خصوصیات بد دوست

تب‌های اولیه

28 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خصوصیات بد دوست

به نام او

من در این تاپیک می خواهم با کمک دوستان صفات بد دوستان ناباب را در بیاوریم و آن ها را رک کنیم تا قدمی به کمالات نزدیک تر شویم .
من در هر پستی که می گذارم یک صفت بد را می گویم .
1- در کل می شود گفت که در درجات اولیه باید این فرمول را به خاطر سپرد که هر دوستی که به راحتی گناه می کند و به همام راحتی واجبات را سبک می شمارد دوست حساب نمی شود بلکه برای اسلام و مسلمین دشنمی جدی و خطرناک و باید از دوستی با این افراد بسیار خودداری کرد چرا که همین دوستان هستند که آدم را به راه های غیر راست می برند .

یا حق

به نام او

و در این پست می پردازیم به صفت دوم : در درجه ی ما و درجه های پایین نباید دوستی را به دوستی گفت که از هر 10 جمله ای که می گوید6 تا ی آن بیهوده و در درجا بالاتر دوستی را باید برگزید که تا حد خیلی کم در حد 1 یا 2 جمله بگوید و آن ها هم نباید شوخی باشد باید در راه راه خدا باشد یعنی این که ا=دوست خود را شاد کند تا در راه خدا روحیه بگیرید .

یا حق

به نام او

و سومین صفت در دوست که باید از آن پرهیز کرد به شرح زیر است :
باید از کسانی که تو را قبول ندارند پرهیز کنی چون کسانی که تو را قبول ندارند دینت را هم قبول ندارند چرا که تو به دستورات دینت عمل می کنی و اگر آن ها دینت را قبول نداشته باشند تو را هم که همانند دینت عمل می کنی قبول ندارد .
و کسانی که دینت را هم قبول ندارمد تو را هم قبول ندارند چرا که تو مانند دینتی و دستورات آن را به اجرا در می آوری .
پس باید از این دو دسته ادم هم برای دوستی پرهیز کرد و باید با آن ها مقابله کرد زیرا که آنان تو و دینت را قبول ندارند .

یا حق

به نام او

صفتی دیگری که می توان آن را صفت چهارمین صفت قرار داد :
باید از کسی که به اتفاقاتی که برایش می افتد راضی نباشد و از خدا طلب بیش تری بکند یا اصلا از خدا چیزی نخواهد و بگوید که خودم روزی خودم را به دست می آورم و این آدم هم به دوستی با تو هم راضی نیست و دوست دارد با کسی دوست باشد که خودش هوس کرده و بعد از مدتی آن فرد هم دل آن را می زند .

یا حق

سلام.
میشه یه نظری بدم...
از نظر من اعتقادات هرکس برای خودش محترمه و صرفا به خاطر تفاوت در دیدگاه ها و عقاید دینی نباید دوستی را به هم زد...
یه جمله قشنگ هست که میگه :

در دوستی هایمان به جای اینکه دنبال تفاوت هایمان باشیم ، بهتر است به دنبال شباهت هایمان بگردیم ...
شباهت هایی مانند این : چه جالب ، هر دو مخلوق خداییم ...

خوب و بد تو دنیا کنار همه ... خدا هم گل و خار رو کنار هم آفریده ... اگه فقط خوبی بود که دیگه خوبی و بدی معنی پیدا نمیکرد... دوست خوب و بد هم کنار هم معنی پیدا میکنند... من اگه دوست خوبی باشم سعی میکنم دوست بدم رو اصلاح کنم نه اینکه باهاش مقابله کنم!!! من اگه به دین خودم ایمان داشته باشم و یقین داشته باشم ، سعی میکنم دوستم رو هم به حقانیت دینم آگاه کنم ولی هرگز به خاطر اختلاف عقیده و اختلافات دینی و مذهبی دوستم رو رها نمیکنم ... این یعنی فرار و پاک کردن صورت مسئله ... من اگه خوب باشم ( که نیستم ) سعی میکنم اول بدی های خودم رو ببینم و اصلاح کنم و بعد سعی کنم بدی های دوستم رو اصلاح کنم ...
البته بازم ببخشید که دخالت کردم . فقط نظرم رو گفتم ...

به نام او

بله این حرف شما که می گویید دوست خود را خوب کنید قبول دارم اما من دارم برای کسانی که سطح پایینی همچون من دارند می گویم که توسط این دوستان خراب نشوند . ممنون از مشارکتتون .

یا حق

ستاره بي فروغ;275837 نوشت:
سلام.
میشه یه نظری بدم...
از نظر من اعتقادات هرکس برای خودش محترمه و صرفا به خاطر تفاوت در دیدگاه ها و عقاید دینی نباید دوستی را به هم زد...
یه جمله قشنگ هست که میگه :
در دوستی هایمان به جای اینکه دنبال تفاوت هایمان باشیم ، بهتر است به دنبال شباهت هایمان بگردیم ...
شباهت هایی مانند این : چه جالب ، هر دو مخلوق خداییم ...

خوب و بد تو دنیا کنار همه ... خدا هم گل و خار رو کنار هم آفریده ... اگه فقط خوبی بود که دیگه خوبی و بدی معنی پیدا نمیکرد... دوست خوب و بد هم کنار هم معنی پیدا میکنند... من اگه دوست خوبی باشم سعی میکنم دوست بدم رو اصلاح کنم نه اینکه باهاش مقابله کنم!!! من اگه به دین خودم ایمان داشته باشم و یقین داشته باشم ، سعی میکنم دوستم رو هم به حقانیت دینم آگاه کنم ولی هرگز به خاطر اختلاف عقیده و اختلافات دینی و مذهبی دوستم رو رها نمیکنم ... این یعنی فرار و پاک کردن صورت مسئله ... من اگه خوب باشم ( که نیستم ) سعی میکنم اول بدی های خودم رو ببینم و اصلاح کنم و بعد سعی کنم بدی های دوستم رو اصلاح کنم ...
البته بازم ببخشید که دخالت کردم . فقط نظرم رو گفتم ...

سلام
فکر نکنم این دوره زمونه ادم انچنان قدرتی داشته باشه که بتونه دوستای بدشو به خوبی هدایت کنه
ولی بر عکسش تا دلت بخواد هست اونقدر زیاده که نمی تونی تصور هم کنی
در ثانی کسی که هیچ از مذهب و دین نمی دونه مطمعنا چیزای که حرام هستن رو استفاده می کنه و این واسه ما خوب نیس
البته اینم بگم اگر خود انسان به درجه خودشناسی خوبی رسیده باشه که بدونه کمترین تاثییر رو خودش می ذاره و میتونه اون شخص رو هم بیاره به راه اشکال نداره می تونه دوستی کنه
من خودم قبلا مث شما فکر می کردم ولی الان نه
دوست بد اروم و اروم و پیوسته رو مخ ادم کار می کنه تا جایی که مث اون می شی
دختر بوده تا می بینه دوستش با پسرا ارتباط داره و اون از شرایطش می گه اونم مث اون می شه
یا پسر هم همین طور
دوست خوب یه نعمته
دوستی که نه قبله خدا سرش می شه نه می دونه دین چیه بنظر من ارزش دوستی نداره مگر در حد سلام علیک
یا علی

مسافر زمان;275839 نوشت:
سلام
فکر نکنم این دوره زمونه ادم انچنان قدرتی داشته باشه که بتونه دوستای بدشو به خوبی هدایت کنه
ولی بر عکسش تا دلت بخواد هست اونقدر زیاده که نمی تونی تصور هم کنی
در ثانی کسی که هیچ از مذهب و دین نمی دونه مطمعنا چیزای که حرام هستن رو استفاده می کنه و این واسه ما خوب نیس
البته اینم بگم اگر خود انسان به درجه خودشناسی خوبی رسیده باشه که بدونه کمترین تاثییر رو خودش می ذاره و میتونه اون شخص رو هم بیاره به راه اشکال نداره می تونه دوستی کنه
من خودم قبلا مث شما فکر می کردم ولی الان نه
دوست بد اروم و اروم و پیوسته رو مخ ادم کار می کنه تا جایی که مث اون می شی
دختر بوده تا می بینه دوستش با پسرا ارتباط داره و اون از شرایطش می گه اونم مث اون می شه
یا پسر هم همین طور
دوست خوب یه نعمته
دوستی که نه قبله خدا سرش می شه نه می دونه دین چیه بنظر من ارزش دوستی نداره مگر در حد سلام علیک
یا علی

میشه بپرسم چی باعث شده که فکرتون عوض بشه ؟؟؟
من نمیگم دوست خوب قطعا می تونه رفتارهای بد دوستش رو تغییر بده ولی به نظرم اگه دوستی دو نفر دوستی واقعی باشه ، تلاش برای این تغییر میشه یه وظیفه ...
با جمله آخرتون هم مخالفم ... فکر میکنم مشکل بیشتر آدمها ( از جمله خودم ) تو جامعه ما اینه که به خودشون اعتماد ندارند... نه خودشون رو میشناسند نه به عقایدشون ایمان دارند... همه فقط مسلمون شناسنامه ای هستیم ... برای همین زود تغییر میکنیم ... من اگه اعتقاد واقعی به دینم داشته باشم ، منظورم باور قلبی و ایمانه ، اگه شناخت کافی داشته باشم ... اگه یقین داشته باشم به برتر بودن دینم ، می تونم روی یه فرد بی دین اثر بگذارم به جای اینکه خودم دینم رو کنار بگذارم ... ولی نمی تونم این کار رو بکنم چون یقین ندارم ... چون فقط مسلمون شناسنامه ای هستم ... چون خودم دینم رو نمیشناسم ... پس به جای اینکه رابطه دوستیم رو زیر سوال ببرم باید خودم و عقایدم رو زیر سوال ببرم ...

ستاره بي فروغ;275905 نوشت:
میشه بپرسم چی باعث شده که فکرتون عوض بشه ؟؟؟
من نمیگم دوست خوب قطعا می تونه رفتارهای بد دوستش رو تغییر بده ولی به نظرم اگه دوستی دو نفر دوستی واقعی باشه ، تلاش برای این تغییر میشه یه وظیفه ...
با جمله آخرتون هم مخالفم ... فکر میکنم مشکل بیشتر آدمها ( از جمله خودم ) تو جامعه ما اینه که به خودشون اعتماد ندارند... نه خودشون رو میشناسند نه به عقایدشون ایمان دارند... همه فقط مسلمون شناسنامه ای هستیم ... برای همین زود تغییر میکنیم ... من اگه اعتقاد واقعی به دینم داشته باشم ، منظورم باور قلبی و ایمانه ، اگه شناخت کافی داشته باشم ... اگه یقین داشته باشم به برتر بودن دینم ، می تونم روی یه فرد بی دین اثر بگذارم به جای اینکه خودم دینم رو کنار بگذارم ... ولی نمی تونم این کار رو بکنم چون یقین ندارم ... چون فقط مسلمون شناسنامه ای هستم ... چون خودم دینم رو نمیشناسم ... پس به جای اینکه رابطه دوستیم رو زیر سوال ببرم باید خودم و عقایدم رو زیر سوال ببرم ...

سلام
سوال اولتون شخصیه می تونید از تجارب بقیه دوستان بگیرید
بحث دوم هم همونطور که گفتم نظرم رو گفتم اگر بر خلاف نظر شماست بحثش جدا هست
ولی قبول دارم که مسلمون شناسنامه ای بسیار بسیار زیاد شده و این جای تاسف ماست

یا علی

[="Tahoma"][="Indigo"]سلام خدمت دوستان
نقدی بر جمله یکی از دوستان داشتم

نقل قول:
خوب و بد تو دنیا کنار همه ... خدا هم گل و خار رو کنار هم آفریده ... اگه فقط خوبی بود که دیگه خوبی و بدی معنی پیدا نمیکرد... دوست خوب و بد هم کنار هم معنی پیدا میکنند...

اینکه فرمودید بد و خوب در کنار هم هستند،این از نظر ما صحیح است،اما به واقع بنگرید:
آیا خار برای گل بد است که فرمودید خداوند گل و خار را کنار هم آفرید(یعنی بد و خوب را)
دوست بد،برای من بد است اما خار گل برای گل بد نیست.به عبارتی این از نقص بینی و ضعف در
نگرش و بینش ماست که گل را که میپسندیم خوب و خار را که دستمان را میزند،بد میبینیم.

آیا اگر کسی بگوید خداوند بد و خوب را کنار هم قرار داده،مانند انسان که سیستم گوارشش را
در کنار سیستم دفاعی اش با هم قرار داده.یکی خوب و یکی بد!
سوال اینجاست که آیا سیستم دفاعی بد است؟! اصلا آیا بد به معنای واقعی داریم؟
اصل سنخیت و هم کفو بودن است.قرآن کریم اشاره میکند که مردان و زنان با ایمان برای هم،
و مردان و زنان فاسق برای یکدیگرند و نه اینکه بهتر است انتخاب ها برای ازدواج بر اساس دین و
اعتقادات نباشد.

اعتقادات،دین و مسایل اینچنینی اصول حیات جاودانه ما هستند و نه خوشی ها و آرامش ها.
مثلی را عرض میکنم در کتاب یکی از صاحبان معرفت
[/]

[="Tahoma"][="Indigo"]اون بزرگوار بدین مضمون میفرمودند که مَثَل ما مانند آب است و همنشین بد به مانند نجاست
ما در ابتدا مانند آب قلیلیم،با اولین برخورد به نجاست نجس میشویم.
و اگر قوی تر شویم(با دوری از نجاسات) و پاکی را گسترش دهیم به مانند آب کر میشویم
یعنی با اولین برخورد نجس نمیشویم.بلکه گاه پاک میکنیم.اما اگر نجاست شدید باشد،آنگاه
رنگ و بویمان اگر عوض شود،نجس میشویم(حال دقت کنید که این آب که کر بوده،به سختی نیز
پاک میگردد،برخلاف آب قلیل که زود پاک و طاهر میشود)
و مَثَل اولیا مانند آب جاری است که به هیچ صورت نجس نمیشوند،بلکه فقط پاک و طاهر میکنند

به راستی مَثَل من و شما کدام است؟ آیا زود رنگ میگیریم؟ آیا با اولین شبهه و عقیده ضعیف میشویم؟
آیا آنقدر مطهّر هستیم که فرد بی نماز را نمازخوان کنیم؟
اصلا آیا آنقدر بزرگ شده ایم که دوستی مان را "فقط" برای خدا ادامه دهیم؟ و یا هوای نفس،شما را
نیز مانند من به زنجیر کشیده است؟
یا ستّار
[/]

به نام او

ممنون از دوستان که همراهی می کنند آیا ما فردی هستیم که آب جاری باشیم ؟؟ من که خود به شخصه در مورد خودم فکر نمی کنم . پس باید اجتناب کنیم از این نجاست تا دامن ما را هم نگیرد .

یا حق

سلام.
ولی من معتقدم ما قبل از اینکه مسلمون باشیم ، انسانیم ... یعنی همه ما صرف نظر از هر دین و مذهب و نژادی که داریم ، انسان هستیم و مخلوق خدا ... و این انسان بودن ( ویژگی مشترک ) شایسته احترامه ... پس اختلاف دین و مذهب و عقیده نباید این اصل انسان بودن رو زیر سوال ببره ... از نظر من حتی دوستی که دین و مذهب یا عقیده متفاوتی داره به خاطر انسان بودن مورد احترامه ... همه ما انسانیم و حقوقی داریم ... ازجمله حق انتخاب دین و مذهب... مگه خدا خودش نگفته " لا اکراه فی الدین ... " پس هرکس حق داره دینش رو انتخاب کنه ... و اعتقادات هر کس برای خودش قابل احترامه حتی اگه غلط باشه ... اگه من ایمان دارم که اعتقاداتم درسته میتونم با درست بودن خودم ، درستی رو به دوستم نشون بدم... البته بازم ببخشید ... من فقط نظرم رو گفتم و به نظر بقیه هم هر چند مخالف احترام میذارم ...

[="Tahoma"][="Indigo"]

نقل قول:
سلام.

سلام دوست عزیز

نقل قول:
ولی من معتقدم ما قبل از اینکه مسلمون باشیم ، انسانیم ... یعنی همه ما صرف نظر از هر دین و مذهب و نژادی که داریم ، انسان هستیم و مخلوق خدا

دوست گرامی ببینید قرآن چه میگوید:
اولئک کالانعام بل هم اضل ((آنها مانند حیواناتند،بلکه پست تر))
من فکر میکنم ما قبل از اینکه انسان باشیم،مسلمانیم...تفاوت ما با حیوانان حقیقتاً در چیست؟
گرچه اگر بدون برداشت صحیح به دین نگاه کنیم و دین را به عنوان یک عامل زور نگاه
کنیم،تمایز خود را با دارا بودن اسلام از حیوانات متوجه نمیشویم.
اما اگر یافتی که دارای گوهری هستیم ملکوتی،ولذّت هایی عقلانی و بلکه فوق عقلانی
در انتظار ماست،اگر یافتیم آنچه را عرفا یافتند و بعضاً قالب تهی کردند،اسلام ما زور نیست.
دین ما اصل میشود.اگر یافتیم "عشق" را در کلام عرفا و مشایخ و کمّلین،دیگر دم از عشق
زمینی نمیزدیم و آن را همریف و در عرض عشق ملکوتی قرار نمیدادیم.

هیچ چیز ارزش دوری از خدا را حتی برای یک قدم ندارد.پس اگر دوستی با اهل گناه را
عامل نزدیکی به خدا یافتیم،بدانیم خدا را اشتباه یافته ایم.عزیز برادر،"معرفت اصل است و
ایمان فرع"
چرا آنان که رسیدند و چشیدند و به حق،اثبات کردند که رسیدند،دم از دوستی با اهل معصیت نمیزنند؟
دم از این نمیزنند که ما اول انسانیم و بعد مسلمان؟بلکه بالجمله اسلام را مقدّم بر انسانیت میدانند:Gol::Gol:

نقل قول:
" لا اکراه فی الدین ... "

برداشت من از این آیه این نیست که "در انتخاب دین اکراهی نیست"
بلکه برداشتم این است که "آنچه که با اکراه انتخاب کنی،دین نیست".به این معنی که
اگر با اکراه نماز خواندی،حجابت را رعایت کردی،تصور نکن بهشتی میشوی.زیرا با اکراه بوده و این "دین نیست":Gol:[/]

[="Tahoma"][="Indigo"]

عصا;276139 نوشت:

آن بزرگوار،بیانشان طوری بود که اساتید راه و امامان و پیامبران را مثل به آب جاری زده بودند.
یعنی کسانی که همه چیز را چشیدند و از کوره ها یکی یکی بیرون رفتند
قطعاً به این حد رسیدن،سن انسان را بالای 40 یا 50 سال میرساند و کار یک سال و ده سال
تلاش نیست.
حضرت استاد ما نیز امر به دوری از خاکیان میکردند.میفرمودند حتی اگر نمازخوان باشند،روزه گیر
باشند،اما اگر "خاکی" باشند،شما را خاکی میکنند.
گرچه عمل به این فرمایش،نیاز به مقدمات فراوانی دارد و همچنین تبیین نظر ایشون و شرح و بسط
دادن جوانب کار،اما به هر حال خلاصه کلام دوری از این افراد است.

وقتی با دلایل قطعی میدانیم اسلام حق است،چه دلیلی دارد با یک متعصب و یا بی خرد و بی عقل
مسیحی که دین اسلام به او عرضه شد و نپذیرفت دوستی کنیم؟ یعنی ما انقدر بی ارزشیم؟
میماند یک چیز،که خودمان هم نمیدانیم چرا اسلام حق است.

چرا مسلمانیم؟ چون پدرمادرمان مسلمان بوده اند...و این شاید خود نوعی اکراه باشد...فَافهَم[/]

با احترام فراوان خدمت آقای رضاهو ...

من رو عقایدم تعصب ندارم چون به درست بودنش صددرصد یقین ندارم ... حتی اگه یقین هم داشتم باز هم تعصب رو جایز نمیدونم چون به نظرم تعصب چشم عقل رو کور میکنه ... در ضمن اطلاعاتم در مورد اسلام خیلی زیاد نیست ... یعنی راستش افتضاحه ... چون منم یکی از همون مسلمون های شناسنامه ای هستم که از نظر خودم فرقی با غیر مسلمون نداره ولی دوست ندارم اینطوری باشم برای همین دارم همه سعیم رو میکنم ... برای همین اولش گفتم که فقط نظر شخصیم رو بیان میکنم ... البته هنوز روی نظر خودم هستم ولی به حرفاتون فکر میکنم...

[="Tahoma"][="Indigo"]

ستاره بي فروغ;276178 نوشت:
با احترام فراوان خدمت آقای رضاهو ...

من رو عقایدم تعصب ندارم چون به درست بودنش صددرصد یقین ندارم ... حتی اگه یقین هم داشتم باز هم تعصب رو جایز نمیدونم چون به نظرم تعصب چشم عقل رو کور میکنه ... در ضمن اطلاعاتم در مورد اسلام خیلی زیاد نیست ... یعنی راستش افتضاحه ... چون منم یکی از همون مسلمون های شناسنامه ای هستم که از نظر خودم فرقی با غیر مسلمون نداره ولی دوست ندارم اینطوری باشم برای همین دارم همه سعیم رو میکنم ... برای همین اولش گفتم که فقط نظر شخصیم رو بیان میکنم ... البته هنوز روی نظر خودم هستم ولی به حرفاتون فکر میکنم...

:Gol::Gol:[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

ستاره بي فروغ;276178 نوشت:
من رو عقایدم تعصب ندارم چون به درست بودنش صددرصد یقین ندارم ... حتی اگه یقین هم داشتم باز هم تعصب رو جایز نمیدونم چون به نظرم تعصب چشم عقل رو کور میکنه

باسلام و احترام
گاهی تعصب به بعضی از امور بد نیست.
درست می گویید، تعصب به اموری که به آن یقین نداریم خوب نیست.
اما آیا می شود به چیزی که واقعیت دارد و به حقیقت آن پی برده ایم تعصب نداشته باشیم؟!
مثلا بدانیم الان روز است، آنگاه بگوییم در این که الان روز باشد من تعصبی ندارم، شاید هم روز نباشد، هر چی شما بگید. آیا این تعصب نداشتن خوب است؟!
پس اینطور نیست که همیشه بی تعصبی خوب باشد.
ستاره بي فروغ;276152 نوشت:
همه ما انسانیم و حقوقی داریم ... ازجمله حق انتخاب دین و مذهب... مگه خدا خودش نگفته " لا اکراه فی الدین ... " پس هرکس حق داره دینش رو انتخاب کنه ... و اعتقادات هر کس برای خودش قابل احترامه حتی اگه غلط باشه

من فکر نمی کنم کسی اعتقاداتش غلط باشه، بازم برای خودش محترم باشه. اگر من اعتقاد داشته باشم که اعتقاداتم غلط، دیگر این اعتقاد احترامی نداره. مگر این که در جهل مرکب باشم.
اما منظور از «لا اکراه فی الدین» که خیلی ها در معناش اشتباه می کنند و تعبیر ذوقی می نمایند این است که:
دین را به زور نمی توان وارد قلب کرد، هر کسی باید خودش بخواهد تا بپذیرد. اما به این معنا نیست که هر کسی دین را نخواست و با عقل و حکمت ناسازگاری کرد، اشکالی ندارد.
بله اشکالی ندارد هر دینی می خواهد بپذیرد کسی او را اجبار نکرده، ولی باید آتش را هم تحمل کند.
خداوند متعال می فرماید:
الأعراف : 51 الَّذينَ اتَّخَذُوا دينَهُمْ لَهْواً وَ لَعِباً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ نَنْساهُمْ كَما نَسُوا لِقاءَ يَوْمِهِمْ هذا وَ ما كانُوا بِآياتِنا يَجْحَدُون‏

کسانی که «دین» خود را به بازی و لهو گرفتند و زندگی دنیا آنها را فریفته، در روز قیامت به فراموشی سپرده می شوند،همانطور که ملاقات با پروردگار را فراموش کرده بودند...
در مورد اعتقادات دوست هم باید گفت که اگر بتوانی روی انسانیت او تاثیر بگزاری، و از خوبی های او استفاده کنی، هر عاقلی می گوید این ارتباط مفید و سالم است و الا اگر بخواهی تاثیر بپذیری و ارتباط تو با او موجب تقویت و استواری او بر خطاها و تأییدی بر اعتقادات باطل او باشد، این ارتباط صحیح نیست.[/]

سلام.
ممنون كه جواب داديد... يه سوال برام پيش اومد...
" بله اشکالی ندارد هر دینی می خواهد بپذیرد کسی او را اجبار نکرده، ولی باید آتش را هم تحمل کند."

يعني اگه كسي ديني غير از اسلام رو انتخاب كنه بايد بره جهنم ... حتي اگه با شناخت و تحقيق انتخاب كنه ... مگه اديان ديگه مثلا مسيحيت ، آديان آسماني نيستند ؟؟؟

در مورد تعصب ، اولش گفتم كه چون به درست بودن حرفم و فكرم صد در صد يقين ندارم به همين خاطر روش تعصبي ندارم ... ولي در مورد بخش دوم كه گفتم حتي با وجود يقين ، تعصب رو درست نميدونم ، اين نظرمه ... چون تعصب مانع فكر كردن ميشه ، چون انسان ها كه پاك و معصوم نيستند پس قطعا ممكنه اشتباه كنند ، حتي اگه به نظر خودشون فكرشون درست باشه و يقين داشته باشند ... از نظر من تعصب مانع فكر كردن ميشه ولي اگه تعصب نداشته باشيم حداقل بهش فكر ميكنيم كه در اين صورت يا پي ميبريم كه عقيده مون درست بوده يا پي به اشتباهمون مي بريم ...
ولي مثالي كه درباره روز و شب زديد فكر كنم درست نيست ... چون روز و شب جز بديهياته و بديهيات نيازي به اثبات عقلي نداره پس تعصب در موردش كاملا بي مورده . و اين با حقيقت و واقعيتي كه گفتيد كاملا متفاوته ... منظورم اين جمله است : " اما آیا می شود به چیزی که واقعیت دارد و به حقیقت آن پی برده ایم تعصب نداشته باشیم؟! "

اینکه افراد کافر و دشمن مانند شیطان مهلت داده شده اند پس لزومی نداره خدا حقیقت خود را آشکار کند تا ایمان بیارن .اما ما مومن ها میتوانیم با اثبات حقیقت خداوند اینها رو تذکر بدیم اگر خدا بخواهد از راه دشمنی بازآیند . پس دوست خوب همیشه تلاشش خیر رساندن و شاید چیز هایی رو ما دوست نداشته باشیم اما خدا نهایتا خیر در آن گذاشته باشد . دوستی که بد خواه باشه نمیشه دوست بد . چون دوست سرستش از خوبی جدا نیست . و دوست بد نداریم پس دشمن است .

سلام دوست عزیز
کلمه تعصب رو ساختن که مردم روی اعتقاداتشون پافشاری نکنن و نسبت به اتفاقاتی که می افته بیخیال باشن .
معنی تعصب این نیست که با دیگران جدل کنید بلکه راسخ بودن در اعتقاده و در جایی که نباید کوتاه نیومدنِ.
و در مورد مسلمان نشدن : در صورت ارائه شدن اسلام ولی انتخاب دین یا مکتب دیگر اشکال دارد نمی دونم که جهنم می رن یا نه .

mohammad+ali;276733 نوشت:
اینکه افراد کافر و دشمن مانند شیطان مهلت داده شده اند پس لزومی نداره خدا حقیقت خود را آشکار کند تا ایمان بیارن .اما ما مومن ها میتوانیم با اثبات حقیقت خداوند اینها رو تذکر بدیم اگر خدا بخواهد از راه دشمنی بازآیند . پس دوست خوب همیشه تلاشش خیر رساندن و شاید چیز هایی رو ما دوست نداشته باشیم اما خدا نهایتا خیر در آن گذاشته باشد . دوستی که بد خواه باشه نمیشه دوست بد . چون دوست سرشتش از خوبی جدا نیست . و دوست بد نداریم پس دشمن است .

سلام. جمله حکیمانه و قشنگی بود. تا حالا اینطوری بهش فکر نکرده بودم. ممنون

[="Tahoma"][="Navy"]

ستاره بي فروغ;276725 نوشت:
يعني اگه كسي ديني غير از اسلام رو انتخاب كنه بايد بره جهنم ... حتي اگه با شناخت و تحقيق انتخاب كنه ... مگه اديان ديگه مثلا مسيحيت ، آديان آسماني نيستند ؟؟؟

باسلامی مجدد
سوال خوبی پرسیدید، همه ادیان آسمانی، به فرموده همه انبیاء، تا زمان پیامبر بعدی، اعتبار دارند، یعنی تا پیغمبر بعدی آمد، همه باید از او تبعیت کنند و ادامه دهند.
همه انبیاء، به پیغمبر خاتم حضرت محمد(ص) مژده و نوید داده اند و در کتب آسمانی از ایشان اسم برده شده است، خداوند هم در قرآن که آخرین کتاب آسمانی است، می فرماید: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام‏.(آل عمران، آیه 19)
یعنی دینی که نزد خداست، فقط اسلام است.
و یا می فرماید:
وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ ديناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرين‏.(آل عمران، 85)
یعنی هر کسی غیر از دین اسلام را بپذیرد، از او قبول نمی شود، و در آخرت جزء زیانکاران خواهد بود.
و یا می فرماید: «و رضیتُ لکم الاسلام دینا»(مائده، آیه 3)
و راضی شدم که اسلام برای شما، دین باشد.
همه این آیات نشان می دهد که دین قابل قبول، دین اسلام است و غیر آن قابل قبول نیست.
البته به غیر انسانهای مستضعف. در زبان قرآن مستضعف به کسی می گویند که دین اسلام به او نرسیده و دستش کوتاه بوده و اطلاعاتش در این زمینه کم بوده است. بله، این گونه افراد اگر مسیحی، یا هر دین دیگری که آسمانی است، داشته باشند، اهل نجات خواهند بود. چون بیش از این نمی فهمیدند.
اما اگر این آیات از اسلام به گوش آنها رسیده باشد و به حقانیت آن پی برده باشند و یا به دنبال حقانیت آن نرفته باشند، دین دیگری از آنها پذیرفته نخواهد بود.
هیچ کتاب آسمانی ای به غیر از قرآن، ادعا نکرده که من دین خاتم هستم و غیر از من قبول نیست، آیا این عبارات دلیل نمی شود تا اشخاص با شنیدن این آیات، احتیاط بیشتری در ادیان دیگر بکنند و درباره حقانیت اسلام بیشتر بیندیشند، تا راه حق را پیدا کنند؟
آیا می شود کسی این آیات به گوش او رسیده باشد و احتیاطی به خرج ندهد و همان دین قبلی خود را داشته باشد؟
تعصبِ منفی به این می گویند.
پس اینطور نیست که هر کسی هر دینی خواست بتواند انتخاب کند. راه نجات، تنها یک راه است و همیشه یک را مستقیم وجود دارد.





[/]

[="Tahoma"][="Navy"]

ستاره بي فروغ;276725 نوشت:
ولي مثالي كه درباره روز و شب زديد فكر كنم درست نيست ... چون روز و شب جز بديهياته و بديهيات نيازي به اثبات عقلي نداره پس تعصب در موردش كاملا بي مورده . و اين با حقيقت و واقعيتي كه گفتيد كاملا متفاوته ... منظورم اين جمله است : " اما آیا می شود به چیزی که واقعیت دارد و به حقیقت آن پی برده ایم تعصب نداشته باشیم؟! "

تعصب یک کلمه عربی است و به معنی محکم کردن و دفاع نمودن. به نظر می رسد که هیچ اشکالی نداشته باشد که انسان نسبت به مطلبی که به حقانیت آن پی برده تعصب داشته باشد. یعنی محکم به آن بچسبد و از آن دفاع کند و هر گونه رای و نظری غیر از آن را به راحتی قبول نکند، اتفاقا این امر باعث می شود که به نتیجه بهتری برسد و بهتر فکر کند و برای اعتقادات خود، اگر می تواند دلیلی اقامه کند و اگر دلیلی نداشت، از آن اعتقادِ خود دست بر دارد.
منتها اگر ما تعصب را به معنای جمود و چشم بسته دفاع کردن از امری بدانیم، بله، این می شود جهالت و کورباطنی.
اما تعصب به معنایی که ذکر شد، باعث کشف حقایق می شود و الا اگر انسان شُلی باشیم، یعنی هرکسی هر چه بگوید بپذیریم، دیگر به حقیقت پی نخواهیم برد.
تا به آنچه که خود بدان ر سیده ایم، محکم نباشیم و برای آن دلیلی اقامه نکنیم، به واقعیت نخواهیم رسید.
خودِ این «محکم بود» باعث فکر کردن می شود و انسان را به تامل وا می دارد.
توجه داشته باشید که تعصب داشتن با حق گرا بودن و دنبال حیقیقت بودن منافات ندارد.
می شود کسی به عقیده خود صفت و پایبند باشد اما حق گرا باشد.
تعصب و حق گرا بودن در کنار هم، انسان را به حقیقت می رساند.(خوب دقت کنید)[/]

[="Tahoma"][="Navy"]حال، اگر من به دین خود اعتقادِ مبرم داشته باشم و به حقانیت آن پی برده باشم و برای من جزءِ بدیهیات شده باشد و با علم حضوری آن را درک کرده باشم، باز هم تعصب خطاست؟! و آیا این نوع اعتقاد با فکر کردن منافات دارد؟![/]

با سلام و تشکر از کارشناس محترم بصیر :Gol:
موضوعی رو که در مورد ادیان آسمانی مطرح کردید ، نمی دونستم. ممنونم به خاطر جواب کاملی که دادید، جواب سوالم رو گرفتم.
در مورد تعصب هم اگه همه شرایطی که گفتید وجود داشته باشه ( منظورم یقین و ... ) است فکر میکنم حق با شما باشه...

با سلام.
فقط یه نظر میدم.
نظر کارشناسانه نیست.

الآن برید تحقیق کنید.
اینو دانشجو ها و دبیرستانی ها بهتر درک میکنند.
برید تو کلاس درستون ببینید از 25 نفر آیا 3 نفر هستند که خوب باشند و خصوصیات یه دوست خوب رو داشته باشن و خصوصیات بد نداشته باشند>؟

عزیزانه من پیدا نمیشه!!
من دو تا رفیق داشتم که کارای بد میکردند و من باهاشون دوست شدم. من رو اونا تاثیر گذاشتم و اونا نماز خون شدن. نمیشه ول کرد این چیز ها رو!
یعنی ما ی سری از بچه ها رو که راهشون رو اشتباه انتخاب کردند و در جهالت هستند ول کنیم؟

yek;277426 نوشت:
عزیزانه من پیدا نمیشه!! من دو تا رفیق داشتم که کارای بد میکردند و من باهاشون دوست شدم. من رو اونا تاثیر گذاشتم و اونا نماز خون شدن. نمیشه ول کرد این چیز ها رو! یعنی ما ی سری از بچه ها رو که راهشون رو اشتباه انتخاب کردند و در جهالت هستند ول کنیم؟

طیب الله
شما از اون خوبها هستید که کم پیدا میشه. انشاالله بر این طریق ادامه داشته باشید.
در مباحث قبلی عرض شد که راهنمایی همراهِ خطاکار، ارشاد جاهل گفته می شود، اگر به خطای خود علم دارد، تذکر به او، امر به معروف و نهی از منکر گفته می شود.
اگر بتوانیم روی همراه خود تاثیر بگذاریم که خیلی خوب است، اگر نتوانیم، و خدایی ناکرده متأثر بشویم، بهترین راه، اجتناب است.
هدایت خودمان، مقدم بر هدایت هر شخصِ دیگری است.
ما از اطرافیانمان یا استفاده مادی و معنوی می بریم، یا به آنها استفاده می دهیم، اگر هیچکدام ممکن نبود، بلکه قضیه بعکس شد، بهترین راه، جدایی و اجتناب کردن است.