جمع بندی توسل را با قرآن یا با روایات مورد قبول شیعه و سنی ثابت کنید

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
توسل را با قرآن یا با روایات مورد قبول شیعه و سنی ثابت کنید

اول از همه از یک آیه که گفته شده ((برای رسیدن به خدا وسیله جویید )) نمیشه توسل را توجیه کرد ؟ آیات دیگری هم هست ؟

دوم آیا بعد از شهادت محمد صل الله علیه و آله توسل به آن حضرت توسط یاران و حتی امامان صورت می گرفت ؟

کارشناس بحث : صدرا

victoryone;271551 نوشت:
اول از همه از یک آیه که گفته شده ((برای رسیدن به خدا وسیله جویید )) نمیشه توسل را توجیه کرد ؟ آیات دیگری هم هست ؟

با سلام و عرض ادب

*توسل به انجام فرائض*
الف) ابتدا عرض می شود که اگر در قرآن آیه ای جزاین آیه نبود در مشروعیت توسل کافی می بود؛ در این آیۀ شریفه خداوند متعال می فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَابْتَغُواْ إِلَيهِ الْوَسِيلَةَ وَ جَاهِدُواْ فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛[1]اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيله‏اى براى تقرب به او بجوئيد! و در راه او جهاد كنيد، باشد كه رستگار شويد!

وسیله در لغت عرب به معنی «مایتوسل به»آمده است، واژه‌شناسان در تعریف «وسيله» گفته اند: اگر کسی به عملی تقرب جوید می گویند:«توسل الیه»ودر حقیقت به هر وسیله ای که نسبت به هدفی اتخاذ شود، وسیله گویند...همچنین هرعمل خالصی که برای خدا بیاورند وسیله به سوی خدااست مانند انجام فرائض و مستحبات.[2]بنابراین معنای حقیقی«وسیله» همان وسیله جویی برای رسیدن به چیزی است.

ب) در اين آيه، خداوند مؤمنان را مورد خطاب قرار داده و به آنها سه دستور براي نيل به رستگاري داده است:

1. پيشه کردن تقوا و پرهيزگاري.
2. تقرّب و نزديکي به خدا (اتخاذ وسيله براي نزديکي به خدا).
3. جهاد در راه خدا.

حضرت علي«علیه السلام»در يکي ازسخنانشان افضل مصادیق توسل را چند امر معرفی نموده اند.«إنَّ أَفضَلَ ما تَوسَّل بِه المُتوَسّلون الي اللَّهِ (سبحانه و تعالي) الإيمانُ بهِ و بِرَسولهِ، وَالجِهادُ فِي سَبيلهِ فإنَّهُ ذِرْوَةُ الإسلامِ، و کَلِمةُ الإخلاصِ فإنَّها الفِطرَةُ، و إقامُ الصَلوةِ فإنَّها المِلَّةُ، وَ إيتآءُ الزَکوةِ فإنَّها فَريضةٌ وَاجبةٌ، وَصَوْمِ شَهْرِ رمضانَ فإنَّه جُنَّةٌ مِن العِقابِ، وَحجُّ البَيتِ وَ اعْتِمارُهُ فإنَّهما يَنْفِيانِ الفَقرَ وَ يَرْحَضَانِ الذَّنبَ، وَصِلَةُ الرَّحِمِ فإنّها مَثْرأَةٌ فَي المالِ و مَنسَأَةٌ في الأَجَلِ، وَ صَدَقةُ السِّرِ فإنَّها تُکَفِّرُ الخَطيئَةَ وَ صَدَقَةُ العَلانِيَةِ فَاِنَّما تدفَعُ السُّوءِ، وَ صَنآئِعُ المعروفِ فإنَّها تَقِي مَصَارعَ الهَوانِ».[3]
در اين خطبه، حضرت علي«علیه السلام»حقيقت توسّل را روشن فرموده اند وآنرا عملي مي دانندکه باعث تقرّب انسان به معبودش است و شکی نیست که انجام فرائض به طور کلی از مصادیق توسل به خداوند اند.

ج) یکی از فرائض الهی به نص قرآن کریم«مودت قربی»و موالات و دوست داشتن اهل بیت«علیهم السلام» است که به عنوان مزد رسالت در قرآن معرفی شده استقُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُور»‏؛[4] بگو: من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمى‏كنم جز دوست‏داشتن نزديكانم [اهل بيتم‏] و هر كس كار نيكى انجام دهد، بر نيكى‏اش مى‏افزاييم چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.

احادیث متواترگواهی می دهند که مراد از مودت؛ دوستی خاندان رسالت است مودتی که پل سعادت ومایۀ تکامل و وسیلۀ تجانس و تشابه میان انسان و خاندان پیامبر«صلی الله علیه وآله» می باشد.

بنابراین محبت اهل بیت یکی از فرائض الهی است که خداوند متعال بدان دستور داده است .

«محمدبن ادریس شافعی »متولد سال150و متوفای سال 204ه،این حقیقت را در قالب شعر بیان نموده است:
یا اهل بیت رسول الله حبکم فرض من الله فی القرآن اَنزله
کفاکم من عظیم القدر انکم من لم یصل علیکم لا صلاة له.

خداوند متعال در آیۀ دیگری به پيامبر«صلی الله علیه وآله» دستور مى‏دهد كه بفرماید: «قُلْ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبِيلا»؛[5]بگو: «بر اين «رسالت‏» اجرى از شما طلب نمى‏كنم،جز اينكه هر كس بخواهد راهى به سوى پروردگارش «در پيش‏»گيرد.

و«مودت قربی» همان سبیلی است که در این آیه بدان اشاره شده است ودر آیۀ دیگری می فرماید:« قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ»؛[6]بگو هر اجر و پاداشى از شما خواسته‏ام براى خود شماست، اجر من تنها بر خداوند است و او گواه بر هر چيزى است.

بنابراین محبت ذوی القربی یکی از وسایل بلکه از بهترین آنها است.وبه قول تقی الدین سبکی عالم بزرگ اهل سنت « وإذا جاز السؤال بالأعمال وهي مخلوقة ، فالسؤال بالنبي صلى الله عليه وآله وسلم أولى».[7]

ه) نکتۀ مهمی که در این آیه صرف نظر از روایات وجود دارد این است که این امور به هم عطف داده شده اند و ظاهر عطف نیز مغایرت است یعنی جهاد درراه خدا ولواینکه خود وسیله ای است به درگاه ربوبی، اما در این آیه ظاهرا معنای دیگری از وسیله اراده شده است.
بعضی از مفسرین اهل سنت متوجه این امر شده اندو گفته اند که جهاد از باب عطف خاص بر عام هست .ولی این اشکال باقی می ماند که رابطۀ وسیله با ایمان چه می شود .

علامۀ طباطبایی«رحمه الله» می گویند:
در اینجا نیزاز باب عطف خاص بر عام است [8] ایشان در این رابطه می فرمایند:« بنا بر اين، امر به جهاد در راه خدا و قتال با كفار، بعد از امر به ابتغاى وسيله به سوى خدا از باب امر به خاص بعد از امر به عام است، تا اهتمام گوينده را نسبت به خاص بفهماند، و اى بسا كه امر به ابتغاى وسيله به سوى خدا بعد از امر به تقوا نيز از همين قبيل يعنى از باب ذكر خاص بعد از عام باشد، چون مى‏توان گفت كه وسيله معنايى خاص‏تر از تقوا دارد، تقوا جنبه دفع ضرر و وسيله جنبه جلب نفع دارد، چه بسيار كسانى كه در زندگى كمال تقوا را دارند، ولى به خاطر نداشتن وسيله كه مصداق اعلاى آن ولايت ائمه دين «علیهم السلام» است به رستگارى نرسند».[9]

و) در تفاسیر اهل سنت نوعا آیه را با روایات نبوی «صلی الله علیه وآله» تفسیر نموده اند در حالی که آیه می فرماید «وابتغوا الیه الوسیله»نه اینکه برای پیامبر«صلی الله علیه وآله» طلب وسیله نمایید واین امر خود مفهوم وسیع این آیه را می رساند.
در سنن نسائي در باب صلوات فرستادن بر پيامبر «صلي الله عليه وآله» بعد از اذان آمده : «سُويد با ذکر سند خود از عبداللّه بن عمرو نقل مي کند که وي از رسول خدا (صلي الله عليه وآله) شنيده است که: وقتي صداي مؤذن را شنيديد مثل آنچه او مي گويد شما نيز بگوييد و بر
من صلوات بفرستيد که هر کس بر من صلوات و درود فرستد خدا ده برابر آن بر او مي فرستد. سپس از خدا براي من وسيله بخواهيد که آن منزلتي در بهشت است که فقط به يکي از بندگان خدا مي رسد و من اميدوارم آن فرد باشم. پس هر کس براي من وسيله بخواهد شفاعت براي او حلال است». [10]

در مسند احمد بن حنبل نيز چندين حديث به اين مضمون آمده است: عبداللّه با سند خود از ابي هريره از رسول خدا «صلي الله عليه وآله» نقل مي کند:«هرگاه بر من صلوات فرستاديد از خدا برايم وسيله بخواهيد. از رسول خدا«صلی الله علیه وآله» پرسيدند: «وسيله» چيست؟ فرمود: بالاترين درجه در بهشت که فقط يک نفر به آن مي رسد و اميدوارم که من آن شخص باشم» .[11]

با دقت در اين احاديث و تطبيق معناي آيه بر آن، فهميده مي شود که وسيله همان مقام پيامبر «صلي الله عليه وآله» در بهشت است که سبب نزديکي به سوي خدا مي شود.

علّامه طباطبائي از اين احاديث چنين نتيجه مي گيرد که در ابتدا «وسيله» مقام مختص به رسول اکرم«صلي الله عليه وآله» مي باشد که به وسيله آن به خدا نزديک مي شود و بعد از ايشان شامل اهل بيت آن حضرت مي شود و سپس مردم شايسته امّت آن حضرت هم به ايشان ملحق مي شوند. [12]`
ایشان در این رابطه می فرمایند:

«وسيله عبارت است از مقامى كه رسول خدا «صلی الله علیه وآله» نزد پروردگارش دارد، و آن جناب به وسيله آن مقام مى‏تواند به درگاه خداى تعالى تقرب جويد، و آل طاهرينش و بعد از آنان صالحان از امتش به آن جناب ملحق مى‏شوند، هم چنان كه در بعضى از روايات صادره از آل محمد«علیهم السلام» آمده كه رسول خدا«صلی الله علیه وآله» دست به دامن پروردگارش مى‏زند و ما دست به دامن او مى‏زنيم و شما (شيعيان ما) دست به دامن ما مى‏زنيد.[13]

:Gol:-----------------------------------------------------------:Gol:

[1] . المائده: 35.

[2]. ابن‌منظور، لسان العرب، ج 15، ص 301.

[3]. نهج البلاغه، ترجمه محمّدعلي انصاري، خ 109.

[=Times New Roman][4].الشوری:23.

[5].الفرقان:57.

[6].سبا:47.

[7].شفاء السقام،تقی الدین سبکی،ص299.

[9]. ترجمه الميزان، ج‏5، ص: 536

[10] . «أخبرنا سُويد قال أنبأنا عبدُاللّه عن حَيْوَةَ بن شُرَيعِ أنَّ کعبَ بنَ علقَمَةَ سَمعَ عبدالرحمن ابن جُبَيْر مَولي نافع بن عَمْرو القُرَيْشي يُحَدِّثُ أَنَّه سمع عبداللّه بن عَمرو يقولُ سمعْتُ رسولَ اللّه «عليه السلام» يقول إذا سَمِعْتم المؤذنَ فقولوا مِثلَ ما يقولُ وَصَلّوا عَلَيَّ فانَّه مَن صَلَّي عليَّ صلاةً صَلّي اللّه عليه عشراً ثم سَلُوا اللّه لِيَ الوسيلةَ فانّها منزلةٌ في الجنة لاَ ينبغي إلّا لِعَبد من عباداللّه أرجو أن اکون أنا هو فمن سأل لِيَ الوسيلةَ حَلَّتْ لَهُ الشفاعَةُ». احمد بن شعيب بن علي نسائي، سنن نسائي، به شرح الحافظ جلال الدين السيوطي، ط. الثالثة، بيروت، مکتب المطبوعات الاسلامية بحلب، 1409، ج 2، باب 37، ص 25.

[11] . حدثنا عبدالّه حدثني أبي حدثنا عبدالرزاق أباسفيان عن ليث عن کعب عن أبي هريرة أنَّ رسول اللّه «صلي الله عليه وآله»قال إذا صَلّتيم عَليَّ فاسألوا اللّه لَيِ الوسيلة قيل يا رسول اللّه و مَا الوسيلة، قال، أعلي درجة في الجنة لاينالها الارجل واحد و أرجو أن أکون أنا هو.».احمد بن حنبل، مسند، بيروت، دارصادر، ج 2، ص 168 و 265، ج 5، ص 395 و ج 3، ص 83.

[12] . سيد محمّدحسين طباطبائي، تفسيرالميزان، ترجمه سيد محمّدباقر موسوي همداني، تهران، اميرکبير، 1363، ج 5، ص 507.

[13].ترجمۀ تفسیر المیزان،ج5ص546.

*توسل به دعاى پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) در زمان حيات‏[1]*
رسول گرامى (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) شريف ترين و گرامى ترين انسانى است كه خدا آفريده است. آيات قرآنى به مقام و منزلت پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) اشارات فراوانى دارند كه نقل آنها در اين مختصر نمى گنجد.
در منزلت پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) كافى است كه بدانيم خدا او را مايه مصونيت مردم از عذاب مى شمارد و تصريح مى كند كه تا او در ميان مردم است خدا آنان را با نزول عذاب مجازات نمى كند:
«وَما كانَ اللّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنْتَ فيهِمْ وَمَا كانَ اللّهُ مُعذّبَهم وهُمْ يَسْتَغْفرون»؛[2] هرگز تا تو در ميان آنان هستى خدا آنان را مجازات نمى كند، هم چنان كه ايشان را تا زمانى كه طلب آمرزش مى كنند، عذاب نمى كند».

در عظمت پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) كافى است كه خدا نام او را در كنار نام خود و اطاعت او را در كنار اطاعت خويش قرار داده است:«وَمَنْ يُطِعِ اللّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْفازَ فَوزاً عَظيماً».[3]
اين آيات وآيات ديگر همگى از كرامت و منزلت آن حضرت حكايت مى كند؛ منزلتى كه براى آن نظيرى در عرصه آفرينش نيست. براى همين مقام قدسى پيامبر در پيشگاه خدا، دعاى او رد نمى شود، لذا به گنهكاران دستور داده شده كه به محضر پيامبر بروند و از او درخواست كنند كه در حقّ آنان استغفار كند:
فراتر از اين، حتى خوددارى از طلب استغفار از پيامبر را نشانه نفاق مى داند.[4]

«وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤُوكَ فَاستَغْفَرُوا اللّه وَاستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللّهَ تَوّاباً رَحِيماً»؛[5] هرگاه آنان زمانى كه بر خويش ستم كرده اند نزد تو بيايند و از خدا طلب مغفرت كنند، و پيامبر نيز براى آنان طلب مغفرت كند، خدا را توبه پذير و رحيم خواهند يافت.

از برخى آيات استفاده مى شود كه امت هاى پيامبران پيشين نيز از آنان درخواست استغفار مى كردند. به عنوان نمونه فرزندان يعقوب آنگاه كه خطاى آنان آشكار گشت به پدر گفتند:

«يَا أَبانَا استَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنّا كُنّا خاطِئين* قالَ سَوفَ استَغْفِرُ لَكُمْ رَبّى انَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحيم»؛[6]پدرجان براى مغفرت گناهان ما از خداوند طلب آمرزش كن؛ ما خطاكار بوديم. [يعقوب‏] گفت: (سوف) از پروردگارم طلب مغفرت خواهم كرد، همانا او آمرزنده و رحيم است.

در جواز اين نوع توسل، جاى هيچ بحث و گفتگويى نيست و مخالفتى با آن، به چشم نمى خورد. چيزى كه مهم است آگاهى از سبب استجابت دعاى پيامبران است و آن، منزلت و جايگاه قدسى آنهاست.

ج) توسل به دعاى پيامبر (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) پس از رحلت
با توجه به اینکه شکی در حیات برزخی اولیای الهی نیست، ونیز شکی در بقای ارتباط با آنان نیست، در اين صورت درخواست دعا از آنان در هر دو حالت؛ حيات دنيوى و برزخى، كاملًا منطقى خواهد بود و آيه مربوط به درخواست استغفار، هر دو حالت را دربرمى گيرد، آنجا كه مى فرمايد:
«وَلَو أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤوكَ فَاسْتَغفروا اللّه وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً»؛[7]و اگر آنان هنگامى كه بر خود ستم كرده اند به نزد تو بيايند، و خود از خدا آمرزش بخواهند و پيامبر نيز براى آنان طلب آمرزش كند، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت».

مسلّماً ريشه استجابت دعاى پيامبر را بايد در روح پاك و نفس كريم و قرب‏ ايشان نسبت به خداوند جستجو كرد. به پاس اين كرامت معنوى است كه خداوند دعاى او را مى پذيرد، زيرا دعاى برخاسته از روح پاك و قلب مملوّ از مهر الهى، بدون چون و چرا به هدف اجابت مى رسد، و در اين مورد، فرقى بين حيات مادّى و حيات برزخى نيست.

گواه بر اين كه آيه ياد شده اختصاص به زمان حيات رسول خدا (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) ندارد، اين است كه مسلمانان جهان از عصر صحابه و تابعان تا به امروز، عملًا اين باب رحمت را باز مى دانند و زائران روضه مطهّر هم اينك پس از تقديم سلام و درود به پيشگاه ارجمند پيامبر، آيه ياد شده را تلاوت مى كنند و ضمن استغفار به درگاه الهى، از پيامبر نيز مى خواهند كه براى آنان طلب آمرزش كند، و هر فردى در هر زمانى كه به حرم آن حضرت مشرف شود، زائران را در اين حالت مى يابد.

اينك نمونه هايى از گفتار بزرگان اهل سنّت، درباره اين آيه و درخواست دعا و توسّل به آن حضرت، پس از رحلت ايشان را ذكر مى كنيم:
1. محيى الدين نووى كه از محدثان عالى مقام اهل سنت و شارح صحيح مسلم است، مى نويسد: زائر رو به رسول خدا كند و درباره خويش به او متوسل شود، و به وسيله او به سوى خدا شفاعت جويد، و از زيباترين چيزها همان است كه ماوردى، قاضى ابوالطيب، و ديگر اساتيد ما از عتبى نقل كرده اند.
عتبى مى گويد: روزى كنار قبر رسول خدا (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم) بودم، مردى از بيابان آمد و گفت: «السلام عليك يا رسول اللّه سمعت اللّه يقول: «وَلَو أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤوكَ فَاسْتَغفروا اللّه وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُول لَوَجَدُوا اللّه تَوّاباً رَحيماً» و قد جئتك مستغفراً من ذنبى مستشفعاً إلى ربّى»؛[8] سلام بر تو اى رسول خدا، شنيدم كه خداوند مى فرمايد: «هرگاه آنان بر خويش ستم كنند و نزد تو بيايند و از خدا طلب آمرزش كنند و رسول خدا نيز براى آنان درخواست مغفرت كند، خدا را توبه پذير و مهربان خواهند يافت. اى رسول خدا، اينك به نزد تو آمدم، از گناهم استغفار مى كنم و تو را شفيع به نزد پروردگارم قرار مى دهم.

2. سمهودى از كتاب «المستوعب» نگارش محمد بن عبد اللّه سامرى حنبلى، كيفيت زيارت آن حضرت را چنين نقل مى كند:
السّلام عليك يا رسول اللّه، السّلام عليك يا نبى اللّه... اللّهمّ إنّك قلت فى كتابك لنبيّك (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم): «وَلَو أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ جاؤوكَ» وانّى قد أتيت نبيّك مستغفراً، فأسألك أن توجب لى المغفره كما أوجبتها لمن أتاه فى حياته، اللّهمّ إنّى أتوجّه إليك بنبيّك (صلَّى اللّه عليه و آله و سلَّم)»؛[9] سلام بر تو اى رسول خدا، درود بر تو اى پيامبر خدا... پروردگارا، تو در كتابت خطاب به پيامبرت چنين گفتى: «هرگاه آنان بر خويش ستم كنند و نزد تو بيايند...پروردگارا، من در حال استغفار به حضور پيامبرت رسيدم و از تو مى خواهم‏ مغفرتت را نصيبم كنى، همان طور كه در حال حيات پيامبر نصيب اصحاب وى مى فرمودى. پروردگارا، من با وسيله قرار دادن پيامبرت، به سوى تو روى مى آورم.

3. غزالى (متوفاى 505) در بخش مربوط به فضيلت زيارت مدينه، كيفيت زيارت آن حضرت را به تفصيل نقل كرده و مى گويد:
«پس از به پايان رساندن درودها، رو به قبر پيامبر ايستاده خدا را حمد و ثنا بگويد و درود فراوانى به پيامبر بفرستد. سپس آيه «ولو انّهم...» را تلاوت كند وبگويد: اللّهم انّا قد سَمِعْنا قولك وأطَعْنا أمْرَك وقَصَدْنا نبيّك، متشفعين به إليك من ذنوبنا، وقد أثقل ظهورنا من أوزارنا....[10]
پروردگارا، سخن تو را شنيديم و امر تو را اطاعت كرديم و نزد پيامبر تو آمديم، در حاليكه او را شفيع خود نزد تو براى آمرزش گناهانمان قرار داده ايم و پشت ما از بار گناهان، سنگين است».
علاوه بر عالمان بزرگ اهل سنت كه شيوه زيارت آن حضرت را به نحو ياد شده مورد تأكيد قرار مى دهند، گروهى ديگر نيز در اين مورد، با آنان همصدا مى باشند كه براى رعايت اختصار، از نقل آنها خوددارى شد.

:Gol: -----------------------------------------------------------------------:Gol:

[1].این قسمت برگرفته از کتاب «راهنمای حقیقت» تالیف آیت الله سبحانی می باشد.

[2]. انفال/ 33.

[3]. احزاب/ 71.

[4]. منافقون/ 5.

[5]. نساء/ 64.

[6]. يوسف/ 97- 98.

[7]. نساء/ 64.

[8]. نووى، مجموع، شرح مهذب شيرازى و شرح بر صحيح مسلم، ج 8، ص 256، چاپ مكتبه الارشاد.

[9]. وفاء الوفاء: 4/ 1376، تحقيق محمد محيى الدين عبد الحميد.

[10].احیاء العلوم:1/259، چاپ دارالمعرفة.

victoryone;271551 نوشت:

دوم آیا بعد از شهادت محمد صل الله علیه و آله توسل به آن حضرت توسط یاران و حتی امامان صورت می گرفت ؟

نمونه ای از روایات توسل به پیامبر صلی الله علیه و آله در زمان حیات دنیوی و برزخی در روایات عامه:

الف) توسل عثمان بن حنیف به پیامبر صلی الله علیه وآله:
حاکم نیشابوری روایت می کند:
«إن رجلا ضريرا اتي إلي النبي (صلي الله عليه و آله) فقال ادع الله أن يعافيني فقال إن شئت دعوت و ان شئت صبرت و هو خير قال فادعه، فأمره أن يتوضأ فيحسن وضوه و يصلي رکعتين و يدعوا بهذا الدعاء: اللهم إني اسألک، و اتوجه إليک بنبيک محمد نبي الرحمة يا محمد إني اتوجه بک إلي ربي في حاجتي لتقضي، اللهم شفعه في. قال ابن حنيف فوالله ما تفرقنا و طال بنا الحديث حتي دخل علينا کان لم يکن به ضر». حاکم نیشابوری بعد از نقل این روایت می نویسد:« هذا حديث صحيح على شرط البخاري ، ولم يخرجاه ، وإنما قدمت حديث عون بن عمارة لأن من رسمنا أن نقدم العالي من الأسانيد »[1].
مرد نابينائي حضور پيامبر آمد، و گفت از خداوند بخواه به من عافيت بخشد، پيامبر «صلی الله علیه وآله»فرمود: اگر مايل هستي دعا کنم، و اگر مايل هستي صبر کن که اين بهتر است، مرد نابينا گفت، دعا بفرمائيد. پيامبر به او دستور داد وضو بگيرد و در وضوي خود دقت کند و دو رکعت نماز بگزارد و اين چنين دعا کند:
پروردگارا من از تو درخواست مي‏کنم و به وسيله پيامبرت محمد«صلی الله علیه وآله»، پيامبر رحمت به تو متوجه مي‏شوم، اي محمد من درباره حاجتم به وسيله تو به خدايم متوجه مي‏شوم تا حاجتم را برآورده بفرمائي، پروردگارا شفاعت او را درباره من بپذير...
عثمان ابن حنيف مي گويد:ما در محضر رسول خدا«صلَّي اللّه عليه و آله»بوديم، طولي نکشيد که اين پيرمرد بر ما وارد شد، گويي اصلاً نابينا نبوده است».

این روایت را ترمذی،[2] نسائی،[3] احمد،[4] بیهقی،[5] ابن ماجه،[6] حاکم نیشابوری،[7] ذهبی،[8] ابن خزیمة،[9] هیثمی،[10] طبرانی،[11] ابونعیم اصفهانی،[12] متقی هندی،[13] و دیگران نقل نموده اند و حکم به صحت حدیث نموده اند.

این حدیث از جهت سند آنچنان استوار است که افرادی همچون ابن تیمیه نیز به صحت آن اعتراف نموده اند اما از آنجا که با عقائد آنها ناسازگار بوده دست به تاویل حدیث زده اند.[14]

ب) روایت دیگری از عثمان بن حنیف:
طبراني در «المعجم الکبير» به سند صحيح از عثمان بن حنيف نقل مي‏کند:
شخصي به جهت حاجتي مکرّر نزد عثمان بن عفّان مراجعه مي‏نمود، ولي عثمان به خواسته‏اش توجّهي نمي‏کرد؛ تا اين‏که در بين راه عثمان بن حنيف را - که خود راوي است - ملاقات کرده و از اين موضوع شکايت کرد. عثمان بن حنيف به او گفت: آبي را آماده کن و وضو بگير؛ به مسجد برو و دو رکعت نماز بگزار و بعد از اتمام نماز، پيامبرصلي الله عليه وآله را وسيله قرار ده و بگو: «اللّهمّ إنّي أسألک وأتوجّه إليک بنبيّک محمّد صلّي اللَّه عليه وسلّم نبيّ الرحمة، يا محمّد! إنّي أتوجّه بک إلي ربّي فتقضي لي حاجتي»، آن‏گاه حاجت خود را به‏ياد آور.

عثمان بن حنيف مي‏گويد: شخص ياد شده آن اعمال را انجام داد، آن‏گاه به سوي خانه عثمان روان شد، فوراً دربان آمد و او را نزد عثمان بن عفّان برد، عثمان نيز او را احترام شاياني کرد. سپس حاجتش را به طور کامل برآورد و به او گفت: من همين الآن به ياد حاجت تو افتادم و هر گاه بعد از اين از ما حاجتي خواستي به نزد ما بيا....
عثمان بن حنيف گفت: اين دستورازمن نبود، بلکه روزي خدمت پيامبر«صلي الله عليه وآله »بودم که نابينايي نزد حضرت آمد و از کوري چشم خود شکايت نمود.حضرت رسول «صلي الله عليه وآله »ابتدا پيشنهاد کرد که صبر کند ولي او نپذيرفت.
سپس به او همين دستور را داد و آن شخص نيز بعد ازانجام آن بينا شد و به مقصود خود رسيد.[15]

ج) قحطی در مدینه وتوسل مردم به قبر رسول خدا«صلی الله علیه وآله»:
دارمي در سنن خود از ابوالجوزاء أوس بن عبداللَّه نقل مي‏کند: «حَدَّثَنَا أَبُو النُّعْمَانِ حَدَّثَنَا سَعِيدُ بْنُ زَيْدٍ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ مَالِكٍ النُّكْرِىُّ حَدَّثَنَا أَبُو الْجَوْزَاءِ : أَوْسُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ : قُحِطَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ قَحْطاً شَدِيداً ، فَشَكَوْا إِلَى عَائِشَةَ فَقَالَتْ : انْظُرُوا قَبْرَ النَّبِىِّ -صلى الله عليه وسلم- فَاجْعَلُوا مِنْهُ كِوًى إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى لاَ يَكُونَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ. قَالَ : فَفَعَلُوا فَمُطِرْنَا مَطَراً حَتَّى نَبَتَ الْعُشْبُ وَسَمِنَتِ الإِبِلُ حَتَّى تَفَتَّقَتْ مِنَ الشَّحْمِ فَسُمِّىَ عَامَ الْفَتْقِ»[16].
در مدينه قحطي شديدي پديد آمد. عده‏اي نزد عايشه آمده و از اين امر شکايت کردند. عايشه گفت: به سراغ قبر پيامبر«صلي الله عليه وآله» رويد و از آنجا دريچه‏اي به سوي آسمان باز کنيد تا بين قبر حضرت‏«صلي الله عليه وآله» و آسمان فاصله‏اي نباشد. آنان چنين کردند.
خداوند نيز به برکت توسل به حضرت‏«صلي الله عليه وآله» باران فراواني به آن‏ها عنايت کرد، تا آن‏که سبزي‏ها رشد کرده و شتران چاق شدند....

نتیجه: این روایات تصریح به مشروعیت و مطلوبیت توسل در امور دنیوی، به پیامبر اکرم«صلی الله علیه وآله»دارند هم در حیات دنیوی وهم در حیات برزخی.
موفق باشيد.

:Gol: ------------------------------------------------------------:Gol:

[1] . المستدرك على الصحيحين،محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري،ج1ص707،ح1930،دار الكتب العلمية – بيروت.الروض الداني.

[2] . سنن الترمذى،محمد بن عيسى بن سَوْرة بن موسى بن الضحاك، الترمذي، أبو عيسى، ج13ص124،ح3927، موقع وزارة الأوقاف المصرية،

[3] .السنن الکبری،نسائی،ج6ص169،ح:10494و10495و10496،موقع یعسوب.

[4] . مسند الإمام أحمد بن حنبل،أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشيباني، ح17241،موسسةالرسالة.

[5] . السنن الكبرى، ج6ص169، موقع يعسوب،

[6].سننابنماجه، ج1ص441ح1385، دار الفكر – بيروت،

[7] . المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج3ص202، موقع جامع الحديث.

[8] . المستدرك على الصحيحين،محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم النيسابوري،با تعلیقات ذهبی،ج1ص700،ح1909.دار الكتب العلمية – بيروت.

[9].صحيح ابن خزيمة،محمد بن إسحاق بن خزيمة أبو بكر السلمي نيسابوري،ج2ص225.ح1219.المكتب الإسلامي – بيروت.

[10] . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نور الدين علي بن أبي بكر الهيثمي،ج2ص565،ح3668. دار الفكر، بيروت - 1412 هـ.

[11] .المعجم الأوسط،أبو القاسم سليمان بن أحمد الطبراني،1415،ج3ص49.باب من اسمه ابراهیم.تحقيق : طارق بن عوض الله بن محمد , عبد المحسن بن إبراهيم الحسيني، دار الحرمين - القاهرة ؛ایضا: الروض الداني - المعجم الصغير،سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني،.ج1ص306.ح508. المكتب الإسلامي , دار عمار - بيروت , عمان.

[12] .معرفة الصحابة،ابو نعیم اصبهانی،من اسمه عثمان،ح4395.

[13] . كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، علاء الدين علي بن حسام الدين المتقي الهندي البرهان فوري (المتوفى : 975هـ)،ح:3640و16816. مؤسسة الرسالة.

[14] . تلخيص كتاب الاستغاثة،أحمد بن عبد الحليم بن تيمية الحراني أبو العباس،ج1ص266 مكتبة الغرباء الأثرية - المدينة المنورة،الطبعة الأولى ، 1417.

[15] . المعجم الكبير، سليمان بن أحمد بن أيوب أبو القاسم الطبراني،ج9ص30،ح8311. مكتبة العلوم والحكم – الموصل.متن حدیث:« حدثنا طاهر بن عيسى بن قيرس المصري المقرئ ثنا أصبغ بن الفرج ثنا ابن وهب عن أبي سعيد المكي عن روح بن القاسم عن أبي جعفر الخطمي المدني عن أبي أمامة بن سهل بن حنيف عن عمه عثمان بن حنيف : أن رجلا كان يختلف إلى عثمان بن عفان رضي الله عنه في حاجة له فكان عثمان لا يلتفت إليه ولا ينظر في حاجته فلقي ابن حنيف فشكى ذلك إليه فقال له عثمان بن حنيف : ائت الميضأة فتوضأ ثم ائت المسجد فصل فيه ركعتين ثم قل : اللهم إني أسألك وأتوجه إليك بنبينا محمد صلى الله عليه و سلم نبي الرحمة يا محمد إني أتوجه بك إلى ربي فتقضى لي حاجتي وتذكر حاجتك وروح حتى أروح معك فانطلق الرجل فصنع ما قال له ثم أتى باب عثمان بن عفان رضي الله عنه فجاء البواب حتى أخذ بيده فأدخله على عثمان بن عفان رضي الله عنه فأجلسه معه على الطنفسة فقال : حاجتك فذكر حاجته وقاضاها له ثم قال له : ما ذكرت حاجتك حتى كان الساعة وقال : ما كانت لك من حاجة فأذكرها ثم إن الرجل خرج من عنده فلقي عثمان بن حنيف فقال له : جزاك الله خيرا ما كان ينظر في حاجتي ولا يلتفت إلي حتى كلمته في فقال عثمان بن حنيف : والله ما كلمته ولكني شهدت رسول الله صلى الله عليه و سلم وأتاه ضرير فشكى إليه ذهاب بصره فقال له النبي صلى الله عليه و سلم : فتبصر فقال : يا رسول الله ليس لي قائد وقد شق علي فقال النبي صلى الله عليه و سلم : ائت الميضأة فتوضأ ثم صل ركعتين ثم ادع بهذه الدعوات قال ابن حنيف : فو الله ما تفرقنا وطال بن الحديث عن دخل علينا الرجل كأن لم يكن به ضر قط ».این حدیث را طبرانی در معجم صغیرنیزآورده است:ج1ص306،ح508،الناشر : المكتب الإسلامي , دار عمار - بيروت , عمان.
همچنین ابو نعیم اصفهانی در معرفة الصحابةاین روایت را ذکر می کند،ج4ص1959،چاپ:دار الوطن للنشر – الرياض.طرق حدیث ابو نعیم اینچنین است:1-حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو، ثنا الْحَسَنُ، ثنا أَحْمَدُ بْنُ عِيسَى، ثنا ابْنِ وَهْبٍ، أَخْبَرَنِي أَبُو سَعِيدٍ وَاسْمُهُ شَبِيبُ بْنُ سَعِيدٍ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْمَدِينِيِّ، عَنْ أَبِي أُمَامَةَ بْنِ سَهْلِ بْنِ حُنَيْفٍ، عَنْ عَمِّهِ عُثْمَانَ بْنِ حُنَيْفٍ.
2-رَوَاهُ عَبَّاسٌ الدُّورِيُّ عَنْ عَوْنِ بْنِ عُمَارَةَ، عَنْ رَوْحِ بْنِ الْقَاسِمِ ذَكَرَهُ بَعْضُ الْمُتَأَخِّرِينَ عَنْهُ فِي جُمْلَةِ حَدِيثِ شُعْبَةَ، وَحَمَّادٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ، عَنْ عُمَارَةَ بْنِ خُزَيْمَةَ، عَنْ عُثْمَانَ وَحَدِيثُ رَوْحٍ هُوَ عَنْ أَبِي أُمَامَةَ، عَنْ عَمِّهِ.

[16] . سنن الدارمي، عبدالله بن عبدالرحمن أبو محمد الدارمي،ج1ص56،ح92.الناشر : دار الكتاب العربي – بيروت.

موضوع قفل شده است