دستور العمل هائی برای عموم

تب‌های اولیه

74 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دستور العمل هائی برای عموم

با سلام و عرض خسته نباشید خدمت همه کارشناسان

لطفا تعدادی از دستورالعمل هائی که قابل استفاده برای عموم افراد است را با ذکر آثار آنها بفرمائید.ممنون


کارشناس بحث : سمیع

ذکر یونسیه;274939 نوشت:
با سلام و عرض خسته نباشید خدمت همه کارشناسان

لطفا تعدادی از دستورالعمل هائی که قابل استفاده برای عموم افراد است را با ذکر آثار آنها بفرمائید.ممنون


کارشناس بحث : سمیع


باسمه تعالی
باسلام:
از دستورات مرحوم آیة الله سید عبد الکریم کشمیری(ره) (از شاگردان سیر وسلوکی عارف کامل مرحوم آقای قاضی(ره)این است که هر کس حاجتی داشته باشد سه روز سر قبر یکی از علما که نفوذ وزهدش بیشتر باشد برود ویک حمد و11قل هو الله بخواند وبه صاحب قبر هدیه کند وبعد 1001مرتبه لا اله الا اللّه بگوید که اثر دارد وتجربه شده است .
وایشان می فرمود: وقتی عیالم وعیال یکی از دوستانم از نجف به ایران آمده بودند وراه مدتی بسته شده بود ،این ذکر را سه روز شروع کردیم،عیال دوستم بعد از سه روز وعیالم بعد از دو روز به نجف بر گشتند(1)
پی نوشت:
1-به نقل از کتاب روح وریحان نوشته سید علی اکبر صداقت ص 74

درکتاب آیینه صدق وصفا ، آیة الله استادی از قول مرحوم آیةالله العظمی اراکی در ص325 نقل کرده است :
که ادعیه ای مجرب برای توسعه رزق است ،از جمله هر روز صبح بعداز طلوع فجر هفتاد بار بگوید (یا فتّاح) در حالیکه دستش را روی سینه قرار داده باشد

علامه کشمیری می فرمودند روزی به آقای قاضی عرض کردم برای نورانیّت و روشنایی قلب چیزی بفرمایید فرمودند بعد از نماز عصر هفتاد مرتبه استغفار خوب است(1)
پی نوشت:
1- آفتاب خوبان ص32

مرحوم میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در ص151 کتاب اسرار الصلاة می نویسد من از یکی از مشایخ بزرگوار خود که حکیم عارف و معلمی خبیر وطبیب کاملی بسان او ندیدم سوال کردم که کدامین عمل از اعمال جوارح را شما در قلب کارساز تر یافته اید ؟
فرمود:سجده طولانی در دل شب که یک ساعت و لااقل سه ربع ساعت به درازا کشد ودر آن گفته شود (لااله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین)و دیگر صد مرتبه قرائت سوره قدر در شب و عصر جمعه است او فرمود هیچ عملی از اعمال مستحبه را ندیدم که به اندازه این سه عمل تاثیر داشته باشد
(مراد از یکی از مشایخ مرحوم ملا حسین قلی همدانی می باشد )

عبدالله بن مسعود از صحابه پیامبر اسلام (ص) بود وقتی مریض شد که در همان مریضی رحلت نمود
عثمان بن عفان بر او واردشد که عیادت کند عثمان از او پرسید شکایت تو از چیست؟گفت گناهان من ،پرسید چه می خواهی ؟گفت رحمت ربّ خود ،عثمان گفت آیا طبیب را دعوت نمی کنی؟گفت طبیب مریضم کرد، عثمان پرسید آیا امر ندهم که تو را عطائی کنند ؟ابن مسعود گفت آنوقت که محتاج بودم مرا از آن باز داشتی و الان به من
عطا می کنی که از آن مستغنی ام؟عثمان گفت عطا برای دخترانت باشد ابن مسعود گفت آنان را حاجت به عطا نیست چه اینکه من به آنان امر کردم که سوره واقعه را بخوانند (فانی سمعت رسول الله (ص)یقول من قرائ سورة الواقعه کل لیلة لم تصبه فاقة ابدا)
هرکس هرشب سوره واقعه را بخواند هرگز فقر به او اصابت نمیکند
پی نوشت:
1-نکته هزار ویک کلمه ،نکته 750،علامه حسن زاده آملی ص910

براى يافتن‏ مقام قرب به حق كه نائل شدن به مقامات معنوى است بعد از هر نماز يك بارگفته شود
( اللّهمّ اهدنى من عندك و افض علىّ من فضلك و انشر علىّ من رحمتك و انزل علىّ من بركاتك )1

پی نوشت:

1-به نقل از کتاب نامه ها و برنامه های حضرت علامه حسن زاده آملی

از حضرت رسول صل الله علیه و اله مروی است که هر که در وقت صبح سه باربگوید
(اعوذ بالله من الشیطان الرجیم) و چهار آیه آخر سوره حشر را بخواند حق تعالی هفتاد هزار فرشته را براو موکل کند که بر او صلوات فرستند و مکاید شیطان را از او دور نمایند و اگر در آن روز بمیرد از زمره شهیدان منسوب می گرددو اگر در وقت شام به این طریق استعاذه (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم)کند این ثواب یابد(1)
پی نوشت:
1-تفسیر سوره فاتحة الکتاب از ملا صدرا با مقدمه جلال الدین آشتیانی ص 50

با سلام و عرض ادب
استاد گرامی ممنون که پاسخ دادید،لطفا موارد بیشتری که در نورانیت قلب هم موثر باشد بفرمائید. ممنون
اگر تاپیک را هر چند وقت یکبار ادامه دهید ممنون می شوم.

بسمه تعالی
تا اخلاص نباشد دعا و ذکر و کاری واقعا خوب انجام نمی شود
در ضمن باید بدانیم در ضمن خواست خود حتما رضای الهی را هم در دعا
بگوییم که اگر این کار مورد رضایت خداوند و صلاح کار ما ست انجام شود

ذکر یونسیه;277243 نوشت:
با سلام و عرض ادب
استاد گرامی ممنون که پاسخ دادید،لطفا موارد بیشتری که در نورانیت قلب هم موثر باشد بفرمائید. ممنون
اگر تاپیک را هر چند وقت یکبار ادامه دهید ممنون می شوم.

باسمه تعالی
باسلام:
آیه سخره که (آیه 54تا56 سوره اعراف است)،در صفا قلب واطمینان نفس ونفی خواطر وازاله شک و وساوس به عدد سبعین(70)مرتبه ،مر نفوس مستعده را در مرتبت ایقان است ودستور آن از حضرت وصی علیه السلام عین برهانست
(انّ ربّکم الّله الّذی خلق السموات..........قریب من المحسنین)
1-نکته 978 هزار ویک نکته علامه حسن زاده آملی

باسمه تعالی
باسلام:
حضرت علامه حسن زاده آملی در رساله نور علی نور در ذکر وذاکر ومذکور ص16 آورده اند:
عارف ملا عبد الرزاق قاسانی در شرح منازل السائرین گوید: تجربه شده که زیاد گفتن در ذکر (یا حیّ یا قیّوم یامن لا اله الّا انت)موجب حیات عقل می شود

با تشکر از توصیه های خوبتون.
میشه توصیه های عملی هم بذارین ؟غیر از ذکر .
همونطور که می دونید ذکر کفایت نمی کنه و قسمت سخت کار قسمت عملی اونه .
ممنون میشم اگر در این باب توصیه هایی بفرمایید.

tooba;278103 نوشت:
ا تشکر از توصیه های خوبتون. میشه توصیه های عملی هم بذارین ؟غیر از ذکر . همونطور که می دونید ذکر کفایت نمی کنه و قسمت سخت کار قسمت عملی اونه . ممنون میشم اگر در این باب توصیه هایی بفرمایید.

سلام علیکم

تاپیک های زیادی در این باب توی انجمن اخلاق زده شده .

این دو تاپیک هم از بهترین تاپیک های انجمن هستند .

تشریف بیارید

http://www.askdin.com/thread21762-5.html#post278168

http://www.askdin.com/thread21314.html

با سلام و عرض ادب
و با اجازه استاد گرانقدر جناب سمیع

امام رضا ، از پدرانش ، از امام سجاد ، و او از پدرش امام حسين عليهم‏ السلام نقل مى ‏كند:
روزى در خدمت حضرت على عليه‏ السلام نشسته بودم كه مرد عربى وارد شد و گفت: اى اميرالمؤمنين مردى هستم عيال وار و از مال دنيا چيزى ندارم.
امام عليه ‏السلام فرمود: اى برادر عرب چرا استغفار نمى‏ كنى تا حالت اصلاح شود، مرد عرب گفت: اى اميرالمؤمنين من بسيار استغفار مى‏ كنم و حالم تغيير نمى‏ كند، امام فرمود:
خداوند مى ‏فرمايد :
«اِسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ اِنَّهُ كانَ غَفّارا يُرْسِلِ السَّماءَ عَلَيْكُمْ مِدْرارا وَ يُمْدِدْكُمْ بِاَمْوالٍ وَ بَنينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ اَنْهارا»
از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او بسيار آمرزنده است بارانهاى پربركت آسمان را پى‏ درپى بر شما فرو مى‏ فرستد و اموال وفرزندان شما را افزون مى‏ كند و براى شما باغهاى‏ خرم وسر سبز ونهرهاى آب جارى قرار مى‏ دهد.
اينك من استغفارى به تو ياد مى ‏دهم كه هنگام خواب آن را بخوان تا خداوند روزيت را زياد گرداند. آنگاه حضرت امير عليه ‏السلام استغفارى را نوشت و به مرد عرب داد و فرمود: هنگامى كه خواستى بخوابى و به بستر بروى اين استغفار را با حالت گريه بخوان و اگر گريه ‏ات نيامدخود را به حالت گريه كنندگان در آور.
امام حسين عليه ‏السلام مى‏ فرمايد: در سال بعد، مرد عرب نزد پدرم آمد و گفت: اى اميرالمؤمنين خداوند نعمتش را بر من تمام نموده تا آنجا كه جائى براى نگهدارى مال وحيوانات خود ندارم، امام عليه ‏السلام فرمود: اى برادر عرب، سوگند به خدائى كه محمد را به حق به رسالت برگزيد، هيچ بنده‏اى اين استعفار را نمى‏ خواند جز آنكه خداوند گناهانش را آمرزيده و حوائج مشروعش را بر آورده مى‏ سازد.

لینک متن استغفار : http://www.valiasr-aj.com/lib/esteghfar.pdf

در رساله نور علی نور حضرت علامه حسن زاده آملی ص25 آمده است:اکثار (زیاد گفتن) ودوام آیه نور موجب انکشاف حقایق است و آن آیه 36 سوره نور است
(الله نور السموات و الارض مثل نوره.......والله بکل شی علیم)

برای ادای قرض مرحوم علامه کشمیری این دعا را توصیه می فرمودند:
(یا قاضی الدیون من خزانتک المکنون التی هی بین الکاف والنون اقض دَینی و دین کل مدیون1 )
پی نوشت
1-آفتاب خوبان ص 83

[="Tahoma"][="Navy"]حضرت آیة الله سید حسین یعقوبی حفظه الله در کتاب انیس الصادقین می فرمایند:
رسول خدا صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏ آله فرموده ‏اند: هر كس كه سختى يا گرفتارى يا نكبتى به او برسد و سى هزار مرتبه اين استغفار را بگويد، خداوند متعال آن را از وى برطرف نمايد.
کلام استاد:
مى‏ توان اين دستور را به مدّت يك ماه و روزى هزار مرتبه انجام داد و بهترين وقت آن بين الطلوعين است.

اَسْتَغْفِرُ اللّهَ رَبّى وَ اَتُوبُ اِلَيه

[/]

[="Tahoma"][="Navy"]حضرت آیة الله سید حسین یعقوبی حفظه الله در کتاب انیس الصادقین می فرمایند:


صَلَواتُ اللّه‏ِ وَ صَلَواتُ مَلائِكَتِه وَ اَنْبِيائِه وَ رُسُلِه وَ جَميعِ خَلْقِه عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ، وَ السَّلامُ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ وَ رَحْمَةُ اللّه‏ِ وَ بَرَكاتُهُ

روایت:
امام صادق عليه ‏السلام مى ‏فرمايند: به خدا قسم، كسى كه اين صلوات را بفرستد، از گناهانش خارج مى ‏شود مانند روزى كه از مادر متولد شده است.
کلام استاد:
نورانيت اين صلوات بسيار عجيب است و شايسته است كه انسان بر آن مداومت داشته باشد.
به خصوص اگر كسى بخواهد در بين جمعيّت متذكّر باشد، گفتن اين صلوات به جهت مصون ماندن از مزاحمت و توجّه نفوس مناسب است.
[/]

[="Tahoma"][="Navy"]حضرت آیة الله سید حسین یعقوبی حفظه الله در کتاب انیس الصادقین می فرمایند:


اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِه وَ سَلِّمْ كَما تُحِبُّ وَ تَرْضى

کلام استاد:
مداومت بر اين صلوات موجب زياد شدن محبّت به پيامبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله و ربط با آن حضرت مى‏ شود.
محدث نورى مى‏ فرمايد: «اگر كسى آن را وِرد خود قرار دهد، رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏ آله را در خواب مى‏ بيند».
اين مطلب به تجربه نيز رسيده است .
[/]

باسمه تعالی
باسلام:
مرحوم عارف کامل ومکمل آخوند ملا حسینقلی همدانی(ره)فرموده اند :
آنچه این ضعیف از عقل و نقل استفاده نموده ام اینستکه،اهم اشیاء از برای طالب قرب ،جدّ وسعی در ترک معصیت است،تا این خدمت را انجام ندهی ،نه ذکرت ونه فکرت به حال قلبت فایده ای نخواهد بخشید(1
پی نوشت:
1-تذکره المتقین ص 114

در خزائن جناب نراقی ص 169 آمده که از کتاب (بلد الامین)جناب کفعمی (قدّس سرّهما)حدیثی نقل شده که خلاصه ترجمه آن اینستکه در صورتی که ترا حاجتی بود،در کاغذی سفید بعد از نوشتن بسم الله الرحمن اارحیم این دعا را بنویسی(الّلهمّ انّی اتوجّه الیک باحبّ الاسماء الیک واعظمها لدیک،واتقرّب واتوسلّ الیک بمن اوجبتَ حقَّه علیک،بمحمّد و علی وفاطمه والحسن والحسین والائمه علیهم السلام وتسمیهم باسمائهم الشریفه اکفنی........(در اینجا باید حاجتت را بنویسی)
وبعد آنرا در لابلای گل پیچیده ویا آنرا در آب جاری افکن ویا در بیابانی بینداز ی که به درستی این عمل فرج در امور تو ایجاد خواهد کرد
موفق باشید

[="Tahoma"][="Navy"]آیت الله سید علی قاضی برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های نفسانی، به شاگردان و تلامذه و مریدان سیر و سلوک الی الله دستور می دادند روایت عنوان بصری را بنویسند و بدان عمل کنند; یعنی، یک دستور اساسی و مهم، عمل طبق مضمون این وایت بود و علاوه بر این می فرمودند: باید آن را در جیب خود داشته باشند و هفته ای یکی دو بار آن را مطالعه نمایند . این روایت، بسیار مهم است و حاوی مطالب جامعی در بیان کیفیت معاشرت و خلوت و کیفیت و مقدار غذا و کیفیت تحصیل علم و یفیت حلم و مقدار شکیبایی و بردباری و تحمل شدائد در برابر گفتار هرزه گویان و بالاخره مقام عبودیت و تسلیم و رضا و وصول به اعلا ذروه عرفان و قله توحید است . از این رو شاگردان خود را بدون التزام به مضمون این روایت نمی پذیرفتند .1

پی نوشت:
1-
محمد حسین حسینی طهرانی، روح مجرد، تهران، انتشارات حکمت، 1414 ه - ق، ص 175[/]

از مواعظ آیة اللّه عبداللّه مامقانی به فرزندش:
بدان فرزند عزیزم که خدای عزوجل به تو توفیق اطاعت و دوری از مخالفتش را عنایت فرمود که خداوند سبحان خیلی زود همه ی مخلوقاتش را دوست دارد همان گونه که هر سازنده و صانعی نسبت به مصنوع خودچنین است و به راستی که خداوند عزوجل واجبات را واجب و مستحبات را مستحب و محرمات را حرام و مکروهات را مکروه قرار داد و این همه به خاطر به دست آوردن مصالح بندگان و دفع ضررها از آنان است. در غیر این صورت نه گناه گنهکار به زیان اوست ونه طاعت اطاعت کننده سودی برایش دارد.
ای فرزندم! به راستی که تفکر از بزرگ ترین وسایل و اسباب بیداری نفس و صفای قلب است و تفکر نقش بزرگی در برطرف نمودن کدورت ها و شکستن شهوت ها و دور شدن از خانه ی غرور و متوجه شدن به سرای جاودانی و خوشحالی و صفای قلب است و تفکر رأس و رئیس همه ی عبادت ها بوده و خلاصه ی طاعت ها و بلکه روح آن هاست به طوری که در اخبار آمده است که برترین عبادت فکر کردن درباره ی خدای تعالی و در قدرت اوست. در برتری تفکر بر عبادت این گونه تعلیل شد است که: تفکر، بنده را به خدای سبحان می رساند، ولی عبادت او را به ثواب و جزای خداوند می رساند، پس بر تو باد فکر کردن.

دوست خوبم یکی از لوازم اصلی تحقق یافتن آثار اذکار در روح و جان ما، مداومت و استمرار درانجام آنها است باید بدانیم که هر چه دیر تر بدهند پخته تر میدهند.
استاد علامه حسن زاده آملی(دام عزه ) در وصف جناب ملا حسينقلى همدانى، آن عارف بزرگ و وارسته، مى نويسد: مرحوم آخوند ملا حسينقلى همدانى ، رضوان الله تعالى عليه - در حكمت از شاگردان مرحوم حكيم متاءله ملا هادى سبزوارى است و در عرفان و سير و سلوك از شاگردان مرحوم سيد على شوشترى ، جناب آخوند ملا حسينقلى همدانى (قدس سره ) بعد از 22 سال سير و سلوك ، نتيجه گرفتند و به مقصود رسيدند. و خود آن جناب گفت در عدم وصول و مراد سخت گرفته بودم تا روزى در نجف در جايى نشسته بودم ، ديدم كبوترى بر زمين نشست و پاره نانى بسيار خشكيده را به منقار گرفت و هر چه نوك مى زد خورد نمى شد، مكان را ترك گفت و پرواز كرد و رفت ، پس از چندى آمد و بالاخره آن تكه نان را با منقار خرد كرد و بخورد، از اين عمل كبوتر ملهم شدم كه اراده و همت مى يابد.(نكته 641 هزار يك نكته و انسان در عرف عرفان ، ص 37 - 38)

[="Arial Black"][="Blue"]دستور العملی از حضرت آیه الله بهجت
بسمه تعالی
گفتم که: الف، گفت: دگر؟ گفتم: هیچ
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است
بارها گفته ام و بار دگر می گویم: « کسی که بداند هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد، می داند چه باید بکند و چه باید نکند؛ می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد، و در آنچه که نمی داند، باید احتیاط کند. »
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
الاقل محمد تقی البهجة
[/]

طهارت دائمی امری است که از یک سو همچون سپری انسان را از نفوذ و تاثیر هجوم های نفس و شیطان محافظت می کند و از سوی دیگر باعث نورانیت و شادابی و آمادگی معنوی او برای بهره مندی از فیض های رحمانی می شود لذا انسان باید هیچ گاه در حالتی که غسل واجبی بر عهده اوست باقی نماند و بی درنگ غسل را انجام دهد همچنین از غسل های مستحبی که برای ایام خاص مقرر شده است به ویژه غسل جمعه تا حد امکان بهره جوید ثانیا سعی کند حتی المقدور در زمان های بیداری با وضو باشد و بیش از رفتن به بستر خواب نیز وضو بگیرد تا با وضو به خواب رود زیرا چنین شخصی اجر کسی را دارد که شب را تا به صبح برای عبادت بیدار بوده است همچنین به موجب احادیث ،وضو گرفتن مجدد شخص در حالی که وضو دارد با عث نورانیت مضاعف می شود(1)
ولذا پیامبر اکرم صل الله علیه و آله هر بار می خواستند به نماز واجب یا مستحبی بایستند وضوی خود را تجدید می کردند و با وضوی تازه نماز می گزاردند(2)
پی نوشت :
1-حر عاملی وسائل الشیعه ج1 ص 377
2- همان

موانع چون در این عالم چهار است/طهارت کردن از وی هم چهار است
نخستین پاکی از احداث و انجاس/دوم از معصیت وز شر وسواس
سوم پاکی زاخلاق ذمیمه است/که با وی آدمی همچون بهیمه است
چهارم پاکی سر است از غیر/که اینجا منتهی می گرددش سیر
هر آن کو کرد حاصل این طهارات/شود بی شک سزاوار مناجات (1)
پی نوشت:
1- شیخ محمود شبستری

[="Arial Black"][="Blue"]از آخرین مواعظ علامه طباطبایی این بود که در دست نوشتی از ایشان به یادگار مانده است:
«در شب و روز زماني را براي حسابرسي خود قرار بدهيد و ببينيد که اين بيست و چهار ساعت چگونه بر شما گذشته، اهل محاسبه باشيد، همانطور که يک بازرگان، يک کاسب،
دخل و خرج خود و صادرات و واردات خود را حساب مي‌کند، شما ببينيد در شبانه روزي که بر شما گذشته چه چيزي اندوخته‌ايد، چه گفته‌ايد، يک يک رفتار و گفتارتان را حساب برسيد، از نادرستي‌ها استغفار کنيد، و سعي کنيد تکرار نشود، و براي آنچه شايسته و صالح و به فرمان حاکم عقل بود خدا را شاکر باشيد، تا به تدريج براي شما تخلق به اخلاق ربوبي ملکه بشود.
»
جناب علامه استاد حسن زاده آملي مي‌فرمايد:
يکي از کلمات قصار علامه طباطبايي، اين بود که:«ما کاري مهم‌تر از خودسازي نداريم.»
[/]

باسمه تعالی
باسلام:
صمت و جوع و سهر وعزلت وذکر بدوام
ناتمامان جهان را بکند کار تمام
صورت معرفةالله بودصمت ولیک
در سهر معرفة نفس کند بر تو سلام(1)

یکی از دستور العمل هایی که اهل معرفت می دهند این است که سالک از زیاد خوابیدن نیز پرهیز کندو جز به حدّاقلّی که برای سلامتی و شادابی او ضروری است اوقات خود را صرف خوابیدن نکندزیرا پرخوابی علاوه بر اینکه موجب هدر رفتن عمر می شود به لطافت و صفای روح نیز آسیب می رساند
علاوه بر پرهیز از پر خوابی،بیداری سحرگاهی و بین الطلوعین (2)در صفای روح و پروازهای معنوی تاثیر فوق العاده و بی بدیلی دارد و سالک با تنظیم اوقات استراحت و خواب خود باید ترتیبی دهد که از فیض سحر و بین الطلوعین محروم نماند
بنابراین سَهَر یا کم خفتن نیز از اموری است که مراعات آن بر سالک لازم است
پی نوشت
1-قاسم انوار
2- بین الطلوعین فاصله بین طلوع فجر و اذان صبح تا طلوع آفتاب است

با سلام خدمت کارشناس محترم
ضمن تشکر از مطالب خوبی که نوشتید میخواستم اگه امکانش هست روایت عنوان بصری رو برامون بنویسید.
من قبلا هم از کسی شنیده بودم ولی نمیدونم کجا باید متن روایت رو پیدا کنم.

نجوا63;281020 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم
ضمن تشکر از مطالب خوبی که نوشتید میخواستم اگه امکانش هست روایت عنوان بصری رو برامون بنویسید.
من قبلا هم از کسی شنیده بودم ولی نمیدونم کجا باید متن روایت رو پیدا کنم.

باسمه تعالی
باسلام:
روایت عنوان بصری در بر دارنده مطالب جامع و پرباری در بیان حقیقت عبودیت وریاضت نفس وبردباری وکیفیت تحصیل علم وکیفیت ومقدار غذا وبیان مقام تسلیم ورضا است.
این حدیث شریف از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام نقل شده است و مرحوم مجلسی آن را در بحار الانوار آورده است (1)
این حدیث شریف رهنمود و دستور العملی جامع و ارزشمند است که از سوی آن امام همام برای تمام رهروان راه حق نقل شده است و همواره این روایت مورد عنایت عارفان و سالکان الی الله بوده تا جایی که عارف نامور مرحوم سید میرزا علی قاضی به مریدان و شاگردان خود دستور می دادند که آن را بنویسند و بدان عمل کنند و می فرمودند بایدآن را در جیب خود داشته باشید و هفته ای یکی دو بار آن را مطالعه کنید و شاگردان خود را بدون التزام به مضمون این روایت نمی پذیرفتند(2)
اینک متن و ترجمه این روایت شریف برای بهره بندی مشتاقان ذکر می شود
پی نوشت:
1-بحار الانوار چاپ بیروت ج1 ص 224کتاب العلم باب 7آداب طلب العلم و احکامه
2- روح مجرد ص 176

قَالَ‏ كُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى‏ مَالِكِ‏ بْنِ‏ أَنَسٍ‏ سِنِينَ فَلَمَّا حَضَرَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِينَةَ اخْتَلَفْتُ إِلَيْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ كَمَا أَخَذْتُ مِنْ مَالِكٍ‏
فَقَالَ لِي يَوْماً إِنِّي رَجُلٌ مَطْلُوبٌ وَ مَعَ ذَلِكَ لِي أَوْرَادٌ فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِي عَنْ وِرْدِي فَخُذْ عَنْ مَالِكٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَيْهِ كَمَا كُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَیهفَاغْتَمَمْتُ مِنْ ذَلِكَ وَ خَرَجْتُ مِنْ عِنْدِهِ وَ قُلْتُ فِي نَفْسِي لَوْ تَفَرَّسَ فِيَّ خَيْراً لَمَا زَجَرَنِي عَنِ الِاخْتِلَافِ إِلَيْهِ وَ الْأَخْذِ عَنْهُ فَدَخَلْتُ مَسْجِدَ الرَّسُولِ وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ ثُمَّ رَجَعْتُ مِنَ الْغَدِ إِلَى الرَّوْضَةِ وَ صَلَّيْتُ فِيهَا رَكْعَتَيْنِ وَ قُلْتُ أَسْأَلُكَ يَا اللَّهُ يَا اللَّهُ أَنْ تَعْطِفَ عَلَيَّ قَلْبَ جَعْفَرٍ وَ تَرْزُقَنِي مِنْ عِلْمِهِ مَا أَهْتَدِي بِهِ إِلَى صِرَاطِكَ الْمُسْتَقِيمِ وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِي مُغْتَمّاً حَزِيناً وَ لَمْ أَخْتَلِفْ إِلَى مَالِكِ بْنِ أَنَسٍ لِمَا أُشْرِبَ قَلْبِي مِنْ حُبِّ جَعْفَرٍ فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِي إِلَّا إِلَى الصَّلَاةِ الْمَكْتُوبَةِ حَتَّى عِيلَ صَبْرِي فَلَمَّا ضَاقَ صَدْرِي تَنَعَّلْتُ وَ تَرَدَّيْتُ وَ قَصَدْتُ جَعْفَراً وَ كَانَ بَعْدَ مَا صَلَّيْتُ الْعَصْر

فَلَمَّا حَضَرْتُ بَابَ دَارِهِ اسْتَأْذَنْتُ عَلَيْهِ فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُكَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِيفِ- فَقَالَ هُوَ قَائِمٌ فِي مُصَلَّاهُ فَجَلَسْتُ بِحِذَاءِ بَابِهِ فَمَا لَبِثْتُ إِلَّا يَسِيراً إِذْ خَرَجَ خَادِمٌ لَهُ قَالَ ادْخُلْ عَلَى بَرَكَةِ اللَّهِ فَدَخَلْتُ وَ سَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلَامَ- وَ قَالَ اجْلِسْ غَفَرَ اللَّهُ لَكَ فَجَلَسْتُ فَأَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ قَالَ أَبُو مَنْ- قُلْتُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ ثَبَّتَ اللَّهُ كُنْيَتَكَ وَ وَفَّقَكَ لِمَرْضَاتِهِ قُلْتُ فِي نَفْسِي لَوْ لَمْ يَكُنْ لِي مِنْ زِيَارَتِهِ وَ التَّسْلِيمِ عَلَيْهِ غَيْرُ هَذَا الدُّعَاءِ لَكَانَ كَثِيراً ثُمَّ أَطْرَقَ مَلِيّاً ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَاجَتُكَ قُلْتُ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ يَعْطِفَ قَلْبَكَ عَلَيَّ وَ يَرْزُقَنِي مِنْ عِلْمِكَ وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِي فِي الشَّرِيفِ مَا سَأَلْتُهُ فَقَالَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ يُبْدِيَهُ فَإِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ فَاطْلُبْ أَوَّلًا مِنْ نَفْسِكَ حَقِيقَةَ الْعُبُودِيَّةِ وَ اطْلُبِ الْعِلْمَ بِاسْتِعْمَالِهِ وَ اسْتَفْهِمِ اللَّهَ يُفَهِّمْكَ قُلْتُ‏
يَا شَرِيفُ فَقَالَ قُلْ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِيقَةُ الْعُبُودِيَّةِ- قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ مِلْكاً لِأَنَّ الْعَبِيدَ لَا يَكُونُ لَهُمْ مِلْكٌ يَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَّهِ يَضَعُونَهُ حَيْثُ أَمَرَهُمُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ- وَ لَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ فَإِذَا لَمْ يَرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِلْكاً هَانَ عَلَيْهِ الْإِنْفَاقُ فِيمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى أَنْ يُنْفِقَ فِيهِ وَ إِذَا فَوَّضَ الْعَبْدُ تَدْبِيرَ نَفْسِهِ عَلَى مُدَبِّرِهِ هَانَ عَلَيْهِ مَصَائِبُ الدُّنْيَا وَ إِذَا اشْتَغَلَ الْعَبْدُ بِمَا أَمَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى وَ نَهَاهُ لَا يَتَفَرَّغُ مِنْهُمَا إِلَى الْمِرَاءِ وَ الْمُبَاهَاةِ مَعَ النَّاسِ فَإِذَا أَكْرَمَ اللَّهُ الْعَبْدَ بِهَذِهِ الثَّلَاثِ هَانَ عَلَيْهِ الدُّنْيَا وَ إِبْلِيسُ وَ الْخَلْقُ وَ لَا يَطْلُبُ الدُّنْيَا تَكَاثُراً وَ تَفَاخُراً وَ لَا يَطْلُبُ عِنْدَ النَّاسِ عِزّاً وَ عُلُوّاً وَ لَا يَدَعُ أَيَّامَهُ بَاطِلًا فَهَذَا أَوَّلُ دَرَجَةِ الْمُتَّقِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏ قُلْتُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَوْصِنِي فَقَالَ أُوصِيكَ بِتِسْعَةِ أَشْيَاءَ فَإِنَّهَا وَصِيَّتِي لِمُرِيدِي الطَّرِيقِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ يُوَفِّقَكَ لِاسْتِعْمَالِهِ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي رِيَاضَةِ النَّفْسِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي الْحِلْمِ وَ ثَلَاثَةٌ مِنْهَا فِي الْعِلْمِ- فَاحْفَظْهَا وَ إِيَّاكَ وَ التَّهَاوُنَ بِهَا قَالَ عُنْوَانُ فَفَرَّغْتُ قَلْبِي لَهُ فَقَالَ أَمَّا اللَّوَاتِي فِي الرِّيَاضَةِ فَإِيَّاكَ أَنْ تَأْكُلَ مَا لَا تَشْتَهِيهِ فَإِنَّهُ يُورِثُ الْحِمَاقَةَ وَ الْبَلَهَ وَ لَا تَأْكُلْ إِلَّا عِنْدَ الْجُوعِ وَ إِذَا أَكَلْتَ فَكُلْ حَلَالًا وَ سَمِّ اللَّهَ وَ اذْكُرْ حَدِيثَ الرَّسُولِ مَا مَلَأَ آدَمِيٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ كَانَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِهِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِي فِي الْحِلْمِ فَمَنْ قَالَ لَكَ إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً- فَقُلْ إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً وَ مَنْ شَتَمَكَ فَقُلْ إِنْ كُنْتَ صَادِقاً فِيمَا تَقُولُ- فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَهَا لِي وَ إِنْ كُنْتَ كَاذِباً فِيمَا تَقُولُ فَاللَّهَ أَسْأَلُ أَنْ يَغْفِرَهَا لَكَ-
وَ مَنْ وَعَدَكَ بِالْجَفَاءِ فَعِدْهُ بِالنَّصِيحَةِ وَ الدُّعَاءِ وَ أَمَّا اللَّوَاتِي فِي الْعِلْمِ فَاسْأَلِ الْعُلَمَاءَ مَا جَهِلْتَ وَ إِيَّاكَ أَنْ تَسْأَلَهُمْ تَعَنُّتاً وَ تَجْرِبَةً وَ إِيَّاكَ أَنْ تَعْمَلَ بِرَأْيِكَ شَيْئاً وَ خُذْ بِالاحْتِيَاطِ فِي جَمِيعِ مَا تَجِدُ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَ اهْرُبْ مِنَ الْفُتْيَا هَرَبَكَ مِنَ الْأَسَدِ وَ لَا تَجْعَلْ رَقَبَتَكَ لِلنَّاسِ جِسْراً قُمْ عَنِّي يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ نَصَحْتُ لَكَ وَ لَا تُفْسِدْ عَلَيَّ وِرْدِي فَإِنِّي امرئ [امْرُؤٌ] ضَنِينٌ بِنَفْسِي وَ السَّلَام‏
ادامه دارد...

او گفت‌: حال‌ من‌ اینطور بود که‌ به‌ نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ رفت‌ و آمد داشتم‌. چون‌ جعفر صادق‌ علیه‌ السّلام‌ به‌ مدینه‌ آمد، من‌ به‌ نزد او رفت‌ و آمد کردم‌، و دوست‌ داشتم‌ همانطوریکه‌ از مالک‌ تحصیل‌ علم‌ کرده‌ام‌، از او نیز تحصیل‌ علم‌ نمایم‌.
پس‌ روزی‌ آنحضرت‌ به‌ من‌ گفت‌: من‌ مردی‌ هستم‌ مورد طلب‌ دستگاه‌ حکومتی‌ (آزاد نیستم‌ و وقتم‌ در اختیار خودم‌ نیست‌، و جاسوسان‌ و مفتّشان‌ مرا مورد نظر و تحت‌ مراقبه‌ دارند.) و علاوه‌ بر این‌، من‌ در هر ساعت‌ از ساعات‌ شبانه‌ روز، أوراد و اذکاری‌ دارم‌ که‌ بدانها مشغولم‌. تو مرا از وِردم‌ و ذِکرم‌ باز مدار! و علومت‌ را که‌ میخواهی‌، از مالک‌ بگیر و در نزد او رفت‌ و آمد داشته‌ باش‌، همچنانکه‌ سابقاً حالت‌ اینطور بود که‌ به‌ سوی‌ وی‌ رفت‌ و آمد داشتی‌.
پس‌ من‌ از این‌ جریان‌ غمگین‌ گشتم‌ و از نزد وی‌ بیرون‌ شدم‌، و با خود گفتم‌: اگر حضرت‌ در من‌ مقدار خیری‌ جزئی‌ را هم‌ تفرّس‌ می‌نمود، هر آینه‌ مرا از رفت‌ و آمد به‌ سوی‌ خودش‌، و تحصیل‌ علم‌ از محضرش‌ منع‌ و طرد نمی‌کرد.
پس‌ داخل‌ مسجد رسول‌ الله‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و ا´له‌ شدم‌ و بر آنحضرت‌ سلام‌ کردم‌. سپس‌ فردای‌ آن‌ روز به‌ سوی‌ روضه‌ برگشتم‌ و در آنجا دو رکعت‌ نماز گزاردم‌ و عرض‌ کردم‌: ای‌ خدا! ای‌ خدا! من‌ از تو میخواهم‌ تا قلب‌ جعفر را به‌ من‌ متمایل‌ فرمائی‌، و از علمش‌ به‌ مقداری‌ روزی‌ من‌ نمائی‌ تا بتوانم‌ بدان‌، به‌ سوی‌ راه‌ مستقیم‌ و استوارت‌ راه‌ یابم‌!و با حال‌ اندوه‌ و غصّه‌ به‌ خانه‌ام‌ باز گشتم‌؛ و بجهت‌ آنکه‌ دلم‌ از محبّت‌ جعفر اشراب‌ گردیده‌ بود، دیگر نزد مالک‌ بن‌ أنس‌ نرفتم‌. بنابراین‌ از منزلم‌ خارج‌ نشدم‌ مگر برای‌ نماز واجب‌ (که‌ باید در مسجد با امام‌ جماعت‌ بجای‌ آورم‌) تا به‌ جائیکه‌ صبرم‌ تمام‌ شد.
در اینحال‌ که‌ سینه‌ام‌ گرفته‌ بود و حوصله‌ام‌ به‌ پایان‌ رسیده‌ بود نعلَین‌ خود را پوشیدم‌ و ردای‌ خود را بر دوش‌ افکندم‌ و قصد زیارت‌ و دیدار جعفر را کردم‌؛ و این‌ هنگامی‌ بود که‌ نماز عصر را بجا آورده‌ بودم‌
پس‌ چون‌ به‌ درِ خانة‌ حضرت‌ رسیدم‌، اذن‌ دخول‌ خواستم‌ برای‌ زیارت‌ و دیدار حضرت‌. در اینحال‌ خادمی‌ از حضرت‌ بیرون‌ آمد و گفت‌: چه‌ حاجت‌ داری‌؟! گفتم‌: سلام‌ کنم‌ بر شریف‌.
خادم‌ گفت‌: او در محلّ نماز خویش‌ به‌ نماز ایستاده‌ است‌. پس‌ من‌ مقابل‌ درِ منزل‌ حضرت‌ نشستم‌. در اینحال‌ فقط‌ به‌ مقدار مختصری‌ درنگ‌ نمودم‌ که‌ خادمی‌ آمد و گفت‌: به‌ درون‌ بیا تو بر برکت‌ خداوندی‌ (که‌ به‌ تو عنایت‌ کند). من‌ داخل‌ شدم‌ و بر حضرت‌ سلام‌ نمودم‌. حضرت‌ سلام‌ مرا پاسخ‌ گفتند و فرمودند: بنشین‌! خداوندت‌ بیامرزد! پس‌ من‌ نشستم‌، و حضرت‌ قدری‌ به‌ حال‌ تفکّر سر به‌ زیر انداختند و سپس‌ سر خود را بلند نمودند و گفتند: کنیه‌ات‌ چیست‌؟! گفتم‌: أبوعبدالله‌ (پدر بندة‌ خدا)!
حضرت‌ گفتند: خداوند کنیه‌ات‌ را ثابت‌ گرداند و تو را موفّق‌ بدارد ای‌ أبوعبدالله‌! حاجتت‌ چیست‌؟!
من‌ در این‌ لحظه‌ با خود گفتم‌: اگر برای‌ من‌ از این‌ دیدار و سلامی‌ که‌ بر حضرت‌ کردم‌ غیر از همین‌ دعای‌ حضرت‌ هیچ‌ چیز دگری‌ نباشد، هرآینه‌ بسیار است‌. سپس‌ حضرت‌ سر خود را بلند نمود و گفت‌: چه‌ میخواهی‌؟! عرض‌ کردم‌: از خداوند مسألت‌ نمودم‌ تا دلت‌ را بر من‌ منعطف‌ فرماید، و از علمت‌ به‌ من‌ روزی‌ کند. و از خداوند امید دارم‌ که‌ آنچه‌ را که‌ دربارة‌ حضرت‌ شریف‌ تو درخواست‌ نموده‌ام‌ به‌ من‌ عنایت‌ نماید. حضرت‌ فرمود: ای‌ أبا عبدالله‌! علم‌ به‌ آموختن‌ نیست‌. علم‌ فقط‌ نوری‌ است‌ که‌ در دل‌ کسی‌ که‌ خداوند تبارک‌ و تعالی‌ ارادة‌ هدایت‌ او را نموده‌ است‌ واقع‌ میشود. پس‌ اگر علم‌ میخواهی‌، باید در اوّلین‌ مرحله‌ در نزد خودت‌ حقیقت‌ عبودیّت‌ را بطلبی‌؛ و بواسطة‌ عمل‌ کردن‌ به‌ علم‌، طالب‌ علم‌ باشی‌؛ و از خداوند بپرسی‌ و استفهام‌ نمائی‌ تا خدایت‌ ترا جواب‌ دهد و بفهماند. گفتم‌: ای‌ شریف‌! گفت‌: بگو: ای‌ پدر بندة‌ خدا ( أبا عبدالله‌ )! گفتم‌: ای‌ أبا عبدالله‌! حقیقت‌ عبودیّت‌ کدام‌ است‌؟ گفت‌: سه‌ چیز است‌:
1-اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ دربارة‌ آنچه‌ را که‌ خدا به‌ وی‌ سپرده‌ است‌ مِلکیّتی‌ نبیند؛ چرا که‌ بندگان‌ دارای‌ مِلک‌ نمی‌باشند، همة‌ اموال‌ را مال‌ خدا می‌بینند، و در آنجائیکه‌ خداوند ایشان‌ را امر نموده‌ است‌ که‌ بنهند، میگذارند؛
2- و اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مصلحت‌ اندیشی‌ و تدبیر نکند؛
3-و تمام‌ مشغولیّاتش‌ در آن‌ منحصر شود که‌ خداوند او را بدان‌ امر نموده‌ است‌ و یا از آن‌ نهی‌ فرموده‌ است‌.
بنابراین‌، اگر بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مِلکیّتی‌ را در آنچه‌ که‌ خدا به‌ او سپرده‌ است‌ نبیند، انفاق‌ نمودن‌ در آنچه‌ خداوند تعالی‌ بدان‌ امر کرده‌ است‌ بر او آسان‌ می‌شود. و چون‌ بندة‌ خدا تدبیر امور خود را به‌ مُدبّرش‌ بسپارد، مصائب‌ و مشکلات‌ دنیا بر وی‌ آسان‌ میگردد. و زمانی‌ که‌ اشتغال‌ ورزد به‌ آنچه‌ را که‌ خداوند به‌ وی‌ امر کرده‌ و نهی‌ نموده‌ است‌، دیگر فراغتی‌ از آن‌ دو امر نمی‌یابد تا مجال‌ و فرصتی‌ برای‌ خودنمائی‌ و فخریّه‌ نمودن‌ با مردم‌ پیدا نماید. پس‌ چون‌ خداوند، بندة‌ خود را به‌ این‌ سه‌ چیز گرامی‌ بدارد، دنیا و ابلیس‌ و خلائق‌ بر وی‌ سهل‌ و آسان‌ میگردد؛ و دنبال‌ دنیا به‌ جهت‌ زیاده‌اندوزی‌ و فخریّه‌ و مباهات‌ با مردم‌ نمیرود، و آنچه‌ را که‌ از جاه‌ و جلال‌ و منصب‌ و مال‌ در دست‌ مردم‌ می‌نگرد، آنها را به‌ جهت‌ عزّت‌ و علوّ درجة‌ خویشتن‌ طلب‌ نمی‌نماید، و روزهای‌ خود را به‌ بطالت‌ و بیهوده‌ رها نمی‌کند.
و اینست‌ اوّلین‌ پلّه‌ از نردبان‌ تقوی‌. خداوند تبارک‌ و تعالی‌ میفرماید:
آن‌ سرای‌ آخرت‌ را ما قرار میدهیم‌ برای‌ کسانیکه‌ در زمین‌ ارادة‌ بلندمنشی‌ ندارند، و دنبال‌ فَساد نمی‌گردند؛ و تمام‌ مراتبِ پیروزی‌ و سعادت‌ در پایان‌ کار، انحصاراً برای‌ مردمان‌ با تقوی‌ است‌.
گفتم‌: ای‌ أباعبدالله‌! به‌ من‌ سفارش‌ و توصیه‌ای‌ فرما!
گفت‌: من‌ تو را به‌ نُه‌ چیز وصیّت‌ و سفارش‌ می‌نمایم‌؛ زیرا که‌ آنها سفارش‌ و وصیّت‌ من‌ است‌ به‌ اراده‌ کنندگان‌ و پویندگان‌ راه‌ خداوند تعالی‌. و از خداوند مسألت‌ می‌نمایم‌ تا ترا در عمل‌ به‌ آنها توفیق‌ مرحمت‌ فرماید.
سه‌ تا از آن‌ نُه‌ امر دربارة‌ تربیت‌ و تأدیب‌ نفس‌ است‌، و سه‌ تا از آنها در بارة‌ حلم‌ و بردباری‌ است‌، و سه‌ تا از آنها دربارة‌ علم‌ و دانش‌ است‌.
پس‌ ای‌ عنوان‌ آنها را به‌ خاطرت‌ بسپار، و مبادا در عمل‌ به‌ آنها از تو سستی‌ و تکاهل‌ سر زند! عنوان‌ گفت‌: من‌ دلم‌ و اندیشه‌ام‌ را فارغ‌ و خالی‌ نمودم‌ تا آنچه‌ را که‌ حضرت‌ میفرماید بگیرم‌ و اخذ کنم‌ و بدان‌ عمل‌ نمایم‌. پس‌ حضرت‌ فرمود:
>امّا آن‌ چیزهائی‌ که‌ راجع‌ به‌ تأدیب‌ نفس‌ است‌ آنکه‌:
1) مبادا چیزی‌ را بخوری‌ که‌ بدان‌ اشتها نداری‌، چرا که‌ در انسان‌ ایجاد حماقت‌ و نادانی‌ میکند؛
2) و چیزی‌ مخور مگر آنگاه‌ که‌ گرسنه‌ باشی‌؛ و چون‌ خواستی‌ چیزی‌ بخوری‌ از حلال‌ بخور و نام‌ خدا را ببر و به‌ خاطر آور حدیث‌ رسول‌ اکرم‌ صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ را که‌ فرمود: هیچوقت‌ آدمی‌ ظرفی‌ را بدتر از شکمش‌ پر نکرده‌ است‌. بناءً علیهذا اگر بقدری‌ گرسنه‌ شد که‌ ناچار از تناول‌ غذا گردید،
3) پس‌ به‌ مقدار ثُلث‌ شکم‌ خود را برای‌ طعامش‌ بگذارد، و ثلث‌ آنرا برای‌ آبش‌، و ثلث‌ آنرا برای‌ نفَسش‌
>و امّا آن‌ سه‌ چیزی‌ که‌ راجع‌ به‌ بردباری‌ و صبر است‌:
1) پس‌ کسیکه‌ به‌ تو بگوید: اگر یک‌ کلمه‌ بگوئی‌ ده‌ تا می‌شنوی‌ به‌ او بگو: اگر ده‌ کلمه‌ بگوئی‌ یکی‌ هم‌ نمی‌شنوی‌!
2) و کسیکه‌ ترا شتم‌ و سبّ کند و ناسزا گوید، به‌ وی‌ بگو: اگر در آنچه‌ میگوئی‌ راست‌ میگوئی‌، من‌ از خدا میخواهم‌ تا از من‌ درگذرد؛ و اگر در آنچه‌ میگوئی‌ دروغ‌ میگوئی‌، پس‌ من‌ از خدا میخواهم‌ تا از تو درگذرد.
3) و اگر کسی‌ تو را بیم‌ دهد که‌ به‌ تو فحش‌ خواهم‌ داد و ناسزا خواهم‌ گفت‌، تو او را مژده‌ بده‌ که‌ من‌ دربارة‌ تو خیرخواه‌ می‌باشم‌ و مراعات‌ تو را می‌نمایم
>و امّا آن‌ سه‌ چیزی‌ که‌ راجع‌ به‌ علم‌ است‌:
1)پس‌، از علماء بپرس‌ آنچه‌ را که‌ نمیدانی‌؛
2) و مبادا چیزی‌ را از آنها بپرسی‌ تا ایشان‌ را به‌ لغزش‌ افکنی‌ و برای‌ آزمایش‌ و امتحان‌ بپرسی‌.
3) و مبادا که‌ از روی‌ رأی‌ خودت‌ به‌ کاری‌ دست‌ زنی‌؛ و در جمیع‌ اموری‌ که‌ راهی‌ به‌ احتیاط‌ و محافظت‌ از وقوع‌ در خلافِ امر داری‌ احتیاط‌ را پیشة‌ خود ساز. و از فتوی‌ دادن‌ بپرهیز همانطور که‌ از شیر درنده‌ فرار میکنی‌؛ و گردن‌ خود را جِسر و پل‌ عبور برای‌ مردم‌ قرار نده‌.
ای‌ پدر بنده‌ خدا (أبا عبدالله‌) دیگر برخیز از نزد من‌! چرا که‌ تحقیقاً برای‌ تو خیر خواهی‌ کردم‌؛ و ذِکر و وِرد مرا بر من‌ فاسد مکن‌، زیرا که‌ من‌ مردی‌ هستم‌ که‌ روی‌ گذشت‌ عمر و ساعات‌ زندگی‌ حساب‌ دارم‌، و نگرانم‌ از آنکه‌ مقداری‌ از آن‌ بیهوده‌ تلف‌ شود. و تمام‌ مراتب‌ سلام‌ و سلامت‌ خداوند برای‌ آن‌ کسی‌ باد که‌ از هدایت‌ پیروی‌ میکند، و متابعت‌ از پیمودن‌ طریق‌ مستقیم‌ می‌نماید

سمیع;281198 نوشت:
.

2- و اینکه‌ بندة‌ خدا برای‌ خودش‌ مصلحت‌ اندیشی‌ و تدبیر نکند؛

با سلام
اگر امکانش هست این بند رو توضیح بدید

مفتقر;281935 نوشت:
با سلام
اگر امکانش هست این بند رو توضیح بدید

باسمه تعالی
یاسلام:
گر توکل می کنی در کار کن/کشت کن پس تکیه بر جبار کن
در توکل از سبب غافل مشو /رمز الکاسب حبیب الله شنو
گفت پیغمبر با آواز بلند /با توکل زانوی اشتر ببند(1)
یعنی انسان هیچ گاه به قدرت خود متکی نباشد بلکه در کارها توکل و اتکایش به قدرت باریتعالی باشد البته این مطلب بدین معنا نیست که انسان اهل تفکر و تعلق و تلاش نباشد بلکه باید نهایت تلاش را در میدان فکر و عمل داشته باشد لکن بداند لا موثر فی الوجود الا الله
در این نظام تاثیر بخشی همه اسباب و علل ،متوقف بر اذن الهی است
پس شرط دوم برای تحقق عبودیت این است که انسان گرچه باید تلاش فکری و عملی در هر کاری که اقدام می کند داشته باشد لکن باید بداند که تحقق نتیجه و وصول به غایت بستگی به اراده و اذن الهی دارد و در رسیدن به مطلوب باید اتکال و اتکایش به باریتعالی باشد که در این صورت عبودیت خود و مولی بودن حق تعالی را تحقق می بخشد
موفق باشید
پی نوشت :
1- مولوی

[="Black"]بنام خدا
سلام همه ذکر ها خوب بودند اما یه سوال منبع این اذکار کجاست همونطور که میدونید ما برای هرکاری اجازه شریعت رو لازم داریم برای همین لطفا بفرمایید اذکاری که بیان فرمودید از کدام معصوم روایت شده ؟؟ چون در غیر اینصورت بدعته !
[/]

سپیده صبح;282150 نوشت:
بنام خدا
سلام همه ذکر ها خوب بودند اما یه سوال منبع این اذکار کجاست همونطور که میدونید ما برای هرکاری اجازه شریعت رو لازم داریم برای همین لطفا بفرمایید اذکاری که بیان فرمودید از کدام معصوم روایت شده ؟؟ چون در غیر اینصورت بدعته !

باسمه تعالی
باسلام:
در جواب ،توجه شما را به معنای بدعت جلب می نمایم:
سيّد مرتضى از متكلّمان و فقهاي نامدار شيعه در تعريف بدعت مى‏گويد:
البدعة زیادة فی الدین او نقصان منه من اسناد الی الدین
بدعت افزودن چيزى به دين و يا كاستن از آن با انتساب به دين مى‏باشد.(1)

طريحى مى‏گويد:
البدعة: الحدث في الدين وما له اصل فی کتاب ولا سنة، وإنّما سُمّيَتْ بدعه؛ لأنّ قائلَها ابتدعها هو نفسه
بدعت، كار تازه‏اى در دين است كه ريشه در قرآن و شريعت ندارد و به ‏خاطر اين بدعت ناميده شده كه گوينده بدعت آن را ابداع كرده و به ‏وجود آورده است.(2)

با توجه به مطالب ياد شده بدعت داراى دو ركن است:
1- تصرف در دین:
هرگونه تصرّفى كه دين را نشانه گيرد و چيزى بر آن بيافزايد و يا بكاهد به شرطى كه عامل اين تصرف، عمل خود را به خدا و پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله نسبت دهد.
2-ریشه نداشتن در کتاب وسنت:
با توجه به تعريف بدعت، مشخص شد كه امري بدعت محسوب مي‌شود كه دليلى براى آن‏ها در منابع اسلامى به صورت خاص و يا به صورت عام وجود نداشته باشد.
ولى امري كه نه تنها مشروعيّتش در كتاب و سنّت به نحو خاص و يا كلّى قابل استنباط است بلكه؛ همان‌طور كه اكنون بيان مي‌شود در دين اسلام و اديان آسماني ديگر نيز وجود داشته و مطابق با فطرت سليم بشري بوده است را بدعت نمى‏نامند.
ادامه دارد.....
پی نوشت:
1-رسائل شريف مرتضى، ج 2، ص 264، نشر دار القرآن الكريم ـ قم
2-مجمع البحرين، ج 1، ص 163، مادّه «بدع»

پس حقيقت بدعت آن است كه كسي به قصد افتراء به خدا و دين، چيزي را به دين اضافه و يا از آن نقص نمايد و آن را به خدا و دين نسبت دهد. و زماني كه ملاك براي تشخيص بدعت معلوم شد در مواردي كه دليل شرعي براي آن وجود دارد از تحت عنوان بدعت خارج مي‌گردد. حال اين دليل شرعي مي‌تواند به دو قسم تقسيم گردد:
1 ـ دليل خاص قرآني و يا سنت نبوي در خصوص مورد و حد و حدود و تفاصيل و جزئيات آن، مانند: جشن براي عيد فطر و أضحى و اجتماع در عرفه و منى، كه در اين صورت اين‌گونه جشن‌ها و اجتماعات بدعت محسوب نخواهد گرديد، بلكه سنتي خواهد بود كه شارع مقدس به خصوص آن امر فرموده و انجام آن امتثال امر الهي محسوب خواهد گرديد.
2 ـ دليل عام قرآني و يا سنت نبوي، كه با عموم خود شامل آن مصداق حادث و جديد گردد، البته به شرط آن‌كه مورد جديد و حادث با آن‌چه كه در عهد رسالت وجود داشته از حيث حقيقت و ماهيت اتحاد داشته باشد، ولو اين‌كه از نظر شكل و صورت واجد اختلاف و تفاوت باشد، ولي دليل عام با عمومش شامل هر دو مصداق و مورد گرديده و حجت شرعي در آن محسوب گردد.
ادامه دارد....

از مطالب ديگري كه در بحث بدعت لازم است به آن توجه ويژه مبذول گردد اصاله الاباحه است؛ يعني: مادامي كه از سوي شارع مقدس نهي و منعي در خصوص موردي خاص وارد نشده باشد، أصل در أشياء مباح بودن آن و جواز انجام آن است.
اين قاعده شرعي بر تمام احكام شريعت حاكم است. تا آن‌جا كه قرآن كريم تصريح مي‌فرمايد كه وظيفه نبي أكرم صلي الله عليه وآله وسلم بيان محرمات است و نه ذكر حلال‌ها، و أصل در اشياء و افعال، حليّت هر عمل و جواز انجام آن فعل است، مگر آن‌كه از سوي نبي اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در حرمت آن نصي وارد شده باشد، و وظيفه علماي أمت به كار گرفتن تمام وسع و توان خود در استنباط حكم الهي از أدله خاص شرعي است و تا زماني كه دليلي بر حرمت يافت نشود حكم به جواز مي‌شود.
در اين‌جا به عنوان نمونه به يكي از آياتي كه از آن حكم به جواز و اصاله الاباحه مي‌شود اشاره مي‌گردد:
وَ ما لَكُمْ أَلاَّ تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ قَدْ فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلاَّ مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَ إِنَّ كَثيراً لَيُضِلُّونَ بِأَهْوائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدين الانعام(6):119

چرا از چيزها [گوشت‌ها] يى كه نام خدا بر آنها برده شده نمى‏خوريد؟! در حالى كه (خداوند) آن‌چه را بر شما حرام بوده، بيان كرده است! مگر اين‌كه ناچار باشيد (كه در اين صورت، خوردن از گوشت آن حيوانات جايز است.) و بسيارى از مردم، به خاطر هوى و هوس و بى‏دانشى، (ديگران را) گمراه مى‏سازند و پروردگارت، تجاوزكاران را بهتر مى‏شناسد.‏
اين آيه بيان مي‌كند كه آن‌چيزي كه نياز به بيان دارد محرمات است نه مباحات و امور مجاز، و از اين رو لازم نيست كه به هنگام شك در مورد خاص تا مادامي كه در جدول محرمات اسمي از آن نيامده باشد، توقف نموده و از عمل، خودداري شود.
بنابراین اذعان می فرمایید این دستور العملهایی که اولیاء الهی وعرفای واقعی به طور دستور العملهای عام در آثارشان آورده اند که برخی از آنها همان طور که ذکر شد،منبع روایی دارد و یا سینه به سینه به آنها رسیده ،طبق بیانات بالا از تحت مقوله بدعت خارج می شوند
موفق باشید

انسان نباید هیچ عمل نیکی را به گمان کوچک بودن آن ترک کند و از دست دهد زیرا کار اگر برای خدا باشد و با نیت خالص و صادقانه انجام شود کوچکش هم بزرگ است به تعبیر دیگر عظمت و ارزشمندی عمل ناشی از ظاهر آن نیست بلکه بسته به میزان معرفت ،محبت و خلوص نیتی است که انگیزاننده ی شخص بر انجام آن بوده است

باسمه تعالی
باسلام:
در اينجا شايسته است دستورى بسيار بسيار گرانقدر و ارزشمند به رسم بهترين تحفه و عطيّه به حضور گوهرشناس قدردان تقديم بدارم. و آن اين كه قاضى قضاعى‏ در «دستور معالم الحكم و مأثور مكارم الشّيم من كلام أمير المؤمنين على بن أبي طالب عليه الصّلوة و السّلام» بدين صورت نقل روايت كرده است كه:
البراء بن عازب قال: دخلت على علىّ عليه السّلام فقلت: يا امير المؤمنين سألتك باللّه الاّ خصصتنى باعظم ما خصّك به رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و سلّم- ممّا خصّه به جبريل ممّا ارسله به الرّحمن عزّ و جلّ.
فقال: لو لا ما سألت ما نشرت ذكر ما اريد أن استره حتّى أ ضمّن لحدى.
اذا اردت أن تدعو باسم اللّه الاعظم فاقرأ من اوّل الحديد ستّ آيات، و آخر الحشر هو اللّه الّذى لا اله الاّ هو، الى آخرها. فاذا فرغت فتكلّمت فقل: يا من هو كذلك افعل بى كذا و كذا. فو اللّه لو دعوت به على شقىّ لسعد.
قال البراء: فو اللّه لا أدعو بها لدنيا ابدا. قال علىّ عليه السّلام: اصبت، كذا أوصانى رسول اللّه- صلّى اللّه عليه و سلّم- غير أنّه امرنى أن ادعو بها في الامور الفادحة.
«براء بن عازب گويد: بر امير المؤمنين عليه السلام وارد شدم و آن جناب را به خدا سوگند دادم كه مرا مخصوص گردان به اعظم اسمايى كه خداوند رحمن جبرئيل را به ارسال آن مخصوص داشت و وى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سّلم را و آن حضرت شما را،
فرمود: اگر سئوال تو نمى‏بود من اراده داشتم كه آن را تا در لحدم نهاده شوم پوشيده بدارم.
هرگاه خواهى خدا را به اسم اعظم وى بخوانى، شش آيه اول حديد (بعد از بسم اللّه الرحمن الرحيم تا و هو عليم بذات الصّدور) و آخر حشر از هو اللّه الّذى‏
لا اله الاّ هو تا آخر سوره را بخوان، و پس از آن بگو اى كسى كه چنانى با من چنين كن (يعنى حاجت خود را بخواه) كه سوگند به خداوند اگر بر شقى بخوانى سعيد مى‏گردد. براء گفت: قسم به خدا من آن را براى دنيا نمى‏خوانم. امام عليه السّلام فرمود:
همين صواب است، رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم مرا هم اينچنين وصيّت فرمود جز اينكه مرا امر كرد كه خدا را بدان در كارهاى بزرگ و دشوار روزگار بخوانم».(1)
پی نوشت:
1-رساله نور على نور در ذكر و ذاكر و مذكور، ص: 30 (حضرت علامه حسن زاده آملی حفظه الله تعالی)

از امام جعفر صادف علیه السلام مروی است :
در هر کربی توسل به صاحب لوای سید الشهدا علیه السلام به عدد نام شریف آن جناب :یا کاشف الکرب عن وجهه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین
133 بار (133=عباس)«1»
پی نوشت:
1- کلمه 873 هزار و یک کلمه حضرت علامه حسن زاده آملی

[="blue"] تحصيل علم افضل است يا تهجد و نماز شب؟![/]
[="black"] مرحوم علامه شیخ انصارى‏(() ، در جواب كسى كه از او اين سؤال را نموده بود كه آيا نماز شب افضل است يا مطالعه و تحصيل علم؟! چه نيكو جواب گفته است، كه خطاب به او فرموده بود: آيا تو قليان مى‏كشى؟! او در پاسخ گفته بود: بلى. شيخ فرموده بود: به جاى دو بار قليان كشيدن، نماز شب را بخوان. و اين جوابى متين و محكم است كه در آن به فساد اين خيال هم اشاره شده و گويا شيخ چنين گفته است كه اگر تو تا اين اندازه مراقب احوال و اخلاص در اعمالت هستى به گونه‏اى كه برايت تشخيص اين مطلب مشكل شده كه نماز شب افضل است يا مطالعه و تحصيل علم، چگونه اوقاتت را به كشيدن قليان كه در اين باب، اقوال مختلف است كه يا حرام است و يا مكروه است و يا مباح است مى‏گذرانى؟!
و چطور مى‏شود كه بين دو عمل كه دو مستحب است، به بهانه كمى وقت، يكى را مى‏خواهى انتخاب كنى، در حالى كه در جاى ديگر، وقتت را به كارى كه يا حرام است و يا مكروه و يا لااقل مباح است، صرف مى‏كنى؟! كه بايد از اين مصيبت عظمى و فضيلت آشكار، به خدا پناه برد كه شيطان پليد اين گونه، علما را فريب دهد كه اشتغال به مطالعه اين علوم رسمى را كه براى اغلب آن‏ها نمى‏توان قصد شرعى كه به وجهى از وجوه، صحيح باشد يافت، از استغفار در سحرگاهان و خلوت با خداوند عزيز غفار، افضل بدانند و چگونه مى‏شود كه چنين باشد؟! در حالى كه آن علمى كه انسان را بر تجهد و شب زنده‏دارى بر نمى‏انگيزاند، علمى است كه نور و بهره و خيرى در آن نيست و علم واقعى، آن علمى است كه به فرموده امام صادق (عليه السلام) ملازم با خشيت باشد و صاحب خشيت، نمى‏تواند ترك شب زنده دارى كند و همان بيم و ترس، او را به انجام اين عمل وا مى‏دارد.[/]

[=tahoma]بسمه تعالی
دعائی برای رفع اندوه و گرفتاری:
منبع:مهج الدعوات سید ابن طاووس رحمة الله علیه/نزد علما کتاب بسیار معتبری است/ص 169

[=tahoma][=&quot]ذكر آنچه را كه ما آن را از دعاهاى مولاى ما حضرت ابو جعفر امام محمّد باقر بن علىّ بن حسين صلوات اللَّه عليه و عليهم اجمعين انتخاب نموديم: پس از آن جمله دعائى است كه آن را عيسى بن محمّد روايت نموده است از وهب بن اسماعيل، از محمّد بن على عليهم السّلام، از پدر خود، از جدّ خود كه فرمودند كه: پيغمبر خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرمودند كه: هيچ بنده‏اى نيست كه اين دعا را در هر روز در طرف صبح بخواند مگر آنكه در حفظ و حمايت خداى تعالى باشد تا به وقت صبح در روز ديگر و خداى تعالى او را از هر غم و اندوه و بلا نگاه مى‏دارد و اين دعا از براى داخل شدن بر پادشاهان و ايمن بودن از شرّ شيطان است. پس بايد كه اين دعا نزد هر سختى و بلائى خوانده شود پس اگر اين دعا را غمناكى بخواند، غم و اندوه او برطرف مى‏شود و اگر اين دعا را محبوس بخواند از بند نجات مى‏يابد و به بركت اين دعا برآورده مى‏شود هر حاجتى كه باشد و به پرهيز از آنكه اين دعا را براى دفع مسلمانى بخوانى. پس بدرستى كه اين دعا از تير گذارا زودتر اثر مى‏كند و دعا اين است:[/][/]
[/]

[=tahoma][=&quot]بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ اللَّهُمَّ يَا صَرِيخَ الْمَكْرُوبِينَ وَ يَا مُجِيبَ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ يَا كَاشِفَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اكْشِفْ كَرْبِي وَ هَمِّي فَإِنَّهُ لَا يَكْشِفُ الْكَرْبَ إِلَّا أَنْتَ فَقَدْ تَعْرِفُ حَالِي وَ حَاجَتِي وَ فَقْرِي وَ فَاقَتِي فَاكْفِنِي مَا أَهَمَّنِي وَ مَا غَمَّنِي مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ اللَّهُمَّ بِنُورِكَ اهْتَدَيْتُ وَ بِفَضْلِكَ اسْتَغْنَيْتُ وَ فِي نِعْمَتِكَ أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَيْتُ ذُنُوبِي بَيْنَ يَدَيْكَ أَسْتَغْفِرُكَ وَ أَتُوبُ إِلَيْكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ حِلْمِكَ لِجَهْلِي وَ مِنْ فَضْلِكَ لِفَاقَتِي وَ مِنْ مَغْفِرَتِكَ لِخَطَايَايَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الصَّبْرَ عِنْدَ الْبَلَاءِ وَ الشُّكْرَ عِنْدَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي أَخْشَاكَ إِلَى يَوْمِ أَلْقَاكَ حَتَّى كَأَنَّنِي أَرَاكَ اللَّهُمَّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَذْكُرَكَ كَيْ لَا أَنْسَاكَ لَيْلًا وَ لَا نَهَاراً وَ لَا صَبَاحاً وَ لَا مَسَاءً آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي عَبْدُكَ ابْنُ أَمَتِكَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ مَاضٍ فِيَّ حُكْمُكَ عَدْلٌ فِيَّ قَضَاؤُكَ مُجْزِلٌ فِيَّ فَضْلُكَ وَ عَطَاؤُكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِكُلِّ اسْمٍ هُوَ لَكَ سَمَّيْتَ بِهِ نَفْسَكَ أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِي كِتَابِكَ أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِكَ أَوِ اسْتَأْثَرْتَ بِهِ فِي عِلْمِ الْغَيْبِ عِنْدَكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَ الْقُرْآنَ [/][/]

[=tahoma][=&quot]رَبِيعَ قَلْبِي وَ نُورَ بَصَرِي وَ جِلَاءَ حُزْنِي وَ ذَهَابَ هَمِّي اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا أَكْبَرَ مِنْ كُلِّ كَبِيرٍ يَا مَنْ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ لَا وَزِيرَ يَا خَالِقَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ الْمُنِيرِ يَا عِصْمَةَ الْخَائِفِينَ وَ جَارَ الْمُسْتَجِيرِينَ وَ يَا مُغِيثَ الْمَظْلُومِ الْحَقِيرِ وَ يَا رَازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ وَ يَا مُغْنِيَ الْبَائِسِ الْفَقِيرِ يَا جَابِرَ الْعَظْمِ الْكَسِيرِ يَا مُطْلِقَ الْمُكَبَّلِ الْأَسِيرِ يَا قَاصِمَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ اجْعَلْ لِي مِنْ أَمْرِي فَرَجاً وَ مَخْرَجاً وَ يُسْراً وَ ارْزُقْنِي مِنْ حَيْثُ أَحْتَسِبُ وَ مِنْ حَيْثُ لَا أَحْتَسِبُ إِنَّكَ سَمِيعُ الدُّعَاءِ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ اللَّهُمَّ إِنَّكَ عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّي اللَّهُمَّ إِنَّكَ مُحْسِنٌ فَأَحْسِنْ إِلَيَّ اللَّهُمَّ إِنَّكَ رَحِيمٌ تُحِبُّ الرَّحْمَةَ فَارْحَمْنِي اللَّهُمَّ إِنَّكَ لَطِيفٌ تُحِبُّ اللُّطْفَ فَالْطُفْ بِي يَا مُقِيلَ عَثْرَتِي وَ يَا رَاحِمَ عَبْرَتِي وَ يَا مُجِيبَ دَعْوَتِي أَسْأَلُكَ الْخَيْرَ كُلَّهُ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنَ الشَّرِّ كُلِّهِ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ يَا غِيَاثَ مَنْ لَا غِيَاثَ لَهُ وَ يَا ذُخْرَ مَنْ لَا ذُخْرَ لَهُ وَ يَا سَنَدَ مَنْ لَا سَنَدَ لَهُ اغْفِرْ لِي عِلْمَكَ فِيَّ وَ شَهَادَتَكَ عَلَيَّ فَإِنَّكَ تَسَمَّيْتَ لِسَعَةِ رَحْمَتِكَ الرَّحْمَنَ الرَّحِيمَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الثَّبَاتَ فِي الْأَمْرِ وَ الْعَزِيمَةَ عَلَى الرُّشْدِ وَ أَسْأَلُكَ شُكْرَ نِعْمَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ حُسْنَ عِبَادَتِكَ وَ أَسْأَلُكَ قَلْباً خَاشِعاً سَلِيماً وَ لِسَاناً ذَاكِراً صَادِقاً وَ أَسْأَلُكَ مِنْ خَيْرِ مَا أَعْلَمُ وَ مِنْ خَيْرِ مَا لَا أَعْلَمُ إِنَّكَ تَعْلَمُ وَ لَا أَعْلَمُ وَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ اللَّهُمَّ بِكَ أَصْبَحْنَا وَ بِكَ أَمْسَيْنَا وَ بِكَ نُصْبِحُ وَ بِكَ نُمْسِي وَ بِكَ نَحْيَا وَ بِكَ نَمُوتُ وَ عَلَيْكَ نَتَوَكَّلُ وَ إِلَيْكَ النُّشُورُ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِلَهاً وَاحِداً أَحَداً صَمَداً لَمْ يَتَّخِذْ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ اللَّهُمَّ اطْمِسْ عَلَى أَبْصَارِ أَعْدَائِنَا كُلِّهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ اجْعَلْ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً وَ اخْتِمْ عَلَى قَلْبِهِ وَ أَخْرِجْ ذِكْرِي مِنْ قَلْبِهِ وَ اجْعَلْ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَدُوِّي حِجَاباً وَ حِصْناً حَصِيناً مَنِيعاً لَا يَرُومُهُ سُلْطَانٌ وَ لَا شَيْطَانٌ وَ لَا إِنْسٌ وَ لَا جِنٌّ اللَّهُمَّ إِنِّي أَدْرَأُ بِكَ فِي نَحْرِهِ وَ أَسْتَعِيذُ بِكَ مِنْ شَرِّهِ وَ أَسْتَعِينُ بِكَ عَلَيْهِ فَاكْفِنِيهِ كَيْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ اللَّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ بِكَ‏ الْمُسْتَغَاثُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ اللَّهُمَّ اجْعَلْ صَدْرَ يَوْمِي هَذَا فَلَاحاً وَ أَوْسَطَهُ صَلَاحاً وَ [/][/]

[=tahoma][=&quot]آخِرَهُ نَجَاحاً اللَّهُمَّ اجْعَلْ لِي فِي صَدْرِ جَمِيعِ بَنِي آدَمَ وَ حَوَّاءَ وَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الشَّيَاطِينِ وَ الْمَرَدَةِ رَأْفَةً وَ رَحْمَةً خَيْرَهُمْ بَيْنَ أَعْيُنِهِمْ وَ شَرَّهُمْ تَحْتَ أَقْدَامِهِمْ وَ بِاللَّهِ أَسْتَعِينُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَفْرُطَ عَلَيَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَوْ أَنْ يَطْغَى عَزَّ جَارُكَ وَ جَلَّ ثَنَاؤُكَ وَ لَا إِلَهَ غَيْرُكَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنِي الْخَيْرَ كُلَّهُ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ يَا حَنَّانُ يَا مَنَّانُ يَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى آلَائِهِ وَ أَحْمَدُهُ عَلَى نَعْمَائِهِ وَ أَشْكُرُهُ عَلَى بَلَائِهِ وَ أُومِنُ بِقَضَاءِ الَّذِي لَا هَادِيَ لِمَنْ أَضَلَّ وَ لَا خَاذِلَ لِمَنْ نَصَرَ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ الْمُصْطَفَى وَ أَمِينُهُ الْمُرْتَضَى انْتَجَبَهُ وَ حَبَاهُ وَ اخْتَارَهُ وَ ارْتَضَاهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ إِيمَاناً صَادِقاً لَيْسَ بَعْدَهُ كُفْرٌ وَ رَحْمَةً أَنَالُ بِهَا شَرَفَ كَرَامَتِكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ تَبَارَكْتَ رَبَّنَا وَ تَعَالَيْتَ تَمَّ نُورُكَ رَبِّي فَهَدَيْتَ وَ عَظُمَ حِلْمُكَ رَبِّي فَعَفَوْتَ فَلَكَ الْحَمْدُ وَجْهُكَ أَكْرَمُ الْوُجُوهِ وَ جَاهُكَ أَفْضَلُ الْجَاهِ وَ عَطِيَّتُكَ أَرْفَعُ الْعَطَايَا وَ أَهْنَؤُهَا تُطَاعُ رَبَّنَا فَتَشْكُرُ وَ تُعْصَى رَبَّنَا فَتَغْفِرُ لِمَنْ تَشَاءُ تُجِيبُ دَعْوَةَ الْمُضْطَرِّ إِذَا دَعَاكَ وَ تَكْشِفُ الضُّرَّ وَ تَشْفِي السَّقِيمَ وَ تَغْفِرُ الذَّنْبَ الْعَظِيمَ لَا يُحْصِي نَعْمَاءَكَ أَحَدٌ رَبَّنَا فَلَكَ الْحَمْدُ حَمْداً أَبَداً لَا يُحْصَى عَدَدُهُ وَ لَا يَضْمَحِلُّ سَرْمَدُهُ حَمْداً كَمَا حَمِدَ الْحَامِدُونَ مِنْ عِبَادِكَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ النَّصِيبَ الْأَوْفَرَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ أَسْأَلُكَ الْهُدَى وَ التُّقَى وَ الْعَافِيَةَ وَ الْبُشْرَى عِنْدَ انْقِطَاعِ الدُّنْيَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ تَقْوَى لَا تَنْفَدُ وَ فَرَجاً لَا يَنْقَطِعُ وَ تَوْفِيقَ الْحَمْدِ وَ لِبَاسَ التَّقْوَى وَ زِينَةَ الْإِيمَانِ وَ مُرَافَقَةَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فِي أَعْلَى جَنَّةِ الْخُلْدِ يَا بَادِئُ لَا بَدِي‏ءَ لَهُ وَ يَا دَائِمَ لَا نَفَادَ لَهُ يَا حَيُّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى يَا قَائِمُ عَلَى كُلِّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ أَسْأَلُكَ الْهُدَى وَ التُّقَى وَ الْعَافِيَةَ وَ الْغِنَى وَ التَّوْفِيقَ لِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِي قَهَرَتْ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتِي ذَلَّ لَهَا كُلُّ شَيْ‏ءٍ وَ بِقُوَّتِكَ الَّتِي لَا يَقُومُ لَهَا شَيْ‏ءٌ وَ بِسُلْطَانِكَ الَّذِي عَلَا كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِعِلْمِكَ الَّذِي أَحاطَ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَبِيدُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ بِوَجْهِكَ الْبَاقِي بَعْدَ فَنَاءِ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِي أَضَاءَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ أَنْ تَغْفِرَ لِي كُلَّ ذَنْبٍ وَ تَمْحُوَ [/][/] [=&quot]عَنِّي كُلَّ خَطِيئَةٍ وَ أَنْ تُوَفِّقَنِي لِمَا تُحِبُّ رَبَّنَا وَ تَرْضَى وَ أَنْ تَكْفِيَنِي مَا هَمَّنِي وَ غَمَّنِي مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ أَنْ تَرْزُقَنِي جُمَلَ الْخَيْرِ كُلِّهِ مَا أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَيِّدِنَا مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ الْمَعْصُومِينَ‏[/][=&quot][/]

[="Tahoma"][="Navy"]بسمه تعالی
[=&quot]حرزی از أمير المؤمنين و إمام المتقين علي بن أبي طالب علیه السلام[/][=&quot][/]
[=&quot]حرز مبارك جهت همه آزارها كه از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام منقول است. روايت شده از عبد اللَّه بن عبد الصّمد كه گفت: حديث نمودند مرا جماعتى از اهل مدينه از ثقفى كه گفت: حديث نمود ما را يوسف، از حسن بن وليد و او از عمرو بن محمّد شيبانى، از ابراهيم بن عبد الرحمن كوفى، از محمّد بن فضيل بن عرفان بن عمران كه گفت:[/][=&quot][/]
[=&quot]حكايت كرده ما را اسماعيل بن جوير از ضحّاك، از ابن عبّاس رضى اللَّه عنه كه در خدمت امير المؤمنين علىّ بن ابى طالب عليه السّلام نشسته بودم. پس بر آن حضرت مردى داخل شد كه رنگ او متغيّر بود و گفت: يا امير المؤمنين بدرستى كه من [/][=&quot]مردى عليل و اكثر اوقات صاحب دردم، پس به من دعائى را تعليم نمائيد كه به بركت او شفا يابم. پس حضرت فرمودند كه: ترا دعائى تعليم نمايم كه آن را جبرئيل عليه السلام به پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله در بيمارى حضرت امام حسن و امام حسين عليهما السّلام تعليم نموده است و آن اين است:[/] [=&quot] إِلَهِي كُلَّمَا أَنْعَمْتَ عَلَيَّ بِنِعْمَةٍ قَلَّ لَكَ عِنْدَهَا شُكْرِي وَ كُلَّمَا ابْتَلَيْتَنِي بِبَلِيَّةٍ قَلَّ لَكَ عِنْدَهَا صَبْرِي فَيَا مَنْ قَلَّ شُكْرِي عِنْدَ نِعَمِهِ فَلَمْ يَحْرِمْنِي وَ يَا مَنْ قَلَّ صَبْرِي عِنْدَ بَلَائِهِ فَلَمْ يَخْذُلْنِي وَ يَا مَنْ رَآنِي عَلَى الْمَعَاصِي فَلَمْ يَفْضَحْنِي وَ يَا مَنْ رَآنِي عَلَى الْخَطَايَا فَلَمْ يُعَاقِبْنِي عَلَيْهَا صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي ذَنْبِي وَ اشْفِنِي مِنْ مَرَضِي إِنَّكَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ[/][=&quot][/]
[=&quot]ابن عبّاس گفت: بعد از يك سال آن شخص بيمار را ديدم كه خوب شده بود و رنگى داشت در نهايت خوبى و سرخروئى و مرا گفت كه: نخواندم خداى خود را در حالت بيمارى به اين دعا مگر كه شفا يافتم و در هيچ دردى نخواندم مگر آن كه از آن درد نجات يافتم و داخل نشدم بر هيچ پادشاهى كه مى‏ترسيدم از جور او، مگر آن كه خداى تعالى جور او را از من دفع كرد.(1)[/]

پی نوشت:
1-مهج الدعوات سید ابن طاووس/ص9
[=&quot][/][=&quot][/][/]

باسمه تعالی
با سلام:
حضرت ایت الله بهجت از استاد خود جناب قاضی (قده)نقل می کنند :ایشان می فرمودند اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.(1)

پی نوشت:
1- عطش ص20

مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند:
روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقادستش را بگیرد و راهنمایی اش کند آقای قاضی (قده)فرموده بودند به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند بعد معلوم شد که آن فرد وسواس در عبادت داشته و نماز را تا آخر وقت به تاخیر می انداخته است
و ایشان به مرحوم علامه طباطبایی توصیه کرد: ای فرزند دنیا می خواهی نماز شب بخوان ،آخرت می خواهی نماز شب بخوان
و برای گذشتن از نفس اماره و خواهش های مادی و طبعی و شهوی و غضبی که غالبا از کنه حرص و شهوت و غضب و زیاده روی در لذات بر می خیزد خواندن روایت عنوان بصری را دستور می دادند(1)

پی نوشت:
1- عطش ص 303

موضوع قفل شده است