جمع بندی آیا باید وطن خود را دوست داشته باشیم؟
تبهای اولیه
با سلام.شاید این موضوع تکراری باشد،اما جستجو در انجمنها ممکن نبود.اگر تکراری است اگر ممکن است به آن تاپیک لینک دهید!
آیا انسان باید وطن خود را دوست داشته باشد؟حب وطن تا چه اندازه مجاز،مستحب یا مکروه است؟
منظور از وطن در حدیث شریف حب الوطن من الایمان چیست؟اگر مراد وطن عرفانی باشد(که اگر ممکن است آن را توضیح دهید)خب این چه نیازی به گفتن دارد؟مثل این نیست که بگوییم علاقه به خدا از ایمان است؟
اگر این وطن جغرافیایی است محدوده اش چیست؟شهر،کشور یا امت اسلامی؟
با تشکر
کارشناس بحث : پیام
قال رسول الله (ص)حبّ الوطن من الايمان.دوست داشتن وطن ازنشانه ايمان است(گنج حكمت ص 178)
ترجمه نوبري ج1 ص27
از اهالى مكه اشخاصى را كه با شما به جنگ شروع كنند، به قتل برسانيد. از آن مكان كه شما را خارج كردهاند، شما هم آنها را از آن مكان خارج سازيد (همانطور كه شما را از مكه خارج ساختند، شما هم بعد از غلبه آنها را از مكه خارج سازيد) بلاى خروج از وطن شديدتر از قتل است (اين كلام شريف اشاره به عزت و محبوبيت وطن است. چيزى كه از قتل بدتر شود، مصيبت آن تا چه حد خواهد بود. اين مصيبت را رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله درك فرموده و از اين جهت فرموده (حب الوطن من الايمان) يعنى (دوست داشتن وطن جزوى است از ايمان) شما با اهل مكه در نزديك و اطراف مسجد الحرام جنگ نكنيد (زيرا جنگ در مسجد الحرام و اطراف آن حرام است) مگر اين كه آنها جنگ را با شما نزد مسجد الحرام شروع كنند. اگر با شما آنها شروع به جنگ كردند، شما هم با آنها جنگ كرده به قتلشان برسانيد. اشخاصى كه از اهل مكه كافر شدند، جزايشان اين است
چنانكه در قاموس و اقرب هست «وطن بالمكان وطنا: أقام» وطن (بفتح و، ط) محل اقامت انسان و مقرّ انسان، و هر مكانيكه انسان براى كارى در آن مانده است جمع آن مواطن ميباشد لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَواطِنَ كَثِيرَةٍ وَ يَوْمَ حُنَيْنٍ توبه: 25. مراد از مواطن مشاهد و مواقف جنگهاست.
خداوند شما را در بسيارى از مواضع مخصوصا در روز حنين (جنگ معروف حنين) يارى كرد.
در سفينة البحار «وطن» مينويسد:
حرّ عاملى رحمه اللّه در مقدّمه كتاب امل الآمل نوشته: خواستيم اوّل حالات علماء جبل عامل را بنويسيم زيرا روايت شده: «حبّ الوطن من الايمان» اين لفظ فقط يكبار در قرآن مجيد ذكر شده است
يكي از جملاتي كه تحت عنوان حديث پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله چهره نموده است، جملة "حبّ الوطن من الايمان" است. و معنايش اين است كه: دوست داشتن وطن، جزء ايمان است. اگرچه اين سخن در بين عموم مردم، رونق چنداني ندارد. ولي تحت عنوان حديث، در كتب علما مطرح شده و افراد زيادي از اين قشر، به آن استناد كردهاند. به ميزاني كه ما استقراء كرديم، و با جستجو در مآخذي كه ما در دست داشتيم، مسير پيدايش اين سخن را تحت عنوان حديث پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلم، به ترتيب ذيل، يافتيم:
* محيي الدّينبن عربي [سقيفهگرا] متوفّاي 638 هـ . ق در تفسير خود، ج2، ص310. ذيل آية شريفة: «والذين تبوؤوا الدار و الإيمان»، به اين جمله تحت عنوان حديث پيامبر استناد ميكند. و ميگويد: ... «و لهذا قال عليهالسّلام: "حبّ الوطن من الايمان"»... .
* امير نجم الدّين [سقيفهگرا] نيز در سال 648 هـ . ق خطاب به ابن يغمور چنين گفت: «ياخوند جمال الدّين، حب الوطن من الايمان». اين جريان را صفدي در كتاب "الوافي بالوفيات" ج9، ص264 نقل ميكند.
* حسن بن محمّد صغاني [سقيفهگرا] متوفاي 650 هـ . ق در "الدر الملتقط في تبيين الغلط" اين حديث را حديثي مجعول ميداند.
* نصير حمامي [سقيفهگرا] متوفّاي 708 يا 712 هـ . ق شعري دارد كه صفدي متوفّاي 764 هـ . ق، در كتاب خود "الوافي بالوفيات، ج8، ص16، آن را نقل كرده. در اين شعر آمده است:
رأيت شخصا آكلا كرشة و هو أخو ذوق وفيه الفطن
و قال ما زلت محبا لها قلت "من الإيمان حب الوطن"
شخصي را ديدم كه گياه كرشه ميخورد، در حالي كه او صاحب ذوق، و انسان زيركي بود. و گفت: من هميشه كرشه را دوست داشتهام. من گفتم: دوستي وطن، جزء ايمان است.
* شهاب الدّينبن غانم [سقيفهگرا] متوفّاي 737 هـ . ق شعري دارد كه صفدي اين شعر را نيز نقل ميكند. يك بيت آن، چنين است:
لاتلمني علي الكروش فحبّي وطني من علائم الايمان
مرا بر خوردن گياه كرشه ملامت نكن كه محبّت من نسبت به وطنم از علائم ايمان است.
سپس صفدي ميگويد اين شعر را ابن غانم از نصير حمّامي گرفته است.
* محمد سخاوي [سقيفهگرا] متوفاي 902 هـ . ق در "المقاصد الحسنة في الاحاديث المشتهرة علياللسنة" ميگويد: من بر اين روايت دست نيافتم ولي معنايش صحيح است. و قاري، در بارة اين سخن سخاوي كه گفته: «معنايش صحيح است»، ميگويد «اين حرف سخاوي، عجيب است».
* محمدطاهر هندي فتني [سقيفهگرا] متوفاي 986 هـ . ق نيز در كتاب "تذكرة الموضوعات" ص11، نظري چون نظر سخاوي داشته و ميگويد: «من بر روايت "حبّ الوطن من الايمان" دست نيافتم ولي معنايش درست است».
* ملاعلي قاري [سقيفهگرا] متوفاي 1014 هـ . ق در "المصنوع في معرفة الحديث الموضوع" ج1، ص91 ميگويد: «حديث "حبّ الوطن من الايمان" ريشهاي ندارد».
* شيخ حر عاملي [شيعه] متوفّاي 1104 هـ . ق در "امل الآمل"، به اين جمله به عنوان روايت استناد ميكند.
* اسماعيل عجلوني جراحي [سقيفهگرا] متوفّاي 1164 هـ . ق در "كشف الخفاء" ج1، ص345 بانقل از حسن بن محمّد صغاني و محمّد سخاوي، اين حديث را حديثي مجعول ميداند.
* سيد عبد الله جزائري [شيعه] متوفاي 1173 ق در "التحفه السنيه" با استناد به اين جمله، وجهي براي ورود آن بيان ميكند.
و برخي ديگر از علماي شيعه، تحت عنوان روايات وارده، به اين جمله استناد كردهاند.
همانگونه كه ملاحظه ميكنيد، [به ميزاني كه ما دست يافتيم] بر حسب ظاهر، پيدايش اين جمله از سوي محييالدّينبن عربي سقيفهگرا متوفّاي 638 بوده، و تا پيش از او، ظاهرا اثري از اين جمله نه تحت عنوان روايت و نه غير آن، در كتب ديده نميشود. و اينكه ابن عربي، اين روايت را از كجا گرفته و به كدام سند، مستند نموده، هيچ معلوم نيست.
پس از ابن عربي، ساير سقيفهگرايان، به اين جمله اسنتاد نموده، و برخي از آنان نيز به بيريشه بودن آن تصريح كردهاند. پس از ايشان، در بين شيعه نيز رايج شده است.
ما علت پيدايش و جعل اين جمله را نميدانيم. و نميدانيم جاعل اين جمله از جعل آن، چه منظور و هدفي را دنبال ميكرده است. به هر منظوري كه جعل شده باشد، همانگونه كه از حيث سند و استنادش به معصوم عليه السّلام، مردود است، از جهت صحّت مدّعا نيز مردود است. زيرا اگر دوستي وطن جزء ايمان باشد، تمام كساني كه نسبت به وطن خويش، محّبت دارند را بايد مؤمن حساب كنيم، اگرچه كافر حربي باشند. و هر مؤمني را نيز ملزم به محبّت وطن خويش بدانيم گرچه وطنش وطن كفر بوده و عذاب الهي شاملش شده باشد. در حاليكه چنين نيست. چون چه بسا كافران و افراد بيايماني كه نسبت به وطن خويش محبّت ميورزند. و چه بسا مؤمناني كه نسبت به وطن كفر خويش محبّت نداشته و نه تنها ملزم به دوست داشتن وطنشان نيستند بلكه در برخي موارد، ملزم به ترك آن وطن نيز هستند. در اين صورت، نميتوان به سادگي گفت: «دوستي وطن جزء ايمان است». نمونة وطنهايي كه به عذاب الهي دچار شدهاند در حالي كه افراد با ايماني هم در آنها بودهاند كم نيستند. اگر حب اينگونه اوطان جزء ايمان باشد، يعني مؤمنان، ملزم به حب آن وطن باشند، چگونه ممكن است كه مشمول عذاب الهي گردد؟
براي مطالعه بيشترhttp://www.andalibonline.com/static-191.html
با تشکر از برادر عزیز و کارشناس محترم.
من شنیدم که منظور نبی (ص) از وطن در اینجا وطن اصلی ما یعنی ملکوت و همون جایی هست که در قوس نزول از اون به زمین اومدیم.
[="purple"]ما زبالاییم و بالا میرویم ما ز دریاییم و دریا میرویم
ما از آن جا و از اینجا نیستیم ما ز بیجاییم و بیجا میرویم[/]
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (10حجرات)
در حقيقت مؤمنين با يكديگر در دين اسلام برادرند در موقع ظهور نزاع و جدال بين دو برادر بر سايرين لازم است ما بين آنها را اصلاح كرده نزاع و جدال را از آنها رفع كنند بر شما ملت اسلام به سبب برادرى در دين اسلام لازم است كه در موقع نزاع و جدال بين همديگر را اصلاح كنيد پس بين برادرهايتان را اصلاح بكنيد از خداوند تعالى بترسيد اصلاح را ترك ننمائيد به سبب اصلاح به رسيدن رحمت خداوند تعالى اميدوار باشيد (رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمود: مسلمان برادر مسلمان است نبايد بر او ظلم كند يا او را ذليل سازد و نبايد از او عيجبويى كند در موقع بنا كردن عمارت آن قدر بناى خود را بلند نسازد كه از آمدن باد و هوا به برادر مسلمانش مانع شود مگر به اذن او)
منظور از این جمله پیامبر این است که هر جایی که ایمان در تو شکوفا بشه اونجا وطنه نه اینکه حتما چون در فلان جا متولد شدم باید اونجا رو دوست داشته یاشم وگرنه بهره ی کمی از ایمان دارم نه...بلکه جایی که باعث بشه ایمان تو شکوفا بشه و رشد کنی اونجا میشه جایی که باید دوست داشته باشی ,در واقع اونجا میشه وطنت
منظور از این جمله پیامبر این است که هر جایی که ایمان در تو شکوفا بشه اونجا وطنه نه اینکه حتما چون در فلان جا متولد شدم باید اونجا رو دوست داشته یاشم وگرنه بهره ی کمی از ایمان دارم نه...بلکه جایی که باعث بشه ایمان تو شکوفا بشه و رشد کنی اونجا میشه جایی که باید دوست داشته باشی ,در واقع اونجا میشه وطنت
سخن در اصل استناد اين سخن به پيامبر(ص)است واگرباشد اسلام بالاتر ازمحدوده جغرافياي كشورهاست.
منظور از وطن در حدیث شریف حب الوطن من الایمان چیست؟اگر مراد وطن عرفانی باشد(که اگر ممکن است آن را توضیح دهید)خب این چه نیازی به گفتن دارد؟
دو وطن داریم وطن جسم و وطن روح!
یکی وطن خاکی و یکی وطن ملکوتی
قرآن پيمان وارتباط مسلمين راخواستاراست تاوطني پيشتاز وممتاز راداشته باشند:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (200]ل عمران)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، استقامت كنيد و ثبات ورزيد و همبستگى پيدا كنيد و از خدا بترسيد تا رستگار شويد.
چیزی بعنوان وطن خاک و ناسیون در اسلام وجود ندارد. وطن مسلمان تمام مرزهای اسلامی و هموطن او تمامی مسلمانانند.
سوال:
منظور از وطن در حدیث شریف" حب الوطن من الایمان" چیست؟
پاسخ:
سخن نقل شده روایت نیست.
يكي از جملاتي كه تحت عنوان حديث پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله چهره نموده است، جملة "حبّ الوطن من الايمان" است. و معنايش اين است كه: دوست داشتن وطن، جزء ايمان است. اگرچه اين سخن در بين عموم مردم، رونق چنداني ندارد. ولي تحت عنوان حديث، در كتب علما مطرح شده و افراد زيادي از اين قشر، به آن استناد كردهاند. به ميزاني كه ما استقراء كرديم، و با جستجو در مآخذي كه ما در دست داشتيم، مسير پيدايش اين سخن را تحت عنوان حديث پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله و سلم، به ترتيب ذيل، يافتيم:
* محيي الدّينبن عربي [سقيفهگرا] متوفّاي 638 هـ . ق در تفسير خود، ج2، ص310. ذيل آية شريفة: «والذين تبوؤوا الدار و الإيمان»، به اين جمله تحت عنوان حديث پيامبر استناد ميكند. و ميگويد: ... «و لهذا قال عليهالسّلام: "حبّ الوطن من الايمان"»... .
* امير نجم الدّين [سقيفهگرا] نيز در سال 648 هـ . ق خطاب به ابن يغمور چنين گفت: «ياخوند جمال الدّين، حب الوطن من الايمان». اين جريان را صفدي در كتاب "الوافي بالوفيات" ج9، ص264 نقل ميكند.
* حسن بن محمّد صغاني [سقيفهگرا] متوفاي 650 هـ . ق در "الدر الملتقط في تبيين الغلط" اين حديث را حديثي مجعول ميداند.
* نصير حمامي [سقيفهگرا] متوفّاي 708 يا 712 هـ . ق شعري دارد كه صفدي متوفّاي 764 هـ . ق، در كتاب خود "الوافي بالوفيات، ج8، ص16، آن را نقل كرده. در اين شعر آمده است:
رأيت شخصا آكلا كرشة و هو أخو ذوق وفيه الفطن
و قال ما زلت محبا لها قلت "من الإيمان حب الوطن"
شخصي را ديدم كه گياه كرشه ميخورد، در حالي كه او صاحب ذوق، و انسان زيركي بود. و گفت: من هميشه كرشه را دوست داشتهام. من گفتم: دوستي وطن، جزء ايمان است.
* شهاب الدّينبن غانم [سقيفهگرا] متوفّاي 737 هـ . ق شعري دارد كه صفدي اين شعر را نيز نقل ميكند. يك بيت آن، چنين است:
لاتلمني علي الكروش فحبّي وطني من علائم الايمان
مرا بر خوردن گياه كرشه ملامت نكن كه محبّت من نسبت به وطنم از علائم ايمان است.
سپس صفدي ميگويد اين شعر را ابن غانم از نصير حمّامي گرفته است.
* محمد سخاوي [سقيفهگرا] متوفاي 902 هـ . ق در "المقاصد الحسنة في الاحاديث المشتهرة علياللسنة" ميگويد: من بر اين روايت دست نيافتم ولي معنايش صحيح است. و قاري، در بارة اين سخن سخاوي كه گفته: «معنايش صحيح است»، ميگويد «اين حرف سخاوي، عجيب است».
* محمدطاهر هندي فتني [سقيفهگرا] متوفاي 986 هـ . ق نيز در كتاب "تذكرة الموضوعات" ص11، نظري چون نظر سخاوي داشته و ميگويد: «من بر روايت "حبّ الوطن من الايمان" دست نيافتم ولي معنايش درست است».
* ملاعلي قاري [سقيفهگرا] متوفاي 1014 هـ . ق در "المصنوع في معرفة الحديث الموضوع" ج1، ص91 ميگويد: «حديث "حبّ الوطن من الايمان" ريشهاي ندارد».
* شيخ حر عاملي [شيعه] متوفّاي 1104 هـ . ق در "امل الآمل"، به اين جمله به عنوان روايت استناد ميكند.
* اسماعيل عجلوني جراحي [سقيفهگرا] متوفّاي 1164 هـ . ق در "كشف الخفاء" ج1، ص345 بانقل از حسن بن محمّد صغاني و محمّد سخاوي، اين حديث را حديثي مجعول ميداند.
* سيد عبد الله جزائري [شيعه] متوفاي 1173 ق در "التحفه السنيه" با استناد به اين جمله، وجهي براي ورود آن بيان ميكند.
و برخي ديگر از علماي شيعه، تحت عنوان روايات وارده، به اين جمله استناد كردهاند.
همانگونه كه ملاحظه ميكنيد، [به ميزاني كه ما دست يافتيم] بر حسب ظاهر، پيدايش اين جمله از سوي محييالدّينبن عربي سقيفهگرا متوفّاي 638 بوده، و تا پيش از او، ظاهرا اثري از اين جمله نه تحت عنوان روايت و نه غير آن، در كتب ديده نميشود. و اينكه ابن عربي، اين روايت را از كجا گرفته و به كدام سند، مستند نموده، هيچ معلوم نيست.
پس از ابن عربي، ساير سقيفهگرايان، به اين جمله اسنتاد نموده، و برخي از آنان نيز به بيريشه بودن آن تصريح كردهاند. پس از ايشان، در بين شيعه نيز رايج شده است.
ما علت پيدايش و جعل اين جمله را نميدانيم. و نميدانيم جاعل اين جمله از جعل آن، چه منظور و هدفي را دنبال ميكرده است. به هر منظوري كه جعل شده باشد، همانگونه كه از حيث سند و استنادش به معصوم عليه السّلام، مردود است، از جهت صحّت مدّعا نيز مردود است. زيرا اگر دوستي وطن جزء ايمان باشد، تمام كساني كه نسبت به وطن خويش، محّبت دارند را بايد مؤمن حساب كنيم، اگرچه كافر حربي باشند. و هر مؤمني را نيز ملزم به محبّت وطن خويش بدانيم گرچه وطنش وطن كفر بوده و عذاب الهي شاملش شده باشد.
در حاليكه چنين نيست. چون چه بسا كافران و افراد بيايماني كه نسبت به وطن خويش محبّت ميورزند. و چه بسا مؤمناني كه نسبت به وطن كفر خويش محبّت نداشته و نه تنها ملزم به دوست داشتن وطنشان نيستند بلكه در برخي موارد، ملزم به ترك آن وطن نيز هستند. در اين صورت، نميتوان به سادگي گفت: «دوستي وطن جزء ايمان است». نمونة وطنهايي كه به عذاب الهي دچار شدهاند در حالي كه افراد با ايماني هم در آنها بودهاند كم نيستند. اگر حب اينگونه اوطان جزء ايمان باشد، يعني مؤمنان، ملزم به حب آن وطن باشند، چگونه ممكن است كه مشمول عذاب الهي گردد؟
براي مطالعه بيشترhttp://www.andalibonline.com/static-191.html