مشکل در یاد گیری دروس( علل حواس پرتي و فراموشي)

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مشکل در یاد گیری دروس( علل حواس پرتي و فراموشي)

سلام
دوستان الان نزدیک دو هفته است که مدارس شروع شده است و من هر چی تلاش می کنم دروس دبیرستان رو یاد نمی گیرم نزدیک 30 بار یک درس رو خوندم ولی هیچ چیزی یا نگرفتم
من نمی خوام مطلب رو حفظ کنم و بعد از دو سه روز ازیادم بره من می خواهم که مطلب تا چند ماه یا چند سال در ذهنم بمونه و اون مطلب رو یاد بگیرم.

کارشناس بحث : حامی

سلام
ممنون از این که سؤال تان را با ما در میان گذاشتید.
عوامل متعددی در یادگیری و فراموشی دخالت دارند.
عوامل مؤثر در فراوشی:
- هیجان های شدید منفی( اضطراب و تشویش) و یا مثبت ( شادی و...)
-برخی از داروها،
-آشفتگی در مطالعه دورس مختلف( مطالعات درس قبلی روی مطال جدید اثر بگذارد یا برعکس که به آن تداخل پیش و پس گستر می گویند)،
-تمرین و تکرار نکردن (درواقع با تمرین و تکرار مطالب و مفاهیم از حافظه کوتاه مدت به بایگانی و حافظه بلند مدت می رود و گرنه فراموش می شود).
- حواسپرتی و تمرکز نداشتن هنگام مطالعه(بازی گوشی، در محیط پر سر و صدا مطالعه کردن، و...)
- برخی از آسیب های مغزی
- کم کاری غده تیروئید
- کوتاه بودن زمان مطالعه برای مطالب زیاد(با سرعت خواندن و رد شدن)
- حفظ طوطی وار( هر چه قدر مطالب را طوطی وار حفظ کنیم زودتر از یادمان می رود نسبت به زمانی که با تفکر و معنابخشی یاد می گیریم)
- فراموشی در ساعات ابتدایی یادگیری بیشتر است.
- وارد جزئیات شدن بدون به دست آمدن کلیات بحث( مثل این که گاهی از کسی آدرس می گیریم آن قدر از جزئیات می گوید تا ما اصل و کلیات را فراموش می کنیم).
- مرور نکردن و گذشت زمان

انواع حواس پرتي
دو نوع حواس پرتي را مي‏توان نام برد كه هنگام مطالعه، يادگيرنده را با مشكل مواجه مي‏سازند:
1. حواس پرتي دروني: اين نوع حواس پرتي شامل افكار و انديشه‏هايي است كه هنگام مطالعه ذهن فراگير را به خود جلب مي‏كنند و مانع مطالعه او مي‏گردند؛ مثل نگراني در مورد مشكلات شخصي، شغلي، اقتصادي، اجتماعي و انواع خيال‏پردازي‏ها.
2. حواس پرتي بيروني: عواملي كه از بيرون مزاحم يادگيرنده هستند؛ مانند سر و صدا در محيط، نور كم يا خيلي زياد، سردي يا گرمي نامناسب.

عوامل رفع حواس‏پرتي
براي رفع حواس پرتي، بايد انگيزه كافي نسبت به مطالعه داشت و براي رفع مسائل و مشكلات دروني، برنامه‏ريزي نمود؛ محيط مساعد و مناسبي را براي مطالعه انتخاب كرد؛ مانند محيط كتاب‏خانه براي مطالعه، و حتما بايد برنامه‏ريزي نمود. در اتخاذ تصميم و برنامه، بايد عواملي را مدّ نظر قرار داد تا به اهداف رسيد. عواملي كه مي‏توانند در اين زمينه راه‏گشا باشند عبارتند از:

الف. برنامه‏ريزي واقع‏بينانه: مدت زماني كه براي انجام كاري در نظر مي‏گيريد مناسب باشد؛ مثلاً، كار زيادي را براي وقت محدودي تنظيم نكنيد كه بعدتر بر اثر كمي وقت نتوانيد آن را به انجام برسانيد و بعد هم نااميد شويد.
ب. پيش‏بيني امور غير منتظره: برخي مواقع ممكن است عوامل و كارهاي ناخواسته‏اي به وجود آيند كه مانع تحقق اهداف فرد گردند. بنابراين، در برنامه مطالعه، حتما بايد پيش‏بيني عوامل غيرمترقّبه‏اي را نمود و وقتي را هم براي آن در نظر گرفت.
ج. تقسيم زمان: براي مطالعه از نظر زمان بندي، بايد دقت لازم را به عمل آورد و وقت مطالعه را تقسيم كرد؛ مثلاً، به جاي اينكه شش ساعت در يك شب مطالعه كنيد، بهتر است در شش شب، هر شب يك ساعت مطالعه كنيد.
د. عدم مطالعه مطالب مشابه: با توجه به اصول يادگيري، هرگاه مطالب مورد مطالعه به يكديگر زياد شباهت دارند، براي جلوگيري از اشتباه به خاطر شباهت مطالب، سعي شود آنها همزمان با يكديگر مطالعه نشوند.
ه . استفاده از وقت مناسب: براي يادگيري، بهتر است از ساعات استفاده بهينه شود؛ مثلاً، ساعات اوليه پس از استراحت، براي يادگيري مناسب‏تر است تا آخر وقت كه فرد خسته است.

نكاتي براي به خاطرسپاري بهتر

1. داشتن هدف: اگر هدف يادگيرنده مشخص و معلوم باشد، مطالب بهتر آموخته مي‏شود؛ زيرا او مي‏داند چه مطلبي را براي چه هدفي مي‏آموزد. «هدف» به معناي نقطه پاياني، يعني: غايت، نهايت، مطلوب، آرمان، آرزو، مقصد و مقصود مي‏باشد. حال اگر فردي كه مطلبي را مي‏خواند هدف خاصي نداشته باشد خواندن او سطحي است؛ مانند اينكه روزنامه بخواند و زود رد شود. ولي اگر آن مطالب را بخواهد امتحان بدهد و هدفش يادگيري باشد با دقت، توجه و تمركز خاصي مطالب را مي‏خواند؛ زيرا هدفش امتحان دادن و موفق شدن است، پس مطالب را بهتر به ذهن مي‏سپارد.
2. آمادگي: فراگير براي آموزش مطلب، بايد از نظرجسمي و رواني آمادگي لازم را داشته باشد. اين مسئله مورد تأكيد پياژه (Piaget) و ثراندايك (Thorndike) و ديگر روان‏شناسان است. ثراندايك قانون «آمادگي» را در كتاب ماهيت اصلي انسان به گونه ذيل بيان مي‏كند:
الف. وقتي كه شخص آماده است تا عملي را انجام دهد، انجام آن عمل موجب خشنودي‏اش مي‏شود.
ب. وقتي كه شخصي آماده است تا عملي را انجام دهد انجام ندادن آن عمل موجب ناخشنودي‏اش مي‏شود.
ج. وقتي شخص آماده نيست تا عملي را انجام دهد، مجبور كردن او به انجام آن عمل، موجب ناخشنودي‏اش مي‏شود.
بنابراين، يك كودك عقب‏مانده آمادگي ذهني و رواني لازم را براي اينكه رياضيدان شود، ندارد و تلاش در اين زمينه بيهوده است؛ چراكه آمادگي رواني مدّ نظر قرار نگرفته است. يا اينكه يك نابينا بخواهد راننده ماهري شود، چون آمادگي جسمي لازم ندارد، اين خواسته‏اش قابل تحقق نيست. پس براي آموختن و به خاطر سپردن، به آمادگي جسمي و رواني نياز است.
3. انگيزه و علاقه: اگر فراگير براي يادگيري ميل و رغبت داشته و دقت، توجه و تمركز بر روي مطالب داشته باشد، بهتر و سريع‏تر مي‏آموزد. در غير اين صورت، اگر تمام امكانات تربيتي هم آماده باشند و او علاقه‏اي نداشته باشد چيزي آموخته نمي‏شود.
4. اصل «فعاليت»: فراگير براي آموختن مطالب، بايد فعّال باشد و از حالت سستي، تنبلي و بي‏تفاوتي بيرون آيد. معلم بايد با فعّال نگه داشتن دانش‏آموزان، آنها را در فعاليت‏هاي كلاسي مشاركت دهد و نظام تدريس را از حالت معلم‏مدار به صورت متعلّم‏مدار درآورد. حضرت علي عليه‏السلاممي‏فرمايند: «ايّها الناس! اعلموا انّ كمال الدين طلب العلم و العمل به»؛ اي مردم! بدانيد كمال ايمان آموختن علم و عمل بدان است. بنابراين، اگر در آموختن مطالب، فعاليت و عمل كردن به آنها وجود نداشته باشد مطالب فراموش مي‏گردند.
5. دقت و تمركز: معلم بايد دقت دانش‏آموزان را مورد توجه قرار دهد و فراگير افكار خود را بر روي مطلب متمركز سازد و حواس او معطوف به درس باشد. در غير اين صورت، شاگرد چيزي را به ذهن نسپرده و وقت او تلف گرديده؛ زيرا براي به خاطرسپاري، تمركز حواس لازم و ضروري است.
6. ارتباط مطالب: اگر مطالب درسي با يكديگر ارتباط داشته باشند فراگير مطالب را بهتر مي‏آموزد و اين انسجام منطقي بين دروس كمكي است تا دانش‏آموز شناخت بهتري را به دست آورد. همچنين سعي شود بين مطالب جديد با معلومات قبلي ارتباط برقرار شود.
7. تمرين و تكرار: هرقدر مطالب بيشتر مورد تمرين قرار گيرند بهتر در ذهن جاي مي‏گيرند و ديرتر فراموش مي‏شوند. قانون «تمرين و تكرار» يكي از قوانيني است كه ثراندايك آن را مطرح نمود؛ زيرا تكرار مطالب موجب دوام و ثبات آموخته‏ها مي‏گردد.
8. اعتماد به نفس: براي رسيدن به اهداف در زندگي، بايد به موفقيت ايمان داشت؛ زيرا شك و ترديد نسبت به خود و بيان اينكه «حافظه‏ام ضعيف شده»، «سنّم بالا رفته است»، «حافظه‏ام ياري نمي‏كند» و مانند آن آغاز تنبلي و سستي است و شخص در اين صورت، به خود تلقين مي‏كند كه از عهده انجام كاري برنمي‏آيد. بنابراين، اولين قدم «اعتماد به نفس است» تا حافظه تقويت گردد.
9. استراحت: هنگامي كه فرد مي‏خواهد مطلبي را بياموزد نبايد خسته باشد. از اين‏رو، بسياري از افراد معتقدند: وقتي از خواب بيدار مي‏شويم و ذهن استراحت لازم را نموده، بهترين وقت مطالعه است. البته تفاوت‏هاي زيادي بين افراد در اين زمينه وجود دارد، ولي استراحت را نبايد از ياد برد و حتي پس از مطالعه هم استراحت لازم است؛ زيرا يادگيري با فاصله طي تحقيقات به عمل آمده، بهتر از يادگيري فشرده و بدون استراحت است.
10. آرامش: براي به خاطر سپردن مطالب، دوري از تنش و اضطراب بسيار مهم است؛ زيرا اضطراب علاوه بر فراموشي، بهداشت رواني فرد را به خطر مي‏اندازد. بنابراين، بايد به دور از هيجان، به مطالعه پرداخت.
11. برنامه‏ريزي: براي اينكه به مطالعه دقيق بپردازيم، بايد از قبل برنامه‏ريزي كنيم تا در وقتي مناسب و در مكاني مطلوب با دقت و تمركز و آمادگي ذهني، اقدام نماييم. نظم در مطالعه‏موجب‏مي‏شود مطالب‏رابهتربه‏ذهن‏بسپاريم.
12. وسايل كمك آموزشي: با توجه به اينكه عموما يادگيري انسان از طريق دو حسّ «بينايي» و «شنوايي» صورت مي‏گيرد، به خصوص اين كه حافظه بينايي بيشتر افراد از حافظه شنوايي قوي‏تر است، بدين‏روي، مطلوب است از وسايلي كه از طريق بينايي مطالب را به ذهن مي‏سپارند بيشتر استفاده گردد؛ مثل فيلم، تصوير، نقشه و مانند آنها. براي به خاطرسپاري مطلوب، بايد شاگردان را تحريك و تهييج كرد. رسانه‏هاي كمك آموزشي بهتر موجب انگيزه و جلب توجه شاگردان نسبت به درس مي‏گردند. متعلّمان با صِرف شنيدن، مطالب درسي را خوب نمي‏آموزند؛ زيرا عوامل متعددي موجب حواس‏پرتي آنان مي‏گردند. بنابراين، استفاده از وسايل و ابزارهاي كمك آموزشي اين امكان را به وجود مي‏آورد كه شاگردان علاوه بر شنيدن سخنان مربّي، به مشاهده عيني مطالب نيز بپردازند. بنابراين، استفاده از وسايل كمك آموزشي موجب دوام و ثبات آموخته‏ها مي‏گردد.
آنچه يك ديدن كند ادراك آنسال‏ها نتوان نمودن با بيان.
13. تصويرسازي ذهني: هنگامي كه مطالب خواندهمي‏شوند بهتر است براي به خاطرسپردن آنها، از «تصويرسازي ذهني» استفاده گردد تا مدت‏هاي زيادي آن مطالب در ذهن باقي بمانند؛ مثلاً، وقتي مي‏خوانيم در جنگل حيوانات وحشي وجود دارند، تصور كنيم كه در جنگل هستيم و يك حيوان وحشي را شكار نموده‏ايم و يا وقتي كلمه «شير» را به كار مي‏بريم شكل آن را در ذهن خود مجسّم كنيم.
14. استفاده از حواس گوناگون: هنگامي كه مي‏خواهيد مطالبي را بياموزيد، صرفا از حسّ بينايي استفاده نكنيد. به كار بردن چند حس موجب دوام آموخته‏ها مي‏گردد؛ مثلاً، با چشم بخوانيم، مطالب را با صداي بلند تكرار كنيم، و مطالب كليدي را يادداشت كنيم.
15. فهميدن به جاي حفظ كردن: اگر مطالب را خوب درك كنيم بهتر مي‏توانيم آنها را به ذهن خود بسپاريم تا اينكه به صورت حافظه طوطي‏وار بخواهيم آنها را حفظ كنيم. از اين‏رو، درك و شناخت مطالب موجب مي‏شود تا بهتر يادآوري شوند؛ زيرا رمزگرداني مطالب در حافظه بلندمدت به صورت معنايي است؛ يعني هنگامي كه معناي مطلب به خوبي درك نگردد به شكل درستي در حافظه بلندمدت، رمزگرداني و اندوزش نمي‏گردد و زود فراموش مي‏شود. آزوبل (Ausubel) مي‏گويد: «مطالب معنادار» به مطالبي گفته مي‏شود كه يادگيرنده بتواند بين آنها و مطالبي كه قبلاً آموخته است، نوعي رابطه برقرار نمايد. بنابراين، «درك فهم» يعني: معنادار كردن مطالبي كه موجب يادگيري بهتر در حافظه مي‏گردند.

منبع:
1-مطالعه روشمند، عین الله خادمی، نشر پارسایان
2- مجله معرفت،نگاهي به حافظه و فراموشي در روان‏شناسي،حسین کریمی، شماره 119

اسک دین/ انجمن مشاوره /حامی

براي مطالعه بيشتر
http://www.askdin.com/thread40806.html
http://www.askdin.com/thread11504.html

موضوع قفل شده است