فرمانده شهید جلیل محدثی فر

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فرمانده شهید جلیل محدثی فر

یک جمله از فرمانده شهید جلیل محدثی فر که انصافا یک دنیا حرف توش هست؛به قول طلبه ها 4دهه منبرو جواب میده!بعد از عملیات کربلای 4 و 5 و شهید شدن اکثر قریب به اتفاق نیروهایش،گفت:
((خدایا!دیگه دوست ندارم به شهر برگردم! منو پیش نیروهام ببر...))(1)

IMAGE(<a href="http://revayatefabric.ir/gallery/83%20%5BDVD%20" rel="nofollow">http://revayatefabric.ir/gallery/83%20%5BDVD%20</a>(NTSC)%5D.jpg)
بچه های گردان در حال گرفتن دست خط از آقاجلیل
توجه!!!

خواندن این مطلب به کسانی که برای سفر دور و دراز آخرت، توشه کم دارند،اصلا توصیه نمی گردد!!!


امشب وقتی میخواستی بخوابی،فقط برای 5 دقیقه هم که شده،به این جمله فکر کن،خیلی عجیبه،الان فکر بکن یک دفعگی گوشی موبایلت گم بشه،چقدر ناراحت میشی،حالا توی لحظه مرگ،میخوان توی کسری از ثانیه،تمام دنیا و مافیها رو ازت بگیرن، خونه، ماشین، موبایل، خانواده، زن و بچه، مادر و پدر و.... عجب سخته مرگ برای ماها، این قدر اون لحظه وحشت آوره که توی قران ازش با لفظ سکرات الموت یاد می شه،یعنی:مستی مرگ...! حالا یک جوان23ساله که توی اوج لذت های مادی دنیا قرار داره چطور میتونه ارزوی مرگ کنه؟؟؟؟؟؟ چطوری خودش رو پرورش داده که دل کندن از همه دنیا براش این قدر راحت شده؟؟؟؟ واقعا که ما خیلی عقبیم.... عظمت شهدای ما همین جاست، حیف که بعضی ها اونو اشتباه فهمیدن.
خدایا بحق شهدایی که جوان بودند و رفتند قسمت میدهیم حیات و ممات ما را مانند انان بگردان و ما را از سکرات مرگ و بعد ان نجات بده! الهی آمین!

1-منبع:وبلاگ آقاجلیل



www.aghajalil.blogfa.com

اللهم یا مالک الموت طیبنی للموت و اصلحنی قبل الموت وارحمنی عند الموت و هون علی سکرات الموت و لا تعذبنی بعد الموت وارضنی الی ملک الموت یا فاطر السماوات والارض انت ولیی فی الدنیا والاخره توفنی مسلما و الحقنی بالصالحین :Sham:

فوری فوری

به تمامی نیروهای جنگ نرم اعلام می شود، عملیات جدید به منظور فتح قله های علمی دنیا،با نام(سال تحصیلی91) شروع شد!!!
رمز عملیات:یازهرا(س)

محورهای عملیاتی:کلاس ها و مدارس سراسر کشور

مسول اطلاعات عملیات:معلمان و دبیران محترم هر منطقه

نقشه مناطق عملیاتی:

http://www.iii.ac.ir/images/Class002.JPG

انتظار می رود نیروهای مخلص و تخریب چی گردان غواصی یاسین،به فرماندهی
برادر جلیل محدثی فر،با انجام عملیات های پیشرفته و پاتک های سریع و غافلگیر
کننده،مواضع تعیین شده را در کوتاه ترین زمان ممکن فتح کند.

منبع:بلاگ آقاجلیلwww.aghajalil.blogfa.com

سلام
ان شاء الله به حق حضرت فاطمه (س) امسال سال تحصیلی خوبی برای همه ی دانش اموزان باشه...:Bye:
(برای منم دعا کنید, سال اخرم(پیش دانشگاهی) , کنکور دارم :reading:, از همه ی دوستای اسک دینی التماس دعای خیر دارم... :ok:)

منبع:وبلاگ آقاجلیلwww.aghajalil.blogfa.com
از هر سو صدای انفجار و شلیک گلوله و خمپاره می آمد،اما آقاجلیل بی محابا بچه ها را هدایت میکردو دستورات لازم را می داد،یکی از راننده ها که به تازگی وارد جبهه شده بود،پشت سنگر رفت و پناه گرفت و با صدای بلند گفت:((عجب آتیشی،خدا خیرتون بده آقاجلیل!!واقعا که شیرمردی هستین))
چند خمپاره در فاصله های نزدیک سنگری که راننده در آن پناه گرفته بود،خورد و گرد و غبار شدیدی به هوا بلند شد؛جلیل پشت بی سیم گفت:((خرچنگهارو به این طرف بفرستین؛ما منتظرشون هستیم.))
راننده سرش را به طرف آسمان بلند کرد و گفت:((خدایا!شکرت که توی غفلت نمردم و این جا رو دیدم،تازه فهمیدم جنگ یعنی چی!!!))
آقاجلیل نگاهی به سمت راننده کرد و لبخندی زد....

[=verdana]HP Scan

[=verdana]Camera
[=verdana]HP


ناگهان در یک لحظه همه چیز بهم ریخت...صدای انفجار شدیدی آمد و سنگر همراه با گرد و غبار به هوا رفت؛یکی از رزمنده ها از آن طرف خط فریاد می زد:((آقاجلیل!آقاجلیل!بی سیم قطع شده،صدایم را می شنوید؟))
آقاجلیل در حالی که گوشی بی سیم هنوز در دستش بود رو بر رو شکم افتاده بود،برای آخرین بار چشمانش را باز کرد...
آقاجلیل چشمانش را چرخاند و راننده را دید که خون آلود در گوشه ای افتاده است،لبخند رضایت آمیزی بر لب داشت،گویی داشت به سرزمین های دوردست نگاه می کرد.
جلیل چشمانش را به سمت آسمان چرخاند و در حالی که روی لب ذکر یازهرا(س)می گفت،لبخندی زد و چشمانش را ...............بست، برای همیشه.



((آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش))
حضرت حافظ