تعبد با عقل چگونه کنار میاید ؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تعبد با عقل چگونه کنار میاید ؟

یه سوال و مسئله تامل برانگیز که این روزها بیش از پیش مطمح نظر است و آن اینکه تعبد با عقل چگونه کنار میاید ؟ ما باید متعبد باشیم و نفهمیده برخی امور را انجام دهیم یا که هر امری را که نفهمیدیم انجام ندهیم ، نظر اسلام وعقل سلیم در این مورد چیست؟ این گونه به نظر میرسد که اسلام به فرض دوم نظر دارد و در بسیاری از آموزه های دینی این اصل را ذکر کرده که هر امری را که به آن علم نداری ، انجام نده . به عبارتی اسلام تنها عمل آگاهانه از ما طلب میکند که این موضوع با تعبد سازگار نیست ، با این اوصاف تکلیف اعمال تعبدی چیست؟؟؟

کارشناس بحث : عبدالرحمان

منادی;279115 نوشت:
یه سوال و مسئله تامل برانگیز که این روزها بیش از پیش مطمح نظر است و آن اینکه تعبد با عقل چگونه کنار میاید ؟ ما باید متعبد باشیم و نفهمیده برخی امور را انجام دهیم یا که هر امری را که نفهمیدیم انجام ندهیم ، نظر اسلام وعقل سلیم در این مورد چیست؟ این گونه به نظر میرسد که اسلام به فرض دوم نظر دارد و در بسیاری از آموزه های دینی این اصل را ذکر کرده که هر امری را که به آن علم نداری ، انجام نده . به عبارتی اسلام تنها عمل آگاهانه از ما طلب میکند که این موضوع با تعبد سازگار نیست ، با این اوصاف تکلیف اعمال تعبدی چیست؟؟؟

کارشناس بحث : عبدالرحمان

با سلام خدمت شما

وَ لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم‏ (اسراء/36)
از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن‏.



در اين آيه به صورت مطلق بیان شده است که از هر چیزی که به آن علم ندارید پيروى و متابعت نكنید و معنايش چنين مى‏ شود: به چيزى كه علم به صحت آن ندارید معتقد نشوید، چيزى را كه نمى‏ دانید نگویید، و كارى را كه علم بدان ندارید انجام ندهید، زيرا همه اينها پيروى از غير علم است‏.

اما نکته مهمی که باید به آن توجه کرد این است که پیروی از علم دو گونه است:

1. گاهی شخص ، خودش قادر به تحصیل علم هست در این صورت بر طبق علم خودش عمل می کند.

2. گاهی شخص ، قادر به تحصیل علم نیست لذا در این امور به کسانی که عالم به این علم هستند و به گفته های او یقین و اعتماد دارد، رجوع می کند. و بر طبق علم عالم و متخصص عمل می کند و علم او را علم خود می داند. مانند تقلید در فروع دین .
شاهد اين مدعا همان اعمال فطرى و ارتكازى مردم است، به عنوان نمونه شخصى كه راهى را بلد نيست به قول راهنما اعتماد می کند و به راه مى‏ افتد، مريضى كه درد و درمان خود را نمى‏ شناسد کاملا به دستور پزشک معتمد عمل مى‏ كند و ....

(برای توضیح بیشتر ر.ک: ترجمه الميزان، ج‏13، ص 126-132.)

ادامه دارد...


لذا معناى آيه اين مى‏ شود كه: در هر اعتقاد يا عملى كه تحصيل علم ممكن است، پيروى از غير علم حرام است، و در اعتقاد و عملى كه نمى‏ شود به آن علم پيدا كرد زمانى اقدام و ارتكاب جائز است كه دليل علمى آن را تجويز نمايد، مانند اخذ احكام از پيغمبر و پيروى و اطاعت آن جناب در اوامر و نواهى كه از ناحيه پروردگارش دارد، و عمل كردن مريض طبق دستورى كه طبيب مى‏ دهد، و مراجعه به صاحبان صنايع در مسائلى كه بايد به ايشان مراجعه شود، زيرا در همه اين موارد، دليل علمى داريم بر اينكه آنچه اينان مى‏ گويند مطابق با واقع است. ادله عصمت انبياء (ع) دليل علمى هستند بر اينكه آنچه رسول خدا دستور مى‏ دهد- چه اوامرش و چه نواهيش- همه‏ اش مطابق با واقع است، و هر كس كه دستورات وى را عمل نمايد به واقع رسيده است، و همچنين دليل علمى كه بر خبره بودن و حاذقيت طبيب و يا صاحبان صنايع در صنعتشان به دست آورده‏ ايم خود حجتى است علمى بر اينكه هر كس به ايشان مراجعه نموده و به دستوراتشان عمل نمايد به واقع رسيده است. (ترجمه الميزان، ج‏13، ص 128.)

با این توضیحات روشن می شود که انجام اعمال تعبدی کاملا مطابق با عقل سلیم است و ریشه در عقلانیت دارد و از مصادیق پیروی از علم است زیرا :
دلیل علمی داریم که ؛پیامبر و ائمه علیهم السلام معصوم هستند و هر آنچه به آن امر و نهی می کنند مطابق واقع است لذا هر فردی که به دستورات انها عمل کند به واقع می رسد و بر طبق علم عمل کرده است.

---------------------------------------------------
برای مطالعه بیشتر :
ترجمه الميزان، ج‏13، ص 126-132.

جناب عبدالرحمن سلام ممنون که وقت گذاشتید ، استفاده کردیم ولی بنظرم چند نکته در مطلب شما وجود دارد که جای تامل دارد در حد توانم به آنها اشاره میکنم .
عنایت دارید که عمل آگاهانه قبل از اینکه از لحاظ دینی بررسی شود ، امریست کاملا عقلی ، عقل انسان به او میگوید که هر عملی را از روی علم و هنگامیکه حکمت و علتش را دریافتی انجام بده ، در دین اسلام هم اساس همین است و اصولا تکلیف ، پاداش و عقاب و کلیه اصول و فروع دین بر مبنای علم و آگاهی میباشد بطوریکه اصل الاصول در دین علم یا به تعبیر کاملتر عقل است و اصولا دایره تکلیف انسان هم طبق آیات و روایات عدیده در محدوده عقل اوست و خارج از عقل هیچ تکلیفی ندارد ، و عمل که فرای عقل اوست برای او عمل غیر عقلی محسوب میشود و اگر انسان عملی که عقلش به آن نمیرسد انجام دهد مستحق عذاب است ، چون خدا فرموده که تکلیف فقط در حوزه عقلت ای آدم نه بیش و نه کم . خب تا الان این یک گزاره دینی که همه اعمال باید عالمانه و علتش برای عقل معلوم باشد که این اساسیترین اصل هم برای انسان بی دین و هم اصلیترین اصل برای دینداران است و همانطور که آمد اصل الاصول هم در اسلام است . از طرفی اعمالی به دین منتسب است به نام اعمال تعبدی که افرادی که باز آنها هم اسم عالم دینی بر خود گذاشته میگویند باید برخی از اعمال را انجام بدهی هر چند تا آخر عمر علت و حکمت آن را نفهمی . خب اگر این مطلب را هم از دین بدانیم و بگوییم اعمال تعبدی هم گفته خدا و رسول است تعارض پیش میاید و حالا به فرض تعارض ما باید چه کنیم اصل و ریشه اسلام رو رها کنیم یا یه سری آداب و اعمال که ترک اون هیچ ضرری به هیچکس نمیزنه ؟
شما میفرمایید تحصیل علم یا مقدوره و یا مقدور نیست ، ما هم میگیم درست در صورت اول با هم هم نظریم که وقتی علم در دسترسه بریم و بدست آوریم و با علم خود عمل کنیم ولی در فرض دوم با شما موافق نیستم ومعتقدم که اسلام هم چیزی غیر از مطلب شما میگه ، همونطور که آمد تکلیف آدمها در محدوده علم و عقلشونه ، اصلا در اسلام تقلید به این شکل که الان معموله نداریم ، تقلید کورکورانه همان شرک است که بزرگترین گناه معرفی شده ، متاسفانه عامه از مراجع تقلید ، تقلید میکنند و مراجع تقلید از قدما تقلید میکنند ، اگر شما از یه مرجع بپرسی چرا نماز صبح دو رکعت میگه نمیدونم این به ما رسیده و باید بی چون و چرا عمل کرد ، میگیم مگه خدا پیغمبر نگفته که همه اعمال آگاهانه شما که این اعمالتون بدون آگاهیه ، خلاصه یا دین اسلام تعارض و تناقض داره ، که تازه ام اگه داشته باشه با باید اعمال تعبدیو کنار گذاشت و اصل رو گرفت یا ما کلا دین اسلامو بد فهمیدیم . نمیدونم شاید مصداق " وما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون " هستیم و نا آگاهیم . به نظر شما اگه پیامبر نمیدونست چرا نماز صبح دو رکعته ، نماز صبح رو دو رکعت میخوند ؟ او میدانست پس تکلیف هم داشت ، ما که نمیدانیم اگر میخواهیم به حرف اسلام و پیامبرش باشیم باید روی دو رکعت توقف نکنیم . پس ما باید بین عمل آگاهانه و تقلید کورکورانه یکی را منتسب به اسلام بدانیم ، هر چند که روح اسلام علم و آگاهی میباشد و رسالت اصلی اسلام و پیامبر مبارزه با جهل .
نکته دیگر مقایسه عالم دینی و پزشک است ، باید گفت که این مقایسه درست نیست ، انسان آگاهانه به مطب پزشکی میرود که نتیجه کارهای او را دیده و شنیده و گرنه هیچ آدم عاقلی دنبال دکتری که همه بیمارانش را به ورطه هلاکت فرستاده نمیرود ، علاوه بر این اگر از خود پزشک در مورد طبابتش سوال کنی ، میگوید من در این مورد مطمئنم و داروها و عمل هایم به صورت تجربی این اطمینان را در من بوجود آورده ، بیمار با سنجیدن همه شرایط آگاهانه و به اختیار خود حرف دکتر را میپذیرد . اما در مورد علمای دین – البته ما در اعمال تعبدی بحث میکنیم که باید بدون فهمیدن هم انجام داد وگرنه بخش عمده ای از اصول و فروع مدلل است- اولا ما نتیجه کار هیچیک از دستوراتی که علما دادند ندیدم که این رو به حساب این میذاریم که در آخرت باید دید و هنوز آخرت هم نرسیده – البته اینجا خیلی نکته و بحث میشه عنوان کرد – ولی وقتی از خود این افراد میپرسی دلیل این احکام تعبدی که تجویز میکنی چیه ؟ میگه نمیدونم ، خدا گفته نفهمیدید هم انجام بدید ، میگیم این که با روح اسلام و دین سازگاری نداره .... دیگه از این جا به بعد جواب متینی نیافتم و اگر شما لطف کنید ممنون میشم ، یا تعبد رو تایید کنید یا تعقل و یا راهی دیگر . و نکته آخر این در بحث منطقی از تمثیل استفاده نفرمایید ، همانطور که مستحضرید نتیجه در تمثیل مثل قیاس از قطعیت برخوردار نیست ، و چه بسیار کسانی که خود را عالم دین نامیده و با این مثالها دانسته و یا ندانسته عوام الناس را از دین گمراه میکنند ، که یکی از شایع ترین این موارد همین قیاس پزشک و مرجع تقلید است . تمثیل ،استخراج گزاره‌ای جزئی از یک یا احیاناً چند گزارۀ جزئی دیگر به اعتبار وجه یا وجه‌های مشترک آن گزاره‌هاست. مثلا اگر دو گزارۀ جزئی «سلمان پارسی مسلمان، عادل است» و «علی بن ابیطالب مسلمان، عادل است» نتیجه بگیریم که «یزیدبن معاویۀ مسلمان، عادل است» دست به تمثیل زده‌ایم. در این مثال از اشتراک در «مسلمانی» به اشتراک در «عدالت» کرده‌ایم .
در همه عرصه ها موفق باشید

منادی;280324 نوشت:
جناب عبدالرحمن سلام ممنون که وقت گذاشتید ، استفاده کردیم ولی بنظرم چند نکته در مطلب شما وجود دارد که جای تامل دارد در حد توانم به آنها اشاره میکنم .

با سلام خدمت شما

به نظر می رسد آنچه را به عنوان مقدمه قبول کرده اید و آن را صحیح می دانید و بر طبق آن نتیجه گیری می کنید اشتباه است.

منادی;280324 نوشت:
عنایت دارید که عمل آگاهانه قبل از اینکه از لحاظ دینی بررسی شود ، امریست کاملا عقلی ، عقل انسان به او میگوید که هر عملی را از روی علم و هنگامیکه حکمت و علتش را دریافتی انجام بده ،


آیا واقعا اینگونه است؟؟!! فرض کنیم شخص عاقلی قائل به هیچ دینی نباشد (!!) وقتی بیمار می شود به سراغ پزشک می رود پزشک به او دارو می دهد و می گوید داروی الف را هر 8 ساعت و داروی ب را هر 12 ساعت مصرف کن. این بیمار عاقل دقیقا طبق دستور پزشک داروها را مصرف می کند بدون اینکه بداند چرا یک دارو را 8 ساعت یک بار و دیگری را 12 ساعت یک بار باید مصرف کند؟ چرا باید این دو دارو را مصرف کند؟ چرا مقدار داروی مصرفی اینقدر است و .... این بیمار فقط این مقدار می داند که مصرف این داروها برای بهبودیش لازم است اما علت واقعی آنها را نمی داند. با این وجود باز داروها را مصرف می کند چرا؟ زیرا به علم پزشک اعتماد و یقین دارد.

اگر قرار بود هر کس هنگامی عملی را انجام دهد که خودش به علتش پی ببرد بسیاری از اعمال انجام نمی شد. همه باید دوره های تخصصی پزشکی در تمامی گرایش ها را طی می کردند تا علم لازم را داشته باشند. همچنین در سایر رشته های تخصصی.

منادی;280324 نوشت:
در دین اسلام هم اساس همین است و اصولا تکلیف ، پاداش و عقاب و کلیه اصول و فروع دین بر مبنای علم و آگاهی میباشد بطوریکه اصل الاصول در دین علم یا به تعبیر کاملتر عقل است و اصولا دایره تکلیف انسان هم طبق آیات و روایات عدیده در محدوده عقل اوست و خارج از عقل هیچ تکلیفی ندارد ، و عمل که فرای عقل اوست برای او عمل غیر عقلی محسوب میشود و اگر انسان عملی که عقلش به آن نمیرسد انجام دهد مستحق عذاب است ، چون خدا فرموده که تکلیف فقط در حوزه عقلت ای آدم نه بیش و نه کم . خب تا الان این یک گزاره دینی که همه اعمال باید عالمانه و علتش برای عقل معلوم باشد که این اساسیترین اصل هم برای انسان بی دین و هم اصلیترین اصل برای دینداران است و همانطور که آمد اصل الاصول هم در اسلام است .


1. این سخنان را که به اسلام نسبت می دهید طبق کدام آیه قرآن و یا روایت بیان می کنید؟؟ لطفا ذکر کنید.

2. عقل انسان بسیار محدود است و قابلیت درک بسیاری از امور را ندارد. از طرفی اسلام دینی است که شامل دستوراتی برای سعادت دنیا و آخرت انسان است. عقلی که در بسیاری از امور دنیایی ناتوان است چگونه برای زندگی اخروی که دائمی است می تواند برنامه ریزی کند تا انسان طبق آن عمل کند؟؟

3. شما میگویید با انجام هر عملی که عقل انسان به آن نرسید انسان مستحق عذاب می شود.
خب ما نمی دانیم چرا باید با این شیوه وضو بگیریم؟ چرا باید اینگونه نماز بخوانیم چرا اوقات نماز این زمان ها است. چرا نماز صبح دو رکعت ، نماز ظهر چهار رکعت و ... چرا در رکعت دوم باید قنوت بگوییم در رکعت اول نگوییم ....
چرا یک ماه باید روزه بگیریم؟ چرا ماه رمضان باشد و ماه محرم نباشد و ... چرا اعمال حج باید اینگونه و با این ترتیب انجام بشود و ..... چرا برای محرمیت زن و شوهر ، باید صیغه خاصی خوانده شود چرا نمی شود صیغه دیگری خواند؟ .....
عقل برای اینها چه جوابی دارد؟ آیا علت این سوالات و سوالات دیگر را می داند؟ آیا می توانیم بگوییم (طبق فرمایش شما) چون عقل پاسخ و علت این احکام را نمی داند در صورت انجام آنها مستحق عذاب می شویم ؟!!! مثلا اگر نماز بخوانیم مستحق عذاب هستیم زیرا علت افعال و اذکار خاص نماز و ... را نمی دانیم!!!!

منادی;280324 نوشت:
از طرفی اعمالی به دین منتسب است به نام اعمال تعبدی که افرادی که باز آنها هم اسم عالم دینی بر خود گذاشته میگویند باید برخی از اعمال را انجام بدهی هر چند تا آخر عمر علت و حکمت آن را نفهمی . خب اگر این مطلب را هم از دین بدانیم و بگوییم اعمال تعبدی هم گفته خدا و رسول است تعارض پیش میاید و حالا به فرض تعارض ما باید چه کنیم اصل و ریشه اسلام رو رها کنیم یا یه سری آداب و اعمال که ترک اون هیچ ضرری به هیچکس نمیزنه ؟

چه تعارض پیش می آید؟؟ لطفا تعارض را بیان کنید.

خداوند فرموده است این اعمال باید به این روش و در این زمان انجام شود. سخن خداوند به وسیله وحی به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسیده و توسط ایشان و ائمه علیهم السلام به دست ما رسیده است و ما موظف هستیم به انجام انها. در کجا تعارض ایجاد شده است؟؟!!

منادی;280324 نوشت:

شما میفرمایید تحصیل علم یا مقدوره و یا مقدور نیست ، ما هم میگیم درست در صورت اول با هم هم نظریم که وقتی علم در دسترسه بریم و بدست آوریم و با علم خود عمل کنیم ولی در فرض دوم با شما موافق نیستم ومعتقدم که اسلام هم چیزی غیر از مطلب شما میگه ، همونطور که آمد تکلیف آدمها در محدوده علم و عقلشونه ، اصلا در اسلام تقلید به این شکل که الان معموله نداریم ، تقلید کورکورانه همان شرک است که بزرگترین گناه معرفی شده ، متاسفانه عامه از مراجع تقلید ، تقلید میکنند و مراجع تقلید از قدما تقلید میکنند ، اگر شما از یه مرجع بپرسی چرا نماز صبح دو رکعت میگه نمیدونم این به ما رسیده و باید بی چون و چرا عمل کرد ، میگیم مگه خدا پیغمبر نگفته که همه اعمال آگاهانه شما که این اعمالتون بدون آگاهیه ، خلاصه یا دین اسلام تعارض و تناقض داره ، که تازه ام اگه داشته باشه با باید اعمال تعبدیو کنار گذاشت و اصل رو گرفت یا ما کلا دین اسلامو بد فهمیدیم . نمیدونم شاید مصداق " وما یومن اکثرهم بالله الا و هم مشرکون " هستیم و نا آگاهیم .


بزرگوار توجه کنید تقلید انواع مختلف دارد. یکی از انواع ان تقلید جاهل از عالم است . یعنی رجوع به متخصص. این نوع تقلید ممدوح و مورد قبول هر عقل سلیمی است. وقتی از یک مرجع تقلید می کنیم در واقع به یک متخصص و آگاه در امور دینی رجوع می کنیم.

مراجع هیچوقت از قدما تقلید نمی کنند مراجع با تلاش و کوشش فراوان بر اساس ادله (قرآن ، سنت، عقل و اجماع) احکام شرعی را به دست می آورند.

منادی;280324 نوشت:
به نظر شما اگه پیامبر نمیدونست چرا نماز صبح دو رکعته ، نماز صبح رو دو رکعت میخوند ؟ او میدانست پس تکلیف هم داشت ، ما که نمیدانیم اگر میخواهیم به حرف اسلام و پیامبرش باشیم باید روی دو رکعت توقف نکنیم . پس ما باید بین عمل آگاهانه و تقلید کورکورانه یکی را منتسب به اسلام بدانیم ، هر چند که روح اسلام علم و آگاهی میباشد و رسالت اصلی اسلام و پیامبر مبارزه با جهل .


1. بله حتما می خواندند زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله خالص ترین عبد خداوند بودند و عبد در برابر هرچه که مولایش بگوید سر تسلیم فرود می آورد و ان را انجام می دهد هرچند قادر به فهم علت آن نباشد.

2. از جمله رسالت ها پیامبر صلی الله علیه و آله مبارزه با جهل است. جهل نیز مقابل علم است. مشکل شما در تشخیص علم است. شما علم را درک عقل انسان می دانید. در حالی که علم دارای اقسام مختلفی است یک نوع آن علم تجربی است نوع دیگر علم وحیانی است. علمی که به سیله وحی به انسان می رسد. شما این نوع علم را در نظر نمی گیرید .

منادی;280324 نوشت:

نکته دیگر مقایسه عالم دینی و پزشک است ، باید گفت که این مقایسه درست نیست ، انسان آگاهانه به مطب پزشکی میرود که نتیجه کارهای او را دیده و شنیده و گرنه هیچ آدم عاقلی دنبال دکتری که همه بیمارانش را به ورطه هلاکت فرستاده نمیرود ، علاوه بر این اگر از خود پزشک در مورد طبابتش سوال کنی ، میگوید من در این مورد مطمئنم و داروها و عمل هایم به صورت تجربی این اطمینان را در من بوجود آورده ، بیمار با سنجیدن همه شرایط آگاهانه و به اختیار خود حرف دکتر را میپذیرد . اما در مورد علمای دین – البته ما در اعمال تعبدی بحث میکنیم که باید بدون فهمیدن هم انجام داد وگرنه بخش عمده ای از اصول و فروع مدلل است- اولا ما نتیجه کار هیچیک از دستوراتی که علما دادند ندیدم که این رو به حساب این میذاریم که در آخرت باید دید و هنوز آخرت هم نرسیده – البته اینجا خیلی نکته و بحث میشه عنوان کرد – ولی وقتی از خود این افراد میپرسی دلیل این احکام تعبدی که تجویز میکنی چیه ؟ میگه نمیدونم ، خدا گفته نفهمیدید هم انجام بدید ، میگیم این که با روح اسلام و دین سازگاری نداره .... دیگه از این جا به بعد جواب متینی نیافتم و اگر شما لطف کنید ممنون میشم ، یا تعبد رو تایید کنید یا تعقل و یا راهی دیگر . و نکته آخر این در بحث منطقی از تمثیل استفاده نفرمایید ، همانطور که مستحضرید نتیجه در تمثیل مثل قیاس از قطعیت برخوردار نیست ، و چه بسیار کسانی که خود را عالم دین نامیده و با این مثالها دانسته و یا ندانسته عوام الناس را از دین گمراه میکنند ، که یکی از شایع ترین این موارد همین قیاس پزشک و مرجع تقلید است . تمثیل ،استخراج گزاره‌ای جزئی از یک یا احیاناً چند گزارۀ جزئی دیگر به اعتبار وجه یا وجه‌های مشترک آن گزاره‌هاست. مثلا اگر دو گزارۀ جزئی «سلمان پارسی مسلمان، عادل است» و «علی بن ابیطالب مسلمان، عادل است» نتیجه بگیریم که «یزیدبن معاویۀ مسلمان، عادل است» دست به تمثیل زده‌ایم. در این مثال از اشتراک در «مسلمانی» به اشتراک در «عدالت» کرده‌ایم .
در همه عرصه ها موفق باشید

اینگونه مقایسه ها نه تنها مشکلی ندارد بلکه به فهم مطلب نیز بسیار کمک می کند.
انسان آگاهانه به مطب پزشک می رود .....> انسان باید آگاهانه و با تحقیق مرجع تقلیدش را انتخاب کند شرایط انتخاب مرجع تقلید در ابتدای رساله ها را مطالعه بفرمایید.
همانگونه که در پزشک اطمینانی به وجود می آید بعد دارو را تجویز می کند مرجع تقلید نیز هنگامی که به مساله ای اطمینان پیدا کند و طبق ادله ای که دارد حکم می دهد.

همانگونه که در ابتدا گفته شد منشا این اشکالات برداشت شما از دین است که قائلید دین می گوید همه اعمال باید عاقلانه باشد و ابتدا علتش را بدانیم و بعد انجام دهیم. اگر این حرفتان را مستند کنید و پیرامون ان بحث شود بقیه مشکلات و شبهات حل خواهد شد. انشاءالله

در سایه قرآن موفق باشید

موضوع قفل شده است