فتوا به حرمت کلام و منطق، علاوه بر فلسفه و عرفان

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فتوا به حرمت کلام و منطق، علاوه بر فلسفه و عرفان

با عرض سلام خدمت کارشناسان بزرگوار انجمن من خود بشخصه وهابیت را مسلکی ناصبی منحرف و کفر آمیز میدانم اما این فتوای ابن تیمیه بزرگ اهل سلف ذهن مرا مشغول کرده است جالب اینجاست که هیچ شناختی نسبت که کلام و منطق و عرفان وفلسفه ندارم. ضمن اینکه از شما خواستار توضیحی کوچک در رابطه با اینها دهید میخواهم موضوع ابن تیمیه در این فتوی را بررسی کنید. البته باید عرض کنم که من لفظ صریح قرآن کریم را عرفی و عوام فهم دانسته و علمی را جز علم فهم قرآن کریم و کلام الله نمی دانم.

پیشاپیش تشکر از پاسخگویی شما. اجرکم عند الله جل جلاله


کارشناس بحث : عبدالرحمان

قدس شریف;277311 نوشت:
با عرض سلام خدمت کارشناسان بزرگوار انجمن من خود بشخصه وهابیت را مسلکی ناصبی منحرف و کفر آمیز میدانم اما این فتوای ابن تیمیه بزرگ اهل سلف ذهن مرا مشغول کرده است جالب اینجاست که هیچ شناختی نسبت که کلام و منطق و عرفان وفلسفه ندارم. ضمن اینکه از شما خواستار توضیحی کوچک در رابطه با اینها دهید میخواهم موضوع ابن تیمیه در این فتوی را بررسی کنید. البته باید عرض کنم که من لفظ صریح قرآن کریم را عرفی و عوام فهم دانسته و علمی را جز علم فهم قرآن کریم و کلام الله نمی دانم.

پیشاپیش تشکر از پاسخگویی شما. اجرکم عند الله جل جلاله


کارشناس بحث : عبدالرحمان



با سلام خدمت شما

گروهى از علماى اسلامى از اصل با كلام، يعنى بحث عقلى در مسائل اصولى اسلامى، مخالف شدند و آن را «بدعت» و حرام دانستند. اينها به نام «اهل حديث» معروفند. احمد بن حنبل كه يكى از ائمه فقهى اهل تسنن است در رأس «اهل الحديث» قرار دارد. حنابله به طور كلى با كلام- اعم از كلام معتزلى يا اشعرى، چه رسد به شيعى- مخالفند و به طريق اولى با منطق و فلسفه مخالفند. ابن تيمیه حنبلى كه از شخصیتهاى برجسته دنياى جماعت است فتوا به حرمت كلام و منطق داده. جلال الدين سيوطى نيز كه اهل الحديث است كتابى دارد به نام «صون المنطق و الكلام عن المنطق و الكلام». مالك بن انس يكى ديگر از ائمه جماعت نيز هر گونه بحث و كاوشى را در مسائل اعتقادى غير جايز مى‏ شمرد.

(مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏3، ص: 65.)

ادامه دارد...

علت حرمت کلام از دیدگاه اهل حدیث

در مورد شناخت خداوند ، امور ماورائی و ... دیدگاهی مختلفی وجود دارد. یکی از این دیدگاه ها عبارت است از :

بشر اين موجود خاكى و زمينى كجا و سير و سلوک عقلى يا قلبى در وادى سهمگين ماوراء حس كجا؟ مسائل الهى همه آسمانى است و خبر آسمان را منحصرا از خود آسمان بايد شنيد. ما درباره خدا و صفات ثبوتیه و سلبیه خدا و اينكه چه صفتى را مى‏ توان به او نسبت داد و چه صفتى را نتوان به او نسبت داد چيزى نمى‏ دانيم و نمى‏ توانيم بدانيم. ما واقعاً نمى‏ توانيم با عقل خود بفهميم كه چطور مى‏ شود يك موجودى خدا باشد يعنى چيزى او را به وجود نياورده باشد، و همچنين نمى‏ توانيم با عقل خود بفهميم كه خدا يكى است يا بيش از يكى؟ بسيط است يا مرکب؟ جسم است يا جسم نيست؟ به نحوى از انحاء عضو و جارحه دارد يا ندارد؟ بر چيزى قرار گرفته است يا نه؟ خواب و بيدارى دارد يا نه؟ حركت و انتقال دارد يا نه؟ همه اينها و امثال اينها مجهولاتى است براى بشر و جز از راه خبر آسمانى نبايد عقيده‏ اى در اين گونه مسائل اتخاذ كرد، درباره همه اينها بدون چون و چرا و بدون حق نظر يعنى بدون دخالت دادن منطق و استدلال بايد تسليم نظر وحى شد.

اين گروه معتقدند نظر اسلام و مبناى اسلام در اين گونه مسائل بر تسليم و تعبد است نه بر تحقيق و تفكر، و هر گونه چون و چرايى در اين گونه مسائل از نظر اسلامى بدعت و حرام است. اشاعره و حنابله كه خود را «اهل الحديث» مى‏ نامند طرفدار اين نظريه‏ اند. (مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏6، ص: 879-878.)

ادامه دارد ...

پاسخ به اهل حدیث

حكماى الهى در پاسخ اين گروه مى‏ گويند درست است كه خبر آسمان را هم از آسمان بايد شنيد ولى اولًا اين نيروى حيرت انگيز به نام «عاقله» كه خداى آسمان در سرشت اين موجود زمينى به نام «انسان» نهاده است يک عنصر آسمانى است نه زمينى، همچنانكه در احاديث وارد شده كه «خداوند سرشت آدمى را از سرشت حيوان و فرشته مرکب ساخت» و بنابراين مانعى ندارد كه پاره‏ اى از حقايق آسمانى با اين نيروى آسمانى قابل تحقيق باشد. آنچه مسلم است اين است كه اين نيرو آن قدرت را ندارد كه تمام خبرهاى آسمانى را كشف كند و به همين دليل بشر در زندگى خود نيازمند به «وحى» است ولى چنين نيست كه اين نيرو از تحقيق در برخى مسائل آسمانى از قبيل اصول مسائل مبدأ و معاد به طور كلى ناتوان باشد. اينكه در دين مقدس اسلام تقليد در اصول دين به هيچ وجه جايز نيست و منحصرا از راه تحقيق و استدلال بايد تحصيل شود دليل بارزى است بر اينكه اسلام مسائل آسمانى را در حدود اصول دين براى عقل انسان قابل تحقيق مى‏ داند.

ثانياً در وحى اسلامى، يعنى در قرآن و سنت، خبرهاى آسمانى زيادى در الهيات براى شنيدن هست. هدف وحى اسلامى از گزارش اينهمه خبرها چه بوده است؟ آيا هدف اين بوده كه يك سلسله درسها براى تدبر و تفكر و فهم و الهام‏ گيرى القا كند و انديشه‏ ها را تحريک و وادار به شناورى در درياى بيكران معارف الهى نمايد، يا اينكه هدف اين بوده كه يك سلسله مطالب حل ناشدنى و غير قابل هضم به منظور وادار كردن انديشه‏ ها به تسليم و سكوت و قبول كوركورانه عرضه بدارد؟

ادامه دارد...

مطالب و مسائلى كه از منبع وحى القا مى‏ شود دو گونه است:
برخى از آنها يك سلسله دستور العمل هاست كه بايد بدانها عمل شود تا نتيجه‏ اى كه از آنها در نظر است حاصل گردد. در اين گونه مسائل درک و معرفت، تأثير زيادى ندارد. هدف و منظور دراين مسائل عمل است نه معرفت. تعبد و تسليم مربوط به اين گونه مسائل است.


برخى ديگر يك سلسله مسائل نظرى و اعتقادى است مربوط به خداوند و صفات ثبوتيه و سلبيه او و عوالم قبل از اين عالم و بعد از اين عالم. در قرآن كريم و كلمات پيشوايان دين، چه به صورت حديث و چه به صورت ادعيه و چه به صورت احتجاجات و چه به صورت خطبه و خطابه، از اين مسائل زياد آورده شده است.

مثلًا در نهج البلاغه در حدود چهل نوبت درباره اين مطالب بحث شده است و بعضى از آن بحثها طولانى است يعنى در حدود دو سه صفحه است. در كافى متجاوز از دويست حديث در ابواب توحيد آمده است كه درباره مسائلى از قبيل اثبات وجود خداوند، حداقل معرفت، صفات ثبوتيه از قبيل علم و قدرت، صفات سلبيه از قبيل جسميت و تحرك و غيره بحث كرده است. توحيد صدوق خود دريايى از معرفت است، در حدود چهار صد و پنجاه صفحه در مسائل مختلف توحيدى بحث كرده است، پنجاه صفحه اين كتاب تحت عنوان «التوحيد و نفى التشبيه» است، بيست صفحه درباره علم و قدرت است، دوازده صفحه درباره صفات ذات و صفات افعال است، سى و هفت صفحه درباره اسماء اللّه است، بيست و هفت صفحه در رد ثنویه و زنادقه است، بيست و پنج صفحه درباره قضا و قدر است، سى و پنج صفحه اختصاص دارد به مباحثات حضرت رضا عليه السلام با اهل اديان و اصحاب مقالات، و غير اين مباحث.

در همه اين مباحث نه به شكل القاء يك سلسله مسائل تعبدى، بل به صورت القاء يک سلسله بيانات استدلالى روشنگر و ترتيب صغرا و كبراى منطقى بحث شده است.

در خود قرآن به سبك استدلالى و برهانى بر برخى مطالب استدلال شده است از قبيل «لو كان فيهما الهة الّا اللّه لفسدتا» (انبیا/22) و يا «ما اتّخذ اللّه من ولد و ما كان معه من اله اذا لذهب كلّ اله بما خلق و لعلا بعضهم على بعض» (مومنون/91)...

ادامه دارد...

به هر حال در متون اسلامى نه تنها در اين مسائل به سكوت برگزار نشده است، يك سلسله مسائل در اوج انديشه بشرى طرح شده است كه در جهان انديشه و تفكر سابقه ندارد.

اينها براى چه و به چه منظورى طرح شده است؟ اينها دستور العمل نيست تا گفته شود وظيفه ما عمل است و بس. اينها يك سلسله مسائل نظرى است. اگر اين مسائل براى عقل بشر قابل فهم و درك نيست در طرح اينها چه سودى است؟ درست مثل اين است كه معلمى بر سر كلاس اول ابتدائى مسائل مربوط به دوره دانشگاه را طرح كند و از كودكان درخواست كند كه آنچه من مى‏ گويم گرچه شما نمى‏ فهميد ولى بپذيرد...

طرح مباحث عميق الهى از طرف ائمه اطهار و در رأس آنها على عليه السلام سبب شد كه عقل شيعى از قديم‏ الايام به صورت عقل فلسفى و استدلالى درآيد.(مجموعه‏ آثار استاد شهيد مطهرى، ج‏6، ص 883-880.)

--------------------
برای توضیح و آشنایی بیشتر به جلد ششم از مجموعه آثار شهید مطهری رجوع کنید.

با تشکر فراوان. ضمن اینکه میخواهم بدانم بحث شما در کدام یک از کلام و منطق و عرفان وفلسفه میگنجید؟

عبدالرحمان;277412 نوشت:
چيزى نمى‏ دانيم و نمى‏ توانيم بدانيم.

شما فرمودید حنبله بر این اساس معتقد است. پس چرا خدارا دارای جسم میدانند و در برخی فتوا ها دیده میشود از خدا بعنوان یه سایه نقل میکنند و یا خود ابن تیمیه ملعون هنگام پایین آمدن از منبر گفت خدا نیز روز قیامت اینچنین از تخت خود پایین می آید؟
عبدالرحمان;277415 نوشت:
يك سلسله دستور العمل هاست كه بايد بدانها عمل شود

آیا این حرف آنها متناقض با آیه "ولا تقف ما لیس لک به علم" نیست؟

قدس شریف;277425 نوشت:
با تشکر فراوان. ضمن اینکه میخواهم بدانم بحث شما در کدام یک از کلام و منطق و عرفان وفلسفه میگنجید؟


با سلام خدمت شما

همانگونه که در پست 2 گفته شد:

عبدالرحمان;277411 نوشت:

گروهى از علماى اسلامى از اصل با كلام، يعنى بحث عقلى در مسائل اصولى اسلامى، مخالف شدند و آن را «بدعت» و حرام دانستند. اينها به نام «اهل حديث» معروفند.


هنگامی که گروهی با مباحث کلام مخالف باشند به طریق اولی با مباحث فلسفیو عرفانی مخالف هستند.

قدس شریف;277425 نوشت:

عبدالرحمان نوشت:

چيزى نمى‏ دانيم و نمى‏ توانيم بدانيم.

شما فرمودید حنبله بر این اساس معتقد است. پس چرا خدارا دارای جسم میدانند در برخی فتوا ها دیده میشود از خدا بعنوان یه سایه نقل میکنند و یا خود ابن تیمیه ملعون هنگام پایین آمدن از منبر گفت خدا نیز روز قیامت اینچنین از تخت خود پایین می آید؟



احمد بن حنبل ، ابن تیمیه و ... ،از جمله معتقدان به تجسیم هستند و برای خدواند جسم قائل هستند. آنها تنها به ظاهر آیات استناد می کند به عنوان نمونه از آیه يَدُ اللهِ فَوْقَ أَيْديهِمْ (فتح/10) اینگونه نتیجه می گیرند که خداوند دارای دست است . بدون اینکه کمی در معنای آیات تعقل و تفکر کنند.

قدس شریف;277425 نوشت:

در برخی فتوا ها دیده میشود از خدا بعنوان یه سایه نقل میکنند و یا خود ابن تیمیه ملعون هنگام پایین آمدن از منبر گفت خدا نیز روز قیامت اینچنین از تخت خود پایین می آید؟

ابن بطوطه که از علمای اهل سنت است و سفرنامه­ اش مورد قبول اهل سنت است در کتابش می­ نویسد: «تقى­ الدين ­ابن ­تيميه يكى از بزرگان فقهاء حنابله در شام بود كه در فنون مختلف سررشته داشت ، اما كمى ناقص­ العقل بود . . . در روز جمعه­ اى در دمشق در مجلس او حاضر شدم ، روى منبر مردم را موعظه مى كرد. از جمله سخنانش اين بود که می­ گفت: خدا ازآسمان به دنیا پایین می­ آید مانند پایين آمدن من از منبر ، سپس چند پله از منبر پائين آمد، فقيهى مالكى مذهب به اسم ابن الزهراء به او اعتراض كرد ، و منكر ادعاى او شد ولی مردم به سوی او هجوم آوردند و او را چنان با مشت و لگد زدند كه عمامه از سرش افتاد. (ابن بطوطه، رحلة ابن بطوطه، ج1، ص43.) دیگر علمای اهل سنت مانند ابن حجر نیز این مطلب را از ابن تيميه نقل كرده ­اند.(العسقلانی، الدرر الکامنه فی أعیان المائة الثامنه، هند، دائرة المعارف العثمانیة، 1392ق، ج1، ص 180.)

--------------------------------------------
برای آسنایی بیشتر با افکار ابن تیمیه:

رضوانى، على اصغر، تلخیص: معلم، مرتضى، نقدى بر افکار ابن تیمیه، نشر مشعر، تهران، چاپ اول، 1386ش.

قدس شریف;277425 نوشت:

آیا این حرف آنها متناقض با آیه "ولا تقف ما لیس لک به علم" نیست؟

وَ لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كلُ‏ُّ أُوْلَئكَ كاَنَ عَنْهُ مَسُْولا (اسراء/36)

از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن، چرا كه گوش و چشم و دل، همه مسئولند.

بله با توجه به این آیه می توان باطل بودن سخنان آنان را به خوبی نشان داد.

عبدالرحمان;277976 نوشت:
کلام یعنى بحث عقلى در مسائل اصولى اسلامى

بزرگوار آیا برای قرآن کریم هم بحث کلام وجود دارد؟ یعنی ما روی احکام قرآن کریم نیز فکر کرده و سپس عمل میکنیم؟(که بعقیده من پس از ایمان بقرآن کریم این عمل بی ارزش است.) یا تنها در مسائلیست که بدان مطمئن نیستیم و از عقل واجماع کمک میگیریم؟

قدس شریف;277981 نوشت:
بزرگوار آیا برای قرآن کریم هم بحث کلام وجود دارد؟ یعنی ما روی احکام قرآن کریم نیز فکر کرده و سپس عمل میکنیم؟(که بعقیده من پس از ایمان بقرآن کریم این عمل بی ارزش است.) یا تنها در مسائلیست که بدان مطمئن نیستیم و از عقل واجماع کمک میگیریم؟


با سلام

1. قبل از گزینش دین مبین اسلام با تحقیق و تفکر ، این دین را انتخاب می کنیم . با انتخاب اسلام ملزم می شویم که به دستورات و تعالیم آن عمل کنیم. لذا برای یک مسلمان لازم نیست که قبل از انجام هر عملی ، فکر کند و سپس عمل کند. اصولا این کار برای همه انسان ها مقدور نیست چراکه عقل انسان بسیار محدود است و توانایی درک بسیاری از مسائل را ندارد.

2. در قرآن معارف بلندی آمده است و در بسیاری از آیات خداوند بندگان را دعوت به تفکر و تعقل کرده است. به عنوان نمونه در سوره بقره خداوند مردم را به تفکر در زمین ، آسمان و ... دعوت می کند :

إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْكِ الَّتِي تَجْرِي فِي الْبَحْرِ بِمَا يَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْيَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَيْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿بقره/۱۶۴﴾ در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و شد شب و روز، و كشتی هائی كه در دريا به سود مردم در حركتند، و آبي كه خداوند از آسمان نازل كرده، و با آن زمين را پس از مرگ زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و (همچنين) در تغيير مسير بادها و ابرهائی كه در ميان زمين و آسمان معلقند، نشانه‏ هائی است (از ذات پاك خدا و يگانگی او) برای مردمی كه عقل دارند و می انديشند.


و یا در مورد توحید و یکتایی خداوند که یکی از مباحث کلامی است ، دلیل می آورد :



لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ ﴿انبیاء/۲۲﴾ اگر در آنها [=زمين و آسمان] جز خدا ،خدايانى [ديگر] وجود داشت قطعا [زمين و آسمان] تباه مى‏ شد پس منزه است‏ خدا پروردگار عرش از آنچه وصف مى‏ كنند.


پس در قرآن مباحث کلامی مطرح شده است همانگونه که مباحث دیگری همچون مباحث اخلاقی، فقهی ، تاریخی و ... مطرح شده است . اما این بدان معنا نمی باشد که برای عمل به دستورات قرآن ابتدا باید فکر کنیم و فلسفه آن را بیابیم بعد عمل کنیم. چرا که ما ابتدا به صحت قرآن و دستوراتش ایمان آورده ایم.

شما فرمودید با تحقیق به اسلام برسیم. حال اگر یکی با تحقیق به مسیحیت رسید چه باید کرد؟ یعنی چی که باید تفکر کرد. شما فرمودید عقل انسان به برخی چیزها نمیکشید. من میگویم یکی ازآن چیزها همین انتخاب دین است.

قدس شریف;286754 نوشت:
شما فرمودید با تحقیق به اسلام برسیم. حال اگر یکی با تحقیق به مسیحیت رسید چه باید کرد؟ یعنی چی که باید تفکر کرد. شما فرمودید عقل انسان به برخی چیزها نمیکشید. من میگویم یکی ازآن چیزها همین انتخاب دین است.

http://www.askdin.com/thread19518.html
موضوع قفل شده است