سوالی در باره حديث شريف كساء

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوالی در باره حديث شريف كساء

سلام
يك سوالي براي بنده وجود دارد در خصوص حديث شريف كساء .
راوي اين حديث حضرت صديقه طاهره هستند و در بين جملات حديث ، گاهي صحبت از مكالمه جبرئيل ميشود .
چگونه حضرت زهرا سلام الله علیها از گفتگوی بین پیامبر و جبرئیل آگاهی یافته است ؟
ممنونم .

کارشناس بحث : صدیقین

با سلام

حدیث کسا یکی از ارجمندترین اسناد بر عظمت حضرت زهرا سلام الله علیها می باشد

چند مورد از بیان فضایل حضرت فاطمه سلام الله علیها در این فرازهای حدیث :

1-- قال انی اجد فی بدنی ضعفا فقلت له اعیذک بالله یا ابتاه من الضعف

بیان : پناهگاه و سنگ صبور پیامبر ام ابیها سلام الله علیها است

2- فقال یا فاطمه اعطینی باکساء الیمانی فغطینی به

طبیب رنج و ناراحتی پیامبر ام ابیها است سلام الله علیها

3- و صرت انظر الیه

بیان : فاطمه سلام الله علیها حافظ و پاسدار حریم نبوت است

و در ورود تک به تک حضرات ائمه علیهم السلام به کسا اجازه حضرت زهرا سلام الله علیها شرط است و سپس اجازه نبوت یعنی ورود به حریم نبوت و ولایت و رسیدن به به آن شناخت ممکن نیست الا با معرفت و حب حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

5-- فلما اکتملنا جمیعا تحت الکساء
بیان: به محض ورود حضرت زهرا سلام الله علیها در کسا جمع خمسه مطهره تکمیل می شود یعنی فاطمه سلام الله علیها علت تام و کامل کننده نبوت و امامت و ولایت است و اگر نبود فاطمه سلام الله علیها نه نبوتی بود نه امامتی نه ولایتی و نه دینی

6- فقال الله عزوجل

بیان : فاطمه سلام الله علیها بدون واسطه کلام الهی و کلام فرشتگان را می شنود و گفتگوهای عرش برای او واضح و روشن است یعنی فاطمه در ارتباط و اتصال دائم بی واسطه با حضرت رب جل جلاله است

7- هم فاطمه و ابوها و بعلها و بنوها

فاطمه سلام الله علیها محور اتصال نوبت و وامامت و ولایت الهی است و نبوت و امامت و ولایت به واسطه فاطمه زهرا سلام الله علیها معرفی می شوند چنانکه حضرت رب جل جلاله اینگونه به ملائکه آن خمسه مطهره را معرفی می نماید

مطالب دیگری هم هست که انشااله متعاقبا بیان می گردد

سپاس گزارم.
پرسش بنده پابرجاست .
حضرت چگونه از مكالمه خدا با جبرائيل عليه السلام مطلع شده اند ؟

بسم الله
این حدیث باید از لحاظ سند بررسی شود
در ثانی مملو از اراجیف وخرافات است
عن علي بن ابراهيم عن أبيه إبراهيم بن هاشم عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي عن القاسم بن يحيي الجلاء الکوفي عن أبي بصير عن أبان بن تغلب عن جابر بن يزيد الجعفي عن جابر بن عبد الله الأنصاري رضوان الله تعالي عليهم جميعاً عن سيدتنا ومولاتنا الصديقة الکبري فاطمه الزهراء سلام الله عليها بنت رسول الله صلي الله عليه وآله أنها قالت:
علی بن ابراهیم:قائل به تحریف قرآن بوده
ابراهیم بن هاشم:مجهول
أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي:ثقه
قاسم بن یحیی:مرحوم مامقانی در رجال خود می‌فرماید:قاسم بن یحیی را از علمای رجال:ابن الغضائری و علامه حلّی و ابن داوود و مرحوم مجلسی در وجیزه و جزائری در الحاوی تضعیف کرده‌اند.(رجال مامقانی، ج 2، ص 26)
(احتمالا از غلات بوده)
ابی بصیر:
وقال النجاشي: وكان أبوه قائد أبي بصير يحيى بن القاسم، ورأيت شيوخنا رحمهم الله يذكرون أنه (كان) (1) من وجوه الواقفة
استادش از واقفی ها بوده و مرد منحرفی بوده است
والذي أراه العمل بروايته وإن كان مذهبه فاسدا(نقد الرجال ج 5 ص83)
مذهب فاسدی داشته
مثلا این فرد روایت کرده حضرت صادق دستش را گذاشت(چون کور بوده) جلوی چشمم همه حجاج به جز چند نفر را حیوان دیدم یا روایت ضمانت بهشت برای یک نفر روایت کرده وخیلی احادیث غلو آمیز دیگر
ابان بن تغلب:غالی فی التشیع غلو می کرده
از همه مهمتر اگر کل سند درست بود این یکی خرابش می کند:
جابر بن يزيد الجعفي:
در کتب اهل سنت وشیعه هر دو او را به شدت تضعیف کرده اند
مثلا نقل کردند در مسجد حدیث می خواسته بگوید مردم گفتند جابر دیوانه شد دیوانه شد
دروغگو وغالی بوده
فوت او در 167 بوده که با فوت جابر حدودا 100 سال فاصله دارد که علامت دیگری بر کذب آن است
در مورد جابر بن عبدالله گفته شده حدود 30000 حدیث حداقل به او بسته اند ودورغ است
پس ارزشی ندارد
حدیث اینطور بررسی می شود:(به ترتیب)
سند-صحت متن-الفاظ-دستور زبان(مثلا حدیث لو لاک که همان اول رسوایی ان معلوم است)
مهمترین ان(مطابقت با قرآن)
(((اگر کسی خواست بنده حدیثی را مورد بررسی قرار دهم در حد وسع انجام خواهم داد
والسلام

طـه;272006 نوشت:
سلام
يك سوالي براي بنده وجود دارد در خصوص حديث شريف كساء .
راوي اين حديث حضرت صديقه طاهره هستند و در بين جملات حديث ، گاهي صحبت از مكالمه جبرئيل ميشود .
چگونه حضرت زهرا سلام الله علیها از گفتگوی بین پیامبر و جبرئیل آگاهی یافته است ؟
ممنونم
سلام دوست عزیز، تشکر از پرسش خوب و دقت ظریفی که داشته اید. برای اینکه بتوانم پرسش شما را پاسخ دهم، به نظرم لازم است ابتدا درباره مسایلی، توضیحاتی عرض کنم و جهت رعایت اختصار، در برخی مباحث، شما را به نوشتارهای دیگر ارجاع می دهم که در صورت تمایل ان شاء الله مطالعه می فرمایید.

متن حدیث کساء که مورد سؤال شماست، در اینجا آمده است:

درباره سند این حدیث و اعتبار آن، توضیحات کاملی در این دو لینک آمده است:


درباره آیه شریفه تطهیر که حدیث کساء درباره آنست، هم بحثی در این دو لینک آمده است:


*********

چکیده مجموعه این بحث ها اینست که پیامبر با عبایی که بر سر خود و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم اسلام) کشید، آنان را اهل بیت خود نامید و خدای متعال هم آیه تطهیر را در شأن آنان نازل کرد. این مطلبی است که به یک معنا مورد اتفاق تمام امامیه و اهل سنت است.

یک نمونه از روایات این باب:
أخرج الترمذي و الحاكم و صححاه و ابن جرير و ابن المنذر و ابن مردويه و البيهقي في سننه من طرق عن أم سلمة رضي اللّه تعالى عنها قالت في بيتي نزلت إنما يريد اللّه ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و في البيت فاطمة و علي و الحسن و الحسين فجللهم رسول اللّه صلّى اللّه عليه و سلم بكساء كان عليه ثم قال: هؤلاء أهل بيتي فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا. (روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج‏11، ص: 195)

ترجمه: آلوسی از ترمذی و حاکم (که هر دو، روایت را صحیح دانسته اند) و نیز از ابن جرير و ابن المنذر و ابن مردويه و البيهقي نقل می کند که: ام سلمه گفت: در خانه من بود که آیه تطهیر نازل شد که در آن خانه، فاطمه و علی و حسن و حسین حضور داشتند. پس رسول خدا با عبایی که بر دوش داشت آنان را پوشاند و گفت: [پروردگارا] اینان اهل بیت من هستند پس پلیدی را از آنان دور کن و پاکشان بدار.

آلوسی با نقل روایاتی دیگر می گوید: ام سلمة (که از همسران پیامبر بود) به ایشان عرض کرد: آیا من هم از آنان (اهل البیت) هستم. حضرت هم پاسخ دادند: تو همسر پیامبری و بر خیر و خوبی هستی [اما جزو این اهل البیت نیستی]. (همان)

آلوسی که از بزرگان مفسرین و از متعصبان اهل سنت است بعد از ذکر نمونه هایی از این دسته روایات می گوید: «و دعائه لهم و عدم إدخال أم سلمة أكثر من أن تحصى»؛
یعنی روایاتی که می گوید: «پیامبر برای علی و فاطمه و حسنین که در زیر عبا بودند دعا کرد و آنها را اهل بیت خود نامید و ام سلمة که همسرش بود را داخل کساء نکرد و از آن اهل بیت محسوب ننمود»، [بسیار زیاد است و] قابل شمارش نیست! (همان)

البته علمای اهل سنت چند روایات معدود هم نقل کرده اند که همسران پیامبر را هم مصداق «اهل البیت» معرفی کرده: یک روایت که اهل سنت زیاد بر آن تاکید دارند و آلوسی هم آن را نقل می کند، از طریق عکرمه نقل شده است؛ عكرمه از ابن عباس روايت می كند كه آيه تطهير در مورد زنان پيامبر اكرم نازل شده است! در روایت دیگری آمده که عکرمه در بازار فریاد می زد: [ای مردم] آیه تطهیر درباره زنان پیامبر نازل شده! (همان/ص 194)

حالا سؤال اینست که آیا می توان به روایات عکرمه اعتماد کرد؟

عكرمه راوي اين روايت از افرادي است كه علماء علم رجال او را ضعيف دانسته اند و او را دروغ گو معرفی كرده اند. ذهبی (رجالی معروف اهل تسنن) در ميزان الاعتدال نكاتی درباره او نقل می كند كه برخی را نقل می كنيم:

الف: علی ابن عبيد درباره عكرمه گفت: «انّ هذا الخبيث يكذب علی ابی»؛ اين خبيث به پدر من دروغ مي بندد.
ب: محمد بن سيرين: «ما يسوءني ان يكون من اهل الجنة و لكنّه كذاب»؛ من ناراحت نمی شوم كه او از اهل بهشت باشد اما او كذاب و دروغ گوست.
ج: ابن ابی ذئب: «رأيت عكرمه و كان غير ثقة»؛ من عكرمه را ديده ام، امّا او غير مطمئن بود.
د: مطرف بن عبدالله: «سمعت مالكاً يكره ان يذكر عكرمه و لا رأي ان يروي عنه»؛ مالك خوشش نمی آمد كه از عكرمه يادی كند و ندیدم كه از او روايت كند.

بنابراين به روايات عكرمه كه خود علمای رجال اهل تسنن وی را كذاب معرفی كرده اند نمی توان اعتماد و تمسک كرد. اُسناد روایات عکرمه و روایات دیگر مورد ادعا دارای اشکالات متعدد دیگری هم هست که فعلا به همین مقدار اکتفا می شود.

درباره آیه تطهیر روايات بسیاری از فریقین وارد شده كه سخن رسول خدا را نقل نموده اند که آيه شريفه در شأن رسول خدا (ص) و على و فاطمه و حسن و حسين (ع) نازل شده و احدى در اين فضيلت با آنان شركت ندارد. اين روايات بسيار زياد و بيش از هفتاد حديث است كه بيشتر آنها از طرق اهل سنت روایت شده است، و اهل سنت آنها را از طرق بسيارى، از ام سلمه، عايشه، ابى سعيد خدرى، سعد، وائلة بن الاسقع، ابى الحمراء، ابن عباس، ثوبان غلام آزاد شده رسول خدا (ص)، عبد اللَّه بن جعفر، على، و حسن بن على (ع) (تقريبا از چهل طريق) نقل كرده اند؛ و امامیه نیز آنها را از حضرت على، امام سجاد، امام باقر، امام صادق و امام رضا (ع)، و از ام سلمه، ابى ذر، ابى ليلى، ابى الاسود دؤلى، عمرو بن ميمون و سعد بن ابى وقاص، (از بیش از سى طريق) نقل كرده‏ اند. (المیزان، ج‏16، ص 311)

برای اطلاع از متن این احادیث به المیزان (ذیل عنوان بحثٌ رواییٌ)، و نیز روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، ج‏11، ص 195 مراجعه فرمایید.

با این انبوهِ نقل، دیگر جای هیچ شبهه ای باقی نمی ماند که رسول گرامی اسلام متن آیه تطهیر را برای مسلمین تفسیر نموده اند و کسی در این باره عذری ندارد!

پس اولا در اصل وقوع قضیه مشهور کساء هیچ تردیدی نیست و ثانیا اینکه، راوی این قضیه تنها زهرای مرضیه (علیها السلام) نیست بلکه بسیاری دیگر از صحابه پیامبر و حتی زنان پیامبر مانند ام سلمه و عایشه و ... که نام برخی از آنها ذکر گردید، این داستان را به طریق صحیح نقل کرده اند.

با این توضیحات فشرده که ذکرش لازم بود، در پستهای بعدی به پاسخ پرسش شما خواهم پرداخت. شکیبا باشید.

[=Arial Black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم

[=Arial Black]
[=Arial Black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=Arial Black]
[=Arial Black]السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)

[=Arial Black]

سند حديث شريف کسا به روايت آيت الله سيد صادق شيرازي

تصوير ذيل سند راويان حديث کساء مي باشد که از آيت الله سيد صادق حسيني شيرازي از جابر ابن عبدالله انصاري از صديقه طاهره حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها نقل گرديده اين سند نزد مرجع عالي قدر موجود و در بعضي از کتب حديث کسا به چاپ رسيده است.


[=Arial Black]ومن جملة طرقي المذکورة ما أروي بها حديث الکساء الشريف فإني أرويه عن والدي عن الشيخ عباس القمي عن الميرزا حسين النوري عن الشيخ مرتضي الأنصـاري عن المولي أحمد النراقي عن السيد بحر العلوم عن الوحيد البهبهـاني عن أبيه الشيخ محمد أکمل عن المولي محمد باقر المجلسي عن أبيه المولي محمد تقي المجلسي عن الشيخ البهائي عن أبيه الشيخ حسين بن عبد الصمد عن الشهيد الثاني عن أحمد بن محمد بن خاتون عن الشيخ عبد العالي الکرکي عن علي بن هلال الجزائري عن أحمد بن فهد الحلي عن الشيخ علي بن خازن الحائري عن ضياء الدين علي بن الشهيد الأول عن أبيه محمد بن مکي العاملي عن فخر المحققين عن أبيه العلامة الحلي عن خاله المحقق الحلي عن ابن نما عن محمد بن إدريس الحلي عن ابن حمزة الطوسي عن محمد بن شهر آشوب عن الطبرسي صاحب الإحتجاج عن الحسن بن محمد بن الحسن الطوسي عن أبيه شيخ الطائفة عن الشيخ المفيد عن الشيخ الصدوق عن أبيه عن علي بن إبراهيم (حيلولة) وعن ابن قولويه عن الشيخ الکليني عن علي بن ابراهيم عن أبيه إبراهيم بن هاشم عن أحمد بن محمد بن أبي نصر البزنطي عن القاسم بن يحيي الجلاء الکوفي عن أبي بصير عن أبان بن تغلب عن جابر بن يزيد الجعفي عن جابر بن عبد الله الأنصاري رضوان الله تعالي عليهم جميعاً عن سيدتنا ومولاتنا الصديقة الکبري فاطمه الزهراء سلام الله عليها بنت رسول الله صلي الله عليه وآله أنها قالت:
[=Arial Black]دَخَلَ عَلَيَّ اَبي رَسُولُ اللَّهِ في بَعْضِ الْأَيَّامِ، فَقالَ السَّلامُ عَلَيْکِ يا فاطِمَةُ، فَقُلْتُ عَلَيْکَ السَّلامُ قالَ اِنّي اَجِدُ في بَدَني ضُعْفاً، فَقُلْتُ لَهُ اُعيذُکَ بِاللَّهِ يا اَبَتاهُ مِنَ الضُّعْفِ، فَقَالَ يا فاطِمَةُ ايتيني بِالْکِسآءِ الْيَماني فَغَطّيني بِهِ، فَاَتَيْتُهُ بِالْکِسآءِ الْيَماني فَغَطَّيْتُهُ بِهِ، وَصِرْتُ اَنْظُرُ اِلَيْهِ، وَاِذا وَجْهُهُ يَتَلَأْلَؤُ کَاَنَّهُ الْبَدْرُ في لَيْلَةِ تَمامِهِ وَکَمالِهِ، فَما کانَتْ اِلاَّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِيَ الْحَسَنِ قَدْ اَقْبَلَ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْکِ يا اُمَّاهُ، فَقُلْتُ وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا قُرَّةَ عَيْني وَثَمَرَةَ فُؤادي، فَقالَ يا اُمَّاهُ اِنّي اَشَمُّ عِنْدَکِ رآئِحَةً طَيِّبَةً، کَاَنَّها رآئِحَةُ جَدّي رَسُولِ اللَّهِ، فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَاَقْبَلَ الْحَسَنُ نَحْوَ الْکِسآءِ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْکَ يا جَدَّاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَدْخُلَ مَعَکَ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا وَلَدي وَيا صاحِبَ حَوْضي، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ، فَدَخَلَ مَعَهُ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَما کانَتْ اِلاَّ ساعَةً وَاِذا بِوَلَدِيَ الْحُسَيْنِ قَدْ اَقْبَلَ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْکِ يا اُمَّاهُ، فَقُلْتُ وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا وَلَدي وَيا قُرَّةَ عَيْني وَثَمَرَةَ فُؤادي، فَقالَ لي يا اُمَّاهُ اِنّي اَشَمُّ عِنْدَکِ رآئِحَةً طَيِّبَةً، کَاَنَّها رآئِحَةُ جَدّي رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ فَقُلْتُ نَعَمْ اِنَّ جَدَّکَ وَاَخاکَ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَدَنَي الْحُسَيْنُ نَحْوَ الْکِسآءِ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْکَ يا جَدَّاهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا مَنِ اخْتارَهُ اللَّهُ، اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَکُونَ مَعَکُما تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا وَلَدي وَيا شافِعَ اُمَّتي، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ مَعَهُما تَحْتَ الْکِسآءِ فَاَقْبَلَ عِنْدَ ذلِکَ اَبُوالْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ اَبي طالِبٍ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْکِ يا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ، فَقُلْتُ وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا اَبَا الْحَسَنِ وَ يا اَميرَ الْمُؤْمِنينَ فَقالَ يا فاطِمَةُ اِنّي اَشَمُّ عِنْدَکِ رائِحَةً طَيِّبَةً کَاَنَّها رآئِحَةُ اَخي وَابْنِ عَمّي رَسُولِ اللَّهِ، فَقُلْتُ نَعَمْ ها هُوَ مَعَ وَلَدَيْکَ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَاَقْبَلَ عَلِيٌّ نَحْوَ الْکِسآءِ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْکَ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِسآءِ، قالَ لَهُ وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا اَخي يا وَصِيّي وَخَليفَتي وَصاحِبَ لِوآئي، قَدْ اَذِنْتُ لَکَ فَدَخَلَ عَلِيٌّ تَحْتَ الْکِسآءِ، ثُمَّ اَتَيْتُ نَحْوَ الْکِسآءِ، وَقُلْتُ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَبَتاهُ يا رَسُولَ اللَّهِ، اَتَاْذَنُ لي اَن اَکُونَ مَعَکُمْ تَحْتَ الْکِسآءِ، قالَ وَعَلَيْکِ السَّلامُ يا بِنْتي وَيا بَضْعَتي قَدْ اَذِنْتُ لَکِ، فَدَخَلْتُ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَلَمَّا اکْتَمَلْنا جَميعاً تَحْتَ الْکِسآءِ، اَخَذَ اَبي رَسُولُ اللَّهِ بِطَرَفَيِ الْکِسآءِ، وَاَوْمَئَ بِيَدِهِ الْيُمْني اِلَي السَّمآءِ، وَقالَ اَللَّهُمَّ اِنَ هؤُلاءِ اَهْلُ بَيْتي وَخآصَّتي وَحآمَّتي، لَحْمُهُمْ لَحْمي، وَدَمُهُمْ دَمي، يُؤْلِمُني ما يُؤْلِمُهُمْ، وَيَحْزُنُني ما يَحْزُنُهُمْ، اَنَا حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَهُمْ، وَسِلْمٌ لِمَنْ سالَمَهُمْ وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداهُمْ، وَمُحِبٌّ لِمَنْ اَحَبَّهُمْ، اِنَّهُمْ مِنّي وَاَ نَا مِنْهُمْ، فَاجْعَلْ صَلَواتِکَ وَبَرَکاتِکَ وَرَحْمَتَکَ، وَغُفْرانَکَ وَرِضْوانَکَ عَلَيَّ وَعَلَيْهِمْ، وَاَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ، وَطَهِّرْهُمْ تَطْهيراً، فَقالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ يا مَلائِکَتي وَيا سُکَّانَ سَمواتي، اِنّي ما خَلَقْتُ سَمآءً مَبْنِيَّةً، وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً، وَلا قَمَراً مُنيراً، وَلا شَمْساً مُضِيئَةً، وَلا فَلَکاً يَدُورُ، وَلا بَحْراً يَجْري، وَلا فُلْکاً يَسْري، اِلاَّ في مَحَبَّةِ هؤُلاءِ الْخَمْسَةِ الَّذينَ هُمْ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ الْأَمينُ جِبْرآئيلُ يا رَبِّ وَمَنْ تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ عَزَّوَجَلَّ هُمْ اَهْلُ بَيْتِ النُّبُوَّةِ، وَمَعْدِنُ الرِّسالَةِ، هُمْ فاطِمَةُ وَاَبُوها وَبَعْلُها وَبَنُوها، فَقالَ جِبْرآئيلُ يا رَبِّ، اَتَاْذَنُ لي اَنْ اَهْبِطَ اِلَي الْأَرْضِ لِأَکُونَ مَعَهُمْ سادِساً، فَقالَ اللَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ، فَهَبَطَ الْأَمينُ جِبْرآئيلُ، وَقالَ السَّلامُ عَلَيْکَ يا رَسُولَ اللَّهِ، الْعَلِيُ الْأَعْلي يُقْرِئُکَ السَّلامَ، وَيَخُصُّکَ بِالتَّحِيَّةِ وَالْإِکْرامِ، وَيَقُولُ لَکَ وَعِزَّتي وَجَلالي اِنّي ما خَلَقْتُ سَمآءً مَبْنِيَّةً، وَلا اَرْضاً مَدْحِيَّةً، وَلا قَمَراً مُنيراً، وَلا شَمْساً مُضيئَةً وَلا فَلَکاً يَدُورُ، وَلا بَحْراً يَجْري، وَلا فُلْکاً يَسْري، اِلاَّ لِأَجْلِکُمْ وَمَحَبَّتِکُمْ، وَقَدْ اَذِنَ لي اَنْ اَدْخُلَ مَعَکُمْ، فَهَلْ تَاْذَنُ لي يا رَسُولَ اللَّهِ، فَقالَ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلَيْکَ السَّلامُ يا اَمينَ وَحْيِ اللَّهِ، اِنَّهُ نَعَمْ قَدْ اَذِنْتُ لَکَ، فَدَخَلَ جِبْرآئيلُ مَعَنا تَحْتَ الْکِسآءِ، فَقالَ لِأَبي اِنَّ اللَّهَ قَدْ اَوْحي اِلَيْکُمْ يَقُولُ: اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ، وَيُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً، فَقالَ عَلِيٌّ لِأَبي يا رَسُولَ اللَّهِ، اَخْبِرْني ما لِجُلُوسِنا هذا تَحْتَ الْکِسآءِ مِنَ الْفَضْلِ عِنْدَ اللَّهِ؟ فَقالَ النَّبِيُّ وَالَّذي بَعَثَني بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَاصْطَفاني بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً، ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا في مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الْأَرْضِ، وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ شَيعَتِنا وَمُحِبّينا، اِلاَّ وَنَزَلَتْ عَلَيْهِمُ الرَّحْمَةُ وَحَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِکَةُ، وَاسْتَغْفَرَتْ لَهُمْ اِلي اَنْ يَتَفَرَّقُوا، فَقالَ عَلِيٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَفازَ شيعَتُنا وَرَبِّ الْکَعْبَةِ، فَقالَ النَّبِيُّ ثانِياً يا عَلِيُّ وَالَّذي بَعَثَني بِالْحَقِّ نَبِيّاً، وَاصْطَفاني بِالرِّسالَةِ نَجِيّاً، ما ذُکِرَ خَبَرُنا هذا في مَحْفِلٍ مِنْ مَحافِلِ اَهْلِ الْأَرْضِ، وَفيهِ جَمْعٌ مِنْ شيعَتِنا وَمُحِبّينا، وَفيهِمْ مَهْمُومٌ اِلاَّ وَفَرَّجَ اللَّهُ هَمَّهُ، وَلا مَغْمُومٌ اِلاَّ وَکَشَفَ اللَّهُ غَمَّهُ، وَلا طالِبُ حاجَةٍ اِلاَّ وَقَضَي اللّهُ حاجَتَهُ، فَقالَ عَلِيٌّ اِذاً وَاللَّهِ فُزْنا وَسُعِدْنا، وَکَذلِکَ شيعَتُنا فازُوا وَسُعِدُوا فِي الدُّنْيا وَالْأخِرَةِ، وَرَبِّ الْکَعْبَةِ.
[=Arial Black]
[=Arial Black]
ترجمه برگرفته شده از کتاب مفاتيح الجنان:

[=Arial Black]به سندي صحيح از جابر بن عبداللّه انصاري روايت شده از فاطمه زهرا سلام اللّه عليها دختر رسول خدا صلي اللّه عليه و آله، جابر گويد شنيدم از فاطمه زهرا که فرمود: وارد شد بر من پدرم رسول خدا در بعضي از روزها و فرمود: سلام بر تو اي فاطمه در پاسخش گفتم: بر تو باد سلام فرمود: من در بدنم سستي و ضعفي درک مي کنم، گفتم: پناه مي دهم تو را به خدا اي پدرجان از سستي و ضعف فرمود: اي فاطمه بياور برايم کساء يماني را و مرا بدان بپوشان من کساء يماني را برايش آوردم و او را بدان پوشاندم و هم چنان بدو مي نگريستم و در آن حال چهره اش مي درخشيد همانند ماه شب چهارده پس ساعتي نگذشت که ديدم فرزندم حسن وارد شد وگفت سلام بر تو اي مادر گفتم: بر تو باد سلام اي نور ديده ام و ميوه دلم گفت: مادرجان من در نزد تو بوي خوشي استشمام مي کنم گويا بوي جدم رسول خدا است گفتم: آري همانا جد تو در زير کساء است پس حسن بطرف کساء رفت و گفت: سلام بر تو اي جد بزرگوار اي رسول خدا آيا به من اذن مي دهي که وارد شوم با تو در زير کساء؟ فرمود: بر تو باد سلام اي فرزندم و اي صاحب حوض من اذنت دادم پس حسن با آن جناب بزير کساء رفت ساعتي نگذشت که فرزندم حسين وارد شد و گفت: سلام بر تو اي مادرگفتم: بر تو باد سلام اي فرزند من و اي نور ديده ام و ميوه دلم فرمود: مادر جان من در نزد تو بوي خوشي استشمام مي کنم گويا بوي جدم رسول خدا صلي الله عليه وآله است گفتم آري همانا جد تو و برادرت در زير کساء هستند حسين نزديک کساء رفته گفت: سلام بر تو اي جد بزرگوار، سلام بر تو اي کسي که خدا او را برگزيد آيا به من اذن مي دهي که داخل شوم با شما در زير کساء فرمود: و بر تو باد سلام اي فرزندم و اي شفاعت کننده امتم به تو اذن دادم پس او نيز با آن دو در زير کساء وارد شد در اين هنگام ابوالحسن علي بن ابيطالب وارد شد و فرمود سلام بر تو اي دختر رسول خدا گفتم: و بر تو باد سلام اي اباالحسن و اي امير مؤمنان فرمود: اي فاطمه من بوي خوشي نزد تو استشمام مي کنم گويا بوي برادرم و پسر عمويم رسول خدا است؟ گفتم: آري اين او است که با دو فرزندت در زير کساء هستند پس علي نيز بطرف کساء رفت و گفت سلام بر تو اي رسول خدا آيا اذن مي دهي که من نيز با شما در زير کساء باشم رسول خدا به او فرمود: و بر تو باد سلام اي برادر من و اي وصي و خليفه و پرچمدار من به تو اذن دادم پس علي نيز وارد در زير کساء شد، در اين هنگام من نيز بطرف کساء رفتم و عرض کردم سلام بر تو اي پدرجان اي رسول خدا آيا به من هم اذن مي دهي که با شما در زير کساء باشم؟ فرمود: و بر تو باد سلام اي دخترم و اي پاره تنم به تو هم اذن دادم، پس من نيز به زير کساء رفتم، و چون همگي در زير کساء جمع شديم پدرم رسول خدا دو طرف کساء را گرفت و با دست راست بسوي آسمان اشاره کرد و فرمود: خدايا اينانند خاندان من و خواص ونزديکانم گوشتشان گوشت من و خونشان خون من است مي آزارد مرا هرچه ايشان را بيازارد وبه اندوه مي اندازد مراهرچه ايشان را به اندوه در آورد من در جنگم با هر که با ايشان بجنگد و در صلحم با هر که با ايشان درصلح است ودشمنم باهرکس که با ايشان دشمني کند و دوستم با هر کس که ايشان را دوست دارد اينان از منند و من از ايشانم پس بفرست درودهاي خود و برکتهايت و مهرت و آمرزشت و خوشنوديت را بر من و بر ايشان و دور کن از ايشان پليدي را و پاکيزه شان کن بخوبي پس خداي عزوجل فرمود: اي فرشتگان من و اي ساکنان آسمانهايم براستي که من نيافريدم آسمان بنا شده و نه زمين گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه درياي روان و نه کشتي در جريان را مگر بخاطر دوستي اين پنج تن اينان که در زير کسايند پس جبرئيل امين عرض کرد: پروردگارا کيانند در زير کساء؟ خداي عزوجل فرمود: آنان خاندان نبوت و کان رسالتند:آنان فاطمه است و پدرش و شوهر و دو فرزندش جبرئيل عرض کرد: پروردگارا آيا به من هم اذن مي دهي که به زمين فرود آيم تا ششمين آنها باشم خدا فرمود: آري به تو اذن دادم پس جبرئيل امين به زمين آمد و گفت: سلام بر تو اي رسول خدا، (پروردگار) عليّ اعلي سلامت مي رساند و تو را به تحيت و اکرام مخصوص داشته و مي فرمايد:به عزت و جلالم سوگند که من نيافريدم آسمان بنا شده و نه زمين گسترده و نه ماه تابان و نه مهر درخشان و نه فلک چرخان و نه درياي روان و نه کشتي در جريان را مگر براي خاطر شما و محبت و دوستي شما و به من نيز اذن داده است که با شما در زير کساء باشم پس آيا تو هم اي رسول خدا اذنم مي دهي؟ رسول خدا(ص) فرمود و بر تو باد سلام اي امين وحي خدا آري به تو هم اذن دادم پس جبرئيل با ما وارد در زير کساء شد و به پدرم گفت: همانا خداوند بسوي شما وحي کرده و مي فرمايد: «حقيقت اين است که خدا مي خواهد پليدي (و ناپاکي) را از شما خاندان ببرد و پاکيزه کند شما را پاکيزگي کامل» علي 7 به پدرم گفت: اي رسول خدا به من بگو اين جلوس (و نشستن) ما در زير کساء چه فضيلتي (و چه شرافتي) نزد خدا دارد؟ پيغمبر(ص) فرمود: سوگند بدان خدائي که مرا به حق به پيامبري برانگيخت و به رسالت و نجات دادن (خلق) برگزيد که ذکر نشود اين خبر (و سرگذشت) ما در انجمن و محفلي از محافل مردم زمين که در آن گروهي از شيعيان و دوستان ما باشند جز آنکه نازل شود بر ايشان رحمت (حق) و فرا گيرند ايشان را فرشتگان و براي آنها آمرزش خواهند تا آنگاه که از دور هم پراکنده شوند، علي (که اين فضيلت را شنيد) فرمود: با اين ترتيب به خدا سوگند ما رستگار شديم و سوگند به پروردگار کعبه که شيعيان ما نيز رستگار شدند، دوباره پيغمبر فرمود: اي علي سوگند بدانکه مرا بحق به نبوت برانگيخت و به رسالت و نجات دادن (خلق) برگزيد ذکر نشود اين خبر (و سرگذشت) ما درانجمن ومحفلي از محافل مردم زمين که در آن گروهي از شيعيان و دوستان ما باشند و در ميان آنها اندوهناکي باشد جز آنکه خدا اندوهش را برطرف کند و نه غمناکي جز آنکه خدا غمش را بگشايد و نه حاجتخواهي باشد جز آنکه خدا حاجتش را برآورد، علي گفت: بدين ترتيب به خدا سوگند ما کامياب و سعادتمند شديم و هم چنين شيعيان ما کامياب و سعادتمند شدند در دنيا و آخرت به پروردگار کعبه سوگند.
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
[=Arial Black]
منبع خبر: پايگاه اطلاع رساني ايت الله شيرازي

لینک منبع:http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=107

[=arial black]اعوذبالله من الشیطان الرجیم

[=arial black]بسم الله الرحمن الرحیم

[=arial black]السلام علیک یا ابا صالح المهدی(عج)

[=arial black]مكانة ابراهيم بن هاشم
[=arial black]وثاقة و اعتبار ابراهيم بن هاشم در كتب رجالي شيعه
[=arial black]قال النجاشي: وأصحابنا يقولون: أوّل من نشر حديث الكوفيّين بقم هو. له كتب.
[=arial black]رجال النجاشي: ص 16 رقم 18 .
[=arial black]قال الطوسي: وأصحابنا يقولون: إنّه أوّل من نشر حديث الكوفيّين بقم. له كتب.
[=arial black]الفهرست للطوسي ص 4 رقم 6 .
[=arial black]أورده العلاّمة: في القسم الأوّل وقال: «ولم أقف لأحد من أصحابنا على قول في القدح فيه، ولا على تعديله بالتنصيص والروايات عنه كثيرة، والأرجح قبول قوله».
[=arial black]الخلاصة ص 4 رقم 9 .
[=arial black]أورده ابن داود: في القسم الأوّل.
[=arial black]رجال ابن داود ص 34 رقم 43 .
[=arial black]وقع في أسناد تفسير القمّي الذي شهد مؤلفه علي وثاقة رواته.
[=arial black]تفسير القمّي ج 1 ص 27 ، 28 ، 30 ، و ... .
[=arial black]وقع في أسناد كامل الزيارات شهد مؤلفه علي وثاقة من وقع في أسانيده.
[=arial black]كامل الزيارات ص 24 ح 1 .
[=arial black]أورده محمّد طه نجف في الثقات وقال: ثقة، وسيأتي في الحسان ... .
[=arial black]إتقان المقال ص 10 .
[=arial black]وقال أيضاً: الأقوى عندي وثاقته ... لوجوه، أقربها تصريح ابنه على الثقة الجليل بوثاقة مشايخه في أوّل تفسيره ومن أكثرهم رواية أبوه.
[=arial black]إتقان المقال ص 158 .
[=arial black]قال بحر العلوم: كثير الرواية، واسع الطريق، سديد النقل، مقبول الحديث، له كتب روى عنه أجلاّء الطائفة وثقاتها ... ثمّ قال في ص 462 : والأصحّ عندي أنّه ثقة، صحيح الحديث.
[=arial black]الفوائد الرجاليّة ج 1 ص 439 .
[=arial black]قال المجلسي: ممدوح كصحيح.
[=arial black]الوجيزة ص 146 رقم 53 .
[=arial black]قال المحدث النوري: عدَّ المشهور حديثه حسناً وصرّح جمعٌ من المحقّقين بوثاقته وهو الحقّ ... .
[=arial black]مستدرك الوسائل ج 3 ص 551 .
[=arial black]قال المامقاني بعد نقل كلمات العلماء: فتلخّص من ذلك كلّه أنّ روايته من الصحيح بالاصطلاح المتأخّر أيضاً بلاريب ولاشبهة.
[=arial black]تنقيح المقال ج 1 ص 42 رقم 226 .
[=arial black]قال السيد الخوئي: لا ينبغي الشكّ في وثاقة إبراهيم بن هاشم.
[=arial black]معجم رجال الحديث ج 1 ص 317 رقم 332 .
[=arial black]أورده سيّد بن طاوس في كتابه وروى عن أمالي الصدوق رواية في سندها إبراهيم بن هاشم ـ قائلاً ـ : رواة الحديث ثقاة بالإتفاق.
[=arial black]فلاح السائل ص 158 س11 .
[=arial black]قال التستري: ولفّق المصنّف المامقاني . في توثيقه أموراً أحسنها قول إبنه في أوّل تفسيره المعروف «ونحن ذاكرون ومخبرون بما إنتهى إلينا ورواه مشايخنا وثقاتنا عن الذين فرض اللّه طاعتهم» (تفسير القمّي ج 1 ص4 ) وأبوه أكثر من روى عنه.
[=arial black]قاموس الرجال ج 1 ص 337 رقم 236 .
[=Arial Black]
[=Arial Black]منبع:
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=notepad&id=107

طـه;272006 نوشت:
سلام
يك سوالي براي بنده وجود دارد در خصوص حديث شريف كساء .
راوي اين حديث حضرت صديقه طاهره هستند و در بين جملات حديث ، گاهي صحبت از مكالمه جبرئيل ميشود .
چگونه حضرت زهرا سلام الله علیها از گفتگوی بین پیامبر و جبرئیل آگاهی یافته است ؟
ممنونم
سلام مجدد خدمت شما،

در پست 5 ، درباره متن آیه تطهیر، اصل جریان معرفی آل عبا توسط پیامبر (ص)، و نقل کنندگان این جریان، توضیحات لازم را عرض کردم اما در مورد پاسخ پرسش شما باید عرض کنم که: روایتی که منسوب به زهرای مرضیه است و از ایشان نقل شده، بنا بر صحت نقل، تصریحی ندارد در اینکه خود زهرای مرضیه مکالمه جبرئیل امین را بی واسطه می شنیده، بلکه با وجه دیگری هم می سازد و آن، نقلِ از حضرت رسول است: یعنی هم با این وجه می سازد که بی واسطه شنیده باشد و هم با این وجه می سازد که مکالمه ها و مشاهده ها را از پیامبر گرامی اسلام نقل کرده باشد.

بنا بر وجهی که فرض کنیم بی واسطه جریان را دیده و شنیده باشند و مشاهدات خود را گزارش نموده باشند، باز هم اشکالی وارد نیست زیرا در مورد ایشان روایات صریح داریم که با ملائکه سخن می گفته اند لذا یکی از القاب ایشان، «محدثه» است؛ توضیحات و مدارک مربوط به محدثه بودن ایشان را از این لینک ها مطالعه بفرمایید:

موضوع قفل شده است