حدود جبر و اختیار

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حدود جبر و اختیار

با سلام مي خواستم از شما سوال كنم كه انسان در كار هاي خود به چه ميزان مجبور است و به چه ميزان اختيار دارد؟

کارشناس بحث : اندیشمند

با سلام خدمت شما کاربر گرامی



یکی از مباحثی که در بحث جبر و اختیار مطرح می شود محدوده اختیار انسان است و اینکه انسان در کدام یک از افعال خود اختیار دارد و در کدام یک مجبور است. «جبریون» معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد. «اختیار» در مقابل جبر است؛ یعنی افعال و رفتار آدمیان از روی اختیار تام و اراده کامل وی انجام می شود.


إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً [1]

ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد يا ناسپاس.



روشن است که انسان در برخی از امور زندگی خود اختیاری ندارد مانند به دنیا آمدن و یا مباحث ژنتیکی و ...اما انسان وجدانا این حقیقت را می یابد که در بسیاری از افعال خود دارای اختیار است.


در باب دایره‏ ى اختیار انسان، باید گفت: نه این چنین است که ما علت تامه در تحقق کارهاى اختیارى خود هستیم و نه این که در کارهایمان بدون هیچ نقشى مجبور و مضطّر مى ‏باشیم، بلکه در عین حال که از میان همه شروط و مقدمات و علل براى انجام یک فعل ما علت ناقصه مى‏ باشیم، اما اگر همین علت ناقصه؛ یعنى اختیار و اراده ‏ى ما در کار نباشد، فعل به نتیجه نمى‏رسد.


مثلاً لقمه نانى که انسان مى‏ خورد، براى انجام این فعل، چنان که وسایل دست و پا و دهان و علم و قدرت و اراده لازم است، وجود نان در خارج و در دسترس بودن و مانع نداشتن و شرایط دیگر زمانى و مکانى براى انجام عمل لازم است که با نبودن یکى از آنها فعل غیر مقدور و با تحقق همه ‏ى آنها (تحقق علت تامه) تحقق فعل ضرورى است.[2] (علت تامه = تحقق تمام علت‏ها و شرایط انجام یک فعل یا ایجاد یک شى‏ء است.)


عوامل و شرائط گوناگوني كه در افعال انسان تأثير دارند مانند:


1. وراثت 2. تعليم و تربيت 3. محيط


اين امور در افعال و شخصيت انسان تاثير مي گذارد، اما به حدي نيست كه از انسان سلب اختيار كند. چرا كه اگر سلب اختيار مي كرد، تلاش مربيان در جهت تعليم و تربيت بيهوده و اعمال صلحا بي فايده بود، زيرا اعمال افراد صالح در صورتي ارزشمند است كه با اختيار باشد. بنا بر اين، تأثير اين عوامل در آزادي و اراده فرد به صورت علت ناقصه است. نه علت تامه لذا جزء اخير علت تامه اعمال انسان, همان اراده انسان است.


می توان به صورت کلی چنین گفت : یکی از دلایل اثبات اختیار شناخت حضوری و وجدانی است به این صورت که انسان وجدانا درون خود می بیند که در برخی افعال این قدرت را دارد که فعل را انجام دهد یا ترک کند درحالی که نسبت به برخی هیچ اراده ای ندارد.روشن است وقتی خود انسان حضورا این اختیار را درک می کند مصداق آن را نیز درک می کند در چه جایی اختیار دارد و در کجا مجبور است.

[=&quot]

[=&quot]برای اطلاعات بیشتر به منابع زیر رجوع فرمایید:



[=&quot]1-مرتضی مطهری ، انسان و سرنوشت

[=&quot]2-علی ربانی گلپایگانی ، جبر و اختیار

[=&quot]
[=&quot]

[1] انسان: 3

[2] طباطبایى سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 78

با سلام.دوست عزیز

قرنها ست پیرامون این مسئله صحبتست بین جبریون و اختیاریون...پهنه مباحث دینی آنقدر گسترده است که در چند جمله و بدون مباخثه توجیه نا پذیراست..من چنین میکنم.همه تلاشم را برای بهتر زیستن و انسان بودن میکنم. وخواست خدا را نیز با همه وجود(نه چون چاره ای جز آن نباشد)می پذیرم.
البته در مرحله ای از ایمان دیگر این مسایل خود به خود حل می شود
لازم به ذکراست که ..بین این الفاظ دینی رشته ها باریک تر از موست..
من توصیه می کنم مسایلی را بپرسیم که روزمره تر باشد یا به هم کتاب معرفی کنیم.پای محضر بزرگان هم نوان نشست..!با عرض پوزش.نظر من این است..

پرسش :


انسان در كار هاي خود به چه ميزان مجبور است و به چه ميزان اختيار دارد؟



پاسخ:


با سلام خدمت شما کاربر گرامی

یکی از مباحثی که در بحث جبر و اختیار مطرح می شود محدوده اختیار انسان است و اینکه انسان در کدام یک از افعال خود اختیار دارد و در کدام یک مجبور است. «جبریون» معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اختیاری از خود ندارد. «اختیار» در مقابل جبر است؛ یعنی افعال و رفتار آدمیان از روی اختیار تام و اراده کامل وی انجام می شود.

إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً [1]
ما راه را به او نشان داديم خواه شاكر باشد يا ناسپاس.

روشن است که انسان در برخی از امور زندگی خود اختیاری ندارد مانند به دنیا آمدن و یا مباحث ژنتیکی و ...اما انسان وجدانا این حقیقت را می یابد که در بسیاری از افعال خود دارای اختیار است.

در باب دایره‏ ى اختیار انسان، باید گفت: نه این چنین است که ما علت تامه در تحقق کارهاى اختیارى خود هستیم و نه این که در کارهایمان بدون هیچ نقشى مجبور و مضطّر مى ‏باشیم، بلکه در عین حال که از میان همه شروط و مقدمات و علل براى انجام یک فعل ما علت ناقصه مى‏ باشیم، اما اگر همین علت ناقصه؛ یعنى اختیار و اراده ‏ى ما در کار نباشد، فعل به نتیجه نمى‏رسد.

مثلاً لقمه نانى که انسان مى‏ خورد، براى انجام این فعل، چنان که وسایل دست و پا و دهان و علم و قدرت و اراده لازم است، وجود نان در خارج و در دسترس بودن و مانع نداشتن و شرایط دیگر زمانى و مکانى براى انجام عمل لازم است که با نبودن یکى از آنها فعل غیر مقدور و با تحقق همه ‏ى آنها (تحقق علت تامه) تحقق فعل ضرورى است.[2] (علت تامه = تحقق تمام علت‏ها و شرایط انجام یک فعل یا ایجاد یک شى‏ء است.)


عوامل و شرائط گوناگوني كه در افعال انسان تأثير دارند مانند:

1. وراثت 2. تعليم و تربيت 3. محيط

اين امور در افعال و شخصيت انسان تاثير مي گذارد، اما به حدي نيست كه از انسان سلب اختيار كند. چرا كه اگر سلب اختيار مي كرد، تلاش مربيان در جهت تعليم و تربيت بيهوده و اعمال صلحا بي فايده بود، زيرا اعمال افراد صالح در صورتي ارزشمند است كه با اختيار باشد. بنا بر اين، تأثير اين عوامل در آزادي و اراده فرد به صورت علت ناقصه است. نه علت تامه لذا جزء اخير علت تامه اعمال انسان, همان اراده انسان است.

می توان به صورت کلی چنین گفت : یکی از دلایل اثبات اختیار شناخت حضوری و وجدانی است به این صورت که انسان وجدانا درون خود می بیند که در برخی افعال این قدرت را دارد که فعل را انجام دهد یا ترک کند درحالی که نسبت به برخی هیچ اراده ای ندارد.روشن است وقتی خود انسان حضورا این اختیار را درک می کند مصداق آن را نیز درک می کند در چه جایی اختیار دارد و در کجا مجبور است.


برای اطلاعات بیشتر به منابع زیر رجوع فرمایید:

http://www.islamquest.net/fa/archive/question/287
http://www.pasokhgoo.ir/node/1330


مرتضی مطهری ، انسان و سرنوشت
علی ربانی گلپایگانی ، جبر و اختیار

[1] انسان: 3
[2] طباطبایى سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص 78

موضوع قفل شده است