راه های مثبت اندیشی و شادکامی در زندگی اجتماعی

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راه های مثبت اندیشی و شادکامی در زندگی اجتماعی

بخش یک
نگرش مثبت اندیشی خود را بشناسید
تصور کنید تلسکوپی در دست دارید. اگر از عدسی کوچک آن نگاه کنید، اشیاء دور را نزدیک می بینید و اگر از عدسی بزرک آن نگاه کنید اشیاء نزدیک دور می شوند. نگرش شما به دنیا مانند همین تلسکوپ است. انتخاب با شما است که از کدام عدسی به جهان پیرامون تان نگاه کنید.
می توانید مشکلات را بزرگ ببینید و شادی را کوچک یا شادی ها را بزرگ ببینید و مشکلات را را کوچک، این به طرز فکر شما بستگی دارد. اگر دائم تنها باشید و در خود فرو روید، عوامل منفی در چشم شما بزرگ می شوند و افکار منفی سایه گسترده ای بر روی افکار مثبت شما می اندازد. ولی اگر در جمع و در میان دوستان خود باشید، ممکن است صدای خنده شما از همه بلندتر باشد.
شما همان چیزی را می بینید که می خواهید. با این حال، برخی حتی در بیابان برهوت هم ریبایی می بینند و برخی دیگر در دل مزارع سر سبز، دلتنگ می شوند. برخی قادرند یک مشکل کاری را به یک موقعیت مناسب تبدیل کنند و برخی دیگر یک فرصت پیشرفت را به یک مشکل مبدل می کنند.

درست فکر کنید
داستان قدیمی حکایت می کند: روزی زنی برای بیماری نزد حکیمیرفت. حکیم به او دارو داد و دستورالعمل هایی تجویز کرد. سپس گفت: بعد از انجام دادن تمام اینکارها باید پاهایت را تا زانو در آب دریا خیس کنی.
فقط مراقب باش در آن لحظه به میمون فکر نکنی؟!
بعد از مدتی زن دوباره به نزد حکیم آمد و گفت: اگر اسم میمون را نیاورده بودید محال بود به یاد آن بیوفتم، ولی حالافکر میمون لحظه ای از سرم بیرون نمی رود!
تمرکز کردن روی هر مسئله ای، حتی اگر آن مسدله جالب نباشد، باعث می شود تا نیرو و انرژی شما بیش از اندازه درگیر آن موضوع گردد و ناخودآگاه جذب آن مسئله شوید. دوستی داشتم که همیشه می گفت: من زمستان ها همیشه مریضم! و واقعا هم همینطور بود از شروع هر زمستان او بیمار میشد و تا اول بهار رنج میبرد. در واقع او با جمله ای که به گفتن آن عادت کرده بود تکلیف تمام زمستان خودش را روشن می کرد.

تخیل خود را باور کنید
در تخیل خود، راجع بع آنچه که می خواهید دقت کنید. نگویید: من تصادف نمیکنم! زیرا این جمله تصادف را در ذهن شما زنده میکتد در عوض بگویی: من سالم به مقصد میرسم. با این جمله سفری آرام و بی خطر در ضمیر و باطن شما شکل می گیرد.
همان گونه که جسم خود را ورزش می دهید، نیروی تخیل خود را نیز به تحرک و عمل وادار کنید. هر قدر بیشتر آن را رشد دهید، بهتر می توانید مسائل و مشکلات خود را حل کنید.

قانون جاذبه
آیا تا بحال برایتان اتفاق افتاده به یاد دوستی بیفتید که ماه ها او را ندیده اید و اندک زمانی بعد ناگهان او را در خیابان ببینید؟ یا به کسی فکر کنید و او به شما تلفن بزند؟ در حقیقت، ذهن و ضمیر شما بصورت یک آهن ربا فکرتان را واقعیت می بخشد.
نوع فکری که در سر می پرورانید از اهمیت ویزه ای برخوردار است. هر فکری که در سر دارید، عواقب و نتایج مختص به خود بر جای می گدارد که بستگی به چگونگی آن فکر دارد. افکار خود را بصورت ابرا هایی نامرئی در نظر بیاورید که از سر بیرون می آیند و باران هایی در زندگی شما فرو می ریزند. با نظم بخشیدن به افکار و زیباسازی آنها، به هر آنچه دوست دارید برسید

مراقب کلمات باشید

کلماتی که به زبان می آورید برحسب نحوه تفکر و احساس تان شکل می گیرند. افکار گفته ها و احساساتان را تحت تاثیر می دهند. احساستان بر گفته هایتان تاثیر می گذارند. بنابراین باید مثلث گفتار احساس و افکار را مورد توجه قرار دهید تا از سلامت روان واقعی برخوردار شویم. حال منش خود را بررسی کنید:

آیا در هنگام صحبت از کلمات مثبت استفاده می کنید؟
آیا به آنچه می خواهید می اندیشید؟
آیا شادی و موفقیت را بسوی خود جذب می کنید؟ یا شکست و بد شانسی را؟

اگر پاسخ مثبت باشد از عدسی کوچک به جهان می نگرید و می توانید مشکلات و نگرانی هار ا دور ببینید. اما اگر پاسخ شما منفی است فورا در افکار خود تجدید نظر کنید.
نیکوس کاز انتزاکیس- نویسنده یونانی- می گوید:
قلم مو و رنگ ها در دستان شما هستند، حال با خودتان است که بهشت را بکشید یا جهنم را.

معجزه نگرش مثبت

ممکن است با خود فکر کنید که مثبت اندیشی ویزگی بسیار خوبی است و کسانی که از این ویژگی برخوردارند خیلی شاد هستند. اما من به شما میگویم که فواید مثبت اندیشی نه تنها شادی بلکه پیامدهای دیگری هستند که می توانند زندگی شما را از این رو به آن رو بکنند. مثبت اندیشی قدرتی است که می تواند زندگی شما را در جهتی مثبت قرار دهد. سلول های بدن شما- از فرق سر گرفته تا نوک انگشتان پا به هر فکری که در ذهن شما شکل می گیرد واکنش نشان می دهند. اگر از کسی متنفر باشید بدن شما بلافاصله واکنش نشان می دهد. دانشمندان دستگاهی را اختراع کرده اند که گیرنده های حساس و صفحه نمایشگر دارد. به کمک این دستگاه می تواند به تمام مردم نشان داد که که چگونه یک فکر می تواند روی سلول های بدن تاثیر بگذارد. جسم شما کاملا فرمانبردار مفز و ذهن شماست. با افکار شاد احساس شادی و با افکار ناخوشایند احساس ناراحتی می کند.
افکار منفی را باور نکنید
متاسفانه در اطراف ما همیشه کسانی هستند که می گویند: نمی توانم فلان کار را انجام دهم.
ما همچون به آنها اطمینان داریم، حرفهایشان را می پذیریم. پس چگونه باور کنیم به چیزی که می خواهیم میرسیم؟ ساده است، ابتدا برنامه ریزی ذهن خود را مرور کنید و ببینید افکار منفی را باور کرده اید یا نه! حالا سعی کنید یک فکر جدید درباره خود ایجاد کنید. تفکری مثبت، تفکری که در برگیرنده تمام اهداف و خواسته های شما هستند. ممکن است ذهن تان با شما بجنگد و فکر کنید چنین کاری ممکن نیست، چرا که ذهن شما به تفکر منفی خو گرفته است.
ولی به آن اعتنا نکنید و مرتب افکار مثبت را برای خودتان تکرار کنید تا هر چه زودتر ذهن شما آن را بپذیرد. با نیروی مثبت اندیشی است که به اهداف خود دست می یابید و آن وقت زندگی لذت بخشی انتظار شما را خواهد کشید. می توانید برای الهام گرفتن اشخاص را الگوی خویش قرار دهید که مثبت فکر می کنند.
به فکری که دیگران در مورد شما دارند اهمیت ندهید. مطمئن باشید آن ها نیز نگران هستند که شما در موردشان چگونه فکر می کنید. به تمرین مثبت اندیشی ادامه دهید. سعی کنید روزانه اطلاعات جدیدی به مغزتان بدهید و بدین ترتیب روش جدیدی برای تفکر ابداع کنید. با این روش به سرعت تفکرات منفی را دور کنید و هم زمتن مثبت فکر کردن را بیاموزید. وقتی ذهن ناخوآگاه شما آن را دریابد این تفکر به باور تبدیل می شود و شما نحوه خلق یک باور جدید و رسیدن به اهداف تان را تجربه می کنید. تکرار می کنم: به افکار منفی دیگران توجه نکنید. آنها به جای شما زندگی نمی کنند که بدانند قادر به انجام چه کاری بوده و از عهده انجام چه کاری بر نمی آیند؟


[="Green"][="SeaGreen"]با سلام و خسته نباشید:)

تعجب میکنم 1همچین تاپیک زیبا و مفیدی انقدر کم استقبال شده!!!

ممنونم از شما.:Gol:

موفق باشید.یا علـــــی.[/][/]

تشکر از مطالب مفیدی که گذاشتید واقعا هم همینطوره.اصل موضوع در کتاب "راز" همینه.من مدتها پیش این کتابو خونده بودم و بهش عقیده دارم ممکنه در نگاه اول کمی به نظر خرافی بیاد ولی این انرژی ها و تفکرات ما همه در اونچه پیش میاد میتونند نقش داشته باشند.خصوصا خوندن این کتاب رو به کسانیکه کلا از زندگی ناامید شدند و هیچ انگیزه ای ندارند توصیه میکنم.

معجزه نگرش مثبت:
ممکن است با خود فکر کنید که مثبت اندیشی، ویژگی بسیار خوبی است و کسانیکه از این ویژگی برخوردارند خیلی شاد هستند. اما من به شما میگویم که فوایدمثبتاندیشی نه تنهاشادي، بلکه پیامدهاي دیگري هستند که میتوانند زندگی شما رااز این رو به آن رو بکنند. مثبتاندیشی قدرتی است که میتواند زندگی شما را درجهتی مثبت قرار دهد. سلولهاي بدن شما- از فرق سرگرفته تا نوك انگشتان پا به هرفکري که در ذهنتان شکل میگیرد واکنش نشان میدهند. اگر از کسی متنفر باشید،بدن شما بلافاصله واکنش نشان میدهد. دانشمندان دستگاهی اختراع کردهاند که گیرندههاي حساس و صفحه نمایشگر دارد. به کمک این دستگاه میتوان به تمام مردمنشان داد که چگونه یک فکر میتواند روي سلولهاي بدن تاثیر بگذارد. جسم شما کاملا فرمانبردارمغز و ذهن شماست. با افکار شاد، احساس شادي و با افکار ناخوشایند،احساس ناراحتی میکند.
افکار منفی را باور نکنید:
متاسفانه در اطراف ما همیشه کسانی هستند که میگویند: نمیتوان فلان کار راانجام دهی.



ما هم چون به آنها اطمینان داریم، حرفهایشان را میپذیریم. پس چگونه باور کنیمکه به چیزي که میخواهیم، میرسیم؟ ساده است، ابتدا برنامهریزي ذهن خود را مرور کنید و ببینید افکار منفی را باور کردهاید یا نه! حالا سعی کنید یک فکر جدید دربارهخود ایجاد کنید. تفکري مثبت، تفکري که در برگیرنده تمام اهداف و خواسته هاي شماهستند. ممکن است در ابتدا ذهنتان با شما بجنگد و فکرکنید چنین کاري ممکننیست،چرا که ذهن شما به تفکر منفی خو گرفته است.ولی به آن اعتنا نکنید و مرتب افکار مثبت را براي خودتان تکرار کنید تا هر چهزودتر ذهن شما آن را بپذیرد. با نیروي مثبتاندیشی است که به اهداف خود دستمییابید و آن وقت زندگی لذتبخشی انتظار شما را خواهد کشید. میتوانید براي الهامگرفتن، اشخاص را الگوي خویش قرار دهید که مثبت فکر میکنند.به فکري که دیگران در مورد شما دارند اهمیت ندهید. مطمئنی باشید آنها نیزنگران هستند که شما در موردشان چگونه فکر میکنید. به تمرین مثبتاندیشی ادامه دهید.


سعی کنید روزانه اطلاعات جدیدي به مغزتان بدهید و بدین ترتیب روشجدیدي براي تفکر ابداع کنید. با این روش، به سرعت تفکرات منفی را دور کنید و همزمان مثبت فکر کردن را میآموزید. وقتی ذهن ناخودآگاه شما آنرا دریابد، این تفکر بهباور تبدیل میشود و شما نحوه خلق یک باور جدید و رسیدن به اهدافتان را تجربهمیکنید. تکرار میکنم: به افکار منفی دیگران توجه نکنید. آنها به جاي شما زندگینمیکنند که بدانند قادر به انجام چه کاري بوده و از عهده انجام چه کاري بر نمیآیید؟

مثبت اندیشی و سلامتی:
مثبت فکر کردن میتواند عاملی براي سلامتی شما باشد. باور نمیکنید؟ بسیاري ازپزشکان معتقدند که تمرین روزانه مثبت فکر کردن روي سلامتی افراد موثر است.بررسی بر روي بیماران جراحی شده نشان داده است بیمارانی که معتقد بودند بعد ازجراحی بهبود مییابند، بهبود یافتند و بیمارانی که چنین عقیدهاي نداشتند، به سختیخوب شدند یا هیچوقت بهبودي پیدا نکردند. مطالعات اخیر ثابت میکنند که تشویش وافسردگی بیماريزا هستند. وقتی بدن تحت فشارهاي عصبی شدید است، هورمونیترشح میکند که ایمنی را بشدت پایین میآورد. سلامت روح تاثیر حیاتی و بسزاییروي سلامت جسم میگذارد. قدرت فوق العاده اي به نام تفکر مثبت، پشتوانهاي محکماست که میتواند جسم و روح ما را در توازن نگهدارد. اگر نگرش وتفکري مثبت درباره
بدن خود و سلامتی آن داشته باشید، این تفکر روي سیستم بدنی شما تاثیر میگ
ذارد وشما واقعاً از سلامت برخوردار خواهید شد. گاهی اوقات تفکرات منفی نسبت به زندگی،دوستان و یا حتی احساس گناه هم میتواند تاثیري منفی روي سلامت بدن بگذارد.آقایی بود که اصطلاحا سًر شریک خود را کلاه گذاشته بود. ابتدا از پول زیادي که بدست آورده بود شاد بود، ولی طولی نکشید که دچار یک بیماري پوستی وحشتناكشد. به دکترهاي زیادي مراجعه کرد ولی هیچ دارو اثري نکرد و پوست بدنش پوشیده ازجوشهاي بزرگ و چرکی شده بود.بالاخره پیش یک روانشناس رفت و فهمید که ضمیر ناخودآگاهش از مسئلهکلاهبرداري بسیار آزرده است. او فوراً دست به کار شد، ضرر و زیان شریکش را جبرانکرد و دوباره سلامتی خود را بدست آورد.
خلاقیت:
افراد مثبت اندیش، خلاق هستند. میدانید که مغز شما به درون شما و محیطاطرافتان انرژي میفرستد و هر چیزي که بیشتر ذهن شما را مشغول کند انرژيبیشتري مصرف میکند و قسمت اعظم وجودتان را در برمیگیرد. مثلاً به باغبانی علاقهدارید. ذهن شما مدام به این امر میپردازد و وقتی در باغ هستید همه چیز را فراموشمیکنید. شما براي خودتان تصویري از باغ خلق کرده اید و میتوانید آن را به میل خودتغییر بدهید. همچون باغبانی که میتواند به دلخواه خود باغ را تغییر دهد، شما نیزمیتوانید وضعیت زندگی خود را تغییر دهید.تفکرات شما، چهارچوب ذهن ناخودآگاه را پایهریزي میکند. اگر همه مطلع شوندکه چگونه با تغییر فکر میتوان واقعیات ذهن را تغییر داد، تحولی در آنها بوجود خواهدآمد.نسبت به زندگی خود و آینده تان مثبت اندیش باشید. خواهید دید که بر اساس قانونجاذبه آن چیزي را که فکر میکنید بدست خواهید آورد. سعی کنید هنگام تفکر،احساس نیز داشته باشید. چرا که احساس، انرژي انجام کار را فراهم میکند. احساسات
خود را کنترل کرده و بر روي آن چیزي که می خواهید متمرکز سازید.باغبانی که عاشق گیاهان و درختان است، سرانجام گل جدیدي را پرورش میدهدیا از قلمه دو درخت به نتایج جالبی میرسد. اگر شما عاشق زندگی وکارتان باشید میتوانید نهایت خلاقیت را در آن بکار برده و از ثمره آن بهره مند شوید.

شهامت:


ترس یک دام است. بزرگترین خطایی که همه مرتکب آن میشوند، بیخبري ازقواي ذهنی است که باعث میشود در ترس خویش به دام بیفتد. زمانی که از چیزيمیترسید، مغزتان به طور خودکار روي ترس شما متمرکز میشود و تا زمانی کهاحساس امنیت کنید ادامه خواهد داشت. در کشورهاي صنعتی مردم دائماً در زمینهامور اقتصادي یا محیطی خود در هراسند، در حالی که این امور

- بالقوه تهدید به شمارنمیروند. ترس به ذهن ناخودآگاه میرسد و بعد ذهن خودآگاه بیآنکه ارادهاي در کارباشد به آن معطوف میگردد و مانند چرخه بیانتهایی، ترس و نگرانی و اضطراب تمامانرژي و توان شما را میگیرد.


آیا کسانی را دیدهاید که از سوسک میترسند و چقدر با آن مواجه میشوند
؟رویاهاي آنها مملو از سوسک است. تمام افکار آنها پیرامون سوسک دور میزند و درنتیجه سوسکها را به سمت خود میکشانند. تصور میکنم وقت آن رسیده باشد که باتغییر تفکرات، واقعیات ذهن ناخودآگاه خود را تغییر بدهید. تمام تجربیات زندگیتان را مثبت قلمداد کرده و تمرکز و حواس خود را روي چیزهایی بگذارید که دوست دارید.خوشبختانه همه ما از نیروي فوقالعاده تفکر مثبت برخورداریم، که میتواند درمراحل بحرانی زندگی ما را به حرکت وادارد تا کاري برخلاف ترسمان انجام دهیم.

- لذت بردن از کار یک انتخاب است. برادرم کریستوفر میداند که چطور شغلهاي کسلکننده را به شغلی جالب و فراموش نشدنی تبدیل کند! اگر روي نیاز به کمک درکارهایی مانند کرتبندي باغچه رنگ زدن سقف یا خرد و خراب کردن داشتم حتما اًو راانتخاب میکردم. زیرا او در انجام هر کاري این طور فکر میکند که باید از آن لذت ببرد.حتی کندن پر مرغ براي او لذتبخش است.

- در کار بیشترین تلاش خود را انجام دهید، البته نه به این دلیل که مورد توجه مردم قرار بگیرید. بلکه تلاش بیشتر باعث میشود از کارتان لذت ببرید.

- اگر در کار کشمکشو مبارزه نباشد، چیزي کم دارد. میدانید چرا بسیاري از خانواده هایی که از درآمد بالایی برخوردارند و میتوان گفت مشهور و ثروتمندند،فرزندانشان به مواد مخدر روي میآورند؟

- به این دلیل که آنها در زندگی انگیزهاي براي مبارزه ندارند و تمام نیازهايمالیشان برطرف شده است.

چگونه شور و شوق از دسترفتهي خود را بازیابیم:

زندگی را ساده بگیرید. کارهایی را که از روي عادت انجام میدادید ترك کنید.کارهاي کم ارزش را از زندگی خودتان حذف کنید تا دنیا را بهتر ببینید. تماشايتلویزیون را یک ماه کنار بگذارید و به چیزهایی که فکرتان را مشغول کرده، دقتبیشتري کنید. آنگاه به نداي قلبتان گوش کنید. بار دیگر صداي ضعیفی از درونتانخواهد گفت: این کار را دوست دارم زیرا مرا راضی میکند و باعث هیجان من میشودکارهاي جدید را امتحان کنید، نقاشی رنگ روغن، ورزشهاي رزمی، کاشت درخت، مربیفوتبال کودکان بودن، زبان انگلیسی را فراگرفتن، ممکن است 10 کار جدید را امتحان کنید و

9تاي آنها باب میلتان نباشد وفقط یک مورد آن باقی بماند.

-آلبرت شوایتزر میگوید: تنها کسی میتواند واقعا خًوشبخت باشد که با جستوجو متوجه شده باشد چطور باید به دیگران خدمت کند.

- انجام آنچه که دوست دارید، نسخهاي براي زندگی راحتتر نیست، بلکه نسخهاي براي یک زندگی جذابتر است.

- باید این را در نظر بگیرید که از هر جایی که میتوانید و هرچه را میتوانید شروع کنید. هر کاري که میکنید تلاش را مهمتر از شانس بدانید.

- هر کجا هستید نباید پايبند آنجا شوید. درختان مجبورند اسیر خاك باشند، ولی شما انسانید!

کارهاي باور نکردنی انسان:

انسان کارهاي باور نکردنی زیادي انجام میدهد. راجر کرافورد را در نظر بگیرید.زمانی که او در آمریکا به دنیا آمد، تنها یک پا و دو بازوي بدون دست داشت. راجر درحال حاضر تنیس بازي حرفهاي است و از راه تدریستنیس امرار معاش میکند.میتوانید داستان زندگی او را با مطالعه کتابش به نام بازي از صمیم قلب بخوانید.داستان راجر به شما میآموزد که محدودیتهاي خود را از زاویهي دیگري ببینید.

دیجیتال دان یک نجار آمریکایی بود که به سرطان حلق دچار شد و حنجرهاش رابرداشتند. زمانی که دیگر قادر به سخن گفتن نبود مجري برنامه موسیقی رادیو شد! اوحرفهاي خود را در یک رایانه تایپ میکرد و رایانه به جاي او صحبت مینمود!

تمام افرادي که به آرزوهايشان رسیدهاند یک الگوي مشترك دارند، آنها راه بسیارطولانی را طی کردهاند. آیا تاکنون شنیده اید فردي که دچار آسم شدید بوده قهرمان دو و میدانی شده!

زمانی که خود را با دیگران مقایسه میکنید، ایستادگی و نیروي ارادهتان بیشترمیشود تا بتوانید به زندگی ادامه دهید

. نیرویی که بدست میآورید سلاحی اسرار آمیزبراي موفقیت در زندگی تان میشود.

- ما همیشه حق انتخاب داریم

. اگر کاري که دوست دارید انجام نمیدهید، به این دلیل است که انرژي خود را در جاهاي دیگر صرف میکنید

. سخن از امکانپذیر نبودننیست، بلکه مسئلهي اصلی تمایل نداشتن انجام آن است. زمانی که میگویید: من اینکار را انجام میدهم و دشوار بودن آن براي من اهمیت ندارد. زندگی هم از شما حمایتخواهد کرد.
- هیچ وقت خداوند از میان ابرها پایین نمیآید تا مجوز موفقیت به شما دهد، شما خودتانباید مجوز موفقیت را صادر کنید.

- بیشتر روانشناسان میگویند شما مجبورید به خودتان ایمان داشته باشید. این گفته کاملاً قابل قبول است. اما قبل از این که بتوانیم به خودمان ایمان داشته باشیمباید خودمان را باور کنیم. به همین دلیل بیشتر مردم زمانی که میخواهند قولی بدهند و متعهد شوند ضعیف شده وکاري که باید انجام بدهند را انجام نمیدهند، قول میدهندبه شما کمک کنند، اما به کار دیگري میرسند.

قول میدهند صورتحسابهاي خود را پرداخت کنند، ولی کشور را ترك میکنند.اینگونه کارها را انجام میدهند و بعد تعجب میکنند که چرا آنها سرو ساماننمیگیرد.

- نکته اي که در زندگی حائز اهمیت است، جرات و شهامت است که کارایی بیشتري از هوش در زندگی دارد. فرِد میگوید: من از هوش سرشاري برخوردارم و دو مدرك تحصیلی دارم. این برایم قابل قبول نیست که افراد کم هوش کار و درآمد بیشترينسبت به من داشته باشند. این را به عنوان یک اصل پذیرفت که پاداش، نصیب کسانیمیشود که پول و شهرت خود را به مخاطره میاندازند.



داستان قورباغه و عقرب:


روزي قورباغهاي کنار نهر نشسته بود که یک عقرب به او نزدیک میشود و میگوید:آقا قورباغه من میخواهم از نهر عبور کنم و چون شنا بلد نسیتم، ممکن است به منکمک کنید و مرا روي پشتتان به آن طرف نهر ببرید؟قورباغه میگوید: ولی تو یک عقرب هستی و عقربها هم قورباغهها را نیشمیزنند.عقرب میگوید: چرا باید تو را نیش بزنم در حالی که میخواهم به آن طرف نهر برسم!

قورباغه میگوید: باشه، بپر روي پشتم تا تو را به آن طرف ببرم، در نیمههاي راهعقرب قورباغه را نیش میزند، قورباغه در حالی که از درد به خود میپیچد میگوید: چرااین کار را کردي؟ حالا هردومون غرق میشویم! عقرب در جواب گفت: چون من یکعقرب هستم و عقربها هم قورباغه را نیشمیزنند!شما هم باید مراقب عقربها باشید! در اطراف شما کسانی هستند که گرفتاريبرایشان مهم نیست به شرط اینکه شما را هم گرفتار کنند.


تاثیر ورزش کردن در زندگی:

اگر تا کنون در زندگی راکت به دست گرفته یا گلی زده باشید، حتما مًتوجه این نکته شده اید که ورزش چیزي فراتر از یک بازي است و پی میبرید که چرا افراد مختلفتعطیلات آخر هفته را در چه در سرما، چه در گرما به ورزشهاي مختلف میپردازند.

چیزهایی که در ورزشفرا میگیریم عبارتند از:

-1 در لحظه زندگی کنید 2- با اعمال زور کار پیش نمیرود. بیشترین قدرت درزمان آرامش بدست میآید 3- خونسرد باشید. با خشم و عصبانیت نمیتوان کاریرا ازپیش برد 4- از حریف خود متنفر نباشید، بلکه مهارتهاي خود را افزایش دهید. نفرتداشتن از هر چیز و هر کس انرژي ما را تحلیل میدهد و ذهن را از هر کاري که قراراست انجام دهد منحرف میکند.
- تمام کودکان باید به نوعی ورزش کنند، ولی نه بخاطر به دست آوردن جایزه، بلکه بخاطر درسهایی که از آن میآموزند. یکی از درسها این است:

مهم نیست کجا شروع میکنید، مهم این است چگونه به پایان میرسانید.

- دیوید ماهونی میگوید: وقتی جوان تر بودم فکر میکردم افرادي که در جایگاه بالایی قرار دارند، چه در مقام مدیر، اسقف، هنرمند، سیاستمدار، یا تجار بزرگ، میدانند چه پیش میآید. حتما هم می فهمیدند. خوب، ولی هم اکنون که من به همان بالا رسیده ام میدانم آنها هم نمی دانستند.



بخش دوم

به این دنیا آمدهایم که درسزندگی بیاموزیم و دنیا آموزگار ماست.

زمانی که موفق به یادگیري یکی از آموزههاي زندگی نمیشویم، باید آن

را بارها و بارها تکرار کنیم، و هنگامی که آن آدرسرا فراگرفتیم، درس
بعدي را بیاموزیم



درسهاي زندگی هیچگاه پایانپذیر نیست.

نقش افراد خبره در زندگی:


شما هم ممکن است فکر کنید افراد خبرهاي وجود دارند که همه جواب ها را میدانند. ولی اینطور نیست. افراد موفق ما موفق بشر نیستند. آنها هم یک مغز دارند،شبانه روزشان 24 ساعت است و معمولاً دو دست و دو پا دارند. ولی آنها مهارت وانضباط را در خود گسترش داده و آن را عرضه کردهاند. شما هم میتوانید مهارتها ونظم و انضباط خود را گسترش دهید و آن را عرضه کنید.

هیچ کس براي موفقیت به دنیا نیامده است:
هیچ کس با اجازه مخصوص براي موفقیت به دنیا نیامده است. خداوند از میان ابرها فرود نمی آید تا بگوید: بفرمایید حالا نوبت شماست! خداوند به شما نمیگوید:اجازه دارید یا ندارید. این شما هستید که به خودتان اجازه میدهید یا نمیدهید.

معلم آماده و دانش آموز حاضر:
هر گاه دانش آموز آماده است، معلم هم حاضر میشود...هنگامی که شما صد درصد تصمیم میگیرید زندگی خود را تغییر دهید یا به هدف خاصی برسید، اسباب و ابزاري هستند که میتوانند براي رسیدن به آن هدف به شماکمک کنند. یعنی دوستانتان به شما مراجعه میکنند و کتابشان را به شما قرض میدهند یا آگهی هاي تبلیغاتی در مسیر شما قرار میگیرند و شما در می یابید در زمان وجاي مناسب قرار دارید.

اراده و تصمیم به کار :
به محض این که براي انجام کاري تصمیم میگیریم ابزار و اسباب انجام آن کار مهیا میشود. ممکن است تصور کنیم ظهور این ابزار و اسباب تصادفی است ولی اگردقت کنیم متوجه میشویم این تصادف به طور مرتب در حال وقوع است.اگر میخواهید آرامش ذهنی بیشتري داشته باشید، روي چیزهایی که اتفاق میافتد برچسب خوب یا بد نزنید.

داستان شانس در زندگی:
کشاورزي بود که یک پسر و یک اسب داشت. روزي اسب کشاورز فرار کرد و همه همسایه ها براي دلداري نزد او رفتند و گفتند: چقدر بدشانسی که اسب فرار کرد. پیرمردپاسخ داد: معلوم نیست که این بدشانسی بوده یا خوششانسی؟ همسایه ها گفتند: معلوم است که این بدشانسی است . پس از یک هفته اسب کشاورز به مزرعه بازگشت و 20 اسب وحشی هم با خود به مزرعه آورد. همسایه ها دوباره براي عرض تبریک آمدند وگفتند: چه خوش شانسی که هم اسب برگشت و هم صاحب 20 اسب دیگر شهري.پیرمرد گفت: چه کسی میداند که این خوش اقبالی یا بداقبالی است؟ روز بعد پسر کشاورز در حالی که سوار یکی از اسب هاي وحشی بود به زمین افتاد و پایش شکست.همسایه ها براي عیادت پسر آمدند و گفتند چه بدشانسی. کشاورز گفت: چه کسی میداند این خوش شانسی است یا بدشانسی؟ همسایه هاي عصبانی در جواب او گفتند:پیرمرد نادان معلوم است که این یک بدشانسی است. هفته بعد سپاهیان به شهر آمدند و همه جوانان سالم را براي جنگ در جبهه هاي دوردست به خدمت بردند، ولی پسر کشاورز به دلیل شکستگی پا در شهر ماند. همه ي همسایه ها براي عرض تبریک نزد کشاورز آمدند و گفتند: چه خوش شانسی که پسرت به جنگ نرفت. و کشاورز گفت: چه کسی میداند؟
صرف تمام عمر خود براي تشخیص اتفاقات خوب یا بد تلف کردن زندگی است.خیلی وقتها فکر میکنیم فاجعه هاي ناگوار و سخت است، در حالی که ما تنها یک درصداز ماهیت واقعی آن را میبینیم.



آینده نگري قورباغه اي:



آقاي دین بلک در کتابشتحت عنوان آیندهنگري قوربارغهاي دو داستان واقعی را نقل میکند: یک بازیکن بسکتبال معروف، 16 ساله در اثر تصادف هر دو پاي خود را از دست میدهد.

مرد میانسالی که کور به دنیا آمده بینایی خود را باز مییابد. بازیکن بسکتبال که کرت برینکمن نام دارد، در بسکتبال با ویلچر بازیکن فوق العادهاي میشود. وي در مصاحبه اي میگوید: من زندگی فعلی خود را به زمانی که هر دو پایم را داشتم، ترجیح میدهم! نمیدانم اگر هر دو پایم را هنوز داشتم، زندگیام چه شکلی داشت؟ من اکنون میدانم که چه کارهام و در آینده میخواهم چه کنم و این براي من بسیار خوب است.تحت هیچ شرایطی نمیخواهم جور دیگري به قضایا نگاه کنم.

مرد 52 سالهاي که با عمل جراحی بینایی خود را بازیافته بود. روانپزشک اومیگوید: وي به عنوان فردي نابینا خیلی خوب از عهده ي همه ي کارهایش برمی آمد. اما وقتی قدرت بینایی خود را بازیافت، توانایی هاي فوق العاده ي قبلی اش در نظرش ناچیز و شغلش نیز احمقانه به نظر آمد. به نظر این مرد به دست آوردن قدرت بینایی ناخوشآیند و کسالت آور بود. به همین جهت به افسردگی مبتلا شد و پس از یک سال از دنیا رفت.

افکار ما:


به زبان ساده میتوان دنیا را به دو شکل مختلف دید:


-1 دنیا آشفته و در هم و برهم است.
-2 دنیا به همین شکل موجود خوب است.
دنیا آشفته و به هم ریخته است: گشتن به دنبال عیب و ایرادهاي هر چیز و ناراحت شدن از تقلّب، دزدي بعضیها، تنبلی و کاهلی افراد، پرخوري شکموها، ولخرجی آدمها، این که عدهاي خاویار میخورند و بعضی دیگر نان خشک، مستلزم صرف انرژي فراوان است، ضمن اینکه انتقاد کردن خود به خود انسان رادر مانده و ناراحت میکند.
دنیا به همین شکل هم خوب است: راهکار دیگر پذیرش دنیا به همین شکل موجود است. میپرسید: به چه دلیل دنیا خوب است؟ پاسخ این است: دنیا همین است که هست! ماه به دور زمین و زمین به دور خورشید در گردش است. گلهاي سرخ شکفته میشوند و پرندگان آواز میخوانند.

مردم ازدواج میکنند و طلاق میگیرند. همسایه ها با یکدیگر جدال میکنند واینها همه بخشهایی از شکل و شماي بزرگ دنیاست.


تصمیم جدي براي روز خوب:


- ما باید یک تصمیم جدي بگیریم و آن اینکه هیچ فردي نمیتواند روز مرا خراب کند. ما باید با خودمان این قرار را بگذاریم که هیچ کارمند از خود راضی بانگ، پلیس راهنمایی و هیچ پیشخدمت بد اخلاقی نمیتواند شبانه روز مرا خراب کند. ما باید به خود یادآوري کنیم در میان این همه وقایع کوچک و بزرگ جهانی

مقابله با یک کارمند بیادب هتل آنقدرها هم مهم و برجسته نیست.
- جایگزین هاي زیادي براي خشم و عصبانیت وجود دارد. میتوان خود را سرگرم کرد. درباره ي نوع زندگی و رفتار دیگران هر قدر مقررات و محدودیت هاي کمتري قائل شوید، رسیدن شما به خوشبختی و شادابی آسانتر خواهد شد.
- با تغییر و بهبود افکارتان، کیفّیت زندگی خود را بالا برید، تا همین افکار جدید روي عواطف و احساسات شما هم تاثیر بگذارد.
- ما به دنیا آمده ایم که به هم کمک کنی. به همین دلیل دنیا پیام زیر را به ما میدهد:
-1 خوشبختترین دوران زندگی ما موقعی است که به دیگران کمک میکنیم.
-2 بیشترین احساس تنهایی، موقعی است که هدف اصلی ما امنیت شخصی باشد.

چگونه میتوان به آرامش ذهنی رسید؟
قسمتی از آن مربوط به روحیه و نگرش شما و قسمتی هم بسته به ایجاد عادات و رفتارهاي روزانه براي رسیدن به آرامش ذهنی است. در افرادي که از نظر ذهنی آرام هستند، حالات خاصی مشاهده میشود: هر یک از آنان برنامه روزانه اي منظمی براي حفظ و توازن خود دارند، بعضی ها عبادت و بعضی ها مراقبه میکنند و برخی در طلوع آفتاب در ساحل قدم میزنند. هر یک از آنان براي خود خلوتگاه و محل ساکتی در نظر میگیرند و با رفتن به درون خود، بیرون خود را مشاهده میکنند.
- براي حفظ فکر خود در زمان حال به دو روش باید توجه داشت:
1. زمان کافی براي انجام کارها را به خود بدهید. وجود این باور که به اندازهاي کافی وقت نداریم باعث میشود به دنبال اتوبوسی بدویم، براي سوار شدن به آسانسور عجله کنیم، غذایمان را در فواصل مکالمات تلفنی بخوریم و غیره در انجام هر کاري به خود بگوییم: در تمام مدتی که در حال نوشتن نامه، اتو کردن لباس یا ورزش با وزنه هستم، تمام توجهم معطوف به این کار خواهد شد و مهم نیست که این کار چقدر زمان ببرد. بنابراین در انجام کارهایم عجله نخواهم کرد.
2. تمرین کنید تا از هوشیاري فراوان برخوردار شوید.
3. فکر ما اغلب در جاي دیگري سیر میکند. هنگام غذا خوردن، سعی کنید مزهي هر لقمه را بطور کامل بچشید. هنگام صحبت با دوستان سعی کنید تمام کلمات او را بشنوید. اگر به آهنگی گوش میکنید، سعی کنید تمام نُتهاي آن آهنگ را بشنوید. بتدریج در این کار پیشرفت خواهید کرد.
به خودتان بقبولانید که من وقت فراوانی در اختیار دارم. تایید مکرر این مطلب در بخشی از ذهن نیمه هوشیار شما جایگزین میشود. هنگامی که تحت فشار قرار گرفتید به خودتان یادآوري کنید: من وقت فراوانی در اختیار دارم. اهل تصوف میگویند مادر خواب به دنیا میآییم، زندگی خود را در خواب میگذرانیم و قبل از اینکه بیدار شویم مجبوریم بمیریم.

چرا باید آرامش داشته باشیم؟


اگر رسیدن به آرامش عمیق را در مدت زمان زیادي تمرین کنید، متوجه میشوید کیفیت فرو رفتن در آرامش، در زندگی روزانه شما تجلی پیدا میکند و شما آرامتر و در عین حال صاحب درك بیشتر و قويتر میشوید. این مانند غوطه ور کردن لباس در آب معطر است. هر بار که این عمل را انجام میدهید، مقدار بیشتري از عطر خود به خورد لباس شما میرود. همهي ما به نداي برخاسته از درون دسترسی داریم. ولی این دسترسی بسیار حساس و ظریف است.

- یکی از نتایج تمرین آرامش، احساس سلامتی و شادابی در انسان است، ولی این کار منافع دیگري هم دارد. معمولاً ما افرادي را که تفکر و احساساتی شبیه ما دارند به طرف خود جلب میکنیم. بنابراین اگر انسان آرامی باشیم افراد آرام و شرایط زندگی آرامتري را به طرف خود جلب میکنیم. افراد عصبی و ستیزه جو در برخورد با افرادآرام، آنان را موارد خوبی براي جدال و درگیري نمیدانند، لذا به سراغ دیگران میروند.اگر طبیعت آرامی داشته باشیم و مجبور باشیم با افراد عصبی سر کنیم، آنها معمولاً ازمنشما پیروي کرده و رفتارشان متعادلتر میشود.


اصول آرامشو مراقبه در زندگی:

- بهبود روان و تمدد اعصاب کار دایمی است. بنابراین هر روز این کار را انجام دهید. بهترین زمان هم براي انجام این کار صبح است، چون در صبحگاه عوامل مختل کننده تمرکز کمتر است و شما را براي طی کردن روزي خوب آماده میکند.

- حرکات را در حالت ایستاده انجام دهید، زیرا در حالت دراز کش ممکن است به خواب روید.
- نداشتن وقت را بهانهاي براي تمرین نکردن آرامش قرار ندهید به هر ترتیب این کار را انجام دهید. مراقبه زمانی را بیش از آنچه صرف کردهاید به شما باز خواهد گرداند. به این کار به عنوان تنظیم کننده یا کوك کننده خود بنگرید، درست همانطور که موتور ماشین خود را تنظیم میکنید. انجام مراقبه به مدت 20 دقیقه در روز بازده کاريشما را افزایشمیدهد.

راه آرامش دادن به ذهن:

- راه آرامش دادن به ذهن هنگامی که مردم ما را آزار میدهند... این روشی را که میگویم آزمایش کنید. هر زمان که با کسی جر و بحث کردید یا با رییس، همسر و اقوام خود اختلافنظر شدیدي پیدا کردید، خود را کنار بکشید و با خودتان خلوت کنیدو به خود آرامش دهید. آنگاه به خود بقبولانید به آنها ابراز محبت کنید. حتی اگر فکر کنید این کار غیر معمول است وبراي سن شما بیش از اندازه نوگرایانه و جدید است بازهم آن را انجام دهید. آن را تجزیه و تحلیل نکنید، بلکه به کار بندید. خیلی از مردم اینکار را میکنن. شاید نتیجه آن شما را حیرت زده کند.
- به خودتان استراحت دهید:


همه ي چیزهاي موجود در اطراف ما از علف، بتون و پلاستیک تا پلی استر ارتعاش دارند، جنگلها و باغها داراي ارتعاشات آرامبخش و مثبت هستند و به ما انرژي میدهنددر حالی که کف بتونی مراکز خرید و زمین و محوطههاي پارکینگ ارتعاشات منفی دارند وانرژي ما را تحلیل میبرند. عبادتگاهها انرژيزا هستند در حالی که رستورانهاي کثیف یا میزهاي پلاستیکی انرژي زدا هستند.

- جایی آرام را براي خود در نظر بگیرید:
این تصادفی نیست که در اغلب فرهنگ هاي جهان براي تنهایی گذراندن احترام قائل شدهاند. جوانان بومی آمریکا و خانه به دوشان آفریقایی مردم و فامیل خود را ترك میکنند، به قله کوه مینشینند و در تپه زارها قدم میزنند تا هدف خود را پیدا کنند.معلمان بزرگی چون حضرت محمد (ص) حضرت مسیح (ع) بودا، و میلونها صومعه نشین، صوفی و جستوجوگر، در عالم تنهایی الهام گرفته اند.

- اگر تنها دعاي شما در تمام عمر خود گفتن عبارت سپاسگزارم باشه کافی است. براي یک لحظهي دیگر در مورد زندگی خود و کسانی که در کنارتان هستند قضاوت نکنید. به فرض یک روز صبح که از خواب بلند میشوید به خدا بگویید: به خاطر زندگیم، خانوادهام، خانهام، دوستانم، صبحانهام و یک روز زندگی از تو سپاسگزارم. آیا احساس رضایت خاطر نمیکنید.

- اگر واقعا طالب آرامشهستید در تمام مراحل زندگی خود قدرشناس باشید و اگر قصد دارید قدرشناس باشید باید با احساس قدرشناسی از خواب برخیزید


. اگر بگویید در صورت بهتر شدن وضع زندگیم قدرشناس خواهم شد، بدانید هیچ وقتزندگی شما بهتر نخواهد شد.
- بدترین دیدگاه در زندگی این است که بگوییم: من در زندگی در رنجم لیکن در بهشت همه چیز جبران خواهد شد.این عقیده بسیار خطرناك است. بنابراین خیلی بهتر است گفته شود در آخرت هر چه میخواهد باشد، ولی هدف من زندگی سعادتمندانه در همین دنیاست.

- بهتر است بپذیریم هر شایستگی و هنري را که در این دنیا میآموزیم با خود میبریم چه عشق، چه اراده و چه بافتن سبد. بنابراین بهترین راه این است که همه ي تواناییهاي خود را در دنیا به کار بندیم و امیدوار باشیم منافع آن به آن دنیا منتقل میشود.
- نباید فقط مردم را باور کرد بلکه باید آن را نیز دوست داشت.
- براي جواب این سوال که چرا به دنیا آمدهایم میتوانیم بگوییم به دنیا آمدهایم تا دوست داشتن و عشق ورزیدن را یادبگیریم.

- مارك تواین میگوید: بخشش انتشار بوي خوش بنفشهاي که در زیر پاي افراد فرو مایه له می شود.

بخشیدن چیست؟


اکثر ما معتقدیم با نبخشیدن دیگران باید آنها را تنبیه کنیم
. انجام این کار یعنی اگر شما را نبخشم، رنج خواهد کشید. در حالیکه اینطور نیست و این خود شما هستید که در رنج خواهید بود. این شما هستید که در دلتان یک عقده ایجاد شده و بیخواب میشوید.

- درد ورنج به انسان تحمیل میشود ولی بدبختی یک انتخاب است امکان دارد بپرسید اگر فردي کار بسیار بدي انجام میدهد، آن موقع چه؟ آیا باز هم باید او را بخشید؟

فردي بنام سندي مک گریگور که در سال 1987 فردي با اسلحه وارد خانهاش شد و سه دختر نوجوان او را به قتل رساند. این فاجعه سندي را به جهنمی از درد و خشم روانه کرد، حتی تصور اتفاقی که براي او افتاد براي ما غیرقابل تحمل است. با گذشت زمان و کمک دوستان، سندي متوجه شد تنها شانس براي بازگشت به زندگی عادي، خلاصی از خشم و بخشیدن قاتل است. در حال حاضر سندي بیشتر وقتش را صرف کمک به دیگران میکند تا به این وسیله بتواند آرامش از دست رفتهاش را بازیابد.

- انسانها در برخورد با اتفاقهاي هولناك دو راه بیشتر ندارند. راه اول را کسانی میروند که تا آخر عمر در اسارت خشم و نفرت میمانند. و راه دوم را کسانی میروند که با گذشت و عفو به مرحلهاي تازه قدم میگذارند.

تا زمانی که روي اشتباهات خود تمرکز کردهایم، دنیا ما را همچنان تنبیه میکند و ما هم به تنبیه کردن خودمان ادامه میدهیم. مادامی که خود را دوست نداشته باشیم، دنیا ما را دوست نخواهد داشت.



به همسایه ات عشق بورز:

عشق ورزیدن به همسایه یعنی،


1- در مورد آنها قضاوت نابجا نکنیم 2- به آنها برچسب نزنیم 3- از آنها توقعی نداشته باشیم. این یک شیوهي عمل و مفید خواهد بود تا ما را از خیلی از ناکامی ها نجات دهد. این موارد را رعایت کردن مانند بیشتر قوانین معنوي و الهی راههاي روانشناختی بسیار خوبی را در بردارد.

بخش سوم

وظیفه شما در زندگی تغییر دنیا نیست.



وظیفهي شما تغییر خود است

راهحلی در خارج وجود ندارد.

تمام راحلها در درون توست.

- براي پیشرفت در هر کاري باید عشق و محبت را سرلوحهي خود قرار دهیم، زیرا


انسان در آن واحد نمیتواند هم عشق بورزد و هم طرف مقابلش را برنجاند. وظیفه شما در زندگی تغییر دنیا نیست. وظیفه شما تغییر خود است. راه حلی در خارج وجود ندارد. تمام راهحلها در درون توست.

دنیا مثل آینه است:



دنیا مثل آینه است، هر احساسی در درونمان داشته باشیم در بیرون هم بروز مییابد. به همین دلیل شما نمیتوانید با دستکاري دنیاي بیرونی، زندگی خود را سامان دهید. اگر مردم در خیابان رفتاري دوستانه ندارند، نباید خیابان را عوض کرد! اگر در محل کار کسی به شما احترام نمیگذارد، تغییر شغل راه حل اصلی نیست.

داستان جالب از تغییر فکر:


کاپیتان جرالد، هفت سال در شمال ویتنام اسیر جنگی بود. او میگوید: در ابتدا از خداوند میخواستم اوضاع و شرایط من را تغییر دهد، قبل از دستگیر شدنم فقط 5 دقیقه وقت از خداوند میخواستم تا بتوانم به جاي دیگري پرواز کنم... خدایا خواهش میکنم بگذار آمریکاییها در جنگ پیروز شوند تا بتوانند من را ازاینجا نجات دهند. اما بعد از گذشت مدتی دعاهاي من تغییر کرد: از خداوند خواستم که آدم خوبی بشوم و این توان را به من بدهد تا شرایط سخت را تحمل کنم و از این شرایط تجارب خوبی کسب کنم. دعاهاي او از شرایط را تغییر بده به مرا تغییر بده تغییر پیدا کرد. در روابط اجتماعی تغییر خودکار ساز است، ولی تلاش براي تغییر دیگران کارساز نیست.

براي شاد بودن نیاز به هیچ چیز نیست، جز رها کردن افکار منفی. افکاري که هیچ کمکی به شما نمیکند، اگر در زندگی نقطه ضعفهاي مردم را فهرست کنید: او آدم احمقی است، ادم آدم فضولی است. او فردي پر حرف است. در آرامش ذهن شما تداخل ایجاد میشود. به طور قطع شما خود را برتر از سایر مردم میدانید و با خود میگویید: دنیا و مردمشخوب نیستند. وقتی مردم را با تمام نقایصشان میپذیرد، احساس متفاوتی نسبت به دنیا و جایگاه خود پیدا میکنید.

- اگر زیبایی را در اطرافتان جستجو کردید، آن را بیشتر در درون خودتان مییابید، شما مردم را آنگونه که هستند نمیبینید، بلکه همانطور که خودتان هستید میبینید. تجربه شما از دنیا در واقع تجارب خودتان است. اگر چیزي را که میبینید دوست ندارید نباید آیینه را سرزنش کنید، این کار کمکی به شما نمیکند. در ساماندهی زندگی، تغییر خودکار ساز است ولی تلاش براي تغییر دنیا کارساز نیست.

- وقتی فردي را میبینید به خاطر بسپارید که این یک برخورد مقدس است. همانگونه که او را میبینید، خودتان را خواهید دید. همانگونه که با او رفتار میکنید، با خودتان رفتار خواهید کرد. هرگز این را فراموش نکنید که در او، هم میتوانیدخودتان را پیدا کنید و هم گم. (از کتاب درسهایی از معجزه)

هدف ما در زندگی چیست

زندگی ما با یک کار بزرگ معنی و هدف پیدا نمیکند. ما مجبوریم هدف و معنی را در میان انبوهی از کارهاي کوچک پیدا کنیم فرد میلیونها دلار پول بدست آورده و از خودش میپرسد این همه پول به چه درد من می خورد مري مدیرعامل شرکتی میشود و میگوید: هدف من از قرار گرفتن در این موقعیت براي چیست در هیچ یک از این کارها هدف و معنی واقعی وجود ندارد. هدف و معنی در زمان حال است. در آنجا بودن بهتر از در اینجا بودن نیست. اگر میخواهید هدف و معنی را پیدا کنید باید به لحظه حال توجه کنید ودر لحظهي حال است که پاداش را پیدا میکنید.

پرهیز از یاس و ناامیدي:


زندگی با امید زیباست همیشه با امید زندگی کنید، با امید شور و شعف را در زندگیتان تجربه نمایید، اجازه ندهید نا امیدي چون خوره شما را از پاي درآورد و اعصاب و روانتان را خراب کند، اگر امیدوار باشید و با امید به زندگی و آینده نگاه کنید، مطمئن باشید که شادکامی و موقعیتها یکی پس از دیگري در زندگیتان رقم خواهدخورد و نتایج امیدبخشحاصل خواهد گردید، اما اگر زانوي غم در بغل گرفتید و سرود ناامیدي سر دادید بدانید زندگیتان را با وهم و خیال به تباهی خواهید کشاند، اگر ناامید شدید، اگر احساس یاس در شما به وجود آمد، درد و رنجها و مشکلات سراغتان خواهد آمد و افسردگی نتیجهي آن خواهد بود.

از شکست پیروزي بسازید:


زندگی پر از فراز و نشیب است. هیچ کس نمیتواند ادعا کند که در زندگی بدون مشکل است، اما چگونگی برخورد با مشکلات خیلی مهم است، افرادي هستند که با توانندي بر مشکل فایق آمده و از آنها پیروزي میسازند و افرادي هستند که در مقابل مشکلات خیلی زود زانو خم کرده و بر شانس بدخویش لعنت میفرستند و زمین گیر میشوند، در حالی که میتوانند با مشکلات برخورد منطقی داشته باشند و با صبر و حوصله و با پیدا کردن راه حل مناسب بر آنها فایق آیند و دچار افسردگی و ناراحتی نشوند. اگر کسی در مواجه با مشکلات زندگی اظهار عجز و نمود و خودش را ناتوان نشان داد زمین گیر خواهد شد، برخی از افراد هستند مشکلات کوچک را بزرگ میکنند، از کاه کوه ساخته زندگیشان را به تباهی میکشانند، گاهی افرادي که دست به خودکشی زدهاند، یا برخی از کارهایی که در اثر مشکلات پیش آمده از خود بروز دادهاند که در نتیجه ضعف روحی و عدم خودباوري و بدبینی آن است. وقتی مشکل در سر راهشان پیدا شد، زود خودشان را باختهاند و تمام درها را به روي خودشان بستهاند به همین خاطر گاهی به کارهاي خطرناکی دست زدهاند که عواقب شومی را در پی داشته است. خداوند متعال در قرآنکریم میفرماید: من انسان را در رنج و سختی آفریدم. گروهی از مفسران در تفسیر آیه فوق گفته اند: منظور این است که ما انسان را در درون رنج و سختی آفریدیم و او رنج هاي دنیا و گرفتاريهاي آخرت را با هم به دوش میکشد. به همین دلیل هم گفته اند: فرزند آدم همواره رنج و سختیها را به دوش میکشد و با آنها مبارزه میکند تا جهان را بدرود گوید و برخی دیگر گفتهاند: آیه به مسئولیتپذیري انسان اشاره دارد، و روشنگري میکند که ما انسان را هدفمند و هدفدار و با انبوهی از ارشاد و هشدار آفریدیم و او را به مقررات اجتماعی، اخلاقی اقتصادي، انسانی، از رعایت نظافت و بهداشت گرفته تا نماز و نیایش، راستی و درستکاري عدالت و پروا در زندگی عادلانه و آزاد منشانه موظف ساختیم، و او باید بداند که این جهان سراي رنج و گرفتاري است و بهشت سراي آرامشو راحتی و نعمت است، و باید براي رسیدن به آن بکوشد. پسهنر آن است که انسان در مقابل مشکلات پایداري نشان دهد و از هر شکستی درسی گرفته و با مبارزه به پیروزي و کامیابی برسد. زندگی ارزش تسلیم شدن در مقابل مشکلات را ندارد، اگر انسان ایمان قوي و اعتقاد به خدا داشته باشد تمام مشکلات برایشچون آب خوردن راحت وحل خواهند شد.

راضی بودن به قضاي الهی:

قتیبه بن سعد میگوید: وارد یکی از قبایل عرب شدم، صحرایی دیدم پر از شترانی که همه مرده بودند که به شمار نمیآمد. در آنجا پیرزنی بود. پرسیدم این شتران از آن که بوده است؟ گفت: آن پیرمرد را که بالاي آن تل میبینی که نشسته و پشم میتابد. به سراغ او آمدم، گفتم: اینها همه از آن تو بوده گفت: به نام من بوده است. گفتم چه شده که به این روزگار افتادند؟ او در جواب گفت: آن کسی که داده بود گرفت.

« برنامه ریزي صحیح در زندگی »
زندگی زیبا یعنی رسیدن به تمام امور زندگی، از نیایشو اطاعت پروردگار، تامین مخارج زندگی خود و افرادي که نسبت به آنها و
ظیف هاي بر دوش انسان است و استفاده بهینه از نعمتها و لذایذ حلالی که خداوند آنها را در اختیار انسان قرار داده است. اگر کسی در هر یک از این موارد افراط و تفریط کند با شکست مواجه میشود، زیادهروي یا سستی و تنبلی در اطاعت پروردگار موجب پشیمانی میگردد. زیادهروي یا سستی و تنبلی در کار و کسب موجب عدم موفقیت و سرد شدن زندگی میشود و انسان نمیتواند از لذایذ زندگی بهرهمند شود و افراط و تفریط در لذایذ زندگی سبب ندامت و از بین رفتن شیرینی زندگی میشود، تعادل همراه با داشتن برنامه لذتبخش است.

روابط اجتماعی از نظر حضرت علی (ع):

حضرت علی (ع) در نامه خود به پسرش امام حسن مجتبی میفرماید: اي پسرم! نفس خود را میزان خود و دیگران قرار ده، پسآنچه را براي خود دوست داري براي دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را براي خود نمیپسندي، براي دیگران مپسند، ستم روامدار، آنگونه که دوست نداري به تو ستم شود. نیکوکار باش، آنگونه که دوست داري به تو نیکی کنند، و آنچه را براي دیگران زشت میداري براي خود نیز زشت بشمار، و چیزي را براي مردم رضایت بده که براي خود میپسندي، آنچه نمیدانی نگو، گرچه آنچه را میدانی اندك است، آنچه را دوست نداري به تو نسبت دهند، درباره دیگران مگو. انسان اجتماعی آفریده شده و در اجتماع و رشد وپرورش مییابد و با افراد گوناگون داراي روابط و ارتباطات میباشد. این رابطه و تعامل به اصول و مقرراتی نیازمند است که اگر آنها مورد توجه قرار گیرند موفقیتهاي چشمگیر نصیب بشر خواهد شد.

معاشرت اجتماعی با مردم از نظر حضرت علی (ع):
حضرت علی (ع) به فرماندار مصر سعد بن ابیبکر هنگامی که او را در آغاز سال 37 هجري به سوي مصر فرستاد راجع به رفتار و اخلاق اجتماعی و چگونگی معاشرت با مردم چنین سفارش فرمود و نامه نوشت:
با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشادهرو و خندان باش، در نگاههایت، و در نیم نگاه و خیره شدن به مردم، به تساوي رفتار کن، تا بزرگان در ستمکاري تو طمع نکنند، و ناتوانها در عدالت تو مایوس نگردند، زیرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ، آشکار و پنهان خواهد پرسید، اگر کیفر دهد شما مستحق بیش از آن دارید، و اگر ببخشد از بزرگواري اوست. حال در زندگی خودمان خوب بنگریم و ببینیم چقدر به فرمایشات آن حضرت جامهي عمل پوشاندهایم چقدر توانستهایم این اخلاق پسندیده را ملکهي نفس خویش بگردانیم، آیا با اطرافیان خود فروتن، نرمخو و مهربان هستیم، آیا گشاده رو و خندان هستیم،یا اینکه اندك مال دنیا، یا پست و مقام آن سبب شده قیافه خشن، و رفتار متبکرانهاي داشته باشیم، آیا صاحبان پست و مقام میتوانند در مواجه با مردم خود را همانند آنها ببینند و بین غنی و فقیر تفاوتی قائل نشوند؟ اگر چنین اخلاق پسندیدهاي را داشته باشند در تمام ابعاد زندگی موفق خواهند شد و زندگی شیرین را تجربه خواهند نمود.
زندگی موفق:

ضمن انجام وظایف و مسؤولیت هاي روزانه جهت کاهش فشارها، تنش ها و خستگی هاي روانی و جسمی و تجدید انرژيهاي مصرف شدهي خود، همسر و فرزندان در بین انجام وظایف روزمره، فعالیتهاي لذتبخش و تفریح هاي دلخواهی چون ورزش، پیادهروي، دیدار دوستان، مسافرت، مطالعه، همنشینی با دوستان و فامیل، گوش دادن موسیقی، کشیدن نقاشی، تشویق و تحسین همدیگر و غیره در برنامهتان بگنجانید تا نشاط طراوت و بالندگی زندگی مشترکتان را حفظ کنید.
- مهرورزي و مهرانگیزي، تنها سلوك آزادي جهان شفقت و مهرورزي و مهرانگیزي، موهبتی ست الهی، و خداوند این موهبت را تنها نصیب دلهاي آیینه گون بی زنگار و بی پیرایه میکند.
عشق همچون گل سرخ در خاكهاي حاصلخیز روحی پاك میشکفد. عشق، تنها گلی است که پس از شکوفایی، هرگز پژمرده نمیشود. عشق دل را عروج میدهد و به قلب ستارههاي روشن معنا میبرد. عشق، پرنده جان را از قفس ترس و حسرت میرهاند و آن رادر هواي خوب خدا به پرواز در میآورد. عشق، تنها آزادي دنیاست.
ایستادهام، تا که بتوانم:

پیروزي و شادکامی هرکس، از ذهنیت و ظرفیت و باور درونی خود او آغاز میشود، و نه از امکانات و عناصر روبنایی و بیرونیاش. پیروزي و توانمندي و تحول افرینی هر کس، درست از لحظهاي آغاز میشود که او، از درون، متحول و پیروزگر شده باشد و اگر هم، گیرم که پیروزي و پیروزگري در بیرون اتفاق افتاد، تا که از درون شرایط و اوضاع فراهم نباشد، محال است که آن پیروزي و رهاسازي برون، دوام و قرار تواند داشت. ریشه پیروزي و خوشاینديهاي بیرونی و درونیست. و آنکس پیروزي و پیشروي و پیشرفت بیشتري می تواند بدست بیاورد، که خود- خویشتن- از بیپروایی و پایداري و پیروزي درونی بیشتري برخوردار بوده باشد. پايبندي و پایداري پاي بست اصیل خانه آرامش آدمی است. ایستادن، ابتداي قد کشیدنست. تنها در سایه سار ایستادگیست که میتوان به توانگري و تناوري رسید.
راز زندگی:

از منظر اهل راز تخته سیاه یا پیشانی نوشتی براي کسی وجود ندارد. هر کس معمار سرنوشت خویش است و با افکار و اندیشههاي خود آن را رقم میزند و زندگی قلم و رنگ در دست توست، بهشت را :« کازانتراکیس » خویش را بنا میکند. به قول نقاشی کن و وارد آن شو.
چیزي که موجب میشود زندگی را لمس کنیم. احساس شور و نشاط است، سرور، شادمانی، خنده، عشق، اینها مواد اولیهي یک زندگی خوب هستند. اگر با انجام چند کار ساده مانند خنده، ورزش، شوخی و طنز، گردش در طبیعت، آب دادن به گیاهان و غیره میتوان این احساس مطبوع را تجربه کرد و آن را به زندگی خود وارد نمود، پس چرا درنگ؟ به قول حافظ:
خیز و در کاسهي سر آب طربناك انداز پیش از آنی که شود کاسهي سرخاك انداز
جوهره ي موفقیت، شادي وج نشاط درونی است. باید از زندگی لذت ببریم. زندگی، شگفت انگیز و دوست داشتیست. ما به این جهان آمدهایم که آن را تجربه کنیم و از مواهب بیشمارش بهرهمند شویم. نیامدهایم که عذاب بکشیم و خود را در رنج و محنت غرق کنیم. حیف است که به جاي داشتن احساس مطبوع و خوشایند، خود را در معرض حملات و ناکامیهاي گذشته قرار دهیم. زندگی با زنده بودن تفاوت دارد. زنده بودن پایینترین و نازلترین مرتبه زندگیست، در حالی که زندگی یعنی همه چیز. زندگی یعنی داشتن یک حس خوب و به اشتراك گذاشتن آن با دیگران. زندگی یعنی همراه
شدن با شادي و نشاطی که ناشی از آگاهی از نعمتها و موهبتهایی است که در اختیار داریم. زندگی یعنی شاد بودن، شاد کردن و بهرهبردن از آن چه در لحظه اي اکنون وجود دارد. با این امید: به دنبال چیزهایی باشید که حسخوبی براي شما ایجاد کنند. خود را با هدفها و آرزوهايتان پیوند دهید. زندگی یک سفره خیره کننده و دوست داشتنی است. بکوشید تا آنطور که میخواهید، زندگی کنید. این مهمترین پیام راز است.
زندگی با طراوت:

همچنان که در خیابان پر ازدحام و بر تردد زندگی، قدمزنان روزمرگی را به دفعات تجربه میکردم، با خود میاندیشیدم: شاید امروز نیز روزي چون دگر روزها باشد و مجبور نباشم بابت زندگی کردن، بهایی گزاف بپردازم و تغییر و دگرگونی در روال عادي آن را انتظار بکشم وامیدوار بودم که اینگونه باشد.
نگاهی به آسمان آبی انداختم و شکوه و جلال خورشید در میان آسمان، ظاهراً تاییدي بر آنچه گمان میکردم، بود که موجب شد لبخندي دلنشین بر لبم بنشیند. هنوز چند لحظهاي بیش نگذشته بود که به ناگهان، ابري تیره، بیپروا از یک سو بر گوشهاي از آسمان آبی هجوم آورد و خودنمایی کرد و بتدریج، سیطره خود را بر سراسر پهنهي آسمان گسترش داد ولبخند را از لبم محو کرد.
بار دیگر با خودم اندیشیدم: به گمانم امروز با روزهاي دیگر تفاوت دارد و قرار است روزمرگی زندگی، دستخوش تغییراتی شود. حال خوشایند یا ناخوشایند. که احساس اولین قطرات باران پاییزي بر صورتم، بار دیگر لبخندي خوشایند را بر لبان منتظرم ظاهر ساخت.
آري! باران رحمت خداوند، همان تغییري بود که به زندگی،معناییتر و تازه میبخشید و به آن طراوت و تازگی میداد.

بزرگترین آرزو:

پیش از آنکه سقراط را محاکمه کنند، از او پرسیدند: بزرگترین آرزویی که در دلداراي چیست؟ پاسخ داد: بزرگترین آرزوي من، این است که به بالاترین مکان در آتن صعود کنم و با صداي بلند به مردم بگویم که اي رفقا! چرا با این حرص و ولع، بهترین وعزیزترین سالهاي عمرخود را به جمعآوري ثروت و طلا میگذرانید، در حالی که آن گونه که باید و شاید در تعلیم فرزندانتان که مجبور هستید روزي ثروت خود را براي آنان باقی گذارید، همت نمیگذارید؟!

از نظر بروس فردریک اسکینر تنبیه میتواند:

- موجب احساس گناه در تنبیه شونده شود و آینده او را تحت تاثیر قرار دهد.
- در انسانها تعارضات شدیدي را ایجاد کند.
- موجب ناهمخوانی پاسخها شود.
-فرد را ترسو کند و در نتیجه او نمیتواند در مواقع سرنوشتساز، تصمیم گیري
کنید.
- موجب پرخاشگري شدید کودکان و مشکلات تغذیهاي شود.
الگوي تازه براي دوستی:

اگر همه امکانات مادي که براي بهرهگیري در زندگی در اختیار دارید را بررسی کنید، در خواهید یافت که تقریبا همه ي این اشیا

ء با افراد دیگر مرتبط هستند. اگر به دقت فکر کنید، خواهید دید که همه این کالاها، در نتیجه ي تلاشهاي افراد دیگر بوجود آمدهاند، تلاشهایی که مستقیم یا غیرمستقیم به وسیلهي دیگران صورت گرفته است. بنابراین با وجود این واقعیت که فرایند پیوند بادیگران، ممکن است متضمن سختی، برخورد و غیره باشد، باید تلاش کنیم تا نسبت به دوستی و محبت، دیدگاهی به
دست آوریم که بتواند ما را به نوعی از زندگی رهنمون شود که در آن، تعامل کافی با افراد دیگر وجود داشته باشد تا بتوانیم از یک زندگی همراه با شادمانی بهرهمند شویم
. تقریبا هًمهي پژوهشگرانی که در عرصهي روابط انسانی تحقیق میکنند، اتفاق نظر دارند که این رابطه دوستی در زندگی ما نقشی حیاتی بر عهده دارد. جان با ولبی پیوند دوستانه با افراد دیگر، کانونی است که » : روانکاو برجسته انگلیسی میگوید زندگی انسان، پیرامون آن میچرخد. از همین پیوندهاي دوستانه است که شخص در زندگی خود، توان و شادي لازم را به دست میآورد و با حس دولتی که به دیگران ابراز می دارد، به آنان هم قدرت و شادي میبخشد.


بدیهی است که حس دوستی، سلامت جسمی و روانی آدمی را تعیین میکند

.پژوهشگران علوم پزشکی با توجه به تاثیرات مثبتی که پیوندهاي دوستانه بر سلامتی انسان دارد، متوجه شدهاند افرادي که دوستان نزدیکی دارند و میتوانند براي تایید رفتار خود و نیز در جستجوي محبت و مهرورزي، به آنان روي بیاورند معمولاً در برابر بیماریهایی چون حملات قلبی و نیز اعمال جراحی بزرگ، بهتر دوام میآورند و احتمال این که به بیماريهایی چون سرطان و عفونتهاي دستگاه تنفسی مبتلا شوند کمتر است.

اریک فروم روان کاو و فیلسوف مشهور، ادعا کرده که عمدهترین ترسی که در نوع انسان وجود دارد، این تهدید است که از انسانهاي دیگر جدا شود

. اریک فروم عقیده داشت تجربهي انزوا که ابتدا در دوران نوزادي تجربه میشود، منشاء اصلی تمام اضطرابهایی است که انسان در طول حیات خود با آن روبروست. جان با ولبی نیز معتقد است که شواهد تجربی متعدد و پژوهشهاي انجام شده، این نظریه را تایید میکند که جدایی نوزاد از مادر یا پدر در اواخر یک سالگی، به ناچار در کودك، ایجاد ترس و غم میکند. این پژوهشگر معتقد است که جدایی و حس کمبود درونی، ریشه هاي اصلی ترس، غم و اندوه آدمی است.


شرط عشقورزي به خود

فراین توسعهي شخصی داراي سه مرحله است


1) پذیرفتن خود: اولین شرط این است که همانگونه که هستی، خود را بپذیري تا بتوانی خود را دوست بداري. البته این بدان معناست که ضمن پذیرش خود، در برابر ضعف هایت بیکار ننشینی، بلکه باید تلاش کنی که این خود موجود را به خود مطلوب تبدیل کنی اما لازمه این حرکت پذیرفتن خود به عنوان موجودي دوست داشتنی است.

اجازه نداري هیچکدام از اعضا و جوارح بدن خود را نازیبا ببینی و محکوم کنی، بلکه باید همانگونه که هست، بپذیري و خداي را سپاس بگویی اما باید تلاش کنی تا وضعیت مطلوب تغییر دهی.
2) بخشش خود: بدین معنا که قلم عفو بر همهي غفلتهاي گذشته بکشی و خود را به طور کامل ببخشی تا رها شوي ولیاقت دوست داشتن از سوي خودت را پیدا کنی زیرا شرط عشقورزي به خود، احساس پاکی و بیگناهی نسبت به خود است، پسخود را هرگز به خاطر اشتباهات گذشتهات ملامت نکن، خود را ببخشو از رنج کشیدن رها شو و براي جبران اشتباهات گذشته، تلاش کن تا بتوانی از این رهگذر، یک قدم دیگر به دوست داشتن خود نزدیکتر شوي.
3) عشق ورزي به خود:

سومین شرط که در واقع مهمترین شرط در مسیر عشقورزي به خود است، این است که بتوانی از طریق رسیدن به خود مطلوب و رها شدنی که در نتیجهي پذیرش و بخشش خود است و تلفیق این دو مسئله با یکدیگر، به خود عشقورزي چرا که در واقع، اکنون تو آن موجود زیبا و پاك و مبرا هستی که لایق عشق است و این گوهر عشق، در تو هویدا شده و آینهاي شدهاي که میتوانی جلوههاي زیباي خداي رحمان را از خود نشان دهی.
ذات من نقش صفات خوش توست
من اگر خود صفت ذات توام

مولانا
حال که در این راه، از اولین مرحله گ

ذشتی و توانستی به خود عشقورزي، میتوانی دیگران را نیز دوست بداري اما دوست داشتن دیگران هم مستلزم بخششو پذیرش آنان است. تا انسانهاي دیگر را نبخشی و همانگونه که هستند نپذیري، نمیتوانی دوستشان داشته باشی و به آنان عشق بورزي.

پس از هر کس کینهاي داري، او را ببخش، اگرچه پارهاي از انسانها لیاقت بخشیدن را ندارند

. بنابراین نمیگویم که آنان را ببخش به خاطر این که لزوما مًستحق بخششاند، بلکه آنان را به خاطر خدا ببخش زیرا تو به این آرامش نیازمندي. پذیرش و بخشش دیگران، بخش مهمی از فرایند عشقورزي در وجود یک انسان عاشق است. اکنون که توانستی خود ودیگران را دوست بداري و در نتیجهي این دوست داشتن، به کائنات جهان هستی هم عشق بدهی، میتوان معشوق باشی و از این طریق، زیبایی ها را جذب کنی و میان احساسات و عواطف خود و عشقی که در جوهره هستی وجود دارد تعامل ایجاد کنی تا کائنات، تو را بلند کند و به قله موفقیت برسانند.



اصل 10/ 90 چیست؟
10درصد از زندگی، آن چیزي است که براي شما اتفاق میافتد و 90 درصد را خود شما با واکنشهايتان به امور، تعیین میکنید، بدین معنا که شما بر10 درصد از اتفاقاتی که برايتان میافتد، هیچ کنترلی ندارید. براي نمونه شما نمیتوانید ماشین در حال سقوطی را از سقوط کردن بازدارید، هواپیما ممکن است دیر برسد و تمام زمانبندیهاي شما به هم بریزد، رانندهاي ممکن است شما را در ترافیک اسیر کند و شما بر این 10 درصد هیچ کنترلی ندارید اما 90 درصد بقیه را شما تعیین میکنید، با عکسالعملهايتان. چراغ خطر را شما کنترل نمیکنید اما میتوانید واکنش خود را نسبت به آن کنترل نمایید.

:


در اینجا چند روش براي به کار بستن اصل 90/10 می آوریم: اگر کسی علیه شما چیزي گفت، مانع نشوید و اجازه دهید آتش حملاتش، خاموش شود. شما نباید اجازه دهید که نظرات منفی، رويتان تاثیر بگذارد و بهترین عکس العمل را انجام دهید تا روزتان خراب نشود. یک عکسالعمل اشتباه ممکن است منجر به از دست دادن یک دوست، اخراج شدن از محل کار یا به شدت عصبیشدن گردد. اگر کسی در ترافیک، راه شما را ببندد، عکسالعمل شما چیست؟ آیا تعادلتان را از دست میدهید یا روي فرمان میکوبید؟ آیا ناسزا میگویید؟ چه کسی نگران است اگر شما 10 ثانیه دیرتر به سرکار برسید؟ چرا اجازه میدهید ماشینهاي دیگر موجب شوند رانندگی شما خراب نشود؟
اصل 10/90 را بخاطر بیاورید و اصلاً نگران نباشید. به شما گفته اند که شغلتان را از دست خواهید داد، چرا آزرده و بی خواب شده اید؟ این مشکل، حل خواهد شد. این انرژي وقتی که صرف نگرانی میکنید را صرف یافتن یک کار جدید کنید. هواپیما تاخیر دارد و این موجب میشود که زمانبندي امروز شما فشردهتر شود. چرا ناراحتی خود را سر خدمه ي پرواز، خالی میکنید؟ از زمانتان براي مطالعه یا شناختن بقیهي مسافران استفاده کنید، چرا عصبانیت؟ این کار وضع را خرابتر خواهد کرد. همه ما باید اصل 10/90 را درك کرده و بکار ببریم، این اصل میتواند زندگی ما را تغییر دهد، فقط نیروي اراده لازم است تا خود را مجاب کنیم و تمرین بیشتري داشته باشیم.
دروغ منفوري جهانی
به این جمله توجه کنید




: در یک رابطه تعریف شده، دروغ از شما پیروز ظاهري و بازنده واقعی میسازد. شاید در سایهي دروغ که بیرحمانه به آن لباس زرنگی میپوشانیم، به موفقیتهایی هم دست یابیم اما هرگز احساس آرامش و رضایت نخواهیم کرد. در این جمله کوتاه، چند نکته نهفته است؛ رابطه، دروغ، پیروزي ظاهري، بازنده ي واقعی، زرنگی، آرامش و در نهایت احساس رضایت. دروغ پدیدهایی اجتماعی است نه فردي و شخصی و یک داد و ستد انسانی است که صرفنظر از سود و زیان طرفین، بایدبه ظرفیتهاي نهفته در جزءجزء آن نیز توجه نمود. این دو مقوله یعنی پدیده هاي اجتماعی و روابط مبتنی بر درونیات انسانی، ما را در برابر مهمترین و اثرگذارترین اتفاق اجتماعی قرار میدهد که باید فارغ از تمامی عقاید و باورها، تنها از نقطه نظر اجتماعی و انسانی آن را مورد مطالعه و کنکاش قرار دهیم.

دروغ، بد است این یک باور خدشهناپذیر است، هیچ کس از دروغ گفتن و دروغ شنیدن، راضی و خوشحال نیست اما هم دروغ موجود است و هم دروغگو. البته دروغ شنیدن، حاصل طبیعی دروغ گفتن است. برخی از روانشناسان و محققان علوم اجتماعی، بر این باورند که دروغ، رابطه مستقیم با ضعف دارد و این ضعف از چند جهت قابل بررسی است. ضعف شخصیتی، ضعف بدنی، ضعف عقیدتی، ضعف خودباوري، ضعف علمی و غیره.

براي شاد زیستن خودمان را بشناسیم





آمده است كه در زبان، رنگ، ملیت، فرهنگ عمومی، شغل و ... از جمله اموري است که در میان همهي افراد دریافت میشود اما اشتراکات دیگري نیز وجود دارد مانند برخورداري از حواس پنجگانه، راست قامت بودن، نیازمندي به غذا، حس کنجکاوي، کمال طلبی، حقیقتطلبی، میل به پرستش، زیبایی دوستی و ارادي آزاد، مشترکات نوع نخست، بدلیل فقدان آنها در برخی افراد، نمیتواند از امور ذاتی و سرشتی انسان به شمار آید اما مشترکات نوع دوم، به طور تقریبی در همهي انسانها دیده میشود و میتوان گفت به طور نسبی از امور سرشتیست، بنابراین کسی که میخواهد خوب، شاد و سالم زندگی کند، باید تا حدودي آنها را بشناسد. کافی است کمی دقت کنیم و در وجود خودمان به درستی، آنها را بشناسیم زیرا اگر آنها را بشناسیم- یعنی خودمان را بشناسیم- خداي خود را بهتر میشناسیم. اگر خود را آنطور که هستیم و باید باشیم نشناسیم، زندگیمان در تضاد و کشاکشی بیهوده، سپري خواهد شد و یافته هاي مان از خودمان، نه بر اساس واقعیت وجودمان، بلکه بر اساس ایدهالها و تلقینات خواهد بود، پوچ و توخالی و فاقد انرژي و زایندگی چرا که اعمالی نیستند که خود واقعی و خود درونمان، آنها را بوجود آورده باشد.

بهترین راه پیشبینیآینده، ساختن آن است:



لائوتسه میگوید: دلیل اینکه رودخانهها و دریاها، صدها جویبار کوهستانی را در خود میپذیرند، این است که در ارتفاعی پستتر از آنها جریان دارند، به همین دلیل هم بر همهي آنها حکم میرانند. مرد دانا هم که میخواهد از همه برتر باشد، پشت سر همه حرکت میکند، بنابراین کسی سنگینی برتري او را حس نمیکند و هر چند مقامش برتر از همگان است، کسی آزرده خاطر نمیشود. پیتر دراکر میگوید: آینده به روي افراد و سازمانهایی بسته خواهد بود که یاراي گریز از جاذبه گذشته را ندارند.

شکست پویا، تجربه اي مفید در مسیر موفقیت



همهي آدمهاي موفق، به طور حتم شکست را تجربه کردهاند. برخی شرکتها به استخدام مدیران شکست خورده، بیشتر علاقهمندند چون معتقدند آنان شکست را یکبار از سر گذرانده و اکنون راه موفقیت را بهتر پیدا میکنند.



به راستی گاهی چارهاي جز آزمون و خطا نیست و ما با یافتن راه غلط یا راه
نرسیدن
(شکست)، راه رسیدن را یاد میگیریم، درست مانند حذف گزینههاي غلط براي رسیدن به جواب درست در تستهاي چند گزینهاي. براي رسیدن به نور، گاه باید از تاریکی گذشت. شکست به خودي خود یک پدیده است که میتواند تعبیرهاي گوناگونی داشته باشد. این به خود ما بستگی دارد که چطور آن را تفسیر کنیم. تا زمانی که ناامید نشده و از ادامهي راه منصرف نشویم، شکست نخوردهایم. شکست به معنی عدم موفقیت نیست، بلکه جزعی از موفقیت است. شکست واقعی وقتی است که ناامید شویم و دست از رؤیاهايمان بکشیم. شاید بهتر باشد و تعریف از شکست داشته باشیم،شکست پویا که یک تجربه مفید در مسیر موفقیت است و شکست ایستا که دست کشیدن از ادامهي راه و متوقف شدن است.


بخش چهارم

برای دوست داشتن دیگران ابتدا باید خود را دوست بدارید.

ما یکی هستیم، علیرغم همه چیز، تو و من، با هم رنج میبریم، با هم وجود داریم و تا ابد یکدیگر را دوباره و دوباره میآفرینیم.

(تیل هارد دوشاردن)


درسی از زندگی

مردي چهار پسر داشت. آنان را به ترتیب به سراغ درخت گلابی فرستاد که در فاصلهاي دور از خانهشان روییده بود. پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به کنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و ازآنان خواست که بر اساس آنچه دیده بودند، درخت را توصیف کنند. پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و در هم پیچیده. پسر دوم گفت: درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید شکفتن. پسر سوم گفت: درختی بود سرشار از شکوفههاي زیبا و عطر آگینو با شکوهترین صحنهاي بود که تا به امروز دیدهام. پسر چهارم گفت: درخت بالغی بود پر از بار میوهها، پر از زندگی و زایش. مرد لبخندي زد و گفت: همگی درست گفتید اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیدهاید. شما نمیتوانید دربارهي یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت کنید. همه حاصل آن چه هستند و لذت، شوق و عشقی که از زندگیشان بر میآید، فقط در انتها نمایان میشوند، وقتی همه فصلها آمده و رفته باشند. اگر در زمستان تسلیم شوید، امید شکوفایی بهار، زیبایی تابستان و باروري پاییز را از دست دادهاید! مبادا بگذارید درد و رنج یک فصل، زیبایی و شادي فصلهاي دیگر را نابود کند! زندگی را فقط با فصلهاي دشوارش نبیند! در راههاي سخت، پایداري کنید! لحظههاي بهتر، سرانجام از راه میرسند. در پایان فراموش نکنید هنگامی که در زندگی با مشکلی مواجه شدید، به خود بگویید که هیچ وقت دریاي آرام، ناخداي قهرمان نمیسازد، سختی بزرگترین نعمت خداست.
راز خوشبختی:

کاسبی پسرش را فرستاد تا راز خوشبختی را از فرزانهترین فرد جهان بیاموزد
. پسرك، 40 روز در بیابانها راه رفت تا سرانجام، به قلعهي زیبایی بر فراز کوهی رسید. مرد فرزانهاي که او میجست، آنجا میزیست اما پسرك به جاي ملاقات با مردي مقدس، وارد تالاري شد که جنبوجوش بسیاري در آن جریان داشت، تاجران میآمدند و میرفتند، مردم با هم صحبت میکردند و گروه موسیقی مینواخت. میزي پر از غذاهاي لذیذ در آنجا دیده میشد و ... دو ساعتی طول کشید تا بتواند با مرد فرزانه صحبت کند. مرد فرزانه با دقت به دلیل ملاقات پسرك گوش داد اما به او گفت حالا وقت کافی ندارد که راز خوشبختی را برایشتوضیح دهد. به او پیشنهاد کرد تا به گوشه و کنار قصر، سري بزند و دو ساعت دیگر برگردد. آنگاه به او یک قاشق چایخوري داد و دو قطره روغن در آن ریخت و گفت: خواهش میکنم در حین گشتوگذار، این قاشق را در دست بگیر و نگذار روغن بیرون بریزد. پسرك شروع به بالا و پایین رفتن در قصر نمود اما تمام مدت، چشم به قاشق داشت تا مبادا روغنی بر زمین بریزد. وقتی برگشت، مرد فرزانه گفت: قصر مرا دیدي؟ قالیهاي ابریشمی، تابلوهاي زیبا، کتابخانه و غیره. پسرك شرمزده گفت که هیچ ندیده وتنها دغدغهاش، نگهداري از روغن بوده است. مرد فرزانه گفت: پس برگرد و با شگفتیهاي دنیاي من آشنا شو! اگر خانه کسی را نبینی، نمیتوانی به او اعتماد کنی. پسرك با شادي تمام، بار دیگر قاشق به دست، به تماشاي خانه رفت. تمام جاها را دید و در باغ چرخید و دوباره بازگشت، هنگامی که بازگشت، تمام آنچه را که دیده بود، با جزئیات براي مردم فرزانه تعریف کرد. مرد فرزانه پرسید: اما آن دو قطره روغن را که به تو سپرده بودم، کجاست، پسرك به قاشق نگریست و دریافت که روغن ریخته است. فرزانهترین فرزانگان گفت: این است راز خوشبختی، که همهي شگفتیهاي جهان را بنگري و هرگز از آن دو قطره روغن درون قاشق، غافل نشوي.

چگونه رنجش زدایی کنیم:
در معنی لغوي، رنجشزدایی یعنی پاك کردن آلودگیهاي روحی که از طریق رنجش حاصل شده است. این دو بخشمیتواند از طریق خود فرد بوجود آمده باشد و یا از طریق شخص دیگري اما بدترین حالت رنجش، همان رنجش از خود میباشد، یعنی کاري کردهایم که نباید میکردیم، حرفی زدهایم که نباید میگفتیم و غیره در واقع، بایدي را که براي خودمان گذاشتهایم، نقص کردهایم و اگر این دور، زیاد تکرار شود، به فرد احساس بیمارگونه (تحقیر خود) دست میدهد.
و هر حادثه کوچکی را اهانتی بزرگ میپندارد و به دنبال احساس تحقیر شدن، عکسالعملهاي بدي نسبت به دیگران، از او سر میزند، در نتیجه یک دور باطل بوجود میآید. خشمی که در نهان انبار میشود، چندین برابر خشم آشکار قدرت دارد و به پرخاشگري، انتقامجویی و تخریب روابط منتهی میشود. به همین دلیل، فردي را که همیشه ساکت میدیدیم، به یک باره فردي پرخاشگر مییابیم و به دنبال این پرخاشگري، بیماري روانتنی پدید میآید. عوامل ایجاد خشن: داشتن توقعات و انتظارات نا به جا از خود و دیگران. ریشه توقعات، از خود ایدهآلیست یعنی فرد به قدري از خود راضی و سطح توقعاتش بالاست که میرنجد و هر رنجشی، سطح توقعات او را بالا میبرد و این دور باطل، هم چنان ادامه مییابد و در نتیجه، حس دشمنی و انتقام در او ریشه میکند و تبدیل به فردي عصبانی و تندخو میشود.

خود کم بینی و احساس حقارت:
فردي که از احساس حقارت رنج میبرد، همیشه خود را با دیگران مقایسه میکند و در این مقایسه، دچار بیزاري از خود شده و مدام از خود ایراد میگیرد و میرنجد.

ایجاد فرصتها در زندگی اجتماعی:


در میان لحظه ها، فرصت هایی وجود دارد که میتواند زندگی ما را دگرگون سازد

. ابتدا باید فرصتها را شناسایی کنیم و سپس توانایی شکار آنها را در خود بالا ببریم. گاهی به دقت برنامه ریزي میکنیم اما در اجراي آن، دچار مشکل میشویم چون بر اساس فرصت ها برنامه ریزي نکرده ایم. برنامه ریزي به نظر ساده میاید اما باید آن را یاد بگیریم و به این نکته توجه کنیم که ایجاد فرصت ها و استفاده ي درست از آنها، با یک روش برنامه ریزي ممکن نیست.

گاهی فرصتی پیش میاید که در آن واحد باید بر اساس آن برنامه ریزي کنیم و عاقلانه تصمیم بگیریم زیرا این فرصت در آن لحظه به وجود آمده و از دست رفتنی است. گاهی براي ما فرصت اعتراض، پیشنهاد یا انتقاد و برنامه ریزي پیش میآید اما به دلیل ضعف در قدرت تصمیم گیري یا ناتوان بودن در چگونگی عنوان کردن موضوع و برنامه ریزي، از دست میرود. به محض رسیدن لحظه اي مناسب، باید آن را یک فرصت بشماریم. قطعا اًین لحظه، همان لحظه طلایی است. به کارگیري درست و به جاي هر واژه، متناسب با ارزش مطلبی که بیان میکنیم، بد به راحتی ممکن است زندگی ما را دگرگون کند. میتوانیم موقعیت و فرصت را براي بیان یا اجراي برنامه هايمان مهیا سازیم، میتوانیم لحظه ها را ارزیابی کنیم، حتی ما توانایی جابه جایی فرصتها را داریم.
از این روش میتوانید با کمک زمان، به شکلی که مخاطب متوجه تغییر آن نشود (تا پیشاپیش مقاومت کند)، استفاده کنید. فقط کافیست جمع موردنظرتان را آماده ي شنیدن مطالب خود سازید و در فرصتی مناسب، نظرتان را منتقل کنید. در این صورت، میتوانید از یک غیر ممکن امکانی خوب فراهم نمایید.
براي برقراري یک ارتباط فعال، باید جمله ها را شمرده و محکم ادا کنیم. هنگام رسیدن به اصل موضوع، تغییراتی در تن صدا ایجاد و آنها را تکرار نماییم. البته تکرار جمله ها باید همراه با تبسم باشد. با این نوع ارتباط و انتقال ایده و برنامه، یعنی درست اندیشیدن و از فرصت ها به جا استفاده کردن، خواهید دید که تدبیر، معجزه میکند.
هماهنگی دقیق زمان و عمل، یعنی ایجاد فرصت و هر فرصت کوچک موفق، یعنی ایجاد آمادگی براي یک موفقیت بزرگتر. براي اجراي مدیریت، ایجاد و حفظ فرصت ها، باید دقت کنیم.
براي رسیدن به اوج موفقیت، باید فرصتهاي دیگري را از دست بدهیم یا بهاي سنگینی براي بدست آوردنش بپردازیم. اگر در موقعیتی ارزشمند قرار گرفته ایم، قطعاً ارزش واقعی آن با خدمت صادقانه به مردم، قابل ارزیابی است، پس براي ماندن در اوج، باید گرا نبهاترین ها را هزینه کنیم.

دست هاي گرم رابطه:


هر چه بیشتر گوش میدهم، سکوت را بیشتر احساس میکنم. وقتی از ذهنیت خود خلاص میشوم و بهترین کاري را انجام میدهم که توان انجام دادنش را دارم، آنگاه از شلوغیهاي سرسامآور نفس بیرون میآیم.
(eq) هوش هیجانی چیست:


هوش هیجانی که از آن به هوش عاطفی یا هوش اجتماعی نیز یاد میشود، عبارتست از شناخت و کنترل عواطف، احساسات، هیجانات درونی خود و دیگران و استفادهي مناسب از این هیجانات براي برقراري ارتباط بهتر با خود و دیگران. به عبارتی دیگر، هوش هیجانی، مجموعهاي است از استعدادها و توانایی که فرد را قادر میسازد تا کنترل احساسات، هیجانات و عواطف شخصی خود را به دست گیرد و ضمن استفاده از منطق در تصمیمگیريها، از عواطف خود نیز استفاده کند به شرط آنکه بتواند به موقع و به نحوي مطلوب، احساسات خود را مدیریت نماید.

افراد خجالتی و گوشه گیر از نظر بدنی ضعیف ترند:
بررسیها نشان داده افرادي که از نظر روحی و شخصیتی، خجالتی و گوشه گیرند، بیشتر در معرض بیماري قرار دارند. محققان اعلام کردند افراد گوشهگیر، داراي سیستم دفاعی ضعیفتري هستند و در صورت بروز بیماريها، بیشتر دچار مرگ و میر میشوند

راز ازدواج یک دختر سرطانی پیش از مرگش:

نیک 21 ساله به همراه نامزد 23 ساله خود « کتی کرپکاتریک » دختري به نام براي جشن عروسیشان آماده میشدند.
کتی مبتلا به سرطان بود و بیمارياش در بدترین وضعیت قرار داشت، او مجبور بود هر روز ساعاتی را زیر نظر پزشک و دستگاههاي مخصوص قرار گیرد. کتی با وجود تمام درد و رنج ناشی از بیماري، ضعف بدنی، شوكهاي ناشی از تزریق پی در پی مورفین، قصد داشت مراسم عروسی خود را بدون هیچ عیب و نقصی برپا کند. او به خاطر بیمارياش، همیشه در حال کاهش وزن بود، به همین دلیل، مجبور شد هر چه به روز عروسیاش نزدیکتر میشود، لباس عروسیاش را کوچکتر و کوچکتر کند. او مجبور بود در طول مراسم عروسی، کپسول تنفسیاش را به همراه داشته باشد. پدر و مادر نیک از این که میدیدند پسرشان با عشق خود ازدواج میکند بسیار خوشحال بودند. کتی روي ویلچر نشسته و به ترانهاي که نیک و دوستانشمیخواندند، گوش میداد. طی مراسم عروسی، کتی مجبور میشد براي لحظاتی استراحت کند، او به خاطر ضعف و درد، نمیتوانست براي مدت طولانی بایستد.کتی 5 روز پس از مراسم عروسیاش، فوت کرد. دیدن زنی که با وجود بیماري سرطان و آگاهی به عمر کوتاه مدتش، ازدواج میکند و تمام مدت لبخند بر لب دارد، ما را به این فکر وامیدارد که خوشبختی، دست یافتنیست و مهم نیست چقدر دوام میآورد. باید از منفیبافی دست برداریم، زندگی آنقدر ها هم که فکر میکنیم پیچیده نیست. زندگی کوتاه است. به سرعت ببخش!با صداقت، عاشق شو! هیچ وقت لبخند را از لبهایت دریغ نکن! مهم نیست زندگی چقدر عجیب است، زندگی همیشه آنطور که ما فکر میکنیم پیش نمیرود اما تا زمانی که هستیم باید بخندیم و سپاسگذار باشیم.

در روابط اجتماعی چگونه شوخ طبع باشیم:

شوخ طبعی و خنده را به زندگی خود بیاورید خنده حق طبیعی هر فرد و بخشی از زندگی شمرده میشود. ریشه خنده ذاتی و فطري است. نوزادان در هفته هاي اول تولدشان، لبخند میزنند ودر ماه هاي اول با صداي بلند میخندند، با وجودي که ممکن است در خانوادهاي بزرگ شوند که صداي خنده در آنجا کمتر شنیده میشود. شما میتوانید مهارت خندیدن را در هر مرحله اي از زندگی بیاموزید. همیشه در زندگی، وقتی را صرف خندیدن، بذله گویی و مزاح کنید و گاهی آن را تمرین نمایید. در دل هر کاري، میتوانید شادي و نشاط را پیدا کنید. خندیدن تاثیر زیادي بر سلامت و تندرستی دارد، تنش و استراحت را کاهش میدهد، خلق و خوي را شاد میکند، خلاقیت و توانایی حل مسله را بهبود میبخشد و موجب تجدید قوا میشود. خنده، افراد را به یکدیگر نزدیک کرده و به استحکام روابط کمک میکند. خندیدن دسته جمعی، یکی از بهترین ابزارهاي حفظ روابط با نشاط است و موجب تقویت ارتباط هیجانی میشود، همچنین پیوندهاي ارتباطی را مستحکم میسازد. نشاط و شادي جمعی، موجب تقویت احساس دوستی و صمیمیت میشود. افراد همیشه جذب شادي اشخاص خندهرو و بذله گو میشوند زیرا خنده، شادي و بذله گویی، جزو هیجان هاي مثبت است که دیگران را به خود جذب میکند. شنیدن صداي خنده، آغازگر فعالیت مغز و آمادگی جسمی و روحی براي پیوستن به جمع شاديست.


مزایاي ارتباط نشاط آمیز:

به اختلافات پایان میدهد

بذله گویی و شوخ طبعی، اغلب موج حل اختلاف ها و تجدیدنظر در برخورد با مشکلات میشود.
احساس آرامش میبخشد: خنده، خستگی را کاهش داده، به انسان انرژي میدهد و زمینه را براي موفقیت هاي بیشتر فراهم می سازد.
توانایی فرد در غلبه بر مشکلات را افزایش میدهد:
احساس شادي، رمز استقامت و پایداري ست و فرد را در مقابل شکستها و ناامیدي ها مقاوم می سازد.
خلاقیت را افزایش میدهد: خنده و بذله گویی، به انسان انرژي داده و ذهن را براي ارائه ي ایده هاي جدید، بازتر و تقویت میکند.


چگونه خندیدن را در خود تقویت کنیم :

لبخند بزنید: لبخند زدن مقدمه خندیدن است و همانند خنده، مسري است. پیشگامان خنده درمانی معتقدند براي خندیدن، نیاز به سوژه خندهدار نیست.
رویدادها را جذاب و شاد بشمارید: اگر در زندگی، همه چیز را شاد و مثبت ببنید، آنگاه موانع خنده، شوخ طبعی و افکار منفی از بین میرود.
به محض شنیدن صداي خنده به طرف آن بروید:
هر چند ممکن است خندیدن و لطیفه گویی در جمع خصوصی افراد صورت گیرد، اما اگر شما به آن گروه بپیوندید، آنان خوشحال میشوند چون افراد علاقمندند خاطرات شیرین و بامزه ي خود را با دیگران در میان بگذارند تا فرصتی براي خندیدن مجدد بدست آورند. وقتی در محیط کار یا خانواده، صداي خنده میشنوید، بگویید: چه شده به من هم بگویید.
با افراد شاد وخوش مشرب ارتباط برقرار کنید
: افراد خوش مشرب، به راحتی به مشکلات زندگی میخندند و در هر شرایطی، موضوع خندهدار و بامزه اي می یابند.
به هنگام گفتو گو، مزاح را فراموش نکنید: از افراد بپرسید بامزه ترین اتفاق امروزشان چه بوده است؟ در این هفته چطور؟ در زندگیشان چطور.
به هنگام بذله گویی، سعی کنید به همه خوش بگذرد:
شوخ طبعی، و بذله گویی، زمانی به تقویت روابط کمک میکند که همه از آنها لذت ببرند. به هنگام شوخی کردن، همیشه به حساسیت هاي دیگران توجه نمایید و اگر احساس کردید کسی ناراحت و دلخورده شد، شوخی را قطع نمایید چون موجب کاهش اعتماد به نفس و صدمه زدن به روابط میشود. باید دقت کنیم که به هنگام مزاح، دو طرف به طور مساوي لذت ببرند.
دوست، همکار یا همسرتان نباید تصور کند که هدف شما از بذله گویی، تحقیر و تمسخر است. پیش از آن که با کسی شوخی کنید، این سوالات را از خود بپرسید:
آیا دیگران نیز از شوخی کردن من لذت میبرند؟
آیا هدف من تقویت ارتباطات است یا میخواهم کنایه بزنم؟
آیا به لحن هیجانی خودم آگاه ام؟ آیا داراي لحنی دوستانه ام؟
آیا به نشانه هاي غیر کلامی دیگران توجه میکنم؟ اگر پیام هاي غیر کلامی منفی دریافت کردم، میتوانم فوراً شوخی را قطع کنم؟
اگر دیگران از شوخی من دلخور شدند، آیا میتوانم عذرخواهی کنم؟

چگونه میتوان زندگی بهتري داشت:

انسان هاي زیادي را می شناسیم که از زندگی خود راضی و خرسند نیستند و همیشه و در هر موقعیتی که آنان را ببینید، ابراز نارضایتی و گله می کنند

این رفتار آنان به یقین براي اطرافیان، خسته کننده و کسالت آور است و اگر از آنان بپرسید که آیا تا به حال فکر کرده اید بهتر از این هم میتوان زندگی کرد، به شما خواهند گفت: بارها سعی کرده ام، اما نمی شود.

آیا شما هم جزو این دسته افراد هستید و فکر می کنید امکان تغییر وجود ندارد؟ اگر جوابتان مثبت است، بدانید که هم خود را عذاب می دهید و هم همسرتان را. اگر به دنبال یک زندگی بهتر و موفقیت آمیز هستید به نکات زیر توجه کنید:

- مشکلات خود را ببینید، راه حل ها را یاد بگیرید و تلاش کنید مواردي که موجب رنج تان می شود را شناسایی کنید. اگر به نظر فرزندانتان، پدر یا مادر خوبی نیستید، سعی نکنید براي آنان، دلیل و منطق بیاورید و قانعشان کنید که اشتباه می کنند، بلکهیاد بگیرید چگونه میتوان پدر و مادر خوبی بود.

- هرگز فکر نکنید که فقط درك شما درست است. ادراك شما فقط نتیجه آموخته ها و گذشته ي شماست، شاید اشتباه یاد گرفته باشید.




- یاد بگیرید چگونه باید زندگی را مدیریت کرد. براي نمونه اگر علاقه دارید همسرتان به شما احترام بگذارد، باید روشی را انتخاب کنید که منجر به این هدف شود، نه اینکه او را مجبور به این کار نمایید. اگر روشی را براي رسیدن به یک هدف، بارها و بارها تجربه کردهاید اما به نتیجه نرسیده اید، باید آن را تغییر دهید و در انتخاب روش هاي جدید، از نظر متخصصان و مشاوران استفاده کنید زیرا هیچ انسانی، فرصت آن را ندارد و حتی عاقلانه نیست که همه روش ها و راه ها را تجربه کند.


- اشتیاق و علاقه ي خو د را به زندگی بهتر، نشان دهید تا همسرتان نیز به این کار، رغبت نشان دهد. همیشه با افرادي ارتباط برقرار کنید که خواهان موفقیت شما هستند.

- همیشه براي نفر اول بودن، فعالیت کنید، بهترین پدر، بهترین مادر، بهترین دوست و ... مطمئن باشید پس از این، زندگی خیلی ساده تر خواهد شد.

- به همسرتان به چشم یک دوست بنگرید و براي حفظ این دوستی تلاش کنید. نگذارید سوء تفاهمها ریشه دوانده و مشکل زا شوند.


بخش پنجم

خواب هاي بزرگ ببینید در رؤیا شوید و خواب هاي بزرگ ببینید


آنچه در خیال بپروارنید همان می شوید. پنداره شما قولی است که به خودتان می دهید تا سرانجام صورت حقیقت به خود بگیرد.

(- جان روسکین)

حتی به هنگام ناراحتی و بروز اختلاف، با هم صحبت کنید و به حرف هاي
یکدیگر گوش دهید، در واقع آنچه منجر به تداوم رابطه ي زناشویی می شود، دوستی و صمیمت میان زن و مرد است.

شما دو انتخاب دارید:




جري، مدیر یک رستوران است. او همیشه در حالت روحی خوبی به سر میبرد. هنگامی که شخصی از او می پرسد چگونه این روحیه را حفظ می کند، معمولاً پاسخ میدهد: اگر کمی بهتر از این بودم دوقلو می شدم! اگر کارمندي روز بدي داشته باشد جري همیشه هست تا به او بگوید که چگونه جنبه ي مثبت اوضاع را نگاه کند.

جري می گوید: هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم. به خودم می گویم، امروز دو نتخاب دارم، می توانم در حالت روحی خوبی باشم یا حالت روحی بد را برگزینم اما من همیشه حالت روحی خوب را انتخاب می کنم. هر وقت اتفاق بدي رخ می دهد، می توانم انتخاب کنم که نقش قربانی را بازي کنم یا از آن رویداد درس بگیرم. هر وقت شخصی براي شکایت نزد من آید، می توانم انتخاب کنم که شکایت او را بپذیرم یا روي مثبت زندگی را مورد توجه قرار دهم. من همیشه روي مثبت زندگی را انتخاب می کنم. با اعتراض به جري گفتیم: اما این کار همیشه به این سادگی ها نیست. جري گفت: همین طور است. کل زندگی انتخاب کردن است. وقتی شما همه ي موضوعات اضافی را کنار می گذارید، هر موقعیتی، موقعیت انتخاب و تصمیم گیريست. شما می توانید انتخاب کنید که چگونه به موقعیت ها واکنش نشان دهید. شما انتخاب می کنید که افراد چطور حالت روحیتان را تحت تاثیر قرار می دهند شما انتخاب می کنید که در حالت روحی خوب یا بدي باشید. این انتخاب شماست که چطور زندگی کنید.

کسی که از همان کودکی، خوش شانس بود:

روزگاري، مرد خوش شانسی زندگی میکرد. آدم خوش شانس، واقعاً خوشبخت بود و به هر کاري دست میزد موفق می شد. روزي از روزها، او بایک آدم بد شانس ملاقات کرد. آدم بدشانس، خنده تلخی کرد و گفت: شانس؟ این فقط یک تو هم است که در زندگی به آن مشغول ایم. این طور وانمود می کنیم که خوش شانس هستیم تا دوباره بتوانیم به زندگی ادامه دهیم. در قلب مرد خوش شانس، شکی افتاد، شاید مرد بدشانس، حق داشت و خوششانسی او، به زودي به پایان میرسید. و از قرار معلوم، آدم بدشانس می دانست از چه چیزي حرف بزند زیرا از آن روز به بعد، براي مرد خوش شانس همه چیز بی نتیجه می ماند. هر کاري که شروع می کرد، با شکست روبرو می شد، حتی نتوانست بر مشکلات خود غلبه کند. برعکس، روز به روز مشکلاتش بزرگ و بزرگتر
می شد. شبی از شبها همین طور که نشسته بود و مانند آدم بدشانس، از بدي زندگی شکایت میکرد، تقریبا هًوا تاریک شده بود که ناگهان چشمکزن ستارهاي در آسمان دید. او به طرف بالا نگاه کرد و زیر لب گفت: ستاره بخت من، من آن را کاملا فًراموش کرده بودم. من آدم خوش شانسی هستم، مهم نیست دیگران چه میگویند. و این چنین دوباره آدم خوش شانسی شد.


بخش پنجم

خواب هاي بزرگ ببینید در رؤیا شوید و خواب هاي بزرگ ببینید

آنچه در خیال بپروارنید همان می شوید. پنداره شما قولی است که به خودتان می دهید تا سرانجام صورتحقیقت به خود بگیرد.

(- جان روسکین)

حتی به هنگام ناراحتی و بروز اختلاف، با هم صحبت کنید و به حرف هاي
یکدیگر گوش دهید، در واقع آنچه منجر به تداوم رابطه ي زناشویی می شود،
دوستی و صمیمت میان زن و مرد است.

شما دو انتخاب دارید:




جري، مدیر یک رستوران است. او همیشه در حالت روحی خوبی به سر میبرد. هنگامی که شخصی از او می پرسد چگونه این روحیه را حفظ می کند، معمولاً پاسخ میدهد: اگر کمی بهتر از این بودم دوقلو می شدم! اگر کارمندي روز بدي داشته باشد جري همیشه هست تا به او بگوید که چگونه جنبه ي مثبت اوضاع را نگاه کند.

جري می گوید: هر روز صبح که از خواب بیدار می شوم. به خودم می گویم، امروز دو نتخاب دارم، می توانم در حالت روحی خوبی باشم یا حالت روحی بد را برگزینم اما من همیشه حالت روحی خوب را انتخاب می کنم. هر وقت اتفاق بدي رخ می دهد، می توانم انتخاب کنم که نقش قربانی را بازي کنم یا از آن رویداد درس بگیرم. هر وقت شخصی براي شکایت نزد من آید، می توانم انتخاب کنم که شکایت او را بپذیرم یا روي مثبت زندگی را مورد توجه قرار دهم. من همیشه روي مثبت زندگی را انتخاب می کنم. با اعتراض به جري گفتیم: اما این کار همیشه به این سادگی ها نیست. جري گفت: همین طور است. کل زندگی انتخاب کردن است. وقتی شما همه ي موضوعات اضافی را کنار می گذارید، هر موقعیتی، موقعیت انتخاب و تصمیم گیريست. شما می توانید انتخاب کنید که چگونه به موقعیت ها واکنش نشان دهید. شما انتخاب می کنید که افراد چطور حالت روحیتان را تحت تاثیر قرار می دهند شما انتخاب می کنید که در حالت روحی خوب یا بدي باشید. این انتخاب شماست که چطور زندگی کنید.

کسی که از همان کودکی، خوش شانس بود:

روزگاري، مرد خوش شانسی زندگی میکرد. آدم خوش شانس، واقعاً خوشبخت بود و به هر کاري دست میزد موفق می شد. روزي از روزها، او بایک آدم بد شانس ملاقات کرد. آدم بدشانس، خنده تلخی کرد و گفت: شانس؟ این فقط یک تو هم است که در زندگی به آن مشغول ایم. این طور وانمود می کنیم که خوش شانس هستیم تا دوباره بتوانیم به زندگی ادامه دهیم. در قلب مرد خوش شانس، شکی افتاد، شاید مرد بدشانس، حق داشت و خوششانسی او، به زودي به پایان میرسید. و از قرار معلوم، آدم بدشانس می دانست از چه چیزي حرف بزند زیرا از آن روز به بعد، براي مرد خوش شانس همه چیز بی نتیجه می ماند. هر کاري که شروع می کرد، با شکست روبرو می شد، حتی نتوانست بر مشکلات خود غلبه کند. برعکس، روز به روز مشکلاتش بزرگ و بزرگتر
می شد. شبی از شبها همین طور که نشسته بود و مانند آدم بدشانس، از بدي زندگی شکایت میکرد، تقریبا هًوا تاریک شده بود که ناگهان چشمکزن ستارهاي در آسمان دید. او به طرف بالا نگاه کرد و زیر لب گفت: ستاره بخت من، من آن را کاملا فًراموش کرده بودم. من آدم خوش شانسی هستم، مهم نیست دیگران چه میگویند. و این چنین دوباره آدم خوش شانسی شد.



زندگی زمانی زیباست که زیبا زندگی کردن را آموخته باشیم:

اغلب ما، آگاهانه یا ناآگاهانه بعلت کم دانی، مراقب افکارمان نیستیم، بلکه افکارمان هستند که ما را تحت کنترل خود دارند، افکار منفی، ناحیه اي از مغز که با افسردگی و تشویش ارتباط دارد را تحریک میکند و مانند سم بر سیستم هاي بدن ما تاثیر منفی می گذارد، در حالی که اندیشه هاي مثبت، بر مغز تاثیر مفید و آرام بخش دارد و مانند دارو عمل میکند. انسان هاي مثبت اندیش شادتر، سالمتر و استوارتر زندگی میکنند و با همسران خود کمتر به جدال می پردازند، آسان تر و راحت تر به تفاهم می رسند وکمتر حالت تدافعی دارند. دیدگاه هر زن و مردي تقریباً در همه ي زمینه ها از جمله در مورد باورها، اندیشه ها، بروز احساسات و عواطف، کسب و درآمد، انجام هزینه ها، استفاده از منابع مالی، تربیت فرزند، ارتباط با دوستان و فامیل، کار، تفریح و سرگرمی، اولویت ها، هدف ها و ... متفاوت است.

انسان
بالغ:

ما می دانیم که مهربانی می تواند تجلی هاي متنوعی داشته باشد. لبخند، نگاه مهربان، بوسیدن، در آغوش گرفتن ایثار و فداکاري، خدمت کردن، یاري نمودن، نگران کسی بودن، دلتنگ کسی بودن، هدیه دادن، عفو و گذشت کردن و بسیاري رفتار هاي دیگر می توانند تجلی مهربانی باشند.

در آینه ي رازداران :


*خداحافظ افسردگی*

من یکی از همان آدم هاي منفی بودم که شما هم نمونه اش را دیده اید، شاید هم منفی ترین آنها! تمام زندگی ام در غم و غصه و ناکامی سپري شده بود.علاقه ام را به هر نوع سرگرمی و تفریح از دست داده بودم

دوست نداشتم در جمع و با دیگران باشم. نا امیدي در سراسر وجودم رخنه کرده بود. احساس پوچی و بیهودگی میکردم. از همه بدتر این که نمیتوانستم از این حالت بیرون بیایم. هر چه تلاش میکردم گویی فایده اي نداشت.
صبحها هنگام برخاستن، کسل و بی حال بودم و میل به انجام کاري نداشتم. تنهایی و بلاتکلیفی، هر نوع اختیاري را از من سلب کرده بود. احساس بیماري میکردم، همان بیماري ناگواري که شما هم نامش را شنیدهاید، افسردگی مزمن. چند سال بود که به این ناخوشی دچار شده و تحت درمان بودم. براي چاره جویی، کتابهاي زیادي خواندم. گاهی حالم بهتر میشد اما این درد، رهایم نمیکرد و افسردگی دست از سرم بر نمیداشت. سرگرمی ام گریه بود. همیشه میخواستم گریه کنم. دلم نمیخواست آن را قطع کنم. دکتر به من گفته بود باید با وضعیت خود کنار بیایم. زیرا مشکل من دائم در نوسان است و کم و زیاد میشود ولی امکان از بین بردن آن بسیار ضعیف است.

این حالت ادامه داشت تا اینکه بطور تصادفی، شخصی در مورد فیلم راز با من صحبت کرد. بارها اعلام کرده بود که اعتماد به نفس را دوست دارم و خواهان زندگی آرام و بیدغدغه اي هستم. او به من گفت که این فیلم، راز زندگیست. حس کنجکاوي ام برانگیخته شد و به دیدن آن علاقمند شدم.

روز بعد، در حالی که تمام حواسم را جمع کرده بودم، به تماشاي راز نشستم. نمیدانم چطور شد که توانستم ارتباط خوبی با آن برقرار کنم و به قول معروف، حرفها و نکتهه ایش به دلم نشست. احساس میکردم آنان دارند با من حرف میزنند.
نقطه ي اثر این فیلم، روي نظرات و عقاید من بود. به زبان آنان، گویی ارتعاشات فکري من با سخنرانان یکی شده بود، ما در طول موج یکسانی قرار داشتیم. من عقاید و نظرات دیگري داشتم و ناگهان متوجه شدم که در تمام این مدت، زندگی میخواسته پیغامی به من بدهد و توجه مرا جلب کند که چگونه با امکاناتی که در اختیار داشتهام و اتصال به منبع لاینتهاهی و بهره گیري از ذخائر نامحدود کائنات، زندگی کنم. با تغییر کانون توجهم به زندگی، ناگهان احساس تغییر کردم. احساس خوشحالی و سر زندگی نمودم. احساس کردم میتوانم خودم را کنترل کنم و از زندان مخوف افسردگی بیرون
بیایم.
از این که راز به سان جرقهاي در زندگی من ظاهر شد و مرا با حقایقی در مورد خودم آشنا کردو به من مطالبی در مورد افکار، احساسات، طلب کردن، شکرگزاري و ... آموخت، خوشحال هستم و خدا را سپاسگزارم که اکنون قادرم تغییرات بسیاري در زندگی خود به وجود بیاورم




الگوي خوبی باشید:

سرمشق و الگو بودن، از مهم ترین عوامل ی نیست که دیگران را تحت ت

أثیر قرار می دهد، بلکه تنها عامل است. بعدازظهر شیشه اي آفتابی در شهر او کلاهاما بابی لوئیس، دو پسر کوچکش را به بازي گلف می برد. او از دکه بلیط فروشی، قیمت ورودي را پرسید. بلیط فروش: براي شما و هر بچه ي بالاي 6 سال 3 دلار، بچه هاي 6 ساله و کمتر از آن، به رایگان راه داده می شوند. آنان چند سال دارند؟ بابی پاسخ داد: یکی 3 و دیگري 7 سال دارد. گمان می کنم باید 6 دلار بپردازم. مرد بلیط فروش گفت: مگر گنجی، چیزي پیدا کرده اید؟ شما می توانستید 3 دلار کمتر بدهید و به من بگویید بچه ي بزرگ تر، 6ساله است. من هم تفاوت آن را تشخیص نمیدادم! بابی پاسخ داد: آري، ممکن است این گفته ي شما درست باشد اما بچه هاي من، تفاوت آن را تشخیص می دهند. در لحظات خطیر که اخلاقیات از هر زمان مهم تر است. مطمئن باشید براي کسی که با او کار و زندگی می کنید، الگوي خوبی باشید.

بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین:
اون قدر بخندي که دلت درد بگیره. بعد از اینکه از مرخصی برگشتی، ببینی هزار تا نامه داري. براي تعطیلات به یه جاي قشنگ بري. به آهنگ مورد علاقه ات از رادیو گوش کنی. به رختخواب بري و به صداي بارون گوش بدي. آخرین امتحانات را پاس کنی، کسی که معمولاً زیاد نمی بینیش اما دلت میخواد ببینیش، بهت تلفن کنه. تو لباسی که سال گذشته ازش استفاده نمی کردي، پول پیدا کنی، بدون دلیل، بخندي. بطور تصادفی بشنوي که یک نفر د اره ازت تعریف میکنه. از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می توانی بخوابی! آهنگی را گوش کنی که شخص خاص رو به یادت می آره. از بالاي تپه به غروب خورشید نگاه کنی. دوستاي جدید پیدا کنی. لحظات خوبی را با دوستات سپري کنی. عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی. یکی رو داشته باشی که بدونی دوستت داره.


کارهاي ناتمام:

همه انسان ها کم و بیش برنامه ها و اهداف جا مانده اي دارند که روزگاري رسیدن به آنها برايشان مهم بوده است


. مشکلات خاص یا تعلل، مانع رسیدن به آنها شده و پس از مدتی خود به خود در زباله دانی حافظه مدفون شده اند. به پایان رساندن یا تمام کردن یک کار ناتمام، بخشی از انرژي وجودتان که با آن گره خورده است را آزاد میکند و شما آزاد تر از قبل به پیش می روید و می توانید به کارهاي دیگري بپردازید. با تمام کردن هر کار ناتمام،در واقع دو کار انجام داده اید: هم با تعلل خود مقابله کرده اید و هم کاري را به پایان رسانده و انرژي درونی تان را آزاد ساخته اید. پس جا دارد که خودتان را تشویق کنید.

ارزش و فواید احساس همدردي:

حس همدردي را می توان کم و بیش بر اساس نوع وضعیت ذهنی انسان تعریف کرد که این وضعیت باید فاقد هر گونه پرخاشگري، خشونت و ضرر و زیانی باشد

. حس همدردي، نوعی دیدگاه ذهنیست مبتنی بر امید به این که دیگران احساس رنج نکنند که باید با نوعی حس تعهد، مسوولیت و احترام نسبت به دیگران همراه باشد. براي اینکه حس همدردي را در خود تقویت کنیم، ابتدا باید علاقمند باشیم تا از ابتلا به رنج مصون بوده و این احساس را به نحوي در خود تقویت کنیم که دیگران را هم در برگیرد. وقتی ما از همدردي سخن می گوییم، ابتدا باید بین دو نوع حس عشق و محبت تمایز قایل شویم. نوعی حس همدردي وجود دارد که با تعلق خاطر در هم آمیخته است، حس مهار کردن دیگري یا دوست داشتن کسی که به نحوي که او هم شما را دوست داشته باشد. این نوع معمولی عشق یا مهربانی، کاملاً جهتدار و محدود است و رابطه مبتنی بر آن، به خودي خود پایدار نیست. این نوع رابطه ي ناقص که مبتنیست بر شناسایی یک فرد و برداشت از او بعنوان یک دوست ممکن است به نوعی تعلق خاطر عاطفی یا حس قرابت منجر شود اما اگر در وضعیت مورد نظر تغییري حاصل شو د براي نمونه اختلاف سلیقه اي پیش بیاید، بلافاصله تصویر ذهنی فرد تغییر میکند، در چنین حالتی، احساس میکنید که آن تعلق خاطر عاطفی از میان میرود و به جاي آن حس عشق و علاقه، ممکن است احساس نفرت کنید. اما نوع دیگري از حس همدردي هم وجود دارد که نسبتی با آن تعلق خاطر ندارد و آن، حس همدردي اصیل و واقعی است. این نوع حس همدردي، مبتنی بر این واقعیت نیست که فلان شخص براي من آدم عزیزيست بلکه مبتنی بر یک منطق است که شالوده آن، باور این نکته است که همه انسان ها، نوعی تمایل درونی براي شاد بودن و غلبه بر رنج دارند. وقتی شالوده ي رابطه اي چنین باشد، حس همدردي هم در مورد دوست یا دشمن فرقی نمیکند و مبتنی بر حق بنیادین همهي افراد براي زندگی شادمانه تر است. در معنایی دیگر، میتوان همدردي را بعنوان حس تعریف کرد که به عدم تحمل رنج کشیدن دیگران مربوط میشود. براي اینکه این حس را در خود ایجاد کنیم، باید از رنج دیگري درك و دریافت دقیقی داشته باشیم که هر چه این ادراك، عمیقتر باشد، حس همدردي نیز عمیق تر خواهد بود. وقتی حس همدردي داشته باشید، زمانی که متوجه رنج دیگري می شوید شما هم احساس بی قراري می کنید و از وضعیت فرد یاد شده ناراحت هستید. در احساس موسوم به همدردي، نوع برخورد شما کاملاً متفاوت است، در پشت این حس ناراحتی، یک آگاهی بسیار عمیق و یک ارادهي قوي وجود دارد چرا که شما در واقع به شکلی داوطلبانه و آگاهانه براي هدفی متعالیتر، به رنج دیگري اندیشیده اید. در این حالت، نوعی احساس پیوند و تعهد وجود دارد، گرایش به نزدیک شدن به دیگران و ایجاد آمادگی براي حل مشکل آنان.

آیا در جستجوي خوشبختی هستید:

این قافله عمر عجب میگذرد
دریاب دمی که با طرب میگذرد



احساس شادي و خوشبختی، برداشتی ذهنی و درونیست و عوامل متعددي در شکل دهی آن دخیل بوده که گاهی از کنترل ما نیز خارج میشود

تجربه خوشبختی نزد انسان ها متفاوت است و هر کدام، خوشبختی را با روش هاي مختلف و در معانی متفاوتی جست و جو میکنند
.البرت الیس، صاحب نظریهي عقلانی عاطفی معتقد است آنچه موجب بروز ناراحتی و احساسات منفی در ما میشود، در حقیقت خود مشکل نیست، بلکه باورهاي نادرست ما درباره زندگیست که ایجاد مشکل میکند. دیل کا رنگی در تایید این عقیده میگوید: دو زندانی از یک دریچه به بیرون نگاه میکردند اما یکی آسمان پر ستاره را تماشا میکرد و دیگري زمین لجنزار را مینگریست. اگر از زندگیتان راضی نیستید و میخواهید آن را تغییر دهید، نخست باید افکار خود را عوض کنید و باورهاي منفی را از ذهنتان بیرون بریزید، راز خوشبختی در خوشبینی و داشتن ذهنیت مثبت است چرا که ما همان هستیم که فکر میکنیم، پس بیایید درست فکر کنیم.

اي برادار تو همه اندیشهاي

گر بود اندیشهات گل، گلشنی

ما بقی خود استخوان و ریشهاي

ور بود خاري، تو همیه گلخنی

یکی از افکار منفی، حقیر پنداري خویش است که از کودکی در هویت فکري ما رخنه کرده است، این که دیگران امکانات اعتباري بیشترین نسبت به من داشته اند ومن از آنها محروم بوده ام، این که وضع مالی خوبی نداشته ام، این که پدرم موقعیت اجتماعی خوبی نداشته است

و مسائلی نظیر آن، موجب می شود که احساس حقارت نماییم، در صورتی که رها شدن از این افکار، یکی از گام هاي اساسی به سمت خوشبختیست. انسان با تکیه بر توانایی هاي خود قادر خواهد بود تفکرات زائد این چنین را به افکار و اعمال پسندیده تبدیل نماید. رنج هاي ما حاصل اندیشه هاي خود ماست، اندیشه هایی که تحمیلی و غیر واقعیست. خودداري از مقایسه ي خود با دیگران و گرفتار شدن در اندیشهي مخیر و خودداري از سرزنشو ملامت، اسرار دیگري براي رهایی و رسیدن به آرامش است. پرز- روانشناسی که مکتب گشتالت درمانی را ارائه کرده، معتقد است بیشتر اضطراب ها و ناراحتی هاي افراد به خاطر تاکیدشان بر زمان گذشته یا آینده و فراموش کردن زمان حال به وجود می آید زیرا افرادي که درگذشته زندگی میکنند، با قرار دادن وقایع و حوادث گذشته، مسئولیت رفتار جاري خود رابه دوش گذشته می اندازند و در نتیجه از مسوولیت زمان حال خود سرباز میزنند و افرادي هم که ذهن خود را با افکاري در مورد آینده مشغول میکنند، آنچه اکنون اتفاق میافتد را نمیبینند و مدام انتظار روي دادن اتفاقات بد را دارند و مضطرب هستند.

اگر بدنبال خوشبختی هستید، راهکارهاي زیر پیشنهاد میشود:

یکی از مطمئن ترین راه هاي رسیدن به خوشبختی، این است که براي خوشبخت کردن دیگران تلاش کنید زیرا وقتی شما موجب خوشحالی دیگران میشوید، رضایت خاطر و شادي آنان به شما هم سرایت میکند.

دل خود را از کینه خالی کنید تا خوشبختی در آن لانه کند.

شاید ما نتوانیم دشمنان مان را دوست بداریم اما دست کم می توانیم آنان را ببخشیم تا موجب یادآوري دردهاي ما نشوند
. کنفوسیوس میگوید: زیان و درد براي ما آنقدرها مهم نیست، چیزي که موجب ناراحتی ما می شود، به خاطر آوردن آنهاست.
با استفاده از قدرت تخیل، شادي، نشاط و موفقیت را براي خود بیمه کنید. آندره آنماسی، تنیس باز معروف آمریکایی میگوید: در 10 سالگی هزاران بار در ذهنم تجسم می کردم که همه حریفانم را شکست داده ام و عاقبت نیز به آرزویم رسیدم.

موفقیت واقعی این است که با تقویت ایمان و اعتقادات سازنده، نیروهاي عظیم درونی خود را فعال کنیم.
در زندگی شکست وجود ندارد، فقط نتیجه موجود است، اگر از یک راه به نتیجه نرسیدید، راههاي دیگر را امتحان کنید. یک مسئله، راهحلهاي متعددي دارد، حتما رًاه حل مورد نظر خود را پیدا خواهید کرد.


از هر کرانه تیر دعا کرده ام روان باشد کز این میانه یکی کارگر شود

مسئولیت پذیر باشید و تقصیر شکست ها و ناکامی هاي خود را به گردن دیگران نیندازید.

نیکی و بدي که در نهاد بشر است

با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل

شادي و غمی که در قضا و قدر است

چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

وجود آدم عصبانی همیشه پر از زهر است. (کنفوسیوس)

فرانکل، روانشناس آلمانی میگوید: این رنج و درد نیست که موجب ناراحتی و اندوه ما میشود بلکه فقدان معنا در زندگی موجب ناراحتی ماست. او میگوید: بشر براي یافتن معنا در زندگی، یا باید خلاقیت، نوآوري و سازندگی کند و یا باید در زیباییهاي طبیعت غوطه ور شود یعنی به عالم هنر پناه ببرد و اگر به خاطر محرومیت، نمی تواند هیچ یک از این دو کار را انجام دهد، میتواند مانند زندانیان با پذیرفتن درد ونج به زندگی خود معنا بخشد.
به جاي اینکه به تاریکی لعنت فرستید شمعی روشن کنید.
اگر براي دیگران کاري انجام میدهید توقع سپاسگزاري و قدرشناسی نداشته باشید چرا که سرشت دنیا، ناسپاس است، میتوانید هدفتان را رضایت و خشنودي خاطري در نظر بگیرید که از بابت بخشش و گذشت به شما دست میدهد.
قانع و سپاسگزار نعماتی باشید که خداوند به شما عطا کرده است.
سعدي در گلستان میگوید: به خاطر نداشتن کفش، بسیار ناراحت بودم و از خداوند گله و شکایت میکردم، تا اینکه در شهر مردي را دیدم که پا نداشت اما خدا را شکر میکرد. خجل شدم و دریافتم که ناسپاسی کرده ام و بزرگترین نعمت خداوند، یعنی سلامتی را فراموش کرده ام.
دیل کارنگی در این زمینه میگوید: موهبت هایت را بشمار نه محرومیت ها را. از لیموترشی که در دست دارید بکوشید تا شربت گوارایی درست کنید. راز بدبختی و بیچارگی ما، ایام فراغتمان است که آن را با فکر درباره ي خوشبختی و بدبختی می گذرانیم. (برنارد شاو)
اگر نتوانستید برخی از مشکلاتتان را حل کنید (مانند معلولیتهاي جسمی) بهتر است آنها را بپذیرید و با مشکلاتتان سازگار شوید تا احساس بهتري پیدا کنید. دوستان مناسب براي خود در نظر بگیرید تا خوشبختی تان کامل شود.
خود را دست کم نگیرید. شما شاهکار خلقت هستید و بدانید که به ازاي هر عیب و نقصی که در وجود شماست، هزاران استعداد و امتیاز مثبت نیز وجود دارد که تنها بخشی از آنها را کشف کرده اید.



در مسیر کمال:

اولین قدم، این است که سخت افزار وجوت که همان جسم توست، در سلامت باشد. باید مراقب جسم خود باشی، تغذیه ي خوب و سالم داشته باشی، ورزش کنی و در جهت سلامت کامل، تلاش نمایی چرا که همیشه یک احساس زیبا و اندیشه ي متعالی، در یک جسم وجود دارد .

قدم دوم در راه تبدیل شدن به خود مطلوب، عارف بودن است چرا که تا وقتی عارف نباشی، نمی توانی عاشق باشی و اساس عشقورزي و عرفان، همانا معرفت نفس است و اولین موضوع در معرفت نفس این است که بدانی از کجا آمده اي.


برچسب هاي شخصیتی :


آیا تا به حال متوجه برچسب هایی که ما انسانها به یکدیگر می چسبانیم شدهاید ؟ آیا شماي هم روي شخصیت خود و دیگران برچسب می زنید؟!

براي نمونه اگر هنگام حمل سینی لیوانها در اثر یک پیشامد، آنها را بشکنید، به خودتان میگویید : من آدم بیدست و پایی هستم.

در بسیاري از مواقع، برچسبهایی که فرد در مورد خود به کار میبرد، ناشی از احساس گناهیست که از عدم کامیابی در امورش حاصل شده و با این کار، به ذهن ناخودآگاه خود پیامی میدهد که منجر به تکرار کارهایی میشود که در آنها احساس گناه بیشتري را تجربه میکند و یا به علت ترس و فرار از این احساس گناه، از دست به عمل زدن میگریزد .

بنابراین اگر ما کنترل افکار خویش را در دست گیریم و عجو لانه دربارهي خود و دیگران قضاوت نکنیم، چه بسا شناختی مبتنی بر واقعیت و اصول صحیح در مورد خویشو دیگران حاصل کنیم و با ذهنیتی درست و مثبت به جهان بنگریم .


تاثیر مثبت موسیقی بر جنین:

موسیقی، به مادر و فرزند حس امنیت و آرامش میبخشد. استفاده از این هنر در دوران بارداري از سوي مادران، به پایداري و ماندگاري پیوندهاي عاشقانه و وابستگی عاطفی بین فرزند و خانواده در دوران پیش از تولد، بالا رفتن سطح سلامت روانی و عاطفی پدر و مادر و فرزند (سازهاي گوناگون) می انجامد.

از دنیاي مجازي ذهنیت خارج شو:

به آیندهات فکر کن . آیندهي واقعی را دستهاي تلاشگر تو میسازد و آینده مجازي را ذهن تو . از همین امروز، به فکر یادگیري مهارتی باش که بتوانی با آن زندگی خود را بهبود بخشی.
شاید تو اولین نباشی اما میتوانیی بهترین باشی . ثانیه هایی که میگذرد را جدي بگیر و به خود و آیندهات خیانت نکن .
براي یافتن دوستان صمیمی، باید اول خودت یک دوست باشی

- راز دوستی، در توقع نداشتن از دیگريست. نسبت به دیگران آزاد رفتار کن.

- راز دوستی در قسمت کردن شاديها با دیگران است.
- راز دوستی در این است که بیشتر گوش دهی تا دیگران را وادار به شنیدن کنی.

- راز دوستی در این است در خوشبختی دیگران، نه فقط با حرف، بلکه با عمل سهیم باشی .
راز دوستی در این است که هرگز اشتیاق دوستانت را به مسائل مختلف تغییر ندهی راز دوستی در محترم شمردن است . به حقوق دیدگاههاي دوستت احترام بگذار. راز دوستی در این است که تغییر حالات خود را با خوشرویی و حس نیت بپذیري.

«خیلی ها ایده هاي خوب دارند اما تنها عده ي کمی، آنها را عملی میکنند »

خلاقیت فرایندي است که طی زمان، ادامه داشته و ابتکار، انطباق پذیري و تحقق، از خصوصیات بارز آن به شمار میآید و میتواند جوابگوي مشکلات باشد . برخی محققان، اصولی براي مشخص شدن مرزه اي خلاقیت تعریف کرده اند:
اول اینکه خلاقیت، ضامن پاسخ یا مفهومی نو باشد یا آنکه احتمال وقوع آن، بسیار کم باشد، البته باید توجه داشت که نو بودن و اصالت، با آن که شرط
لازم خلاقیت است، اما کافی نیست . زمانی یک پاسخ را میتوان بخشی از فرایند خلاقیت به شمار آورد که تا اندازهاي با واقعیت مطابقت داشته یا اصولاً واقعی باشد.


دوم خلاقیت باید گرهاي را بگشاید یا با وضعیتی تناسب داشته یا مقصود معینی را برآورد . سوم، خلاقیت واقعی مشروط به دوام آن، باید مبتنی بر بینش ابتکاري، ارزیابی و تفسیر و رشد آن باشد. خیلی ها ایده هاي خوبی دارند اما عدهي کمی، آنها را عملی میکنند. به ذهنتان اجازه دهید پرورش یابد و شکوفا شود تا خلاقیت خود را نشانتان دهد.

تولدي دوباره:

آنگاه که در مسیر پرپیچ و خم زندگی گاهی نیز انتظار ناملایماتی را کشیدي، بدان که تولدي دوباره یافته اي


آنگاه که از خود و پیرامون خود نگرُیختی و باور کردي خود را و توانمدي هایت را بدان که تولدي دوباره یافته اي

آنگاه که دریافتی هم چنان که گاهی نیاز داري اشک بریزي، نیاز به لبخند نیز داري، بدان که تولدي دوباره یافته اي.

آنگاه که سینه ات را با آب طهور. بخشش و گذشت شست و شو دادي، بدان که تولدي دوباره یافته اي.

آنگاه که از خود خوشبختی همسایهات، در چشمانت برق شادمانی و رضایت جهید، بدان که تولدي دوباره یافتهاي


آنگاه که توانستی بپذیري تواناییهایت را و حتی ناتوانیهایت را، بدان که تولدي دوباره یافتهاي.

آنگاه که آموختی تا چشم بگشایی بر زیباییها و صبح که از خواب برمیخیزي، انتظار مواجه شدن با زیبایی ها، وجود زیبایت را لبریز از شادمانی و خوشایندي ساخت، بدان که تولدي دوباره یافته اي

فقط براي امروز زندگی کن:


براي شاد بودن و شاد زیستن و رهایی از اندوه و غصه هاي فردا باید در لحظه زندگی کنیم و زمان حال را غنیمت شماریم. در واقع همین لحظه ها هستند که در چشم برهم زدنی، دقیقه ها، ساعتها و در مجموع یک روز از عمر و زندگانی ما را رقم میزنند اما متاسفانه اغلب ما این حقیقت را نادیده میگیریم و یا آن طور که باید و شاید به آن اهمیت نمی دهیم وهر روز، افکار و اندیشه خود را درگیر رویدادها و حوادث ناگواري میکنیم که ممکن است فردا برایمان اتفاق بیفتد و بدین ترتیب، پیشاپیش به استقبال نگرانی و پریشان حالی میرویم! بدیهی است که اگر ذهن خود را آمادهي پذیرش اتفاقات ناخوشایند احتمالی فردا کنیم، شانس لذت بردن و استفاده از لحظات شاد و موفقیت آمیز امروز را از دست خواهیم داد، پس عقل و منطق حکم میکند ضمن آن که دیدگاه و نظر خوشبین انهاي نسبت به فردا داشته باشیم، براي امروزمان ارزش بیشتري قائل شویم. به خاطر آنکه به امروز بیندیشم و فقط براي امروز، بدون دغدغه و خیال زندگی کنیم، بهتر است خود را در انجام چند پیشنهاد که در زیر ارائه میگردد، ملزم و متعهد بدانیم و با خود بگوییم:

- فقط براي امروز زندگی میکنم و به وقایع و حوادثی که ممکن است فردا روي دهد، فکر نخواهم کرد.
- فقط براي امروز با خودم عهد و پیمان میبندم که خود را با آنچه در اطرافم میگذرد، تطبیق دهم و از این که دیگران کاملاً طبق نظر من عمل نکنند ناراحت و عصبی نشوم.




-فقط براي امروز تلاش میکنم که براي بازسازي تن و روان خود، تمرینات جسمی و فکري مفیدي را که در حفظ شادابی ام نیز موثر خواهد بود، انجام دهم.
- سعی میکنم که با همه مهربان باشم، آرام و متین صحبت کنم، گله و انتقاد از کسی نکنم و نگذارم دیگران از من برنجند و شاکی شوند.

- فقط براي امروز به اطرافیان خود انرژي مثبت میدهم و آنان را شاد و مسرور میسازم.

- فقط براي امروز تصمیم میگیرم مطالب و نوشتههایی که خواندن و دانستن آنها مفید است و به درد زندگی میخورد را با دقت مطالعه کنم و نکات ارزنده ي آنها را بکار گیرم.
- فقط براي امروز یک کار مثبت و موثر در حق دیگران انجام میدهم و در برابر آن، هیچ توقع و انتظاري نخواهم داشت، البته این را میدانم که خداوند، عمل نیک بندگانش را در نظر دارد.
- فقط براي امروز همراهی و همفکري خود را از اطرافیان دریغ نمیکنم و این کار را به خاطر رضایت درونی خویشو لذت معنوي که در آن است، انجام خواهم داد.
وقتی که هر روز به توصیه هاي بالا عمل کنیم و خود را ملزم و متعهد به آن بدانیم، موارد مذکور، ملکه ذهن شده و از آنجا که نحوهي زندگی امروز ما، سازنده فردا خواهد بود، دیگر ترس و نگرانی هاي بی مورد یا اتفاقات ناخوشایند احتمالی فردا را به درون خود راه نخواهیم داد و فقط به لحظههاي شاد و موفقیت امیز امروز فکر میکنیم و به آنها اهمیت میدهیم.

از کوره در رفتن:

زمانی که به اصطلاح جوش میآورید، بهترین کار، این است که گفتگو را قطع کنید و دست کم به مدت 20 دقیقه کار آرامکنندهي دیگري انجام دهید. 20 دقیقه به طور طبیعی، کمترین زمانیست که ما نیاز داریم تا از فشارهاي روانی، بیرون بیاییم . ممکن است بخواهید مجلهاي بخوانید، تلویزیون تماشا کنید یا براي دویدن، بیرون بروید و ... تمرکز روي اینکه به خشم آمدن، حق شما بود یا قربانی بیگناهی هستید، ضد آرامش است و فقط درماندگی شما را نگه میدارد . بسیاري از مردم در چنین اوقاتی، مراقبه یا انجام تمرینهاي ورزشی آرامبخش میپردازند . 20 دقیقه که گذشت و احساس آرام شدن کردید، بازگردید و درباره مساله، به بح ث بپردازید یا آن رابه وقت دیگري موکول نمایید .

عادت بد ذهن:

هر کسی در موقعیتی خاص، احساس کج خلقی میکند اما وقتی کسی عادت بد ذهنی دارد، در تمام اوقات زندگیاش بد اخلاق است . او مدام دنیا را زیر و رو میکند تا مدرکی بیابد و احساسات خود را توجیح نماید . به جاي انتقاد کردن، به طور منظم دنبال موضوعاتی براي تحسین کردن باشیم. با انجام این عمل، حال و هواي جدیدي از ستایشو قدردانی در زندگی خودمان میآفرینیم و به جاي غرق شدن در مرداب اشتباهات و خطاهای مردم در جسنجوی دلایلی هستیم که بگوییم" از شما متشکرم " براي دگرگون ساختن عادت بد ذهنی، باید تلاش هوشیارانه اي ورزید، به جاي دنبال خطاهاي مردم بودن، در جست و جوي یافتن توانایی و فرصت هایی براي تحسین آنان باشیم. عادت کردن به تحسین و قدردانی، تاثیر ژرف بر روابط ما به جاي میگذارد. پژوهشها نشان میدهد زوجهایی که بطور منظم از هم قدردانی به عمل میآورند، ازدواجهاي شادتر و استوارتري دارند و کودکانی که والدینشان به خاطر اشتباهات به پروپاي آنان نمیپیچند، هر وقت به مسلهي برخورد میکنند رو به پدر و مادرشان میآورند. این اصل در همه انواع روابط صادق است. ابراز تحسین و قدردانی به طور منظم، حال و هواي عاطفی خانه، کارگاهها و دوایر گوناگون فامیلی و دوستان را تغییر میدهد. مردم با دانستن این که میتوانند در سختی و راحتی، روي حمایت یکدیگر حساب باز کنند، به هم نزدیکتر میشوند.


قدرت لبخند:

یک لبخند، زندگی مرا نجات داد، یک لبخند بدون برنامه ریزي، بدون حسابگري، لبخندي طبیعی، زیباترین پل ارتباطی آدم هاست . ما لایه هایی را براي حفاظت از خود می سازیم، لایه ي مدارج علمی و مدارك دانشگاهی، لایههاي موقعیت شغلی، و این که دوست داریم ما را آنگونه ببینید که نیستیم. زیر همهي این لایه ها، من حقیقی و ارزشمند نهفته است . متاسفانه روح ما در زیر لایههاي ساخته و پرداختهي خود ما که در ساخته شدنشان دقت هولناکی هم به خرج میدهیم، ما را از یکدیگر جدا میسازد و بین ما فاصله هایی را پدید می آورد و سبب تنهایی و انزواي ما میشود.

بخش ششم

علت و معلول، قانون حاکم بر دنیا:


حکایت آنکه قورباغهاش را قورت داد


موفقیت و خوشبختی، حساب و کتاب دارد


ارسطو چنین می گفت: "ما در دنیایی زندگی میکنیم که در آن اصول و قوانین حاکم است، نه اتفاقات." او می گفت:"هر چیزي به دلیل خاصی اتفاق میافتد، حتی اگر ما آن را ندانیم. »

همچنین معتقد بود که:"مبناي هر معلولی، علت یا علل خاصی است. هر عمل یا علتی داراي اثريست، حتی اگر آن را نبینیم یا نپسندیم."

«هر چه انسان بکارد، همان را برداشت خواهد کرد. »نیوتن این مهم را اصل سوم حرکت نامید و چنین گفت: براي هر عملی، عکس العملیست مساوي و در جهت مخالف آن. اصل علت و معلول میگوید که موفقیت، ثروت، خوشبختی و پیشرفت، همگی آثار و نتایج مستقیم یا غیرمستقیم علتها یا اعمال خاصی هستند. مهمترین بسط قانون علت و معلول این است: افکار، علت هستند و شرایط معلول. افکار شما، دلیل اصلی هر چیزيست که در زندگیتان پیشمیآید. اگر میخواهید هر چیزي را به هر نحوي در زندگیتان تغییر دهید، باید ابتدا افکاري که موجب بروز آنها میشود را تغییر دهید.

تاثیر کلام خوب در اجتماع:




استفاده از کلمات نیکو و حسنه موجب افزایش موفقیت، انس و الفت، محبت و رشد روابط اجتماعی میشود و برعکس، کاربرد ناهوشیارانه و خشن کلمات، میتواند آسیب هاي جدي به روابط خانوادگی و اجتماعی وارد سازد اما بیشتر ما از کلمات و جملات، از روي عادت و ناهشیارانه استفاده میکنیم و متوجه تاثیرات مثبت و منفی آنها بر ذهن خود و دیگران نیستیم براي تقویت و اندیشههاي خود، میتوانیم از عبارات زیر استفاده کنیم


- به خدا توکل میکنم و میدانم همه چیز نیکوست.

- من لایق بهترینم.
- من شاهکار آفرینشم.
- عشق الهی همواره مرا هدایت میکند.
- از عفو کردن خودم و دیگران لذت میبرم.
- بر ببر غران مشکلات میتازم و در مییابم که گربه ملوسی بیش نیست.
- در قلبم آن قدر محبت هست که میتوانم با آن، جهانی را شفا دهم.
- هر چه محبت میبخشم، عشق و محبتم به هستی و کائنات، بیشتر میشود.
- با شادمانی، از سدها میگذرم.
- اکنون فرصتهاي طلایی، در همه جا انتظار مرا میکشد.
- من دوست داشتنی هستم.
- از آسمان طلا میبارد.
- همه چیز به خوبی پیشمیرود.
-همواره بهترین کاري که از دستم برمیآید را انجام می دهم.
- من حق دارم که بگویم نه.
- من در آرامش به سر میبرم.
- با محبت به پیامهاي جسمم گوش میدهم و از آن مراقبت میکنم.
- من فردي شوخ طبع و براي خودم و دیگران مفید هستم.




ذهن و خودبرتر:

آیا میدانید که شما صاحب نیرویی خارقالعاده و جادویی هستید که با آن میتوانیدخود را در آن واحد، خوشحال یا غمگین سازید؟ با این نیرو میتوانید هر چیزي را خراب و ویران یا کامل و بینقص ببینید. این نیرو تمام چیزهاي مربوط به شما را تحت تاثیر قرار میدهد، میتواند شما را زیبا یا زشت، دوستداشتنی یا منفور، مقتدر و قوي و یا ترسو و زبون بنمایاند، میتواند منبع بیپایان الهام و خلاقیت یا نیروي نابودگر موفقیتها و رؤیاهاي شما باشد این نیرو قدرت ذهن شماست.


ما همیشه در زندگی به دنبال نیرویی هستیم که از طریق آن بتوانیم زمام امور و سرنوشت خود را بدست گیریم اما از این حقیقت غافلیم که برترین قدرت هاي جهان، در وجود خودمان نهفته است.


سالها دل طلب جام جم از ما میکرد آن چه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد این که میگویند: دل به دل راه دارد، منظور همان ذهن است که فکر همدیگر رامیخوانیم


در حقیقت آنچه ذهن ما تصور میکند، میتواند به حقیقت مبدل شود. پس ما با ذهنمان هم میتوانیم روي دیگران تاثیر بگذاریم. به همین دلیل باید خیلی مواظب باشیم- چه به طور فیزیکی و چه ذهنی- اگر روي دیگران تاثیر بگذاریم، در پیشگاه حق و حقیقت مسؤولیم. ذهن، هم میتواند منبع افکار منفی باشد و هم منبع افکار مثبت، اگر ذهن را کنترل کنیم. و افکار را پالایش کنیم، قطعاً سعادتمند خواهیم شد. در واقع ما با کنترل ذهن، خود را به دست خرد و هوش آسمانی سپرده ایم که آفریننده ي ما بوده و به تمام زوایاي زندگیمان کاملا آًگاه است.


ما مجبور نیستیم به هر آنچه به ذهنمان میرسد، توجه کنیم. وقتی میبینید یکی از افکار میخواهد شمارا به مقصدي ببرد که مورد علاقهتان نیست، خیلی ساده آن را با فکر مثبت تر و بهتري عوض کنید. افکار ما همانند آهنرباست و انرژيهاي مشابه را میرباید. با نگاه کردن به صورت آدمها، انرژي آنان را احساس میکنید و جنس افکارتان را میفهمید. البته منظور، نگاه کردن با بصیرت است، بصیرت است که میتواند افکار ذهن را پالایش کرده و از ورود افکار ناسالم به حوزهي تصمیمگیري و عملیاتی جلوگیري کند.

مدیریت ذهن در واقع مدیریت انسان است. اگر ما ذهن را مدیریت کنیم گویی تمام جنبه هاي زندگیمان را مدیریت کردهایم. ذهن همانند تلویزیونیست که بینهایت کانال دارد و هر کانالی را میتوان انتخاب کرد. تنوع و تعدد کانالها موجب میشود در یک خانوادهي معمولی نیز براي انتخاب کانالها از سوي والدین، مدیریتی صورت بگیرد.

بنابراین لازم است ما در انتخاب کانالهاي تلویزیون ذهنمان، دقت کافی به خرج داده و زندگیمان را دچار هرج و مرج فکري و عملی نکنیم.

این مدیریت در واقع به عهدهي خود برتر ماست . خود برتر ما هدف اصلی آفرینش ماست و بر پایه رشد و کمال بنا شده است. هرچه غیر از خود برتر که در اثر عدم حضور آن به وجود میآید، منجر به بروز مشکلات عدیدهاي میشود که زندگیها را به بیراهه میبرد.

انسان هرطور که فکر کنه همون طور زندگی میکنه.
همونی میشه که فکر میکر میکنه.
پس مواظب تفکرات و تخیلاتمون باشیم.......
ام به نظر من احساس رضایت از زندگی و شادی برمیگرده به نتیجه ی اعمالمون که نشات میگیره از فکرمون.:Gol:

خنده هوا را آلوده نمیکند:
- شادي، اشتیاقی رهاست که نمیتوان مانع آن شد.
- ما هیچ وظیفه اي را به اندازهي وظیفه شاد بودن، ناچیز نمیپنداریم.
- شادي قابل تعریف نیست، بلکه قابلیتیست که در وجود هر انسانی نهفته شده و هدف محسوب نمیشود.
- چه شاديهایی که زیر پاهاي انسان سرکوب شدند زیرا بیشتر انسانها به آسمان توجه دارند و آنچه زیر پاهايشان است را نادیده میگیرند.
- زمانی که دري از شادي بسته میشود، در دیگري گشوده میشود اما اغلب آن قدر به آن در بسته توجه داریم که دري را که برايمان گشوده است نمیبینیم.
- به اندازه هر دقیقه عصبانیت، 60 ثانیه شادي را از دست میدهید.
بیشتر مردم تقریبا بًه همان اندازه شاد هستند که انتظارش را دارند.


برتر باشید:

روی برگی سفید طرحی را اینگونه بکشد:

خط زمان
تاریخ امروز تاریخ تولد


سپس تاریخ تولد را با یک فلش به تاریخ امروز وصل کنید. روي این خط ي وقایع مهم زندگی خود را مشخص کنید: سفرها، تولدها، فوتها، موفقیت ها، شکست ها، کار جدید، اخراج شدن، ازدواج، بازنشستگی و ... اکنون با یک نگاه کلی به این خط زمان چه تعابیري از این وقایع در ذهن شما نقش میبندد؟ یک اتفاق ممکن است در زمانهاي مختلف، احساسات مختلفی در ما ایجاد کند. انسان بدون گذشته قادر به زندگی نیست. پس ریشه ها و گذشته خود را بازیابی و شناسایی کنید.
چه چیزي (چه اتفاقی) باعث شده تا شما این شخص فعلی باشید؟ با توجه به گذشته خود، اکنون چه احساسی نسبت به خودتان دارید؟ پاسخ به این دو سوال به ظاهر ساده، به شما امکان میدهد که ترازنامه کوچکی از خودتان به دست بیاورید.
سؤال هاي کلیدي:
در یک کاغذ سفید یادداشت کنید:
- از کجا آمدهام؟
- چه چیزي باعث شده تا من شخصی که امروز هستم باشم؟
- چه احساسی در زندگی دارم؟
- چه چیزي مطلوب من است؟

-چه چیزي مطلوب من نیست؟

- براي زندگی آیندهام چه نقشهاي دارم؟

- از نظر شخصی (خانوادگی)

- از نظر شغلی
- از نظر اجتماعی
- از امروزه به بعد چگونه باید از زمان خود استفاده کنم تا احساس رضایت به من دست دهد؟
با پاسخ دادن به این سوالها، به ابزاري مفید براي تنظیم و اداره زندگی دست می یابید.
زندگیات را چون جادهاي تصور کن که آغاز و انتهاي آن خودت هستی.
ژاك سالومه


سلام
من 22 سال دارم و اخیراً متوجه تغییر حالت خلقی خود در ارتباط با دیگران شدم.
احساس می کنم که ترسم نسبت به جزئیات رفتار و گفتاری که قبلاً با دیگران داشتم کمرنگتر شده.
قبلاً شاید در جزئیات رفتارم با دیگران روی بعضی صحبت ها حساسیت نشان میدادم یا از گفتن بعضی حرف ها که
شاید احتمال ناراحتی و برخوردن آن را به طرف مقابل میدادم سعی در دوری می کردم.
اما الان نمی دانم چرا چم شده که گاهی سعی در مقابله دارم یا نمی دانم چرا احساس می کنم آن ظرفیت پذیرشم کاسته شده.
احساس می کنم عصبانی هستم و یا از یه چیزی عصبیم، نمیدانم چه اما احساس می کنم میزان پذیرش یا تحملم تغییر کرده،
نسبت به عصبی شدن مستعد تر شدم، یا شاید رفتارم رو به خشن شدن می رود. علتش را کجا جستجو کنم؟
لطفاً مرا راهنمایی کنید.

موضوع قفل شده است