جمع بندی (( مقام تسلیم ))

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
(( مقام تسلیم ))

بسم الله الرحمن الرحیم...

سلام...

توضیح میخوام پیرامون متن زیر :


اگه کسی برسد به مقام
تسلیم دیگر هیچ پیشامدی او را نگران نمیکند....

(( در پناه خدا ))

کارشناس بحث : سمعیع

اندیشه;271864 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم...

سلام...

توضیح میخوام پیرامون متن زیر :

اگه کسی برسد به مقام تسلیم دیگر هیچ پیشامدی او را نگران نمیکند....

(( در پناه خدا ))

کارشناس بحث : سمعیع


باسمه تعالی
باسلام:
پیش آن کس که به تسلیم و رضا تن در داد
لذت نیشکر وتیر قضا هر دو یکی است(1)
برای روشن شدن مقام تسلیم باید عرض کنم که
مقامات معنوی مانند صبر ،رضا ،تسلیم ،توکل در یک حد نیستند که به تعبیر حضرت آيت الله جوادى آملى :
اگر سالك به مرحله رضا برسد، هنوز مقدارى از راه و منازل بين راه مى‏ ماند؛ زيرا در مقام رضا «طبع» سالك محفوظ است؛ يعنى او به جايى رسيده است كه مى‏ گويد: «پسندم آنچه را جانان پسندد» ؛ يعنى، كارى را كه خدا انجام مى‏ دهد، مطابق ميل من است و من ميل خود را بر اساس قضاى الهى تنظيم كرده‏ ام. بنابراين، هنوز طبع و ميلى از او در بين هست و اين با سير تام هماهنگ نيست. پس بايد از اين مرحله، بالاتر رفت كه ديگر خواسته‏ اى براى سالك وجود نداشته باشد و از اين مرحله بالاتر، همان مقام «تسليم» است.
تسليم هم با «توكل» فرق دارد و هم با «رضا» . در مقام توكل، شخص كارى را مى‏ طلبد؛ ولى چون خودش نمى‏ تواند آن كار را به خوبى انجام دهد وكيل مى‏ گيرد تا به سود او كارهاى وى را انجام دهد و چون هيچ كسى بهتر از خدا كار را نمى‏ داند و نمى ‏تواند انجام دهد، بهتر از همه آن است كه خداوند را وكيل قرار دهد و بر او توكل كند:
«و على الله فليتوكل المتوكلون» (2)
چنانكه مؤمنان مأمور شده ‏اند به خدا توكل كنند. مقام رضا از مقام توكل بالاتر است؛ زيرا در مقام توكل انسان خواسته خود را اصل قرار مى‏ دهد؛ اما از خدا مى‏ خواهد بر اساس خواسته او كار كند، ولى در مقام رضا خواسته خدا اصل و خواسته عبد سالك، فرع است؛ اما در مقام تسليم، عبد از خود خواسته‏ اى ندارد و به خدا عرض مى‏ كند: «حكم آنچه تو انديشى لطف آنچه تو فرمايى» ، نه اين كه بگويد: «پسندم آنچه را جانان پسندد» .(3)
بنابراین چون کسی که در مقام تسلیم است این گونه است هیچ پیشامدی او را نگران نمی کند.
گر به تیغت می زند گردن بنه تسلیم را
که آتش نمرود گلشن گشت ابراهیم را(4)
ادامه دارد....
موفق باشید
پی نوشت:
ا-صائب تبریزی
2- سوره ابراهيم، آيه .12
3-مراحل اخلاق در قرآن ص 383
4-فروغی بسطامی

تسلیم از دو امر می تواند ناشی شود:
1-محبت وعشق تمام عیار:اراده عاشق ومحب در اراده محبوب ومعشوق فانی است وآنچه معشوق انجام می دهد،برای عاشق دوست داشتنی وخواستنی است.
به بیان دیگرمحب وعاشق در برابر محبوب و ومعشوق از خود اراده ای ندارد وتسلیم محض خواسته اوست.
سالکی که در طریق محبت به کمال رسیده باشد ،در برابر حق تعالی این گونه تسلیم است
2- یقین به علم وقدرت حق تعالی:دومین امری که می تواند منشا تسلیم شود ،یقین یافتن سالک به این حقیقت است که خداست که به دقت از مصلحت هر کس آگاه است وخداست که قادر است آنچه را به مصلحت دانسته واراده نموده است به نحو اکمل عملی کند.
در نتیجه این یقین ،شخص خود را کاره ای نمی بیند وجودش را از خود بینی وخود خواهی که منشا خود نمایی وسرکشی وعصیان است خالی می کند وتسلیم حق می گردد
با توجه به اینکه هم محبت وهم یقین مورد اشاره ،محصول معرفت است،امام باقر علیه السلام می فرمایند:احقّ خلق الّله ان یسلم لما قضی الّله عزّوجل من عرف الّله
سزاوار ترین کس از بین مخلوقات خدا برای اینکه تسلیم حکم خدای عز وجل باشد کسی است که به معرفت خدای تعالی دست یافته باشد(1)
ادامه دارد....
پی نوشت:
1-کلینی ،کافی،ج2 ص 62

من اختیار خود را تسلیم عشق کردم/همچون زمام اشتر بر دست ساربانان (1)
انواع تسلیم:
تسلیم در دو عرصه مصداق می یابد
1-تسلیم در برابر مقدرات الهی و ربوبیت تکوینی حق تعالی :این تسلیم به معنای تن دادن به مقدرات الهی و در اختیار قرار دادن خود در برابر ربوبیت تکوینی حق تعالی و پذیرا بودن در برابر آن است ،البته در عمل هیچ مخلوقی تاب سرکشی از اراده تکوینی حق تعالی را ندارد به فرموده قرآن کریم :(له اسلم من فی السموات والارض طو عا وکرها)همه کسانی که در آسمتن ها و زمینند خواه ،ناخواه در برابر خداوند تسلیمند (2)
در نتیجه آنجه در اینجا مقصود است همان پذیرا بودن و نداشتن روحیه نفی و انکار و نبودن مقاومت روحی در پذیرفتن مقدرات تکوینی الهی است که خداوند به صورت حادثه ها و رخدادها و موقعیت ها و شرایط در زندگی شخص به وجود می آورد تا اورا در مواجهه با آنها بسازد و به کمال برساند
ادامه دارد......
پی نوشت:
1- خواجوی کرمانی
2- آل عمران آیه 83

2- تسلیم در برابر مقررات الهی و ربو بیت تشریعی حق تعالی :این تسلیم روحیه ایست که استسلام و انقیاد عملی در برابر خواست و اراده تشریعی حق تعالی را سبب می شود
استسلام یعنی تن دادن در برابر اوامر و نواهی الهی که از راه عقل یا از راه وحی و احکام به انسان ابلاغ می شود
در مقام مثال اگر تسلیم در برابر مقدرات تکوینی حق تعالی را به روحیه شخصی تشبیه کنیم که خود را در اختیار پزشک متخصص قرار می دهد تا هر طور صلاح می داند در مورد درمان او تصمیم بگیرد و اقدام کند و او زیر تیغ جراحی پزشک اعتراضی نمی کند، تسلیم در برابر مقررات تشریعی حق تعالی را می توان به
روحیه ای تشبیه کرد که سبب می شود دستورات پزشک در مورد پرهیزها و تجویزها و نحوه و میزان استفاده از داروها را پذیرا باشد و در آن زمینه اعمال سلیقه شخصی نکند و یا عمل به دستورات را منوط وموکول به پی بردن به راز و رمز هر یک و متقاعد شدن نسبت به آنها نکند
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله وسلم می فرمایند :(یا عبادالله انتم کالمرضی و رب العالمین کالطبیب ،فصلاح المریض فیما یعلمه الطبیب و تدبیره به ،لا فیما یشتهیه المریض و یقترحه الا فسلموا لله امره تکونوا من الفائزین )1
ای بندگان خدا ،شما هم چون بیمارانید و پروردگار جهانیان به منزله پزشک است مصلحت بیمار در آن چیزی است که پزشک تشخیص می دهد و تجویز می کند نه در آن چیزی که بیمار هوس می کند و تر جیح می دهد ،پس در برابر فرمان الهی تسلیم شوید تا از رستگاران باشید
بنده را برخط فرمان خداوند امور /سر تسلیم نهادن ز سر افرازی به (2)
ادامه دارد......
پی نوشت:
1- بحار الانوار ج4 ص106
2- سعدی

نام او

ولی در ادامه ی صفحه باز هم به نکات عالی اشاره کرده است که من در این جا نمونه ای را نقل می کنم : در سوره ی لقمان آیه ی 21 آمده است که : و هر کس به روی تسلیم و رضا به سوی خدا آورد و نیکو کار باشد به محکم ترین رشته ی الهی چنگ زده است .
مسئله ی چنگ زدن را در پست قبلی مطرح کردم و اما در ادبیات فارسی دو کلمه که پشت سر هم می آیند و بین آن ها و می آید یا با هم مترادف هستند یا وجود هر دوی آن ها الزامی است که در این جا اشاره دارد به الزامی بودن هر دو . در مورد تسلیم و رضا بودن یعنی اگر کسی که از خدا چیزی را می خواهد و التماس او را می کند و صلاح خود را نمی بیند که شاید ان اتفاقی که از نظر او بد است برای او صلاح است پس این آدم که از خدا درخواست نا بجا می کند رضا نیست و در نتیجه تسلیم هم نیست و هنوز به ریسمان الهی چنگ نزده است .
امیدوارم که مطالبم مفید واقع شده باشد و اشکال های مرا با بزرگی خودتان ببخشید .

یا حق

باسمه تعالی
باسلام:
با توجه به مثال پزشک وبیمار که مطرح شد،به وضوح می توان دریافت که دو نوع تسلیم فوق لازم وملزوم یکدیگرند وهیچ یک به تنهایی وافی به مقصود نمی باشند.
زیرا لازمه درمان شدن بیمار این است که هم پذیرای معالجات و داروهایی باشد که پزشک تعیین می کند و هم مطیع دستورهایی باشد که در مورد پرهیز از آنچه برای او مضر است و نیز در مورد مقدار و نحوه ی استفاده از داروها مقرر می کند به همین نحو ،نیل به فلاح وکمال مستلزم پذیرا بودن حوادث و موقعیت هایی است که خداوند برای شخص مقدر ساخته و پیش می آورد و نیز مستلزم رفتار کردن مطابق دستورات الهی در آن موقعیت ها و در برابر آن حوادث است و هر یک بدون دیگری اثر بخش نخواهد بود
ادمه دارد....

نباید مفهوم عرفانی تسلیم را با مفهوم اجتماعی این لفظ اشتباه کرد زیرا تسلیم در مفهوم اجتماعی یعنی دست از مبارزه و مقاومت برداشتن و تن به خواری و ذلت دادن و ستم کش و ستم پذیر بودن
اما از منظر عرفانی : ضمن اینکه وقتی ظالمی بر سر راه زندگی سالکی ظاهر می شود و به آزار و اذیت و تضییع حقوق او می پردازد سالک دچار افسردگی روحی و یاس نمی شود و آنچه توسط آن ظالم انجام می شود را مقدر تکوینی خداوند و به بیان دیگر کار خدا و لازمه ی رشد وتعالی خود می داند و از اینکه آنچه لازمه ی نیل او به کمال بوده برایش آماده شده است خرسند نیز خواهد بود
اما همان گونه که گفته شد همراه این تسلیم بودن در برابر مقدر تکوینی حضرت حق ،سالک در مورد نحوه ی مواجه شدن و رفتار کردن با این موقعیت که خداوند برای رشد او پدید آورده است در برابر مقررات تشریعی الهی تسلیم است و شرط برخوردار شدن از آثار سازنده ی آن موقعیت را همین انقیاد در برابر فرمان خداوند در مورد نحوه ی مواجه با آن می داند فرمان خداوند در مورد نحوه ی مواجهه با ظلم وستم ساکت ننشستن و تحمل نکردن و بی عملی پیشه نکردن و مقاومت و ایستادگی کردن و مبارزه و جهاد سلحشورانه و خستگی ناپذیر و پیگیر نمودن است براین اساس سالک در راستای تسلیم عارفانه ی خویش به پا می خیزد و تا پای جان و سرحدّ توان با ظلم مبارزه میکند(1)
پی نوشت:
1-ر.ک.شراب طهور،مهدی طیب

پرسش:

اگه کسی برسد به مقام تسلیم دیگر هیچ پیشامدی او را نگران نمی کند به چه معناست؟

پاسخ:
برای روشن شدن مقام تسلیم باید عرض کنم که:
مقامات معنوی مانند صبر، رضا، تسلیم، توکل در یک حد نیستند که به تعبیر حضرت آيت الله جوادى آملى :
اگر سالك به مرحله رضا برسد، هنوز مقدارى از راه و منازل بين راه مى‏ ماند؛ زيرا در مقام رضا «طبع» سالك محفوظ است؛ يعنى او به جايى رسيده است كه مى‏ گويد:
«پسندم آنچه را جانان پسندد» ؛ يعنى، كارى را كه خدا انجام مى‏ دهد، مطابق ميل من است و من ميل خود را بر اساس قضاى الهى تنظيم كرده‏ ام. بنابراين، هنوز طبع و ميلى از او در بين هست و اين با سير تام هماهنگ نيست.
پس بايد از اين مرحله، بالاتر رفت كه ديگر خواسته‏ اى براى سالك وجود نداشته باشد و از اين مرحله بالاتر، همان مقام «تسليم» است.
تسليم هم با «توكل» فرق دارد و هم با «رضا». در مقام توكل، شخص كارى را مى‏ طلبد؛ ولى چون خودش نمى‏ تواند آن كار را به خوبى انجام دهد وكيل مى‏ گيرد تا به سود او كارهاى وى را انجام دهد و چون هيچ كسى بهتر از خدا كار را نمى‏ داند و نمى ‏تواند انجام دهد، بهتر از همه آن است كه خداوند را وكيل قرار دهد و بر او توكل كند:
«وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ‏ الْمُؤْمِنُون‏ (1) و مؤمنان بايد تنها بر خدا توكّل كنند.»

چنانكه مؤمنان مأمور شده ‏اند به خدا توكل كنند. مقام رضا از مقام توكل بالاتر است؛ زيرا در مقام توكل انسان خواسته خود را اصل قرار مى‏ دهد؛ اما از خدا مى‏ خواهد بر اساس خواسته او كار كند، ولى در مقام رضا خواسته خدا اصل و خواسته عبد سالك، فرع است؛ اما در مقام تسليم، عبد از خود خواسته‏ اى ندارد و به خدا عرض مى‏ كند: «حكم آنچه تو انديشى لطف آنچه تو فرمايى» ، نه اين كه بگويد: «پسندم آنچه را جانان پسندد».(2)
بنابراین چون کسی که در مقام تسلیم است این گونه است هیچ پیشامدی او را نگران نمی کند.
«گر به تیغت می زند گردن بنه تسلیم را
که آتش نمرود گلشن گشت ابراهیم را»(3)
تسلیم از دو امر می تواند ناشی شود:
1-محبت و عشق تمام عیار:
2-یقین به علم و قدرت حق تعالی
با توجه به اینکه هم محبت وهم یقین مورد اشاره،محصول معرفت است،امام باقر (علیه السلام )
می فرمایند:
«أَحَقُ‏ خَلْقِ‏ اللَّهِ‏ أَنْ‏ يُسَلِّمَ‏ لِمَا قَضَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَل‏(4)
سزاوار ترین کس از بین مخلوقات خدا برای اینکه تسلیم حکم خدای عز وجل باشد کسی است که به معرفت خدای تعالی دست یافته باشد»
انواع تسلیم:
تسلیم در دو عرصه مصداق می یابد.
1-تسلیم در برابر مقدرات الهی و ربوبیت تکوینی حق تعالی :این تسلیم به معنای تن دادن به مقدرات الهی و در اختیار قرار دادن خود در برابر ربوبیت تکوینی حق تعالی و پذیرا بودن در برابر آن است، البته در عمل هیچ مخلوقی تاب سرکشی از اراده تکوینی حق تعالی را ندارد به فرموده حق تعالی:
«
وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُون‏(5)
آيا كافران، دينى غير دين خدا را مى ‏طلبند؟ و حال آنكه هر كه در آسمان ها و زمين است خواه ناخواه مطيع امر خداست و همه به سوى او رجوع خواهند كرد.»

در نتیجه آنجه در اینجا مقصود است همان پذیرا بودن و نداشتن روحیه نفی و انکار و نبودن مقاومت روحی در پذیرفتن مقدرات تکوینی الهی است که خداوند به صورت حادثه ها و رخدادها و موقعیت ها و شرایط در زندگی شخص به وجود می آورد تا اورا در مواجهه با آنها بسازد و به کمال برساند.
2- تسلیم در برابر مقررات الهی و ربو بیت تشریعی حق تعالی:
این تسلیم روحیه ایست که استسلام و انقیاد عملی در برابر خواست و اراده تشریعی حق تعالی را سبب می شود
استسلام یعنی تن دادن در برابر اوامر و نواهی الهی که از راه عقل یا از راه وحی و احکام به انسان ابلاغ می شود
در مقام مثال اگر تسلیم در برابر مقدرات تکوینی حق تعالی را به روحیه شخصی تشبیه کنیم که خود را در اختیار پزشک متخصص قرار می دهد تا هر طور صلاح می داند در مورد درمان او تصمیم بگیرد و اقدام کند و او زیر تیغ جراحی پزشک اعتراضی نمی کند، تسلیم در برابر مقررات تشریعی حق تعالی را می توان به
روحیه ای تشبیه کرد که سبب می شود دستورات پزشک در مورد پرهیزها و تجویزها و نحوه و میزان استفاده از داروها را پذیرا باشد و در آن زمینه اعمال سلیقه شخصی نکند و یا عمل به دستورات را منوط و موکول به پی بردن به راز و رمز هر یک و متقاعد شدن نسبت به آنها نکند.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
«
يَا عِبَادَ اللَّهِ أَنْتُمْ‏ كَالْمَرْضَى‏ وَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ فَصَلَاحُ الْمَرْضَى فِيمَا يَعْلَمُهُ الطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ بِهِ لَا فِيمَا يَشْتَهِيهِ الْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ أَلَا فَسَلِّمُوا لِلَّهِ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ الْفَائِزِين‏ (6)
ای بندگان خدا ،شما هم چون بیمارانید و پروردگار جهانیان به منزله پزشک است مصلحت بیمار در آن چیزی است که پزشک تشخیص می دهد و تجویز می کند نه در آن چیزی که بیمار هوس می کند و تر جیح می دهد، پس در برابر فرمان الهی تسلیم شوید تا از رستگاران باشید.»
«بنده را برخط فرمان خداوند امور /سر تسلیم نهادن ز سر افرازی به»(7)
با توجه به مثال پزشک و بیمار که مطرح شد، به وضوح می توان دریافت که دو نوع تسلیم فوق لازم و ملزوم یکدیگرند و هیچ یک به تنهایی وافی به مقصود نمی باشند.
زیرا لازمه درمان شدن بیمار این است که هم پذیرای معالجات و داروهایی باشد که پزشک تعیین می کند و هم مطیع دستورهایی باشد که در مورد پرهیز از آنچه برای او مضر است و نیز در مورد مقدار و نحوه ی استفاده از داروها مقرر می کند به همین نحو، نیل به فلاح و کمال مستلزم پذیرا بودن حوادث و موقعیت هایی است که خداوند برای شخص مقدر ساخته و پیش می آورد و نیز مستلزم رفتار کردن مطابق دستورات الهی در آن موقعیت ها و در برابر آن حوادث است و هر یک بدون دیگری اثر بخش نخواهد بود(8)
پی نوشت:
1.ابراهيم/12.
2.جوادی آملی، عبد الله، مراحل اخلاق در قرآن ص 383، قم، اسراء.
3.فروغی بسطامی.
4.كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي (ط- الإسلامية)،ج2،ص62،دار الكتب الإسلامية،تهران، 1407ق.
5.آل عمران/83.
6.طبرسى، احمد بن على‏،الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسي)،ج1،ص42،نشر مرتضى‏، مشهد، 1403 ق‏.
7.سعدی.
8.برای اطلاع بیشتر ر.ک،طیب، مهدی، شراب طهور، ص255الی 261،غزال،تهران،1389.


موضوع قفل شده است