جریان این حکایت در کتاب مقدس چیه ؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جریان این حکایت در کتاب مقدس چیه ؟

سلام

كسي ميدونه داستان الاغ در كتاب مقدس چیه ؟

سِفْرُ العَدَدِ
اَلأَصْحَاحُ الثَّانِي وَالعِشْرُونَ

22فَحَمِيَ غَضَبُ اللهِ لأَنَّهُ مُنْطَلِقٌ وَوَقَفَ مَلاكُ الرَّبِّ فِي الطَّرِيقِ لِيُقَاوِمَهُ وَهُوَ رَاكِبٌ عَلى أَتَانِهِ وَغُلامَاهُ مَعَهُ. 23فَأَبْصَرَتِ الأَتَانُ مَلاكَ الرَّبِّ وَاقِفاً فِي الطَّرِيقِ وَسَيْفُهُ مَسْلُولٌ فِي يَدِهِ فَمَالتِ الأَتَانُ عَنِ الطَّرِيقِ وَمَشَتْ فِي الحَقْلِ. فَضَرَبَ بَلعَامُ الأَتَانَ لِيَرُدَّهَا إِلى الطَّرِيقِ. 24ثُمَّ وَقَفَ مَلاكُ الرَّبِّ فِي خَنْدَقٍ لِلكُرُومِ لهُ حَائِطٌ مِنْ هُنَا وَحَائِطٌ مِنْ هُنَاكَ. 25فَلمَّا أَبْصَرَتِ الأَتَانُ مَلاكَ الرَّبِّ زَحَمَتِ الحَائِطَ وَضَغَطَتْ رِجْل بَلعَامَ بِالحَائِطِ فَضَرَبَهَا أَيْضاً. 26ثُمَّ اجْتَازَ مَلاكُ الرَّبِّ أَيْضاً وَوَقَفَ فِي مَكَانٍ ضَيِّقٍ حَيْثُ ليْسَ سَبِيلٌ لِلنُّكُوبِ يَمِيناً أَوْ شِمَالاً. 27فَلمَّا أَبْصَرَتِ الأَتَانُ مَلاكَ الرَّبِّ رَبَضَتْ تَحْتَ بَلعَامَ. فَحَمِيَ غَضَبُ بَلعَامَ وَضَرَبَ الأَتَانَ بِالقَضِيبِ. 28فَفَتَحَ الرَّبُّ فَمَ الأَتَانِ فَقَالتْ لِبَلعَامَ: "مَاذَا صَنَعْتُ بِكَ حَتَّى ضَرَبْتَنِي الآنَ ثَلاثَ دَفَعَاتٍ؟" 29فَقَال بَلعَامُ لِلأَتَانِ: "لأَنَّكِ ازْدَرَيْتِ بِي. لوْ كَانَ فِي يَدِي سَيْفٌ لكُنْتُ الآنَ قَدْ قَتَلتُكِ". 30فَقَالتِ الأَتَانُ لِبَلعَامَ: "أَلسْتُ أَنَا أَتَانَكَ التِي رَكِبْتَ عَليْهَا مُنْذُ وُجُودِكَ إِلى هَذَا اليَوْمِ؟ هَل تَعَوَّدْتُ أَنْ أَفْعَل بِكَ هَكَذَا؟" فَقَال: "لا". 31

ثانيا : هنا نجد الرب يحتاج الى جحش !

مرقس11عدد2: وقال لهما اذهبا الى القرية التي امامكما فللوقت وانتما داخلان اليها تجدان جحشا مربوطا لم يجلس عليه احد من الناس.فحلاه وأتيا به. (3) وان قال لكما احد لماذا تفعلان هذا فقولا الرب محتاج اليه.فللوقت يرسله الى هنا

الحمار ينطق ويرد نبي عن حماقه !

2بطرس2عدد16: ولكنه حصل على توبيخ تعديه إذ منع حماقة النبي حمار اعجم ناطقا بصوت انسان.

کارشناس بحث : مقداد

tors;271799 نوشت:
سلام

كسي ميدونه داستان الاغ در كتاب مقدس چیه ؟

سِفْرُ العَدَدِ
اَلأَصْحَاحُ الثَّانِي وَالعِشْرُونَ

22فَحَمِيَ غَضَبُ اللهِ لأَنَّهُ مُنْطَلِقٌ وَوَقَفَ مَلاكُ الرَّبِّ فِي الطَّرِيقِ لِيُقَاوِمَهُ وَهُوَ رَاكِبٌ عَلى أَتَانِهِ وَغُلامَاهُ مَعَهُ. 23فَأَبْصَرَتِ الأَتَانُ مَلاكَ الرَّبِّ وَاقِفاً فِي الطَّرِيقِ وَسَيْفُهُ مَسْلُولٌ فِي يَدِهِ فَمَالتِ الأَتَانُ عَنِ الطَّرِيقِ وَمَشَتْ فِي الحَقْلِ. فَضَرَبَ بَلعَامُ الأَتَانَ لِيَرُدَّهَا إِلى الطَّرِيقِ. 24ثُمَّ وَقَفَ مَلاكُ الرَّبِّ فِي خَنْدَقٍ لِلكُرُومِ لهُ حَائِطٌ مِنْ هُنَا وَحَائِطٌ مِنْ هُنَاكَ. 25فَلمَّا أَبْصَرَتِ الأَتَانُ مَلاكَ الرَّبِّ زَحَمَتِ الحَائِطَ وَضَغَطَتْ رِجْل بَلعَامَ بِالحَائِطِ فَضَرَبَهَا أَيْضاً. 26ثُمَّ اجْتَازَ مَلاكُ الرَّبِّ أَيْضاً وَوَقَفَ فِي مَكَانٍ ضَيِّقٍ حَيْثُ ليْسَ سَبِيلٌ لِلنُّكُوبِ يَمِيناً أَوْ شِمَالاً. 27فَلمَّا أَبْصَرَتِ الأَتَانُ مَلاكَ الرَّبِّ رَبَضَتْ تَحْتَ بَلعَامَ. فَحَمِيَ غَضَبُ بَلعَامَ وَضَرَبَ الأَتَانَ بِالقَضِيبِ. 28فَفَتَحَ الرَّبُّ فَمَ الأَتَانِ فَقَالتْ لِبَلعَامَ: "مَاذَا صَنَعْتُ بِكَ حَتَّى ضَرَبْتَنِي الآنَ ثَلاثَ دَفَعَاتٍ؟" 29فَقَال بَلعَامُ لِلأَتَانِ: "لأَنَّكِ ازْدَرَيْتِ بِي. لوْ كَانَ فِي يَدِي سَيْفٌ لكُنْتُ الآنَ قَدْ قَتَلتُكِ". 30فَقَالتِ الأَتَانُ لِبَلعَامَ: "أَلسْتُ أَنَا أَتَانَكَ التِي رَكِبْتَ عَليْهَا مُنْذُ وُجُودِكَ إِلى هَذَا اليَوْمِ؟ هَل تَعَوَّدْتُ أَنْ أَفْعَل بِكَ هَكَذَا؟" فَقَال: "لا". 31

ثانيا : هنا نجد الرب يحتاج الى جحش !

مرقس11عدد2: وقال لهما اذهبا الى القرية التي امامكما فللوقت وانتما داخلان اليها تجدان جحشا مربوطا لم يجلس عليه احد من الناس.فحلاه وأتيا به. (3) وان قال لكما احد لماذا تفعلان هذا فقولا الرب محتاج اليه.فللوقت يرسله الى هنا

الحمار ينطق ويرد نبي عن حماقه !

2بطرس2عدد16: ولكنه حصل على توبيخ تعديه إذ منع حماقة النبي حمار اعجم ناطقا بصوت انسان.

کارشناس بحث : مقداد

با عرض سلام و ادب

یکی از حیواناتی که در کتاب مقدس به فراوانی نامش برده شده است،الاغ(خر) می باشد،ماجراهایی که در آن از این حیوان نام برده شده است در بسیاری از موارد همراه با خرافات می باشد.

در داستانهاى اديان سامى (يهوديت و مسيحيت)، بارها خر ذكر شده است. خر مركبِ ارميا، عُزير و بَلْعم و از جمله حيوانات دوست‌داشتنى براى خِضر، و مركب عيسى عليه‌السلام بوده است (دميرى،حياة‌الحيوان‌الكبرى، ج2، ص62ـ64؛ جاحظ،كتاب‌الحيوان، ج7، ص 204؛ منيژه عبداللهى، فرهنگ‌نامه جانوران در ادب پارسى، ج 1، ص 315ـ317).

فراوانى ذكر خر در عهدين، نشان‌دهنده كثرت كاربرد خر در آن سرزمينهاست (فرهنگ جهانى كتاب مقدس، ذيل "Ass"). در منابع‌قديم يهودى، از خرهاى بلند و قوى ياد شده است كه مردمان طبقات بالا بر آنها سوار مى‌شدند. همچنين، خر نه ‌تنها نماد بردبارى كه نماد فهم، كار و زندگى صلح‌آميز بوده است (رجوع کنید به سفر داوران،5: 10؛ د. جودائيكا، همانجا).

در عهد جديد نيز بارها از خر ياد شده است. حضرت عيسى بر الاغ و كره الاغ سوار مى‌شد كه به صلح‌دوستى وى اشاره دارد ( رجوع کنید به دانشنامه معيار كتاب مقدس، ذيل "Ass"؛ هاكس، ذيل «الاغ»). او هنگام ورود به بيت‌المقدس بر خرى سوار بود و كوران و بيماران را شفا داد و از آن پس روحانيان و پزشكان به تأسى از آن حضرت، بر خر سوار مى‌شدند (ياحقى،فرهنگ اساطير و اشارات داستانى در ادبيات فارسى، ذيل واژه خر). خر عيسى به امثال و حكم فارسى نيز راه يافته است (رجوع کنید به دهخدا، 1363ش، ج 2، ص 733؛ براى آيات و روايات رجوع کنید به ادامه مقاله).

در اسلام. در قرآن پنج بار در موارد مختلفى به خر اشاره شده است، مانند «الحِمارِ يَحمِلُ اَسفاراً» (جمعه: 5) كه اشاره دارد به اينكه نسبت خر با مطالب علمى كتابهايى كه حمل مى‌كند نسبت تباين است و درس‌آموختگانى كه به دانسته‌هاى خود پايبند نيستند نيز با دانش خود همين نسبت را دارند و «اَنكَرَ الاَصواتِ لَصَوتُ الحَمير» (لقمان: 19) كه به ناپسندى صداى خر و نهى از ايجاد صداهاى گوشخراش اشاره دارد. در داستان نوح، ابليس به دُم خر مى‌چسبد و داخل كشتى مى‌شود (سورآبادى،قصص قرآن مجيد، ص 129).

احاديث فراوانى در مورد خر وجود دارد. در احاديث، حضرت عيسى را گاه راكب‌الحمار ناميده‌اند (رجوع کنید به ابوالفتوح رازى،تفسير روح‌الجِنان و روح الجَنان، ج 3، ص 326)؛ از پيامبر نقل شده است كه با شنيدن صداى سگ و خر در شب بايد به خدا پناه برد زيرا آنها چيزهايى را مى‌بينند كه آدميان نمى‌بينند (مجلسى، بحارالانوار، ج 61، ص 196). بنابر اين احاديث، پيامبر براى تواضع بر خر سوار مى‌شد (رجوع کنید به نهج‌البلاغة، خطبه 160؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 16، ص 215؛ همو، ج 73، ص 288، 299)


با سلام وتشکر

متاسفانه همکار مدیر سایت عنوان موضوع را ناقص کردند و جواب اصلی مغفول ماند !

موضوع و معنی آیاتی که آمد از این قراره که به یک الاغ وحی میشود و او یک پیامبر را نصیحت میکند !

البته این موضوع را در جواب فیلم توهین به پیامبر (ص) نوشتم تا همگان بدانند که سابقه این اخبار از یهود است که بتدریج بین اصحابی که با یهود معاشرت داشتند شایع شد و جالبتر اینجاست که اسلام وپیامبر اسلام را مسخره میکنند درحالیکه خنده دارتر در تورات وانجیلشان آمده است .

tors;272248 نوشت:

با سلام وتشکر

متاسفانه همکار مدیر سایت عنوان موضوع را ناقص کردند و جواب اصلی مغفول ماند !

موضوع و معنی آیاتی که آمد از این قراره که به یک الاغ وحی میشود و او یک پیامبر را نصیحت میکند !

البته این موضوع را در جواب فیلم توهین به پیامبر (ص) نوشتم تا همگان بدانند که سابقه این اخبار از یهود است که بتدریج بین اصحابی که با یهود معاشرت داشتند شایع شد و جالبتر اینجاست که اسلام وپیامبر اسلام را مسخره میکنند درحالیکه خنده دارتر در تورات وانجیلشان آمده است .

با عرض سلام و ادب

ضمن عرض پوزش بعلت عدم درک درست مقصود شما از طرح سوال،باید عرض کنم:

مطالب خرافی و نا معقولی که در کتاب مقدس آمده است اختصاصی به این نمونه ای که شما بیان فرموده اید ندارد،نزول وحی بر الاغ یکی از این موارد است.

در اینجا مناسب است مطالبی پیرامون کتب مقدس خدمت شما عرض کنم،که با توجه به این مطالب دلیل وجود اینهمه خرافات در این کتب مشخص خواهد شد:

به نظر محققین اسلامی (و بعضی از محققین غیر اسلامی)، الهی بودن تورات و انجیل موجود، غیر قابل قبول می باشد.

اهل کتاب بر اساس یک جزم عقیدتی، تورات را تألیف حضرت موسی(ع) می دانند و مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی(ع) اصولا کتابی نداشته و اناجیل، زندگی نامه و احادیث وی است، نه این که مجموعۀ وحی های دریافتی وی باشد.

یکی از قدیم ترین و معروف ترین نقدهای تورات و سایر رساله های کتاب مقدس از سوی فیلسوف هلندی «اسپینوزا» در کتابی به نام “رساله ای در الهیات و سیاست” انجام گرفته است. او در کتاب خود چنین می نگارد:

«تقریبا همۀ اهل کتاب معتقدند که موسی (ع)، تورات را تألیف کرده است، به گونه ای که فرقۀ فریسیان از یهود در تأکید بر این عقیده، مخالف آن را مرتد دانسته اند. به همین دلیل «ابن عزرا» که دانشمندی نسبتاً آزاداندیش بود برای اظهار نظر خویش در این باب جرأت نکرد و تنها با اشاراتی مبهم، اشتباه بودن این اعتقاد عمومی را متذکر شد، اما من بدون ترس و واهمه پردۀ ابهام را از روی سخنان ابن عزرا برخواهم داشت و حقیقت را برای همه آفتابی خواهم کرد».[۱]

سپس، اسپینوزا به بررسی علمی اسفار پنجگانۀ تورات می پردازد و اثبات می کند که نویسندۀ آنها نمی تواند حضرت موسی (ع) باشد، بلکه نویسندۀ آنها کسی است که سال ها پس از وی می زیسته است.[۲]

“مسیحیان (نیز) دربارۀ چهار انجیل معتقدند که حواریون و حواریونِ حواریون، آنها را سال ها پس از حضرت عیسی(ع) نگاشته اند. در آغاز مسیحیت، تنها کتاب های عهد عتیق الهی بودند، ولی کتب عهد جدید اندک اندک به مجامع مسیحی جنبۀ الهی راه یافتند.”[۳] در متن چهار انجیل یک سطر عبارت منسوب به وحی وجود ندارد.[۴]

قرآن کریم در موارد مختلف بیان می کند که کتب آسمانی تحریف شده است و کسی جز علمای آنها، عامل تحریف آن نبوده اند. به عنوان نمونه در آیه ای می فرماید: «پس واى بر آنها که نوشته اى با دست خود مى نویسند، سپس مى گویند: این، از طرف خدا است تا آن را به بهاى اندکى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واى بر آنان از آنچه (از این راه) به دست مى آورند!».[۵] در آیۀ دیگری می فرماید: «ولى به خاطر پیمان شکنى آنها، از رحمت خویش دورشان ساختیم، و دل هاى آنان را سخت و پر قساوت نمودیم. آنها کلمات الهى را از موردش تحریف مى کنند، و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند…».[۶]

ادامه دارد......

]

با توجه به مقدمه فوق:

مسلمانان از دیرباز معتقد بوده اند تورات و انجیلی که خداوند متعال نازل کرده است، دستخوش تحریف شده و مسائلی مانند بشارت به ظهور حضرت ختمی مرتبت (ص) از آنها حذف و خرافاتی چون جسمانیت خدای متعال به آن افزوده شده است. به چند نمونه اشاره می شود:

۱٫ خداوند بر کرسی می نشیند و لباسی زیبا و مویی پشمین دارد: «و نظر می کردم تا کرسی ها برقرار شد و قدیم الایام – موجود ازلی – جلوس فرمود و لباس او مثل برف سفید و موی سرش مثل پشم پاک و عرش او شعله های آتش و چرخ های آن آتش ملتهب بود».[۷]

۲٫ بعضی خداوند را دیدند، در حالی که زیر پاهایش به زینت آراسته بود: «و موسی‌ با هارون‌ و ناداب‌ و ابیهو و هفتاد نفر از مشایخ‌ اسرائیل‌ بالا رفت و خدای‌ اسرائیل‌ را دیدند، و زیر پاهایش‌ مثل‌ صنعتی‌ از یاقوت‌ کبود شفاف‌ و مانند ذات‌ آسمان‌ در صفا».[۸]

اگر تورات فعلى را مورد بررسى قرار دهیم مى‏بینیم در چندین مورد آن، اباطیل و خرافاتی، دربارۀ پیامبران معصوم و اولو العزم (ع) نیز وارد شده است. [۹]و اگر هیچ دلیل قاطعى براى تحریف و تغییر تورات و راه یابی خرافات به آن نبود همین یک دلیل کافى بود. اکنون چند مورد آن را به عنوان نمونه بیان می کنیم:

الف. نسبت دادن شراب خوری به حضرت نوح.[۱۰]

ب. توهین به اسماعیل(ع).[۱۱]

ج. توهین به لوط(ع).[۱۲]

د. نسبت پسر دادن به عیسی(ع).[۱۳]

هـ. توطئه یعقوب(ع) علیه برادرش و غصب نبوت.[۱۴]

و. نسبت زنا به حضرت داود(ع).[۱۵]

ز. کشتی گرفتن حضرت یعقوب(ع) و خداوند متعال :

«خداوند تا صبحدم با یعقوب کشتی می گیرد و برای رهایی از دست یعقوب به او پاداشی می دهد: (و یعقوب‌ تنها ماند و مردی‌ با وی‌ تا طلوع‌ فجر کشتی‌ می‌گرفت‌. و چون‌ او دید که‌ بر وی‌ غلبه‌ نمی‌یابد، کف‌ ران‌ یعقوب‌ را لمس‌ کرد، و کف‌ ران‌ یعقوب‌ در کشتی‌ گرفتن‌ با او فشرده‌ شد. پس‌ گفت: مرا رها کن‌ زیرا که‌ فجر می‌شکافد. گفت‌: تا مرا برکت‌ ندهی‌، تو را رها نکنم‌. به‌ وی‌ گفت‌: نام‌ تو چیست‌؟ گفت‌: یعقوب‌. گفت‌: از این‌ پس‌ نام‌ تو یعقوب‌ خوانده‌ نشود بلکه‌ اسرائیل‌، زیرا که‌ با خدا و با انسان‌ مجاهده‌ کردی‌ و نصرت‌ یافتی‌. و یعقوب‌ از او سؤال‌ کرده‌، گفت‌: مرا از نام‌ خود آگاه‌ ساز. گفت‌: چرا اسم‌ مرا می‌پرسی‌؟ و او را در آن جا برکت‌ داد. و یعقوب‌ آن‌ مکان‌ را «فِنیئیل‌» نامیده‌، گفت‌: زیرا خدا را رو به رو دیدم‌ و جانم‌ رستگار شد».[۱۶]
در کتاب مقدس، گاهی اوقات پیامبران الهی مأمور به اوامر نامعقولی می شوند:

«تو (حزقیال) باید با مدفوع خشک انسان آتش بیفروزی و نان خود را بر روی آن بپزی و آن را در جایی بخور که همه ببینند. خداوند فرمود: بدین سان قوم اسرائیل در میان اقوامی که پراکنده اش کرده ام، نان ناپاک خواهد خورد، امّا من گفتم: ای خداوند متعال، من هرگز خود را آلوده نکرده ام. از کودکی تاکنون من گوشت حیوانی را که مرده باشد یا به وسیله حیوانات وحشی کشته شده باشد، نخورده ام. من هرگز غذایی را که ناپاک شمرده می شد، نخورده ام. آن گاه خداوند به من فرمود: پس من اجازه می دهم که برای پختن نان، به جای مدفوع انسان از سرگین گاو استفاده کنی».[۱۷] [۱۸] به راستى یهودیان و مسیحیان که به تورات کنونى معتقدند چه جوابى براى این خرافات دارند؟ و این رسوایی ها را چگونه مى‏پذیرند؟![۱۹]

تنها لازم است انسان لحظاتی را به فکر فرو رود. به راستی اگر پیامبران الهی از دید کتاب مقدس این گونه اند، مردمان عادی و پیروانشان چگونه خواهند بود؟! این در حالی است که قرآن کریم، پیامبران الهی را بهترین و پاک ترین انسان ها معرفی می کند. کافی است کمی با قرآن مأنوس باشیم تا تفاوت را احساس کنیم.

با توجه به آنچه گذشت، شکّی نیست که آئین یهود و مسیحیت دچار تحریف و آلوده به خرافات شده است؛[۲۰]چون کتاب مقدّس آن، که سند مکتوب هر آئین است، مورد دستبرد قرار گرفته و اعتبار آن مخدوش است. آئینی که اعتبار آن مخدوش شد مسلماً نمی تواند راه سعادت و تکامل را به بشر معرفی کند. و این مکتب نمی تواند برترین آئین باشد.

پی نوشتها:

[۱]. Spinoza, Benedict de, A theologico-treatise, ch.VIII

[2]. توفیقی، حسین، آشنائی با ادیان بزرگ، ص۱۰۳، سمت، چاپ نهم، ۱۳۸۵ش، «مثلا در سفر پیدایش ۱۴:۱۴ از مکانی به نام “دان” سخن به میان آمده است، ولی از کتاب یوشع ۴۷:۱۹ می فهمیم که مکان مذکور در زمان حضرت موسی (ع) “لشم” نام داشته و پس از وی “دان” نامیده شده است. پس اگر تورات نوشتۀ حضرت موسی (ع) می بود، در اینجا “لشم” یافت می شد و نه “دان”».

[۳]. همان، ص۱۶۴٫

[۴]. همان، ص۲۳۱٫

۵٫ بقره، ۷۹، «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمّا یَکْسِبُونَ».

[۶]. مائده،۱۳، «فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّاً مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ».

[۷]. دانیال، فصل ۷، آیه ۹٫

[۸]. سفرخروج، فصل ۲۴، آیه ۹و۱۰٫

[۹]. برای اطلاع بیشتر به نمایۀ «مقایسه قرآن و انجیل شمارۀ ۳۷۰۰ (سایت اسلام کوئست: ۳۹۴۲)» مراجعه شود.

[۱۰]. کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۹، ۲۱٫

[۱۱]. همان، ۱۶، ۱ – ۱۶٫

[۱۲]. همان، ۱۹، ۳۰ – ۳۸٫

[۱۳]. همان، انجیل لوقا، ۱، ۲۶ – ۳۳٫

[۱۴]. همان، سفر پیدایش، ۲۷، ۱- ۴۰٫

[۱۵]. همان، سموئیل دوّم، فصل ۱۱، ۱- ۲۷٫

[۱۶]. همان، سفر پیدایش، فصل ۳۲، ۲۴- ۳۱٫

[۱۷]. همان، حزقیال، فصل ۴، آیات ۱۲- ۱۵٫

[۱۸]. الأدری، حسین، برتری اسلام بر یهود، سایت آیة الله مکارم.

[۱۹]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏۱۸، ص ۴۸-۵۱، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.

[۲۰]. در باره تحریف تورات و انجیل و اسناد تاریخى آن به کتاب” الهدى الى دین المصطفى” و” انیس الاعلام” مراجعه شود.

مأخذ: اینجا

جریان الاغ در کتاب مقدس

جمع بندی

پرسش:

ماجرای داستان الاغ در كتاب مقدس چیه ؟

پاسخ:

با عرض سلام و ادب

یکی از حیواناتی که در کتاب مقدس به فراوانی نامش برده شده است،الاغ(خر) می باشد،ماجراهایی که در آن از این حیوان نام برده شده است در بسیاری از موارد همراه با خرافات می باشد.

در داستانهاى اديان سامى (يهوديت و مسيحيت)، بارها خر ذكر شده است. خر مركبِ ارميا، عُزير و بَلْعم و از جمله حيوانات دوست‌داشتنى براى خِضر، و مركب عيسى عليه‌السلام بوده است (1).

فراوانى ذكر خر در عهدين، نشان‌دهنده كثرت كاربرد خر در آن سرزمينهاست (2). در منابع‌قديم يهودى، از خرهاى بلند و قوى ياد شده است كه مردمان طبقات بالا بر آنها سوار مى‌شدند. همچنين، خر نه ‌تنها نماد بردبارى كه نماد فهم، كار و زندگى صلح‌آميز بوده است (3).

در عهد جديد نيز بارها از خر ياد شده است. حضرت عيسى بر الاغ و كره الاغ سوار مى‌شد كه به صلح‌دوستى وى اشاره دارد(4). او هنگام ورود به بيت‌المقدس بر خرى سوار بود و كوران و بيماران را شفا داد و از آن پس روحانيان و پزشكان به تأسى از آن حضرت، بر خر سوار مى‌شدند (5). خر عيسى به امثال و حكم فارسى نيز راه يافته است (6).

در قرآن پنج بار در موارد مختلفى به خر اشاره شده است، مانند «الحِمارِ يَحمِلُ اَسفاراً» (7) كه اشاره دارد به اينكه نسبت خر با مطالب علمى كتابهايى كه حمل مى‌كند نسبت تباين است و درس‌آموختگانى كه به دانسته‌هاى خود پايبند نيستند نيز با دانش خود همين نسبت را دارند و «اَنكَرَ الاَصواتِ لَصَوتُ الحَمير» (8) كه به ناپسندى صداى خر و نهى از ايجاد صداهاى گوشخراش اشاره دارد. در داستان نوح، ابليس به دُم خر مى‌چسبد و داخل كشتى مى‌شود (9).

احاديث فراوانى در مورد خر وجود دارد. در احاديث، حضرت عيسى را گاه راكب‌الحمار ناميده‌اند (10)؛ از پيامبر نقل شده است كه با شنيدن صداى سگ و خر در شب بايد به خدا پناه برد زيرا آنها چيزهايى را مى‌بينند كه آدميان نمى‌بينند (11). بنابر برخی احاديث، پيامبر براى تواضع بر خر سوار مى‌شد (12)

پرسش:

نظر شما در مورد آیاتی که در کتب مقدس آمده به این معنا که به یک الاغ وحی میشود و او یک پیامبر را نصیحت میکند چیست؟!

پاسخ:

با عرض سلام و ادب
مطالب خرافی و نا معقولی که در کتاب مقدس آمده است اختصاصی به این نمونه ای که شما بیان فرموده اید ندارد،نزول وحی بر الاغ یکی از این موارد است.

در اینجا مناسب است مطالبی پیرامون کتب مقدس خدمت شما عرض کنم،که با توجه به این مطالب دلیل وجود اینهمه خرافات در این کتب مشخص خواهد شد:

به نظر محققین اسلامی (و بعضی از محققین غیر اسلامی)، الهی بودن تورات و انجیل موجود، غیر قابل قبول می باشد.

اهل کتاب بر اساس یک جزم عقیدتی، تورات را تألیف حضرت موسی(ع) می دانند و مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی(ع) اصولا کتابی نداشته و اناجیل، زندگی نامه و احادیث وی است، نه این که مجموعۀ وحی های دریافتی وی باشد.

یکی از قدیم ترین و معروف ترین نقدهای تورات و سایر رساله های کتاب مقدس از سوی فیلسوف هلندی «اسپینوزا» در کتابی به نام “رساله ای در الهیات و سیاست” انجام گرفته است. او در کتاب خود چنین می نگارد:

«تقریبا همۀ اهل کتاب معتقدند که موسی (ع)، تورات را تألیف کرده است، به گونه ای که فرقۀ فریسیان از یهود در تأکید بر این عقیده، مخالف آن را مرتد دانسته اند. به همین دلیل «ابن عزرا» که دانشمندی نسبتاً آزاداندیش بود برای اظهار نظر خویش در این باب جرأت نکرد و تنها با اشاراتی مبهم، اشتباه بودن این اعتقاد عمومی را متذکر شد، اما من بدون ترس و واهمه پردۀ ابهام را از روی سخنان ابن عزرا برخواهم داشت و حقیقت را برای همه آفتابی خواهم کرد».(13)

سپس، اسپینوزا به بررسی علمی اسفار پنجگانۀ تورات می پردازد و اثبات می کند که نویسندۀ آنها نمی تواند حضرت موسی (ع) باشد، بلکه نویسندۀ آنها کسی است که سال ها پس از وی می زیسته است.(14)

“مسیحیان (نیز) دربارۀ چهار انجیل معتقدند که حواریون و حواریونِ حواریون، آنها را سال ها پس از حضرت عیسی(ع) نگاشته اند. در آغاز مسیحیت، تنها کتاب های عهد عتیق الهی بودند، ولی کتب عهد جدید اندک اندک به مجامع مسیحی جنبۀ الهی راه یافتند.”(15) در متن چهار انجیل یک سطر عبارت منسوب به وحی وجود ندارد.(16)

قرآن کریم در موارد مختلف بیان می کند که کتب آسمانی تحریف شده است و کسی جز علمای آنها، عامل تحریف آن نبوده اند. به عنوان نمونه در آیه ای می فرماید: «پس واى بر آنها که نوشته اى با دست خود مى نویسند، سپس مى گویند: این، از طرف خدا است تا آن را به بهاى اندکى بفروشند. پس واى بر آنها از آنچه با دست خود نوشتند، و واى بر آنان از آنچه (از این راه) به دست مى آورند!».(17) در آیۀ دیگری می فرماید: «ولى به خاطر پیمان شکنى آنها، از رحمت خویش دورشان ساختیم، و دل هاى آنان را سخت و پر قساوت نمودیم. آنها کلمات الهى را از موردش تحریف مى کنند، و بخشى از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند…».(18)

با توجه به مقدمه فوق:
مسلمانان از دیرباز معتقد بوده اند تورات و انجیلی که خداوند متعال نازل کرده است، دستخوش تحریف شده و مسائلی مانند بشارت به ظهور حضرت ختمی مرتبت (ص) از آنها حذف و خرافاتی چون جسمانیت خدای متعال به آن افزوده شده است. به چند نمونه اشاره می شود:

1. خداوند بر کرسی می نشیند و لباسی زیبا و مویی پشمین دارد: «و نظر می کردم تا کرسی ها برقرار شد و قدیم الایام – موجود ازلی – جلوس فرمود و لباس او مثل برف سفید و موی سرش مثل پشم پاک و عرش او شعله های آتش و چرخ های آن آتش ملتهب بود».(19)

2. بعضی خداوند را دیدند، در حالی که زیر پاهایش به زینت آراسته بود: «و موسی‌ با هارون‌ و ناداب‌ و ابیهو و هفتاد نفر از مشایخ‌ اسرائیل‌ بالا رفت و خدای‌ اسرائیل‌ را دیدند، و زیر پاهایش‌ مثل‌ صنعتی‌ از یاقوت‌ کبود شفاف‌ و مانند ذات‌ آسمان‌ در صفا».(20)

اگر تورات فعلى را مورد بررسى قرار دهیم مى‏بینیم در چندین مورد آن، اباطیل و خرافاتی، دربارۀ پیامبران معصوم و اولو العزم (ع) نیز وارد شده است.(21)و اگر هیچ دلیل قاطعى براى تحریف و تغییر تورات و راه یابی خرافات به آن نبود همین یک دلیل کافى بود. اکنون چند مورد آن را به عنوان نمونه بیان می کنیم:

الف. نسبت دادن شراب خوری به حضرت نوح.(22)

ب. توهین به اسماعیل(ع).(23)

ج. توهین به لوط(ع).(24)

د. نسبت پسر دادن به عیسی(ع).(25)

هـ. توطئه یعقوب(ع) علیه برادرش و غصب نبوت.(26)

و. نسبت زنا به حضرت داود(ع).(27)

ز. کشتی گرفتن حضرت یعقوب(ع) و خداوند متعال :

«خداوند تا صبحدم با یعقوب کشتی می گیرد و برای رهایی از دست یعقوب به او پاداشی می دهد: (و یعقوب‌ تنها ماند و مردی‌ با وی‌ تا طلوع‌ فجر کشتی‌ می‌گرفت‌. و چون‌ او دید که‌ بر وی‌ غلبه‌ نمی‌یابد، کف‌ ران‌ یعقوب‌ را لمس‌ کرد، و کف‌ ران‌ یعقوب‌ در کشتی‌ گرفتن‌ با او فشرده‌ شد. پس‌ گفت: مرا رها کن‌ زیرا که‌ فجر می‌شکافد. گفت‌: تا مرا برکت‌ ندهی‌، تو را رها نکنم‌. به‌ وی‌ گفت‌: نام‌ تو چیست‌؟ گفت‌: یعقوب‌. گفت‌: از این‌ پس‌ نام‌ تو یعقوب‌ خوانده‌ نشود بلکه‌ اسرائیل‌، زیرا که‌ با خدا و با انسان‌ مجاهده‌ کردی‌ و نصرت‌ یافتی‌. و یعقوب‌ از او سؤال‌ کرده‌، گفت‌: مرا از نام‌ خود آگاه‌ ساز. گفت‌: چرا اسم‌ مرا می‌پرسی‌؟ و او را در آن جا برکت‌ داد. و یعقوب‌ آن‌ مکان‌ را «فِنیئیل‌» نامیده‌، گفت‌: زیرا خدا را رو به رو دیدم‌ و جانم‌ رستگار شد».(28)
در کتاب مقدس، گاهی اوقات پیامبران الهی مأمور به اوامر نامعقولی می شوند:

«تو (حزقیال) باید با مدفوع خشک انسان آتش بیفروزی و نان خود را بر روی آن بپزی و آن را در جایی بخور که همه ببینند. خداوند فرمود: بدین سان قوم اسرائیل در میان اقوامی که پراکنده اش کرده ام، نان ناپاک خواهد خورد، امّا من گفتم: ای خداوند متعال، من هرگز خود را آلوده نکرده ام. از کودکی تاکنون من گوشت حیوانی را که مرده باشد یا به وسیله حیوانات وحشی کشته شده باشد، نخورده ام. من هرگز غذایی را که ناپاک شمرده می شد، نخورده ام. آن گاه خداوند به من فرمود: پس من اجازه می دهم که برای پختن نان، به جای مدفوع انسان از سرگین گاو استفاده کنی».(29) (30) به راستى یهودیان و مسیحیان که به تورات کنونى معتقدند چه جوابى براى این خرافات دارند؟ و این رسوایی ها را چگونه مى‏پذیرند؟!(31)

تنها لازم است انسان لحظاتی را به فکر فرو رود. به راستی اگر پیامبران الهی از دید کتاب مقدس این گونه اند، مردمان عادی و پیروانشان چگونه خواهند بود؟! این در حالی است که قرآن کریم، پیامبران الهی را بهترین و پاک ترین انسان ها معرفی می کند. کافی است کمی با قرآن مأنوس باشیم تا تفاوت را احساس کنیم.

با توجه به آنچه گذشت، شکّی نیست که آئین یهود و مسیحیت دچار تحریف و آلوده به خرافات شده است؛(32)چون کتاب مقدّس آن، که سند مکتوب هر آئین است، مورد دستبرد قرار گرفته و اعتبار آن مخدوش است. آئینی که اعتبار آن مخدوش شد مسلماً نمی تواند راه سعادت و تکامل را به بشر معرفی کند. و این مکتب نمی تواند برترین آئین باشد.

پی نوشتها:
(1). دميرى،حياة‌الحيوان‌الكبرى، ج2، ص62ـ64؛ جاحظ،كتاب‌الحيوان، ج7، ص 204؛ منيژه عبداللهى، فرهنگ‌نامه جانوران در ادب پارسى، ج 1، ص 315ـ317.
(2). فرهنگ جهانى كتاب مقدس، ذيل "Ass".
(3). رجوع کنید به سفر داوران،5: 10؛ د. جودائيكا، همانجا.
(4). رجوع کنید به دانشنامه معيار كتاب مقدس، ذيل "Ass"؛ هاكس، ذيل «الاغ».
(5). ياحقى،فرهنگ اساطير و اشارات داستانى در ادبيات فارسى، ذيل واژه خر.
(6). رجوع کنید به دهخدا، 1363ش، ج 2، ص 733.
(7). سوره جمعه،آیه 5.
(8). سوره لقمان،آیه 19.
(9). سورآبادى،قصص قرآن مجيد، ص 129.
(10). رجوع کنید به ابوالفتوح رازى،تفسير روح‌الجِنان و روح الجَنان، ج 3، ص 326.
(11). مجلسى، بحارالانوار، ج 61، ص 196.
(12). رجوع کنید به نهج‌البلاغة، خطبه 160؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 16، ص 215؛ همو، ج 73، ص 288، 299.
(13). Spinoza, Benedict de, A theologico-treatise, ch.VIII
(14). توفیقی، حسین، آشنائی با ادیان بزرگ، ص۱۰۳، سمت، چاپ نهم، ۱۳۸۵ش، «مثلا در سفر پیدایش ۱۴:۱۴ از مکانی به نام “دان” سخن به میان آمده است، ولی از کتاب یوشع ۴۷:۱۹ می فهمیم که مکان مذکور در زمان حضرت موسی (ع) “لشم” نام داشته و پس از وی “دان” نامیده شده است. پس اگر تورات نوشتۀ حضرت موسی (ع) می بود، در اینجا “لشم” یافت می شد و نه “دان”».
(15). همان، ص۱۶۴٫
(16) همان، ص۲۳۱٫
(17). بقره، ۷۹، «فَوَیْلٌ لِلَّذینَ یَکْتُبُونَ الْکِتابَ بِأَیْدیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هذا مِنْ عِنْدِ اللهِ لِیَشْتَرُوا بِهِ ثَمَناً قَلیلاً فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمّا کَتَبَتْ أَیْدیهِمْ وَ وَیْلٌ لَهُمْ مِمّا یَکْسِبُونَ».
(18). مائده،۱۳، «فَبِما نَقْضِهِمْ میثاقَهُمْ لَعَنّاهُمْ وَ جَعَلْنا قُلُوبَهُمْ قاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّاً مِمّا ذُکِّرُوا بِهِ».
(19). دانیال، فصل ۷، آیه ۹٫
(20). سفرخروج، فصل ۲۴، آیه ۹و۱۰٫
(21). برای اطلاع بیشتر به نمایۀ «مقایسه قرآن و انجیل شمارۀ ۳۷۰۰ (سایت اسلام کوئست: ۳۹۴۲)» مراجعه شود.
(22). کتاب مقدس، سفر پیدایش، ۹، ۲۱٫
(23). همان، ۱۶، ۱ – ۱۶٫
(24). همان، ۱۹، ۳۰ – ۳۸٫
(25). همان، انجیل لوقا، ۱، ۲۶ – ۳۳٫
(26). همان، سفر پیدایش، ۲۷، ۱- ۴۰٫
(27). همان، سموئیل دوّم، فصل ۱۱، ۱- ۲۷٫
(28). همان، سفر پیدایش، فصل ۳۲، ۲۴- ۳۱٫
(29). همان، حزقیال، فصل ۴، آیات ۱۲- ۱۵٫
(30). الأدری، حسین، برتری اسلام بر یهود، سایت آیة الله مکارم.
(31). مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج‏۱۸، ص ۴۸-۵۱، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
(32). در باره تحریف تورات و انجیل و اسناد تاریخى آن به کتاب” الهدى الى دین المصطفى” و” انیس الاعلام” مراجعه شود.

موضوع قفل شده است