جمع بندی نا امیدی از خدا؟؟؟ هرگز!!!

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نا امیدی از خدا؟؟؟ هرگز!!!

بسم الله الرحمن الرحیم...

سلام

لطفا در مورد متن زیر توضیح دهید :


قال الله تعالى :



"قل ياعبادي الذين أسرفوا على أنفسهم لاتقنطوا من

رحمة الله إن الله يغفر الذنوب جميعاً إنه هو الغفور الرحيم"


تشکر...

کارشناس بحث : اویس

اندیشه;275916 نوشت:
سلام لطفا در مورد متن زیر توضیح دهید : قال الله تعالى : "قل ياعبادي الذين أسرفوا على أنفسهم لاتقنطوا من رحمة الله إن الله يغفر الذنوب جميعاً إنه هو الغفور الرحيم" تشکر...

دل نوشته ای به بهانه یک سوال

سلامی به طراوت و پاکی نسیم سحری خدمت همه دوستان خوبم
پاسی از سحرگاه گذشته است و این حقیر سراپاتقصیر که بیداریش نیز از صد خواب خوابزدگان خوابتر است مشغول به خواندن مطالب مفید دوستانم در جای جای این سفره آسمانی انجمن اخلاق و عرفان است. یکی از یکی شیرینتر و شایسته تحسین تر.
حال، حال خواندن است و اندیشه کردن و فیض بردن و نه حال پاسخ دادن و نوشتن و افاضه کردن. اما ناگاه آیه ای در غالب یک سوال وجودم را به لرزه درآورد و ناخودآگاه مرا به یاد خاطره ای انداخت. دوست داشتم دوستان خوبم را نیز در این لذت سهیم کنم پس دست برداشتم و اینچنین نوشتم.
لحظه ای شگفت و تامل برانگیزی است آنگاه که انسان قدم در قبرستانی می گذارد و به زیارت قبور جمعی نائل می شود تا که تا چندی پیش، چون من و تو، حیات مادی و جسمانی داشتند وچون ما می دیدند و می خوردند و می رفتند و برای خود آمال و آرزوها داشتند تا اینکه فرشته مرگ، در وقتی، ریسمان آن همه عادات و تعلقات را به یکباره در هم گسست و او را به عالمی کشاند که همه چیزش، اگر چه نشانی در دنیا داشت، اما به حق چنان دگرگونه و دهشت آور و حیرت انگیز بود که زبان از بیان وصفش عاجز است.
ای کاش مردگان در قبرستانها که دیری نیست که به نعمت بیداری متنعم گشته اند زبان می گشودند و از آنچه در آن عوالم می بینند و می شنوند برای ما اسیران عادات سخیف حدیثی می گفتند و از دریای بیکران حقایق آن عوالم نمی به لب خشکیده ی عقلِ دور اندیش ما می دادند. ای کاش رخصتی بود تا به ما خاکیان دور از افلاک، از عذاب حسرت از دست دادن سرمایه عمری می گفتند که تور شکار سعادت ابدشان بود و آن را به ارزانی بلکه به رایگان وانهادند و نصیبی از دنیایشان برای اخرتشان نبردند. ای کاش دُرج دهان می گشودند و از لذت هم نشینی با اولیایی سراسر نور می گفتند که نه ایشان طالب بهشت، بلکه «بهشت» طالب وجودشان و خواهان ارج یافتن به یمن قدم نهادن ایشان بود. و ای کاش گوشی بود که نه آن صدای رخصت ناداده مردگان را، بلکه صدای «تعالوا» و «بیدار باش» دائمی رسولان و امامانی که در همیشه تاریخ زنده و جاویدانند و خواهان تعالی روحی و سعادت ابدی انسانند، می شنید و اینچنین گوهر نایاب عمر را به هیچ به حراج بطالت نمی نهاد و ای کاش ...
...می گفت روزی در قبرستانی در اندیشه بودم که اگر بخواهم از آنچه در دنیا نصیب من است به این واماندگان در دیواره های سنگی خاک بهره ای رسانم و ایشان را تحفه ای عطا کنم کدامین بهتر است؛ گُلی در سنگ مزارشان نهم یا ظرف خرمایی برایشان خیرات کنم، به شستن قبورِ خاک گرفته شان دل غمزده شان را شاد کنم یا با نماز و دعا و قرائت فاتحه ای از عذاب اخرویشان بکاهم.
ناگاه به یاد مصحف عزیز، قرآن کریم افتادم. به خاطرم آمد که چه خوب است نیتی خالصانه کنم و صفحه ای از قرآن کریم را بگشایم و هر آیه ای از قرآن کریم، که در آن صفحه، اول به چشمم آمد نثار همه اهل قبور نمایم و بگویم سخن خدای نیکیها به شما پایان یافتگان غافله عمر و منتظران رحمت بیکران الهی این است.
ترس همه وجودم را فرا گرفته بود که خداوند با کدامین آیه قرار است این اسیران در خاک را که من نیز به زودی بدانها ملحقم مورد خطاب و عطاب خویش قرار دهد؟ و با کدامین اسمای جلالیش قرار است ما را به عذاب حسرت یک عمر غفلت خود فراموشیمان نهیب زند؟ پس با ترسی غیر قابل وصف چشم بستم. نیت کردم و فاتحه ای خواندم وبه آرامی صفحه ای از مصحف عزیز، قرآن کریم را گشودم. اول آیه ای از آن صفحه که به چشمم آمد این آیه بود:
قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم (زمر: 53)
یعنی اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است‏..
چه بگویم از چشم بارانی و لذت و سرور و بهجت و نور امیدی که پس از این آیه وجودم را فرا گرفت که زبان از گفتش ناتوان است...
خدایا دوستت دارم...

[="Times New Roman"]سلام علیکم و رحمه الله و برکاته

روزی در درک میزان محبت خدا بر بنده اش مانده بودم و نمیدانستم این میزان چقدر است و چگونه میتوان آنرا فهمید تا اینکه

روایتی از حضرت عیسی بن مریم علی نبینا و آله علیه السلام شنیدم که در پاسخ همین پرسش از یوحنای بزرگوار مطلبی با این مضمون فرموده بود
که
هرگاه بنده ای خطائی میکند و بدلیل ارتکاب آن گناه ( بواسطه نفس لوامه اش ) سرزنش میشود آنگاه خداوند بسیار به او نزدیک است

یوحنا پرسید چگونه است که چنین حالتی خداوند به بنده گناهکارش نزدیک تر است
فرمود
چون خداوند میداند که بنده او بغیر او کسی را ندارد لذا او را تنها نمیگذارد
و لذا آن زمان بهترین زمان است برای توبه

ناخودآگاه آنرا با محبت مادری که شهره ترین محبت در جهان است
قیاس کردم
دیدم اگر کودک دلبند مادرنادانسته ظرفی از ظروف مورد توجه مادر را بشکند و به آن دلیل ناراحت شده و خودش را سرزنش نماید
آنگاه مادر
به ندامت کودکش وقعی نمینهد و بخاطر شکستن آن ظرف کودکش را تنبیه خواهد کرد.
براستی کدام مادر در چنین وقتی متوجه حال کودک خود میشود ؟

آن وقت بود که فهمیدم عاشق او هستم.

یاحق

علت ناامیدی از رحمت خدا چی هست !!!
به غیر از این هست که بنده خدا هرچقدر سعی و تلاش میکنه دیگران رو موفق تر . شاد تر . با شعورتر . از خودش میبینه ...

لطفا دوستان علت اینکه انسان ها از رحمت الهی تا امید میشن رو هم بررسی کنن !!!

امیدش رو هر بار میده به خدا ... سعی و تلاش میکنه ... میره جلو ... وباز و باز و باز شکست میخوره ...

خدایا با بنده هات این کارا رو نکن ... گناه دارن ...

با سلام
هرکه در این دهر مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند
هرچه در این دهر نشانت دهند گر نستانی به از آنت دهند
اگر انسان بدونه در پس سختی ها خداوند چه رحمت و نعمتی قرار داده هیچوقت از خداوند نا امید نمیشه
بیشتره ناامیدهای ما به خاطر اعتقاده ضعیفمون هست به زبون توکل داریم و در عمل سست اراده ایم
بیاییم خودمون را باور کنیم زیرا «من عرف نفس فقد عرف ربه» انسان از خود شناسی به خدا شناسی میرسد ووقتی خدا را شناخت دیگه ناامیدی براش معنایی نداره
دوستان خدا با ماست

[="Times New Roman"]بسم الله الرحمن الرحیم

rozane;276641 نوشت:
« من عرف نفس فقد عرف ربه»

روزنه گرامی به مطلبی اشاره کردند که ذکرو شرح بیشترش در این تاپیک لازم مینماید.

اگر کسی از خدا نا امید شد.

بداند دلیلش این است که هم در شناخت خودش شکست خورده وهم در شناخت خدایش.
اول خودمان و نیازهای حقیقی امان را بشناسیم و بعد اگر توانستیم از خدا قطع امید کنیم.

چراکه خداوند چیزی را که به ضرر بنده اش باشد هرگز به او نخواهد داد همانطوریکه مادر به فرزندش سم نمیخوراند.

و همانطوریکه مادر به فرزندش توجه دارد و به تغذیه و معاش او حساس است
صد چندان آن برای خداوند رحمان در برابر تک تک بندگانش قابل ذکر است.

یاحق

من از رحمت خدا ناامید نیستم... من از خودم ناامیدم!:Ghamgin:
یه صدایی توم داد می زنه که : تو خدات و نادیده گرفتی و یاغی گری کردی... خدات قطعاً تو را خواهد بخشید... اما تو خود هرگز خودت را نبخش!
واسه همین زبونم نمی چرخه واسه خودم دعا کنم... یا از خداوندگارم چیزی مطالبه کنم... چون از درون می شنوم که : روت و کم کن... گذشته ات هرگز از یادت نره! :kill:
نمی بینی خدات حاجاتت رو برآورده نمی کنه؟؟؟
دلیلش اینه که درسته تو رو بخشیده... ولی از تو کنده!:god:

سوال:
لطفا در مورد آیه کریمه «قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم» عباراتی بفرمایید.

پاسخ:
لحظه ای شگفت و تامل برانگیزی است آنگاه که انسان قدم در قبرستانی می گذارد و به زیارت قبور جمعی نائل می شود تا که تا چندی پیش، چون من و تو، حیات مادی و جسمانی داشتند و چون ما می دیدند و می خوردند و می رفتند و برای خود آمال و آرزوها داشتند تا اینکه فرشته مرگ، در وقتی، ریسمان آن همه عادات و تعلقات را به یکباره در هم گسست و او را به عالمی کشاند که همه چیزش، اگر چه نشانی در دنیا داشت، اما به حق چنان دگرگونه و دهشت آور و حیرت انگیز بود که زبان از بیان وصفش عاجز است.

ای کاش مردگان در قبرستانها که دیری نیست که به نعمت بیداری متنعم گشته اند زبان می گشودند و از آنچه در آن عوالم می بینند و می شنوند برای ما اسیران عادات سخیف حدیثی می گفتند و از دریای بیکران حقایق آن عوالم نمی به لب خشکیده ی عقلِ دور اندیش ما می دادند. ای کاش رخصتی بود تا به ما خاکیان دور از افلاک، از عذاب حسرت از دست دادن سرمایه عمری می گفتند که تور شکار سعادت ابدشان بود و آن را به ارزانی بلکه به رایگان وانهادند و نصیبی از دنیایشان برای اخرتشان نبردند. ای کاش دُرج دهان می گشودند و از لذت هم نشینی با اولیایی سراسر نور می گفتند که نه ایشان طالب بهشت، بلکه «بهشت» طالب وجودشان و خواهان ارج یافتن به یمن قدم نهادن ایشان بود. و ای کاش گوشی بود که نه آن صدای رخصت ناداده مردگان را، بلکه صدای «تعالوا» و «بیدار باش» دائمی رسولان و امامانی که در همیشه تاریخ زنده و جاویدانند و خواهان تعالی روحی و سعادت ابدی انسانند، می شنید و این چنین گوهر نایاب عمر را به هیچ به حراج بطالت نمی نهاد و ای کاش ...

...می گفت روزی در قبرستانی در اندیشه بودم که اگر بخواهم از آنچه در دنیا نصیب من است به این واماندگان در دیواره های سنگی خاک بهره ای رسانم و ایشان را تحفه ای عطا کنم کدامین بهتر است؛ گُلی در سنگ مزارشان نهم یا ظرف خرمایی برایشان خیرات کنم، به شستن قبورِ خاک گرفته شان دل غمزده شان را شاد کنم یا با نماز و دعا و قرائت فاتحه ای از عذاب اخرویشان بکاهم.
ناگاه به یاد مصحف عزیز، قرآن کریم افتادم. به خاطرم آمد که چه خوب است نیتی خالصانه کنم و صفحه ای از قرآن کریم را بگشایم و هر آیه ای از قرآن کریم، که در آن صفحه، اول به چشمم آمد نثار همه اهل قبور نمایم و بگویم سخن خدای نیکیها به شما پایان یافتگان غافله عمر و منتظران رحمت بیکران الهی این است.

ترس همه وجودم را فرا گرفته بود که خداوند با کدامین آیه قرار است این اسیران در خاک را که من نیز به زودی بدانها ملحقم مورد خطاب و عطاب خویش قرار دهد؟ و با کدامین اسمای جلالیش قرار است ما را به عذاب حسرت یک عمر غفلت خود فراموشیمان نهیب زند؟ پس با ترسی غیر قابل وصف چشم بستم. نیت کردم و فاتحه ای خواندم وبه آرامی صفحه ای از مصحف عزیز، قرآن کریم را گشودم. اول آیه ای از آن صفحه که به چشمم آمد این آیه بود:
قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم
یعنی اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى‏ آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است‏..
چه بگویم از چشم بارانی و لذت و سرور و بهجت و نور امیدی که پس از این آیه وجودم را فرا گرفت که زبان از گفتش ناتوان است...
خدایا دوستت دارم...


پینوشت:
1- زمر/53

موضوع قفل شده است