جمع بندی علم غيب؟! امام علي عليه السلام

تب‌های اولیه

44 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علم غيب؟! امام علي عليه السلام

علم غيب و ويژگي هاي ديگه يك امام چه موقع به امام علي داده شده؟
درسته شايد اين ويژگي از عصمت ايشون باشه اما به نظرتون از اول تولد به ايشان داده شده؟ در مورد امام هاي ديگه مي شه گفت مطمئنا از اغاز تولد اين ويژگي و خيلي از ويژگي هاي امامت رو داشتند اما ايشان كه زاده ي امام نبودند و تازه چند سال بعد از تولدشون به اسلام ايمان اوردند. با اين حال مي شه گفت اين خصلت ها را از موقع تولد داشتند، يا از موقعي كه به امامت رسيدند. اگرچه به قول كارشناس اعتقادي اين خصلت علم غيب دست خودشون بوده و هر موقع كه صلاح مي ديدند از اون استفاده مي كردند، اما نفرمودند دقيق از چه زماني اين خصلت را پيدا كردند.
من اين سوال رو از كارشناس اعتقادي و حديث پرسيدم اما هر بار هر دو منو رو پاس دادند به ديگري.


کارشناس بحث : کریم

fotros;279005 نوشت:
علم غيب و ويژگي هاي ديگه يك امام چه موقع به امام علي داده شده؟
درسته شايد اين ويژگي از عصمت ايشون باشه اما به نظرتون از اول تولد به ايشان داده شده؟ در مورد امام هاي ديگه مي شه گفت مطمئنا از اغاز تولد اين ويژگي و خيلي از ويژگي هاي امامت رو داشتند اما ايشان كه زاده ي امام نبودند و تازه چند سال بعد از تولدشون به اسلام ايمان اوردند. با اين حال مي شه گفت اين خصلت ها را از موقع تولد داشتند، يا از موقعي كه به امامت رسيدند.

باسلام
ما آیات متعددی درقرآن کریم داریم که علم به غیب ونهان را منحصر به خدا کرده است،ولی در آیه 26و27سوره جن یک مورد را استثنائکرده است که اگر خداوند بخواهد رسول الهی را آگاه به غیب می گرداند.
[="red"]عالِمُ الْغَيْبِ‏ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً (26)إِلاَّ مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً (27)،خداوند آگاه به غیب است واحدی را بر غیب خود مطلع نمی کند مگر پیامبری که از او خشنود باشد.
ائمه (ع)به عنوان اوصیای آنحضرت آنچنان که از احادیث بر می آید با خواست الهی مطلع بر غیب می شوند در حدیثی که از امام رضا (ع)در همین رابطه در کتاب بحارالانوار نقل شده همین مساله وجود دارد.
قال الإمام‏ الرضا عليه السّلام لعمرو بن هذاب عند ما نفى عن الأئمة عليهم السّلام علم الغيب‏ محتجا بهذه الآية: «إن رسول اللّه هو المرتضى عند اللّه، و نحن ورثة ذلك الرسول الذي أطلعه اللّه على غيبه فعلّمنا ما كان و ما يكون إلى يوم القيامة» (بحار الأنوار: 22/12)،امام (ع)در جواب فردی که علم غیب را از امامان نفی می کرد فرمود:رسول خدا فرد مورد رضایت نزد خداوند بود وما ورثه وجانشینان آن رسولی که خداوند او را آگاه به غیبش گردانده بود هستیم وآنچه را که که اتفاق افتاده وتا قیامت اتفاق خواهد افتاد می دانیم .
[/]
نکته دیگری که قابل ذکر است علم به غیب برای امام واجب وضروری نیست بلکه آنچه برای اثبات امامت لازم است علم به احکام ومعارف شریعت است،ابن شهر آشوب می گوید:
النبي و الإمام‏ يجب أن يعلما علوم الدين و الشريعة و لا يجب أن يعلما الغيب و ما كان و ما يكون‏
پیامبر وامام واجب است که علوم شریعت ودین را بدانندوواجب نیست که علم به غیب داشته باشند،ودر تمیل این سخن می توان سخن شیخ طوسی را ذکر کردکه می فرماید:و العلم‏ بما يكون لا يكون إلّا للرسول، لقوله تعالى‏ «فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ‏ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ» [الجن/ 27] و الرسول يطلع الامام‏ ليستدل به على استحقاقه لذلك المقام(کشف المراد)علم به غیب مخصوص پیامبر است واوست که امام را مطلع بر غیب می گرداندتا اسحقاق او برای کسب امامت روشن شود.
خلاصه
آنچه از نصوص به دست می آید این علم غیب در زمان امامت است وعلی الظاهر قبل از این دوره این علم وجود ندارد واگر هم باشد ما در نصوص واحادیث موردی در تایید آن نیافتیم.

متشكرم از كارشناس محترم
طي بررسي هاي كه كردم متوجه شدم از نظر يه گروه اين ويژگي ها از موقعي كه ايشون به امامت رسيدند در موقع غدير خم يا در موقع وفات پيامبر و يا در زمان بعثت به ايشون داده شده، اما از ديد ما شيعه ها و بنا به روايتي از خود امام علي عليه السلام كه متاسفانه عربي اش رو بلد نيستم، من قبل از اين كه گل ادم سرشته بشه، ولي خدا بودم يا همچين مصداقي.
پس معلوم مي شه از همان اغاز تولد اين ويژگي ها رو داشتند .
باز هم ممنون

fotros;279616 نوشت:

پس معلوم مي شه از همان اغاز تولد اين ويژگي ها رو داشتند .

[=arial]الْحـُسـَيـْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عـَنِ الْمـُفـَضَّلِ بـْنِ عـُمـَرَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْإِمَامِ بِمَا فِى أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ هـُوَ فِى بَيْتِهِ مُرْخًى عَلَيْهِ سِتْرُهُ فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى جـَعَلَ فِى النَّبِيِّ ص ‍ خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْحَيَاةِ فَبِهِ دَبَّ وَ دَرَجَ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ نَهَضَ وَ جـَاهـَدَ وَ رُوحَ الشَّهـْوَةِ فَبِهِ أَكَلَ وَ شَرِبَ وَ أَتَى النِّسَاءَ مِنَ الْحَلَالِ وَ رُوحَ الْإِيمَانِ فَبِهِ آمـَنَ وَ عـَدَلَ وَ رُوحَ الْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ النُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ النَّبِيُّ ص انْتَقَلَ رُوحُ الْقُدُسِ فـَصـَارَ إِلَى الْإِمـَامِ وَ رُوحُ الْقـُدُسِ لَا يـَنـَامُ وَ لَا يَغْفُلُ وَ لَا يَلْهُو وَ لَا يَزْهُو وَ الْأَرْبَعَةُ الْأَرْوَاحِ تَنَامُ وَ تَغْفُلُ وَ تَزْهُو وَ تَلْهُو وَ رُوحُ الْقُدُسِ كَانَ يَرَى بِهِ [=arial]

ترجمه روايت شريفه
:مـفـصـل بن عمر گويد از امام صادق عليه السّلام پرسيدم راجع بدانستن امام عليه السّلام آنچه را در اطراف زمين است ، با اينكه خودش در ميان اتاقى است كه پرده اش انداخته است فرمود: اى مفضل ! خداى تبارك و تعالى در پيغمبر صلى اللّه عليه و آله پنج روح قرار داد: 1ـ روح زندگى كه با آن بجنبد و راه رود 2ـ روح قوه كه با آن قيام و كوشش كند 3ـ روح شـهـوت كـه بـا آن بـخـورد و بـيـاشـامـد و بـا زنـان حـلال خـود نـزديـكى كند 4ـ روح ايمان كه با آن ايمان آورد و عدالت ورزد 5ـ روح القدس كه با آن بار نبوت كشد.
چـون پـيـغـمـبـر صـلى اللّه عـليـه و آله وفـات كـنـد، روح القدس از او به امام (جانشين ) مـنتقل شود و روح القدس خواب و غفلت و ياوه گرى و تكبر ندارد و چهار روح ديگر خواب و غفلت و تكبر و ياوه گرى دارند و بوسيله روح القدس همه چيز درك مى شود.
[=arial]
اصول كافى جلد 2 صفحه 17 رواية 3

اطلاعات بیشتر در لینک زیر

http://www.askdin.com/thread20926.html

کریم;279159 نوشت:
علم به غیب برای امام واجب وضروری نیست بلکه آنچه برای اثبات امامت لازم است علم به احکام ومعارف شریعت است،
آنچه از نصوص به دست می آید این علم غیب در زمان امامت است وعلی الظاهر قبل از این دوره این علم وجود ندارد واگر هم باشد ما در نصوص واحادیث موردی در تایید آن نیافتیم.

سلام علیکم
با دقت در ادله ای که بعد ملکوتی امام علیه السلام را اثبات می کند، علم غیب، از لوازم وجودی امام از بدو خلقت نورانی و بعد جسمانی و بعد برزخی ایشان است.

روح بخش;320026 نوشت:
سلام علیکم با دقت در ادله ای که بعد ملکوتی امام علیه السلام را اثبات می کند، علم غیب، از لوازم وجودی امام از بدو خلقت نورانی و بعد جسمانی و بعد برزخی ایشان است.

با سلام و خسته نباشید.
در مورد سخن شما و بقیه قولهائی که در مکتب شیعه به وفور یافت میشود که ائمه ع علم غیب داشتند چند سوال دارم:
1- چگونه انسانی که از بدو خلقتش علم غیب دارد , برای من که علم غیب ندارم ( بنابراین تفاوتهای زیادی در اعمال و افکارمان خواهیم داشت.) میتواند حجت باشد؟
2-علم غیب چرا باید از وسایل وجودی امام باشد؟ و اصولا به چه دردی می خورد؟
توضیح :
اولاً-وقتی ما معتقدیم که اولیای خدا معصوم بوده اند و ما باید پا جای پای آنها بگذاریم , بعد آنقدر به آنها شاخ و برگ میدهیم که یک انسان معمولی از خیر دنباله رفتن آنها می گذرد و...... .مثلا پیامبری که به قول شما چهل روز میوه بهشتی خورد بعد نطفه حضرت زهرا ع بسته شد , برای یه دختری که تو همین کوچه و بازار با لقمه ای که امروزه میبینید چطوری پاک و ناپاک قاطی شده پرورش پیدا میکنه چگونه میتونه از آن حضرت الگو برداری کنه؟
ثانیاً-
علم غیبی که به قول خود شماها معمولا امامان از آن استفاده نمیکردند (مثلا شهادت علی ع و امام حسین ع و وقایعی که در طول زندگی آنها پیش می آمد مثل تفرقه بعد از حضرت رسول ص و...) اصلا چرا باید مطرح بشه جز اینکه آن اثر سوء را داشته باشه که امام را یک موجود ماورائی بکنه و از مردم دور کنه.
موفق باشید.

در ثانی اگه این مطالب درست باشه خوب من که هیچی از شما می پرسم اگر شما هم علم غیب داشتید رفتاری کمتر از امامان می داشتید؟
اگه ما هم ا زهمه علوم دنیا و آخرت خبر داشتیم شبی 1000 رکعت که سهله شبی 2000 رکعت نماز می خواندیم و ....
خیلی معذرت میخواهم قصد بی ادبی ندارم ولی اگه شهدای کربلا از بین دو انگشت امام حسین ع بهشت و جهنم را دیدند , در اینصورت فکر میکنم مقام شهدای ایران که خیلیهاشون مبانی و مراتب عرفان و دین را به سختی میشناختند و فقط با اخلاص و محبت به امام و میهنشان پا روی مین میذاشتن باید بالاتر باشه.

من هدفم از عرایض فوق بی ادبی و یا شک به ساحت مقدس اولیالله نیست و فقط عرض میکنم که مطالبی که مفید نیست و شاید یه زمانی روضه خونها برای گرمی مجالسشون میگفتند را تو شیپور نکنیم.
یا علی


نقل قول:
با سلام و خسته نباشید.
در مورد سخن شما و بقیه قولهائی که در مکتب شیعه به وفور یافت میشود که ائمه ع علم غیب داشتند چند سوال دارم:
1- چگونه انسانی که از بدو خلقتش علم غیب دارد , برای من که علم غیب ندارم ( بنابراین تفاوتهای زیادی در اعمال و افکارمان خواهیم داشت.) میتواند حجت باشد؟

سلام علیکم
امامان بزرگوار حجت هستند. حجت دلیلی است که برای محکوم نمودن مخالف، از آن استفاده می شود. اگر کسی ادعا کند من راه هدایت را نمی شناختم به او گفته می شود این انوار مقدس بودند اگر می خواستی می توانستی از آنها بهره بگیری!
این که این انوار مقدس علم غیب دارند و بر اساس آن از لوح محفوظ مطلع می باشند در نتیجه همه علم شریعت و تفسیر قرآن و از ملکوت عالم مطلع می باشند و آن را در اختیار انسانها قرار می دهند دقیقا در راستای حجت بودن آنها و قطع عذر مخالفین است.

نقل قول:
2-علم غیب چرا باید از وسایل وجودی امام باشد؟ و اصولا به چه دردی می خورد؟
توضیح :
اولاً-وقتی ما معتقدیم که اولیای خدا معصوم بوده اند و ما باید پا جای پای آنها بگذاریم , بعد آنقدر به آنها شاخ و برگ میدهیم که یک انسان معمولی از خیر دنباله رفتن آنها می گذرد و...... .مثلا پیامبری که به قول شما چهل روز میوه بهشتی خورد بعد نطفه حضرت زهرا ع بسته شد , برای یه دختری که تو همین کوچه و بازار با لقمه ای که امروزه میبینید چطوری پاک و ناپاک قاطی شده پرورش پیدا میکنه چگونه میتونه از آن حضرت الگو برداری کنه؟

آنها یی که توانستند با شرائط زیست عادی، خود را شبیه حضرات معصومین سازند، مهمترین حجت برای دیگران هستند.
آیا در این زمان، کم هستند مادرانی که جای پای فاطمه زهراء علیه السلام گذاشتند؟ و یا مردانی که تلاش نمودند تا امام علی علیه السلام الگوی کامل آنها باشد؟
به همین خاطر است که دوستی با دوستان ائمه علیهم السلام اینقدر مورد سفارش قرار گرفته است. زیرا این دوستانِ ائمه هستند که «الگو شدن امامان را» شدنی نموده اند و حال آن که آنها حقائقی از ائمه بزگوار ما را می دانند که تحمل شنیدن و درک کردنش را جز «انبیاء مرسل و یا فرشتگان مقرب و یا مؤمنینی که قلبهایشان به ایمان آموزده شده» ندارند.
نقل قول:
ثانیاً-
علم غیبی که به قول خود شماها معمولا امامان از آن استفاده نمیکردند (مثلا شهادت علی ع و امام حسین ع و وقایعی که در طول زندگی آنها پیش می آمد مثل تفرقه بعد از حضرت رسول ص و...) اصلا چرا باید مطرح بشه جز اینکه آن اثر سوء را داشته باشه که امام را یک موجود ماورائی بکنه و از مردم دور کنه.

این که چرا علم غیب امامان باید مطرح شود را از خود امامان بپرسید! بپرسید: چرا خود را این گونه مطرح نمودید؟ بالاخره مستندات زیادی وجود دارد و این مستندات همه حاکی از رضایت ائمه بلکه ضرورتی است که این بزرگواران می دیدند که شیعیانشان با آنها بدرستی آشنا باشند که البته در قسمت نخست علت آن را نیز توضیح دادم.
خب البته در این میان عده ای هم این مقامات را برای ائمه ما انکار می کنند. در این فضای مجازی که هر جور آدمی به آدم سر می زند ما باید چگونه مطلبی را به گوش شیعیان خاص برسانیم در حالی نامحرمان گوششان را گرفته باشند؟!!! نمی شود! یعنی الان دیگر مطلبی جای مخفی کاری ندارد. همه کتابها در اختیار هر کس که بخواهد هست! باید دیگران فکری برای فکر بسته خود بکنند!

نقل قول:
در ثانی اگه این مطالب درست باشه خوب من که هیچی از شما می پرسم اگر شما هم علم غیب داشتید رفتاری کمتر از امامان می داشتید؟
اگه ما هم ا زهمه علوم دنیا و آخرت خبر داشتیم شبی 1000 رکعت که سهله شبی 2000 رکعت نماز می خواندیم و ....
خیلی معذرت میخواهم قصد بی ادبی ندارم ولی اگه شهدای کربلا از بین دو انگشت امام حسین ع بهشت و جهنم را دیدند , در اینصورت فکر میکنم مقام شهدای ایران که خیلیهاشون مبانی و مراتب عرفان و دین را به سختی میشناختند و فقط با اخلاص و محبت به امام و میهنشان پا روی مین میذاشتن باید بالاتر باشه.

این که علم غیب می تواند انسان را وادار به عمل کند مطلب درستی نیست زیرا خداوند در باره دوزخیانی که در رابطه با دوزخ به حق الیقین رسیده اند می فرماید: لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ (انعام: 28) اگر بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمى‏گردند.
«علم» هر جند هم غیب باشد نمی تواند جای «ارداه» بگیرد. دقیقا مثل دیگر مقدمات عمل صالح. مگر شیطان عالم با به درجاتی از ملکوت نبود! ولی مقابل خداوند ایستاد!
همین الان مگر کم هستند عالمانی که به علم خود هیچ عمل نمی کنند! حالا فکر می کنید اگر کمی از علم غیب را می دانستند کمکی بود برای آنها. مثلا از طریق علم غیب می دانستند احکام واقعی شرعی چه اموری است، خب حالا بلند می شدند 1000 رکعت نماز میخواندند؟ الآن همین نماز جماعت را من و شما یقین داریم کار بسیار خوبی است! آیا ملتزم به آن هستیم؟!
نقل قول:
من هدفم از عرایض فوق بی ادبی و یا شک به ساحت مقدس اولیالله نیست و فقط عرض میکنم که مطالبی که مفید نیست و شاید یه زمانی روضه خونها برای گرمی مجالسشون میگفتند را تو شیپور نکنیم.

شما وقتی احادیث نورانی امامان را باعث گرمی مجالس روضه خوانها می دانید که در شیپور می کنند، دیگر چه بی ادبی باید بکنید و نکردید!! شما حق دارید بپرسید که «این احادیث چیست برایم کمی از آنها را بگویید» ولی این نوع برخورد دور از شأن کسی است که خود را مرید امامان بزرگوار می داند! شما خود را مرید امامان بزرگوار می دانید؟!

بسم الله الرحمن الرحیم
به طور بسیار خلاصه

علم غیب تنها مخصوص خداست و پیامبر این علم را ندارد(قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلّا ما يُوحى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ)مگر اینکه خداوند بخشی از غیب را به پیامبر وحی کند(عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً) که البته این وحی به قراین آیاتی که بیان خواهد شد تمام غیب را شامل نمی شود...گفتم تمام غیب را شامل نمی شود چون مثلا خداوند ممکن است بعضی از خبر های منافین را به پیامبر وحی کند مثل:قُلْ لاتَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ (دقت شود که میفرماید من اخبارکم در حالی که میشد بگوید نَبَّأَنَا اللهُ أَخْبارکم) اما خداوند بعضی از غیب را به پیامبرش وحی نمی کند و پیامبر بعضی از منافقین را نمی شناسد مثل (وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظيمٍ ) و یا اینکه علم به زمان قیامت که فقط مخصوص خداوند است(يَسْئَلُونَكَ عَنِ السّاعَةِ أَيّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتيكُمْ إِلّا بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ )
و در مورد سایرین هم قطعا از پیامبر بیشتر نخواهد بود.


استدلال;320155 نوشت:
ه طور بسیار خلاصه

علم غیب تنها مخصوص خداست و پیامبر این علم را ندارد(قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلّا ما يُوحى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ)مگر اینکه خداوند بخشی از غیب را به پیامبر وحی کند(عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً) که البته این وحی به قراین آیاتی که بیان خواهد شد تمام غیب را شامل نمی شود...گفتم تمام غیب را شامل نمی شود چون مثلا خداوند ممکن است بعضی از خبر های منافین را به پیامبر وحی کند مثل:قُلْ لاتَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ (دقت شود که میفرماید من اخبارکم در حالی که میشد بگوید نَبَّأَنَا اللهُ أَخْبارکم) اما خداوند بعضی از غیب را به پیامبرش وحی نمی کند و پیامبر بعضی از منافقین را نمی شناسد مثل (وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظيمٍ ) و یا اینکه علم به زمان قیامت که فقط مخصوص خداوند است(يَسْئَلُونَكَ عَنِ السّاعَةِ أَيّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتيكُمْ إِلّا بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ )
و در مورد سایرین هم قطعا از پیامبر بیشتر نخواهد بود.

اگر کسي معتقد باشد پيامبر يا امام از پيش خود علم غيب دارد، اين کفر و شرک است؛ ولي اگر کسي معتقد باشد كه پيامبر اکرم و ائمه عليهم السلام به تعليم من الله و به وحي من الله از غيب آگاهي دارند، اين عين قرآن و عين توحيد است

فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى.
سوره جن، آيه 26-27

hamid40;320063 نوشت:

خیلی معذرت میخواهم قصد بی ادبی ندارم ولی اگه شهدای کربلا از بین دو انگشت امام حسین ع بهشت و جهنم را دیدند , در اینصورت فکر میکنم مقام شهدای ایران که خیلیهاشون مبانی و مراتب عرفان و دین را به سختی میشناختند و فقط با اخلاص و محبت به امام و میهنشان پا روی مین میذاشتن باید بالاتر باشه.
یا علی

سلام علیکم
شهدای کربلا با هیچ یک از شهدای در طول تاریخ حتی شهدای در رکاب امام زمان علیه السلام قابل مقایسه نیستند.
در هر جنگی امکان پیروزی وجود داشته است جز در جنگ عاشورا و اصحاب امام حسین قبل از این گه جایگاهشان در بهشت مشخص شود بدرستی می دانستند که فردا کشته خواهند شد. حتی می دانستند که قاسم سیزده ساله نیز به شهادت می رسد. طبق روایت امام سجاد علیه السلام، امام حسین علیه السلام شب عاشورا به اصحابش فرموده بود که حتی علی اصغر را نیز خواهند کشت و حضرت تنها روضه ای که شب عاشورا خوانده بود بود روضه علی اصغر و نحوه شهادت او بود.
حضرت قبل از نشان دادن حای آنها در بهشت، از آنها خواسته بود که او را ترک کنند و بیعتش را از آنها برداشته بود.
شب عاشورا اصحاب حضرت در محاصره دشمنان بودند. آب در خیمه ها تمام شده بود. مثل شبهای قبل دیگر امکان برداشتن آب نبود!
در کدام یک از عملیاتهایی که رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس انجام دادند وضعیت شب عملیات، مثل شب عاشورا بود؟
اگر شب عاشورا به صبح هم نمی رسید، اصحاب امام حسین علیه السلام بدرستی تصفیه شده و آزمون پس داده بودند. به همین خاطر است که تنها به اصحاب امام حسین سلام فرستاده می شود و نه هیچ یکی از اصحاب دیگر امامان علیهم صلوات الله!

استدلال;320155 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
به طور بسیار خلاصه

علم غیب تنها مخصوص خداست و پیامبر این علم را ندارد(قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلّا ما يُوحى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ)مگر اینکه خداوند بخشی از غیب را به پیامبر وحی کند(عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً) که البته این وحی به قراین آیاتی که بیان خواهد شد تمام غیب را شامل نمی شود...گفتم تمام غیب را شامل نمی شود چون مثلا خداوند ممکن است بعضی از خبر های منافین را به پیامبر وحی کند مثل:قُلْ لاتَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ (دقت شود که میفرماید من اخبارکم در حالی که میشد بگوید نَبَّأَنَا اللهُ أَخْبارکم) اما خداوند بعضی از غیب را به پیامبرش وحی نمی کند و پیامبر بعضی از منافقین را نمی شناسد مثل (وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرابِ مُنافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لاتَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلى عَذابٍ عَظيمٍ ) و یا اینکه علم به زمان قیامت که فقط مخصوص خداوند است(يَسْئَلُونَكَ عَنِ السّاعَةِ أَيّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا تَأْتيكُمْ إِلّا بَغْتَةً يَسْئَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللهِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَمُونَ )
و در مورد سایرین هم قطعا از پیامبر بیشتر نخواهد بود.



[="times new roman"]

بنده هم بطور خلاصه میگویم

[="darkgreen"]وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیبِ بِضَنِینٍ«التکویر/24»
و او در امر غیب بخیل نیست[/]

چه کسی در علم غیب بخیل نیست و چه کسانی از این گشاده دستی بهره برده اند ؟[/]

با سلام خدمت جناب روح بخش عزیز.
درست است که علم غیب اراده را زایل نمی کند ولی تاثیر بسزایی در تقویت اراده دارد. مثلا همین نمازی که خودتان مثال زدید :
اگر بنده باطن نماز را ببینم مسلما با اراده و انگیزه بیشتری به سمت نماز می روم تا اینکه ندانم. اگر ما برای اولیاء خدا علم غیب متصور باشیم اسوه بودن آنها متزلزل می شود. چرا که آنها را موجوداتی فوق بشری تصور کرده ایم. اصلا چه اصرار بر ایت که آنها را صاحب علم غیب بدانیم. همین امام حسین (ع) و واقعه عاشورا. شما برای من توضیح دهید کجای حرکت امام حسین (ع) غیر عقلانی بود؟ اینکه با 72 نفر به جنگ کفار رفت؟ خیر. زیرا اصلا امام حسین (ع) قصد جنگ نداشت. در مدینه که بود بدون اینکه ادعای حکومت داشته باشد به نقد حکومت پرداخت. بعد از اینکه خطر را احساس کرد به مکه رفت. چون گمان می کرد آنجا حرم امن الهی است. وقتی خبر به وی رسید که یزیدیان قصد کشتن او را در همین شهر مکه دارند به سمت کوفه رفت. گمان می کرد کوفه شهر امنی است ( از روی شواهد و نامه ها ) پس از اینکه خیانت کوفیان را دید از رفتن به کوفه منصرف شد و قصد سوی دیگری کرد که سپاهیان یزید راه برگشت را هم به روی وی بستند. و او را وادار به جنگ کردند. می بینید که هیچ کجای حرکت امام حسین غیر عقلانی نبود. اصلا هم نیاز به علم غیبی که شما می گویید نداشت.

فتا 1;320287 نوشت:
بنده هم بطور خلاصه میگویم وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیبِ بِضَنِینٍ«التکویر/24» و او در امر غیب بخیل نیست چه کسی در علم غیب بخیل نیست و چه کسانی از این گشاده دستی بهره برده اند ؟

فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ

وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ
ترجمه آقای مکارم شیرازی Sad همنشين شما [=پيامبر] ديوانه نيست به يقين او (جبرئيل) را در افق روشن ديده است و او نسبت به آنچه از طريق وحى دريافت داشته بخل ندارد اين (قرآن) گفته شيطان رانده شده (از درگاه خدا) نيست)
این آیات درباره پیامبر است که او هرچه از وحی دریافت می کند نسبت به آن بخیل نیست و همه را می گوید حالا چگونه برداشت دیگری کرده اید؟!!

fotros;279005 نوشت:
علم غيب و ويژگي هاي ديگه يك امام چه موقع به امام علي داده شده؟
درسته شايد اين ويژگي از عصمت ايشون باشه اما به نظرتون از اول تولد به ايشان داده شده؟ در مورد امام هاي ديگه مي شه گفت مطمئنا از اغاز تولد اين ويژگي و خيلي از ويژگي هاي امامت رو داشتند اما ايشان كه زاده ي امام نبودند و تازه چند سال بعد از تولدشون به اسلام ايمان اوردند. با اين حال مي شه گفت اين خصلت ها را از موقع تولد داشتند، يا از موقعي كه به امامت رسيدند. اگرچه به قول كارشناس اعتقادي اين خصلت علم غيب دست خودشون بوده و هر موقع كه صلاح مي ديدند از اون استفاده مي كردند، اما نفرمودند دقيق از چه زماني اين خصلت را پيدا كردند.
من اين سوال رو از كارشناس اعتقادي و حديث پرسيدم اما هر بار هر دو منو رو پاس دادند به ديگري.


کارشناس بحث : کریم

من تازه ثبت نام کردم اگه يدف حرفام زننده بود به بزرگي خودتون ببخشيد
و اما در رابطه با مطلب بالا مگه در ايه 34سوره لقمان بيان نشده که يقينا خداست که دانش قيامت فقط نزد اوست و تنها او باران را نازل مي کند و اوضاع و احوال انچه را در رحم هاست ميداند و هيچکس نمي داند فردا چه چيزي به دست مي اورد و هيچ کس نمي داند در چه سرزميني مي ميرد بي ترديد خدا دانا و اگاه است
خوب حالا يه سري مشکل وجود دا ره
1 در قران از کلمه هيچ کس استفاده شده
2 اگه خدا نازل کننده قران است چرا در سوره وايه ديگه هرف خودش را عوض ميکنه ايا اين عوض کردن حرف کار بشر نيست ايا شما به کسي که هر لحظه حرف خودش را عوض ميکنه اعتماد ميکنيد
3 در اين ايه بيان شده انچه در رحم هاست ميداند خوب اينکه ماهم ميدونيم فقط کافيه بري بيمارستان از جنسيت طفل تا حال و احوالشو ميگن
4 باز در اين ايه بيان شد هيچ کس نمي داند در چه سرزميني ميميرد چرا اوني که خود کشي ميکنه ميدونه هم در کجا وهم به چه شکلي ميميره و اگه خودکشي از ديد شما گناهه خوب پس معصومينم به نهوي خود کشي کردن
5 باز در اين ايه امده که خدا باران را نازل مي کند خوب ماهم ميتونيم فکر کنم شنيده باشد که الان علم اونقدر پيشرفت کرده که ابر را ميشه باربر کرد
6 مگه شما از اديان ديگه همينجوري ايراد نميگيريد شما مثلا از چه ر از مسيحيت و يهوديت بهتريد

استدلال;320376 نوشت:
فَأَمَّا الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ

وَ ما صاحِبُكُمْ بِمَجْنُونٍ وَ لَقَدْ رَآهُ بِالْأُفُقِ الْمُبِينِ وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ وَ ما هُوَ بِقَوْلِ شَيْطانٍ رَجِيمٍ
ترجمه آقای مکارم شیرازی Sad همنشين شما [=پيامبر] ديوانه نيست به يقين او (جبرئيل) را در افق روشن ديده است و او نسبت به آنچه از طريق وحى دريافت داشته بخل ندارد اين (قرآن) گفته شيطان رانده شده (از درگاه خدا) نيست)
این آیات درباره پیامبر است که او هرچه از وحی دریافت می کند نسبت به آن بخیل نیست و همه را می گوید حالا چگونه برداشت دیگری کرده اید؟!!


[="blue"][="times new roman"]
یعنی میخواهید بفرمایید که غیب همان وحی است ؟[/]
[/]

شهامت;320436 نوشت:
2 اگه خدا نازل کننده قران است چرا در سوره وايه ديگه هرف خودش را عوض ميکنه ايا اين عوض کردن حرف کار بشر نيست ايا شما به کسي که هر لحظه حرف خودش را عوض ميکنه اعتماد ميکنيد

کجای قرآن خداوند سخنش رو عوض کرده؟(دو آیه که سخن ها با هم متناقض هستند یا عوض شده رو بگذار تا ببینمیم!!!)

فتا 1;320460 نوشت:
یعنی میخواهید بفرمایید که غیب همان وحی است ؟

خیر
پست 11 رو بخونید
غیبی که نزد خداست علم مطلق است و تنها خدا این علم را دارد اما بخشی از آن را به پیامبرش اطلاع می دهد (وَ ما كانَ اللهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ) و این اطلاع به دلایل پست 11 کامل نیست و در بعضی موارد است.
شما به آیه وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ اشاره کردید این آیه پیامبر را توصیف می کند تمام مفسرین منظور از غیب را در اینجا وحی می دانند آن ترجمه هم ترجمه خودم نبود ترجمه آقای مکارم شیرازی بود.(به کتب تفسیری یا ترجمه قرآن مراجعه کنید اگر قبول ندارید)
غیب طیف عظیمی را شامل می شود أَلَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ و می تواند شامل قیامت وحی و ملائِکه و ... می شود اما علم غیب علم به این طیف وسیع می باشد.

حال آیه ای که به آن استدلال کردید چه ربطی به پست11 داشت؟

استدلال;320468 نوشت:
خیر
پست 11 رو بخونید
غیبی که نزد خداست علم مطلق است و تنها خدا این علم را دارد اما بخشی از آن را به پیامبرش اطلاع می دهد (وَ ما كانَ اللهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَ لكِنَّ اللهَ يَجْتَبي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشاءُ) و این اطلاع به دلایل پست 11 کامل نیست و در بعضی موارد است.
شما به آیه وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ اشاره کردید این آیه پیامبر را توصیف می کند تمام مفسرین منظور از غیب را در اینجا وحی می دانند آن ترجمه هم ترجمه خودم نبود ترجمه آقای مکارم شیرازی بود.(به کتب تفسیری یا ترجمه قرآن مراجعه کنید اگر قبول ندارید)
غیب طیف عظیمی را شامل می شود أَلَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ و می تواند شامل قیامت وحی و ملائِکه و ... می شود اما علم غیب علم به این طیف وسیع می باشد.

حال آیه ای که به آن استدلال کردید چه ربطی به پست11 داشت؟


[="blue"][="times new roman"]
حال مشخص شد چه کسی تفسیر به رای میکند شما بر اساس هر ترجمه ای غیب را وحی قبول نموده اید ایا اینرا میپذیرید یا خیر ؟
پس قبول دارید که غیب طیف وسیعی است و بر اساس استدلال خودتان پیامبر این طیف وسیع را که بیش از وحی یا بهتراست بگوئیم به واسطه وحی است میداند و در انتقال ان بخیل نیست ![/]
[/]

فتا 1;320476 نوشت:
حال مشخص شد چه کسی تفسیر به رای میکند

کجاش تفسیر به رای بود من ترجمه آقای مکارم شیرازی را زدم
فتا 1;320476 نوشت:
بر اساس هر ترجمه ای غیب را وحی قبول نموده اید ایا اینرا میپذیرید یا خیر ؟

نگفتم غیب وحی است گفتم منظور از غیب (در این آیه) وحی است...آیه می گوید پیامبر نسبت به وحی بخل ندارد و آن را در اختیار شما می گذارد...حالا یک سوال می پرسم اگر منظور این آیه غیب است ونه وحی و پیامبر بخل ندارد و در اختیار شما می گذارد حالا شما از غیب اطلاعی داری؟!! چون نداری پس منظور وحی است که مردم از آن اطلاع دارند (قرآن)
فتا 1;320476 نوشت:
پس قبول دارید که غیب طیف وسیعی است

بله
فتا 1;320476 نوشت:
و بر اساس استدلال خودتان پیامبر این طیف وسیع را که بیش از وحی یا بهتراست بگوئیم به واسطه وحی است میداند و در انتقال ان بخیل نیست !

عجب آیا آن طیف وسیع را در اختیار شما قرار داده؟!! که موگویید در انتقال آن بخیل نیست!!
فتا 1;320476 نوشت:
اساس استدلال خودتان

از کجای استدلال این نتیجه بدست آمد؟؟
باز هم می گم یک بار دیگه پست ها رو بخونید...

استدلال;320518 نوشت:
کجاش تفسیر به رای بود من ترجمه آقای مکارم شیرازی را زدم

ترجمه نظر مترجم است نه کلام خدا و مترجم استنباط شخصی خود را بیان میکند که با توجه به اینکه لغات معانی مختلفی دارد فقط بخشی از معنی را میرساند و امادر زمانی که بحث بر سر عمق معنی میباشد استفاده از ترجمه دلخواه همان تفسیر به رای است .

استدلال;320518 نوشت:
نگفتم غیب وحی است گفتم منظور از غیب (در این آیه) وحی است...آیه می گوید پیامبر نسبت به وحی بخل ندارد و آن را در اختیار شما می گذارد...حالا یک سوال می پرسم اگر منظور این آیه غیب است ونه وحی و پیامبر بخل ندارد و در اختیار شما می گذارد حالا شما از غیب اطلاعی داری؟!! چون نداری پس منظور وحی است که مردم از آن اطلاع دارند (قرآن)

درست همینجایش تفسیر به رای است یعنی شما وقتی غیب را با وحی مترادف میگیری یعنی تفسیر میکنی و اما بخل را نیز مترادف با انجام وظیفه میگیری بازهم تفسیر به رای میکنی برادر من غیب در اثر وحی بدست میاید نه اینکه خود وحی است مانند این ایه

[="darkgreen"]ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیبِ نُوحِیهِ إِلَیكَ وَمَا كُنْتَ لَدَیهِمْ إِذْ یلْقُونَ أَقْلَامَهُمْ أَیهُمْ یكْفُلُ مَرْیمَ وَمَا كُنْتَ لَدَیهِمْ إِذْ یخْتَصِمُونَ«آل عمران/44»
این [جمله] از اخبار غیب است که به تو وحی می‏کنیم و [گرنه] وقتی که آنان قلمهای خود را [برای قرعه‏کشی به آب] می‏افکندند تا کدام یک سرپرستی مریم را به عهده گیرد نزد آنان نبودی و [نیز] وقتی با یکدیگر کشمکش می‏کردند نزدشان نبودی[/]

اگر دقت کنی متوجه میشوی که غیب مطلبی است پنهان که خداوند به وسیله وحی انرا برای پیامبرش روشن میسازد .

و بخل نیز مترادف ادای وظیفه نیست بلکه امساک در رساندن حقی به ذیحق انست یعنی پیامبر وحی را برای همه باز گو میکند ولی غیب را برای نامحرمان باز گو نمیکند هرچند به ان اگاهی داده شده باشد .

استدلال;320518 نوشت:
بله

وقتی شما قبول کنید غیب طیف وسیعی میباشد یعنی باید قبول کنی که پیامبر معصوم است که طیف وسیعی را در اختیار دارد و بخیل نیست که انرا در دست ذیحقش قرار دهد نه اینکه در اختیار بنده و جنابعالی قرار دهد
یعنی وقتی بگوئی غیب طیف وسیعی است دیگر نمیتوانی بگوئی غیب همان وحی است یا منظور از غیب همان وحی است.

استدلال;320518 نوشت:
از کجای استدلال این نتیجه بدست آمد؟؟
باز هم می گم یک بار دیگه پست ها رو بخونید...

استدلال شما اینست که غیب همان وحی است که فاقد وجاهت لازم است چون میتوانست بگوید وحی نه غیب چون غیب طیف وسیعی را شامل میشود و این با استدلال اولیه شما متناقض است اما پاسخ پست اول شما این ایه است

[="darkgreen"]وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ«البقرة/31»
و [خدا] همه [معانی] نامها را به آدم آموخت‏سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست می‏گویید از اسامی اینها به من خبر دهید[/]

در این ایه خداوند میفرماید همه نامها را به ادم اموخت و مقام پیامبر از ادم کمتر نبوده تا فقط قسمتی از اسماء به او وحی گردد لذا منظور از غیب در ایات متذکره نمیتواند بر خلاف نص فقط وحی باشد

با سلام خدمت دوستان بزرگوار
فکر کنم یه اشتباهی اینجا بین دوستان درباره معنا و حدود اون هست و اینکه آیا همه جا تفسیر به رای حرام هست یا نه؟ به همین منظور متنی را در این مورد قرار میدم که انشاالله مفید باشه:

تفسير به رأي چيست؟ و چه ويژگي‌هائي دارد؟
يكي از روش‌ها و گرايش‌هاي تفسير قرآن تفسير به رأي است كه در روايات فراواني به شدّت از آن نكوهش و تقبيح شده است قبل از بيان روايات، به معني تفسير و رأي مورد بررسي قرار مي گيرد.
معناي تفسير و رأي:
تفسير از واژه «فَسَرَ» به معاني روشن كردن و آشكار ساختن است و تفسير در اصطلاح مفسران عبارت است از زدودن ابهام از لفظ مشكل و دشوار، كه در انتقال معناي مورد نظر، نارسا و دچار اشكال است.[1] «رأي» عبارت است از آن تصوراتي كه مانند محسوسات مورد رؤيت ذهني باشد و اصطلاحاً به معناي «اعتقاد حاصل از اجتهاد و تفكّر» استعمال مي‌شود[2] و برخي از دانشمندان، رأي در اين‌ مورد را به معناي «هوي و هوس»[3] گرفته‌اند.
روايات در مذمت تفسير به رأي:
احاديثي نقل شده كه مردم را از تفسير به رأي برحذر داشته است. و قائل به اين است که اگر شخصي از يك لفظي قطع به معنايي پيدا کند و بدون دليل شرعي و تنها به رأي و نظر شخصي و استحسان خودش تكيه كند؛ تفسير به رأي است.[4] رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ فرمود: «ما امَنَ بي مَنْ فَسَّر برأيه كلامي»[5] (خداي جلّ‌جلاله مي‌فرمايد: هر كسي به رأي و دلخواه خويش گفتار مرا تفسير كند به من ايمان نياورده است) «من فَسّر القرآن برأيه فليتبوَأ مقعدَه من النّار»[6] (كسي كه قرآن را به رأي و نظر خود تفسير كند، جايگاهش آتش جهنم است) و عيّاشي از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نقل مي‌كند كه فرمودند: «مَنْ فسّر القرآن برأيه ان اصابَ لم يُوجَز، و ان اخطاً فهو ابعدُ من السماء»[7] (كسي كه قرآن را به رأي و نظر خويش تفسير كند، اگر درست و مطابقِ با واقع باشد، اجر و پاداشي برايش نيست و اگر خطا رود، هر آينه (از مرز و حق و حقيقت) بيشتر از فاصله آسمان‌ها از يكديگر، دور شده است.
منظور از تفسير به رأي چيست؟
هر چند مفسران در معناي «تفسير به رأي» اختلاف كرده‌اند ولي روايات متعدّدي كه از ناحيه ائمه ـ عليهم السّلام ـ وارد شده است «تفسير به رأي» را به روشني معنا نموده است.[8]
الف. امام محمد باقر ـ عليه السّلام ـ به قتاده مفسِّر معروف فرمودند: «وَيْحَكَ يا قتادة ان كنتَ انما فَسَّرت القرآن من تلقاء نفسِك فَقَدْ هلكتَ و اهلكت و ان اخذتَه من الرجال فقد هلكت و اهلكت» واي بر تو اي قتاده اگر قرآن را از پيش خود تفسير كني، به يقين هلاك مي‌شوي و ديگران را نيز به هلاكت خواهي كشاند (هم‌چنين) اگر تفسير قرآن را از ديگر مردم (درست مانند حالتي كه از پيش خود تفسير كني) فراگيري، سرانجام هلاك شده ديگران را نيز به هلاكت خواهي كشاند.
ب. در تفسير منسوب به امام حسن عسكري ـ عليه السّلام ـ چنين آمده است كه:[9] «آيا مي‌دانيد چه كساني به قرآن، كه آن را شرفي بسي بزرگ و والا است تمسك مي‌جويند؟ آنان كه قرآن و تأويلش را از ما اهل بيت و يا از نمايندگان و سفيران ما به سوي شيعيانمان به دست آورند، نه از طريق قياس بدكاران و آراي اهل جدل. امّا آنان كه به رأي و نظر خود درباره قرآن اظهار نظر مي‌كنند، اگر تصادفاً گفتارشان درست باشد، عملشان از روي ناداني بوده، قرآن را از غير اهلش فرا گرفته‌اند، و امّا اگر دچار خطا و اشتباه شده، سخنشان مطابق با واقعِ امور نباشد، جايگاهشان آتش جهنم خواهد بود.»[10]
پس از نقل دو روايت با تلخيص و دسته‌بندي نظر مؤلف (مقدمه تفسير برهان)[11] در اين مورد بيان مي گردد:
1. شخص رأي دارد و يا عاشق نظر خودش است و لذا آيه قرآن را بر اساس خواسته و هواي خودش تأويل و تفسير مي‌كند و چنان‌چه رأي او نبود هيچ‌گاه آن معنا از آيه استفاده نمي‌شد و اين نوع تفسير به رأي خودش دو نوع است يكي اين‌كه تفسير او از راه جهل و ناداني است. پس مثال مي‌فرمايد مثل اكثر تفاسير مخالفين. دوم آن‌كه با علم و آگاهي اين كار را انجام مي‌دهد مثل آنهايي كه با آيات قرآن براي تصحيح بدعت‌هاي خود استدلال مي‌كند در حالي كه خودش مي‌داند معني آيه چنان نيست كه او مي‌گويد ولي براي اين‌كه خصم خود را به اشتباه بيندازد و او را گمراه كند. سوم اين‌كه همين‌ شخص كه بر اساس هواي نفس قرآن را تفسير مي‌كند و با علم و آگاهي مي‌داند اين تفسير غلط است ولي غرض صحيح ممكن است داشته باشد (مثل اصحاب تأويلات باطنيه) مثلاً براي اين‌كه دليلي از قرآن براي مجاهده با نفس داشته باشد به آيه «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى»[12] كه اشاره به قلبش مي‌نمايد كه فرعون اين است و اين نوع تفسير هم ممنوع است (البتّه دليلش روشن است اگر راهش باز شود هر كسي براساس خواسته هوي و هوس از قرآن برداشتي مي‌كند همان‌طور كه مجاهدين خلق مي‌گفتند: «الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ»[13] يعني مبارزه زير زميني و همين مطلب خواسته طرفداران «قرائت‌هاي مختلف مي‌‌باشد» پس در اين اقسام سه‌گانه كه بخش نخست بود طرف دنبال تفسير قرآن نيست بلكه خودش ايده و هوي و هوسي دارد كه مي‌خواهد آن را توجيه كند سعي مي‌كند از قرآن براي خودش دليل توجيه‌كننده‌اي بياورد.
2. شخص از پيش خود تسريع دارد در تفسير نمودن قرآن ولي سرمايه عملي‌اش فقط به طور اندك است، ظاهر زبان عربي را بلد است. دنبال طلب روايت و گفتاري كه از ائمه ـ عليهم السّلام ـ در مورد اين آيه است نيستند مخصوصاً رواياتي كه در مورد مطالب بلند و غرائب (دور) و الفاظ مبهمه، الفاظ جابجائي در موارد اختصار حذف، اضمار، تقديم و تأخير، ناسخ و منسوخ، خاص و عام، رخص و عزائم محكم متشابه و چهره‌هاي گوناگون آيات متفرقه وجود دارد كه محتاج به استماع از ائمة ـ عليهم السّلام ـ مي‌باشد. كسي که در چنين موردي مبادرت بورزد در استنباط معاني قرآن (و تفسير آن) به مجرد همان مقدار فهم لغت عربي اشتباه و غلط خواهد شد و جزء آنهاي كه تفسير به رأي دارند مي‌باشد. بنابراين لازم است دنبال شنيدن (اخبار تفسير باشد) تا موارد غلط و اشتباه از بين برود و تازه بعد از شنيدن روايات بايد اهل نظر و استنباط باشد، تا بتواند آن را بفهمد، و از جمله برنامه تفسير، وارد بودن به زبان و لغت عربي است تا با آشنايي به لغت و زبان آن را تفسير نمايد.

معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. تفسير تسنيم، ج1، اثر استاد جوادي آملي.
2. البيان، ج1 و 2، اثر مرحوم خويي.[1] . معرفت، محمدهادي، التفسير و المفسرون، مشهد، الجامعة الرضويه، 1418 ق، ج 1، ص 13.
[2] . عميد زنجاني، عباسعلي، مباني و روش‌هاي تفسير قرآن تهران، چاپ ارشاد، 1373، ص 229.
[3] . معرفت، محمدهادي، همان، ج 1، ص 63.
[4] . مقدس اردبيلي، زبدة البيان، ص 21.
[5] . معرفت، محمدهادي، همان، ج 1، ص 60.
[6] . همان، ص 61.
[7] . مرآة الانوار، مقدمه تفسير قرآن، ص 16، به نقل از: عميد زنجاني، عباسعلي، همان، ص 223.
[8] . تمام اين روايات در مقدمه تفسير برهان كه قبل از جلد اوّل است به عنوان مرآة الانوار و مشكوة الاسرار وجود دارد.
[9] . متن حديث را به علت اختصار پاسخ، حذف نموديم و به ترجمه آن اكتفاء نموديم.
[10] . مقدمه تفسير برهان، (مرأة الانوار)، ص 16.
[11] . همان.
[12] . طه/ 24.
[13] . بقره/ 3.

فتا 1;320589 نوشت:
ترجمه نظر مترجم است نه کلام خدا و مترجم استنباط شخصی خود را بیان میکند که با توجه به اینکه لغات معانی مختلفی دارد فقط بخشی از معنی را میرساند و امادر زمانی که بحث بر سر عمق معنی میباشد استفاده از ترجمه دلخواه همان تفسیر به رای است .

فتا 1;320589 نوشت:
درست همینجایش تفسیر به رای است یعنی شما وقتی غیب را با وحی مترادف میگیری یعنی تفسیر میکنی و اما بخل را نیز مترادف با انجام وظیفه میگیری بازهم تفسیر به رای میکنی برادر من غیب در اثر وحی بدست میاید نه اینکه خود وحی است مانند این ایه

در اون آیه همه مفسرین این حرف رو می زنند (رجوع کم ببین) اما اگه همه اون ها تفسیر به رای می کنند و فقط شما معنای آیه رو می فهمید که هیچی!!!
فتا 1;320589 نوشت:
وقتی شما قبول کنید غیب طیف وسیعی میباشد یعنی باید قبول کنی که پیامبر معصوم است که طیف وسیعی را در اختیار دارد و بخیل نیست که انرا در دست ذیحقش قرار دهد نه اینکه در اختیار بنده و جنابعالی قرار دهد یعنی وقتی بگوئی غیب طیف وسیعی است دیگر نمیتوانی بگوئی غیب همان وحی است یا منظور از غیب همان وحی است.

برادر گرامی برو به تفاسیر المیزان یا تفسیر نور یا نمونه و یا هر چی خودت می دونی در مورد آیه وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ مراجعه کن اگر آن را غیبی که شما می گی مطرح کرده بودند بعد بیا حرف بزن...و به قول خودت اینقدر تفسیر به رای نکن...مگر اینکه خودت رو بالا تر از علماتون ببینید
فتا 1;320589 نوشت:
در این ایه خداوند میفرماید همه نامها را به ادم اموخت و مقام پیامبر از ادم کمتر نبوده تا فقط قسمتی از اسماء به او وحی گردد لذا منظور از غیب در ایات متذکره نمیتواند بر خلاف نص فقط وحی باشد

عجب استدلال محکمی!!!! البته اگه بشه بهش گفت استدلال
فتا 1;320589 نوشت:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِینَ«البقرة/31» و [خدا] همه [معانی] نامها را به آدم آموخت‏سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود اگر راست می‏گویید از اسامی اینها به من خبر دهید در این ایه خداوند میفرماید همه نامها را به ادم اموخت و مقام پیامبر از ادم کمتر نبوده تا فقط قسمتی از اسماء به او وحی گردد

اولا باید بررسی شود اون اسماء چیه؟ بعد هم اینکه هرچی به هر پیامبری دادند به پیامبر اسلام هم میدهندان هم از اون حرف هاست!! به سلیمان آن حکموت عظیم داده شد مگر پیامبر کمتر بود مه به او هم بدهند؟! نوح 950 سال در قومش بود اما پیامبر خیلی اندک مگر پیامبر کمتر بود؟! و ...

استدلال;320626 نوشت:
در اون آیه همه مفسرین این حرف رو می زنند (رجوع کم ببین) اما اگه همه اون ها تفسیر به رای می کنند و فقط شما معنای آیه رو می فهمید که هیچی!!!

برادر گرامی برو به تفاسیر المیزان یا تفسیر نور یا نمونه و یا هر چی خودت می دونی در مورد آیه وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ مراجعه کن اگر آن را غیبی که شما می گی مطرح کرده بودند بعد بیا حرف بزن...و به قول خودت اینقدر تفسیر به رای نکن...مگر اینکه خودت رو بالا تر از علماتون ببینید
عجب استدلال محکمی!!!! البته اگه بشه بهش گفت استدلال

اولا باید بررسی شود اون اسماء چیه؟ بعد هم اینکه هرچی به هر پیامبری دادند به پیامبر اسلام هم میدهندان هم از اون حرف هاست!! به سلیمان آن حکموت عظیم داده شد مگر پیامبر کمتر بود مه به او هم بدهند؟! نوح 950 سال در قومش بود اما پیامبر خیلی اندک مگر پیامبر کمتر بود؟! و ...

نقل قول:
اطیب البيان فى تفسير الميزان
[سوره التكوير (81): آيه 24]
وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ (24)
و نيست او بر غيب بخيل. مراد از غيب آنچه باو وحى ميرسد از عالم بالا.
توضيح: علوم و معارف و درك حقايق دو نحوه است يك نحوه كسبى است كه انسان در مقام تحصيل آن برآيد و خدمت اساتيد فن برسد و از آنها اخذ كند و رجوع بكتب علميه آن فن كند پس اين قسم بر افراد بشر ممكن و ميسر است و مخصوصا تحصيل علوم دينيه اعتقاديه اخلاقيه دستورات و فروعات فقهيه كه بر فرد فرد واجب است تعليم آنها و طلب علم بآنها كه از امير المؤمنين است فرمود:
(طلب العلم أوجب عليكم من طلب المال (الرزق خ ل) لان الرزق مقسوم عليكم)
چنانچه خداوند ميفرمايد: وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ ذاريات آيه 22 و 23. و در حديث است:

[="times new roman"]اینگونه نیست که جنابعالی میفرمایید بلکه غیب هرانچیزی است که از طریق وحی به انسان میرسد و مشکل شما همین جاست که شما وحی را هرانچیزی که در قران امده میدانی و پیامبر را در نظر نمیگیری حال باید دید با این تصور چگونه به احادیث تکیه میکنی چون احادیث که لزوماً در قران نیامده پس چگونه به ان میشود استناد کرد .

بله همین که میفرمایید در تفاسیر شما وحی را با غیب برابر دانسته اند مصادره به مطلوب و تفسیر به رای است !

[="darkgreen"][="times new roman"]قَالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ«البقرة/33»
فرمود ای آدم ایشان را از اسامی آنان خبر ده و چون [آدم] ایشان را از اسماءشان خبر داد فرمود آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمانها و زمین را می‏دانم و آنچه را آشکار می‏کنید و آنچه را پنهان می‏داشتید می‏دانم
[/]
[/]

حال اگر بگوئی چگونه است که وقتی ادم همه اسماء را بازگو میکند ولی خداوند به فرشتگان میگوید این من هستم که نهفته اسمانها و زمین را میدانم به رمز کلمه پی میبری بله پیامبر و ائمه ما به نفس خودشان غیب نمیدانند ولی با اتصال به خداوند داری علم غیب میشوند نه به نفس خودشان بلکه بواسطه علم خدا که به انان آموزش داده شده و لذا پیامبر میگوید من علم غیب ندارم یعنی نفس من علم غیب ندارد ولی بواسطه وحی دارای علم غیب میشوم یعنی این خداست که علم غیب دارد و من واسطه هستم و به همین واسطه است که علی (ع) میداند که قاتل او کیست و روز مرگش چه زمانیست

اما اینکه نوح 950 سال عمر کرد یا حکومت سلیمان کران تا کران بود ارزشهای مادی است و مجاز ولی انچه محمد(ص) دارد عترت اوست که برای ان معادلی وجود نداشته و هرگز هم به وجود نخواهد امد .[/]

استدلال;320461 نوشت:
کجای قرآن خداوند سخنش رو عوض کرده؟(دو آیه که سخن ها با هم متناقض هستند یا عوض شده رو بگذار تا ببینمیم!!!)

ببخشيد از اينکه جواب شما را دير دادم اينترنتم غط بود و شبا زياد نميتونم جواب بدم
ايه34سوره لقمان را براتون که گذاشتم که از کلمه هيچ استفاده شده
ولي در. ايه 27 سوره جن اومده
مگر پيامبراني را که براي اگاه شدن از غيبت برگذيده است
خوب براي چي اون هيچ کس تبديل به پيامبران شده چرا ادامه همون سوره نيومد که پيامبران ميدانند مگر قران به ادم درس نميده يعني از ما ميخواد هر روز چيز جديدي بر زبان بياريم وگفته روز قبلمان را عوض کنيم
وشما مگه نميگيد امامان اينده را ميديدند واز زمان مرگ خودشان با خبر هستند که اگه با خبر باشند بر خلاف ايه 34سوره لقمانه چون ميدونيد پيش بيني دجال توسط امام علي گفته شده و خيلي چيزهاي ديگه ه واقعا درباره دجال درست گفت و...
اقاي عزيز من کلي سوال فقط در رابطه با يه ايه کردم يعني جوابى براي بقيه وجود نداره اخه دارم درباره دين تحقيق مي کنم چون خود قران گفت افلا يتدبرون القران
خوب اقاي استدلال منو ببخشيد بخاطر طرز صحبتم چون اصلا قصد جسارت ندارم ولي توقع دارم جواباي درست داده بشه البته...

فتا 1;320661 نوشت:
غیب هرانچیزی است که از طریق وحی به انسان میرسد

این تعریف غیب نیست برای بار چندم وحی بخشی از غیب است نه تمام غیب
فتا 1;320661 نوشت:
شما وحی را هرانچیزی که در قران امده میدانی

نه اینطور نیست شما اشتباه برداشت کردید
فتا 1;320661 نوشت:
و پیامبر را در نظر نمیگیری حال باید دید با این تصور چگونه به احادیث تکیه میکنی چون احادیث که لزوماً در قران نیامده پس چگونه به ان میشود استناد کرد .

من یک چیزی می گم تو یک چیز دیگه برداشت می کنی!!!
مگر فقط به وحی می شود استناد کرد؟؟ در نظر شیعه یکی از روش استنباط احکام عقل است....آیا عقل وحی است که شیعه به آن استناد می کند؟!!!
فتا 1;320661 نوشت:
بله همین که میفرمایید در تفاسیر شما وحی را با غیب برابر دانسته اند مصادره به مطلوب و تفسیر به رای است !

بار چندم دارم می گم:برو به هر کتاب تفسیر که می خواهی رجوع کن (تفسیر هر دین و مذهبی که داری) ببین چه می گویند...یک لفظ ممکن است در معانی مختلف بیاید مثلا در آیه :أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كانَ مَشْهُوداً تمام مسلمانان می گویند منظور از قُرْآنَ الْفَجْرِ در این آیه نماز صبح است اما این بدین معنی نیست که قُرْآنَ الْفَجْرِ همیشه یعنی نماز صبح!!! ولی معنی ظاهرش قرآن صبح است!!!
در آیه وَ ما هُوَ عَلَى الْغَيْبِ بِضَنِينٍ مفسرین می گویند (برو از آن ها اشکال بگیر!!!) غیب در این آیه که یک اصطلاح است به معنی آنچه از وحی دریافت می کند است!
فتا 1;320661 نوشت:
حال اگر بگوئی چگونه است که وقتی ادم همه اسماء را بازگو میکند ولی خداوند به فرشتگان میگوید این من هستم که نهفته اسمانها و زمین را میدانم

به قول خودت تفسیر به رای می کنی!! چون خدا انسان را آفرید به او اعتراض کردند چون علم نداشتند که حقیقت انسان چیست بعد از مشخص شدن حقایق خداوند گفت:به شما نگفتم که من غیب می دانم(و شما نمیدانید)
فتا 1;320661 نوشت:
پیامبر نفس خودش غیب نمیدانند ولی با اتصال به خداوند داری علم غیب میشوند

من هم همین را گفتم که از طریق وحی بخشی از غیب را دریافت می کند به پست های قبلی مراجعه کن
فتا 1;320661 نوشت:
اما اینکه نوح 950 سال عمر کرد یا حکومت سلیمان کران تا کران بود ارزشهای مادی است و مجاز ولی انچه محمد(ص) دارد عترت اوست که برای ان معادلی وجود نداشته و هرگز هم به وجود نخواهد امد .

احسنت!

در مورد آیه 34 سوره لقمان::

« عِلْمُ السَّاعَةِ » : آگاهي از وقوع قيامت . « يُنَزِّلُ الْغَيْثَ » : مراد اين است كه تنها خدا مي‌داند در چه موقع باران مي‌بارد و كدام منطقه را زير پوشش قرار مي‌دهد و دقيقاً چه مقدار در دشت و بيابان و كوه و درّه مي‌بارد . « يَعْلَمُ مَا فِي الأرْحَامِ » : مراد آگاهي از تمام خصوصيّات و جزئيّات كودك است . از قبيل پسر و دختر بودن ، و استعدادهاي دروني و ويژگيهاي بيروني جنين و به طور كلّي كيفيّات روحي و صفات جسماني و اوضاع حال و آينده او است‌ ؛ نه گوشه‌اي از احوال فعلي وي . « مَاذَا تَكْسِبُ غَداً » : مراد از كسب ، همه چيزهائي است كه براي انسان حاصل مي‌شود ، اعم از اين كه به سود او باشد يا به زيان او . همچون : خير ، شرّ ، صحّت ، مرض ، و . . . مراد از ( غَداً ) زمان آينده است ولو اين كه لحظه‌اي بعد باشد ( نگا : كهف‌ / 23 ) . خلاصه مراد از عدم آگاهي مردم از امور پنجگانه مذكور در آيه ، خصوصيّات و جزئيّات هر يك از موارد است .‏

روح بخش;320140 نوشت:
امامان بزرگوار حجت هستند. حجت دلیلی است که برای محکوم نمودن مخالف، از آن استفاده می شود.

چگونه حجت از جنس انسانی نباشد و ماورائی باشد؟ اگر حجت دارای قدرتی ماورائی و خدادادی باشد , دراینصورت چگونه من توان پیروی از او را داشته باشم؟
روح بخش;320140 نوشت:
اگر کسی ادعا کند من راه هدایت را نمی شناختم به او گفته می شود این انوار مقدس بودند اگر می خواستی می توانستی از آنها بهره بگیری!

این مطلب را قبول دارم ولی نه بخاطر اینکه آنها علم غیب دارند.
شما متاسفانه جوری پاسخ می دهید که انگار صورت مسئله و عنوان تاپیک را نخوانده اید.
من شیعه هستم و مقتدای من علی ع است (البته اگر از نظر شما اشکالی نداشته باشد و این اجازه را بدهید) و دلیل شیعه بودنم علم غیب امامان ع نیست.و اینکه علم غیب داشته باشند یا نداشته باشند تاثیری در تصمیم گیری من ندارد و این موضوع که از سوی شما مطرح می شود جز اینکه ایجاد اختلاف نماید بین کسانی که به علم غیب امام ع ایمان دارد و کسی که ایمان ندارد هیچ اثر دیگری ندارد.بطوری که رسول اکرم برای پایان دادن به این موارد در آیه 50 از سوره انعام طبق وحی الهی فرمودند که من از علم غیب آگاهی ندارم.
روح بخش;320140 نوشت:
آنها یی که توانستند با شرائط زیست عادی، خود را شبیه حضرات معصومین سازند، مهمترین حجت برای دیگران هستند.

مهمترین یعنی چه؟ یعنی از امامن هم مهمتر؟
بالاخره حجت برای ما امامان هستند یا مثلاً سلمان فارسی؟
شرایط زیست عادی یعنی چی؟ یعنی علم غیب نداشتن؟ خوب دراینصورت اگر سلمان بدون علم غیب مثل علی ع شده است (شبیه!) در اینصورت درست میفرمائید ایشان مهمترین هستند(نعوذ بالله)
روح بخش;320140 نوشت:
آیا در این زمان، کم هستند مادرانی که جای پای فاطمه زهراء علیه السلام گذاشتند؟ و یا مردانی که تلاش نمودند تا امام علی علیه السلام الگوی کامل آنها باشد؟

بله کم هستند بلکه نایاب هستند(البته من دختران را گفتم که امروز به دنبال الگو هستند نه مادرانی که در زمانی شاکله وجودی آنها شکل گرفت که خیلی از مطالب دین را بگونه ای قبول می کردند که جوان امروزی نمیکند). ولی مادران شهیدی که 4-5 تا شهید هم داده اند و محکم ایستاده اند زیاد هستند ولی این یعنی جا پای حضرت زهرا گذاشتن؟! یعنی جا پای کسی که (لو لا فاطمه....)
یعنی حضرت فاطمه س به خاطر شهادت فرزندانش فاطمه است؟!
روح بخش;320140 نوشت:
زیرا این دوستانِ ائمه هستند که «الگو شدن امامان را» شدنی نموده اند و حال آن که آنها حقائقی از ائمه بزگوار ما را می دانند که تحمل شنیدن و درک کردنش را جز «انبیاء مرسل و یا فرشتگان مقرب و یا مؤمنینی که قلبهایشان به ایمان آموزده شده» ندارند.

منظورتون علم غیب امامان ع است؟ من که شک دارم. یعنی یقین دارم که کاری که حضرت سیدالشهدا ع در کربلا کرد کاری است که حجت را بر همه (چه مسلمان و چه کافر )تمام کرده ولی ارتباطی بین این اتمام حجت با علم غیب نمیبینم . بلکه همانطور که عرض کردم اگر علم غیبی در آن دخیل باشد فکر کنم ارزش آن را کم کند.
روح بخش;320140 نوشت:
این که چرا علم غیب امامان باید مطرح شود را از خود امامان بپرسید! بپرسید: چرا خود را این گونه مطرح نمودید؟

چشم این کار را خواهیم کرد ولی اینکه از غیر امام مطرح شود آن هم 1400 بعد , چه حسنی دارد؟ یک روز هم موسی عصا را اژدها می کرد , چرا پیامبر ما از این کارها نمیکرد؟
من باز تکرار میکنم منکر علم غیب امامان نیستم و فقط عرض میکنم که امروز این مطالب را مطرح کردن چه حسنی دارد؟ در حالیکه به قول شما 1400 سال پیش امام معصوم ع بنا بر ضروریتش شاید چشمه ای از علم غیبش را هم به کسی نشان میداد و لی امروز مطرح کردن آن چه حسنی دارد؟
روح بخش;320140 نوشت:
خب البته در این میان عده ای هم این مقامات را برای ائمه ما انکار می کنند. در این فضای مجازی که هر جور آدمی به آدم سر می زند ما باید چگونه مطلبی را به گوش شیعیان خاص برسانیم در حالی نامحرمان گوششان را گرفته باشند؟!!! نمی شود! یعنی الان دیگر مطلبی جای مخفی کاری ندارد. همه کتابها در اختیار هر کس که بخواهد هست! باید دیگران فکری برای فکر بسته خود بکنند!

حاج آقا اینجا هم پارتی بازِی؟ شیعه خاص یعنی چی؟!!نامحرم یعنی چی؟ همین دیگه یه چیزی میفرمائید و بعد هم به مردم برچسب میزنید که فلانی خاص اون یکی عامه و دیگری نامحرم؟!
خوب بهتر نیست آدم از روی منطق در قرن 21 حرفی بزنه که بعد توش نمونه؟
مخفی کاری برای چی؟ مگه حرف حق را باید مخفیانه زد؟
(البته من هم از اول صحبتم همین بود که مطرح کردن این موارد در این زمانه اثر مثبتی نداره و این شما بودید که در پیام گهربارتان علم غیب از لوازم امامت مطرح کردید و در این پیام میفرمائید این حرفها را در فضای مجازی نباید گفت!!)
اتفاقااین سولاتی که در اسک دین مطرح میشه خیلی خوبه و از فطرت آدمها در میاد. خیلی خوبه و مال امروز نیست بلکه هزاران سال در قلب انسانها بوده و یا یه سری میترسیدن رو در رو مطرح کنن یا یه سری مطرح میکردند و مثل حضرت ابراهیم راهی آتش می شدند. یعنی واقعا شما فکر میکنید که جز حضرت ابراهیم کسی نمیدانست که بتها عرضه کاری را ندارند؟
پر مسلم است که دیگران هم میدانستند ولی می ترسیدند که جانشان را از دست بدهند. ولی ابراهیم نترسید و شد خلیل الله!.
بله حاج آقا امروز باید هر حرفی را از روی علم و منطق پاسخگو باشید وگرنه جوان امروزی نمی پذیرد و اینه که مجبور میشید یواشکی به خواص بگوئید.
(یا مثلا امام خمینی وقتی از ظلم شاه میگفتند همه روحانیون هم میدانستند ولی در خفا به شیعیان خاص میگفتند!!.)
روح بخش;320146 نوشت:
این که علم غیب می تواند انسان را وادار به عمل کند مطلب درستی نیست

من هم قبول دارم که وادار نمی کند ولی اثر زیادی دارد. همانطور که برخی از پیامبران برای اطمینان قلبی از معاد و حشر انسان از خداوند خواستند که زنده شدن مرده را در این دنیا به آنها بنماید و منظور من هم همین بود .
روح بخش;320146 نوشت:
لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ (انعام: 28) اگر بازگردند، به همان اعمالى كه از آن نهى شده بودند بازمى‏گردند.

آیا منظور از این آیه این است که اگر آنها را برگردانیم به دنیا (در حالیکه به یاد دارند که امروز دوزخ را می بینند؟) دوباره همان کارها را می کنند یا نه؟!
اگر پاسختان مثبت است (به قسمت قرمز) دلیل و سندتان را بیاورید
روح بخش;320146 نوشت:
همین الان مگر کم هستند عالمانی که به علم خود هیچ عمل نمی کنند! حالا فکر می کنید اگر کمی از علم غیب را می دانستند کمکی بود برای آنها.

خدا پدرتان را بیامرزد. خوب من هم همین را میگویم. پس مطرح کردن اینها چه حسنی دارد؟
شیعه علی ,شیعه علیست، چه با و چه بی علم غیب و .....همان که قبلا عرض کردم.
روح بخش;320146 نوشت:
شما وقتی احادیث نورانی امامان را باعث گرمی مجالس روضه خوانها می دانید که در شیپور می کنند، دیگر چه بی ادبی باید بکنید و نکردید!!

یعنی شما واقعا قبول ندارید که روضه خوانها از این کارها میکنند؟! پس یا مجلس روضه خوانی نمیروید یا خودتان را زدید به اون راه!
دلیلی ندارد من دروغ بگویم. اولا به راحتی تهمت میزنید (من کجا گفتم احادیث نورانی را ..) بعدش هم آن سخنانی را گفتم که استفاده ابزاری از آنها میشود.یا به قول شما در مجلس نامحرمان گفته میشود! بله در مجلس نامحرمان! برای چی در یک هیئت که صدای بلندگوش (همان شیپور) تا 10 تا کوچه اونور تر هم میره صحبتهای خاص میشه؟! غیر از اینه که میخوان اشک بگیرن تا مشتری جمع کنن؟
مگه علمای اسلام اینجوری روضه میخوندن؟ مگر قصه عاشورا را گفتن نیازی به چاشنی خواب و رویا و علم غیب و فلان و بهمان داره؟ آدم اگه آدم باشه همینکه از روی مقتل بخونه و نمیره باید تعجب کرد.
من میگم برای چی باید یه روضه خون وقتی میبینه صدای گریه در نمیاد یه داستان از قدرت تربت امام حسین ع میگه که فلان سرطانی شفا پیدا کرده (حرف خاص در ملا عام) و احساسات مردم را تحریک میکنه بعدش 5 دقیق بعد موقع دعا کردن با آنچنان سوز و التماسی از یک بیمار رو به موت صحبت میکنه و التماس دعا داره که نگو نپرس. خوب حالا اینجا یه جوون 15-16 ساله هم پیش خودش میگه ای بابا خوب کمی از اون تربت بهش بدن اونهم خوب بشه!
خوب حالا همین دیگه من هم میگم هر حرفی را نباید هر جا زد . اگر قرار بخاطر این چیزها برای امامان گریه کنیم میخواه صد سال نکنیم.
ولی بشینیم بر مظلومیت علی و زهرا و حسن وحسین و از همه بالاتر بر مظلومیت قرآن و اسلام و خود خدا گریه کنیم .
روح بخش;320146 نوشت:
شما خود را مرید امامان بزرگوار می دانید؟!

نه والله تا افرادی مثل شما تشریف دارند که به همین راحتی در آن لباس یه گفتگوی دینی را به سوال جواب شخصی میکشونن دیگه جائی برای ما نامحرمان نمیمونه!

surankurd;320877 نوشت:
در مورد آیه 34 سوره لقمان::

« عِلْمُ السَّاعَةِ » : آگاهي از وقوع قيامت . « يُنَزِّلُ الْغَيْثَ » : مراد اين است كه تنها خدا مي‌داند در چه موقع باران مي‌بارد و كدام منطقه را زير پوشش قرار مي‌دهد و دقيقاً چه مقدار در دشت و بيابان و كوه و درّه مي‌بارد . « يَعْلَمُ مَا فِي الأرْحَامِ » : مراد آگاهي از تمام خصوصيّات و جزئيّات كودك است . از قبيل پسر و دختر بودن ، و استعدادهاي دروني و ويژگيهاي بيروني جنين و به طور كلّي كيفيّات روحي و صفات جسماني و اوضاع حال و آينده او است‌ ؛ نه گوشه‌اي از احوال فعلي وي . « مَاذَا تَكْسِبُ غَداً » : مراد از كسب ، همه چيزهائي است كه براي انسان حاصل مي‌شود ، اعم از اين كه به سود او باشد يا به زيان او . همچون : خير ، شرّ ، صحّت ، مرض ، و . . . مراد از ( غَداً ) زمان آينده است ولو اين كه لحظه‌اي بعد باشد ( نگا : كهف‌ / 23 ) . خلاصه مراد از عدم آگاهي مردم از امور پنجگانه مذكور در آيه ، خصوصيّات و جزئيّات هر يك از موارد است .‏

در معني ايه اومده يقينا خداست که دانش قيامت فقط نزد اوست
و تنها اوست باران را نازل مي کند ولي اين در حاليه که علم اونقدر پيشرفت کرد که خود ادما ابرو بار بر کنن و کجا بارش کنه وهيچ چيزي در رابطه با تعداد باران گفته نشده
و او اوضاع و احوال انچه در رحم هاست مي داند و خوب علم اونقدر پيشرفت کرده که حتى از جنين در شکم فيلم بگيرن ودر اين ايه هيچ حرفي از زشت و زيبا بودن نزد و ناراحت نباش روزي علم به اونجا هم ميرسه که زشت و زيبا بودنو تشخيص بده
و هيچ کس نمي داند از خير و شر چه چيزي به دست مي اورد چرا من گاهي خواب مي بينم که چه اطفاقي مي افته
وهيچ کس نمي داند در چه سرزميني مي ميرد چرا کسي که خود کشي کنه هم ميدونه کجا وهم ميدونه چه جوري ميميره
لازم به ذکر است که در ايه 27سوره جن اومده
مگر پيامبراني را که براي اگاه شدن از غيب برگزيده است که اين بر خلاف سوره لقمان است که از کلمه هيچ استفاده کرده
عزيز لطفا چيزيرو که تو قران اومده بگو الکي منظور درست نکن اگه واقعا قران فرستاده خداست چرا خود خدا منظورش را تو قران نگفت مگه نمي دونست که روزي چنين ايرادهايي وارد ميشه اگه اينجوريه خوب منم امروز يه حرفي ميزنم فردا ميگم منظورم اين بود خوب اگه منظوريه شما هم نمي تونيد از تورات و انجيل ايرادي بگيريد

عزیز جان الله جل جلاله منظورش رو تو قرآن بیان کرده و واسه تبیینش هم رسول الله صلی الله علیه و اله وسلم رو فرستاده.

اینیم که میگی اگه قرآن از جانب خداست , پس چرا خدا منظورش رو به طور کامل نگفته خب اگه می گفت شاید هزاران جلد می شد چون الله خود در قرآن می فرماید: ولقد صرفنا فی هذا القرآن للناس من کل مثل(کهف 54) ‏ما در اين قرآن براي مردمان ، هرگونه مثلي را ( كه در امور دين و دنيا بدان نيازمند باشند ) به شيوه‌هاي گوناگون بيان داشته‌ايم .

در مورد آیه 27 سوره جن اینو باید گفت که هیچ منافاتی با آیه 34 سوره لقمان نداره چون « إِلاّ مَنِ ارْتَضي مِن رَّسُولٍ » : مگر پيغمبري كه از او راضي باشد . خداوند تنها برخي از پيغمبران را بر بعضي از امور غيب مطّلع مي‌سازد ، آن هم بدان اندازه كه بيانگر معجزات ايشان بوده و به مأموريّت و دعوتشان مربوط باشد.برای اطلاع بیشتر می تونی به آیات زیر مراجعه کنی:آل‌عمران‌ / 49 و 179--- انبياء / 28 ، نور / 55 .

و در آخر من از خودم هیچ حرفی نزده ام هر چی گفته ام از قرآن بوده.

اینم چند آیه دیگه واسه اینکه اگر قرار بود که الله جل جلاله همه چیز را بیان می کرد چیزی برای کتابت و بیان آن وجود نداشت::

وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ (‏اگر همه درختاني كه روي زمين هستند قلم شوند ، و دريا ( براي آن مركّب گردد ) و هفت دريا كمك اين دريا شود ( و با آن مخلوقات خدا يادداشت گردد ، قلمها مي‌شكنند و مركّبها مي‌خشكند ، ولي ) مخلوقات خدا پايان نمي‌گيرند)(27 لقمان).

و در جایی دیگر ::

قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً (‏بگو : اگر دريا براي ( نگارش شماره و صفات و ويژگيهاي ) موجودات ( جهان هستي ) پروردگارم جوهر شود ، دريا پايان مي‌گيرد پيش از آن كه ( سخن از تعداد و حقائق و رموز ) موجودات پروردگارم پايان پذيرد ، هرچند هم همسان آن دريا را به عنوان كمك بدان بيفزائيم ( و مركّب و جوهرش نمائيم ) (109 کهف).

surankurd;320997 نوشت:
اینم چند آیه دیگه واسه اینکه اگر قرار بود که الله جل جلاله همه چیز را بیان می کرد چیزی برای کتابت و بیان آن وجود نداشت::

وَلَوْ أَنَّمَا فِي الْأَرْضِ مِن شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَّا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ (‏اگر همه درختاني كه روي زمين هستند قلم شوند ، و دريا ( براي آن مركّب گردد ) و هفت دريا كمك اين دريا شود ( و با آن مخلوقات خدا يادداشت گردد ، قلمها مي‌شكنند و مركّبها مي‌خشكند ، ولي ) مخلوقات خدا پايان نمي‌گيرند)(27 لقمان).

و در جایی دیگر ::

قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِّكَلِمَاتِ رَبِّي لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّي وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً (‏بگو : اگر دريا براي ( نگارش شماره و صفات و ويژگيهاي ) موجودات ( جهان هستي ) پروردگارم جوهر شود ، دريا پايان مي‌گيرد پيش از آن كه ( سخن از تعداد و حقائق و رموز ) موجودات پروردگارم پايان پذيرد ، هرچند هم همسان آن دريا را به عنوان كمك بدان بيفزائيم ( و مركّب و جوهرش نمائيم ) (109 کهف).

عزيز به نظر شما مطلب منو کامل نخوندي و فقط فکرتو متمرکز کردي روي اگاهي از غيب
خوب منم بخاطر همين ميگم ديگه در ايه34سوره لقمان هيچ استستايي قاعل نشد ولي يدفه در ايه هاي ديگه ماجرا عوض شد
يعني مثلا خدا نمي دونست که اختلاف بين شيعه وسني به وجود مياد ميدونستي اگه يه ايه فقط در رابطه با جانشينان پيامبر مي داد واسم جانشينارو مي گفت الان همه با هم متهد بوديد
ما نگفتيم خدا دريا ها را خشک کنه يا درختانو قلم کنه فقط اگه يک زره بيشتر توضوح مي داد گفته هاشو خوب ميشد
بعدشم فکر کنم حتما نهج البلاغه را خونده باشي گفته هاي نهج البلاغه از نظر مهتوا يه جورايي مثل قرانه ولي ام بنخدا نيست خوب پس قران را هم ميتونه يه ادم باهوش نوشته باشه
بعدشم پيش نهاد مي کنم متن را کامل بخونيد بعد جواب کامل دهيد اونم عقلي نه

داداش من واسه آخرین چیزی که نوشتی دوتا کامنت گذاشتم فکر کنم اولی رو نخوندی.

ثانیا اینکه چرا در مورد شیعه و سنی هیچ آیه ای نیومده رو فقط خود الله می دونه(همچنین در عصر نزول قرآن اصلا بحث شیعه و سنی مطرح نبوده)

در مورد این حرفت هم که میگی قرآن میتونه ساخته یه فرد باهوش به نام محمد باشه , باید بگم که همچین چیزی اصلا امکان نداره.در ادامه چند معجزه از قرآن رو میارم که ضعف انسان اون زمان رو بیان می کنه که همچین مطالبی رو مورد بحث قرار بده:::

آیات 12 تا 14 سوره مومنون::

ابتدا در آیه 12 بیان می دارد که ما انسان را از گل(خاک) آفریدیم خب شاید بگی که مگه میشه بدن انسانی که از گوشته مواد اولیش خاک باشه؟
باید بهت بگم که بله دانشمندان چند سال پیش به این نتیجه رسیدند که درصد عناصر موجود در خاک با درصد عناصر موجود در بدن انسان یکی است مثلا اگه 20 درصد خاک رو کلسیم تشکیل بده دقیقا مقدار کلسیم موجود در بدن هم 20 درصد می باشد نه بیشتر ونه کمتر.

همچنین در آیات 13 و 14 مراحل شکل گیری نطفه آدمیزاد را بیان می کنه که دکتر کیت مور پدر جنین شناسی جهان حدود 15 سال پیش به آن پی برد مبنی بر اینکه :منی در رحم زن به صورت خون بسته و سپس به صورت گوشت جویده و سپس این گوشت جویده به استخوان های ضعیفی تبدیل میشه و سپس بر روی ای استخوان ها یه لایه گوشت کشیده میشه رو بیان می کنه با این وجود قرآن 1400 سال پیش این مراحل رو با همون ترتیبی که دانشمندها فهمیدن بیان کرده .
آیا محمد درس نخونده و بیسوادی که حتی الفبا هم بلد نیست میتونسته بدون هیچ علم و دستگاهی به این نکات پی ببره.

مثل این هزاران معجزه دیگه در قرآن وجود داره که اگه می خوای منبعش رو واست بفرستم بری ببینی که محاله قرآن ساخته دست آدمیزاد باشه.؟؟؟؟؟

١ خوب من فقط گفتم خدا ميتونست اسم جانشيناي پيامبرو بگه خدا که مي دونست
2 خوب اينکه خدا انسان را از گل افريده را که تو تورات اومده
3 خوب مي تونست کسي مثل امام علي (ع)پيش حضرت محمد (ص)باشه و اموزش داده باشه بعدشم همينجوري که گفتم قران اشکال زياد داره ولي از اينايي که گفتم جواب درستي داده نشده

خب هموطن عزیز تو خودت جواب خودت رو داری میدی , همون طور که تورات کتاب انسان نیست قرآن هم ساخته دست بشر نیست .

ثانیا اینی هم که میگی آموزش داده بشه , الان که نشده پس آیا باید این حقیقت ها و این معجزات رو کتمان کنی؟؟؟؟؟

همچنین در آیه 7 سوره ال عمران اومده که قرآن شامل آیاتی ست که بعضی از آنها محکم هستند و اساس و پایه قرآن رو تشکیل می دهند و بعضی هم متشابه هستند(یعنی دارای شبه) و مفهوم متشابه ها رو جز الله و راسخان در علم(ثابت قدمان در دین) نمی دانند.

به احتمال زیاد تو هم در این مشتبه ها گیر افتادی ازت خواهش می کنم که برای رفع این شبهات به تفسیرها و کتب حدیث معتبر رجوع کنی چون به خدایی که جانم در دستشه احتمال خطا و اشتباه در قرآن صفر درصد است.

اگر هم خواستی منابع معتبر رو بهت معرفی کنم؟؟؟؟؟

١ خوب عزيز مسىله اينه که اين حرف ادم از خاک استو در تورات که قبل از قرانه اومده پس يک سري از اين قبيل ايات جعل شده از کتب ديگه بالاخره اين از زرنگي نگارنده قرانه
2 مثل اينکه يادت رفت اگه يک ايه اضافه مي شد شايد اين مسىله مهم بين شيعه و سني هل مي شد و چون از ايات خدا نيست طرف يادش رفت بنويسه
3يعني مسىله شيه و سنيي که بهترين وسيله دشمنان اسلام است جزء اساس دين و قران نبايد باشه

3

مثل اینکه من هر چی میگم تو یه چیز دیگه میگی , هزاران معجزه دیگه وجود داره حالا تو به اینکه انسان از خاک تشکیل شده گیر دادی.

زوجیت عمومی (آیه 49 سوره ذاریات )در مورد زوجیت عمومی که لینه در قرن 18 اونو کشف کرده , معجزه 19 , محاسبه دقیق سرعت نور , و بی نهایت معجزه دیگه.

این همه از تورات حرف می زنی , آیا تورات به همون صورتیکه نازل شده , مونده؟؟؟؟؟
در صورتیکه قرآن 1400 ساله که یک تغییر حرفی هم توش صورت نگرفته , حال تو میگی اگه یه آیه در مورد شیعه و سنی نازل می شد چی می شد؟
باید بهت بگم که اگه یه حرف اضافه یا کم بشه تمام رمز های قرآن به هم می ریزن حالا تو میگی یه آیه.
سان ها رو از خرافه
یه بار دیگه بهت میگم که قرآن واسه شفای قلب ها نازل شده و اینکه قلب انسان رو از هرگونه شرک و بدعت و بی دینی در بیاره و انسان ها رو به سمت توحید و یکتا پرستی فرا بخونه و نه چیز دیگه ای.

من خودم قراره يه تايپ در اين رابطه بزارم که تمام رفيقاتم باشن
مي گي چرا گير ميدي به انسان که از خاکه مثل اينکه يادت رفت من اگه يه ايراد از کل ايات پيدا کنم کل قران ميره زير سوال
بعدشم ميگي قران رمزه نميشه بهش چيزي اضافه کرد خوب اينجوري که تو داري قدرت خدارو ميبري زير سوال يعني خدا نميتونه يه ايه اضافه کنه که رمزش خراب نشه

خب پس خودت هم میگی که قرآن از طرف خداست.

ثانیا اینکه ما نمی تونیم بگیم که چرا خدا آیه ای رو واسه شیعه وسنی نازل نکرده چون خدا خودش عالم مطلقه و قرار نیست ما از دلیل آیه ای که نازل نشده با خبر باشیم.

ثالثا در مورد تشکیل آدم از خاک دلیلت خیلی بی معنیه. چون همین که در دو کتاب تکرار شده دلیل نمی شه که جعل کرده باشه.

رابعا تاریخ میگه که رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم بی سواد بوده اونوقت تو میگی که جعل حدیث کرده.

و در آخر اینکه نوشته هر نویسنده ای که انسان باشه بعد از مدتی کهنه میشه با این حال می بینیم که نشانه های قرآن روز به روز دارن واسه بشریت شگفتی می آفرینن.

hamid40;320061 نوشت:
- چگونه انسانی که از بدو خلقتش علم غیب دارد , برای من که علم غیب ندارم ( بنابراین تفاوتهای زیادی در اعمال و افکارمان خواهیم داشت.) میتواند حجت باشد؟

امام وشخص معصوم که حجتی الهی است،در عالم دنیا استعدادها ونعمتهایی را که در اختیار انسان قرار داده شده است به فعلیت رسانده وبه عنوان فرد کال در همه ابعاد انسانی رشد یافته است،واخلاق ورفتار او در همه زمینه ها وآداب معاشرتش با کودکان،جوانان،سالخوردگان ورعایت حقوق افرادد مختلف روش صحیح زندگی کردن را به ما نشان می دهد.الگو بودن امام یعنی اینکه ما تلاش کنیم رفتار ومنش او را سرلوحه خود قرار داده وطبق آن عمل کنیم واین امر محال نیست.بلکه امام نماد یک انسان کامل ورشد یافته ای است که پیروی از روش او موجب رشد وشکوفایی عقل انسان وزندگی سالم خواهد بود.
hamid40;320061 نوشت:
علم غیب چرا باید از وسایل وجودی امام باشد؟ و اصولا به چه دردی می خورد؟

امام رهبر جامعه واداره کننده انسانها در بعد دنیوی ودینی است واحاطه او به ابعاد زندگی انسانها واتفاقاتی که در جامعه رخ می دهدموجب می شود در اداره جامعه موفق باشد وحق را به جای اصلی آن برگرداند.به هر حال احاطه بر همه چیز یکی از امتیازات رهبر وپیشوای جامعه است وعلم غیب این امتیاز را برای امام به وجود می آورد.

شهامت;321014 نوشت:
بعدشم فکر کنم حتما نهج البلاغه را خونده باشي گفته هاي نهج البلاغه از نظر مهتوا يه جورايي مثل قرانه ولي ام بنخدا نيست خوب پس قران را هم ميتونه يه ادم باهوش نوشته باشه

شهامت;321014 نوشت:
يعني مثلا خدا نمي دونست که اختلاف بين شيعه وسني به وجود مياد ميدونستي اگه يه ايه فقط در رابطه با جانشينان پيامبر مي داد واسم جانشينارو مي گفت الان همه با هم متهد بوديد

دوستان عزیز،اینکه قرآن فرستاده وکلام خداست،دلیل واضح وروشنی دارد وآن اینکه خود قرآن تحدی کرده است ودر آیه23سوره بقره خداوند متعال فرموده است:اگر شما در انچه ما بربنده خود نازل کرده ایم شک داریدسوره ای همانند آن را بیاورید.
تاریخ نشان داده است که بعضی ها تلاش کردند تا سوره ای مثل قران بیاورند تا اثیات کنند که قرآن ساخته دست بشر است ولی بعد از کلی تلاش نتوانستند وشما می توانید ماجرای بعضی از این افرادرا در کتابهای علوم قرانی وتفاسیر ذیل آیه 23سوره بقره،مانند کتاب الاتقان،علوم قرانی ایةالله معرفت وتفسیر نمونه بخوانید.
این تحدی هنوز هم به قوت خود باقی است واگر قران واقعا گفته بشر است چرا تا به حال بعد از گذشت 1400سال کسی نتوانسته سوره ای همانند آن رابگوید.
علماءمطرح در معانی وبیان وعلوم ادبی اعتراف دارند که نهج البلاغه با تمام قدرت ادبی که دارد فصاحت،بلاغت وشگفتی دبی ان به قران نمی رسدواین مقایسه درست نیست.
اما اینکه بعضی ها می گویند در ایات قرآن اشتباهاتی وجود دارد به خاطر عدم احاطه برقرآن وبرداشت سطحی از ان است وخود قرآن در اوایل سوره آل عمران می فرماید:قران آیات متشابه ومحکم دارد ومتشابه را باید با توجه به محکم معنی کرد ودر فهم قران باید به مفسران واقعی آن مراجعه کردکه عبارت از اهل بیت پیامبر(ص)هستندودر عصر غیبت علماءومفسرانی که عمر خود را صرف فهم احادیث اهل بیت وایات قران کرده اند.
البته خود قران در ایه 82سوره نساءمی فرماید: که آیادر قرآن تدبر نمی کنید که اگر از ناحیه غیر خدا بود در آن اختلافات زیادی می یافتید.اینکه کتابی در طول 23سال به تدریج نازل شود وهیچگاه ایات ان باهم تضادی نداشته وموید همدیگر باشندوفصاحت وبلاغت همه آنها در حد اعلا باشدخو د نشان می دهد که گوینده آن نمی تواند غیر خدا باشد.

با توجه به اینکه دوستان مطالبی را در نفی ویا اثبات علم غیب برای امام معصوم ذکر کرده اند وبنده نیز مطالبی را در پست شماره 2براساس احادیث وآیات قرآن ذکرکرده بودم،در اینجا کلامی از علامه امینی که باتوجه به آیات قرآن در مورد علم غیب بیان کرده اند عرض می کنم تا حقیقت بحث روشن شود.
ایشان می فرمایند:
در کتاب کافی احادیثی مبنی براینکه امامان شیعه همه چیز را می دانند،ویا هر موقع بخواهند خداوند به آنها یاد می دهد،وعلم آنچه گذشته وآنچه خواهد آمد در نزد ائمه می باشد.(کافی،ج1،ص125و126)
در حالی که نصوصی در قرآن واحادیث وجود دارد مبنی براینکه غیب را یر خدا نمی داند،واین سخنان نشانگر این است که ائمه شیعه در صفت علم غیب شریک هستندواین خلاف نصوص قرآنی است.
جواب:علم به غیب همه انسانها ممکن است،مانند اینکه انسان به حالات وزندگی گذشتگان آگاهی دارددر حالی که ندیده است بلکه شخص آگاهی این مطالب را برای او نقل کرده است.ومومنان اکثر معلوماتشان مربوط به امور غیبی است مانند ایمان به خدا،ملائکه،کتب آسمانی ،پیامبران وروز قیامت،بهشت وجهنم وامری از این قبیل(بدون اینکه این مسائل را ببینند به آن ایمان دارند)وهمه اینها غیب است وخداوند ایمان به این امور را غیب نامیده است(الذین یومنون بالغیب،بقره/3-الذین یخشون ربهم بالغیب،انبیاء/49)
منصب نبوت ایجاب می کند علاوه براموری غیبی که همه مومنان به آنها آگاهی دارند به چیزهایی متعددی علم داشته باشند مانند اینکه خدادند به پیامبربعد از بیان قصه حضرت مریم ونوح وبرداران یوسف می فرماید:اینها خبرهای غیبی است که ما برتو وحی کردیم.(آل عمران/44-هود/49-یوسف/102)
واین علم غیبی که مخصوص پیامبر است ودیگران آنرا ندارند همان چیزی است که خداوند می فرماید:عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا،الا من ارتضی من رسول(جن/26و27).
پس انبیاء،اولیاءومومنان همه به نص قرآن کریم عالم به غیب هستند،ولی نکته قابل توجه این است که علم همه اینها محدود است وذاتی نیست بلکه از خداوند گرفته اند.
پیامبر ووارث علم او(امام علی)در عمل ووسیره وروش خود نیازمند به علم غیب هستندوخبر دادن مردم به بعضی از آن انور غیبی منوط به اذن خداست.واین علم غیب سه مرحله دارد.1-علم به غیب.2-عمل به علم غیبی.3-گفتن امور غیب به مردم.وعلم به چیزی مستلزم عمل به آن نیست.(الغدیر،ج5،ص80و81با کمی تلخیص وتغییر)
با توجه به این سخنان علم غیبی امری است که همه مومنان دارند،وبعضی از علوم غیبی مخصوص پیامبر وجانشینان اوست که برای اداره وهدایت مسلمین نیازمند به این علوم غیبی هستند.وعلم غیبی این افراد چون ذاتی نیست بلکه خدا داده است ومحدود می باشد قابل مقایسه با علم غیبی خداوند که ذاتی است نمی باشد.

پرسش
علم غيب و ويژگي هاي ديگر يك امام، چه موقع به امام علي(علیه السلام) داده شده؟ در مورد سایر ائمه(علیهم السلام) مي شود گفت مطمئنا از اغاز تولد اين ويژگي و خيلي از ويژگي هاي امامت رو داشتند اما ايشان كه زاده ي امام نبودند و تازه چند سال بعد از تولدشون به اسلام ايمان اوردند. با اين حال مي شه گفت اين خصلت ها را از موقع تولد داشتند، يا از موقعي كه به امامت رسيدند؟


پاسخ

برای پاسخ به این سوال باید به چند نکته توجه بفرمایید:

نکته اول:

معصوم بودن یا معصوم نبودن پدر، یا امام بودن و نبودن او در اینکه فرزند از بدو تولد علم غیب و عصمت داشته باشد یا خیر، نقشی ندارد، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با این که از پدر معصوم زاده نشد خودش جامع علوم و مخزن اسرار الهی بوده است و در میان انسان ها کسی به فضیلت او نمیرسد.

همچنین ایمان آوردن ظاهری در یک سن خاص نیز دلیل بر تهی بودن از علم غیبِ پیش از آن نمیشود، همان طور که پیامبر(صلی الله علیه و آله) نیز در 40 سالگی به بعثت رسیده و مأمور به تبلیغ شدند، اما طبق قول مشهور پیش از بعثت نیز دارای علوم الهی بوده و از شریعت اسلام پیروی میکرده اند.
بنابراین ایمان آوردن امام علی(علیه السلام) به پیامبر(صلی الله علیه و آله) در 10 سالگی در حقیقت ایمان ظاهری بوده است، چون پیش از آن هنوز اسلام ظهور نیافته بود، امام علی(علیه السلام) پیش از آن نیز غیر مومن نبوده اند، بلکه از بدو تولد دارای عصمت، و علوم کمالیه بوده اند؛ منتهی با ظهور اسلام اولین کسی بوده اند که تقیّد و ایمان خود را به آن اظهار کرده اند.

نکته دوم:

در برخی روایات به علم غیب امام در بدو تولد تصریح شده است و فرقی بین ائمه(علیهم السلام) در روایت مطرح نشده است:
«إِذَا وَقَعَ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَقَعَ وَاضِعاً يَدَيْهِ عَلَى الْأَرْضِ رَافِعاً رَأْسَهُ إِلَى السَّمَاءِ فَأَمَّا وَضْعُهُ يَدَيْهِ عَلَى الْأَرْضِ فَإِنَّهُ يَقْبِضُ كُلَّ عِلْمٍ لِلَّهِ أَنْزَلَهُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْض‏»؛ هنگامی که امام متولد می‌شود، دستش را بر زمین گذاشته و سرش را به سمت آسمان بلند می‌کند. او با قرار دادن دستش بر زمین، تمام علومی که خدا از آسمان بر زمین نازل کرده است را دریافت می‌کند.(1)

نکته سوم:

انبیا و ائمه(علیهم السلام) با توجه به مسئولیتی که بر عهده داشته اند لازم بوده که از بدو تولد معصوم باشند، چرا که باید سکان دار هدایت مردم میشدند و اگر دچار اشتباه و لغزش می بودند در پیروی و اطمینان مردم و پیروی از ایشان تأثیر منفی میگذاشت، و فرقی نمیکرد این اشتباه و لغزش پیش از امامت ایشان باشد، یا پس از آن، در هرصورت در اطمینان مردم اثر منفی میگذاشت و این خلاف حکمت الهی است.(2)
بنابراین امیرالمومنین(علیه السلام) قطعا از بدو تولد نسبت به حقائق رفتارها و گناه اگاه بوده و معصوم بوده اند.

نکته چهارم:

دلیل بعدی که در علم غیب امام علی(علیه السلام) از بدو تولد وجود دارد برتری ایشان بر سایر ائمه(علیهم السلام) است.
اگر باقی ائمه(علیهم السلام) از بدو تولد معصوم باشند اما امام علی(علیه السلام) از زمان امامت، علم و عصمت به ایشان اعطاء شود نمیتوانند برترین خلق باشند، در حالی که تعابیر روایی گویای این است که بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) اشرف کائنات امیرالمومنین(علیه السلام) است که حتی بر سایر ائمه(علیه السلام) برتری داشته اند.
پیامبر(صلی الله علیه و آله) قبل از رحلتشان علی را باب علم(3) نفس و جان خویش(4) و چون هارون برای موسی(5) دانسته اند و آن را محبوب ترین خلق خدا معرفی کرده اند(6) که اوصاف کمال انبیاء را یک جا در خود جمع کرده است(7)
چنین شخصیتی چطور میتواند دیرتر از سایر ائمه(علیهم السلام) واجد مقامات و ویژگی های امامت شده باشد؟ لازمه این سخن آن است که امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) در سنین کودکی و حیات پیامبر(صلی الله علیه و اله) این مراتب را دارا باشند اما امام علی(علیه السلام) تا رحلت پیامبر(صلی الله علیه و اله) فاقد آنها باشد

نکته پنجم:

نکته دیگر برخی تعابیری است که نشان میدهد امیرالمومنین(علیه السلام) قبل از رحلت پیامبر(صلی الله علیه و اله)، و قبل از اینکه امامتشان به فعلیت برسد نیز مورد تأییدات ملکوتی بوده اند، همان­طور که خودشان در ماجرای فتح قلعه خیبر و کندن درب آن می فرمایند:
«وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ‏ بَابَ‏ خَيْبَرَ وَ رَمَيْتُ‏ بِهِ‏ خَلْفَ‏ ظَهْرِي‏ أَرْبَعِينَ‏ ذِرَاعاً بِقُوَّةٍ جَسَدِيَّةٍ وَ لَا حَرَكَةٍ غِذَائِيَّةٍ لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكُوتِيَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِيئَة»؛ به خدا قسم درب خیبر را به قدرت جسمانی و حرکت غذایی از جای نکندم و آن را چهل ذراع به پشت سر نینداختم، بلکه (بر این کار) به قوه ملکوتی تأیید شدم. (8)

پی نوشت ها:
1. کلینی، محمد، الكافي، دار الكتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق، ج1، ص386.
2. سبحانی جعفر، الالهیات، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، قم، چاپ سوم، 1412ق، ج3، ص167.
3. روایت نبوی: ««أَنَا مَدِينَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِيٌ‏ بَابُهَا»؛ من شهر علم و علی(علیه السلام) دروازه ی آن است.( صدوق، محمد بن علی، الخصال، جامعه مدرسين‏، قم، چاپ اول، 1362ش، ج2، ص574؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق، ص559)
4. آیه مباهله: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُم‏»؛ بياييد ما پسرانمان را و شما پسرانتان را، و ما زنانمان را و شما زنانتان را، و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت كنيم(آل عمران:61/3)
5. روایت نبوی: ««أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‏»؛ تو برای من به منزله هارون برای موسی هستی(الکافی، ج8، ص107) این روایت علاوه بر منابع شیعه، در منابع معتبر اهل سنت از جمله صحیح بخاری و صحیح مسلم نیز آمده است.(ر.ک: میلانی، سید علی، نفحات الازهار، نشر مهر، قم، چاپ اول، 1414ق، ج17، ص23)
6. در روایات مختلف از جمله حدیث طیر که پیامبر(صلی اله علیه و آله) از خداوند درخواست نمود: «اللَّهُمَّ ائْتِنِي بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَيْكَ يَأْكُلْ مَعِي هَذَا الطَّيْرَ»؛ خداوند محبوب ترین خلقت را بر من فرود آر تا با من از گوشت این پرنده بخورد و سپس علی(علیه السلام) بر او وارد شد.(مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، چاپ دوم، 1403ق، ج38، ص352)
7. روایت نبوی: «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي عِلْمِهِ، وَ إِلَى نُوحٍ فِي حِكْمَتِهِ، وَ إِلَى إِبْرَاهِيمَ فِي حِلْمِهِ، فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب‏»؛ هر کسی که می خواهد به آدم در علمش، به نوح در حکمتش، به ابراهیم در حلمش نگاه کند، پس به علی بن ابیطالب(ع) بنگرد. امالی طوسی، ص417، و با تعبیر مشابه در: صدوق، محمد بن علی بابویه، کمال الدین، نشر اسلاميه‏، تهران، چاپ دوم، 1395ق، ج1، ص25. این روایت نیز با تعابیر مختلف و از طرق متعدد در منابع روایی اهل سنت نیز وارد شده است؛ ر.ک: نفحات الازهار، ج19، ص23)
8. صدوق، محمد بن علی بابویه، الامالی، نشر كتابچى‏، تهران، چاپ ششم، 1376ش، ص514.

موضوع قفل شده است