مراقبه

تب‌های اولیه

38 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مراقبه

باسمه تعالی
باسلام:
گر با همه ای چو بی منی بی همه ای/وربی همه ای چو با منی با همه ای(1)
یکی از پایه های اساسی سلوک مراقبه است،ومراقبه عبد نسبت به حق تعالی دارای سه مصداق است:
1-تو جه ومراقبت دائمی عبد نسبت به اعمال ظاهر وباطن خود ودر اختیار داشتن فکر ودل خویش واعضا واندام ظاهری خود ،برای اینکه ناخواسته وبی توجه،چیزی که خلاف ادب محضر الهی است ،از آنها سر نزند
امام صادق علیه السلام می فرمایند:(راقب الّله فی کل خطوة کانّک علی الصراط جائز)در هر گام خویش ،مراقبه الهی راپیشه کن ،چنانکه گویی در حال عبور از پل صراط می باشی2)
یعنی کوچک ترین غفلت منجر به سقوط تو به آتش دوزخ می شود.
همچنین می فرمایند:
(من رعی قلبه عن الغفلة ونفسه عن الشهوة وعقله عن الجهل فقد دخل فی دیوان المتنبّهین ثمّ رعی عمله عن الهوی ودینه عن البدعة وماله عن الحرام فهو من جملة الصّالحین):هرکس دلش را از غفلت ونفسش را از شهوت وعقلش را از نادانی مراقبت کند ،در شمار بیداران داخل شده است.
سپس عملش را از هوس ودینش را از بدعت ومالش را از حرام مراقبت کند از جمع صالحان است3)
ادامه دارد.....
پی نوشت:
1-مولوی/دیوان شمس
2-مجلسی/بحار الانوارج73،ص 167
3-همان،ج75،ص 358

در مقامی که کنی قصد کناه/گر کند کودکی از دور نگاه
شرمت آید زگنه در گذی/پرده عصمت خود را ندری
شرم بادت که خداوند جهان/کو بود واقف اسرار نهان
بر تو باشد نظرش بیگه و گاه/تو کنی در نظرش قصد گناه(1)
2-خود را در محضر ومنظر حق تعالی وتحت مراقبت ونظارت خداوند احساس کردن واز ارتکاب زشتی ها ،در حالی که خداوند مراقب است ،حیا کردن وترسیدن
امام جواد علیه السلام می فرمایند:
اعلم انّک لن تخلو من عین الّله،فانظر کیف تکون:بدان که تو لحظه ای از چشم خداوند پنهان نیستی ،پس مراقب باش که چگونه ای)2
وامام علی علیه السلام می فرمایند :
اتّقوامعاصی الّله فی الخلوات،فانّ الشّاهد هو الحاکم:از ارتکاب معصیتهای خدا در خلوت ها بپرهیزید وبترسید ،چون خدایی که شاهد ارتکاب معصیت است،خود قاضی وحکم دهنده است)3
وگر شرمت از دیده ناظر است/نه ای بی بصر ،غیب دان حاضر است)4
ود رحدیث قدسی است که حق تعالی می فرماید:
انّما یسکن جنّات عدن الّذین اذا همّوا بالمعاصی ذکروا عظمتی فراقبونی:
تنها کسانی که وقتی قصد ارتکاب گناهان می کنند،عظمت من را به یاد می آورند و مراقبه مرا در پیش می گیرند ،در بهشت های عدن سکونت می یابند)5
ادامه دارد....
پی نوشت:
1-جامی
2-مجلسی /بحارالنوار ج75 ص 358
3-سید رضی/نهج البلاغه/حکمت 324
4-سعدی
5-مهدی نراقی/جامع السعادات/ج3 ص 76

3-جنان متوجه ذات اقدس اله بودن،که نه خود ونه دیگری را دیدن.
چنانچه امیر المومنین علی علیه السلام به پیشگاه الهی عرضه می دارند:الهی والحقنی بنور عزّک الابهج فاکون لک عارف وعن سواک منحرفا ومنک خائفا مراقبا یا ذاالجلال والاکرام:
ای خدای صاحب شکوه وکرم،مرا به نور عزتت که از هر چیز دیگر بهجت آفرین تر است ملحق ساز تا در نهایت تنها تو را بشناسم واز جز تو روگردان باشم واز تو ترسان ومراقب باشم )1
سالک در این مرتبه ،دائما مراقب است که کسی وچیزی جز خدا به اندیشه ودل او راه پیدا نکند
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب /تا دراین پرده جز اندیشه او نگذارم)2
وبه تعبیر علامه فرزانه حسن زاده آملی:جهد کن که در همه حال سرّت با یار بود نه
د رکوچه وبازار)3
ادامه دارد.....
پی نوشت:
1-سید ابن طاوس /اقبال الاعمال ص687
2-حافظ
3-کلمه 168 هزار ویک کلمه

در سلوک الی الّله وکار ساز بودن تلاش های سالک برای راه یافتن به قرب ولقاء و وصال الهی ،مراقبه عبد به دو لحاظ اهمیت حیاتی دارد
1-بی توجهی به حق تعالی وبی ادبی در محضر رب،مایه محرومیت وبعد عبد است وخداوند به بنده ای که به ناظر بودن خدا اهمیتی نمی دهد واز او حیا نمی کند وادب حضور در محضر الهی را مراعات نمی نماید اعتنایی نمی کند، وچنین بنده ای را به قرب خویش راه نمی دهد
امام باقر علیه السلام می فرمایند:من ارتکب الذنب فی الخلاءلم یعبا الله:کسی که در خلوت مرتکب گناه می شود خداوند به او اعتنایی نمی کند وبرای او ارزشی قائل نمی شود)1
دلیل این امر نیز این است که آن بنده گنه کار برای حضور ومشاهده خلایق اهمیت وارزش قائل است ودر برابر دیده آنهاحاضر به ارتکاب کناه نیست،اما برای حضور ومشاهده خداوند که در خلوت وتنهایی هم حضور دارد و او را می بیند ،اهمیت وارزشی قائل نیست وبی پروا مرتکب گناه می شود
از خدا جوییم توفیق ادب /بی ادب محروم ماند از لطف رب)2
ادامه دارد....
پی نوشت:
1-مجلسی/بحار الانوارج46 ص 247
2-مولوی

2-همان گونه که اثر بخشی داروهایی که پزشک تجویز کرده است ،منوط به به مراعات پرهیزهایی می باشد که مقرر نموده است ،اثر بخشی طاعات وعباداتی که خداوند به انجام آنها امر وتوصیه کرده است،منوط به پرهیز از اموری است که خداوند از ارتکاب آنها نهی فرموده است .
در نتیجه بدون مراقبه،وتوجه وکنترل بر اعمال ظاهر وباطن خود ،هر معصیت وعمل ناشایستی کهپ پیش بیاید،مانع از اثر بخشی طاعات وعبادات در نیل به قرب الهی وکمال انسانی است وبا چنین رویه ای سالک هر چه تلاش کند به جایی نمی رسد
ادامه دارد....

بنابراین سالک ،باید دائما کشیک نفس خود را بکشد و مراقب ظاهر و باطن خود باشد که با آنچه با محبت خدا و طلب قرب او سازگار نیست آلوده نشود و چیزی جز خدا به دل و فکرش راه پیدا نکند چرا که خدا وند از یک سو می فرماید:(لقد حقّت کرامتی (مودّتی) لمن یراقبنی و یتحاب بجلالی)هر اینه کرامت و محبت من برای کسی قطعی شد که نسبت به من مراقبه دارد و بر اساس جلال من با دیگران رابطه ی محبت برقرار می کند(1)
و از سوی دیگر می فرماید (یا بوساً لمن عصانی ولم یراقبنی) بدا به حال کسی که از فرمان من سرپیچی و عصیان کند و نسبت به من مراقبه ندارد(2)
پی نوشت:
1- مجلسی بحار الانوارج67 ص286
2-صدوق توحید ص 268

با تشکر!
آیا تعیین جریمه برای انجام گناه درست است؟اگر درست است بهترین آن چیست؟روزه؟صدقه؟نماز؟نماز به چه نیتی؟
البته منظور من از لفظ جریمه لزوما مجازات نیست.یعنی چون کار بدی انجام داده ای باید زجر بکشی!منظور هم یک عامل بازدارنده است و هم اینکه روح تطهیر شود!شاید بعضی جریمه ها هم یادآور قیامت باشد!

فاطمه ۶۵;276271 نوشت:
با تشکر!
آیا تعیین جریمه برای انجام گناه درست است؟اگر درست است بهترین آن چیست؟روزه؟صدقه؟نماز؟نماز به چه نیتی؟
البته منظور من از لفظ جریمه لزوما مجازات نیست.یعنی چون کار بدی انجام داده ای باید زجر بکشی!منظور هم یک عامل بازدارنده است و هم اینکه روح تطهیر شود!شاید بعضی جریمه ها هم یادآور قیامت باشد!

باسمه تعالی
باسلام:
انسان می تواند برای اینکه در اعمال و رفتار و گفتار خود مراقبه بیشتری داشته باشد برای خود جریمه هایی را مقرر بدارد ،مثلا در احوالات مرحوم آیة الله العظمی بروجردی وارد شده است که ایشان نذر کرده بود که اگر عصبانی شود یک سال روزه بگیرد واتفاقا یک روز سر درس عصبانی شد،واز فردا شروع کرد برا ی آن یک حرف تندی که زد،به مدت یک سال روزه گرفتن
البته عرض نمی کنم لزوما چنین نذرهایی بکنیم که چه بسا از عهده ما خارج است ،ولی در عین حال برای کنترل نفس ،وجود چنین جریمه هایی ،پسندیده است .
اما چه جریمه ای؟بستگی دارد که کدام عمل برای ما مشقت بیشتری دارد،مثلا عده ای برای مهار نفس ،جریمه نماز شب را بر خود مقرر می دارند ،یک عده همانطور که عرض کردم روزه گزفتن را ،تعیین نوع جریمه بستگی به حال افراد و دشوار بودن آن جریمه نسبت به حال آنها دارد
موفق باشید

با سلام
اینکه داریم بغضی از بزرگان سال های آخر عمر مراقبشون شدید میشده فقط سکوت بوده، یا بعضا دیدم که گفته میشه ذکر زمان غیاب حضرت حق عین صوابه زمان حضور عین وحشته می خواستم بگم دوره ای برا سالک هست که ذکر زبانی دیگه براش نیاز نباشه یعنی مراقبش تو سکوت شکل بگیره؟

مفتقر;276785 نوشت:
با سلام
اینکه داریم بغضی از بزرگان سال های آخر عمر مراقبشون شدید میشده فقط سکوت بوده، یا بعضا دیدم که گفته میشه ذکر زمان غیاب حضرت حق عین صوابه زمان حضور عین وحشته می خواستم بگم دوره ای برا سالک هست که ذکر زبانی دیگه براش نیاز نباشه یعنی مراقبش تو سکوت شکل بگیره؟

باسمه تعالی
باسلام:
مراقبه ای که در پستهای بالا عرض شد با مراقبه ای که شما در سوالتان مطرح فرمودید فرق می کند، و در واقع مشترک لفظی می باشند،مراقبه در عرایض بنده ،یعنی انسان با توجه به بینش توحیدی خود که حق تعالی را در همه جا حاضر وناظر می داند،مراقب ومواظب اعمال ورفتار خود باشد،اما مراقبه در سکوت یعنی حالتی برای تمرکز حواس بیشتر و دوری از فکر وخیال،که البته این حالت در عرفان عملی وجود دارد.
موفق باشید

آیا برای تربیت نفس میتوان بعضی اوقات کاری شبیه روزه سکوت کرد؟مثلا کسیکه زیاد حرف میزند با خود عهد کند که مثلا برای مدتی روزهای فرد تا از او سوال نکردند حرف نزند مگر به ضرورت.یا اینکه این کار را برای جریمه یک کار زشت انجام دهد.یعنی اگر مثلا غیبت کرد سه رپز رپزه سکوت بگیرد!

فاطمه ۶۵;277788 نوشت:
آیا برای تربیت نفس میتوان بعضی اوقات کاری شبیه روزه سکوت کرد؟مثلا کسیکه زیاد حرف میزند با خود عهد کند که مثلا برای مدتی روزهای فرد تا از او سوال نکردند حرف نزند مگر به ضرورت.یا اینکه این کار را برای جریمه یک کار زشت انجام دهد.یعنی اگر مثلا غیبت کرد سه رپز رپزه سکوت بگیرد!

باسمه تعالی
باسلام:
پاسخ این سوال اگر چه به بخش احکام مربوط می شود ولی چون برای تربیت نفس این سوال را مطرح فرمودید باید عرض کنم:
ما در اسلام امری به نام روزه سکوت نداریم ،به این معنا که روزه سکوت در صورتی که ترک کلام جزء نيّت روزه باشد؛ بدين گونه که شخص، در نيّت خود سکوت را از قيود روزه قرار دهد، حرام است؛ خواه زمان سکوت همه روز باشد يا بخشی از آن؛

لذا در حرمت این حکم، بین فقهاء اجماع است[1] و روایات متعددی در این باره نیز رسیده است که به برخی از آن اشاره می شود:

امام سجاد(ع) می فرماید: صوم الصمت حرام‏؛ روزه سکوت حرام است.[2]

امام صادق(ع) از قول پیامبر(ص) نیز می فرمایند: لا صمت یوما الى اللیل‏؛ روزه سکوت جایز نیست.[3]
ليکن اختيار سکوت در طول روز برای تربیت نفس بدون نيّت روزه اشکالی ندارد.
پی نوشت:
[1] نک: آملی،میرزا محمد تقی، مصباح الهدى فی شرح العروة الوثقى، ج‏9، ص98،تهران،1380ق.
[2]کلینی،محمد بن یعقوب،کافی، ج 4 ص 83،دارالکتب الاسلامیه،تهران،1365.
[3] همان،ج8،ص 196

در روزه سکوت (فکر میکنم)اگر کسی از ما سوال کرد با ایما و اشاره جواب میدهیم و اگر کسی را دیدیم به او سلام نمیکنیم.(درسته؟).اما اگر فقط اجتناب از صحبت غیر ضروریرا شرط کنیم درست است؟

باسمه تعالی
باسلام:
لازم نیست این همه سخت گیری داشته باشید،وقتی ما در شریعت خودمان چنین دستوری نداریم ،چرا بی جهت خودمان را به زحمت بیاندازیم ،دین مبین اسلام ،دین سهل و آسانی است.
اتفاقا هنر در این است که ما همین زندگی روز مره خود ،با آداب ومعاشرتهای معمولی خود را داشته باشیم،ومواظب اعمال و سکنات خود باشیم
انشاء الّله موفق باشید

سلام ممنون از مطالب مفیدتان

یه مسئله ای که واسه آدمای تازه کار و بی استاد تو بحث مراقبه و در کل مسائل عرفانی هست اینه که آدم بعضی وقتها دچار وسواس میشه تا جایی که مثلا فلان کار رو که میخواد انجام بده یا فلان غذا رو که میخواد بخوره میترسه که نکنه غذا رو بخاطرلذت نفس بخورم و امثال این حرفها. لطفا در این زمینه راهنمایی بفرمایید.

حیا;305268 نوشت:
سلام ممنون از مطالب مفیدتان

یه مسئله ای که واسه آدمای تازه کار و بی استاد تو بحث مراقبه و در کل مسائل عرفانی هست اینه که آدم بعضی وقتها دچار وسواس میشه تا جایی که مثلا فلان کار رو که میخواد انجام بده یا فلان غذا رو که میخواد بخوره میترسه که نکنه غذا رو بخاطرلذت نفس بخورم و امثال این حرفها. لطفا در این زمینه راهنمایی بفرمایید.

باسمه تعای
با سلام:
با توجه به اینکه وسواس از دسیسه ها و دام های شیطان است حتی در امور معنوی ،ولی در عین حال امری است که با برخورد صحیح با آن به راحتی قابل حل می باشد
به جز معصومین علیهم السلام بخش عظیمی از انسانها ممکن است در مواردی، در افکار، عقاید و اعمال خود دچار نوسانات و فراز و نشیب هایی شوند، ولی با استعانت از خداوند متعال و با صبر و مقاومت با آن مبارزه کرده و به حالت عادی خود بر می گردند.
راه عمده برای معالجه وسواس :
بی اعتنایی به وسوسه های شیطانی و خیالاتی است که شیطان به فرد القا می کند. بدون شک، پس از چندین مرتبه بی اعتنایی و عمل بر خلاف رأی شیطان، او از انسان مأیوس می شود و قطعا بیماری اش معالجه خواهد شد.(1)
به خدا تکیه کردن و به وی پناه بردن : استعانت و توجه قلبی و زبانی به پروردگار که وسوسه های نفس و شیطان را دور می کند و به تدریج، از بروز افکار ناخواسته جلوگیری می نماید و فرد با اعتماد به خداوند، می تواند خود را کنترل نماید و از وسواس دوری کند.
حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «هنگامی که شیطان کسی را وسوسه کرد، باید به خدا پناه ببرد و بگوید: آمنتُ بالله و برسوله مخلصا له الدین(2)

از امام صادق (ع) سوال شد اگر وسوسه زیاد باشد چه کنم ؟ فرمودند : چیزی نیست زیاد ذکر لااله الا الله را بگو(3)
پی نوشت:
1-اصول کافی، ج 2، ص 424
2-ابی جعفر احمدبن محمدبن خالد البرقی، المحاسن، ق. المجمع العالمی لاهل البیت علیهم السلام ، 1413، ج 2، ص 553
3-اصول کافی جلد 2 ص 310

سلام و درود خدمت همه دوستان و تشکر از جناب سمیع بخاطر پستهای خوب و مفیدشون.

از دوستان اگه کسی متن کتاب تذکره المتقین شیخ محمد بهاری همدانی رو داره به من معرفی کنه ...
متشکرم
یاحق...

aviny;322083 نوشت:
سلام و درود خدمت همه دوستان و تشکر از جناب سمیع بخاطر پستهای خوب و مفیدشون.

از دوستان اگه کسی متن کتاب تذکره المتقین شیخ محمد بهاری همدانی رو داره به من معرفی کنه ...
متشکرم
یاحق...


سلام
من این کتاب رو ندارم اما میتونید به
سایت کتابخانه دیجیتالی نور بروید و با عضویت در این سایت از کتب موجود در انجا که قطعا این کتاب هم در انجا موجود است بهره مند شوید

سلام
متشکرم
کتاب مورد نظر در سایت زیر وجود داره ...

http://www.ghadeer.org/akhlagh/rahnmod/fehrest.htm

سلام علیکم
یکی از دستوراتی که قابل اجرا برای سالکان است پرهیز لغو است
بنده به یک تعارضی برخوردم
یکی از اساتید در سایت 09640 میفرمودند لغو آن چیزیست که نه برای آخرت و نه برای دنیایت مفید باشد
و اگر مسئله ای پیش آمد که برای دنیایت مفید بود، لغو نیست.

اما آقای جاودان میفرمودند :
اون طرف، باید برای همه کارهامون جواب بدیم
میگن چرا خوابیدی ؟ خب خسته بودم خوابیدم
چرا غذا خوردی ؟ خب گرسنه بودم
اینا جواب نمیشه
مثلا
با دوستت هستی، شوخی میکنید و میخندید
خب چرا ؟ اگر نمیخندیدم مثلا اوقات دوستم تلخ میشد

خب میشد ( اشکالی نداشت )
...

میشه به بنده کمک بفرمایید ؟

الـــعبد;327806 نوشت:
مثلا با دوستت هستی، شوخی میکنید و میخندید خب چرا ؟ اگر نمیخندیدم مثلا اوقات دوستم تلخ میشد خب میشد ( اشکالی نداشت ) ...

باسلام
من هم خيلي با اين مسئله مشكل دارم. به طور كلي راجع به شوخي و گفتگو روزمره با اقوام و دوستان توضيح بفرماييد لطفا

آيا كسي نيست جوابي به ما بده؟!

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی
لطفا به این چند نکته دقت لازم را بفرمائید:
1-هر کسی باید آنچه را که در حدّ اوست انجام دهد،و نباید آنچه را که درباره بزرگان بیان کرده اند عیناً برای خود پیاده سازی و اجرا کند.
2-تفریح سالم و بدون گناه برای روح انسان(مخصوصا جوانان و نوجوانان) لازم است،اما چیزی که ایراد دارد اینست که مثلا ما برای تفریح نزد دوستانمان باشیم و غیبتی یا تمسخری صورت گیرد و ما واکنش نامناسب انجام دهیم.(مانند خندیدن هنگام تمسخر دیگران)
3-پرهیز از افراط و تفریط خصوصا در سیر و سلوک، اصلی اساسی است.
[/]

جناب استاد به مطالب مفیدی اشاره کردید. یکی از مشکلاتی که در بحث مراقبه ممکن است پیش بیاید همین افراط و تفریطها و یا عدم توانایی در تشخیص مسائل است.
لطفا این بحث را ادامه دهید

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی

عرفا از مراقبه به دو تعبیر سخن می گویند:
یک تعبیر از آن، مراقبه به همان معنی کلی است که در همه ی ادیان و مذاهب مطرح است و عبارت از یک روش، طریق، سلوک خاص و مجموعه ی دستور العمل های ظاهری و باطنی است که نهایتاً انسان را آماده ی دریافت حقیقت غایی می گرداند و به عبارت بهتر او را یاری می کند تا به آخرین نقطه ی تعالی که اتصال به حقیقت غایی است برسد (1)
در این تعبیر مراقبه علاوه بر توجه به خدا و ملاحظه ی او یادآور اعمال عبادی، ریاضت ها، اوراد و آدابی طی یک سلوک خاص است و زمان و مکان خاص، به صورت برجسته ای در آن نمایان می شود. (2)
مراقبه به تعبیر کلی وقت را برای خدا صرف کردن و قلب را برای او صاف نمودن است. عارفان مراقبه را نوید بخش زندگی بهتری برای انسان دانسته اند که در آن روشنایی، زیبایی شکوه و کمال است.
حجاب بین انسان و این نوع حیات که حیات خداوندی و زندگی الهی است جز آرزوهای واهی و خواهش های نفسانی چیزی نیست و چنانچه او وقت و عمر خود را صادقانه در این سلوک طی کند می تواند به این لذت جاودانه دست پیدا کند.
در تعبیر دوم، مراقبه به عنوان منزل یا مقامی از منازل و مقامات سلوک (3) مورد توجه است پل ارتباط این دو تعبیر، ویژگی های مشترک میان آن ها، مثل تداوم تدریجی و فرآیند بودن، و عناصر تشکیل دهنده ی آن ها مثل محافظت و مواظبت و ملازمت و مراقبت و ملاحظه ی دائمی حق است.
اصل مراقبه به تعبیر کلی، خالی نبودن آن از عناصر تشکیل دهنده ی مقام مراقبه و روح آن است و اجزای (آداب و شرایط) مراقبه تنها ابزاری در دست این روح هستند. مکان یا زمان خاص، آداب و عبادات و اوراد مشخص در تعداد تعیین شده و ریاضت، همه و همه اگرچه حضورشان به حضور خداوند شدت می بخشد و به عقیده ی بسیاری از عرفا به پای داشتن آن ها واجب و ضروری است و لیکن بدون برخورداری از روح مراقبه فایده بخش نخواهند بود.
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]تعریفی که برای مراقبه ذکر شده، برگرفته از تعاریف عرفا از این اصطلاح به عنوان یک حال یا منزل و تعبیرشان از مراقبه به طور کلی است بنابراین تعریفی که در نظر گرفته شده است با توجه به عناصر و ویژگی های مشترک ناظر بر هر دو تعبیر از مراقبه است.
در متون متقدم عرفانی اغلب در تعریف مراقبه و توصیف آن، اصطلاح مراقبه را برای مراقبه به عنوان حال یا مقام و منزلتی از مقامات سیر و سلوک به کار برده اند و مراقبه به معنایی که تمام سیر و سلوک را در بر داشته باشد، بیشتر در آثار متأخر مد نظر قرار می گیرد ؛ با این حال در همان متون متقدم نیز طی سلوک مطرح است، اگرچه اصطلاح مراقبه را برای آن به کار نمی برند، در اینجا به بعضی از تعاریف مراقبه به عنوان یک منزل اشاره می شود. قشیری در رساله قشیریه می گوید: کار سالک، مراعات خطاب ایزدی کردن و مراقب احوال خویش بودن است. (4)
ابونصر سراج طوسی در اللمع، مراقبه را منزل اول می داند و می گوید: مراقبه آن است که عبد بداند و یقین کند خداوند متعال بر آنچه در قلب و ضمیر او می گذرد، مطلع است. کسی که عالم به این مسئله باشد، مراقب خواطر مذمومی است که قلب را از مشغول بودن به ذکر خدا باز می دارد (5)
خواجه عبدالله انصاری نیز مراقبه را دوام ملاحظه ی مقصود و انتظار سالک برای واردات غیبی می داند (6)
محمد غزالی مراقبه را حالتی می داند که نوعی علم آن را ایجاد می کند و آن حالت، موجب اعمال در قلب و جوارح می شود. (7)
سید شریف جرجانی نیز تعریف خود را چنین ارائه می دهد: «المراقبه استدامه علم العبد بالطلاع الطرب علیه فی جمیع احواله». دوام علم عبد به این که رب در جمیع احوالش به او مطلع است.
و اما مراقبه به تعبیری که تمام سیر و سلوک را در بر می گیرد:
ابن عربی در فتوحات درباره ی مراقبه می گوید: مراقبه آن است که شخص چه در ظاهر، چه در باطن، مراقب نفسش باشد تا نشانه های ریش را در آن ببیند. همچنین در موجودات خارج از حق، مراقبت کند تا آثار و نشانه های حق را در آن ها نیز مشاهده کند. (8)

پی نوشت:
1 ـ در نظر داشته باشیم که وقتی مراقبه را به عنوان یک سلوک، مطرح می کنیم، در تمام درجات و کل فرآیند این حرکت و سیر، ارادی بودن اعمال انسان مد نظر است.
2 ـ بنگرید به: ملکی تبریزی، المراقبات (برای روشن شدن این مطلب همین کافی است که توجه کنیم نام دیگر کتاب«المرقبات»،«اعمال السنه» است).
3 ـ خواجه عبدالله انصاری از مراقبه به عنوان مقام دوازدهم یاد کرده و عارفانی چون سراج طوسی از آن به عنوان اولین حال از احوال نام برده اند.
4 ـ قشیری، عبدالکریم بن هوازن، رساله قشیریه، ص 389.
5 ـ سراج طوسی، ابونصر عبدا... بن علی، اللمع، ص 107.
6 ـ کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، ص 147.
7 ـ غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ص 699.
8 ـ ابن عربی، محی الدین، فتوحات مکیه، ج 2، ص 211.
[/]

بسمه تعالی

در علومی مثل اخلاق و روانشناسی رسیدن به رضایت و سعادت، مربوط به ساحت های پائین تر نفس، مثل عقل و روان است. حال آنکه در عرفان، رضایت واقعی انسان از آنجا که انسان است، رضایتی است که در ساحات بالاتر وجود و نفس به وقوع می پیوندد (1)
سعادت حقیقی تنها به گوهر وجود آدمی و حقیقت اصلی او یعنی«دل» تعلق دارد، زیرا برترین سعادت که جاودانه و ابدی است، لذت حاصل از معرفت شهودی و نظاره ی حضرت ربوبیت است که در ساحت دل روی می دهد (2)
سعادت عارف قلبی و روحانی است. در این نوع سعادت، عارف در آینه ی نفس خود عظمت هستی و جمال و جلال حق را مشاهده می کند و وحدت حق و خلق را در می یابد. نفسی که به این مرتبه از سعادت دست یافته، نفس مطمئنه است که خداوند به او فرمان می دهد تا به«جنت» او درآید. جنت حق در هر یک از موجودات متعین همان صورتی است که ذات حق در آن پنهان است و خداوند به«نفس مطمئنه» فرمان می دهد تا به صورت خود بازگردد، در آن بنگرد و حقی که در آن نهان است، تأمل کند و دریابد که او، یعنی نفس، صورتی است که اسماء و صفات الهی در او تجلی کرده است و این جنت بزرگترین سعادتی است که آدمی به آن نایل می شود. (3)
به این ترتیب انسان به طور عام و انسان سالک به طور خاص، به گونه ای مراقب اعمال، رفتار، حرکات، سکنات و حالات نفسانی خود است که بتواند به رضایت و نهایتا سعادت دست یابد و از آنجا که سالک در پی رضایت حقیقی است باید به مراقبه ی مناسب با آن مبادرت ورزد و با مراقبه ی خاص، زندگی خود را در مسیر آن سعادت جهت بخشد.
عین القضات همدانی می گوید: «سعادت و شقاوت آدمی در آخرت بر اعمال او وابسته اند و مقتضای کرم بی نهایت آن بود که او را اعلام کند که سعادت ثمره ی کدام حرکات است و شقاوت از کدام حرکات خیزد. (4)
قابل ذکر است که مراقبه در عرفان اسلامی نه تنها در مورد انسان بلکه در مورد خدا و دنیا نیز صدق می کند. خداوند درباره خود می فرماید: «و کان الله علی کل شی ء رقیبا»
ابن عربی مراقبه را صفتی می داند که در مرحله ی اول به خداوند نسبت داده می شود و این صفت در مورد او به معنای محافظت از آسمان ها و زمین است. حق همواره مراقب عالم اجسام و جواهر علویه و سفلیه است تا هر گاه عرضی از اعراض که بقای آن ها به آن است معدوم شد، در همان لحظه، عرض مثل آن یا ضد آن را خلق کند و به این ترتیب اجسام و جواهر را در همه ی زمان ها از عدم محفوظ کند و معنی آیه«کل یوم هو فی شأن » همین است .

این صفت برای خداوند معنای دیگری هم دارد و آن این که او در تکالیفی که برای بندگان تعیین نموده، مراقب آن هاست (آیات 28 از سوره توبه 80 زخرف، 13 ملک، 235 بقره، 14علق به صفت رقیب و مراقبه در مورد خدا اشاره می کنند).
همچنین خداوند از میان بندگان خود گروهی را بر گروه دیگر وکیل نمود تا همه ی افعالشان را محاسبه کنند. (5)
و اما مراقبه به عنوان وصفی برای دنیا، ابن عربی یا حدیثی از پیامبر به این حکم خود حجیت نقلی می بخشد: «فسحقا سحقا فراقبواهنا عباد الله مراقبه الدنیا ابناءها فهی الام الرقوب و کونوا علی اخلاق امکم تسعدوا» (6)
از نظر او چون آدمیان ابناء دنیا هستند، دنیا نسبت به آن ها عاطفه و دلسوزی دارد و مراقبشان است تا امانت های خدا را به بندگانش برساند. (7)
مراقبه به سالک کمک می کند تا به طهارت نفس از خباثتها و تقویت آن با فضایل به منظور تقرب به خداوند بپردازد ؛ در واقع مراقبه، تخلیه نفس از غیر و آراسته نمودن آن به حق و جان جهان است. از دیدگاه عرفان، هر کس غیر از حق مرادی داشته باشد محدث است و شایستگی و استعداد قرب حضرت حق و مناجات و مصاحبت با او را ندارد و برای کسب این شایستگی، طهارت از آن حدث بر او لازم و واجب است. (8)
طهارت قلب نیز عبارت از حضور مع ا... است و قلب تا زمانی طاهر است که در مراقبه باشد. (9)
در امر طهارت پنج چیز هست که سالک باید از آن ها پاک و طاهر گردد، که عبارتند از: کفر، شرک، نفاق، بدعت و معصیت ؛ و تخلیه از اینها جز با آراسته شدن به ایمان و توحید و اخلاص و مراعات نیت و طاعت، ممکن نیست. (10)
همچنین مراقبه گذشتن نفس از درجات مرگ است که عبارت از«موت ابیض» یا جوع،«موت احمر» یا مخالفت با هوای نفس،«موت اسود» یا آزار کشیدن و«موخت اخضر» یا جامه ی پینه پوشیدن است. (11)
مراقبه، میراندن نفس از عوالمی و زنده کردن آن به عوالم دیگر است ؛ که این میراندن، همان قطع الفت نفس از همه ی عوالم قبل از فناء فی ا... و بقا به اوست و معنی غریب بودن و مراقبت همین است یعنی همه ی الفت ها برای او وحشت گشته و در دنیا و عقبی، وطنی ندارد، زیرا می داند که: «السکون الی مألوفات الطبایع یقطع صاحب ها عن بلوغ درجات الحقایق» (12)

پس همچنان که با ولادت اول به عالم ملک و با ولادت دوم به ملکوت و با ولادت سوم به جبروت می رسد، با ولادت چهارم در حقیقت احدیت فانی می گردد«کم اهلکنا قبلهم من قرن» (13) مراقبه راه نفس و باطن است، راه خدا نه در زمین است و نه در آسمان، نه در بهشت و نه در عرش، بلکه در درون سالک است«و فی انفسکم ». (14)
عین القضاه همدانی می گوید: «راه باید که در خود کند. طالب، حق را در خود می جوید و همه ی موجودات، طالب دل سالکند و هیچ راهی بهتر از قلب به خدا نیست.«القلب بیت الله » و«و أنا عند المنسکره قلوبهم » و«لا یسعنی ارضی و لا سمایی و یسعنی قلب عبدی المؤمن » و«قلب المؤمن عرش الله». کر سالک پس از کندن راه در خنود فارغ شدن از خود پرستی است که«ارفع نفسک من الطریق فقد وصلت» (15) سالک طریق هر لحظه چند هزار مقام مختلف و احوال متفاوت می بیند.(16)
لذا مراقبت در تمام لحظات بر او واجب و لازم است. مراقبت او در«طاعت » به اخلاص و اکمال طاعت و مراعات ادب و نگاهداشتن آن از آفت هاست و در«معصیت» به توبه و پشیمانی و شرم و مشغول بودن به تکفیر سیئه با حسنه و در«مباح» به مراعات ادب و شهود منعم در نعمت و شکر بر آن است. (17)
مراقب بر اموری مثل مرگ، سالک را کمک می کند تا با غیر خدا قطع الفت کند. حاتم اصم می گوید: هیچ روزی نبود که شیطان از من نپرسد چه می خوری و چه می پوشی؟ و کجا می نشینی؟ و من جواب ندهم که مرگ می خورم و کفن می پوشم و به گوری می نشینم (18)
اهل طریقت سالکان را وصیت می کنند به این که یک ساعت از مراقبه و یاد مرگ غافل نباشند. به این ترتیب در تمام لحظات زندگی سالک، مراقبه حضور و سریان دارد.

پی نوشت:
1 ـ عارفان مسلمان از سویی بُعد جسمانی و کالبد خاکی انسان را به عنوان واقعیت عینی و مربی هستی انسان می پذیرند و از سوی دیگر دامنه ی هستی او را بسیار فراتر از این تن مادی می دانند، از این رو برای انسان بعد از بدن، وجوه و ساحت متفاوتی مثل: نقش، طبع، قلب، سر، خفی و اخفی در نظر می گیرند و در ضمن این تعدد ساحات را به گونه ای مطرح می کنند که وحدت هستی انسان مخدوش نگردد.
2 ـ غزالی، محمد، 1377، کیمیای سعادت، ترجمه مؤید الدین محمد خوارزمی، انتشارات علمی و فرهنگی، ج 1، چاپ دوم، تهران، ص 14 تا 15 و 39 تا 40.
3 ـ قونوی، صدرالدین، 1371، الفکوک، ترجمه محمد خواجوی، مولی، تهران، ص 272 و 271 و ترجمه ص 120 تا 122.
4 ـ همدانی، عین القضاه 1377، تمهیدات، تصحیح و تحشیه عفیف عیران، انتشارات منوچهری، تهران ص 12 ـ 13.
5ـ ابن عربی، محی الدین، فتوحات مکیه، ج 2، ص 208.
6 ـ بنگرید به: مستملی بخاری، شرح تعرف، ص 68 و ابن عربی، محی الدین، فتوحات مکیه، ج 2، ص 208 و غزالی، احیاء علوم الدین، منجیات، ص 689، درباره صفت رقیب همچنین آیات 28 از سوره توبه 80 زخرف، 13 ملک، 235 بقره، 14 علق به صفت رقیب و مراقبه در مورد خدا اشاره می کنند.
7 ـ ابن عربی، محی الدین، فتوحات مکیه، ج 2، ص 209 ـ 210 و بنگرید به: تمهیدات، ص 289 ـ 59.
8 ـ همدانی، عین القضاه، 1377، نامه های عین القضاه، به اهتمام علینقی منزوی و عفیف عسیران، اساطیر، ج 1، ص 111 و 110. (وی در این صفات راجع به انواع پاکی ظاهر و حواس و دماغ و دل سخن گفته است).
9 ـ ابن عربی، محی الدین، فتوحات مکیه، ج 1، ص 355.
10 ـ همدانی، عین القضاه، نامه های عین القضاه، ج 3، ص 400.
11 ـ گیلانی، عبدالقادر، 1414ق، الطریق الی ال..، تحقیق محمد غسان و نصوح غرقول، دمشق، ص 146.
12 ـ هجویری، ابوالحسن علی بن عثمان، 1376، کشف المحجوب، تصحیح ژوکوفسکی، مقدمه قاسم انصاری، طهوری، تهران، ص 184 ـ 188.
13 ـ همدانی، عین القضاه، تمهیدات، ج 1، ص 174 و 90.
14 ـ همان، ص 287.
15ـ همان، ص 21 ـ 25.
16ـ همان، ص 352.
17ـ غزالی، محمد، 1377، احیاء علوم الدین، ترجمه موید الدین محمد خوارزمی، منجیات، چاپ دوم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ص 707.

18 ـ عطار نیشابوری، فرید الدین، 1363، تذکره الاولیا، تصحیح محمد استعلامی، زوار، تهران، ص 43.

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی

نجم الدین کبری حقیقت مراقبه را توجه می داند و می گوید: «مراد به توجه بکلیت وجود آنست که وجدانی التوجه شود. یعنی که توجه را متفرق نسازد و اگر مقامات انبیا بر او عرضه کنند باز اقبال نکند» (1)
حقیقت مراقبه در نظر گرفتن مراقب و توجه دادن فکر به سوی اوست. منظور از این مراقبت حالتی است که در دل نوعی معرفت به این که خداوند بر ضمایر، آگاه و بر اسرار دانا و بر اعمال بندگان ناظر است، وجود می آورد و نتیجه ی آن ایجاد اعمالی در دل و جوارح است. (2) مراقب، رقیب را می بیند و به خاطر او از بعضی از کارها خودداری می کند و در انجام کارهای جوارحی و جوانحی او را ملاحظه می کند (به معنای در نظر گرفتن و توجه کردن).
خواجه نصیرالدین طوسی حقیقت مراقبه را حفظ مراتب بندگی و به کارگیری آداب حضور خداوند تعالی و ماموران و ناظران او، ذکر می کند. (3)
بطور کلی مراقبه یکی از مقامات سیر و سلوک است که سالک به فراخور هر منزل و مقام به آن می پردازد و حقیقت و روح آن توجه دائم به حضور خداوند است.

برگرفته از سایت راسخون
پی نوشت:

1 ـ نجم الدین کبری، احمد بن عمر بن محمد، الاصول العشره، ص 75.
2 ـ کاشانی، فیض، محجه البیضاء، ج 8 ص 183.
3 ـ طوسی، خواجه نصیرالدین، 1369، اوصاف الاشراف، به اهتمام سید مهدی شمس الدین، سازمان چاپ و انتشارات انجمن فلسفه، تهران، ص 39.
[/]

سلام
برای مواخذه چه مواردی و چه کارهایی مناسب است .
ممنون

vitamind 66;332294 نوشت:
سلام
برای مواخذه چه مواردی و چه کارهایی مناسب است .
ممنون

سلام علیکم
هر کار معقولی می تواند برای مواخذه تعیین شود،چه جنبه ترکی داشته باشد و چه جنبه الزامی.
توضیح اینکه انسان می تواند برای تنبیه،هم مواردی را که دوست دارد برای خود ممنوع کند و هم می تواند کارهائی را که دوست ندارد برای خود لازم گرداند و هم می تواند امور عبادی را برای خود لازم گرداند مانند ذکر تعدادی صلوات یا قرائت مقداری قرآن.
نکته ای که لازم به آن توجه شود اینست که در مواخذه نیز نباید افراط شود،مخصوصا اگر انسان امور عبادی را برای تنبیه نفس خود انتخاب کند.
زیرا در صورت افراط،زدگی برای نفس پیش خواهد آمد و ممکن است انسان به کلی از تهذیب نفس منصرف گردد.

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی

مراتب مراقبه در بیان علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی رحمة الله علیه:

اوّل:
درجه مراقبه اينست كه سالك از محرّمات اجتناب كرده و تمامى واجبات را اتيان كند، و در اين دو امر به هيچ وجه من الوجوه مسامحه نورزد.

دوّم
:
درجه، آنست كه مراقبه را شديد نموده و سعى كند هر چه مى ‏كند براى رضاى خدا باشد و از امورى كه لهو و لعب ناميده مى‏ شود اجتناب نمايد. و چون در اين مرتبه اهتمام نمود براى او تمكّن پيدا مى‏ شود كه ديگر خود را نباخته و اين خوددارى در او به سر حدّ ملكه برسد.

سوّم
:
درجه، آنست كه پروردگار جهان را پيوسته ناظر خود ببيند، و كم‏ كم اذعان و اعتراف مى‏ نمايد كه خداى متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. و اين مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات بايد رعايت شود.

[/]

[="Tahoma"][="Navy"]چهارم:
درجه، مرتبه ‏اى است از اين عالى ‏تر و كامل‏تر و آن اينست كه خودش خداى را حاضر و ناظر ببيند و به طور اجمال مشاهده جمال الهى نمايد. و اشاره به اين دو مرتبه اخير از مراقبه است وصيّت رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله به اباذر غفارى رضوان الله عليه:

اعبد الله كأنّك تراه، فان لم تكن تراه فانّه يراك.
«خداى را چنان عبادت كن مثل آنكه گوئى تو او را مى ‏بينى و اگر نمى ‏توانى او را ببينى او را طورى عبادت كن كه بدانى او ترا مى‏ بيند». بنابراين عبادت در مرحله‏ اى كه خدا او را مى‏ بيند پائين‏ تر است از مرتبه‏ اى كه او خدا را مى‏ بيند.
چون سالك بدين مرتبه رسد براى آنكه بتواند به كلّى اغيار را از ذهن خود خارج كند بايد نفى خاطر را در ضمن يكى از اعمال عباديّه به جاى آورد، چه جايز نيست در شرع مقدّس توجّه به سنگ يا چوب كند زيرا اگر در همان لحظات توجّه، مرگ او را دريابد چه جواب خواهد گفت؟ امّا نفى خواطر در ضمن ذكر و با حربه ذكر، عبادت است و ممدوح شرع و بهترين طريق آن توجّه به نفس است كه اسرع طُرق است براى نيل به مقصود، چه توجه به نفس ممدوح و مقبول شرع انور است و كريمه شريفه: يا أيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ انْفُسَكُمْ لا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ اذَا اهْتَدَيْتُمْ( آيه 105، از سوره 5: مائده: اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد مراقب خود باشيد، اگر شما راه يافته باشيد (گمراهى) گمراهان به شما زيانى نتواند رساند)
بدان دلالت دارد. طريق توجّه به نفس طريقه مرحوم آخوند ملا حسين قلى بوده است و شاگردان ايشان همه طريق معرفت نفس را مى ‏پيموده‏ اند كه ملازم معرفت ربّ خواهد بود.
[/]

یکی از اهم چیزهایی که در راه سیر و سلوک و در حکم ضروریتی از ضروریات آن است همانا امر مراقبه است. سالک باید از اولین قدم که در راه می​گذارد تا آخرین قدم، خود را از مراقبه خالی ندارد و این از لوازم حتمیه سالک است.



باید دانست که مراقبه دارای درجات و مراتبی است، سالک در مراحل اولیه یک نوع مراقبه​ای دارد و در مراحل دیگر نوع دیگری، هرچه روبه کمال رود و طی منازل و مراحل کند مراقبهٔ او دقیقتر و عمی​تر خواهد شد. به طوری که آن درجات از مراقبه را اگر بر سالک مبتدی تحمیل کنند از عهدهٔ آن بر نیامده و یکباره بار سلوک را به زمین می​گذارد یا سوخته و هلاک می​شود.


ولی رفته رفته دراثر مراقبه در درجات اولیه و تقویت در سلوک می​تواند مراتب عالیه از مراقبه را در مراحل بعدی به جای آورد، و در این حالات بسیاری از مباحات در منازل اولیه بر او حرام و ممنوع می​گردد.


در اثر مراقبهٔ شدید و اهتمام به آن، آثار حب و عشق در ضمیر سالک هویدا می​شود، زیرا عشق به جمال و کمال علی الاطلاق فطری بشری بوده و با نهاد او خمیر شده، و در ذات او به ودیعت گذارده شده است. لیکن علاقه به کثرات و حب مادیات حجاب​های عشق فطری می​گردند و نمی​گذارند که این پرتو ازلی ظاهر گردد.


به واسطهٔ مراقبه کم​کم حجاب​ها ضعیف شده تا بالاخره از میان می​رود و آن عشق و حب فطری ظهور نموده ضمیر انسان را به آن مبداء جمال و کمال رهبری می​کند. این مراقبه در اصطلاح عرفا تعبیر به «می» شده است.



به پیر میکده گفتم که چیست راه نجـــات
بخواست جام «می» و گفت راز پوشیدن
----------------------------
راه خلوتگه خــــــاصم بنما تا پس از این
«می» خورم با تو و دیگر غم دنیا نخورم



چون سالک در امر مراقبه مواظبت نمود، حق تعالی از باب مهر و عطوفت انواری را براو به عنوان طلایع ظاهر می​گرداند. در ابتدای امر این انوار مانند برق ظاهر گشته ناگهان پنهان می​شوند، این انوار کم​کم قوت یافته مانند ستاره ریز درخشان می​گردند، و سپس نیز قوت یافته به صورت ماه و بعداً به صورت خورشید پدید می​آیند، وگاهی مانند چراغی که افروخته باشند و یا قندیلی نمایان می​شوند، این انوار را در اصطلاح عرفا «نوم عرفانی» نامند، این انوار از قبیل موجودات برزخیه هستند.


ولی هنگامی که از این مراتب مراقبت سالک قویتر گشت و رعایت مراقبه را کاملاً بنمود این انوار قویتر شده سالک تمام آسمان و زمین و شرق و غرب را یکپارچه روشن می​بیند، این نور، نور نفس است که هنگام عبور از عالم برزخ هویدا می​شود لیکن در مراحل اولیه عبور که می​خواهد تجلیات نفس شروع شود سالک نفس خود را بصورت مادی مشاهده می​کند و به عبارت دیگر چه بسا ملاحظه می​کند که خودش در برابر خودش ایستاده است. این مرحله ابتدای تجرد نفسی است.


در لحظات آخر عمر شریف علامه طباطبایى (قدس سره) یکى از شاگردان خصوصى علامه مى گوید از ایشان پرسیدم چه کنم در نماز به یاد خدا باشم و حضور قلب داشته باشم ؟ براى شنیدن بیانات استاد، گوشم را نزدیک دهانش بردم ، چند بار فرمود:

توجه ، مراقبه ، توجه ، مراقبه به یاد خدا باش و خدا را فراموش نکن

برای مراقبه میتونید کتاب [HL]المراقبات مرحوم میرزا ملک تبریزی [/HL]رو بخونید.در این کتاب نویسنده به مراقباتی که در ماههای قمری باید انجام شود اشاره میکند.

[SPOILER]"اعمال السنة" یکی از تالیفات گران‌سنگ آیت حق و عرفان مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی است که آن را به راه و روش سلف صالح و عظمای اصحاب امامیه تالیف نموده و از احادیث صحیح و گهر بار ائمه علیهم السلام، ادعیه و اوراد مخصوص به ایام و لیالی و ماه و سال از منابع موثق در آن گردآوری نموده است. نوشتن کتاب "اعمال السنة" از سنتهای علمای امامیه است و علمای شاخصی از جمله سید ابن طاووس، شیخ بهایی، شیخ اجل کلینی، محمد بن مسعود عیاشی، و شیخ الطایفة شیخ طوسی رحمة الله علیهم اجمعین کتابهای گرانقدری در این باب تالیف نموده‌اند.
جایگاه کتاب المراقبات در نزد ارباب باطن بسیار رفیع است. علامه طباطبائی مفسر کبیر قرآن، درباره این کتاب تقریظی دارند که در آن به‌شان و جایگاه این اثر گرانمایه اشاره می کنند. سطوری از تقریظ ایشان بر این کتاب اینگونه است: "این چند سطر که بر کتاب "اعمال السنة" تالیف حجت و آیت الهی، مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی –قدس الله روحه – می نویسم، قصد ستایش این کتاب گرانسنگ و گرانقدر یا تعریف و توصیف مولف بزرگوار آنرا ندارم. چرا که این کتاب دریایی است پر از مروارید که در پیمانه نگنجد و نویسنده آن بدون شک الگوی بلند مرتبه و والا مقامی است که قدر و ارزشش با مقیاس قابل انداازه گیری نیست و همین عذر خواهی موجه کافی است و نا امیدی از دستیابی ما به هدف و رسیدن به مقصود، برای راحتی عذر خوبی است و ما را کفایت می کند...در این کتاب لطائف و تیز بینی‌هایی است که همیشه اهل ولایت الهی از آن مراقبت می کردند و ظرافتهایی در آن است که در دل سرگشتگان محبت الهی خطور کرده و جمله‌هایی در آن وجود دارد که برای اهل ریاضت در عبویت خدا به منزله لوحی برای تذکر و یادآوری است."
و ای نفس! بدان که می توانی نزدیکی و رضایت او را در مدت یک روز بلکه در یک ساعت و یک لحظه بدست آوری. بشرط اینکه بدانی نیت تو در ترک غیر خدا و قصد دیدار او صادقانه و پاک است.

کتاب "المراقبات" به زبان عربی تالیف شده است که ترجمه‌های متعددی از آن در دسترس مشتاقان و طالبین هست. این کتاب با مقدمه مولف گرانقدر شروع شده و سپس بر اساس ماههای سال ابوابی به خود گرفته و مطالب به ترتیب ماههای سال آورده شده‌اند به این ترتیب که فصل اول به مراقبات و دستورات ماه محرم اختصاص یافته و سپس مراقبات ماه صفر، ربیع الاول، ربیع الثانی و ... در پی آمده و کتاب به مراقبات ماه ذی الاحجة و یک خاتمه از مولف ختم می شود. حجیم ترین فصل کتاب به مراقبات وو وظایف سالکین الی الله در ماه مبارک رمضان اختصاص دارد که در آن مولف ارجمند به تفصیل و از سر شوق و گاها خوف الهی به سخن پرداخته که حقا در نورانیت و صفا بخشیدن به دل خواننده مشتاق، نوشتاری اثر بخش است.

در بخشی از مقدمه مولف بر کتاب، می‌خوانیم: "و ای نفس! بدان که می‌توانی نزدیکی و رضایت او را در مدت یک روز بلکه در یک ساعت و یک لحظه بدست آوری. بشرط اینکه بدانی نیت تو در ترک غیر خدا و قصد دیدار او صادقانه و پاک است. زیرا او حاضر است نه غایب، رو آورنده است نه رو گردان و مشتاق است نه غیر آن... و اگر چنین همتی نداری، با کوشش و با نرمی و مدارا یا نفس و سخت نگرفتن به خود از ضایع شدن و بیهوده گذشتن اوقات جلوگیری کن تا بدین ترتیب به انجام خیرات عادت کنی. زیرا خیر عادت است و از شر بپرهیز که پرهیز از آن عبادت است. و مبادا که همیشه در غفلت از خداوند بسر بری که در این صورت از حیوانات و از پست ترین مردم پست‌تر خواهی بود. به آسانی می‌توانی از روزهای سال مراقبت کرده و برای یک بار بعضی از اعمال سال را انجام بدهی. و من در این کتاب بطور اختصار مهمترین اعمال وارده و لازمترین مراقبات را می‌نویسم."

[/SPOILER]

دریافت کتاب

استاد;339774 نوشت:
مراتب مراقبه در بیان علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی رحمة الله علیه:

اوّل:
درجه مراقبه اينست كه سالك از محرّمات اجتناب كرده و تمامى واجبات را اتيان كند، و در اين دو امر به هيچ وجه من الوجوه مسامحه نورزد.
دوّم:
درجه، آنست كه مراقبه را شديد نموده و سعى كند هر چه مى ‏كند براى رضاى خدا باشد و از امورى كه لهو و لعب ناميده مى‏ شود اجتناب نمايد. و چون در اين مرتبه اهتمام نمود براى او تمكّن پيدا مى‏ شود كه ديگر خود را نباخته و اين خوددارى در او به سر حدّ ملكه برسد.
سوّم:
درجه، آنست كه پروردگار جهان را پيوسته ناظر خود ببيند، و كم‏ كم اذعان و اعتراف مى‏ نمايد كه خداى متعال در همه جا حاضر و ناظر و نگران همه مخلوقات است. و اين مراقبه در تمام حالات و در همه اوقات بايد رعايت شود.

سلام

این مراتبی که فرمودین در حد تئوری و تعریف است و می دانیم مراقبه یکی از راههای رسیدن به حقیقت هستی است

ایا می توانید پیشنهاد عملی برای اینکه یک انسان عادی شروع به مراقبه کند ارائه دهید ؟
چون می خواهیم از مراقبه وسیله ای بسازیم برای همه انسانها و راهی برای رسیدن به خوبی

موضوع قفل شده است