جمع بندی تفاوت میان "واحد" و "احد" در چیست ؟

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تفاوت میان "واحد" و "احد" در چیست ؟

بسمه تعالی
با سلام خدمت همه دوستان

تفاوت میان "واحد " و " احد" در چیست ؟

خداوند احد است یعنی واحد است ؟

و انواع یک را نام ببرید ؟

ممنون از همه ی دوستانی که پاسخ می دهند .
یاحق...

کارشناس بحث : عمار

پرسش:
تفاوت میان "واحد " و " احد" در چیست ؟ خداوند احد است یعنی واحد است ؟و انواع یک را نام ببرید ؟

پاسخ:
كلمه احد در مورد چيزي و كسي بكار مي‏رود كه قابل كثرت و تعدد نباشد ، نه در خارج و نه در ذهن ، و اصولا داخل اعداد نشود ، به خلاف كلمه واحد كه هر واحدي يك ثاني و ثالثي دارد يا در خارج و يا در توهم و يا به فرض عقل ، كه با انضمام به ثاني و ثالث و رابع كثير مي‏شود ، و اما احد اگر هم برايش دومي فرض شود ، باز خود همان است و چيزي بر او اضافه نشده .
مثالي كه بتواند تا اندازه‏اي اين فرق را روشن سازد اين است كه : وقتي مي‏گويي احدي از قوم نزد من نيامده ، در حقيقت ، هم آمدن يك نفر را نفي كرده ‏اي و هم دو نفر و سه نفر به بالا را ، اما اگر بگويي : واحدي از قوم نزد من نيامده تنها و تنها آمدن يك نفر را نفي كرده‏ اي ، و منافات ندارد كه چند نفرشان نزدت آمده باشند ،
و به خاطر همين تفاوت كه بين دو كلمه هست ، و به خاطر همين معنا و خاصيتي كه در كلمه احد هست ، مي‏بينيم اين كلمه در هيچ كلام ايجابي به جز در باره خداي تعالي استعمال نمي‏شود ، ( و هيچ وقت گفته نمي‏شود : جاءني احد من القوم - احدي از قوم نزد من آمد ) بلكه هر جا كه استعمال شده است كلامي است منفي ، تنها در مورد خداي تعالي است كه در كلام ايجابي استعمال مي‏ شود .

يكي از بيانات لطيف مولانا امير المؤمنين (عليه ‏السلام‏) در همين باب است كه در بعضي از خطبه‏ هايش كه در باره توحيد خداي عز و جل ايراد فرموده چنين آمده :
كل مسمي بالوحدة غيره قليل يعني - و خدا داناتر است - هر چيزي غير خداي تعالي ، وقتي به صفت وحدت توصيف شود ، همين توصيف بر قلت و كمي آن دلالت دارد ، به خلاف خداي تعالي كه يكي بودنش از كمي و اندكي نيست . (1)

واحد خود بر دو قسم تقسيم مي شود:
1- حقيقي
2- غير حقيقي

واحد حقیقی آن موجود واحدی است كه بدون واسطه در عروض متصف به وصف وحدت می­شود، مانند انسان واحد، كه مستقیماً به وصف وحدت متصف شده است.
واحد غیر حقیقی آن واحدی است كه با واسطه به وصف وحدت متصف شود، مانند انسان و اسب كه در حیوانیت مشترك اند. یعنی هر دوی انسان و اسب به واسطه حیوانیت به این صفت "وحدت" متصف شده اند.
اما واحد حقیقی هم خود یك تقسیم بندی جداگانه دارد بر این اساس كه واحد حقیقی یا:
- ذاتی است كه عین وحدت است.
- و یا ذاتی است كه متصف به وحدت است.
مورد اول كه ذات موجودی عین وحدت باشد، مثال آن "صرف الشی" است. صرف الشی كه تعریف آن در ادامه خواهد آمد به هیچ وجه دو تا نمی­شود و متكرر هم نمی­شود. یعنی صرف الشی فقط یكی است. در این نوع از وحدت، واحد (موضوع) و وحدت (محمول) یك چیز اند. یعنی اینگونه نیست كه موضوعی داشته باشیم كه وحدت بر آن بار شده باشد، یا موصوفی داشته باشیم كه متصف به وحدت شده باشد. یعنی رابطه صفت و موصوفی در میان نیست، بلكه ذات آن موجود عین وحدت است. تصور دقیق چنین ذاتی، صفت وحدت را نیز با خود دارد. به تعبیری دیگر، وحدت منفك از ذات واحد نیست. این نوع از وحدت را "وحدت حقّة حقیقیة" می­نامند.
نوع دوم از وحدت حقیقی كه به آن واحد "غیر حقّة" هم می­گویند، مانند انسان واحد است. یعنی یك انسان داریم كه به علت یكی بودن به وصف وحدت متصف شده است.در این مورد تصور انسان هیچ گونه ملازمه ای با اثبات صفت وحدت برای آن ندارد. زیرا انسان هم واحد و هم كثیر می­تواند باشد. وحدت حقیقی غیر حقّه نیز به دو نوع تقسیم می­گردد:
واحد خاص. این نوع از وحدت وحدتی است كه با تكرر آن عدد ساخته می­شود.(2) گرچه این واحد خودش عدد نیست بلكه فقط مبدأ عدد است كه اعداد به آن استوار اند.(3)
واحد عام. مانند موضوعات عامی مانند نوع و یا جنس كه متصف به وحدت می­شوند.
واحد در مورد خاص دو حالت دارد:
الف- طبیعتی كه معروض وحدت گردیده است، قابل انقسام نیست.
ب- طبیعتی كه معروض وحدت گردیده است قابل انقسام است.
مورد الف نیز دو حالت دارد:
یا خود مفهوم وحدت مورد نظر است. زیرا وحدتِ یك موضوع قابل تقسیم نیست.
و یا موضوعی غیر از مفهوم وحدت مورد نظر است.
اگر مفهومی غیر از مفهوم وحدت باشد نیز دو حالت دارد:
یا آن طبیعت كه متصف به وحدت شده است، طبیعتی وضعی است. یعنی دارای وضع است، مانند نقطه واحد.
و یا آن موجود واحد دارای طبیعتی وضعی نمی­باشد. مانند موجود مفارق كه دارای وضع نیست. این حال دوم نیز باز دو حالت دارد:
به نوعی متعلق به ماده است، مانند نفس كه در انجام افعالش به ماده نیازمند است.
اصلاً به ماده تعلقی ندارد، مانند عقول مفارقه.
اما مورد "ب" از اقسام وحدت خاص كه گفتیم طبیعت آن موضوع متصف به وحدت بوده و انقسام را قبول می­كند، به دو قسم تقسیم می­گردد.
بالذات تقسیم را می­پذیرد، مانند مقدار واحد.
بالعرض تقسیم را می­پذیرد، مانند جسم طبیعی واحد كه از جهت مقدار واحدی كه دارد، وحدت بر آن جسم نیز عارض شده است.
در ادامه، واحد عام نیز به دو قسم تقسیم می­گردد.
واحد عام مفهومی
واحد عام سِعی
واحد عام مفهومی دارای سه قسم است:
واحد نوعی مانند انسان.
واحد جنسی مانند حیوان.
واحد عرضی مانند خندان بودن.
واحد عام سِعی مانند وجود منبسط.(4)

منابع:
1. ترجمه تفسير الميزان‏،طباطبايى، محمدحسين‏،جامعه مدرسين حوزه علميه قم،قم‏، 1374 ه. ش‏،چاپ پنجم، ج : 20ص :670 و 671.
2. طباطبايي، محمد حسين، نهاية الحكمة، قم، مؤسسه نشر اسلامي، 1422، ص182.
3. لاهيجي، عبدالرزاق، شوارق الالهام في شرح تجريد الكلام، قم، مؤسسه امام صادق، 1429 ، ج2، ص207.
4. طباطبايي، همان.

موضوع قفل شده است