۞ در جست و جوی یار ۞ روز بيست سوم ذيقعده ٬روز زيارتي مخصوص امام رضا (ع)

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
۞ در جست و جوی یار ۞ روز بيست سوم ذيقعده ٬روز زيارتي مخصوص امام رضا (ع)


۞۞در جست و جوی یار۞۞

بيست سوم ذيقعده ٬روز زيارتي مخصوص مولا علي بن موسي الرضا (ع)











بیست و سوم ذیقعده، روز زیارتی امام رضا علیه السلام است.

زیارت، پیش از آنکه با عقل کوته بین آدمی سنجیده شود، حکایت دل را بازگو می کند.

زائر اگر بداند و بشناسد که را زیارت می کند،
دیگر نمی پرسد:کجاست.

پس به راه می افتد و همچون حضرت خضر علیه السلام به دنبال آب حیات و چون موسی علیه السلام در پی عبدصالح روان می گردد.

تا برسد، بیابد، بهره گیرد و کامیاب شود.

آنچه زائر را به پیمودن راه ها و تحمل رنج سفر وا می دارد، کشش درونی و علاقه قلبی اوست


[=Microsoft Sans Serif]
سلام امام رئوفم، مولای عشق وعاطفه، امام مهربونم!

[=Microsoft Sans Serif] باز هم يه ارتباط ديگه؛

و چی از اين زيباتر!

باز از کيلومترها فاصله دلم رو به سمت حرم آروم و زيبای شما فرستادم
تا يه نگاه هم به دل من بکنيد...

يه نگاه به دلی بندازيد که بيقرار بودن در حرم امن شماست.

آقای مهربونم، دل تنگم ... دل تنگ بودن در کنار شما
[=Microsoft Sans Serif]
ضامنم! تنهام نذاريد که از تنهايی و دوری از خدا می ترسم.

آقای نورانی و مهربونم! دوستتون دارم، با ذرّه ذرّه وجودم ...

عقل پرسـيد دشوارتر از مـردن چيست ؟[=Microsoft Sans Serif]
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است !


[=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif] مثل روزی که متولد شدم

[=Microsoft Sans Serif] دور باشی یا نزدیک، امروز روز دیدار است، اما من خیلی دعا کردم
که به نزدیک خویش دعوتم کند.

غسل طهارت کردم، پاک و حلال ترین لباس را پوشیدم. کسی منتظر من است. باید آرام و آهسته قدم برداشت که در هر قدم ذکری با ثوابی است: سبحان الله ، الحمدلله ...،

اما قدم های من آرام نمی شوند. پرواز می کنند. آخر آنجا که به سویش می شتابند، قطعه ای از بهشت است. لحظه ای بزرگ منتظر من است، بزرگتر از لحظه تولدم.

آمده ام به قلعه (لا اله الا الله) داخل شوم و اذن دخول می خوانم :« فاذن لی یا مولای فی الدخول افضل ما اذنت لاحد من اولیاءکِ؛

مولای من! به من اجازه بده وارد شوم، همانطور که به یکی از دوستان نزدیکت اجازه می دهی و بلکه بهتر از آن!»


[=Microsoft Sans Serif]
[=Microsoft Sans Serif] [=Microsoft Sans Serif]

[=Microsoft Sans Serif]شک ندارم که اجازه می دهد... و حالا حتماً لحظه خوش آمد گویی است:
«بسم الله و بالله و فی سبیل الله ...»

سلام میدهم و شک ندارم که زود پاسخ می گوید. سرم را به نشانه احترام پایین انداخته ام
و نگاهم را به نشانه شرمندگی.

«... ای خدایی که به یکتایی ات و رسالت پیامبرت اقرار دارم! بر محمد و آل پاکش
درود فرست، چنان درودی که هیچ کس جز خودت نتواند بشماردش...»

«... اللهم إلیک صمدت مِن ارضی...؛ خداوندا از سرزمینم خارج شدم و به تو رو کردم، شهرها
را زیر پا گذاشتم به امید رحمت تو! پس بی پناهم مکن و دست خالی برم مگردان...»

نماز زیارت خوانده ام، برای فرج دعا کردم و برای همه مؤمنان. حالا نوبت حرف ها و
خواهش های خودم است. چه بگویم حالا که میزبان مهربان، منتظر شنیدن است و
چگونه بگویم؟
به زبان مادری ام حرف می زنم.

مولای عزیزم! آمده ام مثل همیشه برای وعده هایی که داده ای؛ اما این بار آمده ام ، نه فقط
برای هزار حج و هزار عمره مقبولی که هنوز هم نه استطاعت رفتنش را دارم و نه لیاقت
مقبول بودنش را.

آمده ام نه فقط برای اینکه به خوابم بیایی و مثلا بگویی فلان حاجت
و فلان آرزویت را برآوردم.

حتی نیامده ام فقط برای گرفتن بهشتی که ضمانت کرده ای یا رهایی از آتشی که خودم
به پا کرده ام.

برای همه اینها آمده ام اما نه فقط همین.

این بار آمده ام که خواهش کنم به آن وعده بزرگتر وفا کنی.

غسل طهارت کرده ام و آمده ام تا کمکم کنی « دوباره متولد شوم»، پاک و سبک شوم،
مثل روزی که از مادر زاده شدم.

آقای عزیز! به دادم برس، من گناه دارم. یک بار بزرگ گناه که با رضایت شما از
سنگینی اش رها خواهم شد، شما که شرطی از شروط امان الهی هستی. می ترسم که با
این همه زائر شکایت ما را نزد خدا ببری که
« خدایا! همین قوم مرا غریب و مهجور نگه داشتند»

آری! غریبی آن نیست که نام و نسبت را نشناسند، این است که حقت را نشناسیم،
حق «امام بودن» و اطاعت شدن را، حق « مطیع» داشتن را.

می خوام در غریبی این روزگار، با دیدگان باز به دیدنت بیایم که پس از تولدم در آخرت،
سه بار به بازدیدم بیایی و از هول و هراس غریبی و تنهایی نجاتم دهی ...
و می دانم که می آیی، آقاتر از این حرف ها هستی امام رئوف!

کمکم کن که پیش از مرگ بمیرم و خدا بیامرزدم، به خاطر گل روی شما...
«اللهم انی اسئلک یا الله الدائم فی مُلکه... خداوندا مجلل تر از آنی که جز از عدالت بترسیم
یا جز امید فضل و احسانت را در دل بپروریم، منت بگذار و با ما به فضلت رفتار کن
نه با عدالت... یا من یسمی بالغفور الرحیم ...»


[=Microsoft Sans Serif] حافظ ! وظیفه تو دعا گفتن است و بس
[=Microsoft Sans Serif] در بند آن مباش که نشنید یا شنید

[=Microsoft Sans Serif]
برگرفته از نامه جامعه نشریه جامعة الزهرا(علیها سلام)


[=Microsoft Sans Serif]
سلام علی آل طه و یس

[=Microsoft Sans Serif] سلام علی آل خیر النبیین


[=Microsoft Sans Serif] سلام علی روضه حل فیها

[=Microsoft Sans Serif] امام یباهی به الملک و الدین


[=Microsoft Sans Serif] امام به حق شاه مطلق که آمد

[=Microsoft Sans Serif] حریم درش قبله گاه سلاطین


[=Microsoft Sans Serif] شه کاخ عرفان گل شاخ احسان

[=Microsoft Sans Serif] در درج امکان مه برج تمکین


[=Microsoft Sans Serif] علی بن موسی الرضا کز خدایش

[=Microsoft Sans Serif] رضا شد لقب چون رضا بودش آیین


[=Microsoft Sans Serif] زفضل و شرف بینی او را جهانی

[=Microsoft Sans Serif] اگر نبودت تیره چشم جهان بین


[=Microsoft Sans Serif] پی عطر روبند حوران جنت
غبار درش را به گیسوی مشکین


[=Microsoft Sans Serif] اگر خواهی آری به کف دامن او

[=Microsoft Sans Serif] برو دامن ار هر چه جز اوست بر چین

[=Microsoft Sans Serif]به کبوتران حرم غبطه می خورم


[=Microsoft Sans Serif]
که شب و روز، مهمان تواند و اجازه دارند بر شاخه انگشت هایت


[=Microsoft Sans Serif] بنشینند[=Microsoft Sans Serif] و زمزمه نام تو، غذای هر صبح و شامشان است.

[=Microsoft Sans Serif]به کبوتران حرم غبطه می خورم

[=Microsoft Sans Serif] که حیاتشان عشق است و مرگشان عشق و لباس احرامشان، بال و پر

[=Microsoft Sans Serif]سپیدشان است؛

[=Microsoft Sans Serif] تنها کافی است سبکبالانه برخیزند تا در طواف گنبد طلایی ات، برقصند.