلت رسول اكرم و ائمه اطهار تا اين حد آسان است كه باچنين فعل پستي ! بدست آيد؟! حتي اگر اين صيغه كننده از نظر ايماني به مرتبه بلندي رسيده باشد آيا ممكن است درجه او به امام حسين يا برادر يا پدر يا جد بزرگوارش برسد ؟!.
منزلت رسول اكرم- صلي الله عليه وآله – وائمه اطهار- عليهم السلام- بسيار بالاتر و ارزشمندتر از آن است كه كسي بتواند به آن دسترسي پيدا كند هر چند كه از نظر ايمان و عمل ترقي كند.

آقاي كليني صيغه كردن را حتي براي يك بار مضاجعت! نيز جائز شمرده است.
فروع كافي ج5/460
اين را هم بدانيدكه براي زن صيغه شونده شرط نيست كه به سن بلوغ رسيده باشد، بلكه دختر ده ساله ! را نيز مي توان صيغه كرد!.
از امام صادق عليه السلام پرسيده شد : دختر كوچك را هم مي توان صيغه كرد ؟ فرمودند :
« بله ، مگر اينكه خيلي كوچك باشد كه فريب بخورد، پرسيده شد در چه سني فريب نمي خورد ، فرمود در ده سالگي»
فروع كافي(5/ 463) و تهذيب ( 7 / 255)
در اين روايت كه به امام صادق -عليه السلام- نسبت داده شده حد أقل سن صيغه ده سال در نظر گرفته شده ولي بنده مي گويم بعضي ها معتقدند كه دختر شير خوار! را نيز مي توان صيغه كرد!. براساس همین طرزتفکر است که امام خمینی حتي صيغه كردن بادختر شيرخوار را نيز جايز مي دانستند ، لذا فرموده اند:
« نزديكي با زوجه قبل از تمام شدن نُه سال جايز نيست و اما ساير لذت ها مانند لمس نمودن با شهوت و بغل گرفتن و تفخيذ حتي در شيرخوار اشكالي ندارد!! »
تحرير الوسيله جلد سوم با ترجمه فارسي مسأله12
دفتر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم
. دلایل حرمت صیغه!

اما آنچه در نزد شيعيان اعم از عوام و فقهاء معروف است اين است كه صيغه را عمر بن خطاب حرام كرده است ، در حالي كه خود حضرت رسول (ص) در غزوة خيبر حرام بودن آنرا اعلان فرموده اند.
حديث اول : اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايند:
( حرم رسول الله- صلي الله عليه وآله- يوم خيبر لحوم الحمر الأهلية و نكاح المتعة )
تهذيب 2/186، استبصار3/142 وسائل الشيعة 14/441

شگفت آنكه علماي شيعه اين حديث را حمل بر تقيه كرده اند!ومعناي اين حمل آن است كه علي (ع) ويا راويان معتبر اين حديث از ترس سني ها به رسول خدا دروغ بسته اند واز قول او چيزي از خود درآ ورده اند!
حديث دوم : از امام صادق عليه السلام پرسيده شد: " آيا مسلمانان در زمان رسول خدا- صلي الله عليه وآله- بدون شاهد ازدواج ميكردند؟ فرمودند نخير" .
تهذيب 2/189
طوسي در توضيح اين روايت مي فرمايد:
« منظور از سؤال نكاح دائم نيست بلكه ازدواج مؤقت است، لذا اين روايت را در باب متعه آورده است»
بدون شك اين دو روايت براي نسخ حكم متعه وابطال آن حجت قاطع بشمار ميآيد، وامير المؤمنين- عليه السلام- حكم تحريم آنرا از خود نبي اكرم- صلي الله عليه و آله- نقل فرموده است ،پس امير المؤمنين نيز از روز خيبر حكم حرام بودن صيغه را دانسته وابلاغ فرموده است ، وبقيه ائمه نيز بعد ازايشان اين حكم را دانسته ونقل كرده اند، اينجاست كه مابين دو امر متضاد قرارميگيريم از يك سو روايات صريح و روشن كه حرمت متعه را ثابت ميكند وازسوي ديگر رواياتي كه باز هم به ائمه منسوب است و عمل و بلكه ترغيب به آنرا ثابت مي كند، پس مسلمان بايد چه كند !؟
حقيقت اين است كه متعه حرام است چنانكه نقل صريح اميرالمؤمنين آنرا حرام ثابت ميكند واما روايات متناقضي كه به أئمه منسوب است درست نيست بلكه همه اينها روايايتي است كه به نام آنان جعل شده است ، چگونه ممكن است چيزي كه رسول خدا- (ص) آنرا حرام فرموده و اميرالمؤمنين اين حكم را نقل كرده آنها با او مخالفت كنند، در حالي كه أئمه علم خود شان را از همين منبع گرفته اند، نسل در نسل اين علم به آنها منتقل شده است پس ممكن نيست أئمه به چيزي امر كنند كه رسول خدا از آن منع فرموده است ، اگر امام صادق عليه السلام حكم حرام بودن متعه را نمي دانست نمي فرمودند:
« نكاح بدون شاهد درست نيست»
بويژه اينكه سؤال اختصاصا در باره متعه است ، و ابو جعفر طوسي چنانكه ذكر كرديم آنرا درباب متعه آورده است.
پس ناممكن است كه امام صادق عليه السلام و أئمه قبل و بعد از ايشان چيزي را حلال كنند كه رسول ـصلي الله عليه وآله -آنرا حرام كرده است ، يا نعوذ بالله بدعتي پديد آورندكه در عهد رسول خدا نبوده است.

در صحيح مسلم آمده كه پيامبر اكرم(ص) در روز فتح مكه فرمود:

يا ايهاالناس اني قداذنت لحم في الاستمتاع من النساء وان الله حرم ذلد الي يوم القيامه فمن كان عنده منهم شر فليخا سبيله ولا تاخذواممااتيتموهم شيا

يعني:هان اي مردم من پيش از اين درباره متعه گرفتن از زنان به شما اجازه داده بودم وهمانا كه خدااين كار را تا روز قيامت حرام كرده است پس هر كس زني براي متعه نزد خويش دارد آنرا براه خود رها كند ولي از آنچه بدانها داده ايد چيزي پس نگيريد..
بنابرين مشخص شد كه رواياتي كه به متعه يا صيغه ترغيب مي كند يك حرف آن از أئمه - عليهم السلام- ثابت نيست بلكه نيروهاي ستون پنجم و دشمنان قسم خورده اسلام كه منظور شان بد نام كردن امامان و توهين به آنان بوده است اين گونه روايات را جعل كرده اند، و إلا چگونه بايد توجيه كرد كه هر كس متعه نكند كافر است !، در حالي كه حتي از يكي از أئمه و حتي يك مرتبه هم ثابت نيست كه متعه كرده باشند، يا اينكه به حلال بودن متعه حكم داده باشند، آيا نعوذ بالله آنها دين ديگري غير از دين اسلام داشته اند؟
پس ديديم كه جعل كنندگان اين روايات جز دشمنان اسلام ودشمنان اهل بيت نمي توانند باشند و إلا نعوذ بالله از اين روايات تكفير اهل بيت ثابت ميشود !

رای قرآن کریم چیست؟

( وَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلاً أَنْ يَنْكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ) (النساء:25)
و هركس ازشما تواناني مالي نداشته باشد كه بازناني آزاد مؤمن ازدواج كند – بهتر است – باملك يمينهايتان از كنيزان مؤمن تان ازداوج كند وخداوند به ايمان شما داناتر است همه از يكديگريد پس با اجازه سرپرست شان با آنان ازدواج كنيد و مهرهايشان را به وجه پسنديده به ايشان بدهيد در حاليكه پاكدامنان غير پليد كار باشند ودوست گيران نهاني نباشند، آنگاه چون ازدواج كردند اگر مرتكب كار ناشايستي – زنا- شدند مجازات آنان به اندازه نصف مجازاتيست كه بر زنان آزاد مقرر است ،اين حكم – ازدواج با كنيزان- براي كسي از شما است كه از آلايش گناه بترسد و شكيبايي – و پاكدامني – پيشه كردن برايتان بهتر است وخداوند آمرزگار مهربان است .
پس خداوند حكيم در كلام پاكش كساني را كه به علت كمبود امكانات به ازدواج دسترسي ندارند دستور داده باكنيزها ازدواج كنند اگر به آن هم دسترسي نداشتند صبر كنند، اگر متعه حلال مي بود چرا دراينجا به عنوان آسانترين راه حل كه هر كس در هر شرايطي مي تواند به آن دسترسي داشته باشد طرح نگرديد؟!.

اما بزرگترین دلیلی که میتوان گفت دراسلام صیغه وجود ندارد این آیه است:

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ) (النور:33)
-يعني "كساني كه به ازدواج دسترسي ندارند بايد صبر كنند و خودشان را پاك نگهدارند تا وقتي كه خداوند از فضل خودش آنان را غنا بخشد.
پس علاج اين است كه انسان صبر كند و خودش را ازآلوده كردن به چيزهاي ديگر پاك نگهدارد تا خداوند شرايط ازدواجش را ميسر كند، اگر صيغه حلال مي بود ديگر لزومي نبود كه به استعفاف وانتظار امركند آشكارا مي فرمود صيغه كنيد .
ائمه (ع) اين واقعيت را به خوبي مي دانستند و در پرتوهمين واقعيت و فهم عميقي كه از قرآن داشتند ارشادات و فرمايشاتشان در تحريم متعه صريح و روشن است ملاحظه فرماييد:
عبدالله بن سنان ميگويد ازامام صادق عليه السلام درباره متعه پرسيدم فرمودند::
( لا تُدنّس نفسك بها) نفس خود را با آن كثيف مگردان.
بحار الانوار100/ 318
اگرمتعه حلال ميبود و اينقدر فضليت! ميداشت و شرط ايمان ميبود(و اعتقد بغير ديننا) چرا امام صادق عليه السلام چنين تعبيري از آن بفرمايند؟ حضرت به اين نيز اكتفا نكردند بلكه با صراحت حكم حرام بودن آنرا بيان فرمودند:
« از عمار روايت است كه گفت امام صادق عليه السلام فرمودند: ( قد حرمت عليكم المتعة) تحقيقا متعه برشما حرام شده است.
فروع كافي 2/48 ،وسائل الشعية 14/450
علاوه برآن امام صادق عليه السلام اصحاب خودشان را همواره سرزنش مي كردند واز صيغه كردن بر حذر مي داشتند لذا مي فرمودند:
«آيا يكي از شما خجالت نمي كشد كه در جاي پنهان و شرم آوري ديده شود آنگاه اين كردار ناپسند او به حساب برادران و ياران صالح و نيكو كارش گذاشته شود؟! »
فروع كافي 2/44. وسائل الشيعة 14/ 450.

رأي امام رضا(ع)
هنگامي كه علي بن يقطين ازامام رضا-عليه السلام- درباره متعه پرسيد جواب دادند:
« (ما أنت وذاك ؟ قد أغناك الله عنها ) تو را بامتعه چه سروكاري است خداوند تو را از آن بي نياز كرده است.
فروع كافي 2/43، وسائل الشعية 14/449
آري خداوند مردم را با ازدواج شرعي از متعه بي نيازكرده است ، لذا ثابت نشده كه كسي با زني از اهل بيت (ع)صيغه كرده باشد، اگر حلال مي بود و اينقدر فضيلت ! وثواب! مي داشت آنها حتما اينكار را مي كردند.

رأي امام باقر(ع)
وقتي عبد الله بن عمير به امام باقر- عليه السلام- گفت :
« أيسرّك أنّ نساءك وبناتك و أخواتك وبنات عمك يفعلن ؟–اي يتمتعن- فأعرض عنه ابوجعفر- عليه السلام- حين ذكر نساءه و بنات عمه»
-آيا خوشحال مي شوي كه همسران و دختران وخواهران و دختران عمويت اينكار را بكنند؟! يعني متعه كنند، امام باقر- عليه السلام –وقتي اين را شنيدند چهره خود شان را برگرداندند.
فروع كافي 2/42،تهذيب 2/186

واما علماي شيعه آخرين تيري را كه در تركش دارند با اين آيه رها كرده اند!!‌‌( فما استمتعتم به منهن فآتوهن اجورهن )شگفتا كه اين آيه را ناقص مي خوانند ونادرست تفسير مي كنند زيرا دراين آيه ضمير جمع مونث منهن بكار رفته وضمير مرجع دارد وبه قبل از خود باز مي گردد وقبلا سخن از زنان منكوحه رفته است نه زنان متعه شده!بنابراين در اينجا مي فرمايد چون از ايشان (زنان نكاح شده)بهره يا بي كرديد كابين هاي ايشان را بپردازيد واين ربطي به متعه ندارد ومراد از لفظ اجورهن نيز همان مهر وكابين زنان است به دليل اينكه در باره مهر زنان عقدي يا منكوحه نيز در قرآن همين واژه مكرر بكار رفته است واگر لفظ استمتعتم هر كجا آيد بخواهيم ادعا كنيم كه مراد از آن متعه است در اينصورت با اين آيه چه مي كنيم كه مي فر مايد :

اذهبتم طیباتکم فی حیاتکم الدنیا واستمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون فی الارض بغیر الحق وبما کنتم تفسقون

شما در دنيا استمتاع كرديد پس امروز عذاب خوار كننده را بچشيد.(احقاف 20)
پس هر مسلمان عاقلي به درستي ميداند كه صيغه حرام است و بدليل مفاسد و مضرات بسياري كه در پي دارد و به دليل مخالفتش باقرآن و سنت ،و سيرت و اقوال ائمه - عليهم السلام- به هيچ عنوان قابل تحمل و توجيه نيست، با توجه به آنچه عرض كرديم نصوصي كه گويا از فضائل! وثواب! متعه سخن مي گويند همه جعلي و قلابي است كه هيچ ارزش شرعي نميتواند داشته باشد چونكه با صريح قرآن و سنت رسول اكرم ـصلي الله عليه وآله- و عمل ائمه - عليهم السلام- و عقل و فطرت سالم تضاد آشكاردارد وپيامد هاي زشت و بيشمار آن كه به بعضي از آنها اشاره كرديم فقط تصورآن براي نفرت و انزجار از چنين عمل پليدي! كافي است.
دين اسلام آمده است كه به فضائل ترغيب كند و از رذايل باز دارد و مصالحي كه زندگي انسانها بر اساس آن استوارگرديده و رونق مي يابد را ترسيم و تقويت كند، و صيغه بدون شك نه تنها بر قيام و توانمندي پايه هاي زندگي كمك نمي كند، كه آنرا سست تر و ناتوان تر مي كند و بر فرض اگر يك مصلحت آني براي يك فرد تأمين كند مفاسد بيشمار ديگري را پديد مي آورد كه پيامدهاي منفي آن كل جامعه را دچار سستي و ورشكستگي مي گرداند. خلاصه کلام صیغه بدعت است -ضد فطرت است -خلاف آیات نکاح است-مخالف سنت پیامبراست -صیغه اشاعه بی عفتی در جامعه است-حاصلش بچه های بی پدر وسرراهی است..... ياالله

[=arial black]فتواي امام اعظم أبوحنيفه مبني بر ازدواج با محارم

[=arial black]إبن حزم اندلسي که از فقهاي مشهور أهل سنّت در رابطه با ازدواج با خواهر دختر رضاعي در کتاب المحلي مي نويسد :

[=arial black]وقال أبو حنيفة : لا حد عليه في ذلك كله ولا حد على من تزوج أمه التي ولدته وإبنته وأخته وجدته وعمته وخالته وبنت أخيه وبنت أخته عالما بقرابتهن منه عالما بتحريمهن عليه ووطئهن كلهن فالولد لاحق به والمهر واجب لهن عليه وليس عليه الا التعزير دون الأربعين فقط

[=arial black]المحلي - ج ۱۱ - ص ۲۵۳

[=arial black]اگر کسي با مادري که او را به دنيا آورده و نيز با دختر خواهر ، مادر بزرگ ، عمه ، خاله ، دختر برادر و دختر خواهر خود ازدواج کند؛ در حالي که مي داند آنها با وي نسبت دارند و نيز مي داند که اين ازدواج حرام است و در عين حال با آنها نزديکي کند فرزندي که به دنيا مي آيد به پدرش ملحق مي شود و مهري که تعيين شده واجب است که داده شود و فقط شخصي که اين عمل را انجام داده با کمتر از ۴۰ ضربه شلاق تعزير مي شود.

[=arial black]و همچنين إبن قدامه مقدسي در کتاب المغني ج ۹ ص ۸۰ از قول أبو حنيفه نقل مي کند که ازدواج با محارم حد ندارد و همچنين ماوردي شافعي در کتابش مي نويسد :

[=arial black]قال أبو حنيفة : لو استأجر امرأة ليزني بها أو يستخدمها فوطئها فلا حد على واحد منهما

[=arial black]الحاوي الکبير في مذهب الامام الشافعي - ج ۱۳ - ص ۲۱۷

[=arial black]أبوحنيفه گفته است که اگر کسي زني را اجاره کند که با او زنا کند يا زني را براي کار در منزل يا محل کار با او نزديکي کند هيچ کدام از آنان حد زده نمي شوند .
[=Arial Black]
[=Arial Black]منبع:
http://www.valiasr-aj.com

[=&quot]بنام خدا
[=&quot]در مورد اینکه همه خدا را میشناختند سوال اینست که چرا بت میپرستیدند؟ اگر میدانستند پس این نتیجه کدام علم است؟ اما بودند کسانی که نامهایی مانند عبدالله و عبدالصمد داشتند اما دهری مذهب بوده و خدا را نمیپرستیدند و حتی انکار میکردند. بنابراین این گفته شما که همگی مردم خدا را میشناختند و او را میپرستیدند کاملا دروغ و اشتباه است.
[=&quot]کلمات دون الله و مع الله را دیدی اما نفهمیدی اینها چیستند و چون نفهمیدی، ندیدی کلمه یدالله را. دون الله که در هر جائی از قرآن نام برده شده به معنی غیر از خداست. تو فردی عنود و لجود و بی سواد هستی و بدون هر گونه آگاهی به شیعیان نسبت ناروا دادی و آنها را خدا نپرست معرفی کردی. ابتداً باید بگویم شیعیان خدا را میپرستند. و برای خدا نیز شریکی قائل نیستند. پس آیه مذکور که دون الله را برای شیعیان مناسب دانستی درباره شیعیان نیست. بلکه در سطور آتی اگر انشاءالله پیش آمد همان را برای شما ذکر میکنم. چرا تو که هیچ گونه خداپرستی در تو نیست فکر میکنی امیرالمومنین و حضرت امام حسین و حضرت امام زمان مهدی موعود بت هستند؟ به چه دلیل فکر کردی که آنها بت بوده یا پرستش میشوند؟ آیا عبادتی مخصوص آنها یا اعتقادی مبنی بر اینکه آنها آفریدگار و خالق باشند در شیعیان دیده ای؟ کجا شیعیان آنها را بجای خدا پرستیده اند؟ در حالی که امیرالمومنین صراحتا میفرماید :
[=&quot]کفا بی فخرا ان تکون لی ربا و کفا بی عزا ان اکون لک عبدا انت کما احب فجعلنی کما تحب
[=&quot]چقدر برای من مایه مباهات است که تو برای من پروردگار باشی و چقدر مایه عزت است که برای تو بنده باشم. تو همانگونه که من دوست دارم هستی پس مرا نیز همانگونه که دوست داری قرار بده.
[=&quot]هیچ شیعه ای بغیر از خدا را نمیپرستد بنابراین آنچه گفتی تهمت و بهتان است و طبق آیه شریفه :
[=&quot]{...لا تقولوا لمن ألقی الیکم السلام لست مؤمنا...}[=&quot][1]
[=&quot]پس کسی که شهادتین دارد به او نگوئید تو ایمان نداری.
[=&quot]و تو بر خلاف آیه عمل کرده ای و طبق آیه شریفه :
[=&quot]{...أفتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم إلا خزي في الدنیا و یوم القیامة یردون الی أشد العذاب و ما الله بغافل عما تعملون}[=&quot][2]
[=&quot]شامل آتش جهنم شدی. اما ادامه جواب؛ آیه شریفه 106 سوره مبارکه یونس پرستش غیر خدا را منع کرده و این هیچ ربطی به تشیع ندارد. شیعه خدا را پرستیده و از هر چه که غیر از خدا پرستیده شود بیزار است. و اما طبق این حدیث که اگر کسی سخن کس دیگری را بشنود و اطاعت کند به تحقیق آن شخص را عبادت کرده است، شما که بدون دلیل شیعیان را از دائره دین خارج دانستید و متابعت خوارج کردید (به جهت قبول همین سخن یاوه علیه شیعیان) شامل آیات شریفه 106 یونس و 17 حج شدید. چگونه چیزی که برای آن دلیلی ندارید ادعا میکنید در حالی که پرستش کرده اید آنچه را که بدان دلیلی ندارید بنابراین شما جزء همین ظالمان قرار گرفته و معذب در نار خواهید بود.
[=&quot]اما در مورد اینکه آیا رسول الله از کسی کمک میخواست باید چند نکته را ذکر کنیم : پیامبر خود هرگاه که بیمار میشدند به طبیب مراجعه میکردند پس اگر شفا که دست خداست و رسول گرامی مراجعه به غیر خدا کرده، طبیب را پرستیده؟ آیا مطلق کمک خواستن از دیگران شرک و بت پرستی است؟ در حالی که در سوره نمل، وقتی حضرت سلیمان که از طرف خدا انتخاب شده بود از اطرافیانش کمک خواست تا کسی تخت بلقیس پادشاه قوم سباء را برایش بیاورد، آیا مشرک شده بود؟ در حالی که پرسید :
[=&quot]{قال یا أیها الملؤا أیکم یأتینی بعرشها قبل أن یأتونی مسلمین * قال عفریت من الجن أنا آتیک به قبل أن تقوم من مقامک * قال الذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل أن یرتد الیک طرفک فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی لیبلونی أأشکر أم أکفر و من کفر فإن ربی غنی کریم}[=&quot][3]
[=&quot]گفت ای افراد(ای یاران) کدامتان میتواند عرش او را قبل از اینکه تسلیم شود برای من بیاورد * عفریتی از جن گفت من برایت آن را میآورم قبل از اینکه از جایت حاضر شوی * کسی که در نزدش علم از کتاب بود گفت : من آنرا برایت قبل از اینکه پلک بزنی میآورم. پس وقتی آن را در آنجا دید گفت این از فضل پروردگار من است برای اینکه مرا بیازماید آیا شاکر هستم یا کافر و هر کس کفر بورزد پس پروردگار من غنی و کریم است.
[=&quot]در معانی این آیات دقت کنید؛ حضرت سلیمان از اطرافیانش درخواستی دارد. پس از اینکه درخواستش را یک مخلوق (آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان) در یک پلک زدن اجابت کرد، حضرت سلیمان گفت این فضلی از خداست. خوب دقت کنید. کار را از مخلوق خواست. مخلوق برایش انجام داد. با اینکه خودش از مخلوق خواسته بود کافر نشد. با اینکه دید آنچه را که خواسته مخلوق برایش انجام داده با این حال گفت ای از فضل خداست باز هم شما مانند کوران و کران فکر میکنید آنچه را که از کسی خواسته شود کفر و شرک و بت پرستی است؟ تا کی عناد و لجاج با خدای متعال؟ با اینکه مخلوقی برای کار را انجام داد آنرا از فضل خداوند دانست. اگر کمی از عناد و لجاج خارج شوید میبینید که ما نیز همین گونه عمل کرده ایم. مسئله مهم اینجاست :
[=&quot]اگر مردم از کسی خواسته ای داشته باشند، برای اینکه به هدفشان برسند کسی را نیز واسطه قرار میدهند تا شخص مورد نظر با توجه به اهمیتی که برای شخص واسط قائل است کار را انجام داده یا سهولت اجرای آنرا فراهم نماید. مثلا وقتی میخواهند در جائی استخدام شوند اگر بصورت عادی از مسئول مورد نظر بخواهند، امکان رسیدن به هدف ممکن است کم باشد و شاید حتی به هدف خود نرسند اما در اینجا سعی میکنند با کسی که به او احترام خاصی قائل است مشورت نموده و وی را برای انجام اینکار مقدم داشته و واسطه نمایند تا بعلت احترام و ارزش وی به مقصود خود نائل آیند. این یک مسئله جهان شمول است و ربطی به شیعیان ندارد بلکه همه به آن مبتلا هستند و اصلا :
[=&quot]{إن الله ابی ان یجری الامور الا بالاسباب}
[=&quot]{یا أیها الذین آمنوا إتقوا الله و ابتغوا إلیه الوسیلة و...} [=&quot][4]
[=&quot]ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا پیشه کنید و برای بدست آوردن حاجات دنبال وسیله ای به سوی باشید.
[=&quot]از خود همین امامان گرانقدر که سه تن از آنان از صحابه رسول گرامی بودند و به تمام زوایای دین آگاه بوده و عالم قرآن بودند نقل شده که «ما همان وسیله به سوی خدا هستیم که امر فرموده آن وسیله را بجوئید» لذا ما برای اینکه خداوند دعایمان را زودتر مستجاب کرده و آنرا برایمان خیر قرار دهد به سوی او وسیله میجوئیم و همان وسیله ای را میجوئیم که خودشان فرموده اند. و اما ممکن است باز هم خبطی از شما سر بزند و بگوئید آنها فوت شده اند کما اینکه در سطور بعدی نمونه دیگری هست؛ باز آیه آخر سوره مبارکه ممتحنه را ذکر میکنیم :
[=&quot]{یا أیها الذین آمنوا لا تتولوا قوما غضب الله علیهم قد یئسوا من الآخرة کما یئس الکفار من أصحاب القبور}[=&quot][5]
[=&quot]ای کسانی که ایمان آورده اید، با کسانی که خدا بر آنان خشم گرفته است دوستی نکنید. اینان از آخرت ناامید هستند همانگونه که کافران، از اصحاب قبور (آنهائی که فوت کرده اند) ناامید هستند.
[=&quot]فهمیدید؟ اصحاب قبور کارهائی میکنند و فقط کسانی از آنها ناامید میشوند که کافر باشند و نمیتوان با این اوصاف شما را غیر از کافر خواند مگر اینکه سریعا توبه کنید.
[=&quot]کسی نیز در جواب شما گفته فرزندان یعقوب را بیاد بیاورید که به پدرشان گفتند برای ما استغفار کن :
[=&quot]{قالوا یا أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا کنا خاطئین * قال سوف أستغفر لکم ربی إنه هو الغفور الرحیم}[=&quot][6]
[=&quot]گفتند ای پدر ما برای گناهان ما طلب بخشش کن همانا ما خطاکار بودیم * (حضرت یعقوب) گفت به زودی برایتان از پروردگارم طلب بخشش میکنم همانا او غفور و رحیم است.
[=&quot]شما با اینکه اینهمه آیات و روایات گوناگون را میبینید باز هم به واسطه و عزت آن و جوابگوئی بهتر خداوند در وسیله جستن اعتقاد پیدا نمیکنید؟ اصلا دین و مکتب و کتاب شما چیست؟ اگر بر قرآن هستید که اینها آیاتی است برای عبرت شما پس سریعا توبه کنید چون خطاکارید.
[=&quot]بله هیچ کدام اینها از بافته های شیعیان نیست و بلکه از توهمات ذهنی شماست که بدون دلیل و برهان سخن میگوئید:
[=&quot]{قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین}
[=&quot]بگو اگر راست میگوئید برهانتان چیست؟
[=&quot]دوست دیگری در این صفحه آیات شریفه 77 الی 79 و 91 را از قول حضرت صالح و حضرت شعیب نقل کرد که آنها با کسانی که بلا بر آنها نازل شده و مرده بودند سخن میگفتند آیا نعوذ بالله پیامبران خداوند که معصوم بودند؛ هیچ گناهی که نمیکردند بماند هیچ خطا و سهوی از ایشان سر نمیزد، چنین اشتباه فاحشی میکردند؟ آیا وقتی پیامبر در انتهای جنگ بدر، کشته شدگان از مشرکین را در چاهی انداختند و با ایشان به نام آنها، سخن گفته و آنانرا مخاطب قرار دادند که آیا وعده پروردگاراتان را راست و محقق یافتید!، مرتکب سهو و اشتباه شد؟ آیا شما معتقدید کسی که میمیرد از بین میرود؟ آیا شما به برزخ که فاصله بین مرگ و قیامت است اعتقاد ندارید؟ آیا مگر پیامبر گرامی اسلام نفرموده اند کسی که معاد را قبول نکند از ما نیست و کسی که قبر و سوال و جواب آنرا قبول نکند از ما نیست؟
[=&quot]ما از شما میپرسیم از کسی که مرده و قادر به جوابگوئی نیست چگونه سوال میشود؟ چگونه میشنود و چگونه پاسخ میگوید؟ آیا برای اهل تسنن عمریه، اینقدر این سخنان سخت است که نمیتوانند آنرا بفهمند و حلاجی کنند؟ یا جماعت عمریه توان تعقل ندارند؟
[=&quot]باز این دوست گرامی آیه شریفه 45 از سوره مبارکه زخرف را ذکر کرده اند که خداوند به رسول گرامی اسلام میگوید از پیامبران پیشین سوال کن آیا غیر از خدای رحمان اله دیگری را قرار دادیم تا مورد پرستش قرار گیرد؟ خب آقایان پیامبر از کسی که مرده و قادر به جوابگوئی نیست چگونه سوال کند؟ آیا اگر کسی که مرده و قادر به انجام کاری یا فهم چیزی نیست و خداوند به سوال و جواب از وی امر فرماید، این قضیه در نزد عقلا چگونه بررسی میشود؟ آیا نعوذ بالله این خدا، خدای ساهی (سهو کننده) هست یا خیر؟ و آیا شما به خداوند نسبت سهو میدهید تا ترهات شما اثبات شود و بر شیعیان خرده گیرید؟
[=&quot]و در نظر شما آیا مشرکان پس از مرگ قادر به سخن گفتن هستند و مسلمین و از آنان بهتر مومنین بر این قادر نیستند؟ اف بر شما و مسلک شما. همانگونه که از رسول خدا در حیاتشان میخواستند که برایشان دعا کند در ممات ایشان نیز از ایشان همان حسنات سر خواهد زد و کذلک از بقیه مومنان که شامل آیات السابقون شدند و ...
[=&quot]ولو أَنهم إذ ظلموا أَنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما[=&quot][7][=&quot]
[=&quot] و اگر آنها وقتى به خودشان ستم كرده بودند، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر هم براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را تواب رحیم مى يافتند .[=&quot]

[=&quot][1][=&quot] - سوره نساء آیه 94

[=&quot][2][=&quot] - سوره بقره آیه 85

[=&quot][3][=&quot] - سوره نمل 38 الی 40

[=&quot][4][=&quot] - مائده 35

[=&quot][5][=&quot] - ممتحنه 13

[=&quot][6][=&quot] - یوسف 97-98

[=&quot][7][=&quot] - آیه شریفه 64 از سوره مبارکه نساء

ohfreedom;280114 نوشت:
دوست عزیز فرافکنی نکن
من سند از آیه قرآن آوردم که به هیچ عنوان قابل رد کردن نباشد.
به حدیث که استناد نکردم!
چگونه امکان دارد چیزی را خداوند عینا نفی کرده باشد و بعد در جای دیگر قرآن آن را تائید کرده باشد؟
باز هم متن من را بخوان.
فقط از آیات صریح و واضح قرآن سخن گفتم.
شما آیات خدا را رد می کنید؟

[=&quot]بنام خدا
[=&quot]در مورد اینکه همه خدا را میشناختند سوال اینست که چرا بت میپرستیدند؟ اگر میدانستند پس این نتیجه کدام علم است؟ اما بودند کسانی که نامهایی مانند عبدالله و عبدالصمد داشتند اما دهری مذهب بوده و خدا را نمیپرستیدند و حتی انکار میکردند. بنابراین این گفته شما که همگی مردم خدا را میشناختند و او را میپرستیدند کاملا دروغ و اشتباه است.
[=&quot]کلمات دون الله و مع الله را دیدی اما نفهمیدی اینها چیستند و چون نفهمیدی، ندیدی کلمه یدالله را. دون الله که در هر جائی از قرآن نام برده شده به معنی غیر از خداست. تو فردی عنود و لجود و بی سواد هستی و بدون هر گونه آگاهی به شیعیان نسبت ناروا دادی و آنها را خدا نپرست معرفی کردی. ابتداً باید بگویم شیعیان خدا را میپرستند. و برای خدا نیز شریکی قائل نیستند. پس آیه مذکور که دون الله را برای شیعیان مناسب دانستی درباره شیعیان نیست. بلکه در سطور آتی اگر انشاءالله پیش آمد همان را برای شما ذکر میکنم. چرا تو که هیچ گونه خداپرستی در تو نیست فکر میکنی امیرالمومنین و حضرت امام حسین و حضرت امام زمان مهدی موعود بت هستند؟ به چه دلیل فکر کردی که آنها بت بوده یا پرستش میشوند؟ آیا عبادتی مخصوص آنها یا اعتقادی مبنی بر اینکه آنها آفریدگار و خالق باشند در شیعیان دیده ای؟ کجا شیعیان آنها را بجای خدا پرستیده اند؟ در حالی که امیرالمومنین صراحتا میفرماید :
[=&quot]کفا بی فخرا ان تکون لی ربا و کفا بی عزا ان اکون لک عبدا انت کما احب فجعلنی کما تحب
[=&quot]چقدر برای من مایه مباهات است که تو برای من پروردگار باشی و چقدر مایه عزت است که برای تو بنده باشم. تو همانگونه که من دوست دارم هستی پس مرا نیز همانگونه که دوست داری قرار بده.
[=&quot]هیچ شیعه ای بغیر از خدا را نمیپرستد بنابراین آنچه گفتی تهمت و بهتان است و طبق آیه شریفه :
[=&quot]{...لا تقولوا لمن ألقی الیکم السلام لست مؤمنا...}[=&quot][1]
[=&quot]پس کسی که شهادتین دارد به او نگوئید تو ایمان نداری.
[=&quot]و تو بر خلاف آیه عمل کرده ای و طبق آیه شریفه :
[=&quot]{...أفتومنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض فما جزاء من یفعل ذلک منکم إلا خزي في الدنیا و یوم القیامة یردون الی أشد العذاب و ما الله بغافل عما تعملون}[=&quot][2]
[=&quot]شامل آتش جهنم شدی. اما ادامه جواب؛ آیه شریفه 106 سوره مبارکه یونس پرستش غیر خدا را منع کرده و این هیچ ربطی به تشیع ندارد. شیعه خدا را پرستیده و از هر چه که غیر از خدا پرستیده شود بیزار است. و اما طبق این حدیث که اگر کسی سخن کس دیگری را بشنود و اطاعت کند به تحقیق آن شخص را عبادت کرده است، شما که بدون دلیل شیعیان را از دائره دین خارج دانستید و متابعت خوارج کردید (به جهت قبول همین سخن یاوه علیه شیعیان) شامل آیات شریفه 106 یونس و 17 حج شدید. چگونه چیزی که برای آن دلیلی ندارید ادعا میکنید در حالی که پرستش کرده اید آنچه را که بدان دلیلی ندارید بنابراین شما جزء همین ظالمان قرار گرفته و معذب در نار خواهید بود.
[=&quot]اما در مورد اینکه آیا رسول الله از کسی کمک میخواست باید چند نکته را ذکر کنیم : پیامبر خود هرگاه که بیمار میشدند به طبیب مراجعه میکردند پس اگر شفا که دست خداست و رسول گرامی مراجعه به غیر خدا کرده، طبیب را پرستیده؟ آیا مطلق کمک خواستن از دیگران شرک و بت پرستی است؟ در حالی که در سوره نمل، وقتی حضرت سلیمان که از طرف خدا انتخاب شده بود از اطرافیانش کمک خواست تا کسی تخت بلقیس پادشاه قوم سباء را برایش بیاورد، آیا مشرک شده بود؟ در حالی که پرسید :
[=&quot]{قال یا أیها الملؤا أیکم یأتینی بعرشها قبل أن یأتونی مسلمین * قال عفریت من الجن أنا آتیک به قبل أن تقوم من مقامک * قال الذی عنده علم من الکتاب أنا آتیک به قبل أن یرتد الیک طرفک فلما رآه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی لیبلونی أأشکر أم أکفر و من کفر فإن ربی غنی کریم}[=&quot][3]
[=&quot]گفت ای افراد(ای یاران) کدامتان میتواند عرش او را قبل از اینکه تسلیم شود برای من بیاورد * عفریتی از جن گفت من برایت آن را میآورم قبل از اینکه از جایت حاضر شوی * کسی که در نزدش علم از کتاب بود گفت : من آنرا برایت قبل از اینکه پلک بزنی میآورم. پس وقتی آن را در آنجا دید گفت این از فضل پروردگار من است برای اینکه مرا بیازماید آیا شاکر هستم یا کافر و هر کس کفر بورزد پس پروردگار من غنی و کریم است.
[=&quot]در معانی این آیات دقت کنید؛ حضرت سلیمان از اطرافیانش درخواستی دارد. پس از اینکه درخواستش را یک مخلوق (آصف بن برخیا وزیر حضرت سلیمان) در یک پلک زدن اجابت کرد، حضرت سلیمان گفت این فضلی از خداست. خوب دقت کنید. کار را از مخلوق خواست. مخلوق برایش انجام داد. با اینکه خودش از مخلوق خواسته بود کافر نشد. با اینکه دید آنچه را که خواسته مخلوق برایش انجام داده با این حال گفت ای از فضل خداست باز هم شما مانند کوران و کران فکر میکنید آنچه را که از کسی خواسته شود کفر و شرک و بت پرستی است؟ تا کی عناد و لجاج با خدای متعال؟ با اینکه مخلوقی برای کار را انجام داد آنرا از فضل خداوند دانست. اگر کمی از عناد و لجاج خارج شوید میبینید که ما نیز همین گونه عمل کرده ایم. مسئله مهم اینجاست :
[=&quot]اگر مردم از کسی خواسته ای داشته باشند، برای اینکه به هدفشان برسند کسی را نیز واسطه قرار میدهند تا شخص مورد نظر با توجه به اهمیتی که برای شخص واسط قائل است کار را انجام داده یا سهولت اجرای آنرا فراهم نماید. مثلا وقتی میخواهند در جائی استخدام شوند اگر بصورت عادی از مسئول مورد نظر بخواهند، امکان رسیدن به هدف ممکن است کم باشد و شاید حتی به هدف خود نرسند اما در اینجا سعی میکنند با کسی که به او احترام خاصی قائل است مشورت نموده و وی را برای انجام اینکار مقدم داشته و واسطه نمایند تا بعلت احترام و ارزش وی به مقصود خود نائل آیند. این یک مسئله جهان شمول است و ربطی به شیعیان ندارد بلکه همه به آن مبتلا هستند و اصلا :
[=&quot]{إن الله ابی ان یجری الامور الا بالاسباب}
[=&quot]{یا أیها الذین آمنوا إتقوا الله و ابتغوا إلیه الوسیلة و...} [=&quot][4]
[=&quot]ای کسانی که ایمان آورده اید تقوا پیشه کنید و برای بدست آوردن حاجات دنبال وسیله ای به سوی باشید.
[=&quot]از خود همین امامان گرانقدر که سه تن از آنان از صحابه رسول گرامی بودند و به تمام زوایای دین آگاه بوده و عالم قرآن بودند نقل شده که «ما همان وسیله به سوی خدا هستیم که امر فرموده آن وسیله را بجوئید» لذا ما برای اینکه خداوند دعایمان را زودتر مستجاب کرده و آنرا برایمان خیر قرار دهد به سوی او وسیله میجوئیم و همان وسیله ای را میجوئیم که خودشان فرموده اند. و اما ممکن است باز هم خبطی از شما سر بزند و بگوئید آنها فوت شده اند کما اینکه در سطور بعدی نمونه دیگری هست؛ باز آیه آخر سوره مبارکه ممتحنه را ذکر میکنیم :
[=&quot]{یا أیها الذین آمنوا لا تتولوا قوما غضب الله علیهم قد یئسوا من الآخرة کما یئس الکفار من أصحاب القبور}[=&quot][5]
[=&quot]ای کسانی که ایمان آورده اید، با کسانی که خدا بر آنان خشم گرفته است دوستی نکنید. اینان از آخرت ناامید هستند همانگونه که کافران، از اصحاب قبور (آنهائی که فوت کرده اند) ناامید هستند.
[=&quot]فهمیدید؟ اصحاب قبور کارهائی میکنند و فقط کسانی از آنها ناامید میشوند که کافر باشند و نمیتوان با این اوصاف شما را غیر از کافر خواند مگر اینکه سریعا توبه کنید.
[=&quot]کسی نیز در جواب شما گفته فرزندان یعقوب را بیاد بیاورید که به پدرشان گفتند برای ما استغفار کن :
[=&quot]{قالوا یا أبانا استغفر لنا ذنوبنا إنا کنا خاطئین * قال سوف أستغفر لکم ربی إنه هو الغفور الرحیم}[=&quot][6]
[=&quot]گفتند ای پدر ما برای گناهان ما طلب بخشش کن همانا ما خطاکار بودیم * (حضرت یعقوب) گفت به زودی برایتان از پروردگارم طلب بخشش میکنم همانا او غفور و رحیم است.
[=&quot]شما با اینکه اینهمه آیات و روایات گوناگون را میبینید باز هم به واسطه و عزت آن و جوابگوئی بهتر خداوند در وسیله جستن اعتقاد پیدا نمیکنید؟ اصلا دین و مکتب و کتاب شما چیست؟ اگر بر قرآن هستید که اینها آیاتی است برای عبرت شما پس سریعا توبه کنید چون خطاکارید.
[=&quot]بله هیچ کدام اینها از بافته های شیعیان نیست و بلکه از توهمات ذهنی شماست که بدون دلیل و برهان سخن میگوئید:
[=&quot]{قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین}
[=&quot]بگو اگر راست میگوئید برهانتان چیست؟
[=&quot]دوست دیگری در این صفحه آیات شریفه 77 الی 79 و 91 را از قول حضرت صالح و حضرت شعیب نقل کرد که آنها با کسانی که بلا بر آنها نازل شده و مرده بودند سخن میگفتند آیا نعوذ بالله پیامبران خداوند که معصوم بودند؛ هیچ گناهی که نمیکردند بماند هیچ خطا و سهوی از ایشان سر نمیزد، چنین اشتباه فاحشی میکردند؟ آیا وقتی پیامبر در انتهای جنگ بدر، کشته شدگان از مشرکین را در چاهی انداختند و با ایشان به نام آنها، سخن گفته و آنانرا مخاطب قرار دادند که آیا وعده پروردگاراتان را راست و محقق یافتید!، مرتکب سهو و اشتباه شد؟ آیا شما معتقدید کسی که میمیرد از بین میرود؟ آیا شما به برزخ که فاصله بین مرگ و قیامت است اعتقاد ندارید؟ آیا مگر پیامبر گرامی اسلام نفرموده اند کسی که معاد را قبول نکند از ما نیست و کسی که قبر و سوال و جواب آنرا قبول نکند از ما نیست؟
[=&quot]ما از شما میپرسیم از کسی که مرده و قادر به جوابگوئی نیست چگونه سوال میشود؟ چگونه میشنود و چگونه پاسخ میگوید؟ آیا برای اهل تسنن عمریه، اینقدر این سخنان سخت است که نمیتوانند آنرا بفهمند و حلاجی کنند؟ یا جماعت عمریه توان تعقل ندارند؟
[=&quot]باز این دوست گرامی آیه شریفه 45 از سوره مبارکه زخرف را ذکر کرده اند که خداوند به رسول گرامی اسلام میگوید از پیامبران پیشین سوال کن آیا غیر از خدای رحمان اله دیگری را قرار دادیم تا مورد پرستش قرار گیرد؟ خب آقایان پیامبر از کسی که مرده و قادر به جوابگوئی نیست چگونه سوال کند؟ آیا اگر کسی که مرده و قادر به انجام کاری یا فهم چیزی نیست و خداوند به سوال و جواب از وی امر فرماید، این قضیه در نزد عقلا چگونه بررسی میشود؟ آیا نعوذ بالله این خدا، خدای ساهی (سهو کننده) هست یا خیر؟ و آیا شما به خداوند نسبت سهو میدهید تا ترهات شما اثبات شود و بر شیعیان خرده گیرید؟
[=&quot]و در نظر شما آیا مشرکان پس از مرگ قادر به سخن گفتن هستند و مسلمین و از آنان بهتر مومنین بر این قادر نیستند؟ اف بر شما و مسلک شما. همانگونه که از رسول خدا در حیاتشان میخواستند که برایشان دعا کند در ممات ایشان نیز از ایشان همان حسنات سر خواهد زد و کذلک از بقیه مومنان که شامل آیات السابقون شدند و ...
[=&quot]ولو أَنهم إذ ظلموا أَنفسهم جاءوك فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما[=&quot][7][=&quot]
[=&quot] و اگر آنها وقتى به خودشان ستم كرده بودند، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر هم براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را تواب رحیم مى يافتند .[=&quot]

[=&quot][1][=&quot] - سوره نساء آیه 94

[=&quot][2][=&quot] - سوره بقره آیه 85

[=&quot][3][=&quot] - سوره نمل 38 الی 40

[=&quot][4][=&quot] - مائده 35

[=&quot][5][=&quot] - ممتحنه 13

[=&quot][6][=&quot] - یوسف 97-98

[=&quot][7][=&quot] - آیه شریفه 64 از سوره مبارکه نساء

با سلام خدمت تمام دوستان گرامی

از تمام دوستان گرامی (اعم از موافق و مخالف) درخواست می کنم که به نکات زیر حتما توجه کنند :

- ما همگی مسلمانیم و به خدای واحد ، پیامبر خاتم (ص) ، کتاب واحد اعتقاد داریم . ما همیشه باید در کنار هم و با اتکاء بر مباحث مشترک ، در مورد مباحث غیر مشترک بحث کنیم . در این بحث ها نیز بحث اخلاق باید به صورت جدی مد نظر باشد . همه ما مسلمان هستیم و پیرو رسول الله . ایشان الگو و اسوه تمام ما هستند و ما نیز باید طبق مشی ایشان عمل کنیم . مسلما ایشان نمی پسندند که پیروانشان با یکدیگر به جنگ و مخاصمه بپردازند و به یک دیگر توهین کنند. با توجه به این مطلب ، هرکسی که با بداخلاقی و اهانت بادیگران برخورد کند ، از سیره و روش پیامبر خارج شده است و باید خویش را اصلاح کند .

- برای اینکه بحثی به صورت جدی پیگیری شود و ان شاالله به نتیجه برسد باید تنها به یک موضوع خاص پرداخته شود و از مطرح کردن بحث های حاشیه ای جدا خودداری شود . به طور مثال بحث ازدواج موقت کاملا از موضوع بحث ما خارج است و لطفا به هیچ وجه به آن ادامه ندهید.

- بحث ما تنها بر سر این است که استمداد کردن از پیامبر و امامان جایز است یا خیر ؟ و چه نسبتی با شرک دارد ؟

- در مورد بحث فوق هم از تمام دوستان خواهش می کنم که بدون اینکه تحت تاثیر احساسات قرار بگیرند و تنها با توجه به منطق و حق طلبی به بحث ادامه بدهند و با برادران و خواهران دینی (شیعه و سنی ) به نیکی رفتار کنیم .

با تشکر
موفق باشید

ohfreedom;280139 نوشت:
برادر من شما دعای پیامبران برای قوم خود که اساس هدایت قوم آنهاست رو با توصل جستن مردم از ائمه و یا ائمه زادگان مقایسه می کنید؟
این قیاس صحیح است؟ گر چه در مذهب شما اعتقادی به قیاس ندارید.
اما خوب الله به صراحت می فرمائد جز من را نخوانید، آیاتش رو هم آوردم.... باز هم می گید پیامبران شفاعت کردن برای اقوام خود؟
یعنی شما مبحث شفاعت پیامبر برای قوم خود (که بهترین راه برای هدایت قوم است) را با شفاعت خواستن از ائمه زادگان یکی می دانید؟
اگر یکی و برابر می دایند بگوئید...؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی

چند مطلب :

- ابتدا عرض شود که در سوال شما اساسا تفاوتی بین پیامبر و امام وجود نداشت و خواندن هرکسی غیر از خدا ، شرک خوانده شده بود . این در حالی است که طبق آیاتی که ذکر شد پیامبران (حضرت یعقوب - پیامبر اسلام) مورد رجوع مردم برای طلب بخشش بودند و آنها نیز برای آنها طلب بخشش می کردند و خداوند نیز آنها را مورد رحمت قرار می دهد (این مدعا و آیات مربوط به آن در پاسخ قبلی که خطاب به شما نوشته شده بود ، موجود است) با توجه به این مطلب ، طبق مدعای شما اساسا پیامبر هم نباید خوانده شود ، در حالیکه در پاسخ خود ، تلویحا دعا کردن پیامبر برای قومش را پذیرفته اید و این امر با مبنای شما سازگاری ندارد .

- چنانچه ظاهرا پذیرفته اید ، این کار اشکالی ندارد که مردم به سوی پیامبر خویش بروند و از او برای بخشش در درگاه الهی ، طلب دعا کنند . اگر این مورد را می پذیرید ، بحث به نقاط مشترک می رسد . زیرا ما دلایلی داریم که اثبات می کند اهل بیت (ع) نیز مانند پیامبر (ع) هستند . دلیل ما قیاس نیست (که در فقه شیعه مردود شمرده شده است) بلکه دلیل روایاتی است که حضرت علی (ع) را مانند پیامبر معرفی می کند و تنها شان پیامبری و تلقی وحی را از او استثناء می کند . و این نشان می دهد که اگر مجاز است که پیامبر مورد رجوع برای دعا کردن قرار بگیرید ، اهل بیت و امامان نیز چنین هستند .

- مطلب دیگر اینکه به طور کلی طلب دعا از مومنین برای برآورده شدن حاجات هیچ اشکالی ندارد . به طور مثال بنده اگر مریضی داشته باشم و از شما بخواهم برای شفای مریض من ، دعا کنید ، آیا دچار شرک شده ام ؟ اگر من از پیامبر یا امام و یا امام زاده ای بخواهم که برای برآورده شدن حاجات من ، در درگاه الهی دعا کنند ، آیا دچار شرک شده ام ؟ این مسئله با شرک فاصله بسیار زیادی دارد .

موفق باشید

سوال :

یه روز یه نفر میره پیش حضرت محمد و میگه پسرم مریضه بیا و شفاش بده وایشان در پاسخ میگن چرا اوردیش پیش من ببرش پیش طبیب . سوالم این بود چجوریه که امامانمون 1400 سال پیش فوت شدن . ولی هنوز میتونن شفا میدن[=&quot] !!![/]

پاسخ :

[=&quot] [/]سوال مهمی در این بین وجود دارد که پاسخ به آن در یافتن پاسخ پرسش شما کمک خواهد کرد . هدف از ارسال رسل و تعیین ائمه از سوی خداوند چیست ؟ به عبارت دیگر ما انسان ها از پیامبران و امامان چه توقعاتی داریم ؟ به نظر می رسد هدف اصلی آنها این است که بشریت را هدایت کنند و از مشکلات و جهالت ها و گمراهی ها نجات ببخشند و راه رستگاری را به آنها نشان دهند . هیچ پیامبری مبعوث نشده است تا فقط بیماران مردم را شفا دهد . پیامبران فرستاده شده اند تا مردم را به کمال برسانند . البته گاهی اوقات به نشان معجزه و گاهی نیز به نشان لطف و عنایت ویژه خداوند ، با دعای پیامبر ، مریضی شفا پیدا می کند . این کار معنایش این نیست که پیامبر آمده تا مومنان را از مریضی های جسمانی نجات دهد . به طور خلاصه هدف انیاء و امامان چیز دیگریست[=&quot] .

[/]

در مورد بیماری و اموری مانند آن نیز ما در کنار دعا کردن و نیز طلب شفاء از درگاه الهی و نیز طلب دعا از بندگان خاص خداوند (پیامبران و امامان[=&quot]) [/]برای شفاء مریض ، باید از اسباب ظاهری نیز غافل نشویم و با مراجعه به پزشک سعی در درمان نیز کنیم[=&quot] .

[/]

در مورد پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) نیز باید گفت آنها طبق اعتقادات شیعه ، پس از مرگ یا شهادتشان نیز ، از امور ما خبر دارند و زیارت ما و نیز درخواست ما از آنها برای دعا کردن در درگاه الهی ، به آنها می رسد و با دعای آنها و نیز وساطت آنها ، خداوند نیز نظر رحمت خود را به بندگان عنایت می کند و دعاهای آنها مستجاب می شود[=&quot] .

[/]

در مورد آیاتی که به نظر برخی با کمک گرفتن از پیامبراتن و ائمه منافات دارد باید عرض شود که در برخی از آیاتی که ذکر کرده شده ، آمده است که موجوداتی غیر از خداوند را می پرستند وَیَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَاناً وَمَا لَیْسَ لَهُم بِهِ عِلْمٌ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِن نَّصِیرٍ (‏حج:17 ) . در پاسخ می توان گفت که قطعا شیعیان اهل بیت و امامان خود را نمی پرستند و استدلال به این ایه در واقع تهمتی است که به شیعه زده می شود[=&quot] .

- [/]

در برخی دیگر از آیات آمده است که چیزی غیر از خدا را مخوان وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ یَنفَعُكَ وَلاَ یَضُرُّكَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذاً مِّنَ الظَّالِمِینَ و یا در برخی دیگر این مطلب آمده است که در کنار خداوند موجود دیگری را مخوان لَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِینَ 213(شعراء213[=&quot])
[/]
در مورد اینکه چیزی را غیر از خدا / درکنار خدا نخوانیم ، ما نیز معتقدیم که باید تنها خداوند پرستیده شود و نیز تنها باید از او کمک خواسته شود[=&quot] . [/]در اینجا این سوال پیش می آید که چرا برای برآورده شدن حاجات به پیامبر و اهل بیت مراجعه می کنیم ؟

- قبل از پاسخ به سوال فوق ، به آیات زیر توجه کنید[=&quot] :
[/]
در داستان حضرت یوسف (ع) برادران پس از آنکه از کرده خود پشیمان شدند گفتند[=&quot] :
[/]
يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ . يوسف / 97[=&quot] .
[/]
گفتند: «اى پدر ! براى گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم[=&quot] »
[/]
و حضرت یعقوب در جواب آنها چنین فرمود[=&quot] :
[/]
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ . يوسف / 98[=&quot] .
[/]
گفت : « به زودى از پروردگارم براى شما آمرزش مى خواهم ، كه او همانا آمرزنده مهربان است » . روشن است که در این آیه برادران یوسف برای بخشش گناهان خویش به پیامبر خدا مراجعه می کنند و از او می خواهند که برایشان طلب بخشش کند و او نیز می پذیرد . این قضیه تنها به حضرت یعقوب اختصاص ندارد بلکه در مورد پیامبر ما نیز وجود دارد . به آیه زیر توجه کنید[=&quot] :
[/]
خداوند در آيۀ 64 سورۀ نساء مي‌فرمايد[=&quot] :
[/]
وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا[=&quot] .
[/]
و اگر آنان وقتى به خود ستم كرده بودند ، پيش تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر [ نيز ] براى آنان طلب آمرزش مى كرد ، قطعاً خدا را توبه پذيرِ مهربان مى يافتند[=&quot] .

[/]خب با توجه به آیات فوق چه می توان گفت ؟ آیا خداوند ما را از صدا کردن دیگران منع نکرده بود ؟ پس چرا به پیامبرش خطاب می کند که اگر آنها از تو بخواهند و تو برایشان دعا کنی ، قطعا خدا آنها را خواهد آمرزید ؟

نکته ای مهم [=&quot]:
[/]
ندا کردن و طلب کمک کردن از کسی گاهی به صورت مستقل است به این معنا که ما شخصی را مستقلا برای کمک به مشکلاتمان صدا می کنیم . گاهی به صورت آن است که در کنار فرد دیگری آن را صدا می کنیم . آنچه شیعیان معتقدند هیچ کدام از این ها نیست . شیعیان معتقدند که پیامبر و اهل بیت ، اسباب و وسایلی هستند که خداوند خود فرموده است که برای برآورده شدن حاجات به آنها متوسل شوید[=&quot] : [/]يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَجَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (مائده 35 ) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، از خدا پروا كنيد و به سوى او دستاويز بجوييد و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد[=&quot].
[/]
به عبارت دیگر آنچه در قرآن کریم نهی شده است ، توسل به امری غیر خدایی است در حالیکه پیامبر و اهل بیت وسایل و وساطی هستند که توسط خود خداوند برای هدایت منصوب شده اند و شیعیان آنها را به قصد خودشان و یا به عنوان امری در کنار خداوند نمی خوانند بلکه معتقدند که آنها نیز بندگان خداوند و خداوند خود آنها را برای هدایت و وساطت منصوب کرده است[=&quot] .

[/]


این در حالی است که اساسا تفاوتی بین پیامبر و امام وجود ندارد و خواندن هرکسی غیر از خدا ، شرک خوانده شده است [=&quot]. [/]این در حالی است که طبق آیاتی که ذکر شد پیامبران (حضرت یعقوب - پیامبر اسلام) مورد رجوع مردم برای طلب بخشش بودند و آنها نیز برای آنها طلب بخشش می کردند و خداوند نیز آنها را مورد رحمت قرار می دهد. با توجه به این مطلب ، طبق مدعای شما اساسا پیامبر هم نباید خوانده شود ، در حالیکه در پاسخ خود ، تلویحا دعا کردن پیامبر برای قومش را پذیرفته اید و این امر با مبنای شما سازگاری ندارد[=&quot] .

- [/]

چنانچه ظاهرا پذیرفته اید ، این کار اشکالی ندارد که مردم به سوی پیامبر خویش بروند و از او برای بخشش در درگاه الهی ، طلب دعا کنند . اگر این مورد را می پذیرید ، بحث به نقاط مشترک می رسد . زیرا ما دلایلی داریم که اثبات می کند اهل بیت (ع) نیز مانند پیامبر (ع) هستند . دلیل ما قیاس نیست (که در فقه شیعه مردود شمرده شده است) بلکه دلیل روایاتی است که حضرت علی (ع[=&quot]) [/]را مانند پیامبر معرفی می کند و تنها شان پیامبری و تلقی وحی را از او استثناء می کند . و این نشان می دهد که اگر مجاز است که پیامبر مورد رجوع برای دعا کردن قرار بگیرید ، اهل بیت و امامان نیز چنین هستند[=&quot] .

- [/]

مطلب دیگر اینکه به طور کلی طلب دعا از مومنین برای برآورده شدن حاجات هیچ اشکالی ندارد . به طور مثال بنده اگر مریضی داشته باشم و از شما بخواهم برای شفای مریض من ، دعا کنید ، آیا دچار شرک شده ام ؟ اگر من از پیامبر یا امام و یا امام زاده ای بخواهم که برای برآورده شدن حاجات من ، در درگاه الهی دعا کنند ، آیا دچار شرک شده ام ؟ این مسئله با شرک فاصله بسیار زیادی دارد[=&quot] .

[/]

موضوع قفل شده است