آیا قرامطه از فاطمیون بوده اند؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا قرامطه از فاطمیون بوده اند؟

سلام دوستان
یک سوال داشتم:
فاطمیون چگونه شکل گرفتند؟ و اعتقادات آنها با اسماعیلیه چه تفاوتی دارد؟
قرامطه آیا از فاطمیون بودند یا از فرقه اسماعیلیه؟
آیا این فرقه ها در حال حاضر هم وجود خارجی دارند؟یا خیر؟
با تشکر فراوان.
:ok:

کارشناس بحث : عماد


میلانی;279359 نوشت:
فاطمیون چگونه شکل گرفتند؟ و اعتقادات آنها با اسماعیلیه چه تفاوتی دارد؟

فاطمیون شاخه ای از اسماعلیه هستند که توانستند درسالهای زیادی در مصر حکومت کنند و خلیفه ای مجزای از خلیفه عباسی داشته باشند .
این دولت همزمان با دولت ال بویه در بغداد بود که شیعه دوازده امامی بودند و اگر چه خلیفه عباسی نیز در مسند بود ولی عملا تمام قدرت دست آل بویه بود
قبل از آل بویه احمدبن طولون از طرف حکومت عباسی والی مصر بود و جهت خشنودی خلیفه بیش از پیش به آزار شیعیان مصر می پرداخت و با ظهور آل بویه شیعیان کم کم جان گرفتند به طوری که هنگام ورود جوهر صلقی مملوک و سردار فاطمیان به خاک مصر (سال 356ه ق)افکار عمومی مردم تسلیم بود و کشور مصر به آسانی به دست فاطمیان افتاد
نخستین خلیفه فاطمیان عبیدالله بن مهدی بود (1) که خود را از نوادگان اسماعیل بن امام صادق می نامید
وی ابتدا پنهانی مردم را به پیروی از خویش می خواند مردی به نام رستم بن حسین با وی همدست شد و در شخصی اهل یمن که سرمایه دار بود و به زیارت مرقد مطهر امام حسین علیه السلام رفته بود آنها را این سفر ملاقات کرد ، ابتدا به یمن وبعد در عراق شروع به تبلیغ کردند
با مقدمه سازی قبلی افرادی از مراکش در سفر حج با یکی از طرفداران عبیدالله به نام ابو عبدالله حسین بن احمد بن محمد بن زکریا دیدار کردند و وی را به مراکش دعوت کردند و ابوعبدالله به ارشاد مردم وتبلیغ برای عبیدالله پرداخت پس از کشمکشهای زیادی بین مردم افریقا و طرفداران عبیدالله و همچنین مانع تراشی های عباسیان خلاصه عبیدالله مهدی درسال د297در مراکش به خلافت نشست
بعد پسرش نزار را به مصر فرستاد که وی نیز بر مصر مسلط شده و حکومت فاطمیان در مصر درسال 302آغاز شد
1. معارف ومعاریف . دشتی ج 4ص 295

میلانی;279359 نوشت:
قرامطه آیا از فاطمیون بودند یا از فرقه اسماعیلیه؟

قرامطه نیز شاخه ای از اسماعلیه هستند اگر چه در بعضی از عقاید با فاطمیان فرق دارند ولی هر دو به موازات هم از اسماعلیه محسوب می شوند
از وقتی که نخستین دعات اسماعلیه به اهواز رفتند یکی از مبلغان آنها به نام حسین اهوازی بامردی به نام حمدان بن اشعث معروف به قرمط ملاقات کرد ، حمدان دعوت حسین اهوازی را پذیرفت واز سوی وی به یکی از توابع بغداد برای تبلیغ رفت
کم کم کارشان بالا گرفت و در سواد کوفه قلعه ای محکم به نام دار الهجره برای خود ساختند
بعد شخصی به نام ابو سعید جنابی به حمایت آنها دعوت را به بحرین ، یمامه و فاس کشاند (1)
به هر حال اینان شاخه از اسماعلیان بودند که عقایدشان به اسماعلیان فاطمی فرقهای داشت که سالها در بحرین حکومت کردند واینان بودند که سال317 هجری حجرالاسود را دزدیدند و با پادرمیانی فاطمیان به جایش برگرداند
1. معارف ومعاریف . دشتی . ج 4ص 740

میلانی;279359 نوشت:
آیا این فرقه ها در حال حاضر هم وجود خارجی دارند؟یا خیر؟

اسماعیلیان حاضر در جهان به دو فرقه عمده نزاریه آقاخانیه و بهره ها (مستعلوی)تقسیم می شوند.
نزاریه آقاخانیه در مبحث امامت از مخالفین جدی مستعلیه هستند ، زیرا که قائل به امام حی حاضر هستند تا فرامین او را پذیرا باشند در حالی که مستعلیه امام غایبی دارند که راهی به سوی او نیست.مستعلویه بعد از ورود به هند بهره نامیده شدند که باقیمانده از مستعلویه طیبیه شامل داوودیه و سلیمانیه هستند که در حال حاضر بهره خوانده می شوند.

امامت مومنیه از نزاریه متوقف شده است، گرچه خود مومنیه الان وجود دارند. امامت قاسمیه از نزاریه تا به امروز ادامه دارد و در حال حاضر آنان آقاخانیه نامیده می شوند.عقیده دوری بودن امامت را مستعلویان نیز حفظ کردند و همچنین در آثار نزاریه نیز دیده می شود اما با این اصلاح که این دور را بجای دور هفتم دور ششم لحاظ کردند که خود دارای چند دور است.و اخیراً نزاریه آقاخانیه این را نیز تغییر داده فقط به دو دور، دور نبوت از آدم تا خاتم و دور امامت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله تا قیامت قایل شدند.
علاوه بر آن با کنار گذاشتن شریعت وظائف امام مانند توضیح و تبیین وحی و بیان جزئیات احکام شریعت بی معنا می شود. عقاید اسماعیلی نزد مستعلویان به علت آن که بر شیوه سنن و عقاید کیش اسماعیلی دوران فاطمی است « دعوت قدیم » می نامند . پس از شکست دعوت قدیم به « دعوت جدیدی » احتیاج شد که مؤسس آن شخصی به نام حسن صباح بود و آقاخانیه نزاریه بر خلاف مستعلیان معتقد به این دعوت جدید است.(1)
[=calibri][=calibri][1][=b lotus] . لویس برنارد ،فداییان اسماعیلی ، ص 49-55 .

میلانی;279359 نوشت:
سلام
قرامطه آیا از فاطمیون بودند یا از فرقه اسماعیلیه؟


با سلام

از جمله مسائل مورد بحث میان محققان و نحله شناسان، بررسی رابطه فاطمیان و قرامطه است .
ابن رزام (که گرایش ضد اسماعیلی دارد) و کسانی که از او پیروی کرده اند، هر دو جنبش را یکی دانسته اند، و تاریخ نگاران مسلمان هم روزگار او، مانند طبری، درباره این موضوع نظریه روشنی ابراز نداشته اند، اما اسماعیلیان جدید هر گونه پیوستگی میان خودشان را با قرمطیان نادرست می شمارند.
کهن ترین مأخذی که یکی بودن فاطمیان و قرمطیان را تأیید می کند، یا دست کم از تعاون میان آنها سخن می گوید، کتاب ثابت بن سنان صابئی است.
ثابت را به ندرت می توان متهم کرد که متعصب است یا می کوشد تا فاطمیان را به فرقه های بدعتگذاری مانند قرمطیان منسوب و ایشان را بدنام کند، زیرا وی هیچگونه خصومتی با فاطمیان نشان نمی دهد و در حق شرعی عبید الله که پیوسته به او علوی فاطمی اطلاق می کند، هیچ گونه شکی ابراز نمی دارد.ثابت بر یکی بودن این دو جماعت تأکید نمی کند، بلکه گواهی او ضمنی و غیر مستقیم است. (1)
بهرحال با مراجعه به مجموع گزارش های تاریخی و آرای محققان روشن می شود که یکی دانستن این دو جنبش دینی سیاسی صحیح نیست.آنان در مسئله امامت با یکدیگر اختلاف داشتند، زیرا قرامطه بر این باور بودند که محمد بن اسماعیل آخرین امام و زنده و غایب است و روزی ظهور خواهد کرد، ولی فاطمیان این عقیده را مردود دانسته، به استمرار خط امامت در فرزندان اسماعیل قائل شدند.
اختلاف دیگر میان این دو جناح مذهبی، در برداشت و گرایش انقلابی آنها نهفته است.
فاطمیان پس از تسلط بر سرزمینهای شمال آفریقا و مخصوصا مصر و تشکیل خلافت فاطمی به تدریج از حالت نهضت در آمده و با دشمنان دیرینه خود، یعنی عباسیان، راه مماشات پیش گرفته و گاه رابطه نزدیک برقرار نمودند و تا حدی از اصول مبارزاتی خود عدول کردند، و حال آنکه قرامطه به دلیل قرار گرفتن در متن سرزمینهای خلافت عباسی و مبارزه پیگیر با آنها همچنان آرمانها و اهداف نخستین خود را حفظ کرده و در واقع حالت انقلابی داشتند. (2)
از طرفی هر چند فاطمیان از مخاصمات و درگیریهای قرامطه با عباسیان ناراضی نبودند، ولی هجوم آنان به مردم و غارت و چپاولگریهای قرمطیان به هیچ وجه مورد قبول فاطمیان نبود و آنان چنین اعمال وحشیانه ای را محکوم می کردند.
مورخان از درگیریهای نظامی میان قرامطه و فاطمیان گزارشی داده اند، چنانکه در ذی حجه 358 هجری، سه ماه پس از تسخیر مصر به دست نیروهای فاطمی، لشکری از قرامطه تحت فرماندهی پسر عموهای اعصم، به نام کسری و صخر، به رمله حمله کرده، اخشیدیان را شکست دادند و با قرار داد صلحی که میان آنان منعقد شد، نیروهای قرامطه عقب نشینی کردند، و باقیمانده های آنان با اخشیدیان در سال 359 از قشون فاطمیان شکست خوردند.اعصم در سال 360 به کمک عز الدوله بویهی و ابو تغلب حمدانی شتافت و دمشق و رمله را بار دیگر تصرف کرد و قشون فاطمیان را از آنجا راند، و در همه جا از عباسیان حمایت کرد.وی حتی قاهره را محاصره، ولی در ربیع الال سا 361 هجری پس از به وجود آمدن مانعی عقب نشینی کرد و به احساء بازگشت.بار دیگر در رمضان 361 رمله را از فاطمیان باز پس گرفت...
از مجموع آنچه بیان گردید، به دست می آید که قرامطه و فاطمیان در عین اینکه هر دو به امامت اسماعیل و محمد بن اسماعیل معتقد بودند، در مسئله استمرار امامت در فرزندان محمد بن اسماعیل توافق نداشتند، چنانکه از نظر استراتژی سیاسی و انقلابی نیز هماهنگ نبودند و مجموع این اختلافات موجب درگیری های نظامی میان آنان گردید، گرچه این اختلافات مستمر نبوده و در مواردی روابط آنان عادی و احیانا دوستانه نیز بوده است.


1 نهضت قرامطه، ص 50 49، مقاله ویلفرد مادلونگ.
2 در این باره بنگرید: برنارد لویس، بنیادهای کیش اسماعیلیان، ص 121، .129


میلانی;279359 نوشت:
سلام
آیا این فرقه قرامطه در حال حاضر هم وجود خارجی دارند؟یا خیر؟


با سلام
جنبش قرامطه نخست به رهبری حمدان قرمط در مجاورت شهر واسط در عراق شکل گرفت.
سپس شاخه ای از آن به رهبری ابو سعید جنایی در بحرین قدرت گرفت.
جنبش قرامطه در بحرین تا اواخر قرن چهارم هجری (1) فعال بود.
در سال 378 اصغر رئیس قبیله بنو منتفق عقیلی قرمطیان را به شدت شکست داد و احساء را به حصار کشید و قطیف را غارت کرد و غنایم را به بصره برد، و از آن پس سلطه بر راههای زیارتی و مالیات گیری به دست اصغر و سایر رؤسای قبایل افتاد، و قرامطه به صورت قدرت محلی محدودی در آمدند.
پس از زوال و فروپاشی دولت، قرمطیان به سرعت در آیین اسماعیل فاطمیان جذب شدند یا از بین رفتند.
با اینکه گزارش هایی درباره یک نفر رهبر فرقه ای به نام شباش (متوفای 444) و خانواده اش در دست است که در سواد بصره در میان قرامطه و قبایل پراکنده پیروان زیادی داشته و همین امر می رساند که بعضی از اسماعیلیان قرمطی در جنوب عراق هنوز وجود داشته اند، ولی پس از سال 378 اطلاعات دقیقی درباره این جوامع موجود نیست.
قرمطیان بحرین پس از حدود سال 459 بعد از شورش ساکنین جزیره اوال و شکست ناوگان قرمطی سلطه خود را بر این جزیره از دست دادند، و قبیله بنو عامر بن ربیعه در سال 470 حکومت قرمطیان را به تمامی قلع و قمع نمود. (2)
از دیگر مناطق فعالیت قرامطه سوریه بود.
در سال 288 هجری فردی به نام زکرویه (3) در بیابان سوریه ظهور قرامطه را در بین قبیله بنو علیهص اعلام داشت.وی در سال 289 در محاصره دمشق کشته شد و برادرش که به نام ابو عبد الله احمد معروف بود، جانشین او گردید .وی نیز در سال 291 در بغداد دستگیر شد و به قتل رسید.
مرکز قرامطه در سوریه گویا شهر سلیمه بوده است، ولی شواهدی جز آثار جهت دار اهل تسنن درباره به چگونگی رویدادهای آنجا پس از نهضت قرامطه در سال 288 در دست نیست.نهضت قرامطه سوریه بدون اینکه فعالیتی از خود نشان دهد و یا با دروزیها که به هر حال رابطه دوری با یکدیگر داشتند برخوردی داشته باشد متوقف گردید.
گروههای کوچک محلی که در میان آنها نسخ خطی قرامطه تا به امروز باقی مانده، به جز نوشته های راشد الدین سنان سوری (قرن هشتم هجری)، دبستان محمود فانی هندی (موبد شاه قرن یازدهم هجری) و متون ترکی و فارسی حروفیه (قرون نهم و دهم هجری) چیزی از فعالیتهای آیینی فرقه قرامطه را عرضه نمی کند.
دعوت قرامطه در یمن توسط منصور الیمن (ابن حوشب) در سال 266 هجری در دار الهجره ای نزدیک عون لاعة ادامه یافت، ولی در مقابل ایستادگی رؤسای زیدی محل ناکام ماند و فقط توانست بعضی از امارت نشین های کوچک نظیر صیلحی های صنعا و مکرمیهای نجران را ایجاد نماید.
نهضت قرامطه در ایران در سال 260 توسط خلف در شهر ری آغاز شد.دامنه این نهضت بعدها به مرو الرود و طالقان در جوزجان که حاکم و امیر آن به قرمطیان گروید، کشیده شد.دیلمستان که بعدها پایگاهی برای دولت اسماعیلیان نزاری گردید، سرانجام تحت نفوذ محمد نسفی برذعی (متوفای 331 ه) در آمد و او حکام سامانی را به نهضت قرامطه فراخواند.قتل او امیدهای سیاسی قرامطه را خنثی کرد. (4)

1- به گفته مادلونگ فردی که در سوریه به دعوت به آیین قرمطی دست زد، حسین فرزند زکرویه معروف به صاحب الشامه بود و کسی که در محاصره دمشق به قتل رسید، یحیی برادر حسین بود که به صاحب الناقه معروف بود و رهبریت نهضت قرمطی را در سوریه به عهده گرفته بود و قتل او در شعبان/290 صورت گرفت.
پس از قتل او صاحب الشامه رهبریت جنبش را به عهده گرفت و او نیز در ربیع الاول سال 291 به قتل رسید.پس از وی زکرویه فردی به نام ابو نمام نصر را به رهبری قرامطه سوریه برگزید .او نیز در رمضان سال 293 به قتل رسید، و زکرویه در ذی حجه 293 از مخفیگاه خود بیرون آمد و یکی از قشونهای عباسی را شکست داده، و کاروان زائران خراسانی و غرب ایران را در برگشتشان از زیارت مکه غارت کردند و اکثر حجاج را به قتل رساندند.زکرویه در ربیع الاول/294 زخم برداشت و در جنگی دستگیر شد و پس از چند روز بمرد.اکثر هواداران او دستگیر و اعدام شدند. (نهضت قرامطه، ص 40 39) .
2- نهضت قرامطه، ص 83، 81، مقاله لویی ماسینیون.
3- نهضت قرامطه، ص 10، مقدمه دکتر یعقوب آژند.
4- همان، ص 50 49 مقاله ویلفرد مادلونگ.

موضوع قفل شده است